سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با ناهنجاری‌ها

گفتار و رفتار رسول خدا(ص) که از اولی، به سنت گفتاری و از دومی، به سنت کرداری تعبیر می‌شود، برای همه امت اسلامی حجت است و بر اساس آموزه‌های قرآنی، آن حضرت اسوه و الگوی مؤمنان معرفی شده‌ است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا»

39

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

سیره پیامبر اکرم(ص) در برخورد با ناهنجاری‌ها

نویسنده: ابوالحسن جلیلی

منبع: فرهنگ کوثر، ۱۳۸۸، شماره ۷۸

گفتار و رفتار رسول خدا(ص) که از اولی، به سنت گفتاری و از دومی، به سنت کرداری تعبیر می‌شود، برای همه امت اسلامی حجت است و بر اساس آموزه‌های قرآنی، آن حضرت اسوه و الگوی مؤمنان معرفی شده‌ است: «لَقَدْ کانَ لَکُمْ فی رَسُولِ اللّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کانَ یَرْجُوا اللّهَ وَ الْیَوْمَ اْلآخِرَ وَ ذَکَرَ اللّهَ کَثیرًا»؛۱
شهید مطهری در کتاب سیری در سیره‌ نبوی می‌فرماید:
«سیره پیغمبر؛ یعنی سبک پیغمبر، متدی که پیغمبر در عمل و در روش برای مقاصد خودش به کار می‌برد … مثلاً پیغمبر تبلیغ می‌کرد، روش تبلیغی پیغمبر چه روشی بود؟»
بنابراین ‌معرفت به این‌که پیامبر الهی در مواجهه با پدیده‌های گوناگون در جامعه اسلامی، چه واکنشی نشان می‌داده، از اهمیت فراوانی برخوردار است؛ زیرا ما مسلمانان موظفیم که سیره و منطق عملی ایشان را بشناسیم تا آن را در زندگی خود به کارگیریم.
در این مقاله به شیوه برخورد پیامبراکرم(ص) با ناهنجاری‌های اخلاقی و معنوی جامعه می‌پردازیم. با رجوع به سیره پیامبر(ص) در این زمینه، می‌بینیم که ایشان شیوه‌های مختلفی داشت: گاهی با غلظت و تندی، گاهی با رأفت و مهربانی، گاهی با صراحت  و گاهی با کنایه با ناهنجاری‌های جامعه برخورد می‌کرد. آن حضرت در همه جا از این شیوه‌ها در جهت بیداری و آگاهی مردم استفاده می‌کرد. شمشیر زدن و ملاطفت او برای آگاهی و بیدارسازی مردم بود. او می‌خواست دل کوری را بینا کند، گوش کری را شنوا سازد و چشم کوری را به روی حقیقت بگشاید.
شیوه‌های برخورد پیامبر اکرم(ص) با ناهنجاری‌ها، تحت عنوان امر به معروف و نهی از منکر قرار می‌گیرد؛ زیرا نهی از منکر در جایی است که ناهنجاری اخلاقی، معنوی، اجتماعی و سیاسی وجود داشته باشد. از این رو، ابتدا بحثی مبسوط درباره امر به معروف و نهی از منکر، به استناد آیات و روایات ارائه خواهیم داد و سپس، شیوه‌های برخورد پیامبر(ص) با ناهنجاری‌های جامعه را بررسی خواهیم کرد.
تعریف امر به معروف و نهی از منکر
گفته شده که: «المعروف اسم لکل فعل یعرف بالعقل أو ‌الشرع حسنه، و المنکر ما ینکر بهما».۲
و در اصطلاح: «الامر و هوالعمل علی‌الطاعه قولاً، أو فعلاً، و النهی و هو منع من فعل‌المعاصی قولاً، أو فعلاً».۳
اهمیت امر به معروف و نهی از منکر
الف) آیات
۱. آل عمران، آیه ۱۰۴: «وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

  1. آل ‌عمران، آیه ۱۱۰: «کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ»
  2. آل عمران، آیه ۱۱۴ «یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُسَارِعُونَ فِی الْخَیْرَاتِ وَأُولَئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ»
    ۴. اعراف، آیات ۱۶۳ تا ۱۶۶: «وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْیَهِ الَّتِی کَانَتْ حَاضِرَهَ الْبَحْرِ إِذْ یَعْدُونَ فِی السَّبْتِ … فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ کُونُوا قِرَدَهً خَاسِئِینَ»
  3. حج، آیه ۴۱: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ»
    ۶. توبه، آیه ۱۱۲: «… الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ»
  4. توبه، آیه ۷۱ : «… یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»
  5. اعراف، آیه ۱۵۷: «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ….»
