نظارت در سیره حکومتی پیامبر اکرم (ص)

در این مقاله برآنیم به موضوع «نظارت در سیره حکومتی پیامبر اعظم(ص)» بپردازیم. برای این منظور، پس از تعریف نظارت، شیوه‌های اعمال نظارت در حکومت نبوی؛ یعنی نظارت متقابل دولت و مردم بر یکدیگر را طرح می‌کنیم

515

نظارت در سیره حکومتی پیامبر اکرم (ص)

نویسنده: ملک افضلی، محسن , کارشناس ارشد حقوق عمومی و عضو هیأت علمی مرکز جهانی اسلامی

منبع: مجله «حکومت اسلامی» – بهار ۱۳۸۶ – شماره ۴۳

مقدمه: نظارت در اسلام

اسلام آخرین شریعت الهی است که تمام قواعد و ضوابط مربوط به زندگی فردی و اجتماعی انسان‌ها را با خود دارد. از شئون انسانی، چیزی را نمی‌توان یافت که اسلام آن را نادیده گرفته و فروگذاری کرده باشد. از مسائل جزئیِ خانوادگی و اخلاقیِ فردی و اجتماعی گرفته تا امور مربوط به سیاست، رهبری، اقتصاد و دیگر مسائل کلان جامعه، همه و همه در این آیین مقدس مورد توجه قرار گرفته است.

یکی از مهمترین ابعاد زندگی اجتماعی انسان نوع رابطه متقابل افراد جامعه و گروه زمامداران با یکدیگر است. در فرهنگ اسلامی، به «حکومت» از یک سو، به عنوان امانتی نگریسته می‌شود که از سوی خدا و مردم به افرادی سپرده شده است و آن‌ها مأمور حفظ و صیانت از این امانت می‌باشند و در این مورد از ایشان سؤال می‌شود. در این فرهنگ، تفویض اختیار و مسؤولیت خواهی، از سنت‌های الهی به شمار می‌آید؛ خداوند متعال از پیامبران خود می‌پرسد که چگونه رسالت خود را انجام داده‌اند «وَ لَنَسئَلَنَّ المُرسَلین».۱

از امیرمؤمنان، علی(ع) در این باره نقل شده که فرمود: «فرستادگان [الهی] را نگاه می‌دارند و از آنان می‌پرسند که آیا رسالت خود را نسبت به امّت‌هایشان انجام داده‌اند.۲ علاوه بر پاسخگوییِ حاکمان الهی در برابر خداوند، مسئولیت زمامداران در برابر مردم نیز قاعده‌ای اسلامی و شرعی است؛ چرا که پیامبر گرامی اسلام(ص) همه را در برابر یکدیگر و صاحبان قدرت را در مقابل مردم مسئول دانسته است.۳

از دیگر سو، اسلام مردم را نیز در مقابل حاکمان خویش، وظیفه‌مند می‌داند. قرآن کریم تأکید می‌کند که در مورد چگونگی رفتار آن‌ها با زمامداران سؤال خواهد شد«فَلَنَسئَلَنَّ الذینَ اُرسِلَ اِلَیهِم».۴

نتیجه این که در اسلام اصل پاسخگویی زمامداران و مردم در برابر یکدیگر و در برابر خداوند به عنوان یکی از سنتّ‌های الهی و از اصول مدیریت اسلامی مورد تأکید و توجه قرار گرفته است. لازمه این اصل، وجود ابزاری است که زمینه اجرای آن را فراهم کند. کارآمدترین ابزاری که می‌توان از آن یاد کرد، «نظارت» است. نظارت به عنوان تضمین کننده سلامت نظام، دارای انواع گوناگون و شیوه‌های مختلفی است که پرداختن به آن، مجالی وسیع می‌طلبد.۵

در این مقاله برآنیم به موضوع «نظارت در سیره حکومتی پیامبر اعظم(ص)» بپردازیم. برای این منظور، پس از تعریف نظارت، شیوه‌های اعمال نظارت در حکومت نبوی؛ یعنی نظارت متقابل دولت و مردم بر یکدیگر را طرح می‌کنیم:

از مهمترین تقسیم بندی‌های مرسوم نظارت، تقسیم آن به «نظارت بیرونی» و «نظارت درونی» یا خود کنترلی است؛ آنچه در این مقاله می‌آید، «نظارت بیرونی» است؛ نظارتی که از خارج، بر شخص یا عمل مورد نظر اعمال می‌شود.

بند نخست: مفهوم، مراحل و جایگاه نظارت در مدیریت
الف. مفهوم نظارت و مراحل آن

دانشمندان علوم مختلف، بر حسب زمینه مطالعاتی خود، تعریف‌های گوناگونی از نظارت ارائه کرده‌اند؛ تعریفی که به منظور ما نزدیک‌تر است را می‌توان در کتب رشته مدیریت یافت و مقداری رنگ و بوی حقوقی به آن داد و تعریف زیر را، برداشت کرد: «نظارت، به مجموعه عملیاتی گفته می‌شود که طی آن، میزان تطابق عملکرد اشخاص با قوانین و مقررات سنجیده شود تا از این طریق، نسبت به مطابقت نتایج عملکرد با هدف‌های مطلوب، اطمینان به دست آید». مطابق تعریف فوق و دیگر تعریف‌هایی که از نظارت به عمل آمده است، می‌توان مراحل آن را به شرح زیر بیان کرد:

مرحله نخست: تعیین و ابلاغ قوانین، مقررات، استانداردها و معیارهای لازم، با توجه به هدف‌های از پیش تعیین شده.

مرحله دوم: جمع آوری اطلاعات، درباره عملیات مورد نظر.

مرحله سوم: مقایسه و تطبیق اطلاعاتِ به دست آمده، با مقررات و استانداردهای تعیین شده.

پیش از این مراحل، نوبت به اقدامات لازم در جهت تقویت نقاط قوت و برطرف نمودن نقاط ضعف خواهد رسید.

