جشنواره خاتم
Khatam Festival

عبادات در سیره و قول نبوی(ص)

128

عبادات در سیره و قول نبوی(ص)

نویسنده: سید علی اکبر حسینی

منبع: پژوهشکده باقرالعلوم(علیه‌السلام)

عبادت برگرفته از واژه عربی عبد به معنای بندگی۱ و خضوع و تذلل است.۲ عبادت اظهار بندگی به درگاه خداوند است و این اظهار بندگی ملزوماتی دارد که در سیره و کلام رسول خدا(ص) بدان پرداخته شده است.

فصل اول

ذکر

ذکر در کتب لغت به معنای یاد کردن یک چیز۳ و یا یادآوری چیزی پس از فراموشی استعمال شده است.۴ این یاد کردن می‌تواند با زبان باشد۵ یا قلب یا هر دو.۶

ذکر خدای سبحان از بارزترین مصادیق پرستش خداوند به شمار رفته و از لحاظ وجودی دارای اقسامی است که کامل‌ترین آن یاد بنده نسبت به خداوند متعال است. رسول خدا(ص) ذکر را مختص به زبان نمی‌دانست، بلکه هر کاری و هر عملی که نمودار یاد پروردگار باشد را ذکر او به حساب می‌آورد. هم‌چنان که در روایتی از ایشان آمده: «هر کس از خداوند عزوجل فرمان برد، خدا را یاد کرده است، هرچند نماز خواندن و روزه گرفتن و قرآن خواندنش اندک باشد».۷

در بیان رسول خدا(ص) یاد خداوند متعال “برترین صدقات۸” و موجب آسانی کارها و راغب گردیدن مردم به آخرت به شمار آمده۹ عملى برشمرده شده که محبوب‌تر از آن نزد خداوند متعال۱۰ و عاملى مؤثّرتر از آن در نجات بنده از بند گناهان در دنیا و آخرت، یافت نمی‌شود.۱۱ ایشان علاقه به ذکر خدا را نشانه حب به خداوند و بى‌علاقه‌گی به آن را نشانه دشمنى با خدا عنوان کردند.۱۲ روزی در جمع اصحاب و یارانش خطاب به آنان فرمودند: «آیا به شما نگویم که بهترین و پاکیزه‌ترین اعمال شما نزد خدایتان چیست و چه چیز درجات شما را بیش از هر چیز، بالا مى‌برد و از درهم و دینار برایتان بهتر است و [حتّى‌] از این که با دشمن رو به رو شوید و بکشید و کشته شوید، ارزشمندتر است»؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا(ص)! فرمود: «بسیار به یاد خداوند عزوجل بودن».۱۳ و به مسلمانان می‌فرمودند: «اگر می‌خواهید برگزیده‌ترین بنده خداوند متعال باشید، پس خدا را فراوان یاد کنید».۱۴

پیامبر خدا(ص) بر مداومت بر ذکر تأکید داشته می‌فرمود: «هیچ چیزى را بر یاد خدا ترجیح مده»؛۱۵ چرا که غافل شدن از یاد خدا در هر لحظه از عمر آدمی موجب افسوس در روز قیامت است»،۱۶ می‌فرمودند: «تا وقتى به یاد خدا باشى، ایستاده یا نشسته، در بازار یا در محفل صمیمى و یا هرکجا که باشى، پیوسته در حال نماز و عبادت هستى».۱۷

هم‌چنین در احادیث رسول خدا(ص) مجالسى سودمند، معرفی شده‌اند که در آن، ذکر خدا شود.۱۸ و اگر جز این باشد چیزی جز حسرت و وبال برای اهل مجلس نخواهد بود.۱۹ ایشان حکایت کسانی را که خدا را یاد می‌کنند با کسانی که ذکری از خداوند به میان نمی‌آورند را حکایت انسان زنده و مرده دانستند۲۰ و فرمودند: «مثل کسى که در میان غافلان، به یاد خدا است، مثل چراغ در خانه تاریک است».۲۱

در احادیث و روایات رسول خدا(ص) زنده شدن دل‌ها،۲۲ شفاى دل‌ها،۲۳ دور شدن شیطان،۲۴ ایمنى از نفاق،۲۵ دوستى خدا۲۶ و مصونیت۲۷ از ثمرات یاد خدا برشمرده شده است.

رسول خدا(ص) خود نیز برترین ذاکران الهی بود می‌فرمود: «إِنَّ رَبِّی أَمَرَنِی أَنْ یَکُونَ نُطْقِی ذِکْرا…؛۲۸ خداوند به من امر کرده که سخنم ذکر باشد». و روایت شده که حضرت(ص) برنمی‌خاست و نمی‌نشست، مگر با ذکر خدا۲۹ ایشان هر روز سیصد و شصت‌بار به تعداد عروق بدن، حمد خدا می‌گفت و می‌فرمود: «اَلْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ کثیراً عَلى کلِّ حالٍ؛۳۰ در تمام حالات و به طور فراوان حمد و ستایش مخصوص پروردگار جهانیان باد». نزول برخی آیات برآتش شور و اشتیاق حضرت(ص) به ذکر خدا بیش از پیش دامن می‌زد آن‌چنان‌که کفار به طعنه و استهزاء می‌گفتند: «او جن‌زده شده است».۳۱و۳۲

قرآن

از عبادت‌هایی که پیامبر خدا(ص) نسبت بدان توجه ویژه‌ای معطوف داشته نسبت به انجام آن جدیت خاصی داشتند، قرائت قرآن بود. ایشان فقیرترین خانه را خانه‌اى می‌دانست که از کتاب خدا تهى باشد.۳۳ از این‌رو به اصحاب و یارانش توصیه می‌فرمود: «براى خانه‌هایتان بهره‌اى از قرآن قرار دهید، که همانا خانه‌اى که در آن قرآن خوانده شود، براى ساکنانش آسایش فراهم مى‌آید و خیرش بسیار می‌گردد و اهلش از افزونى برخوردار مى‌گردند؛ و هرگاه در آن قرآن خوانده نشود، بر ساکنانش تنگ مى‌گردد و خیرش اندک مى‌شود و اهلش در کمبود به سر مى‌برند».۳۴ می‌فرمود: «قرآن دوای دردهاست».۳۵  «قرآن بخوانید؛ به درستی ‌که قرآن در روز قیامت برای شفاعت خواننده‌اش حاضر می‌شود».۳۶

شدت علاقه ایشان نسبت به قرآن به حدی بود که نقل شده که «روزی عمر بن خطاب، بر پیامبر(ص) وارد شد و دید که ایشان سخت بیمار است، عمر گفت: اى پیامبر خدا(ص)! چه‌قدر ناخوشْ احوال هستید؟ پیامبر(ص) فرمود: «با این حال، دیشب سى سوره را و از جمله، هفت سوره بلند را قرائت کردم. عمر عرض کرد: اى پیامبر خدا! با آن‌که خداوند، گناهان گذشته و آینده شما را آمرزیده است، این چنین خود را به زحمت مى‌اندازى؟! فرمود: اى عمر! آیا بنده‌اى سپاس‌گزار نباشم؟».۳۷

از برخی۳۸ اصحاب رسول خدا(ص) درباره علاقه شدید حضرت(ص) به قرآن نقل شده که: «روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: برای من قرآن بخوان. گفتم: یا رسول الله(ص) برای شما قرآن بخوانم و حال آن که قرآن بر شما نازل شده است؟ فرمود: دوست دارم که آن را از غیر خودم بشنوم».۳۹

گفته شده که صداى رسول خدا(ص) در خواندن قرآن از همه مردم دلرباتر و دلنشین‌تر بود۴۰ به اصحاب و یاران خود نیز می‌فرمود: «زیباترین صداها را به قرآن اختصاص دهید».۴۱ پیش از خواندن قرآن اعوذ بالله من الشیطان الرجیم می‌گفت۴۲ و در قرائت قرآن هر آیه‌ای را از آیه دیگر جدا مى‌نمود۴۳ و در موقع قرائت قرآن صدایش را می‌کشید.۴۴ حضرت(ص) را عادت بر این قرار بود که نمى‌خوابید تا «مسبّحات» را قرائت کند، مى‌فرمود: «در این سوره‌ها آیه‌اى است که از هزار آیه برتر است. گفتند: «مسبّحات» کدام سوره‌هاست؟ فرمود: سوره‌های حدید، حشر، صف، جمعه و تغابن».۴۵

اعتکاف

اعتکاف از ریشه عربی «عکف یعکف» به معنای «احتباس»۴۶ و به قولی دیگر «رو آوردن شخص به چیزی است که قصد انصراف و رو برگرداندن از آن را نداشته باشد»۴۷ و لازمه آن داشتن مکان است؛ مانند «عکوف» که لازمه آن اقامت شخص در مسجد است.۴۸ اما در اصطلاح، به اقامت گزیدن در مساجد به قصد عبادت اعتکاف گفته می‌شود،۴۹ که از شرائط صحت آن روزه‌داری۵۰ به مدت سه روز یا بیشتر۵۱ و عدم خروج از مسجد است، مگر به خاطر حاجتی.۵۲ در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) ثواب ده روز اعتکاف در ماه رمضان، معادل دو حج و دو عمره برشمرده شده است.۵۳

اعتکاف از سنت‌ها و عباداتی است که همواره مورد توجه رسول خدا(ص) بوده، ایشان از زمانی که به مدینه هجرت کردند تا زمانی که از دنیا رحلت فرمودند پیوسته در هر سال یک دهه از ماه مبارک رمضان را به انجام این امر اختصاص می‌دادند به جز سال دوم هجرت که به جهت مقارن شدن جنگ «بدر» با ماه مبارک رمضان، رسول خدا(ص) در آن سال در مسجد معتکف نشد؛ اما در سال بعد، حضرت(ص) دو دهه از ماه مبارک رمضان را در مسجد اعتکاف کردند یک دهه براى همان سال، و دهه دیگر براى قضاء اعتکاف سال قبل.۵۴

در برخی روایات نقل شده که رسول خدا(ص) در اولین سال حضورش در مدینه دهه اول ماه رمضان را در مسجد اعتکاف کرد و سال دوم در دهه دوم و در سال سوم در دهه آخر اعتکاف نمود، از آن پس همیشه در دهه آخر ماه رمضان اعتکاف مى‌نمود.۵۵ چون دهه آخر ماه رمضان مى‌شد برای رسول خدا(ص) خیمه‌اى مویین مى‌زدند؛ حضرت(ص) جهت عبادت کمر همّت مى‌بست و بستر خوابش را برمى‌چید و از بانوان دوری می‌جست و شب‌ها را احیا می‌کرد و همه وقت خود را برای عبادت فارغ می‌ساخت.۵۶

حضرت(ص) در آخرین ماه رمضان عمر خود، بیست روز در مسجد معتکف شده بودند.۵۷

جهاد

کلمه جهاد برگرفته از واژه عربی «جهد یجهد» و به معنای تلاش و کوشش و انجام امری است با سختی و مشقت بسیار که بیرون از طاقت فرد است.۵۸ اما در اصطلاح، این کلمه، بیشتر به مبارزه مسلحانه با کفار اطلاق شده است.

در سال دوم هجرت و در پی قدرت گرفتن نیروهای مسلمین آیات ۱۹۳-۱۹۰ سوره بقره از سوی خداوند نازل شد و جهاد بر مسلمانان واجب گردید؛۵۹ پس رسول خدا(ص) جهت گسترش دعوت و نیز حمایت از مؤمنان مستضعفى که در راه عقیده خود مورد آزار قرار مى‌گرفتند به جهاد پرداخت تا با درهم شکستن بت‌پرستان و مشرکانی که در راه گسترش اسلام در سرتاسر شبه جزیره عربستان قد علم کرده بودند راه را برای رشد و نفوذ سریع‌تر اسلام باز کنند.

در بیان رسول خدا(ص) جهاد در راه خدا، برترین و محبوب‌ترین اعمال پس از اقامه نماز و نیکى به پدر و مادر، برشمرده شده۶۰ و آن را با ارزش‌ترین عمل مؤمن، دانستند.۶۱ عملی که غیر از یک مسلمان برجسته، کسى به آن دست نمى‌یازد.۶۲ در کلام پیامبر خدا(ص) بهترینِ مردم، مردى دانسته شده است که خود را وقفِ راه خدا کرده و با دشمنان او می‌جنگد و خواستار مرگ یا کُشته شدن در میدان کارزار است.۶۳ ایشان جهاد را بیعت رزمندگان با خدا،۶۴ و مایه سلامت و بی‌نیازی آنان۶۵ و موجب بزرگى و شرافت فرزندانشان بیان کردند۶۶

حضرت(ص) یک روز پایدارى ورزیدن در میدان جهاد، را از چهل سال عبادت بهتر دانستند۶۷ و اجر و پاداش هر رنج و سختی‌ای را که رزمندگان در راه جهاد متحمل می‌شوند را پاداشی به اندازه پاداش شهادت در راه خدا دانستند.۶۸ می‌فرمودند: «بر عمل‌کرد هر مرده‌اى مهر پایان زده مى‌شود، مگر جهادگر پیشتاز در راه خدا، زیرا عملش تا روز قیامت براى او رشد داده مى‌شود و از عذاب قبر ایمن مى‌گردد».۶۹

رسول خدا(ص) وجود مجاهدان در راه حق را، مایه مباهات خداوند عزوجل بر فرشتگان و باعث درود و سلام فرشتگان بر او دانستند۷۰ و فرمودند: «بهشت، دروازه‌اى دارد به نام: دروازه مجاهدان. مجاهدان، با شمشیرهاى حمایل شده خود، به سوى این دروازه که به رویشان باز است، پیش مى‌روند، در حالی که خلایقِ و فرشتگان، به آنان خوشامد مى‌گویند».۷۱

رسول خدا(ص) مرگ کسانى را که جهاد نکرده یا آرزوى جهاد نداشته باشند را نوعى مرگ منافقانه برشمردند،۷۲ و فرمودند: «هرکس جهاد را وا گذارد، خداوند، جامه خوارى بر جان او مى‌پوشاند و زندگى‌اش را دست خوش فقر مى‌سازد و دینش را از بین مى‌برد. خداوند تبارک و تعالى عزّت و اقتدار امّت مرا در سُم‌هاى اسبان [جنگى‌] شان و نوک نیزه‌هایشان قرار داده است».۷۳

در منابع روایی و تاریخی مسلمانان آمده، از زمانی که جهاد بر مسلمانان واجب گردید رسول خدا (ص) خود در رأس مجاهدان راه حق قرار گرفت و جهاد در راه خدا را در همه جبهه‌ها و در همه مناطق و در همه اشکال و گونه‌هاى آن رهبرى ‌کرد. او در سخت‌ترین میدان‌ها حضور مى‌یافت، و با کمال ثبات و استوارى در آن مستقّر مى‌شد و در این راه از بذل جان و مال هیچ دریغ نداشت.۷۴ ایشان تا روزی که رحلت فرمود بالغ بر بیست و هفت غزوه و سی و هشت سریه علیه دشمنان انجام داده بود؛۷۵  اما در هیچ یک از این جنگ‌ها پشت به دشمن نکرد و هرگز دچار تزلزل نگشت. در «احد» زمانی که صف‌های مسلمانان در هم ریخته بود و مشرکان از هر سو حمله‌ور شده بودند، رسول خدا(ص) با بدنی مجروح در حالی که خون از سرتاسر زخم‌هایش جاری بود، هم‌چنان پا برجا و استوار رویاروى دشمن ایستاده بود و تا زمانی که دو گروه از یکدیگر جدا نشدند، همراه با گروهى اندک از یاران خود، که چهارده نفر بر شمرده شده بودند، مقاومت و پایدارى فرمود.۷۶ ایشان دراین جنگ آن‌‌قدر تیر انداخته بودند که زه کمانش پاره شد پس شروع به سنگ انداختن کردند.۷۷

