جشنواره خاتم
Khatam Festival

یکی از مشکلات مذهبی‌نویسان جذاب نبودن محتواست

850

یکی از مشکلات مذهبی‌نویسان جذاب نبودن محتواست    

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران جشنواره خاتم به مناسبت رحلت حضرت رسول اکرم(ص) نشست بررسی کتاب «همنامِ گل‌های بهاری» در گروه چهارشنبه‌های داستانی خاتم را با حضور حسین سیدی نویسنده کتاب و علیرضا سمیعی کارشناس و مجری برنامه در عصر روز یکشنبه یازدهم مهرماه برگزار کرد. کتاب «همنام گل‌های بهاری» جلد یکم از سری کتاب‌های روایت بهار که به سیره ائمه معصومین می‌پردازد که توسط دفتر نشر معارف برای اولین بار در سال ۱۳۹۷ در شمارگان ۲۰۰۰ نسخه منتشر شد.

سیدی در این کتاب نگاهی نو به زندگی و شخصیت پیامبر اسلام (ص) کرده است. در فصل اول کتاب با عنوان خویشتن به سیمای ظاهری و سیمای حقیقی پیامبر مکرم اسلام پرداخته شده است. در فصل دوم کتاب با عنوان خداوند به ایمان پذیری، خداباوری، روزه داری، قرآن خوانی، معاد اندیشه، نمازگزاری و نیایش پیامبر پرداخته شده است. در فصل سوم کتاب با عنوان دیگران به رفتار پیامبر نسبت به اصحاب و نزدیکان، خانواده، جوانان و… پرداخته شده است؛ و در نهایت در فصل چهارم با عنوان طبیعت رفتار پیامبر با حیوانات و درختان و به‌طور کلی طبیعت پرداخته شده است.

در ابتدای جلسه علیرضا سمیعی سخنان خود را این‌گونه آغاز کرد: در دوران عرب جاهلی چندان عادت به کتابت و نوشتن وجود نداشت. حتی سیره‌های رسول خدا سال‌ها بعد، بعد از بعثت و بعد از وفات حضرت محمد (صلی ا… و علیه و آله و سلم) نوشته شده‌اند؛ ولی چیزهایی نوشته می‌شده مثلاً سنت شعارنویسی؛ در حقیقت شعرنویسی اعراب، شعر می‌نوشتند و به خط خوش آن را می‌نگاشتند و در اینجا و آنجا استفاده می‌کردند. حتی در کعبه از آن استفاده می‌شده و ایام العرب یک جور تاریخ‌نگاری بوده است. روزهای مهم را نگه می‌داشتند در حافظه خودشان؛ درباره‌اش قصاید و شعرهایی می‌نوشتند تا حفظ بشود. بنابراین نمی‌دانیم این‌ها چقدر ارزش تاریخی دارند یا چقدر ارزش ادبی دارند و موضوع جالبی برای پژوهش هستند.

او ادامه داد: چیز دیگری که عرب درباره‌اش کتابت می‌کرده، شجره‌نامه‌ها بودند؛ اینکه چه کسی کی و چطور به دنیا آمده و اجدادش چه کسانی بوده است. شاخه‌های خانوادگی و خویشاوندیش را طرح می‌کردند؛ چون مهم بوده که هرکسی از کجا و چطور آمده است. تولد حضرت محمد(ص) در این تاریخ خیلی مبهم است؛ بدین معنی که نمی‌دانیم کی به دنیا آمده و حوادث بعد از ایشان مبهم بوده و تاریخش مشخص نیست. بنابراین در مورد زندگی حضرت محمد (ص) ابهاماتی وجود دارد. ایشان ادعای مهمی‌ داشتند و این چیزها ثبت می‌شده و در خاطر مردم بوده و بعد هم که ایشان اعلام نبوت می‌کنند، پیامبری خودشان ثبت می‌شود.

