جریان شناسی عصر رسول خدا(ص)

جریان‌های فکری و سیاسی نقش به‌سزایی در تحولات جامعه و نظام‌های سیاسی دارند. از همین رو برای درس آموزی و عبرت پذیری از جریان‌های مختلف در گستره تاریخ، شناخت ماهیت، اهداف و عملکرد آنها امری ضروری است. اما نظر به الگو پذیری انقلاب اسلامی ایران از سیره نظری و عملی پیامبر اعظم(ص)، ماهیت و ضرورت این مطلب را دو چندان می‌کند.

هدف این نوشتار آشنایی اجمالی با جریان‌های دوران رسالت رسول خداست، اجمالاً به بررسی عملکرد مؤمنین به‌عنوان جریان حق و طرفدار پیامبر در قالب دو گروه مهاجر و انصار و نیز جریان‌های مخالف در قالب شرک، کفر و نفاق می‌پردازد و ویژگی‌ها و عملکرد هریک را بیان می‌کند.

29

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

 

جریان شناسی عصر رسول خدا(ص)

نویسنده: دکتر احمد شفیعی/استادیار مجتمع آموزش عالی شهید محلاتی

منبع: حصون پاییز ۱۸۵ شماره ۹

چکیده

جریان‌های فکری و سیاسی نقش به‌سزایی در تحولات جامعه و نظام‌های سیاسی دارند. از همین رو برای درس آموزی و عبرت پذیری از جریان‌های مختلف در گستره تاریخ، شناخت ماهیت، اهداف و عملکرد آنها امری ضروری است. اما نظر به الگو پذیری انقلاب اسلامی ایران از سیره نظری و عملی پیامبر اعظم(ص)، ماهیت و ضرورت این مطلب را دو چندان می‌کند.

هدف این نوشتار آشنایی اجمالی با جریان‌های دوران رسالت رسول خداست، اجمالاً به بررسی عملکرد مؤمنین به‌عنوان جریان حق و طرفدار پیامبر در قالب دو گروه مهاجر و انصار و نیز جریان‌های مخالف در قالب شرک، کفر و نفاق می‌پردازد و ویژگی‌ها و عملکرد هریک را بیان می‌کند.

کلیدواژه‌ها: جریان شناسی، حق، باطل، حزب اللّه، حزب شیطان، مؤ منین، مشرکین، کفار، یهود، مسیحیت، منافقین.

مقدمه

در کالبد شکافی انسان، به سه لایه وجودی درهم تنیده برمی‌خوریم: لایه زیرین و بنیادین انسان که در برگیرنده اندیشه، افکار و اعتقادات اوست؛ لایه میانی که از عواطف و احساسات و کشش‌های درونی‌اش تشکیل می‌شود و لایه بیرونی و ظاهری که رفتارهایش آشکارا از آن سر می‌زند.

این سه لایه به ترتیب بیانگر بینش، گرایش و کنش انسان است، که به صورت منطقی برهم مترتب‌اند؛ یعنی انسان با اندیشیدن درباره مسئله‌ای، به صحت و سقم آن باورمند می‌شود. سپس با حکم به این‌که انجام یا ترک آن به مصلحت اوست، گرایش و کشش به فعل یا ترک آن پیدا کرده، درباره آن تصمیم می‌گیرد. آن‌گاه با استفاده از قوا و ابزار در دسترس به اقدام عملی مبادرت می‌ورزد.

باتوجه به این مراتب است که وقتی بعضی رهبران و اندیشمندان، اندیشه‌ها را در حوزه فردی و اجتماعی، طرح و تبیین می‌نمایند، مقبولیت اجتماعی یافته، طرفدارانی پیدا می‌کند. با تجلی عینی آن افکار و اندیشه‌ها در بستر اجتماع، گروه‌هایی شکل می‌گیرند که ضمن برخورداری از فرهنگ مشترک، در جهت دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده تلاشی مشترک را آغاز می‌کنند و موجبات تحولات گوناگونی را در زندگی جمعی فراهم می‌سازند. به این دسته از تفکرات با توجه به حوزه عملکرد و تأثیرگذاری‌شان، جریان فکری، سیاسی، اجتماعی و… گفته می‌شود.

بنابراین منظور از جریان فکری ـ سیاسی، حرکت اعتقادی است با جهت‌گیری تشکیل حکومت یا کسب قدرت در جامعه برای تحقق اهدافی از قبیل استقرار ارزش‌ها و نظام سیاسی مورد نظر خود. بدیهی است در یک جریان فکری ـ سیاسی گروه‌های متعددی می‌تواند وجود داشته باشد.

جریان‌های فکری ـ سیاسی با نظر به اهداف متنوع و گاه متضاد خود، تحولات گسترده‌ای را در جامعه و حتی نظـام‌های سیاسی موجب می‌شوند. اقدامات رهبران آنها نیز به صورت آشکار و نهان چونان رودهای خروشان به حرکت در آمده، نیروهای اجتماعی را متأثر می‌سازد و گاه با تموج اقیانوس انسانی، پی‌آمدهای تلخ و شیرین را برای جامعه به ارمغان می‌آورند.

با این رویکرد است که کارکرد جریان فکری ـ سیاسی در اموری نظیر: شناسایی و معرفی رهبر، کادرسازی، بسیج مردم، تشکیل حکومت یا دولت، مشروعیت بخشی به نظام حاکم، کارگردانی قدرت در جامعه، حمایت و پشتیبانی از نظام حاکم، جهت‌دهی به افکار عمومی و فرهنگ سازی، حمایت از نهادها و نیروهای خودی و مقابله با جریان رقیب سامان می‌یابد.

بدیهی است هر جریانی، مبداء و مسیر و مقصدی دارد و حاملان آنها نیز سرنوشت گوناگونی را برای جامعه رقم می‌زنند که آشنایی با آنها، قدرت انتخاب صحیح را برای انسان فراهم می‌سازد. با توجه به این رویکرد، تبیین اجمالی و فشرده‌ای از جریانات فکری ـ سیاسی دوران رسالت پیامبر اعظم(ص) مقصود و هدف این نوشتار قرارگرفته است.

حق و باطل

در تاریخ زندگی و تفکرات بشر، در یک نگاه کلان دو جریان «حق» و «باطل» را مشاهده می‌کنیم که در قالب توحید و شرک، ایمان و کفر و یا مستضعف و مستکبر تجلی کرده‌اند، و انبیای الهی و پیروان آنها همیشه در جبهه حق و مخالفان آنان در گروه باطل جای داشته‌اند.

هریک از این دو جریان ویژگی‌های خاص خود را دارند. با توجه به آیه ۱۷ سوره رعد که تمثیل جریان‌های حق و باطل است، می‌توان ویژگی‌های زیر را برشمرد:

  1. حق همانند آب زلال که مایه حیات و زندگی است، همیشه مفید و سودمند است، در حالی‌که باطل،

مثل کف روی آب نه سیراب کننده است و نه رویاننده.

