نگاهی به سیره اقتصادی پیامبر خدا (ص)

نگاهی به سیره اقتصادی پیامبر خدا (ص)

نویسنده: عبدالحسین برهانیان

منبع: حصون ۱۳۸۵ شماره ۹

سیره اقتصادى پیامبر اعظم (ص) مى‌تواند موضوع یک پژوهش مفصل با ابعاد گوناگون قرارگیرد. منظور ما از سیره اقتصادى پیامبر اعظم (ص )، آن دسته از گفتار و کردار آن حضرت، و یا تأییدات ایشان بر گفتار و کردار دیگران است که ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با موضوعات اقتصادى دارد، و از جمله آنها، احکام فقهى اسـت. در این نوشتار، برخى از این مباحث، به اختصار و به فراخورِ حجم مقاله، بیان گردیده است.
۱. اهمیّت دادن به کار و تلاش
وجود مبارک پیامبر اعظم (ص) به کار و تلاش اقتصادى در جهت تأمین معاش روزمره بسیار اهمیّت مى‌دادند و در کنار این رهنمود، که: «دوستى دنیا ریشه همه بدی‌هاست»، مى‌فرمودند: »اَلْکادّ عَلى عِیالِهِ کَمُجاهِدٍ فى سَبیلِ اللّهِ» یعنى کسى که با دسترنج خویش زندگى و معاش خود و عیالش را تأمین کند، مانند رزمنده‌اى است که در راه خدا مى‌جنگد. و نیز: «طَلَبُ الْحَلالِ فَریضَهٌ عَلى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَهٍ» به دست آوردن روزى حلال بر هر زن و مرد مسلمان واجب است.
آن وجود مبارک خود از کودکى، مخالف بطالت و تنبلى و دائم در حال تلاش سازنده بود. در یکى از روزهایى که در کفالت حلیمه بود از او پرسید: برادرانم روزها کجا مى‌روند؟ حلیمه گفت: گوسفندان را به چراگاه مى‌برند. گفت: من هم از امروز با آنان خواهم بود.
در هفت سالگى ایشان را دیدند که خاک و کلوخ در دامن ریخته و در خانه‌سازى عبدالله بن جُدعان کمک مى‌کند. در طول زندگى او دیده نشد که روزى را به بیهودگى بگذراند. در مقام نیایش همیشه مى‌فرمودند: خداوندا از بیکارى و تنبلى و زبونى به تو پناه مى‌برم.
مدّتى نیز به شبانى گوسفندان ابوطالب مى‌پرداخت. در اوّلین سفر تجارى به همراه ابوطالب به شهر بُصرى رفت و رموز کار تـجـارت را در ضمن آن فراگرفت. در کتاب‌هاى تاریخى آمده است که پیامبر مدّتى از عمر خویش را به چوپانى گذراندند. این جمله را از ایشان نقل نموده‌اند که فرمود: «من مدّتى گوسفندان اهل مکه را در سرزمینِ «قراریط» شبانى مى‌کردم.
ابوطالب به دنبال انتخاب شغل مناسبى براى برادرزاده خود، به وى پیشنهاد کرد نزد «خدیجه بنت خویلد» بروند و با سرمایه او تجارت کنند. حضرت با ایشان قرارداد مضاربه بست که در منافع کالا سهیم باشد. او مال‌التجاره را در شام به فروش رسانید و با سود فراوان بازگشت. از برخى کتاب‌هاى تاریخى استفاده مى‌شود که در زمان پیامبرى که فرصت تجارت و شبانى نبود، حضرت اکثر اوقات خود در خانه را به دوزندگى مى‌گذرانده است.
به گواهى امام موسى کاظم (ع )، حضرت پیامبر(ص) با دست خودکار مى‌کردند و از آن ارتزاق مى‌نمودند. حسین بن على بن حمزه از پدرش نقل مى‌کند که امام کاظم (ع) را دیدم که در زمین خود سخت کار مى‌کردند و از تمام وجود ایشان عرق مى‌ریخت. به او گفتم: فدایت شوم مردان کجایند؟ فرمود: على، بدان کسانى کار مى‌کردند که از من و پدر من برتر بوده‌اند! گفتم: چه کسانى؟ فرمود: رسول خدا(ص) و امیر مؤمنان (ع) و تمام پدران من با دستان خود کار مى‌کردند و تلاش کار، سیره پیامبران، جانشینان و همه صالحین است.
