نام‌گذاری در سیره رسول خدا

یکی از سیاست‌های اصولی رسول خدا(ص) در حوزه تعلیم و تربیت و پی‌ریزی جامعه‌ای آرمانی بر اساس آموزه‌های دینی، حوزه نام‌گذاری‌هاست؛ از این‌رو رسول خدا(ص) با هدف فرهنگ‌سازی و هویت‌بخشی، در کنار سفارش‌های قرآنی، خود نیز در همه حوزه‌های مرتبط، از جمله گزینش نام زیبا برای کودکان، بهینه‌سازی و تغییر نام بزرگ‌سالان، کنیه‌گذاری، اصلاح و دگرگون‌سازی نام‌های قبایل و اماکن و جز آن، کوشید فرهنگ نام‌گذاری را از عناصر جاهلی پاک‌سازی نموده و با گزینش نام‌های پسندیده و سازوار با فرهنگ دینی، نشاط و بالندگی را در جامعه تزریق نماید. او همچنین ضمن دوری از نام‌های نکوهیده و تفأل به نام‌های زیبا، حتی بر اموال شخصی خود نیز نام‌های نیکو نهاد و بدین ترتیب زیباگزینی در نام را نسبت به همه پدیده‌های پیرامون به مطالبه عمومی مردم و فرهنگ مسلط آنان مبدل ساخت.

35

بسم‌الله الرحمن الرحیم

نام‌گذاری در سیره رسول خدا و نقش آن در فرهنگ سازی و هویت بخشی

نویسنده: دکتر اکبر احمدپور[۱]

منبع: مطالعات اسلامی: تاریخ و فرهنگ، سال چهل و هفتم، شماره پیاپی،۹۴ بهار و تابستان ۱۳۹۴، ص۳۶-۱۱

 

چکیده

یکی از سیاست‌های اصولی رسول خدا(ص) در حوزه تعلیم و تربیت و پی‌ریزی جامعه‌ای آرمانی بر اساس آموزه‌های دینی، حوزه نام‌گذاری‌هاست؛ از این‌رو رسول خدا(ص) با هدف فرهنگ‌سازی و هویت‌بخشی، در کنار سفارش‌های قرآنی، خود نیز در همه حوزه‌های مرتبط، از جمله گزینش نام زیبا برای کودکان، بهینه‌سازی و تغییر نام بزرگ‌سالان، کنیه‌گذاری، اصلاح و دگرگون‌سازی نام‌های قبایل و اماکن و جز آن، کوشید فرهنگ نام‌گذاری را از عناصر جاهلی پاک‌سازی نموده و با گزینش نام‌های پسندیده و سازوار با فرهنگ دینی، نشاط و بالندگی را در جامعه تزریق نماید. او همچنین ضمن دوری از نام‌های نکوهیده و تفأل به نام‌های زیبا، حتی بر اموال شخصی خود نیز نام‌های نیکو نهاد و بدین ترتیب زیباگزینی در نام را نسبت به همه پدیده‌های پیرامون به مطالبه عمومی مردم و فرهنگ مسلط آنان مبدل ساخت.

مقدمه

نام‌ها، افزون بر نشان دادن ویژگی‌ها و توانایی‌های صاحب نام، نوع نگاه، شیوه تعامل و چگونگی رویارویی او را با پدیده‌های مرتبط و برعکس، ترسیم نموده و رابطه‌ای عاطفی، سازنده و هدفمند میان آنان برقرار می‌سازد. بر همین اساس رسول خدا(ص) کوشید با گزینش نام‌هایی سازوار با ایده‌ها و آرمان‌های مکتبی خود در همه حوزه‌ها، اعم از اشخاص و گروه‌ها، قبایل و تیره‌ها، شهرها و مناطق، به اصلاح جامعه و تحول در اندیشه انسان بپردازد و روابط وی را با دیگر پدیده‌ها بهبود بخشیده، محیطی سرشار از شادابی را برای رشد آماده سازد.

آشکار است که نام در صورتی که زیبا برگزیده شود، می‌تواید به زندگی معنی ببخشد و ضمن تقویت خودباوری، زیباگرایی او را نسبت به پدیده‌های پیرامونی افزایش داده، افق‌های تازه‌ای را فرارویش بگشاید و در برابر، گزینش نام‌های نازیبا، افزون بر آسیب‌های روانی در نوع تعامل فرد و ارتباط وی با دیگران نیز آشفتگی به وجود آورد. به همین جهت رسول خدا(ص) از به کار بردن نام‌های نامناسب و بی‌محتوا و یا ناهمخوان با اهداف متعالی خویش دوری می‌جُست، و هرگاه با این گونه نام‌ها روبه‌رو می‌گشت، بی‌درنگ به تغییر آن همت می‌گماشت. افزون بر آن، معیارهای ویژه‌ای را نیز در این باب به دست داد تا مردم با استفاده از آن‌ها به گزینش نام‌های مناسب بپردازند.

مقاله پیش رو نقش و جایگاه سیره رسول خدا(ص) بر بهینه‌سازی نام‌ها و فرهنگ سازی‌های مرتبط پرداخته است.

  1. تعاریف
    • سیره:

سیره بر وزن «فِعله» از ریشه سِیر به معنای رفتن آمده است. البته نه هر رفتنی، بلکه تنها نوع خاصی از آن را «سیره» گویند. بنابراین در تعریف «سیره» می‌توان گفت: نوع حرکت، رفتار عملی و نیز شیوه و روشی است که انسان در زندگی به منظور دستیابی به هدفی خاص در پی می‌گیرد؛ چنانچه لغویان هم در تبیین مفهوم آن بر اصطلاحاتی چون: طریقه، سنتت، حالت، هیئت و مذهب تکیه نموده‌اند(طریحی، ۳/۳۴۰؛ زبیدی، ۱۲/۱۱۶؛ فیروزآبادی،۲/۷۸)، آن سان که در فرهنگ لغات فارسی نیز آن را به: سیرت، روش، مذهب عادت، سنت، خلق و خو و مواردی از این دست تفسیر نموده‌اند(دهخدا، ۲۹/۷۶۲؛ معین، ۲/۱۹۷۷)

  • نام:

در تعریف نام گفته‌اند: لفظی است که بدان چیزی یا شخصی را بخوانند(دهخدا، ۴۶/۲۳۴؛ معین،۴/۴۶۱۲). برخی دیگر گفته‌اند: کلمه یا گروهی از کلمه‌ها که برای نامیدن و شناسایی انسان، حیوان یا چیز دیگری به کار می‌رود(انوری،۸/۷۶۸۱). معادل نام را در زبان عربی «اسم» گویند که از منظر لغویان لفظی است که دلالت بر «معنا» می‌کند، بدون آن‌که زمان از آن استفاده شود، در برابر «مهمل» که فاقد معنا است(زبیدی،۱۰/۱۸۳؛ طریحی، ۱/۲۳۰). برخی هم گفته‌اند: اسم چیزی است که به وسیله آن می‌توان ذات شئ را شناخت و به درون آن دست یافت(راغب،۲۵۰)

نام‌گذاری را هم همان نام‌گذاشتن، تسمیه، نام نهادن، اسم چیزی را معین کردن و یا نامیدن، دانسته‌اند(دهخدا، ۴۶/۲۵۱؛ معین،۴/۴۶۲۷).

  • اصطلاحات مرتبط
    • لقب:

لقب که یکی از اصطلاحات مرتبط با اسم است، نامی است که بجز نام نخست شخص به جهت ستایش و یا تنقیص وی. البته گاهی نیز ممکن است این لقب تنها به جهت شناسایی، بدون هیچگونه تنقیصی، و حتی با رضاایت وی انجام یافته باشد مثل نام‌گذاری دانشوران برجسته‌ای به نام: اعمش و اخفش و…(راغب۴۷۳؛  13/94؛ طریحی، ۲/۱۶۷)

  • کنیه:

در کنیه هم نوعی پنهان‌سازی و پرده‌پوشی را می‌توان یافت؛ چرا که در آن از نام بردن شخص به نام اصلی وی خودداری می‌گردد، بلکه با نامی دیگر، و البته به انگیزه تعظیم و احترام، از وی یاد می‌شود. (ابن منظور، ۱۲/۱۷۴؛ طریحی، ۱/۳۶۳). البته برای کنیه گونه‌های دیگری نیز برشمرده‌اند که ملاحظه آنها مفید و سودمند است. (ابن منظور، همان)

  1. رابطه نام و معنا

در باب رابطه نام و معنا باید گفت: نام‌های بشری که انسان پدیدآورنده آن است، قراردادی است نه واقعی؛ زیرا ممکن است کسانی برای پدیده‌ای زشت، نامی زیبا برگزینند و یا به عکس، اما نام‌های خداوید حقیقی و واقعی بوده و تخیّل و گزافه‌گویی در آن راه ندارد. با این حال این واقعیت را نمی‌توان نادیده انگاشت که معانی زیبا به صورت طبیعی نام را نیز پسندیده می‌سازد و در برابر، معانی پست و منفور، به الفاظ هم تسری می‌یابد؛ چنانچه در زیارت جامعه خطاب به امامان می‌خوانیم: «أَسْمَاؤکمْ فِی الْأَسْمَاءِ وَ أَنْفسُکمْ فِی النُّفلوسِ فَمَا أَحْلَا أَسْمَاءَکم» نام‌های شما در میان دیگر نام‌ها است و خود نیز در میان مردمید اما چه شیرین و نیکوست نام‌های شما! (شریعتی،۳۴۱)

افزون بر آن، گاهی نام نیز، فارغ از معنا، دارای آثار و خواص ذاتی و تکوینی است که شرافت ذاتی پیدا کرده، ممتاز از دیگر نام‌ها می‌گردد. چنان‌که خداوند برای شماری از پیامبران و اولیای خویش، به گونه‌ای مستقیم نام‌هایی را برگزیده، و یا به پیامبر(ص) دستور می‌دهد برای فرزندانش نام‌های ویژه‌ای را که تا آن زمان چندان شناخته شده نبود، یعنی حسن و حسین(ع) و فاطمه(س) را در نظر بگیرد و یا برخی از نام‌ها را تغییر دهد، این با خنثی بودن نام‌ها نسبت به معانی و فقدان آثار ذاتی و تکوینی برای آنها سازگار نیست. به علاوه شماری از احکام که در متون فقهی بر برخی از نام‌ها مترتب گشته، همچون رعایت ادب و احترام نسبت به نام‌های پیامبران و امامان(ع) و یا حرمت و نارواییِ دست زدن جُنب و حائض به این‌کونه نام‌ها و مواردی از این قبیل(شهید اوّل، ۱/۲۷۰؛۱۳/۹۴)، می‌تواید مؤیّد حقیقت پیش گفته باشد. آشکار است که این قاعده تنها محدود به حوزه انسانی نیست، بلکه در غیر آن نیز جاری و ساری است.

