بسماللهالرحمنالرحیم
الگوی مذاکره در سیره نبوی(ص)
نویسنده: ابوذر گوهری مقدم؛[۱] حامد کیانی مجاهد[۲]
منبع: دانش سیاسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره۱(پیاپی۲۹)
چکیده
مذاکره در دنیای نوین در زمره کلیدیترین ابزارهای تحقق اهداف و منافع واحدهای سیاسی به ویژه دولتها و از بخشهای مهم تدبیر سیاسی است و تحقق حداکثری غایات ملی در گروی کاربست مطلوب اصول و فنون مذاکره بر محور مؤلفههای قدرت بازیگران دخیل تلقی میشود. ازاین رو، دین مبین اسلام که به مقوله اساسی سیاست اهتمام ویژهای دارد، شاکله خود را به نحوی تنسیق کرده است که پاسخگوی نیازهای مختلف سیاسی جامعه اسلامی از جمله عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی باشد. این مقاله با رویکرد تحلیلی و تمرکز بر اسناد تاریخی، و باهدف تبیین اصول حاکم بر سپهر مذاکرات پیامبر اکرم (ص) با این پرسش آغاز میشود که: مقتضای اسلامی بودن مذاکرات در گفتمان اسلام شیعی با تمرکز بر سیره نبوی (ص) چیست؟ در پاسخ به این پرسش، در دایره نظریات و تعاریف گسترده در حوزه مذاکرات، بر اساس جهان بینی توحیدی و بازخوانی کارویژههای دیپلماسی اسلامی مستند به سیره حکومتی نبی مکرم اسلام (ص)، الگوی مطلوب مذاکره از منظر حضرت و در قالب مدلی بر محور یازده اصل، استخراج و تدوین شده است. یافتههای پژوهش نشان داد که این اصول در سه مرحله وضع اصول پایهای، غایت گذاری جامع دیپلماتیک و مستحکم سازی دیپلماتیک در بستر محیط تعامل جای میگیرند و قابل تحلیل میباشند.
مقدمه
بیان مسئله: یکی از ارکان موفقیت در تأمین منافع ملی و کسب حداکثری جایگاه بینالمللی و منطقهای، توان بهرهگیری مسئولان دستگاه دیپلماسی از فنون و مهارتهای مذاکراتی و چانهزنی دیپلماتیک قلمداد میشود. برقراری ارتباط با سایر اقوام و ملل اگرچه امروزه در کانون توجه اصحاب سیاست قرارگرفته، اما در گذر تاریخ و با سریان تفکرات الهی در بطن حکومتها خصوصاً حکومتهایی که رهبری آنها به دست پیامبران الهی بوده، الگوهایی از برقراری روابط صلحآمیز را در سیره پیامبران میتوان ملاحظه نمود. مسأله این پژوهش شناسایی و تحلیل این ظرفیتها به منظور بهره برداری در شرایط حاضر است.
اهمیت: موضوع حاضر نخست دارای ماهیت نظری است؛ چرا که یافتههای آن به عنوان اصول و سیاستهای پیشنهادی برای دستاندرکاران سیاست خارجی کاربرد دارد. افزون بر آن میتوان به اهمیت نظری اشاره داشت که تقویت و توسعه دانش سیاست اسلامی را با تولید الگویی مفهومی، در پی دارد.
ضرورت: عدم ورود به موضوعاتی از این قبیل، منجر به حاکمیت الگوهای مفهومی عموماً سکولار میشود که میتواند در بدکارکردی و کژکاکردی سیاست خارجی و کاهش آثار مذاکرات، مؤثر افتد.
اهداف: هدف اصلی نوشتار حاضر، شناسایی و معرفی اصولی است که از منظر اسلامی در طرح و کاربست عملی مذاکرات تأثیر گذارند. به تبع این هدف، طراحی و ارائه یک الگویی مفهومی با کاربرد نظری مدنظر است. مقالۀ حاضر میکوشد که اصول حاکم بر این مذاکرات و معاهدات را معرفی کرده و بنابر اقتضای نگاشته، اصول کاربردی مذاکره را با الگوگیری از اصول سنتی آن تبیین نماید.
سؤالها: پرسش اصلی مقاله عبارتست از: الگوی برآمده از سیره نبوی(ص) برای مذاکره کدام است؟ برای پاسخ دادن به این سؤال به طور طبیعی پرسش از اهداف، ابزارها، اصول و قواعد حاکم بر مذاکرات، طرح و بررسی شدهاند.
روش: این پژوهش از نوع بنیادی بوده و با رویکرد تحلیلی(با رجوع به اسناد تاریخی اولیه) به انجام رسیده است. بر اساس، طراحی الگوی تحلیلی مهم بوده که در بخش نظری به آن اهتمام شده و تحلیل بر پایه الگوی مزبور به انجام رسیده است. در این روش چند گام اصلی برداشته شده است:
اول. بررسی انتقادی نظریههای موجود در باب مذاکره.
دوم. انتخاب نظریه مبنا
سوم. طراحی الگوی تحلیل بر اساس نظریه مبنا برای مذاکره.
چهارم. تحلیل دادههای تاریخی در قالب الگوی طراحی شده از مذاکره.
- پیشینه تحقیق.
با عنایت به حجم فزاینده مطالعات صورت گرفته در حوزه سیره شناسی و سیاست اسلامی، از منظر پژوهش حاضر میتوان دو دسته اصلی از مطالعات را از یکدیگر تمیز داد:
- بررسیهای ناظر بر «دیپلماسی و رفتار سیاسی» در سیره نبوی(ص)
در این آثار حوزه کلان دیپلماسی مورد بررسی قرار گرفته و مذاکره به عنوان یک روش و مصداق مدنظر بوده است. در این ارتباط میتوان به منابع زیر اشاره داشت: سفیران پیامبر(ص) و دیپلماسی نبوی(ص) (پاک آئین و غریب زاده، ۱۳۹۰)، اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار سیاسی پیامبر(ص) (غفـوری، ۱۳۸۷)، دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام(فیاضی، ۱۳۹۵)
- بررسیهای ناظر بر «روش مذاکره» در اسلام
در این دسته از منابع موضوع مذاکره با تأکید و تمرکز بیشتری مورد توجه قرار گرفته است. به همین خاطر است که ابعاد مختلف و انواع مذاکره شناسایی و معرفی شدهاند. نقد عمومی به این آثار آن است که از طراحی و ارائه یک الگوی مفهومی واحد و منسجم بازماندهاند و به بیان موضوعات مختلف بسنده کردهاند. در این ارتباط میتوان به آثار زیر اشاره نمود: دیپلماسی پیامبر(ص) و ابزارهای توسعه روابط بینالملل با سایر دولتها (خزائی، ۱۳۹۳)، بنیانهای هویت بخش سیاست خارجی حکومت پیامبر اکرم(ص) (جمشیدی و کوزهگری۱۳۹۵)، و دیپلماسی صلحآمیز پیامبر اسلام(ص)(حضی نیا، ۱۳۹۲).
بررسی آثار مذکور حکایت از آن دارد که عدم تمرکز به «الگوی مذاکره» و عدم طراحی یک الگوی مفهومی مستقل بومی در کاستی مشترک آثار بیان شده است که در مقاله حاضر سعی در تدارک آن شده و نوآوری این اثر به شمار میآید.
- مبانی مفهومی و نظری
- مذاکره
اندیشمندان علوم سیاسی بر مبنای جهانبینی و مکتب فکری خود تعاریف مختلفی از مذاکره و انعقاد قرارداد با واحدهای سیاسی ارائه دادهاند، اما این تعاریف در مطالب بنیادین و ریشهای همپوشانیهایی دارند(نک.آتش پور، ۱۳۸۶). در رویکردی جامع و کاربردی میتوان آن را چنین تعریف کرد: فرایند گفتگو با دیگری جهت دستیابی به توافق بر سر مسئلهای تعریف شده.
- رویکردها به مذاکره
از منظر نوشتار حاضر میتوان دو رویکرد متفاوت از مذاکره را از یکدیگر تمیز داد:
الف. رویکرد سکولار منفعتطلبانه
افتراق مذاکره از منظر غرب و اسلام در اهداف مذاکره و وسایل به کار گرفته شده برای به سرانجام مطلوب رساندن مذاکره است. گفتمان غربی از آن روی که روح ماتریالیستی حاکم بر آن است، جز کسب حداکثری منافع مادی چیزی فراروی خود نمیبیند و از هر وسیلهای اعم از مشروع و نامشروع برای محقق ساختن منافع ملی استفاده میکند. در این راستا، علم حقوق، قانونگذاری و هر ابزاری که جلب منفعت میکند از جمله مذاکره، برای تشخیص و تعیین آن چیزی است که خیر جامعۀ معینی که منافع آن مورد نظر جویندگان منفعت است را تأمین کند. اصول این مکتب مادیگراست که باعث شده تا اخلاقیات در روابط بینالملل قلمرو ظهور پیدا نکند (ابراهیمی و همکاران، ۱۳۸۹، ص۶) و منفعت گرایی حداکثری، شالوده روابط بینالملل غربی را تشکیل دهد.