حضرت على (ع) نیز (به پیروى از رسول خدا(ص)) هرگاه از کار جهاد فارغ مى‌گردید به تعلیم و آموزش و قضاوت بین مردم مشغول مى‌شد و هرگاه از این کار نیز فارغ مى‌گشت، در باغى که داشت، سرگرم کار مى‌شد و در همه حال به یاد خدا و در حال ذکر بود.
در وسائل الشیعه آمده است که خداوند به حضرت داود وحى نمود که: اى داود، اگر از بیت المال نگیرى و از دسترنج خویش بخورى، بنده خوبى هستى! حضرت داود چهل روز گریه مى‌کرد و بعد از آن براى معاش خود کار کرد و از بیت المال بى نیاز گردید.
پیامبر اعظم (ص) بهترین کارها را کارى مى‌دانست که با دست انجام پذیرد و از میان کسب‌هـا بـزّازى و عطرفروشى را مى‌ستود. او اهل حِرَف را مى‌ستود و مى‌فرمود: خداوند اهل حرفه امین را دوست دارد.
۲.تدبیر و میانه‌روى
تدبیر به معناى عاقبت اندیشى و تفکر و حسابگرى در کارها است. هرگاه کارها با تفکر و تدبیر همراه شود، موفقیت و پیشرفت را به دنبال خواهد داشـت. به ویژه اگر میانه‌روى نیز سرلوحه کار قرارگیرد. علامه طباطبایى مى‌گوید:

بى تردید زندگى انسان یک زندگى مبتنى بر تفکر بوده و بدون آن زندگى او سامان نمى‌یابد. و هرچه فکر صحیح‌تر و تمام‌تر باشد زندگى بهتر و محکم‌تر خواهد بود.
از صفات حمیده حضرت، سکوت و اندیشیدن دائمى بود. او هیچ کارى را بدون تفکر انجام نمى‌داد. امام حسین (ع) گوید: از پدرم امیر مؤمنان در مورد سکوت آن حضرت سؤال کردم. فرمود: سکوت حضرت به دلیل بردبارى، دوراندیشى، اندازه قرار دادن و تفکر بود. مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: یا رسول الله مرا اندرزى ده. حضرت فرمود: اگر نصیحت کنم عمل مى‌کنى؟ مرد جواب مثبت داد. (حضرت سه بار این سؤال را تکرار کردند) آنگاه فرمود:
اِذا اَنْتَ هَمَمْتَ بِاَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عاقِبَتَهُ فَاِنْ یَکُ رُشْداً فَامْضِهُ وَ اِنْ یَکُ غَیّاً فَانْتَه عَنْهُ.
هرگاه تصمیم به انجام کارى داشتى در عاقبت کار بیندیش، پس اگر عاقبت آن رشد (پیشـرفت) بود انجام بده و اگر عاقبتش ضلالت و گمراهى بود آن را رها کن.
همچنین حضرت چنین فرمود:
دعاى چند طایفه مستجاب نمى‌گردد: کسى که مال خود را بدون نوشته و شهود قرض دهد. کسى که تمامى مال خود را که خداوند به او داده در راه او انفاق کند و چیزى براى خود نگاه نداشته، به درگاه خداوند دعا کند که به من روزى بده. خداوند مى‌گوید: مگر من به تو ثروت ندادم، چرا میانه‌روى نکرده و اسراف نمودى؟ همچنین مردى که به دنبال کسب و روزى نرود و بگوید: خداوندا به من روزى عنایت کن. خداوند گوید: بنده من! راه را بر تو نبستم و تو را سالم نمودم و زمین من هم واسع است چرا بیرون نمى‌روى و طلب روزى نمى‌کنى؟
در کلیه رفتار و اعمال حضرت رسول اکرم (ص)، میانه‌روى به چشم مى‌خورد. امام على (ع) در وصف رفتار آن بزرگوار چنین فرمود:
او پیشواى پرهیزکاران و وسیله بینایى هدایت خواهان و… راه و رسم زندگى او میانه‌روى بود. در همین رابطه، پیامبر(ص)، خطاب به مردم فرمود:
یا اَیُّهَا النّاسِ عَلَیْکُم بِالْقَصْدِ عَلَیْکُمْ بِالْقَصْدِ عَلَیْکُم بِالْقَصْدِ.
