دیپلماسی حکومت پیامبر اکرم (ص)

بسم‌الله الرحمن الرحیم

دیپلماسی حکومت پیامبر اکرم (ص)

نویسنده: اصغر افتخاری

منبع: مطالعات تاریخ اسلام سال اول تابستان ۱۳۸۸ شماره ۱

 

چکیده

در این مقاله مؤلف سعی دارد تا با ورود به فضای سیاسی حاکم بر اولین حکومت اسلامی، در قالب ساختار و واژگان علوم سیاسی، دیپلماسی حکومت پیامبر(ص) را بررسی کند. برای این منظور پس از نقد تعاریف موجود از دیپلماسی در علم سیاست، مولف اقدام به ارائه تعریفی تازه نموده و سیره عملی و نظری پیامبر(ص) را با توجه به آن ساختار و قالب مورد بررسی مجدد قرار داده تا در نهایت دیپلماسی حکومت پیامبر(ص) برای خواننده توضیح داده شود. درک روابط قدرت در عصر پیامبر(ص) اولویت نخست پس از آن گونه شناسی دیپلمات‌ها صورت پذیرفته و با توجه به معیارهای چهارگانه مطرح، انواع دیپلمات‌ها معرفی شده‌اند. و برخی ویژگی‌های دیپلمات‌ها چون التزام اخلاقی، مقبولیت مردمی، علم و آگاهی، زبان دانی و سخنوری و بالاخره حسن ظاهر به عنوان مهمترین شاخص‌ها مورد بررسی قرار گرفته است. درادامه وظایف پنجگانه انواع دیپلمات‌ها مطابق با نیازهای آن عصر تعریف شده است. فصل مهم این مقاله را «روش‌های دیپلماتیک» تشکیل می‌دهد. در این فصل روش‌های مسالمت آمیز و نظامی معرفی گردیده است است. مکاتبه، مذاکره، امان، عفو و بخشش، ترغیب، گسترش روابط، تظاهر، وقت کشی، میانجیگری، جلوگیری از تشنج و بالاخره استفاده بهینه از شرایط تحمیلی مهمترین روش‌های دیپلماتیک هستند در ذیل مقاله روش‌های مسالمت آمیز طرح شده‌اند. دسته دوم از روش‌ها نیز دربرگیرنده موارد ذیل می‌باشد: ارهاب، سرکوب، تشکیل گروه فشار نظامی و صلح تاکتیکی. در ادامه دو موضوع مهم حقوق دیپلمات‌ها و مصونیت‌های دیپلمایتک مورد بحث قرار گرفته و همخوانی آن با عرف سیاسی بررسی شده و در نهایت نیز نامه‌های پیامیر(ص) مورد تحلیل قرار گرفته‌اند و ظرافت‌های دیپلماتیک آنها استخراج شده است. در مجموع مقاله حاضر ضمن ارائه تصویری کلی از دیپلماسی اسلامی، راه را برای محققان و منتقدان، جهت تأمل در این بحث بسیار مهم می‌گشاید.

 

 

مقدمه

«هرگاه بخواهیم [جهان] به برج بابل جدیدی بدل نشود، باید به دیپلماسی سنتی و قواعدش و به سکوت‌های ارادی و حساب شده‌اش و همچنین به اصالت سیاسی بازگردیم..»[۱] (آمیگه، ۱۳۶۶، ۱۴)

پیوند زدن سرنوشت جهان به دیپلماسی، اگرچه اغراق آمیز می‌نماید ولیکن حکایت از اهمیت بسیار زیاد آن دارد که عالمان علوم سیاسی هر عصر و زمانی باید به آن توجه نمایند.

درمتون سیاسی موجود که متأثر از سنت غربی است، دیپلماسی، همچون دیگر شاخه‌های علم سیاست، از چشمه تفکرات و اعمال بزرگان یونان و روم سیراب می‌شود. این در حالی است که دیپلماسی به عنوان همزاد سیاست، ریشه و تاریخ بس طولانی‌تری دارد. در این مقاله به تأمل پیرامون «دیپلماسی عصر «نبوی» – یعنی زمان تأسیس اولین حکومت اسلامی به دست پیامبر اکرم (ص) – می‌پردازیم و از این حقیقت پرده برمی‌داریم که حکومت اسلامی با استعانت از اصول الهی و انسانی توانسته بود چارچوب مشخصی را برای این حوزه از فعالیت سیاسی، بنیان گذارد. برای این منظور نخست به بیان تعریف دیپلماسی پرداخته و در ادامه از حقوق و مصونیت‌های دیپلماتیک، روش‌های دیپلماتیک، وظایف و شرایط دیپلمات‌ها سخن خواهیم گفت. از حیث روش شناختی، مؤلف منابع اصلی در تاریخ اسلام را از نظر گذرانده و سپس سعی نموده با ورود به فضای سیاسی صدر اسلام، معنای مورد نظر از دیپلماسی را در آن زمان درک و مطابق ساختارهای متعارف و آشنا براى محققان امروزی، آن را بازسازی نماید.

موضوع دیپلماسی على رغم اهمیتی که دارد، کمتر مورد توجه پژوهشگران حوزه سیاست اسلامی قرار گرفته است. امید است که این مقاله بتواند نقطه آغاز مناسبی جهت ورود به این وادی باشد. در مجموع سعی شده اصول اسلامی با استناد به سیره عملی و نظری حضرت(ص) به زبان امروزی بیان گردد تا برای دانش پژوهان و دانشجویان جامعه کنونی ما و متولیان امور اجرایی جذابیت لازم را داشته باشد.

الف) تعریف دیپلماسی

از دیپلماسی تعابیر متعددی به عمل آمده، «هدایت و تنظیم روابط بین ملل در زمینه‌هایی از قبیل عقد قراردادهای تجاری»، «مهارت انجام فعالیت‌هایی از قبیل مذاکره، عقد قرارداد» و «مهارت در نحوه رفتار با مردم»(۱۹۸۲,۳۹۸Guralnik-) که درگذر زمان توسعه مفهومی پیدا کرده و «هرگونه گفت وگو بین دو دولت مستقل»(Der Derian ,1992 Watson1987,)را شامل می‌شود و به تعبیر ساده‌تر نوعی «ارتباط نهادینه شده بین سیاست‌گذاران» است. ( ۱۰۲۷ ,۱۹۹۲,Fararاین تعریف ازدیپلماسى سابقه اى بیشتر ازپنج قرن ندارد، لذا شکل مدرن دیپلماسی امروزی را عالمان این حوزه حداکثر وام‌دار تحولات دیپلماتیک قرون ۱۷ و ۱۸ می دانند[۲]

بدیهی است که اتخاذ چنین بینشی اجازه طرح موضوع «اصول دیپلماتیک حکومت اسلامی» درعصر پیامبر(ص) را نمی‌دهد و این، حکایت از ناکارآمدی تعاریف موجود دارد.

حقیقت آن است که دیپلماسی در چارچوب مکاتب مختلف معانی متفاوتی یافته است به گونه‌اى که گاهى با یکدیگر اختلاف اصولی هم دارند. (۹۲-۷۰ ,۱۹۹۷,Freeman) به عنوان مثال جمعی از نویسندگان از منظر مسائل «رشد و توسعه»[۳] به دیپلماسی نگریسته اند، در حالی که افرادی چون «کارل دویچ»[۴] از منظر «سیستمی» به آن نگاه کرده و در نهایت دیپلماسی را «یک نظام ارتباطی» معرفی نموده‌اند که ضرورتاً با بینش قائلان به مکتب رشد هماهنگی ندارد.

نکات فوق مؤیّد این معناست که با حفظ اهداف اصلی دیپلماسی- مواردی از قبیل: تغییر یا حفظ سیاست‌های یکدیگر، رسیدن به توافق بر سر مسائل مورد اختلاف، تبادل نظر واحدهای سیاسی، تبلیغ و … می‌توان در هر دوره از وجود نوعی دیپلماسی سخن گفت. بنابراین واحدهای سیاسی- که ضرورتاً منحصر به «دولت/ ملت‌ها»[۵] نمی‌شوند- جهت درک و هدایت «تصمیم گیری‌های سیاسی یکدیگر اقداماتی انجام می‌دهند که به رغم اختلاف ظاهری، ذیل عنوان دیپلماسی می‌آیند. بر همین اساس در این نوشتار از دیپلماسی در عصر نبوی، بحث خواهیم کرد.

ب) ساختار قدرت در عصر نبوى

دیپلماسی درعصرپیامبر(ص) معنای گسترده‌تری داشته و ناظر بر تنظیم روابط مختلفی بوده است، از آن جمله:

یک – روابط قبایل با یکدیگر (رابطه قبیله‌ای)

دو- روابط حکومت‌ها با یکدیگر (رابطه حکومتی)

سه – روابط حکومت‌ها با قبایل (رابطه حکومتی- قبیله‌ای)

بدیهی است که به علت مطرح نبودن «دولت- ملت‌ها» به عنوان بازیگران عرصه بین‌المللی، تحدید دیپلماسی به روابط بین این واحدها در این زمان اصلاً وجهی ندارد و به جای آن رابطه حکومت‌ها با قبایل مطرح است. بنابراین دیپلماسی نیز در این بستر معنا پیدا کرده است و جهت درک اصول و روش‌های آن باید تاریخ روابط این کانون‌ها مورد بررسی قراربگیرد.

آنچه گفته شد نباید بر تفاوت همه جانبه دیپلماسی در سنت اسلامی با سنت غربی حمل شود؛ چرا که گذشته از تفاوت‌های فوق‌الذکر-همان‌گونه که بیان شد- اهداف اولیه دیپلماسی یکسان بوده و در هر دوره‌ای قابل طرح و بررسی می‌باشد. تحدید دیپلماسی براساس بازیگران صحنه سیاست- که امروزه مورد اقبال تمام است- نگرش صحیحی نیست. «دولت- ملت‌ها» اگرچه از اهمیت بسیار زیادی برخوردار می‌باشند و لیکن حیات سیاسی انسان همیشه درهمین چارچوب قرار نداشته و این ساختار برای همیشه هم موقعیت خود را حفظ نخواهد کرد. (Dunn, 1995)

ج) گونه شناسی

در عرف دیپلماتیک امروزی، دیپلمات‌ها از جهات مختلفی تقسیم بندی می‌شوند: دائم یا موقت بودن ایشان، سطح فعالیت (سفیر، کاردار، وزیرمختار و …)، حوزه فعالیت (سیاسی، اقتصادی- تجاری، فرهنگی و …)، نوع مأموریت (دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک) و …(دبیری، ۱۳۷۴؛ ملکی،۱۳۷۰، ۲۰-۳۰) اما در عرف سیاسی دوران تأسیس حکومت اسلامی پیامبر اکرم(ص) مشاهده می‌شود که گونه‌شناسی خاصى حاکم است که با تعریف ارائه شده از دیپلماسی در آن زمان هماهنگی دارد. بنابراین براساس معیارهای رایج در آن زمان گونه‌های مختلف دیپلمات‌ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

  1. نحوه انتخاب

انتخاب نمایندگان به سه شکل انجام می‌شد:

شکل اول- انتصاب با نظر مستقیم حضرت محمد(ص). به عنوان مثال: در جریان نزول سوره برائت که پیامبر اکرم(ص) به دور از توصیه دیگران، حضرت علی(ع) را به عنوان رسول خود منصوب فرمود.[۶]

شکل دوم- تقاضای ارسال نماینده توسط بزرگان واحد سیاسی محل مأموریت؛ که در جریان رجیع و بئرمعونه می‌توان این نمونه را مشاهده کرد. لازم به ذکراست که این تقاضا گاهی درخصوص شخص یا اشخاص معینی بوده و گاهی بدون تعیین مصداق صرفاً ارسال نماینده و سفیر درخواست می‌شده است. (عبدالواحد، ۱۹۸۲، ۱۲۵)

شکل سوم- انتصاب تکلیفی. به عنوان مثال در جریان شکست قبیله بنی حارث بن کعب، خالد به فرموده حضرت رسول(ص) جمعی از رؤسای آنها را به عنوان هیئت سیاسی راهی مدینه کرد(ابن هشام،ج۲، ۵۹۴) که صبغه تکلیفی آن آشکار است. در مواردی نیز همچون عمروبن مره الجهنی(همان،ج،۲، ۵۴۱) این انتصاب با تقاضای شخص و موافقت پیامبر(ص) صورت گرفته است.

