درهم تنیدگی اخلاق و دین در سیره پیامبر(ص)

درهم تنیدگی اخلاق و دین در سیره پیامبر(ص)

«انسان‌ها، چه به یک دینِ خاص باور داشته باشند و چه نه، همواره محتاج تربیت اخلاقی‌اند. این تربیت در عصر حاضر، به‌شدت مغفول مانده و نشانه‌های انحطاط اخلاقی در سرتاسر جوامع بشری هویدا شده است. پیشرفت تکنولوژی و سرعت ارتباطات در عصر کنونی، سرعت سیر و گسترش مفاسد اخلاقی را نیز به‌طور کامل تحت تأثیر خودش قرار داده، و مرزهای فساد اخلاقی به نسبتِ دوره‌های پیش از خود، با سرعت باورنکردنی‌ای در حال شکسته‌ شدن است.

مکاتب مختلف، از این رو که دیدگاه و تواناییِ محدودی دارند و انسان را کمتر از آن‌ چیزی در نظر می‌گیرند که ظرفیتش را دارد، برنامه‌ جدی و کاملی نیز برای رشد و تعالیِ او ندارند، اما نگرش دینی، به این دلیل که برآورنده نیاز تشریعیِ انسان نیز هست، این قابلیت را دارد که به تمام شایستگی‌ها و کمال‌های انسانی توجه کند. در این میان، دین اسلام، به‌عنوان آخرین دین، خودش را یک مکتب جهان‌شمول، همه‌جانبه و غنی معرفی کرده است که می‌تواند تأمین‌کننده تمام ابزارهای رشد و اعتلای انسان‌ها باشد.
 
 پیامبر؛ الگوی تمام‌قد اخلاقی
انسان موجودی است که برای به ظهور رساندن تمام جنبه‌های وجودی خود، نیاز دارد در تمام ابعاد تربیتی به اعتلا رسیده باشد. این ابعاد، ازجمله بُعد عقلانی، اجتماعی، جسمانی و اخلاقی، زمانی بشر را به نهایت کمال خواهند رساند که در نهایتِ توازن با یکدیگر باشند. اما در این بین، بُعد اخلاقی به‌عنوان مهم‌ترین جنبه، می‌تواند با بود و نبود خود، تعیین‌کننده ارزش یا بی‌ارزشیِ ابعاد دیگر باشد. دین اسلام (هم‌چون ادیان دیگر) برخلاف مکاتب بشری، به ارزش «الگو داشتن» برای تربیت واقف است و بر همین اساس است که برای ترسیم و تصویر نهایتِ ظرفیت انسانی، به یک مورد عملی و عینی، به‌عنوان پیامبر(ص) اشاره می‌کند. پیامبر اکرم(ص)، به گواه کتاب آسمانیِ قرآن، آن‌چه از گفتار و سیره‌اش بر جای مانده و به استنادِ تربیت‌یافتگانِ مکتبش، تمام کرامت‌های اخلاقی را در گفتار و رفتار به منصه ظهور رسانده و به‌عنوان وجودِ عینیت‌یافته تمام آیات الهی، مناسب‌ترین الگو برای بشر است.

مبانی اخلاقی سیره پیامبر(ص)
پیامبر اکرم(ص) به‌منظور از میان بردن رذیلت‌ها و پرورش فضیلت‌های اخلاقی، با برخی روش‌ها به آموزش اصول و مبانی اخلاقی پرداخته‌اند و به این ترتیب، در جهت تربیت اخلاقیِ متربیان خود حرکت کرده‌اند. تمامیِ این اصول بر مبنای باورمندی به خدای متعال شکل گرفته‌اند؛ بنابراین، ماهیتی توحیدی دارند، در نتیجه اصلاح حیات دنیوی و اخروی انسان، تنها در سایه اصلاح رابطه او با خدا و به عبارتی، اصلاح اصول اخلاقیِ اوست که صورت می‌پذیرد. و از همین‌جاست که چرایی این گفتار از پیامبر(ص) که فرموده است: «من مبعوث شدم تا اخلاق نیکو را تکمیل کنم» آشکار می‌شود. تحقق اخلاق نیکو، همان اصلاح رابطه انسان با خدا و به منزله دمیده شدن روح حیات در زندگی دنیوی و اخروی آدمی است.
 