  1. نام‌گذاری و هویت سازی

نام‌گذاری در هویت سازی به ویژه در حوزه انسانی، نقش تعیین کننده‌ای خواهد داشت؛ چرا که نام افزون بر آن‌که نشان دهنده ذات و هویّت انسان است، نمایان‌گر استقلال و تمایز او نسبت به دیگران نیز هست و حوزه وجودی او را از غیر خود جدا می‌سازد؛ از همین رو است که انسان‌ها از داشتن نام‌های مبهم و مشترک از آن جهت که مرز آنان را با دیگران مشخص نمی‌کند، گریزانند. به علاوه نام، عامل ارتباط انسان با گذشته بوده و پیوند او را با پیشینه فرهنگی و اعتقادیش برقرار خواهد ساخت؛ چرا که بیشتر نام‌ها برگرفته از نام‌های آباء و اجدادی و یا شخصیّت‌های فرهنگی و اعتقادی است و انسان با بهره‌وری از این نام‌ها، خود را با عقبه فرهنگی و تاریخی ریشه‌داری مرتبط می‌یابد، و همین عامل زمینه هویت سازی و شخصیت پردازی او را فراهم می‌سازد. ضمن آن‌که نام، به ویژه آنجا که برگرفته از نام چهره‌های بلندآوازه دینی باشد می‌تواند بهترین الگو را فراروی انسان قرار دهد تا وی شخصیّت و آینده خود را برابر این تراز طراحی و بهینه‌سازی نماید. گذشته از آن، نیاز به بالیدن و تکیه بر افتخارات، نیاز همیشگی و بی چون و چرای انسان در حوزه روح و روان است که بدون آن دچار خودکم‌بینی و بحران‌های روحی و روانی شده و بیم از انحراف و کجروی و نیز پناه بردن به آرام بخش‌های خیالی و بدلی او را تهدید خواهد نمود؛ که نام‌های نامناسب، افزون بر مشکلات ریز و درشت آن، به صورت معمول انسان را در معرض آزار و تحقیر دیگران قرار داده، زمینه یأس و خودکم‌بینی را برای صاحبش فراهم خواهد ساخت. از این‌رو ورود جدّی رسول خدا(ص) به حوزه نام‌گذاری‌ها، پی‌ریزی یکی از اصلی‌ترین پایه‌ها و زیرساخت‌های تمدن اسلامی که همان هویت‌سازی دینی است خواهد بود؛ چرا که برپایی جامعه دینی، بدون برخورداری از هویت مستقل اسلامی، آن‌هم در همه عرصه‌ها، از جمله حوزه نام‌گذاری‌ها، سرابی بیش نیست.

  1. قرآن و نامگذاری

در قرآن نیز بهره‌گیری از نام‌های زیبا و پرهیز از نامگذاری‌های نامناسب، مورد سفارش جدّی است و همین آموزه‌ها است که الهام‌بخش رسول خدا(ص) قرار گرفته و سیاست‌های راهبردی آن حضرت را تعیین نموده است. از جمله در آیه ۱۱سوره حجرات می‌فرماید: « وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ؛ و با القاب زشت و ناپسند یکدیکر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید». هرچند در این آیه به صورت مستقیم از القاب زشت نهی شده است، امّا آشکار است که بسیاری از آنها برگرفته از نام‌های زشت است. ضمن آن‌که لقب از گستره مفهومی وسیعی برخوردار بوده، شامل هر نام و صفتی است که اگر انسان را با آن بخوایند، برای ناخوشایند است.

در شأن نزول آیه آمده است که: عایشه از صفیّه، همسر دیگر رسول خدا(ص)، به عنوان «یهودیّه» یاد نمود و او را سرزنش می‌کرد. صفیّه شکایت او را نزد رسول خدا(ص) برد و آن حضرت ضمن دل‌داری وی، شیوه پاسخ‌دهی را نیز یادش داد تا به وی بگوید: «پدرم هارون و عمویم موسی و همسرم رسول خدا(ص) است. افتخاری که دیگر همسران آن حضرت فاقد آنند»(واحدی،۲۱۸؛ طبرسی، ۹/۲۲۷). البته وجوه دیگری هم در شأن نزول آیه، از جمله: عیب‌جویی عایشه نسبت به زینب و یا ام سلمه، و یا زمانی نسبت به صفیّه سخن به میان آمده است(همان جا؛ زمخشری، ۴/۳۷۳). یا در سوره بقره از فسوق و جدال در حج نهی شده است (بقره، آیه ۱۹۷)، که برابر دیدگاه برخی مفسران ناسزاگویی و بهره‌گیری از نام‌های زشت نیز در شمار معانی آن دو است(طبرسی، ۲/۴۴؛ طوسی، ۹/۱۶۴) خداوند نیز نام‌هایی را برای پیامبران و اولیای خویش و جز آنان برگزیده است که نشان‌دهنده اهمیّت این موضوع در فرهنگ دینی است؛ چنانچه فرزند مریم را به نام مسیح(آل عمران، ۴۵)، پیامبر آخرالزمان را به نام احمد(ص)(صف،۶)، فرزند زکریا را به نام یحیی(مریم، )، نام‌گذاری نموده است. نیز نامیدن پیروان رسول خدا(ص) به «مسلمانان» (حج، ۷۸)، و یا صحابیان آن حضرت به «انصار» و «مهاجر» و نسل بعدی به «تابعان» (توبه، ۱۰۰). به علاوه، خداوند نیکوترین نام‌ها را نیز از آنِ خود دانسته است(طه،۸؛ حشر،۲۴)، و این می‌تواند بیانگر این پیام باشد که در نام‌گذاری‌های انسانی نیز باید بهترین‌ها را در حوزه قالب و محتوا برگزید تا هم از حُسن ظاهری بهره‌مند باشد و هم از لطافت معنوی.

  1. اصول کلی و سیاست‌های محوری رسول خدا(ص) در حوزه نام‌گذاری‌ها

۵-۱. گزینش نام نیکو برای کودکان

کودکان نخستین واژه‌ای را که با آن آشنا شده و ارتباط برقرار می‌سازند نامشان است، و همین نام است که همواره همراه آنان بوده و هیچ‌کاه از آنان جدا نمی‌شود. ضمن آن‌که اثرگذاری نام بر مخاطبان خود نیز انکارناشدنی است؛ چرا که نام در صورتی که از وجاهت ظاهری مفهومی برخوردار باشد، افزون بر اعتماد به نفسی که ارزانی صاحب می‌سازد، خوش‌بینی و حُسن ظن دیگران را نیز برمی‌انگیزاند و فضای آرام‌بخشی را پدید می‌آورد. در برابر نام‌های بی محتوا و ناسره، احساس ناخوشایندی را در روان کودک و دیگران برجای می‌نهد و رابطه او را با هم‌سالان و مردم تحت تأثیر قرار می‌دهد. از همین‌رو رسول خدا(ص) با آگاهی از نقش نام و تأثیر آن، همواره به یاران سفارش می‌نمود: برای فرزندان خود زیباترین نام‌ها را برگزینند: نخستین هدیه هر شخص برای فرزندش نام نیکو است، پس، نام فرزندتان را نیکو بسازید».(نوری، ۱۵/۱۲۷). در پاسخ به مردی که از آن حضرت نسبت به حقوق فرزندش پرسیده بود، فرمود: «أَن تُحَسِّنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ تَضَعُهُ مَوْضِعاً حَسَناً»(حرعاملی، ۱۵/۱۲۴)؛ این‌که نامش را نیکو و ادبش را آراسته گردانی و او را در جایگاه شایسته‌ای قرار دهی(برای موارد دیگر، ر.ک. همو، ۱۲۳؛ ابی داود، ۲/۴۶۷؛ هیثمی، ۸/۵۱). افزون بر سنّت قولی، رسول خدا(ص) در عمل نیز پیشگام این حوزه بود و نام‌گذاری کودکان را به صورت جدی در دستور کار خود قرار داد.

۲-۵. معیارهای گزینش

رسول خدا(ص) معیارهای روشنی در مورد ویژگی‌های یک نام شایسته به دست داده است که می‌تواید بهترین الگو برای مردم تلقتی گردد. از آنجا که در مکتب اسلام خضوع و بندگی و تخلق به آداب الهی، یکتاپرستی و معنویت با تار و پود آن در هم آمیخته بود، طبیعی بود که نام‌های مورد نظر رسول خدا(ص) می‌بایست با این آموزه‌ها هم‌سو باشد. بر این اساس موارد ذیل شایسته یادآوری است:

۵-۲-۱. نام‌های بندگی‌ساز: بدون تردید بیش‌ترین توجه رسول خدا(ص) در حوزه نام‌گذاری‌ها به نام‌هایی بود که نشان از عبودیّت و تسلیم در برابر آفریدگار هستی داشت و صاحب خود را به کرنش در این باره وامی‌داشت؛ چنانچه فرمود: «نِعمَ الاسماءُ عبدُالله و عبدُالرحمن، الاسماءُ المُعَبَّدَه» (راوندی، ۱۰۴؛ نوری، ۱۵/۱۲۸؛ برای موارد دیگر، ر.ک. دارمی، ۲/۴۷۳؛ کاندهلوی، ۱۶/۴۱۷)

برابر همین سیاست زمانی که فرزند زبیر به عنوان نخستین مولود از مهاجران در مدینه متولد شد، آن حضرت نام عبدالله را برایش برگزید(مسلم، ۱۴/۳۵۱؛ قرطبی، ۳/۶۲). یا فرزنا ابی طلحه انصاری را عبدالله نام نهاد(مسلم، ۱۴/۳۴۹؛ قرطبی،۳/۶۲)؛ آن‌گونه که پیشتر نام یکی از فرزندان خود را هم عبدالله نامیده بود(یعقوبی،۲/۱۴؛ ابن سعد، ۳/۷). عباارت «الأسماء المعُبَّدَه» نقش علت را در این کلام بازی می‌کند؛ به این معنا که ملاک زیبایی و سرآمدی یک نام در گرو آن است که این نام تا چه اندازه انعکاس دهنده خضوع و کرنش نسبت به پدید آورنده هستی است و این به مثابه قاعده‌ای است فراگیر و همیشگی در حوزه نام‌گذاری‌ها.