مردم ، بر شما باد میانه‌روى! بر شما باد میانه‌روى! بر شما باد میانه‌روى!
تأکید فراوان روایات به شکل‌هاى گوناگون بر میانه‌روى نشانگر آن است که عدم رعایت این اصل مهم چه در مسائل عبادى و معنوى و چه در مسائل مادى و اقتصادى، موجب بروز مشکلات و ناراحتى‌ها خواهد گردید.
ـ میانه‌روى، درخواست خدا از پیامبر(ص)
امام صادق (ع) فرمودند: کسى از پیامبر چیزى نمى‌خواست مگر آن‌که آن حضرت مى‌بخشید. یک‌بار زنى پسرش را خدمت حضرت فرستاده و گفت: «نزد پیامبر(ص) برو و از او چیزى بخواه. اگر فرمود چیزى نزد ما نیست، بگو پیراهنت را به من بده!» امام صادق فرمود: رسول خدا(ص) پـیراهن خود را درآورد و به او داد. در این هنگام خداوند پیامبرش را به میانه‌روى سفارش نمود و این آیه را نازل نمود: که دست خود را بسته به گردن خویش میفکن (ترک انفاق و بخشش منما) و کاملاً هم باز مگذار تا این‌که ملول و تهی‌دست گردى!
رعایت همین سیره از طرف امام صادق (ع) نمونه جالبى است؛ صبیح بن ولید مى‌گوید: بین مکه و مدینه، همراه امام صادق (ع ) بودم. گدایى آمد. امام به او چیزى دادند. همچنین به گداى دوم و سوم چیزى دادند، ولى در پاسخ گداى چهارم فرمود: خداوند تو را سیر فرماید. آن‌گاه به ما رو کرد و فرمود: چیزى با ما بود که به او بدهیم، ولى ترسیدم جـزء یـکـى از آن سـه دسته‌اى باشم که دعاى آنان مستجاب نمى‌گردد.
۳.پاى‌بندى به قرارداد (معامله)
در روایات متعدد، پیامبر اکرم (ص) خود را «امین» معرفى کرده است. او به تمام معنا امین بود و میزان پاى‌بندى حضرت به قرار و پیمان موجب شگفتى است. در تاریخ آمده که جوانى پیش از بعثت با پیامبر(ص) معامله‌اى کرد و مقدارى از آن باقى ماند. با آن حضرت در مکانى قرارگذاشت، تا آن را تحویل دهد. اما قرار را فراموش کرد. پس از سه روز به خاطرش آمد. پس به آن محل رفت و مشاهده کرد که حضرت در آن‌جاست! حضرت به او فرمود: «اى جوان مرا سخت، زحمت انداخته و در محظور قرار داده‌اى که سه روز در این‌جا منتظر تو هستم! پیامبر اعظم (ص) هیچ‌گاه در قول و قرارهاى خود اعم از پیمان هاى اقتصادى یا اجتماعى و سیاسى خلاف قرارداد و پیمان خویش عمل نکرد. از امام صادق (ع) روایت شده است که فرمود:
روزى پیامبر(ص) با مردى قرار گذاشت که در کنار صخره‌اى در انتظار او بماند تا او برگردد. حرارت شدید آفتاب باعث رنج پیامبر در کنار آن صخره گردید. یاران گفتند: چه مى‌شود اگر به سایه بروى؟ فرمود: میعادگاه ما همین نقطه است. در این‌جا مى‌مانم، اگر نیاید خلف وعده از او سر زده است.
۴.قرض الحسنه
سنّت و سیره رسول خدا (ص) قرض گرفتن و دادن و اداى قرض به وجهى نیکو بود. خود حضرت بارها در ایام زندگى با برکتش، قرض مى‌گرفت و به وجى بهتر ادا مى‌نمود:
کانَ(ص) یستَقْرِضُ الدَّراهِمَ الفَسُولَهَ (اى الرزیله ) وَ یُردُّ الْجِیادَ.
حضرت درهم‌هاى معیوب را که قرض مى‌گرفت هنگام بازپرداخت آنها را صحیح و سالم ادا مى‌نمود.