  1. تعداد دیپلمات‌ها

از حیث تعداد فرد، گروه و یا هیأت دیپلماتیک از سوی حضرت(ص) اعزام می‌شد؛ که در عرف سیاسی آن زمان سابقه هم داشته است. در جریان فروپاشى بت لات، پیامبر(ص) دونفر[۷] و در جریان اسلام آوردن پادشاهان حمیر(همان،ج،۲ ۵۸۸-۵۸۹) و یا جمع آوری زکات توسط «ولیدبن عقبه بن ابی معیط»، هیئت‌های دیپلماتیک اعزام شدند.(همان،ج،۲ ۲۹۶) هیأت‌های دیپلماتیک را در اصطلاح رایج آن زمان «وفد» می‌گویند و سال نهم هجری از این حیث دارای اهمیت بسیاری می‌باشد

  1. مدت مأموریت

از نظرمدت مأموریت، نمایندگان و دیپلمات‌ها یا موقت و یا دائمی بوده‌اند. اکثر دیپلمات‌ها البته به صورت موردی اعزام می‌شده‌اند، با این حال مأموران مشهور به «نقیب» به عنوان منصبى دائمی، تلقی می‌شدند. به همین خاطر «بنی نجار» پس از فوت «اسعدبن زراره» به نزد حضرت(ص) رفتند و تقاضای نصب شخص دیگرى را در این شغل کردند.(ابن هشام، ج۲، ۵۰۷ به بعد)

  1. خاستگاه دیپلمات ها

اگرچه رؤسای قبایل و حکومت‌ها به اقتضای قدرت، نقش مهمی در فعالیت‌های دیپلماتیک ایفاء می‌کردند و مذاکرات در حد سران امر رایجی بوده است اما حضرت محمد(ص) نیز تا حد امکان نسبت به این حوزه از فعالیت‌های دیپلماتیک اعمال نفوذ می‌نمودند؛ با این حال اشخاصی که درمیان طایفه و قبیله خود عنوانی کسب کرده بودند از حیث انجام مأموریت‌های دیپلماتیک بیشترین سهم را داشتند. (همان ، ج،۲ ۵۷۵-۵۷۶) توضیح آن‌که در بستر اندیشه اسلامی، ازآنجا که اصالت با تبلیغ اصول و ارزش‌های اسلامی بود؛ گاهى افراد تازه مسلمانی که چندان نام و عنوانی نداشتند و یا این‌که در داخل ساختار حکومتی نبودند، امکان تصدى این مقام را می‌یافتند. درک این پدیده به مقدم بودن امر تبلیغ بر دیپلماسی و شمول تبلیغ نسبت به دیپلماسی برمی‌گردد که خود موضوع مستقلی بوده و شایسته تأملی جداگانه است.[۸]

د) ویژگی‌های دیپلمات‌ها

ویژگی دیپلمات‌ها، موضوعی متأثر از تعریف سیاست، ساختار سیاسی حاکم بر محیط بین‌المللی و ایدئولوژی حاکم بر هر واحد سیاسی می‌باشد. به همین خاطر است که طیف متنوعی از ویژگی‌ها برای یک دیپلمات در طول تاریخ ارائه شده که در میان آنها به موارد ثابت و متغیر متعددی می‌توان اشاره داشت. نظر به تعدد منابع تعیین کننده، توافق بر ویژگی‌های واحد و یکسان بسیار مشکل می‌نماید به گونه‌ای که در فرهنگ سیاسی معاصر درخصوص موارد ساده‌ای مانند «راستگو بودن دیپلمات» هم حتی اختلاف نظر است.(دبیری، ۱۳۷۴، ۷۵-۱؛ دبیری، ۱۳۶۹، ۳۰-۲۰) به عنوان مثال ماکیاولی[۹]  فقط تظاهر به راستگو بودن را کافی می‌داند. در بینش سنتى غرب این اعتقاد شکل گرفته است که: یک سفیر فرد راستگویی است که به خارج از کشور فرستاده می‌شود، تا به خاطر مملکت خود دروغ بگوید. بنابراین با توجه به ساختار سیاسی دین اسلام و شرایط منطقه‌ای حجاز، باید از ویژگی‌هایی سخن گفت که با ممالک اسلامی سنخیت دارند.

لازم به ذکر است افرادی که از سوی حضرت(ص) به عنوان نماینده و یا سفیر به سوی دیگر قبایل و واحدهای سیاسی می‌رفتند، در مجموع از بهترین‌های امت اسلامی بودند؛ اگرچه بعضاً افرادی چون خالد بن ولید در تحقق خواسته‌های پیامبر(ص) چندان موفق نبودند. در نامه پیامبر(ص) به ملوک حمیر این اصل کلی صراحتاً ذکر شده است، آنجا که حضرت(ص) می‌نویسند: «همانا من از میان صالح‌ترین افراد خودم که در دین و علم سرآمد هستند، کسانی را نزد تو فرستاده‌ام.» (اسحاق بن محمد، ۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۴۶) بنابراین با تأمل در سیره نبوی و قبول کلی نکته فوق می‌توان به ویژگی‌هایی اشاره داشت که می‌تواند برای امروز نیز کارآمد باشد:

  1. التزام اخلاقی

پیامبر اکرم(ص) چون «عمروبن مره الجهنی» را به عنوان رسول خود، فرستادند، متذکر شدند: «برتو باد ملایمت کردن با مردم، گفتار محکم وحکیمانه و این‌که تندخو نباشی و از تکبر و حسادت کاملاً به دور باشی…»(ابن کثیر،۱۴۰۲ ج،۱، ۳۵)

  1. مقبولیت

پیامبر اکرم(ص) به نظر و خواست ساکنان محل مأموریت – تا حد امکان- توجه می‌نمود. لذا در روایت «ابن اسحاق» به هنگام فوت «ابی امامه اسعدبن زواره»- نقیب قوم بنی‌النجار- این‌طور روایت شده: که چون ایشان از حضرت(ص) تقاضای جای‌گزینی و انتخاب فرد دیگری را نمودند، پیامبر(ص) با عنایت به شرایط سیاسی «بنی النجار»، از انتصاب یکی از افراد این قبیله که به هرحال منجر به برتری جویی گروهی از ایشان بر گروهی دیگر می‌شد و چه بسا پذیرش عمومی «نقیب» را با مشکل مواجه مى‌ساخت، سرباز زده؛ خود این مقام را عهده‌دار شدند و همگان بدان گردن نهادند. (همان،ج۲، ۳۳۰) در گفت وگوی بین حضرت(ص) با «مسیره بن مسروق العبی» نیز همین استدلال دیده می‌شود، آنجا که مسیره از مخالفت قومش سخن گفته و با این جمله که «مرد با قومش [معنا و وجود] می‌یابد» ازاعزام به سوی قومش به عنوان رسول پیامبر(ص) بازماند.

  1. علم و آگاهی

سفیران و مأموران پیامبر(ص) از علم و حکمت کافی برخوردار بودند. چون نماینده پیامبر(ص) نزد «مقوقس» حاکم اسکندریه رفت، بین آن دو پرسش و پاسخی در امور مختلف درگرفت؛ پادشاه درآخرگفت: «توحکیمی هستی که از نزد حکیمی آمده‌ای»(همان،ج۳، ۵۱۵) با عنایت به شرح وظایف دیپلمات‌ها- که در ادامه ذکر خواهد شد- معلوم می‌شود که داشتن علم و آگاهی چه نسبت به دین و چه اوضاع و احوال سیاسی محل مأموریت، ضروری بوده است.[۱۰]

  1. زبان دانی و سخنوری

سفرای پیامبر اکرم(ص) که نزد ملوک و اقوام مختلف می‌رفتند، خود با مخاطب نامه پیامبر(ص) گفت وگو می‌نمودند و این مطلب مبین زبان‌دانی ایشان می‌باشد.[۱۱] در جریان پیامبر(ص) گفت وگو می‌نمودند و این مطلب مبین زبان‌دانی ایشان می باشد. هجرت مسلمانان به حبشه نیز جایگاه و اهمیت سخنوری جعفر و تاثیر آن به خوبی مشاهده می‌شود.[۱۲]

  1. حسن ظاهر

پذیرش نمایندگی یک واحد سیاسی دیپلمات‌ها را به رعایت ظواهر بیش از هر زمان دیگری مقید می‌سازد. این امر به انجام بهتر مأموریت سیاسی کمک می کند، بنابراین پیامبر(ص) به کارگزاران خود سفارش می‌کردند در مقام انتخاب پیک‌ها، علاوه بر شرایط فوق، وضعیت ظاهری را نیز در نظر داشته باشند.(حمیدالله،۱۳۷۴، ۳۹۶) لازم به ذکر است که درمقام تعیین صلاحیت‌های فوق، ملاک «موقعیت حال» افراد بوده است. بدین معنی که سابقه افراد چندان مورد نظر نبوده بلکه بیشتر تحول روحی افراد به واسطه انقلاب اسلامی حضرت محمد(ص) معیار و ملاک بوده است. دلیل این اصل نیز مشخص است، تأمین نیروی انسانی مورد نیاز، بدون رعایت چنین اصلی میسر نبوده و توجه به گذشته کفرآمیز افراد عملاً موجب رکود افراد می‌شد. وجود افرادی چون خالدبن ولید در دستگاه حکومت اسلامی و تصدی بعضی از پست‌های سیاسی توسط او بر همین اساس قابل توجیه است.

