بسماللهالرحمنالرحیم
استراتژی پیامبر(ص) در ابلاغ دعوت
نویسنده: ع شورورزی
منبع: اندیشه حوزه ۱۳۸۶ شماره ۶۶
چکیده
دعوت داعیان الهی به آموزههای والا و الوهی است که سبب فراخوانی انسانها به مکتب و مرامی نوین میگردد. شعاع این دعوتها و جذب و انجذابهای آنها متفاوت و در همه سطوح و برای همیشه در تاریخ بشر استمرار مییابد. پیامبر اعظم(ص) از آغازین لحظههای دعوت برای نشر آرمانها و اندیشهها و تعالیم خویش از استراتژی، راهبرد و سیاست واحدی تبعیت میکردند تا بتوانند آن اصول و ایدهها و آرمانها را یه خوبی ابلاغ نموده و عملاً در سطوح جامعههای انسانی پیاده نمایند. گزینش راهبردهای واحد، ضرورت و اقتضای ماهیت دعوت ایشان بوده است. در این نوشتار، این مهم به مرحله تبیین نهاده شده، ضرورت اتخاذ استراتژی واحد، به دلیل سنگینی محتوای دعوت و ابدی بودن پیامها، از مسائل مهم مطرح شده در این نوشتار است.
استراتژی پیامبر(ص) را چند عامل تشکیل میدهد که در این نوشتار تبیین شده است. ثبات مقصد، که از آغاز تا پایان، مقصد واحدی بوده است. اموری که ثبات مقصد را حکایت میکنند، عبارتند از: مقاومت دربرابر پینهاد عقبنشینی از دعوت، مقاومت بر ادامه هدف در شعب ابیطالب، تکیه بر اصول ثابت در فتح مکه.
در این استراتژی، امور مهم و قابل توجه دیگری وجود داشتهاند که عبارتند از: ایمان به راه گزینش شده و نشان دادن این ایمان، صبر و استقامت بینظیر در راه آرمانها، همچون تغییر بنیانی در سطوح فکری و روانی جامعه انسانی و تغییرات زیربنایی و روبنایی و نیز گشودن افقهای جدیدی فراروی انسانیت که در راستای این امور، صبر و استقامت بینظیری را از خود نشان دادند.
سازشناپذیری در اصول، از دیگر برنامههای ثابت ایشان بوده است. برخورداری از ضابطههای عقلانی و وحیانی در دعوت، همچون صفت مدارا در دعوت و بهرهوری از وسیله مشروع در طریق ابلاغ آرمانها و تنویر افکار و اندیشهها. درخاتمه دو مرحله را در دل استراتژی پیامبر(ص) تبیین نمودهایم؛ مرحله نخست، ساختن شخصیت اسلامی و مرحله دوم ساختن حکومت و تأسیس جامعه عادله.
درآمدی بر عنوان
پدیده دعوت داعیان الهی به اندیشههای والا و آموزههای رهایی بخش و معنا آفرین، مسألهای مهم است که سبب فراخوانی انسانها به مکتب، راه و مرامی نوین و الهی میگردد و حادثهای عظیم در تاریخ محسوب میگردد. شعاع این دعوتها، به حسب ماهیت آنها، تفاوت یافته و جذب و انجذابهایی هم که صورت میگیرد، متفاوت است. برخی در یک فرصت تاریخی اندکی، برای تبیین یک راه به بیان اندیشههای والای خود میپردازند، تا راهی را به روی انسان و به سوی معنویت بگشایند، که البته در همین فرصت زمانی محدود پیروانی راستین را به سوی خود جذب میکنند.
اما در روند تکاملی دعوتها، استغنای درونی و پیام دائمی و جاودانه یک دعوت، اقتضا دارد که دیگر در یک فرصت تاریخی اندک محدود نماند، این رسالت سترگ، باید مرزهای زمان و حائلها را درنوردد و در همه سطوح و ابعاد، دارای آموزههایی راهگشا باشد.
رسالت پیامبر اعظم اسلام(ص)، از نوع اخیر است؛ پیامی ماندگار ونهایی است و همه آنچه را که در هر زمینهای بشریت به آن نیاز داشته، در خود نهفته دارد و خاصیت فناناپذیری و جهانشمولی و همه زمانی بودن را در خود گرد آورده و لذا در حصار زمان و مکان نمیگنجدف ذات و جوهری حصارشکنانه دارد که باید برای همیشه و همواره در جان انسانها، از هر رنگ و نژاد و تیره بنشیند و بسازد و تکامل بخشد. چنین رسالتی از ویژگیهایی برخوردار است که به او امکان میدهد که در قله تاریخ بشری و در عالیترین مسند بنشیند و پیوسته فراخوانی و دعوت نماید.
رسالت اسلامی، برخوردار از همین خصلت و جانمایه درونی است، پیامبر اعظم(ص)، از آغازین لحظههای دعوت بر همین اساس رسالت جهانشمول و گسترده و همه سو نگر خود را آغاز نمود. پیامبر(ص) در ابلاغ رسالت جهانی و معنا آفرین خویش، از نوعی استراتژی فعال برخوردار است که رمز موفقیت ایشان بوده و اکنون ما پیروان آن وجود الهیآ الزامی باطنی و التزامی درونی داریم که با درک استراتژی فعال آن سفیر رحمت، در ابلاغ بایسته شریعتش بر نگدههای جهان معاصر بکوشیم.
از این رو بازشناسی این استراتژی، گوهری راهگشا خواهد بود، به این سبب و جهت است که این نوشتار را با درکی تطبیقی در معرفت رسالت خویش ضروری میدانیم.
مفهوم استراتژی
از کلمه استراتژی، تعاریفی صورت پذیرفته است، که در نگاهی کلی، میتوان این مفاهیم و تعاریف را ارائه نمود. در لغت، به معنای «راهبرد، تدبیر، سیاست، خط مشی، اصول بنیانی، نقشه و مدل کار است»(فرهنگ معین، کلمه استراتژی).
در اصطلاح، «استراتژی، حرکتی کلی و طرحی جامع، با فلسفه یا مدون و با تکیه بر اصولی ثابت است که برای رسیدن به هدفی معین، گزینش میگردد.»
دعوت اسلامی پیامبر(ص) و اتخاذ استراتژی
دین اسلام، درقالب آموزههایی وحیانی، بر قلب نورانی پیامبر رحمت(ص) عرضه گردید. در آغاز، حرکتی از ناحیه پیامبر(ص) بود، با تعدادی اندک از گرویدگان، با آموزههایی گدازنده، تکان دهنده و برانگیزاننده که از خصلتی پویا، جذاب و حامل انجذابهای باطنی برخوردار بود. این دعوت در آغار، وجود سه انسان والا را به نور خود برکشید، محمد(ص) به عنوان حامل رسالت و گیرنده نخستین آن، که جانش از همه جهت انگیزش یافته بود و خدیجه(س) همسرش، که از فطرتی پاک برخوردار است و علی(ع) نوجوانی که با شنیدن فروزش اولین آیات وحی، جانش متحول گردیده و روح جستجوگر و حقیقت گرایش سمت و سو و جهت یافته، اما تدریجاً این دعوت، حصارهای زمان و مکان را درهم شکست و در خارج از این محدوده جمعیتی و زمانی و مکانی مطرح شد.
