بسماللهالرحمنالرحیم
پیامبر اعظم(صلى الله علیه و آله) بنیانگذار تمدّن اسلامى
نویسنده: اکبر عروتى موفق
منبع: ماهنامه معرفت، سال پانزدهم، شماره پیاپی ۱۱۰
چکیده
تمدّن اسلامى از زوایا و ابعاد گوناگون مورد توجه اندیشمندان واقع شده و کتابها و مقالات متعدّد و متنوّعى در این زمینه به رشته تحریر درآمده است. ولى آنچه در این میان مورد غفلت و بى مهرى واقع شده، نقش اساسى و بى بدیل پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در پایهگذارى و تأسیس این تمدّن عظیم است. نهال این درخت تنومند با دستان پرتوان پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) کاشته شد و پایههاى آن با هجرت آن بزرگوار به شهر یثرب مستحکم گردید. در این مقاله، مؤلّفههاى اساسى تمدّن از دیدگاه دانشمندان بررسى شده و نقش نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله) در ایجاد امنیت و آرامش، همبستگى ملّى، همکارى و تعاون، اخلاق، تحمّل و بردبارى، وحدت و یکپارچگى و رفاه نسبى، که از عوامل مؤثر در زایش و اعتلاى تمدّنهاست، تبیین گردیده.
مقدّمه
تمدّن اسلامى از دیدگاه دانشمندان، بارها از زوایاى گوناگون مورد توجه و کنکاش قرار گرفته است. این تمدّن در خود، سازوکار بزرگترین نظام علمى را پروراند و شخصیتهاى ارزشمندى را در حوزههاى گوناگون علمى به جهان عرضه نمود. پیشرفت و توسعه سریع، عظمت، کمال و گستردگى دامنه تمدّن اسلامى و همچنین شرکت اقشار گوناگون با ملّیتها و نژادهاى گوناگون در بنا نهادن و اعتلاى این تمدّن از امورى است که اعجاب همگان را برانگیخته و بسیارى از متفکّران، به ویژه متفکران غربى، را وادار به اعتراف در این زمینه نموده است. ولى باید توجه داشت که دوره طلایى اسلام، از حیث شدت و قوّت حیاتى دینى و روحى و تحقق ایدهآلها و تبلور ارزشهاى آن، همان دورهاى است که با حیات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)و ایّام استقرار دین اسلام در مدینه مقارن بود و درست همانند بذرى که کاشته مىشود و از آن درختى برمىآید و پس از گذشت زمان و تغذیه از زمین مناسب به بار مىنشیند، درخت تمدّن اسلامى نیز چندین قرن پس از غرس آن به دست مبارک پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) به بار نشست و میوههاى آن در زمینه فرهنگ و هنر و علوم شرعى و عقلى و ادبى آشکار شد.
دکتر حسین نصر در زمینه رشد و بالندگى تمدّن اسلامى معتقد است: «تنها پس از آنکه جامعه اسلامى استحکام یافت و نیز تنها پس از آنکه آثار وحى اسلامى چنان به صورت مجسّم و ملموس درآمد که بتواند به تمدّن جدید ـ على رغم عناصر غیر اسلامى وارد شده در آن ـ رنگ مشخص اسلامى بدهد، آرى، تنها در این زمان بود که علم و ادب و فلسفه به اوج کمال خود رسید.»۱
تمدّن اسلامى با بهرهگیرى از وحى و اقدامات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در طى مراحل کمال و پختگى، به درجهاى رسید که آدام متز، دانشمند سوئیسى، در کتاب خود، قرن چهارم هجرى را عصر نوزایى اسلامى نامیده است،۲ و خانم زیگرید هونکه شکوفایى آن را دو برابر تمدّن یونان مىداند. او معتقد است: مسلمانان خیلى مستقیمتر و چند جانبهتر از یونان، جهان غرب را تحت تأثیر قرار دادند. وى ابراز امیدوارى مىکند که «شاید همانند تاریخ گذشته، که مسلمانان چهره کره زمین را تغییر دادند، باز هم به همین زودى سرنوشت ما به آنان به نزدیکترین شکلى بستگى بیابد.»۳
همانگونه که بیان شد، به تمدّن اسلامى از جهات گوناگون پرداخته شده، اما متأسفانه به نقش نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله) در پایهگذارى و تأسیس این تمدّن کمتر توجه شده است. در این مقاله، با توجه به مؤلّفههاى اساسى و عناصر و عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلاى تمدّن بشرى، نقش پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در این باره مورد بررسى قرار مىگیرد.