ب. رویکرد شریعتمدار ارزش محور
از منظر اسلامی، مجموعۀ جهتگیریهای سیاسی باید صبغۀ الهی داشته باشد و اهداف و وسایل آن در منظومهای تعریف شود که مقید به قیود شرعی باشد، در غیر این صورت شارع مقدس کاربست آن را تحریم میکند. با این رویکرد، نگرش به مذاکره اسلامی تفاوتهای بنیادینی با برداشتی دارد که در غرب رایج است، هرچند غایتها ساختاری آن شباهتهای ظاهری داشته باشد. از نظر اسلام ابزارهای مورد بهرهگیری در دیپلماسی میبایست انسانی و سازگار با اخلاق انسانی باشد؛ از این روی است که منظومه ارتباطی میان اخلاق و دیپلماسی باید مورد مداقه اساسی قرار گیرد. به گونهای که سیره سیاسی نبی مکرم اسلام(ص) در تعاملات و مراودههای سیاسی، بهرهگیری از روشها و ابزارهای غیر اخلاقی را نفی کرده و بر هم خوانی ابزارها و وسایل با اهداف، تأکید فراوان کرده است (ابن فراء، ۱۳۶۳، ص۴۱)
۳-۲. الگوی تحلیلی مذاکره
منظور از الگوی تحلیل، تبیین سطوح و ابعادی از مذاکره است که برای انجام یک مذاکره موفق و مؤثر باید به آنها پرداخته شود. بر این اساس ارکان الگوی پیشنهادی عبارتند از:
الف. وجود اصول پایهای در حوزه دیپلماتیک
نخستین گام در مسیر ارائۀ مدل مفهومی، تبیین چارچوبها و اصول اساسی حاکم بر جریان مذاکرات پیامبر اکرم(ص) است. اصولی که به مثابه روح حاکم بر اقدام سیاسی نبوی تلقی شده و خطوط قرمز دیپلماسی اسلامی را معین میکند و زیر پایۀ تدوین استراتژیهای لایهای سیاست خارجی است و نقش سند بالادستی را برای تشریح غایتگذاری جامع دیپلماتیک ایفا میکند. درواقع وضع اصول در فرایند سیاستگذاری، نقش جهتدهی را با هدف زدودن ابهامات نظری و عملی ستاد و صف اقدام بر عهده دارد (خالوزاده، ۱۳۹۱، ص۲۶۲)
ب. غایتگذاری جامع دیپلماتیک
با مشخص شدن اصول پایهای حاکم بر عرصۀ دیپلماتیک، مسیر فراروی تعیین هدف راهبردی و جامع نظام سیاسی در عرصۀ دیپلماسی هموار میشود. در این مرحله سیاستگذاران با تکیه بر اصول بنیادین، غایت اساسی سیاست خارجی را که تمام استراتژیها، برنامههای اقدام و سیاستهای خرد برای تحقق آن اتخاذ میشوند را معین میکنند. در مبحث تصمیم سازی سیاسی، رویکرد نظامات مختلف متفاوت است ولی از منظر وحیانی، تشکیل، تثبیت و ارتقاء حکومت اسلامی، مهمترین کارویژه جامعۀ دینی در ابعاد مختلف بوده و مطلوب است که غایتگذاری جامع سیاسی نیز بر این مبنا نظام یابد و بنابر مصلحت و سازمان از ابزار کلیدی دیپلماسی برای نیل به این مهم استفاده گردد (هالستی، ۱۳۷۳، صص۲۱۴-۲۱۱)
پ. مدیریت مذاکرات همراه با مستحکم سازی دیپلماتیک
در عرصۀ مذاکرات، موفقیت که همان تحقق حداکثری غایت جامع دیپلماتیک است، از حاصل جمع سه مؤلفۀ زیر حاصل میآید:
مؤلفه (۱). فن محوری دیپلماتیک: استفاده بهنگام و مطلوب از فنون رایج و ابداعی مشروع در عرصۀ مذاکرات که بستگی به هنر، مهارت و تجربۀ دیپلماتهای دستگاه خارجه دارد و میتواند مجالی را فراهم کند که با دادن حداقل امتیاز بیشترین امتیاز ممکن به دست آید (هالستی، ۱۳۷۳، صص۳۲۰-۳۲۷).
مؤلفه (۲). ظرفیت سازی دیپلماتیک: ایجاد ظرفیتها و فرصتها در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکره:
اول. ظرفیت سازی پیشینی: ایجاد ظرفیت و کسب منابع قدرت قبل از آغاز مذاکره برای حضور قدرتمند در عرصۀ مذاکرات از طرق مختلف مانند همپیمان شدن با واحدهای سیاسی دیگر و فرونشاندن اختلافات بین خود و دشمنان جهت تثبیت اوضاع، مجهز شدن به ابزار فنّاوری نوین، پیروزیهای نظامی منطقهای و بینالمللی و افزایش میزان تصور از قدرت خود در اذهان عمومی با ابزار تبلیغات و نبرد رسانهای (خانی،۱۳۸۴)
دوم. ظرفیت سازی حینی: ایجاد ظرفیتهای تازه در حین انجام مذاکرات از طریق بازیهای دیپلماتیک و تغییر در صف بندی اعضای حاضر در مذاکرات.
سوم. ظرفیت سازی پسینی: استفاده از ظرفیتهای ایجادشده در اثر مذاکرات به عنوان ابزار قدرت و بهره گیری از آن برای تولید ظرفیتهای جدید در دوران پسامذاکراتی
مؤلفه (۳). مستحکم سازی دیپلماتیک: مراد از مستحکم سازی دیپلماتیک، بنای ساختمان مذاکرات به نحوی است که هیچیک از طرفین مذاکره توان خلل و خدشه در آن را با تفسیرهای نفعگرایانه نداشته باشند (ضیائی بیگدلی، ۱۳۷۴،ص۱۷). لازمۀ این امر توجه به لوازم تحقق آن در سه مقطع زمانی قبل، حین و بعد از مذاکرات است:
اول. مستحکم سازی پیشینی: منظور از مستحکم سازی پیشینی آن است که قبل از شروع مذاکرات، طرفین توافق از طریق گفت وگوهای پیشامذاکراتی ابهامها و تردیدهای خود را تا حدودی برطرف نمایند و به نقاط مشترک ابتدایی برسند و با نظرات یکدیگر آشنا شوند تا از این مجرا احتمال انحراف مذاکرات در حین و پس از توافق کاهش یابد.
دوم. مستحکم سازی حینی: مستحکم سازی حینی به معنای تدوین متقن و دقیق متن توافقات با هدف جلوگیری و کاهش انحرافات تفسیری ضمن گنجاندن ضمانت اجرا و عواقب پیمان شکنی در آن میباشد.
سوم. مستحکم سازی پسینی: مقصود از مستحکم سازی پسینی، نظارت و بررسی دقیق طرفین از حسن اجرای مفاد معاهده و مقابله و برخورد با هرگونه پیمانشکنی و سوء تفسیر از متن توافقات است.