در «حنین» ‌ هنگامى که مسلمین پا به فرار گذاشتند، رسول خدا(ص) در حالى که سوار بر قاطرش بود، به سرعت به سوى کفّار پیش مى‌تاخت! تا حدی که عباس – عموی پیامبر(ص)- افسار قاطر را در دست گرفته بود و آن را مى‌کشید تا از سرعت او بکاهد با این حال پیامبر(ص) که سوار بر استر خود همچنان براى جنگ با کافران خود را به هر سو مى‌کشاند.۷۸

منابع:

  1. ابن‌منظور؛ لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴، ج ۱، ص ۲۷۰ – ۲۷۱ و زکریا، ابوالحسن احمد بن فارس؛ معجم مقاییس اللغه، تحقیق عبد السلام محمود هارون، مکتبه الاعلام الاسلامی، ۱۴۰۴، ج ۴، ص ۲۰۶ – ۲۰۷ و فراهیدی، خلیل بن احمد؛ کتاب العین، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹، ج ۲، ص ۴۹.
  2. لسان العرب، پیشین، ص ۲۷۱.
  3. راغب اصفهانی؛ المفردات الفاظ القرآن، دمشق – بیروت، دارالقلم – دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲، ص ۳۲۸.
  4. معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸ و لسان العرب، پیشین، ج ۴، ص ۳۰۸.
  5. معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸ و لسان العرب، پیشین، ج ۴، ص ۳۰۸.
  6. مفردات، پیشین، ص ۳۲۸.
  7. شیخ مفید؛ الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ص ۲۴۸ و شیخ صدوق؛ معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش، ص ۳۹۹ و حلی، ابن فهد؛ عده الداعی، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷، ص ۳۰۲ و سیوطی، جلال الدین؛ الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج ۲، ص ۵۷۳ و المتقی الهندی، علاء الدین علی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج ۱، ص ۴۲۵.
  8. الطبرانی؛ المعجم الاوسط، دارالحرمین، ۱۴۱۵، ج ۷، ص ۲۵۰ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۴۹۸ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۲.
  9. نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش، ص ۳۳۳.
  10. کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۶.
  11. همان.
  12. شعیری، تاج الدین؛ جامع الاخبار، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳ش، ص ۱۲۸ و عبدالله بن عدی؛ الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۸، ج ۳، ص ۱۸۶ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۵۷ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۱۷ –
  13. کلینی؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۲، ص ۴۹۹ و برقی، احمد بن محمد بن خالد؛ المحاسن، قم، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ق، ج ۱، ص ۳۹ و عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، قم، آل‌البیت(ع)، ج ۷، ص ۱۵۶ و الامام مالک؛ کتاب الموطأ، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۹۸۵، ج ۱، ص ۲۱۱ و احمد بن حنبل؛ مسند احمد، بیروت، دار صادر، بی‌تا، ج ۵، ص ۱۹۵.
  14. کنزالعمال، پیشین، ج ۱۶، ص ۱۲۸.
  15. طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ص ۴۵۶ و مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، بی‌تا، ج ۷۴، ص ۱۰۹.
  16. الهیثمی؛ مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱۰، ص ۸۰ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۸، ص ۱۷۵ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۵۱۵.
  17. کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۴۶.
  18. دیلمی، حسن ابن ابی‌الحسن؛ اعلام‌الدین، آل‌البیت(ع)، قم، ۱۴۰۸، ص ۲۹۳ و بحارالانوار، پیشین، ج ۷۱، ص ۱۸۹ و مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۷۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۴۸.
  19. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۴۹۷ و عده الداعی، پیشین، ص ۲۴۶ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۷۶.
  20. نووی دمشقی، یحیی بن شرف؛ ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین، دار الوفاء، چاپ هفتم، ۱۴۲۸، ص ۳۴۲ و البخاری؛ صحیح، بیروت، دار الفکر، افست دار الطباعه العامره استانبول، بی‌تا، ج ۷، ص ۱۶۸ و ابن‌حجر؛ فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، چاپ سوم، بی‌تا، ج ۱۱، ص ۱۷۷.
  21. العجلونی؛ کشف الخلفاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ سوم، ۱۴۰۸، ج ۱، ص ۴۲۰ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۶۲ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۳۰.
  22. ورام بن ابی‌فراس؛ مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه، بی‌تا، ج ۲، ص ۱۲۰.
  23. کشف الخلفاء، پیشین، ج ۱، ص ۴۱۹ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۶۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۱۴.
  24. بحارالانوار، پیشین، ج ۶۰، ص ۱۹۴ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۷، ص ۱۴۹ و الموصلی، ابو یعلی؛ مسند، تحقیق حسین سلیم اسد، بی‌جا، دار المأمون للتراث، ۱۹۹۲، ج ۷، ص ۲۷۹.
  25. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۰ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۷، ص ۸۶ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۵.
  26. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۰ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۵۷۹ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۵.
  27. پیامبر خدا(ص): خداوند سبحان فرمود: «چون بدانم که یادِ من بر جان بنده‌ام چیره گشته است، خواهش او را متوجّه سؤال و مناجات با خود مى‌کنم. پس چون بنده‌ام چنین شود، هرگاه بخواهد دچار سهو و غفلت شود، مانع غفلتش مى‌شوم. اینان، دوستان حقیقى من و قهرمانان واقعى هستند». عده الداعی، پیشین، ص ۲۴۹ – ۲۵۰ و حلی، ابن فهد؛ التحصین، قم، امام مهدی(عج)، ۱۴۰۶، ص ۲۶ و بحارالانوار، پیشین، ج ۹۰، ص ۱۶۳.
  28. ابن‌سلامه؛ مسند الشهاب، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، چاپ اول، ۱۹۸۵، ج ۲، ص ۱۸۹ و طبرسی، علی بن حسن؛ مشکاه الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص ۵۷ و محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۰۸، ج ۵، ص ۲۹۲.
  29. بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ج ۱، ص ۲۹۰ و ابن‌ عساکر؛ تاریخ مدینه دمشق، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵، ج ۳، ص ۳۵۰ و شیخ صدوق؛ عیون اخبار الرضا(ع)، قم، جهان، ۱۳۷۸ش، ج ۱، ص ۳۱۸.
  30. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۳ و شیخ طوسی؛ الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص ۵۹۷ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۱۷۱.
  31. از ابوسعید خدری روایت شده که وقتی آیه ۴۱ سوره احزاب… نازل شد رسول خدا(ص) آن‌قدر به ذکر خدا مشغول شد که کفار به طعنه و استهزاء می‌گفتند او جن ‌زده و دیوانه شده است.
  32. رازی، ابوالفتوح؛ روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۰۸، ج ۱۵، ص ۴۳۲.
  33. کنز العمال، پیشین، ج ۱۵، ص ۳۹۳.
  34. عده الداعی، پیشین، ص ۲۸۷ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۶، ص ۲۰۰.
  35. مسند الشهاب، پیشین، ج ۱، ص ۵۱ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۵ و کنز العمال، پیشین، ج ۱، ص ۵۱۷.
  36. صحیح مسلم، پیشین، ج ۲، ص ۱۹۷ و السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۲، ص ۳۹۶ و مسند الشامیین، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۶.
  37. امالی طوسی، پیشین، ص ۴۰۴.
  38. مانند عبدالله بن عمر و ابن مسعود و….
  39. مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۳۷۴ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۵، ص ۱۸۰ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۲، ص ۱۹۶ و المستدرک، پیشین، ج ۳، ص ۳۱۹.
  40. سنن ابن ماجه، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۵ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۷، ص ۱۵۴ و کنز العمال، پیشین، ج ۱، ص ۶۰۸.
  41. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۲، ص ۹۲ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۴۴.
  42. علامه‌حلی؛ نهج الحق و کشف الصدق، قم، دار الهجره، ۱۴۰۷، ص ۴۲۴ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۶، ص ۱۳۵.
  43. مسند احمد، پیشین، ج ۶، ص ۳۰۳ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۸ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۲ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۶، ص ۲۰۸.
  44. الطبقات الکبری، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۴ و مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۲ و سنن ابن ماجه، پیشین، ج ۱، ص ۴۳۰.
  45. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۴، ص ۲۹۰ و بحارالانوار، پیشین، ج ۸۹، ص ۳۱۳.
  46. معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۸ و الصحاح، پیشین، ج ۴، ص ۱۴۰۶.
  47. لسان العرب، پیشین، ج ۹، ص ۲۵۵ و معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۸ و کتاب العین، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۵.
  48. لسان العرب، پیشین، ج ۹، ص ۲۵۵.
  49. طباطبایی، محمد کاظم؛ العروه الوثقی، تحقیق احمد محسنی سبزواری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۹، ج ۳، ص ۶۶۷ و اصفهانی، ابوالحسن؛ وسیله النجاه، با حواشی امام خمینی، قم، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ص ۲۵۸.
  50. العروه الوثقی، پیشین، ج ۳، ص ۶۶۹ و ابن فهد حلی؛ الرسائل العشر، تحقیق مهدی رجائی، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۹، ص ۱۹۲و وسیله النجاه، پیشین، ص ۲۵۸.
  51. الرسائل العشر، پیشین، ص ۱۹۲ و العروه الوثقی، پیشین، ج ۳، ص ۶۷۱ و وسیله النجاه، پیشین، ص ۲۵۸.
  52. الرسائل العشر، پیشین، ص ۱۹۲ و العروه الوثقی، پیشین، ج ۳، ص ۶۷۴ و وسیله النجاه، پیشین، ص ۲۵۹.
  53. عوالی اللالی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۶ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۱۸۸ و دعائم الاسلام، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۶.
  54. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۱۷۵ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۶.
  55. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۱۷۵ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۰، ص ۵۳۴.
  56. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۱۷۵ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۱۸۴ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۶.
  57. مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۳۳۶ و الدارمی، عبدالله بن بهرام؛ سنن، دمشق، مطبعه الاعتدال، ۱۳۴۹، ج ۲، ص ۲۷ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۰ و سنن ابن ماجه، پیشین، ج ۱، ص ۵۶۲.
  58. معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۱، ص ۴۸۷ و الصحاح، پیشین، ج ۲، ص ۴۶۰ و ابن اثیر؛ النهایه فی غریب الحدیث، تحقیق طاهر احمد الزاوی و محمود محمد الطناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۴ش، ج ۱، ص ۳۱۹.
  59. دلائل النبوه، پیشین، ج ۲، ص ۵۸۱ و تفسیرالقمی، پیشین، ج ۱، ص ۷۱ –
  60. مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۱۴۶ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۱۰، ص ۴۵۴ و الخصال، پیشین، ج ۱، ص ۱۸۵.
  61. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۸ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۸ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱۳، ص ۳۰۶.
  62. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۸، ص ۲۲۴ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۶۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۲۳۵.
  63. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۱، ص ۱۷.
  64. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۶۱۰ و کنز العمال، پیشین، ج ۴، ص ۲۸۰.
  65. الکامل، پیشین، ج ۲، ص ۱۶ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۲۳۸ و کنز العمال، پیشین، ج ۴، ص ۲۸۵.
  66. الکافی، پیشین، ج ۵، ص ۸ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۵، ص ۱۵.
  67. عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۲ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۱.
  68. الکافی، پیشین، ج ۵، ص ۳ و التهذیب، پیشین، ج ۶، ص ۱۲۱ و امالی صدوق، پیشین، ص ۵۷۷ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۶۲.
  69. مسند احمد، پیشین، ج ۴، ص ۱۵۰ و سنن دارمی، پیشین، ج ۲، ص ۲۱۲ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۷۹.
  70. کنز العمال، پیشین، ج ۴، ص ۳۳۸ و تاریخ بغداد، پیشین، ج ۸، ص ۳۸۲ و الموضوعات، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۶.
  71. الکافی، پیشین، ج ۵، ص ۲ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۶، ص ۱۲۳ و ثواب الاعمال، پیشین، ص ۱۸۹ – ۱۹۰ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۶۲.
  72. صحیح مسلم، پیشین، ج ۶، ص ۴۹ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۷۹.
  73. الکافی، پیشین، ج ۵، ص ۲ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۶، ص ۱۲۳ و امالی صدوق، پیشین، ص ۵۷۷ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۶۲.
  74. ابوزهره؛ خاتم النبیین(ص)، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵، ج ۱، ص ۲۳۲.
  75. السیره النبویه، پیشین، ج ۲، ص ۶۰۹ و سهیلی، عبدالرحمن؛ الروض الانف فی شرح السیره النبویه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج ۷، ص ۴۶۷ – ۴۶۸ و ابن‌کثیر؛ البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج ۵، ص ۲۱۷.
  76. المغازی، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۰ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۵۵، ص ۲۶۷.
  77. الطبقات الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۳۲ و المغازی، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۲ و طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷، ج ۲، ص ۵۱۶.
  78. تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ‌۴، ص ۱۸ – ۱۹ و المغازی، پیشین، ج ۳، ص ۸۹۸ – ۸۹۹ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۷ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۵، ص ۱۶۶ – ۱۶۷ و الطبقات الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۱۱۷ – ۱۱۸ و ج ۴، ص ۱۳.
   

فصل دوم

دعا

واژه «دعا»، در لغت برگرفته از کلمه «دعو»، به معناى «متمایل کردن چیزى به سمت خود به وسیله صدا و بیان است»۱ بر این اساس، اصل در «دعا»، خواندن با صوت و لفظ است.

از دعا در احادیث و روایات پیامبر خدا(ص)، به عنوان «برترین عبادات»۲ و «مغز عبادات»۳  یاد شده است. عملی که هیچ چیز در نزد خداوند متعال، گرامى‌تر از آن نیست.۴ رسول خدا(ص) دعا را کلید [دَرِ] رحمت خواندند۵ و آن را سلاح مؤمن، ستون دین و نور آسمان‌ها و زمین معرفی کردند.۶ می‌فرمودند: «به وسیله [سلاح] دعا، به استقبال بلایا بروید»۷ و «امواج بلا را با دعا [از خود] برگردانید».۸  رسول خدا(ص) بر دعا در زمان آسایش و گشایش تأکید بسیار داشتند و آن را خیر هر دو سرا برمی‌شمردند.۹ می‌فرمود: «هرکس مى‌خواهد که خداوند در سختى و مصیبت، دعاى او را اجابت کند، هنگام گشایش، فراوان دعا کند».۱۰  حضرت(ص) هم‌چنین کم دعا کردن را موجب نزول بلاها معرفی کرده،۱۱ توصیه می‌فرمودند که «بسیار دعا کنید که دعا، حتّى قضاى محتوم (تقدیر قطعى خداوند) را برمى‌گردانَد».۱۲

می‌فرمودند: «هیچ چیز نزد خداوند عزوجل محبوب‌تر از آن نیست که از او درخواست شود، پس هیچ یک از شما شرم نکند از این که از خداوند، درخواست کند؛۱۳ پس هر یک از شما حاجتش را از پروردگارش بخواهد؛ حتّى نمک [غذایش را] و بند کفش پاره شده‌اش را از او درخواست کند».۱۴ می‌فرمودند: «هرگاه یکى از شما [چیزی از خدا] مى‌خواهد، بسیار بخواهد؛ چرا که از پروردگار خویش درخواست مى‌کند».۱۵ فرمودند: «خداوند، بسیارى از خوبى‌ها را از بنده‌اش دریغ مى‌دارد و مى‌فرماید: به او نمى‌دهم تا از من بخواهد».۱۶

آداب دعا در سیره و کلام نبوی(ص)

  1. سادگی الفاظ و عدم تکلّف در سجع‌پردازى

از آفت‌های دعا تکلف‌ورزی و الفاظ‌پردازی در دعاهاست. رسول خدا(ص) مسلمانان را از پرداختن به سجع‌گویى و انتخاب الفاظ درشت و ثقیل در دعا برحذر داشته،۱۷ فرمودند: «کافى است که هریک از شما بگوید: بار خدایا! بهشت را و هر آن گفتار و کردارى را که بدان نزدیک مى‌گردانَد، از تو درخواست مى‌کنم و از آتش و هر آن گفتار و کردارى که موجب نزدیک شدن به آن مى‌شود، به تو پناه مى‌برم».۱۸

بررسى دعاهایى که از پیامبر خدا(ص) و نیز اهل‌بیت گرامی‌اش به ما رسیده، نشان مى‌دهد که این دعاها در عین حال که از حیث محتوا، دارای بلندترین مفاهیم معرفتى هستند از نظر سادگی و روانی الفاظ نیز، غالباً در شمار روان‌ترین و ساده‌ترین دعاها به شمار می‌روند.