سائلى نزد رسول خدا (ص) آمد و خیرى طلب نمود. حضرت فرمود: کسى هست که به ما قرض دهد؟ یکى از انصار گفت: نزد من هست. رسول اکرم (ص) فرمود: چهار وسق (حدوداً مـعـادل ۶ کـیـلو) خرما به این سائل بده. چون خرما را به سائل داد، بعد از مدّتى نزد حضرت آمد و قرض خود را طلب نمود. حضرت هشت وسق خرما به این مرد داد. آن مرد انصارى گفت یا رسول الله (ص) من چهار وسق داده بودم . فرمود: چهار وسق دیگر را ما به تو بخشیدیم.
از عامربن عبدالله چهل هزار درهم قرض گرفت. وقتى مالى به مدینه رسید. او را خواست و فرمود: «مال خود را بگیر، خداوند به مالت برکت دهد. پاداش قرض کردن وفا کردن است.»
۵.انفاق
پیامبر اعظم (ص) نمونه سخاوت و انفاق بود. هیچ نیازمندى را رد نمى‌کرد و اگر چیزى نداشت با سخن لطیف و خوش، دل او را شاد مى‌نمود. هیچ‌گاه از او چیزى درخواست نشد که حضرت در جواب به آن «نـه» بگوید. اگر مشغول نماز بود و کسى پهلوى او مى‌نشست نماز خود را کوتاه مى‌کرد و به سوى او برمى‌گشت که آیا حاجتى دارى؟
اگر چیزى هم براى بخشش نداشت وعده بخشش مى‌داد.
مردى نزد او آمد و چیزى خواست، فرمود: «اکنون چیزى موجود نیست هرچه خواهى برعهده من خریدارى کن وقتى مالى رسید ادا مى‌کنم.» عمر گفت: یا رسول الله خداوند تو را به آن‎چه توانایى ندارى مکلف نساخته است! پیامبر گفتار عمر را مکروه دانست. سپس یکى از انصار گفت: یا رسول الله هرچه خواهى ببخش که از جانب صاحب عرش کمبودى نخواهى داشت! پیامبر تبسم نمود و فرمود: به چنین رفتارى فرمان داده شده‌ام.
در انفاق، اهمیت و اولویت را به نزدیکان مى‌داد. ابوطلحه باغى داشت که گاهى پیامبر بـراى تفرج به آنجا مى‌رفت و از آب چاه آن مى‌نوشید. گفت: یا رسول‌الله (ص) آن را در هر راهى مى‌دانى انفاق کن. فرمود: این مالى سودآور است. از تو قبول کردم و به خودت بازگردانیدم که به نزدیکان خود تصدّق کنى.
آن حضرت از سؤال و تکدى نهى مى‌فرمود. و مى‌گفت: هرکس آن قدر مال داشته باشد که محتاج نباشد و سؤال کند، آتش جهنم را براى خود زیاد کرده است.
و فرمود هرکس فقیر نباشد و گدایى کند، همانا اخگر آتش (جهنم ) را جویده است.
۶.وقف
سیره رسول اعظم (ص)، وقف اموال خود به منظور رسیدگى به ایتام، در راه ماندگان و فـقـیران و…بوده است. مردى از یهودیان به نام مخیریق که در جنگ احد مسلمان شده بود، همراه سپاه اسلام در جنگ با مشرکان شرکت داشت. وى در جمع مردم وصیت کرد: «اگر من کشته شوم، هفت قطعه از باغ‌هاى من از آن رسول خدا (ص) باشد.» بعد از شهادت او باغها در سال سوم هجرى به ملک پیامبر(ص) درآمد. تا سال هفتم هجرى کارگران رسول خدا (ص) آن باغ‌ها را اداره مى‌کردند تا این‌که در همان سال باغها را بنى هاشم و اولاد او وقف نمودند. در مدارک و مصادر تاریخى، از زمین‌هاى دیگرى به نام صدقات رسول خدا(ص) نام برده شده است. از جمله زمینى که حضرت براى صدقه به ابن السبیل قرار داد. در قبا، نخلستانى بوده بـه نام «بویره» که از صدقات رسول خدا(ص) بوده و وقف بر فقیران و بینوایان بوده است. همچنین نقل شده که پیامبر(ص) در خیبر موقوفه‌هایى داشته که از عواید و منافع آنها، به میهمانان خود انفاق مى‌کرده است.