این فرآیند در نظام مدیریتی اسلام، به ویژه در نظام حکومتی پیامبر اسلام(ص)، کاملاً مشهود است؛ چنانکه به جرأت می‌توان گفت نظام مدیریتی اسلام در این زمینه همانند بسیاری از موارد دیگر؛ از دیگر نظام‌ها، پیشرو و تکامل یافته‌تر است. پیش از آن که این ادعا را به بحث بگذاریم، لازم است به جایگاه نظارت در مدیریت بپردازیم:

ب. جایگاه نظارت در مدیریت

هنری فایول (Henri Fayol) از دانشمندان مدیریت کلاسیک( ۱۹۲۵۱۸۴۱ م) عناصر اصلی علم یا فن مدیریت را در پنج مرحله خلاصه کرده است؛ تنظیم برنامه، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و نظارت (کنترل). وی معتقد است اصل منطقی که چهار مرحله دیگر را کامل می‌کند، اصل کنترل و نظارت است که منظور از آن، بازدید و رسیدگی به اجرای دستورهای داده شده به اعضای سازمانی است تا از این راه شیوه صحیح اجرای آن دریافت گردد.۶

پس از آن که به بحث درباره ابزارهای نظارتی، در عهد حکومت نبوی(ص) بپردازیم، طرح این نکته خالی از فایده نیست که اصولاً هدف اصلی، در دستگاه‌ها و سازمان‌های دولت اسلامی با هدف دستگاه‌ها و سازمان‌ها در دولت‌های غیر اسلامی تفاوت اساسی دارد. «سازمان اسلامی، سیستمی است برای دستیابی فرد و اجتماع به پیشرفت معنوی و اخلاقی، از راه تولید کالا و خدمات، به منظور نیل به رشد و عبادت خداوند… ، اسلام رشد معنوی افراد را جهت اقدام به اعمال و نیات نیک تأکید و سفارش می‌کند و در حقیقت به ارزش معنوی کار بیش از بازدهی مادی آن تأکید می‌کند».۷ در حالی که در حکومت‌ها و سازمان‌های غیراسلامی، هدف اساسی تأمین منافع مادی و دنیوی افراد است و افق دید مردم و حاکمان، بیش از زندگی دنیوی آن‌ها نیست.

در حکومت اسلامی، شخص، چه حاکم باشد، چه عضو جامعه، باید وظایف خود را؛ چه وظایف فردی و چه وظایف اجتماعی، در جهت اطاعت از خدا و رسول و اولی الأمر، ایفا نماید.۸

این موضوع نشان می‌دهد که همه افراد در نظام اسلامی، در ادای وظایف خویش، باید تابع کتاب و سنّت رسول خدا و اهل بیت او باشند. همچنین مطابق روایات زیادی، عمل افراد نشانه ایمان آن‌ها به خدا است و در واقع ایمان بدون عمل یا عمل بدون ایمان هیچ ارزشی نخواهد داشت. پیامبر خدا در این زمینه می‌فرماید: «اَلأیمانُ وَ العَمَلُ أَخَوانِ شریکانِ فی قرَنٍ، لَا یَقبَلُ اللهُ أحَدَهُمَا إلَّا بِصَاحِبِه؛ ایمان و عمل، دو برادر و شریک و مقارن با یکدیگرند، خداوند هیچ یک را بدون دیگری نمی‌پذیرد».۹

مطابق این روایات، عمل انسان به مثابه آینه‌ای است که ایمان او را می‌نمایاند. پس این امر، نقطه آغازی است برای ایجاد یک تشکل نظارتی، مطابق اصول و موازین اسلامی؛ به این معنا که در اسلام اعمال اشخاص با معیار کتاب خدا و سنت رسول خدا و موازین ایمان سنجیده می‌شود و همه قوانین و مقررات وضع شده نیز باید منطبق با این موازین باشد.۱۰

به دیگر سخن، مبنای نظارت بر حاکمان و مردم در حکومت اسلامی احکام و موازین اسلامی است. عملکردها با میزان اسلام تقویم می‌شود و اعمالی که منطبق با این موازین باشد، مهر صحت بر آن زده می‌شود و آنچه مغایر باشد مهر بطلان می‌خورد.

بند دوم: نظارت مردم بر دولت، در حکومت نبوی و ضمانت اجرایی آن

از اصول نظارتی در نظام سیاسی و اداری اسلام، نظارت همگانی است که به طور مستقیم به وسیله مردم اعمال می‌شود و عامل بازدارنده نیرومندی در برابر لغزش مسئولان محسوب می‌شود.۱۱ تمام آحاد مردم این نظارت را بر عهده دارند؛ چرا که پیامبر مکرم اسلام(ص) می‌فرماید: «مَن أَصبَحَ و لا یَهتَمَّ بأمُور المسلمینَ فَلَیسَ بَمُسلمٍ (فَلَیسَ مِنهُم)؛۱۲ هرکس صبح کند (روزانه) و به امور مربوط به مسلمانان اهتمام نورزد مسلمان نیست».

از اضافه شدن کلمه «امور» به «المسلمین» استفاده می‌شود که همه شئون و امور فردی و اجتماعی مسلمانان مورد نظر است؛ به این بیان که از این حدیث استفاده می‌شود هر مسلمانی باید نسبت به همه مسائل مربوط به جامعه اسلامی و مسلمانان و آنچه پیرامون وی می‌گذرد بی تفاوت نباشد و نسبت به آن‌ها اهتمام بورزد.

بی تردید، نمی‌توان امور مسلمانان را، صرفاً به معنای امور خصوصی و فردی مسلمانان دانست و مفهوم این حدیث شریف را در گستره همین امور تفسیر کرد، بلکه امور مسلمانان دامنه وسیعی دارد و همچنان‌که گفته شد، شامل همه شئون فردی و اجتماعی می‌شود؛ از جمله مهمترین این امور، مسائل سیاسی و حکومتیِ کشور اسلامی است؛ که در رأس آن فرمانروایان و عاملان حکومتی قرار دارند. در عمل به این حدیث، اهتمام به این امور اقتضا دارد که همواره (روزانه) مسلمانان بر این افراد نظارت داشته باشند تا از انحرافات احتمالی آن‌ها پیشگیری نمایند یا انحرافات تحقق یافته را اصلاح کنند.