۵-۲-۲. همنامی با پیامبران: نام‌های پیامبران نیز که زمینه‌ساز آشنایی مردم با نظام توحیدی بودند، همواره مورد توصیه و سفارش جدّی رسول خدا(ص) بود؛ چنان‌که فرمود: «هیچ خانواده‌ای نیست که در میان آنان نام پیامبری باشد جز آن‌که خداوید فرشته‌ای را به سوی آنان گسیل می‌دارد تا صبح و شام آنان را تقدیس، نماید» (حرعاملی، ۱۵/۱۲۵). یا فرمود: «تَسَمَّوْا بِأَسْمَاءِ الْأَیْبِیَاء» (قرطبی، ۴/۳۳۸)؛ فرزندان خود را به نام‌های پیامبران نام‌گذاری نمایید. آن حضرت نوزادان بسیاری از صحابیان را به نام‌های پیامبران نامیده است. به نقل از ابن سعد، عمر همه نوجوایان مدینه را که هم‌نام پیامبران بودند در خانه‌ای گرد آورد تا نام آنان را تغییر دهد. پدران آنان نزد خلیفه آمدند و شاهد آوردند که تمامی آنان را پیامبر نام‌گذاری نموده است. عمر که چنین دید آنان را رها ساخت(ابن سعد، ۵/۶۹). پیامبر(ص) فرزند عبدالله‌بن سالم را در دامنش نهاد و دستی بر سرش کشید و نام «یوسف» را برایش برگزید(ابن اثیر، ۵/۵۲۹)؛ احمد،۴/۳۵). زمانی هم که خود آن حضرت از ماریه صاحب فرزندی شد، نامش را ابراهیم گذاشت(آیتی، ۷۷). همچنین فرزند ابوموسای اشعری را ابراهیم نامید(مسلم، ۱۴/۳۵۱). یا نام‌های حسن، حسین و محسن را برای فرزندان فاطمه(س) برگزید و فرمود: «آنها را به نام‌های فرزندان هارون نامیدم»(ابن اثیر،۲/۱۹). تأکید آن حضرت بر نام خودش و این‌که هرکس، که از فرزندانی بهره‌مند است می‌بایست دست کم یکی از آنها را «محمّد» بنامد، در همین راستا قابل ارزیابی است. آن حضرت فرمود: «هرکس، چهار فرزند(و در نقل دیگری «سه فرزند») داشته باشد و یکی از آنان را به نام من ننهد، بر من جفا نموده است (نوری، ۱۵/۱۲۶؛ هیثمی،۸/۴۹)؛ از همین‌رو نوزادان فراوانی را به این نام مفتخر ساخت (بلاذری،۲/۲۰۳؛ قرطبی، ۳/۴۲۳؛ ابن اثیر، ۵/۸۳)

۵-۲-۳. ویژگی‌های ذاتی و خانوادگی: شماری از نام‌های گزینشی رسول خدا(ص) معطوف به ویژگی‌های شخصیّتی و خانوادگی افراد بود و از برجستگی‌های آنان حکایت داشت؛ آن‌گونه که در نام‌گذاری دخترش فاطمه(س) به این نام، یکی از حکمت‌های آن را بهره‌مندی وی از امتیازاتی چون نجات خود و دوست‌دارانش از آتش به شمار آورد(صدوق،۱/۲۱۳؛ اربلی، ۱/۴۴۰-۴۳۹؛ ابن شهرآشوب،۳/۳۷۷). البته دیگر نام‌های آن حضرت نیز این‌گونه بود(صدوق،۱/۲۱۶-۲۱۵؛ اربلی،۱/۴۴۰-۴۳۹). یا نام «علی» را به لحاظ برتری‌های امام علی(ع) در همه عرصه‌ها، برای آن حضرت برگزید(مجلسی، ۳۵/۵۹؛ احمدی میانجی، ۱۴۰۴ق، ۲۱). نیز «حسنین»(ع)را به لحاظ جایگاه بی‌مانند و بی‌بدیل آن دو، سیّد جوانان بهشتیان و یا »ریحانه» خود نامید. عمار را هم به جهت اخلاق پاکیزه و اندیشه پاکش «طیِّب» و «مُطیَّب» نامید(ابن ماجه،۱/۵۲؛ ابن ابی شیبه، ۶/۳۸۱، ۳۸۸؛ تستری،۸/۳۶؛ قرطبی،۱/۴۳۷ و ۳/۲۹۹؛ إربلی، ۱/۵۵۶؛ مفید، ۲/۲۷-۲۶)

۵-۲-۴. بزرگداشت اصحاب برجسته: گاهی احیای نام شخصیت‌های برجسته‌ای که در مراحل مختلف تشکیل و استقرار نظام نوپای دینی، خدمات شایسته‌ای داشته و اثرگذار بودند، مورد نظر رسول خدا(ص) بود. چنانچه فرزند سَهْل بن حُنَیف را به احترام اَسعدبن زُرارَه  که در شمار نخستین مسلمانان مدینه و از پیشگامان آنان در بیعت با پیامبر(ص) بود، «اسعد» نامید(قرطبی، ۴/۳۶۸). یا فرزید ابوأسید را «منذِر» نامید(مسلم، ۱۴/۳۵۳). به علت آن بود که یکی از خویشاویدان این خانواده «مُنذِر بن عمرو» بود که در حادثه بئر معونه به شهادت رسیده بود در حالی که امیر آن گروه بود. نیز مردی از رسول خدا(ص) پرسید: صاحب فرزندی شده‌ام، چه نامی را برایش برگزینم؟ فرمود: «نام حمزه را برگزین که دوست داشتنی‌ترین نام نزد من است»(کلینی،۶/۱۹؛ حرعاملی، ۱۵/۱۲۹).آشکار است که شیفتگی رسول خدا(ص) نسبت به نام حمزه نه به جهت خویشاویدی با پیامبر که به علت برخورداری از کمالات بسیار بود.

۵-۲-۵. برخورداری از پیام‌های فرهنگی و تربیتی:

نام‌هایی که از پیام‌های فرهنگی مثبت برخوردار بوده، آثار روانی و تربیتی شناخته‌شده‌ای را برجای می‌گذاشت همچون خوش یُمنی، آسان‌گیری، گره‌گشایی، کار و تلاش، همت بلند و یا نشانه‌های صادق و راستی در آن دیده می‌شد، و با واقعیات همسویی بیشتری داشت، در شمار نام‌های مورد علاقه پیامبر(ص) بود. گزینش نام‌هایی همچون سعید، راشد، (ابن اثیر،۳/۱۷، ۱۴۲)، حسین، سلیم، سلیمان(هماان،۲/۱۸،۴۴۹-۴۴۶) و موارد دیگر در همین راستا قابل ارزیابی است.

۳-۵. دگرگون‌سازی و به‌گزینی در نام‌های بزرگسالان

یکی از اقدامات راهبردی رسول خدا(ص) که همگام با پیدایش نظام نوپدید دینی و دگرگونی در باورها و ارزش‌ها صورت می‌یافت، تغییر نام اشخاص بود. از آنجا که در سایه اسلام ارزش‌های تازه‌ای سربرآورده و مناسبات فردی و اجتماعی مردم دگرگون گشته بود و به تدریج فرهنگ و آداب و رسوم کهن قبیله‌ای جای خود را به وابستگی‌های دینی می‌داد. از این رو تغییر نام و بهینه‌سازی آن نشانه ورود به عصر جدید و گشوده شدن فصل تازه‌ای در زندگی مردم و قطع ارتباط با گذشته تلقی می‌گشت. به هر روی سیره رسول خدا(ص) بازتاب دهنده چنین دیدگاهی است: «کانَ النبی(ص) اذا سَمِعَ الاِسمَ القَبیح َ حَوَلهُ اِلی مَا هُوَ اَحسَن مِنهُ»(ابن ابی شیبه، ۵/۲۶۳)؛ هرگاه رسول خدا(ص) نام زشتی را می‌شنید آن را به نامی بهتر از خود تغییر می‌داد. امام صادق(ع): «إنَّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی الله عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَانَ یُغَیِّر الْأَسْمَاءَ الْقَبِیحَهَ فِی الرجَالِ وَ الْبُلْدَان»(حرعاملی، ۱۵/۱۲۴)؛ رسول خدا(ص) نام‌های زشت را نسبت به اشخاص و شهرها دگرگون می‌ساخت. از عایشه و عروه نیز گزارش‌هایی همانند آمده است(ابن سعد، ۳/۵۴۱؛ هیثمی، ۸/۵۱)

نگاهی به سیره رسول خدا(ص) نشان می‌دهد که آن حضرت نام‌های بسیاری را به دلیل پی‌گفته تغییر داد. از جمله: سائب، عبدالشمس، عبدالحَجَر، حَکَم، حَصین، عبدیهم را به عبدالله(قرطبی،۲/۲۸۰ ۳/۳۱، ۵۲، ۵۴، ۱۲۶)؛ صَرم را به سعید()همان، ۲/۱۸۷)؛ عَتلَه را باه عُتبَه(همان، ۳/۱۵۰؛ عبدالکعبه (نام فرزند ابوبکر)، عبدعمرو (نام عبدالرحمن بن عوف) و عبدالعُزَّی و عزیز را به عبدالله و عبدالرحمن(همان،۲/۲۸۰، ۳۶۸، ۳۷۷؛ واقدی، ۱/۸۲؛ ابن اثیر، ۳، ۴۸۰، ۴۵۳؛ ابن ابی شیبه، ۵/۲۶۳) تغییر داد. نام‌های عبدشر را به عبدخیر، حَزن را به سَهل، اسود را به ابیض، غاوی را به راشد، عاص را به مطیع، عاصیه را به مطیعه یا جمیله، غراب را به مُسلم، زَحم را به بشیر، اَصرَم را به زَرعه، شِهاب را به هشام، حرب را به سَلیم، مُضطَجِع را به مَنبَعِث مبدّل ساخت(بخاری،۵/۲۲۸۵؛ مسلم، ۱۴/۳۴۵؛ هیثمی، ۸/۱۵، ۵۵).

حرب در معانی جنگ، ربودن مال و شدّت خشم به کار رفته است، غاوی را نومید و گمراه دانسته‌اند. صَرم به معنای سنگدل و بی عاطفه، و مُضطَجِع به پهلو خوابیده را گویند، در برابر مُنبَعِث که بیداری از آن استنباط می‌شود. در مفهوم غراب هم فراق و جدایی نهفته است؛ چنانچه اصرم را در مورد زمین خشک و بی آب و علف به کار برند، در برابرِ زُرعَه که از زمین پرآب و محصول حکایت دارد. در مفهوم زَحم هم فشار و مزاحمت را می‌توان یافت، آن‌گونه که عَتلَه نیز در بردارنده مفهوم شدت و غلظت است. آشکار بود که این مفاهیم چندان خوشایند رسول خدا(ص) نبود؛ وی همچنین نام‌های بغیض را که دشمنی از آن استنباط می‌شد به حبیب(دوستی)، یسار را به سلیمان، جبّار را به عبدالجبّار، قلیل را به کثیر، حَسیل را که معنای آن فرومایه بود به حسین، نعیم را به صالح، عَصِّیه را به عصمه، مُهان (اهانت شده) را به مُکرَم(گرامی داشته شده)، جُعَیل (سرگین غلطان) را به عمرو مبدل ساخت.(ابن اثیر، ۱/۲۳۸، ۳۱۵، ۴۰۷ و ۲۱۸، ۴۴۹ و ۳/۶ و ۵/۱۶۸، ۲۵۷؛ ابن سعد، ۴/۲۴۶).