مفهوم «تمدّن»
الف. معناى لغوى
کلمه «تمدّن» در زبان عربى از «مدن» اخذ شده است که به معناى اقامت کردن و پیدا کردن اخلاق شهرنشینان است.۴ این کلمه ترجمه «Civilization»۵ است که از کلمه لاتینى «Civilis»، متعلّق به کلمه «vivis» یعنى «شارمند» مشتق شده است.۶ یونانىهاى باستان با این کلمه نشان مىدادند که شهر را مجموعهاى از نهادها و روابط اجتماعى مىدانند که شکل برترى از زندگى است.۷ در فرهنگهاى فارسى نیز «تمدّن» به معناى شهرنشین شدن، به اخلاق و آداب شهریان خوگرفتن، همکارى افراد یک جامعه در امور اجتماعى، اقتصادى، دینى، سیاسى و مانند آن آمده است.۸
اگرچه، هم در زبان شرقى و هم در زبان لاتین، انتساب به شهر و شهرنشینى ملاک تمدّن است، اما باید توجه داشت که تمدّن لزوماً به معناى شهرنشینى نیست، بلکه انسان متمدّن انسانى است که وارد مرحله شهرنشینى شده است. در واقع، شهرنشینى معلول تمدّن بوده است، نه علت آن. بر اساس گفته جان برنال، شهر جزو تمدّن است، نه اینکه شهرنشینى، تمدّن را به وجود آورده باشد.۹ ویل دورانت نیز معتقد است: «تنها تمدّن است که انسان را به فکر ایجاد مدینه و شهر۱۰ مىاندازد. از یک لحاظ، تمدّن با سجیّه و خصلت مؤدّب بودن و حسن معاشرت یکى مىشود، و این حس معاشرت، خود صفاى اخلاقى است که در شهر۱۱ دست مىدهد.»۱۲
ب. معناى اصطلاحى
براى «تمدّن»، تعاریف گوناگونى ارائه شده است. پیش از ارائه بعضى از این تعاریف، این نکته را باید در نظر داشت که «تمدّن» مفهومى بدیع و نسبتاً جدید است۱۳ و در طول سدههاى اخیر، دچار تحوّل مفهومى نیز شده است. با وجود این، با در نظر داشتن نکته مزبور، این واژه از منظر بعضى از اندیشمندان مغرب زمین و گروهى از متفکران مسلمان مورد بررسى قرار مىگیرد:
ویل دورانت «تمدّن» را اینگونه تعریف مىکند: «تمدّن نظامى است اجتماعى که موجب تسریع دستاوردهاى فرهنگى شده و به منظور بهرهگیرى از اندیشهها، آداب و رسوم و هنر، دست به ابداع و خلّاقیت مىزند؛ نظامى است سیاسى که اخلاق و قانون، نگهدارنده آن مىباشد و نظامى است اقتصادى که با تداوم تولید، پایدار خواهد ماند.۱۴
ساموئل هانتینگتون «تمدّن» را بالاترین گروهبندى فرهنگ و گستردهترین سطح هویّت فرهنگى به شمار مىآورد.۱۵
هنرى لوکاس «تمدّن» را پدیدهاى به هم تنیده مىداند که همه رویدادهاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و حتى هنر و ادبیات را دربر مىگیرد.۱۶
از نظر آرنولد توین بى، «تمدّن» حاصل نبوغ اقلّیت مبتکر و نوآور است؛۱۷ یعنى در جامعه، طبقه ممتازى وجود دارد که واجد نبوغ و ابتکار و نوآورى است و در اثر تحوّلات و سیر تکامل جامعه، تمدّن را پدیدار مىنماید.
متفکران مسلمان نیز تعاریف خاص خود را از «تمدّن» دارند. ابن خلدون تمدّن را حالت اجتماعى انسان مىداند.۱۸ از نظر ابن خلدون، جامعهاى که با ایجاد حاکمیت، نظم پذیر شده، مناصب و پایگاههاى حکومتى تشکیل داده تا بر حفظ نظم نظارت نماید و از حالت زندگى فردى به سوى زندگى شهرى و شهرنشینى روى آورده و موجب تعالى فضایل و ملکات نفسانى، چون علم و هنر شده، حایز «مدنیّت» است.
علّامه محمّدتقى جعفرى «تمدّن» را اینگونه تعریف مىکند: «تمدّن تشکّل هماهنگ انسانها در حیات معقول با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروههاى جامعه در پیشبرد اهداف مادى و معنوى انسانها در همه ابعاد مثبت است.»۱۹
در جمعبندى کلى تعاریف ارائه شده، مىتوان اینگونه گفت: «تمدّن حاصل تعالى فرهنگى و پذیرش نظم اجتماعى است. تمدّن خروج از بادیه نشینى و گام نهادن در شاهراه نهادینه شده امور اجتماعى و یا به قول ابن خلدون، عمران یافتن است.»۲۰
عوامل مؤثر در ایجاد و اعتلاى تمدّنها
در به وجود آمدن و اعتلاى یک تمدّن، عوامل و عناصر گوناگونى دخالت دارد. از نظر ویل دورانت، در تمدّن چهار رکن و عنصر اصلى مىتوان تشخیص داد که عبارتند از: پیش بینى و احتیاط در امور اقتصادى، سازمان سیاسى، سنن اخلاقى، و کوشش در راه معرفت و بسط هنر.۲۱
ویل دورانت معتقد است: ظهور تمدّن هنگامى امکانپذیر است که هرج و مرج و ناامنى پایان پذیرفته باشد؛ چرا که فقط هنگام از بین رفتن ترس است که کنجکاوى و احتیاج به ابداع و اختراع به کار مىافتد و انسان خود را تسلیم غریزهاى مىکند که او را به شکل طبیعى به راه کسب علم و معرفت و تهیه وسایل بهبود زندگى سوق مىدهد.۲۲
ابن خلدون براى ایجاد تمدّن هفت عامل را مؤثر مىداند: ۱. دولت و رهبر؛ ۲. قانون دینى یا عرفى؛ ۳. اخلاق؛ ۴. کار؛ ۵. صنعت؛ ۶. جمعیت؛ ۷. ثروت.
