شهد شریعت نبوی(ص)در کام طوایف بَدَوی(بحثی درباره پیامبر و جامعه سازی)
منبع: مجله حدیث زندگی آذر و دی ۱۳۸۵، شماره ۳۲
نویسنده: وحیدرضا نور بخش
امروزه تقریباً همه جا صحبت از جهانی شدن و یکی شدن تمدّنها و فرهنگهاست. روزنامه و مجلّهای نیست که در طول ماه، شمارهای را به موضوعاتی همچون: گفتگوی تمدّنها، دهکده جهانی و … (چه در دفاع و چه در مخالفت) اختصاص ندهد؛ امّا با همه این اوصاف، هنوز اکثر ما در نحوه ارتباط با خداوند و دوستانمان مشکل داریم، نمیدانیم منظورمان را چگونه بیان کنیم، در درک زمان و مکان گفتگو خوب عمل نمیکنیم، به رغم میل باطنی خود، بی اختیار، دیگران را از خودمان میرنجانیم و بسیاری نمونههای دیگر. گاهی واقعاً خود را در میان میلیونها انسان دیگر تنها مییابیم. زبان و فرهنگمان مشترک است؛ امّا مهارت ارتباطی ما چندان تعریفی ندارد. حال با این اوصاف، شاید کمی مضحک به نظر برسد که چه طور باغچه خود را بیل نزده، میخواهیم در دهکده جهانی، باغبانی کنیم؟ اینجاست که نقش بنیادین و حیاتی پیام آوران وحی در جوامع انسانی، برجسته مینماید. این نوشتار، تلاش دارد تا نقش ابعاد شخصیتی آخرین برگزیده نبوّت(ص) در عرصه جامعه سازی و تحوّل بنیادین جامعه جاهلی و ایجاد جامعه متمدّن و با فرهنگ را به تصویر کشد.
اگر مهمترین دغدغه انسان امروز، مسئله توسعه در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است و منظور از توسعه نیز حرکت از وضع نامطلوب موجود، به سمت وضع مطلوب است، کسی که از همه بهتر، سریعتر و دقیقتر به انجام دادن چنین امری، موفّق شده است، پیامبر والامقام اسلام(ص) است. بایسته است که برای آزمون این ادّعا، نگاهی هرچند گذرا به محیط پیدایش اسلام و اقداماتی بیفکنیم که پیامبر اسلام(ص) در این جهتْ انجام داده است. این مقاله، سعی دارد تا تلاشهای آن بزرگوار را در سه محور: فرهنگ، سیاست و اقتصاد، در حدّ بضاعت خود بنمایاند. برای این منظور، سه مقوله: اندیشه، قدرت و ثروت – که نشان دهنده سیمای تمدّنی جوامع گوناگوناند – ، مورد توجّه قرار میگیرند.
پیامبر و فرهنگ
پیامبر اسلام(ص) در جریان تغییر، تبدیل و گذار از جامعه بَدَوی به جامعه اسلامی و متمدّن، از شیوه «فرهنگی» بهره جستهاند. به معنای دیگر، در رأس اقدامات آن حضرت، اقدامات فرهنگی و محتوایی قرارداشته و به تعبیر امروزه، آن حضرت از تئوری فرهنگی، استفاده کردهاند. بر این اساس، فکر، اندیشه و باور انسانها تغییر کرد، رفتار و کردار آنها نیز به تَبَع تحوّل فکری و اندیشهای، دچار تغییر شد و از آنجا که تغییر در محتوای باطنی انسانها، عاملی سرنوشتساز به شمار میآید، پیامبر(ص) حتی وقتی تشکیل حکومت دادند، باز هم به فکر و فرهنگ، اولویت میدادند.
حال برمیگردیم به دوران جاهلیت تا شمّهای از بی بندوباری فکری و رفتاری آن زمان را به تصویر کشیم و به نحوی بتوانیم دشواری و زحمتی را که پیامبر(ص) با آن رو به رو بودند، بهتر درک کنیم. دوره جاهلیت، دورهای است که مجموعهای از نابسامانیهای مادّی و معنوی، آن را پُر کرده بود و در کل، جامعه عربستان در آن دوره، دارای آهنگ و جهت پیشروانهای نبود؛ از نظر مادی، مردم از وضع اقتصادی خوبی برخوردار نبودند و از نظر معنوی، از دین قابل دفاع عقلانی و پیراسته از خرافات بی بهره بودند. قتل و غارت، شرب خمر و قمار در میان آنها رواج داشت. از نظر اقتصادی، شرک و بت پرستی در میان تعداد زیادی از اعراب رواج داشت، گرچه گروههای کوچکی از یهود و نصارا و موحّدان دیگر ـ که دین الهی داشتند – نیز در میان آنها میزیستند.