زمانی عبدالله بن قَرَط اَزدی نزد پیامبر(ص)آمد. حضرت از نام پرسید، گفت: شیطان بن قَرَط. پیامبر(ص) فرمود: «بل انتَ عبدُاللهِ بن قَرَط(قرطبی، ۳/۴۵۲)؛ تو عبدالله بن قرط هستی.

هنگامی که عثمان، ابوذر را که نام پیشین وی جُندَب بود به عنوان تحقیر و تمسخر جُنَیدِب خطاب کرد، ابوذر اظهار داشت: نام نخست من جندب بود که رسول خدا(ص) آن را به عبدالله تغییر داد و من نام مورد نظر پیامبر(ص) را بر نام خود ترجیح می‌دهم(امینی، ۸/۳۰۵). در شمار صحابیان از عبدالله بن سلام و عبدالله بن عمر نیز می‌توان یاد نمود که نام آنان دستخوش این تغییر شد و به ترتیب از غَیلان و عاص به نام‌های جدید انتقال یافت(هیثمی،۸/۵۵-۵۳). این اقدام رسول خدا(ص) سبب گشت تا گروه‌های زیادی با شور و شعف به حضور پیامبرص) رسیده، از آن حضرت بخواهند نام آنان را تغییر دهد(طبرانی، ۱۷/۱۲۰) البته در کنار این موج تحول خواهی و دگرگون سازی، اندک افرادی نیز بودند که در برابر این تغییر مقاومت می‌نمودند و از پذیرش نام جدید خودداری می‌ورزیدند، چنانچه در مورد جدّ سعید بن مسیب که نام «حَزن» به معنای سختی و ناهمواری بود هنگامی که آن حضرت نام را به «سَهل» تغییر داد، اظهار داشت؛ به هیچ روی نامی را که پدرم برگزیده و به آن شهرت یافته‌ام تغییر نمی‌دهم. سعیدبن مسیب می‌گوید: در پای این ماجرا هیچ‌گاه سختی و تلخ‌کامی از خاندان ما رخت برنبست (بخاری،۵/۲۲۸۸)

سیاست نام‌گذاری رسول خدا(ص) تنها به مسلمانان محدود نمی‌گشت، بلکه نسبت به یهودیان و مسیحیان نیز تا آنجا که شرایط اجازه می‌داد اعمال می‌گشت؛ چنانچه بحیرا را که نامی مسیحی بود به عبدالله تغییر داد(ابن اثیر،۳/۲۳۲) در نقلی دیگر، مردی نصرانی از روم بر رسول خدا(ص) وارد شد. حضرت از نام پرسید. پاسخ داد: عبدشمس، فرمود: »بَدِّلِ اسْمَج َ فَإِنی أسَمِّیک َ عَبْدَ الْوَهَّاب (نوری،۱۵/۱۲۸)؛ نامت را تغییر بده، چرا که من عبدالوهاب را برایت برگزیده‌ام».

۵-۴. کنیه‌گذاری

در کنار گزینش نام، کنیه‌گذاری هم راهبرد دیگری بود که رسول خدا(ص) به منظور حرمت‌گذاری صحابیان و تقویت اعتماد به نفس آنان صورت می‌داد و بدین‌وسیله به نوسازی شخصیّت آنان می‌پرداخت.

به گفته غزالی، پیامبر(ص) به انگیزه تکریم و به دست آوردن دل یاران، آنان را با کنیه صدا می‌زد، و برای کسانی که فاقد کنیه بودند، کنیه قرار می‌داد و مردم نیز آنان را با همان کنیه می‌خواندند. او همچنین برای زنان فرزنددار و بی فرزند، حتی کودکان کنیه قرار می‌داد و بدین‌سان آنان را شیفته خود می‌ساخت(طباطبایی، ۱۴۲۷ ق،۱۲۲).

زمانی عایشه به پیامبر(ص) اظهار داشت: همه همسرانت از کنیه برخوردارند، بجز من! حضرت فرمود: «ام عبدالله را کنیه‌ات ساختم» از این‌رو تا پایان عمر به وی ام عبدالله می‌گفتند، هرچند صاحب فرزندی نگشت(ابن ماجه، ۲/۱۲۳۱؛ صنعانی،۱۱/۴۲). او بار همین اساس برای شمار زیادی از یاران کنیه‌هایی برگزید از جمله اباسلیمان را برای محمدبن طلحه و اباعبدالملک را برای محمدبن ابی‌بکر(بلاذری،۲/۲۰۳). یا نَقیع بن مسروح را که در محاصره طایف به پیامبر(ص) پیوسته بود، کنیه «ابوبَکر» داد، رَشید فارسی را که در جنگ رشادت‌های نمایانی از خود نشان داده بود «اباعبدالله» نامید(قرطبی،۴/۱۷۹ و ۲/۷۶). نیز صُهَیب در برابر این پرسش عمر که چگونه کنیه «ابویحیی» یافته‌ای در حالی که فرزند نداری؟ اظهار داشت: «کَنانی رسول‌الله بابی یحیی»؛ رسول خدا(ص) مرا به این کنیه سرافراز ساخته است. گزارشی هم از انس در دست است که: رسول خدا۰ص) در رفت و آمدهایی که به منزل ما داشت، برادرم را که خردسال بود «اباعُمَیر» می‌نامید(ابن ماجه، ۲/۱۲۳۱). ضمن آن‌که برخی کنیه‌ها را نیز که از تناسب لازم برخوردار نبود و یا به لحاظ عقلی و دینی ناصواب تلقی می‌شد تغییر می‌داد؛ آن‌گونه که کنیه عبدالرحمن ازدی را از ابومُغوِیاه(گمراه زا) به ابو راشده(هدایت یافته) مبدل ساخت (قرطبی،۲/۳۷۵). کنیه فرزند عمرو بن حزم را از اباسلیمان به نابا عبدالملک» تغییر داد(ابن سعد،۵/۶۹). نیز رئیس قبیله‌ای را که کنیه‌اش «اباالحَکَم» بود به «ابوشرَیح» که برگرفته از نام بزرگ‌ترین فرزید وی بود تبدیل نمود(ابوداود،۲/۲۴۶)

برخی کنیه‌ها نیز از سوی رسول خدا(ص) به جهت خصلته‌ای نیک و صفات برجسته‌ای که در شماری از صحابیان وجود داشت به آنان واگذار می‌گشت، تا جایی که این کنیه‌ها دوست‌داشتنی‌ترین هدیه پیامبر(ص) به آنان تلقی میشد؛ چنانچه جعفربن ابی طالب را به جهت توجه ویژه وی به تهی‌دستان «اباالمساکین» نامید(ابن اثیر، ۱/۳۴۲)، یا کنیه «ابوتراب» را به لحاظ فروتنی و خاک نشینی امام علی(ع) به وی واگذار نمود که بیش از هر نام دیگری برایش شورانگیز بود (بخاری، ۳/۱۳۵۸؛ ابن سعد،۲/۱۰).

گفتنی است رسول خدا(ص) حتی از کنیه‌گزینی برای مشرکان نیز غافل نبود، چنانکه صفوان بن امیه را در حالی که مشرک بود، «اباوَهَب» نامید (صنعانی،۱۱/۴۱)، و یا اسقف نجران را «اباحِسان» خطاب نمود(کتانی،۱/۳۸۸) ۵-۵. دگرگون‌سازی نام قبایل و اماکن

گزینش نام جدید و اعراض از نام‌های پیشین تنها به اشخاص محدود نمی‌گشت، بلکه شامل قبایل و اماکن نیز می‌شد؛ از همین رو افزون بر تیره‌ها و گروه‌ها، مناطق بسیاری در حوزه این تغییرات ارزشی جای گرفتند و متناسب با نظام نوپدید دینی، نام‌های تازه‌ای یافته و نقش جدیدی به آنها واگذار گشت. در گزارشی این موضوع بازتاب یافته است: هرگاه رسول خدا(ص) وارد روستایی می‌شد از نام آن می‌پرسید. در صورتی که نام مورد پسند وی قرار می‌گرفت، شادمان می‌گشت و این شادمانی در چهره‌اش دیده می‌شد و اگر نام آن را نمی‌پسندید، آثار آن در سیمایش نمایان می‌گشت (همان،۱/۲۴۷). مدینه را که تا پیش از ورود رسول خدا(ص) به این شهر، یثرب نامیده می‌شد به «مدینهالنبی» و به اختصار «مدینه» تغییر داد(ابن شبه، ۱/۱۶۵-۱۶۲). علت این تغییر هم افزون بر شیفتگی رسول خدا(ص) به زیباگزینی در نام، به لحاظ محتوایی نیز یثرب یا از ریشه «ثَرب» به معنای فساد و یا از «تثریب» به معنای مؤاخذه بر گناه آمده است. البته این احتمال نیز می‌رود که از نام نخستین بانیِ آن که مشرک بود گرفته شده باشد(فراهیدی، ۱/۲۳۹؛ سمهودی،۱/۱۰)، در حالی که هیچکدام از این مفاهیم نمی‌توایست با ایده‌ها و آرمان‌های رسول خدا(ص) در مورد شهری که باید در کسوت امّ‌القرای اسلامی ظاهر شود هم‌خوایی داشته باشد.

اصرار پیامبر(ص) بر نام جدید تا آنجا بود که مردم را از به کار بردن نام یثرب نهی می‌نمود؛ «هرکسی به جای مدینه یثرب بگوید، باید سه بار استغفار کند»، یا در نقل دیگری: هرکس، به جای مدینه، یثرب بگوید، باید ده بار نام مدینه را بر زبان بیاورد(ابن شبه،۱/۱۶۵-۱۶۴؛ سمهودی،۱/۱۰). گفتنی است رسول خدا(ص) برای مدینه، نام‌های دیگری را نیز از جمله: «دارالهجره»، «طَیبَه» و «طابَه» برگزید (ابن سعد، ۱/۲۲۶؛ ابن شبه،۱/۱۶۴)

آن حضرت خربَی را که منزلگاه قبیله بنی سلمه بود به صالحه تغییر داد؛ چرا که معنای تباهی و ویرایی را در ذهن مجسّم می‌ساخت(سمهودی،۳-۴/۱۲۰۰). یا سکونت‌گاه قبیله «بنی غَیّان» را که «غَوّاء» نامیده می‌شد به «رَشاد»، محله یهودنشین «حَسیکه« را در مدینه به «سُقیا»، چاه «عَبیره» یا «عسیره» را که دشواری از آن به ذهن می‌رسید به «یسیره»، و مکانی را که به «بقیّه الضلاله» معروف بود به «بقیّه الهدی» تغییر داد(صنعایی، ۱۱/۴۳؛ ابن سعد، ۱/۵۰۴؛ واقدی، ۱/۲۳؛ قرطبی، ۲/۱۷۴). نام کوه احد را هم می‌پسندید؛ در حالی که جاهلان به آن عُنقد می‌گفتند، و هرگاه آن را می‌دید می‌فرمود: «هذا جبلٌ یُحبُّنا و یحبُّه(ابن شبه،۱/۸۲)؛ این کوهی است که ما را دوست دارد و ما نیز او را». دلیل آن این بود که کلمه احُد از «احدیّت» سرچشمه می‌یافت که از نام‌های خداوید بوده و یگانگی را معنا معنا می‌داد و این مفهوم برای رسول خدا(ص) دوست داشتنی بود(سمهودی،۳/۹۲۹).