از نظر ابن خلدون مىتوان سه عنصر اول را عناصر اصلى و مهمتر از چهار عنصر دیگر دانست.۲۳
با توجه به آراء و نظرات گوناگون، مىتوان به عناصر ذیل در به وجود آمدن تمدّنها اشاره نمود:
- امنیت و آرامش؛
- همبستگى ملّى که ابن خلدون از آن با واژه «عصبیّت»۲۴ یاد کرده است. این مفهوم در واقع، روح اصلى هر تمدّنى است؛ عاملى که انگیزه لازم را فراهم مىآورد و تعاون و همکارى گروهى مشخص و هدفمند را شکل مىدهد.۲۵
- همکارى و تعاون؛
- اخلاق؛
- تحمّل، بردبارى و صبورى در برابر اندیشههاى مختلف (منظور تحمّل و درک دیگران است، نه لاقیدى و بى تفاوتى)؛
- حفظ وحدت و یکپارچگى و عدم انفکاک و تجزیه طلبى؛
- دین؛
- رفاه نسبى.۲۶
الف. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و ایجاد امنیت و آرامش
تمدّن اسلامى از دعوت در مکّه آغاز شد و با تشکیل حکومت در مدینه پا گرفت؛ یعنى مکانى که حکومت اسلامى با شهرنشینى همراه شد. در سالهایى که مسلمانان در مکّه بودند، قریش با کوشش فراوان، مردم را از گرویدن به اسلام بازمىداشت و مشرکان مکّه از آزار نومسلمانان دریغ نمىکردند.
محاصره اقتصادى بنى هاشم در شعب «ابى طالب» و وفات حضرت خدیجه(علیها السلام) و ابوطالب(علیهالسلام)، که جزو پشتیبانان قوى پیامبر(صلیالله علیه وآله) و مسلمانان بودند، امنیت و آرامش را از مسلمانان سلب نموده بود، در حالى که پیامبر(صلیالله علیه وآله) براى پایهریزى تمدّن عظیم اسلامى، نیازمند مکانى امن و آرام بود. به همین دلیل، پیامبر(صلیالله علیه وآله) سفرى را به طائف کرد تا بتواند محیطى امن و همراه با آرامش براى مسلمانان تحت فشار بیابد، ولى متأسفانه سفر به طائف ثمربخش نبود و بزرگان شهر دعوت ایشان را نپذیرفتند و حتى اوباش و مردم نادان را برانگیختند تا به دنبال پیامبر(صلیالله علیه وآله) راه بیفتند و ایشان را برانند.۲۷
در این سال، زمینه دیدار نبى مکرّم(صلىالله علیه وآله) با گروهى از اهل یثرب فراهم آمد. شیوه پیامبر اکرم (صلىالله علیه وآله) چنان بود که در موسم حج، نزد قبیلههایى که براى زیارت آمده بودند مىرفت و آنان را به مسلمانى مىخواند. در سالى، شش تن از مردم خزرج ایشان را دیدند. حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله) رسالت خویش را به ایشان ابلاغ کرد. آنان چون گفته او را شنیدند، از دعوت او که نوید آشتى و صفا و پرهیزگارى مىداد، استقبال کردند و گفتند: ما نزد مردم خود مىرویم و آنان را از دین تو با خبر مىسازیم؛ شاید به برکت تو، جنگ و ستیز از شهر ما برود. اگر تو سبب شوى که ما با یکدیگر متحد شویم، عزیزترین کس نزد ما خواهى بود.۲۸
دو سال بعد، یعنى سال سیزدهم بعثت، در موسم حج، نمایندگان مردم مدینه با پیامبر(صلیالله علیه وآله) بیعت کردند که با دشمن او دشمن و با دوست او دوست باشند و با هرکه با وى به جنگ برخاست، جنگ کنند. پس از این بیعت بود که پیامبر(صلىالله علیه وآله)به مسلمانان اجازه دادند تا به یثرب هجرت نمایند. بدین گونه، تلاش پیامبر(صلیالله علیه وآله) براى کسب امنیت و ثبات، به بار نشست و فضاى مدینه و امنیت حاکم بر آن، شرایط تثبیت ارکان حاکمیت اسلامى را براى پیامبر گرامى(صلىالله علیه وآله)فراهم ساخت.
ب. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و همبستگى ملّى
گام بعدى پیامبر(صلیالله علیه وآله) در بسترسازى تمدّن اسلامى، ایجاد روحیه همبستگى بود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از آغاز ورود به یثرب، با وجوداختلافات نژادى و خونى جامعه مسلمانان در مدینه، شرایطى را فراهم آورد که به یکسان سازى اجتماع مسلمانان و همبستگى و برابرى ایشان انجامید. بعضى از اقدامات نبى مکرّم(صلیالله علیه وآله) عبارت بود از:
- تدوین نخستین پیماننامه عمومى در اسلام: رسول خدا(صلىالله علیه وآله) در ماههاى اولیه حضور
خود در مدینه، عهدنامهاى میان مهاجران و انصار از یک سو، و یهودیان مدینه از سوى دیگر نوشت. در این پیماننامه، پیامبر(صلیالله علیه وآله) آیین و ثروت یهودیان را طى شرایطى محترم شمرد. این عهدنامه مبیّن آن است که پیامبر اکرم(صلىالله علیه وآله) چگونه به اصول آزادى و نظم و عدالت در زندگى احترام مىگذاشت و چگونه با این پیمان، یک جبهه متحد در برابر حملات خارج به وجود آورد.۲۹
مواد عمده این پیمان، که ابن اسحاق آن را نقل مىکند، عبارت است از:
۱-۱. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگى خواهند کرد.
۲-۱. مسلمانان و یهودیان در انجام مراسم دینى خود، آزاد خواهند بود.
۳-۱. در موقع پیشامد جنگ، هرکدام از این دو دیگرى را در صورتى که متجاوز نباشد، علیه دشمن کمک خواهد کرد.
۴-۱. هرگاه مدینه مورد حمله و تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو با هم در دفاع از آن تشریک مساعى خواهند کرد.
۵-۱. قرارداد صلح با دشمن، با مشورت هر دو به انجام خواهد رسید.