پیامبر(ص)، به دلیل ارتباطش با کانون ماورای عالم ماده، به خوبی میداند برای توفیق هرجه بیشتر باید استراتژی پویا و برخوردار از اصولی کلی را در نوع دعوت خویش برگزید.
سنگینی دعوت و لزوم استراتژی
دعوت در رسالت، دعوت به خقیقتهاست و قرار است به وسیله دعوت، بتواند دروازه معنویت وجودی انسان را بگشاید و به شریعه معنا متصل سازد. از این رو خداوند محتوا و مبانی خاصی را در دعوتش قرارداده است، تا این امر محقق شود و با توجه به اینکه بشر به ماده و علایق مادیاش وابسته است، برایش فوقالعاده سخت است که از ماده دل کنده شود و به معنا متصل گردد. قرآن مجید، میخکوب شدن انسان به ماده را کاملاً توضیح داده است؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَا لَکُمْ إِذَا قِیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ؛ چه شده است شما را هنگامی که به شما گفته میشود در راه خدا حرکت کنید، به زمین میچسبید و سنگینی میکنید».(توبه،۳۸)
مفهوم این سخن این است که شما را از ماده کندن، کاری دشوار و سخت است، چون میل شما به این است که به زمین بچسبید، لذا انتقال بشر از ماده و اتصال آن به عالم معنا، که کاری پیامبرانه است، فوقالعاده سخت و سنگین میباشد. به همین جهت است که کار پیامبر(ص) کاری سخت و دشوار است، چنانکه به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا؛ ما به زودی گفتاری سنگین را برتو خواهیم افکند».(مزمل،۵)
«وقتی که محتوای مأموریت، کاری باشد فوقالعاده دشوار، میگویم مأموریت سنگین».(مطهری،۱۳۶۸،۱۸۴)
کار همه پیامبران(ع)، به همین جهت سخت است که قرار است بشر را از ماده برهانند و به سوی معنا سوق دهند، زیرا که«حرکت دادن انسانها از خود و از نفس پرستی به سوی حقیقت پرستی، کار مشکل این است». (مطهری، ۱۳۶۸، ۱۸۶)
از مسلمات عقلانی و برهانی است که به هر درجه و نسبتی که کاری از ظرافت و حساسیت برخوردار باشد، پیچیدگی در برخورد و اعمال هدفها و الزامات آن کار هم وجود دارد. در رأس الزامها، الزامهای مربوط به استراتژی است که در چارچوب آن به نقشآفرینی میپردازد.
چنانکه اشاره کردیم مهمترین، اصولیترین و زیربناییترین اصلی که در راستلی آن به تکاپو و تلاش میپرداختند، ابلاغ صحیح مفاهیم و آموزههای دینی بود. این استراتژی در زندگی پیامبر اکرم(ص) از لحظه رسالت تا زمان رحلت ایشان موجود بوده و ذرهای هم از آن عدول و تخطی نفرموده است، که چند فراز عمده را شامل میشوگردد.
الف- ثبات مقصد
واضح است که اگر فردی دارای استراتژی باشد، با تغییر شرایط، زمینهها و نوع برخوردهای خصم، مسیر خود را تغییر نمیدهد. به همین دلیل بود که پیامبر اکرم(ص) در ایدههای اصولی صلابت داشت. علتش هم آن بود که ایشان از یک خط سیر واحد و اهداف و غایات عالی واحدی تبعیت مینمود و هرگز تخلف از آنرا شایسته و روا نمیدانست.
«پیغمبر(ص) در مسائل فردی و شخصی نرم و ملایم بود نه در مسائل اصولی و کلی، در آنجا پیغمبر(ص) صد در صد صلابت داشت، یعنی انعطاف ناپذیر بود».(مطهری، ۱۳۶۸، ۲۳۶)
نتیجه این استراتژی از جانب پیغمبر(ص) این بود که در مقابل خصم، هرگز تغییر موضع نمیداد. وحدت استراتژی همان وحدت در مسیر و هدف و پافشاری بر روی آن است.
«ان المبدأ المقصد یعنی الثبات والاصرار علی تحقیق الهدف المحدّد، مهما بلغت التضحیات و مهما کانت النتایج، و فی هذا المجال نقول ان الرسول الکریم نموذجا یحتذی به فی ثبات المقصد»(احمد علی الملاّ، ۱۹۸۶م، ۱۴۰۶ه، ۹۴)
یگانگی مقصد و اصرار بر پیجویی اهداف انتخاب شده و تعریف شده، به هر اندازه در راهش جانفشانی شود و به هر وسیلهای برسد، گامی بلند است که در این عرصه، رسول گرامی و بزرگ اسلام(ص) یک نمونه عالی در ثبات مقصد و مرامی واحد و بیبدیل است.
نمونههای عملی ثبات مقصد
ثبات مقصد و اصرار بر اصول واحد و استراتژی معین در رسول گرامی اسلام(ص) را در کلیه اعمال آن گرامی میتوان سراغ گرفت، که به عنوان نمونه، سه مورد را اشاره میکنیم.
- مقاومت در برابر پیشنهاد عقبنشسنی از دعوت
مخالفان پیامبر(ص)، اصرار داشتند که پیامبر(ص) از دعوت خویش دست برداشته و از پیگیری اصول، عقب بنشیند و دیگر بر اصول خویش اصرار نداشته باشد.آنها به نزد ابوطالب(ع) رفته و پیشنهاد خود را مبنی بر خودداری پیامبر(ص) از دعوت خویش مطرح کردند و از ابوطالب(ع) که پیشنهاد آنها را با پیامبر(ص) درمیان بگذارد.
«قال له ابوطالب عمه: یابن اخی! هؤلاء مشیخه قومک و سرو سرواتهم و قد سألوک النصف أن تکف عن شتم آلهتهم و یدعوک و الهک، قابق علیّ و علی نفسک، ولا تحملنی مالا اطیق، نظنالرسول الکریمأنه قد بداء لعمّه فیه بداء و أنه خاذله و مسلّمه، وأنه قد ضعف عن نصرته و القیام معه، فقال الرسول الکریم یا عماه لو وضعوالشمس فی یمینی والقمر فی یساری، علی أن آترک هذاالأمر، حتی یظهرهالله أو أهلک فیه، ما ترکته»(احمد علی الملاّ، ۱۹۸۶م، ۱۴۰۶ه، ۱۰۵)
ابوطالب(ع) گفت: پسر برادرم اینان بزرگان و پیروان قومت هستند و از تو خواستهاند که از در انصاف وارد شوی و از اهانت به خدایانشان دست نگهداری تا تو و خدایت را واگذارند، پس برای من و خودت نگهبانی کرده و از خود نگهبان باش. پیامبر(ص)، گمان برد که ابوطالب(ع) میخواهد او را تسلیم کرده و از یاریاش دست نگهدارد. پیامبر(ص) فرمود: ای عمو، اگر خورشید را در دست راستم نهند و ماه را در دست چپم بگذارند، به این که این امر را واگذارم، چنین نخواخم کرد تا اینکه یا خداوند امر خود را ظاهر نماید و یا در این راه جانم را فدا کنم و هرگز از این سیره و روش عقب نخواهم نشست.
