آن روزها به خود روحانی‌ام نزدیک‌تر شدم

سوانا مهرابیان گفت: در زمان نوشتن داستان «در حدیبیه» به خود روحانی‌ام نزدیک‌تر شده بودم و فکر می‌کنم پس از نوشتن داستان تغییری هر چند جزیی ولی دلپذیر در من رخ داد.

1,328

گفتگو با سوانا مهرابیان

نویسنده ارمنی از تجربه داستان‌نویسی درباره پیامبر اسلام گفت؛

آن روزها به خود روحانی‌ام نزدیک‌تر شدم

سوانا مهرابیان گفت: در زمان نوشتن داستان «در حدیبیه» به خود روحانی‌ام نزدیک‌تر شده بودم و فکر می‌کنم پس از نوشتن داستان تغییری هر چند جزیی ولی دلپذیر در من رخ داد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) سوانا مهرابیان که از نویسندگان ارمنی کشور است با نوشتن داستانی درباره زندگی رسول الله (ص) در دوره سوم جشنواره خاتم رتبه آورد و توسط هیئت داوران از او تقدیر شد. «در حدیبیه» نام داستان مهرابیان است که به ماجرای صلح حدیبیه و فداکاری پیامبر (ص) می‌پردازد. این داستانِ مهرابیان علاوه بر ماهیت داستانی‌ای که دارد از نظر ایجاد تکیه‌گاهی برای توجه بیشتر به تقریب مذاهب و اشتراکات میان ادیان اهمیت بسیار دارد. او بهترین تجربه داستان‌نویسی‌اش را شرکت در جشنواره خاتم و برگزیده شدن داستانش می‌داند. به مناسبت نزدیک شدن به ۱۷ ربیع‌الاول میلاد پیامبر اکرم(ص) گفت‌وگویی با سوانا مهرابیان انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید:
ایده این‌که کاری درباره رسول الله (ص) بنویسید از کجا به ذهن‌تان آمد؟
آشنایی من با جشنواره خاتم توسط آقای مجید قیصری بود. در یک دوره‌ی کارگاهی، مربوط به داستان کوتاه خدمت‌شان بودم و ایشان پیشنهاد شرکت در جشنواره و نوشتن داستانی در مورد حضرت محمد را به من دادند. گفتند که برای خواننده‌ها جالب خواهد بود با دید نویسنده‌ای غیر مسلمان نسبت به پیامبر آشنا شوند. توجهم جلب شد و تصمیم گرفتم‌ خودم را در حوزه‌ی داستان دینی که هیچ سابقه‌ای در نوشتن آن نداشتم محک بزنم، هم به عنوان داستان‌نویس و هم غیرمسلمانی که وارد شدن فضایی می‌شد که آشنایی کمی با آن داشت. این حس یادگیری و آشنا شدن، همیشه برایم هیجان‌انگیز و جالب است.

از تجربه‌ای که در نوشتن این داستان داشتید، بیشتر بگویید
در آن روزها به خود روحانی‌ام نزدیک‌تر شدم و فکر می‌کنم پس از نوشتن داستان تغییری هر چند جزیی ولی دلپذیر در من رخ داد. اما می‌دانستم کار آسانی نیست. دانش و اطلاعات من درباره‌ حضرت محمد (ص) در حد مطالبی بود که در کتاب‌های درسی خوانده بودم یا برنامه‌هایی که گاهی از رسانه‌ها دیده یا شنیده بودم. بلافاصله کارم را شروع کردم. با دوستانی که می‌دانستم در حوزه‌ دینی فعالیت دارند، تماس گرفتم و منابع را جویا شدم. به مدت چند ماه، روزانه چند ساعت منابع را مطالعه و یادداشت‌برداری می‌کردم. یادداشت‌هایی درباره‌ اخلاقِ فردی، اجتماعی و خصوصیات ظاهری حضرت محمد (ص) همچنین خرده‌روایت‌های داستانی که بتوانم از آن‌ها در داستانم استفاده کنم. سوژه را چند بار عوض کردم. هر بار شروع به نوشتن می‌کردم چند صفحه می‌نوشتم ولی انگار حسی را که باید، از داستان نمی‌گرفتم. برگه‌ها را دور می‌ریختم و سراغ سوژه‌ای دیگر می‌رفتم تا اینکه با موضوع «صلح حدیبیه» در کتاب‌ها برخورد کردم. به نظرم جالب آمد و بعد از چند بار خواندن واقعه، با موضوع ارتباط برقرار کردم. این‌که حضرت محمد در لحظه‌ای تقریبا بحرانی به خاطر حفظ جان پیروانش تصمیم خود را عوض و اعلام می‌کنند که مراسم حج به جای مکه در حدیبیه برگزار شود و این‌که با رفتارشان و با پیش‌قدم شدن در تراشیدن سر و قربانی شتر مردم را به اجرای مراسم حج ترغیب می‌کنند، می‌تواند الگوی خوبی برای همه‌ انسان‌ها باشد.