    ۹. اعراف، آیه ۱۹۹: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ»
    ۱۰. لقمان، آیه ۱۷: «یَا بُنَیَّ أَقِمِ الصَّلَاهَ وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَانْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَاصْبِرْ عَلَى مَا أَصَابَکَ إِنَّ ذَلِکَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ»
  6. عصر، آیه ۳: «إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»
    ب) روایات
    به دلیل آن‌که در این مقاله به سیره پیامبر اسلام پرداخته‌ایم، در اینجا به روایاتی که از آن حضرت در اهمیت امر به معروف و نهی از منکر وارد شده، اکتفا می‌کنیم:
    «إِذَا تُرِکَت اُمَّتی اَلْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ اَلنَّهْیُ عَنِ اَلْمُنْکَرِ فَلْیؤذن بِوِقَاعٍ مِنَ اَللَّهِ جَلَّ إسمُه؛۴ هنگامی که امت من، امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند، باید آماده‌ جنگ با خدای متعال باشند».
    «لاَ یَزَالُ اَلنَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى اَلْبِرِّ، فَإِذَا لَمْ یَفْعَلُوا ذَلِکَ نُزِعَتْ مِنْهُمُ اَلْبَرَکَاتُ وَ سُلِّطَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ، وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ نَاصِرٌ فِی اَلْأَرْضِ وَ لاَ فِی اَلسَّمَاءِ؛۵ مادامی که امت من، امر به معروف و نهی از منکر می‌کنند و در نیکی‌ها یکدیگر را یاری می‌کنند، پیوسته در خیر هستند. پس هرگاه این کار را ترک کنند، برکات از پیش آن‌ها کنده می‌شود و بعضی از آن‌ها بر بعضی دیگر تسلط می‌یابند و برای آن‌ها یاوری در زمین و آسمان نیست».
    «مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَراً، فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ، ذَلِکَ أَضْعَفُ اَلْإِیمَانِ؛۶ هریک از شما‌ منکری را دید، باید با دست خود آن را تغییر دهد. اگر نتوانست، با زبانش تغییر دهد(و اعتراض کند)، و باز اگر نتوانست، در قلبش آن را انکار کند و این، ضعیف‌ترین مرحله ایمان است».
    «إنَّ اللّهَ یُبغِضُ المُؤمِنَ الضَّعیفَ الَّذی لا دینَ لَهُ، قیلَ: ومَا هُوَ المُؤمِنُ الضَّعیفَ الَّذی لا دینَ لَهُ؟ قالَ: الَّذی لا یَنهى عَنِ المُنکَرِ؛۷ خداوند از مؤمن ضعیفی که دین ندارد، نفرت دارد. عرض شد: مؤمنی که دین ندارد، کیست؟ فرمود: کسی که نهی از منکر نمی‌کند».
    «نَصرالمَظلُوم وَ الأمر بِالمَعرُوف وَ النَّهی عَنِ‌المُنکر جِهاد؛۸ یاری رساندن به ستم‌دیده و امر به معروف و نهی از منکر، جهاد در راه خداست».
    «أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاهِ اَلنَّاسِ کَمَا أَمَرَنِی بِأَدَاءِ اَلْفَرَائِضِ؛۹ پروردگارم همان‌گونه که مرا به انجام دادن واجبات فرمان داده، به مدارا کردن با مردم نیز فرمان داده است».
    اصول حاکم در برخورد با ناهنجاری‌ها
    ۱. اصل مدارا و رحمت
    اسلام مدارا با توده‌ مردم ـ اعم از مخالف و موافق ـ را ضروری دانسته، احکام و سیاست را بدون تبعیض بین آنان اجرا می‌کند. در صدر اسلام و دوران ۲۵۰ ساله عصر امامت، سیره معصومان و اهل بیت گواه بر رحمت و ملایمت آنان در برخورد با مردم است و بر آن تأکید می‌ورزیدند؛ چنان که پیامبر می‌فرماید:
    «مُدَارَاهُ اَلنَّاسِ نِصْفُ اَلْإِیمَانِ وَ اَلرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ اَلْعَیْشِ؛۱۰ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمی و مهربانی کردن با آنان نصف زندگی است».