پیامبر و سیاست
از نظر سیاسی میتوان مهمترین ساخت سیاسی جامعه جاهلی عرب را در قبیله جستجو کرد. قبیله، به جماعتی گفته میشود که بر اساس «نَسَب» و «خون» به همکاری در جهت بهبود معیشت خود اقدام کرده باشند. عالم همبستگی اعضای قبیله «عصبیت» (تعصّب قبیلگی) است. رئیس قبیله، شیخ قبیله است که لازم است مُسن، مجرّب، عاقل، شجاع و ثروتمند باشد. او مسئول جنگ و صلح و پیمانها و مهمانیهای قبیلهای است. از مهمترین قبایل در جزیرهالعرب میتوان از قبیله قریش نام برد. مهمان نوازی و شجاعت در میان آنان، یک فرهنگ و عادت بود. اهتمام به شعر و ادب و خطابه و دانش تبارشناسی و یا علم اَنساب، از دیگر ویژگیهای اعراب جاهلی بود.
پیامبر(ص) با شکل دهی «امّت» (یعنی همه کسانی که اسلام آوردهاند، از هر زبان و نژاد)، محور عقیده را بر عصبیت و نَسَب و خون، چیره ساخت و خود، رهبری امّت را به عهده گرفت.
پیامبر و اجتماع
بخش بعدی اقدامات پیامبر اسلام(ص)، تغییر خصایص، ویژگیها و ابعاد منفی جامعه عصر خویش بود. نخستین اتفاقی که افتاد، تغییر در شخص پیامبر(ص) بود و تبدیل شدن او از یک انسان معمولی، به یک انسان مسئول و متعهّد (متعهّد به هدایت انسان و مسئول در برابر خداوند). این تغییر، توسط وحی صورت گرفت و از آن با عنوان «بعثت» یاد میشود. پس از این حادثه، پیامبر(ص) به ابلاغ وحی، اِنذار و دعوت مردم به سوی خدا مأمور میشود و در این راستا، تغییر در محتوای باطنی و اندیشه و فکر مردم را محور کار و فعالیت خویش قرار میدهد. سه سالْ دعوت مخفیانه و پس از آن، دعوت علنی و همگی، بر محور اصل «دعوت» انجام گرفت. این اصل، هیچگاه از دستور کار پیامبر(ص) خارج نشد، حتی وقتی که در مدینه بود و به موفّقیتهای زیادی در عرصه داخلی رسید، دعوت سران دیگر قبایل، کشورها و امپراتوریها را به سوی خدا و اسلام آغاز کرد.
اقدامات اجتماعی پیامبر(ص)
به طور کلی، اقدامات آن حضرت در این خصوص، به دو بخشْ قابل تقسیم است: اقداماتی که به «تغییر در افکار» معطوف بود و اقداماتی که در جهت «تغییر در رفتار» انجام میگرفت. البته لازمه تغییر در رفتار، تغییر در افکار است، منتها ما دو نوع فکر و به تعبیر حکما دو نوع حکمت داریم: حکمت نظری و عملی. حکمت نظری، یعنی علم به آنچه هست، مثل علم به وجود خدا، و حکمت عملی، یعنی علم به بایدها و نبایدها. انجام دادن و ترک کردن این بایدها و نبایدها و به تبع آن، ساختن ساختارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دینی، در اختیار ما انسانهاست.
تحوّلات نظری
مهمترین اقدامات پیامبر خاتم(ص) در بخش نظری – که میتوانیم از آن به «انقلاب اعتقادی» یاد کنیم – ، از این قرار بود:
ـ معرّفی خداوند بزرگ به مردم، با تمامی ویژگیها و صفات، نفی شرک و بسط تفکّر خداپرستی و توحید و به عبارت دیگر، تغییر جهان بینی مردم؛
ـ توصیف موجودات روحانی عالم، از قبیل فرشتگان و ملائکه؛
ـ توصیف وجود انسان و جایگاه عقل و نفس و روح در او؛
ـ توصیف نبوّت و رهبری و چگونگی انزال وحی؛
ـ توصیف مرگ، حیات اخروی و معاد؛
ـ توصیف امتهای خوب و بدِ گذشته و دعوت به تفکّر در سرگذشت آنها.
تمامی مباحث یاد شده، در قرآن مجید و بویژه در قالب آیات مکّی آمده است.
تحوّل عملی
در بخشهای عملی یا افکاری – که به منظور تغییر در رفتار عرضه شد – ، میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
ـ ارائه افعال و گفتارهایی برای تعظیم و تمجید خداوند و عبادت او مانند نماز. از این مورد میتوان به تنظیم روابط میان انسان و خدا یاد کرد.