مبنای اول: هماهنگی عقل و وحی:
در سیره پیامبر(ص)، عقل و وحی مکمل یکدیگرند و هر دو می‌توانند در تشخیص ارزش‌ها و فضائل اخلاقی و شناخت رذائل به انسان کمک کنند. و در این میان، آن‌چه که مهم است این است که نه عقل، و نه وحی، هیچ‌کدام به تنهایی قادر به شناساندن راه حق از راه باطل نیستند و تنها با همراهی عقل و در شاگردیِ مکتب پیامبر(ص) (به‌عنوان شرع) است که می‌توان به این سعادت دست یافت. عقل و وحی در واقع، همان دو حجتِ ظاهر و باطن هستند که هیچ‌کدام نمی‌توانند مستقل از دیگری در خدمت بشر قرار بگیرند و راه سعادت را به او نشان بدهند.
اصل اول: تفکر اخلاقی و تعبد اخلاقی در هم تنیده شده‌اند
عقل با تقویت اندیشه اخلاقی، می‌تواند اصول کلی فضیلت‌ها و رذیلت‌ها را شناسایی کند، ولی از آن‌جایی که اصول نمی‌توانند مشخص‌کننده تمام مصادیق فضیلت‌ها و رذیلت‌های اخلاقی باشند، وحی با تقویت روحیه تعبد و تسلیم در برابر فرامین خدای متعال، قابلیت تشخیصِ تمامی مصادیق و موقعیت‌های خوب و بد را به انسان می‌دهد. و این مهم، در کتاب «فلسفه اخلاق (پژوهش در بنیان‌های زبانی)»، نوشته محمدرضا مدرسی، به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته است. موضوعِ کلی این کتاب، بررسی و پژوهشی جامع از مسائل و مشکلات مطرح شده در فلسفه اخلاق در عصر حاضر است که از سرچشمه وحی و سخنان معصومین علیهم‌السلام مدد جسته، و عمدتاً از دیدگاه فلسفه و کلام اسلامی و علم اصول مورد تحقیق قرار گرفته، و به درستی نشان داده است که در سیره پیامبر(ص)، تعبدِ بدونِ درک و فهمِ اخلاقی، منجر به خرافی‌گری و تحجر خواهد شد و اندیشه اخلاقی بدون تعبد، نتیجه‌ای جز لاابالی‌گری و گمراهی نخواهد داشت.
 
روش اول: تبیین ارزش‌های اخلاقی به منظور شکل‌گیری بصیرت اخلاقی
انسان به‌طور ذاتی خواستار خوشبختی است و تنها به دلیل جهل و نادانی در تشخیص است که به رذیله‌های اخلاقی دچار می‌شود و به دام شقاوت می‌افتد. در سیره پیامبر(ص)، علاوه بر این‌که به رشد اندیشه‌ها و گرایش‌های صحیح اخلاقی توجه شده است، به تقویت عادات مطلوب اخلاقی نیز، به‌عنوان روشی برای تربیتِ اخلاقی توجه مبذول شده است.
 
روش دوم: مبارزه با هوای نفس
انسان به‌طور ذاتی مایل به گرایش‌های نفسانی‌ای است که در او شکل‌ گرفته‌اند، هر‌چند این گرایش‌ها با اصول اخلاقی در تضاد باشند. در سیره پیامبر(ص)، مربی با وادار کردن متربی به رفتارهای اخلاقی، به تدریج، خلق و خوی او را تغییر می‌دهد و جهت گرایش‌های نفسانیِ او را با فضایل اخلاقی هم‌سو می‌کند. به این ترتیب، متربی به تدریج، بدون فشار عامل بیرونی، مابل به فضائل اخلاقی و گریزان از رذایل است.
 
مبنای دوم: هماهنگی دین و اخلاق:
رابطه اخلاق و دین در سیره پیامبر(ص)، یک رابطه و پیوند ناگسستنی است. اخلاق و به‌عبارتی، فضائل و رذائل اخلاقی، همواره به‌عنوان بخشی از دین مطرح است (زیرا دین علاوه بر بعد اخلاقی، ابعاد فقهی، سیاسی و اعتقادی هم دارد) و دین نیز به عنوان پایه و بنیاد اخلاق شناخته می‌شود، اما حقیقت این است که اخلاق همان دین است و هدف دین، چیزی جز تهذیبِ اخلاق نیست. در واقع، اخلاق و دین به هیچ عنوان منفک از یکدیگر نیستند؛ یعنی همان‌گونه که روح توحیدی در میان تمام آموزه‌های اخلاقی پیامبر(ص) جاری و ساری است، روح آموزه‌های اخلاقی نیز بر تمامی اجزای دین او سایه انداخته است. یعنی همان‌طور که دین می‌تواند به عنوان پشتوانه اخلاقیات، ضامن آن‌ها باشد، اخلاقیات نیز به عنوان یک حامی، حافظ دین هستند.
اصل دوم: تربیت اخلاقی و تربیت دینی در هم تنیده شده‌اند
در سیره پیامبر(ص)، تربیت اخلاقی هم نشأت گرفته از آموزه‌های دینی است و هم به عنوان بخشی از تربیت دینی در نظر گرفته می‌شود. با توجه به این معناست که پیامبر اکرم(ص)، از عملکردهای اخلاقی‌ای که دارد، به عنوان وظیقه دینی یاد می‌کند و به هیچ عنوان آن‌ها را چیزی مستقل و مجزای از دین نمی‌داند. به همین ترتیب می‌توان تربیت اخلاقی در سیره این حضرت(ص) را همان تربیت دینی دانست که در ضمن تربیتِ دینی و نه جدای از آن صورت می‌گیرد. تربیتی که بدون تربیتِ دینی عقیم است و نمی‌تواند ثمره لازم را داشته باشد.
 
