جشنواره خاتم
Khatam Festival

دشمن شناسی قرآنی و استراتژی پیامبر در مواجهه با دشمنان در آیات مقاومت

82

دشمن شناسی قرآنی و استراتژی پیامبر در مواجهه با دشمنان در آیات مقاومت

نویسنده: مریم محبتی، استادیار گروه آموزشی معارف اسلامی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه کوثر بجنورد.

منبع: فصلنامه علمی مطالعات بیداری اسلامی، سال یازدهم، شماره چهارم، (پیاپی۲۶)، زمستان ۱۴۰۱

مقدمه

زمانی که اسلام بر قلب پیامبر(ص) نازل شد و ایشان مأموریت یافتند اسلام را تبلیغ کنند، با این ذکر آغاز کردند «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» یعنی برای رسیدن به فلاح و رستگاری، بایستی حاکمیت «الله»« جایگزین حاکمیت الهه‌ها گردد، به بیان دیگر برای رسیدن به «الله»« و درک آن باید از الهه‌های دیگر برائت جست، اما تحقق این امر جز با شناخت و تمایز گذاردن میان اله و الله حاصل نمی‌شود، در واقع چگونه می‌توانیم در راه «الله» و صراط مستقیم آن حرکت کنیم بدون آن‌که معرفتی نسبت به دشمنانش داشته باشیم. همین امر گویای استراتژی ایدئولوژیکی اسلام است یعنی برای با «الله» زیستن، باید الهه‌ها نفی شوند. همین امر محمل ضرورت جهاد در اسلام است، البته با این تذکر که جهاد مدنظر اسلام مترادف با جنگ نظامی نیست بلکه جنگ نظامی نهایی‌ترین ابزار دفاعی و تقابلی در برابر دشمنان، از دین اسلام است، ولی چون هزینه‌های جنگ نظامی مشهودتر است، بیشتر مورد کنکاش و بررسی قرار گرفته است.

نظر به اهمیت تبیین استراتژی اسلام در مواجهه با دشمنان و نقش دشمن‌شناسی در تبیین این استراتژی، مقاله حاضر به صورت خاص درصدد بررسی این مسئله است که دشمن‌شناسی چه نقشی در تعیین مواضع مسلمانان در برابر دشمنان دارد؟ پاسخ به این مسئله محوری از طریق بررسی دو مسئله زیر صورت می‌گیرد:

  1. از نظر قرآن کریم دشمن دارای چه ویژگی‌هایی است و از چه حربه‌هایی در تقابل با مسلمانان استفاده می‌کند؟
  2. استراتژی تقابلی مسلمانان به ویژه پیامبر اکرم(ص) در برابر دشمنان چه بوده است؟ این مقاله پس از طرح مقدمات بحث و بیان چارچوب مفهومی، در دو بخش به بررسی مسئله می‌پردازد: ۱ـ دشمن‌شناسی قرآنی ۲ـ استراتژی تقابلی پیامبر(ص) در مواجهه با دشمنان.

ضرورت و روش تحقیق

برخی این شبهه را بر اسلام وارد کرده‌اند که اسلام دین شمشیر است و ورودش به سرزمین‌های مختلف با خشونت همراه بوده، اما ما بر این باوریم که اسلام با سرمایه‌گذاری بر تعقل و تفکر، بنیان‌گذار گفتگو و مذاکره است و جنگ نظامی را آخرین حربه تقابلی با معاندین می‌داند.درعین‌حال با اذعان به دشمنی دائمی دشمنان و طمع آنان برای نابودی اسلام، توصیه می‌کند که مسلمانان خود را در مقابل آنان با سلاح علم مسلح سازند تا در تشخیص حق از باطل و دوست از دشمن گمراه نشوند. بنابراین بیان مشخصات دشمنان در قرآن درواقع نوعی کدگذاری خداوند است برای تشخیص دشمن در همه اعصار و ادوار. پرداختن به این مسئله از طریق روش تحلیل محتوایی آیات قرآن و همچنین تحلیل تاریخی حوادث صدر اسلام، حائز اهمیت است.

پیشینه پژوهش

تحمیل جنگ‌های پیاپی برعلیه مسلمانان و بالتبع لزوم دفاع از حریم الهی؛ با این نگاه که قلمرو دشمنی به همه حوزه‌های ارزشی مسلمانان، منجمله اهانت به قرآن، شخص پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) و اصول و فروع دینی گسترده است، بسیاری از اندیشمندان دغدغه‌مند را بر آن داشته که به تبیین مبانی نظری و عملی جهاد بپردازند. بر این مبنا پژوهش‌هایی همچون چالشهای مقاومت از منظر قرآن کریم، ادبیات مقاومت از منظر قرآن و روایات، موانع بیداری اسلامی در آیات و روایات، راه‌کارهای مواجهه با تهدیدات جنگ نرم در قرآن براساس طبقه‌بندی سرل از کنش‌های گفتاری به موضوع پرداخته‌اند.

اما نکته حائز اهمیت این است که لزوم کسب بصیرت برای اتخاذ موضع‌گیری صحیح در برابر دشمنان از مسلمات است؛ زیرا نفاق به عنوان کاربردی‌ترین ابزار دشمنی، باعث شده حق و باطل درهم آمیخته شوند و تشخیص دشوار گردد و متعاقباً سرعت عمل پایین بیاید و آسیب‌های زیادی بر پیکره جوامع مسلمان وارد آید. در این میان قرآن بهترین راهنما برای بصیرت افزایی و دشمن‌شناسی است. ازاین‌رو این مقاله با تأکید بر دشمن‌شناسی قرآنی به بیان استراتژی تقابلی پیامبر(ص) می‌پردازد.

چارچوب مفهومی

مواجهه نرم؛ یعنی انتقال حوزه نبرد از جنگ فیزیکی و سخت به جنگ اعتقادی به قصد نفوذ در باورها و عناصر ذهنی دخیل در تعیین رفتار فردی و اجتماعی افراد. (ر.ک. گوشه‌نشین و نامداری؛ ۱۴۰۱: ۱۰۴)

روش درون دینی؛ در این رویکرد اعتقاد بر آن است که برای تحدید هدف و قلمروی دین باید به متون دینی رجوع کرد و از آنها یاری جست، زیرا دین حقیقتی ناطق و گویاست که می‌تواند اهداف و قلمروهای خویش را معرفی کند. (غفارزاده و عزیزی، ۱۳۸۷: ۸۸)

بصیرت به معنی روشن‌بینی، فهم و درک عمیق جهت تشخیص حق از باطل است. بصیر کسی است که بیاندیشد تا حق را از باطل تشخیص دهد و خود را از فتنه‌ها برهاند. (ر.ک. گوشه‌نشین و نامداری، ۱۴۰۱: ۱۱۱) مقاومت به معنی پافشاری و استمرار بر اصول است که مستلزم نوعی هماوردی و تلاش فعالانه معطوف به تغییر و تبدیل در رفتار طرف مقابل و طرد غیر است. (آل نبی و یوسفی‌مقدم، ۱۴۰۰: ۱۳)

  1. دشمن‌شناسی قرآنی

قطعاً قدمت تقابل دو جبهه حق و باطل به درازای تاریخ بشریت است زیرا هماره کسانی بوده‌اند که گزاره‌های وحیانی را در تعارض با منافع شخصی خویش دیده و به اشکال مختلف در صدد رفع و رد این مانع برآمده‌اند. تشخیص باطل بودن این جبهه بر اساس اقدامات خصمانه ایشان (جنگ سخت) سهل است، ولی مشکل زمانی ایجاد می‌شود که دشمن وارد جنگ نرم شده و با نقابی از حق، باطل خویش را استتار نماید (ر.ک. گوشه‌نشین و نامداری، ۱۴۰۱: ۱۰۶) و چون ِ تشخیص باطن باطل دشوار است، لذا فرصت نفوذ مزورانه و منافقانه دشمنان در میان مؤمنان فراهم‌تر است و آسیب‌ها بیشتر. ازاین‌روست که با اتکاء به روش درون‌دینی یعنی مراجعه به آیات کریمه قرآن می‌توان در جهت کسب بصیرت قدم‌های مؤثرتری برداشت.