گذشته از پنج نکته فوق باید به مواردی اشاره داشت که جنبه عمومی داشته است. مواردی چون امانت‌داری، قوت جسمانی، داشتن سجایای اخلاقی از قبیل صبر و تحمل و اخلاق خوش و … در مجموع پیامبر اکرم(ص) به نسبت نیازهای سیاسی زمان، از میان نیروهای انسانی کارآمد و مسلمان اقدام به گزینش و استخدام سفیر می‌نمود. با دقت در احوال این جماعت می‌توان به اصول کلی مورد نظر حضرت پی برد.

هـ) وظایف دیپلمات‌ها

دیپلمات‌ها به عنوان فرستادگان سیاسی، از ابتدای تأسیس جوامع انسانی مشغول ایفاى نقش و اداى وظیفه بوده‌اند. به عنوان مثال تعیین حدود شکارگاه‌ها، حل و فصل مناقشات خانوادگی و طایفه‌ای و یا مهیا نمودن زمینه ازدواج‌های مهم (در حد سران) بین قبایل مختلف از جمله وظایف اولیه این دیپلمات‌ها بوده است.

بدیهی است که با پیشرفت جوامع انسانی و سازمان‌دهی هرچه بیشتر دولت، این نقش‌ها نیز دستخوش تحول شده است. دیپلمات‌ها با عنایت به رتبه و حوزه فعالیتی‌شان مسئولیت‌های متنوعی را عهده‌دار می‌باشند: مبادله اطلاعات، حمایت از اتباع و اموال آنان در خارج، نمایندگی نمادین کشور متبوعه و انجام اموری چون سخنرانی و کارهای تشریفاتی، ارائه نظر و مشارکت در اخذ سیاست‌های مربوطه و… از جمله این وظایف هستند که در ساختار سیاسی عصر حاضر برای دیپلمات‌ها تعریف می‌شود.(هالیستی، ۱۳۶۷) با توجه به سیره سیاسی حضرت محمد(ص) موارد ذیل را می‌توان به عنوان وظایف دیپلمات‌ها معرفی کرد.

  1. تصدی کلی امور قلمرو مربوطه

در جریان مباهله، بزرگ مسیحیان پس از انصراف از مباهله از حضرت محمد(ص) خواست فردی را با ایشان همراه سازد تا در بین آنها داوری کند. پیامبر(ص) نیز «ابوعبیده جراح» را برای ساماندهی کلی امور آن دیار راهی ساخت. جراح نماینده سیاسی پیامبر(ص) بود و از امتیازات مربوط به سفرا و فرستادگان برخوردار می‌گشت. (ابن هشام،ج۲، ۵۸۴) نمونه آشکارتر آن، نقبای دوازده گانه پیامبر(ص) می‌باشند که پس از انتصاب، پیامبر(ص) به ایشان فرمود: «شما در میان قوم خود عهده‌دار امور هستید، آن‌سان که حواریون عیسی بن مریم کفیل او و عهده‌دار مردم بودند، من نیز کفیل و عهده‌دار قوم خویش هستم.» (ابو زهره، ج۲، ۱۷۴)

  1. تعلیم و اجرای احکام دینی

جمعی از دیپلمات‌های اعزامی حضرت محمد(ص) افرادی بودند که برای آموزش و انجام احکام دینی در میان مردم به مناطق مختلف فرستاده می‌شدند. نصب «عمروبن حزم» در قبیله «بنی حارث» (ابن هشام،ج۲، ۵۹۵) تقاضای «عضل» و «القاره» از پیامبر(ص) متعاقب جنگ احد مبنی بر ارسال شخصی به سوی ایشان برای تعلیم احکام دینی و قرائت قرآن (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۱۲۵) و اعزام «ابوقلابه» به سوی قبیله‌اش جهت اقامه فرایض دینی (همان،۶۰۹) و پیش از همه اذن پیامبر(ص) به نماینده ویژه‌اش در مدینه- مصعب بن عمیر-  برای اقامه نماز جمعه (حمیدالله، ۱۳۷۴، ۹۶) از جمله مصادیق این مدعا هستند.

  1. رسیدگی به امور مالی

پیامبر(ص) در مواقع ضروری اشخاصی را به عنوان نماینده مخصوص خود در امور مالی راهی شهرها و قبایل مختلف می‌نمودند و در احکام صادره، خطاب به کارگزاران بخش‌های مورد نظر می‌خواستند تا در امور مالی مربوطه این نماینده همکاری کنند. به عنوان مثال «معاذ بن جبل» را در رأس گروهی به سوی «ذرعه بن ذی یزن» فرستاده و از او خواست پس از آمدن معاذ کلیه صدقات و جزیه‌های گردآوری شده را در اختیار وی قرار دهد. (بلاذرى،۱۹۸۸، ۷۷)

  1. نامه رسانی

پیک‌ها گروه دیگری از دیپلمات‌های آن زمان بودند که عهده‌دار رسانیدن نامه‌های سران کشورها و قبایل به یکدیگر بودند. وظیفه این افراد حفظ و نگهداری نامه ارسالی و رسانیدن آن به شخص مورد نظر و دریافت پاسخ آنان بود. (حمیدالله، ۱۳۷۴)

  1. انجام مأموریت‌های ویژه

پیامبر اکرم(ص) به اقتضاء زمان اقدام به اعزام نمایندگانی می‌کردند که این افراد مکلف به انجام یک مأموریت ویژه و معین بودند. وظیفه آنها به حسب مورد، تعریف می‌شده است. به عنوان مثال ابوسفیان و مغیره که از جانب پیامبر(ص) مأمور تخریب لات در میان ثقیف بودند (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱ش، ج۲، ۱۰۰۰) و یا مأموریت ویژه خالد بن ولید برای تخریب عزی (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۵۹۸) که مهم‌ترین رسالت‌های اضطراری بود. البته در انتخاب این افراد همیشه دقت‌های لازم وجود داشته و صرفاً هرکسی نمی‌توانست رهبری این‌گونه امور را بر عهده بگیرد؛ مثلاً در جریان نزول سوره برائت با این‌که ابوبکر به عنوان نماینده شخص پیامبر(ص) برای انجام مراسم حج بیرون رفته بود و در حقیقت یک سفیر پیامبر(ص) به حساب می‌آمد و لیکن حضرت(ص) در خصوص قرائت سوره برائت حضرت علی(ع) را انتخاب کرده و از پی ابوبکر فرستاد. (اسحاق بن محمد، ج۲، ۱۰۰۱) و – سیاست‌های دیپلماتیک در عرف سیاسی به تناسب روش‌های مختلفی چون مذاکره و گفتگو، مکاتبات مختلف دیپلماتیک، تذکر و اعمال خفیف و یا حتی آشکار قدرت و… از زمره روش‌های دیپلماتیک محسوب می‌شود. (دبیری، ۱۳۷۴؛ دبیری، ۱۳۶۹) اما در دیپلماسی اسلامی با توجه به عصر نبوی(ص) می‌توان به طیف متنوعی از روش‌ها دست یافت که عبارتند از:

اول- روشهای مسالمت آمیز

  1. مکاتبه:

ارسال نامه توسط حضرت(ص) برای هرقل امپراتور روم، خسرو پرویز پادشاه ایران، مقوقس مصر، نجاشی بزرگ حبشه و کارگزار کسری در یمن (معروف حسینى،۱۳۷۰، ج۲، ۲۴۰-۲۳۸) و یا سلطان عمان، پادشاه یمامه، پادشاه بحرین و زمامدار شامات؛ (ابن هشام، ج۲، ۶۰۸-۶۰۶) که معلوم می‌نماید که یکی از بنیان‌های محکم دیپلماسی آن زمان، توسل به راه‌کارهای مکاتبه بوده است.

  1. مذاکره:

پیامبر(ص) براى حل مسائل از طریق دیپلماسی به مذاکره و گفتگو بسیار علاقه‌مند بود. وجود سنت حسنه گفتگو با مخالفان و حتی مشرکان، چه قبل و چه بعد از تشکیل حکومت اسلامی درمکه و مدینه، (ابو زهره، ج۲، ۲۹) و سیره علمی پیامبر(ص) در جریان صلح حدیبیه مؤید این مدعا است. برای مثال در جریان صلح حدیبیه اگرچه نماینده مشرکان چندین مرتبه تغییر کرد و مشرکان جهت بستن راه‌های دیپلماتیک تلاش بسیار کردند، اما در نهایت با صبر و تحمل، کار با مذاکره به انجام رسید. (معروف حسینى، ۱۳۷۰، ۲۰۰- ۱۹۶)

  1. امان:

از جمله روش‌های متداول میان اعراب و مسلمانان امان بود. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۱، ۳۸۱-۳۷۰) امان که منجر به حفظ جان، مال و ناموس فرد و یا گروه و قومی می‌شد در میان مسلمانان وسعت قابل توجهی یافت؛ به گونه‌ای که هر مسلمانی اعم از زن و مرد می‌توانست اقدام به این کار نماید. در مجموع کاربرد این روش تأثیر مهمی به دنبال داشت که از جمله می‌توان به فتح بدون خونریزی مکه مکرمه اشاره داشت. (ابن هشام، ج۲، -۴۰۳-۴۰۱و ۴۳۰-۴۲۸و ۶۱۶-۶۱۲)

  1. عفو و بخشش:

پیامبر اکرم(ص) بنا به ملاحظاتی و جهت تألیف قلوب سعی داشتند از تقصیرات دیگران چشم پوشی کنند. این کار را تا بدانجا که حقی ضایع نمی‌شد، مقدم می‌داشتند. عفو افرادی مثل ابوسفیان، صفوان بن امیه، هند و… که در دشمنی با پیامبر(ص) کوتاهی نمی‌کردند و یا عفو عمومی کلیه مردم مکه، نمونه‌های بارز این مشی و روش می‌باشند که باعث جلب افراد و گروه‌های بسیاری به حکومت اسلامی شد. (افتخاری،۱۳۷۷-ب)

  1. ترغیب:

پیامبر اکرم(ص) تا آنجا که ممکن بود سعی می‌کردند با دادن بعضی از امتیازات مادی دل سخت مخالفان را نرم کرده و بدین طریق بدون جنگ و خونریزی به اهداف خود دست یابند. در جریان فتح مکه علی‌رغم برتری نظامی به تقاضای عباس جواب مثبت داده برای ابوسفیان امتیازی قائل شدند، باشد که دل او نرم شود و از دشمنی دست بکشد. دادن سهم بیشتر به مکیان تحت عنوان مولفه قلوبهم (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۵۴۹) و عفو صفوان ابن امیه و بخشش مالی به این دشمن دیرینه (همان، ج۳، ۵۸۵- ۵۸۴) از جمله مصادیق این مدعا هستند. پیامبر اکرم(ص) در مورد دیگر قبایل و حتی کشورها هم از این روش استفاده می‌کردند. مثلاً خطاب به نمایندگان قبیله هوازن می‌فرمایند: چنانچه مالک بن عوف- سرکرده فراری هوازن- برگردد و مسلمان شود، مال و کسان او را به همراه یکصد شتر به او بازپس خواهد داد، (همان،ج۳، ۶۸۳ ) و یا درجریان دعوت رؤسای دیگر کشورها به اسلام صراحتاً می‌فرمایند: «اگر اسلام بپذیرید به شما حکومت خواهم داد ولی چنانچه از پذیرفتن آن سرباز زنید پادشاهی شما از میان خواهد رفت.» (حمیدالله،۱۳۷۴، ۲۱۴)

