روش تصمیم گیری پیامبر(ص)

در سیره مدیریتی پیامبر(ص) موارد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد، ایشان نیز چنین بود. به عنوان نمونه ایشان به منظور برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری در شهر مدینه، اقدام به سرشماری مسلمانان و ثبت اطلاعات مربوط به آنان نمود.

317

روش تصمیم گیری پیامبر(ص)

نویسنده: علی محمد تاج الدین

منبع: دانش‌نامه پژوهه

مسأله تصمیم‌گیری در بسیاری از امور چه شخصی و چه غیر شخصی(جامعه) از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این اهمیت زمانی بروز می‌یابد که شخص تصمیم گیرنده در جایگاه یک مدیر قرار داشته باشد. در این موقعیت است که نقش تصمیم‌گیری در نتایج امور نمایان خواهد شد.

  1. کسب اطلاعات برای تصمیم‌گیری

اتخاذ یک تصمیم صحیح، مستلزم یک سری اطلاعات کافی و درست در زمینه موضوع مورد بررسی است و هیچ گونه اقدامی بدون شناخت درست از زوایای مختلف مسأله، میسر نخواهد بود.

نیز در همین زمینه خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ؛۱در مورد آن چه که به آن علم نداری، پیروی نکن».

عقل انسان حکم می‌کند تا در انجام همه امور بدون تحقیق و بررسی کافی، اقدامی نکند. در غیر این صورت اگر ضرری متوجه او شد، باید تنها خویشتن را سرزنش کند.

در سیره مدیریتی پیامبر(ص) موارد متعددی وجود دارد که نشان می‌دهد، ایشان نیز چنین بود. به عنوان نمونه ایشان به منظور برنامه‌ریزی و تصمیم‌گیری در شهر مدینه، اقدام به سرشماری مسلمانان و ثبت اطلاعات مربوط به آنان نمود.

نقل شده است که ایشان فرمودند: «أَحصوا لی کلَّ مَن تلفَّظَ بالإسلامِ؛۲ تمام افرادی که به اسلام گرویدند، را سرشماری کنید».۲

یا برای مقابله با دشمنان ابتدا از وضعیت دشمن به طور دقیق کسب خبر می‌نمودند. برای مثال ایشان در ماه رجب سال دوم هجری، «عبدالله بن جحش» را با هشتاد نفر از مهاجران به مأموریتی فرستاد و هنگام حرکت نامه‌ای به دست وی داد و فرمود، تا دو روز راه نپیماید، آن را نخواند. آن‌گاه در آن بنگرد و به فرمان عمل نماید و کسی از همراهان را مجبور نسازد. عبدالله پس از دو روز راهپیمایی نامه را گشود و چنین فرمان یافت: «هنگامی که نامه مرا باز نمودی، همچنان رهسپار شو تا در نخله فرود آیی. پس در کمین قریش باش و جستجو کن برای ما اخبارشان را».۳

همچنین ایشان به منظور کسب اطلاعات دقیق برای تصمیم‌گیری صحیح، افرادی به نام «عریف» و «نقیب» را منصوب می‌کرد، تا گزارش‌های سالم را به اطلاع ایشان برسانند.۴

«عریف» در لغت به معنی دانا و شناسنده و عالم به چیزی یا کسی است که یاران خود را می‌شناسد و جمع آن «عرفا» است و در اصطلاح به کسی اطلاق می‌شود که قیم امور قبیله و گروهی از مردم است و تدبیر امور و مسئولیت اداره کارهایشان به عهده اوست و در وقت لزوم گزارش کارهای آنان را به مافوق خود می‌دهد.۵

«نقیب» در لغت به معنی بزرگ قوم و کسی است که به احوال مردم خویش آگاه است و در میان آنها دارای نفوذ و جایگاه است و جمع آن «نقبا» و مانند عریف است.۶

تاریخ و سیره رسول‌خدا(ص) نیز مملو از به کار‌گیری نقبا و عرفا است. ابن‌حجر عسقلانی به نقل از ابن‌عساکر آورده است: «ابو عزیز جندب بن نعمان ازدی به حضور پیامبر(ص) رسید و حضرت او را عریف قومش قرار داد.۷ نیز رافع بن خدیج انصاری عریف قومش در مدینه بود.۸