۶-۱. چون مدینه شهر مقدّسى است، از هر دو ناحیه مورد احترام، و هر نوع خونریزى در آن حرام خواهد بود.
۷-۱. در هنگام بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور براى اختلاف، شخص رسول خدا(صلىالله علیه وآله) خواهد بود.
۸-۱. امضاکنندگان این پیمان با همدیگر به خیرخواهى و نیکوکارى رفتار خواهند کرد.۳۰
- پیمان برادرى میان مهاجر و انصار: هشت ماه پس از هجرت، رسول خدا(صلیالله علیه وآله) میان
مهاجر و انصار قرار برادرى نهاد که در راه حق، یکدیگر را یارى دهند و پس از مرگ، از یکدیگر ارث ببرند. پیامبر اکرم(صلىالله علیه وآله) با این اقدام، مهاجر و انصار را از هر جهت با هم متحد ساخت. کار مساوات و برادرى بدانجا کشید که هر مسلمانى برادر مسلمان خود را بر خویشتن مقدّم مىداشت؛ چنانکه نوشتهاند: روز تقسیم غنیمتهاى جنگى «بنى نضیر»، پیغمبر(صلیالله علیه وآله) به انصار گفت: اگر دوست داشته باشید مهاجران را در این غنیمت شریک کنیم و اگر نه، همه از آنِ شما باشد. انصار گفتند: ما نه تنها غنیمتها را یکجا به برادران مهاجر خود مىبخشیم، بلکه آنان را در مالها و خانههاى خود نیز شریک مىکنیم.۳۱ لازم به یادآورى است که حکم توارث به اخوّت با نزول آیه کریمه «وَأُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْض فِی کِتَابِ اللّهِ»(انفال: ۷۵)؛ پس از جنگ «بدر» منسوخ گردید.۳۲
به هر حال، تلاشهاى اندیشمندانه پیامبر اکرم(صلىالله علیه وآله)براى ایجاد همبستگى و هویّت یکپارچه در جامعه مسلمانان، تأثیرات زیادى به همراه داشت، تا آنجا که در سالهاى نخستین حاکمیت اسلامى، مردان مسنتر نیز محاسن خود را خضاب مىبستند و همچون جوانان، براى جهاد عازم میدان نبرد مىشدند.
ج. پیامبر اعظم(صلىالله علیه وآله) و ایجاد روحیه تعاون و همکارى
در گامهاى بعدى، پیامبر اکرم(صلىالله علیه وآله) روحیه تعاون و همکارى را در این جامعه نوبنیاد احیا کرد.
تعاون و همکارى در امور نیک و شایسته، از تأکیدها و اوامر قرآن کریم است: «وَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ.»(مائده: ۲)
آنچه در آیه مذکور در زمینه تعاون و همکارى آمده، یک اصل کلى است که سراسر مسائل اجتماعى و حقوقى و اخلاقى و سیاسى را دربر مىگیرد. طبق این اصل، مسلمانان موظّفند در کارهاى نیک تعاون و همکارى کنند، ولى همکارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است، هرچند مرتکب آن دوست نزدیک یا برادر انسان باشد.۳۳
یکى از اولین اقدامات نبى مکرّم(صلىالله علیه وآله) پس از هجرت به مدینه، اقدام آن حضرت به ساختن مسجد بود. استقبال عظیمى که اکثریت مردم مدینه از پیامبر(صلیالله علیه وآله) به عمل آوردند، آن حضرت را بر آن داشت که پیش از هر کارى، براى مسلمانان یک مرکز عمومى به نام «مسجد» بسازد که کارهاى آموزشى و پرورشى، سیاسى و قضایى در آنجا انجام گیرد. زمینى که شتر رسول خدا(صلىالله علیه وآله)در آنجا زانو خم کرد، به قیمت ده دینار براى ساختمان مسجد خریدارى گردید. تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانى شرکت کردند، حتى رسول خدا(صلىالله علیه وآله) نیز مانند سایر مسلمانان، از اطراف سنگ مىآورد. اسیدبن حضیر جلو رفت و عرض کرد: یا رسول اللّه! مرحمت کنید من ببرم، حضرت فرمود: برو سنگ دیگرى بیاور.۳۴
اصل مشورت در امور نیز یکى از عوامل ایجاد روحیه تعاون و همکارى است. در قرآن کریم، امر مشورت در آیاتى چند مورد توجه قرار گرفته است، و از همه مهمتر اینکه در قرآن کریم، سورهاى به نام «شورى» وجود دارد که در آن مشورت از مهمترین مسائل و از جمله فرایض و از ویژگىهاى مورد تشویق و تأکید به شمار آمده و در کنار «استجابت خدا» و «نماز» و «انفاق» مطرح شده است: «وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ»(شورى: ۳۷ـ۳۸)
و یا در آیه ۱۵۹ سوره آل عمران پس از فرمان عفو عمومى، براى زنده کردن شخصیت آنها و تجدید حیات فکرى و روحى آنان، به پیامبر(صلیالله علیه وآله) دستور مىدهد که در کارها با مسلمانان مشورت کن و رأى و نظر آنها را بخواه. در آیه مزبور، بر حسب لغت و مفهوم، واژه «امر» (کار) همه کارهاى فردى و اجتماعى، اعم از سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و دفاعى را شامل مىگردد.