به گفته سمیعی، از همین رو برای اولین برای شخصی به نام ابن اسحاق به نوشتن درباره سیره نبوی دست می‌برد؛ اما مطالب پراکنده‌ای از آن وجود دارد و بیشتر معلوماتی که ما از ابن اسحاق داریم، آن چیزهایی است که ابن هشام نوشته و در تاریخ طبری آمده است. این سنت به‌هرحال راه افتاده و چیزهایی درموردش نوشته شده است. کتابی که ما پیش رو داریم یعنی کتاب همنام گل‌های بهاری در این سنت است.

سیدی در ادامه این نشست گفت: اتفاقاً یکی از تفاوت‌های اسلام با ادیان دیگر مثل مسیحیت و یهودیت در همین‌جاست؛ یعنی الان یک نقطه ضعفی که مخصوصاً مسیحیت پیدا کرده، این است که هیچ‌چیزی تقریباً به صورت مستند پیدا نمی‌کنید که مربوط به حضرت عیسی(ع) باشد و همین باعث شده که بعضی از متفکران معاصر غربی اصلاً در اصل وجود شخصیتی حقیقی به نام عیسی فرزند مریم شک کردند و می‌گویند که ما نه لباسی از او داریم؛ نه مکانی و نه زمانی! نکند که این شخصیت هم چیزی شبیه رستم، اسفندیار، آرش کمانگیر و … باشد؛ بدین معنی که افسانه و اسطوره باشد.

او ادامه داد: اما در مورد پیامبر بزرگوار اسلام به‌خاطر علاقه‌ای که اصحاب به ایشان داشتند جزئی‌ترین مسائل حتی در مورد رفتار‌ها و گفتارهای ایشان به ثبت رسیده و در طول تاریخ -که نمونه‌اش در این کتاب جمع آوری شده- یک نوع شمایل نگاری صورت گرفته است. از لحاظ ظاهری و از لحاظ باطنی هم که رفتارهای ایشان هست؛ چون علتش هم این است که شخصیت هرکسی را از دو راه می‌شود شناخت؛ از گفتار و از رفتار شخصی و هردوی اینها در این کتاب آمده است.

سمیعی در همین راستا درباره فصلبندی کتاب توضیح داد: در کتاب در ابتدا درباره سیمای ظاهری پیامبر بحث می‌شود؛ بدین معنی که با جزئیات از نام گرفته تا مو و پیشانی و … صحبت شده و در فصل بعد به سیمای حقیقی پرداخته شده است که درباره کرامات اخلاقی ایشان است. فصلبندی‌های بعدی هم جالب است.

سیدی در ادامه توضیح داد:‌ با توجه به تفاوت ماهوی نگاه شیعیان به خدا و پیامبر خیلی از مسائلی که ابن هشام نقل کرده، در سیره حلبی و طبری هم نقل شده که شیعه به هیچ وجه قبول ندارد؛ زیرا با مقام عصمت این بزرگوار سازگاری ندارد و به قول شهید مطهری، یهودی‌ها در طول تاریخ تا آن جایی که توانستند، مقاومت کردند در مقابل لشکر اسلام و فرهنگ اسلامی‌؛ و آنجاهایی که شکست خوردند، آمدند مسلمان شدند و از تورات و مسائل دیگر چیزهایی را وارد اسلام کردند که جزء اسلام نیست و از آنجا ضربه شدیدی به اسلام وارد شد؛ لذا در منابع اهل سنت مسائلی پیدا می‌کنید که متأسفانه بعضی‌هایش به کتاب‌های ما شیعیان هم راه پیدا کرده است. شما مطالبی پیدا می‌کنید که به هیچ وجه با مقام پیامبر بزرگ اسلام سازگاری ندارد.
 