بخارى صاحب یکى از صحاح سته گوید: «نوشته یا نوشته‌هایى در دست على (ع ) بوده که وقف‌هاى پیامبر(ص) در آن نوشته شده بود.»
این مطلب دلالت دارد که رسول خدا(ص) داراى موقوفات فراوانى بوده است. رسول خدا(ص) بر هر نیکى و حسنه‌اى سبقت مى‌جست و وقف که یکى از سنت‌هاى حسنه و صدقه جاریه محسوب مى‌شود. مورد تشویق و ترغیب آن حضرت بوده است. امام صادق (ع) فرمودند:
هیچ پاداشى انسان را بعد از مرگ تعقیب نمى‌کند مگر در سه مورد: صدقه‌اى که در زمان حیات بدهد؛ این صدقه پس از مرگش تا روز قیامت به عنوان صدقه موقوفه جریان پیدا کند. یا سنتى نیکو بنیان نهد که خود به آن عمل کرده دیگران نیز عمل کنند و یا فرزندى که براى او طلب مغفرت نماید.
۷.مهلت به بدهکار و بخشش بدهى او
حضرت در مورد بدهکارى نیز حساسیّت عجیبى داشتند و به شکل‌هاى مختلف مردم را به اداى قرض و بدهکارى خویش فرامى‌خواندند. از طرفى به مؤمنان سفارش مى‌کردند که به مدیون و بدهکار فرصت کافى دهند. روزى به منبر رفت و بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: حاضرین به غائبین برسانند، هرکس مدیون بیچاره خود را مهلت دهد خدا ثواب صدقه را به اندازه روزهایى که مال خود را وصول ننموده است به او خواهد داد.
فردى به نام کعب مى‌گوید: کسى به من مدیون بود. او را در مسجد نگاه داشتم و نگذاشتم خارج شود. پیامبر(ص) آمد و به منزل خود رفت در حالى که هر دو نشسته بـودیـم. پس پیامبر در موقع شدت گرما، پرده منزل را بالا زد و فرمود: «اى کعب شما تا حالا نشسته‌اید؟ گفتم: بله یا رسول الله (ص) پدر و مادرم به فدایت باد. فرمود: «نصفِ طلب خود را از او بگیر.» من هم نصف گرفتم و نصف دیگر را رها کردم.
در نقلى آورده‌اند جنازه مسلمانى را آوردند تا رسول خدا بر او نماز گزارد. پیامبر به اصحاب فرمود شما بر او نماز بخوانید. اصحاب گفتند: یا رسول الله (ص) چرا شما بر او نماز نمى‌گزارى؟ فرمود: بدهکار مردم است. ابوقتاده گفت: من ضامن مى‌شوم که قرض او را ادا کنم. پیامبر فرمود آیا به طور کامل ادا خواهى کرد؟ ابوقتاده گفت: به طور کامل ادا خواهم کرد آنگاه پیامبر بر او نماز گزارد.

۸.ترغیب به کار
سیره رسول اعظم (ص)، تشویق کارگران و کشاورزان بود و مردم را به کشاورزى ترغیب مى‌کرد. آورده‌اند چون حضرتش از غزوه تبوک برگشت، سعد انصارى به پیشواز ایشان آمد. پیامبر با او مصافحه کرد و از زندگى‌اش پرسید. سعد گفت: یا رسول الله بیل و کلنگ مى‌زنم که مخارج عیالاتم را تأمین نمایم. پیامبر(ص) دست او را بوسید و فرمود: این دستى است که آتش به او نخواهد رسید!
«جـبـّه» و «سـوار» پسران خالد بر پیامبر(ص) وارد شدند، دیدند حضرت مشغول بنّایى است. فرمود: «بیایید جلو کمک کنید.» آمدند و چون کار تمام شد، پیامبر به ایشان مزد داد و فرمود مادامى که زنده هستید از رزق مأیوس نشوید، هیچ مولودى را مادر نمى‌زاید مگر آن‌که هنوز پوست نبسته، خداوند روزى او را مى‌رساند.
کارگرى را که خوب کار مى‌کرد تشویق مى‌نمود و سفارش کارگران را تا آنجا نمود که فرمود: قبل از آن‌که عرق کارگر خشک شود، مزد او را بدهید. و کسى که مـزد کارگر را ندهد و بر او ظلم نماید، عملش پوچ و بوى بهشت بر او حرام مى‌گردد، در حالى که بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى‌رسد.