  1. مشورت در تصمیم گیری

یک تصمیم گیری سلیم تصمیمی است که همراه با مشورت از روی عقل و مصلحت اندیشی باشد. یک مدیر باید با افرادی مشورت کند که از صلاحیت کافی در این زمینه برخوردار باشند، در غیر این صورت تصمیم اتخاذ شده دارای نواقص فراوانی خواهد بود. مشورت در سیره پیامبر(ص) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است. به طوری که ایشان در تصمیم‌گیری‌ها هرگز مستبدالرأی نبوده و همیشه نظر اصحاب را جویا می‌شدند. اهمیت این مسأله به قدری است که در قرآن کریم سوره‌ای جداگانه به نام «شوری» وجود دارد و مشورت در آن از مهمترین مسائل شمرده و در کنار استجابت دعا و نماز و انفاق مطرح شده است.

خداوند می‌فرماید: «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ … وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ»۹ در این آیه سخن از بهترین انسان‌ها به میان آمده است و صفات آنان را بر می‌شمارد که یکی از این صفات مشورت است.

یک انسان هر چه قدر هم که عاقل و اندیشمند باشد؛ اما ممکن است در مواردی دچار خطا و اشتباه گردد؛ زیرا احاطه کامل به تمام زوایای مسأله ندارد؛ ولی در صورتی که خرد جمعی در یک موضوع به کار گرفته شود و تجارب دیگران نیز در تصمیم نهایی دخالت داده شود، می‌تواند تصمیم پخته و دارای ضریب خطای کمتری در پی‌داشته باشد.

ایشان خود در این باره به اندازه‌ای تأکید داشتند که روایتی شگفت از ایشان نقل شده است: «هنگامی که زمامداران شما نیکان شما، و توان‌گران شما سخاوتمندان شما باشند و کارتان با مشورت انجام شود، شایسته بقا و زندگی هستید در غیر این صورت زیر زمین از روی آن برای شما بهتر است».۱۰

برخی از نمونه‌ها

ایشان در موارد متعددی به ویژه در غزوات از اصحاب خود درباره چگونگی روبرو شدن با دشمن و اداره جنگ مشورت می‌گرفتند.

  1. ایشان در غزوه بدر، درباره اصل جنگ، تعیین موضع نبرد و اسیران جنگی با اصحاب خود مشورت نمود.۱۱
  2. در نبرد احد شورایی تشکیل داد و در نحوه مقابله با لشگر قریش مشورت کرد، سپس تصمیم گرفت.۱۲
  3. در جنگ أحزاب(خندق) برای مقابه با سپاه کفر، بنا بر نظر سلمان فارسی خندقی به دور شهر حفر کردند.۱۳
  4. در ماجرای صلح حدیبیه پس از آن که مشرکان مانع حرکت کاروان زیارتی مسلمانان به مکه شدند، با یاران خود مشورت کردند.۱۴

ویژگی‌های یک تصمیم‌گیری سلیم

یک تصمیم اگر با ویژگی‌های زیر توأم باشد، نتایج خوبی را می‌تواند به ثمر آورد:

  1. تدبر و عاقبت اندیشی

مدیریت بخردانه مدیریتی است که در آن ابتدا به رفع عوارض و پیامدهای اقدامات نسنجیده و ناپخته پرداخته، سپس وارد عمل شود. یعنی در آغاز کار تمام زوایا مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد و در صورت عدم اشکال تصمیم به اجرای آن گرفته شود. بر خلاف مدیریت‌های نابخردانه که به صورت عکس عمل می‌شود.

علی(ع) در حدیثی می‌فرماید: «أیًهَاالنًاس!… لاَ خَیْرَ فِی‌الدُنْیَا لاَ تَدْبِیرَ فِیهَا؛۱۵ هیچ خیری در دنیایی که تدبیر و آینده‌نگری در آن نباشد نیست».

نیز مسأله تدبیر و آینده‌نگری به عنوان یک اصل در تصمیم‌گیری‌های پیامبر(ص) لحاظ می‌شد و به آن بسیار تأکید می‌ورزیدند. از امام‌صادق(ع) نقل شده است: «مردی خدمت پیامبر(ص) رسید و گفت: ای رسول‌خدا مرا نصیحت کن. حضرت فرمود: آیا عمل می‌کنی؟ گفت: آری. تا سه مرتبه سؤال خود را تکرار نمودند و مرد پاسخ مثبت داد. آن گاه فرمود: «هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتی، در عاقبت آن بیندیش. پس چنان چه عاقبت آن کار درست و صحیح بود عمل کن. در غیر این صورت منصرف شو آن را رها کن».۱۶

  1. بهره‌گیری از تجربه‌های گوناگون

افرادی که در تصمیم‌گیری‌های خود از تجارب استفاده می‌کنند، کمتر در معرض اشتباه قرار می‌گیرند و در اداره امور موفق‌ترند.

