جشنواره خاتم
Khatam Festival

تبلیغ خصوصی (سیره نبوی)

45

تبلیغ خصوصی (سیره نبوی)

منبع: ویکی فقه

تبلیغ، رساندن مجموعه اطلاعاتی به مخاطب به منظور اقناع و برانگیختن احساسات او به سود یا بر ضد یک موضوع است. یکی از گونه‌های تقسیم‌ بندی‌های تلیغ، تقسیم به «تبلیغ خصوصی» و تبلیغ گروهی» است.

  1. مروری اجمالی بر انواع تبلیغ

یکی از گونه‌های تقسیم‌ بندی‌های تبلیغ، تقسیم به «تبلیغ خصوصی» و «تبلیغ گروهی» است.

  • تبلیغ گروهی

تبلیغ گروهی به‌ معنای صحبت کردن مبلًغ برای تمامی مردم به قصد راهنمایی آنان به افکار و‌ اندیشه‌های خود است؛ خواه این عقاید و‌اندیشه‌ها سالم باشند؛ مانند دین مبین اسلام، و خواه غیرسالم باشند؛ مانند وهابیت.
۲-۱.    تبلیغ خصوصی

تبلیغ خصوصی و به‌ عبارتی، تبلیغ فردی یا همان تبلیغ چهره‌ به‌ چهره، آن است که مبلغ، خود و بدون حضور فرد یا گروه دیگری، با مخاطب ارتباط برقرار کند و او را با مبانی و‌ اندیشه‌های خویش همراه سازد.
یکی از کارهای رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم) در راه تبلیغ دین اسلام در کنار تبلیغ گروهی و دسته‌جمعی، توجه به تبلیغ خصوصی بود.

  1. بهترین روش تبلیغ پیامبر

از جالب‌ترین و کارآمدترین و بهترین شیوه‌های عملی در سیره تبلیغی پیامبر، توجه به تک‌ تک افراد و گلچین کردن آن‌ها از میان جماعت بود؛ امری که امروزه در عصر ارتباطات و تبلیغات، از مهم‌ترین مسائل محسوب می‌شود. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این شیوه همانند یک طبیب دوّار و دلسوز به دنبال بیماران بود تا آنان را از طریق نور اسلام از امراض باطنی برهاند.
۱-۲. ویژگی تبلیغ پیامبر از زبان امیرالمؤمنین

امیر مؤمنان(علیه‌السلام) در کلامی زیبا، این ویژگی پیامبر را ‌چنین توصیف می‌کند:
«طَبِیبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْکَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ یَضَعُ ذَلِکَ حَیْثُ الْحَاجَهُ إِلَیْهِ مِنْ قُلُوبٍ عُمْیٍ وَ آذَانٍ صُمٍّ وَ أَلْسِنَهٍ بُکْمٍ مُتَتَبِّعٌ بِدَوَائِهِ مَوَاضِعَ الْغَفْلَهِ وَ مَوَاطِنَ الْحَیْرَهِ؛۱ پیامبر، طبیبی است که با وسیله معالجه‌ خویش، همواره گردش می‌کند و مرهم‌هایش را محکم و آماده کرده است و ابزارها را سرخ کرده است. هرجا که لازم باشد، مرهم‌ها و ابزارهای داغ کردن را بر روی آن‌ها می‌نهد که جاهای زخمی و نیازمند به معالجه، دل‌های کور و گوش‌های کر و زبان‌های لال است. این طبیب روحانی با دارو و معالجه خود، بیماری‌های غفلت، نادانی، حیرت و سرگردانی را معالجه می‌کند».

  1. شروع تبلیغ پیامبر

پیامبر در طول سه سال اول بعثت (دعوت مخفیانه) از میان جوانان عضوگیری کرد؛۲ چرا که از نظر فکری و روحی، آمادگی بیشتری داشتند، و کمتر به سراغ افراد مسن می‌رفت که قلبشان با سنت‌های جاهلی و سنت ‌پرستی آلوده بود. ایشان، طی این سه سال توانست سی ‌و چند۳ یا حدود پنجاه نفر۴ هوادار استوار و مقاوم بیابد و پایه‌های نهضت اسلامی را استحکام بخشد. این امر، زمینه عمومی کردن دعوت اسلامی را فراهم ساخت؛ از‌ جمله این افراد می‌توان به حضرت علی(علیه‌السّلام)۵ و خدیجه(سلام‌الله علیها)،۶  نخستین مرد و زن مسلمان و نیز بلال حبشی،۷  عمار،۸ زیدبن حارثه، جعفربن ابیطالب۹ و…اشاره کرد.