  1. حال دعا

از دیگر مواردی که در احادیث و روایات پیامبر خدا(ص) به عنوان جزئی از آداب دعا نام برده شده است، حال دعا است. رسول خدا(ص) مسلمانان را به غنیمت دانستن این فرصت‌ها سفارش می‌کردند و می‌فرمودند: «براى هیچ کس درِ دعایى گشوده نشد، مگر آن که خداوند، درِ اجابتى را هم در آن دعا برایش گشوده است. پس هرگاه براى یکى از شما درِ دعایى باز شد، (حال دعا براى دعا کننده پدید آمد) در دعا کردن بکوشد؛ چرا که خداوند عزوجل خسته نمى‌شود تا آن که شما خسته شوید».۱۹ از جمله این حالت‌ها و فرصت‌هایی که به فرموده پیامبر خدا(ص) باید مغتنم شمرده شود، هنگام رقت قلب است. ایشان فرمودند: «اغتنموا الدّعاء عند الرّقّه فانّها رحمه؛۲۰ دعا هنگام رقت قلب را غنیمت بدانید که رقت قلب سبب رحمت است».

  1. تذلل و خاکسارى کردن به درگاه الهی

از جمله اموری که در سیره و کلام نبی اکرم(ص) بدان پرداخته شده، از آن به عنوان یکی از آداب دعا یاد شده، فروتنی و تذلل بردن به درگاه احدیت است. خاکساری و فروتنی سائلان درگاه الهی، در احادیث رسول خدا(ص) مصادیقی دارد که در این بخش به مواردی از آن اشاره می‌شود:

الف: بلند کردن دست‌ها

از سفارشات رسول خدا(ص) به اصحاب و یاران خود، بلند کردن دست‌ها در موقع دعاست. ایشان بلند کردن دست‌ها به هنگام دعا را فروتنی و تذلل به درگاه الهی برشمردند.۲۱ می‌فرمودند: «پروردگار شما با حیا و بزرگوار است. او حیا مى‌کند از این که کسى دست‌هاى خود را به سوى او بلند کند و او آن‌ها را خالى و نا امید باز گرداند».۲۲

روایت شده که «رسول‌خدا (ص) در هنگام نیایش و درخواست از خداوند دستانش را هم‌چون مستمندی که غذا می‌طلبد بالا می‌آورد»،۲۳ آن قدر بالا که سپیدىِ زیر بغل‌هایش دیده مى‌شد.۲۴ به امیرالمؤمنین(ع) سفارش می‌فرمودند: «بر تو باد بلند کردن دست‌ها به سوى پروردگار، و بسیار پشت و رو کردن آن‌ها».۲۵ می‌فرمودند: «هرگاه از خداوند عزوجل درخواست کردید، با کف‌دستانتان از او درخواست کنید و هرگاه از او پناه جُستید، با پشت دستانتان از او پناه جویید».۲۶

از دیگر روش‌های رسول خدا(ص) در ابراز و اظهار تذلل و خاکساری در برابر درگاه الهی این بود که به هنگام دعا دو انگشتش را نزدیک شانه‌هایش [رو به آسمان‌] مى‌گرفت و دعا مى‌کرد،۲۷ و گاه با انگشتش اشاره مى‌کرد؛ ولى آن را تکان نمى‌داد.۲۸

ب: گریستن یا حالت گریه به خود گرفتن‌

تضرع و زاری به درگاه الهی نیز از دیگر مصادیق تذلل و خاکساری به درگاه الهی به هنگام دعا به شمار می‌رود. در احادیث و روایاتی که از پیامبر اکرم(ص) به دست ما رسیده است از گریستن بنده از ترس خدا، به عنوان «کلید رحمت و نشانه پذیرش و درِ استجابت [دعا]» یاد شده است.۲۹

رسول خدا(ص) خود نیز به هنگام دعا و درخواست از خداوند بسیار می‌گریست۳۰ چندان که از شدت تضرع و زاری نزدیک بود که عبا از دوش حضرت(ص) بیفتد.۳۱ از امام صادق (ع) روایت شده که «پیامبر(ص) در شب نوبتىِ امّ سلمه، در خانه او بود. امّ سلمه متوجّه شد که پیامبر(ص) در بستر نیست و از این‌رو، بنا به خصلت زنانه، دچار شکّ و بددلى شد. پس برخاست و در اطراف خانه، به جستجوى ایشان پرداخت. ناگاه، دید که پیامبر خدا(ص) در گوشه‌اى از اتاق، ایستاده و دست‌هایش را به طرف آسمان برداشته است و گریه مى‌کند و مى‌گوید: «بار خدایا! خوبى‌هایى را که ارزانى‌ام داشته‌اى، هرگز از من باز مگیر … بار خدایا! هرگز مرا [به اندازه‌] چشم برهم زدنى، به خودم وا مگذار. امّ سلمه برگشت و شروع به گریستن کرد، تا جایى که از صداى گریه او، پیامبر خدا(ص) برگشت و به او فرمود: اى امّ سلمه! چرا گریه مى‌کنى؟

عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، اى رسول خدا(ص)! چرا گریه نکنم، در حالى که شما با آن مقامى که نزد خدا دارى و خداوند، همه گناهان قبل و بعد تو را آمرزیده است [این گونه‌اى‌] …؟!

پیامبر(ص) فرمود: اى امّ سلمه! چه چیز مرا در امان مى‌دارد؟ خداوند، یونس بن متّى را یک چشم برهم زدن، به خودش واگذاشت و در نتیجه، آن شد که شد».۳۲

از عایشه -همسر پیامبر اکرم(ص)- نیز روایتی نقل شده که در آن آمده: «شبی رسول خدا(ص) به نماز ایستاد و قرآن خواند و گریست. سپس نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست. باز نشست و قرآن خواند و دعا کرد و گریست و چون تمام کرد و به بستر رفت، باز قرآن خواند و گریست، چندان که گونه‌ها و محاسنش از اشک، تر شد. گفتم: اى پیامبر خدا(ص)! آیا نه این است که خداوند، گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است؟ فرمود: چرا؛ امّا آیا بنده‌اى سپاس‌گزار نباشم؟».۳۳

  1. آهستگى صدا

از دیگر آدابی که رسول خدا(ص) مسلمانان را بدان سفارش می‌فرمود پایین آوردن صدا به وقت دعاست. ایشان بلند کردن صدا در دعا را از جمله اموری دانستند که خداوند آن را خوش ندارد،۳۴ می‌فرمود: «اربَعوا عَلى أنفُسِکُم. إنَّکُم لا تَدعونَ أصَمَّ و لا غائِبا. إنَّکُم تَدعونَ سَمیعا قَریبا، و هُوَ مَعَکُم؛۳۵ صدایتان را پایین بیاورید؛ چرا که شما ناشنوایى یا غایبى را صدا نمى‌زنید؛ بلکه شنواى نزدیکى را صدا مى‌زنید که همواره با شماست».

برخی از مفسران در تفسیر این آیه از قرآن که: «و نمازت را با صداى بلند و یا با صداى بسیار آهسته مخوان»۳۶ به حدیثی از رسول خدا(ص) استناد جسته، منظور این آیه از «صلاه» را دعا دانستند.۳۷ و گفتند: «در هنگام دعا کردن، صدایت را بلند مکن که چون گناهانت را یاد کنى، دیگران بشنوند و بدان‌ها سرزنشت کنند».۳۸

  1. قاطعیّت‌ و پافشارى‌ در دعا

قاطعیت در دعا نیز از دیگر آداب دعا از سوی رسول خدا(ص) برشمرده شده است. حضرت(ص) از مسلمانان می‌خواستند که اگر خواهان اجابت دعایشان از سوی خداوندند، دعای خود را با لفظی قاطعانه از خدا بخواهند. می‌فرمودند: «هرگاه یکى از شما دعا کرد، در دعا قاطع باشد و نگوید: خدایا! اگر مى‌خواهى، بده؛ چرا که خداوند، وادار کننده‌اى ندارد».

ایشان هم‌چنین اصرار و سماجت کردن در دعا را نیز از دیگر آداب دعا بر شمردند و سماجت کنندگان در دعا را، محبوب خداوند، بیان کردند،۴۰ و فرمودند: «خداوند رحمت کند بنده‌اى را که از خداوند عزوجل حاجتى بخواهد و در دعایش پافشارى ورزد؛ خواه دعایش مستجاب شود، خواه نشود؛ سپس این آیه را تلاوت کرد: پروردگارم را مى‌خوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم، محروم نباشم».۴۱و۴۲

از مصادیق اصرار و پافشاری در دعا تکرار دعا و درخواست است. در سیره رسول خدا(ص) آمده که ایشان هر گاه دعایی مى‌کردند، سه بار درخواستش را تکرار مى‌کرد.۴۳

  1. بلند همّتى در دعا

بلند همتی و داشتن طبعی منیع در دعا نیز از دیگر آدابی است که رسول خدا(ص) در برخی از احادیث و روایات خود بدان پرداخته‌اند. رسول خدا(ص) به اصحاب و یاران خود سفارش می‌فرمود: از خدا بخواهید و [در این خواستن از خداوند] فراوان۴۴ و بزرگ بخواهید؛ چرا که هیچ چیز براى او سنگین نیست.۴۵

در روایتی بلند، از امیرالمؤمنین على(ع) آمده: «عادت پیامبر(ص) بر این بود که هرگاه چیزى از او خواسته مى‌شد، اگر مى‌خواست انجامش دهد، مى‌فرمود: باشد. و اگر نمى‌خواست انجامش دهد، سکوت مى‌کرد و هرگز، پاسخ نه نمى‌داد. روزى، بادیه‌نشینى نزد ایشان آمد و چیزى خواست. پیامبر(ص) سکوت کرد. دوباره خواست. باز هم سکوت کرد. بار سوم خواست. پیامبر(ص) با حالت تَشَر، به او فرمود: اى اعرابى! هرچه مى‌خواهى، تقاضا کن. ما به حال او غبطه خوردیم و گفتیم: الآن، بهشت را تقاضا مى‌کند. بادیه‌نشین گفت: مَرکبى از تو مى‌خواهم. پیامبر(ص) فرمود: باشد. سپس فرمود: باز هم بخواه. گفت: توشه هم مى‌خواهم.

فرمود: باشد. ما از این درخواست‌ها تعجّب کردیم. پیامبر(ص) فرمود: چه‌قدر فرق است میان درخواست این بادیه‌نشین و درخواست آن پیرِ زن بنى اسرائیل!

آن‌گاه فرمود: موسى(ع) فرمان یافت که از دریا بگذرد؛ پس چون به دریا رسید، مَرکب‌ها را هِى زدند؛ امّا آن‌ها باز می‌گشتند و از رفتن امتناع می‌کردند. موسى(ع) گفت: پروردگارا مرا چه شده است؟ بدو فرمود: تو نزدیک قبرِ یوسف هستى. استخوان‌هاى او را هم با خودت ببر.

امّا قبر با زمین، یکسان شده بود و موسى(ع) نمى‌دانست کجاست. گفتند: اگر کسى باشد که جاى قبر را بداند، آن کس، پیر زنى از بنى اسرائیل است. شاید او بداند که قبر کجاست.

موسى(ع) او را احضار کرد و فرمود: تو مى‌دانى قبر یوسف کجاست؟

گفت: آرى.

فرمود: آن را نشانم بده.

گفت: نه به خدا، مگر آن که آن چه از تو مى‌خواهم، به من بدهى.

فرمود: باشد.

گفت: از تو مى‌خواهم که در بهشت، با تو در یک درجه باشم.

فرمود: [فقط] بهشت را بخواه.

گفت: نه. فقط با تو باشم.

موسى(ع) سعى داشت او را از نظرش منصرف کند که خداوند تبارک و تعالى به او وحى فرمود که: هرچه مى‌خواهد، به او عطا کن؛ زیرا از [درجه‌] تو، چیزى کم نخواهد کرد. موسى(ع) به آن پیرزن، قول داد و او جاى قبر را نشانش داد و موسى استخوان‌ها را بیرون آورد و از دریا گذشت».۴۶

  1. عمومیت در دعا

پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان توصیه می‌فرمود که «هرگاه دعایی می‌کنید دایره دعایتان را وسیع بگیرید و آن را به همه مردان و زنان مؤمن تعمیم دهید، زیرا چنین دعایی به اجابتْ نزدیک‌تر است».۴۷ روایت شده که «روزی مردی در حضور رسول خدا(ص) در مقام دعا عرض کرد: خدایا پیامبر(ص) را بیامرز مرا [نیز] بیامرز. حضرت(ص) فرمودند: چرا دور رحمت خدا را سنگ‌چین کردی؟ چرا فقط من و تو؟ هرگاه دعا می‌کنید به دعای خود عمومیت دهید که اجابت را حتمی می‌کند».۴۸

  1. شتاب نورزیدن‌ در استجابت دعا

تعجیل در استجابت دعا نیز از دیگر مواردی برشمرده شده که رسول خدا(ص) در بیان آن احادیث و روایاتی را بیان فرمودند. پیامبر خدا(ص) فرمود: «هیچ کس نیست که از خدا چیزى بخواهد، مگر آن که خواسته‌اش را اجابت مى‌کند؛ یا در همین دنیا به او مى‌دهد، یا گناهانش را به اندازه آن چه دعا کرده است، از او مى‌زداید به شرط آن که براى گناهى یا بُریدن پیوند خویشاوندى دعا نکند و یا [براى برآورده شدن دعایش‌] شتاب نورزیده باشد. گفته شد: اى پیامبر خدا! شتاب کردن چیست؟ فرمود: بگوید: بارها پروردگارم را خواندم؛ امّا اجابتم نکرد، پس خسته شود و دعا کردن را وا نهد».۴۹

  1. خوشبین بودن به اجابت‌

از دیگر لوازم و آداب دعا، خوشبین بودن به استجابت آن، از سوی خداوند است از این‌رو پیامبر اکرم(ص) به مسلمانان توصیه می‌فرمودند که: «خدا را با یقین داشتن به اجابت، دعا کنید و بدانید که خداوند، دعایى را که از دلى غافل و بى‌توجّه برخیزد را مستجاب نمى‌کند».۵۰ در حدیثی دیگر نیز از آن بزرگوار آمده که: «به هر که [توفیق‌] دعا داده شود، از اجابت، محروم نمى‌شود؛ چرا که خداوند عزوجل مى‌فرماید: مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم».۵۱و۵۲

  1. آمین گفتن‌ بعد از دعا

رسول خدا(ص) به آمین گفتن پس از دعا بعنوان پایان ‌بخش دعاها تأکید و سفارش فراوان داشتند.۵۳  ایشان آمین را مُهر پروردگارِ جهانیان بر [دعای] بندگان مؤمنش توصیف کردند.۵۴ حضرت(ص) هم‌چنین دعا کننده و آمین‌گو را در مُزد، شریک یکدیگر بیان کردند و فرمودند: «الدَّاعِی وَ الْمُوَمِّنَ شَرِیکَانِ فِی الْاَجْرِ».۵۵

منابع:

