حق والدین بر فرزندان (سیره نبوی)

215

حق والدین بر فرزندان (سیره نبوی)

منبع: ویکی فقه

از منظر اسلام، انسان در مقابل تمام نعمت‌های الهی پیرامون خود، موظف و مسئول است، از جمله این نعمت‌ها، نعمت داشتن پدر و مادر است.
خداوند کریم در قرآن مجید در ۲۳ آیه صراحتاً و یا ضمناً فرزندان را به رعایت این حقوق امر فرموده است.۱و۲و۳و۴و۵و۶و۷و۸و۹و۱۰و۱۱

پیامبران بزرگ، بهترین الگوهای بشری هستند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان همه آن‌ها درخشش و ویژگی خاصی دارد؛ بنابراین به‌ عنوان «اسوه حسنه» برای ره‌پویان راه کمال و سعادت، معرفی شده است.

مقدمه

یکی از بحث‌های مهم و ارزشمندی که همواره در جوامع انسانی مطرح بوده و هست، بحث حقوق است که با زندگی انسان‌ها ارتباط مستقیم دارد و از طبیعت اجتماعی بودن انسان سرچشمه گرفته است.
موضوع حقوق در مکتب انبیای الهی، به‌ویژه در مکتب نورانی اسلام مورد توجه خاص قرار گرفته و با عبارت‌ها و تعبیر‌های مختلفی از آن سخن به میان آمده است.
از منظر اسلام، انسان در مقابل تمام نعمت‌های الهیِ پیرامون خود، موظف و مسئول است. او باید در عین استفاده و بهره‌مندی از این نعمت‌ها شکرگزار لطف الهی باشد و حقوق آنها را به جا آورد؛ از جمله این نعمت‌ها، نعمت داشتن والدین است؛ والدینی که زحمت‌های زیادی را با دل و جان برای رشد و پرورش فرزند متقبل می‌شوند.
خداوند کریم در قرآن مجید در ۲۳ آیه صراحتاً و یا ضمناً فرزندان را به رعایت این حقوق امر فرموده است.۱۲و۱۳و۱۴و۱۵و۱۶و۱۷و۱۸و۱۹و۲۰و۲۱و۲۲
پیامبران بزرگ، بهترین الگوهای بشری هستند که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در میان همه آن‌ها درخشش و ویژگی خاصی دارد؛ بنابراین به‌عنوان «اسوه حسنه» برای ره‌پویان راه کمال و سعادت، معرفی شده است.
۲محبت به والدین در تمامی ادیان

محبت و احترام به والدین از جمله اموری است که در تمامی ادیان و نحله‌های بشری از آن به‌عنوان امری پسندیده و ارزشی مقدس یاد شده و هتاکان ساحت این حریم مقدس مورد نکوهش قرار گرفته به شدت تقبیح گردیده‌اند. در رهنمودها و آموزه‌های اسلامی از جمله در کتاب مقدس مسلمانان۲۳و۲۴و۲۵و۲۶و۲۷و۲۸و۲۹و۳۰و۳۱و۳۲و۳۳و۳۴و۳۵و۳۶و۳۷و۳۸و۳۹  و سیره و کلام رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز از پدران و مادران به نیکویی و عظمت یاد شده و مقام رفیع آنان در نزد مسلمانان ستوده شده است. در این آموزه‌ها بر احترام به والدین تأکید بسیار شده، مسلمانان به احترام و رعایت حقوق آنان توصیه شده‌اند.
۳حقوق والدین در کلام نبوی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای والدین حقوقی را برشمردند و فرزندان را به ادای این حقوق سفارش فرمودند. از جمله این روایات، روایاتی است که در ذیل به آن‌ها اشاره می‌شود:
۱. وقتی آیه «وَ بِالْوالِدَینِ إِحْساناً» نازل شد، شخصی از حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: «منظور از احسان چیست؟» حضرت فرمود: «نیکو صحبت کردن؛ و آنچه از شما درخواست می‌کنند، برآورده‌کردن، هر چند خودتان به آن نیازمند باشید».۴۰
۲. شخصی نزد حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: «افضل اعمال نزد خداوند چیست؟» حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «محبوب‌‌ترین عمل نزد پروردگار، نماز است.» آن مرد عرض کرد: «بعد از آن؟» فرمود: «محبت به والدین و جهاد فی سبیل‌ الله».۴۱
۳. شخصی خدمت پیغمبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: «حق والدین بر فرزند چیست؟» حضرت فرمود: «آن‌ها را با اسم صدا نزند، جلوتر از آن‌ها راه نرود، پیش از آن‌ها ننشیند و کاری نکند که مردم، پدرش را لعنت کنند».۴۲
۴. شخصی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: پدر بر فرزند چه حقی دارد؟ فرمود: این که او را به نام نخواند، و پیشاپیش او راه نرود، و جلوی او ننشیند و کاری نکند که مردم به او ناسزا گویند.۴۳و۴۴و۴۵