امام علی(ع) فرمود: «مِن التَّوفیقِ حِفظُ التَّجرِبَهِ؛۱۷ بهره‌گیری از تجربه نشانه موفقیت است».

همان اندازه که انسان تجربه‌اش بیشتر می شود، به گنجینه با ارزشی برای تصمیم گیری دست یافته است. این حقیقت در حدیث نبوی مشهور به زیبایی بیان شده است: «لاَ یُلْدَغُ المُؤْمِنُ مِنْ جُحْرٍ وَاحِدٍ مَرَّتَیْنِ؛۱۸ مؤمن هیچ‌گاه از یک سوراخ دوبار گزیده نمی‌شود».۱۸

  1. یافتن بهترین راه کار و روش مناسب در تصمیم‌گیری

عموماً در تصمیم‌گیری‌ها، روش‌ها و راه کارهای متعددی فرا روی مدیر قرار می‌گیرد. مدیر توانمند و کار بلد کسی است که بهترین و کوتاه‌ترین مسیر را برای رسیدن به مقصد برگزیند. با این وجود هم در وقت صرفه‌جویی کرده و نیز کمتر دچار خطا و لغزش خواهد شد. چه بسا مدیرانی که به سبب انتخاب غلط شیوه، علیرغم تلاش و زحمت فراوان، به جای پیشرفت، از مقصد اصلی دورتر و باعث هدر رفتن منابع انسانی و اقتصادی با ارزشی شده‌اند.

تصمیمات پیامبر(ص) در سراسر زندگیشان گویای آن است که حضرت بهترین و مناسب‌ترین روش‌ها را إتخاذ می‌نمودند. نصب «حجرالاسود» بارزترین نمونه این نوع تصمیم‌گیری در سیره نبوی(ص) است. زمانی که قرار شد خانه خدا را تجدید بنا کنند، هر قبیله‌ای مسئول انجام یکی از امور شد. تا این که کار به نصب حجرالاسود رسید و هر قبیله‌ای می‌خواست افتخار آن را نصیب قبیله خویش سازد. بدین ترتیب همه قبائل مجهز شدند تا با یکدیگر بجنگند. در هر صورت پیامبر(ص) را حکم قرار دادند و گفتند: «قد رضینا بحکم محمد بن عبدالله» به حکم این محمد امین‌ تن می‌دهیم. سپس ایشان فرمود: «جامه‌ای نزد من بیاورید.» آن گاه سنگ را گرفت و درون پارچه قرار داد و فرمود: «هر قبیله‌ای یک گوشه از جامه را بر گیرد» بدین ترتیب همه قبائل در بلند کردن سنگ شرکت جستند و پیامبر(ص) سنگ را در جای خود نهاد.۱۹

این چنین بود که رسول‌خدا کار مشکلی را که داشت منجر به خونریزی می‌شد، با شیوه‌ای مدبرانه و ساده به انجام رساند و این هنر مدیریت است.

  1. حفظ جهت در تصمیم‌گیری‌ها

از مسائلی که باید در مدیریت‌ها به خوبی رعایت شود، حفظ جهت و برنامه کلی و عدم انحراف از آن است. تصمیم‌گیری‌های پراکنده و گاه متضاد، به دلیل تغییر اهداف و جهات، در عمل با شکست مواجه می‌شوند؛ زیرا باعث تفرقه و پراکنگی امور می‌شوند. قرآن کریم می‌فرماید: «أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ؛۲۰  خدایان متعدد و پراکنده بهترند یا خدای یگانه‌ی قهار». نیز پیامبر(ص) خود می‌فرمود: «قُولُوا لااله‌الاالله تُفلِحوا»۲۱

جهت‌گیری در تصمیمات باید از همان آغاز کار صحیح و آگاهانه باشد. تا بتوان به نتایج آن امیدوار بود. در سیره معصومین(ع) به ویژه رسول‌خدا که مورد بحث ما است، شاهد یکنواختی جهت و روند کار نیز هستیم. همه تلاش‌های پیامبر(ص) در دوران نبوتشان در یک جهت مشخص سیر می‌کرد. دعوت پنهانی و آشکار، دفاع و تهاجم، جنگ و صلح، همه و همه به یک منظور بود و آن هم دعوت به توحید و پرستش خدای یگانه بود.

