بذل در سیره نبوی

بذل و بخشش یکی از مصادیق مکارم اخلاق است، در بذل و بخشش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همین بس که قاتل عموی عزیزش و کفار و مشرکین قریش را بعد از آن همه اذیت و توهین و آزار مورد بخشش قرار دهد؛ میانه‌روی در بذل و بخشش، جذب افراد با آن و احادیثی در مورد مدح بذل و مذمت بخل مطالبی است که در این مقاله به آن اشاره می‌کنیم.

749

بذل در سیره نبوی

منبع: ویکی فقه

بذل و بخشش یکی از مصادیق مکارم اخلاق است، در بذل و بخشش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همین بس که قاتل عموی عزیزش و کفار و مشرکین قریش را بعد از آن همه اذیت و توهین و آزار مورد بخشش قرار دهد؛ میانه‌روی در بذل و بخشش، جذب افراد با آن و احادیثی در مورد مدح بذل و مذمت بخل مطالبی است که در این مقاله به آن اشاره می‌کنیم.

۱ – صفت ممدوح بذل

از مهم‌ترین جنبه‌های زندگی بشر در اسلام بحث اخلاقیات و امور اخلاقی می‌باشد، توجه به مکارم اخلاق در اسلام بسیار مورد توجه است و احادیث و روایات زیادی در این باب نقل شده، تا آن جا که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بیان دلیل بعثت خود می‌فرمایند: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق».۱
از جمله صفاتی که در بحث اخلاقیات به عنوان صفتی ممدوح به آن پرداخته شده است، بذل و بخشش و جود و سخا می‌باشد.
۱.۱ – بذل از مصادیق مکارم الاخلاق

النبهانی در کتاب خود،۲ به نقل از غزالی، از معاذ بن جبل نقل کرده است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: «ان الله حف الاسلام بمکارم الاخلاق و محاسن الاعمال؛ همانا خداوند اسلام را به مکارم اخلاق و محاسن اعمال آراسته است.» آن‌گاه النبهانی در ادامه، بذل و بخشش را یکی از مصادیق مکارم الاخلاق و محاسن الاعمال می‌خواند.
۱.۲ – پیامبر بخشنده‌ترین مردم

در خبری از ابن‌ عباس بذل و بخشش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این‌گونه بیان شده است: رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فی نفسه و قطع نظر از احوال و صفاتی که به دلیل رسالت به آنان آراسته بودند، سخی‌ترین مردم بودند و مشتاق‌ترین مردم برای انجام اعمال خیر در راه خدا و برای خدا شخص ایشان بود…و نفع می‌رساندند به بندگان خدا از هر راهی با برآوردن نیازهایشان و برداشتن بارهای سنگین از دوش آنان، و در هر مورد سخی‌ترین بودند، چون طبیعت ایشان بر جود و سخا قرار داشت…پیامبر زمانی که دست به چیزی می‌یافتند، آن را بذل می‌نمودند، و اگر چیزی نداشتند، وعده می‌دادند و خلاف وعده نمی‌نمودند، به هر کسی آن ‌قدر بخشش می‌نمودند که حاجت وی کاملا برآورده گردد….۳

۱.۳ – عفو حبشی

به راستی به غیر از آن سرور کائنات و خاتم رسولان حق، چه کسی می‌توانست آن قدر بزرگوار باشد که قاتل عموی عزیزش را ببخشد؟۴

۱.۴ – عفو قریش

یا چه کسی می‌توانست کفار و مشرکین قریش را بعد از آن همه اذیت و توهین آزار مورد بخشش قراردهد و در روز فتح مکه سخنان خود را چنین آغاز نماید: «سپاس خدایی را که وعده خویش را انجام داد و بنده خود را یاری کرد و به تنهایی گروه‌ها را شکست داد. شما چه می‌گویید و چه می‌پندارید؟». گفتند: نیک می‌گوییم و نیک می‌پنداریم، برادری بزرگوار و فرزند برادری بزرگوار هستی که قدرت یافته‌ای.