  • علل دشمن‌ستیزی مسلمانان

تشخیص دشمنی مشرکین و کافرین و گرفتار نشدن در دام حیله و نیرنگ ایشان، یکی از اهداف معرفت‌شناختی قرآن کریم است. اقدامات دشمنان، خود گویای مقصود ایشان است، لذا دقت در رفتار و کردارشان راهنمای خوبی برای دشمن‌شناسی خواهد بود. آیات زیر به بیان موضوع می‌پردازد؛

الف( تلاش دشمن برای عقب‌مانده نگه‌داشتن مسلمانان: دشمنان هیچ‌گاه خیری برای مسلمانان نمی‌خواهند «مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ» (البقره، ۱۰۵) بلکه دائماً در فکر آنند که مانع پیشرفت آنها شوند. «… لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ …» (آل عمران، ۱۱۸)، زیرا از این حقیقت آگاهند که مسلمانان با تبعیت از تعالیم الهی و تشکیل تمدن اسلامی می‌توانند در مسیر توسعه و پیشرفت و در نتیجه عزت، آزادی و استقلال از دشمنان گام بردارند. لذا دشمنان می‌کوشند با ناامیدسازی، ایجاد شبهه، تفرقه‌افکنی، حصر و فشارهای اقتصادی و … مسلط بر ایشان شوند و نقطه‌های اتکال و اتکاء مسلمانان را متزلزل کنند و احساس وابستگی و عقب‌ماندگی را در بدنه جامعه تزریق کنند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ» (آل عمران، ۱۴۹) (طباطبایی،۱۳۷۴، ۶۵-۶۴)، (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ۱۳۵۴-۱۳۵۳)

البته باید بدانیم غایت اصلی دشمن از عقب نگه‌داشتن مسلمانان محدود به مسائل اقتصادی، سیاسی و نظامی نیست، بلکه دشمنان در واقع ایمان مسلمانان را هدف قرارداده‌اند و مقصود اصلی ایشان از سلطه بر مسلمانان نیز انفصال و جدایی مسلمانان از ایمان واقعی و پراکندن کفر در قلوب ایشان و در نهایت شکستن سد استقامتی ایشان است. این در حالی است که یکی از دلایل ایجابی استقامت، ایمان و اعتقادی است که مؤمنان به خداوند و وعده‌های وی دارند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِیقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ یَرُدُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِینَ» (آل عمران،۱۰۰) (ر.ک. مغنیه، ۱۳۷۸، ۲/۱۹۸)

خداوند عدم رضایت دشمنان از ایمان مؤمنان را این‌گونه بیان می‌فرماید: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ…» (البقره،۱۲۰)، در شأن نزول آیه آمده است که پیامبر(ص) زحمات بسیاری برای اسلام آوردن دشمنان متحمل شدند، ولی خداوند پرده از نیات ایشان برداشت و اذن به تقابل با ایشان داد؛ زیرا آنان هیچگاه از پیامبر(ص) راضی نخواهند شد مگر این‌که دست از ایمان خویش بردارد. (طبرسی، بیتا: ۲/۹- ۱۸) مسلماً تبعیت از ایشان هم به قیمت تبعیت از هواهای نفسانی، غفلت از عواقب اخروی افعال، پیروی از باطل، دروغ‌گویی، گنه‌کاری، افراط در امور و در نهایت روی‌گردانی از خداوند تمام می‌شود؛ «وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا» (الکهف، ۲۸) (قرائتی، ۱۳۸۸، ۵/۱۶۴)

ب) خیانت‌پیشگی دشمنان: احساس عدم ایمنی از جانب دشمنان شدیداً مورد توصیه خداوند است. اگر باور داشته باشیم مقصود نهایی دشمن، نابودی ایمان یا ایجاد بی‌غیرتی دینی است «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» (القلم، ۹)، همواره مترصد اعمال آنها خواهیم بود و از ضربات مهلک ایشان جلوگیری می‌نماییم. البته همواره بوده‌اند ساده لوحانی از مسلمانان که به دشمن اعتماد کرده و زمینه را برای نفوذ آنان بازگذارده‌اند. در حالی‌که خداوند خطر سازش با دشمنان را این‌گونه بیان می‌فرمایند که دشمنان به محض یافتن فرصت بر شما می‌تازند و تا نابودی کامل اسلام از پای نمی‌نشینند؛ یعنی به اعتمادی که به ایشان کرده‌اید خیانت می‌کنند و کمر به نابودی شما می‌بندند؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ … إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً وَیَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ وَأَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَوَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ» (الممتحنه۲-۱) (ر.ک. حویزی، ۱۴۱۵، ۵/۳۰۱؛ ۲۹۹؛ مکارم شیرازی، ۳/۴-۶۳)

ت) تحقیر و تمسخر مسلمانان: خداوند از نیت پاک مؤمنانی یاد می‌کند که به زعم خویش از طریق محبت و دوستی با دشمنان، می‌خواهند دشمن را مشتاق به اسلام کنند، درحالی که ایمان ظاهری دشمنان در راستای تمسخر و تحقیر مؤمنان است. «وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ» (البقره، ۱۴) بنابراین خداوند تعصب و غیرت دینى و موضع‌گیرى و برخورد صحیح با تمسخر کنندگان و یاوه‌سرایان و اعراض از ایشان را راه‌کار تقابلی با دشمنان می‌داند. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ۴/۱۷۱)

ث) وضع تحریم‌های متعدد: زمانی‌که دشمن در مقاصد خود به نتیجه نمی‌رسد، با اعمال تحریم‌ها و محدودیت‌های مختلف، حکومت اسلامی را دچار مشکلات اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی می‌کند. «ثُمَّ أَنْتُمْ هَؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِیقًا مِنْکُمْ مِنْ دِیَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ یَأْتُوکُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ» (البقره، ۸۵) این حجم از  تحریم‌ها و محدودیت‌ها همواره دستاویز مهمی برای تهدید مسلمانان بوده تا نیروهای مجاهد را تضعیف و در نهایت وادار به تسلیم کنند. (قرائتی، ۱۳۸۸، ۱/۱۵۴)

۲.۱. علل و شیوه‌های دشمنی مشرکین و کفار با مسلمانان

حال باید دید چه عللی باعث می‌شود کفار و مشرکین با اسلام به دشمنی برخیزند. خداوند به اصلی‌ترین دلایل اشاره فرموده است؛

الف) حسادت: جایگاه رسالت رشک برانگیز است، چرا که لازمه تحقق بخشیدن به ندای فطرت، تسلط بر قلوب است. لذا بسیاری از کسانی که خیال تصاحب این جایگاه را در سر می‌پروراندند با اعلام رسالت پیامبر(ص) احساس خطر کردند؛ «وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ» (البقره، ۱۰۹) لذا خداوند فرمود شما با ایمان آوردن به اسلام، عظمت و عزّتی می‌یابید که دشمنان به شما رشک و حسد مى‏ورزند و مى‏خواهند شما به جهل، شرک و تفرقه زمان جاهلیت برگردید. پس نسبت به روحیات و برنامه‌هاى دشمنان خود، مراقب و مواظب باشید. (همان، ۱۸۰)