  1. معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۲، ص ۳۵۸.
  2. وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۳۱ و دیلمی، حسن بن ابی‌الحسن؛ ارشاد القلوب، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۱۴۸ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۷ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۰ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۶۵.
  3. ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۱۴۸ و اعلام الدین، پیشین، ص ۲۷۸ و عده الداعی، پیشین، ص ۲۹ و الطبرانی؛ کتاب الدعاء، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۳، ص ۲۴ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۵۴.
  4. جامع الاخبار، پیشین، ص ۱۳۱ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۳۶۲ و حاکم نیشابوری؛ المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بی‌تا، ج ۱، ص ۴۹۰ و البخاری؛ الادب المفرد، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶، ص ۱۵۴.
  5. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۵۴ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۶۲.
  6. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۶۸ و الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۸ و کوفی، محمد بن محمد؛ الجعفریات، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه، بی‌تا، ص ۲۲۲ و ابن‌ابی‌جمهور؛ عوالی اللالی، قم، سید الشهداء(ع)، ۱۴۰۵، بی‌تا، ج ۴، ص ۱۹ و المستدرک، پیشین، ج۱، ص۴۹۲؛ مسند ابی یعلی، پیشین، ج۱، ص۳۴۴ و مسند الشهاب، پیشین، ج ۱، ص ۱۱۷.
  7. الاختصاص، پیشین، ص ۳۳۵.
  8. کنزالعمال، پیشین، ج ۱۵، ص ۸۴۴ و کشف الخلفاء، پیشین، ج ۱، ص ۳۶۱.
  9. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۲ و شهید ثانی؛ مسکن الفؤاد، قم، کتابخانه بصیرتی، بی‌تا، ص ۴۴.
  10. راوندی، قطب‌الدین؛ الدعوات، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۷، ص ۱۹ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۱۸۲ و ترمذی؛ سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳، ج ۵، ص ۱۳۰ و المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۵۴۴ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۸۳.
  11. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۱۶۷ و الدعوات، پیشین، ص ۲۰.
  12. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۷ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۶۳ و بغدادی، خطیب؛ تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج ۱۳، ص ۳۷.
  13. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۱ و شیخ صدوق؛ من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، ج ۲، ص ۷۰ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۳۲ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۶۱، ص ۲۰۸.
  14. سنن ترمذی، پیشین، ج ۵، ص ۲۴۳ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱۰، ص ۱۵۰ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۹.
  15. کوفی، ابن ابی شیبه؛ المصنّف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج ۸، ص ۱۹۲ و ابن حبان؛ صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، بی‌جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج ۳، ص ۱۷۲ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۲، ص ۳۰۱.
  16. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۱۷۵ و النسفی؛ تفسیر النسفی، بی‌جا، بی‌تا، ج ۱، ص ۲۱۹.
  17. فیض کاشانی، ملا محسن؛ المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۹۲ و معتزلی، ابن‌ابی‌الحدید؛ شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج ۶، ص ۱۹۶.
  18. شرح نهج البلاغه، پیشین، ج ۶، ص ۱۹۶.
  19. امالی طوسی، پیشین، ص ۶ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۲۸.
  20. مسندالشهاب، پیشین، ج ۱، ص ۴۰۲ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۱۸۳ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۲ و الدعوات، پیشین، ص ۳۰.
  21. پیامبر خدا(ص) فرمودند: بلند کردن دست‌ها [به هنگام دعا]، از همان خاکسارى‌اى است که خداوند عزوجل فرموده است: «ولى نسبت به پروردگارشان خاکسارى نکردند و به زارى درنیامدند». المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۵۳۸ و البیهقی؛ السنن الکبری، دار الفکر، بی‌تا، ج ۲، ص ۷۶ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۸۵ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۲، ص ۴۷.
  22. السجستانی، ابن‌الاشعث؛ سنن ابی‌داوود، تحقیق سعید محمد اللحام، دار الفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج ۱، ص ۳۳۴ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۵، ص ۲۱۷ السنن الکبری، پیشین، ج ۲، ص ۲۱۱ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۳، ص ۱۶۱.
  23. تاریخ بغداد، پیشین، ج ۸، ص ۶۲ و اعلام الدین، پیشین، ص ۲۱۳ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۷۴ و الدعوات، پیشین، ص ۲۲.
  24. مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۸۲ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۲۱ و نیشابوری، مسلم؛ صحیح، بیروت، دار الفکر، ج ۶، ص ۱۲ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۶۱۲.
  25. المحاسن، پیشین، ج ۱، ص ۱۷ و بحارالانوار، پیشین، ج ۶۶، ص ۳۹۲.
  26. الجعفریات، پیشین، ص ۲۲۶ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۱۸۷.
  27. المستدرک، پیشین، ج ۴، ص ۳۲۰.
  28. السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۲، ص ۱۳۲ و النسائی؛ السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج ۱، ص ۳۷۶.
  29. ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۹۸ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۴۷.
  30. سید بن طاوس؛ اقبال الاعمال، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۷ش، ص ۲۰.
  31. الدعوات، پیشین، ص ۲۲ و بحارالانوار، پیشین، ج ۹۰، ص ۳۳۹.
  32. قمی، علی بن ابراهیم؛ تفسیر القمی، قم، جزائری، چاپ سوم، ۱۴۰۴، ج ۲، ص ۷۵ و بحارالانوار، پیشین، ج ۱۶، ص۲۱۷ –
  33. ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۹۱.
  34. صنعانی، عبدالرزاق؛ المصنّف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بی‌جا، بی‌تا، ج ۲، ص ۲۷۵ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۱ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱۶، ص ۳۸.
  35. مسند احمد، پیشین، ج ۴، ص ۳۹۴ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۴، ص ۱۶ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۱.
  36. سوره اسراء، آیه/۱۱۰.
  37. طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج ۱۵، ص ۱۲۳ و بغوی، حسین بن مسعود؛ معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج ۳، ص ۱۶۹ و قرطبی، محمد بن احمد؛ الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصر خسرو، ۱۳۶۳ش، ج ۱۱، ص ۳۲۴.
  38. رازی، فخرالدین؛ مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰، ج ۲۱، ص ۴۱۹.
  39. مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۰۱ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۸، ص ۶۳ – ۶۴ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۷، ص ۲۳ و الادب المفرد، پیشین، ص ۱۳۴.
  40. عوالی اللالی، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۳ و جامع الاخبار، پیشین، ص ۱۳۱ و الدعوات، پیشین، ص ۲۰ و کتاب الدعاء، پیشین، ص ۲۸ و مسند الشهاب، پیشین، ج ۲، ص ۱۴۵.
  41. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۴۷۵ و عده الداعی، پیشین، ص ۲۰۲.
  42. سوره مریم، آیه/۴۸۰.
  43. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۳۹۴ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۳، ص ۲۰۴.
  44. عده الداعی، پیشین، ص ۴۲ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۷، ص ۲۵.
  45. همان‌ها.
  46. الکافی، پیشین، ج ۸، ص ۱۵۵ و الدعوات، پیشین، ص ۴۰ – ۴۱ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۷، ص ۳۷۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۶۱۶ – ۶۱۷ و با اندکی تغییر در: من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۱، ص ۱۹۳ – ۱۹۴ و حمیری قمی، عبدالله بن جعفر؛ قرب الاسناد، تهران، نینوی، بی‌تا، ص ۲۸ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۴۰۴ –
  47. السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۰ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۸۵.
  48. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۴۸۷ و اعلام الدین، پیشین، ص ۳۹۴ و شیخ صدوق؛ ثواب الاعمال، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۳۴۴ش، ص ۱۶۲.
  49. صحیح مسلم، پیشین، ج ۸، ص ۸۷ و السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۳۵۳ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۳، ص ۲۵۷.
  50. اعلام الدین، پیشین، ص ۲۹۵ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۷ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۷ و المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۴۹۳.
  51. امالی طوسی، پیشین، ص ۴۵۲ و شیخ صدوق؛ الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۲۰۲ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۸۴ – ۸۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱۵، ص ۸۷۳.
  52. سوره غافر، آیه/۶۰.
  53. سیوطی، جلال الدین؛ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۱۷ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۲۱۳ و الضحاک؛ الآحاد و المثانی، تحقیق باسم فیصل احمد الجوابره، دار الدرایه، چاپ اول، ۱۴۱۱، ج ۳، ص ۱۱۹.
  54. کتاب الدعاء، پیشین، ص ۸۹ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۸ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱، ص ۵۵۹.
  55. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۲۴۰ و الجعفریات، پیشین، ص ۳۱ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۶۵۳ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۷۵.
   

 

فصل سوم

شروط اجابت دعا

پیامبر اکرم(ص) استجابت دعاها از سوی خداوند را به شروطی منوط دانستند که در این بخش به برخی از این موارد اشاره کرده از میان احادیث وارده از سوی آن حضرت(ص)، به تعدادی از این روایات استشهاد می‌کنیم:

  1. صفای باطن

در برخی روایات صادره از سوی رسول خدا(ص)، از صفای باطن و پاکی ضمیر، به عنوان یکی از شروط استجابت دعا یاد شده و از مسلمانان خواسته شده که: «فَاسْأَلُوا اللَّهَ رَبَّکُمْ بِنِیَّاتٍ صَادِقَهٍ وَ قُلُوبٍ طَاهِرَهٍ؛۱ با انگیزه و نیت صادقانه و دلی پاک از خدا مسئلت کنید…».۲

  1. حضور قلب‌

از دیگر شروطی که در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) شرط استجابت دعا از سوی خداوند، ذکر گردیده است. داشتن حضور قلب در دعاست. ایشان دعای برخاسته از دل فرد غافل و بی‌توجه را، مورد پذیرش و استجابت از سوی خداوند ندانستند۳ و فرمودند: «دعایی که همراه با حضور قلب باشد رد نمى‌شود».۴

  1. رزق حلال

لقمه حلال از دیگر مواردی است که در احادیث و روایات پیامبر اکرم(ص) از آن به عنوان یکی از شروط استجابت دعا یاد شده است. رسول خدا(ص) دعا را کلید حاجت عنوان کرده و لقمه‌هاى حلال را دندانه‌هاى آن کلید دانستند،۵  و فرمودند: «هرکه خوش دارد دعایش مستجاب شود، باید درآمدش را پاک گردانَد».۶  و در حدیثی دیگر آمده: «بنده، دستش را به سوى خدا برمى‌دارد، در حالى که خوراکش حرام است. با چنین وضعى، چگونه دعایش پذیرفته شود؟»[۷]

روایت شده که روزی مردی خطاب به حضرت(ص) گفت: «دوست دارم دعایم مستجاب شود پیامبر خدا(ص) در پاسخ او فرمود: از حرامْ دورى کن، دعایت مستجاب مى‌شود.»[۸] ابن عبّاس نیز روایت کرده که «چون این آیه نزد پیامبر خدا(ص) تلاوت شد: “اى مردم! از آن چه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید”.[۹] سعد بن ابى وقّاص برخاست و گفت: اى پیامبر خدا(ص)! دعا کن که خدا مرا مستجاب الدعوه گردانَد. پیامبر(ص) به او فرمود: “اى سعد! خوراکت را پاک گردان تا مستجاب الدعوه شوى. سوگند به آن که جان محمّد(ص) در دست اوست، بنده‌اى که لقمه حرام وارد شکمش مى‌کند، چهل روز، هیچ عملى از او پذیرفته نمى‌شود. هر بنده‌اى که گوشتش از حرام و رِبا بروید، آتش به او سزاوارتر است”.»[۱۰]

۴- عمل‌

عمل نیز در احادیث رسول خدا(ص) یکی از شروط استجابت دعا معرفی شده است. حضرت(ص) دعا کننده بدون عمل را به تیراندازى تشبیه کردند که با کمان بى‌زِه، تیر اندازی مى‌کند.[۱۱] فرمودند: «از خداوند عزوجل فرمان برید تا او نیز [با اجابت خواسته‌هایتان‌] از شما فرمان برد.»[۱۲]

۵- مقتضای حکمت و مصلحت

خداوند برخی دعاها و خواسته‌های بندگانش را به خاطر مصلحت و یا حکمتی برآورده نمی‌سازد. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «آدمى حاجتى را از خدا مى‌طلبد؛ امّا خداوند، به خاطر خیر و مصلحتش، آن را از او دور مى‌گرداند و نمى‌دهد…».[۱۳] هم چنین ایشان در روایت دیگری فرمودند: «همانا بنده در آستانه رسیدن به حاجتى از حاجت‌هاى دنیا قرار مى‌گیرد؛ امّا خداوند از فراز هفت آسمان، یاد او مى‌کند و مى‌فرماید: “فرشتگان من! این بنده‌ام به حاجتى از حاجت‌هاى دنیا نزدیک شده است. اگر آن را برایش بگشایم، درى به سوى آتش گشوده‌ام. پس، آن را از او دور کنید”…»[۱۴]

موانع اجابت دعا

علاوه بر مواردی که در بالا اشاره شد که در صورت نبودش، آن‌ها نیز از موانع استجابت دعا برشمرده می‌شوند از دیگر مواردی که می‌توان تحت عنوان موانع استجابت دعا بدان اشاره کرد، می‌توان به این موارد اشاره کرد:

  1. ستم کردن‌

پیامبر خدا(ص) ستم به دیگران را موجب عدم اجابت دعا از سوی خداوند دانستند و فرمودند: «ستم نکنید که در این صورت، دعا مى‌کنید و دعایتان مستجاب نمى‌شود، باران مى‌طلبید و نازل نمی‌شود، و [از خدا] یارى مى‌جویید و یارى نمى‌شوید».۱۵

  1. بُریدن از خویشاوندان‌

بریدن از خویشاوند و ترک رحم نیز از سوی رسول خدا(ص) از مواردی برشمرده شده که مانع استجابت دعا می‌شود. پیامبر خدا(ص) فرمودند: «بُریدن پیوند خویشاوندى، مانع اجابت دعا مى‌شود».۱۶

  1. امید بستن به غیر خدا

از جمله اموری که مانع استجابت دعا می‌شود امید بستن به غیر خداست. رسول خدا(ص) فرمود: «هرگاه یکى از شما خواست که آن چه را از پروردگارش درخواست مى‌کند، به او بدهد، باید از همه مردم، چشم امید برکَند و به غیر خدا، هرگز امیدى نداشته باشد. پس خدا هرگاه قلب بنده‌ای را این‌گونه دانست، هرچه را که او از خدا بخواهد، به او عطا می‌کند».۱۷

بهترین اوقات دعا

در احادیث رسول خدا(ص) اوقاتی به عنوان بهترین زمان‌های استجابت دعا معرفی شده‌اند که از جمله این زمان‌ها می‌توان به شب‌های جمعه،۱۸ نیمه شعبان،۱۹ شب عرفه،۲۰ شب‌های عیدین ( قربان و فطر)،۲۱ دل شب،۲۲ هنگام سحرگاهان،۲۳ هنگام اذان،۲۴ بین اذان و اقامه،۲۵ هنگام نماز،۲۶  در سجده،۲۷ روز جمعه،۲۸  اول رجب،۲۹ ماه رمضان،۳۰  و … اشاره کرد.