الف. شیوه های نظارت همگانی

آموزه‌های دینی و اسلامی، شیوه‌هایی را برای نظارت بر زمامداران، پیش روی مردم نهاده است و بر آن تأکید ورزیده و به بعضی از آن‌ها جنبه عبادی و واجب شرعی نیز بخشیده است. در ادامه، به شیوه‌هایی از این باب، که در زمان حکومت پیامبر اسلام(ص) و سیره حکومتی آن حضرت مرسوم بوده، می‌پردازیم:

۱.     امر به معروف و نهی از منکر

«امر به معروف و نهی از منکر، از مهم‌ترین فرایض شرعی است که عقل نیز بر وجوب آن حکم می‌کند و کتاب و سنت همواره مردم را بر انجام آن فراخوانده‌اند و بقای دین و تداوم رسالت الهی و حفظ نظام و کیان مسلمانان بر انجام آن مبتنی است».۱۳

در این بحث، صرف نظر از ادّله وجوبِ امر به معروف و نهی از منکر، مراتب، درجات، شرایط و لوازم آن، به بیان امر به معروف و نهی از منکر نسبت به دولتمردان و عاملان حکومتی، توسط مردم، به عنوان یک اهرم نظارتی، از نگاه پیامبر اعظم(ص) می‌پردازیم.

صدوق(رحمه الله) به سند خویش از مسعده بن صدقه از امام صادق(ع) روایتی را نقل کرده است که مطابق فقره‌ای از این روایت، امیرالمؤمنین(ع) از پیامبر خدا نقل می‌کند که فرمود: «معصیت آنگاه که توسط بنده‌ای در نهان انجام گیرد، زیان آن تنها به انجام دهنده می‌رسد، اما اگر آشکارا انجام داد و کسی به وی اعتراض نکرد، به همه مردم زیان می‌رساند».۱۴

مطابق این روایت، معصیت دارای اثر و زیان فردی و اجتماعی است؛ زیان فردی آن زمانی است که شخص در نهان، دست به گناه آلاید و زیان عمومی آنگاه حاصل می‌شود که شخص در حضور و منظر مردم مرتکب گناه شود و کسی به اقدام او اعتراض نکند؛ اعتراضی که ناشی از وظیفه‌مندی دینی و اسلامی است؛ یعنی نهی از منکر.

آنچه از روایت، در مورد بحث، قابل استفاده است، این است که نوع اعمالی که حاکمان انجام می‌دهند، از نگاه مردم مخفی نیست و اگر هم، عملی مخفی باشد، به یقین اثر آن در جامعه پدیدار خواهد شد و همگان از آن آگاه می شوند. اینجاست که اگر انحرافی را مشاهده کردند موظف‌اند وظیفه دینی خود را انجام دهند و آن‌ها را امر به معروف و نهی از منکر کنند.

در مسند احمد، به سند وی از عدی روایت شده که گفت: از پیامبر خدا(ص) شنیدم که می‌فرمود:  «همانا خداوند عزوجل توده مردم را به عمل مسئولان عذاب نمی‌کند، مگر آن که آنان در پیش روی خود، منکر را ببینند و قدرت بر نهی از منکر را داشته باشند و از آن نهی نکنند، که در این صورت خداوند همه «مردم» و به خصوص «حاکمان» را عذاب می‌کند».۱۵

مشاهده می‌شود که در این روایت، ترک نهی از منکر از سوی مردم، نسبت به مسئولان، موجب عذاب و مؤاخذه مردم از سوی خداوند عزوجل شمرده شده است. نکته دیگری که از این روایت و روایات مشابه به دست می‌آید آن است که در نظام مدیریت اسلامی، مسأله نظارت بر ارکان حکومتی، به دستگاه‌های اجرایی، مدیران و بخش‌های سازمان‌ها، که برای این منظور در ساختار اداری تعبیه شده‌اند، منحصر نمی‌شود بلکه از این دایره محدود فراتر رفته و به گروه مردم نیز تسری یافته است علاوه بر این، «در این نوع نظارت، همه اعضا و کارکنان سازمان بر عملکرد یکدیگر نظارت می‌کنند و در صورت مشاهده هرگونه کوتاهی و کم کاری، انحراف از اهداف سازمان و برنامه‌های آن، یا تخطی از وظایف محوله، به یکدیگر تذکر می‌دهند».۱۶

حسن بصری می‌گوید: پیامبر خدا(ص) فرمودند: «بهترین شهیدان امت من، کسی است که در مقابل حکم ستمگری بپاخیزد و او را امر به معروف و نهی از منکر کند و در این راه کشته شود، چنین شهیدی در بهشت، مرتبه و مقامی مابین مقام حمزه و جعفر خواهد داشت».۱۷

این همه، مصداق عملی آیه شریفه ۷۱ از سوره توبه است که می‌فرماید: «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ «مردان و زنان مؤمن دوستان و یاوران یکدیگرند، امر به معروف می‌کنند و نهی از منکر». این مهم زمانی عملی می‌شود که میان مردم و حاکمان، رابطه صمیمی و دوستانه و فضای برادرانه حاکم باشد؛ همچنان‌که پیامبر مکرم(ص) برای ایجاد فضای محبت آمیز، در آغازین اقدامات خود در مدینه، میان مسلمانان پیمان برادری بست و عقد اخوّت خواند و همه را به برادری با هم فراخواند؛ چرا که در غیر این صورت، مردم احساس امنیت نکرده و در نتیجه نسبت به وظیفه خود بی تفاوت می‌شوند و رفته رفته کار به جایی خواهد رسید که این واجب الهی فراموش شده، مردم باور خواهند کرد که اصولاً چنین وظیفه‌ای در مقابل انحراف حاکمان خویش نخواهند داشت، که البته این امر مغایر آموزه‌های اسلام و سیره معصومین(علیهم السلام) است.

۲.     نصیحت پیشوایان

مراد از «نصیحت» در بحثِ «النصیحه لأئمه المسلمین» یا «نصح الأئمه»، که نویسندگان متعددی در لزوم مشارکت مردم در سرنوشت خویش و نظارت بر زمامداران ذکر کرده‌اند، «خیرخواهی» در حق امامان و پیشوایان است؛۱۸ یعنی مردم باید از سر خیرخواهی، بر امور جامعه و اطراف خود و شیوه حکومت حاکمان خویش نظر داشته باشند و در این مقام، از هیچ‌گونه معاضدت، همیاری، همکاری، همفکری و نهایتاً اطاعت از آنان در مسیر حق کوتاهی و دریغ نکنند.