- مقاومت بر ادامه دعوت در شعب ابیطالب
از آنجا که دعوت پیامبر(ص)، با تکیه بر اصولی ثابت و غیرقابل عدول بود، در سختیها و شدایدی که پیش میآمد، همچنان روی اصول، ثابتقدم بودند، که از جمله حوادث مهم، محاصره پیامبر(ص) و نومسلمانان در شعب ابیطالب بود.
«ولم یکتف فراعنه قریش باغتیالات بل حصروا الرسول(ص) و بنیهاشم فی شعب ضیق و قاطعوهم اقتصادیاً واجتماعیاً! حتى أصبح الخبز عندهم سلعه نادره»(نجاحالطائی، ۱۴۱۹، ۵). «فراعنه قریش به حیلهها و نیرنگهای پیشین اکتفا نکردند، بلکه پیامبر(ص) و بنیهاشم را در درهای تنگ به محاصره گرفتند و کمکهای اقتصادی و اجتماعی را به روی آنان قطع کردند، به گونهای که تکهای نان برای آنها گرانبهایی نادر و کمیاب شمرده میشد»
در همین وضعیت سخت و دشوار، رسول اکرم(ص) هرگز از آرمانهای دعوت، روشها و اصول مطروحه در آن عدول نورزیدند. پیامبر اکرم(ص) صراحت و صداقت را در ابلاغ رسالت خویش مورد توجه شدید قرار میداد. صراحت و صداقت پیامبر اکرم(ص) در ماجرای شعب ابیطالب، با نرمش، انعطاف و صلابت آمیخته بود.
- تکیه بر اصول در فتح مکه
فعل پیامبر(ص)، تابع یک استراتژی عالی و مقصدی روشن و مشخص است، ایشان از یک منطق عملی ثابتی تبعیت میکند ولذا به این مسأله نگاه نمیکند که امروز قدرت پیدا کرده و باید طبق شرایط قدرت عمل نماید؛ حالا میتوانند ببخشند و میتواند تنبیه نماید. هرگز چنین عملی را ادجام نمیدهد، بلکه بازهم ر مواجهه با عناصر مزاحم سر راهش، همانهایی که در دوره سختیها و رنجهای مکه، از دست آنان ستمها دیده، باتوجه به همان منش عالی و اهداف مقدسش رفتار مینماید. سیاست الهی، قلب نورانی پیامبر(ص) را پر کرده است، لذا با جلالت معنوی با معاندان مکه مواجه میشود، چون بازهم هدفش انسانسازی است و میخواهد فعلی را انجام دهد که شاید در قلب آنها اثرگذاشته، و انها را بسازد و علاوه بر اینکه خط و مسیری باشد برای آیندگان، لذا به آنها میفرماید: «فاذهبوا فانتمالطلقاء»(ابی نعیم احمدبن عبدالله الاصبهانی، ۱۹۸۸م، ۲۳۲).«بروید که شما را آزادگان نمودم».
البته پیامبر میخواهد آنها را از خود برهاند و کاری کند که خود بفهمند، تصمیم گرفته و به راه آیند. پیامبر(ص) میخواهد آنها را از خودپرستی به حقیقتپرستی بکشاند.
از مطالبی که در این راستا میتوان تبیین نمود، این است که ارزشهای رهبریهای بزرگ و عظمت آنهاو تأثیرگذاری آنها، منوط به همین عامل رئیسی است؛ یعنی عامل ثبات مقصد. این مسأله هم رهبری را فعای میسازد و هم ارزش رهبری را بالا برده و میزان اثربخشیاش را افزون میسازد. اثرگذاری رهبری، به کثرت تعداد نفرات و یا تجهیزات مادی و اسلحه نیست، بلکه این عامل کلیدی است که رهبریها را فعال نموده، از ذخیرههای موجود، حداکثر بهرهوری را مینماید و همین خصلت منجر به معرفی مواضع و دیدگاهها و در نتیجه، منجر به نابودی و درهم شکستن خصم و جبهه مقابل میگردد.
ب- ایمان به راه گزینش شده
در استراتژیهای فعال رهبران بزرگ، ایمان به راهی که خود دارند بسیار کارگشا و مهم و تأثیرگذار است. این ایمان در نفس و جان رهبری، ایمانی قوی را به پیروان منتقل مینماید و در نتیجه جبههای متحد، مانند بنیانی مرصوص و غیرقابل شکست، شکل میگیرد.
«وفیالتاریخ امثله کثیره تدل قاطعه علی صحه هذهالنظریه، و تثبت أنها ما تزال صالحه حتی ایامنا هذه، عملالرسولالکریم(قبل کل شیء) علی غرس الایمان فی نفوس المحاربین و أقنعهم أنهم یقاتلون فی سبیل مثل اعلا و هو اعلاء کلمهالله و رایهالاسلام و نشر رسالته علیالملأ کافه و أنهم مستنصرون لا محاله لأنهم ینفذون ارادهالله علیالارض»(احمد علی الملاّ، ۱۴۰۶ه، ۱۰۰)»درتاریخ نمونههای فراوانی است که به طور قطع بر صحت این نظریه دلالت مینماید، و این نظریه تاکنون ثابت شده است و لذا رسول اکرم(ص) هم قبل از هر اقدامی به گونهای عمل کرد که این ایمان را درجان مبارزان محکم نماید و قانعشان نماید که آنها در راه ایدههای عالی مبارزه میکنند، که عبارت است از اعلاء کلمه خدا و پرچم اسلام و نشر دعوت و رسالت خویش بر تمام انسانها و اعلام اینکه آنها پیروزند، چون در راه تحکیم اراده الهی و تثبیت آن بر روی زمین تلاش مینمایند.
از صفات برجسته پیامبر اعظم(ص)، که در دل استراتژی دعوت آن حضرت قرار داشته است، ایمان شدید ایشان به راه و مسیری است که گزینش فرمودهاند. لذا پیامبر اعظم(ص) توانست در نفوس اصحاب خودش ایمانی را منتقل نماید که آنها علیه پستیها و زشتیها بشوراند و در راه نصرت دعوت اسلامی به تکاپو و تلاش وصفناپذیر وادارد.