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) قطع نظر از وحى آسمانى، چنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت؛ اما براى اینکه از یک سو، مسلمانان را به اهمیت مشورت متوجه سازد تا آن را جزو برنامههاى اساسى زندگى خود قرار دهند، و از سوى دیگر، نیروى فکر و اندیشه را در افراد پرورش دهد، در امور عمومى مسلمانان، که جنبه اجراى قوانین الهى داشت (نه قانون گذارى) جلسه مشاوره تشکیل مىداد، و بخصوص براى رأى افراد صاحب نظر ارزش خاصى قایل بود، تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام آنها، صرف نظر مىنمود.۳۵
حضرت رضا(علیه السلام) درباره نحوه تصمیم گیرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرموده است: پیامبر خدا با اصحاب خود مشورت مىکرد، سپس بر آنچه مىخواست تصمیم مىگرفت.۳۶
از این روایات استفاده مىشود که مشورت کردن جزو سیره پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) بود و آن حضرت بر این سیره پایدار و ثابت قدم ماند. موارد متعددى در تاریخ زندگى و دوران مدیریت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) وجود دارد که آن حضرت براى تصمیم گیرى، شورا تشکیل داد و به طور جمعى مسئلهاى را به شور گذاشت یا با اصحاب خود مشورت کرد. در ذیل، به برخى از آنها اشاره مىشود:
- رسول خدا در غزوه «بدر» درباره اصل جنگ، تعیین موضوع نبرد و اسیران جنگ با اصحاب خود مشورت کرد.
- در نبرد «احد»، پیامبر شورایى تشکیل داد و درباره نحوه مقابله با لشکر قریش مشورت نمود، سپس تصمیم گیرى کرد.
- در جنگ «احزاب» (خندق)، پیامبر براى مقابله با سپاه عظیم مشرکان، کار را به مشورت گذاشت و بر آن اساس تصمیم گرفت.
- در پیکارهاى «بنى قریظه» و «بنى نضیر»، در برخورد با یهود مدینه، مشورت کرد.
- در ماجراى «حدیبیه»، پس از آنکه مشرکان مانع ادامه حرکت کاروان زیارتى مسلمانان به سوى مکه شدند، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با یاران خود به مشورت نشست.
- در غزوه «طائف» پس از محاصره دشمن، درباره ماندن و ادامه محاصره، مشورت کرد.
- در غزوه «تبوک» نیز آن حضرت با اصحاب خود مشورت کرد.
- هنگام فتح مکّه، زمانى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنید ابوسفیان به اردوگاه مىآید، مشورت کرد.۳۷
در همه این مشورتها، نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله) در پى ایجاد روحیه همبستگى، تعاون و همکارى بود. در نگاه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)جامعه انسانى و سازمانى که بر اساس خودرأیى اداره مىشود، مجموعهاى فاقد حیات و مرده است و نه شایسته بقا و دوام.۳۸
د. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و اخلاق
گسترش اخلاقیات، که پیامبر بعثت خود را براى اتمام مکارم و فضایل آن ذکر مى فرمود،۳۹ ویژگى دیگرى است که تمدّن اسلامى نه تنها واجد آن بود، بلکه مطالعه در کلام الهى حاصل از این دین، نشان مىدهد که این ویژگى از چه اهمیت و ارزشى در جامعه اسلامى برخوردار است.
درباره نظام اخلاقى، که اسلام ارائه داده و نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله)نیز مطابق آیه کریمه «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ»(احزاب: ۲۱)، نمونه عینى و تربیت یافته آن نظام اخلاقى است، توجه به دو نکته لازم و ضرورى است:
نکته اول: دامنه تعالیم اخلاقى در اسلام چنان وسیع و پهناور است که حتى ارائه فهرست کاملى از آن همه تعالیم عمیق و همه جانبه کارى بس دشوار است. نگاهى گذرا به روایات ماندگار از نبى مکرّم(صلى الله علیه وآله) و تعلیمات اخلاقى ایشان، نشان از گستردگى این آموزهها دارد، به گونهاى که به جرئت مىتوان گفت: هیچ نکتهاى حتى در جزئىترین مسائل را پیامبر نگفته نگذارده است. عمیقترین، باریکترین و ظریفترین نکات در تربیت روحى و اخلاقى در قالب جملات ساده و کوتاه بیان شده و فرمولهاى عملى براى سازندگى معنوى ارائه گردیده است.
نکته دوم: تعلیمات اخلاقى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، که برگرفته از قرآن کریم است، چنان است که هر کس در هر مرتبه از مراتب کمال فکرى و معنوى که باشد، به تناسب ظرفیت درک خود، مىتواند از آن بهرهمند شود. تعلیمات اخلاقى پیامبر چنان است که همه افراد در تمامى سطوح مىتوانند از آن سود جویند، اگرچه بهره خواص و صاحبان علم و معرفت از آن دریاى بیکران معارف و حقایق بسى بیشتر و عالىتر است.
اصولاً باید به این نکته توجه داشت که تعلیم و تربیت در هر جامعهاى نباید به قشرى خاص اختصاص داشته و دیگران از آن بى بهره باشند، بلکه نظام تعلیم و تربیت باید چنان باشد که هر کس به اندازه استعداد و توانایى خود، بتواند از آن بهرهمند شود.۴۰
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با نهادینه کردن اصول و موازین اخلاقى در بین مردم و ارائه الگوها و اسوههاى عملى در زمینههاى اخلاق پژوهش، اخلاق نقد و شیوه مواجهه با اندیشهها، اخلاق معیشت، اخلاق معاشرت، اخلاق جنسى، اخلاق سیاست و زمامدارى و اخلاق گفت و گو زمینههاى لازم را براى پیدایش تمدّنى عظیم فراهم مىآورد.