    «أعقلُ الناس أشدُّهم مداراهً لِلناسِ، وَ أذَلُّ النّاسِ مَن أهانَ النّاس؛۱۱ عاقل‌ترین مردم کسی است که بیشتر با دیگران مدارا کند، و خوارترین مردم کسی است که آنان را مورد تحقیر و توهین قرار دهد».
    به کارگیری این شیوه، موفقیت بیشتری به همراه خواهد داشت، به خصوص برای حاکمان و مدیران جامعه. بدین روی، پیامبر برای تحقق اهداف اصلی خود در امر«هدایت جامعه»، این شیوه را برگزید و اصل مدارا و رحمت، اساس دعوت ایشان بود و راز موفقیت او در تألیف قلب‌ها، محبت و ملایمت او بود که از صد لشکر قوی‌تر است. سیره‌نویسان نگاشته‌اند: «پیامبر(ص) دارای قلبی رقیق بود و با همه مسلمانان مهربان بود».۱۲
    زراره از امام باقر(ع) نقل کرده که رسول خدا(ص) می‌فرمود:
    «بی‌گمان، رفق بر چیزی قرار نگرفت، مگر آن‌که زینتش بخشید».۱۳
    با تکیه بر روایات متعدد از پیامبر، می‌توان گفت از جمله اصول مهم دین اسلام، اصل سمحه و سهله بودن دین اسلام و مخالفت با هرگونه سخت‌گیری بی‌مورد است؛ همچنان که از پیامبر نقل شده که فرمود:
    «من با دینِ یکتاگرای با گذشت ـ یا آسان ـ مبعوث شده‌ام و هرکس با سنت من مخالفت ورزد، از من نیست».۱۴

بر خلاف بعضی که می‌پندارند سمحه و سهله بودن دین، به معنای گذشتن از اصول دین و کوتاه آمدن در مقابل اقدامات مخالفان است، مدارا به معنای آسان‌گیری اولاً، در اصل پذیرش دین است که هیچ‌گونه اجبار و اکراهی در آن نیست و ثانیاً، در عمل به احکام دین، تا جایی که اصول آن حفظ شود.
پیامبر در سلوک فردی و در امور شخصی، نرم وملایم بود؛ ولی در تعهدها و مسئولیت‌های اجتماعی، نهایت درجه‌ صلابت را داشت  و در مقابل کسانی که ناهنجاری اجتماعی را از حد می‌گذراندند و با فتنه انگیزی، با اساس دین اسلام مقابله می‌کردند، به شدت با آن‌ها برخورد می‌کرد؛ همانند به آتش کشیدن مسجد «ضرار» که منافقان به سرکردگی ابوعامر به بهانه بیماری و عدم توانایی حضور در مسجد «قبا» و با حربه «مذهب علیه مذهب» تصمیم داشتند به جامعه نوپای مسلمانان آسیب برسانند.۱۵
عصر نبوی، عصر تأسیس نظام اسلامی و تکوین اعتقادات اسلامی در میان مردم بود و به همین دلیل، رفتارهای پیامبر بیشتر با مدارا بود تا مردم بتوانند اصل دین را در جامعه بپذیرند. بدین روی، گاه مخالفت‌های عملی با گذشت پیامبر همراه بود.
به کارگیری شیوه سمحه و سهله(مدارا) مزایای بی‌شماری برای حاکم اسلامی درپی‌دارد؛ از جمله ایجاد فضای مناسب برای برخورد اندیشه‌ها و ترقی و تکامل آن‌ها، جلوگیری از توسل به زور و سخت‌گیری و تحمیل عقیده و مهم‌تر از همه، حفظ وحدت  جامعه که موجبات رشد جامعه را فراهم می‌سازد.
در تاریخ آورده‌اند: که یک یهودی در کوچه جلوی پیامبر را گرفت و ادعا کرد که از رسول‌الله(ص) طلبی دارد و در  همان جا طلبش را خواست. رسول اکرم (ص) با آرامش گفت: «اولاً، طلبی از من نداری و ثانیاً، مالی به همراه ندارم. بگذار بروم تا قضیه را حل کنیم».