همچنین آن حضرت صحرای غَور(عمیق و دست نیافتنی) را به رُشد، چاه بَیسان(درشتی) را به نعمان(رفاه و آسایش)، راه ضِیقَه(تنگنای) را به یُسری(آسانی)، کوه کَشر(رو در هم کشیدن) را به شُکر(سپاس‌گویی) و روستای عُفْرَه(خشک و سوخته) را به خُضْرَه(سرسبزی)، درّه ضلالت را به درّه هدایت، مبدل ساخت (ابی داود، ۲/۴۷۴؛ حسینیان مقدم،۲۴۵). او حتی از سرزمین‌ها و اماکنی که نام خوشایند نداشتند عبور نمی‌نمود و از آنها فاصله می‌گرفت، آن‌سان که در یکی از غزوه‌ها از میان دو کوه فاضح(رسواگر) و در نقل دیگری از مُسلِح(آلوده و سرگین زا، جنگ افروز) و مُخزِی(خوارکننده) با این‌که در مسیر راه قرار داشت عبور ننمود و راه خود را تغییر داد(واقدی،۱/۵۱؛ ابن هشام، ۲/۲۲۶؛ ابن قیم، ۳۶۲). البته نام ساکنان حاشیه این دو کوه هم که «بنوالنار» و «بنوحُراق» نامیده شده، و از این دو نام نیز بوی آتش و سوزاندن به مشام می‌رسید در این تصمیم پیامبر(ص) بی‌تأثیر نبود(ابن هشام، همان؛ واقدی، همان).

ضمن آن‌که برخی از نام‌های مورد نظر رسول خدا(ص) در حوزه اماکن به آن دلیل بود که بازتاب دهنده بخش‌هایی از تاریخ اسلام و رویدادهایی بود که در این مناطق صورت یافته بود؛ چنانچه منزل رمله دختر حارث، به جهت استقرار نمایندگان قبایل در آن به «منزل الوفود»، و منزل سعدبن خیثمه در قبا که محل نماز و سخنرایی‌های رسول خدا(ص) بود به «منزل القرآن» نام‌گذاری گشت. البته این منزل، از آن جهت که مهاجران مجرد در آن سکونت داده شدند، «منزل العُزاب» یا «بیت الاَعزاب» هم نامیده می‌شد. نیز محلی که مبلغان رسول خدا(ص) در آن سکنی گزیده و از آنجا به مناطق مختلف اعزام می‌گشتند «دارالقراء» نامیده شد (ابن هشام، ۲/۱۰۷؛ قرطبی،۳/۳۸۵؛ کتانی، ۱/۵۶، ۴۴۷؛ ابن سعد، ۱/۳۳۳ و ۴/۱۵۰).

این تغییر نام در مورد تیره‌ها و قبایل هم انجام یافت، آنگونه که بنومعاویه یا مُغویه را به بنورَشده، بنو زَییَه را به بنو راشده، بنو غَیّان را به بنورَشدان، بنو حالفه را به بنو راشاده، و بنو عبدمناف را به بنو عبدالله تغییر داد(ابن سعد،۱/۲۹۲ و ۳/۸۴ ؛ صنعانی۱۱/۴۳؛ ابی داود۲/۴۷۴)، تیره‌ای که در قبا به «اوس اللات» معروف بود، را «اوس‌الله» نامید (ابن منظور،۶/۱۸). افزون بر آنچه یاد شد، گاهی رسول خدا(ص) به منظور از میان برداشتن تعصبات طایفه‌ای، و جایگزین ساختن علایق منطقه‌ای و سرزمینی، و در نهایت یک‌پارچه‌سازی قبایل، عنوانی فراتر از قبیله و طایفه برمی‌گزید و مردم را با این نام مطرح می‌ساخت؛ چنانچه از مردم قبا و ساکنان مدینه به عنوان اهل‌المدینه و اهل‌القبا و نیز از مردم یمن و مصر به عنوان اهل‌الیمن و اهل‌المصر و…یاد می‌نمود تا مردم فراتر از وابستگی‌های طایفه‌ای به وابستگی‌های شهری و اقلیمی نیز بیندیشند و به جای جزء نگری و بخشی اندیشی، کلان نگری را وجهه همت خود سازند و در دام جدال‌های طایفه‌ای گرفتار نشوید(بخاری،۳/۱۱۶۳؛ ابن اثیر، ۱/۳۱۸).

۵-۶. حوزه‌های دیگر

تحولی که در حوزه نام‌گذاری‌ها از سوی رسول خدا(ص) پدید آمد جز در قلمرو اشخاص و اماکن، بخش وسیعی از آداب و رسوم، مشاغل و حِرَف، سال‌گشت‌ها و جز آن را نیز تحت تأثیر خود قرار داد و بسیاری از واژه‌ها و اصطلاحات مرسوم و متداول در این باب را دگرگون ساخت و عناوین تازه‌ای را وارد ادبیات مردم نمود؛ چنانچه مشرکان در برخورد با یکدیگر از جمله: «اَنْعِمُوا صَبَاحاً؛ بامدادتان به خیر»، استفاده می‌نمودند که آن حضرت آن را تغییر داد و به عُمَیر بن وَهَب که پیامبر(ص) را با این جمله درود گفته بود فرمود: «عمیر! خداوند ما را به تحیّتی بهتر از تحیّت تو که همان سلام دادن است و تحیّت بهشتیان نیز هست، گرامی داشته است» (واقدی،۱/۱۲۶؛ همدانی، اسحاق بن محمد،۲/۶۰۳). یا قیس بن ابی غزره می‌گوید: «ما در مدینه پیش از ورود پیامبر(ص) به این شهر از کلمه «سمسارم در روابط تجاری و بازرگانی خود با یکدیگر استفاده می‌کردیم که رسول خدا(ص) نام زیباتری برای ما برگزید و ما را تاجر خطاب نمود» (نوری،۱۳/۲۵۱). او همچنین «یوم‌العُروبَه» را که یادآور رویدادهای تاریخی جاهلیت بود به «یوم‌الجُمُعه» و مِرباع را که یک چهارم غنایم جنگی به شمار می‌رفت به خمس، تغییر داد(ابن سعد، ۱/۳۲۲؛ ابن منظور،۶/۷۰؛ عسقلانی، ابن حجر،۲/۵۷-۵۶؛ طباطبائی،۱۳۹۴قف ۱۹/۲۷۳)، و یا سال ولادت امام علی(ع) را «سَنَه الخَیر و البَرکه» نامید و اظهار داشت: «دیشب نوزادی برای ما متولد گشت که خداوند به وسیله او درهای بسیاری از نعمات و رحمات را به روی ما خواهد گشود» (ابن ابی‌الحدید، ۴/۱۱۵). سال نهم هجری را به جهت ورود نمایندگان قبایل به مدینه «عام‌الوفود» (ابن اثیر،۱/۳۰)، و سال دهم بعثت را که دو حامی برجسته خویش، ابوطالب(ع) و خدیجه(س) را از دست داد «عام‌الحُزن» نامید(عاملی،۲/۱۲۹). افزون بر آن‌که در نامه‌ای به رفاعه بن زید همه کسانی را که از ایمان اسلامی بهره‌مند بوده و به دفاع از رسول خدا(ص) پرداخته‌اند، در شمار «حزب‌الله و حزب‌الرسول» قلمداد نموده و زیرمجموعه این دو عنوان به شمار آورد(کایدهلوی،۱/۲۱۲)، وی همچنین در رویارویی فرهنگی با مشرکان که جنگجویان خود را «خَیل اللات» می‌نامیدند، سپاهیان خود را (خیل‌الله» به شمار آورد و تنها این

نام را زیبنده آنان دانست (واقدی،۲/۹۰۳).

در برابر شعارهای مشرکان که غالباً از خصومت‌های قبیله‌ای و یا باورهای شرک آلود جاهلی سرچشمه می‌یافت، شعارهایی با محتوای دینی و برگرفته از نام خداوید و یا برآمده از اصول و ارزش‌های مکتبی را مطرح می‌ساخت و همواره به یاران سفارش می‌نمود: «وَ لْیَکنْ فِی شِعَارِکمُ اسْمٌ مِنْ أَسْمَاءِ اللهِ تَعَالَی(نوری،۱۱/۱۱۳)؛ باید در شعار شما نامی از نام‌های خداوند باشد»؛ از همین‌رو شعارهایی همچون: یا رضوان، یا احد و یا صمد، یا بنی عبدالله، یا نصرالله، یا ربّنا و مواردی از این دست که قالب و محتوای آن هر دو دینی بود، از سوی رسول خدا(ص) طراحی و جهت بهره‌وری در اختیار مجاهدان قرار می‌گرفت (حرعاملی،۱۱/۱۰۵؛ ابن هشام، ۲/۲۴۵ و ۳/۲۴۹).

نیز زمانی که شنید گروهی از یارانش «یا حرام» را شعار خود ساخته‌اند، بی‌درنگ آن را به «یا حلال» تغییر داد (کتانی، ۱/۳۲۷؛ ابن شهرآشوب،۱/۲۲۱) و یا حتی رجزخوانی‌های مجاهدان را نیز در جنگ‌ها کنترل نموده و از ورود تعصب‌های قومی به آن پیش‌گیری می‌نمود؛ چنانچه رشید فارسی که در بحبوحه جنگ هنگامی که یکی از مشرکان را از پای درآورد و ضمن یک رجز، ایرانی بودن خود را به رُخ وی کشید، رسول خدا(ص) بر وی خرده گرفت و فرمود: چرا (به جای ایرانی) خود را انصاری معرفی نساختی؟(قرطبی،۲/۷۶)

گاهی با هدف تأکید عملکرد یاران و نشان دادن انعطاف‌پذیری آیین جدید، القابی را از آنان می‌ساخت و بدین‌وسیله به جذب آنان همت می‌گمارد چنانچه عبدالله بن هِداج می‌گوید: مردی خدمت پیامبر(ص) رسید در حالی که موی خود را با رنگ زرد خَضاب نموده بود. حضرت فرمود: «خضاب‌الاسلام» در همان حال مرد دیگری که موی خود را با رنگ سرخ خضاب ساخته بود، به حضور آن حضرت رسید. حضرت به وی فرمود: «خضاب الایمان» (ابن اثیر،۳/۴۰۹)؛ و بدین ترتیب هر دو را شادمان ساخت و کار آن دو را ستود.