۳.۱اطاعت‌ از والدین

۱. «بر فرزند اطاعت والدین واجب است؛ مگر در فرایض».۴۶

۲. «اطاعت از خدا، همان اطاعت از پدر است و نافرمانی از خدا، همان نافرمانی از پدر است».۴۷

 به نظر همه علما، منظور از اطاعت والدین، در غیر معصیت خداوند است.
۳. «هر که والدینش را خشنود سازد، خداوند را خشنود ساخته است و هر که والدینش را خشمگین سازد، خداوند را خشمگین ساخته است».۴۸

۳.۲دوستی با والدین

۱. در روایات زیادی چنین تأکید شده است: «در دوستی پدر پایدار باش و رشته آن را قطع نکن؛ وگرنه خداوند، نور تو را خاموش می‌کند».۴۹
۲. «هر مردی به چهره والدینش با دیده رحمت (و محبت) بنگرد، خداوند در قبال آن، یک حج مقبول و نیکو برایش مقرر می‌فرماید».۵۰
۳. «نگاه کردن به صورت والدین عبادت است».۵۱
۴. مردی به محضر رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشرف شد و عرض کرد: «یا رسول‌الله! به چه کسی نیکی کنم؟» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «به مادرت.» دوباره سؤال کرد: «سپس به چه کسی نیکی کنم؟» حضرت فرمود: «به مادرت.» بار دیگر پرسید: «و سپس به چه کسی نیکی کنم؟» حضرت فرمود: «به مادرت.» بار چهارم سؤال کرد: «آن‌گاه به چه کسی نیکی کنم؟» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «به پدرت».۵۲

۳.۳آثار نیکی به والدین

۱. در سیره نبوی، نیکی به والدین، آن‌ قدر اهمیت دارد که ایشان، ضمن حدیثی تأکید فرموده‌ است: «خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی که پیری والدینش یا یک نفر از آن‌ها را درک کند؛ ولی به بهشت نرود».۵۳و۵۴
۲. «نیکی به والدین، عمر را زیاد؛ دروغ، روزی را کم؛ و دعا، قضا را دفع می‌کند».۵۵
۳. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «هر که میان چشمان مادرش را ببوسد، این کار برای او پوششی از آتش جهنم خواهد بود».۵۶

۴. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: «هرکه صبح را با اطاعت الهی درباره والدینش آغاز کند، دو درِ بهشت برای او گشوده می‌شود؛ و اگر یکی (از آن دو) باشد، یک درِ بهشت برای او گشوده می‌شود».۵۷

۵. «صدقه به جا، نیکوکاری، نیکی به والدین و صله رحم، بدبختی را به خوش‌بختی تبدیل می‌کند؛ بر عمر می‌افزاید و از سقوط‌های بد نگه می‌دارد».۵۸

۳.۴محبت به والدین

۱. «عذر انجام ندادن سه چیز از کسی پذیرفته نیست: محبت به والدین، ادای امانت و وفای به عهد».۵۹

۲.  مردی خدمت رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت: «من مردی با نشاط و جوان هستم و جهاد در راه خدا را دوست دارم؛ اما مادری دارم که از این کار خوشش نمی‌آید.» پیامبر فرمود: «برگرد و در کنار مادرت باش. سوگند به خدایی که به حق مرا به پیامبری برگزیده است، یک شب انس با او، از جهاد یک ساله تو در راه خدا بهتر است».۶۰

۳. مردی خدمت پیامبر آمد و عرض کرد: «مادری دارم که او را بر دوش خود حمل می‌کنم، تا حوایج او را برآورده سازم؛ لقمه را در دهانش می‌گذارم؛ و او را تر و خشک می‌کنم. آیا جبران محبت‌های او را کرده‌ام؟» حضرت فرمود: «شاید این محبت تو، به‌اندازه یک ناله او هنگام زایمان باشد».۶۱

۳.۵بوسیدن بهشتیان

مردی به حضور خاتم انبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و پرسید: «ای رسول‌ خدا! من سوگند خورده‌ام که آستانه در بهشت، پیشانی حورالعین را ببوسم. اکنون چه کنم؟» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «پای مادر و پیشانی پدر را ببوس؛ یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود درباره بوسیدن پیشانی حورالعین و آستانه در بهشت می‌رسی.» او پرسید: «اگر والدینم مرده باشند، چه کنم؟» پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «قبر آن‌ها را ببوس».۶۲