  1. ویژگی‌های تبلیغ در سیره

تبلیغ خصوصی و به‌ عبارت دیگر، فردسازی برای دعوت گروهی، از ویژگی‌هایی برخوردار است:
۱-۴. ایجاد پیوند دوستانه

ایجاد پیوندی دوستانه با فرد با هدف القای بهتر عقاید.
۲-۴. برقراری ارتباط با مخاطب

برقراری ارتباط با مخاطب براساس نیاز وی برای مانا کردن مطالب در ذهن او با هدفِ نمودِ آن‌ها در رفتارش (درحقیقت در این‌ شیوه، بیشتر به چگونگی کار توجه می‌شود تا کمیت.)
ابو عبدالرحمن سلمی نقل می‌کند: «کسانی که برای ما قرآن می‌خواندند؛ مانند عثمان‌بن عفان، عبدالله‌بن مسعود و …، درباره روش آموزشی پیامبر نقل می‌کنند که حضرت، بیش از ده آیه به ما یاد نمی‌داد، تا آن را خوب یاد بگیریم و عمل کنیم».۱۰

۳-۴. ارتباط پیوسته با مخاطب

نمونه‌ بارز این ویژگی در سیره‌ رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) «پیمان عقبه» است. زمانی که گروهی شش‌ نفره از قبیله خزرج در ایام حج، خدمت رسول‌ خدا رسیدند، مسلمان شدند و به مدینه بازگشتند، فعالیت مستمری داشتند۱۱و۱۲ تا این که در سال بعد، یعنی دوازدهم بعثت، هیئتی دوازده ‌نفره از مدینه برای دیدار با پیامبر به مکه رهسپار شدند که به بسته‌ شدن نخستین پیمان عقبه، به نام «بیعهالنساء» منجر شد.۱۳ پس از بازگشت این هیئت به مدینه و تبلیغات پیگیر آنان، با ارسال نامه‌ای به پیامبر، خواستار فرستادن مبلًغ شدند تا قرآن را به آنان بیاموزد؛ از این رو پیامبر «مصعب‌بن عمیر» را برای آموزش و تربیت آن‌ها فرستاد.۱۴ یک سال بعد در سال سیزدهم بعثت، اهل مدینه با شور و اشتیاق فراوان، آماده مراسم حج می‌شدند تا ضمن به جا آوردن اعمال حج، از نزدیک با پیامبر دیدار کنند. در این سفر نیز پیمان عقبه دوم با نام «بیعهالحرب» بسته شد.۱۵ زیرا حمایت تا جنگ در آن آمده بود. این دو پیمان حاصل پیگیری‌های پیوسته پیامبر و هیئت مدینه بود.
۴-۴. استفاده از موقعیت‌ها و شرایط

برخلاف تبلیغ ناپیوسته که در ایام خاصی صورت می‌گیرد، تبلیغ خصوصی از محدودیت زمانی برخوردار نیست. در این نوع تبلیغ، مبلغ از شرایط موجود به بهترین گونه برای عرضه ‌اندیشه‌های خود به طرف مقابل بهره می‌گیرد.
ملاقات با قبایلی که در موسم حج به مکه می‌آمدند، نمونه‌ خوبی در این‌ باره است.ربیعهبن مالک از پدرش نقل می‌کند: «پیامبر بعد از علنی شدن دعوتش، در ایام حج به سراغ مردم می‌رفت و آنان را به اسلام فرامی‌خواند. پس از مدتی نیز از قبیله‌های آنان می‌پرسید و قبیله به قبیله به سراغ آن‌ها می‌رفت».۱۶

از آن‌ جمله قبیله «بنی عامربن صعصعه» بود. مردی از بزرگان آنان به نام «بیحره» گفت: «به خدا! اگر من این جوان را از قریش بستانم، با وی می‌توانم عرب را زیر فرمان خویش درآورم.» بدین رو از رسول‌ خدا پرسید: «آیا پس از خود فرمانروایی را به ما می‌دهی؟» حضرت فرمود: «الْأَمْرُ إلَى اللَّهِ، یَضَعُهُ حَیْثُ یَشَاءُ؛۱۷و۱۸ این مسئله به دست خداست؛ آن را هرجا بخواهد قرار می‌دهد».