هـ. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و تقویت روحیه صبر، تحمّل و بردبارى
ویژگى دیگرى که براى رشد و شکوفایى تمدّنها ذکر شده، وجود روحیه تحمّل و بردبارى است. عنصر «صبر» یکى از مفاهیم و واژههاى مورد تأکید در قرآن کریم است. این واژه با مشتقاتش بیش از ۱۰۰ بار در قرآن کریم تکرار شده است. در آیات متعددى، به پیامبر امر شده است که در برابر امور گوناگون صبر و بردبارى داشته باشد؛ از جمله مىفرماید: «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِل لَّهُمْ»(احقاف: ۳۵)؛ «وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ» (مدّثّر: ۷)؛ «اصْبِرْ عَلَى مَا یَقُولُونَ»(ص: ۱۷)؛ «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلَا تَکُن کَصَاحِبِ الْحُوتِ»(قلم: ۴۸)؛ «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَاللَّهِ حَقٌّ.»(غافر:۷۷).
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در اداره امور و هدایت مردم بیشترین بردبارى و شکیبایى را داشت. ابن شهرآشوب از قول اهل علم و تاریخ آورده است: پیامبر(صلى الله علیه وآله)بردبارترین مردم بود.۴۱ و آن حضرت، خود مىفرمود: «برانگیخته شدهام که مرکز بردبارى و معدن دانش و مسکن شکیبایى باشم.۴۲
نمونههایى از صبر و بردبارى پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله):
- پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در آغاز حکومت خود در مدینه، اقلّیتهاى غیرمسلمان ساکن آن شهر، مانند یهودیان را گرامى مىداشت، بلکه حتى با ایشان پیمان بست و تا وقتى که ایشان را در عهد و پیمان خود استوار مىدید، با آنان به گونهاى مسالمت آمیز رفتار مىنمود.
- پس از جنگ «احد»، عدهاى از اصحاب رسول خدا از وى خواستند تا قریش و مشرکان را نفرین کند، فرمود: من براى لعن و نفرین برانگیخته نشدهام، بلکه براى دعوت به حق و رحمت برانگیخته شدهام. خدایا! قوم مرا هدایت کن که آنان نمىدانند.۴۳
- صبر و بردبارى حضرت در برابر آزار و اذیت یهودیان (تا زمانى که علیه مسلمانان توطئه و اقدام نظامى نکرده بودند).
دکتر طه حسین در این زمینه چنین مىگوید: «پس چون پیغمبر به مدینه هجرت نمود و با یاران مهاجر و انصار خود در آنجا مستقر گردید، با یهود دشمنى نکرد و روى بدى به ایشان نشان نداد، بلکه با ایشان بسى مدارا کرد و مىخواست روابط میان او و ایشان بر اساس همسایگى مسالمت آمیز و کمک دادن و یارى کردن هنگام سختى برقرار باشد.»۴۴
- تحمّل و مدارا با منافقان با وجود کارشکنىهاى منافقان، بخصوص سرکرده آنها عبداللّه بن ابى، در راه اسلام تا سال مرگ او (نهم هجرت) همچنان ادامه داشت و حتى نقل شده است که پیامبر بر سرکرده آنها نماز گزارد.۴۵
- آزادى پیروان ادیان و مذاهب در مدینه و مراجعات مکرّر آنها براى بحث و مناظره با پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله).۴۶
و. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و ایجاد وحدت
ویژگى دیگرى که مىتواند در مسیر پیدایش تمدّنها مؤثر واقع شود، وحدت و یکپارچگى است که از زمان آغاز دعوت پیامبر، مورد توجه اسلام بود.
قرآن کریم در آیات متعددى، مسلمانان را به اتحاد دعوت مىکند. قرآن با محور قرار دادن «توحید»، همه را به ارتباط با خدا یا اعتصام به حبل اللّه فرامىخواند: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُواْ.»(آل عمران: ۱۰۳)
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) توانست در مدت زمانى کوتاه، به وسیله اسلام صلح و صفا را در میان قبایلى که بیش از یکصد سال جنگ و خون ریزى و اختلاف در میان آنها جریان داشت، ایجاد کند و با اتحاد آنها جبهه نیرومندى در مدینه به وجود آورد.
جان دیون پورت، دانشمند معروف انگلیسى، مىنویسد: «محمّد[(صلى الله علیه وآله)] یک نفر عرب ساده، قبایل پراکنده کوچک و برهنه و گرسنه کشور خودش را مبدّل به یک جامعه فشرده و با انضباط نمود و در میان ملل روى زمین، آنها را با صفات و اخلاق تازهاى معرفى کرد، و در کمتر از سى سال، این طرز و این روش، امپراتور قسطنطنیه را مغلوب کرد، و سلاطین ایران را از بین برد. سوریه و بینالنهرین و مصر را تسخیر کرد و دامنه فتوحاتش را از اقیانوس اطلس تا کرانه دریاى خزر و و تا رود سیحون بسط داد.»۴۷
ز. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و دین و تمدّن سازى
دین جایگاه و نقش ویژه و برترى در فرایندسازى، به خود اختصاص داده است. این موضوع پذیرفته شده است که هیچ فرهنگ و تمدّنى نزد هیچ قومى یافت نمىشود، مگر آنکه در آن فرهنگ و تمدّن، شکلى از مذهب وجود داشته باشد. رادا کریشنان دین را باطن تمدّن مىداند۴۸ و معتقد است: دین همانند روح در کالبد سازمان اجتماعى است.
نقش دین را در شکل گیرى تمدّن، از دو جنبه مىتوان مورد توجه قرار داد:
نخست اینکه هدایت الهى به وسیله استعدادهاى فطرى انسانها را شکوفا مىکند و با ایجاد دگرگونى در اندیشه و روح انسان، سنّتها و نظامهاى کهنه و دست و پاگیر را از بین مىبرد و نظامى پویا و زنده تشکیل مىدهد. در پرتو چنین تحوّلى، زندگى اقتصادى انسان بهبود یافته، استعدادهاى علمى، فنى، هنرى و ادبى او شکوفا مى شود.