او افزود: علامه عسگری، مورخ بزرگ شیعه می‌فرمود، من اوایل تعجب می‌کردم که چرا مستشرقین غربی در مورد پیامبر، بیشتر سیره ابن هشام، حلبی، طبری و دیگران را نقل می‌کنند و به سراغ منابع شیعه نمی‌آیند؟ می‌گفتم، اینها اطلاع ندارند و شیعه را یک امر فرعی و اصل را اهل سنت در نظر می‌گیرند. بعد می‌گفت، دقت که کردم، دیدم نه؛ این‌جور نیست. آنچه آنها دنبالش می‌گردند، در منابع اهل سنت به راحتی پیدا می‌شود و لذا آیات شیطانی را ما اگر چه محکوم می‌کنیم؛ اما فراموش نکنیم که بخش‌هایی از آن واقعاً مطالبی است که در کتاب‌های اهل سنت آمده و در مورد شخصیت پیامبر  همه‌چیز تخیلی نوشته نشده است. سلمان رُشدی چون زمینه این قضیه را در کتاب‌های اهل سنت یافت، از آن استفاده کرد.

سیدی عنوان کرد: هر ارتباطی که انسان در طول تاریخ از زمانی که غارنشین بود تا الان که آسمان‌خراش نشین است، در ۴ نوع ارتباط قرار می‌گیرد: ارتباطِ انسان با خویشتن، ارتباط انسان با معبود اعم از خدا و غیرخدا، ارتباط انسان با دیگران و ارتباط انسان با طبیعت. البته ما یک ارتباط با تاریخ هم داریم که معمولاً به درد مردم نمی‌خورد و سر وکاری با آن ندارند و حالا گفتارها و رفتارهای این ۱۴ معصوم را در این مجموعه بیاییم و ببینیم. این کتاب همنام گل‌های بهاری، جلد اول از یک مجموعه ۱۴جلدی است. برای هر معصوم یک جلد اختصاص داده‌ایم که البته ما تا الان شش جلد را موفق شدیم به چاپ برسانیم. یعنی تا پایان کتاب امام سجاد(ع). شخصیت هرکسی را از رفتار و گفتارش نسبت به جهان و موضع‌گیری او می‌شود شناخت. از این جهت این کتاب براساس این ۴ فصل تنظیم شده و خیلی به خواننده برای شناخت آن حضرت کمک کرده است.

سمیعی در ادامه این نشست با بیان اینکه نحوه فصلبندی کتاب جذاب است، افزود: یک به‌هم‌ریختگی در سیره‌نویسی‌ها وجود دارد و گاهی سیره‌ها را که می‌خوانم، متوجه این به‌هم‌ریختگی می‌شوم؛ مخصوصاً سیره‌هایی که جدیداً نوشته می‌شود. سیره‌ای که جناب اصغری نوشتند، خیلی مفصل است؛ من نمی‌دانم حتی اگر دوستان در کتابخانه دیده باشند چندین جلد جمع آوری این سیره در یک کتاب مختصر که الان روبه‌روی ماست، خیلی اتفاق مبارکی است.

سیدی در پاسخ به سوال سمیعی مبنی بر انگیزه‌اش از تالیف این کار توضیح داد: حدود ۲۰ سال پیش دچار تناقضی شدم و آن اینکه ما از طرفی معتقدیم که هیچ شخصیتی به پای این چهارده معصوم در جهان نرسیده و نخواهد رسید و نمی‌رسد و از طرف دیگر وقتی وارد زندگی می‌شویم، می‌بینیم که این بزرگوارها نقشی در زندگی ما ندارند. ما همه مشکلاتمان را با اینترنت و مسائل دیگر حل می‌کنیم. اینها حضورشان و شخصیت‌هایشان موضعی است. یک شخصیت‌های خیلی محترمی‌ هستند که ما برایشان لباس مشکی می‌پوشیم، چراغانی می‌کنیم، شربت می‌دهیم، گریه می‌کنیم، عزاداری می‌کنیم؛ اما مشکلات ما را اینها حل نمی‌کنند. کلاف سردرگم زندگی ما را اینها گره‌اش را باز نمی‌کنند؛ باید برویم، ببینیم که دیگران چه گفتند. این وسط دیگرانی که بیشترشان معاصرند، روانشناسی معاصر مخصوصاً روانشناسی غربی چه گفته؛ مدیریت غربی چه گفته است. آنها هم حرفهای خوبی دارند که سرجای خودش محفوظ هست و باید هم استفاده کنیم؛ یعنی از طرفی می‌گوییم بهتر از این شخصیت‌ها نبوده و نیست و نخواهد بود؛ از طرفی هم می‌بینیم این افراد حضوری در زندگی ما ندارند. اگر جسارت نباشد، مثالی بزنم مثلاً یک توپ پلاستیکی در نظر بگیرید؛ یکی بگوید این توپ پلاستیکی، یک‌میلیارد تومان می‌ارزد می‌گویم، عجب! خب این جنسش چیست؟ طلاست؟ نمی‌دانم مثلاً زمرد در آن به کار برده؟ می‌گویند که نه! همین بازیافتی‌هاست. می‌گویند، این که نمی‌شود که یا این توپه یک‌میلیارد نمی‌ارزد؛ داری اشتباه می‌کنید یا اگر یک میلیارد می‌ارزد، این توپ پلاستیکی معمولی که نباید باشد؛ این باید یک ویژگی داشته باشد که مثلاً خیلی مهم باشد.