۵-۷. سطوح نام‌گذاری‌ها

در باب نام‌گذاری‌های رسول خدا(ص) و میزان اعتبار هرکدام می‌توان گفت: این نام‌گذاری‌ها در سطوح مختلف و با درجات و رتبه‌های گوناگون انجام می‌یافت، که به صورت طبیعی ارزش و جایگاه آن نام را نشان می‌داد؛ زیرا برخی نام‌ها بر اساس یک حادثه و اتفااق صورت می‌یافت، بدون آن‌که برای خود آن نام، جدای از آن حادثه و رویداد، ارزش ویژه‌ای منظور گردد، آن‌سان که غلام تمیم‌داری، هنگامی که مسجد رسول خدا(ص) را با چراغی که با روغن می‌سوخت، روشن ساخت، حضرت از نامش پرسید، گفتند: فتح، فرمود: «بل اسمُهُ سِراجٌ؛ (قرطبی، ۲/۲۴۲) بلکه نام او سراج است» و بدین ترتیب این نام برای وی ماندگار گشت. یا غلام رسول خدا (ص) که در سفرها، بارهای صحابیان را به دوش می‌کشید، از سوی رسول خدا(ص) «سفینه» نامیده شد؛ چرا که حضرت به وی فرمود: «اِحمِل فانما انتَ سفینهٌ؛(کاندهلوی،۱/۷۱۲؛ ابونعیم، ۱/۳۶۸)؛ بار را به دوش بگیر که کشتی هستی»، یزیدبن مهارخسرو هم که ایرانی تبار بود و با لباس سفید به حضور پیامبر(ص) رسیده بود، زاهِر(سفید) نام گرفت(ابن اثیر،۵/۵۱۰ و نیز۱/۱۰۳، ۲/۴۵۹، ۳/۳۱۹، ۴/۸۴). گاهی هم گزینش نام بر اساس خدمات شایسته‌ای بود که برخی افراد در مقطعی خاص از خود نشان داده بودند و رسول خدا(ص) نیز به تشویق آنان پرداخته بود؛ چنانچه طلحه را برابر گفته خودش، در روز احد، طلحه الخیر و در جنگ تبوک، طلحه الفَیّاض، و در روز حُنَین، طلحه الجود نامید(قرطبی،۲/۳۱۶؛ ابن اثیر، ۳/۸۶). یا زبیر را حوارّی(شاگرد و مرید) خود شمرد (بخاری،۳/۱۳۶۱؛ ابن ماجه،۱/۴۵). نیز «زید الخَیل» را که در کسوت سرپرستی قبیله طَیّ به حضور رسول خدا(ص) رسیده بود و توجه آن حضرت را به خود جلب نموده بود، «زیدالخَیر» نامید(ابن هشام، ۴/۲۳۳).

گروهی از افراد نیز به جهت کارهای برجسته‌ای که در استحکام نظام نوپای دینی داشته و یا از خصلته‌ای منحصر به فردی برخوردار بودند، شایستگی دریافت نامی ویژه از سوی رسول خدا(ص) را یافتند، چنان‌که خزیمه ابن ثابت را «ذوالشهادَتَین» که گواهی‌اش هم‌سنگ دو گواهی است نامید (قرطبی،۲/۳۱). ابوذر را راستگوترین مردم(ابن ماجه،۱/۵۵)، و حنظله بن ابی‌عامر را «غَسیل الملائکه» به شمار آورد (ابن هشام،۳/۸۳). جعفر بن ابی طالب را که پیش از شهادت دو دست خوی را در نبرد مؤته از دست داد، به «ذوالجَناحَین» و حمزه، عمویش را به شیر خدا و رسول مفتخر ساخت (ابن هشام،۴/۲۶ و ۳/۱۰۷). همچنان زیدبن حارثه را محبوب خاندان خویش(تستری،۴/۵۴۰)، سلمان فارسی را در شمار اهل‌البیت (ابان ابیشیبه، ۶/۳۹۸)، و انصار را به لحاظ بیشترین پیوستگیِ آنان با رسول خدا(ص) »شِعار» (لباس زیرین)، و مردم را که در این موضوع در رتبه پس از انصار بودد، دِثار(لباس رویین) نامید (ابن ماجه،۱/۵۸)

۵-۸. تفأل به نام‌های نیکو

تفأل به نام‌های زیبا و پسندیده و حمل آنها بر مفاهیم مطلوب و دوست داشتنی راهبرد دیگر رسول خدا(ص) در حوزه نام‌گذاری‌ها بود؛ چنانچه در سیره آن حضرت این عبارات را نگاشته‌اند: «إنّ النبیَّ صلى الله علیه و آله کانَ یُحِبُّ الفَألَ الحَسَنَ ویَکرَهُ الطِّیَرَهَ (واقدی، ۱/۲۱۸؛ طبرسی،۲/۱۵۳)؛ رسول خدا(ص) فال نیک زدن را دوست داشت و در برابر از فال بد زدن دوری می‌جُست و از آن اکراه داشت. از بُرَیده هم آمده است: «اِنَّ النبیَّ کان لایَتَطَیَّر و کان یَتَفَأل» (محدث قمی،۱/۲۶۲)؛ پیامبر(ص) فال بد نمی‌زد ولی فال نیک را همواره داشت. (برای موارد دیگر، ر.ک. ابن اثیر،۱/۳۷۵؛ محمدی ری‌شهری،۷/۳۶۴). مروری بر زندگی رسول خدا(ص) و موضع‌گیری‌های وی نشان‌دهنده نگاه مثبت و تحلیل‌های خوش بینانه آن حضرت از نام‌ها است که به نمونه‌هایی اشاره می‌گردد:

۵-۸-۱. در صلح حدیبیه هنگامی که سهیل بن عمرو به نمایندگی از مشرکان قریش نزد رسول خدا(ص) آمد، حضرت تا او را دید به یاران خود فرمود: «قَد سَهَّلَ لَکُم مِن أَمرِکُم؛(قرطبی، ۲/۲۳.)، کار را بر شما آسان نمود». (ابن هشام،۳/۳۴۵).

۵-۸-۲. هنگامی که رسول خدا(ص) با فرستادن نامه‌ای برای خسروپرویز، شاه ایران، او را به اسلام دعوت کرد، او نامه رسول خدا(ص) را پاره کرد و در برابر، مشتی خاک برای پیامبر(ص) فرستاد! رسول خدا(ص) این کار را به فال نیک گرفت و فرمود: «به زودی مسلمانان خاک او را مالک می‌شوند» (احمدی میانجی، ۱۴۲۱ق، ۱/۹۳).

۵-۸-۳. بُرِیْدَه اَسلمی زمانی که باخبر شد مشرکان قریش در ماجرای هجرت یکصد شتر جایزه برای یافتن پیامبر(ص) اختصاص داده‌اند، به همراه شماری از افراد قبیله‌اش برای دستگیری پیامبر(ص) روانه شد. در نزدیکی‌های مدینه با رسول خدا(ص) رو به رو گشت. پیامبر(ص) از وی پرسید: کیستی؟ پاسخ داد: بریده. حضرت(ص) رو به ابوبکر نمود و فرمود: «بَرَدَ أَمرنا و صَلَحَ؛ کار ما آسان شد و بهبود یافت». دوباره پرسید: از کدام قبیله‌ای؟ اظهار داشت: از اَسلم. فرمود: «سَلِمنا؛ به سلامت رستیم». سپس پرسید: از چه تیره‌ای؟ پاسخ داد: از بنی سهم. رسول خدا(ص) فرمود: «خرج سَهمُ؛ قرعه به نامت درآمد و پیروز گشتی». بریده که با شنیدن این سخنان شیفته پیامبر شده بود، زمانی که رسول خدا(ص) را شناخت، بی درنگ خود و همراهان اسلام را پذیرفتند(طباطبایی،۱۴۲۷ق،۱۴۲؛ محدث قمی،۱/۲۶۲).

۵-۸-۴. سَهْلِ بن حُنَیف تیرانداز ماهری بود و در جنگ احد به سختی از پیامبر(ص) دفاع نمود، رسول خدا(ص) به مسلمانان فرمود: «نَبِّلوا سَهلًا فَإنَّه سَهلٌ (ابن سعد،۳/۴۷۱)؛ تیرها را به سهل بدهید که او سهل و آسان تیر می‌افکند. یا زمانی که ابی روعه به حضور پیامبر(ص) رسید، رسول خدا(ص) پس از جویا شدن از نام وی، فرمود: «انتَ رُعْتَ العدوَّ ان‌شااءلله (همان،۳۳۳)؛ تو اگر خدا بخواهد دشمن را به هراس می‌اندازی».

۵-۸-۵. رسول خدا(ص) تفأل به نام‌های پسندیده را حتی در حوزه بکارگیری افراد و واگذاری مسئولیت‌ها نیز اعمال می‌نمود، بدین معنی که اگر نام کسی خوشایند وی نبود از بکارگیری وی سر باز می‌زد. برابر آنچه یعیش غفاری آورده: روزی رسول خدا(ص) شتری خواست. سپس پرسید: چه کسی او را می‌دوشد؟ افرادی اعلام آمادگی نمودند. اما زمانی که آن حضرت دانست نام یکی مُرّه (تلخ و دردناک) و دیگری جَمْره (آتش) است، نپذیرفت، اما آن را که نامش یَعیش بود که مفهوم آن به زندگی اشاره داشت، به کار گمارد (هیثمی،۸/۴۷).

در ماجرای دیگری برای آب دادن شتر آن حضرت، کسانی اعلام آمادگی کردند که رسول خدا(ص) پس از آگاهی از نام آنان پذیرفت و این مسئولیت را به فردی واگذار نمود که نام «ناجیه» (نجات بخش) بود.(همان).

حتی آن حضرت از نمایندگان خود در مناطق مختلف می‌خواست فرستادگان و پیام‌رسانان خود را از میان خوش‌نامان برگزینند، تا جایی که این دستور پیامبر(ص) سبب خرده گیری برخی صحابیان گشت که چرا رسول خدا(ص) با ا ین‌که دیگران را از فال بدزیی باز می‌دارد، اما خود گرفتار آن شده است؛ زیرا از گزینش افرادی که فاقد نام زیبا هستند، پرهیز می‌کند، که آن حضرت اینگونه پاسخ داد: «ماتَطَیَرْتُ ولکن اِختَرتُ (شرف‌الدین، ۳۰۸؛ کتانی، ۱/۲۴۶)؛ فال بد نمی‌زنم ولی گزینش می‌کنم. رسول خدا(ص) هرگاه کارگزاری را اعزام می‌کرد نخست از نام وی می‌پرسید. هنگامی که نام مورد پسند وی واقع می‌شد، شادمان می‌گشت و این شادمانی در چهره‌اش دیده می‌شد، و اگر نام مورد پسند آن حضرت قرار نمی‌گرفت، نشانه‌های ناخرسندی در سیمایش نمایان می‌گشت (کتانی،۱/۲۴۷).