از سوى دیگر، دین، زمینه همبستگى یا به تعبیر ابن خلدون، «عصبیّت» را فراهم مىکند. به زعم ابن خلدون، بین عصبیّت و دین رابطهاى مستقیم وجود دارد.۴۹
ح. پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) و ایجاد رفاه نسبى
مسلمانان تا هنگامى که در مکّه به سر مى بردند، به دلیل شرایط اقلیمى این شهر، در امر تأمین نیازمندىهاى اولیه با مشکل زیادى رو به رو بودند. فضاى تجارى و کاسب کارانه شهر مکّه مانع رشد طبقات فرودست جامعه براى نیل به موقعیتهاى شغلى بهتر مىشد؛ اما در پى مهاجرت به مدینه، مسلمانان با فضایى جدید و امکاناتى تازه رو به رو شدند. در مدینه، تعصّبات نژادى و قبیلگى، که مایه تفاخر و تبختر بود، کم رنگتر بود. یک برده سفیدپوست ایرانى همچون سلمان، همتاى برده سیه چهره حبشى همچون بلال بود. این میزان برابرى تا بدان جا پیش رفت که یک عرب اصیل قریشى، عار نمىدانست که با عرب صحراگردى همچون ابوذر عقد اخوّت ببندد.
از سوى دیگر، کثرت آب و نخلستانها و باغهاى مدینه در قیاس با مکّه، براى مهاجران شرایطى پدید آورد که به کشت و زرع مشغول شوند و از این راه، به ضروریات اولیه زندگى دست یابند. تداوم تلاش ایشان و تحوّلات بعدى همچون فریضه جهاد و غنایم حاصل از آن هم بر وضعیت رفاهى مسلمانان در مدینه اثر شگرفى نهاد. ایجاد رفاه نسبى در جامعه موجب تأمین بعضى از نیازهاى اولیه ایشان مىشد و تأمین نیازهاى اساسى زیستى زمینههاى شکوفایى را فراهم مىآورد.
از نظر آبراهام مزلو (یکى از روان شناسان انسانگرا)، آفرینشهاى علمى، هنرى و اخلاقى در اجتماعات فقیر، شکوفایى کمترى دارد. او سلسله مراتبى از نیازها ارائه کرد که از نیازهاى اساسى زیستى آغاز مىشود و در سطوح بالاتر، به انگیزههاى روانى پیچیدهتر مىرسد. از نگاه مزلو، این نظریه ـ که انسانها بدون توجه به نیازهاى پایینتر یا ارضاى نسبى آنها به سوى فضایل انسانى گام برنمىدارند ـ در مورد غالب افراد جامعه صدق مىکند.۵۰
ارزش قایل شدن به کار و فعالیت اقتصادى و ارج نهادن به کار کارگر در سیره عملى و نظرى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)۵۱ از عوامل بسیار مهم و تأثیرگذار در رشد اقتصادى و ایجاد رفاه نسبى در سالهاى اولیه حضور مسلمانان در مدینه است.
جمع بندى و نتیجه گیرى
در جمع بندى کلى، مىتوان چنین گفت: جامعه تشکّل یافته اسلامى در مدینه النبى، واجد همه صفات لازم براى آغاز حرکت تمدّنى خود بود. بنابراین، حضور پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در مدینه و تشکیل حکومت را باید اقدام عملى بعدى ایشان پس از بعثت و دعوت، در جهت تمدّن سازى اسلام برشمرد. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) با اقبال مناسب مردم یثرب، نخستین اصول و پایههاى تمدّن و مدنیّت جامعهاش را بر سعه صدر، حسن تفاهم، نفى استبداد، مهربانى و همزیستى انسان بنیان نهاد. نقش بى بدیل پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) در پایهگذارى و اعتلاى تمدّن اسلامى، امرى قابل توجه و نیازمند تحقیق و بررسى مبسوط و عمیقترى است. بدین روى، به نظر مىرسد این کار سترگ باید توسط اهل فن پیگیرى شود تا ابعاد گوناگون نقش آن بزرگوار به خوبى تبیین گردد.
پى نوشتها
- سید حسین نصر، سه حکیم مسلمان، ترجمه احمد آرام، چ ششم، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۸۴، ص۱.
- آدام متز، تمدّن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ترجمه علیرضا ذکاوتى قراگزلو، چ دوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۴، ص ۹.
- زیگرید هونکه، فرهنگ اسلام در اروپا، ترجمه مرتضى رهبانى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۶۱، ج ۲، ص ۳۶.
- لوئیس معلوف، المنجد، ترجمه محمّد بندر ریگى، تهران، ایران، ۱۳۷۴، ج ۲، ص ۱۷۶۶.
- محمّدرضا باطنى و دستیاران، فرهنگ معاصر، ویراست دوم، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۶، ص ۱۳۶.
- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ترجمه احمد آرام، چ هشتم، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۵.
- همو، درآمدى بر تاریخ تمدّن، ترجمه احمد بطحایى و خشایار دیهمى، چ دوم، تهران، آموزش انقلاب اسلامى، ۱۲۶۸، ص ۲۵۶.
- محمّد معین، فرهنگ فارسى، چ هشتم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۱، ج ۱، ص ۱۱۳۹.
- جان برنال، علم در تاریخ، ترجمه اسدپور پیرانفر، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۵، ص ۸۶.