همچنین کسی که به والدینش دشنام دهد، در سیره نبوی با عبارت «ملعون، نزد خدا» نکوهش شده است.۶۳

۳.۶نافرمانی از والدین

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نافرمانی و آزردن والدین را از اعمال بسیار زشت و نکوهیده برشمرده آن را از بزرگ‌ترین گناهان کبیره نزد خداوند برشمردند.۶۴و۶۵و۶۶و۶۷

 حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آزردن والدین را همتای آزردن خود و خداوند دانسته.۶۸و۶۹

 فرمودند: «که سه طایفه‌اند که از فراموش شدگان روز قیامتند کسانی که خداوند با آنان صحبت نمی‌کند: عاق والدین، دائم الخمر و آن که تقدیر الهی را تکذیب می‌کند».۷۰و۷۱
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ناخشنودی والدین را موجب محروم شدن فرد از بهشت و نعمت‌های آن دانستند.۷۲و۷۳و۷۴ و فرمودند: «به آزار دهنده والدین خطاب می‌شود هرعملی، هر عبادتی که می‌خواهی، انجام بده؛ اما من تو را نمی‌آمرزم».۷۵و۷۶و۷۷

حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به فرزندانی را که وقاحت را از حد گذرانده و حتی دست به ضرب و شتم والدین خود می‌زنند ملعون خطاب کردند.۷۸و۷۹و۸۰

ایشان هم‌چنین کسانی را که به والدین خود ناسزا می‌گویند و آنان را مورد لعن و نفرین خود قرار می‌دهند را ملعون دانستند.۸۱و۸۲و۸۳و۸۴
در احادیث و روایات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نارضایتی والدین از جمله گناهانی برشمرده شده است که خداوند جزای آن را تا روز قیامت به تاخیر نمی‌اندازد.۸۵و۸۶و۸۷ بلکه در کیفر دادن آن تعجیل کرده،۸۸و۸۹و۹۰

سزای آن را در همین دنیا و پیش از مرگ به مرتکبین آن می‌چشاند.۹۱و۹۲و۹۳

۳.۷عاق والدین

آن بزرگوار درباره عاق والدین‌ می‌فرماید: «عقاب و مجازات، سه دسته از گناهان، زودرس است و به قیامت کشانده نمی‌شود: ایجاد ناراحتی برای والدین، ظلم در حق مردم، ناسپاسی در مقابل کارهای نیک دیگران»۹۴

پیامبر می‌فرماید: «خدای تعالی، چهار کس را وارد بهشت نمی‌کند و از نعمت‌های آن به آنان نمی‌چشاند: شراب‌خوار، ربا‌خوار، آن‌که به نا‌حق مال یتیم می‌خورد و آن‌که والدینش از او ناخشنود باشند».۹۵

۳.۷.۱نتیجه نارضایتی والدین

روزی به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، خبر دادند که جوان مسلمانی در مدینه مدتی است که در سکرات مرگ افتاده و جان دادن بر او سخت شده است. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر بالین آن جوان حاضر شدند و به او فرمود: بگو «لا اله الا الله»؛ ولی جوان قدرت تکلم خود را از دست داده بود، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چند بار کلمه طیبه «لا اله الا الله» را به او تلقین کردند؛ اما جوان قادر بر گفتن آن نبود.
زنی در کنار بستر جوان حاضر بود، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آن زن سؤال نمود: آیا این جوان مادر دارد؟ پاسخ داد: بله، من مادرش هستم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا از پسرت راضی هستی؟ گفت: نه، بلکه از دست او ناراضی و خشمگین هستم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود دوست دارم که از او راضی گردی. مادر شفاعت حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را پذیرفت و عرض کرد: به احترام شما از او راضی شدم خداوند نیز از او راضی باشد. سپس حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به جوان فرمود: بگو «لا اله الا الله»، در این موقع آن جوان سریع کلمه طیبه را بر زبان خود جاری کرد. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمود: دقت کن، بگو چه می‌بینی؟ عرض کرد: مردی سیاه چهره با لباس‌های کثیف و بدبو همین الان در کنارم می‌باشد و سخت گلوی مرا می‌فشارد.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، اظهار نمود: بگو: «یَا مَنْ یَقْبَلُ الْیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الْکَثِیرِ اقْبَلْ مِنِّی الْیَسِیرَ وَ اعْفُ عَنِّی الْکَثِیرَ إِنَّکَ أَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ ‌ای خدایی که عمل اندک و ناچیز را می‌پذیری و از گناهان بزرگ می‌گذری، عمل خیر مرا هرچند که اندک است بپذیر و گناه من هرچند که بزرگ است ببخش؛ به درستی که تو آمرزنده و مهربانی». وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: اکنون چه می‌بینی؟ گفت: مردی خوش چهره و سفیدروی و خوش بو با بهترین لباس، در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بار دیگر آن جملات را بخوان، وقتی تکرار کرد. در همان لحظه روح، از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ، نجات یافت و سعادت‌مند گردید.۹۶و۹۷و۹۸و۹۹