۶-۸-۵. این سیره در مورد قبایل نیز وجود داشت؛ چنان‌که هنگامی که از طایفه اسلم سخن به میان آمد، فرمود: «اَسلَم سالَمَها الله»، یا در مورد قبیله «غِفار» فرمود: «غِفار غَفَرَالله لَها»، یا نسبت به طایفه عَصِیّه فرمود: «عَصَتِ اللهَ و رسولَه»(مسلم، ۱۶/۲۹۰-۲۸۸)؛ آنان نافرمایی خدا و رسول(ص) را نموده‌اند. نیز در مورد قبیله «تُجیب» فرمود:«اجابَتِ اللهَ و رسولَه»(قرطبی،۴/۱۶۰)؛ آنان به ندای خدا و پیامبرش پاسخ داده‌اند

۵-۹. پرهیز از نام‌های نکوهیده

گذشته از نام‌های شرک آمیزی همچون عبدشمس، و عبدالعزّی و مواردی از این دست که به صورت طبیعی مورد انزجار رسول خدا(ص) قرار داشت، آنچه را که برخی قبایل با تأثیرپذیری و الهام از ایده چپاول و غارت و سلطه بر قبایل دیگر، فرزندان خود را به نام‌های حیوانات مهاجم و وحشی چون گرگ و ببر و پلنگ و… می‌نامیدند، و با این شیوه نام‌گذاری، می‌کوشیدند ضمن ایجاد بیم و اضطراب در دل دیگران، فرزندان خود را مهاجم و عصیانگر پرورش دهند، به هیچ روی با اخلاق مداری و مهرورزی رسول خدا(ص) سازگاری نداشت(حرعاملی، ۱۵/۱۲۳). برخی نام‌ها نیز از آن جهت که از وجهه زشت و نامناسبی برخوردار بود همچون ظالم، کلب، شیطان، حمار و… و یا نشان از خصلت‌های ضد ارزشی داشت و یا مفهوم آن بازتاب دهنده دشواری‌ها و ناکامی‌ها در زندگی بود، مورد کراهت رسول خدا(ص) قرار داشت و آنها را نمی‌پسندند. افزون بر آن‌که، نام‌هایی هم که زمینه فال بدزنی را در میان مردم فراهم می‌ساخت، در سیره آن حضرت جایگاهی نداشت(نووی، ۸/۴۳۶)

بنابر نقل امام باقر(ع) رسول خدا(ص) بر فراز منبر اعلام داشت: بدترین نام‌ها ضِرار(زیان)، مُرته (تلخ‌کامی)، حرب (جنگ) و ظلم(ستم) است. (حرعاملی، ۱۵/۱۲۳). از نام شهاب هم از آن جهت که یکی از نام‌های دوزخ است، مردم را برحذر می‌داشت(راوندی،۱۰۴). همچنین «اَجدع» و «حباب» را هم نمی‌پسندید و آن دو را از نام‌های شیطان می‌شمرد؛ از این رو، اینگونه نام‌ها را بی‌درنگ تغییر می‌داد(صنعانی،۱۱/۴۰؛ ابن ماجه،۲/۱۲۲۹).

در گزارشی از بُرَیده آمده است که رسول خدا(ص) از این‌که کسانی به نام کلب(سگ) یا کلَیب (سگ کوچک) نامیده شوند، نهی نمود (هیثمی، ۸/۵۰؛ طبرانی، ۲/۲۳). از انتخاب نام حاکم و مالک کراهت داشت(نوری، ۱۵/۱۳۲). در نقلی از امام صادق(ع) رسول خدا(ص) بر آن بود تا ضمن نوشته‌ای برخی نام‌هایی را که در میان مردم متداول بود ممنوع سازد که از جمله آنها نام‌های حَکَم، حکیم، خالد و مالک بود، اما درگذشت پیامبر(ص) مانع انجام این کار گشت (حرّعاملی، ۱۵/۱۳۰). آشکار است که این‌گونه نام‌ها به لحاظ جایگاه محتواییِ آن شایسته خداوند بوده و به کارگیری آن در مورد انسان که در تار و پود وی ناتوانی و وابستگی به خداوند موج می‌زند، فاقد وجاهت و پشتوانه عقلی و شرعی است.

در برخی منابع سنی هم از جابر آمده است که: رسول خدا(ص) بر آن بود تا نام‌هایی همچون: یَعْلی، بَرَکه، اَفْلَح، یَسار، نافع و مواردی از این دست را ممنوع سازد اما چیزی نگفت تا درگذشت(مسلم،۱۴/۳۴۴)؛ ابی داود، ۴/۲۹۰؛ ابن ماجه،۲/۱۲۲۹).

شماری از نام‌ها نیز به لحاظ شیوه رویارویی و برخورد مردم با اینگونه نام‌ها مورد انکار رسول خدا(ص) قرار گرفت. آن حضرت فرمود: نام‌های مبارک، بشیر و میمون را از آن جهت خوش ندارم که در پاسخ به این پرسش که آیا بشیر و میمون و نافع آنجا است؟ گفته نشود: خیر(راوندی،۱۰۵). همانند این مضمون را در مورد نام‌گذاری بردگان نیز می‌توان دید(مسلم،۱۴/۳۴۴؛ ابی داود،۴/۲۹۰؛ ابن ماجه،۲/۱۲۲۹). از حاکم و مَلِک هم کراهت داشت، به ویژه از واژه «مَلِک الملوک» یا «مَلِک الاملاک» که فرمود: زشت‌ترین نام نزد خداوند آن است که کسی خود را به این نام بنامد، چرا که مالک و مَلِک تنها خداوند است (مسلم،۱۴/۳۴۷؛ نوری،۱۵/۱۳۲) همچنین نام «بَرَّه» را خوش نداشت و آن را مایه خودستایی صاحبش می‌شمرد و می‌فرمود: «خود را نستایید. خداوند به نیکان از شما آگاه‌تر است» از همین‌رو زینب دختر جَحْش را که این نام را داشت به زینب تغییر داد(مسلم،۱۴/۳۴۶). از نام مستبدان و جباران گریزان بود و اینگونه نام‌ها را برای مسلمانان ناخوشایند می‌دانست؛ بر همین اساس زمایی که برادر ام‌السلمه صاحب نوزادی گشت که نام را ولید گذاشتند، پیامبر(ص) فرمود: «تسَمُّونَ بِأَسْمَاءِ فَرَاعِنَتِکمْ غَیِّروا اسْمَه؛ او را به نام‌های فراعنه خود نامیده‌اند. نامش را تغییر دهید. آنان هم با نظر آن حضرت نامش را عبدالله نهادند(محدث قمی،۸/۵۹۱). زهری هم می‌گوید: مردی می‌خواست نام فرزندش را ولید نهد که پیامبر(ص) او را از آن بازداشت و فرمود: مردی بعدها پدید خواهد آمد به نام ولید که در میان امت من چون فرعون در میان مردمش رفتار خواهد نمود(صنعانی،۱۱/۴۳)

افزون بر پرهیز از نام‌های نکوهیده، کنیه‌های نامناسب نیز مورد خرده‌گیری رسول خدا(ص) قرار داشت و مردم را از این‌گونه کنیه گزینی‌ها برحذر می‌داشت (حرعاملی،۱۵/۱۳۲)

۵-۱۰. نام‌گذاری اموال شخصی

رسول خدا(ص) حتی اموال و وسایل شخصی خود را نام‌گذاری می‌کرد و مردم نیز این وسایل را با همین نام‌ها می‌شناختند؛ چنانچه در نقلی آمده است: «کانَ مِن خلقِ رسولِ اللهِ أَن یُسَمِّیَ سلاحَه و متاعَه و دوابَّه؛ (مجلسی، ۱۶/۱۲۵؛ محدث قمی،۴/۲۹۸)؛ از اخلاق رسول خدا(ص) آن بود که برای سلاح و وسایل و چارپایان خود نام برمی‌گزید». آشکار بود که برخی از این نام‌گذاری‌ها به لحاظ ویژگی‌های ظاهری و یا خصلت‌های درونی و باطنی و نیز کاربردهای خاص آنها صورت می‌یافت. برخی نیز از فال نیک زنی آن حضرت و این‌که اشیاء و پدیده‌های مرتبط با انسان نمی‌بایست بی‌نام و نشان باشند، سرچشمه می‌گرفت. به هر روی مورخان و شرح حال نویسان فهرستی از وسایل شخصی پیامبر(ص) همراه با نامشان را به دست داده‌اند، از جمله ابن سعد می‌نویسد، رسول خدا(ص) شماری شمشیر از غنایم جنکی به نام‌های تَبّار (بنیان برانداز)، حَتف(مرگ آفرین)، مُخزِم(بسیار برّان)، رُسوب(در گذرنده از هر مانع) در اختیار داشت. و نیز شمشیری از غنایم بدر که به لحاظ خطوط، برِش‌ها و کنده‌کاری‌های زیبا و شگفت‌انگیزش آن را «ذوالفِقار» نامیده بود. همچنان چند زره به نام‌های سَعْدیّه(خجسته)، فضه که جنس آن از نقره بود و نیز ذات‌الفضول به جهت بزرگی و بلندی آن داشت. کمان‌های خود را رَوْحاء(سبک بال)، بَیْضاء(سپید) و صَفْراء(زرد) می‌نامید. نخستین اسب پیامبر(ص) ضَرس(خشمگین و تندخو) نام داشت که حضرت نام آن را به سَکْب به معنای نجیب و تیزرو تغییر داد. اسب‌های دیگر وی مُرتَجز (خوش شیهه)، وَرد(گل)، لِزاز(مقاوم)، سَبحه(تیزرو) نام داشت. نیز استر پیامبر(ص) دُلدُل(تندرو)، درازگوش وی یَعفور(خاکستری)، نیزه آن حضرت مَثوِی(آرامگاه)، به لحاظ آن‌که به هرکس، اصابت می‌کرد باعث مرگ وی و آرام گرفتن همیشگی او می‌گشت، ظرف آب آن حضرت رَیّان(گوارا)، عمامه پیامبر(ص) سحاب(ابر)، که آن را به امام علی(ع) داد، عبای وی فَتْح(پیروزی)، عصایش عُرْجون، که از چوب خشک خرما گرفته شده بود، خیمه حضرت زَکی(پاکیزه)، آینه وی مُدلَه(راهنما)، قیچی پیامبر(ص) جامع(فراگیر)، نعلین پیامبر(ص) صَفْراء(زرد)، کمان آن حضرت که تیر را به آرامی و بدون سرو و صدا رها می‌ساخت کَتوم(رازدار)، تیردان وی کافور(جعبه)، تیر وی موتَصِلَه(هدف یاب)، سپر وی زَلوق(لغزان) نام داشت. نیز برخی گوسفندان پیامبر(ص) یُمْن(خجسته)، غوْثه(فریادرس)، زمزم و بَرَکه نامیده می‌شد، چنانچه شتران وی نیز به نام‌های: عَضْباء یا غَضْباء، قَصْواء، جَدْعاء شناخته می‌شدند که این نام‌گذاری نیز به لحاظ شکافتگی یا آسیب‌های موجود در گوش آنها صورت یافته بود(ابن سعد،۱/۴۹۵-۴۸۵؛ ابن اثیر،۱/۳۹-۳۷). به جز آنچه یاد شد وسایل دیگری نیز از آن حضرت با نام‌های ویژه‌ای وجود داشت که به جهت اختصار از آن صرف نظر گشت.