ب) دنیادوستی: دنیاگروی محور اعمال دشمنان است، ازاین‌رو یهودیان برای کسب تمتعات دنیوی با مشرکین هم‌دستی می‌کردند و حقیقت اسلام را که توسط پیامبرانشان به آنها رسیده بود پوشیده می‌داشتند. «وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ…وَتَکْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ» (البقره ۴۲-۴۱) این آیات از پیمانی دوطرفه میان یهودیان و خداوند سخن می‌گوید؛ این‌که در قبال بخشش و آمرزش گناهان، یهودیان طبق مستنداتشان به پیامبر آخرالزمان ایمان بیاورند و او را یاری کنند. ولى متأسفانه به جهت حفظ مقام و موقعیت خود و کسب ثروت حقایق را نادیده گرفتند و با آمیزش حق و باطل مردم را فریفتند. (جعفری، ۱۳۷۶، ۱/۵-۱۵۱؛ قرائتی، ۱۳۸۸، ۱/۱۰۴)

پ) تبعیت از هواهای نفسانی: گزاره‌های دینی در تنافی با برخی از خواسته‌های نفسانی است لذا چه بسا که به هنگام تقابل تمایلات نفسانی با دین، دین کنار گذاشته شود، زیرا هواپرستى زمینه‌ساز تکبر و استکبار از عوامل تکذیب‌گرى است و تکذیب حقیقت انسان را به کژراهه و دین‌ستیزی می‌کشاند. ؛… أَفَکُلَّمَا جَاءَکُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ … » هرگاه پیامبری چیزی را که خوشایند شما نبود برایتان آورد، کفر ورزیدید؟» (البقره، ۸۷) (رضایی اصفهانی، ۱۳۸۷، ۱/۶-۳۲۵)

ت) عناد و لجاجت: به دلیل عناد و لجاجت دل‌هایشان حجاب گرفته بود و نمی‌توانستند حق را ببینند و از آن پیروی نمایند. «وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّهٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَفِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَیْنِنَا وَبَیْنِکَ حِجَابٌ؛ و گفتند دل‌های ما از آنچه ما را به سوی آن می‌خوانی سخت محجوب و مهجور است، و در گوش‌های ما سنگینی و میان ما و تو پرده‌ای است، پس تو کار خود را بکن ما هم کار خود را می‌کنیم».(فصلت، ۵) (مغنیه، ۱۳۸۷،۶/۷۷۴)

حال که با علل دشمنی دشمنان با مسلمانان آشنا شدیم، شایسته است طرق دشمنی ایشان را نیز بشناسیم تا به هنگام مواجهه با آنان، اقدامی بهنگام و صحیح اتخاذ نماییم؛

الف) تحقیر شخصیتی: تمسک به تمسخر و استهزاء از اقداماتی است که دشمنان علیه پیامبر(ص) روا می‌داشتند؛ «وَإِذَا رَآکَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُوًا» و خداوند به پیامبرش مى‏فرماید مردم کافری که به هنگام دعوت به خدا، تو را مسخره می‌کنند، درواقع خدای منعمِ قادر و خالقِ رازق را انکار مى‏کنند و به چیزهایى روى مى‏آورند که نفع و ضرری ندارند. علت این عملشان هم اینست که پیرو منافع و مصالح شخصى خود هستند و برطبق تقلیدهاى کورکورانه محیط و پدران و نیاکانشان پرورش یافته‌اند. (طبرسی، بیتا، ۱۶/۱۲۲؛ مغنیه، ۱۳۷۸، ۵/۹- ۴۴۸؛ ر.ک. جلالی و حلیمی، ۱۳۹۳، ۶۵)

ب) انتساب القاب ناروا: زمانی که دشمنان فهمیدند نمی‌توانند با تمسخر پیامبر(ص)، ایشان را از اهداف والایش منصرف کنند، با انتساب القاب ناروا، کوشیدند هم سطح فعالیت ایشان را پایین جلوه دهند و هم با سوء تعابیر مانع از گفتگوی مستقیم ایشان با مردم شوند: ساحر، دروغگو؛ «وَقَالَ الْکَافِرُونَ هَذَا سَاحِرٌ کَذَّابٌ» (ص، ۴) خیالباف؛ «بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ» الأنبیاء، ۵) مجنون؛ «وَقَالُوا یَا أَیُّهَا الَّذِی نُزِّلَ عَلَیْهِ الذِّکْرُ إِنَّکَ لَمَجْنُونٌ» (الحجر، ۶) کاهن؛ «فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ» (الطور۳۰-۲۹)

ت) مجادله: اقدام بعدی دشمنان مجادله با پیامبر بود تا بتوانند ایشان را از سخنان حقشان برگردانند. «وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا» (الکهف۵۶) خداوند متذکر میشود هدف کافران، محو حق، و ابزار کارشان، جدال و استهزاء است. این درگیرى و جدال میان حق حجت با اینان است خواه بپذیرند خواه نپذیرند. (قرائتی، ۱۳۸۸، ۵/۱۹۰؛ طباطبایی، ۱۳۷۴، ۱۳/۲۶۲) آنچه مهم است این است که جبهه حق به دلیل اعتماد و ایمان به مکتبشان هیچ هراسی از تهدیدات باطل و دشمنان نداشته باشند و اساساً نیازی به قبول هدایت از جانب آنان نیز احساس نکنند. بلکه در مقابل انکار آنان، مسلمانان نیز ایشان را انکار کنند و بگویند عمل من برای من و عمل شما برای خودتان است و شما از آنچه من انجام می‌دهم بیزارید و من هم از اعمال شما بیزارم. این اعلام بیزاری به منکران لجوج گوش‌زد می‌کند که هیچ اصراری بر پذیرش آنها وجود ندارد بلکه سرباز زدن از حق به ضرر خود آنان است و باعث محرومیت خودشان می‌شود. (ر.ک. گوشه‌نشین و نامداری،۱۴۰۱، ۸-۱۱۷)