  1. گسترش روابط:

روابط تجاری در تحکیم علقه‌های بین واحدهای سیاسی و در نتیجه حصول اهداف سیاسی از طریق غیر خشونت آمیز، نقش بسزایی ایفا می‌نمود. مشاهده می‌شود که مسلمانان از همان ابتدا نسبت به این روش مؤثر اقبال نموده و نتیجه آن عقد قراردادهای تجارى متعدد بوده است.[۱۳] از طرف دیگر پیامبر(ص) با عقد پاره‌اى از پیمان‌ها سعى نموده علقه‌هاى داخلی را بین گروه‌های مختلف محکوم سازد و از این طریق باب خشونت را مسدود سازد، از آن جمله می‌توان به پیمان مسلمانان و یهود،(ابن هشام، ج۱، ۵۸۸-۵۰۳) پیمان اخوت بین انصار و مهاجرین (همان، ج۵۰۵، ۱-۵۰۲) و پیمان‌های منعقده با قبایل مختلف در سال نهم هجری اشاره کرد. شاهد مثال دیگر این روش بسیار کارآمد، گسترش روابط فامیلی از طریق ازدواج می‌باشد که قبایل را به هم نزدیک می‌ساخت. ازدواج پیامبر(ص) با «ام حبیبه»، (ابن کثیر، ۱۴۰۲، ج۳، ۴۳۲) خواستگاری «میمونه» (ابن هشام، ج۲، ۳۷۲) و ازدواج «عبدالرحمن بن ً عوف» با دختر بزرگ قبیله «دومه الجندل» به سفارش پیامبر(ص) (همان، ج۲، ۳۴۰) تماماً از مواردی هستند که مسبوق به ملاحظات دیپلماتیک بوده است.

  1. تظاهر:

به نمایش گذاشتن توان جامعه اسلامی به این منظور که دشمنان فکر جنگ را از سر به در کرده به طریق دیگری به حل مسئله بیاندیشند، از جمله روش‌های دیپلماتیکی است که از سوی حکومت اسلامی به کار گرفته شده است. لازم به ذکر است که این روش در عصر پیامبر(ص) کاربرد زیادی داشته به گونه‌ای که قبایل مختلف همیشه سعی داشته‌اند با به نمایش گذاردن توان رزمی، علمی و مالی خود- از حیث کمیت و کیفیت جنگاوران، بزرگان و شاعران و …- برتری خود را بر دیگر قبایل به اثبات برسانند. به عنوان مثال یکی از علل شروع جنگ بدر و شکست سخت مشرکان، اصرار ابوجهل بر همین روش بود. ابوجهل برخلاف ابوسفیان که کاروان مشرکان را با حیله از دسترس مسلمانان دور کرده بود و معتقد به بازگشت سپاه قریش به مکه بود، اظهار داشت که: «ما برنگردیم مگر آن‌که سه شبانه روز در بدر اطراق کرده و شادی نماییم، باشد که از این طریق عظمت ما بر تمامی عرب روشن شود» (ابن هشام، ج۱، ۶۱۹-۶۱۸) و اینچنین بود که سپاه برنگشت و به جنگی سخت با مسلمانان گرفتار آمد.

اما در سیره نبوی موارد متعددی را می‌توان یافت که پیامبر اکرم(ص) و یا نمایندگان ایشان از شیوه فوق استفاده کرده‌اند که به اختصار به آنها اشاره می‌شود:

۷-۱. در جریان صلح حدیبیه وقتی«عروه بن مسعود ثقفی» به اردوگاه مسلمین آمد، شاهد احترام بیش از حد مسلمانان نسبت به پیامبر(ص) بود، او فرصت یافت از نزدیک ببیند که چگونه مسلمین گرد حضرت را گرفته و به آب وضویش تبرک می‌جویند. چون برگشت گفت: ای قریش من به دربار پادشاهان مختلفی رفته‌ام، پادشاه ایران و امپراطور روم و سلاطین حبشه، ولی به خدایانمان سوگند که هیچ یک را در میان قومش چون محمد ندیدم».(همان، ج۲، ۴-۳۱۳)

در همین واقعه بود که پیامبر(ص) پس از امضاى صلح‌نامه با مشرکین، دستور داد مسلمین مراسم قربانی را به جای آورند و شتر ابوجهل را که قریشیان بدان حساس بودند، قربانی کنند و بدین طریق در عین رضایت به صلح؛ قدرت مسلمانان را به نمایش گذارد. (همان، ج۲، ۳۲۰؛ معروف حسینى،۱۳۷۰، ۳-۲۱۰)

۷-۲. در جریان «عمره القضاء» به سال هفتم هجری، وقتی پیامبر(ص) مطلع شد مشرکان در کنار دارالندوه جمع شده‌اند تا شاهد تنگدستی و ضعف مسلمانان در خلال برگزاری مراسم حج باشند؛ فرمود: همگان راهی اقامه حج شوید و در کمال نظم و ترتیب اعمال به انجام آورید.

خود حضرت هم که پیشاپیش جماعت حرکت می‌نمود، مهار شتر را به دست عبداالله بن رواحه داد. او ضمن هدایت شتر در مناقب حضرتش و اقتدار ناشی از تأسیس حکومت اسلامی در مدینه رجز می‌خواند. (ابن هشام، ج۲، ۳۷۰؛ معروف حسینى،۱۳۷۰، ۳۴۲) نقل است که پیامبر(ص) در این سفر به مسلمانان فرمود: «خداوند رحمت کند کسی را که امروز خود را به ایشان نیرومند بنمایاند». (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۸۵۰)

۷-۳. در بازگشت از جنگ بدر در محله «روحاء» جمعی برای عرض تبریک به استقبال لشکر مسلمین آمدند. «سلمه بن سلامه» گفت: چه جای تهنیت؟ به خدا سوگند آنها پیرمردانی ناتوان و عاجز از جنگ بودند که مانند شتر دست و پا بسته آماده کشته شدن بودند!. حضرت(ص) پس از شنیدن این سخن فرمود: ای برادرزاده این چنین نیست! آنها بزرگان و اشراف بودند. (همان، ج۱، ۶۴۴)

۷-۴. پیامبر(ص) به هنگام عزیمت به سوی مکه، عباس را فرمود: ابوسفیان را (که تازه مسلمان شده بود) در تنگه نگه دار تا لشکر مسلمانان را ببیند. ابوسفیان چون رژه نیروهای مسلح اسلام را دید به فکر فرو رفت و چون به مکه رسید مکیان را از جنگ با مسلمانان شدیداً برحذر داشت. (ابن هشام، ج۴ ،۴۰۳-۴۰۲؛ بلاذرى،۱۹۸۸، ۴۷)

۷-۵. در جریان مفاخره گروه نمایندگی بنی تمیم با پیامبر(ص) نیز حضرت با کاربرد موفق همین روش و با کمک خطیب توانای مسلمانان «ثابت بن قیس» و شاعر نامی «حسان»، بنی تمیم مغرور را آرام کرده و ایشان بدون درگیری به اسلام رضایت دادند. (ابن هشام، ج۲، ۳-۵۶۱؛ معروف حسینى،۱۳۷۰، ۳۱۶-۳۱۷) گذشته از موارد فوق می‌توان به غزوه تبوک،(همان،۱۳۷۰، ۳۲۷-۳۲۳) واعزام سپاهی از مسلمانان شکست خورده در جنگ احد در فردای همان روز (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۶۸۷) و همچنین اعزام سپاه به موته (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۴۶۹-۴۵۸) اشاره داشت که هریک به نحوی دلالت به کاربرد روش فوق دارد. (همان،۵۳۰)

  1. وقت کشی:

پس از نقض صلح نامه «حدیبیه» توسط متحدان قریش، ابوسفیان با این امید که بتواند با حیله و نیرنگ سیاسی این مسئله را فیصله داده و از عواقب سوء نقض پیمان، قریش را خلاصی دهد، راهی مدینه شد. پیامبر اکرم(ص) که عزم فتح مکه داشت و از نیت ابوسفیان هم آگاه بود، نمی‌خواست او از غرض مسلمانان خبردار شود و تمهیدی بیندیشد و در عین حال هم به ابوسفیان تعرضی نشود. او برای مدتی در مدینه سرگردان ماند و رایزنی‌های وی با دخترش (که همسر حضرت(ص) بود) و ابوبکر، عمر و حتی دختر گرامی پیامبر حضرت فاطمه(س) جز وقت کشی نتیجه دیگری نداشت، در نهایت هم چون به مکه رفت، قریش گفتند: وای بر تو!آنان برایت کاری نکردند، مگر آن‌که بازی‌ات دادند.

  1. جلوگیری از بروز تشنج:

پیامبر اکرم (ص)، با توجه به مقتضیات دو اردوگاه اسلام و کفر؛ سعی کرد تا حد امکان از بروز تشنج‌هایی که منجر به بروز جنگ می‌شود، خودداری ورزد. به عنوان مثال در جریان صلح حدیبیه علی‌رغم اعمال ناشایست مشرکان اعم از توهین، تعرض‌های محدود، تعرض به فرستاده گروه مسلمانان، پیامبر(ص) هیچ عمل خشنی انجام نداد و حتی اسرای آنان را که به هنگام تعرض نظامی دستگیر شده بودند، آزاد کرد تا در نهایت کار با انعقاد صلح حدیبیه به پایان رسید. (ابن هشام، ج۲، ۳۱۴)

  1. استفاده سیاسی مطلوب از شرایط تحمیلی:

در پاره‌ای از موارد پیامبر اکرم(ص) به جای آن‌که اقدام به عملیات نظامی و یا تلافی‌جویانه کنند، به نحوی عمل می‌کرد که شرایط تحمیلی ایجاد شده نتایج معکوسی نسبت به آنچه مشرکان اراده کرده بودند، بدهد. نمونه بارز این روش را در جریان «شعب ابی طالب» می‌توان دید. پیامبر(ص) و مسلمین با تحمل سختی‌ها و دست نزدن به غارت و یا کشتار مخفیانه، صحنه را به گونه‌ای ترتیب دادند که قبایل بسیاری متوجه شعب شدند و با خود گفتند: مگر این گروه کوچک چه می‌گوید که قریش قدرت‌مند از پس آن برنیامده و به محاصره ایشان همت گمارده است! لذا محاصره قریش نه تنها منجر به انزوای مسلمانان نشد، بلکه به روشی برای تبلیغ اسلام بدل گردید. همین امر باعث شد آنها پشیمان شده و در اولین فرصت به محاصره خاتمه بخشند. (ابوزهره، ج۲، ۳۱۴) صلح حدیبیه نیز اگر چه ظاهری اقتدارآمیز برای مشرکان داشت، ولی فتح المبین مسلمین شد و سیره حضرتش(ص) نشان داد که چگونه از آن صلح می‌توان برای عزت اسلام بهره جست.