او افزود: لذا این تناقض من را دچار این قضیه کرد که بروم دنبال قضیه و این آغاز خوشی بود به لطف خداوند که شروع کردم به مطالعه و دیدم نه؛ واقعاً چقدر ما دور و بی‌خبر و بی‌اطلاعیم از این ۱۴ بزرگوار و دانششان، شخصیتشان و ابعاد مختلف وجودی شان و این باعث شد که در این شش جلدی که تاکنون منتشر شده، در بعضی از این مجلدات مثلا به هزار منبع مراجعه کنم. بنابراین هدف این کتاب رفع این تناقض است و اینکه این شخصیت‌ها شخصیت‌هایی کاربردی هستند و برای انسان معاصر و انسانی که در آینده و انسانی که در ژاپن و دانشمندی که در واشنگتن زندگی می‌کند، چقدر این شخصیت‌ها همچنان می‌توانند الگو باشند و یک شخصیت دست‌نیافتنی و تک‌بعدی نیستند.
 
سیدی در ادامه درباره روش پژوهشی خود در این کتاب هم توضیح داد: من به کتابخانه‌ها مخصوصاً کتابخانه دارالحدیث می‌رفتم که یکی از غنی ترین کتابخانه‌هاست. عمده منابعم را آنجا استفاده کردم و می‌رفتم آنجا در قفسه‌های مربوط به پیامبر بزرگوار اسلام، هرچقدر کتاب بود، می‌دیدم که حدودا در مجموع با آن بخش رایانه -که بعداً استفاده کردم- ۵۰۰ جلد کتاب را دیدم. این کتاب‌ها را صفحه به صفحه می‌خواندم. وقتی می‌رفتم جلو، هرجا یک مطلب تازه پیدا می‌کردم، با منابعش یادداشت می‌کردم؛ چون یکی از معضلات ما مذهبی گویان و مذهبی نویسان، عدم جذابیت کارهای ماست.

این محقق دینی تاکید کرد: ما وقتی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که در فرهنگ غربی به‌خاطر استفاده از عنصر جاذبه‌های جنسی، عنصر لودگی و عنصر اکشن یا خشونت و … بسیاری از کارهای غربی جذاب هستند. یعنی غربی‌ها نبض خواب بشر امروزی را گرفتند؛ در عین حال موضوعشان هم جذاب است که این سه تا در عین حال پرداختشان هم جذاب است. بعد اینها با بهترین فیلمبرداری، با بهترین نورپردازی، با بهترین گریم، با بهترین لوکیشن، با بهترین فیلمنامه، با بهترین کارگردانی، با بهترین تدوین، همین سه موضوع بسیار جذاب را پرورش می‌دهند و پرداخت و عرضه می‌کنند.