ث) ایجاد شبهه: اقدام بعدی مشرکان ایجاد شبهه است تا شاید مؤمنان در حقانیت دعوت پیامبر(ص) شک کنند و دین حق را کنار بگذارند؛ شبهاتی همچون اصلاً هشداردهنده‌‍‍‌ای  به سمت ما نیامده که ما را به خدا دعوت کند والا ما ایمان می‌آوردیم؛ «وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِیرٌ لَیَکُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِیرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا، اسْتِکْبَارًا فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلَا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ…» (فاطر۴۳- ۴۲) چرا این هشداردهنده از جنس فرشتگان نیست تا به برتری دعوتش پی ببریم؛ «وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ وَلَوْ أَنْزَلْنَا مَلَکًا لَقُضِیَ الْأَمْرُ ثُمَّ لَا یُنْظَرُونَ، وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَکًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا وَلَلَبَسْنَا عَلَیْهِمْ مَا یَلْبِسُونَ» (الانعام۹-۸) و اگر قرار بود بر بشری همچون ما نازل می‌شد، چرا بر بزرگان و متمولان مکه نازل نشد؛ «وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِنَ الْقَرْیَتَیْنِ عَظِیمٍ» (الزخرف، ۳۱) و در نهایت می‌گفتند شاید قدرت فهم و درک ما بسته شده است که نمی‌توانیم سخنان تو را بپذیریم؛ «وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا مَا یُؤْمِنُونَ» (البقره،۸۸) ج) برخورد منافقانه: هنگامى که اسلام در جامعه‌ای حاکم شود چون منافع منفعت طلبان و خودکامگان به خطر مى‏افتد، در ابتدا سعی می‌کنند به تقابل مستقیم با مسلمانان بپردازند اما زمانی که شکست را تجربه می‌کنند تغییر تاکتیک می‌دهند و در ظاهر تسلیم مى‏شوند، در حالی‌که باطناً هیچ اعتقادی به اسلام ندارند. ولی نفاق باطنی اینان بسیار خطرناک‌تر از کفر ظاهری مشرکان است. (ر.ک. مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ۱/۱۰۱-۹۷) زیرا اینان براى انحراف مسلمانان، برنامه‌ریزى مى‏کنند و با نام اسلام، در صفوف مسلمانان نفوذ کرده و از پشت خنجر می‌زنند. بنابراین خداوند از مسلمانان می‌خواهد که ساده‌اندیش و زودباور نباشند و به هر اظهار ایمانى اعتماد نکنند. «وَقَالَتْ طَائِفَهٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (آل عمران، ۷۲) در تفسیر آمده است دانشمندان یهود، تصمیم گرفتند براى ایجاد تزلزل و تردید در عقاید مسلمانان، نزد پیامبر(ص) اظهار ایمان کنند، ولى در آخر روز از اسلام روی برگردانند و اعلام کنند که ما در دین اسلام تحقیق کردیم ولی آن را دین باطلى یافتیم، لذا از اسلام آوردن خود پشیمان شدیم و اینک از اسلام به سوى دین خود برمى‏گردیم. چنان‌که می‌بینیم این آیه یکى از ترفندهاى مهم تبلیغاتى اهل کتاب را بیان می‌کند و پرده از روى یک توطئه فرهنگى حساب شده برمی‌دارد.( قرائتیف ۱۳۸۸، ۱/۵۴۰؛ جعفری، ۱۳۷۶، ۲/۱۵۸) امام علی(ع) در معرفی این گروه می‌فرمایند: «اى بندگان خدا شما را به تقوا و پرهیزکارى سفارش مى‏کنم، و از منافقان بر حذر مى‏دارم، زیرا آنها گمراه و گمراه کننده‌اند، خطاکار و به خطا اندازند، به رنگ‌هاى گوناگون درمى‏آیند، به قیافه و زبان‌هاى متعدد خودنمایى مى‏کنند، از هر وسیله‌اى براى فریفتن و در هم شکستن شما استفاده مى‏کنند، و در هر کمینگاهى به کمین شما مى‏نشینند، بد باطن و خوش ظاهرند، و در نهان براى فریب مردم گام برمى‏دارند، از بیراهه‌ها حرکت مى‏کنند، و گفتارشان به ظاهر شفا بخش اما کردارشان دردى است درمان ناپذیر، به رفاه و آسایش مردم حسد مى‏ورزند و (اگر به کسى) بلائى وارد شود خوشحالند، امیدواران را مأیوس مى‏کنند، و در هر راهى کشته‌اى دارند، در هر دلى راهى و در هر مصیبتى اشکی ساختگى مى‏ریزند، مدح و تمجید را به یکدیگر قرض مى‏دهند و انتظار پاداش و جزا مى‏کشند، اگر چیزى بخواهند اصرار مى‏ورزند، و اگر ملامت کنند پرده‌درى مى‏نمایند.» (نهج البلاغه، خطبه۱۹۴)

ح) تحریف اسلام: کار دیگری که دشمنان انجام می‌دادند تحریف معنوی آیات قرآن بود که آسیب زیادی به دینداران وارد می‌ساخت. «أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ» (البقره۷۵) زیرا با تحریف مفاهیم دینی از موضع اصلی خویش، دیگر خواسته دین از آن مفاهیم درک نمی‌شود و به ضلالت می‌انجامد. حقیقتاً تحریف، دستاویز بسیاری از زمامداران خودکامه بود که از جهل ظاهرگرایان و کج فهمان برای پیش برد اهداف خویش بهره می‌بردند. (جعفری، ۱۳۷۶، ۱/۲۶۵؛ جلالی و حلیمی، ۱۳۹۳، ۷۹) و مسلماً چگونه کسی که خود احکام الهی را به نفع خویش تغییر داده، اجازه می‌دهد دین حقیقی به دست مردم برسد. «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» (المائده، ۱۳) (ر.ک. قرائتی، ۱۳۸۸، ۵/۴-۱۶۳؛ ر.ک. طبری، بیتا، ۷/۷- ۶۶)

خ) تطمیع و تهدید: دشمن همواره درصدد است که رهبران و پیشوایان دین را از راه حق بازدارد و در این راه از حربه‌های متفاوت و رنگینی نیز استفاده می‌کند که چشم بی‌بصیرت، یا  متوجه آن نمیشود و به آن عکس‌العملی نشان نمی‌دهد و راه را برای نفوذ حداکثری دشمن بازمی‌گذارد، یا این‌که گاهاً علیرغم علم به حربه دشمن، متأسفانه به جهت بزرگ‌نمایی‌های کاذبی که از دشمن صورت گرفته، ترس بر مؤمنین غالب می‌شود و احساس تنهایی آنان را به تسلیم شدن سوق می‌دهد و یا این‌که فریب دشمن را خورده و بی‌مبالات و بدون ذره‌ای احساس خطر از جانب دشمن، اجازه ورود به مناطق ممنوعه خود را به دشمن می‌دهند و بدین ترتیب شرایط را برای استثمار و استعمار خویش فراهم می‌آورند.

اما علت طمع دشمن به فریب مسلمانان از طریق تطمیع، گمانی است که خود آنها نسبت به دنیا دارند یعنی از نظر آنها اصالت با دنیا است لذا فکر می‌کنند همه مانند آنان به دنیا می‌نگرند؛ «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاهٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَهٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَنْ یُعَمَّرَ وَاللَّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ» (البقره، ۹۶) (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ۱/۳۵۶) خداوند برای دفع این توطئه به مسلمانان گوشزد می‌کند: «نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ… وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (الزخرف، ۳۲) نباید تفاوت مردم در معیشت شما را بفریبد و آن را معیار ارزش‌هاى انسانى بپندارید بلکه تمام این مقام‌ها و ثروت‌ها در برابر رحمت الهى و قرب پروردگار به اندازه بال مگسى وزن و قیمت ندارد (همو۲۱/۵۱؛ ر.ک. قرائتی، ۱۳۸۸، ۱/۳۲۷) که اگر داشت ذره‌ای از آن را به کفار نمی‌داد، چنانکه پیامبر(ص) فرمودند: لَو وَزَنتِ الدًنیا عِندَاللهِ سَقَی الکافِرَ مِنها شَربه ماء» (زمخشری، ۱۴۰۷، ۴/۲۰)

بعد از ناامیدی دشمنان از تطمیع مسلمانان، از طریق تهدید و ترعیب، سعی در به همراه کردن مؤمنان در اجرای نقشه‌های شوم خویش خواهند داشت؛ «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا» (ابراهیم، ۱۳) «قَالُوا إِنَّا تَطَیَّرْنَا بِکُمْ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهُوا لَنَرْجُمَنَّکُمْ وَلَیَمَسَّنَّکُمْ مِنَّا عَذَابٌ أَلِیمٌ» (یس، ۱۸) چنانچه مشرکان با تهدید و تبعید پیامبر(ص) به شعب ابیطالب سعی در خاموش کردن نور هدایت داشتند. (کاتب واقدی، ۱۴۱۸، ص۱۶۳)

چ) تحمیل جنگ: آخرین حربه دشمن برای نابودی اسلام، توسل به جنگ است. زیرا مشرکان و کافران دریافتند که نه تنها پیامبر اسلام(ص) از راه حق برنمی‌گردد، بلکه مسلمانان نیز او را رها نمی‌کنند، لذا دست به قبضه شمشیر بردند.