در همین راستا به نمونهای از روایات اشاره میکنیم:
«عن ابن عباس: ان رسول الله خرج علیهم و هم جلوس فقال: الا اخبرکم بخیرالناس منزلاً یومالقیامه؟ قالو: بلی یا رسولالله. قال رجل أخذ برأس فرسه فی سبیلالله حتی یموت او یقتل»(احمد علی الملاّ، ۱۴۰ه، ۱۱۰)«ابن عباس روایت نموده که رسول اکرم(ص) برآنها وارد شد، درحالی که آنها نشسته بودند و فرمود: آگاه نمایم شما را به بهترین انسانها از نظر منزلت در روز قیامت؟
آنها گفتندک اری یا رسولالله! فرمود: مردی که دهانه اسبش را گرفته و در راه آرمانها در جنگ و نبرد است تا وقتی که بمیرد یا در این راه کشته شود.
پیامبر(ص) با این تشویقها و ترغیبها، ایمانی فرازمند و بلند را به پیروان خویش منتقل مینمود و آنها را در مسیر ارمانهای متعالی و مقدس به حرکت وامیداشت.
در گزارشهای تاریخی میخوانیم که یاران رسول اکرم(ص)، با این استراتژی پیامبر(ص)، همواره از مسیری که در آن قرارگرفتهاند راضی و خشنود بودند و تلاش میکردند خود را همچون پیامبر(ص) در مسیر تعالیها به پویش وادارند.
ج- صبر و استقامت در طریق آرمانها
اصلاج همه جانبه و کلی نسلی پاک و رساندن آنها به اهدافی برین و والا، مستلزم صبر و استقامتی درخور میباشدف که باید در متن استراتژی و شیوه مرامی انسانهای بزرگ و هدفمند قرار داشته باشد. به همین جهت است که قرآن مجید، پیامبر اکرم(ص) را به گزینش صبر و استقامت فرمان میدهد؛ «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛ پس صبر پیشه کن چنانکه پیامبران اولوالعزم صبر پیشه ساختند.
خودِ پیامبر(ص) میفرماید: «شَیَّبَتْنِی هُودُ لِمَکانِ هَذهَ الایَه: فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْت وَ مَنْ تابَ مَعَکَ؛ سوره هود پیرم نمود، به خاطر وجود این آیه در آن که: پس استقامت کن چنانکه امر شدهای تو و کسانی که با تو هستند».
علت برخورداری پیامبر(ص) از صبر بیش از حدتصور را میتوان در چند نکته اساسی مشاهده کرد؛ یعنی باتوجه به چند عامل رئیسی است که پیامبر(ص) باید در استراتژی خود، صبر را محور و اساس قراردهد.
- تغییرات بنیانی در جامعه انسانی
پیامبر(ص) میخواهد تغییراتی مبنایی را در جامعه انسانی به وجود بیاورد؛ جامعهای که دارای مشکلات عدیده است، نظیر وجود طبقات سودجو در جامعه، طبقات غیر موحد و مشرکانی که بر شرک اصرار دارند، و بر کفرپیشگی تصلب دارند؛ جامعهای که حالت دوقطبی دارد، قطبی مرفه و برخوردار و قطبی ضعیف و ناچیز در جامعه، فقدان قوه درک و بصیرت در جامعه. فقدان قوه درک و بصیرت در جامعه جاهلی و ابتدایی، فقدان امنیت، پایین بودن شعور و ادراک افراد جامعه، فقدان درکی روشن از آزادی انسانی، سیطره تعصبات قبیلهای، نژادی، طبقاتی، عدم درک روشن از قانون و ضرورت آن، بسط نداشتن درک معنوی و نگاه روحانی در جهان، فقدان تفسیری روحانی از هستی و… تلاشهای وسیعی را میطلبد. اکنون دعوت پیامبر(ص)، با طرد همه این انگیزهها آغاز گردیده استف که به طور قطع در مسیر این غایات عالی، باید پیامبر(ص) صبری درخور و استقامتی بینظیر داشته باشد تا بر این مشکلات، که در لحظه آغاز دعوت طبیعی مینماید، غلبه نماید و به وادی سلامت برسد و جامعه را وارد فضایی دیگر نماید.
پیامبر(ص) در صدد است بینشها را تغییر دهد و بنیانی نوین را سامان دهد، که قطعاً برآوردن این هدف، بدون صبر و استقامت میسر نخواهد بود، لذا پیامبر اکرم(ص) در درون استراتژی خودشان صبر و استقامت را قراردادهاند.
سید یحیی نظیر حسینی، در کتاب «سیاسهالانبیاء دروس و عبر» مینگارد: «واذا تصفحنا تاریخ حیانه الشریفه وجدناه حافلاً باالمعافاه والعذاب والآلام متقلداً با القیم والتقالیدالسامیه التی یقفدها مجتمع الیوم فضلاً عن مجتمعه ففتح عینیه(ص) یتیماً فاقد للأب و حسناته فلجاً الی الله تعالی، الی ربه الی من یکفله و یعینه فی حیاته الصعبه، الی مرشده فیالشدائد و الصعاب، فنصرهالله فی نفسه و بتعامله فنصرهالله…فسلام علیه یوم ولد بین ظهرانی هذهالامه، و سلام علیه یوم عذب بین اهلها، و سلام علیه یوم هاجر الی المدینه و… و سلام علیه یوم یقف شاهداً علی اعمال امته و ما خلفوه و الی ذلک فلیصبرالصابرون»(سیدنظیر یحیی، بی تا، ۱۴۳).
هنگامی که تاریخ را مرور میکنیم میبینیم که پیامبر اسلام(ص) سختیها را بر دوش افکنده و عذاب و رنج را دربر کشیده و ارزشهای الهی را پاس داشته و روشهای عالیه را گزینش کرده است؛ ارزشهایی که جماعات امروز بشری آنها را فاقدند، تا چه رسد به جامعههای جاهلی دوران آن گرامی، تا چشم باز کرد، پدر را ندیده و گرمی وجودش را محروم شد و به خدا اعتماد کرد و در روزگار سخت زندگیاش به خدا اعتماد کرد و در روزگار سخت زندگیاش به خدا اعتماد ورزید، خدا را یاری کرد، خدا هم او را یاری فرمود. پس سلام بر او باد وقتی که در میان این امت ظاهر شد و سلام بر او هنگامی که در میان امت سختیها را تحمل کرد و سلام بر او باد هنگامی که به مدینه هجرت نمود، و سلام بر او هنگامی که شاهد بر اعمال امتش میباشد و شاهد است بر آنچه که بعد از او به وجود آمده است. به این شیوههای ارزشی است که باید صابران مسیر خود را انتخاب نمایند.