۹.ترغیب به کشاورزى
سیره حضرت بر تشویق به کشاورزى بود و مى‌فرمود: هرکسى درختى بکارد و براى تربیت آن شکیبا باشد تا به ثمر برسد، هرکه از آن بهره‌مند شود، ثواب صدقه‌اى نزد خداوند دارد. او از فروش باغ و نخل نهى مى‌کرد و مى‌فرمود: نخل چیز خوبى است، هرکس آن را بفروشد، بهاى آن همچون خاکسترى است بر قلّه کوه در معرض طوفان، مگر آن‌که با بهاى آن ملک دیگرى بخرد. و امر مى‌کرد که زمین‌هاىِ خود را خودتان بکارید و اگـر نمى‌توانید، زمین را به برادر دینى خود واگذار کنید تا او بکارد. کـشاورزان را مورد حمایت قرار مى‌داد. به على (ع) فرمود: «یا على مبادا با حضور تو بر کشاورزان ظلم شود یا بر مالیات ایشان افزوده گردد!» این حمایت تنها ویژه مسلمانان نبود بلکه در فتح خیبر هنگامى که یهودیان به پیامبر شکایت کردند که بعضى از مسلمانان از ایشان چیزى بدون پرداخت بهای آن مى‌گیرند. حضرت فرمود: که همه جمع شوند و اعلام فرمود: «مال آنها را بر مال و جانشان امان داده‌ایم، تصرف در مال ایشان جز به حکم قانون روا نیست.» بعد از آن مسلمانان بهاى سبزیجات و دیگر محصولات ایشان را مى‌پرداختند.
۱۰.اشتغال زایى و فقرزدایى
سیره پیامبر اعظم (ص) بر این بود که براى آحاد جامعه شغل مناسب در نظر گرفته شود و همه با کسب درآمد حلال هزینه زندگى خود را تأمین نمایند. بنابراین سیره حضرتش بر این بود که دیگران را به کارهاى تولیدى و خدماتى تشویق نماید.
در روایات آمده است که هرگاه مردى را ملاقات مى نمود، سؤال مى‌کرد آیا شغلى دارى؟ اگر مى‌گفت بیکار است، مى‌فرمود (این شخص) از چشم من افتاد. عرض مى‌کردند چرا؟ مى‌فرمود: زیرا اگر مؤمن بی‌کار باشد، دین خود را اسباب معیشت خود قرار مى‌دهد. چون بیکارىِ مردم مایه گستاخى و ناسپاسى و موجب شیوع کارهاى زشت مى‌گردد.
فرد بیکارى از فرط گستاخى و بیهودگى و ناسپاسى به کارهایى دست مى‌زند که براى خود و اطرافیانش زیان‌هاى زیادى به بار مى‌آورد. بـه همین دلیل حضرت به افراد بیکار سرمایه مى‌داد تا به شغل آبرومندى دست یابند و یا به گونه‌اى آنها را راهنمایى مى‌نمود که بتوانند شغل درآمدزایى داشته باشند. روزى یکى از انصار به حضرت مراجعه نمود و از فقر شکایت نمود و گفت: ممکن است تا برگردم برخى از اهل منزلم از گرسنگى تلف شده باشند! به او فرمود: برو ببین چیزى در خانه‌ات هست. رفت و فرشِ پاره‌اى و قدحى آورد. پیامبر به اصحاب فرمود: چه کسى اینها را مى‌خرد؟ یکى به دو درهم خرید. پیامبر فرمود: با یک درهم براى اهل خانه‌ات غذایى فراهم کن و با یک درهم تبرى بخر و نزد من بیا. او چنان کرد و پیامبر فرمود: حالا به فلان درّه برو و خار و هیزمى را رها مکن و همه آنها را جمع کرده و بفروش و تـا ده روز پیش من نیا. او رفت پس از ده روز آمد و گفت: «یا رسول الله در این فرمان که دادى برکت بود.» پیامبر(ص) فرمود: این کار و تلاش، براى تو بهتر است از آن‌که در قیامت بیایى و لکه سیاه گدایى در روى تو باشد!