به گفته سیدی، موضوعات دینی -که در نماز جمعه، تلویزیون، مقاله‌ها، کتاب‌ها و سخنرانی‌ها مطرح می‌کنیم- خیلی جذابیت ظاهری و کشش ظاهری ندارند؛ البته جذابیت‌ها و کشش‌های فطری دارند که آن را هرکسی متوجه نمی‌شود. آن وقت پرداخت‌هایمان هم ضعیف است. یعنی در فرم و محتوا مشکل داریم؛ لذا من سعی می‌کنم که با توجه به اینکه علاقه‌ای هم به رمان و فیلم و نقد فیلم و این مسائل دارم و از سوی دیگر درس طلبگی می‌خوانم، در کارم  این استانداردها رعایت بشود و جذابیت‌سازی کنم.

او گفت: ما که از آن سه عنصر جاذبه‌های جنسی، خشونت و لودگی نمی‌توانیم؛ پس باید از راه‌های دیگری وارد بشویم. یکی از راه‌های جذابیت، کوتاه نویسی است؛ لذا این مطالب کتاب به‌گونه‌ای مطرح شده که هرکسی یک دقیقه فقط فرصت داشته باشد و هرجای کتاب را باز کند، یک مطلب یاد می‌گیرد. یعنی شبیه مدیر یک دقیقه‌ای اسپنسر جانسون یا پدر یک دقیقه‌ای با کوتاه نویسی آمدیم جذابیت ایجاد کردیم. یکی دیگر از مواردی که سعی کردیم جذابیت ایجاد کند، نشنیده‌هاست! مردم از حرفهای کلیشه‌ای خسته شدند و این نشنیده‌ها هم دو جور است؛ ما یک سری مطالب نشنیده دینی داریم که اینها ریشه ندارند و به قولی نوآوری است. منظور من متن‌های نشنیده‌ای هست که مورد تأیید اسلام است؛ مثلاً در همان بخش شمایل نگاری حضرت آوردیم که حضرت اواخر عمر مقداری فربه شده بودند؛ اما آثار پیری بر وی آشکار نشده بود که مثلاً دستانش بلرزد؛ پاهایش بلرزد؛ چشمش کم سو بشود. همین قدری که گفتم، در حدود فکر می‌کنم سیزده منبع دادم. چون حرفهای سنگینی نسبت به معصومین هست این از جهت. نگارش که می‌‌کردم، در کتاب‌ها می‌گشتم که مطالب تازه‌، عمیق و جامعی پیدا بشود و هم از جهت فرم هم که بخشی‌اش را عرض کردم.

سیدی در ادامه با اشاره به جذابیت‌های سیره نویسی برای مخاطبان عنوان کرد: ورودی‌های انسان چشم و گوش انسان هستند؛ شنیدن و دیدن هر چیز منفی یک نوع آفت ظلمانی درونش می‌گذارد و چه آثار مثبتی که به‌اصطلاح ورودی‌اش باشد، باز تأثیر مثبت دارد. در زیارت جامعه کبیره هم داریم که «کلامهم نور و امرهم الرشد»؛ خیلی تعابیر جالبی هستند.