  1. باطل همواره مستکبر، بالا نشین، پر سرو صدا، پر قال و غوغا و در عین حال تو خالی و بی‌محتواست.

اما حق همیشه متواضع، کم سر و صدا، اهل عمل، پر محتوا و سنگین وزن است؛ چنان‌که امیرالمؤمنین علی(ع) در مقایسه جبهه خود با دشمنانش می‌فرماید:

«قد ارعدوا و ابرقوا و مع هذین الامرین الفشل و لسنا نرعد حتی نوقع و لانسیل حتی نمطر؛ آنها رعد و برقی نشان دادند، اما پایانش جز سستی و ناتوانی نبود، ولی ما به عکس تا کاری انجام ندهیم رعد و برقی نداریم و یا تا نباریم، سیلاب خروشان به راه نمی‌اندازیم».

  1. حق همیشه متکی به خویش است، اما باطل از آبروی حق مدد می‌گیرد و سعی می‌کند خود را به لباس

او درآورد و از حیثیت او بهره گیرد، آن‌گونه که هر دروغی از راست فروغ می‌گیرد. علاوه براین، باطل هر لمحه به شکلی و هر لحظه به لباسی درمی‌آید تا در صورت شناخته شدن بتواند خود را در لباس دیگر پنهان سازد.

  1. حق در نزاع همیشگی با باطل است، مگر زمانی که بر سراسر هستی حکمفرما شده و باطل به کلی

زایل گردد. از این روست که در طول تاریخ بشریت مستکبران، در برابر پیامبران الهی صف آرایی کرده‌اند و نیز مبارزه با ستم و ستمگران و حمایت از مظلومان یکی از اهداف انبیا بوده و نفی هرگونه استکبار و استعمار، روح دعوت آنان را تشکیل داده است. بدیهی است در این نزاع مداوم، اراده الهی بر این است که فرجام کار پیروزی نهایی با جبهه حق باشد.

  1. آیه ۲۵۷ سوره بقره، رهبر گروه حق را که مؤمنین‌اند، خدا می‌داند، چنان‌که سردمداران گروه باطل را

طواغیت معرفی می‌کند.

  1. همان آیه کارکرد جریان حق را خروج انسان‌ها از ظلمت به نور برمی‌شمارد و کارکرد جریان باطل را

گم‌راه نمودن انسان‌ها از نور و رها کردنشان در ظلمت و تاریکی می‌شناساند.

با توجه به این ویژگی‌ها است که دستاورد نظام سیاسی و دولت برآمده از جریان حق، عدالت، معنویت، رشد، تعالی، آزادی، استقلال، آسایش، امنیت و در نهایت حیات طیبه خواهد بود، چنان‌که جریان باطل، پیامدی جز فقر، فساد، ظلم، تبعیض، استکبار، دنیاطلبی و استیصال نخواهد داشت.

احزاب حق و باطل

برابر رهنمود قرآن طبق آیه ۵۶ سوره مائده و آیات ۲۲ ـ ۱۴ سوره مجادله ، حق‌مداران به حزب‌اللّه شناخته می‌شوند و باطل گرایان در حزب شیطان گرد آمده‌اند که هریک دارای اوصاف و ویژگی‌هایی هستند. برخی از ویژگی‌های حزب‌اللّه و جریان حق عبارتند از:

دین‌مداری: رهبران و رهروان جریان حق، به خدا، پیامبران الهی، رسول خدا و آخرت و عدالت خدا ایمان دارند.

قدرتمندی: اینان به جهت ارتباط، اعتماد و اتکایشان به مبداء قدرت یعنی خداوند و نیز برخورداری از امداد و نصرت الهی، از قدرت برتر برخوردارند که در صورت بهره‌گیری از آن جبهه باطل را به شکست می‌کشانند.

دشمن ستیزی: حق‌باوران با شیاطین و دشمنان خدا و رسول دوستی نکرده، با آنان به ستیز برمی‌خیزند، حتی اگر از خویشان، بستگان و نزدیکانشان باشند.

رضایت‌مندی: یاوران حق از خدا و تقدیرات او خشنود و خرسندند و خدا نیز از عملکرد آنان راضی است.

پیروزمندی: جریان حق بر اساس سنت الهی پیروزمندان قطعی تاریخ‌اند.

رستگاری: حزب خدا، رستگان و رستگاران واقعی‌اند.

با نظر به آیات یاد شده، ویژگی‌های عمده جریان باطل که شیطان را به رهبری برگزیده‌اند از این قرارند:

شیطان پرستی: گروه باطل شیطان را بر فکر، احساسات و رفتار خود حاکم ساخته و از وسوسه‌های انحرافی و اغوا کننده او پیروی می‌کنند.

دین ستیزی: باطل‌گرایان دشمن دین و دین‌دارانند گرچه به ظاهر شاید مدعی پیروی مخلص دین هم باشند.

کردار ناشایست: عملکرد پیروان شیطان بسیار زشت و ناپسند است و ضمن دروغ‌گویی، سدّ راه خدایند و دیگران را از عمل خیر بازمی‌دارند.

دوستی با دشمنان خدا: اینان با دشمنان خدا، رسول و ائمه ارتباط‌گیری کرده و آنها را به دوستی برمی‌گزینند.

ذلیل بودن: آنان در بین خلق خدا جزء ذلیل‌ترین افرادند.

زیان‌کاری: نظر به این‌که اعمال و رفتار آنان براساس قوانین و احکام خدا و رضایت الهی نیست، در دنیا و آخرت از زیان‌کارانند.

بد فرجامی: عاقبت رهبران و پیروان جریان باطل، چیزی جز نکبت و خواری و عذاب تحقیر کننده الهی نخواهد بود.

جریان‌های دوران پیامبر(ص)

وقتی پیامبر عظیم الشأن اسلام به عنوان آخرین پیامبر الهی به رسالت مبعوث شد و به امر خداوند دعوتش را آشکار نمود، در ابتدا اندکی از انسان‌های آزاده و منصف و گروه قلیلی از انسان‌های مظلوم و در عین حال آرزومند و امیدوار با بهره‌گیری از وجدان و عقل سلیم دعوت او را لبیک گفتند و به حمایت و هواداری او برخاستند و آشکار و نهان او را همراهی کرده و ضمن اعتقاد و باور به تعالیم حیات‌بخش اسلام به تبلیغ آن پرداختند.