 در نوشتن داستان‌تان از چه منابعی کمک گرفته‌اید؟
بنده از کتاب‌هایی چون «زندگی‌نامه‌ی پیامبر اسلام(ص)» نوشته کارن آرمسترانگ با ترجمه‌ کیانوش حشمتی و «زندگی‌ پیامبران» نویسنده لیلا عظام و عایشه گاورنر و همچنین از داستان‌های منتخب جشنواره خاتم و تارنماهای معتبر مذهبی در نوشتن داستانم استفاده کرده‌ام. منابعی هم توسط تارنمای جشنواره معرفی شده بود که فرصت مطالعه‌شان کم‌تر دست داد.

 در نگارش این داستان به تقریب مذاهب هم فکر کرده‌اید؟ این‌که چگونه می‌شود از طریق داستان دین اسلام و مسیحیت را بهم نزدیک کرد و اشتراکات آن‌ها را یادآور شد
در زمان مطالعه‌ کتاب‌های مختلف این موضوع توجهم را جلب کرد که همه‌ ادیان در مهم‌ترین اصول با هم مشترکند و انسان‌ها به جای درگیری و نزاع‌های بیهوده می‌توانند با یافتن این مشترکات و تمرکز بر آن‌ها در کنار هم به آرامش برسند. مشترکاتی مانند خداترسی و خداباوری‌‌، دوست داشتن یکدیگر و کمک هم‌نوع، صداقت و دوری از گناهان کبیره.

نوشتن از چهره‌های قدسی و تاریخی معمولا با مشکلاتی روبه‌رو است. آیا شما با این سختی و مشکل در نوشتن «در حدیبیه» مواجه شدید؟
نوشتن این نوع داستان‌ها حساسیت‌های خاص خودش را دارد. چه از لحاظ این‌که تخیل نویسنده باعث تحریف و تغییر واقعیت‌های تاریخی و دینی نشود و چه این‌که داستان به دلیل کمبود دانش دینی نویسنده دچار کاستی نشود. کلا در داستان‌های تاریخی و دینی داستان‌نویس جای تخیل زیادی ندارد. می‌شود کمی در توصیف‌ها یا حوادث کوچک یا فضا‌های خالی‌ای که در کتاب‌ها اشاره‌ای به آن‌ها نشده عنصر خیال را دخالت داد. قسمت سخت دیگر این بود که بر خلاف توصیفات باطنی و اخلاقیات، توصیفات ظاهری کمی از پیامبر در کتاب‌ها نوشته شده و داستان برای جذاب‌تر شدن به توصیفات ظاهری از شخصیت‌ها نیز نیاز دارد. و همچنین از مشکلات کار یکی کمی زمان بود. فقط چند ماه فرصت داشتم برای مطالعه‌ آن همه منبع، نوشتن، پرداخت و بازنویسی داستان و این باعث اضطراب می‌شد. دیگر اینکه به معیارهایی که داوران در انتخاب داستان در نظر می‌گرفتند آشنایی نداشتم و سعی کردم این آشنایی را با مطالعه‌ آثار بارگذاری شده در تارنمای جشنواره‌ی خاتم حاصل کنم.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.