- اصول پایهای مذاکره در سیره پیامبر اکرم(ص)
به گواه تاریخ، اعراب در دوران پیش از اسلام کلام را با قدرت شمشیر آغاز میکردند و با زبان جنگ با یکدیگر تکلم مینمودند و رابطه خوبی با روشهای مسالمت آمیز و صلحطلبانه نداشتند و تعاملاتشان بر محور قبیله گرایی و عصیت بنا شده بود. با طلوع خورشید اسلام و گسترش تفکرات و آموزههای اخلاقی و الهی و تربیت شدن قبایل ساکن در شبه جزیره عربستان به برکت تعالیم آسمانی اسلام، عنصر منطقورزی و گفت و گو، وارد گفتمان سیاسی اعراب شد و توانست در نظام اسلامی نبوی(ص)، جای خود را باز کند و به عنصر تأثیرگذاری در سامان دادن ارتباطات حکومت مدینه با سایر قبایل و قدرتهای منطقه، تبدیل شود. این تجربه مثبت بر چند اصل راهبردی استوار است که عبارتند از:
- نفی سبیل
«سبیل» در لغت به معنی طریق و راه است. بر اساس قاعده مذکور، خداوند متعال در عالم تشریع، تکوین و در مقام احتجاج، طریقی علیه مؤمنین برای کفار قرار نداده است. درواقع کافر در هیچ زمینهای نمیتواند شرعاً مسلط بر مسلمانان باشد و هرگونه رابطه و اعمالی که منجر به تفوق کافرین بر مسلمین باشد، انجام دادن آن بر مسلمین حرام میباشد (قانع و دیگران، ۱۳۹۷). غزوه بدر اولی یا سفوان، شاهد مثالی است که میزان توجه نبی مکرم اسلام(ص) نسبت به تحقق قاعده نفی سبیل را نشان میدهد. علت این غزوه، دستبرد فردی از کفار به نام «کُرز بن جابر فهری» به اطراف مدینه بود که بخشی از گلههای مردم را غارت کرد. این حمله از آن منظر که یک تجاوز سیاسی به حساب میآمد، پیامبر اکرم(ص) با گماشتن زید بن حارثه در مدینه، به تعقیب «کرز» تا محلی به نام سفوان رفت تا پاسخ این تجاوز سیاسی را به او بدهد، اما او را نیافت و به مدینه بازگشت (رسولی محلاتی، ۱۳۹۰، ص۱۰۶)
- تقدم صلح طلبی بر ستیزهگرایی
بررسی آیات شریفه قرآن، سنت پیامبر(ص) و حضرات معصومان(علیهمالسلام) نشان میدهد که اصل اولیه و حالت اصلی در روابط بین حکومتهای اسلامی و سایرین، صلح است. ارتباط سیاسی و حقوقی بین کشورهای اسلامی و سایر کشورهای غیرمسلمان، در حالت اولیه، «صلح و همزیستی مسالمتآمیز دوستانه و شرافتمندانه» است که در قالب عهد و پیمان یا بیطرفی، صورت قانونی میگیرد و جنگ در حوزه این نظریه، حالتی عارضی و استثنایی است که در برخی شرایط رخ میدهد و کشور اسلامی، گریزی از آن ندارد. اگر تجاوزی صورت گیرد، دفاع مقتدرانه لازم است؛ بنابراین، آمادگی کامل نظامی ـ امنیتی با تجهیز به آخرین فناوریها و دستاوردهای روز از جمله ضروریات کشور مستقل اسلامی است که میخواهد «آباد»، «آزاد» و «مستقل»، در نظام بینالمللی گام بردارد و روابط خود را با دیگر کشورها، مبتنی بر «عزت»، «حکمت» و «مصلحت»، نماید. (برزنونی، ۱۳۸۴، صص۱۵۶-۱۵۵). کنکاش در دوران حکومت رسول خدا(ص) بیانگر این است که ایشان در غالب تعاملات حکومتی خود، اصل تقدم صلحطلبی بر ستیزهگرایی را رعایت میکردند. در این ارتباط مؤیدان تاریخی زیر قابل ذکر هستند:
الف. تحلیل نظامنامه حکومتی مدینه
در نظامنامه حکومتی مدینه، برای صلحگرایی، اهمیت خاصی در نظر گرفته شده است و با تنظیم بندهایی، مسلمانان و یهودیان، به اتخاذ رویکردهای صلحگرایانه تشویق گردیدهاند. اگر مسلمانان، یهودیان را به صلح با کسی که مسلمانان با او صلح نموده و همبستگی یافتهاند، دعوت کردند باید بپذیرند مگر در مورد کسانی که دشمن اسلام و نشر آن باشند. (محمد،۱۹۸۴م، ص۳۲۹) طبق بند فوق، صلح طلبی جامعۀ اسلامی به صورت مطلق ارزیابی نمیشود و مقید به صلح با کسانی است که دشمن اسلام و نشر آن نباشند؛ که درمورد این دسته، تقدم صلح طلبی بر جنگ گرایی صادق نیست و باید بنا بر اصول و مصالح جامعه و صلاحدید رهبر حکومت، شیوه تعامل انتخاب شود.
ب. تحلیل صلح حدیبیه
جایگاه صلح گرایی در جریان صلح حدیبیه به وضوح بیشتری مشاهده میشود. پس از رسیدن به حدیبیه، رسول خدا(ص) همچنان بر موضع صلح طلبانهاش پای میفشارد و هرگز آن را از نظر دور نمیدارد؛ ایشان در راستای تأکید بر نیات صلح آمیز مسلمانان، به فرستادگان قریش اجازه داد که به اردوگاه آنها بیایند و چند نفر از مسلمانان را نیز برای گفت و گو نزد آنها فرستاد. هنگامی که مسلمانان مورد تهاجم و تیراندازی مشرکان قرار گرفتند، کوشیدند تا بدون رساندن هرگونه زیان جانی و مالی آنان را دستگیر کنند. مسلمانان موفق شدند آنهارا به محاصره درآورند، دستگیر کنند و بدون هیچ آزار و اذیتی، نزد قریش بازگردانند. رسول خدا(ص) در این غزوه، به خلاف غزوههای دیگر، با یاران خود درباره صلح نکرد و تنها به نظر خود عمل کرد. [چرا که] تصمیم نهایی و قطعی رسول خدا(ص) تفاهم با قریش بود و چنین تصمیمی نیاز به مشورت نداشت. مقصود پیامبر(ص)از تفاهم با قریش پیگیری هدفهای درازمدتی بود که افشای آنها به نفع دعوت اسلامی و مسلمانان نبود، چنان که آینده نیز آن را ثابت کرد.(رائب عرموش، ۱۳۹۴، ص ۲۴۷).
۳-۳. رعایت احترام متقابل
دین مبین اسلام، آداب ورسوم اقوام، ملتها و جوامع انسانی که تعارضی با شرع مقدس نداشته باشد را همواره تأیید کرده و به امت اسلام امر فرموده که آنها را محترم شمارند و به دارایی و سرزمین افراد و گروههایی کـه دارای شرافت انسانیت هستند، تعدی نکنند. یکی از مهمترین ویژگیهای دیپلماسی اسلام اصل رعایت احترام و نزاکت بینالمللی در روابط بینالملل است. بدیهی است که در ایجاد و گسترش روابط دیپلماتیک آزادی و اختیار طرفین نقش اساسی دارد. این قواعد با گذشت زمان و توسعه روابط بینالملل به قواعد الزام آور تبدیل شد و اسلام نیز با ظهور و گسترش خود رعایت احترام و نزاکت بینالمللی را امضا و تأیید کرد و در روابط بینالملل خود به کار بست. تاریخ روابط دیپلماتیک اسلام، تجلیگاه اصل وفاداری، رعایت ادب و احترام متقابل و مراعات نزاکت بینالمللی است؛ چنانکه سفرای همۀ ملل بدون کمترین محدودیتی میتوانستند پیام خود را در جامعۀ اسلامی ابلاغ کنند و در دوران حضور در جامعۀ اسلامی محترم بودند تا آنجا که احیاناً به خود اجازه میدادند خارج از وظیفۀ مأموریتشان مطالبی را بگویند که کوجب ناخشنودی مسلمانان میشد.
با این حال، پیامبر اجازه نمیداد کسی کتعرض آنها شود، چنانکه فرستادگان «مسیلمه کذاب» در حضور پیامبر و به عنوان تعرض به آن حضرت گفتند: «نشهد ان مسیلمه رسولالله» پیامبر فرمود: «لَولا أنَّ الرُّسلَ لا تُقَتِّلُ لَضربتُ أعناقَکُما؛ یعنی اگر این حکم نبود که سفیران را نمیتوان کشت، شما را گردن میزدم»(خالوزاده، ۱۳۹۱، ص۲۶۴).
نمونۀ دیگر رعایت این اصل در برخی از مفاد منشور مدینه متجلی است. در منشور حکومت مدینه که درواقع سند تنظیم امورات داخلی و سیاست خارجی حکومت پیامبر بود، ایشان دین و دارایی یهودیان را به رسمیت شناخت (دیار بکری، ۱۳۰۲، ص۳۵۳). مفاد منشور مدینه به گونهای نگاشته شده بود که دین، آداب و رسوم، دارایی و سرزمین یهودیان دخیل در پیمان، به صورت مشروط محترم شمرده شود و به شخصیت شهروندی آنها خدشهای وارد نشود. در ادامه بندهایی از این منشور که نشاندهنده پایبندی رسول خدا به اصل احترام متقابل شهروندی است را فهرست میکنیم:
الف. افرادی از جامعه یهود که به ما کمک کنند، حمایت و کمک ما را جلب خواهند کرد و با ما برابر خواهند بود و هیچکس نخواهد توانست برآنها تحمیلی روا دارد و بدیهی است به مخالفین آنها نیز کمکی نخواهد شد. (مرتضی عاملی،۱۳۸۵، ص۵۴۹)
ب. برای یهودیان دین آنان است و برای مسلمانان دین ایشان، چه برای خودشان، و چه برای آزادشدگان آنان، مگر کسی که ستم کند و گناه کند.(فارسی، ۱۳۶۲، ص۱۷)
پ. اگر یهودیها به صلحی دعوت شوند که در آن همکاری کنند و آن صلح را عملی سازند، میتوانند به این کار اقدام کنند، در آن صورت مؤمنان نیز باید آن صلح را بپذیرند مگر اینکه صلح با کسانی باشد که در راه دین میجنگند.(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۵۵۲)
ت. مسلمانان و یهودیان مانند یک ملّت در مدینه زندگی خواهند کرد و در انجام مراسم دینی خود آزاد خواهند بودو قراردادصلح با دشمن با مشورت هردو به انجام خواهد رسید.(مجلسی، ۱۳۶۳، ص۲۳۵)
همچنین پیامبر(ص) ضمن پیمانی که با ترسایان نجران برقرار کرد، یک سری امتیازات به آنها اعطا کرد که نشان از اهتمام خاصی بود که ایشان برای اقلیت مذهبی قائل بودند. برخی از مفاد این پیمان به شرح زیر است:
یک. پیامبر همۀ دارایی آنان را به دست خود آنها میسپرد.