پیامبر گرامی اسلام(ص) در این زمینه می‌فرمایند: «الدّینُ نصیحهٌ، قیل: لِمَن، یا رسول الله؟ قال: لِله و لِرَسُولهِ و لاَئمهِ الدین وَ لِجماعَه المسلمین؛ همه دین، نصیحت است. پرسیده شد: برای چه کسی ای پیامبر خدا؟ فرمود: برای خدا و رسولش و امامان دین و جماعت مسلمانان».۱۹

همچنین در حدیث دیگری، خیرخواهی در حق خدا و رسول و پیشوایان و مردم، از منظر آن حضرت به اندازه‌ای با اهمیت است که ایشان این امر را به منزله تمام دین تلقی کرده‌اند. گو این که اگر در کسی این خصلت وجود داشته باشد همه دین را دارد و اگر خیرخواه و همراه خدا و رسول و پیشوایان نباشد، بویی از دین نبرده است.

بی شک لازمه خیرخواهی در این‌گونه موارد، ملاحظه امور پیرامون خود است، تا آنگاه که اگر لغزشی از پیشوایان سرزد، از سر دوستی و محبت به آن‌ها تذکر داده شود تا از اشتباه خویش دست بردارند.

«ثلاثٌ لا یَغِلُّ علیهن قلبُ امرئ مسلمٍ؛ اخلاصُ العمل لله، وَ النّصیحهُ لِأئمهِ المُسلمینَ وَ اللُّزومُ لِجَماعَتِهم… ؛ سه چیز است که وجدان پاک مسلمان از آن فروگذار نمی‌کند، اخلاص در همه اعمال برای خدا، خیرخواهی در حق پیشوایان مسلمان و همراهی با جماعت آنان».۲۰

ب. ضمانت‌های اجرایی نظارتِ مردم بر دولت در اسلام

یک نظام و تشکل نظارتی، زمانی مطلوب و کارآمد و تکامل یافته است که از ضمانت اجرایی کافی و مؤثر برخوردار باشد. تا اینجا دانستیم که در دولت اسلامی، مردم از شأن نظارتی برخوردار هستند و می‌توانند به شیوه‌های گوناگون این حق دینی خود را به اجرا در آورند. حال باید بنگریم که در پی نظارت مردم، چه تضمینی وجود دارد که این فرآیند را تکمیل کند. وقتی مردم انحرافی را در دستگاه حکومتی دیدند، چه تدبیری برای مبارزه با این انحرافات اندیشیده شده است؟ در ادامه، با استناد به سیره پیامبر اسلام(ص) انواع این ضمانت را مورد توجه قرار می‌دهیم:

۱.     دادخواهی

نخستین و منطقی‌ترین راهی که افراد در مواجهه با ستم‌ها و کارشکنی‌ها و نقض قوانین، توسط کارگزاران حکومتی اتخاذ می‌کنند، دادخواهی نزد مراجع ذی صلاح است. از دیرباز یکی از دغدغه‌های زمامداران مسلمان، چگونگی رسیدگی به جرائم و تخلفات و خیانت‌های والیان و کارگزاران حکومت بوده است. از این رو، از زمان تأسیس حکومت اسلامی به وسیله پیامبر(ص) در مدینه تاکنون، تدابیری در این باره اندیشیده شده است. همچنان که پیامبر(ص) «قضاء مظالم»۲۱ را بنیان نهاد۲۲ و امیرالمؤمنین(ع) نیز در دوران حکومت خویش با تشکیل «دکّه القضاء» این شیوه قضاوت را با عنوان «قضاء المظالم» در دیوان مظالم رسمیت بخشید و خلفای پس از آن حضرت نیز از این رسم تبعیت کردند و تا زمان معتصم، خلیفه عباسی شخصاً این کار را برعهده داشتند.

این تدبیر بدین خاطر به اجرا درآمد تا اگر از ناحیه دست نشاندگان حکومت و مأموران حکومتی، ستمی بر مردم وارد شد، آنان به طور مستقیم به بالاترین مقام حکومتی دسترسی داشته باشند و بتوانند نزد وی دادخواهی کنند. از دیگر سو، این شیوه دادخواهی سبب می‌شود مأموران دولتی همواره از تعدّی و ستم بر مردم بپرهیزند؛ چرا که در غیر این صورت با شکایت بی واسطه مردم نزد فرمانروا مواجه خواهند شد.

۲.     سرپیچی از اجرای دستورهای خلاف حق

اسلام، اطاعت کورکورانه و بی چون و چرای فرمانروایان را ناپسند می‌داند و به انسان‌ها سفارش می‌کند که با دقت کافی و بصیرت، اوامر زمامداران خویش را زیر نظر داشته باشند و اگر با حق مطابق بود، اطاعت کنند و گرنه فرمان برداری جایز نخواهد بود. قرآن کریم در این زمینه می‌فرماید: «امر فرمانروایان اسراف‌گر را پیروی نکنید، آنان که در زمین فساد می‌کنند و به اصلاح نمی‌پردازند».۲۳  گویند: بار خدایا! ما امر بزرگان و پیشوایان خود را اطاعت کردیم که ما را به راه ضلالت و گمراهی کشیدند».۲۴

همچنین اخبار و روایات زیادی در این زمینه وارد شده است که نمونه‌هایی از روایات پیامبر گرامی اسلام(ص) را نقل می کنیم: «اِنّما الطاعَهُ فی المعروفِ. فمَن أَمَرَکم بمَعصیَهٍ فَلَا تُطِیعُوهُ؛۲۵ همانا فرمانبرداری در کارهای نیک جایز است. پس هرکس شما را به کار ناشایست فرمان داد، از او اطاعت نکنید».

در روایت دیگری از علی(ع) روایت شده که پیامبر(ص) به او فرمود: «یَا عَلِیُّ، أَربَعَهٌ مِن قَوَاصِمِ الظَّهرِ؛ إِمَامٌ یَعصِی اللهَ وَ یُطَاعُ أَمرُهُ… ؛۲۶ ای علی، چهار چیز است که پشت را می‌شکند؛ امامی که خدا را معصیت می‌کند و مردم از وی اطاعت می‌کنند».

«لَا طَاعَهَ لِمَخلُوقٍ فِی مَعصِیَهِ الخَالِقِ؛۲۷ اطاعتی از مخلوق، در معصیت خالق نیست». مطابق این حدیث، مردم باید بنگرند که آیا آنچه بدان مأمور شده‌اند، در بردارنده معصیت خداوند است یا خیر و اگر آن را به گونه‌ای یافتند که در آن معصیت خدا است، باید از اجرای آن سرباززنند. فرقی نمی‌کند که این امر از ناحیه امام و رهبر صادر شده باشد یا از سوی مأموران و فرماندهان منصوب وی.