از سوی دیگر گروه کثیری از انسان‌های هواپرست، خودخواه و دنیاطلب که شوکت خودساخته‌شان را در تضاد با دعوت پیامبر می‌دیدند، مانع گسترش و نفوذ کلام او شدند و در برابرش صف‌آرایی کردند. از این رو بود که دو جریان موافق و مخالف که مصداق جبهه حق و باطل بودند، شکل گرفت و تقابل بین آنها آغاز گردید و هریک رفتارهایی را از خود بروز دادند. برخی از ویژگی‌ها و رفتار جریان موافق عبارت بود از:

  1. ایمان به خدا، غیب، آخرت، ملائکه، رسولان الهی به ویژه پیامبر خدا و کتب آسمانی.
  2. ولایت‌مداری و اطاعت‌پذیری از پیامبر(ص).
  3. تحمل مشقت‌ها و مصائب فراوان و نیز صبر و استقامت دربرابر اذیت و آزار مخالفان.
  4. هجرت به حبشه و قبایل اطراف برای معرفی اسلام برابر دستور پیامبر.
  5. تبلیغ دین خدا و انجام عبادات و تعظیم شعائر الهی.
  6. غیرت‌مندی، عزت‌مندی و نفوذ ناپذیری در برابر القائات انحرافی مخالفین.

در مقابل جریان مخالف مثل همه جریان‌های مخالف در برابر انبیای سلف که از شکل‌گیری و گسترش جبهه حق نگران و هراسناک بود و در خود خواهی‌ها و غرور و خودبرتربینی‌های کاذب غوطه‌ور بود و جهل و تعصب جاهلی تمام تار و پود وجودش را فراگرفته بود، تمام تلاش‌های خود را برای پیش‌گیری از شکل‌گیری جبهه حق و نیز مانع تراشی و اقدام در جهت نابودی پیامبر و یارانش به کار گرفت. برخی از ویژگی‌ها و عملکرد کلی جریان مخالف از این قرار بود:

  1. برخورداری از قدرت سیاسی، مالی و نظامی.
  2. مخالفت با هر مذهب و آیینی که از آنان سلب قدرت نماید.
  3. مبارزه و مخالفت با پیامبر اکرم (ص) از راه‌های زیر با هدف دست برداشتن آن حضرت از دعوت

خود:

  1. تحقیر، استهزاء، توهین و تمسخر پیامبر و یارانش.
  2. افترا و نسبت‌های ناروا نسبت به پیامبر(ص)، از قبیل سفیه، مجنون، ساحر، افسون و اساطیر و افسانه بودن تعالیم او.
  3. مجادله، مغالطه، بهانه‌جویی، مانع‌تراشی، لجاجت و در نهایت انکار پیامبری او.
  4. تطمیع پیامبر و پیشنهاد معامله بر سر اصل دعوت.
  5. خشونت، آزار و اذیت، تهدید به قتل خود آن حضرت و یارانش.
  6. مبارزه و جنگ‌افروزی در برابر جریان موافق.

گرچه هریک از جریان‌های موافق و مخالف دارای هدف و مقصد شخصی بودند، لکن گروه‌هایی در زیرمجموعه آنها وجود دارند که گاهی در اهداف جزئی‌تر با هم تفاوت دارند و شناخت اهداف آنها و عملکردشان بسی درس‌آموز و عبرت‌انگیز و راه‌گشا خواهد بود.

  1. جریان موافق (مؤمنین)

همه کسانی که صادقانه دعوت پیامبر را پذیرفتند و بندگی خداوند را تاج افتخار خود قراردادند، به‌عنوان موافقین و همراهان پیامبر شناخته می‌شوند و صفت ایمان علامت و نشانه روشن آنهاست.

مؤمنینی که در جبهه حق قرار داشتند، به‌وجود آورنده اولین جریانی بودند که با لبیک به ندای آسمانی پیامبر شکل گرفت و گسترش یافت. ویژگی و ماهیت این جریان و خصوصیات افراد آن از منظر قرآن کریم چنین است:

مؤمنین نخستین گام‌های هدایت را خود برداشته و عقل و خرد و فطرت را در این راه به‌کار می‌گیرند. سپس خداوند طبق وعده‌اش مبنی بر هدایت بیشتر مجاهدان راهش، نور ایمان را به قلب آنها می‌افکند و از شرح صدر و روشن‌بینی بهره‌مندشان می‌سازد و نیز از نظر عملی روح تقوی را در آنها زنده می‌کند. آنچنان که از گناه متنفر می‌شوند و به طاعت و نیکی عشق می‌ورزند.

اینان خداوند را به عنوان ولی و سرپرست خود برگزیده، خداوند نیز ولایت خودش بر آنان را مقرر فرموده است. بدیهی است کسانی که تحت ولایت ذات پاک او باشند، در مشکلات ثبات قدم دارند و با کمک خداوند، سرانجام به مقصود خود نائل می‌شوند.

مؤمنان، هم دارای آرامش فکرند و هم پیروزی در برنامه‌های عملی دارند؛ و چه نعمتی از این بالاتر که انسان روحی آرام و قلبی مطمئن و ضمیری امیدوار به فضل الهی و برنامه‌های مفید و سازنده داشته باشد.

یکی از مواهب بزرگ الهی برای افراد پیرو جریان ایمان، آن است که خداوند ایمان را محبوب آنان قرار داده و در دل‌هایشان زینت بخشیده است.

بارزترین نشانه این جریان، عدم تردید و شک و دودلی در مسیر اسلام است و نشانه دوم، جهاد با اموال و نشانه سوم که از همه برتر است جهاد با نفس است. بنابراین هم ایستادگی و ثبات قدم دارند و شک و تردید به خود راه نمی‌دهند و هم ایثار مال و جان در برنامه زندگی آنهاست که معیار روشنی برای جداسازی مؤمنان راستین از مدعیان دروغین در هر عصر و زمان است.

مؤمنین در برابر مشکلات، صبر و استقامت به خرج می‌دهند و بر پروردگارشان توکل می‌کنند در مواقع لزوم از زن، فرزند، دوستان، بستگان، خانه و کاشانه خود جدا می‌شوند، مرارت‌های غربت و سختی‌های آوارگی از وطن را می‌چشند و شکیبا هستند. برای حفظ ایمان خود آزار دشمنان را به جان می‌خرند و در راه جهاد با نفس که جهاد اکبر است و نیز مبارزه با دشمنان سرسخت که جهاد اصغر اسـت، از انواع مشکلات استقبال و در برابر آن صبر می‌کنند. تکیه‌گاهشان تنها خداوند است و به ذات پاک او توکل می‌کنند.

