بردباری پیامبر(ص) در قرآن

واژه صبر برخلاف سایر واژه‌های اخلاق اسلامی که واجد یک معنا می‌باشد، به تنهایی ریشه و اساس بسیاری از خصوصیات اخلاقی است.بدین معنا که به دلیل نقش صبر در تقویت ایمان، اگر این صفت در اعماق قلب فردی تجلی یابد کلیه رفتارهای وی اسلامی و مکتبی می‌گردد.

459

بردباری پیامبر(ص) در قرآن

نویسنده: سیده طاهره آقامیری

منبع: بینات ۱۳۸۵، شماره ۵۲

واژه صبر برخلاف سایر واژه‌های اخلاق اسلامی که واجد یک معنا می‌باشد، به تنهایی ریشه و اساس بسیاری از خصوصیات اخلاقی است.بدین معنا که به دلیل نقش صبر در تقویت ایمان، اگر این صفت در اعماق قلب فردی تجلی یابد کلیه رفتارهای وی اسلامی و مکتبی می‌گردد.
راغب در مفردات می‌گوید:
صبر به معنی خودداری کردن در تنگناها و حبس کردن هوای نفس است در برابر عمل به مقرراتی که عقل و شرع معتبر می‌شمارد و یا ترک چیزهایی که عقل و شرع اقتضا می‌کند که نفوس را از ارتکاب آن باید حبس کرد.۱
صبر، ثبات نفس و اطمینان و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب و مقاومت کردن در حوادث و شدائد است، به نحوی که سینه او تنگ نشود و پریشان خاطر نگردد و گشادگی و طمأنینه‌ای که پیش از حدوث واقعه داشت، زوال نپذیرد. متعلق صبر عبارت است از مقاومت کردن نفس در مقابل هوی و هوس و نیز ثبات قوه عاقله در مقابل قوه شهویه.۲
به عبارتی صبر، ثبات و استقامت نفس و مضطرب نشدن آن به هنگام رویدادهای سخت است. بنابراین صبر، قدرت اراده ایمانی و تسلط آن بر هیجان‌ها و انفعال‌های نفسانی است که منشأ آن آرزوها و تأثرات بیرون از نفس می‌باشد.
عمده‌ترین مسأله‌ای که در تعاریف فوق نهفته است مسأله «تحمل» می‌باشد. بدین معنا که عنصر «تحمل» جزء لاینفک صبر است که در موارد مختلف معنای مناسب خویش را پیدا کرده و در هرمورد نام خاصی را به خود اختصاص می‌دهد.
به عنوان مثال اگر‌تحمل و خودداری در‌مقابل‌خشم‌باشد بدان «حلم» گویند ‌که خلاف آن غضب است و اگر در امساک از سخن گفتن باشد «کتمان» نامیده می‌شود؛ و عکس آن «ازاعه» به معنی فاش کردن است.
از آن‌جا که ایمان عبارت است از یقین قلبی به عقاید حقه اسلامی و عمل به فرامین و ترک نواهی، چیزی که شخص را به عمل وامی‌دارد همان تحمل کردن و خودداری از پذیرش خواهش‌های نفسانی می‌باشد. زیرا نفس نسبت به عدم انجام طاعات و به انجام معاصی گرایش دارد و کسی که طاعات را انجام می‌دهد و معاصی را ترک می‌کند، فشار درونی نفس را تحمل کرده و این بیان‌گر نقش صبر در ایمان است.
چنان‌که امام صادق(ع) می‌فرمایند:
«اَلصَّبْرُ مِنَ اَلْإِیمَانِ بِمَنْزِلَهِ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْجَسَدِ، فَإِذَا ذَهَبَ اَلرَّأْسُ، ذَهَبَ اَلْجَسَدُ. کَذَلِکَ إِذَا ذَهَبَ اَلصَّبْرُ، ذَهَبَ اَلْإِیمَانُ؛۳ صبر نسبت به ایمان به منزله سر است نسبت به بدن، پس وقتی سر رفت، جسد برود و وقتی که صبر رفت ایمان برود».
صبر مادرِ همه کمالات است. صبر در جنگ مایه شجاعت، صبر در برابر گناه وسیله تقوا و صبر از دنیا، نشانه زهد است و صبر در شهوت سبب عفت و صبر در عبادت موجب طاعت است.
این‌جاست که به عمق سخن پرمایه پیامبر(ص) پی‌می‌بریم که می‌فرمایند:
«اَلصَّبْرُ نِصْفُ الْاِیمَانِ؛۴ صبر نیمی از ایمان است».
عمل به فرمان‌های الهی که لازمه ایمان است فقط با صبر و تحمل به وقوع می‌پیوندد و کسی که در وادی ایمان قدم می‌گذارد باید خود را به این صفت بیاراید زیرا اولین مرحله ایمان و تقوی که دوری از محارم است تنها با صبر و تحمل در برابر خواسته‌های نفسانی تحقق می‌یابد.
درجات صبر
صبر فرو بلعیدن جرعه جرعه تلخی‌ها و سختی‌های مصیبت و طاعت و ترک معصیت است.
چنان‌که علی(ع) از قول پیامبر(ص) درجات صبر را چنین بیان می‌کنند:

«اَلصَّبْرُ ثَلاَثَهٌ: صَبْرٌ عِنْدَ اَلْمُصِیبَهِ، وَ صَبْرٌ عَلَى اَلطَّاعَهِ، وَ صَبْرٌ عَنِ اَلْمَعْصِیَهِ. فَمَنْ صَبَرَ عَلَى اَلْمُصِیبَهِ حَتَّى یَرُدَّهَا بِحُسْنِ عَزَائِهَا، کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ ثَلاَثَمِائَهِ دَرَجَهٍ مَا بَیْنَ اَلدَّرَجَهِ إِلَى اَلدَّرَجَهِ کَمَا بَیْنَ اَلسَّمَاءِ إِلَى اَلْأَرْضِ وَ مَنْ صَبَرَ عَلَى اَلطَّاعَهِ کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ سِتَّمِائَهِ دَرَجَهٍ مَا بَیْنَ اَلدَّرَجَهِ إِلَى اَلدَّرَجَهِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ اَلْأَرْضِ إِلَى اَلْعَرْشِ وَ مَنْ صَبَرَ عَنِ اَلْمَعْصِیَهِ کَتَبَ اَللَّهُ لَهُ تِسْعَمِائَهِ دَرَجَهٍ مَا بَیْنَ اَلدَّرَجَهِ إِلَى اَلدَّرَجَهِ کَمَا بَیْنَ تُخُومِ اَلْأَرْضِ إِلَى مُنْتَهَى اَلْعَرْشِ؛۵ صبر بر سه گونه است، صبر هنگام مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از معصیت. پس هرکه بر مصیبت صبر نماید تا آن که آن‌را با تسلی زیبایش برگرداند(صبر جمیل) خداوند برایش سیصد درجه بهشت ثبت می‌نماید که فاصله یک درجه تا درجه دیگر همانند فاصله میان آسمان تا زمین است و هرکه بر طاعت صبر نماید خداوند برایش ششصد درجه ثبت نماید که فاصله هر درجه تا درجه دیگر همانند فاصله میان عمق زمین تا عرش می‌باشد و هرکه از معصیت صبر نماید خداوند برایش نهصد درجه بهشت ثبت می‌نماید که فاصله یک درجه تا درجه دیگر همانند فاصله میان عمق زمین تا انتهای عرش می‌باشد.
از میان اقسام سه گانه صبر، صبر بر ترک معاصی مشکل‌تر بوده و فشار بیشتری را به دنبال خود دارد و از ارزش بیشتری برخوردار است. امام سجاد(ع) در طلب صبر از خدا چنین درخواست می‌کند:
خدایا به تو پناه می‌برم از هیجان حرص و آز و تسلط خشم و حاکمیت شدید خصلت حسادت و ضعف نیروی مقاومت و پایداری و تنگی خلق و بدخویی و فشار مداوم شهوات و خصلت تعصب و حمیت جاهلانه و پیروی خواهش‌ها و ستیز با هدایت‌ها و رستگاری‌ها.۶
البته صبر بر عافیت نیز از صبر بر بلا سخت‌تر است زیرا آدمی به مجرد این‌که اسباب راحتی برایش فراهم شود طغیان و سرکشی می‌کند و در شادی و خوشی از حد می‌گذرد. «کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى؛ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى». (علق،۷ و ۶).
صبر در قرآن
واژه صبر در قرآن ۱۰۳ بار تکرار شده است که در بسیاری موارد کاربرد آن مطلق است و مصداق خاصی برای آن ملحوظ نشده و به معنای مطلق پایداری و شکیبایی از هرنوع آن است و در بعضی آیات به نوع خاصی از صبر اشاره دارد. در بخشی از این آیات سخن از صبر و بردباری پیامبر(ص) است.
صبر و بردباری پیامبر(ص):
پیامبر اکرم(ص) در میان انبیای الهی بیشترین بردباری و شکیبایی درامر هدایت مردم را داشت. ابن شهر آشوب از قول اهل علم و تاریخ آورده است: پیامبر(ص) بردبارترین مردم بود.۷
پیامبر(ص) خود می‌فرمایند:
«بُعِثْتُ‏ لِلْحِلْمِ‏ مَرْکَزاً وَ لِلْعِلْمِ مَعْدِناً وَ لِلصَّبْرِ مَسْکَنا؛۸ برانگیخته شده‌ام که مرکز بردباری و معدن دانش و مسکن شکیبایی باشم».