خداوند متعال رسولش را این چنین مورد خطاب قرار داد و جهت تصمیم‌گیری‌ها را معین فرمود: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛۲۲ خود را با کسانی شکیبا دار که بامداد و شبانگاهان پروردگارشان را می‌خوانند و در آن رضای او را می‌طلبند، دو چشم خویش از ایشان مگردان در حالی که خواستار زندگانی دنیا باشی! و از آن کس فرمان نبر که دل او از یادمان غافل کرده‌ایم و از هوی و هوس پیروی می‌کند و کارش تجاوز و ستم است».

  1. عنایت به کیفیت امور در تصمیم‌گیری

در منطق عملی رسول‌خدا(ص) اصل بر کیفیت عمل بوده است، نه کمیت آن چه که اهمیت دارد، این است که تصمیم‌ها منجر به عمل صالح و خالص شود، نه صرفاً کمیت آن. چه بسا عملی که بارها و چندین سال انجام گیرد، لکن اندکی اخلاص در آن نباشد. آن چه که ماندگار و مطلوب است، عمل نیک همراه با اخلاص است نه نفس کار.

«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا؛۲۳ همانا کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، همانا ما اجر و پاداش آن‌ها را ضایع نمی‌کنیم».

نیز پیامبر(ص) در وصایای خود به ابوذر می‌فرماید: «ای ابوذر بیشترین اهتمامت در عمل با تقوا باشد، تا عمل صرف؛ زیرا هیچ عملی با تقوا، اندک محسوب نمی‌شود و چگونه عمل مورد پذیرش خداوند اندک محسوب شود؟ که خدای متعال می‌فرماید: «جز این نیست که خدا از پرهیزکاران می‌پذیرد».۲۴

این سخنان به این معنی نیست که کمیت هیچ ارزشی ندارد خیر، بلکه مراد این است که اصل بر کیفیت هر امری است نه فقط کمیت؛ لذا در هر تصمیم‌گیری ملاک باید جوانب کیفی آن باشد.

  1. قاطعیت در تصمیم‌گیری

پس از پرداختن به ویژگی‌ها و مبانی اساسی تصمیم‌گیری(مقدمات تصمیم‌گیری) حال نوبت به إتخاذ تصمیم می‌رسد. این تصمیم باید از قاطعیت لازم برخوردار بوده و هیچ‌گونه ضعف و سستی در انجام آن نباشد.

یک مدیر لایق کسی است که هنگام أخذ تصمیم از قاطعیت و اراده قوی و محکم در به فعلیت رسانیدن تصمیم خود برخوردار باشد و از خرده‌گیری دیگران نهراسد. همچنان که رسول‌خدا نیز چنین بود و همین مسأله باعث رشد و قوت اسلام شد.

باز امیرالمؤمنین(ع) درباره ایشان می‌فرماید: «خدایا! بهترین درودهایت و… را خاص پیامبرت قرار بده که خاتم پیامبران است و…آشکار کننده حق با برهان، فرونشاننده طغیان و درهم کوبنده شوکت گمراهان چنان که او بار رسالت را نیرومندانه برداشت. در انجام فرمانت برپا و در جهت خشنودیت پویا، نه از اقدامی رویگردان و نه در عزمی سست و ناتوان».۲۵

نمونه‌ای از قاطعیت پیامبر(ص)

برای جنگ أحد، پیامبر(ص) از اصحاب خویش مشورت خواست و هر کدام نظری دادند. عده‌ای گفتند داخل شهر مدینه می‌جنگیم و از برج و باروی شهر استفاده می‌کنیم. عده‌ای دیگر گفتند: بهتر است در بیرون از شهر با مشرکان روبرو شویم. در نهایت پس از بحث فراوان، پیامبر(ص) تصمیم به خروج از شهر گرفت و به آنها بشارت نصرت و پیروزی داد۲۶ و فرمود: «أنظروا ما أمرتکم به، فأتبعوه، إمضوا علی اسم الله فلکم النصر ما صبرتم؛۲۷ گوش فرا دهید به آن چه که به شما دستور می‌دهم، تبعیت کنید، در صورتی که صبر و شکیبایی پیشه کنید، پیروزی از آن شماست».