پیروان این جریان با آرامش و بی‌تکبر روی زمین راه می‌روند، متواضع‌اند که تواضع کلید ایمان است، حلیم و بردبارند و در برابر جهل و جدال و سخنان زشت جاهلانی که آنان را مورد خطاب قرار می‌دهند، چیزی جز سلام نمی‌گویند؛ سلامی که نشانه بی‌اعتنایی توأم با بزرگواری است نه ناشی از ضعف و ذلت. شبانگاهان عبادت خالصانه و بی‌شائبه برای خدا دارند، از مجازات و کیفر الهی خائف و بیمناکند. توحید خالص آنها را از هرگونه شرک و دوگانه و چند گانه پرستی بازمی‌دارد. دستشان از آلوده شدن به خون بی‌گناهان پاک است و دامان عفتشان را هرگز آلوده نمی‌سازند

در پرتو تکامل ایمان، احساس مسئولیت می‌کنند و ضمن ارتباط با خداوند، با خلق خدا پیوند برقرار می‌کنند و صدیق و شهیدند.

آیات قرآن مجید، صفات برجسته ذیل را برای جریان مؤمنین برمی‌شمارند:

ـ به خداوند و دستورات او ایمان دارند.

ـ نسبت به خداوند شرک نمی‌ورزند.

ـ طاعت و عبادت و بندگی خداوند، جزو برنامه جاری زندگی آنهاست.

ـ در برابر خداوند، خوف و خشیت دارند و از مجازات او بیمناکند.

ـ در خیرات از یکدیگر سبقت می‌گیرند.

ـ مردم را به نیکی‌ها دعوت می‌کنند و از زشتی‌ها و منکرات بازمی‌دارند.

ـ به یاد خدا هستند و دل را روشن و عقل را بیدار و آگاه می‌سازند.

ـ نماز را به پا داشته و آن را حفظ می‌کنند و نیز خضوع و خشوع همه وجودشان را فراگرفته است.

ـ مطیع فرمان خدا و پیامبرند.

ـ زکات را پرداخت و در راه خدا انفاق می‌کنند.

ـ عفیف و پاکدامن هستند و احساس مسئولیت می‌کنند.

ـ امانت‌دار هستند و در امانت خیانت نمی‌کنند.

ـ از بیهوده‌گویی و سخن لغو به شدت می‌پرهیزند.

ـ وارثان بهشت جاودانند.

و در مجموع، آنان توبه‌کاران، عبادت‌کاران، سپاس‌گزاران، خودسازان در پرتو عبادت، رکوع‌گذاران، سجده کنندگان، آمران به معروف، ناهیان از منکر و حافظان حدود الهی‌اند.

با هجرت تاریخی و سرنوشت‌ساز پیامبر عظیم‌الشأن به مدینه که مبداء تاریخ مسلمانان قرار داده شد، به‌طور طبیعی دو گروه عمده مهاجرین و انصار شکل گرفت که طرفداران جبهه حق و در زیر مجموعه جریان مؤمنین بودند.

  1. مهاجرین:

خداوند متعال برای مسلمانانی که پس از هجرت پیامبر(ص) به مدینه از نقاط مختلف حجاز، از خانه و کاشانه و موقعیت‌های خویش چشم پوشیدند و به آن شهر عزیمت کردند و دور شمع وجود پیامبر خدا گردآمدند، سه صفت برجسته «اخلاص»، «جهاد» و «صدق» را بیان می‌فرماید: نخست مسأله ابتغاء فضل خدا و رضای او را ذکر می‌کند که بیانگر این واقعیت است که هجرت آنها نه برای دنیا و هوای نفس، بلکه برای جلب خشنودی پروردگار و ثواب او بوده است. دیگر این‌که آنها پیوسته در خدمت آیین حق و یاری رسول او هستند و لحظه‌ای از جهاد در این راه کوتاهی نکرده و دست برنمی‌دارند. به عبارت دیگر اینان ایمان خود را در عرصه عمل با جهاد مستمر ثابت کردند. در صفت سوم آنها را به صدق و راستی توصیف می‌کند، یعنی هم در دعوی ایمان صادقند و هم در ادعای محبت به رسول خدا و هم در زمینه طرفداری از آئین حق.

بدیهی است این اوصاف که در قرآن آمده است برای یاران پیامبر در زمان نزول است ولی مسلم است که در میان آنان افرادی بودند که بعدها تغییر مسیر دادند و خود را از افتخارات بزرگ مطرح در این آیه محروم ساختند.

  1. انصار:

بسیاری از مهاجرین که به مدینه آمده بودند، به جهت فشار و اختناق کفر و شرک ، ناچار بودند مخفیانه و بدون هیچ‌گونه اسباب و لوازم معیشت به آنجا بیایند. بنابراین زندگی در مدینه بر آنان بسیار سخت و طاقت فرسا بود.

مسلمانان اهل مدینه که پیشاپیش زمینه هجرت پیامبر را فراهم ساخته بودند با مشاهده چنین وضعیتی، تحمل آن را برای برادران ایمانی خود برنتافتند و با پناه دادن به آنان و حتی تقسیم دارایی خویش با مهاجرین، به یاری آنان شتافتند. این گروه به انصار معروف شدند. بنابراین انصار به مسلمانان ساکن مدینه اطلاق می‌شود که ضمن فراهم سازی زمینه هجرت پیامبر و دعوت از او، شایستگی خود را در میزبانی از میهمانان به منصه ظهور رساندند.

قرآن کریم ضمن بیان این روحیه، سه صفت برجستهه محبت، بلند نظری و ایثار را برای آنان برمی‌شمارد و در توصیف محبت آنان می‌فرماید: آنها چنان بودند که به هر مسلمانی به سوی آنان هجرت کند، محبت می‌ورزیدند و در این زمینه میان افراد مسلمان برای آنها تفاوتی وجود نداشت، بلکه مهم نزد آنان مسأله ایمان و هجرت بود. دیگر این‌که آنها در درون سینه‌های خود نیازی به آنچه از غنائم به مهاجران داده شد احساس نکردند؛ یعنی نه چشم داشتی به غنائمی داشتند که به آنها داده شد و نه نسبت به آنها حسد ورزیدند؛ به‌گونه‌ای که این امور به خیال آنها نیز نگذشت، که بیانگر نهایت بلند نظری و بزرگواری انصار است. در صفت سوم بیان می‌کند که آنها مهاجران را بر خود مقدم داشتند، هرچند بعضی از آنها در شدت فقر بودند.

عملکرد جریان مؤمنین

مؤمنان راستین که دعوت آسمانی پیامبر خدا را پذیرفتند، ایمان خویش را قرین عمل صالح ساختند و در تمام مراحل، خالصانه با تبعیت از پیامبر در تحقق و گسترش دین خدا کوشیدند. عمده کارکرد جریان مؤمنین در دوران رسالت پیامبر اعظم(ص) را می‌توان این‌گونه برشمرد:

ـ اظهار وفاداری مخلصانه به پیامبر ضمن ایمان و اعتقاد راسخ به تعالیم او.

ـ اعلان برائت و بیزاری از کفر و شرک.

ـ شکیبایی بر آزار و اذیت مخالفان، به‌ویژه قریش تا مرز شهادت.