  1. استراتژی پیامبر(ص)در مواجهه با دشمنان

اگر در عملکرد پیامبر اسلام(ص) دقت کنیم متوجه می‌شویم ایشان جنگ را هدف نمی‌دانند بلکه صرفاً ابزاری می‌دانند که در برابر دشمنان معاند کارآیی دارد، والا تا زمانی که مانعی در راه تبلیغ دین اسلام و اجرای احکام آن نباشد، اسلام جنگی با دیگران ندارد. لذا مشاهده می‌کنیم به میدان نبرد ایشان هم به بعد سخت افزاری جنگ می‌پردازند و هم به بعد نرم‌افزاری آن.

  • مواجهه نرم

جامعیت و جاودانگی دین اسلام می‌طلبد که پیامبر(ص) شرایط را برای انتخاب آگاهانه و آزادانه فراهم آورد. مسلماً این امر در فضای آرام و بدون تنش و بدون خشونت تحقق می‌یابد، زیرا هدف، حاکمیت بر قلب‌هاست نه بر ابدان. در ذیل به راه‌کارهای مواجهه نرم پیامبر(ص) می‌پردازیم. البته کاربرد برخی از راه‌کارها در جهت تقویت اعتقادی مسلمانان است و برخی دیگر برای جلب نظر و اعتماد دشمنان تا زمینه برای گرویدن ایشان به اسلام میسر گردد؛

الف) تبیین ضرورت جهاد برای مسلمانان: غایت خلقت انسان، ایصال به کمال و سعادت اخروی است. این امر با راهنمایی خداوند در قالب دین حاصل می‌گردد. ازاین‌رو دین اسلام به عنوان دینی جامع و جاودانه که برای هدایت تمام انسان‌ها نازل شده، باید در اختیار همه قرار گیرد. «وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ» (الانعام، ۱۹). این امر در سایه گفتگو و مذاکره صورت می‌گیرد و فضایی آرام برای شناساندن و شنواندن ندای حق می‌طلبد، ولی هستند کسانی که احساس می‌کنند گزاره‌های وحیانی در تعارض با خواست‌های نفسانی ایشان است. لذا فضای آرام گفتگو را برهم زنند و با توسل به اقسام ظلم و جورها مانع از گسترش اسلام می‌گردند. در این هنگام جهاد برای جلوگیری از تجاوزها و ستمگری‌های دشمنان به عنوان آخرین حربه تقابلی با ایشان ضرورت می‌یابد تا دوباره شرایط برای انتخاب آزادانه و آگاهانه افراد فراهم گردد؛ «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا» (الحج، ۴۰) (ر.ک. طباطبایی، ۱۳۷۱، ۱۴/۵۴۱)

ب) انعقاد صلح‌نامه با قبایل مختلف: یکی از راه‌کارهای پیشبردی اهداف کلان، ایجاد فضایی امن و به دور از هرگونه جنجال و خطر است که یکی از راه‌کارهای آن انعقاد قراردادها است. تفاهمنامه‌های منعقده نشان می‌دهند که پیامبر(ص) قصد تحمیل عقیده نداشته، بلکه فقط می‌خواسته شرایط را برای تبلیغ آماده سازد. فی‌المثل قراردادهایی با قبیله بنی‌ضمره و یهودیان و مکیان۱ بست، اما متأسفانه بر اثر نقض قرارداد ودًان،۲ خیبر۳  و فتح مکه۴ واقع شد.

پ) رفع دلن‌گرانی مسلمانان از تحریم‌های اقتصادی با تبیین رزاقیت خداوند: ایجاد آرامش روحی برای مسلمانان از دیگر اقدامات ثمربخش پیامبر(ص) در راستای افزایش نیروی استقامت دربرابر است. چون ممکن بود برخی از مسلمانان فریفته تمتعات دنیوی و احساس خلأ از عدم ارتباط با ایشان داشته باشند، خداوند می‌فرماید این ما هستیم که رزق مادی را میان بندگان تقسیم می‌کنیم؛ «أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِیًّا وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ» (الزخرف، ۳۲) پس از قطع ارتباط با دشمنان نهراسید بلکه مطمئن باشید در صورت استقامت در دین و ایستادگی در برابر دشمنان، هم پیروزی عاید شما می‌شود «وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» (آل عمران،۱۳۹) و هم رزق و روزی فراوان و پربرکتی برشما نازل می‌گردد. «وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ

________________________________________________________________

  1. توافقی ده ساله میان مکیان و پیامبر(ص) منعقد گردید.(ر.ک.طبری، ۲/۵-۶۳۴؛ ابن کثیر، ۱۴۰۷، ۴/۹-۱۶۷)
  2. در غزوه ودًان مسلمانان با «مخشى‌بن عمرو ضمری» رئیس قبیله بنى‌ضمره عهدنامه‌ای با مضمون عدم تعرض به همدیگر و عدم همکاری با دشمن بر علیه یکدیگر «لا یعینوا علیه أحدا» بستند.(ابن اثیر، ۱۳۸۵، ۲/۱۱۱)
  3. فتوحات پی‌درپی مسلمانان در قلعه‌های خیبر، یهودیان قلعه سلالم را بر آن داشت که با پیامبر(ص) صلح‌نامه‌ای با این مضمون «خون جنگجویان درون قلعه محفوظ بماند و آنان با زنان و کودکانشان سرزمین خیبر را ترک کنند و اموال و زمین‌ها و سلاح‌ها و زره‌ها و جامه‌ها را تسلیم پیامبر کنند.» منعقد کنند.(واقدی، ۱۴۰۹،۲/۶۷۱؛ ابن کثیر، ۱۴۰۷، ۴/۱۹۹)
  4. بعد از دو سال توسط کشتار افرادی از قبیله بنی خزاعه توسط قبیله بنی بکر نقض شد. (ابن اثیر، ۱۳۸۵، ۲۳۹؛ طبری، ۱۳۸۳، ۳/۴۴)

مَاءً غَدَقًا» (الجن، ۱۶) (مغنیه، ۱۳۷۸، ۷/۷۳۱؛ انصاریان، بی تا، ۷/۴۶۱؛ آل‌نبی و یوسفی مقدم، ۱۴۰۰، ۱۸) پس به خدا توکل کنید و به دشمن امید نبندید، در این صورت است که می‌توانید فرامین الهی را بی‌چون و چرا تبعیت کنید؛ «وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِینَ وَالْمُنَافِقِینَ وَدَعْ أَذَاهُمْ وَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ وَکِیلًا» «الاحزاب، ۴۸) َ(خسروانی، ۱۳۹۰، ۷/۴۶) البته بدانید که اگر از دشمن طمع یاری داشته باشید و به دلیل کسب منافع مادی به آنان گرایش بیابید، با عذاب الهی قرین خواهید شد و هیچ راه نجاتی نخواهید یافت؛ «وَلَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ» (هود، ۱۱۳) (ر.ک. علیانسب و سرووند، ۱۴۰۰، ۱۹)

ت) محوریت مشورت قبل از اقدامات نظامی: هم‌فکری و هم‌رأیی با بزرگان سپاه قبل از اقدام نظامی نشان دهنده درایت فرمانده و فراهم آورنده اعتماد سپاهیان به فرمانده است. زیرا اولاً جان‌فشانی و پایداری سپاه به هنگام سختی‌ها و نبرد، به میزان نقش آنان در تصمیم‌گیری‌ها بستگی دارد، ثانیاً تصمیم‌گیرندگان، هزینه‌های جنگ را پذیراتر خواهند بود، ثالثاً مشورت نشانگر اعتنا توجه فرمانده به سپاهیان و عامل انگیزه و دلگرمی سپاهیان است. اموری همچون رایزنی در خصوص مکان اتراق سپاهیان در غزوه بدر(ابن هشام، بی تا، ۱/۶۲۰) و تشکیل شورا جهت تعیین منطقه نزاع در غزوه احد (همو، ج۲/۶۳؛ واقدی، ۱۴۰۹، ۲۱۰-۲۰۹) و مشورت درباره نحوه مقابله با دشمن در غزوه خندق و یا استفاده از نوع جنگ‌افزار در غزوه طائف (منجنیق) (واقدی،  1409، ۳/۹۲۷؛ ابن اثیر،۱۳۸۵، ۳/۲۶۶) گویای عمل پیامبر(ص) به آیه شریفه «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» ( آل عمران، آیه ۱۵۹) می‌باشد.