در این هنگام دریای رحمت، تمام آزارها، بدی‌ها، کینه‌توزی‌ها، ددمنشی‌ها و جنگ‌های بی‌رحمانه قریش را نادیده گرفت و در حالی که اشک در چشمان مبارکش حلقه زده بود و مردم نیز همه گریان بودند، با یک دنیا مهربانی و عطوفت و رحمت فرمود: «من همان را می‌گویم که برادرم یوسف گفت. امروز بر شما ملامتی نیست خداوند بیامرزدتان، او مهربان‌ترین مهربانان است، اذهبوا فانتم الطّلقا بروید که شما آزادشدگان هستید». از این رو به اهل مکه طلقاء می‌گویند.
بی‌شک این عفو و گذشت حیرت‌ انگیز رسول ‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از زیباترین و درخشان‌ترین جلوه‌های مهر و محبت بود که به دست مهرپرور آن پیام‌آور رحمت تجلی کرد تا آن‌جا که در طول تاریخ بشر نمونه‌ای برای آن نمی‌توان یافت و جدا قلم و زبان از تحریر و بیان آن عاجز و درمانده است‌؟»۵

از جابر بن عبداللَّه‌ (علیه‌السّلام) نیز در این خصوص روایت شده است که: «از رسول ‌خدا  (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هیچ چیز خواسته نشد که بگوید: نه».۶

۲ – میانه‌روی در بذل و بخشش

میانه‌روی و اعتدال و دوری از افراط و تفریط در تمامی جنبه‌های زندگی بشر لازم و ضروریست و حدیث معروف پیامبر اکرم «خیر الامور اوسطها؛۷  بهترین کارها میانه‌روی است» ‌، مؤید و مبین همین نکته است.
در مسأله بخشش و بذل نیز این قاعده جاریست و در سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز این امر به خوبی مشاهده می‌شود، حتی گاه که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به دلیل غایت جود و سخا، در این مهم دست و دل‌بازی بی‌حد و حصر از خود نشان داده‌اند، قرآن کریم در مقام تذکر ایشان را به میانه‌روی و اعتدال در بخشش امر فرموده است. در سنن‌ النبی۸ در باب آداب معاشرت، از عجلان نقل شده است که گوید: خدمت امام صادق (علیه‌السّلام) بودم که سائلی آمد، امام برخاست و از سبدی که در آن خرما بود، دست خود را پر کرد و به سائل داد. سائلی دیگر آمد، امام دوباره برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد. سائل سومی آمد، باز برخاست و مشتی خرما برداشت و به او داد. بار چهارم سائل دیگر آمد، امام فرمود: خداوند روزی‌ رسان ما و شماست! سپس فرمود: کسی از رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چیزی از دنیا نمی‌خواست؛ مگر این‌که عطا می‌فرمود، تا آن‌که زنی پسر خود را نزد آن حضرت فرستاد و به او گفت: نزد حضرت برو و از او چیزی بخواه، اگر فرمود: فعلاً چیزی نداریم، بگو: پیراهن خود را به من بده. امام فرمود: آن حضرت پیراهن خویش را درآورد و به او عطا فرمود. آن‌گاه خداوند آن حضرت را به میانه‌روی امر فرمود و این آیه را خواند: «وَ لا تَجْعَلْ یدَکَ مَغْلُولَهً اِلی‌ عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً؛۹ دست خود را به گردنت مبند[بخل مورز] و نیز به طور کلی باز مکن [هر چه داری مده] که در غیر این صورت ملول و دلتنگ خواهی نشست».
۳ – جذب افراد با بذل و بخشش

بذل مال و بخشش، یکی از شیوه‌های بسیار ظریف و ابتکاری حضرت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای جذب افراد و دلگرم نمودن آ‌ن‌ها برای پیوستن به اسلام بوده است. ایشان با این شیوه، دل‌های کسانی که با بغض اسلام آکنده بود را نسبت به مذهب نوظهور اسلام نرم گردانیده و به این طریق سرسخت‌ترین دشمنان اسلام را به تسلیم شدن وادار نموده‌اند. این شیوه که در تاریخ اسلام از آن به «مؤلفه القلوب» یاد می‌شود بی‌شک یکی از مهم‌ترین راهبردهای سیاسی آن نبی‌ ‌گرامی برای پیروزی اسلام بوده است.
زراره از امام باقر (علیه‌السّلام) روایتی را نقل می‌کند به این مضمون که رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در روز حنین عده‌ای از سران عرب را که از قبیله‌های قریش و مضر بودند، مورد لطف و بخشش قرار داد. از جمله ابوسفیان بن حرب و عیینه بن حصن فزاری و امثال آن‌ها که از «مؤلفه قلوبهم» محسوب می‌شدند. این عده به صورت ظاهری و زبانی مسلمان شده بودند، با این حال در بعضی از آنچه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آورده بود، شک داشتند؛ برای همین خداوند به پیامبر دستور داد که با بذل و بخشش مال، دل‌های آن‌ها را با خود همراه کند تا اسلام‌شان‌ نیکو شود و بر دینی که پذیرفته‌اند، ثابت قدم بمانند.۱۴