یهودی قبول نکرد و با پیامبر گلاویز شد و ردای پیامبر را به دور گردن ایشان پیچید؛ به طوری که گردن مبارک، قرمز شد. مسلمان‌ها خواستند خشونت به خرج دهند که پیامبر مانع شد و آن قدر نرمش نشان داد که یهودی از کارش پشیمان شد و اسلام آورد.۱۶
برتراند راسل در مورد تساهل در میان مسلمانان، اظهار می‌دارد:«بعضی از صفات برگزیده بر حسب عادت، آن‌ها را جزو عادات حسنه بخصوص عیسویان می‌شماریم، پیش از این، در مشرق زمین بیشتر مستحسن شمرده می‌شدند و به آن‌ها عمل می‌کردند تا در مغرب زمین. تساهل و تسامح در اوایل ظهور اسلام، به ویژه حکومت اسلامی در مدینه و برخورد مسلمانان با مسیحیانی که کافر و مرتد تلقی می‌شدند، بسیار جوانمردانه‌تر از رفتار امپراتوران بیزانس نسبت به عیسویان بود؛ زیرا پیامبر اسلام نه تشکیلات انگیزاسیون (تفتیش عقاید) اروپا را به وجود آورد و نه سیاه‌چاله‌های آن را که در قرون وسطا رایج بودند».۱۷
مدارا در سیره نبوی
۱. عبدالله‌بن ابیّ، رئیس منافقان مدینه بود. به ‌‌رغم اقدامات و خیانت‌های او در مراحل گوناگون، پیامبر با او مدارا می‌کرد. او در مدینه جایگاهی بالا داشت پیامبر علیه او اقدامی نکرد. پس از غزوه بنی‌المصطلق، به دنبال برخی مسائل، او گفت: «لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِینَهِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ؛۱۸ کنایه از این‌که پس از برگشت به مدینه، پیامبر را از آنجا بیرون می‌کند. این خبر به پیامبر رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی که مسئله قتل او شایع گردید. اما پیامبر فرمود: چنین حکمی (قتل) جایز نیست.۱۹
۲. نبتل‌بن حرث، همان کسی است که درباره پیامبر گفت: «انما محمد اذنٌ … » و این آیه درباره‌اش نازل شد:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ».۲۰
پیامبر درباره نبتل فرمود:«مَن َاحَبَّ اَن یَنظُرَ اِلَی‌الشَّیطانِ فَلینظُر اِلی نَبتل بنِ‌الحرثِ».۲۱ اما با وجود این، دستوری از پیامبر در مقابله با او صادر نشد.
۳. وقتی شتر پیامبر گم شد و همه به دنبال شتر می‌گشتند، زید بن صلیت به کنایه و طعنه گفت: چگونه ادعای پیامبری می‌کند، در حالی که نمی‌داند شترش کجاست؟ پیامبر به علم غیب، جای دقیق شتر را بیان کرد و اصحاب رفتند و همان جا شتر را یافتند؛۲۲ اما پیامبر هیچ برخوردی با او نکرد.
۴. وحشی، همان کسی است که در جنگ احد، حمزه عموی پیامبر را به شهادت رساند و پیامبر حکم قتل او را صادر کرد. او پس از فتح مکه به طائف گریخت، اما پس از مدتی در گروه اعزامی ثقیف، ناگهان بر پیامبر وارد شد و شهادتین گفت و پیغمبر او را بخشید؛ اما فرمود: به جایی برو که دیگر تو را نبینم. او مسلمان شد و در جنگ‌های ردّه، مسیلمه کذاب را کشت.۲۳
۵. هباربن اسود، شتر زینب دختر پیغمبر را رم داد و  زینب از میان هودج به زمین افتاد و جنین‌اش سقط شد و خود نیز با همان مرض از دنیا رفت. پیغمبر در فتح مکه خون قاتل را هدر اعلام کرده بود، ولی هباربن اسود پس از مدتی بر پیامبر وارد شد و گفت: «… می‌خواستم به عجم‌ها پناه ببرم، ولی فضل و بخشش تو را به یاد آوردم…». او تقاضای بخشش کرد و پیامبر نیز او را عفو کرد.۲۴
۶. ابن قیضی، فردی نابینا بود. وقتی لشکریان اسلام به احد می‌رفتند، از زمین مقداری خاک برداشت و به روی مبارک پیامبر پاشید و ناسزا گفت. اصحاب خواستند او را بکشند، اما پیامبر فرمود: «او را رها کنید، هم چشمش کور است و هم دلش.۲۵
۲. اصل مبارزه با معاند
اصل دیگری که پیامبر در برخورد با ناهنجاری‌ها آن را به کار می‌گرفت، قاطعیت آن حضرت است و نمونه‌هایی از برخورد تند و انعطاف‌‌ناپذیر پیامبر را در سیره عملی‌اش می‌توان دید و این، در جایی بود که اساس و بنیان دین هدف گرفته می‌شد و مخالفان در برابر اصول تغییر ناپذیر دین اسلام می‌ایستادند و درصدد از بین‌بردن آن بودند و اقداماتی هم می‌کردند. در این موارد، رفتار پیامبر(ص)، متعصبانه و انعطاف‌ناپذیر بود؛ چرا که ماهیت و فلسفه دین همان اصول تغییرناپذیر است و با از بین‌رفتن آن اصول، دینی باقی نخواهد ماند.