۲) گشودن افق جدید فراروی انسان
پیامبر اسلام(ص)، میخواهد همه عائله بشری را هدایت نماید. او پیامبر همه بشریت است و در صدد است افقی نو و تازه را فراروی بشریت بگشاید. او میخواهد رسالت خویش را از افقی بسته به افقی فرازمند و وسیع، که پنجرهای به همه تاریخ و همه جهان دارد، برساند. عمق رسالت پیامبر(ص)، عمقی شامل و کامل است، یعنی بر همه بشریت تسری یافته است. از این ناحیه که بنگریم، مسائلی را میبینیم که قطعاً نیازمند صبر و شکیبایی و بردباری است. در همین راستا خود فرموده است:
نما اوذی نبی بمثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری به اندازه من ازار و اذیت نشده است».(سید نظیر یحیی، بی تا، ۱۴۲) «کان رسولالله یتحیّن الفرض فیالتجمعات والاجتماعاتالتی تحدث بمناسبه لنظر دعوته بینالناس والسّرّ فی ذلک تدسیس قاعده ترتکذ علیهالرساله فکان یعرض دعوته علیالقبائلالتی یمر بها فی کل رحلاته و اسفاره حتی صارت الرساله اول منطقه اذا تکلم …و هذا یکشف عن مدی العمق الرسالی…؛ پیامبر اکرم(ص فرصتها را آشکار میکرد، در تجمعات و اجتماعی که با مناسبت یا بدون مناسبت برقرار میگردید، تا دعوتش را در میان آنها ابراز کند. سرّ این مسأله هم در قاعدهای بنیانی در عمق رسالت اوست. پیامبر(ص) دعوتش را بر قیایل و طائفههایی که میدید، عرضه میکرد. در تمام سفرها و حرکاتش، رسالت پیامبری، اولین منطقی بود که آن حضرت آن را به کار میبست، و این مسأله از عمق رسالت پیامبری حکایت مینماید. (سید نظیر یحیی، بی تا، ۱۴۷)
د- سازش ناپذیری در اصول
برخورداری از اصول و مبانی و اهداف عالی، مسألهای است که میطلبد، رهبر یک حرکت در مرامنامه اصولی خودش، مداهنه نداشته باشد. قرآن مجید هم در دل استراتژی دعوت، عدم سازش و نفی مداهنه را مطرح کرده است. چنانکه میفرماید: «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ؛ دوست دارند که تو با آنها سازش کنی تا آنها با تو از در سازش در آیند»(سوره قلم، آیه۹)
پیامبر اکرم(ص) در مسائل شخصی، کاملاً با نرمی برخورد میکرده است، اما در مسائل اصولی، هرگز از در نرمش و سازش وارد نمیشده و این، خصلت مهم رهبریهای بزرگ اجتماعی است.
«ظاهراً در فتح مکه است، زنی از اشراف قریش دزدی کرده است، به حکم اسلام دست دزد باید بریده شود، وقتی قضیه ثابت و مسلّم شد و زن اقرار کرد که دزدی کردهام، میبایست حکم درباره او اجرا میشد، اینجا بود که توصیهها و وساطتها شروع شد، یکی گفت یا رسولالله اگر میشود از مجازات صرفنظر کنید، این زن، دختر فلان شخص است که میدانید چقدر محترم است، آبروی یک فامیل از بین میرود، هرچه گفتنا، فرمود: محال و ممتنع است. آیا میگویید من قانون اسلام را معطل کنم؟ اگر همین زن یک زن بیکس میبود و وابسته به یک فامیل اشرافی نمیبود، همه شما میگفتید، بله، دزد است باید مجازات شود…ابداً شفاعتها و وساطتها را نپذیرفت».(مطهری، ۱۳۶۸، ۲۳۸).
ه- برخورداری از ضابطه در دعوت
دعوت باید منجر به تغییرات کلان در سطح جامعه گردد، افکار و اندیشهها را در معرض تغییرات بنیادی و ماهوی قراردهد، چه این که دعوت بدون تغییر، دعوت نخواهد بود. دعوت، باید از فرد داعی گذر نموده و به دعوت شده برسد و در ذهن او آموزههای دعوت جای گرفته و به عنوان آموزههایی قابل دوام و عمل و تبعیت پذیرفته شود و در دل مخاطب اثر بگذارد، او را بسازد و در مسیر تغییراتی کلان قراردهد.
اینگونه دعوتی، باید به انتقال صحیح معارف مورد دعوت در ذهن و اندیشه مخاطب گردد و در قلب مخاطب به خوبی نفوذ کند و عالم روانی او را در معرض بزرگترین تغییرات قرار دهد و در تداوم خویش سبب تحول اجتماعی شود. قطعاً چنین دعوتی باید از ضابطهها و شرایطی برخوردار باشد.
دعوت پیامبر اکرم(ص)، دعوتی نافذ بوده در قلوب اثر عمیق گذارده و منجر به تغییرات بنیادی همهجانبه و ماهوی گردیده است، که نمونههای این اثربخشی و تأثیرگذاری و تغییر و تحول را در کلیت تاریخی مشاهده میکنیم. پیامبر(ص) این دعوت را به سهولت انجام نداده است، بلکه با مکانیسم و ضوابطی، این تغییرات را مورد توجه قرارداده است، که باید به ضوابط این نوع تغییر به وسیله دعوت نیز اشاره کنیم.
- بهرهبرداری از صفت مدارا
منحرفان جامعه را نمیتوان به وسیله عاملهای تند و خشن به راه مطلوب و هدایت دعوت نمود، بلکه صفت رفق و مدارا صفتی است که باید به وسیله آن دور افتادن از وادی حقیقت را به راه آورد. صفت رفق و مدارا قادر است بهترین اثربخشیها را در مخاطب ایجاد کند. مدارا در دعوت، به مفهوم آن است که یکباره و به صورت حاد و تند، اصول و ایدهها و آرمانها را منتقل نماید. پیامبر اکرم(ص) در استراتژی خودش در باب دعوت، برخوردهای تند و یکباره را نمیپسندد، بلکه باید به صورت تدریجی و تا حدودی که بشود به خوبی آرمانها را منتقل نمود، با صفت مدارا برخورد کرد. ایشان از روشهای تند و خشن پیروی نمیکردند. چنانکه هنگامی که معاذبن جبل میخواهد به یمن بفرستد، به او میفرماید:
«بشر و لا تنفر، یسر ولا تعسر؛ بشارت بده و نفرت ایجاد مکن، آسان بگیر و سخت مگیر»(مطهری، ۱۳۶۸، ۲۴۰
ایمان هرگز با اکراه و اجبار نسبت ندارد، دعوت باید در دلها نفوذ کند و با اراده و عشقی وافر گروندگان و تازه ایمان آورندگان گرایش یابند و این، مستازم برخورداری از صفتی است به نام مدارا. علی(ع) درباره ایمانهایی که با اکراه و اجبار به وجود میآیند جملهای دارد که میفرماید: «لا لزمت الاسماء معانیها؛ اسمائی که بر زبان افراد خواهد آمد هماهنگ با معانی نخواهد بود»(صبحی صالح، ۱۳۹۵ه، ۲۹۲) یعنی در صورتی که ایمانها با صفت رفق و مدارا منتقل نشده و با اجبار انتقال یابند، دیگر ایمان نخواهد بود. در ادامه همین جملات، علی(ع) نحوه دعوت پیامبر(ص) را، که با رفق و مدارا آمیخته و تأثیرگذاری معجزه گونهای داشته است، توضیح میدهد: «فَانْظُرُوا إِلَى مَوَاقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولًا، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طَاعَتَهُمْ وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَهُ عَلَیْهِمْ جَنَاحَ کَرَامَتِهَا وَ أَسَالَتْ لَهُمْ جَدَاوِلَ نَعِیمِهَا وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّهُ بِهِمْ فِی عَوَائِدِ بَرَکَتِهَا، فَأَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِهَا غَرِقِینَ وَ فِی خُضْرَهِ عَیْشِهَا فَکِهِینَ، قَدْ تَرَبَّعَتِ الْأُمُورُ بِهِمْ فِی ظِلِّ سُلْطَانٍ قَاهِرٍ وَ آوَتْهُمُ الْحَالُ إِلَى کَنَفِ عِزٍّ غَالِبٍ، وَ تَعَطَّفَتِ الْأُمُورُ عَلَیْهِمْ فِی ذُرَى مُلْکٍ ثَابِتٍ، فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ پس بنگرید به جایگاه بلند نعمتهاى خدا بر آنان، در زمانی که خداوند رسولی کریم را برایشان برانگیخت، آنان را مطیع کیش و آیین خود ساخت و نعمتهای پرکرامت را بر سرشان افکند و برای آنان گونههای نعمتهای خدا را ترسیم نمود. آنها را در برکتی کلی پس از تفرقشان جمع نمود، پس شب را به صبح آورده ئر حالی که غرق در نعمتهای الهی بودند و در عیش معنوی غرق شده بود ، و امور آنان در پرتو سلطنتى معنوی و قاهر قرارگرفت و به عزتی غالب دست یافتند و امور سخت رام دستشان گردید.»(صبحی صالح، ۱۳۹۵ه، ۲۹۸).