دو. بر مردم نجران است که هنگام پدید آمدن شورش و یورش و آسیب دشمن در یمن، سی دست زرهسی رأس اسب و سی نفر شتر، به امانت به مسلمانان بدهند، آنچه از زرهها، اسب و شتر و کالاها که به عاریت به فرستادگان من دادهاند تباه گردد، فرستادگان من باید عوض آنها را به ایشان بازگردانند.
سه. هیچ اسقفی از مقام اسقفی خویش و هیچ راهب و کاهنی از مقام رهبانیت و کهانت خویش، برکنار نخواهد گشت.
چهار. داراییهای مردم نجران و مردم پیامون آن، جانهایشان، آیین و پرستشگاههایشان، کسان حاضر و غایب و بستگان نزدیک ایشان و آنچه – از اندک و بسیار در دست دارند در پناه خدا و در حمایت فرستاده خدا، محمد پیامبر است(حمیدالله، ۱۳۷۵، ص۲۲۹).
درباره پیامبر خدا نقل شده است که: همیشه با فرستادگان ملل خارجی با احترام و مهربانی هرچه تمامتر رفتار میکرد و بنا بر عادت و خوی به آنها تحف و هدایای فراوانی ارزانی میداشت و در مقام توصیه به اصحاب خود در این مهم میفرمود: «پس از من نیز بدین گونه عمل کنید».(رشید، ۱۳۵۳، صص۸۵-۸۴).
- غایتگذاری جامع دیپلماتیک در سیره نبوی (ص)
گفتمان سیاسی اسلام، ضمن تشریح ماهیت و مؤلفههای خود، سخن از توافق و برتریهای اندیشههای حقگرایانۀ اسلام شیعی دارد و تسلط و نفوذ هیچ مرام و مکتبی بر امت اسلام را جایز نمیشمارد و حاکمان اسلامی را بر آن میدارد که از سیاستهایی که جایگاه دولت اسلام را در اذهان دیگر واحدهای سیاسی تثبیت میکند و ارتقا میدهد حمایت کنند و تمام همت خود را بر آن گمارند تا موجبات سرافرازی جامعۀ اسلامی را فراهم آورند. صحنۀ مذاکرات و روابط دیپلماتیک بینالمللی عرصۀ مناسبی است تا ابر قدرتها و قدرتهای منطقهای، موجودیت و جایگاه حکومت اسلامی را به رسمیت بشناسند و به آن اذعان کنند. وصول به این مهم درگرو میزان تصور ایجادشده از قدرت واحد سیاسی و کاربست این تصور در عملیات دستگاه سیاست خارجی در حوزه برون مرزی است. اصولی که در بندهای منشور حکومت مدینه با رویکرد تبیین حکومت اسلام برای قبائل یهودی، گنجانده شده، به خوبی تلاش دارد تا به یهودیانی که تا قبل از بعثت پیامبر به دلیل برتریهای اقتصادی، نظامی و فرهنگی، محل رجوع ساکنان شبه جزیره عربستان بودند، این نکته را نشان دهد که پس از هجرت پیامبر به یثرب، نبض امورات مدینه در دست حکومت اسلامی است. در ساختار منشور حکومتی، ضمن اینکه مجموعۀ قبائل ساکن اعم از مسلمان و یهودی را یک کل واحد میداند، ولی این مسئله را نیز تبیین میکند که مسلمانان فارغ از تقسیمات قبیلهای خود یک امت واحد و منسجماند. درواقع متن سند بهگونهای تنظیم شده که از هر مؤلفهای که به برتری جامعۀ اسلامی بر دیگران بینجامد طرفداری میکند و اصالت را بر حق و مواضع و اجتماعات دایرمدار حق میداند و برای افراد، گروهها و تفکراتی که ریشه در باطل و کفر دارد، محلی از اعراب قائل نیست. مفاد منشور که مؤید بحث حاضر است، عبارتند از:
الف. هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیچ کافری علیه مؤمنی نباید کمک نماید.(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ۵۴۸)
ب. مسلم و قطعی است که حمایت خدا یکی بیش نیست و حمایت مؤمنان از نازلترین فرد مسلمان، در موردی که به نام اسلام تعهدی کرده باشد، قطعی و همگانی است (مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ۵۴۹)
پ. از آنجایی که مؤمنان همه در حکم یک هیئت هستند، در خونهایی که از آنها در راه خدا ریخته میشود، اولیاء یکدیگرند.
ت. هیچ مشرکی نباید به یک نفر از قریش حمایتی بدهد و یا مالی از او نگهداری کند. هیچ مؤمنی را مانع نشود که بر مشرک تسلط پیدا کند.
ث. هرگاه بین کسانی که تابع این دستور هستند، کشتاری روی دهد یا مشاجرهای درگیرد که بیم فساد در آن بااشد، مرجع امر رسیدگی خدا و محمد(ص) (که فرستاده خداست) خواهند بود.(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۵۵۱)
این سند بر تحکیم پایههای حکومت اسلامی تأکید کرده، اقرار و اعتراف صریحی از یهودیان هم گرفته است. قوم یهود، خود را صاحب همه امتیازات میدانستند که میبایست هرگونه تصمیم و قراری به سود آنان باشد. چنانچه گمان میبردند آنان حاکم بر مردم هستد و همگان برای خدمتگزاری و فرمانبرداری از آنها خلق شدهاند. پذیرش رسمی حکومت پیامبر(ص) که رسول خـدا(ص) را به عنوان یگانه مرجع رسیدگی به مشکلات فی ما بین مسلمانان و یهودیان قبول کردند؛ تأکید دیگری است که در این عهدنامه مورد توجه قرارگرفته است (نک. مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۵۵۸)
- مستحکم سازی دیپلماتیک در سیره نبوی (ص)
خنثی کردن نیروهای مخالف یکی از ابعاد سیاست خارجی و دیپلماسی فعال است و یکی از هدفهای سیاست خارجی باید بر این محور استوار باشد که مانع اتحاد قدرتهای دیگر علیه خود گردد. در سیره نبوی، مجموعۀ فعالیتهای جهت دار در راستای تضعیف جبهۀ دشمنان، یک فرآیند میان مدت و بلندمدت بود که اثرات خود را در نقاط حساس تاریخی بر جای میگذاشت و نقاط عطفی را در مقابلۀ دو جبهه حق و باطل به وجود میآورد. از این منظر مهمترین اقدامات پیامبر اکرم (ص) را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱-۵.استفاده مطلوب از مؤلفههای قدرت
حاکم نمودن رأی خود نیازمند به کار بردن شیوههایی است که طرف مقابل را مرعوب قدرت طرف مقابل کند یا آن را به طمع کسب منافع خود بیندازد. اصل بهرهگیری از فرآیند اقناع، تهدید و ترغیب با تکیه بر مؤلفههای قدرت طـرفهای مذاکره یکی از اصولی است که پیامبر اکرم در مذاکرات خود بر آن تکیه داشتند. عناصر تأثیر گذار در قدرت از نگاه ایشان صرفاً بر محور مادیات تعریف نمیشود و مؤلفه معنویت یکی از ارکان اصلی این منظومه است. به عبارت دیگر پیامبر اکرم ابزار مادی و مفاهیم معنوی را برای اعمال تهدید و ترغیب در حوزه مادیات و معنویات به کار میبرد. تأکید نبی اکرم بر مخاطب قرار دادن فطرت انسانی و استفاده از تمایلات روحانی جامعۀ هدف برای هدایت آنها و محقق ساختن اهداف حکومت اسلامی، نقاط عطفی را در مسیر پیشبرد تعالیم الهی به وجود آورد. پیامبر اکرم در نامۀ دعوت آمیز خود به قیصر روم، با ذکر آیهای که اهل کتاب را به توحید خالص و دوری از هرگونه شرک میخواند درصدد بود تا با درشت نمایی اشتراکات اسلام و مسیحیت، به ایجاد همگرایی بپردازد و قیصر روم را به پذیرش دعوت اسلام ترغیب کند و با تبیین عواقب نافرمانی اطاعت از اسلام که عبارت بود از سهیم شدن او در گمراهی سـاکنان روم، در شخصیت متأثر از دین قیصر تأثیر بگذارد و به وسیله این تهدید، راه اسلام آوردن او را هموار نماید (احمد بن، ۱۹۹۵، ص۷۸)، نمونۀ این نوع تهدید در نامه پیامبر به خسرو پرویز نیز دیده میشود(. ،۷۰ ص۱۹۹۲. ابن شهرآشوب، ۱۹۹۲، ص۷۰) نمونه دیگر این مسئله مربوط میشود به زمانی که فرستادگان قریش پیشنهادات دنیاگرایانۀ خود را در مدینه بر پیامبر عرضه کردند، ایشان فرمودند: آنچه را آوردهام نه برای آن است که بر مالهای شما دست یابم، یا از این راه بر شما سروری و پادشاهی کنم، لیکن خدای متعال مرا به پیامبری فرستاده و کتابی بر من نازل ساخته تا برای شما بشر و نذیر باشم.