نتیجه‌گیری

  1. از آنجا که نقش نام در فرهنگ‌سازی و هویت‌بخشی و تعامل سازنده و هدف‌مند با دیگران و محیط

پیرامون، بی‌بدیل و انکارناشدنی است، از این‌رو در ترکیب نظام معرفتی اسلام جایگاه ویژه‌ای داشته و مورد توجّه جدی قرار گرفته است

  1. اصلاح یا ریشه‌کن کردن عناصر و فرهنگ جاهلی و نیز ایجاد نشاط و سرزندگی در جامعه دینی و

تقویت اندیشه مثبت نگری هم هدف‌های دیگری بود که از این نام‌گذاری‌ها دنبال می‌شد

  1. قرآن مردم را از خواندن یکدیگر به نام‌های زشت برحذر داشته، و در برابر، آموزه‌هایی را فراروی نهاده

است که می‌توان از مجموعه آن، ضرورت بهره‌وری از نام‌های زیبا را دریافت.

  1. رسول خدا(ص) در راستای ترویج فرهنگ دینی، در کنار گزینش نام نیکو برای کودکان، به تغییر نام و

کنیه بزرگ‌سالان هم اهتمام داشت و با تبدیل نام‌های پیشین به جدید، به‌ویژه نام‌هایی که نشان از جاهلیّت و فرهنگ شرک آمیز آن داشت، کوشید هویت دینی و استقلال فرهنگی مسلمانان را از آسیب و انحراف مصون دارد. ضمن آن که در باب چگونگیِ نام‌گذاری نیز اصول و معیارهای شناخته شدهای را به دست داد که می‌تواند در این حوزه راهنمای مردم قرار گیرد.

  1. این دگرگون سازی‌ها تنها محدود به نام و کنیه نبود، بلکه شامل بسیاری از قبایل و تیره‌ها، مناطق و

شهرها، اماکن و سرزمین‌ها و حتی اصطلاحات و واژه‌های مورد استفاده در حِرَف و مشاغل، مالیات‌ها، سلام دادن‌ها و جز آنها نیز می‌گشت و در این حاوزه‌ها هم اصطلاحات تازه و نوپدیدی با ظاهر دینی برگزید و آنها را نهادینه ساخت.

  1. او حتی برای اموال و وسایل شخصی خود نیز نام‌های زیبا و مناسب برمی‌گزید و افزون بر فال نیک

زنی نسبت به نام‌های پسندیده که آن را عامل آرامش فکری و خوش بینی نسبت به محیط و آینده می‌دانست، از به کار بردن نام‌های نکوهیده، در هر شکل آن و در همه حوزه‌های مرتبط، پرهیز داشت و به هیچ روی آن را بر نمی‌تابید.

 کتابشناسی

قرآن کریم.

ابن ابی شیبه، عبدالله بن محمد، المصنف، دارالکتب العلمیّه، بیروت، بیتا.

ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، دار احیاء التراث العربی، بیروت۱۳۸۵،ق.

ابن اثیر، علی بن محمد، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

ابن حنبل، احمد، مسند، دار صادر، بیروت، بیتا.

ابن سعد، الطبقات الکبری، دار صادر، بیروت، بیتا.

ابن شهرآشوب، محمدبن علی، مناقب آل ابی طالب، انتشارات ذوی القربی، بیجا، ۱۴۲۱ق.

ابن قیّم، زادالمعاد، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۳۱ق.

ابن ماجه قزوینی، محمدبن یزید، سنن، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی، داراحیاء التراث العربی، بی جا،۱۳۹۵ق.

ابن منظور، محمدبن مکرم، لسان العرب، نشر ادب الحوزه، قم، ۱۴۰۵ق.

ابن هشام، السیره النبویّه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۱۵ق.

ابی داود، سلیمان بن اشعث، سنن، دارالفکر، بیروت، ۱۴۲۴ق.

احمدی میانجی، علی، التبرک، مؤسسه البعثه، تهران،۱۴۰۴ق.

احمدی میانجی، مکاتیب‌الرسول، دارالمهاجر، بیروت، بیتا.

اربلی، علی بن عیسی، کشف‌الغمه فی معرفه الائمه،: انتشارات الشریف الرضی، قم،۱۴۲۱ق.

اصفهانی، ابی نعیم، حلیه الاولیاء، دار الکتب العلمیه، بیروت، بیتا.

اصفهانی، راغب، معجم مفردات الفاظ القرآن، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، بیتا.

امینی، عبدالحسین، الغدیر، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۳۹۷ق.

انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، چاپخانه مهارت، تهران،۱۳۸۱ش.

بخاری، محمدبن اسماعیل، صحیح ، دار ابن کثیر، دمشق- بیروت،۱۴۱۴ق.

بلاذری، احمدبن یحیی، انساب‌الاشراف، دارالفکر، بیروت،۱۴۱۷ق.

تستری، محمدتقی، قاموس‌الرجال، مؤسسه النشر الاسلامی، قم،۱۴۱۷ق.

جزینی، محمدبن مکی، ذکری الشیعه فی احکام الشریعه، مؤسسه آل البیت الحیاء التراث، قم،۱۴۱۹ق.

حسینیان مقدم، «مناسبات انصار و مهاجر»، پژوهشی در سیره نبوی، تهران، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ۱۳۸۲ش.

حرعاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیره النبیّ الاعظم، انتشارات جامعه مدرسین، قم،۱۴۱۴ق.

دارمی، عبدالله بن بهرام، سنن، المکتبه العصریّه، بیروت، صیدا،۱۴۲۶ق.

دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه، شرکت چاپ و افست گلشن، تهران،۱۳۴۱ش.

راوندی، فضل الله، النوادر، دارالحدیث، بیجا، بیتا.

زبیدی، محمد مرتضی، تاج‌العروس، دار احیاء التراث العربی، بیروت،۱۳۹۳ق.

زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، دار احیاء التراث العربی، بیروت،۱۴۱۷ق.

زینی دحلان، احمد، السیره النبویّه، دارالقلم العربی، حلب، بیتا.

سمهودی، علی بن احمد، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

شرف‌الدین، عبدالحسین، النص و الاجتهاد، قم، مطبعه سیدالشهداء، ۱۴۰۴۳ق.

شریعتی، محمدتقی، تفسیر نوین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیجا،۱۳۷۴ش.

صدوق، محمدبن علی، علل الشرایع، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت،۱۴۰۸ق.

صنعایی، عبدالرزاق، المصنف، تحقیق: حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت،۱۳۹۲ق.

طباطبائی، محمدحسین، سنن النبی، مؤسسه النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۷ق.

طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، بی جا،۱۳۹۴ق.

طبرانی، سلیمان ابن احمد، المعجم الکبیر، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت،۱۴۱۵ق.

طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، مؤسسه النشر الاسلامی، قم،۱۴۱۶ق.

طریحی، فخرالدین، مجمع‌البحرین، تحقیق: احمد الحسینی، دار احیاء التراث العربی، بیروت،۱۴۰۳.

طوسی، محمدبن الحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

عسقلانی، ابن حجر، تلخیص الحبیر فی تخریج احادیث الرافعی الکبیر، دارالمعرفه، بیروت، بیتا.

فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب کتاب العین، انتشارات اسوه، قم،۱۴۱۴ق.

فیروزآبادی، محمدبن یعقوب، القاموس المحیط، دار احیاء التراث العربی، بیروت،۱۴۱۲ق.

قرطبی، ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، دارالکتب العلمیّه، بیروت، ۱۴۱۵ق.

قمی، عباس، سفینه البحار، دارالاسوه، قم،۱۴۱۶ق.

کاندهلوی، محمدیوسف، حیاه الصحابه، دارالقلم، بیروت- دمشق،۱۳۸۸ق.

کتایی، عبدالحی،ّ التراتیب الاداریّه، دار احیاء التراث العربی، بیروت، بیتا.

کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، دارصعب، دارالتعارف، بیروت،۱۴۰۱ق.

هاشمی شاهرودی، سید محمود(زیرنظر)، موسوعه الفقه الاسلامی، مؤسسه دائره المعارف الفقه‌الاسلامی، مطبعه بهمن، بیجا، ۱۴۳۱ق.

متقی هندی، علاءالدین، کنزالعمّال، مؤسسه الرساله، بیجا،۱۴۰۵ق.

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت،۱۴۰۳.

محمدی ری‌شهری، محمد، میزان‌الحکمه، مکتب الاعلام الاسلامی، قم،۱۴۰۴.

مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، دارالمعرفه، بیروت،۱۴۱۵ق.

معین، محمد، فرهنگ معین، انتشارات امیرکبیر، تهران،۱۳۷۵ش.

مفید، محمدبن نعمان، الإرشاد، مؤسسه آل البیت إلحیاء التراث، قم،۱۴۱۶ق.

نجفی، محمدحسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاء التراث العربی، بیروت،۱۹۸۱م.

نمیری، عمربن شبّه، تاریخ المدینه المنوره، دارالتراث، بیروت، ۱۴۱۰ق.

نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت الحیاء التراث، بیروت،۱۴۰۸ق.

واحدی، علی بن احمد، اسباب‌النزول، المکتبه العصریّه، صیدا، بیروت،۱۴۲۲ق.

واقدی، محمدبن عمر، المغازی، مکتب الاعلام الاسلامی، قم،۱۴۱۴ق.

همدانی، اسحاق بن محمد، سیرت رسول‌الله(ص)، انتشارات خوارزمی، تهران۱۳۷۷ش.

هیثمی، علی بن ابی بکر، مامع الزوائد و منبع الفوائد، مکتبه القدسی، قاهره۱۳۵۳ق.

یعقوبی، ابن واضح ، تاریخ یعقوبی، دارالکتب العلمیّه، بیروت،۱۴۱۹ق.

. ۱a-ahmadpour@um.ac.ir استادیار دانشگاهع فردوسی مشهد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.