۴حقوق والدین در سیره نبوی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نه تنها در کلام بلکه در سیره عملی خود نیز جایگاه رفیع والدین را محترم می‌شمرد.
نقل شده که روزی حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به یاران خود فرمودند: «هر فرزند نیکوکاری که از روی شفقت و مهربانی به والدین خود نگاه کند به ازای ثواب و پاداش یک حج مقبول برای او نوشته می‌شود. اصحاب گفتند: ‌ای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی اگر روزی صد مرتبه نگاه کند همین پاداش برای او منظور می‌شود. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: خداوند کریم‌تر و بزرگوارتر است».۱۰۰و۱۰۱و۱۰۲و۱۰۳

۴.۱امور مهم با اجازه والدین

جایگاه حقوق والدین تا آن حد نزد حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محترم بود که پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسانی را که اجازه والدین نداشتند، رد کرده حتی از انجام امور مهمی چون هجرت و جهاد آنان را معاف می‌داشت.
۱. نقل شده «مردی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: ای رسول خدا! آمده‌ام تا با تو بیعت بر هجرت کنم و این در حالی است که والدینم را با چشمانی گریان رها کرده‌ام. پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: به نزد آنان برگرد و آنها را مسرور و شادمان گردان».۱۰۴و۱۰۵و۱۰۶و۱۰۷و۱۰۸و۱۰۹
۲. ابوسعید خدری نیز روایت کرده که «شخصی از یمن به سوی پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هجرت کرد. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: آیا در یمن کسی را داری؟ گفت: والدینم. حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرسید: اجازه داده‌اند؟ گفت: نه. فرمود: برگرد و اجازه بگیر؛ اگر اجازه دادند جهاد کن، وگرنه به آنان نیکی نما».۱۱۰و۱۱۱و۱۱۲و۱۱۳و۱۱۴
۳. هم‌چنین در روایتی دیگر آمده: «شخصی خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و به آن حضرت عرض کرد: ‌ای پیامبر! من خیلی دوست دارم که در راه خداوند جهاد کنم. حضرت به او فرمود: در راه خداوند جهاد کن که اگر در این راه به شهادت برسی نزد خداوند زنده خواهی بود و در بهشت رزق و روزی خواهی خورد و اگر بمیری مزد و پاداش تو با خداوند است و اگر زنده از جهاد باز گردی از گناهان خود پاک شده‌ای همانند روزی که از مادر به دنیا آمده‌ای. آن شخص عرض کرد: یار رسول الله! والدین پیری دارم که آن‌ها با من انس گرفته‌اند و نمی‌خواهند که من از آنان جدا شوم. حضرت فرمود: پس با والدین خود باش سوگند به آن خدایی که جان من در دست اوست انسی که ایشان یک شبانه‌روز با تو داشته باشند بهتر است از یک سال جهاد در راه خدا».۱۱۵و۱۱۶و۱۱۷

۴.۲ملاک احترام پیامبر

اهمیت احترام و خوش‌رفتاری نسبت به والدین در نظر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اندازه‌ای بود که رفتار شایسته‌تر فرزندان با پدران و مادران خود، ملاک احترام و محبت بیشتر حضرت نسبت به افراد بود. روایت شده «روزی یکی از خواهران رضاعی حضرت نزد آن حضرت آمد. حضرت با دیدن او شاد شد و ردای خود را برای او پهن کرده و او را بر روی ردای خویش نشانید و مشغول صحبت کردن با او شد و گاه بر روی او می‌خندید. بعد از گذشت مدتی خواهر آن حضرت برخاست و رفت و برادر رضاعی او آمد؛ اما پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نسبت به برادرش آن چه را که نسبت به خواهرش انجام داده بود، اعمال نکرد. یاران گفتند: یا رسول الله! چرا رفتاری را که با خواهرت کردی، با برادرت نکردی؟ فرمود: به خاطر این‌که خواهرم نسبت به والدینش نیکوکارتر بود».۱۱۸و۱۱۹و۱۲۰و۱۲۱