من هم رسالتهای پروردگار خویش را رساندم و شما را پند دادم تا اگر آنچه را آوردهام از من بپذیرید، در دنیا و آخرت بهرهمند باشید. (مجلسی، ۱۳۸۹، ص ۱۲۳) ایشان بهرهمندی دنیا و آخرت را در سه مرحله در پاسخ دعوتهای قریش به عنوان پاداش پذیرش دعوت خود بیان کردند و قریشیان را ترغیب به آخرت کردند.
علاوه بر حوزه متکی بر معنویات و دعوت به تعالیم الهی، تهدید و ترغیب بر محور توان مادی حکومت نبوی، بر فرآیند تصمیمگیری بسیاری از سران مناطق اطراف تأثیر گذاشت و آنها را در دوگانه صلح یا جنگ، وادار به تسلیم و صلح بی قید و شرط کرد. نبی اکرم در اوان جنگ با رومیان، نامهای برای حکمران ایله که منطقهای در ساحل دریای سرخ بود، فرستاد و از او خواست یا تسلیم مسلمانان گردد و یا آماده جنگ شود. «یوحنا» حاکم ایله نیز متأثر از این تهدید، به نزد رسول خدا آمد و ضمن اعلام اطاعت، با ایشان به مصالحه پرداخت (راتب عرموش، ۱۳۹۴، ص۳۳۷) تصمیم «یوحنا» نشأت گرفته از پیروزیهای مقتدرانۀ گروههای مسلمان در سریهها و نبردهای پراکندهای بود که به دستور پیامبر اکرم انجام شده بود. درواقع موفقیتهای جامعۀ اسلامی به مثابه پشتیبان قوای مذاکراتی پیامبر ارزیابی میشود.
۲-۵.بهرهگیری از فرصتهای ایجادشده در اثر برقراری معاهدات
توافق با واحدهای سیاسی واجد مؤلفۀ نفوذ و قدرت چه در سطح بینالمللی و چه در حوزه منطقهای، فرصتهای مغتنمی را پیش روی طرفین مذاکره میگشاید و آنها را قادر میسازد تا فارغ از دغدغۀ کارشکنیها و ایجاد مشکلات دیگر واحدهای سیاسی، بر توسعه و پیشرفت ملی تمرکز کنند و به تقویت زیرساختها و تنظیم روابط مالی و سیاسی خود با دیگر واحدها بپردازند. بهره گیری از فرصتهای پساتوافق یکی از ارکان توفیق در حوزه سیاست خارجی است و هدف انجام مذاکرات در ساحتی بهرهگیری از ظرفیتهای ایجادشده بعد از انعقاد پیمانهای همکاری است. سازوکار سیاست خارجی نبی اکرم در دوران بعد از توافقات، الگوی کاملی برای دستگاه دیپلماسی نظام اسلامی است. این مقام الگودهی محدود به دوران حکومت مدینه نبوده، بلکه در دوره ۱۳سالۀ مکه نیز قابل مشاهده است. فرستادگان رسول خدا (ص) به حبشه کـه زعامت آنها را جعفربن ابیطالب عهدهدار بود، بعد از مذاکرات و توضیحات فراوان در حضور فرستادگان مکه، توانستند اعتماد پادشاه حبشه را جلب کنند و اجازه زندگی در حبشه را به دست بیاورند. نجاشی به مسلمانان گفت: «بروید که شما در امانید.بدگویان شما زیانکارند(این جمله را سه بار گفت). دوست ندارم که در برابر آزار یکی از شما، کوهی از طلا داشته باشم».(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۳۳۶). حاصل گفتگوهای جعفر با نجاشی، زندگی سرشار از آرامش مسلمانان در حبشه، به دور از آزارهای قریش و تبلیغ و ترویج دین اسلام بود. درواقع، به برکت مذاکرات حبشه، جبهۀ مستحکمی از مسلمانان در حبشه بوجود آمد که در سالهای بعد به یکی از بازوان اجرایی پیامبر در حکومت مدینه تبدیل شد. نمونۀ دیگر استفاده از این اصل در سیره نبوی در جریان انعقاد پیمانها و قراردادهای صلح و ترک مخاصمه است. با انعقاد قراردادها، امنیت و ثبات مدینه تضمین گردید و مسلمانان میتوانستند با آزادی بیشتری به رویارویی و مقاومت در مقابل دشمن سرسخت خود قریش، اقدام نمایند. از سوی دیگر این پیمانها صدمات روحی و روانی و بلکه ضربات کوبندهای بر پیکر قریش بود. ضمن اینکه قریش نمیتوانست برای مقابله و اعمال فشار بر ضد حاکمیت پیغمبر(ص)، قراردادها و پیمانهایی ازاین دست با قبایل اطراف مدینه منعقد سازد(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵ص۵۸۵). در قضیۀ صلح حدیبیه نیز با تحقق این صلح، رسول خدا(ص) فرصت یافت با قبایلی که پیش از آن از بیم قدرت قریش و وجود خانه کعبه در مکه مکرمه، جرئت همپیمانی باوی را نداشتند، پیمان ببندد. بهترین دلیلش این است که پس از پیمان صلح، قبیله خزاعه همپیمانی خود را به طور مستقل به رسول خدا(ص) اعلام داشت و مسلمانان فرصت یافتند تا آزادانه به تبلیغ دین بپردازند (خطاب، ۱۳۷۸، ص۲۴۵). فتح مکه و افزایش اقتدار اسلام در اذهان سایر قبایل و گروهها، زاییده اغتنام فرصت جامعۀ اسلامی از ظرفیتهای صلح حدیبیه بود.
۳-۵.طرح حداکثری خواستهها در گام اول و چشم پوشی از خواستههای حداکثری
هدف هر واحد واجد عنصر حاکمیت از حضور در مذاکرات، کسب حداکثر خواستههای آن واحد است. برای تحقق این غایت میبایست به صورت اولیه بر تحقق حداکثری خواستهها پافشاری کرد و در اثنای مذاکره برای به ثمر نشستن توافقات تاحدودی مشخص از خواستههای اولیه چشمپوشی کرد. اصل دادن امتیاز در هندسۀ مذاکراتی پیامبر و مماشات اصولی با طرفهای مقابل در مواردی اتخاذ شده است. در هنگام نگارش متن سند صلح حدیبیه رسول خدا به امیرالمؤمنین فرمود: «بنویس بسماللّهالرحمنالرحیم».«سهلبن عمرو» گفت: این را نمیشناسم، بنویس: «بسمکاللهم». آنگاه رسول خدا گفت: بنویس: «بسمکاللهم» پس علی(ع) همچنان نوشت. آنگاه رسول خدا گفت: بنویس؛ هذا ما صالح علیه «محمد» رسولالله «سهیلبن عمرو»…«سهیلبن عمرو» گفت: اگر گواهی میدادم که پیامبر خدایی، با تو جنگ نمیکردم. نام خود و پدرت را بنویس. رسول خدا گفت: بنویس «این چیزی است که محمدبن عبداللّه با سهیلبن عمرو برآن قرار صلح منعقد ساخت»(مجلسی، ۱۳۶۳، ص۴۶۷) برای امام علی (ع) که نام رسول خدا را جز با عنوان «رسولالله» بنویسد، پس رسول خدا به او گفت: تو هم با چنین مشکلی روبرو خواهی شد و ناچار به آن تن خواهی داد(مجلسی، ۱۳۸۹، ص ۳۳۵). نمونۀ دیگر آن در قضیۀ صلح حدیبیه بود. رسول خدا(ص) به سهیل نماینده قریش فرمود: سر راه ما مانع تا ما تا ما خانه کعبه را زیارت و طواف کنیم. سهیل گفت: نباید طوری شود که عرب بگوید ما در فشار قرارگرفتهایم، ولی این زیارت و طواف را سال آینده قرار دهید. پیامبر(ص) پذیرفت و به علی(ع) فرمود بنویس و علی(ع) همین مطلب را نوشت.(قمی، ۱۳۸۶، ص۲۶۰). چنانکه میبینیم، آنچه موردتوجه اساسی پیامبر اکرم(ص) بود، به نتیجه رساندن مذاکرات به شرط رعایت خطوط قرمز اسلامی و کسب منافع مطلوب حکومتی با مدنظر قرار دادن فرصتهای ایجادشده بعد از مذاکرات تلقی میشود. هرچند نیاز باشد از برخی خواستهای ابتدایی برای وصول به این مهم صرف نظر کرد. از رهگذر این تفاهم ظرفیتهای مهمی پیش روی حکومت مدینه قرار گرفت که فتح مکه از ثمرات پربرکت آن بود و در چشمانداز بلندمدت موجبات استحکام و گسترش دعوت اسلام را فراهم آورد.