ـ ارائه مدلهای رفتاری و گفتاری برای گرامیداشت همنوعان و ایجاد روابط انسانی پایدار. از این مورد میتوان به تنظیم روابط میان انسانها با یکدیگر یاد کرد. بخشی از این مسائل، در حیطه مسائل اخلاقی قرارمیگیرند و بخشی، در حوزه مسائل فقهی. این دستورها، تغییراتی در عرصههای اقتصادی، فرهنگی، مذهبی، اخلاقی و سیاسی پدید آورْد از قبیل: وفای به عهد، کَظم غِیظ، تواضع، عدم تجسّس در زندگی خصوصی افراد، بزرگ داشت پدر و مادر و کودک و همسر، انصاف و عدل، رعایت بهداشت، احترام به مالکیت افراد و….
ـ ارائه مدل عملی در تنظیم رابطه مردم و حکومت – که در مدینهالنبی محقّق شد – . طبق این مدل، تشکیلات و سازمان حکومت، بر اساس بیعت و مشارکت همگانی و تأییدات الهی شکل گرفته، در خدمت امّت بود. از استبداد و خودرأیی، خبری نبود و مشارکت در امور، جای آن را گرفته بود. تأمین سعادت مردم، تأمین رفاه، امنیت و استقلال از اهداف دولت اسلامی بود. از تبعیضهای اقتصادی و سیاسی، خبری نبود و همه کسانی که در زمره پیروان آن حضرت قرارگرفته بودند، با هم همکاری صمیمانه داشته، نسبت به هم خیرخواه بودند. البته پیامبر(ص) و مسلمانان و جامعه نوپای اسلامی، چه در مکّه و چه در مدینه، دشمنانی نیز داشتند که مشرکان، یهودیان و سپس منافقان، از مهمترین آنان به شمار میرفتند.
هجرت، حرکتی سرنوشت ساز
مشرکان، مبارزه خود با پیامبر اسلام(ص) و مسلمانان را از رویارویی با قرآن شروع کردند و آن را شعر، سِحر، اساطیر پیشینیان و … نامیدند و پس از ناکام ماندن در مبارزه با قرآن، مبارزه با پیامبر(ص) را آغاز کردند. ابتدا سازشهای سیاسی و اقتصادی و عبادی را پیشنهاد کردند که هیچ کدام پذیرفته نشد، تا این که دست به آزار و اذیت آن بزرگوار زدند و حتی به قتل آن حضرتْ همت گماردند که پیامبر(ص) با هجرت به مدینه و تشکیل حکومت در این شهر، خود را از این توطئه رهانید. یهودیان نیز از پیام شکنی و توطئه برای قتل ایشان کوتاهی نکردند و در مواردی (مثل جنگ احزاب)، با مشرکانْ هم دست شدند. منافقان هم در هر فرصتی از درون، جامعه اسلامی مدینهالنبی را مورد هجمه خویش قراردادند و در جهت اهداف خویش، به هر اقدامی دست یازیدند.
تحوّل فرهنگی، محور همه تحوّلات
با همه دشمنی و توطئهها، پیامبر(ص) و مسلمانان پیروز شدند. البته مسائل مختلفی در پیروزی و گسترش اسلام نقش داشت و نمیتوان از نقش معجزات و بویژه قرآن، خصوصیات شخصیتی پیامبر(ص) از قبیل: خودی بودن، شرافت نسبی، گذشته نیکو، اخلاق حسنه، لیاقت و کاردانی، ایمان قاطع، شناخت درست شرایط زمانی و مکانی و سیاسی و اجتماعی، و نیز نقش سایر مسلمانان بویژه خدیجه(س) و ابو طالب و علی و حمزه و جعفر و … هم چنین نقش خلأهای حقوقی، اخلاقی، سیاسی، اعتقادی و موقعیت مکّه و فطری بودن دین اسلام و محتوای آن و نقش خصلتهای مثبت موجود در میان اعراب، از قبیل: عادت داشتن به زندگی سخت و شجاعت و مهمان نوازی و تعهّد در مقابل بیعت و تعصّب و رقابت، صرف نظر کرد.
امّا نقش اصلی در این تغییر و تحوّلات، مربوط به تغییری است که در محتوای فکری و باطنی انسانها (فرهنگ) اتفاق افتاده است. انقلاب فکری و محتوایی، سبب میشود تا تمامی ارزشها، شناختها، دانشها، باورها، نگرشها، گرایشها و حتی احساسات و در مجموع، فرهنگ یک جامعه تغییر کند و به دنبال آن، زمینه فعالیتهای دیگری مانند مشارکت افراد در اقدامات نظامی و اقتصادی، به منظور پیشرفت آرزوها و خواستهای دینی، فراهم گردد. بنا بر این میتوان چنین نتیجه گرفت که در دوره سیزده ساله مکّه، تمامی اقدامات، متوجّه مسائل فرهنگی و معنوی است. به تعبیر دیگر، در این دوره، محور فعالیتها، «فردسازی» است، چنانکه در دوره مدینه، محور فعالیتها «جامعه سازی» است.