  1. میانجیگری:

پیامبر اکرم(ص) برای جلوگیری از خون‌ریزی و اتلاف سرمایه‌های مادی و انسانی، هم خود میانجیگری می‌نمودند و هم تا حد امکان به میانجیگری‌های دیگران جواب مثبت می‌دادند. به عنوان مثال نزاع دیرینه اوس و خزرج با میانجیگری حضرت به پایان رسید و از طرف دیگر با قبول میانجیگری رؤسای قبیله بنی مدلج بود که غزوه بواط منجر به جنگ نشد. (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، غزوه بواط)

در مجموع صلح و ایجاد روابط مبتنی بر صلح و آشتی، به عنوان اصل اولیه دیپلماسی حکومت اسلامی مطرح بوده است؛ و حضرت(ص) و یارانشان با اتخاذ شیوه‌های مختلف سعی در تبلیغ دین اسلام از طرق مسالمت جویانه داشته‌اند. حضرت(ص) با انتقاد شدید از دیپلماسی مبتنی بر جنگ قریش، اظهار داشته‌اند: (همان، ج۲، ۳۰۹-۳۰۸) به درستى که اگر قریش چنین می‌کرد قطعاً نتایج بهتری هم با هزینه کمتری به دست می‌آورد. با این حال نباید توطئه‌های پیگیر قریش، که خواهان دیپلماسی رزم و نابودی اسلام بود را نادیده انگاشت. لذا مشاهده می‌شود که پیامبر(ص) نیز خود را برای مقابله با قریش آماده کرده و در کنار روش‌های فوق الذکر، از شیوه مبارزه مستقیم هم بهره گرفته.

دوم روش‌های نظامی

  1. ارهاب:

از جمله روش‌های رایج در دیپلماسی عصر نبوی «ارهاب العدو» است، که غرض از آن نه ضرورتاً جنگ، بلکه ایجاد رعب و وحشت ناشی از جنگ در دل مخالفان و دشمنان است.

پیامبر(ص) تحت شرایط خاصی از این روش برای مقاصد خاص(که معمولاً به نفی جنگ منجر می‌شد) بهره می‌جست. به عنوان مثال، پیامبر(ص) در بازگشت فاتحانه از جنگ بدر فرصت را مغتنم شمرده، یهودیان را از عناد بیشتر برحذر داشته و به اسلام فرا خواند.

انتخاب این زمان جهت بیان دعوت مجدد، حکایت از استفاده پیامبر(ص) از روش فوق دارد (ابن هشام، ج۲، ۴۷) همین حالت پس از کشته شدن «کعب ابن الاشرف» یهودی در میان یهودیان حاصل می‌آید. پیامبر(ص) با با برخورد با توطئه کعب، در حقیقت یهودیانی را که صبر و تحمل حکومت اسلامی را حمل بر ضعف آن کرده و توطئه وسیعی را علیه مسلمین آغاز کرده بودند، بر جای خویش نشاند. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۱۵) حادثه «دومه الجندل» نیز اگرچه تلفات جانی برای مسلمین داشت، لیکن در نهایت توانست در ایجاد رعب و وحشت در دل قیصر و منع او از تعرض مؤثر باشد. (معروف حسینى،۱۳۷۰، ۱۰۹)

  1. سرکوب معارضان:

از جمله روش‌های رایج در جاهلیت، کشتن مخالفان بود که اغلب به عنوان یک راه حل مؤثر جهت نیل به مقاصد مختلف استفاده می‌شد. پیامبر اکرم(ص) و مسلمانان در این رابطه سختی‌های بسیاری متحمل شدند. به عنوان مثال فهرست توطئه‌های به عمل آمده علیه جان شخص حضرت محمد(ص) چه در مکه و چه در مدینه به بیش از ۱۵ مورد می‌رسد که حکایت از اصرار بیش از حد قریش به حل بحران ناشی از ظهور اسلام از طریق زور دارد.

حادثه رجیع (ابن کثیر، ج۳، ۱۲۵) و بئر معونه (همان،۱۳۹) از دردآوردترین مصادیق این روش می‌باشد که علیه مسلمانان به کار گرفته شد.

با همه این احوال پیامبر(ص) تا آنجا که امکان داشت از توسل به این روش خودداری می‌ورزید، فقط در چند مورد و در مقام برخورد با کسانی که مرزهای متعارف را نقض کرده و تعارض عملی را پیشه کرده بودند، از این روش بهره برد. «کعب بن الاشراف یهودی»، (همان، ۹) «سلام بن ابی الحقیق»، (همان، ۲-۲۶۱) و «ابن سبیه یهودی» (ابن هشام، ج۲، ۵۸) از افرادی هستند که با اتخاذ روش فوق و به دلیل فتنه انگیزی‌هایی که علیه اسلام داشتند، سرکوب شدند و بدین ترتیب آتش فتنه‌ای که می‌رفت دامن‌گیر مسلمانان شده و حداقل جنگی را به دنبال داشته باشد، خاموش شد. (ابن کثیر، ج۳، ۱۵؛معروف حسینى،۱۳۷۰، ج۲، ۱۶-۱۲)

  1. تشکیل گروه‌های فشار نظامی:

پیامبر اکرم(ص) به منظور اعمال فشار بر مشرکانی که با استفاده از موادی از صلح‌نامه حدیبیه سعی داشتند بر مسلمانان مهاجر فشار آورده و آنها را به مکه بازگردانند، به طور ضمنی رخصت تشکیل گروه‌های چریکی معارض قریش را صادر کردند که در مجموع موفق هم بود. به عنوان مثال می‌توان به موضوع اسارت «ابوبصیر» اشاره داشت که پیامبر(ص) ضمن پای‌بندی به مفاد صلح حدیبیه، به شیوه‌ای غیرمستقیم زمینه‌ساز تشکیل گروه چریکی ابوبصیر شد. این عمل منجر به لغو یکی از بندهای تحمیلی صلح نامه حدیبیه گردید.(ابن هشام، ج۲)

  1. صلح محدود:

پیامبر اکرم(ص) هرجا که احساس می‌کرد جبهه کفر در امحاء حق همداستان شده و عزم نابودی مسلمین را دارد، سعی در ایجاد شکاف در این جبهه می‌نمود. صلح با یک گروه و مبارزه با دشمن اصلی موجب ایجاد شکاف در صف مخالفان می‌شد. به عنوان مثال پیامبر اکرم(ص) در جریان محاصره طولانی مدینه (جنگ خندق) اقدام به اتخاذ این روش نمود، و با صلح حدیبیه هم پیامبر(ص) فرصت یافت به سراغ یهودیان خائن و پیمان شکن برود. (ابن هشام، ج۲، ۳۳۰-۳۲۸) در مجموع دیپلماسی حکومت اسلامی بر روش‌های صلح‌آمیز استوار بود و جنگ تنها زمانی موضوعیت می‌یافت که معاندت گروه مقابل اقتضای آن را داشت. حال اگر جنگ را نیز نوعی دیپلماسی بدانیم، آن‌گاه می‌توان جهاد را هم به عنوان یکی از روش‌های دیپلماسی پیامبر(ص) معرفی کرد که اصول و احکام ویژه‌ای بر آن حاکم است. (نک: واقدی، ۱۳۶۹، ج۲)

ض- مصونیت‌ها و حقوق دیپلماتیک

اگر قرار باشد بین نظام‌های سیاسی مختلف روابطی وجود داشته باشد که بتواند منشاء اثر نفوذ مشروع بوده و زمینه کسب منافع مشترک و رفع اختلافات را فراهم آورد، لازمه تحقق این هدف آن است تا نمایندگان سیاسی مورد بی‌مهری قرار نگیرند. در عرف سیاسی عصر حاضر نیز برای کلیه دیپلمات‌ها حقوق و مزایایی از حیث مالی، جانی، کاری و… قائل شده‌اند که از آنها تعبیر به حقوق و مصونیت‌های دیپلماتیک می‌شود.(صدر، ۱۳۷۶، ج۴، معین زاده، ۱۳۷۶) البته قبول چنین مزایایی کم و بیش ریشه در ادوار پیشین حیات بشری دارد و به همین خاطر است که می‌توان از مصونیت‌های دیپلماتیک در حکومت اسلامی سخن گفت. مهم‌ترین موارد حائز اهمیت عبارتند از:

  1. حفظ جان:

اگرچه اصل مصون بودن جان فرستادگان ریشه‌ای تاریخى دارد، به طوری که در«مهابهاراتا»ی هند باستان آمده «هر پادشاه که فرستاده‌ای را بکشد با همه وزیرانش در قعر جهنم فرود خواهد آمد!»(۲، ۱۹Russell ) اما عرب جاهلی چندان به این اصل پای‌بند نبود به گونه‌ای که در چندین موضع، فرستادگان پیامبر(ص) را شهید و یا اسیر کردند. دو حادثه تلخ «بئر معونه» و «رجیع»، مبین نقض این اصل می‌باشند.

همچنین می‌توان به واقعه تعرض به «خراش بن امیه الخزاعی» سفیر حضرت(ص) در جریان صلح حدیبیه اشاره داشت که بنا به روایت تاریخ، عده‌ای از مشرکان براى به دست آوردن شترش، قصد جانش کردند ولی احابیش مانع شدند و حفظ جان سفیر را گوشزد نمودند. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۳۱۸) اسارت سفیر دیگر پیامبر(ص) یعنی عثمان به مدت سه روز(همان،۳۱۸)، حکایت از عدم پای‌بندی قریش به این اصل دارد.