هرچند که برخی از مسلمین و بالاخص انصار به این شیوه و عمل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اعتراض نموده و مخالفت خود را نیز به انحای گوناگون نشان دادند، به طور مثال:
«در روز حنین، رسول‌ خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، چهار شتر به عباس بن مرداس داد، وی غضبناک شد و این اشعار را سرود:
آیا غنیمت من و سهم عبید (اسب جنگی) مرا در میان عیینه و اقرع قرار می‌دهی با آن‌که حصن پدر عیینه و حابس پدر اقرع هیچ جا بر پدر من مقدم نبودند و من خود را کم‌تر از هیچ یک از آنها نمی‌دانم و کسی را که امروز خوار بسازی عالی ‌مقام نمی‌شود.
این اعتراض به گوش پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسیده او را احضار کرد و فرمود تو گفته‌ای: «اتجعل نهبی و نهب العبید بین الاقرع و عیینه‌»؟ آن‌گاه رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) فرمود: «زبان عباس را جدا کن»! عباس گوید: سوگند به خدا این فرموده از روز خثعم که به دیار ما ریختند بر من سخت‌تر گذشت و زیادتر ناراحت کرد. علی دست مرا گرفت و مرا برد و در آن هنگام اگر می‌دانستم کسی هست که مرا شفاعت کند بدو متوسل می‌شدم. به علی (علیه‌السّلام) عرض کردم: اکنون زبان مرا می‌بری؟ فرمود: آری! من مأموریت خود را انجام می‌دهم. و بالاخره مرا در آب‌گاه‌ها و راحت‌گاه‌های شتران که از حصیر و شاخه‌های درخت خرما ساخته بودند آورد و فرمود: میان چهار تا صد شتر را برای خود انتخاب کن. من دانستم که تمام‌ اندیشه‌هایی که از محل حرکت تا این‌جا نموده و نیز اعتراضم نابجا بوده است، خجالت کشیده گفتم: پدر و مادرم فدای شما چقدر خانواده کریم، بردبار و دانا هستید.
علی (علیه‌السّلام) فرمود: رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ترا در ردیف مهاجران قرار داد و چهار شتر به تو مرحمت کرد، اگر می‌خواهی همان چهار شتر را بگیر و اگر می‌خواهی صد شتر را در دست اختیار درآور. عرض کردم: اینک خواسته خود را به اراده شما وا می‌گذارم تا شما چه فرمائید. فرمود: من می‌گویم آنچه را پیغمبر به تو اعطا کرده بپذیر و خوشنود باش. گفتم: پذیرفتم و به دستور عمل کردم».۱۱

با این حال پیامبر ‌اعظم با تدبیر و کیاست خود، بسیاری از دشمنان اسلام را با سلاح بذل و بخشش به تسلیم واداشتند.
۴ – ناپسندی بخل و تشویق به بذل

در این بخش احادیثی و روایاتی از رسول‌ اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مذمت بخل و مدح بذل آورده می‌شود:
۴.۱ – خسیس‌ترین مردم

«عَنِ النَّبِی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قَالَ اِنَّ اَبْخَلَ النَّاسِ مَنْ بَخِلَ بِالسَّلَامِ وَ اَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ جَادَ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ فِی سَبِیلِ اللَّه‌؛۱۲ از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده است که فرمود: خسیس‌ترین مردم کسی است که در سلام کردن خست به خرج دهد و بخشنده‌ترین مردم کسی است که با جان و مال در راه خدا جهاد کند».
۴.۲ – تله‌های شیطان

«انّ للشّیطان مصالی و فخوخا و انّ من مصالیه و فخوخه البطر بنعم اللّه تعالی و الفخر بعطاء اللّه و الکبر علی عباد اللّه و اتّباع الهوی فی غیر دات اللّه؛۱۳ شیطان دام‌ها و تله‌هایی دارد و از دام‌ها و تله‌های او مغرور شدن به نعمت‌های خداوند و تفاخر به بخشش‌های او و تکبر کردن با بندگانش و پیروی از هوس در کار او است».

۴.۳ – دست خدا در دست عطا کننده

«الایدی ثلاثه فید اللّه العلیا و ید المعطی الّتی تلیها و ید السّائل السّفلی‌ فاعط الفضل و لا تعجز عن نفسک:۱۴ دست‌ها سه گونه‌اند: دست خداوند بالا است و دست دهنده، بعد از آن است و دست گیرنده، پایین است. پس عطا کن و دست بسته نباش».