ث) ایجاد فرصت تحقیق برای غیرمسلمانان: «وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْلَمُونَ؛ و اگر یکى از مشرکان از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا کلام خدا را بشنود (و در آن بیندیشد) سپس او را به محل امنش برسان؛ چرا که آنها گروهى ناآگاهند». (التوبه، ) پیامبر(ص) موظف بودند که فرصت تحقیق را برای همگان فراهم آورند؛ حتی مشرکین. پس به پیامبر(ص) توصیه می‌فرماید در نهایت آرامش با ایشان رفتار کن، و مجال اندیشه و تفکر را به آنها بده تا آزادانه به بررسى محتواى دعوت تو بپردازند. زیرا اگر درهاى کسب آگاهى به روى آنها بازگردد، این امید می‌رود که از بت پرستى که زائیده جهل و نادانى است خارج شوند و به راه توحید و خدا که مولود علم و دانش است گام بگذارند. (مکارم شیرازی، ۱۳۷۱، ۷/۲۹۱)

ج) برخورد عادلانه و منصفانه با غیرمسلمانان: بنای اسلام بر دعوت است نه جنگ، لذا تا زمانی که دشمنان دشمنی خود را به عمل درنیاورده باشند و مانع تبلیغ اسلام نگردند، زندگی مسالمت‌آمیز و دوستانه فیمابین برقرار است. برهمین اساس پیامبر(ص) با کسانی که با مسلمانان عهد بسته‌اند و بر علیه ایشان اقدامی نکرده‌اند با عدالت و انصاف برخورد می‌کردند. «إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُوا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ» (التوبه،۴) یعنی با آن دسته از مشرکینی که – قبایل بنى‌کنانه و بنى‌ضمره- با آنها پیمان دارید و آنها نیز هیچگاه بر خلاف شرائط پیمان گام برنداشته‌اند و احدى را بر ضد شما تقویت ننموده‌اند، تا پایان مدت به عهد و پیمانشان وفادار باشید و از هرگونه پیمان‌شکنى و تجاوز بپرهیزید و توبه ایشان را حتی هنگام جنگ بپذیرید، چون اسلام دین سماحت و بزرگوارى است، نه عقده گشایى و انتقام. (قرائتی، ۱۳۸۸، ۳/۳۷۹) همچنین پیامبر(ص) از جنگیدن با کسانی که به اکراه در میادین نبرد حاضر می‌شدند، مانند بردگان و غلامان، نهی می‌فرمود.(ابن هشام، بی تا، ۱/۶۲۹؛ واقدی،۱۴۰۹، ۱/۸۱) و به هنگام فتح و غلبه بر دشمنان با ایشان مهربان بود «امروز روز رحمت و مرحمت است نه روز انتقام.» (واقدی، ۱۴۰۹، ۲/۲-۸۲۱؛ ابن هشام، بی تا، ۲/۴۰۶)

ح) فرصت دهی به غیرمسلمانان و بسترسازی برای آشنایی با اسلام به طرق گوناگون به هنگام نبرد: اخلاق پسندیده پیامبر(ص) به هنگام مواجهه نظامی با دشمنان، بسیاری از دشمنان را به اسلام ترغیب نموده بود.

  1. ایشان مقید بودند که از هرگونه تعدی و تعرض به بی‌گناهان بپرهیزند و مسلمانان را از آن بازدارند «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» (هود، ۱۱۲)
  2. ممانعت از ورود خسارت بعد از پیمان با دشمن: در غزوه خیبر طبق توافق‌نامه‌ای بنا شد یهودیان به جای آوارگی و اسارت بر سرزمین‌های خویش کار کنند، اما مقداری از محصول خود را هرساله به مدینه بفرستند. اما متأسفانه عده‌ای بی‌خبر از این توافق، به زراعت یهودیان ضرر وارد می‌کنند. پیامبر(ص) به محض اطلاع از این واقعه، مسلمانان را به بازپرداخت خسارت مجبور می‌کند و می‌فرماید: «ما به جان و مال اینان پناه داده‌ایم، همینطور در مورد زمین‌ها نیز با آنان معاهده داریم، پس نمى‌توانیم بیش از حقى که داریم از آنان طلب کنیم.» (ر.ک. رسولی، ۱۳۷۵، ۲/۲۴۱
  3. جبران خسارت‌های وارده نابجای مسلمانان. متأسفانه بعد از فتح مکه خالدبن ولید که برای تبلیغ دین اسلام به قبیله «جذیمه بن عامر» رفته بود عده‌ای را به قتل می‌رساند. پیامبر(ص) علی‌بن‌ابیطالب(ع) را جهت بررسی زوایای قضیه به محل گسیل می‌دارند. حضرت(ع) نیز بعد از اطمینان از اخبار واصله به دلجویی از اهالی قبیله می‌پردازند و تمام خسارات وارده و خونبهای افراد را می‌پردازد و حتی قیمت ظرف چوبی سگان قبیله را که در حین نبرد شکسته شده‌اند را به صاحبانشان پرداخت می‌کنند و در نهایت نیز به خاطر خسارات احتمالی مبلغی به اهالی پرداخته و به مکه بازمی‌گردند. (ر.ک. طبری، ۱۳۸۳، ۳، ۸-۶۷)
  4. پایبندی به ادای امانت: مثلاً در غزوه خیبر نبود قوت کافی و گرسنگی شدید، موجب شده بود که برخی از لشکریان به خوردن گوشت حیوانات مکروه، روی آورند. در این میان یک چوپان یهودی به اسلام می‌گرود که همراه خود گله‌ای از گوسفندان را دارد. برخی احساس کردند که می‌توانند در این گله تصرف کنند و رفع جوع نمایند. اما پیامبر(ص) بلافاصله دستور استرداد گله به صاحبانش را می‌دهد و اعلام می‌دارد که این گله امانتی است که تصرف در آن حرام است و باید مال به غیر بازگردد. (واقدی، ۱۴۰۹، ۲/۶۶۰؛ ابن هشام، بی تا، ۲/۳۴۵؛ سبحانی، ۱۳۸۵، ۷۲۹)
  5. برخورد جوانمردانه مطابق شأن رجال سیاسی دشمن به هنگام فتح بر آنان: کرامت و بزرگواری پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) ایجاب می‌کرد که به هنگام فتح و ظفر بزرگان از دشمنان را محترم بدارند و مطابق مقامشان با آنها برخورد کنند. چنانچه در غزوه احد با این‌که طلحه بن ابى‌طلحه، پهلوان سپاه، توسط علی‌بن‌ابیطالب(ع) زمین‌گیر می‌شود، ولی حرمتش را حفظ می‌کند. (واقدی، ۱۴۰۹، ۱/۲۲۶) در جنگ خندق نیز زمانی که سردار مشرکان «نوفل‌ابن عبدالله» کشته می‌شود پیامبر(ص) برخلاف تصور قبیله بنی مخزوم مبنی بر انتقام گرفتن با مثله کردن جسدش، پیکر را به قبیله‌اش بازمی‌گرداند. (همو، ۲/۴۷۵) اما چنین حرکتی را در سپاه کفر نمی‌بینم، بلکه رفتارشان نشان از دنائت و رذالت و خبث باطن دارد مثلاً زمانی که حمزه به شهادت می‌رسد، او را به بدترین شکل مثله می‌کنند. (واقدی، ۱۴۰۹، ۱/۲۷۴؛ ابن هشام، بی تا، ۲/۹۱) یا برای رسیدن به مقصود به مردگان مسلمانان نیز تعرض می‌کنند.۱