انسانی که سینه‌اش آکنده از نور علم و حکمت است، کانون بردباری و شکیبایی و رحمت است و انسان بردبار نمی‌شود مگر آن که به انوار توحید و معرفت‌های الهی تأیید شود. هنگامی‌که در جریان جنگ احد مخالفان پیامبر(ص) حضرت حمزه سید الشهداء را با قساوت به شهادت رساندند، پیامبر(ص) فرمودند:
«اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَی وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ؛۹ بارخدایا! سپاس مخصوص توست. به سوی تو شکوه می‌آورم و از تو یاری می‌جویم». و فرمود اگر بر آنان مسلط شوم آن‌ها را مثله می‌کنم، در این هنگام آیه ذیل نازل شد: «وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِینَ». (نحل، ۱۶/۱۲۶)، پیامبر(ص) فرمود: «أَصْبِرُ أَصْبِرُ؛۱۰ صبر می‌کنم، صبر می‌کنم».۱۰
در صبر لذتی است که در انتقام نیست. جنگ هم قانون و اخلاق دارد، قانون به تنهایی کارساز نیست، اخلاق هم لازم است.
در آیه فوق خداوند می‌فرماید: اگر در مقام تلافی برنیایید و بر تلخی عِقاب دشمنان بسازید، این صبر شما در حقیقت ایثار رضای خدا و ثواب او بر رضای خودتان و آرامش قلب خودتان است. لذا عمل شما آثار نیکویی در پی دارد چنان‌که نتیجه این گذشت پیامبر که در نوع خود در تاریخ بی‌نظیر است در جریان فتح مکه وقتی پیامبر دستور عفو عمومی را صادر کرد باعث شد تا مردم گروه گروه به اسلام در آیند: «یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا».(نصر، ۱۱۰/۲)
آن‌چه قابل تأمل است این‌که تنها با نیروی الهی و انگیزه معنوی و با توفیق الهی است که می‌توان همهه تلخی‌ها را در راه خدا چشید.
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ».(نحل/۱۲۷)
و چه بسا بدون حول و قوه الهی چنین عفو و گذشتی هم مؤثر نیفتد. پس ادامه آیه خطاب به پیامبر(ص) می‌فرماید: «وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ» و با حوصله به تبلیغ ادامه ده، زیرا نباید در راه دعوت به سوی حق و عمل به حق بی‌تابی کرد و مأیوس شد و از میدان مبارزه و عمل به وظیفه خارج شد، چرا که تکیه‌گاه انسان خداست و نباید از توطئه دشمنان نگران شد و گمان کرد که در تنگنا و محدودیت قرارگرفته‌ایم. پس از مکر دشمنان حوصله‌تان سر نرود.
«وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ».(نحل/۱۲۷)
نکته دیگری که در راه تبلیغ و ارشاد و انجام وظایف الهی باید توجه داشت این‌که استقامت به خاطر خدا باشد، نه برای کسب عناوین قهرمانی یا مقام و ثروت و قدرت و موقعیت بلکه استقامتی خالی از افراط و تفریط، استقامتی که در آن طغیان نباشد: «فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا….»(هود،۱۱/۱۱۲)
دو حدیث معروف از ابن عباس در خصوص آیه فوق می‌خوانیم:
«ما نُزِّلَ عَلى رَسولِ اللَهِ صَلَّى اللَهُ عَلَیْهِ وَ ءَالِهِ وَ سَلَّمَ ءایَهٌ کانَتْ أشَدَّ عَلَیْهِ وَ لا أشَقَّ مِنْ هَذِهِ الأیَهِ وَ لِذَلِکَ قالَ لأصحابِهِ حینَ قالوا لَهُ : أسْرَعَ إلَیْکَ الشَّیْبُ یا رَسولَ اللهِ؟ شَیَّبَتْنى هودٌ وَ الْواقِعَهُ؛۱۱  هیچ آیه‌ای شدیدتر از این آیه بر پیامبر(ص) نازل نشد! لذا هنگامی که اصحاب از آن حضرت پرسیدند چرا به این زودی موهای شما سفید و آثار پیری نمایان گشته؟ فرمود: مرا سوره هود و واقعه پیر کرد.