۴-۵. بهرهگیری از گفتوگوهای مقدماتی پیش از شروع مذاکرات
طرفین مذاکره برای اینکه بتوانند به توافق مطلوب در حداقل زمان ممکن برسند، میبایست پیش از آغاز رسمی مذاکرات به وسیلۀ نمایندگان طرفین، پیش گفتوگوهایی با یکدیگر داشته باشند تا هم با نظرات و خواستههای اولیۀ اعضای دخیل آشنا شوند و اختلاف نظرهای سطحی را از مجرای گفتوگوها از میان بردارند و با برداشته شدن گامهای مثبت اولیه، بازده مذاکرات تا حد مطلوبی ارتقاء یابد. نبی اکرم(ص) پیش از انعقاد صلح حدیبیه، با هدف تعامل با سران قریش، نمایندگانی به سوی مشرکان گسیل داشـت تا هدف خود و یارانش از سفر به مکه را به آنها اطلاع دهند. مشرکان نیز در چند مرحله، نمایندگانی را به اردوگاه پیامبر(ص) فرستادند تا با پیامبر(ص) گفتوگوکنند. «بدیل بن ورقاء» و «عروه بن مسعود» نمایندگان قریش در گفتوگوهای مقدماتی بودند. رسول خدا(ص) در ابتدا، «خراشبن امیه خزائی» را نزد اشراف قریش فرستاد تا مقصود آمدنش را به آنها ابلاغ کنند. اما قریش شتر او را کشتند و اگر پشتیبانی احابیش نبود قصد داشتند که خودش را هم بکشند. در نتیجه او را از روی اکراه رها کردند(راتب عرموش، ۱۳۹۴، ص۲۴۳). پس از «خراش» پیامبر(ص) شخصی را خواست تا او را به مکّه بفرستد تا هدف از ورودشان را به بزرگان مکّه ابلاغ نماید. او عذرخواهی کرد و گفت از جانم میترسم، زیرا دذر مکه بییاورم و از قبیله بنی عدیبن کعب کسی در مکه نیست که از من حمایت کند، ولی من شما را به مردی که برای این کار مناسبتر است راهنمایی میکنم و آن عثمانبن عفان است. پیامبر(ص) عثمان را به حضور طلبید و او را به مکّه، عثمان به مکه نزد ابوسفیان و سران قریش رفت و هدف از ورود را برای آنها بیان کرد که قصد جنگ ندارند. قریش عثمان را دستگیر کرده و در نزد خود زندانی کردند. ولی (شایعه سازان)به رسول خدا خبر دادند که مشرکان عثمان را کشتهاند. سپس خبر رسید که عثمان کشته نشده و سران قریش شخصی به نام «سهیلبن همر» را نزد رسول خدا برای ماکره صلح فرستادند(قمی، ۱۳۸۶، ص ۲۵۸). بدین ترتیب مقدمات انعقاد صلحی فراهم شد که زمینهساز پیشرفتهای چشمگیر مسلمانان در سالهای بعد گردید.
۵-۵. تعیین وظایف تمام گروههای دخیل بر محور برابری
از رهگذر به ثمر نشستن توافقات و مذاکرات، مجموعهای از حقوق و تکالیف برگروههای ذینفع بار میشود. به عبارت دیگر هرکدام از واحدها میبایست اقداماتی مشخص را در قبال سایر اعضا انجام دهند و بر اساس متن توافق، به بایدها و نبایدهایی ملتزم باشند. بایستههایی که میزان التزام به آنها را در دو مؤلفه اصلی تعیین میکند: اول- سطح وضوح، شفافیت و مبهم نبودن مفاد سند؛ دوم _ قدرتمندی ضمانت اجرای سند و اعتقاد اعضا بر توانمندی عملیاتی ضمانت اجرا. آنچه به وضوح مفاد توافقنامه کمک شایانی میکند، اعلان و مشخص کردن وظایف تمام گروههای دخیل در مذاکرات است، تا در مرحلۀ اجرا، طرفین نتوانند متن سند را تفسیر به رأی کنند و از عمل به آن سر باز زنند. چراکه مذاکره مطلوب از دید واحدهای سیاسی مذاکرهای است که در آن بنابر عقبۀ امکاناتی، حداقل امتیازات ممکن داده شود و در ازای آن امتیازات حداکثری کسب شود. گاه طرفین معاهده از منظر مؤلفۀ قدرت، اختلاف محسوسی با یکدیگر دارند و روند مذاکرات با تحمیل خواستهای طرف صاحب قدرت ادامه مییابد و توافق برد- باخت میشود. ولی گاه طرفین در پی رسیدن به توافق برد- برد نسبی هستند و به دنبال جلب حداکثر منافع از مجرای بهرهگیری از فنون مذاکراتی میباشند.
درواقع همان نوعی از مذاکره که در دوران حاضر گونۀ متداول مذاکره است، با این هدف، یکی از مهارتهای مذاکره کنندگان خصوصاً دیپلماتهای باتجربه تا حدودی مبهم گذاردن حقوق طرف مقابل و تصریح وظایف اوست. ابهام در متن توافق در حوزه حقوق طرف مقابل و تکالیف خود، این حسن را دارد که امکان تفسیر به رأی متن و ضمایم قرارداد فراهم میشود و با کمک مؤلفههای قدرت واحد سیاسی و اعمال آن، منافع مقتضی ملی حاصل میشود. بررسی اسناد توافقات نبوی نشاندهنده توجه خاص پیامبر(ص) به این مسئله است تا آنجا که ایشان متن اسناد و معاهدات خود را با تعیین حقوق و تکالیف تمام گروههای دخیل، به گونهای تنظیم میکردند که از گرفتار شدن در دام تفسیر به رأی طرفهای مقابل مصون بمانند. روح حاکم بر منشور حکومتی مدینه نشانگر این توجه بوده تا جایی که پیامبر(ص) تمام حقوق و تکالیف مهاجرین، انصار و یهودیان را به تفکیک مشخص کردند و حقوق و تکالیف قبایل یهود دخیل در پیمان و قبایل مسلمان ساکن در مدینه را به تفکیک و ضمن عبارات همسان تبیین فرمودند. با این تفاوت که شیوه تعامل مسلمین با یکدیگر را بر محور عدالت و نیکوکاری دانستند(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۵۴۸). برخی مفاد نظام نامه مدینه، به مثابه تجلیگاه این اصل قلمداد میشوند. در یکی از اصول منشور مدینه آمده است: یهودیانی که از ما پیروی کنند، همانند دیگر مسلمانان هستند ومسلمانان باید که با کمکهای مالی آنها را یاری دهند و از دشمن آنان حمایت نکنند(یوسفی غروی، ۱۳۸۸، ص۲۲۵).