اما در حکومت اسلامی این حق کاملاً رعایت می‌شد. نمونه بارز آن سخن پیامبر(ص) خطاب به سفرای مسیلمه کذاب است.«اگرنه آن بودی که رسولان را نشاید کشتن، بفرمودی شما هردورا گردن بزندی!» (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۹-۱۰۵۸) در جنگ خندق به رغم فشار بسیار زیاد کفار، پیامبر(ص) از تعرض به نمایندگان ابوسفیان، خودداری کرده، اجازه داد سالم به اردوگاهشان برگردند. (حمیدالله،۱۳۷۴، ۸۷)

  1. احترام و رعایت شئون انسانی:

به دستور پیامبر(ص) برای رعایت شئون انسانى، با نمایندگان اعزامی به مدینه، با کمال احترام رفتار می‌شد و ضمن تهیه مکان مناسب، برای هریک امکانات رفاهی لازم مهیا می‌گردید. اساساً پذیرایی از فرستادگان به عنوان یک اصل مطرح بود، لذا حضرت(ص) ضمن گرامی داشتن نمایندگان خارجی[۱۴] از طرف مقابل خود نیز می‌خواستند تا نمایندگان حکومت اسلامی را گرامی بدارند. (حمیدالله، ۱۳۷۴، ۸۷؛ بلاذری، ۱۹۸۸، ۷۱)

  1. آزادی در احوال شخصیه: در عرف سیاسی حکومت اسلامی سفرای وارد شده به مدینه در امور

شخصیه تابع ضوابط و قوانین خود بودند. به عنوان مثال نمایندگان بنی تمیم با جامه‌های گران‌بهای خود حاضر شده بودند و یا نجرانیان مطابق دین خود به سوی شرق نماز گذارده و پیامبر(ص) را با ایشان کاری نبود. گروه اعزامی از سوی پادشاه «کنده» نیز تا زمانی که اسلام نیاورده بودند، جامه‌های حریر می‌پوشیدند و لیکن با پذیرش اسلام حضرت امر فرمود تا تغییر شکل و لباس دهند. (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۳۹-۱۰۳۸؛همان۹۹۷-۹۹۶،) همچنین به نمایندگان کسری در یمن، اگرچه تذکراتی نسبت به آرایش ظاهری‌شان داده شد ولیکن هیچ‌گاه مجبور نشدند و آزادانه بازگشتند. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۵۱۰-۵۰۹)

  1. آزادی در بحث و مناظره:

نمایندگان کلیه قبایل آزاد بودند تا در خصوص اصول اسلامی به بحث و مناظره بپردازند. و از این حیث که تشکیک در دین و مقام نبوت می‌نمایند، مستوجب عقوبتی نبودند.[۱۵] حکایت «ضمام بن ثعلبه» نماینده «بنی سعیدبن بکه» مصداق بارز این مدعاست. (ابن هشام، ج۲، ۴-۵۷۳)

  1. رعایت اخلاق اسلامی انسانی:

پیامبر اکرم(ص) تا حد امکان اجازه می‌دادند سفرا و نمایندگان در محضر ایشان راحت باشند. به عنوان مثال رسول مشرکان در صلح حدیبیه علی‌رغم حساسیت و عصبانی شدن مسلمانان حاضردر جلسه، گاه گاه به ریش حضرت(ص) دست می‌زد.(ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۷-۳۱۶) در مورد دیگر حضرت به هیچ وجه راضی به ملاقات ابوسفیان در «نیق العقاب» نشد و حتی وساطت ام سلمه را هم نپذیرفت. با این حال هم اینکه ابوسفیان تهدید کرد اگر ملاقاتی صورت نگیرد همراه با کودک خردسالش راهی بیابان می‌شود تا هر دو بمیرند! حضرت با ملاحظه جانب انسانی قضیه، اجازه دیدار دادند.(همان،۵۴۳-۵۴۴) در جریان ورود هیأت «بنی تمیم» علی‌رغم ناراحتی از بی ادبی رئیس هیأت که با صدای بلند آواز داده بود «یا محمد بیرون آی بر ما» با صبر و حوصله به سئوالاتشان پاسخ داد تا ادب را در عمل فراگیرند. (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۲۰-۱۰۱۲)

  1. عدم التزام به تشریفات زائد:

همان‌گونه که در ذیل عناوین سابق آمد، حضرت(ص) قائل به رعایت تشریفات رایج در دربارهای سلاطین نبودند و اساساً آن را خوش نمی‌داشتند و تشبه به ملوک را شدیداً نفی می‌کردند.[۱۶] ولى از تشریفات اداری آنچه را که با اصول اسلامی منافات نداشت، می‌پذیرفتند و با مابقی مخالفت مى‌ورزیدند. در نتیجه مأموران سیاسی از این حیث مصونیت کامل داشتند و به کسی به خاطر عدم التزام به برخی از تشریفات ظاهری، تعرض نمی‌شد. نمونه‌هایی چند از این مورد در ادامه به اختصار ذکر می‌شود:

اول: نمایندگان پیامبر(ص) در حبشه، برخلاف دیگر مأموران سیاسی نزد نجاشی سجده نکرده و به ادای سلام کفایت نمودند. سجده اگرچه به عنوان یک عمل تشریفاتی غالباً از سوی فرستادگان صورت می‌پذیرفت، ولی به خاطر تعارضش با اصول دینی ملغی گردید. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۲، ۱۰)

دوم: نمایندگان ثقیف چون به مدینه آمدند، «مغیره بن شعبه» همراهشان بود و به ایشان تعلیم می‌داد که در محضر رسول خدا(ص) چگونه عرض ادب نمایند. ولیکن ایشان چون وارد شدند به رسم خود سلام و تحیت گفتند و پیامبر(ص) نیز آنها را پذیرفته و اکرامشان کرد. (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۹۹۶)

سوم: اگرچه اصل در مذاکرات سران آن عصر، این بود که مطالب، انشا، مکتوب و سپس امضا شود، اما در پاره‌ای موارد این کار صورت نپذیرفته و صرف بیعت کفایت می‌نمود.(حمیدالله،۱۳۷۴، ۸۹)

چهارم: پیامبر(ص) هم به مأموران سیاسی هدیه می‌دادند و هم از ایشان هدیه دریافت می‌داشتند. نقل است که حضرت(ص) این سنت را بسیار دوست داشته و در سفارش‌های آخر عمرشان بدان تأکید ورزیده‌اند. (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۴۳؛ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۳، ۵۱۵-۵۱۴) در مجموع رویه سیاسی پیامبر(ص) آن بود که مأموران سیاسی ضمن داشتن امنیت و رفاه لازم بتوانند از پیام واقعی اسلام به طور کامل آگاه شوند و بدون گرفتار آمدن در چنبره خشک تشریفات رایج در آن زمان، حضرت(ص) را درک کرده و به اسلام درآیند. به همین خاطر است که حکومت و شیوه سیاسی اسلام برای مردم و رؤسای قبایل جذاب و جدید می‌نمود.

ح- تحلیل موردی دیپلماسی پیامبر اکرم(ص)

پیامبر اکرم (ص) در سطوح مختلف سیاسی اقدام به نامه‌نگاری کرده است که متن بسیار ی از این مکاتبات موجود است. با رجوع به متن نامه‌ها می‌توان به اصول کلی ذیل اشاره داشت:[۱۷]

اول: برای هر مقامی عنوان خاصی وجود داشته که در عرف عرب رایج بوده و در نامه‌ها هم همان الفاظ به تناسب به کار می‌رفته است. مثلاً قیصر برای حاکم روم، کسری برای حاکم فارس، نجاشی برای پادشاه حبشه، مقوقس برای مالک اسکندریه و فرعون برای حکمرانان مصر. (همان، ج۳، ۵۱۴-۵۱۳) پیامبر اکرم(ص) اگرچه معمولاً این عناوین را به کار می‌بردند ولیکن گاهى با تصرف در بعضی عناوین که جنبه تفاخر و غرور در آنها بسیار قوی بوده، سعی کرده‌اند تا ابهت دروغین مخاطب را در هم بشکنند. به عنوان مثال در نامه خویش خطاب به امپراتور رومف نه از عنوان «مالک روم» بلکه از «صاحب روم» استفاده کرده‌اند که برای درباریان بسیار گران آمد.

دوم: در کلیه نامه‌ها پس از ذکر نام خدای متعال، نام حضرت(ص) می‌آمد و بعد نام مخاطب، این نکته در عرف دیپلماتیک آن روز معنای خاصی داشته و مبین برتری پیامبر(ص) بر مخاطبش بوده است. این بر «هرقل» گران آمده و پس از قرائت سطر اول نامه پیامبر(ص)، برادرزاده وی مانع از خواندن ادامه نامه شد؛ آن هم بدین خاطر که پیامبر(ص) نامه را با نام خود و نه حکمران روم آغاز کرده بود. البته تغییر عنوان هرقل از مالک روم به صاحب روم نیز موجب ناراحتی او شده بود چراکه این عنوان ضمن تضعیف مقام هرقل به او فهماند که او کسی نیست مگر فردی که چند صباحی بر آن قلمرو حاکمیت یافته (صاحب الروم) و مالک آن دیار نمی‌باشد. (همان، ج۳، ۵۰۵) متعاقب تحکیم بنیان‌های حکومت اسلامی در شبه جزیره، در تمامی مکاتبات داخلی و حتی گاهى مکاتبات خارجی، اصل فوق به جهت حفظ احترام پیامبر(ص) و اقرار به بزرگی شأن و مقام ایشان اجرا مى‌شد و حتی در نامه‌های ارسالی به ایشان، نخست نام پیامبر(ص) ذکر شده و بعد نام فرستنده نامه آمده است.[۱۸]

سوم: متن نامه‌های پیامبر(ص) تا حد امکان مختصرو در حد چند سطر بود.[۱۹]

چهارم: در نامه‌های ارسالی حضرت(ص) برای مسلمانان از جمله «السلام علیک» استفاده می‌شده و درخصوص غیرمسلمانان از «السلام علی من اتبع الهدی»، با عنایت به محتوای مثبت دو جمله می‌توان نتیجه گرفت که پیامبر اکرم(ص) ضمن رعایت اصل مهم «احترام به مخاطب» و رعایت «شأن» او، ملاحظه روابط ارزشی را نیز نموده است. (حمیدالله،۱۳۷۴، ۱۲۸-۱۲۷)

پنجم: نحوه نگارش متن نامه‌های پیامبر(ص) با توجه به موقعیت مخاطب تغییر کرد. به عنوان مثال در نامه به یهودیان خیبر، و مقایسه برخورد میان آنها با مشرکان ملاحظه می‌شود که متن نامه بسیار ملایم‌تر است و حضرت(ص) بر روی عامل دین و شخصیت حضرت موسی(ع) و این‌که ایشان نیز همچون حضرت موسی(ع) پیامبر هستند، تأکید می‌نمایند و سپس به تحریر مطلب اصلی می‌پردازند. (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۱، ۳۲۴؛ حمیداالله، ۱۳۷۴، ۱۳۸) یا درنامه حضرت خطاب به نجاشی به پاس دین‌داری و محبت او در حق مسلمانان مهاجر، نجاشی بزرگ داشته شده و از او خواسته شده است تا به دعوت اسلام پاسخ گوید. رعایت حال نجاشی در این نامه‌ها به خوبی دیده می‌شود به گونه‌ای که در میان نامه‌های پیامبر(ص) خطاب به سران، نمونه بدیلی برای این نامه از حیث تکریم و بزرگداشت مخاطب، نمی‌توان یافت. (همان)

ششم: نامه‌های پیامبر(ص) همیشه رسمی نبوده و در پاسخ به تقاضای افراد عادی جامعه نیز اقدام به این کار می‌نمود. با این حال این نامه‌ها در حکم اسناد رسمی بوده و مخاطبان معمولاً با استناد به آنها نسبت به حل مشکل خود اقدام می‌نمودند. نمونه این نامه‌ها، موردی است که پیامبر(ص) در پاسخ تقاضای پیرمردی از بنی تمیم درخصوص رعایت حال وی در پرداخت زکات نوشته‌اند. (همان،۳۰۷) به عبارت دیگر، نامه‌های حضرت، عموماً حکم نامه‌های حکومتی را داشتند، بدین معنی که حضرت از این طریق به بیان دستورات اسلامی درخصوص نحوه اداره امور می‌پرداخته‌اند، لذا از حیث سیاسی همگی مهم و برای درک اصول سیاست اسلامی تأمل در آنها بسیار ضروری است.[۲۰]