تفسیر درالمنثور در ذیل آیه فوق روایت دیگری را آورده که وقتی آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) فرمود:
«شمروا، شمروا فمارأی ضاحکا؛۱۲دامن به کمر بزنید،دامن به کمر بزنید (که وقت تلاش است) و از آن پس پیامبر(ص) هرگز خندان دیده نشد». فرمان به استقامت که از ماده قیام است از این نظر است که انسان در حال قیام تسلّط بیشتری در انجام کار و امور مورد نظر خود دارد و در پیامبر باید حالتی ایجاد شود که هیچ سستی در آن ایجاد نشود. این آیه آن‌چنان پیامبر(ص) را در زیر بار مسئولیت فرو برد که حتی مجال لبخند زدن را از پیامبر(ص) گرفت و ایشان را پیر کرد.
آری این استقامت باید در مرحله عالی خود صورت پذیرد چنان‌که خداوند در آیه ۱۵ سوره شوری خطاب به پیامبر می‌فرماید: «وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ؛ آن‌چنان که مأمور شده‌ای ایستادگی کن و از هوای نفس ایشان پیروی مکن».
یعنی این استقامت از نظر کمیت و کیفیت و سایر خصوصیات منطبق بر دستورات الهی باشد و از آن‌جایی که هوی و هوس‌های مردم از بزرگ‌ترین موانع این راه است از آن‌ها پیروی مکن زیرا سرانجام پیروی از تمایلات و منافع شخصی گروه‌های مختلف نفاق و پراکندگی است، لذا همه را گرد آئین واحد پروردگار جمع کن و در مأموریت پایداری نما؛ چنان‌که به گفته راغب۱۳ «و استقم» به معنای ملازمت طریق مستقیم است که این طریق مستقیم همان دین است که بر پیامبر(ص) تشریع شده است.
بنابراین پیامبر(ص) بر اساس دستور الهی در مقابل آزار و اذیت قریش جز بردباری از خود نشان نداد و پس از نبرد احد عده‌ای از اصحاب از او خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند فرمود:
«اِنِّی لَمْ اُبْعَثْ لَعّانا وَ لَکِنِّی بُعِثْتُ دَاعِیا وَ رَحْمَهً، اَللَّهُمَّ اهْدِ قَوْمِی فَإِنَّهُمْ لَا یَعْلَمُونَ؛۱۴ من برای لعن و نفرین برانگیخته‌ نشده‌ام بلکه برای دعوت به حق و رحمت برانگیخته شده‌ام.خدایا قوم مرا هدایت کن که آنان نمی‌دانند».
به همین سبب پیامبر از همه خلق بردبارتر بود چنان‌که نقل شده است:
کانَ رَسولُ اللّهِ (ص) أصبَرَ النّاسِ عَلى أوزارِ(أقذار) النّاسِ؛۱۵رسول خدا(ص) از همه خلق بر گناهان مردم شکیباتر بود».
وقتی از نقطه روشن تاریخ اسلام به روزهای تاریک پیشین می‌نگریم، این نوع نگرش واقعیات را به‌گونه‌ای دیگر مجسم می‌کند. ما باید خود را در آن روز تصور کنیم که پیامبر(ص) با دشمنان لجوج و حتی برخی از خویشاوندان که در صف اول مخالفان با پیامبر(ص) بودند و یا تحمیل محاصره اقتصادی سیاسی بر ایشان و… رو به رو بودند.
روزهایی که بر پیامبر(ص) گذشت توصیف آن با بیان و قلم مشکل است. وقتی برای دعوت مردم به طائف آمد نه تنها دعوتش را اجابت نگفتند، بلکه آن‌قدر سنگ زدند که خون از پایش جاری شد و پیامبر به باغی پناه برد و زیر درختی با خدای خود چنین راز و نیاز کرد:
«خداوندا! ناتوانی و نارسایی خودم و بی‌حرمتی مردم را به پیشگاه تو شکایت می‌کنم. ای کسی که از همه رحیمان رحیم‌تری، تو پروردگار منی مرا به که وا می‌گذاری؟به افراد دور دست که با چهره درهم کشیده با من روبرو می‌شوند، یا به دشمنانی که زمام امر مرا به دست می‌گیرند. پروردگارا همین اندازه که از من خشنود باشی مرا کافیست…»