روایت از علی(ع) در دعائم الإسلام آمده است که فرمود: «پیامبر خدا(ص) سپاهیانی را به فرماندهی یکی از انصار، برای سریه‌ای اعزام کرد و به آنان فرمان داد که از وی اطاعت کنند، روزی فرمانده بر سپاهیان غضب نموده، گفت: آیا پیامبر خدا(ص) به شما فرمان نداد که از من اطاعت کنید؟ گفتند: آری. گفت: پس برایم هیزم بیاورید. آنان هیزم آوردند. گفت: هیزم‌ها را آتش بزنید. آنان چنین کردند. آنگاه گفت: در آتش داخل شوید: برخی تصمیم گرفتند که در آن وارد شوند و برخی دیگر، دیگران را از آن بازداشتند و گفتند ما از آتش به نزد رسول خدا(ص) گریخته‌ایم و اینچنین با هم گفتگو می‌کردند تا آتش خاموش شد و غضب فرمانده فرونشست. این ماجرا به پیامبر خدا(ص) رسید. آن حضرت فرمود: اگر در آتش وارد می‌شدند تا روز قیامت از آن بیرون نمی‌آمدند، اطاعت فقط در کارهای پسندیده و معروف است».۲۸ بر همین مبنا است که اصطلاح رایج میان مردم؛ «المأمور معذور» مردود می‌شود و اگر مأمور به امر آمر، جرمی یا خلاف شرعی مرتکب شود ذمۀ او از مسئولیت بریء نمی شود.۲۹

به هر حال، شرط قوام و دوام هر دولتی، اطاعت از فرامین سران است که بیشتر به شکل قانون به مردم ابلاغ می‌شود. در جامعه اسلامی و مذهبی، شرط لزوم برای اجرایی شدن قوانین، انطباق آن‌ها با موازین اسلام یا به تعبیر روایات یاد شده، منطبق بودن آن‌ها با معروف است، جز آن که مطابق روایت دوم، صالح بودن پیشوایان نیز از شرایط اطاعت از دستورات و قوانین ابلاغی از سوی ایشان است. پس اگر حاکم، ستمگر و گناهکار بود، نباید از دستوراتش پیروی کرد. این امر در حقیقت ضمانت اجرایی پیشگیری زمامداران از انحراف و کج روی است و این ضمانت اجرا آنگاه به عمل می‌آید که مردم تمام اقوال و کردار آن‌ها را زیر نظر داشته باشند.

۳.     انتقاد یا تذکر به زمامداران

انتقاد، از حقوقی است که نظام سیاسی اسلام برای مردم به رسمیت می‌شناسد و آن را زمینه‌ای برای دستیابی به سایر حقوق تلقی می‌کند. احیای این حق می‌تواند از خطرناک‌ترین آفت حکومت‌ها که استبداد و استکبار است جلوگیری کند. انتقاد سازنده، به عنوان ابزاری مفید و کارآمد برای انسان‌های حق گو و حق طلب و آزاد به شمار می‌آید. آن‌گاه که دیدند سران حکومت در روند اجرای امور کشور دچار اشتباه و خطا شده‌اند یا آن که در عمل با سرنوشت مردم بازی می‌کنند و آینده کشور را به مخاطره می‌اندازند، زبان به انتقاد می‌گشایند و آنان را متوجه ضعف و اشتباه خودشان می‌کنند. در سیره حکومتی و مدیریتی نبوی و علوی، این حق به رسمیت شناخته شده و حکایت‌هایی در این زمینه نقل گردیده است که نمونه‌ای از آن را می‌آوریم:

پیامبر خدا (ص) روزی مشغول تقسیم غنیمت‌های جنگی بود و سیاست دلجویی و تألیف قلوب اقتضا می‌کرد که به افراد با نفوذِ تازه مسلمان، که برای خود شخصیتی قائل بودند، توجه بیشتری شود. از این رو، به هنگام پرداختن سهم هر یک از مسلمانان، قدری به طرف راست خود توجه کرد، گویی با کسی حرف می‌زد و بعد سهم فرد مورد نظر را تحویل داد، که به اعتقاد حاضران، مخاطب آن حضرت جبرئیل بوده است. به نظر برخی مقدس نمایان شیوه تقسیم غنیمت‌ها برخلاف عدالت بود! از این رو، یکی از آنان تصمیم گرفت که از پیامبر در حضور اصحاب به شدّت انتقاد کند! او «ذوالخویصره» از قبیله بنی تمیم بود؛ قامتی بلند و چهره‌ای سیاه و چشمانی فرو رفته داشت؛ ابروانش به هم پیوسته، سرش تراشیده و آثار سجده بر پیشانی‌اش جلوه‌گر بود. وی، هنگامی که پیامبر مشغول تقسیم بود، پیش آمد و بی آن که به ایشان سلام کند، به جمع حاضر سلام کرد و سپس پیامبر اعظم(ص) را با نام و به صورتی اهانت آمیز خطاب کرد و گفت: «یَا مُحَمَّدُ، وَاللهِ مَا تَعدِلُ!؛ ای محمد، به خدا سوگند عدالت نورزیدی!» پیامبر در حالی که به خاطر انتقاد توهین آمیز چهره‌های مقدس نما، ناراحت شده بودند، به آرامی به وی فرمودند: «وَیحَک! فَمَنَ یَعدِل إِذَا لَم أَعدِل؛ وای بر تو! چه کسی عدالت می‌ورزد! اگر من عدالت نداشته باشم. حاضران که از این پیشامد به سختی دلگیر و ناراحت شده بودند، اجازه کشتن او را خواستند. پیامبر رحمت فرمود: «نه، نمی‌خواهم مشرکان بشنوند که اصحاب خود را کشته‌ام. او تنها نیست، هوادارانی نیز دارد که ظاهری بسیار آراسته دارند، که اگر شماها نماز و روزه‌هایشان را ببینید، نماز و روزه خود را ناچیز و کوچک می‌شمارید. آنان چنان در دین فرو رفته‌اند که همچون تیری هستند در کمان، که به زودی به طور کامل از دین خارج می‌شوند! آن‌ها کمترین پیوستگی با اسلام ندارند! شما متعرّض آنان نشوید، خداوند آنان را پس از من به دست محبوب‌ترین خلق خواهد کشت». چنانکه پیامبر خدا(ص) خبر داده بود، ذوالخویصره و همراهانش در جنگ نهروان به دست امام علی(ع) به هلاکت رسیدند.۳۰

البته این‌گونه انتقادهای ناروا، اختصاص به صدر اسلام و رسول گرامی نداشت و سایر رهبران الهی، به ویژه امام علی(ع) نیز با چنین برخوردهایی مواجه بوده‌اند. آنچه مهم است این است که باور داشته باشیم در سیره حکومتی و مدیریتی پیامبراسلام و ائمه اطهار(علیهم السلام) پذیرفته شده است که چنین حقی برای مردم وجود دارد که بتوانند بی هیچ پیرایه و مانعی، به پیشوای خود انتقاد کنند و آنچه را که فکر می‌کنند اشتباه است، تذکر دهند.