با فضیلت‌ترین مکان‌ها براى دعا

پیامبر خدا(ص) هم‌چنین در بیانات خود از برخی اماکن به عنوان با فضیلت‌ترین مکان‌ها جهت استجابت دعا یاد کردند، از جمله این که در روایتی از ایشان آمده در هفت موطن دست‌ها را به دعا بلند کنید: «در نماز، در هنگام دیدن کعبه، در بالاى صفا و مروه، در شامگاه عرفه، در جمع، در دو جمره، و براى [نماز] میّت».۳۱

استغفار

از دیگر عباداتی که در سیره و کلام رسول خدا(ص) فراوان از آن یاد شده است، استغفار و آمرزش خواهی به درگاه الهی است. رسول خدا(ص) استغفار را «بهترین عبادت»۳۲  برشمرده، استغفار را «داروى گناهان»،۳۳ و «زایل کننده غم‌ها»۳۴ و «مایه جلب روزی»۳۵ بیان نمودند و به مسلمانان سفارش می‌کردند که فراوان آمرزش بخواهید می‌فرمود: «خوشا به حال کسى‌ که در نامه اعمالش، آمرزش‌خواهىِ بسیار وجود داشته باشد».۳۶ هرکس بسیار آمرزش بخواهد، خداوند از هرغمى براى او گشایشى قرار مى‌دهد و از هر تنگنایى برون‌شویى».۳۷ می‌فرمود: «هرکس دوست دارد که نامه اعمالش او را خوشحال کند، آمرزش ‌خواهى را در آن بسیار گرداند».۳۸ چرا که «آمرزش ‌خواهى، در نامه اعمال، مانند نور مى‌درخشد».۳۹

روزی در جمع اصحاب و یاران خود ‌فرمود: «خداوند متعال، گنه‌کاران را مى‌آمرزد، مگر کسى را که خودش نخواهد آمرزیده شود. گفتند: اى پیامبر خدا! چه کسى خواهان آن است که آمرزیده نشود؟ فرمود: کسى که آمرزش نمى‌طلبد».۴۰

ایشان بهترین استغفار را نزد خدا، «ترک گناه و پشیمانى [از آن‌]» دانستند،۴۱ و فرمودند: «هیچ صدایى نزد خداوند، دوست داشتنى‌تر از صداى بنده اندوه‌ناک نیست. گفته شد: مقصود چیست؟ فرمود: «بنده‌اى گناه مى‌کند و بر اثر آن، ترس از خداوند، وجودش را مى‌آکَنَد و مى‌گوید: پروردگارا! و خدا مى‌فرماید: منم پروردگار تو. تو را مى‌آمرزم، آن‌گاه که از من، آمرزش بطلبى، و پاسخت مى‌دهم، آن‌گاه که مرا بخوانى».۴۲

در سیره رسول خدا(ص) نیز استغفار و آمرزش خواهی از اهمیت و جایگاه مهمی برخوردار بود، نقل شده که پیامبر(ص) بیش از همه مردم استغفار می‌کرد۴۳ و با آن که گناهى مرتکب نشده بود؛ اما هر روز هفتاد مرتبه به بارگاه خداوند -عزّ و جلّ- استغفار مى‌نمود.۴۴ از امام صادق(ع) روایت شده است که «رسول خدا(ص) از هیچ مجلسی، گرچه کوتاه، برنمی‌خواست، مگر این‌که بیست و پنج بار استغفار می‌کرد».۴۵ از ابن عمر نیز روایت شده است که گفت: «ما در یک مجلس صد بار این دعا را از رسول خدا(ص) مى‌شمردیم: پروردگارا مرا ببخش و [به رحمت خویش‌] به من بازگرد که توبه‌پذیر مهربانى».۴۶

پیامبر خدا(ص) خوش داشت که در زمان استغفار ذکر استغفارش را سه بار، تکرار کند.۴۷

منابع:

  1. مقصود از قلب طاهر به فرموده امام صادق(ع) دلی است که در آن خاطره‌ای به جز خاطره خدا نباشد. «القَلبُ السَّلیمُ الذی یَلقَی رَبَّهُ، ولیسَفیهِ أحَدٌ سِواهُ». الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۱۶ و تفسیر القمی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۳.
  2. اقبال الاعمال، پیشین، ص ۲ و شیخ صدوق؛ الامالی، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش، ص ۹۳ و فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضه الواعظین، قم، انتشارات رضی، بی‌تا، ج ۲، ص ۳۴۶ و عیون اخبار الرضا(ع)، پیشین، ج ۱، ص ۲۹۵.
  3. اعلام الدین، پیشین، ص ۲۹۵ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۷ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۷ و المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۴۹۳.
  4. مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۱۱۸.
  5. محمدی ری شهری، محمد؛ حکمت‌نامه پیامبر اعظم(ص)، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۸۶، ج ‌۱۰، ص ۲۱۱.
  6. الجعفریات، پیشین، ص ۶۵ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۳، ص ۲۷ و بحارالانوار، پیشین، ج ۹۰، ص ۳۷۳.
  7. ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۱۴۹.
  8. کنزالعمال، پیشین، ج ۱۶، ص ۱۲۹.
  9. سوره بقره، آیه/۱۶۸.
  10. مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱۰، ص ۲۹۱ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۶، ص۳۱۱ و الدرالمنثور، پیشین، ج ۱، ص ۱۶۷.
  11. الجعفریات، پیشین، ص ۲۲۴؛ الدعوات، پیشین، ص ۱۹ و فتح الباری، پیشین، ج ۳، ص ۸۸.
  12. الجعفریات، پیشین، ص ۲۱۵ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۲۶۸.
  13. الطبرانی؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج ۱۱، ص ۲۸۴ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۵.
  14. حکمت‌ نامه پیامبر اعظم(ص)، پیشین، ج ‌۱۰، ص ۲۲۷.
  15. مجمع الزوائد، پیشین، ج ۵، ص ۲۳۵ و الدرر المنثور، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۵.
  16. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۲، ص ۳۳۴ و الحلوانی؛ نزهه الناظر و تنبیه الخاطر، قم، مدرسه الامام المهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۸، ص ۳۷.
  17. ابوطالب یحیی بن حسین؛ تیسیر المطالب فی امالی ابی‌طالب، صنعاء، مؤسسه امام زید بن علی، چاپ اول، ۱۴۲۲، ص ۳۲۸.
  18. سنن ترمذی، پیشین، ج ۵، ص ۲۲۴ و المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۳۶ و کنزالعمال، پیشین، ج ۲، ص ۵۹.
  19. المصنف (صنعانی)، پیشین، ج ۴، ص ۳۱۷.
  20. اقبال الاعمال، پیشین، ص ۳۲۵.
  21. المصنف (صنعانی)، پیشین، ج ۴، ص ۳۱۷.
  22. مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۲۳۵ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۴۸۵ و السنن الکبری (نسائی)، پیشین، ج ۶، ص ۲۰۱.
  23. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۹۴ و بحار الانوار، پیشین، ج ۸۴، ص ۱۶۷.
  24. المصنف (کوفی)، پیشین، ج ۷، ص ۳۵ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۹، ص ۸۴ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۴.
  25. الدعوات، پیشین، ص ۳۶ و شیخ بهایی؛ مفتاح الفلاح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵، ص ۴۶ و بحار الانوار، پیشین، ج ۹۰، ص ۳۴۹.
  26. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۱، ص۲۰۹ – ۲۱۰ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۱۸ و امالی صدوق، پیشین، ص ۵۷۵.
  27. سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۰ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۴۲۱ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۲، ص ۴۹ –
  28. معانی الاخبار، ص ۳۹۹ – ۴۰۰ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۰ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۳، ص ۵.
  29. همان.
  30. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۶۷ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۹۷ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۳۹.
  31. المصنف (کوفی)، پیشین، ج ۱، ص ۲۶۸ و الدرر المنثور، پیشین، ج ۱، ص ۱۲۱ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۱، ص ۳۰۵.
  32. الکافی، پیشین، ج ۲، ص۵۱۷ و الجعفریات، پیشین، ص۲۲۸ و المحاسن، پیشین، ج۱، ص۳۱.
  33. ثواب الاعمال، پیشین، ص ۱۶۴ و الجعفریات، پیشین، ص ۲۲۸ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۳۱۳.
  34. الکافی، پیشین، ج ۸، ص ۹۳ و المحاسن، پیشین، ج ۱، ص ۴۳ و کنزالعمال، پیشین، ج ۱۵، ص ۸۴۷ و تاریخ بغداد، پیشین، ج ۲، ص ۵۰.
  35. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۵۳۸ و کنزالعمال، پیشین، ج ۳، ص ۲۵۹ و محمد بن اسحاق؛ مسند ابراهیم بن ادهم، تحقیق مجدی السید ابراهیم، قاهره، مکتبه القرآن، ص ۱۹ –
  36. الشعرانی؛ العهود المحمدیه، مصر، مکتبه و مطبعه مصطفی البابی الحلبی و اولاده، چاپ دوم، ۱۹۷۳، ص ۲۷۵.
  37. الدعوات، پیشین، ص ۸۶ و القزوینی، محمد بن یزید؛ ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر، بی‌تا، ج ۲، ص ۱۲۵۵ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۰ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۰، ص ۲۸۲.
  38. مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱۰، ص ۲۰۸ و کتاب الدعاء، پیشین، ص ۵۰۶ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۵۵۴.
  39. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۴۷۴ و کنز العمال، پیشین، ج ۱، ص ۴۷۵.
  40. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۲، ص ۱۲۲.
  41. مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۳.
  42. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۳۱۸ – ۳۱۹ و کنز العمال، پیشین، ج ۴، ص ۲۲۷.
  43. دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۳۵۶ و الکسی، عبد بن حمید؛ منتخب عبد بن حمید، تحقیق سید صبحی البدری السامرائی، محمود محمد خلیل الصعیدی، مکتبه النهضه العربیه، چاپ اول، ۱۹۸۸، ص ۴۲۷ و السنن الکبری، پیشین، ج ۶، ص ۱۱۸ و صحیح بن حبان، پیشین، ج ۳، ص ۲۰۷ – ۲۰۸ و الطبرانی؛ مسند الشامیین، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیروت، الرساله، ۱۹۹۶، ج ۱، ص ۱۶۹.
  44. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۴۳۸ و ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۴۵ و اهوازی، حسین بن سعید؛ الزهد، چاپ سیدابوالفضل حسینیان، ۱۴۰۲، ص ۷۳.
  45. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۴ و عده الداعی، پیشین، ص۲۶۵ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۳۱۳.
  46. سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۳۳۹ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۵، ص ۱۵۷ و السنن الکبری، پیشین، ج ۶، ص ۱۱۹.
  47. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۳۹۴ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۱ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۳، ص ۲۰۴.
   

 

فصل چهارم

روزه

کف نفس در مقابل گناهان و امساک از خوردن و آشامیدن فریضه‌ای است که در فرهنگ دین از آن تحت عنوان صوم و روزه یاد شده است.۱ روزه از بزرگترین عباداتی است که در دین اسلام عموماً و در سیره و بیان رسول خدا(ص) خصوصاً بدان پرداخته شده رهنمودهایی جهت انجام هر چه بهتر آن ایراد گردیده است. رسول خدا(ص) روزه را سپرى در برابر آتش (عذاب الهى) عنوان کرده۲ سکوت روزه دار را تسبیح، خوابش را عبادت و دعایش را مستجاب دانستند و برای عمل او پاداشی مضاعف قائل شدند،۳ ایشان روزه را تنها عملی معرفی کردند که خداوند خود پاداش آن را تقبل کرده است.۴

در احادیث و روایات رسول خدا(ص) آثار و فوائد بسیاری برای روزه برشمرده شده که در این بخش به مواردی از آن اشاره شده است:

  1. سلامتی بدن

از جمله اموری که در بیانات پیامبر خاتم(ص) از آن به عنوان یکی از فوائد روزه نام برده شده، سلامتی جسمانی است. رسول خدا(ص)روزه‌داری را مایه سلامت بدن عنوان کردند۵ و درباره آن احادیثی را بیان فرمودند. ایشان در روایتی ضمن اشاره به وجود روزه در گذشته فرمودند: «خداوند به یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل وحی کرد که به قوم خودت بگو که هیچ بنده‌ای به خاطر من روزه نمی‌گیرد، مگر آن‌که تنش را سالم می‌سازم و پاداش اور را بزرگ می‌دارم».۶

  1. اعطای حکمت

اجتناب از پرخوری و شکم‌بارگی از لوازم اصلی و اساسی به دست آوردن حکمت به شمار می‌رود و از آن جا که گرسنگی و تشنگی از لوازم اصلی روزه به شمار می‌رود، می‌تواند در ایجاد و تقویت حکمت کمکی اساسی باشد. از این‌رو رسول خدا(ص) به مسلمانان توصیه می‌فرمودند که: «هرگاه اهل گرسنگى و اندیشه را دیدید، به آنان نزدیک شوید؛ چرا که حکمت، با آن‌ها جریان دارد».۷

  1. اجابت دعا

فایده دیگری که در احادیث و روایات رسول خدا(ص) بدان اشاره شده، اجابت دعای روزه‌دار است. پیامبر خدا(ص) دعای روزه‌دار را از جمله دعاهایی برشمردند که از سوی خداوند رد نمی‌شود.۸ حضرت(ص) فرمودند: «برای هر روزه‌داری دعایی مستجاب است».۹

  1. آسودگى در روز حساب

روزه در احادیث نبوی از عوامل آسودگی و آرامش خاطر مؤمنان در روز قیامت بیان شده است. رسول خدا(ص) در روایتی خطاب به یارانش فرمودند: «چون روز قیامت شود، روزه‌داران از گورهاى خود بیرون مى‌آیند. آنان، با بوى روزه‌دارى‌شان شناخته مى‌شوند. دهان‌هایشان خوش‌بوتر از بوى مُشک است، [فرشتگان‌] همراه با سفره‌ها و تُنگ‌هاى مُهر خورده با مُشک، با آنان دیدار مى‌کنند و به آن‌ها گفته مى‌شود: بخورید، که گرسنگى کشیدید، و بنوشید، که تشنگی متحمل شدید؛ مردم را وا گذارید و به آسایش بپردازید؛ زیرا آن‌گاه که آنان آسوده بودند، شما رنج کشیدید، پس مى‌خورند و مى‌آشامند و مى‌آسایند، در حالى که مردم، در رنج و تشنگى‌اند».۱۰ ایشان هم‌چنین فرمودند: «هرکس برای رضای خدا یک روز روزه بدارد به اندازه بیست سال از توقفش در روز قیامت کاسته می‌شود».۱۱

  1. شفاعت در آخرت

در روایات رسول خدا(ص) روزه از شفاعت ‌کنندگان در روز محشر برشمرده شده است؛ شافعی که شفاعتش درباره صاحبش رد نمی‌شود.۱۲

  1. نجات از آتش‌ جهنم

پیامبر خدا(ص) فرمودند: «هرکس یک روز را در راه خدا روزه بدارد، خداوند، میان او و آتش، فاصله‌اى به اندازه فاصله آسمان تا زمین، قرار مى‌دهد.۱۳ ایشان پاداش یک روز روزه مستحبی را بهشت دانستند».۱۴

از امام باقر(ع) روایت شده که: «پیامبر خدا(ص)، به اسامه بن زید سفارش کرد و فرمود: اى اسامه! در راه بهشت باش و مبادا تو را از آن، جدا سازند. اسامه گفت: اى پیامبر خدا(ص)! آسان‌ترین چیزى که با آن، این راه پیموده مى‌شود، چیست؟ فرمود: تشنگى در گرماى سوزان و در هم شکستن نفْس‌ها از لذّت دنیا. اى اسامه! روزه بگیر؛ چرا که سپرِ باز دارنده از آتش است و اگر بتوانى که در حالت گرسنگىِ شکم باشى و مرگت فرا رسد، چنین کن».۱۵

روزه حقیقی

رسول خدا(ص) پرهیز از محرمات الهی را از لوازم روزه‌داری برشمرده‌اند. ایشان بر این مطلب همواره تأکید داشتند که مسلمانان تنها به پرهیز از مفطرات روزه بسنده نکنند، بلکه به روح و حقیقت روزه که همان پرهیز از محرمات الهی است نیز توجه نمایند تا علاوه بر حصول شرط درستی روزه، شرط قبولی آن نیز فراهم آید. می‌فرمودند: «روزه تنها پرهیز از خوردن و آشامیدن نیست، بلکه پرهیز از بیهوده‌گویی و دشنام دادن نیز هست».۱۶ و در روایتی دیگر فرمود: «هرکس سخن حرام و نابخردی، و عمل به آن را رها نسازد خداوند نیازی ندارد که او از خوردنی و نوشیدنی‌اش دست بکشد»>۱۷

روایت شده که «رسول خدا(ص) به زنى روزه‌دار برخورد که کنیز خود را دشنام مى‌داد. پس غذایى طلب کرد و به او فرمود: بخور، زن گفت: یا رسول الله(ص) من روزه‌ام فرمود: چگونه روزه‌اى، در حالى که کنیزت را دشنام دادى؟! روزه، تنها نخوردن غذا و نوشیدنى نیست، همانا خداوند، روزه را حجابى در برابر کار و سخن زشت قرار داده حال آن که روزه‌دار با گفتن سخنان زشت و انجام امور حرام، روزه خود را افطار مى‌کند. چه اندک‌اند روزه‌داران و چه بسیارند گرسنگان».۱۸

در روایتی دیگر نیز آمده: «دو زن، روزه بودند و درباره مردم، غیبت مى‌کردند. پیامبر خدا(ص)، ظرفى طلبید و به آن دو فرمود: قِى کنید. آن دو، چرک و خون و گوشت تازه، قِى کردند. سپس فرمود: این دو زن، با حلال، روزه گرفتند؛ امّا با حرام، افطار کردند».۱۹

روزه ماه رمضان

پیامبر(ص) همچنین درباره ماه رمضان و میزان اجر و پاداش روزه در این ماه احادیث بسیاری بیان نمودند. از جمله این که فرمودند: «هرکس یک روز را از [ماه‌] رمضان را به خاطر خدا روزه بگیرد، پاداش روزه‌اش به اندازه‌ای است که اگر همه مردم دنیا از آغاز تا فرجام دنیا، گِردآیند، وى مى‌تواند آنان را سیر و سیراب نماید، بدون آن که از بهشتیان، اندکى درخواست کند».۲۰

پیامبر خدا(ص) در روایتی دیگر خطاب به اصحاب ‌فرمودند: «ماه رمضان، هم چون ماه‌هاى دیگر نیست، به خاطر پاداش‌ها که در آن، دو برابر مى‌شوند. آن، ماه روزه‌دارى و عبادت است، ماه توبه و استغفار، و ماه تلاوت قرآن. آن، ماهى است که در آن، درهاى بهشت، گشوده و درهاى آتش، بسته‌اند و ماهى است که اجَل‌ها در آن نوشته مى‌شوند و روزى‌ها پخش مى‌گردند. و در آن، شبى است که هر فرمان حکمت‌آمیزى، در آن مقدّر (جدا) مى‌گردد و میهمانان خانه خدا، در این ماه نوشته مى‌شوند. در این ماه، فرشتگان و روح الأمین به اذن پروردگارشان، بر مردان و زنان روزه‌دار، درباره هرکارى فرود مى‌آیند. آن شب تا دمیدن صبح، سلامت است.