ـ هجرت به حبشه و مدینه و قبایل اطراف برای خلاصی از فشار و ایذاء قریش و نیز دستیابی به محیطی آرام برای پرستش خدا و احیا و اقامه شعائر دینی.

ـ اظهار ایمان به عنوان تاج افتخار در برابر مشرکین علیرغم وجود خوف و خطر، از راه اعلام شهادتین و قرائت دسته جمعی قرآن در کنار کعبه.

ـ تحمل رنج‌ها و مصائب دوران محاصره اقتصادی.

ـ بیعت و پیمان بستن با پیامبر و تعهد دفاع و حمایت از او به‌ویژه در عرصه‌های خطر.

ـ تبلیغ و دعوت دیگران به هدایت در فرصت‌های مناسب، به ویژه موسم حج.

ـ عقد اخوت و برادری برای ایجاد اتحاد و همدلی و همیاری.

ـ صلح طلبی و گسترش رأفت و رحمت اسلامی نسبت به مخالفان.

ـ هوشیاری در برابر طرح‌ها و نقشه‌های مخالفان و جاسوسی و تفرقه افکنی آنها.

ـ انجام مانورها و تظاهرات نظامی برای تحقق اصل بازدارندگی.

ـ مبارزه و نبرد و استقامت در راه هدف و شرکت در غزوه‌ها و سریه‌ها با امید به پیروزی.

ـ مقابله با جنگ روانی مخالفان.

ـ مبارزه با خرافات و آداب و رسوم جاهلی.

ـ مشاوره و هم رأیی در کارها و تبعیت و اطاعت بی چون و چرا از پیامبر.

ـ اقدام درجهت تبلیغ دین خدا و گسترش فرهنگ توحیدی در قالب هیأت‌های مختلف.

ـ برخورد قاطع و بی مسامحه با کفر و شرک و نفاق پس از اتمام حجت در قالب غزوات و سرایا.

ـ بهره‌گیری از دیپلماسی فعال و فراخوانی جهان به پذیرش دین خدا.

ـ عبادت خالصانه و تعظیم شعائر و جهاد با نفس.

ـ نابود ساختن نشانه‌های کفر و شرک و بت پرستی و نفاق.

ـ تلاش در جهت علم جویی و آشنایی با پیشرفت‌های علمی به ویژه علوم و فنون دفاعی در راستای تقویت قوا برای دفاع از کیان اسلام و نظام اسلامی.

ـ آینده نگری همراه با تدبیر و عقلانیت و پی‌ریزی پایه‌های اساسی تمدن اسلامی.

  1. جریان مخالف

وقتی رسول خدا به عنوان آخرین پیام آور الهی به رسالت مبعوث گردید و به امر خداوند دعوت خویش را آشکار نمود، مخالفت، کارشکنی و دشمنی از سوی قدرت طلبان و دنیا خواهان ستمگر از یک سو و جاهلان متعصب و بدعت‌گذاران در شرایع پیشین از سوی دیگر هم شروع شد. هرچه بر نفوذ کلمه پیامبر افزوده می‌شد و افراد بیشتری دعوت او را لبیک می‌گفتند، لجاجت و عصبانیت مخالفان نیز فزونی می‌گرفت. به مرور زمان گروه‌های مختلف و پراکنده مخالفان پیامبر به صورت کلی در سه دسته شرک و کفر و نفاق جای گرفتند که به معرفی آنها می‌پردازیم.

۱-۳. مشرکین:

مشرکین به کسانی اطلاق می‌شود که در زمان بعثت ختم المرسلین برای خدا شریک قائل بودند و اموری مثل ستاره و ماه و بت‌های قبیلگی و خانگی را می‌پرستیدند. گرچه آنان بت‌ها را واسطه‌های بین خود و خدا می‌دانستند، ولی افراط در این عقیده، آنان را به پرستش بت‌ها کشانده بود. تا آنجا که حاضر به روی آوردن به توحید خالص و یکتاپرستی نبودند، حتی به مخالفت صریح و خشونت‌بار با منادی توحید برخاستند.

مجموعه مشرکین شامل دو گروه عمده می‌شد: اشراف مکه و قبایل پراکنده در شبه جزیره.

الف ـ اشراف مکه: نبودن رهبری و فرهنگ صحیح از یک سو و شیوع خرافات فراوان از سوی دیگر، زندگانی اعراب را به صورت یک زندگی حیوانی درآورده بود. وجود بی‌نظمی و هرج و مرج و نبودن یک حکومت مقتدر که بر اوضاع مسلط باشد و یاغیان را سرکوب کند، سبب خانه به دوشی اعراب شده بود. در عین حال یک گروه اشراف متکبر قدرتمند و با نفوذ، بر مکه تسلط داشتند. این گروه که بیشتر از قریش بودند از همان آغاز رسالت تا فتح مکه در سال هشتم هجری، یعنی حدود بیست و یک سال با پیامبر و یاران او در ستیز بودند و انواع توطئه‌ها و ترفندها را برای پیشگیری از گسترش و حاکمیت اسلام و در نهایت خشکاندن نهال نو پای اسلام به کار گرفتند تا با تحمیق توده‌ها و تسلط بر جان و مال آنان همچنان عزت و شوکت کاذب و خودساخته را برای خویش حفظ کنند. عمده‌ترین کارکرد این گروه عبارت بود از:

ـ تکذیب و انکار نبوت پیامبر و آیات الهی.

ـ استهزاء و تمسخر پیامبر و یاران او.

ـ زدن تهمت‌های ناروا به پیامبر از قبیل ساحر، سفیه، مجنون و شاعر بودن ایشان.

ـ استکبار و لجاجت مبتنی بر جهل و تعصب جاهلی در برابر پیامبر.

ـ شکنجه و آزار و اذیت پیامبر و طرفداران او.

ـ تحریم اقتصادی و مقاومت منفی در برابر پیامبر و اطرافیان او.

ـ جنجال آفرینی و اغواگری جهت پیشگیری از نفوذ کلمه پیامبر.

ـ تطمیع و تهدید پیامبر به منظور دست کشیدن از دعوت.

ـ بهانه‌جویی و انتظارات بی‌جا از پیامبر.

ـ طراحی نقشه ترور و قتل پیامبر.

ـ تفرقه افکنی و القای یأس در میان پیروان پیامبر.

ـ اقدام به جنگ‌های متعدد برای نابودی حکومت اسلامی نظیر بدر و احد و احزاب و….

باوجود همه تلاش‌های فراوانی که این گروه انجام دادند، در پرتو نصرت و امداد الهی و نیز ایمان و مقاومت و استقامت مؤمنین مجبور به شکست شدند و در نهایت با فتح مکه، دشمنی آشکار آنها پایان پذیرفت.