۴.     قیام و مبارزه علیه حکومت ظلم

مطابق روایات امر به معروف و نهی از منکر و فتاوای فقها،۳۱ آخرین مرحله از مراتب امر به معروف و نهی از منکر «اقدام عملی» است. اقدام اشخاص در مقابل یکدیگر یا اقدام اشخاص در برابر دولت جور، هر یک دارای احکام و مسائل مربوط به خود است که در کتب فقهی به آن پرداخته‌اند.

به مناسبت موضوع مقاله، حدیثی در این خصوص می‌آوریم؛ نقل شده است که حضرت سید الشهدا(ع) قبل از شهادتش، به یاران خویش فرمود:  «ای مردم، همانا پیامبر خدا فرمود: هرکس ببیند سلطان ستمگری حرام‌های خدا را حلال می‌شمرد، عهد و پیمان خدا را می‌شکند، مخالف سنّت رسول خدا رفتار می‌کند و بر بندگان خدا، با گناه و ستمگری حکومت می‌راند پس با کردار و گفتار علیه وی شورش نکند، بر خداوند رواست که او را به جایگاه همان سلطان جائر بکشاند».۳۲

سراسر تاریخ اسلام، مملو از سرگذشت مصلحانی است که با ستمگران و حاکمان ظالم به مبارزه برخاستند و باید گفت همین سخن گهربار پیامبر اسلام(ص) بود که زمینه ساز قیام خونین امام حسین (ع) شد.

شیعه و اهل سنت در این مورد اختلاف مبنایی دارند. بسیاری از فقهای اهل سنت به طور مطلق اطاعت از حاکم را، گرچه فاجر و ستمگر باشد، واجب می‌دانند و خروج علیه حاکمان را جایز نمی‌شمرند.

بند سوم. نظارت دولت بر مردم در حکومت نبوی

در فرهنگ مدیریتی و سیاسی اسلام، مردم و دولت مردان، از حقوق و تکالیف متقابل برخوردارند. همانگونه که مردم حق دارند برحاکمان خویش نظارت کنند، حاکمان نیز از این بابت که متولّی تأمین امنیت و سلامت جامعه هستند، نظارت بر آحاد مردم و جامعه را برعهده دارند. در بند قبل، با شیوه‌های مختلفِ نظارت مردم بر زمامداران در سیره حکومتی پیامبر(ص) تا حدی آشنا شدیم؛ در ادامه، با روش‌های نظارتی دولتمردان بر مردم آشنا خواهیم شد.

الف. امر به معروف و نهی از منکر و پرداختن به امور حسبیه۳۳

امر به معروف و نهی از منکر، به عنوان کارآمدترین ابزار نظارت متقابل دولت و مردم، دارای جایگاه ویژه‌ای در میان فرایض دینی است. در سخنان امیر مؤمنان علی(ع)، واداشتن به خیر و نیکی و بازداشتن از شرّ و بدی، بهتر و برتر از جهاد در راه خدا شمرده شده است. «برتری این دو فریضه بر جهاد، در سخن امام علی(ع) به سبب آثار و نتایج آن است؛ نه برای پاداش اُخروی و اجری که جهاد کننده و آمرین به معروف و نهی کنندگان از منکر دارند».۳۴

بی تردید از آثار و نتایج گران‌بهای این دو فریضه الهی، اولاً برپایی جامعه‌ای نمونه و مبتنی بر قانون. ثانیاً تضمین اجرای صحیح قوانین و عدم انحراف از آن از سوی مجریان و عموم مردم خواهد بود و ثالثاً با توجّه به آنچه بیان شد، می‌توان به این نتیجه دست یافت که امر به معروف و نهی از منکر، از جمله فرایض اجتماعی بوده و یکی از مبانی اندیشه سیاسی و ارکان سیاسی مسلمانان به شمار می‌آید.

برخی از فقها نیز با توجه به اطلاق آیات قرآنی در مورد امر به معروف و نهی از منکر، انجام بعضی از مراتب امر به معروف و نهی از منکر را، جزئی از وظایف حکومت دانسته۳۵ و ایجاد دوایر امر به معروف و نهی از منکر و حِسبه را بخشی از وظایف قوّه مجریه بر شمرده‌اند.۳۶ وظیفه این اداره که پیشینه آن به عصر پیامبر(ص) می‌رسد،۳۷ در اعصار خلافت اسلامی به طور اجمال «امر به معروف و نهی از منکر» در مراتب مختلف بود و چه بسا شخص امام تصدّی اکثر وظایف آن را بر عهده می‌گرفت.۳۸

در ادامه به برخی از موارد، که پیامبر خدا(ص) حِسبه را خودش به عهده گرفت یا به عهده فرد دیگری گذاشت، اشاره می کنیم:

  1. روزی پیامبر خدا با محتکرین برخورد کرد و فرمود: «آنچه را احتکار کرده‌اند در وسط بازارها و در محلی که در دید همه باشد، به مردم عرضه کنند».۳۹
  2. پیامبر خدا در بازار مدینه گندمی را دید، به فروشنده آن فرمود: «گندمت را پاک و تمیز می‌بینم و سپس قیمت آن را پرسید؛ به قلب آن حضرت الهام شد که دستش را در گندم فرو برد (و آن را امتحان کند) و چون دست در میان گندم فروبردند، از میان آن، نوع بدی از گندم بیرون آورد و به فروشنده فرمودند: تو خائن و متقلب بر مسلمانانی».۴۰
  3. بعد از فتح مکه، پیغمبر «سعید بن سعید العاص» را به نظارت در امور بازار و کسب و کار بازاری‌های مکه گذاشت.۴۱