پیامبری که دشمنان گاه او را ساحر خوانده و گاه دیوانه. و گاه خاکستر بر سرش ریخته و یا کمر به قتلش بستند، اما با همه این احوال صبر و شکیبایی را ادامه داد. زیرا تحقق آرمان انبیاء همواره با تحمل مشکلات بوده است.
«فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا».(انعام،۶/۳۴)
صبر مستمر زمینه‌ساز نزول رحمت و نصرت الهی است. با وجود سختی‌هایی که همواره در راه پیامبر(ص) بوده، شک نیست که پیامبر(ص) در گفت و گوهای منطقی که با مشرکان سرسخت داشت، گاهی از شدت لجاجت آن‌ها و گاهی از نسبت‌های ناروایی که به او می‌دادند اندوهگین می‌شد، لذا خداوند بارها پیامبر را در این مواقع دل‌داری می‌دهد تا با دل‌گرمی و استقامت بیشتر برنامه خویش را تعقیب کند.
آری، اداره جامعه اسلامی و هدایت مردم بدون بردباری سبب از بین رفتن نیروها می‌شود. پس برای سیادت جامعه اسلامی صبوری و بردباری امری ضروری است. لذا قرآن به پیامبر(ص) صبر را توصیه می‌کند: «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ یَوْمَ یَرَوْنَ مَا یُوعَدُونَ لَمْ یَلْبَثُوا إِلَّا سَاعَهً مِنْ نَهَارٍ (احقاف،۴۶/۳۵)؛ پس صبر کن همان‌طور که پیامبران اولوالعزم صبر کردند و به شتاب برای این کفار عذاب مخواه که بزودی روز قیامت را با کیفرهایی که دارد خواهند دید و حالشان مانند کسی است که بیشتر از ساعتی در زمین نبوده است».
دستور به این صبوری گاهی در مقابل مخالفان است:
«فَاصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ(ق،۵۰/۳۹)؛ بر آنچه می‌گویند صبور باش و به ستایش پروردگارت تسبیح گوی».
بعضی افراد گستاخ به صراحت پیامبر را دروغ‌گو می‌شمردند ولی از آن‌جا که حفظ دین و اشاعه رسالت الهی صبر و تحمل را می‌طلبد قرآن می‌فرماید:
وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا(انعام،۶/۳۴)؛ هرآینه تکذیب شدند رسولان قبل از تو اما صبر کردند بر آن‌چه به دروغ نسبت داده شدند و مورد آزار قرار گرفتند تا این‌که یاری ما به ایشان رسید».
لذا قرآن از زبان انبیاء نقل می‌کند:

«وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَکَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَیْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ (ابراهیم،۱۴/۱۲)؛ و چه برای ماست که بر خدا توکل نکنیم؟در حالی که هدایت کرد ما را به راهمان و هر آینه صبر خواهیم کرد بر آن‌چه رنج داد به ما پس باید بر خدا توکل کنند توکل کنندگان».
لازمه پیمودن راه خدا تحمل سختی‌هاست و کسی می‌تواند صبر کند که تکیه گاهی داشته باشد.
خداوند در آیه فوق صبر در برابر آزار و اذیت امت را فرع بر وجوب توکل بر خدا قرار داده است و معنایش این است که: حال که واجب شد بر او توکل کنیم و حال که ما بر او ایمان داریم و حال که می‌بینیم او ما را به راه‌هایمان دلالت و رهبری فرموده است، جا دارد که در راه دعوت شما به سوی او در برابر آزار شما صبر کنیم تا او به آن‌چه که می‌خواهد حکم فرماید و هرچه می‌خواهد بکند بدون این‌که ما به حول و قوه خیالی خودمان اعتماد بکنیم.۱۶

آن‌چه به انسان روحیه می‌دهد و تحمل مشکلات را آسان می‌کند در راه خدا بودن آن‌ها است وفشارها مردان خدا را به تسلیم وادار نمی‌کند. انجام وظیفه و پایداری بر حق مهم است نه پیروزی ظاهری؛ چنان‌که خداوند در آیه ۱۴۶ سوره آل عمران می‌فرماید: «وَاللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ»، و نفرموده «یُحِبٌ الفاتِحین.
نتیجه صبر و استقامت و توکل در راه خدا و مهاجرت به سوی خدا خیر و نیکی و پاداش دنیوی و اخروی را به همراه دارد چنان‌که صبر و هجرت و توکل پیامبر موجبات شکل‌گیری نهال اسلام در مدینه را به همراه داشت، در حالی که مخالفان حق، سلامی جز بدگویی و افترا و سخریه و استهزاء و انواع فشارها و ستم‌ها را ندارند.پس سلاح مؤمنان باید پاکی و تقوا و سخن حق و نرمش و محبت باشد، و صبر زمینه‌ساز عفو و احسان نسبت به طرف مخالف می‌شود. احسانی که باعث تنبه و بیداری است:
«وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَلَا السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ  وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ(فصّلت،۴۱/۳۴ و ۳۵)؛ هرگز نیکی و بدی یکسان نیست، بدی را با نیکی دفع کن تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صمیمی شوند. اما به این مرحله جز کسانی که دارای صبر و استقامتند نمی‌رسند و جز کسانی که بهره عظیمی از ایمان و تقوا دارند به آن نائل نمی‌گردند».
در آیه فوق نیز صبر به معنای تحمل در برابر گفتار مخالفین است و عکس العملی که با گفتار نیکو باید به احسان تبدیل شود و طرف مقابل هم با مشاهده این بزرگواری تحت تأثیر قرار گرفته ابراز صمیمت می‌کند و این راهی برای هدایت آن‌ها است که در سایه صبر حاصل می‌شود.
رفتار نیکو با نااهلان و تحمل مخالفان، مخصوص کسانی است که خودسازی کرده باشند. ماضی بودن «صبروا» نشانه آن است که این افراد از قبل خودسازی کرده‌اند زیرا رسیدن به قله صبر کار آسانی نیست.
وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا: انسان باید مدت‌ها خودسازی کند تا بتواند بر خشم و غضب خود چیره شود و آن قدر سعه صدر و وسعت روحی پیدا کند که از آزار دشمن متأثر نشود و حس انتقام‌جویی را در خود سرکوب کرده و به مقام دفع سیئه به حسنه برسد. انتقام و مقابله به مثل در برخوردهای اخلاقی نشانه کم صبری است. این‌جاست که ریشه همه ملکات و فضایل اخلاقی و پیشرفت‌های مادی و معنوی صبر است.
زیربنای انجام وظیفه بعد از تقوی، مقاومت و صبر است چنان‌که در آیه ۳۵ سوره حج خداوند می‌فرماید: «وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّابِرِینَ».