ب ـ قبایل پراکنده در شبه جزیره: در نقاط مختلف شبه جزیره به ویژه اطراف مدینه قبایل نیمه وحشی بودند که تمام زندگی آنها جنگ و قتل و غارت و دزدی و فساد بود. بنی لحیان، بنی سلیم، بنی ثعلبه، غطفان، بنی مصطلق، قضاعه، هوازن و ثقیف قبایلی از این دست بودند. کارکرد این گروه بیشتر در جنبه خشونت طلبی و سخت‌گیرانه با رفتار قریش شباهت دارد. آنان افزون بر همکاری با قریش و یهود در جنگ‌ها، همزمان جبهه‌ای علیه پیامبر گشودند و با گردآوری نیرو، قصد تهاجم به مدینه را داشتند و به کسانی که مردم را به اسلام دعوت می‌کردند، یورش می‌بردند و آنان را به قتل می‌رساندند. نبردهای ذات السلاسل و غزوه‌های حنین و طائف در مقابل این گروه رخ داد و به پیروزی لشکر اسلام و شکست آنان انجامید.

۲-۳. کافران :

کفار اهل کتاب جریان دیگری بودند که در برابر دعوت پیامبر به ویژه پس از تشکیل حکومت اسلامی در مدینه سرسختی نشان می‌دادند و با رفتارهای گوناگون، می‌کوشیدند مانع مسلمان شدن مردم شوند و در نتیجه از نفوذ و گسترش اسلام جلوگیری کنند. دو گروه یهود و مسیحیت تشکیل دهنده این جریان بودند.

الف ـ یهود: یهودیان از نقاط مختلف به ویژه شام و فلسطین به حجاز کوچ کرده بودند و در آنجا زندگی می‌کردند. آنها به جهت این‌که از تورات، هرچند که تحریف شده بود، بهره‌مند بودند، از نظر فرهنگ و حتی اقتصاد بر اعراب برتری داشتند. آنان با توجه به بشارت‌های موجود در تورات نسبت به پیامبر، نقش مهمی در آگاه سازی اعراب مدینه داشتند، زیرا بر این پندار بودند که آن پیامبر بشارت داده شده از میان بنی‌اسرائیل و یهود خواهد بود که به واسطه او بر اعراب مسلط می‌شوند. اما چون دیدند رسول خدا قریشی است و اسلام را بر آنان عرضه می‌دارد، به دلیل روحیه نژاد پرستانه و استکبارطلبی که داشتند و تعالیم پیامبر را با منافع دنیوی و اهداف سلطه طلبانه خود در تضاد می‌دیدند، از سر حسد و تکبر ابتدا از پذیرش اسلام خود داری کردند سپس به مخالفت برخاستند.

این بیگانگان نامطمئن که در قدم اول حاضر به پیمان عدم تعرض و نیز کمک نکردن به دشمنان اسلام شدند، در نهایت موذی‌گری و اخلال‌گری و نیت درونی خود را آشکار کرده، از هیچ توطئه و خیانتی علیه مسلمین دریغ نورزیدند.

یهودیان در واقع دشمنان سازمان یافته‌ای بودند که به جهت آگاهی‌هایی که داشتند، با کار فرهنگی و حتی جنگ روانی علیه مسلمانان ضعیف الایمان، بر فکر و عقاید آنان تأثیر می‌گذاشتند و ضمن نا امید ساختن‌شان، به تفرقه افکنی پرداخته، آنها را به جان هم می‌انداختند. سه قبیله بزرگ بنی‌قینقاع و بنی‌نضیر و بنی‌قریظه یهودیانی بودند که پیمان شکنی کرده و به دشمنی با پیامبر برخاستند که پیامبر به همراه یارانش در غزوه‌هایی با نام قبایل آنها و نیز جنگ خیبر، به کینه‌توزی آنان پایان دادند. عمده‌ترین عملکرد خائنانه این گروه عبارت بود از:

ـ جاسوسی از مسلمانان برای هم‌پیمانان خود در خارج از مدینه، به ویژه مشرکان.

ـ کتمان حق و تبلیغات و جنگ روانی علیه اسلام و مسلمانان.

ـ اختلاف افکنی بین مسلمانان از طریق احیای کینه‌های فراموش شده دوران جاهلیت.

ـ القای شک و تردید در حقانیت اسلام و به استهزاء و تمسخر گرفتن مسلمانان.

ـ پیمان شکنی و خیانت در امانت.

ـ کمک و مشارکت با مشرکان در نبرد آنان با پیامبر، در زمینه‌های اطلاعاتی، اقتصادی، جنگ افزار و حتی نیروی انسانی.

ـ توطئه‌های نظامی از جمله طراحی و تصمیم به قتل پیامبر و نیز نبرد رویاروی با مسلمانان.

ب ـ مسیحیت: منطقه نجران که در نقطه مرزی یمن و حجاز قرار داشت، تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود. پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران دولت‌ها و مراکز مذهبی جهان، نامه‌ای به ابوحارثه، اسقف نجران نوشت و آنان را به آیین اسلام دعوت نمود. مسیحیان پس از مشورت به اعزام هیأت نمایندگی مبادرت ورزیدند. گروه اعزامی به مذاکره با مسلمانان پرداختند ولی در نهایت مدعی شدند که گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند و راه چاره این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم، یعنی بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند. در این زمان آیه نازل شداز: (آل عمران (۳)، آیه ۶۱). و بر سر زمان مباهله توافق شد.

وقتی هیأت نمایندگی مسیحیان صحنه حضور پیامبر به همراه علی و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) را مشاهده کردند، به پیشنهاد اسقف نجران از مباهله منصرف شدند و تعهد کردند به مسلمانان جزیه پرداخت کنند و به عنوان کافر ذمّی در پناه حکومت اسلامی زندگی کنند. بدینسان از دشمنی یا مخالفت آشکار و هرگونه اقدام مسیحیان نسبت به مسلمین جلوگیری شد گرچه آنان به کار فرهنگی و تبلیغ آیین خود ادامه می‌دادند.

۳-۳. منافقین:

جریان مرموز و معاند دیگری که برای اسلام و مسلمین خطرساز بود، منافقین بودند. منافقین، کسانی بودند که در باطن ایمان نیاورده بودند، اما به زبان اظهار اسلام می‌کردند و از هر فرصتی برای ضربه زدن به اسلام بهره می‌بردند. اینان مردمانی پست، معاند و تنگ نظر بودند که سازمان جدی نداشتند ولی آماده همکاری با دشمنان به ویژه یهودیان و مشرکین بودند.

پیروان جریان نفاق مثل جریان‌های دیگر اوصاف و ویژگی‌هایی دارند. آیات قرآن کریم به ویژگی‌های زیر برای منافقان اشاره می‌کند:

ـ با بیگانگان ارتباط دوستی برقرار می‌کنند، در حالی که برخورد شیطنت‌آمیز با خودی‌ها دارند و با عیب‌جویی از آنان، پیوسته مسخره و تحقیرشان می‌کنند.