از این روایات و ده‌ها نمونه دیگر، این نتیجه به دست می‌آید که امور عمومی کوچه و بازار مردم، در نظر پیامبر مکرم(ص) به اندازه‌ای اهمیت داشته که آن وجود مبارک خود به اقامه ارشاد و راهنمایی مردم و بازداشتن آن‌ها از کجی و انحراف می‌پرداختند و اگر خود امکان مواجهه مستقیم با مردم بلادی را نداشتند، افراد مورد وثوق خود را برای این امر به آنجا می‌فرستادند. نکته مدیریتی که در این سیره عملی پیامبر در امر حکومت به دست می‌آید، این است که نظارت بر امور و شئون اجتماع در درجه اول بر عهده شخص حاکم است و او باید قبل از هرکس به این امر مبادرت ورزد و دیگر ناظران نیز باید با شخص حاکم ارتباط مستقیم داشته باشند.

ب. به کارگیری مأموران و بازرسان مخفی

اصل اولیه و داوری مستقل عقل، اقتضا می‌کند که زیر نظر گرفتن پنهانی دیگران و کاوش و جست و جو کردن درباره آنان و نیز افشاگری و انتشار عیب‌ها و اسرارشان، جایز نباشد.۴۲ با این حال با اندیشه و دقت در آیات و روایاتی که تجسّس در امور دیگران را نهی می‌کند، این موضوع روشن می‌شود که «قلمرو و محدوده این تحریم تنها اسرار، عیب‌ها و لغزش‌های شخصی و خانوادگی است که با مصالح عمومی هیچ‌گونه ارتباطی ندارد».۴۳ اما آنچه مربوط به امور عمومی جامعه اسلامی است و مصلحت همه مردم و حکومت اسلامی به آن بستگی دارد، باید براساس قوانین و مقررات اسلام مورد بازرسی و مراقبت قرار گیرد. در نظام اسلام، سابقه این نوع نظارت به دوران حکومت پیامبر(ص) می‌رسد.۴۴ سیره پیامبر خدا اینگونه بود که به ویژه در مورد کارگزاران خود، بازرسان و ناظرانی مشخص می‌کردند، «آن ها موظف بودند به طور مرتب در مورد عملکرد کارگزاران به آن حضرت گزارش دهند، تا ایشان بر اساس این گزارش‌ها و اطلاعات موجود، از اعمال و رفتار کارکنان خود آگاهی یابند و عملکرد آنان را کنترل نمایند».۴۵

دو روایت در این زمینه:

  1. ریّان بن الصلت از امام رضا(ع) نقل می‌کند که امام فرمود: «کَانَ رَسُولُ اللهِ(ص) إذَا وَجَّهَ جَیشاً فَأَمَّهُم امیرٌ بَعَثَ مَعَه مِن ثِقاتِهِ مَن یَتَجَسَس لَهُ خَبَرَهُ؛۴۶ پیامبر خدا هرگاه سپاهی را برای مأموریت اعزام می‌کرد، پس از تعیین فرمانده، برخی از افراد مورد اعتماد و وثوق خود را بر او می‌گماشت تا رفتار آن فرمانده را زیر نظر گرفته، برای پیامبر گزارش کنند». این روایت، بیان کننده شرط مهم در ناظران؛ یعنی موثق و مورد اعتماد بودن، نیز می‌باشد.
  2. شیخ صدوق(رحمه الله) به اسناد خود از عِمران بن حصین نقل کرده است که: پیامبر(ص) سپاهی را به جایی اعزام کرد و علی(ع) را فرمانده آن سپاه قرار داد، پس از انجام مأموریت و بازگشت سپاه، پیامبر کارها را پیگیری کرد و از آنان درباره آنچه گذشته بود و نیز درباره فرماندهشان و عملکرد او پرسید. پاسخ دادند: بسیار خوب بود، جز آن که او در نماز جماعت، پس از حمد، تنها سوره «توحید» را می‌خواند. پیامبر فرمود: سبب این کار را از او خواهم پرسید. پیامبر بلافاصله از علی(ع) توضیح خواست. او در پاسخ گفت: «به سبب این که این سوره را دوست می‌دارم». پیامبر فرمود: «تو این سوره را دوست نداشته‌ای تا آن که خدای تعالی تو را دوست داشته است».۴۷
نتیجه گیری

از بیان گوشه‌هایی از موضوع نظارت در سیره حکومتی پیامبر خدا و اشاره به بعضی از روایات مربوط، این نتیجه به دست می‌آید که در نظام مدیریتی آن حضرت، نظارت به عنوان یکی از عناصر اصلی اداره امور جامعه به شمار آمده و آنچه در آن عصر به عمل آمده، منطبق با شیوه‌های مدیریتی نوین است؛ به ویژه نظارت همگانی و متقابل مردم و دولت، از اهمیت بسزایی برخوردار است و این امر در حقیقت ناشی از میزان درجه و اعتبار جایگاه مردم در نظام سیاسی اسلام می‌باشد.

پی نوشت

[۱] اعراف: ۷

[۲] تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۴

[۳] «کلکم راعٍ‌ و کُلکم‌ مسوءول‌ عن رَعیّته» محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۴، باب۶۳، ص۲۴۹، ح ۱۶۶۱۲

[۴] اعراف: ۷

[۵] ر.ک.به: نگارنده، نظارت‌ و نهادهای‌ نظارتی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۸۲ و جمعی از نویسندگان، مدیریت در اسلام‌، پژوهشگاه‌ حوزه‌ و دانشگاه، ۱۳۸۴، صص۲۸۹ تا ۲۶۴

[۶] ‌‌پرهیزکار‌، کمال، تئوریهای مدیریت، صص۴۷  35

[۷] نگرشی بر مدیریت در اسلام (مجموعه مقالات‌) جمعی‌ از‌ نویسندگان، مرکز آموزش مدیریت دولتی، ۱۳۷۲، ص۲۳۶

[۸] «یا اَیُّها الذینَ آمنوا أطیعُوا الله و اطیعوا الرَّسولَ‌ و اُولیِ الأمر منکم»، نساء: ۵۹