سیره حضرت بر این بود که افراد با کمک‌هاى مالىِ بلاعوض مانند صدقه و زکات بد عادت نشوند و آنان را به کار و تلاش ترغیب مى‌نمود تا بر بازوان خویش تکیه و معاش خود را تـأمین نمایند. نزد پیامبر گفتند فلانى نماز زیاد مى‌خواند و روزه مى‌گیرد. حضرت فرمود:
چه کسى او را آب و نان مى‌دهد؟ گفتند: همه ما. فرمود: «همه شما از او برترید!»
پیامبر اعظم (ص) براى رفع وابستگى‌ها و ایجاد شخصیّت مستقل و باعزت براى انسان‌ها، با روحیه وابستگى و سربار دیگران بودن مبارزه مى‌کرد و انسانها را تشویق مى‌کرد که از دسترنج خویش ارتزاق کنند. به همین دلیل مى‌فرمود: «کلوا من کَدّ اَیدیکم»؛ از دسترنج خویش بخورید و هرکس از دسترنج خویش بخورد خداوند با نظر رحمت به او نگاه خواهد کرد و او را عذاب نمى‌کند. تقویت همین روحیه باعث مى‌گردد که در اجتماع پدیده ناهنجار تکدّى‌گرى رواج پیدا نکند. حضرتش در سفرى با اصحاب و یاران خویش در نزدیک برکه‌اى بود توقّف کرد. سپس به سوى آب رفت و بدون آن‌که به کسى چیزى بگوید مجدّد به سوى شتر خویش برگشت. پرسیدند چه مى‌خواهید؟ فرمود: مى‌خواهم زانوى شتر خویش را ببندم. گفتند اجازه دهید ما این کار را انجام مى‌دهیم. فرمود: «لا یَسْتَعْنَ اَحَدَکُمْ بِالنّاسِ وَلَوْ فى قَضْمِهٍ مِنْ سِواکٍ» کارهاى خود را خود انجام دهید و هرگز از دیگران، به اندازه یک چوب مسواک، کمک نخواهید.
۱۱۰مبارزه با امتیازخواهى
بسیار اتفاق مى‌افتد که اطرافیان کسانى که در رأس امور قرار مى‌گیرند از مقام و قدرت آنان سوء استفاده کنند و به امتیازات و امکاناتى بهتر و بیشتر از دیگران دست یابند.
امّا سیره پیامبر اعظم (ص) چنین بود که هیچ‌گاه اجازه ندادند اطرافیان و خویشانش، امتیازى بالاتر از دیگران بخواهند. از امام صادق (ع) روایت شده که در زمان نزول آیه زکات عده‌اى از بنى هاشم نزد آن حضرت رفتند و تقاضا کردند که به سبب خویشاوندى، جمع آورى زکات را به آنان واگذار کند تا سهمى از زکات از آنِ ایشان (به عنوان کارمندان جمع آورى کننده زکات) باشد. رسول خدا(ص) فرمود:
«صدقه و زکات بر من و بنى هاشم حرام است …آیا فکر مى‌کنید من دیگران را به شما ترجیح مى‌دهم؟ بدانچه خدا و رسولش به آن رضایت داده‌اند، راضى باشید!» آنان نیز رضایت دادند و رفتند. در واقع حضرت با این سخن هم دل آنان را راضى نمود و هم امتیازخواهى آنان را بى پاسخ گذاشت.
رسول خدا(ص) تأکید داشت که خویشاوندان او دریابند که آن حضرت خیرخواه و دوستدار آنان است و این‌که به آنان اجازه نمى‌دهد به واسطه خویشاوندى با آن حضرت از امکانات ویژه برخوردار شوند، صلاح ایشان است، و نیز تأکیدداشت که دریابند هرکس در گرو عمل خود است و هیچ کس بدون انجام عمل صالح رستگار نخواهد شد.

امام باقر(ع) فرمودند:
رسول خدا بر کوه صفا ایستاد و فرمود: اى بنى هاشم، اى فرزندان عبدالمطلب! همانا من فرستاده خدا به سوى شما و خیرخواهتان هستم. من در گرو عمل خود هستم و هریک از شما هم در گرو عمل خودتان هستید، نگویید محمد(ص) از ماست و هر جایى او داخل شد ما داخل مى‌شویم!