سپس حضرت نحوه تحقق این امر را با شرح صدر و مدارای پیامبر اکرم(ص) بیان میفرماید، که با کلمه «وَ لَا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفَاهٌ» یعنی کاری نمیکرد که آنان شکسته شوند، برآنان صدمه نمیزد که شکسته شوند، یعنی همه این خیرات و برکات، به سبب این خصلت بود که همان خصلت مدارای پیامبر اعظم(ص) بوده است.
- استفاده از وسایل مشروع در دعوت
اگر دعوت دارای اهداف عالی و ارجمند است و دعوم کننده مأموریت دارد بشریت را به آرمانهایی مقدس و آموزههایی عالی فراخواند و آن آموزههای بلند را در جانشان بنشاند، لزوماً همین علو اهداف و آرمانها طلب مینمایدکه داعی(دعوت کننده) در ابلاغ رسالت خویش از وسایل مشروع بهره ببرد، زیرا که هدف تبلیغ دین است، دین هم هدفی پاک و مقدس است، قرار بر این نیست که فقط هدف انسانی باشد، بلکه باید وسایلی که از آنها برای ابلاغ این هدف استفاده میشود، آن وسایل هم عالی باشند، ارزشی باشند، حتی باید نحوه استفاده از وسایل هم سازنده باشد و در خطی مقدس قرار داشته باشند.
«هرگز انبیاء در سیره و روش خودشان، برای رسیدن به حق، از باطل استفاده نمیکردند. برای رسیدن به حق هم از خود حق استفاده میکنند»(مطهری، ۱۳۸، ۱۲۲)
پیامبر اکرم(ص)، از وسیلههای نامشروع نظیر دروغ، استفاده از جهل مردم، افترا، دامن زدن به خرافات برای اثبات یک حقیقت بهره نمیبردند.
«در تاریخ است که قبیله ثقیف به نزد پیامبر(ص) رسیدند و گفتند: ما با سه شرط ایمان میآوریم؛ یکی این که اجازه بده یک سال دیگر این بتها را بپرستیم، دوم اینکه نماز بر ما گران، سخت و سنگین است، ما را از آن معاف فرما، سوم اینکه بت بزرگ را به ما امر مکن که با دست خودمان بشکنیم، بلکه خودتان آن را بشکنید.
پیامبر(ص) فرمود: خواسته اخیر شما مانعی ندارد، اما آن دو محال است، زیرا این عمل رسول اکرم(ص) صحه گذاشتن بر بت پرستی و صحه گذاشتن بر ترک نماز، که اصل عبودیت است، را تداعی میکرد»(مطهری، ۱۳۸، ۱۳۴)
پیامبر اکرم(ص) از جهل مردم سوء استفاده نمیکردند، از خرافات، و از تحمیق انسانها برای پیش بردن اهداف خودشان استفاده نمیکردند، بلکه استراتژی پیامبر(ص)، خرافهزدایی و جهلزدایی بود و پیامبر باید به نوعی عمل نماید که خرافات و جهالتها از میدان خارج شوند و دیگر مردم به جهل و خرافه دل نبندند.
«یکی از راههایی که از آن راه بر دین ضربه وارد شده است، از جنبههای مختلف، رعایت نکردن این اصل است که ما همانطور که هدفمان باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم، باید مقدس باشد، وسایلی هم که برای این هدف مقدس استخدام میکنیم، باید مقدس باشد. مثلاً ما نباید دروغ بگوییم، نباید غیبت بکنیم، نباید تهمت بزنیم، نع فقط برای خودمان نباید دروغ بگوییم، به نفع دین هم نباید دروغ بگوییم، یعنی به نفع دین هم نباید بیدینی بکنیم، چون دروغ گفتن بیدینی است».(مطهری، ۱۳۶۸، ۱۴۰).
همین است معنای سخن خدا با پیامبر اکرم(ص) که «ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ؛ بخوان مردم را به سوی خدایت با حکمت و موعظه نیکو»(نحل، ۱۲۵)
- تنویر اندیشه
در استراتزی پیامبر(ص)، تنویر افکار تودههای اجتماعی مهمترین مسأله مورد نظر ایشان بوده است. پیامبر اکرم(ص) تبلیغ را یک جریان یک سویه، که از پیامبر(ص) آغاز میشود و به مخاطب منتهی میشود، نمیدانند، بلکه آن را فراگردی میدانند که باید از مخاطب به پیامبر(ص) پاسخ داده شود و به شکل ایمان ظاهر شود و در حوزه عمل متجلی گردد؛ چنان که در علی(ع) و در مصعببن عمیر اتفاق افتاد. یعنی پیامبر(ص) اندیشهها، آموزهها و تعالیم دین را از خدا میگیرد، اما به اومتوقف نمیشود، بلکه در نتیجه نوع دعوت پیامبر(ص)، آن آموزهها به مخازب منتقل شده، فکر و عقیدهاش را جهت داده و میشوراند و او را در حرکتی بزرگ به تکاپو وامیدارد و مخاطب، تبدیل به یک پیام رسان میشود. نمونهاش مصعببن عمیر است، که آموزهها چنان به او منتقل شده که به مدینه میآید و در مدینه پیامآور رسالت نوین میشود و همان آموزهها را گویا پیامبر(ص) با زبانی دیگر توضیح میدهد. مدینه را برای هجرت آماده میکند، مردم ایمان میآورند و عاشقانه و بیصبرانه منتظر ورود پیغمبر(ص) در ثنیهالوداع میباشند.