در این سند اندیشه قبیلهگرایی باطل و ملغی اعلام ملغی شده است. برپایه این تفکر بر قبیله لازم بود که در هرصورت از افراد خویش حمایت کند، اگرچه جانی و ستمکار باشند. درحالیکه عهدنامه پیامبر(ص) تأکید داشت که همگان در قبال قاتل مسئول هستند و باید او را و هرکه در هرمقامی باشد، تعقیب و دستگیر نمایند. چنانکه سایر امتیازات قبیلهای از جمله ریاست، زعامت، نوع قبیله و … که میتوانست در این مسیر تأثیرگذار باشد، لغو کرد. فیالمثل در میان دو قبیله بنینضیر و بنیقریضه، بنینضیر برتر به شمار میرفت. سند مذکور این امتیاز را از بین برد. (مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص ۵۵۹). درواقع پیامبر(ص) بر مبنای جهانبینی اسلامی تلاش خود را به کار برد تا قانون بین مردم حاکم شود و فرآیند جامعهپذیری حاکمیتی و نظارت حکومتی را به گونهای سامان داد که فقیر و غنی در مقابل اجرای قانون برابر باشند و ضعیفان جامعه بتوانند حق خود را از اغنیا بستانند. پیامبر(ص) نیز خود را در برابر اجرای قانون با دیگران برابر میدانست و از همه نسبت به قانون مطیعتر بود. این سندشرف ایمان را برپایه امتیازدهی نمایان ساخت و کفر را مرتبه انحطاط فکری و عقیدتی فرد برشمرد. آنجا که گفت: «هیچ مؤمنی نباید مؤمن دیگری را که کافری را کشته، بکشد و به هیج کافری علیه مؤمنی نباید کمک کرد.» علاوه بر این در نظامنامه مدینه تمایز آشکاری بین اردوگاه ایمان و کفر دیده میشود(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۲۲۵)
۶-۵. تأکید بر پیمانها و نقض میثاقها
تأکید بر پیمانها، ایستادگی بر سر تحقق مفاد قراردادها و بذل جان و مال در راه مجازات پیمان شکنان، از دیرباز به خصلتهای زندگی قبیلهای ساکنان شبه جزیره عربستان تبدیل شده بود، به نحوی که قدمت آن به پیش از بعثت نبی اکرم اسلام(ص) میرسید. به نقل تاریخ، پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص)، در پاسخ به استمداد فردی ستمدیده، پنج قبیلۀ نامدار آن زمان، «حلفالفضول»را منعقد کردند و برای همپیمان شدن، دست را در آب زمزم فروبردند(مجلسی، ۱۳۶۳، ص ۶۷). درواقع همگرایی خود را بر محور آبی قرار دادند که اعتقاد بر تقدس، احترام و متبرک بودن آن داشتند. تا به برکت آن آب، استواری پیمان حفظ شود و از گزند عوامل تفرقه افکن مصون بمانند. یکی از عوامل حفظ پایبندی اعضای دخیل در پیمانها و قراردادها، اطلاع از عواقب پیمان شکنی و مضرّات و خطراتی است که پایبند نبودن به لوازم قراردادها به همراه دارد. از این رو متن سندهای توافقاتی به گونهای تنظیم میشود که متقن و بی و عواقب پیمان شکنی ذیل مفادی در آن گنجانده و مرجع رسیدگی به اختلافات اعضا مشخص شود. سیره رسول خدا (ص)، نمودار توجه به این اصل است و شواهد تاریخی متعددی حکایت از اهتمام ایشان به لوازم استواری قراردادها دارد؛ که در مقـام ارائۀ مثال به چند مورد اشاره میکنیم:
الف. نظام نامۀ حکومتی پیامبر(ص)، الگویی جامعالابعاد یک پیمان سیاسی- اجتماعی چندبعدی میان قبائل و شقوق امت اسلام از یکسو و اسلام و یهودیت از سویی دیگر است. توجه به مفاد منشور مدینه که عهدهدار تبیین اصول ایجاد، تثبیت و استمرار تعهد بر پیمان است، کمک شایانی به فهم جایگاه این اصل در منظومۀ استراتژیک نبوی دارد.
اول. پیروان این سند، بدون تعرض و تجاوز به دیگران، باید رعایت دقیقترین نکان آن را بنمایند.
دوم. هرکس از شهرخارج شود و هرکس در مدینه بماند، مأمون و مصون خواهد بود مگر کسی که ظلم کند و برخلاف مندرجات این منشور(سند) عمل کند.(القاسمبن سلام، ۱۹۷۵م، صص۲۰۷-۲۰۲)
سوم. معاهدَ مذکور نیز مجموعهای است از تعهدات هریک از قبایل یا طوایف در قبال سایر طوایف و قبائل و حتی در قبال افراد همان قبیله. از اینرو باید تعهدات وی مورد تأکید قرارگیرد. به همین جهت، یک معاهده خصوصیت معاهدههای متعدد را به خود میگیرد.(مرتضی عاملی، ۱۳۸۵، ص۵۵۵) هر تخلف یا کشمکشی که میان امضا کنندگان این پیمان رخ دهد و یا بیم آشوبی از آن رود باید به آستان خدای عزّوجل و آستان محمد(ص) باز برده شود. (فارسی، ۱۳۸۵، ص۵۵۵).
چهارم. مفاد عهدنامه حسن همجواری بین پیامبر(ص) و قبایل بنی قریضه، بنی نضیر و بنی قینقاع، به نحوی تدوین شده است که عواقب سنگینی برای نقض عهد وضع شده است. نبی اکرم(ص) پس از ایضاح شروط قرارداد، نتایج پیمانشکنی را اینگونه بیان میدارد: «اگر آنان به این شرایط وفادار ماندند، رسول خدا(ص) خون آنها را نخواهد ریخت. زنان و فرزندانشان را اسیر نخواهد کرد و اموالشان را نخواهد گرفت». (طبرسی، ۱۳۷۵، ص۶۹).
ب. بعد از انعقاد پیمان صلح حدیبیه، یکی از مسلمانان مکه به نام «ابوجندل بن سهیل» که از محبس گریخته بود برای رهایی از شکنجههای مشرکان به مسلمانان پناهنده شد، ولی بنابر یکی از مفاد قرارداد [هرکس از قریش بدون اذن ولی خود نزد محمد۰ص) برودف او را به ایشان بازگرداند. و هرکس از همراهان محمد(ص) نزد قریش رود او را بدو بازنگردانند] او به پدر مشرکش بازگردانده شد. سهیل با دیدن پسر خود گفت: ای محمد! پیش از رسیدن پسرم قرار ما تمام شده بود. رسول خدا(ص) گفت: راست گفتی. پس سهیل بن عمرو همچنان که گریبان «أبوجندل» را گرفته بود او را به سختی کشید تا به سوی قریش بازگرداند(امینی، ۱۳۸۵، ص۴۶).
پ. پیامبر(ص) در متن پیمان با ترسایان نجران، پس از ذکر امتیازات آنها، مرز حمایت خویش را از ترسایان اعلام میکند و استواری قرارداد را منوط به پایبندی ترسایان به مفاد آن ذکر میکند. تا آنگاه که اینان نیکخواه و در پیمان خویش درستکار و از سنگینی گناه ستمگری به دور باشند، پناه خدا و و تعهد محمد پیامبر رسول خدا(ص) بر این پیماننامه استوار خواهد بود تا آنکه خداوند فرمان خویش را به کار گیرد.(حمیدالله، ۱۳۷۵، ص۲۹۹)
پیامبر(ص) از مذاکره به عنوان وسیلهای در جهت پیشبرد اهداف خود استفاده میکرد، اما اگر مذاکره در جهت اهداف پیامبر(ص) نبود، پیامبر(ص) آن را نفی مینمود. به عنوان مثال پس از صلح حدیبیه وقتی ابوسفیان به مدینه نزد رسول خدا(ص) آمد و از ایشان خواست تا با او درباره قرارداد صلح و ازدیاد مدت آن صحبت کند، رسول خدا(ص) که مذاکره با وی را به مصلحت اسلام نمیدیدند، به او پاسخی نداده و از مذاکره با وی خودداری کردند.(ابن هشام، ۱۳۴۸، ص۳۱۲).
نتیجه
دین آسمانی اسلام، با تکیه بر دو ویژگی جامعیت و خاتمیت خود، داعیۀ پاسخگویی به پاسخ تمام نیازهای نوع بشر از آدم تا خاتم را دارد و سیره بزرگان دین را آینۀ تمام نمای کاربست قواعد دینی در مدیریت کارآمد امور فردی و اجتماعی میداند. جامعیت دین اقتضای آن را دارد که تجلیگاه عملیاتی دین که همان قول و فعل معصوم است، به نحوی سامان یابد که اندیشههای غیب باورانه را در ساحت امور شهودی جامعه پیاده کند تا شبهۀ عدم سنخیت دین با امور جاری جامعه مرتفع گردد و اعتماد پیروان وحی الهی به عملیاتی بودن تفکرات دینی جلب شود. از این رهگذر، روح غیب باورانه بر کالبد عرصۀ اجرایی حکومتی، حاکم میشود و جامعۀ اسلامی به دلیل همسویی با جهت سنتهای الهی، استحقاق بهرهمندی از الطاف و نصرت الهی را پیدا میکند و بر جبهه باطل اندیشان به قدر وسع خود ظفر مییابد. امروزه فرآیند انعقاد مذاکرات و پیمانهای دو یا چندجانبه، به قطعهای تأثیرگذار در جورچین تعاملات اجتماعی تبدیل شده و نظام اسلامی ناگزیر از نگاه مذاکرهمحورانه به حوزه سیاست خارجی است.