[۹] الهندی، کنزالعمال، ص۵۹

[۱۰] نساء: ۵۹

[۱۱] معرفت، محمد هادی، ولایت فقیه، ص۱۰۹

[۱۲] اصول‌ کافی‌، ج۲، صص‌۱۶۴ و ۱۶۳

[۱۳] منتظری، حسینعلی: مبانی فقهی حکومت اسلامی‌، ج۳، ص۳۳۸‌؛ عمید زنجانی، عباسعلی: فقه سیاسی، ج۲، ص۱۳۰

[۱۴] وسائل‌الشیعه، ج۱۱، ص۴۰۷

[۱۵] مسند احمد، ج۴، ص۱۹۲

[۱۶] جمعی از نویسندگان، مدیریت در اسلام، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ص۲۹۲

[۱۷] معالم القربه، چاپ عصر، ص۶۱

[۱۸] فصلنامه حکومت اسلامی‌، ش۱، پاییز‌۷۵‌، مقاله نصیحت ائمه المسلمین

[۱۹] وسائل الشیعه، ج۱۶، باب۳۵، ح۷

[۲۰] اصول کافی، ج۱، ص۴۰۳، ح۱

[۲۱] ماوردی در کتاب احکام سلطانیه، پس از باب قضا، بابی‌ را‌ به نام «ولایت مظالم» گشوده است‌. (صص‌۸۴۷۷‌) چنانچه‌ ابویعلای‌ فراّء نیز در کتاب‌ خود احکام السلطانیه همین باب را آورده است. (صص۷۹۷۳) ماوردی در احکام السلطانیه‌ نمونه‌هایی‌ از قضاوت‌های مظالم توسط شخص پیامبر‌ خدا‌ ذکر‌ کرده‌ است‌.

«ولایت مظالم» یک‌ تشکیلات‌ تکمیلی نظام قضایی است که بالاترین مرجع رسیدگی به شکایات است. رسیدگی به شکایاتی که دیگر‌ قضات‌ توان‌ رسیدگی به آن را ندارند یا درباره‌ قضاتی‌ که‌ خود‌ مرتکب‌ ستمگری‌هایی‌ شده‌اند. در عصر و زمان ما، به گونه‌ای که می‌توان دیوان عالی کشور و دیوان عدالت اداری و هیأت رسیدگی به تخلّفات کارمندان دولت را از این قبیل بر شمرد‌. (به نقل از منتظری، پیشین، ج۳، ص۳۲۱)

[۲۲] شمس الدین، محمدمهدی؛ نظام الحکم والاداره فی الاسلام، ص۵۵۹

[۲۳] شعرا: ۱۵۲و۱۵۱‌

[۲۴] احزاب‌: ۶۷‌

[۲۵] ابن تیمیّه، نظریه العقد، ص۱۷

[۲۶] شیخ صدوق، خصال، ج۱، ص۲۰۶

[۲۷] وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۲۲، ابواب امر به معروف و نهی از منکر، باب۱۱، ح۷

[۲۸] دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۵۰

[۲۹] مفاد ماده ۵۶ و ۵۷ قانون مجازات اسلامی

[۳۰] ر.ک.به: محمد محمدی ری شهری‌، رهبری‌ در اسلام، انتشارات دارالحدیث، ۱۳۷۶، صص۴۰۹ تا ۴۰۷، نویسنده، این داستان را از منابع مختلف شیعه و سنی که به شکل‌های گوناگون بیان کرده‌اند، نقل به مضمون کرده است‌

[۳۱] ر.ک.به‌: امام خمینی؛ تحریر الوسیله، ج۱، کتاب امر به معروف و نهی از منکر، مسأله یک

[۳۲] ابن اثیر، الکامل فی‌التاریخ، ج۴، ص۴۸

[۳۳] «حسبه اسم مصدر و از ریشه‌ «حسب‌» در‌ لغت به معنای شمارش کردن است. (ابن منظور، لسان العرب، صص۱۶۶۱۶۴) معانی دیگری‌ نیز‌ برای حسبه ذکر شده است (همان). مفهوم اصطلاحی حسبه به نقل از‌ ماوردی‌ و ابویعلی‌ عبارت است از: «الحسبه هو الأمر بالمعروف اذا ظَهَر ترکُه، و النهی عَنِ المنکرِ اِذا ظَهَر‌ فعلُه‌؛ حسبه‌ عبارت است از فرمان به نیکی، هنگامی که ترک آن آشکار شود‌ و بازداشتن‌ از بدی، آنگاه که آشکار شود»، ماوردی، الاحکام السلطانیه، ص۲۴۰؛ ابویعلی، الاحکام السلطانیه، ص۲۸۴؛ هر دو‌ کتاب‌ به تفصیل در مورد نهاد حسبه، شرایط و چگونگی اجرای آن، مطالبی بیان‌ کرده‌اند‌. برای مطالعه بیشتر ر.ک.به: منتظری، پیشین، ج۳، صص‌۴۶۷‌ تا‌ ۴۲۲ به نقل از ابن اخوه، معالم‌ القربه‌ فی أحکام الحسبه؛سیف الله صراّمی، حسبه یک نهاد حکومتی، فصلنامه حکومت اسلامی‌، ش۱۴‌

[۳۴] نوری همدانی‌، حسین‌، امر به معروف و نهی از منکر، ص۵۶

[۳۵] منتظری، پیشین، ج۳، صص۳۷۵  355 و ۴۰۳

[۳۶] همان، ص۲۱۲

[۳۷] همان، ص۴۰۳

[۳۸] همان

[۳۹] وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۳۱۷، ابواب تجارت، باب۳۰، ح۱

[۴۰] همان، ج۱۲، صص ۲۱۰و۲۰۹، ابواب ما یکتسب به، باب۸۶، ح۸

[۴۱] منتظری، پیشین، ص۴۱۱، به نقل التراتیب الإداریه، ج۱، ص۲۸۵

[۴۲] منتظری، پیشین، ج۴، صص۲۸۹۲۸۲

[۴۳] همان، ص۲۹۹

[۴۴] القرشی‌، باقر شریف، نظام حکومتی و اداری اسلام، ص۴۳۵

[۴۵] گروه نویسندگان، مدیریت در اسلام، پژوهشگاه حوزه‌ و دانشگاه‌، ص۲۹۸

[۴۶] مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۶۱

[۴۷] التوحید، مکتبه‌ الصدوق‌، تهران، ۱۳۹۸.ق، ص۹۴

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.