- City
- Civitas
۱۲و۱۳. ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج ۱، ص ۵.
- همان، ج ۱، ص ۳ / همو، درآمدى بر تاریخ تمدّن، ص ۲۵۶.
- ساموئل هانتینگتون، نظریه برخورد تمدّنها، ترجمه مجتبى امیرى، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللى، ۱۳۷۴، ص ۴۷.
- هنرى لوکاس، تاریخ تمدّن، ترجمه عبدالحسین آذرنگ، تهران، آذرنگ، ۱۳۶۶، ج ۱، ص ۷ و ۱۶.
- على اکبر ولایتى، پویایى فرهنگ و تمدّن اسلام و ایران، چ دوم، تهران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشى، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۳۰ به نقل از: موسوعه المورد، ج ۳، ص ۲۸.
- ابن خلدون، مقدّمه ابن خلدون، ترجمه محمّدپروین گنابادى، چ هشتم، تهران، علمى و فرهنگى، ۱۳۷۵، ج ۱، ص ۷۵ـ۷۶.
- محمّدتقى جعفرى، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۵۹، ج ۵، ص ۱۶۱.
- على اکبر ولایتى، پیشین، ج ۱، ص ۳۲.
۲۱و۲۲. ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج ۱، ص ۳.
- عزت اللّه رادمنش، کلیات عقاید ابن خلدون درباره فلسفه، تاریخ و تمدّن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۵۷، ص ۱۷.
- همان، ص ۹ـ ۳۵.
- ویل دورانت، تاریخ تمدّن، ج ۱، ص ۶۶.
- على اکبر ولایتى، پیشین، ج ۱، ص ۳۳ـ۳۴.
- سیدجعفر شهیدى، تاریخ تحلیلى اسلام، چ پنجم، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، ۱۳۶۴، ص ۴۳.
- همان، ص ۴۵.
- جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، ج ۱، ص ۳۷۷.
- محمّدابراهیم آیتى، تاریخ پیامبر اسلام، چ چهارم، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۶، ص ۲۳۴ به نقل از: ابن هشام، سیره النبى، بیروت، دارالفکر، ج ۲، ص ۱۱۹ـ۱۲۳.
- سیدجعفر شهیدى، پیشین، ص ۵۵.
- محمّدابراهیم آیتى، پیشین، ص ۲۳۵.
- ناصر مکارم شیرازى و دیگران، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، ۱۳۵۴، ج ۴، ص ۲۵۳.
- جعفر سبحانى، پیشین، ج ۱، ص ۳۶۹.
- ناصر مکارم شیرازى و دیگران، پیشین، ج ۳، ص ۱۴۲ـ۱۴۶ / مرتضى مطهّرى، سیره نبوى، قم، انتشارات اسلامى، ص ۱۴۱.
- مصطفى دلشاد تهرانى، سیره نبوى، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۷۳، دفتر سوم، ص ۳۵۸، به نقل از: محمّدبن خالد البرقى، المحاسن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰ ق، ص ۶۰۱ / شیخ حرّ عاملى، وسائل الشیعه، بیروت،داراحیاءالتراث العربى،۱۴۰۳،ج۸،ص۴۲۸.
- همان، ص ۳۸۶.
- ر.ک. مرتضى فرید، راهنماى انسانیت (سیرى دیگر در نهج الفصاحه)، چ یازدهم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، ۱۳۸۵، ص ۶۰۱ـ۶۰۴.
- «بعثتُ لاتممّ مکارم الاخلاق»؛ «علیکم بمکارم الاخلاق فانّ ربّى بعثنى بها» (ملامهدى نراقى، علم اخلاق اسلامى (ترجمه کتاب جامع السعادات)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوى، چ سوم، تهران، حکمت، ۱۳۶۶، ج ۱، ص یک).
- محمّدعلى سادات، اخلاق اسلامى، چ ششم، تهران، سمت، ۱۳۶۸، ص ۱۹۳ـ۱۹۴.
- مصطفى دلشاد تهرانى، پیشین، دفتر سوم، ص ۱۷۳، به نقل از: ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۱۴۵ / محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دار احیاءالتراث العربى، ۱۴۰۳، ج ۱۶، ص ۲۲۶.
- همان، به نقل از: مصباح الشریعه، ترجمه حسن مصطفوى، تهران، قلم، ۱۳۶۳، ص ۱۵۵ / محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج ۷۱، ص ۴۲۳.
- همان، ص ۱۷۴، به نقل از: قاضى عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفى، بیروت، دارالکتب العربى، ج ۱، ص ۱۳۷.
- طه حسین، آئینه اسلام، ترجمه محمّدابراهیم آیتى، چ سوم، تهران، شرکت سهامى انتشار، ص ۶۵.
- همان، ص ۹۱.
- جعفر سبحانى، پیشین، ج ۲، ص ۸۱۲.
- جان دیون پورت، عذر تقصیر به پیشگاه محمّد و قرآن، ترجمه سید غلامرضا سعیدى، قم، دارالتبلیغ اسلامى، ۱۳۴۸، ص ۷۷.
- عزت اللّه رادمنش، پیشین، ص ۱۷۹.
- ر. ک. همان، ص ۷۱ـ۸۲.
- احمد دیلمى و مسعود آذربایجانى، اخلاق اسلامى، چ شانزدهم، قم، معارف، ۱۳۸۲، ص ۱۶۹ـ۱۷۰، به نقل از: ر.ک. آبراهام مزلو، انگیزش و شخصیت، ترجمه احمد رضوانى، مشهد، آستان قدس رضوى، ۱۳۶۷.
- مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، الزهراء، ۱۳۶۲، ص ۲۷۲.