۴.۳احترام به والدین کافر

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حتی به مسلمانان توصیه می‌فرمودند که در برخورد با والدین خود اگرچه کافر و فاجر هم باشند جانب ادب را نگهدارند و با احترام با آنان رفتار کنند.
از اسماء دختر ابوبکر روایت شده است که می‌گفت: «روزی مادرم به دیدارم آمد. بعد از رفتن او نزد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتم و به آن حضرت عرضه داشتم: یا رسول الله! مادر من زنی مشرک است و نزد من می‌آید، آیا با او قطع رابطه کنم یا این که با او پیوند برقرار نمایم؟ حضرت فرمود: با او پیوندت را برقرار کن و با او قطع رابطه نکن».۱۲۲و۱۲۳و۱۲۴و۱۲۵

۴.۴غیر قابل قیاس بودن

حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زحمات والدین را با هیچ چیز قابل مقایسه ندانستند و تمام زحمات فرزندان را در برابر زحمت والدین بسیار ناچیز برمی شمردند:
۱. نقل شده که «مردی به خدمت حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و عرض کرد: مادری دارم که او را بر دوش خود حمل می‌کنم، تا حوائج او را برآورده سازم، لقمه را در دهانش می‌گذارم و او را تر و خشک می‌کنم، آیا جبران محبت او را نمودم. حضرت فرمود: شاید این محبت تو به اندازه یک ناله مادر هنگام زایمان باشد».۱۲۶و۱۲۷

۲. در روایتی دیگر نقل شده: «که مردی خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و عرض کرد: مادر من پیر و سالخورده شده و اینک در خانه و نزد من است؛ من او را به دوش می‌کشم و از در آمد خود به او غذا می‌دهم و با دست خودم اذیت‌ها و آسیب‌ها را از او دور می‌کنم با این حال به خاطر شرم و حیا و بزرگداشت او چهره‌ام را از او برمی‌گردانم آیا با این اعمال جبران زحمات او را کرده‌ام؟ فرمود: نه؛ برای این که شکم مادر جای زندگی و نشو و نمای تو بوده و سینه‌اش موجب سیری و سیرابی تو، قدمش پای تو و دستش نگهدارنده تو و دامانش محل آسایش تو بوده است و او با تحمل این همه مشقات آرزوی زنده ماندن تو را داشت و تو این محبت‌ها را به او می‌نمایی و دوست می‌داری که او بمیرد».۱۲۸و۱۲۹

۵جایگاه والدین در کلام نبوی

از جمله اموری که در سیره و کلام رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از جایگاه والایی برخوردار بوده و جایگاه ممتازی را به خود اختصاص داده است احترام به پدر و مادر و اجتناب از نافرمانی آنان است.
در احادیث و روایات رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رضایت والدین رضایت خداوند و خشم و غضب آنان خشم و غضب خداوند بیان شده۱۳۰و۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳ و والدین شخص بهشت و جهنم او خوانده شده‌اند.۱۳۴و۱۳۵و۱۳۶

 حضرت جایگاه کسانی را که مطیع والدین و خدای خود باشند را در درجات اعلای بهشت دانستند.۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹
در احادیث و روایات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیکی به والدین پس از نماز، بهترین و محبوب‌ترین امور نزد خداوند عنوان شده است.۱۴۰و۱۴۱و۱۴۲

ایشان نیکی به والدین را باعث افزایش عمر دانستند.۱۴۳و۱۴۴و۱۴۵و۱۴۶ و فرمودند: «هرکه خوش دارد عمرش دراز و روزی اش فراوان شود، به والدینش نیکی کند و صله رحم به جا آورد».۱۴۷و۱۴۸و۱۴۹.۱۵۰
خدمت به والدین در بیان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن قدر با اهمیت جلوه داده شده که آن را مایه امید پذیرش توبه و بخشودگی گناهان فرزندان از سوی خداوند عنوان کردند.
از امام سجاد علیه‌السّلام روایت شده که «مردی خدمت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت: ‌ای پیامبر خدا! هیچ کار زشتی نیست که نکرده باشم. آیا راه بازگشتی برایم وجود دارد؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: آیا از والدینت، کسی زنده هست؟ گفت. پدرم فرمود: برو و به او نیکی کن. وقتی آن مرد رفت، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود. کاش مادرش می‌بود».۱۵۱و۱۵۲و۱۵۳
در حدیثی دیگر از آن حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، بر این نکته تأکید شده و آمده: «خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی، خاک بر سر کسی که در پیری والدینش را و یا یک نفر از آنان را درک کند؛ ولی به بهشت نرود».۱۵۴و۱۵۵و۱۵۶