در دل استراتزی
پیامبر اعظم(ص)، در دل استراتژی خویش، مراحلی را برای دعوت درنظر داشته است که میتوان به طور کلی، دو مرحله را مورد تبیین قرار داد:
مرحله نخست: تربیت شخصیت
ساختن شخصیتهای تأثیرگذار در دعوت نبوی، هسته اولیه کار پیامبر(ص) را بازخوانی مینماید. پیامبر(ص) در استراتژی خود، که بخشهایی از آن را شرح نمودیم، اهتمام به تربیت نفوس پاک و وارسته دارد و لذا کار خویش را از تنظیم عقاید فردی میآغازد و به فردسازی، به عنوان مقدمهای بر ساختن یک امت کلان اهتمام میورزد. دعوتهای آن حضرت، در خانه ارقم بن ابی ارقم، که هسته اولیه سازمان دعوت پیامبر(ص) را مشکیل میداد، به افراد توجه دارد. فردسازی را میآغازد و از تأثیر در عقاید آنان به شکل بسیار بنیادی، وارد معرکههای جدید میگردد.
«مبارزه از جنبه اعتقادی آغاز گشت و بر اثر آن نهضت و انقلاب اعتقادی صورت گرفت. در نتیجه، با گرویدن گروه کم شمار پر انرزی، هسته اولیه یک ملت به وجود آمد. این گروه، پیوندهای سیاسی، اقتصادی خویش را، به تدریج، از سازمان جاهلی گسسته، میان خویش ارتباط را صمیمانهتر و محکمتر ساختند. به سربازان حملهور اعتقادی بدل شده، در ابطال آیین حاکمه و تبدیل مشرک به موحد کوشیدند و جنبش را تشدید نمودند.» (فارسی، بی تا،۳۳)
پیامبر اکرم(ص)، در استراتژی فعال خودش، تربیت نسلی پاک باخته را مد نظر قرارداده است و اصولاً تا ساختن نسلی پاک تحقق نیابد، نمیتوان انتظار حرکتهای بزرگتر، در پهنهای وسیعتر را داشت، چه این کار، شدنی نخواهد بود. لذا پروراندن نیروی انسانی مهذب و متجانس و هماهنگ و متناسب با قد و اندازه آرمانهای الهی، ضرورت اولیه حیات نبوی بوده است.
پیامبر اکرم(ص) در طریق بسط عامل ساختن شخصیت، تدریجاً از مرحله بسته، به مرحله باز پیش میرود و از فردسازی به جامعه سازی متناسب با شخصیت اسلامی پیش میرود که دو نمونه مکه و مدینه، بازگوکننده این حقیقت سترگ است.
در اثر این اقدامات بلند بود که امتی بزرگ متولد شد که در آینده بنیانگذار تمدنی درخشان و معنوی شدند؛ ملتی صالح، همکیش، که این مهم جز از راه جهاد و نهضتی تربیتی امکانپذیر نبود و بالاخره پدیدهای حیرت انگیز، در دل تاریخ، با شیوه و مرامی که پیامبر(ص) گزینش کرده بود پدیدار شد، به این گونه که از دل صحرا و از درون قبایلی مشرک و متخاصم با یکدیگر، که با هیچ قانون نوشتهای نسبت نداشتند، ملتی و امتی پدیدار شد که در آیندهای نزدیک، پرچم اندیشه، تفکر، علم، آزادی، کمال را به دست گرفت و قادر شد که بزرگترین و مقتدرترین دستگاههای حاکمه جبار زمان را براندازد.
«این ملت، بی تمهید و تربیت و یکباره و تصادفی به وجود نیامد، بلکه به تعبیر دقیق قرآن، از دل هستی به بار آمد، تکوینش مایه بسیار از رنج و شفقت و جهاد برد تا خصایصی را که قرآن در ایمان به خدا و فعالیت اصلاحگرانه به خاطر خیر انسانیت، خلاصه کرده است بازخورد یافت»(فارسی، بی تا، ۴۲).
با چنین تربیتی و شخصیت سازی پیامبر(ص)، عقاید موهوم، عادات غلط دستگاههای اجتماعی ناروا و سنتهای تعصبآمیز قبیلهای، به یک سو نهاده شد و به تدریج این امکان پدیدار شد که بینش آنان نسبت به زندگی و نوع زندگی و گزینش راه و مرام مبتنی بر عادات عالی تغییر یابد. آنان را به سان ملتی شکل یافته، مسئول و موظف پدیدار نمود که بعد از این افراد تربیت شده مکتب پیامبر(ص)، خود را موظف و مسئول نسبت به تغییر شرایط دانستند.
در دل این حرکت، این نکته را هم مینگریم که آن حضرت(ص)، شیوههای جهادی و مبارزاتی خود را با شیوه ساختن شخصیت اسلامی، تطبیق مینماید و هماهنگی در بین آنها به وجود میآورد تا تخلف از نتیجه را سبب نگردد.
موفقیت پیامبر(ص) در ساختن شخصیت
پیامبر(ص) ر پرتو تعالیم آسمانی قرآن، شخصیتهایی درستکار و شرافتمند و دلسوز و فعال و نستوه و مجاهد پرورش دادند و تحولی شگرف را در گستره تاریخی سبب گشتند؛ آنهم از دل مردمی تبهکار و وحشی که به غارت و غارتگری و خوی حیوانی عادت کرده بودند. مثلاً عبدالله بن رواحه که یک عنصر متعصب جاهلی بوده، چنان منقلب شد و به درجهای از تعالی روحی و منش انسانی دست بافت که رفتارش به عنوان یک شخصیت اسلامی، به عنوان الگو برای دیگران مطرح شد. او مأمور شده بود از از اهالی خیبر مالیات بر درآمد بگیرد و برای این کار میبایست محصولات و عواید کشاورزی آنان را بسنجد تا از روی آن مبلغ مالیات معلوم گردد، این درآمد معمولاً میان فقیران و مستحقان همان منطقه تقسیم میشد، وقتی به آنجا رفت، یهود خیبر به رسم همیشگی از پی تطمیع او برآمده، رشوهای عرضه کردند که از جواهرات زنانشان بود و گفتند: این را از ما بستان و در برابر، به هنگام ارزیابی محصول، چشم از مقداری فروبند. بیدرنگ رشوه را پس زده و گفت: گرچه شما از اهالی خیبر پیش من از هرکس منفورترید، اما این باعث نمیشود که در کار اخذ مالیات برشما ستم و اجحاف کنم، ضمناً هرگز حق عموم را به خاطر رشوهای پایمال نخواهم کرد، رشوههایی که پیشکش کردهاید حرام است و گرفتنش حرامخوارگی و ما حرامخواره نیستیم. (سیدقطب، عدالت اجتماعی در اسلام، ۱۹۳۰م، ۲۰۰ و فارسی، بی تا، ۱۴۰)
مرحله دوم: ایجاد حکومت
دعوت پیامبر(ص) و استراتژی واحد پیامبر(ص)، نتیجهای گرانسنگ را به ارمغان آورد. ساختن شخصیتهای اسلامی به تدریج نتیجه داد و پیامبر(ص) را به آرمان بزرگ خویش رساند و آن، تشکیل حکومتی الهی و آسمانی بود که احکام و قواعد آن در جامعه بشری پیاده شود و عدالت و رفاه و آزادی و معنویت و حکمت نتیجه آن باشد.