روش اول: پاک کردن محیط از مظاهر فساد
انسان به طور ذاتی برای تأمین نیازهای خود، نیازمند ارتباط با محیط است، و به طور طبیعی از این محیط تأثیر می‌پذیرد. یعنی اگر محیط پیرامونی‌اش سالم و صالح باشد به فضائل اخلاقی، و اگر ناسالم و ناپاک باشد به رذائل گرایش پیدا خواهد کرد. به این ترتیب، می‌توان نتیجه گرفت که اگر محیط سالم نباشد، تربیت اخلاقی نیز امکان‌پذیر نخواهد بود. توجه به سیره پیامبر(ص) نشان می‌دهد که ایشان، به وسیله زدودن عوامل نامناسب و برطرف کردن موانع از محیط، درصدد فراهم کردن محیط مناسب برای تربیت اخلاقی بوده‌اند.
 
روش دوم: امر به معروف و نهی از منکر
انسان به طور ذاتی درصدد تقلید از اطراف خود و در تلاش برای همرنگ کردن خود با جامعه پیرامون خودش است. به این ترتیب، هرچه ارزش‌های اخلاقی در یک جامعه، ظهور و بروز بیشتری داشته باشد، و به عبارتی جو اخلاقی بر جامعه حاکم باشد (نه بر مبنای اعمال فشار و زور، بلکه بر اساس رضایت و میل قلبی)، تربیت اخلاقی افراد نیز آسان‌تر و عمیق‌تر خواهد بود. بر همین اساس است که در سیره پیامبر(ص) مشاهده می‌شود که ایشان پیوسته درصدد ایجاد یک فضای اخلاقی در جامعه بوده‌اند تا به وسیله آن بتوانند فضائل و رذائل اخلاقی را در افراد درونی کنند.
 
مبنای سوم: هماهنگی حسن فعلی و حسن فاعلی:
فعل اختیاری انسان، زمانی می‌تواند ارزش و فضیلت اخلاقی پیدا کند که از دو جزء حسن فعلی (صالح بودن عمل) و حسن فاعلی (صالح بودن انگیزه فاعل عمل) برخوردار باشد. این دو جزء، با ارزش بخشیدن به عمل، می‌توانند در کمال انسان و به عبارتی، در تقرب او به خدای متعال نقش داشته باشند. این مهم در سیره پیامبر(ص) نیز، این‌گونه مورد توجه قرار گرفته است که پیروی از فرامین خدای متعال، تنها راه دستیابی به سعادت، خوشبختی و کمال است.
اصل سوم: انگیزه و عمل در هم تنیده شده‌اند
تمام اعمال در سیره پیامبر(ص)، علاوه بر ظاهر آشکاری که دارند، از یک باطن نیز برخوردارند. بر این اساس، ارزشِ اعمال در این است که علاوه بر ظاهر خوب، از باطن نیکو هم برخوردار باشند. با این اوصاف، یک عملِ ظاهریِ خوب، که بدون روح و باطن نیکو صورت گرفته است، درست به اندازه یک عمل با روح خوب و نیکو ، که با ظاهرِ بد صورت گرفته است زشت و ناپسند است. جز این، باطن نسبت به ظاهر، نقش پررنگ‌تری در ارزشمند کردن عمل دارد. و بر همین اساس است که در سیره پیامبر(ص)، به شدت بر اصلاح نیت اشاره شده است.
 
روش اول: تحریک ایمان و تقویت دینی متربیان
انسان به طور ذاتی نسبت به انجام عملی گرایش پیدا می‌کند که به آن ایمان و اعتقاد دارد. در سیره پیامبر(ص)، به کرّات مشاهده می‌شود که با تحریک ایمان و باور متربیان، آنان را به سمت انجام رفتارهای اخلاقی سوق داده‌ و یا از رفتارهای ضد اخلاقی باز داشته است.
 
روش دوم: پرورش شوق به کسب فضیلت و ترک رذیلت
انسان به‌طور ذاتی، نسبت به انجام کاری که از آن سود می‌برد راغب است و از انجام کاری که موجب ضرر و زیانش می‌شود گریزان است. در سیره پیامبر(ص)، مربی با پرورش گرایش متربی به کار نیک و ایجادِ نفرت و کراهت در او نسبت به کار زشت، او را نسبت به انجام فعل اخلاقیِ صحیح مشتاق می‌‌کند و از ارتکاب افعال ناشایست بازمی‌دارد. در واقع، سود و زیان، سرچشمه ایجاد میل و کراهت، و در نتیجه، مقدمه انجام فعل اخلاقی شایسته و ناشایسته می‌شوند.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) در قم – مصطفی سلیمانی، نویسنده، روان‌شناس و دانشجوی دکتری فلسفه 

اخلاقدر سیره پیامبر اکرمدین
Comments (0)
Add Comment