او در بخش‌های پایانی سخنانش درباره کشف و شهوداتی که تالیف این کتاب را تایید کند، گفت: من یک روز رفتم دیدن دوستی؛ آن دوست به من گفت که آقای سیدی! اوستای خوب چه اوستایی است؟ گفتم که اوستای خوب اوستایی است که ماهر باشد فلان باشد بهمان باشد؟ گفت نه منظورم این نیست! منظورم این است که اوستای خوب اوستایی است که غروب می‌شود، مزد کارگر را سر وقتش می‌دهد. گفتم درست است؛ این هم یک نشانه اوستای خوب است. گفت حالا یک چیز می‌خواهم بگویم آقای سیدی ما و شما تاحالا عملگی خلق را خیلی کردیم. من تا آن موقع شاید سی کتاب نوشته بودم، گفت: ما عملگی غیرخدا را که خیلی کردیم؛ حالا بیاییم یک مدتی عملگی خدا را انجام بدهیم و خداوند چون آخر معرفت است، چون اوستای اوستاهاست از جهت معرفت؛ او خودش پاداش ما را می‌دهد. به غروب هم نمی‌کشد کار و واقعاً این حرف دوست ما چون خدا بر زبانش جاری کرد، واقعاً در من اثر گذاشت. من وقتی خواستم این کتاب را بنویسم همین نیت را کردم. گفتم: خدایا این کتاب را می‌نویسم، ثوابش را هم سه قسمت می‌کنم اگر ثواب داشته باشد کار من، یک قسمتش به پیامبر بزرگوار اسلام(ص) برسد؛ یک قسمتش به خانم من که این سختی‌ها را تحمل می‌کند که می‌روم کتابخانه و دیر می‌آیم و یک سومش را هم به مادر من که سید جلیل‌القدر بود و تازه از دنیا رفته بود، برسد. من این نیت را کردم و شروع کردم به تحقیق و نگارش این کتاب و از بدترین و سخت‌ترین دوران زندگی من از جهت اقتصادی بود؛ یعنی بعضی وقتها که من می‌رفتم کتابخانه و برمی‌گشتم، کلاً صدتا تک تومنی توی جیبم بود که اگر به پول الان حساب کنید، می‌شود مثلاً دوهزارتومان. ولی نیتم را سعی کردم همین مورد باشد و واقعاً خداوند به گونه‌ای جبران کرد که باورنکردنی است. من الان حدود سی تا چهل کتاب دارم که حدود مثلاً پانزده عنوان آن جایزه برده و هیچ کدام به شهرت این کتاب نرسیده است. هیچ کدام به اندازه این کتاب برای من محبوبیت نیاورده و هیچ کدام هم به اندازه این کتاب برای من درآمد اقتصادی ایجاد نکرده است.

سمیعی هم گفت: کتاب سرشار از جزئیات است. مثلاً حضرت محمد(ص) توصیه‌های جزیی دارند؛ مثلاً یال اسب را کوتاه نکنید؛ چون یال اسب را اگر کوتاه کنید، اسب سردش می‌شود. این جزئیات چقدر می‌تواند برای نویسنده‌ها و  برای کسی که می‌خواهد کاری هنری بکند؛ فیلم بسازد؛ مهم است و چقدر کمک می‌کند؟

سیدی در پاسخ گفت: در روایت داریم که راوی نشسته بود پیش امام صادق (ع)؛ باهم صحبت می‌کردند. یک جفت کفتر هم در حیاط امام صادق بودند که کفتر نر بق بقو می‌کرد نسبت به آن کفتر ماده. امام صادق(ع) به این دوست خودش فرمود که می‌دانی او چی دارد می‌گوید؛ گفت نه یا رسول الله! حضرت فرمود که این کفتر نر دارد به این کفتر ماده که بق بقو می‌کند بهش می‌گوید که غیر از جعفر بن محمد یعنی خود امام علیه السلام، غیر از این من از تمام دنیا تو را بیشتر دوست دارم. این چیز لطیف و ظریفی است.

او در پایان درباره مطالب جدید کتاب عنوان کرد: حدیث پیامبر بزرگوار اسلام یکی از آنهاست که می‌فرماید داستان من و شما همانند مردی است که آتشی برگرمابخشی و روشنایی افروخته است؛ پروانه‌ها در آن می‌افتند و او سعی می‌کند آنها را حفظ کند؛ من کمربندتان را می‌گیرم تا در آتش دوزخ نیفتید و شما از دستم می‌گریزید؛ خیلی لطیف است. خیلی گریه آور است که چقدر آنها دلسوز ما بودند و شما می‌بینید که در دعای جوشن کبیر هست که ای خدای گنهگاران! یا شما می‌بینید که حضرت زهرا (س) دعا می‌کند و از خداوند می‌خواهد که گنهکاران را ببخشد؛ یعنی چقدر به فکر ما‌ها بودند آنها‌؛ با اینکه گناه آنها را اذیت می‌کند؛ گناهی که شیعیان انجام می‌دادند.
 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.