اگر صبر با تقوی توأمان گردد، دشمن اگر هر لحظه هم بر مؤمنان بتازد، خدا آن‌ها را یاری خواهد کرد؛ چنان‌که پیامبر و مؤمنین در نتیجه صبر خود در جنگ بدر از امداد غیبی و عنایت خاص الهی بهره‌مند شدند:
«بَلَى إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَذَا یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَهِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَهِ مُسَوِّمِینَ(آل عمران، ۳/۱۲۵)». مراد از یاری پنج هزار فرشته، امکانات و نیروهای الهی است که در اثر استقامت و پایداری در تأیید مؤمنین قرار خواهد گرفت. چنان‌که در آیه ۶۵ سوره انفال می‌فرماید:
«ای پیامبر مؤمنان را بر پیکار با کفار تشویق کن، اگر بیست نفر از شما پایدار باشند بر دویست نفر پیروز می‌شوند و اگر از شما صد نفر(مقاوم) باشند بر هزار نفر از کافران غلبه می‌یابند.».
این آیه موازنه قوا را در عدد نفی می‌کند و به روحیه صبر و ایمان تکیه می‌کند زیرا جنگ‌های صدر اسلام، هرگز موازنه آمار بین مؤمنان و کفار نبوده است.
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَهٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ». (انفال،۸/۶۵)
در آیات فراوانی از قرآن کریم از صبر به عنوان بهترین وسیله دفاع و سپر مقاومت در برابر مصائب و شدائد جنگ و مداومت و استمرار آن تأکید شده، زیرا وسیله‌ای است که موجب پشتیبانی و همراهی الهی است و این امر چهار بار در قرآن تکرار شده است: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ».
از طرفی در قرآن صبر و صلوه در بسیاری از آیات با یکدیگر پیوند خورده‌اند، خداپرستی و اقبال به پروردگار عاملی برای کسب انرژی حرکت به سوی اهداف الهی است. اما از آن‌جا که تکبر و خودبینی‌ها مشکل اصلی حرکت و گام برداشتن به سوی حق است، رسیدن به وجه پروردگار خویش مستلزم وقت گذاری و صبر است.
عبادت پروردگار نیز صبر لازم دارد لذا در این خصوص خداوند به پیامبر می‌فرماید: «وَاصْطَبِرْ لِعِبَادَتِهِ».(مریم، ۱۹/۶۵)
«اصطبار» یکی از مشتقات کلمه صبر است و کنایه از مبالغه در صبر است. یعنی باید در برابر راحت طلبی نفس و نیز در انجام عبادات که نیازمند کار و حرکت و تلاش است استقامت کرد. حال آن که نفس آرامش و سکون را می‌طلبد. لذا باید شکیبایی زیاد باشد چنان‌که می‌فرماید: وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا».(طه،۲۰/۱۳۲)
خاندان خود را به نماز فرمان ده و خود نیز بر آن صبور باش.
امر به معروف نیز مداومت و پایداری لازم دارد. خصوصاً امر نماز که ریشه همه معروف‌هاست.
لازمه دقت در نماز، مواظبت برآن، زیاد خواندن، به وقت خواندن، با حضور قلب خواندن، اصطبار برصلوه است و از قسم صبر بر طاعت شمرده می‌شود و بدون این بردباری اقامه نماز به معنای واقعی امر دشواری خواهد بود.
«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِینَ(بقره،۲/۴۵)؛ از صبر و نماز استعانت بجویید. همانا نماز سنگین است مگر برای خاشعین».
مفهوم صبر بر طاعت از بعضی آیات دیگر نیز استنباط می‌شود نظیر آیه:
«فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ».(انسان،۷۶/۲۴)
پس در تبلیغ و اجرای احکام پروردگارت بردبار باش و از میدان گریز نداشته باش و از مشکلات و موانع راه هراسی به خود راه مده و همچنان به پیش حرکت کن.
یکی از دستورات بردباری قرآن به پیامبر(ص) در هنگام دریافت وحی می‌باشد. چنان‌که می‌فرماید: «…وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ…».(طه، ۲۰/۱۱۴)
آیه فوق درس‌های آموزنده‌ای را به همراه دارد و آن‌چه از آن می‌توان دریافت کرد این‌که فراگیری هر چیز به تناسب خود آدابی دارد از جمله نهی عجله در دریافت وحی.
گاهی افرادی هنگام شنیدن سخن یک گوینده هنوز تمام نشده به تکرار و تکمیل آن می‌پردازند که این امر گاهی ریشه در کم صبری، گاهی غرور و اظهار وجود و گاهی عشق و علاقه زیاد به دریافت مطلب که انگیزه مقدسی است، دارد. ولی نفس عمل عجله کردن مشکلاتی دارد چون کارهای شتاب‌زده خالی از عیب نخواهد بود و پیامبر به دلیل برخورداری از مقام عصمت باید سرمشق همه باشد تا مردم بدانند وقتی برای دریافت وحی نباید شتابزدگی باشد تکلیف بقیه کارها روشن است.
البته نباید عجله را با سرعت اشتباه گرفت .سرعت آن است که برنامه تنظیم شده و تمام مسائل محاسبه شده باشد، ولی عجله آن است که برنامه پخته نباشد و نیاز به تأمل و بررسی دارد، بنابراین عجله امری نامطلوب و سرعت امری مطلوب می‌باشد.
با توجه به آیات قرآن، خداوند انبیاء را برای حفظ تعادل انگیزه‌های خویش درارتباط با انجام رسالت الهی به صبوری توصیه نموده است و در آیاتی به پیامبر(ص) تذکر می‌دهد که مبادا در مقابل مقاومتی که پیش می‌آید افراد را رها کنی و به سراغ اغنیاء بروی. قرآن این تذکر را با یک هشدار مطرح می‌کند:

وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا.(کهف،۱۸/۲۸)؛ به پیامبر خطاب می‌کند به همراه وجودهای مؤمنی که مخلص هستند و ارتباط محکمی با خدا دارند و دل به خدا سپرده‌اند و طالب ارزش‌های الهی هستند صبر کن و مبادا چشمت را از این‌ها برداری و به دیگران متوجه شوی گویا قصد زینت دنیا می‌کنی(زیرا توجه به اغنیاء یک نوع قصد زینت دنیا است) مبادا به کسانی توجه کنی که ما دل آن‌ها را از ذکر خود غافل کرده‌ایم در حالی که از هوای نفس خویش پیروی می‌کنند و کار آن‌ها زیاده روی می‌باشد».
تعبیر «و اصبر نفسک» اشاره به این واقعیت است که پیامبر(ص) از ناحیه مخالفان و اشراف مشرک در فشار بود که مؤمنان فقیر را از خود دور کند، لذا به پیامبر دستور می‌دهد به خاطر زینت‌های دنیا دیده به مستکبران مینداز زیرا آنان از یاد خدا غافلند اما مؤمنان تهی‌دست قلبی مملو از عشق الهی دارند و طی دوران فقر و عدم اظهار عجز و بی‌چیزی در هنگام اضطرار و تنگ‌دستی مؤمنان نیازمند صبر است تا مؤمنان به معصیت دچار نشوند. از طرفی استقامت بر طریق اسلام وسعت در رزق را در پی دارد چنان‌که در قرآن می‌فرماید:
وَأَنْ لَوِ اسْتَقَامُوا عَلَى الطَّرِیقَهِ لَأَسْقَیْنَاهُمْ مَاءً غَدَقًا(جن،۷۲/۱۶)؛و این‌که اگر بر راه رشد استقامت بورزند ما ایشان را آبی گوارا و زیاد می‌چشانیم».
مراد از طریقه، طریقه اسلام است و استقامت بر طریقه به معنای ملازمت و ثبات بر اعمال و اخلاقی است که ایمان به خدا و به آیات او اقتضای آن را دارد و «ماء غدق» به معنای آب بسیار است و بعید نیست از سیاق آن‌ها استفاده شود که جمله «لاسقیناهم ماء غدقا»، مثلی باشد که بخواهد توسعه در رزق را برساند.۱۷ به عبارتی مداومت و پایداری در دین و حاکمیت حق سبب راه‌یابی بیشتر و هدایت افزون‌تر و برخورداری از نعمت‌های بسیار مادی و معنوی است و انسان مؤمن در حوزه عملکرد شخصی و در حوزه فعالیت اجتماعی نیازمند صبر می‌باشد و بر مسلمانان فرض است در هنگام مواجهه با خطر جدی در حوزه سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و… و نیز در حوزه جهاد با نفس با استقامت سازمان‌یافته‌ای بر مبنای ایمان و تقوی به مبارزه برخیزند.
نتیجه کلام را قرآن به صورت مشخص و قاطع به مؤمنین دستور می‌دهد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ».(آل عمران، ۳/۲۰۰) در آیه فوق صبر به دو صورت استعمال شده است یکی صبر فردی و یک طرفه «اصبروا» و دیگری صبر در مقابل دشمن«صابروا». صبر فردی در مصائب و سختی‌های یک طرفه مانند پایداری در علم و رسیدن به حقایق و واقعیات مربوط به اصول و فروع و تحمل پاسخ‌گویی از ایرادات مخالفان، شکیبایی در ادای واجبات و مستحبات، صبر در خودداری از محرمات و منهیات، صبر بر شداید و سختی‌های دنیا مانند بسیاری فقر، قحطی و ترس و… می‌باشد.
اما «صابروا» از مصابره از باب مفاعله عبارت از تحمل سختی‌های دو جانبه میان خود و دیگران مانند تحمل اخلاق خانواده، همسایه، فامیل، ترک انتقام و اعراض از نادان، ایثار به غیر، عفو و گذشت، امر به معروف و نهی از منکر و تحمل مصائب جنگ و جهاد و شهادت می‌باشد.
و «رابطوا» یعنی انسان گذشته از تحمل سختی‌ها و صبر و استقامت، نیاز مبرم و فراوان به مراقبت دائم از دشمن درونی مانند نفس اماره و دشمنان خارجی دارد تا مبادا انسان را غافل‌گیر کرده بر وی بتازد. افراد انسانی باید پیوند و وحدت را در راه خدا و رسیدن به کمال قراردهند نه در راه طاغوت و استعمارگران تا در نهایت بتوانند به حقایق دست یابند.
خداوندا این موهبت بزرگ و این عطیه آسمانی، یعنی صبر و شکیبایی و استقامت را به ما ارزانی دار تا چراغ هدایتی که پیامبر(ص) پیش رویمان قرار داده‌، فروزان نگه‌داریم و در برابر مشکلات زانو نزنیم و امواج و طوفان‌ها را پشت سر گذاریم و این جز با لطف تو ممکن نیست.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. راغب اصفهانی،مفردات و ماده«صبر».
۲. امام محمد غزالی، کیمیای سعادت/ ۶۱۴، انتشارات جاویدان.
۳. کلینی،اصول کافی،۹۰/۲، کتاب الایمان و الکفر، باب صبر، ح۲.
۴. فیض کاشانی، محجه البیضاء، ۷/۱۰۶.
۵. اصول کافی،۲/۹۱، کتاب الایمان و الکفر،باب صبر،ح ۱۵.
۶. صحیفه سجادیه، دعای ۳۲.
۷. مناقب ابن شهرآشوب،۱/۱۴۵؛ بحارالانوار، ۱۶/۲۲۶.
۸. مصباح الشریعه/۱۵۴؛ بحارالانوار،۷۱/۴۲۲.

  1. الدعوات مرحوم راوندی، ص۵۵.
    ۱۰. درالمنثور، ذیل آیه ۱۲۶ سوره نحل.
  2. مجمع البیان،۵/۱۹۹.
  3. درالمنثور، ج۴، ص۴۸۰.
    ۱۳. مفردات راغب،ماده «قوم».
    ۱۴. مصطفی دلشاد تهرانی،سیره نبوی(منطق عملی)/۱۷۴.
  4. الطبقات الکبرى، ج ۱ ص ۳۷۸.
    ۱۶. اعیان الشیعه، ۱/۲۲۳.
    ۱۷. تفسیر المیزان، ۱۲/۴۵.

 

 

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.