۵.۱نیکی به والدین بعد از حیاتشان

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در توصیه‌های خود به مسلمانان تأکید می‌فرمودند: «که نیکی کردن به والدین را تنها منحصر در حیاتشان نسازند و پس از مرگ والدین نیز نیکی به آنان را از یاد نبرند؛ می‌فرمود: والدینت را فرمان ببر و به آنان، چه زنده باشند و چه مرده، نیکی کن…».۱۵۷و۱۵۸و۱۵۹
وقتی از حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درباره چگونگی نیکی کردن به والدین بعد از درگذشت آنان سئوال شد ایشان دعا کردن برای آن‌ها، آمرزش خواستن برای‌شان، اجرا کردن وصیت‌هایشان بعد از مرگ آن‌ها، صله رحم کردن با خویشان آن‌ها و احترام گذاشتن به دوستان آنان را از مصادیق احترام و نیکی به والدین پس از مرگ آنان برشمردند.۱۶۰و۱۶۱و۱۶۲و۱۶۳
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، سرور نیکوکاران را در روز قیامت، مردی دانستند که پس از درگذشت والدین خود نیز، به آنان نیکی کند.۱۶۴و۱۶۵و۱۶۶

۶احترام پیامبر به والدین رضاعی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ایام طفولیت خود از نعمت والدین محروم گردید و از فیض حضورشان بی بهره؛ اما والدین رضاعی ایشان تا مدت‌ها پس از بعثت ایشان نیز، در قید حیات بودند حضرت روابط عاطفی خود را همواره با آنان حفظ کرده پیوسته آنان را مورد مرحمت و تفقد خود قرار می‌دادند و برای‌شان صله و لباس می‌فرستاد.۱۶۷
روایت شده قبل از بعثت، زمانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) ازدواج کردند، حلیمه نزد آن حضرت در مکه آمد و از قحطی و خشک‌سالی و هلاکت گوسفندان و چهارپایان شکایت کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این مورد با خدیجه (سلام‌الله‌علیها) صحبت کردند که به او کمک کند؛ خدیجه (سلام‌الله‌علیها) چهل گوسفند و شتری راهوار که برای سواری زنها در کوچیدن تربیت شده بود به حلیمه بخشید و او به بادیه برگشت.۱۶۸و۱۶۹و۱۷۰
بعد از رسالت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز، والدین رضاعی حضرت بخصوص حلیمه نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آمدند و پیوسته مورد احترام و تکریم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار می‌گرفتند حضرت ردای خود را به احترام آنان پهن می‌کردند و آنان را بر آن می‌نشاندند و حاجتشان را بر آورده می‌کردند.۱۷۱و۱۷۲و۱۷۳و۱۷۴
ابن سعد با اسنادش از محمد بن منکدر روایت می‌کند که «زنی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اجازه ورود گرفت. این زن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را شیر داده بود. همین که او را آوردند رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخاست و مادر مادر گویان ردای خویش را برای او گسترد تا روی آن بنشیند».۱۷۵و۱۷۶

ابی طفیل نیز روایت کرده که «رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جعرانه (آبی است بین طائف و مکه، که به شهر مکه نزدیک‌تر است)۱۷۷ بودند و بین مردم گوشت تقسیم می‌کردند. من در آن زمان کودک بودم و گوشت شتر حمل می‌کردم. پس دیدم زنی به سویش آمد پس چون نزدیک شد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ردایش را برای او پهن کرد و آن زن بر آن نشست گفتم: او کیست؟ گفتند: مادر رضاعی‌اش است».۱۷۸و۱۷۹و۱۸۰و۱۸۱