۴.۴ – دو خلق محبوب خدا

«خلقان یحبّهما اللّه و خلقان یبغضهما اللّه فامّا الّذان یحبّهما اللّه فالسّخاء و السّماحه و امّا اللّذان یبغضهما اللّه فسوء الخلق و البخل و اذا اراد اللّه بعبد خیرا استعمله علی قضاء حوائج النّاس؛۱۵ خداوند دو صفت را دوست دارد و دو صفت را دشمن. دو صفتی که دوست دارد، بخشش است و گذشت و دو صفتی که دشمن دارد، بداخلاقی است و بخل. و همین که خدا برای بنده‌ای نیکی بخواهد، او را برای رفع نیازهای مردم به کار می‌گیرد».

۴.۵ – حقایق ایمان

«یا علی ثلاث من حقایق الایمان؛ الانفاق من الاقتار، و انصافک النّاس من نفسک، و بذل العلم للمتعلّم؛۱۶ سه چیز از حقایق ایمان است: نخست تنگ گرفتن بر خود و اهل خود برای نفقه کردن، و با مردم اگر چه به زیان خود باشد کار به عدل راندن، و در تعلیم عموم با شاگردان ضنّت نجستن».

۴.۶ – بخشش مازاد

«رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: «ای فرزند آدم، اگر تو افزون بر نیاز خود را ببخشی برایت بهتر است، اگر آن را نگاه‌داری برایت شرّ است، بر میزان نیاز سرزنش نمی‌شوی و [بخشش] را از نزدیکانت آغاز کن و دست برتر[بخشنده] از دست زیرین [گیرنده] بهتر است».۱۷

۴.۷ – بخشش بر اهل مسکنت

«خوشا آن مؤمن که مالی، نه از معصیت، فراهم‌ آرد و در غیر معصیت خرج کند و از آن بر اهل مسکنت ببخشد و از متکبران فخرفروش و دنیا دوستان دوری کند.خوشا آن‌که خوی وی با مردم نکو باشد و کمک خویش بذل ایشان کند و شر خویش از آنها بر دارد».
این خطبه قدیمی‌ترین خطبه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که در نخستین روز دعوت ایراد کرد.۱۸

پانویس

  1. نویری، احمد بن عبدالوهاب، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱۸، ص۲۵۰، دار الکتب و الوثائق القومیه، قاهره، چاپ اول، ۱۴۲۳
  2. نبهانی، یوسف بن اسماعیل، وسائل الوصول الی شمائل الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۱۹۷، دار المنهاج، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۲۵ ق
  3. عبادی لحجی، عبدالله بن سعید، منتهی السؤل علی وسائل الوصول الی شمائل الرسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، ص۶۵۶، دار المنهاج، جده، چاپ سوم، ۱۴۲۶
  4. استرآبادی، احمد بن حسن‌، آثار احمدی، تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار، ص۱۷۲، نشر قبله‌، چاپ اول‌، تهران
  5. میر شریفی، سید علی، پیام آوران رحمت، ص۲۳۵، سمت، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش
  6. خرمشاهی، بهاء الدین، پیام پیامبر، ص۶۳۵، منفرد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش، ترجمه ‌فارسی
  7. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۹۵، دار الهجره، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۹
  8. طباطبایی، محمدحسین، سنن النبی، ج۱، ص۱۲۳
  9. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۹
  10. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۳، ص۹۴۴، اعلمی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴۰۹
  11. ساعدی خراسانی، محمد باقر، ارشاد، ترجمه ساعدی خراسانی، ص۱۳۳، اسلامیه، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش
  12. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۷۳، ص۱۲، اسلامیه، تهران، چاپ مکرر
  13. پاینده، ابو‌القاسم، پیام رسول ترجمه‌ای دیگر از نهج الفصاحه، ص۱۱۸، طلوع مهر، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش
  14. پاینده، ابو‌القاسم، پیام رسول ترجمه‌ای دیگر از نهج الفصاحه، ص۱۱۹، طلوع مهر، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش
  15. پاینده، ابو‌القاسم، پیام رسول ترجمه‌ای دیگر از نهج الفصاحه، ص۵۴-۵۵، طلوع مهر، قم، چاپ اول، ۱۳۸۵ ش
  16. لسان الملک سپهر، محمد تقی، ناسخ التواریخ زندگانی پیامبر، ج۴، ص۲۱۲۱، اساطیر، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ ش
  17. خرمشاهی، بهاء الدین، پیام پیامبر، ترجمه ‌فارسی، ص۶۳۵-۶۳۶، منفرد، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش
  18. پاینده، ابو‌القاسم، نهج الفصاحه، ص۸۰۶، دنیای دانش، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ ش
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.