  1. توکل در تصمیم‌گیری

خداوند به پیامبر(ص) فرمان داد، هنگامی که تصمیم قاطع گرفت،به او توکل کند. «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ؛۲۸ یعنی تمام امور خود را به خدا بسپار و به نصرت او اعتماد داشته باش».

خداوند در موقعیت‌های فراوان، پیامبرش(ص) را به توکل امر فرموده است. در آغاز دعوت همگانی فرمود: «وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ … وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ»۲۹ نیز به آن حضرت فرمود، درباره رسالت خود و آن که او را کفایت می‌کند، چنین اعلام بدارد: «بگو در برابر ابلاغ این آیین هیچ پاداشی از شما نمی‌خواهم و بر خداوندی توکل کن که هرگز نمی‌میرد».۳۰

ایشان در وصایای خود خطاب به ابوذر فرمودند: «اگر دوست‌داری قوی‌ترین مردم باشی، پس به خدا توکل کن».۳۱

تأکید داشتند که پیروانشان پس از تحصیل مقدمات امور به خدا توکل کنند. از این رو هنگامی که مرد أعرابی شتر خود را رها کرد و گفت: به خدا توکل کردم. حضرت به او فرمود: «إعقلها و توکل؛۳۲ ابتدا زانوی شتر را ببند و سپس توکل کن».

تصمیمی که از مقدمات یاد شده برخوردار باشد و آخرالامر همراه با توکل برخدا باشد، می‌تواند تصمیمی عاقلانه، استوار و ثمربخش باشد.

منابع:

  1. اسراء ۳۶.
  2. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، إمتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۹، ص۳۴۶ و ابن محمدشیبانی، ابوعبدالله احمد، مسند احمد حنبل، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج۵، ص۳۸۴.
  3. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، تحقیق خلیل شهاده، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۸ق، چاپ دوم، ج۲، ص۴۲۶.
  4. ابن اثیر، عزالدین علی بن محمد، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۸۷.
  5. ابن منظور، محمد بن کرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، ۱۴۱۴ق، ج۵، ص۹۳.
  6. همان، ج۱، ص۷۶۵.
  7. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، تحقیق عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق، چاپ اول، ج۱، ص۶۱۷.
  8. همان، ج۲، ص۳۶۳.
  9. شوری ۳۷و۳۸.
  10. حرانی، حسن بن علی بن حسین، تحف العقول، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ۱۴۰۲ق، چاپ دوم، ص۳۶.
  11. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷ق، چاپ، ج۲، ص۴۳۴-۴۴۰.
  12. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن محمد، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۳-۱۵ ؛ ابن اثیر، ابوالحسن علی بن ابی کرم، الکامل فی التاریخ، بیروت، دارصادر، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۱۵۰.
  13. همان، ج۴، ص۹۵.
  14. ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران، کتابچی، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۲، ص۲۰۸.
  15. مجلسی، پ یشین، ج۶۷، ص۳۰۷.
  16. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، چاپ چهارم، ج۸، ص۱۴۹.
  17. دشتی، محمد، نهج البلاغه، قم، انتشارات پردیسان، ۱۳۸۵ش، چاپ اول، حکمت ۲۱۱، ص۴۸۰.
  18. همان، ج۱۹، ص۳۴۵.
  19. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، بیروت، دارصادر، ج۲، ص۱۹-۲۰.
  20. یوسف ۳۹.
  21. ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج۳، ص۴۱.
  22. کهف ۲۸.
  23. کهف ۳۰.
  24. مجلسی، پیشین، ج۷۴، ص۷۸.
  25. همان، خطبه ۷۲.
  26. واقدی، محمد بن عمر، مغازی، تحقیق مارسدون جونز، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۱، ص۲۰۹-۲۱۳.
  27. همان، ص۲۱۴.
  28. آل عمران ۱۵۴.
  29. شعراء ۲۱۴-۲۱۷.
  30. فرقان ۵۷-۵۹.
  31. طبرسی، رضی الدین حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، تهران، انتشارات دانشگاه، ۱۳۴۱ش، ص۴۶۸.
  32. مجلسی، پیشین، ج۶۸، ص۱۳۷.
   

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.