۷ – حکایت

مرحوم شیخ مفید، به نقل از امام صادق (علیه‌السّلام) حکایت می‌کند:
«روزی به پیامبر، خبر دادند که فلان جوان مسلمان، مدتی است در سکرات مرگ و جان دادن به سر می‌برد و نمی‌میرد». چون حضرت رسول بر بالین آن جوان حضور یافت، فرمود: «بگو: لاالهَ‌ا‌لاّاللّه»؛ ولی مثل این‌که زبان جوان قفل شده بود و نمی‌توانست آن را حرکت دهد.حضرت چند بار تکرار کرد و جوان نمی‌توانست کلمه طیبه «لاالهَ‌الاّاللّه» را بگوید.
زنی در کنار بستر جوان، مشغول پرستاری از او بود. حضرت از آن زن پرسید: «آیا این جوان مادر دارد؟» زن پاسخ داد: «آری، من مادرش هستم.» حضرت فرمود: «آیا از فرزندت ناراحت و ناراضی هستی؟» گفت: «آری، مدت پنج سال است که با او سخن نگفته‌ام.» حضرت پیشنهاد داد: «از فرزندت راضی شو.» عرض کرد: «به احترام شما از او راضی شدم و خداوند نیز از وی راضی باشد».
سپس حضرت به جوان فرمود: «بگو: لا‌الهَ‌الاّ‌اللّه.» در این موقع، آن جوان، به‌ سرعت، کلمه طیبه را بر زبان خود جاری کرد. بعد از آن، حضرت به او فرمود: «دقت کن، اکنون چه می‌بینی؟» عرض کرد: «مردی سیاه چهره با لباس‌های کثیف و بدبو همین الان در کنارم است و سخت گلوی مرا می‌فشارد».
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اظهار کرد: «بگو: یا مَنْ یقْبَلُ الْیسیرَ وَ یعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، اقبَلْ مِنِّی الْیسیرَ، وَاعْفُ عنّی الْکَثیرَ، انّکَ انْتَ الْغَفُورُ الرَّحیم؛ ای کسی که عمل ناچیز را پذیرا هستی و از خطاهای بسیار در می‌گذری. کم‌ترین عمل مرا بپذیر و گناهان بسیارم را ببخش؛ همانا که تو آمرزنده و مهربان هستی».
وقتی جوان این دعا را خواند، حضرت فرمود: «اکنون چه می‌بینی؟» گفت: «مردی خوش‌چهره و سفید‌ روی و خوش‌بو با بهترین لباس در کنارم آمد و با ورود او، آن شخص سیاه چهره رفت».
حضرت فرمود: «بار دیگر، آن جملات را بخوان.» وقتی تکرار کرد، در همان لحظه، روح از بدنش خارج شد و به دست پر برکت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، نجات یافت و سعادتمند شد.۱۸۲