«محمدبن عبدالله(ص) پیش از هرچیز، نبی بود و الهامات پروردگار را به بشریت در مجموع، میرسانید. تبلیغ وحی مسئولیت و سمتی بشری، یعنی عام و جهانی به شمار میرفت. در نتیجه ادای این مسئولیت و ابلاغ وحی و تبلیغات اعتقادی، طبعاً عدهای به آئینش گرویدند و مسلمان شدند، براثر ایمان و پیروی آنان، مقامی تازه و مسئولیتی جدید یافت. مسئولیت زمامداری مسلمانان و اداره جامعه ایشان و طریقه تصدی و شیوه تأسیس دولت اسلامی کاملاً تازگی داشت و با نظایر خود بیگانه بود.»(فارسی، بی تا، ۱۴۰).
در شیوه حکومت، دقیقاً همان استراتژیها محفوظند. ایشان تصویری که از حکومت ارائه میکنند، در راستای همان آرمانهایی است که در شخصیت سازی مورد توجهشان بوده است.
«ماهیت حکومت اسلامی رویه آن را ملاطفتآمیز و مشورتی ساخته است. از شرایطی که قرآن برای رویه حکومت کنندگان تعیین کرده است، یکی ملاطفت آمیز بودن و دیگر مشورتی بودن است. نرم خویی و برادرانه نخستین حاکم را میستاید و تقدیر میکند».(فارسی، بی تا، ۱۳۴)
قرآن مجید همین شیوه و استراتزی را برای پیامبر(ص) توضیح میدهد:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به خاطر رحمت خداست که تو با آنان مهربان شدى اگر غصبناک . و درشت خوی بودى از دور تو پراکنده مىشدند. از آنها درگذشته و برایشان استغفارکن و آنها مشورت کن و هرگاه تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن که خداوند متوکلان را دوست مىدارد»(آل عمران، ۱۵۹)
استراتزی پیامبر(ص) در تشکیل دولت و حکومت هم نمونهای عالی است؛ چه اینکه پیامبری، مدیریت معنوی جامعه در طریق آرمانهای عالی الهی است. پیامبر(ص) باید به تعالی رسیده باشد تا بتواند در درون جامعههای جاهلی راهنمای گمگشتگان باشد و آنها را به اوج جنبههای معنوی و ملکوتی برساند. پیامبر(ص) در بالای هرم اجتماع و در بالاترین سلسله مراتب اجتماعی قرار دارد و همین امر سبب تکامل و حصول قوت و قدرت و صلابت در جامعه میگردد.
پیامبر اکرم(ص)، شخصیتی جامع و کامل بودند؛ شخصیتی که جهان هستی را از افقی فرادست مینگریستند. روش و منش ایشان هیچ تفاوتی نکرده و در راه آرمانهای عالی، خط واحد و استراتژی واحدی تعقیب میکردهاند.
«در سال دهم هجرت، که آوازه پیامبر(ص) همه جا را فراگرفته، مردی عرب میآید مدینه؛ وقتی میخئاهد با پیامبر(ص) حرف بزند روی آن چیزهایی که شنیده، رعب پیامبر(ص) او را میگیرد، زبانش به لکنت میافتد، پیغمبر(ص) ناراحت میشود…فوراً او را در بغل میگیرد و میفشارد که بدنش او را لمس کندف برادر! هون علیک! آسان بگو، از چه میترسی؟ من از آن جبابرهای که تو خیال کردهای نیستم نلست بملک» من پسر آن زنی هستم که با دست خودش از پستان بز شیر میدوشید، من ثل برادر تو هستم».(مطهری، ۱۳۶۸، ۷۳).
نتیجه
دعوت پیام آوران الهی به مکتب و مرام نوین الهی، سبب بیداری انسانها میگردد و انسانهای فراوانی را به خود جلب میکند و شعاع جذب این دعوتها، تناسبی ماهوی با تعالیم شریعت دارد. جذب و انجذابهایی که به شریعت اسلامی صورت گرفته و میگیرد، دائمی، ابدی، عام و شامل است. پیامبر گرامی اسلام(ص)، با برخورداری از یک استراتژی پویا و فعال، این دعوت را آغاز کرده است و در این استراتژی، اصولی راهبردی را نظیر ثبات مقصد، سازشناپذیری در اصول، برخوذداری از ضابطههای عقلانی و وحیانی، رعایت فرموده است. پیامبر(ص) توفیق یافت، که شخصیتهای بزرگ اسلامی را بگرورد و جامعهای متناسب با آموزهها و مفاهیم دعوت ایجاد نماید.
در این راستا، ایمان به راه گزینش شده، صبر و استقامت بینظیر را وجهه عمل قرار داده و افقهای نوینی را فراروی انسانها گشوده است.
الگو گرفتن از پیامبر اکرم(ص)، یک ضرورت است و داعیان الهی باید همان روشها و مبانی و استراتژی را مدل راهنمای حرکت خویش قراردهند.
منابع و مآخذ:
- قرآن مجید.
- الاصبهانی، ابی نعیم احمدبن عبدالله(۱۹۸۸م)، نهایهالایمان، بیروت.
- الطایی، نجاح(۱۴۱۹ه)، اغنیالالنبی، بیروت، دارالهدی للتراث.
- الملا، احمدعلی(۱۹۸۶م)، اثرالعلماءالمسلمین فیالحضارهالاوردینیه، دمشق] دارالفکر.
- سیدقطب(۱۹۳۰م)، عدالت اجتماعی در اسلام، بی جا.
- صبحی صالح(۱۳۹۵ه)، نهجالبلاغه، بیروت، دارالکتبالعلمیه.
- فارسی، جلالالدین(بی تا)، انقلاب تکاملی اسلام، بی جا.
- مطهری، مرتضی(۱۳۶۸)، سیره نبوی، قم، انتشارات صدرا.
- معین، محمد(۱۳۵۲)، فرهنگ معین، بی جا.
- یحیی، سیدنظیر(بی تا)، سیاسهالانبیاء، بی جا.