نتیجه گیری

موضوع مهم و حساس این است که دیپلماسی محصول دنیای معاصرمى‌باشد. در گذشته گونه‌ای دیگر از روابط حاکم بوده، که در قالب فرهنگ سیاسی قابل طرح و بیان نیست(وینسنت، ج۲، ۷۶) طبعاً تعمیم آن به گذشته از دشواری‌های بیشتری برخوردار است. طرح موضوع دیپلماسی حکومت اسلامی، مستلزم پذیرش مقدمات و مفروضات است. هریک از این مفروضات می‌تواند موضوع پژوهش مستقلی قرارگیرد. تردیدی نیست که حاکمیت سیاسی از منظر اسلامی پیش از آن‌ که مباحث کلاسیک بُدن مطرح شوند، وجود داشته است.[۲۱] شرایط مساعد برای شکل گیری یک دولت تمام عیار در مدینه توسط پیامبر اکرم(ص) فراهم بود. با تشکیل این دولت دوره تازه‌ای از روابط به وجود آمد که ما از آن تعبیر به دیپلماسی حکومت اسلامی کرده‌ایم.[۲۲] میراث غنی سیاست اسلامی به طور قطع باطل کننده ادعاهایی است که اساس وجود مقوله‌ای تحت عنوان دیپلماسی اسلامی در دوره حکومت نبوی را منکر می‌شود.[۲۳] با پذیرش نکات فوق و تأمل در تاریخ صدر اسلام می‌توان به دیدگاه تازه‌ای از دیپلماسی دست یافت که بیشتر ناظر بر اهداف اولیه فعالیت‌های دیپلماتیک تا اساسنامه‌های مدون و یا اصول رفتار بازیگران خاصی است. مطابق این نگرش نه تنها از دیپلماسی دوره ظهور اسلام، بلکه در ادوار مختلف حیات بشری می‌توان سخن گفت؛ چراکه دیپلماسی ناظر بر ملاحظات سیاسی، اقتصادی و … می‌باشد که در روابط مختلف واحدهای سیاسی لحاظ می‌شوند. چنان‌که ما می‌دانیم هیچ دوره‌ای از حیات بشری فارغ از این‌گونه روابط نبوده است.

پیامبر اکرم(ص) به عنوان رئیس حکومت اسلامی موفق به طراحی و اجرای یک دیپلماسی قوی شدند. مهم‌ترین مدرک این مدعا ارتقای عرب جاهلی از وضعیتی پست و دون در ابتدای ظهور اسلام به قدرتی بلامنازع در زمان استقرار حکومت اسلامی می‌باشد که یکی از عوامل موثر آن توفیق دیپلماسی نبوی است. با نگاهی سریع به دوران رسالت پیامبر اکرم(ص) می‌توان اصول اصلی دیپلماسی پیامبر اکرم(ص) را در موارد زیر خلاصه کرد:

یک- اصل تدرج:

پیامبر اکرم(ص) با عنایت به میزان ظرفیت مخاطبان خویش نسبت به اِعمال حاکمیت سیاسی اقدام می‌کرد. به عبارت ساده‌تر «سیاست گام به گام» که ناظر بر تقسیم اهداف حکومتی به کوتاه مدت، متوسط و بلندمدت است، به عنوان اصل اولیه موردنظر حکومتی بوده است. نحوه برخورد پیامبر اکرم(ص) با پادشاه حمیر درخصوص پذیرش اسلام و اطاعت از حاکمیت اسلامی (معروف حسینى،۱۳۷۰، ۳۵۷) و سیره عملی حضرت علی(ع) در قبال قوم مذحج که مستقیماً از سوی پیامبر اکرم(ص) پیشنهاد شده بود (همان،۳۶۹)، از جمله مصادیق بارز تحقق این اصل می‌باشند.

دو- اصل سهولت:

پیامبر اکرم(ص) در ترسیم شمای کلی حاکمیت سیاسی اسلام، اصل را بر ارائه تصویری دلپذیر و غیرخشن از حکومت اسلامی قرار داده بود تا از این طریق توان دیپلماسی اسلامی را ارتقا بخشد. با مراجعه به نامه پیامبر(ص) خطاب به ملوک حمیر، (بلاذرى،۱۹۸۸، ۷۸) نامه حضرت به اهل یمن، (همان، ۹-۷۶؛ اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۴۷-۱۰۴۶) پیمان عقبه ثانیه (ابن کثیر،۱۴۰۲، ج۷، ۱۹۵-۱۹۳) و جریان «رفاعه بن زید» در صلح حدیبیه (اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۱۰۵۴) می‌توان نمودهای اولیه و آشکار این اصل مهم و نقش سازنده آن را در توفیق دیپلماسی نبوی(ص) ملاحظه کرد.

سه- اصل توجه به اصول حاکم بر دیپلماسی رایج:

همان‌گونه که در بیان روش‌های مختلف دیپلماتیک اظهار شد، پیامبر اکرم(ص) اگرچه ارزش‌های تازه‌ای را به جهانیان عرضه کرد اما این دلیلی برای درهم شکستن کلیهِ ساختارهای رایج نبود. قبول پاره‌ای از اصول و حفظ بعضی از سنن که از درِ تعارض جدی با اصول اسلامی در نمی‌آمدند، همیشه مطمح نظر حضرت بود. برای مثال در حدیبیه ضمن قبول اصل «ضرورت پرداخت هزینه جهت دریافت امتیاز»- کهقریش هم پذیرفته بود- نهایتاً مذاکرات را با موفقیت به اتمام رساندند.

با رجوع به هریک از روش‌های مذکور در این مقاله معلوم می‌شود که حضرت(ص) در اتخاذ و اجرای هر روش با علم و آگاهی اقدام نموده و لذا همانند یک دیپلمات تمام عیار وارد میدان شده تا مبادا مسلمانان به علت عدم اطلاع از اصول مذاکره (ارعاب، امان و …) در نهایت، اسیر دیپلماسی طرف مقابل شوند.[۲۴]

(چهار) اصل توجه به نخبگان از آنجاکه ساختار سیاسی عصر پیامبراکرم (ص) به گونه ای بود که نقش افراد و نخبگان هر حوزه بسیار اهمیت داشت، پیامبر(ص) نیز در طراحی دیپلماسی اسلامی سهم بسزایی برای این گروه قائل بودند. لازم به ذکر است که از دیدگاه پیامبر(ص) صرفاً افرادی دارای قدرت سیاسی، به عنوان نخبه مطرح نبودند بلکه هر آن کس یا گروهی که به نحوی در میان مردم نفوذ داشت، به عنوان «نخبه» شناخته می‌شد و در نتیجه مورد توجه پیامبر(ص) قرار می‌گرفت. رعایت این اصل مهم و تلاش حضرت(ص) در راه تألیف قلوب، در اندک زمانی قلمرو حاکمیت سیاسی حکومت اسلامی را به کل شبه جزیره گسترش داد. برای این منظور مطالعات جزئیات مربوط به ورود هیأت‌های دیپلماتیک به مدینه در سال نهم بسیار راه‌گشا می‌باشد. (ابن هشام، حوادث سال نهم هجرى) بی تردید بخش مترقی دیپلماسی نبوی به طور مشخص حوزه تلفیق سیاست با اخلاق است که در مقام عمل به مصونیت‌های دیپلماتیک منجر شده است. نظر به گرایش سیاست عصر حاضر به مبادی ارزشی و انسانی- حداقل در مقام برخورد با نمایندگان دیگر کشورها- این نکات می‌تواند به میزان زیادی مورد توجه و اقبال قرارگیرد.

 

 

 

 

 

 

 

منابع:

 – آمیگه، فیلیپ، (۱۳۶۶) عصر زرین دیپلماسی، شیوا رضوی، تهران، مترجم

 – ابن هشام، (بی تا) سیره ابن هشام، (تحقیق) مصطفی السقاء، ابراهیم الابیاری، عبدالحفیظ شبلی، لبنان، دارالوفات.

 – ابوزهره، محمد، (بی تا) خاتم پیامبران، حسین صابری، مشهد، آستان قدس رضوی.

 – اسحاق بن محمد همدانی، رفیع الدین (ترجمه و انشا)، (۱۳۶۱) سیرت رسول الله، اصغر مهدوی (تصحیح جدید و مقدمه)، تهران، خوارزمی.

 – استرآبادی، احمدبن تاج الدین، (۱۳۷۴) آثار احمدی: تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار، میرهاشم محدث (به کوشش)، بی جا، مرکز فرهنگی نشر قبله.

 – افتخاری، اصغر، (-۱۳۷۷الف) سیره تبلیغی پیامبر اکرم(ص): درآمدی بر سیاست تبلیغی اسلام در عصر ارتباطات، تهران، سازمان تبلیغات.

 – افتخاری، اصغر، (پاییز-۱۳۷۷ب) مبانى اسلامى حاکمیت سیاسى، دانشگاه اسلامى.

 – البلاذری، الامام ابوالحسین، (۱۹۸۸) فتوح البلدان، لبنان، بیروت، دار و مکتبه الهلال (باشراف لجنه تحقیق التراث.

 – حمیدالله، محمد (تحقیق و گردآوری)، (۱۳۷۴) نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام، سیدمحمد حسینی (ترجمه)، تهران، سروش.

– دبیری، محمدرضا، (۱۳۶۹) استراتژی و تاکتیک در مذاکره دیپلماتیک، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی تهران.

 – دبیری، محمدرضا، (۱۳۷۴) دیپلماسی کاربردی و رویه‌های دیپلماتیک، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملی.

 – صدر، جواد، (۱۳۷۶) حقوق دیپلماتیک و کنسولی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.

 – عالیه، سمیر، (۱۴۰۸ ق) نظریه الدوله و آدابها فی الاسلام (ارکان الدوله، دعائمها، سیاده القانون، قواعد المعامله الافراد و الاقلیات و الدول): دراسه مقارنه، لبنان، بیروت، المؤسسه الجامعیه للدراسات و النشر و التوزیع.

 – عبدالواحد، (۱۴۰۲ ق) مصطفی، السیره النبویه، بیروت، دارالمعرفه.

 – عوض جعفر، هشام احمد، ( ۱۴۱۶ ق) الابعاد السیاسیه لمفهوم الحاکمیه: رویه معرفیه، امریکا، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، من: سلسله الرسائل الجامعیه (قضایا یا الفکر اسلامی) رقم۱۴.

–  عوض جعفر، هشام احمد، (پاییز ۱۳۷۷)«حاکمیت اسلامی و مصلحت شرعی»، اصغر افتخاری، مجله حکومت اسلامی.

 – فریدی راقی، عبدالحمید، (۱۳۶۸) روش‌های مسالمت آمیز حل و فصل اختلافات بین المللی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

–  محمد عارف، نصر، (۱۴۱۵ ق) فی مصادرالتراث السیاسیی الاسلامی: دراسه فی اشکالیه التعمیم قبل استقرار و التاصیل، آمریکا، المعهدالعالمی للفکر اسلامی، من سلسله المنهجیه الاسلامیه رقم.