تاریخ به خوبی شاهد رفتارهای همراه با قاطعیت پیامبر برای حفظ اهداف و اصول نهضت اسلامی است؛ اصولی مانند: عبادت خداوند، عدالت، ظلم‌ستیزی و مبارزه با شرک و کفر.
نمونه‌هایی از عدم تساهل در اسلام
یک: انعطاف ناپذیری در برنامه‌های دینی
برنامه‌ها و تعالیم دینی انبیا ـ اعم از عقاید، احکام و اخلاق ـ که با ادله قطعی جزء دین شمرده می‌شوند، به هیچ وجه قابل مسامحه نیستند و به این بهانه که مورد پذیرش مردم نیستند و دردسرساز و مشکل‌آفرین‌اند، نمی‌توان در آن‌ها مسامحه کرد. نهضت انبیا با قاطعیت تمام، درصدد اجرا و تثبیت حقایق دین به جای عقاید باطل گذشته بود؛ اگر چه مشرکان با این عقاید به مخالفت برخاستند و حتی مبارزاتی نیز داشتند، اما مخالفت آنان تأثیری در روند حرکت انبیا نداشت و آن‌ها این اقدامات را بی ‌پاسخ نمی‌گذاشتند. در سیره پیامبر می‌بینیم که پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه، برخوردهای آن حضرت شدت بیشتری یافت.۲۶
دو:عدم تساهل در حدود الهی
در مواردی که اقدام مخالفان فقط منافع شخصی انسان را به خطر اندازد و عفو ومدارا، باعث ظلم‌پذیری و ذلت نباشد، از نظر اسلام شایسته است انسان شیوه مدارا و تساهل در پیش بگیرد. اما اگر اقدام آنان در تعارض با حدود الهی باشد، چون رعایت حدود الهی مقدم بر شخصیت انسانی است و انسانیت انسان در گرو رعایت حدود الهی است، در اینجا «مسامحه» جایی ندارد و باید به اقدام عملی روی آورد. مهم‌ترین اقدام عملی که در اسلام تأکید فراوانی به آن شده، «امر به معروف و نهی از منکر» است که دارای شروط و مراحلی است؛ اما کمترین ثمره آن، نظارت عمومی و حراست از احکام و حدود الهی است.
حضرت علی(ع) می‌فرماید:
«مسلمانی که شکسته شدن حدود الهی را ببیند، اما واکنشی از خود نشان ندهد، مرده‌ای است بین زندگان».۲۷
مهم‌‌ترین وظیفه حکومت اسلامی و فلسفه تأسیس آن، اجرای احکام و حدود الهی است. از این رو، در سیره رسول خدا، شاهد برخورد قاطع او به عنوان حاکم اسلامی هستیم و در آیات قرآن نیز برای اجرای احکام و حدود الهی تأکید شده است؛ مانند اجرای حد زن و مرد زناکار، شارب خمر و سارق.۲۸
سه:عدم تسامح در عدالت اجتماعی و حقوق مردم
هدف کلی ادیان الهی، برقراری موازین عدالت اجتماعی است تا زمینه تکامل اخلاقی و معنوی همه افراد پدید آید. در مواردی که حقوق شخصی مطرح است، می‌توان تسامح کرد، اما جایی که عدالت اجتماعی و حقوق افراد دیگر مطرح است، تسامح در کار نیست و باید با قاطعیت برخورد کرد. در صدر اسلام  برخی نمونه‌ها را می‌توان نشان داد که پیامبر گرامی اسلام و معصومان با اخلال‌گران برخورد قاطع می‌کردند؛ مانند:
ـ غارتگران اموال بیت‌المال، که به شدت با آنان برخورد می‌شد؛ به خصوص دستورها و توبیخ‌های فراوانی از دوران حکومت امام علی(ع) درباره والیان متخلف رسیده است.۲۹
ـ اخلالگران امنیت اجتماعی، که هم بعد مادی امنیت اجتماعی را شامل می‌شود مانند سرقت، و هم بعد معنوی و فکری امنیت جامعه را؛ مانند: ارتداد و بدعت که نمونه‌های اخلال در امنیت فکری جامعه‌اند.