ـ با ولایت و حاکمیت جریان حق سر ستیز دارند و از پذیرش حکومت دینی و حاکمیت نظام اسلامی امتناع می‌ورزند و ضمن مخالفت با دستورات حاکم دینی، کارشکنی کرده، از شکستن حریم ولایت ابایی ندارند.

ـ نظر به این‌که منافقین فقط به منافع و مقاصد خود می‌اندیشند، بسیار فرصت طلب‌اند و از هر فرصتی برای دستیابی به مقاصد خود بهره می‌جویند.

ـ برای تضعیف حاکمیت دینی و آسیب‌پذیر ساختن آن، تا حد ممکن از اختلافات درونی خود دست می‌کشند و در برابر معتقدان و وفاداران به نظام اسلامی، خود را در قالب یک تشکل سازمان می‌دهند.

ـ این گروه بقای خود را در فتنه‌گری و ایجاد اختلاف بین جبهه حق می‌جویند بنابراین در جهت تضعیف باور و روحیه ایمانی و ایجاد شکاف در صف مؤمنین تلاش می‌کند.

ـ با دروغگویی، ریاکاری، قسم‌های باطل، ظاهرسازی و وعده‌های دروغین، خود را خودی جلوه می‌دهند و در عین حال، با شبهه افکنی به تضعیف باورهای دینی مردم می‌پردازند.

ـ یکی از ویژگی‌های پیروان جریان نفاق، ایجاد جنگ روانی است که مؤلفه‌های تشکیل دهنده آن، ایجاد اضطراب و تزلزل، حاکم کردن جو ناامنی، شایعه سازی و انتشار آن، و آکنده ساختن جامعه از اتهامات گوناگون است.

ـ خود بزرگ بینی، ترس، دلهره و اضطراب، لجاجت، هوا پرستی و سستی در معنویت از ویژگی‌های آشکار جریان نفاق است.

ـ شعار اصلاح و ایمان آنان گوش فلک را کر کرده در حالی که مردم را به منکرات تشویق و از نیکی‌ها بازمی‌دارند. درست برعکس برنامه مؤمنان که از طریق امر به معروف و نهی از منکردر اصلاح جامعه و پیراستن آن از آلودگی و فساد کوشش دارند، منافقان سعی می‌کنند فساد همه جا را فراگیرد و نیکی از جامعه برچیده شود تا بهتر بتوانند در چنان محیط آلوده‌ای به اهداف شومشان برسند.

ـ بخل و تنگدستی، استهزاء و عیب‌جویی از مؤمنین و شماتت آنان و در نهایت کینه‌توزی، دیگر ویژگی‌های منافقین است. آنان دستِ دهنده ندارند، بلکه دست‌هایشان را می‌بندند. نه در راه خدا انفاق می‌کنند و نه به کمک محرومان می‌شتابند و نه خویشاوند و آشنا از کمک مالی آنها بهره می‌گیرند. آنها به جهت عدم ایمان به آخرت و پاداش انفاق، در بذل اموال بخیل‌اند گرچه برای رسیدن به اغراض شوم خود، اموال فراوانی خرج می‌کنند یا از روی ریاکاری بذل و بخشش می‌کنند.

ـ از آنجا که منافقان خدا را فراموش کرده‌اند، خدا هم آنها را از برکات و توفیقات و مواهب خود فراموش نمود. یعنی با آنها معامله فراموشی کرده است. بنابراین منافقان فاسق‌اند و از دایره اطاعت فرمان خدا بیرون هستند. به همین جهت خداوند به آنان وعده جهنم و آتش سوزان داده که در آن جاودان‌اند.

مسأله نفاق بیشتر بعد از پیروزی اسلام و ظهور قدرت و سلطه آن در مدینه بود، زیرا عامل اساسی جریان اجتماعی نفاق، حاکمیت حق است. بنابراین از آغاز ورود پیامبر به مدینه و قدرت یافتن اسلام، شاهد حرکات حساب شده و مرموز منافقین هستیم که این حرکت‌های خائنانه در جنگ‌های پیامبر بیشتر ملموس می‌شود. نظر به این‌که ریشه این نوع نفاق بیشتر ترس از قدرت مسلمانان بود، به نفاق خوفی شهرت دارد.

بدیهی است ترس از قدرت حاکم تنها عامل نفاق نیست، بلکه گاهی ممکن است طمع رسیدن بـه قدرت و سهم‌خواهی از حاکمیت عاملی برای نفاق باشد که به آن نفاق طمعی می‌گویند. بنابراین می‌توان گفت خاستگاه نفاق خوفی به صورت تشکل نیمه سازمان یافته در مدینه بود، در حالی که خاستگاه نفاق طمعی را، آن هم به صورت فردی و نه سازمانی، بیشتر باید در مکه جستجو کرد.

تردیدی نیست که عملکرد و شیوه این دو نوع نفاق نیز متفاوت از یکدیگر باشد. نفاق خوفی که به صورت آشکار است، پیوسته با کارشکنی، تخریب، ضربه زدن و آزار و اذیت طرف مقابل همراه است، ولی نفاق طمعی که پنهانی است، ابتدا از سرشوق یا اکراه برای موفقیت یک جریان تلاش می‌کند مگر این‌که منافع اساسی او به خطر بیفتد و پس از موفقیت آن جریان و حاکم شدنش، با قرارگرفتن در مسئولیت‌های مناسب، مقاصد و نیات خود را به صورت آشکارا تعقیب می‌کند. با توجه به این مطلب می‌توان جریان نفاق در دوران پیامبر را در دو گروه آشکار و پنهان بررسی نمود.

الف ـ نفاق آشکار: منظور از نفاق آشکار نفاقی است که در زمان حیات پیامبر نفاقشان بر مسلمین روشن شد و باعث موضع‌گیری در برابر آن گردید. کسانی که با ورود پیامبر به مدینه سیادت و ریاست خود را از دست رفته دیدند، کینه بیشتری نسبت به پیامبر اکرم پیدا کردند. عبداللّه ابن ابی از این دسته است. وی که قرار بود قبل از هجرت پیامبر، فرمانروای دو قبیله نیرومند مدینه به نام‌های اوس و خزرج شود و با ورود پیامبر این مقام را بر باد رفته دید، بنای ناسازگاری با پیامبر و مسلمانان را گذاشت و به همراه عده‌ای از افراد مدینه تلاش‌های مضاعفی را برای جلوگیری از تشکیل حکومت اسلامی انجام داد.

قرآن کریم به صراحت توطئه منافقین در جنگ‌های بدر، احد، بنی نضیر، احزاب، تبوک و نیز ساخت مسجد ضرار را افشا نموده است.