پیامبر و فرهنگ سازی
اگر چه در حیات پیامبر(ص) مسائل نظامی، نظیر جنگ بدر، اُحد و احزاب و سایر برخوردهای نظامی پیش آمد، امّا هیچ یک از این نبردها به منظور تحمیل دین بر دیگران صورت نگرفت، بلکه جنبه دفاعی داشت. از آنجا که نظام اسلامی، نظر به نوع روابط، موظّف است از کیان اسلام دفاع کند، نیروی نظامی نیز در کنار ابزارهای دیگر، پیش بینی شده است. به این ترتیب، پیامبر اسلام(ص) موفق شد با استفاده از شیوهها و ابزارهای فرهنگی، نبوّت و رهبری الهی را به جای شیخ قبیله، دین اسلام و ارزشهای اسلامی را به جای ارزشهای جاهلی، توحید را به جای شرک، مسئولیت پذیری را به جای مسئولیت گریزی، عقیده به معاد را به جای عقیده به آینده پوچ و عبث، کار و تولید و مالکیت و غنا و وسیله بودن ثروت برای کسب خیر را به جای دزدی و غصب و تنبلی و غارت و فقر و هدف بودن ثروت، فضایل اخلاقی را به جای رذایل اخلاقی، کمک به نیازمندان و آزاد کردن بردگان را به جای به بیگاری کشاندن انسانهای مستضعف و برده کردن آنها، حکومت جهانی را به جای حکومت قبیلهای، منافع اسلامی و انسانی را به جای منافع قبیلهای، اعتماد را به جای بی اعتمادی، مسابقه در خیرات را به جای رقابت در شرارتها، ایثار و عدل و انصاف را به جای غارت و ظلم، و تلاش برای دستیابی به آینده بهتر را به جای رکود و تلاش برای حفظ وضع موجود، قرار داد.
پیامبر و پیشرفت امّت
پیامبر(ص) موظّف است تمامی غل و زنجیرهای مادی و معنوی را از دست و پا و ذهن بشر بگشاید و او را به عنوان انسان خلّاق، مبتکر و مختار، به سوی خدا دعوت نماید. ایشان در راه رسیدن به این اهداف و آرمانها فقط از ابزار مشروع استفاده نمود؛ چرا که نیرنگ و خیانت، تجاوز و اِعمال زور، در سیره پیامآوران وحی، هیچ جایگاهی ندارد.
پیامبر(ص) زنان را نیز وارد صحنه کرد و به هنگام بیعت، با زنان نیز بیعت نمود. در قرآن کریم نیز از زنان، نمونهای همچون آسیه، مریم و هاجر، و از عقل و خرد بلقیس و ایمان آوردن او به حضرت سلیمانْ یاد شده است. پیامبر(ص) در عصری که مردم، فرزند دختر داشتن را ننگ و عار میدانستند و از شنیدن خبر صاحب دختر شدن، چهره در هم میکشیدند، از دخترش به بهترین وجه، یاد کرده، او را احترام میکند.
هرچند پس از رحلت پیامبر(ص) در این حرکت، انحراف ایجاد شد، امّا این انحراف، آن قدر نبود که بتواند در کاخ رفیعی که پیامبر اسلام(ص) بنیاد گذارده بود، خللی وارد کند. آن حضرت، فرهنگ و تمدّنی تأسیس کرد که تا امروز، به حرکت خودش ادامه میدهد. این فرهنگ، گرچه در برخی از بُرههها با رکود و زوال و انحطاط مواجه بوده است، امّا به دلیل وجود قرآن – که منبع لایزال وحی الهی است – ، همیشه استعداد حیات و بالندگی آن محفوظ است. به امید روزی که درخشش، اعتلا و عظمت فرهنگ و تمدّن شکوهمند نبوی(ص) را در جامعه جهانی، به نظاره بنشینیم!
منابع
- اسلام شناسی، علی شریعتی، تهران: چاپخش، هفتم، ۱۳۸۱
- بامداد اسلام، عبد الحسین زرّین کوب، تهران: امیرکبیر، هشتم، ۱۳۷۷
- بسط تجربه نبوی، عبد الکریم سروش، تهران: صراط، سوم، ۱۳۸۰
- پیامبر اُمّی، مرتضی مطهری، تهران: صدرا، دوازدهم، ۱۳۷۷
- پژوهشی در سیره نبوی، رسول جعفریان، تهران: امیرکبیر، اوّل، ۱۳۸۲
- کارنامه اسلام، عبد الحسین زرّین کوب، تهران: امیرکبیر، پنجم، ۱۳۷۶
- کتاب توسعه (نظریههای اجتماعی)، جواد موسوی خوزستانی، تهران: نشر توسعه، اوّل، ۱۳۸۱