هرکس در ماه رمضان آمرزیده نشود، تا سال آینده آمرزیده نمى‌شود. پس هم‌اکنون که درِ توبه گشوده است و دعا مستجاب است، به کارهاى نیک بشتابید، پیش از آن که کسى بگوید: دریغا بر آن کوتاهى‌اى که در حضور خدا کردم و من از مسخره‌کنندگان بودم»!۲۱

خطبه‌ پیامبر(ص) هنگام فرا رسیدن ماه رمضان‌

از امیرالمؤمنین على(ع) روایت شده که: «روزى، پیامبر خدا(ص) براى ما خطبه خواند و فرمود: اى مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روى آورده است؛ ماهى که نزد خدا برترینِ ماه‌هاست و روزهایش برترینِ روزها، شب‌هایش برترینِ شب‌ها و ساعاتش برترینِ ساعات است. ماه رمضان ماهى است که در آن به میهمانى خدا دعوت شده‌اید و از شایستگانِ کرامت خداوند، قرار داده شده‌اید. نَفَس‌هایتان در آن، تسبیح، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، مورد اجابت است. پس با نیّت‌هاى راست و دل‌هاى پاک، از پروردگارتان بخواهید تا براى روزه‌دارىِ آن و تلاوت کتاب خویش، توفیق‌تان دهد؛ چرا که بدبخت، کسى است که در این ماه بزرگ، از آمرزش خداوند، محروم بماند.

با گرسنگى و تشنگى خود در این ماه، گرسنگى و تشنگىِ روز قیامت را یاد کنید. به نیازمندان و بینوایان‌تان صدقه بدهید، به بزرگان خود احترام بگذارید، بر کوچک‌های‌تان ترحّم نمایید و به بستگان‌تان نیکى کنید. زبان‌تان را نگه بدارید و چشم‌هایتان را از آن‌چه نگاه به آن حلال نیست، بپوشانید و گوش‌های‌تان را از آن‌چه شنیدنش حلال نیست، فرو بندید. به یتیمان مردم، محبّت کنید تا بر یتیمان شما محبّت ورزند. از گناهان‌تان به پیشگاه خداوند، توبه کنید و در هنگام نمازها، دستان‌تان را بر آستان او به دعا بلند کنید؛ چرا که آن‌ها (هنگامه نمازها)، برترین ساعت‌هایند و خداوند [در آن ساعت‌ها] با نظر رحمت به بندگانش مى‌نگرد و چون با او مناجات کنند، پاسخشان مى‌دهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان مى‌گوید و چون او را بخوانند، اجابتشان مى‌کند.

اى مردم! جان‌هاى شما در گِرو کارهاى شماست. پس با آمرزش‌خواهى خود، آن‌ها را آزاد سازید. و پشت‌هاى شما از بارِ گناهانتان سنگین است. پس با طول دادن سجده‌هاى خود، آن‌ها را سبُک کنید و بدانید که خداوند که یادش والاست به عزّت خود، سوگند خورده است که نمازگزاران و سجده‌کنندگان را عذاب نمى‌کند و در روزى که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان [براى حساب‌] مى‌ایستند، آنان را با آتش، هراسان نمى‌سازد.

اى مردم! هر که از شما در این ماه، روزه‌دارى را افطارى دهد، پاداش او براى آن، نزد خدا، [پاداشِ‌] آزاد کردن یک برده و آمرزش گناهان گذشته اوست.

گفتند: اى پیامبر خدا(ص) همه ما توانایىِ این کار را نداریم! پیامبر(ص) فرمود: خود را از آتش، نگه دارید، هرچند با یک دانه خرما؛ خود را از آتش نگه دارید، هرچند با یک جرعه آب.

اى مردم! هرکس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، براى او وسیله عبور از صراط خواهد بود، در آن روز که گام‌ها بر صراط مى‌لغزند و هرکس در این ماه بر بردگان خود آسان بگیرد، خداوند، حساب او را سبُک خواهد گرفت و هرکس در این ماه، شرّ خود را [از دیگران‌] باز دارد، خداوند در روز دیدارش، خشم خویش را از او باز خواهد داشت و هرکه در این ماه، یتیمى را گرامى بدارد، در روز دیدار، خداوند، گرامى‌اش خواهد داشت و هرکه در آن به خویشاوند خود نیکى کند، در روز دیدار، خداوند با رحمتش به او نیکى خواهد کرد و هرکس در آن از خویشان خود ببُرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد نمود و هرکس در آن، نماز مستحب بخواند، براى او دورى از آتش، نوشته مى‌شود و هرکس واجبى را در آن ادا کند، پاداش کسى را دارد که هفتاد واجب را در ماه‌هاى دیگر، ادا کرده است و هرکس در آن بر من بسیار صلوات بفرستد، خداوند در روزى که وزنه اعمال، سبُک مى‌شود، وزنه اعمال او را مى‌افزاید و هرکس در آن، آیه‌اى از قرآن تلاوت کند، پاداش کسى را دارد که در ماه‌هاى دیگر، ختم قرآن کرده است. اى مردم! در این ماه، درهاى بهشت، بازند. پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد، و درهاى دوزخ، بسته‌اند. پس، از پروردگارتان بخواهید که آن‌ها را بر شما نگشاید، و شیطان‌ها در بندند. پس، از پروردگارتان بخواهید که آن‌ها را بر شما مسلّط نسازد.

من برخاستم و گفتم: اى پیامبر خدا(ص)! برترینِ کارها در این ماه چیست؟ فرمود: اى ابو الحسن! برترینِ کارها در این ماه، پرهیز از حرام‌هاى الهى است…»۲۲

جایگاه روزه در سیره نبوی(ص)

روزه در سیره نبوی(ص) محبوب‌ترین اعمال به شمار آمده «نور چشم رسول خدا(ص)» عنوان گردیده است.۲۳ هرگاه چیزى حضرت(ص) را اندوهگین مى‌ساخت با روزه گرفتن و نماز خواندن بر دفع آن یارى مى‌جست.۲۴ روایت شده رسول خدا(ص) دو برابر روزه واجب، روزه مستحب می‌گرفت.۲۵ ایشان نه روز اول ذی الحجه۲۶ و سه روز از هر ماه را روزه می‌گرفت۲۷ و کمتر جمعه‌ای بود که روزه نباشد.۲۸ حضرت(ص) روزهای دوشنبه و پنجشنبه را نیز روزه می‌گرفتند، می‌فرمودند: «اعمال بندگان در روزهای دوشنبه و پنجشنبه (به پیشگاه الهی) عرضه می‌شود دوست دارم عمل من در حالی که روزه‌دار هستم عرضه شود».۲۹

علاقه رسول خدا(ص) به روزه‌داری به حدی بود که گاه آن‌قدر روزه می‌گرفت که از شدت تشنگی کامش به هم می‌چسبید، وقتی گفته می‌شد: چرا چنین می‌کنی (خود را به سختی می‌افکنی) در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزیده است می‌فرمود: «آیا نمی‌پسندی که عبد شاکر خداوند باشم».۳۰ روایت شده ایشان در آغاز بعثت آن‌قدر پى در پى روزه مى‌گرفت که مى‌گفتند دیگر افطار نمى‌کند. سپس آن‌قدر افطار مى‌کرد که مى‌گفتند دیگر روزه نمى‌گیرد. آن‌گاه از این روش دست برداشت و یک روز در میان روزه مى‌گرفت. سپس آن را ترک کرد و سه روز ایام البیض (سیزده و چهارده و پانزدهم هر ماه) را روزه مى‌گرفت، و سرانجام از آن هم صرف نظر کرد و سه روز را در دهه‌هاى ماه پخش کرد: پنجشنبه دهه اول، و چهارشنبه دهه دوم، و پنجشنبه دهه سوم، و تا زنده بود این روش را ادامه داد.۳۱

در ماه شعبان بیش از هر ماه دیگری روزه می‌گرفت به طوری که از «عایشه» نقل شده است: «ندیدم رسول‌ خدا(ص) در هیچ ماهی بیش از ماه شعبان روزه بدارد، بیشتر ماه شعبان، بلکه تمام آن را روزه بود».۳۲

از امام باقر(ع) روایت شده که می‌فرمود: «رسول خدا(ص) ماه شعبان و ماه رمضان را روزه مى‌گرفت و آن دو را به هم وصل مى‌کرد، ولى دیگران را از این کار نهى مى‌نمود، مى‌فرمود: این دو ماه، ماه خداست و روزه آن کفاره گناهان قبل و بعد آن‌ها خواهد بود».۳۳

منابع:

  1. الجوهری؛ الصحاح، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دار الملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۱۹۷ و معجم مقاییس اللغه، پیشین، ج ۳، ص ۳۲۳ و المفردات الفاظ القرآن، پیشین، ص ۵۰۰.
  2. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۱۹ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۷۴ و المصنّف(صنعانی)، پیشین، ج ۳، ص ۱۵۷ و ابن‌خزیمه؛ صحیح، تحقیق محمد مصطفی الاعظمی، المکتب الاسلامی، چاپ دوم، ۱۹۹۲، ج ۳، ص ۱۹۳.
  3. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۰ و کنز العمال، پیشین، ج ۸، ص ۴۴۹.
  4. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۷۵ و التهذیب الاحکام، پیشین، ج ۴، ص ۱۵۲ و تمیمی مغربی، نعمان بن محمد؛ دعائم الاسلام، مصر، دار المعارف، ۱۳۸۵ق، ج ۱، ص ۲۷۰ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۸، ص ۱۹۷.
  5. دعائم الاسلام، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۲ و الدعوات، پیشین، ص ۷۶ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۲۶۸ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۳ و العهود المحمدیه، پیشین، ص ۱۷۳.
  6. تاریخ بغداد، پیشین، ج ۸، ص ۳۱۵ و کنز العمال، پیشین، ج ۸، ص ۳۱۵.
  7. کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۳۷.
  8. عوالی اللالی، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۳ و مسند الشهاب، پیشین، ج ۱، ص ۱۶۳ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۲، ص ۴۲۵ و اسحاق بن راهویه؛ مسند ابن راهویه، تحقیق عبدالغفور عبدالحق و حسین برد البلوسی، مدینه، مکتبه الایمان، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۳۲۰.
  9. مسند الشهاب، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۸ و الدعوات، پیشین، ص ۲۶ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۵.
  10. الدرالمنثور، پیشین، ج ۳، ص ۱۸۲.
  11. تاریخ بغداد، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۳۷ و ابن الجوزی؛ الموضوعات، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، مدینه، مکتبه السلفیه، چاپ اول، ۱۹۶۶، ج ۲، ص ۲۲۸.
  12. مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۴ و المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۵۵۴ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۲ –
  13. سنن ترمذی، پیشین، ج ۳، ص ۸۹ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۴، ص ۵۷۲ و المعجم الاوسط، پیشین، ج ۵، ص ۱۱۲.
  14. ثواب الاعمال، پیشین، ص ۵۲ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۸۱ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۰، ص ۴۰۱.
  15. دعائم الاسلام، پیشین، ج ۱، ص ۲۷۰ و بحارالانوار، پیشین، ج ۹۳، ص ۲۵۸.
  16. المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۲، ص ۴۲۲ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۸، ص ۲۵۶ و کنز العمال، پیشین، ج ۸، ص ۵۰۷.
  17. مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۳ – ۴۵۴ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۸ و سنن ابن ماجه، پیشین، ج ۱، ص ۵۳۹ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۱، ص ۵۲۸ –
  18. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۸۷ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۴، ص ۱۹۴ و اقبال الاعمال، پیشین، ص ۸۶.
  19. شهید ثانی؛ کشف الریبه، انتشارات مرتضوی، ۱۳۹۰ق، ص ۸ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۸.
  20. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۱، ص ۹۰ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۲ و کنز العمال، پیشین، ج ۸، ص ۴۸۱.
  21. شیخ صدوق؛ فضائل الاشهر الثلاثه، قم، مکتبه الداوری، ص ۹۵ – ۹۶ و بحار الانوار، پیشین، ج ۹۳، ص ۳۴۰.
  22. امالی صدوق، پیشین، ص ۹۳ – ۹۵ و روضه الواعظین، پیشین، ج ۲، ص ۳۴۵ – ۳۴۷ و عیون اخیار الرضا(ع)، پیشین، ج ۱، ص ۲۹۵ –
  23. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۳۴ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱، ص ۴۱۹.
  24. مجموعه ورام، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۳.
  25. الکافی، پیشین، ج ۳، ص ۴۴۳ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۲، ص ۴ و شیخ طوسی؛ الاستبصار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۳، ص ۶۵.
  26. مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۲۷۲ و سنن ابی داوود، پیشین، ج ۱، ص ۵۴۵ و السنن الکبری (البیهقی)، ج ۴، ص ۲۸۵.
  27. همان‌ها.
  28. الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۳۸۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۱، ص ۴۰۶ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۳.
  29. الشمائل المحمدیه، پیشین، ص ۱۷۷ و مسند احمد، پیشین، ج۵، ص ۲۰۱ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۵.
  30. فتح الابواب، پیشین، ص ۱۷۰ و بحارالانوار، پیشین، ج ۴۶، ص ۵۷ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱، ص ۱۲۶.
  31. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۹۰ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۸۱ و ثواب الاعمال، پیشین، ص ۷۹ –
  32. صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۴ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۸، ص ۴۰۹ و العینی؛ عمده القاری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج ۷، ص ۸۳.
  33. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۹۳ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۹۲ و الاستبصار، پیشین، ج ۲، ص ۱۳۷ –
   

 

فصل پنجم

نماز

بی‌تردید جایگاه نماز در میان عبادات جایگاهی ویژه و خاص است؛ آن‌گونه که رسول خدا(ص) در احادیث و روایات خود، از آن با عنوان «نور چشم خود» یاد کرده‌اند.۱ ایشان خیر دنیا و آخرت را، در نماز دانسته و آن را معیار و شاخص شناخت کافر از مؤمن و اخلاص‌ پیشه از منافق بیان کردند، فرمودند: «نماز، ستون دین و پناهگاه تن و زینت اسلام و مناجات دو دوست و مایه بر آمدن نیاز، و بازگشت توبه ‌کار و یاد مرگ و برکت در مال و گشایش روزى و نور چهره است».۲

پیامبر خدا(ص) بر نماز اوّل وقت سفارش و تأکید بسیار داشت و آن را «رضوان خداوند» برمی‌شمردند.۳ ایشان برتری نماز اوّل وقت نسبت به نماز آخر وقت را هم‌چون برترىِ آخرت بر دنیا برشمردند.۴