 – معروف حسینی، هاشم، (۱۳۷۶) سیره المصطفی: نگرشی نوین بر زندگانی رسول اکرم (ص)، حمید ترقی جاه – معین زاده، عباس، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی.

 – ملکی، عباس، ( بهار ۱۳۷۰ش) «تحول دیپلماسی»، مجله سیاست خارجی، سال ۵.

– ممدوح العربی، محمد،(۱۹۸۸) دوله الرسول(ص) فی المدینه، الهیئه المصربه العامه الکتاب.

 – واقدی، محمدبن عمرو، (بی تا) کتاب المغازی، (تحقیق) مارسدن جونز، بیروت مؤسسه الاعلمی للمطبوعات و النشر.

 – واقدی، محمد بن عمرو، (۱۳۶۹) کتاب المغازی: تاریخ جنگ‌های پیامبر(ص)، ترجمه: دکتر مهدوی دامغانی تهران، مرکز نشر دانشگاهی.

 – وینسنت، اندرو، (۱۳۷۶) نظریه‌های دولت، حسین بشیریه، تهران،نشرنى.

 – هالسیتی، کلود. جی، (بی تا) سیاست بین الملل، حمیرا مشیرزاده، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل..

– هالسیتی، کلود. جی، ( مهر و اسفند ۱۳۶۷، ش ۴) «چانه زنی دیپلماتیک به عنوان ابزار سیاست خارجی»، مسعود طارم سری، مجله سیاست خارجی، سال ۲.

  1. برج بابل «باب اللّه»Bab-ilou کنایه از تشتت و تفرقه و عدم درک متقابل می‌باشد. مطابق روایتی که در انجیل آمده، فرزندان نوح(ع) سعی داشتند که برج بزرگی بسازند تا به فلک برسند. پس خداوند زبان ایشان را گوناگون ساخت و در نتیجه از درک یکدیگر عاجز شدند و برج بنا نشد.
  2. از روابط بین دولت- شهرهاى ایتالیا معمولاً به عنوان نقطه آغازین دیپلماسى در معناى امروزى یاد مى‌شود و جنگ‌هاى سى‌ساله (Thirty Years War) در این خصوص اهمیت خاصی دارد. جهت مطالعه تاریخى در این خصوص نگاه کنید به منبع زیر: Farer,1992 ,p.1027

۲- Growth

۳-Karl Deutsch

-۴Nation States

۵.. چون ابوبکر از مدینه بیرون رفته بود، حق تعالی سوره برائت را فرو فرستاد و چون سوره برائت فرود آمد، جماعتی از صحابه گفتند که: اگر از پی ابوبکر بفرستی تا بر اهل موسم عرض دهند، مصلحت باشد. پس سید گفت: لایؤدی عنی الارَجُلٌ مِن أهلِ بَیتی … آن‌گاه علی را بخواند…»(اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج،۲، ۱۰۰۱)

۶ .ابوسفیان بن حرب و مغیره بن شعبه.

  1. ۷. در اندیشه سیاسى اسلامى، تبلیغ با آنچه امروزه رایج مى‌باشد تفاوت دارد و تبلیغ به عنوان رسالت اولیه پیامبر(ص) مطرح مى‌شود که حتى حاکمیت سیاسى را نیز متأثر مى‌سازد. جهت مطالعه پیرامون این نکته مهم و دریافت جایگاه تبلیغات و نتایج مهم سیاسى آن نک: (افتخارى اصغر-۱۳۷۷، الف؛ افتخاری، ۱۳۷۷ -ب)

۸ – Machiavellei.

  1. گذشته از موارد سابق الذکر، به موارد متعدد دیگرى مى‌توان اشاره داشت که وجود عنصر علم و آگاهى را به عنوان یک معیار جهت انتخاب سفیر حضرت مد نظر داشته‌اند. به طور مثال جریان اعزام مصعب بن عمیر بن هاشم را جهت حل اختلاف دو قبیله اوس و خزرج، مطالعه شود.(ابن کثیر۱۴۰۲,ج۲، ۱-۱۸۰)
  2. ۱ در این خصوص به شرح مذاکرات نمایندگان ارسالى از سوى پیامبر(ص)به دربار پادشاهان و ملوک بزرگ جهان سیاست در آن عصر مراجعه شود.(همان، ج۳، ۵۱۴ به بعد)
  3. ۱ مؤلف کتاب زیر در تشریح داستان جعفر در دربار نجاشى، به زبان زیبایى این وظیفه را مورد تأیید تمام قرارداده است:- استر آبادی، ۱۳۷۴، ۹۵.

۱۲- اساساً برخلاف اروپای قرون وسطی، مشاهده می‌شود که روابط مسلمانان در حوزه مسائل تجاری با غیرمسلمانان در قالب احکام مشخصی جایز بوده و چنان نبوده که کلاً منع شده باشد. در این خصوص نک: عالیه، ۱۹۸۸، ۷-۱۷۴

  1. ۱ در این ارتباط وقایع سال نهم هجرى و نحوه برخورد با هیأت‌هاى دیپلماتیک قبایل مختلف بسیار آموزنده است. نک: اسحاق بن محمد،۱۳۶۱، ج۲، ۹۹۶ به بعد.
  2. ۱ نگاه کنید به مناظره آزاد پیامبر(ص) با نضربن حارث در:(ابن هشام، ج۱، ۳۵۷). همچنین جریان مباهله (همان، ج ۱، ۸۴- ۵۷۴)
  3. ۱ در احوال پیامبر اکرم(ص) وارد شده که ایشان هیچگاه چونان ملوک به هنگام صرف غذا تکیه نمی‌زدند و همچون آنان با تشریفات تردد نمی‌کردند. با بندگان زیاد نشست و برخاست داشتند و سعی می‌کردند در حرکات و سکناتشان مانند آنها به نظر برسند تا پادشاهان، همچنین از ایشان وارد شده که مرا بین پادشاهی دنیا و داشتن تواضع مخیر کردند و من تواضع را پذیرفتم و آن را بر پادشاهی تمام دنیا ترجیح دادم. (در این ارتباط نک: افتخارى،۱۳۷۷- ب)
  4. ۱ متون نامه‌های مورد انتشار در مجموعه واحدی موجود نبوده و به تناسب از منابع زیر استخراج شده‌اند: (حمیدالله، ۱۳۷۴، به ویژه صص، ۲۱۴،۲۲۹،۲۸۱و۲۲۶؛ ابن کثیر،۱۴۰۲، ج ۳، به ویژه، صص ۵۰۸ – ۴۹۷)

۱۸.البته در نامه‌های ارسالی از سوی دیگر حاکمان بالطبع چنین اصلی از جانب خودشان رعایت می‌شده، بدین صورت که ابتدا نام حاکم و سپس نام پیامبر(ص) می‌آمده. با این حال با تفوق جستن پیامبر(ص) مشاهده می‌شود که در بعضی ازنامه‌ها نویسندگان نخست نام پیامبر را آورده و سپس نام خود را ذکر کرده‌اند. به عنوان مثال به نامه‌های نجاشی خطاب به پیامبر رجوع شود که از این موارد در آن دیده می‌شود.. -۲ در این ارتباط رجوع شود به متن اغلب نامه هایی که در کتاب «نامه ها و پیمان های حضرت محمد و اسناد صدر اسلام» پیشین آمده است.

  1. ۱ در این ارتباط رجوع شود به متن اغلب نامه‌هایی که در کتاب «نامه‌ها و پیمان‌های حضرت محمد و اسناد صدر اسلام» پیشین آمده است.

۲۰ -در این خصوص به طور ویژه می‌توان نامه‌های حضرت خطاب به استان‌دارشان را مورد تحلیل سیاسی قرار داد که خود فصل و عنوان مهمی در تحلیل تاریخ و اندیشه سیاسی اسلام می‌باشد. جهت مطالعه بخشی از این نامه‌ها رک: ابن کثیر، ۱۴۰۲ ،ج ۳ همچنین: نامه‌ها و پیمان‌های سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام.

  1. ۲ در این ارتباط نگاه کنید به آثار زیر که به طور مبسوط حاکمیت سیاسی اسلام را مورد بررسی قرار داده است. -عوض جعفر، هشام احمد، الابعاد السیاسیه لمفهوم الحاکمیه: رویه معرفیه، امریکا، المعهد العالمی للفکر الاسلامی، من: سسلسه الرسائل الجامعیه (قضایا یا الفکر اسلامی)رقم ۱۴، ۱۹۹۵ م(۱۴۱۶ ه‍)-عوض جعفر،  هشام احمد، حاکمیت اسلامی و مصلحت شرعی، اصغر افتخاری،  مجله حکومت اسلامی، پاییز ۱۳۷۷
  2. ۲ به گمان ما، بحث از دولت اسلامی در مدینه یک بحث سیاسی براساس موازین سیاست در عصر حاضر نیز می‌تواند باشد. این‌که ما در این مباحث از الفاظ مشخص امروزی سراغی نمی‌بینیم (مانندحاکمیت سیاسی، قلمرو، ملت و…) هیچ دلیل محکمی علیه وجود دولت اسلامی نمی‌تواند باشد. حقیقت آن است که این مفاهیم در قالب الفاظ و گفتمان آن روز عرب به گونه دیگر مطرح بوده‌اند. جهت بررسی تفصیلی در این خصوص نگاه کنید به اثر ممدوح العربی. – ممدوح العربی، محمد، دوله الرسول (ص) فی المدینه، الهیئه المصریه العامه الکتاب، ۱۹۸۸.
  3. ۲ جهت مطالعه بخشی از این سنت غنی سیاسی در جهان اسلام نک: – محمد عارف، نصر، فی مصادرالتراث السیاسیی الاسلامی: دراسه فی اشکالیه التعمیم قبل استقرار و التأصیل، آمریکا، الهدالعالمی للفکر اسلامی، من سلسله المنهجیه الاسلامیه رقم، ۱۹۹۴ م (۱۴۱۵ هـ) (در این اثر متجاوز از سیصد اثر قابل توجه معرفی شده است).

۲۴ – س – هر گاه طرفین در یک مذاکره خواسته باشند به نتیجه مشخصى دست یابند ولیکن مدعیات آن دو با هم نخواند، لازم است تا هریک از دو طرف قدرى از مواضع اعلام شده عدول کرده به حد مشترکى برسند. لذا قریش مجبور به قبول صلح و صدور اجازه براى ورود مسلمانان به مکه در سال بعد از انعقاد پیمان، و در مقابل پیامبر(ص) پذیرفت که بسم االله الرحمن الرحیم و یا عنوان رسول االله را از معاهده حذف کند و در ضمن حج آن سال را نیمه تمام گذارده به مدینه رجعت نماید.

التزام اخلاقیحکومت پیامبردیپلماسی
Comments (0)
Add Comment