۸پانویس

  1. بقره/سوره۲، آیه۸۲-۱۰۸-۲۱۵
  2. نساء/سوره۴، آیه۳۶-۱۳۵
  3. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱
  4. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۰
  5. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴-۳۲
  6. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳-۲۵
  7. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸-۹۰
  8. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۴-۱۵
  9. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۷-۱۸-۱۹
  10. نوح/سوره۷۱، آیه۳۸
  11. بلد/سوره۹۰، آیه۳
  12. بقره/سوره۲، آیه۸۲-۱۰۸-۲۱۵
  13. نساء/سوره۴، آیه۳۶-۱۳۵
  14. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱
  15. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۰
  16. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴-۳۲
  17. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳-۲۵
  18. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸-۹۰
  19. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۴-۱۵
  20. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴-۱۷-۱۸-۱۹
  21. نوح/سوره۷۱، آیه۳۸
  22. بلد/سوره۹۰، آیه۳
  23. بقره/سوره۲، آیه۸۲
  24. بقره/سوره۲، آیه۱۰۸
  25. بقره/سوره۲، آیه۲۱۵
  26. نساء/سوره۴، آیه۳۶
  27. نساء/سوره۴، آیه۱۳۵
  28. انعام/سوره۶، آیه۱۵۱
  29. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۰
  30. مریم/سوره۱۹، آیه۳۲
  31. مریم/سوره۱۹، آیه۱۴
  32. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴-۲۵
  33. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۸
  34. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۹۰
  35. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۴- ۱۵
  36. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۴
  37. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۷- ۱۹
  38. نوح/سوره۷۱، آیه۳۸
  39. بلد/سوره۹۰، آیه۳
  40. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، تحقیق مؤسسه آل‌البیت، قم، انتشارات مهر، ۱۴۱۴ق، ج۲۱، ص۴۸۴
  41. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۳۶
  42. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دارالکتب اسلامی، ۱۳۶۷ق، ج۲، ص۱۵۹
  43. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۵۹
  44. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص۱۵۸-۱۵۹
  45. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۹۰
  46. صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع، نجف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۸۶ق، ج۲، ص۳۸۵
  47. هیثمی، احمد بن حجر، مجمع الزوائد ‌و منبع الفوائد، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۲۷
  48. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دارالکتب اسلامی، ۱۳۶۷ق، ج۱، ص۴۲۸
  49. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۸
  50. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل‌البیت، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۲۶۹
  51. صدوق، محمد بن علی، من لا‌یحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۰۵
  52. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داوود، تحقیق سعید محمد‌اللحام، بیروت، دار‌الفکر، ۱۴۱۰ق، ج۲، ص۵۰۶
  53. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر، بی‌تا، ج۵، ص۸
  54. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳
  55. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۹
  56. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۸
  57. ابن ‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۵
  58. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۸
  59. ابن ‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق، ج۴، ص۵۵
  60. صدوق، محمد بن علی، امالی، تحقیق مؤسسه البعثه، قم، مؤسسه البعثه، ۱۴۱۷ق، چاپ اول، ص۵۴۷
  61. هیثمی، احمد بن حجر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت، دار‌الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق، ج۸، ص۱۳۷
  62. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۴۶۸
  63. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد،ج۳، ص۳۶۷
  64. دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۴۹
  65. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۸۴
  66. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۱۱، ص۵۸۲
  67. بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۱۳۷
  68. نوری، حسین،، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۳
  69. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۶
  70. نوری، حسین،، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۹۴
  71. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۴۵
  72. سیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور فی تفسیر الماثور، ج۵، ص۲۷۰
  73. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۶۷
  74. مناوی، عبد الرئوف، التیسیر بشرح الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۷۸
  75. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۸۳-۸۴
  76. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۲، ص۳۶۸
  77. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۷۶
  78. کراجکی، ابوالفتح، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۶۴
  79. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، ج۷۶۱، ص۳۵۵
  80. عاملی، حر، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۸۱، قم، آل البیت علیه‌السّلام، ۱۴۰۹
  81. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۵، ص۸۳
  82. نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۵۶۷
  83. ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۱۴، ص۵۷۰، بی جا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳
  84. صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ج۱۱، ص۱۳۷، بی جا، بی تا
  85. الحاکم، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۲
  86. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵
  87. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰
  88. الحاکم، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۲
  89. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵
  90. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰
  91. الحاکم، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۴، ص۱۷۲
  92. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۷۵
  93. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۸۰
  94. طوسی، ابوجعفرمحمدبن حسن، امالی، قم، دار‌الثقافه، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۳
  95. متقی هندی، علی بن حسام، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، ج۱۶، ص۵۷۸
  96. مفید، محمد بن نعمان،، الامالی، ص۲۸۷-۲۸۸، قم، کنگره مفید، محمد بن نعمان،، ۱۴۱۳
  97. طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، ص۶۵
  98. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص۲۸۴
  99. صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۱۳۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳
  100. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۲، ص۳۶۸
  101. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ج۱، ص۲۸۲
  102. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۲۰۴
  103. ابن ابی الدنیا، ابوبکر، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۴
  104. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۱۶۰
  105. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۳، ص۱۷
  106. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۷۶
  107. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۴۵
  108. بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، ص۲۱
  109. ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۴۴۲، قم، سید الشهداء علیه‌السّلام، ۱۴۰۵
  110. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد اللحام، ج۳، ص۱۷
  111. بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۴۵
  112. الحاکم، محمد بن عبد الله، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۱۱۴
  113. ابن حبان، صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، ج۲، ص۱۶۵
  114. ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۲، ص۲۳۸
  115. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۶۰
  116. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ج۱، ص۵۴۷
  117. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۲، ص۳۶۷-۳۶۸
  118. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۲، ص۱۶۱
  119. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمهالاطهار، ج۲۲، ص۲۶۷
  120. أتته حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۸-۴۸۹
  121. ابن ابی الدنیا، ابوبکر، مکارم الاخلاق، تحقیق مجدی السید ابراهیم، ص۷۳
  122. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۶
  123. شافعی، محمد بن ادریس، کتاب المسند، ص۱۰۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا
  124. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند احمد، ج۴، ص۴۸۲
  125. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، ج۲، ص۱۲۷
  126. هیثمی، احمد بن حجر، مجمع الزوائد، ج۸، ص۱۳۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸
  127. طبرانی، سلیمان بن أحمد، المعجم الصغیر، ج۱، ص۹۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا
  128. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۵، ص۱۸۰
  129. بروجردی، سیدحسین، جامع احادیث الشیعه، ج۲۱، ص۴۳۶
  130. شعیری، محمد بن محمد، جامع الاخبار، ص۸۳، قم، ۱۳۶۳ش
  131. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۱، ص۳۶۸، قم، انتشارات رضی
  132. ترمذی، محمدبن عیسی، سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، ج۴، ص۳۱۰، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۹۸۳
  133. بخاری، محمدبن اسماعیل، الادب المفرد، ص۱۴، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶
  134. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۲، ص۱۲۰۸، دارالفکر
  135. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، ج۱۶، ص۴۶۳، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
  136. عجلونی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء، ج۲، ص۴۰۵
  137. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۱۸۷، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱
  138. متقی هندی، علی بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۷.
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.