پیامبر اکرم(ص) نه تنها در بیان بلکه در سیره خود نیز توجه و التفات ویژه‌ای نسبت به امر نماز از خود نشان می‌دادند. در توصیف این علاقه و التفات، روایات بسیاری وارد شده که همه آن‌ها حاکی از شدت علاقه و اشتیاق زاید‌ الوصف رسول خدا(ص) نسبت به امر نماز دارد. آن حضرت(ص) خود در این باره به یار دیرین و وفادار خویش ابوذر غفاری چنین می‌فرمودند: «خداوند متعال، روشنىِ چشم مرا در نماز نهاده است و آن را محبوب من ساخته، همان‌گونه که خوراک را براى گرسنه و آب را براى تشنه گوارا ساخته است همانا گرسنه با خوردن غذا سیر مى‌شود، و تشنه با نوشیدن آب سیراب مى‌گردد، ولى من از خواندن نماز سیر نمى‌شوم».۵ علاقمندی‌شان به نماز به گونه‌ای بود که با اشتیاق تمام چشم به راه داخل شدن وقت می‌شد و [چون وقت نماز مى‌رسید] به مؤذنش مى‌فرمود: «اى بلال [با اذان گفتن‌] راحتمان کن».۶ هرگاه چیزى او را اندوهگین مى‌ساخت با روزه گرفتن و نماز خواندن بر دفع آن یارى مى‌جست.۷ و هرگاه به مصیبتى دچار مى‌شد برمى‌خاست، وضو مى‌گرفت و دو رکعت نماز مى‌خواند و چنین دعا مى‌کرد: «اللّهمّ قد فعلت ما امرتنا، فانجز لنا ما وعدتنا؛۸ خدایا، من آن‌چه را به ما دستور داده بودى انجام دادم، پس آن‌چه را به ما وعده داده‌اى محقق فرما». روایت شده که هرگاه خانواده‌اش به چیزی نیازمند مى‌شدند به ایشان مى‌فرمود: «به پا خیزید و نماز اقامه کنید مى‌فرمود: پروردگارم به من امر کرده که: و خانواده خود را به نماز، فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش. از تو روزى نمى‌خواهیم (بلکه) ما خود به تو روزى مى‌دهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست».۹و۱۰

پیامبر خدا(ص) حتی در سفرهایش نیز از اقامه نماز مستحبی غافل نبود. نقل شده ایشان از منزلى به منزل دیگر کوچ نمى‌کرد، جز آن‌که در آن منزل دو رکعت نماز مى‌گزارد و مى‌فرمود: «مى‌خواهم این مکان برایم به نماز خواندن گواهى دهد».۱۱

علی(ع) می‌فرمود: «روز بدر(شب روز بدر) همه ما خوابیده بودیم، مگر رسول خدا(ص) که زیر درختی نماز می‌خواند و تا صبح گریه می‌کرد.۱۲ از حضرت خدیجه(ع) نیز روایت شده است که می‌گفت: «رسول‌خدا(ص) هنگامى که وارد خانه مى‌شد، ظرفی آب طلب مى‌کرد، پس وضو مى‌گرفت، آن‌گاه بر مى‌خاست و دو رکعت نماز کوتاه مى‌گزارد، سپس به بستر خواب مى‌رفت».۱۳

رسول خدا(ص) در طول شبانه روز دو برابر نمازهای واجب نماز مستحبی می‌خواند۱۴ و چون ماه مبارک رمضان می‌رسید، بر نماز خواندنش افزوده می‌شد.۱۵ حضرت(ص) تا زمان وفاتشان بسیار نماز مى‌گزارد و در طول ایام بیماری که منجر به وفات ایشان گردید نشسته نماز مى‌خواند.۱۶

بر نماز اول وقتش به شدت مراقبت داشت تا آن حد که از عایشه -همسر پیامبر اکرم(ص)- نقل شده که می‌گفت: «هیچ‌گاه ندیدم که پیامبر خدا(ص)، نماز را به وقت دیگرى اندازد، تا این که خداوند، قبض روحش کرد».۱۷ خوراک یا چیز دیگرى باعث تأخیر در نماز اول وقت او نمی‌شد هنگامى که وقت نماز فرا مى‌رسید، [از شدّت اشتیاق به آن، به گونه‌اى رفتار مى‌کرد که‌] گویا خانواده و دوست را نمى‌شناسد.۱۸ عایشه -همسر پیامبر اکرم(ص)- می‌گوید: «رسول خدا (ص) با ما سخن مى‌گفت و ما با او سخن مى‌گفتیم، همین که وقت نماز مى‌رسید او را حالتى دست مى‌داد که گویى نه او ما را مى‌شناسد و نه ما او را مى‌شناسیم».۱۹

زمانی که به نماز مى‌ایستاد، از ترس خدا رنگ از رخسارش مى‌پرید۲۰ و [از شدّت خاکسارى‌] گویا جامه‌اى به کنار افکنده بود.۲۱ چون به نماز مى‌ایستاد صدایى سوزناک مانند صداى جوشش دیگ از سینه یا درونش به گوش مى‌رسید.۲۲ با آن که گناهی نداشت؛ اما از ترس خدا چندان می‌گریست که جای نمازش تر می‌شد؛۲۳ از وقتى آیه «اى جامه به خویشتن فرو پیچیده! به پا خیز شب را مگر اندکى»۲۴ بر پیامبر خدا(ص) نازل شد، ایشان تمام شب را به عبادت مى‌پرداخت، تا جایى که پاهایش ورم کرد، به طورى که [موقع نماز خواندن‌] یک پایش را بلند مى‌کرد و یکى را روى زمین مى‌گذاشت. پس جبرئیل بر آن حضرت(ص) نازل شد و فرمود: طه؛ [هر دو پایت را بر زمین بگذار] ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنی».۲۵و۲۶ و در نقلی دیگر آمده پیامبر خدا(ص) چون به نماز می‌ایستاد بر سرْ انگشتان پایش مى‌ایستاد تا این که خداوند سبحان آیه فرو فرستاد که:” طه. ما قرآن را بر تو فرو نفرستادیم تا بر خود سخت گیرى»۲۷

عایشه -همسر پیامبر اکرم(ص)- در وصف عبادت‌ها و نمازهای رسول خدا(ص) می‌گفت: «پیامبر اکرم(ص) شبها قیام می‌کرد (به عبادت برمی‌خاست) تا این که پاهایش ترک برداشت (ورم کرد) پس گفتم چرا چنین می‌کنی (خود را به سختی می‌افکنی) یا رسول الله(ص) در حالی که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را آمرزید فرمود: آیا نمی‌پسندی و دوست نداری که عبد شاکر خداوند باشم».۲۸

از امام باقر(ع) درباره نماز پیامبر(ص) و چند و چون آن پرسیده شد، ایشان فرمودند: «پیامبر خدا(ص)، از آغاز روز تا زوال خورشید، هیچ نماز نمى‌خواند و هنگام زوال، هشت رکعت نماز مى‌خواند که همان نمازِ توبه کنندگان است. در این ساعت، درهاى آسمان، گشوده مى‌شود و دعا پذیرفته مى‌شود، نسیم‌ها [ى رحمت‌] مى‌وزد و خداوند به آفریده‌هایش مى‌نگرد. پس هنگامى که سایه به اندازه یک ذراع باز مى‌گشت، چهار رکعت نماز ظهر مى‌گزارد و بعد از ظهر، دو رکعت نماز و سپس دو رکعت دیگر مى‌خواند، و هنگامى که سایه به اندازه یک ذراع، باز مى‌گشت، چهار رکعت نماز عصر مى‌گزارد و بعد از مغرب، چهار رکعت نماز مى‌خواند و سپس نمازى نمى‌خواند تا شفق فرو رود و هنگامى که فرو مى‌رفت، نماز عشا را مى‌گزارد. سپس پیامبر(ص) به بسترش مى‌رفت و نماز نمى‌خواند تا نیمى از شب، سپرى شود. هنگامى که شب از نیمه مى‌گذشت، هشت رکعت نماز مى‌گزارد و در پاره‌ چهارم شب، سه رکعت نماز وَتْر مى‌گزارد و در آن‌ها «فاتحه الکتاب» و« قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» مى‌خواند و سه رکعت را با یک سلام دادن، از هم جدا مى‌کرد و سخن مى‌گفت و نیازهایش را مى‌طلبید، و از نمازگاهش بیرون نمى‌آمد، تا این که رکعت سوم نماز وَتْر را بخواند و در آن پیش از رکوع، قنوت مى‌خوانْد. سپس سلام مى‌داد و دو رکعت نماز [نافلهه] فجر را هنگام دمیدن سپیده یا اندکى پس و پیش، مى‌گزارد. سپس دو رکعت نماز صبح (یعنى سپیده دمان) را هنگامى مى‌خواند که سپیده گسترش مى‌یافت و به خوبى روشن مى‌شد. این [شیوه‌] نماز [گزاردن‌] پیامبر خدا(ص) تا هنگام قبضِ روحش بود».۲۹

نمازهایی که حضرت(ص) به تنهایی اقامه می‌کرد طولانی‌ترین نماز در بین مردم بود اما نمازهایی که با مردم اقامه می‌کرد،۳۰ در عین تمامیت از نماز همه مردم سبک‌تر بود.۳۱ به یاران خود نیز توصیه می‌فرمود که: «هرگاه یکى از شما با مردم به جماعت نماز گزارد، باید [نماز را] کوتاه بخواند، چرا که در میان نمازگزاران ناتوان و بیمار و کهن‌سال [نیز] هست؛ هر گاه کسى از شما به تنهایى نماز مى‌خواند، مى‌تواند هر چه مى‌خواهد، نماز را طولانى بگزارد».۳۲

می‌فرمود: «مَثَلِ نمازهای پنجگانه، مثل نهر گوارایی است که جلوی منزل‌تان جاری است، هر روز پنج بار در آن نهر شستشو می‌کنید، پس چگونه باز آلوده است».۳۳ از سلمان روایت شده که می‌گفت: «روزی با رسول خدا(ص) در زیر درختی نشسته بودیم آن حضرت(ص) شاخه‌ای را که برگ‌هایش خشکیده بود، تکان داد و همه برگ‌ها بر زمین ریخت سپس به من فرمود: ای سلمان! از من نمی‌پرسی که چرا چنین کردم؟ عرض کردم: یا رسول ‌الله(ص) سبب چه بود؟ پیامبر(ص) فرمود: مؤمن چون برآن وجهی که دستور رسیده، وضو بگیرد و پس از آن نمازهای پنج گانه را به جا آورد گناهان او می‌ریزد هم‌چون برگ‌های این شاخه. آن‌گاه حضرت(ص) این آیه را تلاوت فرمودند: در دو طرف روز و اوایل شب نماز بپا دار چرا که حسنات سیئات و آثار آن را ازبین می‌برد».۳۴و۳۵

منابع:

  1. الکافی، پیشین، ج ۵، ص ۳۲۱ و مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۲۸ و المستدرک، پیشین، ج ۲، ص ۱۶۰.
  2. جامع الاخبار، پیشین، ص ۷۲ –
  3. عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۱۹۵ و مفتاح الفلاح، پیشین، ص ۱۸۱ و الدار قطنی؛ سنن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷، ج ۱، ص ۲۵۹.
  4. کنز العمال، پیشین، ج ۷، ص ۳۶۰.
  5. اعلام الدین، پیشین، ص ۱۹۱ و امالی طوسی، پیشین، ص ۵۲۸ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۵۴.
  6. الدار قطنی؛ علل، تحقیق محفوظ عبدالرحمن زین الله السلفی، ریاض، دار طیبه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج ۴، ص ۱۲۲ و تاریخ بغداد، پیشین، ج ۱۰، ص ۴۴۲.
  7. مجموعه ورام، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۳.
  8. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۶، ص ۳۹۵ و مسکن الفؤاد، پیشین، ص ۵۰.
  9. المصنّف (صنعانی)، پیشین، ج ۳، ص ۴۹ و الدر المنثور، پیشین، ج ۴، ص ۳۱۳.
  10. سوره طه، آیه/۱۳۲.
  11. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۸، ص ۳۰۰ و کنزالعمال، پیشین، ج ۷، ص ۱۰۰ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۲، ص ۲۸۳ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۸، ص ۲۴۵.
  12. مقریزی، تقی‌الدین؛ امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفده و المتاع، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج ۲، ص ۳۱۸ و مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۱، ص ۲۴۲ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۶، ص ۳۳.
  13. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۳، ص ۴۷۱ و حلی، رضی الدین؛ العدد القویه، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، ۱۴۰۸، ص ۲۲۲ و عاملی، ابن‌حاتم؛ الدر النظیم، قم، جامعه مدرسین، بی‌تا، ص۴۵۳.
  14. الکافی، پیشین، ج ۳، ص ۴۴۳ و شیخ طوسی؛ تهذیب الاحکام، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۲، ص ۴ و شیخ طوسی؛ الاستبصار، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ق، ج ۱، ص ۲۱۸ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۳، ص ۶۵.
  15. اقبال الاعمال، پیشین، ص ۲۰ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۲، ص ۳۲۳ و کنز العمال، پیشین، ج ۷، ص ۸۲.
  16. ابن‌سعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج ۱، ص ۲۹۱ و ترمذی، ابوعیسی؛ الشمائل المحمدیه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، بی‌تا، ص ۱۶۷.
  17. المستدرک، پیشین، ج ۱، ص ۱۹۰ و سنن الدار قطنی، پیشین، ج ۱، ص ۲۵۸ و البیهقی؛ معرفه السنن و الآثار، تحقیق سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج ۱، ص ۴۵۶.
  18. السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۷۴ و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج ۸، ص ۷۶.
  19. عده داعی، پیشین، ص ۱۵۲ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۳۲۴ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۰.
  20. سید بن طاووس؛ فلاح السائل، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۴، ص ۹۳.
  21. فلاح السائل، پیشین، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۴، ص ۹۳.
  22. الخصال، پیشین، ج ۱، ص ۲۸۲ و فلاح السائل، پیشین، ص ۱۶۲ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۴، ص ۹۳.
  23. مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۴۰ و بحارالانوار، پیشین، ج ۱۷، ص ۲۹۳.
  24. سوره المدثر، آیه/۱ –
  25. سید بن طاوس؛ فتح الابواب، قم، آل البیت، ۱۴۰۹، ص ۱۷۰ و مسند احمد، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۵ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۴۴.
  26. سوره طه، آیه/۱ –
  27. الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۹۵ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۵، ص ۴۹۰.
  28. دلائل النبوه، پیشین، ج ۱، ص ۳۵۴ و مسند احمد، پیشین، ج ۶، ص ۱۱۵ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۶، ص ۴۴ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۸، ص ۱۴۲.
  29. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۷ – ۲۲۸ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۴، ص ۶۱.
  30. سبل‌ الهدی ‌و الرشاد، پیشین، ج ۸، ص ۱۵۸ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۲۱۸ و السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۱۱۸ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۳، ص ۲۵۰.
  31. مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۳ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۱ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۲، ص ۴۴ و در این باره روایت مشابهی نیز از جابر بن سمره روایت شده است که گفت: «با پیامبر اکرم(ص) نماز مى‌گزاردم، هم نمازهایش میانه بود و هم سخنرانى‌اش» رجوع شود به صحیح مسلم، پیشین، ج ۳، ص ۱۱ و سنن ترمذی، پیشین، ج ۲، ص ۹ و السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۲۰۷ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۹۳.
  32. شافعی؛ کتاب الأم، دار الفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۳، ج ۱، ص ۱۸۷ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۲۷۱ و المصنّف (صنعانی)، پیشین، ص ۳۶۲ و صحیح ابن حبان، پیشین، ج ۵، ص ۵۷.
  33. مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱، ص ۳۰۰ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۸، ص ۱۶۴ و الدرالمنثور، پیشین، ج ۳، ص ۳۵۴ –
  34. سوره هود، آیه/۱۱۴.
  35. المعجم الکبیر، پیشین، ج ۶، ص ۲۵۷ و مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۴۳۷ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱، ص ۲۹۷ –
   

 

فصل ششم

حج و عمره‌

از دیگر عبادت‌هایی که در سیره و بیان رسول خدا(ص) از شکوه و جلوه خاصی برخوردار است، انجام مناسک حج و عمره می‌باشد. پیامبر خدا(ص) حج و عمره، را «دور کننده و زایل کننده فقر و گناهان» عنوان کرده۱ آن را «مایه توانگری» مردم بیان کردند.۲ ایشان بهشت را پاداش حج پذیرفته شده۳ و عمره را کفاره گناهان۴ ذکر کردند.