حضرت علی(ع) در جواب عبید بن بشر خثعمی درباره کیفر راهزن فرمود:
«کسی که راه را گرفته و انسانی را کشته و اموالی نیز برده است، دست و پایش بریده و به دار آویخته می‌شود. کسی که فقط راه را گرفته و انسانی را کشته و مالی نبرده است، کشته می‌شود. کسی که راه را بسته و فقط مالی برده است، دست و پایش بریده می‌شود. و کسی که راه را گرفته، ولی مالی نبرده و کسی را هم نکشته است، تبعید می‌شود».۳۰
در سیره نبوی، مواردی یافت نمی‌شود که به تعطیلی حدود الهی منجر شده باشد و ایشان ذره‌ای انعطاف نشان داده باشد. در اجرای حدود، حتی آن حضرت اجازه شفاعت نمی‌داد. از امام صادق(ع) نقل شده است که در عصر پیامبر، زنی از اشراف سرقت کرد. او را نزد پیامبر آوردند. حضرت امر کرد که دستش قطع شود. گروهی نزد پیامبر رفتنند و گفتند: اجرای این حکم، پیامدهای نامطلوبی دارد؛ چو او از اشراف است. حضرت فرمود:
«امت‌های پیش از شما، حدود را در مورد ضعفایشان اجرا می‌کردند و درباره اقویا و اشراف و بزرگان اجرا نمی‌کردند و به همین دلیل هلاک شدند».
پی‌نوشت‌ها
۱. احزاب /۲۱.
۲. مفردات فی غریب‌القرآن، راغب اصفهانی.
۳. الروضه ‌البهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه، شهید ثانی ( اسماعیلیان، قم، ۱۳۷۵ش.)، ص ۱۹، ش۶.
۴. عقاب‌الاعمال، ص۵۵۱.
۵. تهذیب‌البلاغه، خطبه ۲۱۶.
۶. الترغیب و الترهیب، ۳/۲۲۳/۱.
۷. کافی، ج۵، ص۵۹.
۸. جامع‌الاحادیث، ص۱۲۵.
۹. کافی، ج۲، ص۱۱۷.
۱۰. همان، ج۴، ص۱۱۶.
۱۱. سفینه‌البحار، شیخ عباس قمی، ج۱۰، ص۴۴۱.
۱۲. بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۹۴.
۱۳. اصول کافی، ج۲، ص۱۱۹.
۱۴. تاریخ بغداد خطیب بغدادی، (مصر، مکتبه‌الخانجی)، ج۷، ص ۲۰۹.
۱۵. مدارا با مخالفان در قرآن و سنت، غلامرضا نوعی، (رشت، کتاب مبین، ۱۳۷۹ش.)، ص۹۸.
۱۶. سیری در سیره نبوی، ص ۲۰۷.
۱۷. مدارا با مخالفان در قرآن و سنت، ص۸۳.
۱۸. منافقین /۸.
۱۹. سیره ابن هشام، تحقیق: مصطفی سقا و دیگران، ( مصر، حلبی، چ۲، ۱۳۷۵ق.)، ج۲، ص۳۷۲.
۲۰. توبه/۶۱.
۲۱. حیاه‌النبی و سیرته، محمد قوام وشنوی، (قم، ۱۴۱۲ق.)، ص۳۲۶.
۲۲. همان، ص۳۲۸.
۲۳. خاتم‌النبیین، سید علی کمالی، (تهران، اسوه، ۱۳۷۲ش.)، ص۹۵.
۲۴. همان، ص ۹۶.
۲۵. همان، ص۹۹.
۲۶. تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن وعترت، حسین عبدالمحمدی، (قم، ظفر، ۱۳۸۱ش.)، ص۴۷.
۲۷. فروع کافی، ج۱، ص۳۴۲.
۲۸. تساهل و تسامح از دیدگاه قرآن و عترت، ص۸۰.
۲۹. همان، ص۱۱۳.
۳۰. وسایل‌الشیعه، شیخ حر عاملی، ج۲۸، ص۳۰۱، ح ۳۴۸۳۵.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.