حال که چنین است، انتظار این میرود که دستگاه دیپلماسی، اصول حاکم بر اقدامات خود را ملهم از منبع غنی سیره نبوی(ص) تنظیم کند و رویکرد تلفیقی غیب و شهود محورانه را در دستور کار خود قرار دهد، چنانکه در این مقاله از طریق بررسی مؤلفه محور تاریخ زندگانی نبی اکرم(ص) و استخراج اصول مذاکراتی سیاست خارجی ایشان، کوشش شد نشان داده شود که میتوان الگوی مذاکره را در سیره نبوی(ص) ترسیم کرد که بهعنوان نتیجۀ پژوهش در یازده اصل تقسیمبندی شد: استفاده مطلوب از مؤلفههای قدرت، بهرهگیری از گفت وگوهای مقدماتی پیش از شروع مذاکرات، طرح حداکثری خواستهها در گام اول و چشم پوشی از خواستههای حداکثری در گامهای بعد، رعایت احترام متقابل و نزاکت بینالمللی، تعیین وظایف تمام گروههای دخیل بر محور برابری، قاعده نفی سبیل، جایگاه تضعیف جبهۀ دشمنان در فرآیند مذاکرات، وضع قرارداد بر محور تثبیت و ارتقاء جایگاه حکومت اسلام، تأکید بر پیمانها، و حرمت نقض میثاقها، تقدم صلح طلبی بر ستیزهگرایی و بهرهگیری از فرصتهای ایجادشده در اثر برقراری معاهدات و تفاهمنامهها، اصول فوقالذکر هستند. چنانکه ذکر شد اسلام نیز به عنوان یک دین و یک ایدئولوژی پویا و کارآمد، در برابر اصول مذاکراتی امروزی که متأثر از استیلای تفکرات غربی بر فضای بینالمللی است، اصولی را مطرح کرده است که دول اسلامی میتوانند در سیاست خارجی و دیپلماسی خود از آن بهرهبرداری کنند و ضمن پایبندی به ضوابط اسلامی، به توفیقات مطلوبی در حوزه سیاست خارجی نائل آیند.
کتابنامه
ابراهیمی، شهروز؛ ستوده، علی اصغر و شیخون، احسان (۱۳۸۹). «رویکرد اسلامی به روابط بینالملل در مقایسه با رویکردهای رئالیستی و لیبرالیستی». دوفصلنامه دانش سیاسی، سال ششم، شماره دوم، پاییز و زمستان.
ابن شهرآشوب، محمد بن علی(۱۹۹۲م). «مناقب ابن شهرآشوب» (ج۱)، نجف: مطبعه العلمیه.
ابن فراء(۱۳۶۳) «رسل الملوک» (سفیران)، ترجمه پرویز اتابکی، تهران: سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی.
ابن کثیر، ابوالفداء الحافظ (۱۹۹۰م). «البدایه و النهایه»، (ج۳)، بیروت: مکتبه المعارف.
ابن هشام، ابومحمد عبدالملک (۱۳۴۸). «سیره النبی»، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران: اسلامیه.
آتشپور، حمید (۱۳۸۶). «روانشناسی مذاکره»(چگونه میتوان یک مذاکره کننده حرفهای بود)، تهران: نشر قطره، چاپ سوم.
امینی، ابراهیم(۱۳۸۵) «پیامبری و پیامبر اسلام»، قم: بوستان کتاب.
برزنونی، محمدعلی (۱۳۸۴). «اسلام، اصالت جنگ یا اصالت صلح»، نشریه حقوق بینالمللی، شماره۳۳.
پاک آئین، محسن؛ غریبزاده، الناز (۱۳۹۰). «سفیران پیامبر(ص) و دیپلماسی نبوی»، تهران: فرهنگ سبز.
جمشیدی، محمدحسین؛ کوزهگری، سعید، (۱۳۹۵). «بنیانهای هویت بخش سیاست خارجی حکومت پیامبر اکرم (ص)»، فصلنامه حکومت اسلامی،.شماره ۸۰، تابستان.
حضی نیا، ناصر (۱۳۹۲). «دیپلماسی صلح آمیز پیامبر اسلام (ص)» فصلنامه حکومت اسلامی، سال هجدهم، شماره۲.
حمیدالله، محمد (۱۳۷۵). «نامهها و پیمانهای سیاسی حضرت محمد(ص) و اسناد صدر اسلام»، ترجمه سیدمحمد حسینی، تهران: سروش.
خالوزاده، سعید (۱۳۹۱). «حقوق دیپلماتیک و کنسولی»، تهران: سمت.
خانی، محمدحسن(۱۳۸۴). «دیپلماسی فرهنگی و جایگاه آن در سیاست خارجی کشورها». دوفصلنامه دانش سیاسی. شماره ۲، پاییز و زمستان.
خزائی، احمدرضا (۱۳۹۳). «دیپلماسی پیامبر(ص) و ابزارهای توسعه روابط بینالملل با سایر دولتها» فصلنامه مطالعات روابط بینالملل، دوره ۷، شماره ۲۸، زمستان.
خطاب، محمود شیت (۱۳۷۸). «شیوه فرماندهی پیامبر (ص)»، ترجمه عبدالحسین بینش، تهران: مرکز تحقیقا ت اسلامی سپاه.
دیار بکری، حسین بن محمد (۱۳۰۲). «تاریخ الخمیس فی احوال نفس النفیس (ج۱)»، بیروت: دارالصادر.
راتب عرموش، احمد(۱۳۹۴). «نظامی پیامبر اکرم – فرماندهی سیاسی» ترجمه عبدالله حسینی، قم: دارالعلم.
رسولی محلاتی، سیدهاشم (۱۳۹۰). «تاریخ اسلام؛ از پیدایش عرب تا پایان خلافت عثمان»، تهران: (ج ۱)، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
رشید، احمد (۱۳۵۳). «اسلام و حقوق بینالملل عمومی»، ترجمه حسین سیدی، تهران: مرکز مطالعات عالی بینالمللی دانشگاه تهران.
ضیائی بیگدلی، محمدرضا (۱۳۷۴). «حقوق بینالملل عمومی»، تهران: گنج دانش.
طبرسی، فضل بن حسن (۱۳۷۵). «اعلام الوری باعلام الهدی» (ج۱)، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
عبدالزهرا عثمان، محمد (۱۹۸۴م). «سیره المصطفی»(ص)، (ج۱) ، قم: شهید صدر.
غفوری، محمد (۱۳۸۷)، «اصول دیپلماسی در اسلام و رفتار سیاسی پیامبر (ص)»، تهران: مهاجر.
فارسی، جلالالدین (۱۳۶۲). «پیامبری و جهاد»، تهران: مؤسسه انجام کتاب.
فیاضی، سیدمرتضی (۱۳۹۵)، «دیپلماسی و رفتار سیاسی در اسلام»، همایش بینالمللی شرق شناسی، فردوسی و فرهنگ و ادب پارسی.
قانع، احمد؛ جهاندوست دالنجان، مسعود و آهنگر، احسان (۱۳۹۷)، «مبانی فقهی حمایت حکومت اسلامی از کشورهای اسلامی»، دوفصلنامه دانش سیاسی، دوره ۱۴، شماره۱.
القاسم بن سلام، ابی عبید (۱۹۷۵م). «الاموال»، قاهره: مکتب کلیات الازهریه.
قمی، عباس (۱۳۸۶). سیرت پیامبر اعظم و مهربان(ص) (ترجمه کتاب کحل البصر)، ترجمه محمدمهدی اشتهاردی، قم: ناصر.
مجلسی، محمدباقر (۱۳۶۳). «بحارالانوار» (ج۲۰)، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
مجلسی، محمدباقر (۱۳۸۹). «تاریخ پیامبر اسلام(ص)»، ترجمه سید علی امامیان، قم: سرور.
مرتضی عاملی، جعفر (۱۳۸۵). «سیرت جاودانه» ترجمه و تلخیص کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم، تهران: محمد سپهری (ج۱)، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
هالستی، کی جی (۱۳۷۳). «مبانی تحلیل سیاست بینالملل»، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
ایعقوبی، احمدابن اسحاق(۱۹۵۵م). تاریخ یعقوبی، بیروت: دارالعراق.
یوسفی غروی، محمدهادی (۱۳۸۸). تاریخ تحقیقی اسلام، ترجمه حسینعلی عربی، قم: نشر موسسه آموزشی امام خمینی (ره).