در سیره رسول خدا(ص) انجام مناسک حج از عبادات مورد علاقه ایشان برشمرده می‌شد. آن حضرت(ص) اشتیاق زیادی نسبت به آن از خود نشان می‌داد به گونه‌ای که زمانی که در مدینه به سر می‌بردند، علاقه‌مند بود که زائران بیت الله الحرام از مکه برایش آب زمزم هدیه بیاورند.۵  نقل شده ایشان در زمان انجام حج آداب و سنت‌هایی را مورد توجه قرار می‌دادند، از جمله این که از امام صادق(ع) روایت شده: «رسول خدا(ص) در هر شبانه روز ده بار و در هر مرتبه هفت بار دور خانه کعبه طواف می‌نمود، سه بار اول شب، سه بار آخر شب، دو مرتبه صبح و دو مرتبه بعد از ظهر و حد فاصل بین آن‌ها را استراحت می‌نمود.».۶ حضرت(ص) در زمان انجام حج سوره معارج را زیاد مى‌خواند. و هر وقت سواره‌اى را مى‌دید و یا از تلّى بالا مى‌رفت و یا سرازیر مى‌شد و در آخر شب و در تعقیب نمازها تلبیه مى‌گفت…»۷ و «در هر طواف واجب و مستحبى حجر الاسود را با کف دست مسح مى‌کرد».۸

از امام باقر(ع) نیز روایت شده که فرمودند: رسول خدا(ص) دو رکن «حجر الاسود» و «رکن یمانى» را مسح مى‌کرد، و پس از مسح آن‌ها را مى‌بوسید و صورت مبارکش را بر آن‌ها مى‌نهاد،۹ و در مناسک حج این‌گونه تلبیه می‌گفت: «لبّیک اللّهمّ لبّیک، لا شریک لک لبّیک، انّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک».۱۰

تعداد حج و عمره‌های رسول خدا(ص)

از تعداد حج‌هایی که رسول خدا(ص) قبل از بعثت و بعد آن تا زمان هجرت به جا آوردند اطلاعی در دست نیست.۱۱ بسیاری از علمای اهل سنت بر این عقیده‌اند که رسول خدا(ص) پس از بعثت و قبل از هجرت تنها یک بار۱۲ و به نقلی دیگر دوبار۱۳ حج به جا آورده است، لیکن آن‌چه را که واقدی ترجیح داده و آن را معروف و مورد اتفاق مردم شهر خود دانسته، این است که پیامبر(ص) پس از بعثت فقط یک مرتبه حج گزارده آن هم از مدینه و همان است که مردم به آن حجّه الوداع مى‌گویند.۱۴

اما پس از هجرت؛ تقریباً همه سیره‌نویسان اعم از شیعه و سنی بالاتفاق بر این نظرند که پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از هجرت به مدینه، تنها یک بار حج به جا آوردند و آن حجه الوداع است.۱۵

در برخی روایات شیعی تعداد حج‌هایی که رسول خدا(ص) به جا آورده‌اند تا بیست۱۶ و به نقلی دیگر یازده۱۷ و به روایت دیگر تا ده یا هفت حج۱۸ هم رسیده است.

هم‌چنین بنا بر برخی روایات رسول اکرم(ص) سه عمره به جا آورده بودند، عمره حدیبیه، عمره قضا و عمره‌ای که پس از بازگشت از جنگ حنین و طائف در جعرانه احرام بسته بود.۱۹ در روایات دیگر عمره دیگری نیز بر این جمع اضافه شده و تعداد آن را به چهار رسانده است، و آن عمره‌ای بود که حضرت(ص) همراه با حج خود (حجه الوداع) به جا آورده بودند.۲۰ همه عمره‌های جداگانه پیامبر در ماه ذی القعده انجام گرفته بود.۲۱

حجه الوداع

از امام صادق (ع) روایت شده: «رسول اکرم(ص) در مدت‌ ده سال که در مدینه بود، حج به جا نیاورد تا این‌که آیه کریمه: «وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ …نازل شد. پس رسول اکرم(ص) عازم حج شده، به منادیان دستور داد با صداى رسا به مردم مدینه و حومه آن اعلان کنند که امسال پیامبر(ص) می‌خواهد به مکه رود و حجّ کند. این خبر به اطلاع همه مردم مدینه و اهل جبال و بادیه‌نشینان رسید و پس همه گِرد آمدند.

رسول اکرم(ص) چهار روز به آخر ذیقعده مانده حرکت کرد؛ هنگامى که به «ذى الحلیفه» رسید، ظهر شد. حضرت(ص) در آن‌جا غسل کرد و حرکت کرد تا به مسجد شجره رسید در آن‌جا نماز ظهر را خواند و براى حجّ احرام بست.

سپس به راه افتاد، تا به بَیداء رسید، نزدیک میل اوّل. مردم، در دو ردیف، براى او صف کشیدند. لبّیکِ حجِّ افراد را گفت و شصت و شش یا شصت و چهار شتر به عنوان قربانى همراه آورد، تا آن که ساعات آخِر روز چهارم ذى‌حجّه به مکّه رسید. هفت دور، کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم علیه السلام دو رکعتْ نماز خواند. سپس به طرف حجر الأسود بازگشت و بر آن، دست کشید. در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود. سپس فرمود: «صفا و مروه، از شعائر خدا هستند. از جایى آغاز کنید که خداوند، آغاز کرده است».

مسلمانان مى‌پنداشتند سعىِ میان صفا و مروه، از ساخته‌هاى مشرکان است. خداوند متعال، این آیه را نازل فرمود: «صفا و مروه، از شعائر خداوند هستند. پس کسى که به حج یا عمره مى‌رود، اشکالى بر او نیست که میان آن دو را طواف کند.» [پیامبر(ص)‌] سپس به صفا آمد و بر بالاى آن رفت و رو به رُکن یمانى نمود. خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد، به اندازه‌اى که سوره بقره با آرامشْ خوانده شود. سپس به سوى مروه روان شد و در آن جا نیز به اندازه توقّف در صفا، ایستاد، تا آن که از سعى خود، فارغ شد. پس از فراغت از سعى بین صفا و مروه حضرت(ص) در مروه ایستاد و رو به مردم کرد حمد و ثناى الهى به جا آورد. پس از حمد و ثناى خداوند، فرمود: «این، جبرئیل است و با دست، به پشت سرِ خود اشاره کرد که فرمانم مى‌دهد که دستور دهم: هرکه قربانى همراه نیاورده، از احرام در آید. اگر من نیز این را پیش‌تر مى‌دانستم، آن‌چنان مى‌کردم که به شما دستور مى‌دهم؛ ولى من، قربانى همراه آورده‌ام و براى کسى که قربانى آورده، روا نیست که از احرام در آید، تا آن که قربانى به محلّ خود برسد.

مردى گفت: آیا از احرام در آییم، در حالى که هنوز از عبادات خویش، فراغت نیافته‌ایم؟! فرمود: آرى.

پس مردى از میان جمعیت برخاست و از روى انکار عرض کرد آیا ما به عنوان حاجیان بیرون آییم در حالى که از سر ما آب بچکد؟ (یعنى غسل جنابت کرده باشیم).

حضرت(ص) فرموده تو پس از این گفته هرگز ایمان نخواهى آورد! سپس سراقه بن مالک از جا برخاسته عرض کرد یا رسول اللَّه احکام دین را به ما چنان بیاموز که گویى امروز آفریده شده‌ایم [و هیچ نمى‌دانیم‌]. اینک بما بگو این حکم مخصوص همین سال است یا براى آینده هم هست؟

رسول اکرم(ص) فرمود این حکم، ابدى است تا روز قیامت سپس انگشتان خود را در یکدیگر جفت کرد، فرمود: عمره و حج این چنین باهم‌اند و عمره داخل حج شد تا روز قیامت.

امام صادق(ع) فرمود: بعد، رسول اکرم(ص) و یارانش وقتى به مکّه رسیدند به منزل هیچ‌کس نرفته و در بیرون شهر مکه منزل کردند تا روز هشتم موقع ظهر که رسول اکرم(ص) دستور داد تا مردم غسل کنند و براى حجّ احرام بسته و تلبیه گویند.

رسول اکرم(ص) و یارانش لبیک گویان حرکت کردند براى حجّ تا رسیدند به «منى» در آن‌جا نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و نیز نماز صبح را خواندند و صبح کردند در حالى که مردم به دور آن حضرت(ص) جمع بودند.

عادت قریش این بود که در عرفات با مردم وقوف نمی‌کردند و در مزدلفه می‌ماندند و از آن‌جا حرکت می‌کردند و دیگران را مانع مى‌شدند، زیرا آنان از مساوات با مردم دیگر ننگ داشتند و در مشعر نیز از راهى دیگر بازمی‌گشتند تا خداوند این آیه را نازل کرد:

«ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ …؛ هم‌چنان که مردم حرکت می‌کنند شما نیز حرکت کنید». به دنبال نزول آیه رسول اکرم(ص) دستور حرکت از مزدلفه به عرفات داد و این امر مخالف تصور قریش بود که رسول خدا(ص) مانند آن‌ها حرکت کند.

رسول اکرم(ص) وارد صحراى عرفات شد و در مکانى بنام «غره» که وسط آن صحرا بود نزدیک کوه‌هاى اراک خیمه خود را برپا کرد و مسلمین نیز گرد آن حضرت(ص) خیمه زدند. وقتى ظهر شد حضرت(ص) غسل کرد و تلبیه را ترک گفت تا به محل نماز آمد و در آن‌جا مردم را موعظه کرد احکام و اوامر و نواهى الهى را بیان نموده سپس نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند.

از آن‌جا حرکت کرد، به موقف عرفات رسید و در آن‌جا ایستاد مردم همه دور آن حضرت(ص) ایستادند و شترها را خواباندند. حضرت(ص) به آنها فرمود همه این بیابان و صحرا موقوف است و تنها محل وقوف این‌جا نیست که من ایستاده و شترم را خواباندم، مردم متفرق شدند تا وقتى که خورشید غروب کرد.

رسول اکرم(ص) آن‌گاه دستور حرکت داد تا به مزدلفه که همان مشعر الحرام است، رسیدند. در آن‌جا نماز مغرب و عشاء را باز به یک اذان و اقامه خواندند و در آن‌جا ماند تا وقتى نماز صبح را نیز به جا آورد.

رسول خدا(ص) دستور داد افراد ناتوان بنى‌هاشم عجله کنند و در شب جلوتر از دیگران به سوى منى حرکت نمایند؛ ولى فرمود که تا خورشید طلوع نکند رمى جمره عقبه ننمایند.

وقتى هوا روشن شد، رسول خدا(ص) و مسلمانان بسوى منى کوچ کرده وارد منى شدند و جمره عقبه را رمى کردند و قربانى‌هایى را که رسول اکرم(ص) آورده بود، شصت و چهار یا شصت و شش رأس بود و على(ع) سی و چهار یا سی و شش رأس در آن‌جا همه قربانى‌ها را کشتند و رسول خدا(ص) فرمود از هر قربانى کمى بگیرند و آن‌ها را در دیگ پخته و حضرت(ص) با على(ع) خوردند و گوشت و پوست همه قربانی‌ها را صدقه دادند.

رسول خدا(ص) سپس به زیارت بیت اللَّه رفت و بعد، به سوى منى بازگشت و تا آخر روزهاى تشریق (سیزدهم ماه) در آن‌جا ماندند و هر روز سه جمره را رمى کردند و از آن‌جا حرکت کردند تا به بیابان اطراف مکه رسیدند.

در این هنگام عایشه جلو آمد، عرض کرد سایر زنان شما حج و عمره را انجام دادند و من حجّ را انجام داده‌ام پیغمبر(ص) او را با برادرش عبدالرحمن بن ابى‌بکر به «تنعیم» (محلى است خارج مکه که براى احرام عمره بدان‌جا می‌روند) فرستاد و از آن‌جا براى عمره مفرده محرم شد و به خانه رفت و طواف کرده و دو رکعت نماز طواف خواند در مقام ابراهیم و بین صفا و مروه سعى کرد نزد رسول اکرم(ص) آمد و همان‌ روز از مکه حرکت کردند و حضرت(ص) داخل مسجد الحرام نشد و طواف نکرد از بالاى مکه وارد شد و از پائین مکه محله «ذى طوى» خارج گشت».۲۲

منابع:

  1. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۴ و الجعفریات، پیشین، ص ۶۶ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۸، ص ۱۱۵.
  2. المصنّف (صنعانی)، پیشین، ج ۵، ص ۱۱ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۵۷۰ و کنز العمال، پیشین، ج ۵، ص ۱۰ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۲۶۵ و دعائم الاسلام، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۲.
  3. کتاب الموطأ، پیشین، ج ۱، ص ۳۴۶ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۶ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۲، ص ۱۹۸ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۴، ص ۱۰۷ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۴۲۷.
  4. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۳ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۲۲۱ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۱، ص ۹۶.
  5. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۲۰۸ و المحاسن، پیشین، ج ۲، ص ۵۷۴.
  6. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۴۲۸ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۱ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۳، ص ۳۰۷.
  7. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۰ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۳۲۵ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۲۴.
  8. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۴۰۵ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۳، ص ۲۹۴.
  9. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۴۰۸ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۵، ص ۱۰۵ – ۱۰۶ و الاستبصار، پیشین، ج ۲، ص ۲۱۷.
  10. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۳۲۵ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۴، ص ۷ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۷، ص ۵۹ و الجعفریات، پیشین، ص ۶۴.
  11. فتح الباری، پیشین، ج ۸، ص ۸۰ و ابن‌ شهر آشوب؛ مناقب آل‌ابیطالب، قم، علامه، ۱۳۷۹ق، ج ۱، ص ۱۷۱.
  12. المستدرک، پیشین، ج ۳، ص ۵۵.
  13. دلائل النبوه، پیشین، ج ‌۵، ص ۴۵۴ و فتح الباری، پیشین، ج ۳، ص ۳۴۰ و المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۱.
  14. واقدی، محمد بن عمر؛ المغازی، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹، ج ‌۳، ص ۱۰۸۹.
  15. مسند ابی یعلی، پیشین، ج ۵، ص ۴۱۱ و الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۴۵ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۵، ص ۴۴۳ و فتح الباری، پیشین، ج ۸، ص ۸۰.
  16. من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۲۳۸ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۵، ص ۴۴۳.
  17. تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۵، ص ۴۴۳ و المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۶ و الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۴۴.
  18. حلی، محمد بن ادریس؛ مستطرفات السرائر، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱، ص ۵۷۵.
  19. السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۵، ص ۱۲ و ابن‌کثیر؛ السیره النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دار المعرفه، ۱۹۷۶، ج ۴، ص ۲۱۳ و الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۰ –
  20. مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۱۳۴ و السیره النبویه، پیشین، ج ۴، ص ۲۱۳ و صحیح مسلم، پیشین، ج ۴، ص ۶۰ و المناقب، پیشین، ج ۱، ص ۱۷۶.
  21. السنن الکبری (بیهقی)، پیشین، ج ۵، ص ۱۲ و السیره النبویه، پیشین، ج ۴، ص ۲۱۳ و الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۵۱ و من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۰ –
  22. الکافی، پیشین، ج ۴، ص ۲۴۵ – ۲۴۸ و تهذیب الاحکام، پیشین، ج ۵، ص ۴۵۴ – ۴۵۷ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۱، ص ۲۱۳ –
   

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.