نیز ایشان در سفری به طائف، پس ‌از مواجهه با مخالفت اشراف و بزرگان قبیله ثقیف و آزار اراذل آنجا به تحریک بزرگان، به‌ ناچار به داخل باغی پناه برد که صاحبان آن، «عتبه» و «شیبهبن ربیعه» از بت پرستان بودند. آن‌ها با دیدن وضع وخیم حضرت متأثر شدند و غلام مسیحی خود «عداس» را با ظرفی پر از انگور، نزد وی فرستادند.
عداس با شنیدن کلمه‌ «بسم الله» از حضرت، هنگام خوردن انگور، تعجب کرد و به فکر فرو رفت. سپس مهر سکوت را شکست و گفت: «مردم شبه جزیره با چنین کلامی آشنایی ندارند و من تا به ‌حال چنین سخنی را نشنیده‌ام. مردم این دیار کارهای خود را با نام لات و عزًی آغاز می‌کنند.» پس از اینکه سخنانی میان آن دو رد و بدل شد، عداس اسلام آورد، خم شد و دست و پای پیامبر(صلی‌الله علیه وآله و سلم) را بوسید.۱۹

  1. سیره پیامبر در برخورد با مردم

منطق ایشان در برخورد با افراد، کریمانه و محبت ‌آمیز بود و توصیه می‌فرمود: «مَنْ أَکْرَمَ أَخَاهُ اَلْمُسْلِمَ فَإِنَّمَا یُکْرِمُ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ؛۲۰ برادران دینی خود را گرامی بدارید که اگر کسی چنین کند، خدا را نیز تکریم کرده است».
این شیوه برخورد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با مردم، به‌ نوعی نخستین مرحله‌ تبلیغ به ‌شمار می‌رود؛ به ‌گونه‌ای که شخص در همان برخورد نخست، شیفته شخصیت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌شد و زمینه را برای مرحله‌های واپسین آماده می‌کرد.
علی(علیه‌السّلام) می‌فرمود: «پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هر روز برایم نشان تازه‌ای از اخلاق نیکو را آشکار می‌کرد و به من فرمان می‌داد تا به او اقتدا کنم».۲۱
سیره‌نویسان نیز درباره‌ شیوه برخورد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌نویسند: «به هرکس می‌رسید، ابتدا سلام می‌کرد و هرکس برای خواسته‌ای نزد ایشان می‌آمد، در انجام کار وی بردباری می‌کرد، تا خواسته‌اش برآورده شود، یا آن فرد، خود منصرف شود. هرگز نشد کسی دست پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بگیرد و آن حضرت، جلوتر از آن شخص دست خود را بکشد. چون به مرد مسلمانی می‌رسید، ابتدا با او مصافحه می‌کرد و هنگامی‌ که نماز می‌گزارد و شخصی در کنارش می‌نشست، نماز خود را زودتر به پایان می‌برد و با تمام صورت به او نگاه می‌کرد و می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟ هرکس بر وی وارد می‌شد، او را بزرگ می‌داشت و گاهی لباس خود را زیر پای او پهن می‌کرد و یا او را بر روی تشک خود می‌نشاند».۲۲و۲۳

پانویس

  1. حضرت علی(علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، سیدرضی، ابوالحسن، قم، نشر دارالحجره، بی تا، خطبه۱۰۸، ص۱۵۶.
  2. ابن‌هشام، عبدالملک، السیره‌النبویه، ترجمه سید‌هاشم رسولی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۱، ص۱۵۸.
  3. مقدسی، مطهربن طاهر، البدء والتاریخ، تهران، کتاب فروشی اسدی، ۱۹۶۲م، ج۴، ص۱۴۶.
  4. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۲۵۰-۲۶۲.
  5. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۲۴۰.
  6. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۲۴۵.
  7. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۲ق، ج۱، ص۱۷۷.
  8. همان
  9. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۲۵۲.
  10. ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، جواهرالحسان فی تفسیرالقرآن، تحقیق شیخ محمدعلی معوض، بیروت، دارالاحیاءالتراث العربی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۹.
  11. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بی تا، ج۱، صص۲۲۰-۲۱۹.
  12. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ج۱، ص۵۵۵.
  13. ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، بیروت، دار صادر، بیتا، ج۱، ص۲۲۰.
  14. طبزی، محمدبن جریر، تاریخ‌الامم والملوک، بیروت، موسسهالاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۸۸.
  15. بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۲ق، ج۱، صص۲۸۲، ۲۹۳ و ۲۹۶.
  16. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۱۹۱.
  17. ثعالبی، عبدالرحمان بن‌محمد، جواهرالحسان فی تفسیر‌القرآن، تحقیق شیخ محمد‌علی معوض، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۲۴.
  18. طبری، محمدبن‌جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق، چاپ دوم، ج۲، ص۳۵۰.
  19. ابن‌هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، تحقیق محمد سقا و دیگران، مصر، چاپ مصطفی البابی الحلبی، ۱۳۷۵ ق، قسم اول، ص۲۵۰-۲۶۲.
  20. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ج۲، ص۲۰۶.
  21. حضرت علی(علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، خطبه۱۹۲، ص۴۶۶.
  22. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۲۸
  23. ابن اثیر، عزالدین ابوالحسن، اسدالغابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۳۲.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.