________________________________________________________________

  1. برخی از قریشیان در مسیر احد، تصمیم گرفتند که قبر آمنه(س) مادر رسول الله)(ص) را بشکافند و استخوان‌های آن را بردارند تا چنانچه اگر به اسـارت درآمدند، اسرایشـان را با اسـتخوان‌های وی مبادله کنند. البته این پیشنهاد توسط سران قریش رد گردید. (واقدی، ۱۴۰۹، ۱/۲۰۶)

 

  1. رعایت حقوق اسراء: درباره اسرای جنگی نیز شاهد رفتار مهربانانه پیامبر(ص) هستیم، چنانچه تأکید ایشان بر حقوق اسراء برخی از صحابه را بر آن داشت که از غذای خاص خود به اسراء بدهند و بهترین پوشاک را به

اسرا بپوشانند. (ر.ک. میرشریفی، ۱۳۸۵، ۸۸) از بعد روانی نیز سعی می‌کردند کمترین آسیب را به ایشان وارد کنند، چنانچه بعد از فتح دژ «قموص» بلال که دو زن را به اسارت گرفته بود، به هنگام خروج از دژ بی توجه به احوال آنها، آن دو را از کنار کشتگان یهود عبور می‌دهد. زمانی‌که پیامبر(ص) از این حادثه آگاه می‌شوند بلال را مورد خطاب قرارداده و می‌فرمایند: »مگر مهر و عاطفه از دل تو رخت بربسته که این دو زن را از کنار اجساد عزیزانشان عبور دادى‏«؟! سپس آن دو را تکریم کرده و سعی در التیام روحی آنها می‌نمایند. (ابن هشام، بی تا، ۲/۳۳۶؛ ابن اثیر، ۱۳۸۵، ۲-۲۲۱)

  • مواجهه سخت

الف) مقاومت در برابر قدرت نمایی دشمن: این‌گونه نیست که به گاه ظهور دشمنی، دست از مقابله برداریم و صحنه را برای حضور دشمن فراهم کنیم و بگوییم جنگ بد است. بلکه آنجا که دشمن با تکبر و تفاخر قدرت‌نمایی می‌کند و ترس و دلهره بر جان مسلمین می‌ریزد، زمان مقابله است نه ترسیدن. چنانچه جنگ بدر به نیت بازپس‌گیری اموال غارت شده مسلمانان بود، اما با تغییر مسیر کاروان تجاری ابوسفیان، رویارویی صورت نگرفت. ولی قریشیانی که به یاری ابوسفیان آمده بودند، با اعتماد به قدرت و تعداد کثیرشان به قصد ایجاد هراس در قلوب مؤمنین در اَلعُدوهالقُصوی در یَلیَل اتراق کردند. (ابن کثیر، بی تا، ۳/ ۲۶۶؛ ابن هشام، بی تا، ۱/۶۱۹؛ اندلسی، بی تا، ۸۴؛ پاینده، ۱۳۷۵، ۳/۹۴۸) پیامبر(ص) در ابتدا طی پیامی: «برگردید [که] اگر کسی جز شما با من بجنگد بهتر است و من نیز دوست ندارم با شما بجنگم» موضع خویش مبنی بر عدم رغبت به جنگ را اعلام می‌دارند، ولی وقتی می‌بینند که دشمن قلدری می‌کند دندان نشان می‌دهد، به مقابله و جهاد با ایشان برمی‌خیزد. «فَقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَا تُکَلَّفُ إِلَّا نَفْسَکَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَسَى اللَّهُ أَنْ یَکُفَّ بَأْسَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنْکِیلًا» (النساء،۸۴) (واقدی، ۱۴۰۹، ۱/۶۱؛ ابن هشام، بی تا، ۱/۶۲۳؛ کاتب واقدی، ۱۴۱۸، ۲/۱۰) غزوات احد و احزاب نیز به تقابل با دشمنی بود که به قصد نابودی اسلام خروج کرده بودند. غزوه حنین هم برای دفاع در برابر قبایل هوازن، ثقیف و جشم و بنی‌هلال که مردم را بر علیه مسلمانان شوراندند۱صورت گرفت. (واقدی، ۱۴۰۹، ۳/۸۸۵؛ لسان الملک سپهر، ۱۳۸۰، ۳/۱۳۴۶) در غزوه بنی لحیان نیز اهالی قبایل «عضل» و «قاره» مبلغان دینی را کشتند و پیامبر(ص) به خونخواهی شهدای رجیع برخاستند. (واقدی، ۱۴۰۹، ۲/۷-۵۳۶؛ لسان الملک، ۲/۶-۱۰۷۵؛ یوسفی غروی، ۱۴۱۷، ۹-۵۵۸) غزوه سویق نیز این‌گونه رخ داد که ابوسفیان به قصد انتقام غزوه بدر، دستور حمله به نخلستان «عُریض» را داده و در ضمن آتش‌افروزی دو تن از انصار را به شهادت رساند. لذا پیامبر(ص) به تعقیب ابوسفیان تا «قرقره الکدر» پیش رفتند ولی چون به ابوسفیان دست نیافتند به مدینه بازگشتند. (واقدی، ۱۴۰۹، ۱/۳-۱۸۱؛ یوسفی غروی، ۱۴۱۷، ۲/۲۲۰-۲۱۹؛ معروف الحسنی، ۱۴۱۶، ۸-۳۷۷)

ب) قدرت نمایی به قصد ارعاب دشمن: یکی از علل ورود دشمنان به جنگ در همه عناوینش احساس ضعف سپاه اسلام در آن زمینه است. زمانی که بدانند مسلمانان از آنان ترسیده‌اند و احساس ضعف می‌کنند، جسور می‌شوند و دست به حمله می‌زنند. لذا خداوند ضمن سفارش به آمادگی کامل «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» (الانفال،۶۰) ادخال ترس بر قلوب دشمنان را توصیه می‌فرمایند. چنانچه بعد از نقض تعهدات صلح حدیبیه، پیامبر(ص) دیگر عذرخواهی و واسطه گری ابوسفیان را نمی‌پذیرد (واقدی، ۱۴۰۹، ۲/۳-۷۹۲؛ طبری، ۱۳۸۳، ۳/۴۶) و همچنین دستور می‌دهند به قصد ایجاد رعب، ابوسفیان رژه نظامی و اقتدار شکست ناپذیر سپاهیان اسلام را مشاهده کند و این‌گونه هراسان به مکه بازگردد: «واحدهایی از ارتش اسلام که هیچ‌کس را تاب مقاومت در برابر آنان نیست، شهر را محاصره کرده‌اند». (واقدی، ۱۴۰۹، ۲/۸۱۵ و۸۲۱) چنانچه مشاهده می‌کنیم به موازات حدوث رعب و وحشت در قلوب دشمنان، آتش فتنه در نطفه خفه می‌شود و مانع وقوع جنگ‌هایی می‌شود که با نابودی تأسیسات زیربنایی و تلفات نیروهای غیرمسلح همراه است. همین تاکتیک در غزوه حمراءالاسد نیز پیاده می‌شود و مسلمانان با برافروختن آتش فراوان و نمایش سپاه کثیرشان، نیت حمله دوباره مشرکین به مدینه را در نطفه خفه می‌کنند. (ابن هشام، بی تا، ۲/۱۰۲؛  سیدجمیلی، ۲۰۰۳، ۶۰؛ معروف الحسنی، ۱۴۱۶، ۷- ۴۲۶) و نشان از اهمیت آمادگی مسلمانان در برابر توطئه‌های دائمی دشمنان دارد.