این گروه در برابر مسلمین اقدامات و رفتارهایی به شرح زیر داشتند:

ـ ایجاد رعب و وحشت در دل مسلمین نسبت به قدرت ارتش روم برای بازداشتن آنها از جنگ تبوک.

ـ ساختن مسجد ضرار برای ایجاد پایگاه در مدینه جهت جاسوسی و تبلیغ علیه اسلام.

ـ تلاش برای ایجاد شک و دو دلی در دل تازه مسلمان‌ها و ایجاد تفرقه بین آنها.

ـ جاسوسی از مسلمانان و گزارش اطلاعات آنان به مشرکین.

ـ تحریک مشرکین و رومیان برای حمله به مسلمانان.

ـ شایعه‌پراکنی و اقدام در جهت تضعیف روحیه مؤمنین.

ـ کارشکنی در برابر دستورات پیامبر برای جلوگیری از عملی شدن دستورات او.

ـ بهانه‌جویی برای فرار از میدان جنگ.

ـ طراحی ترور پیامبر و اقدام در جهت کشتن او.

پیامبر گرامی با تدبیر و درایت و نیز حلم و مدارا و حتی گاهی با برخورد جدی و بی‌مسامحه، چهره واقعی این گروه را برملا ساخت و با آگاهی بخشی به مسلمانان، منافقین را به انزوای اجتماعی کشاند، به گونه‌ای که هرگز نتوانستند در صحنه جامعه و حاکمیت نفوذ کنند.

ب ـ نفاق پنهان: برخی از مشرکین در اوایل بعثت و گروهی بعد از هجرت در هنگامه ناکامی در رویارویی با حرکت پیامبر، به جهت طمع در حاکمیت و قدرت راه چاره را در آن دیدند که به ظاهر اسلام آورده و خود را در صف مؤمنین قرار دهند و منتظر فرصت باشند تا در زمان مناسب اهداف و مقاصد خویش را عملی سازند. این گروه به ظاهر مسلمان ولی در بـاطن بی ایمان، چون در زمان حیات پیامبر امکان عملی ساختن نقشه‌های خود را مهیا نمی‌دیدند، نفاق و دو رویی خود را پوشاندند، اما بعد از رحلت پیامبر، در دوران حیات ائمه نقشه‌های خود را عملی ساختند و اسلام را ابزاری برای قدرت خویش قرار دادند.

امیرالمؤمنین علی(ع) در یکی از نامه‌هایش به این گروه اشاره دارد که پیامبر به من فرمود:

من بر امتم نه از مؤمن می‌ترسم و نه از مشرک، چرا که ایمان مؤمن او را از خیانت بازمی‌دارد و مشرک را خداوند به وسیله شرکش نابود می‌سازد. تنها کسانی که از شر آنها بر شما می‌ترسم، آنهایی هستند که در دل منافق‌اند و در زبان دانا. سخنانی می‌گویند که شما می‌پذیرید اما اعمالی دارند که مورد انکار شماست.

نتیجه

پیامبر اعظم(ص) پس از مبعوث شدن به رسالت، پنج مرحله اساسی؛ تبلیغ و دعوت، کادرسازی، شالوده‌ریزی نظام اسلامی، حراست از حکومت دینی و در نهایت تکمیل و سازندگی نظام دینی را یکی پس از دیگری طی نمود. در این مسیر جریان‌های متعددی شکل گرفت که هریک کارکرد ویژه‌ای داشت.

از یک طرف «جریان مؤمنین» با طرفداری از حق، دعوت پیامبر را پذیرفتند و به همراهی، حمایت، پشتیبانی و دفاع از او همت گماشتند و در این راه با تحمل مصائب و رنج‌های فراوان، هرگز از بذل مال و جان دریغ نورزیدند تا این‌که با نصرت و امداد الهی، حاکمیت دین حق در عرصه زندگی را تحقق بخشیدند و با تشکیل حکومت اسلامی، مهندسی دین در حیات اجتماعی را به منصه ظهور رسانده و زیرساخت‌های اساسی برای شکل‌گیری تمدن اسلامی را بنیان نهادند.

از سوی دیگر جریان‌های مخالف به کارشکنی در برابر پیامبر پرداختند و از هیچ کوششی برای جلوگیری از دست‌یابی مسلمانان به اهدافشان فروگذار نکردند.

یکی از این جریان‌ها، مشرکین بودند که با انواع توطئه‌ها و ترفندها در برابر پیامبر موضع‌گیری کردند ولی در نهایت با فتح مکه و شکست آنان، تشکل و سازمان اجتماعی آنها فروپاشید و به ناچار اسلام را پذیرفتند، گرچه گروهی از آنان بعد از رحلت پیامبر(ص) اهداف و نیات شوم خود را تعقیب کردند.

جریان دیگر کفار اهل کتاب بودند. در این میان مسیحیان با پرهیز از رویارویی نظامی، تقابل فرهنگی را پیش گرفتند و عاقبت در جریان مباهله تسلیم شدند و در پناه حکومت اسلامی به زندگی مسالمت آمیز ادامه دادند. در مقابل یهودیان با سرسختی لجوجانه در برابر پیامبر ایستادند و با رفتارهای نامناسب عرصه را بر مسلمانان تنگ کردند تا این‌که مسلمین از ظلم و ستم آنان به ستوه آمده و با وقوع نبردهای متعدد، مجبور به شکست شدند و سر تسلیم فرود آوردند.

جریان سوم هم منافقین بودند که در باطن اسلام را نپذیرفتند ولی به ظاهر ادعای اسلام و ایمان کردند. گروهی از آنها که دورویی و نفاقشان بر مسلمین بر ملا شد، یا در انزوای اجتماعی قرارگرفتند و یا این‌که به جهت سرسختی و توطئه‌گری با قهر و غضب مسلمین مواجه شده و نابود گشتند. گروه دیگری که نفاق خود را پنهان کردند، بعد از رحلت پیامبر(ص ) به عملی ساختن نقشه‌های خود روی آوردند که خسارات جبران ناپذیری را به اسلام و مسلمین تحمیل کردند.

توجه به ویژگی‌های بیان شده از جریانات گوناگون دوران پیامبر اعظم(ص) می‌تواند به پاسداران انقلاب اسلامی و نظام مقدس جمهوری اسلامی کمک کند تا ضمن درس آموزی از آنها با بصیرت و هوشیاری به تحلیل و ارزیابی جریانات فکری و سیاسی موجود در داخل و خارج کشور بپردازند. و ضمن مشخص ساختن موضع خود نسبت به هریک از آنها، نحوه مواجهه با آنها را به نیکی بیاموزند و بدین ترتیب رسالت و نقش خویش را در حفاظت و پاسداری از این انقلاب و نظام مقدس به خوبی ایفا نموده، از تکرار حوادث تأسف‌بار زمان پیامبر(ص) و بعد از وجود ایشان، جلوگیری کنند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.