بعد از رسول خدا(ص) على (ع) نیز بر سیره پیامبر(ص) بود و به هیچ یک از نزدیکان خود امتیاز ویژه نداد و با هرگونه سوء استفاده خویشاوندان و دوستان از بیت المال به شدّت مقابله نمود. داستان برخورد با عقیل، برادر خویش در موضوع سهم بیت المال و نیز عاریت گرفتن گردنبندى توسط یکى از دخترانش از بیت المال ومقابله حضرت با او، شاهد همین مدعاست.
۱۲.پرهیز از رفاه طلبى و اشرافى‌گرى
سیره حضرت مبارزه با روحیه اشرافى‌گرى و رفاه طلبى بود. براى این منظور مقام و منصب‌هاى حکومتى را به اشراف و ثروتمندان نمى‌داد و از آنان هدیه قبول نمى‌کرد. به طور مثال عباس، عموى پیامبر و ربیعه بن حارث، پسران خود را نزد پیامبر(ص) فرستادند تا آنها را متصدى صدقات کند، اما پیامبر نپذیرفت. هدیه پیامبر به افرادى که روحیه رفاه طلبى و اشرافى‌گرى داشتند زمین بایرى بود که مى‌بایست آباد مى‌گشت. به طور مثال به حسان بن ثابت انصارى زمین بایرى دادند تا آباد کند.
حضرت ساختن خانه‌هاى مجلل و پوشیدن لباس‌هاى تجملى را نیز ممنوع کردند تا ساده زیستى در جامعه گسترش بیشترى پیدا کند و چشم هم چشمى‌ها رخت بربندد. به طور مـثـال بـر تـن عبدالله بن عمرو عاص دو جامه به رنگ سرخ دید. فرمود این جامه کافران است، بر تن مکن، و یا آستین بلند پیراهن «علاء بن حضرمى» را هم کوتاه نمودند.
روزى مرد ثروتمندى با لباسى نو و مرتب نزد پیامبر اکرم (ص) نشست . پس از مدت کوتاهى مرد فقیر و کهن جامه‌اى آمد و کنار مردى ثروتمند نشست. ثروتمند لباس خود را جمع کرد. پیامبر فرمود: آى ترسیدى که از فقر او به تو هم برسد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدى از ثروت تو چیزى به او بچسبد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدى لباس پاکیزه تو را چین و چروک کند؟ گفت: نه. پرسید: پس چرا لباس خود را از او دور کردى؟ گفت: یا رسول الله، شیطانِ من، هر فعل قبیحى را در نظر من زینت مى‌دهد و هر خوبى را زشـت مى‌نماید. من در عوضِ این عمل، نصف دارایى خود را به او بخشیدم! پیامبر از فقیر پرسید: نصف دارایى او را قبول مى‌کنى؟ فقیر گفت: نه! ثروتمند پرسید: بـراى چه؟ گفت: مى‌ترسم مثل او شوم!
۱۳.ترویج ساده زیستى
یکى از مهمترین رفتارهاى پیامبر اکرم (ص) ساده زیستى آن وجود بزرگوار و مبارک بود. در روایت است که هرگز از نان گندم سیر نشد. چون بردگان غذا مى‌خورد و همانند آنها مى‌نشست بر روى خاک غذا مى‌خـورد و از همه گونه غذا تناول مى‌کرد.
زیراندازش حصیر بود و بالشى از چرم داشت که درونش را از لیف خرما انباشته بودند. غـالب قـوتش نان جو و خرما بود. گاه بر مرکب بى زین سوار مى‌شد و جامه و کفش خود را با دست خود وصله کارى مى‌نمود و با دست خود شیر مى‌دوشید و گندم را دست آس (آرد) مى‌کرد.
یکى از جملاتى که در وصف پیامبر اعظـم (ص) گفته‌اند: «کـانـَ رَسُول اللّه (ص) خَفیفُ الْمَؤُونَهٌ« یعنى در زندگى ساده زیستى را انتخاب کرده بود. در خوراک ، پوشاک، در مسکن، معاشرت، روشش سادگى بود. این سیره روشن زندگى حضرت راهى براى ترویج این فرهنگ و در نهایت سعادتمندى جامعه است.

پیامبر اعظم(ص)سیره اقتصادیکار و تلاش
Comments (0)
Add Comment