  1. می‌گفتند«محمد با قومى برنخورده است که بتوانند به خوبى جنگ کنند، اکنون شما هماهنگ شوید و پیش از آن‌که او به سوى شما بیاید، شما به سوى او بروید».

نتیجه گیری

اعتدال در سیاست‌های تقابلی با دشمنان در صورتی اتفاق می‌افتد که نسبت به دشمن شناخت کامل داشته باشیم و نسبت به حربه‌های او آگاه باشیم و همچنین مشرف بر توانایی‌ها و ضعف‌های خود باشیم. همه این امور در گروی اتخاذ یک تصمیم درست حائز اهمیت هستند. بنابراین اول از همه باید باور داشته باشیم که دشمنان پیوسته حیله مى‏کنند و نقشه‌ها مى‏ریزند تا نور الهی را خاموش نمایند؛ شیوه ایشان نیز به این صورت‌اند که گاه از طریق استهزاء وارد مى‏شوند، گاه با القاب ناشایست مقام نبوت را کم اهمیت نشان می‌دهند و بدین طریق می‌کوشند اعتماد به نفس را از مسلمانان سلب کنند، گاه نفاق پیشه می‌کنند و گاه شبهه افکنی می‌کنند و گاه به تطمیع، تبعید، محاصره اقتصادى و تهدید متوسل می‌شوند. خلاصه هر لحظه به شکلى و هر دم به لباسى درمى‏آیند تا جمع مسلمانان را متفرق سازند و نور ایمان را در قلب‌هایشان خاموش کنند.

اما نقطه قوت مسلمانان ایمان ایشان به خداوند است؛ زیرا خداوند با اشراف کاملی که نسبت به دشمنان دارد، تمام توطئه‌های آنان را به خود ایشان بازمی‌گرداند، البته شروطی نیز لازم است:

  1. استقامت و پایداری بر ایمان؛
  2. معاداندیشی به جای معاش اندیشی، یعنی با علم به مضرات دنیادوستی، خود را از حیله‌های دشمنان حفظ کنند؛
  3. رعایت اعتدال و اخلاق شایسته که موجبات «مؤلفه قلوبه» را فراهم می‌آورد؛
  4. تجهیز و تکمیل قدرت نظامی؛
  5. و در نهایت شجاعت به هنگام نبرد و تصمیم جدی برای دفع شر دشمنان.

فهرست منابع

  1. قرآن کریم. خط عثمان طه، ترجمه محمدمهدی فولادوند، قم: دارالقرآن الکریم.
  2. نهج‌البلاغه. ترجمه محمد دشتی، قم: چاپ الهادی.
  3. آل نبی، سیدمحسن و یوسفی مقدم (۱۴۰۰). «چالش‌های مقاومت از منظر قرآن کریم»، فصلنامَ مطالعات بیداری اسلامی، سال دهم، شماره سوم، صص.۷-۲۶.
  4. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن علی‌بن ابی‌الکرم(۱۳۸۵). الکامل فی‌التاریخ، بیروت: دارالصادر.
  5. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر(۱۴۰۷ق). البدایه و النهایه، بیروت: دارالفکر.
  6. ابن هشام حمیری معافری، عبدالملک (بی تا). السیرهالنبویه، بیروت: دارالمعرفه.
  7. اندلسی، ابن حزم.(بی تا). جوامع السیرهالنبویه، بیروت: الکتب العلمیه.
  8. جعفرى، یعقوب (۱۳۷۶). تفسیر کوثر، قم: موسسه انتشارات هجرت..
  9. جلالی کندری، سهیلا و حلیمی، زهرا (۱۳۹۳). «موانع بیداری اسلامی در آیات و روایات، دو فصلنامه مطالعات بیداری اسلامی، صص.۶۱-۸۴.
  10. حویزى، عبدعلى بن جمعه (۱۴۱۵). تفسیر نورالثقلین، مصحح هاشم رسولى، چاپ چهارم، قم: اسماعیلیان.
  11. رسولی، سیدهاشم(۱۳۷۵). زندگانی محمد(ص) پیامبر اسالم. چاپ پنجم، تهران: انتشارات کتابچی.
  12. رضایى اصفهانى، محمدعلى‏ (۱۳۸۷). تفسیر قرآن مهر، قم: پژوهش‌هاى تفسیر و علوم قرآن.
  13. زمخشرى، محمود بن عمر(۱۴۰۷ ه.ق). الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون ألأقاویل فى وجوه التأویل، با تصحیح مصطفی حسین احمد، چاپ سوم، بیروت: دارالکتاب العربی.
  14. سبحانى، جعفر(۱۳۸۵). فروغ ابدیت. تجزیه و تحلیل کاملى از زندگى پیامبر اکرم(ص)، چاپ بیست ویکم، قم: بوستان کتاب.
  15. سید جمیلی(۲۰۰۳م). غزوات النبی، بیروت: دار و مکتبه الهلال.
  16. علیانسب، سیدضیاءالدین و سرووند، اکرم (۱۴۰۰). «مستندات قرآنی بیداری جامعه

بشری بر مبنای فطری بودن وحدت»، فصلنامه مطالعات بیداری اسلامی، سال دهم، شماره دوم، صص.۷-۲۴.

  1. طباطبایى، محمدحسین(۱۳۷۴). تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، چاپ پنجم، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
  2. طبرسى، فضل بن حسن(بی تا). ترجمه تفسیر مجمع البیان، ترجمه حسین نورى همدانى، تهران: فراهانی.
  3. طبری، محمد بن جریر(۱۳۸۳). تاریخ الأمم و الملوک، چاپ دوم، بیروت: دارالتراث.
  4. قرائتى، محسن (۱۳۸۸). تفسیر نور، تهران: مرکز فرهنگى درس‌هایى از قرآن.
  5. کاتب واقدى، ابن سعد(۱۴۱۸ق). الطبقات الکبرى، چاپ دوم، بیروت: دار الکتب العلمیه.
  6. گوشه نشین، فاطمه و نامداری، ابراهیم (۱۴۰۱). «راه‌کارهای مواجهه با تهدیدات جنگ نرم در قرآن بر اساس طبقه بندی سرل از کنش‌های گفتاری»، فصلنامه مطالعات بیداری اسلامی، سال یازدهم، شماره دوم، صص.۱۰۳-۱۲۲.
  7. لسان الملک سپهر، محمدتقی(۱۳۸۰). ناسخ التواریخ زندگانی پیامبر(ص)، تهران: اساطیر.
  8. معروف الحسنی، هاشم(۱۴۱۶ق). سیرهالمصطفی نظره جدیده، بیروت: دارالتعارف.
  9. مغنیه، محمدجواد(۱۳۷۸). ترجمه تفسیر کاشف، قم: بوستان کتاب.
  10. مکارم شیرازى، ناصر(۱۳۷۱). تفسیر نمونه، چاپ دهم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  11. میرشریفی، سیدعلی(۱۳۸۵). پیام آور رحمت، تهران: سمت.
  12. واقدی، محمد بن عمر(۱۴۰۹ق). المغازی، چاپ سوم، بیروت: مؤسسه الاعلمی.
  13. همدانی قاضی ابرقوه، رفیع الدین اسحاق بن محمد(۱۳۷۷). سیرت رسول الله، تحقیق اصغر مهدوی، چاپ سوم، تهران: خوارزمی.
  14. یوسفی غروی، محمدهادی(۱۴۱۷ق). موسوعه التاریخ الاسلامی، قم: مجمع اندیشه اسلامی.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.