آفتاب در آینه (بخشی از خطبه ۱۶۰ نهجالبلاغه)
علی اکبر اشعری
وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ کَافٍ لَکَ فِی الْأُسْوَهِ؛
براى تو کافى است که راه و رسم زندگى پیامبر اسلام را ااگوی خود قراردهی
وَ دَلِیلٌ لَکَ عَلَى ذَمِّ الدُّنْیَا وَ عَیْبِهَا؛
و – این راه و رسم-راهنمایی است برای تو در نکوهش و عیب دنیا
وَ کَثْرَهِ مَخَازِیهَا وَ مَسَاوِیهَا؛
و بی اعتباری و بدیهای بسیارش
إِذْ قُبِضَتْ عَنْهُ أَطْرَافُهَا؛
چه، دنیا را از هر سو از هر سو از پیامبر گرفتند
وَ وُطِّئَتْ لِغَیْرِهِ أَکْنَافُهَا؛
و به غیر او سپردند
وَ فُطِمَ عَنْ رَضَاعِهَا؛
و او از شیر این مادر-دنیا- ننوشید
وَ زُوِیَ عَنْ زَخَارِفِهَا؛
و از زیورها و زینتهای آن فاصله گرفت
….
فَتَأَسَّ بِنَبِیِّکَ الْأَطْیَبِ الْأَطْهَرِ؛
پس به پیامبر پاکیزهات اقتدا کن
فَإِنَّ فِیهِ أُسْوَهً لِمَنْ تَأَسَّى؛
که راه و رسم او الگویى است براى آنها که در پی الگویی هستند
وَ عَزَاءً لِمَنْ تَعَزَّى؛
و موجب فخر و عزت است براى کسى که خواهان عزت باشد
وَ أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ الْمُتَأَسِّی بِنَبِیِّهِ وَ الْمُقْتَصُّ لِأَثَرِهِ؛
و محبوبترین بندگان نزد خدا، آنهایی هستند که به پیامبرشان اقتدا کنند و در راه او گام بردارند
قَضَمَ الدُّنْیَا قَضْماً؛
به اندازه ضرورت از دنیا بهره گرفت
وَ لَمْ یُعِرْهَا طَرْفاً؛
و هرگز تمایلى به آن نشان نداد
أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْیَا کَشْحاً؛
پهلویش از همه مردم لاغرتر
وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْیَا بَطْناً؛
و شکمش از همه خالیتر بود
عُرِضَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا؛
دنیا بر او عرضه شد
فَأَبَى أَنْ یَقْبَلَهَا؛
ولی آن را نپذیرفت
وَ عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَبْغَضَ شَیْئاً فَأَبْغَضَهُ وَ حَقَّرَ شَیْئاً فَحَقَّرَهُ وَ صَغَّرَ شَیْئاً فَصَغَّرَهُ؛
چیزى را که میدانست مبغوض خداست، مبغوض مى شمرد، چیزی را که نزد خدا حقیر است، حقیر مىدانست. و چیزی را که نزد او خرد و بیمقدار است، کوچک مىشمرد
وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ فِینَا إِلَّا حُبُّنَا مَا أَبْغَضَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ تَعْظِیمُنَا مَا صَغَّرَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ لَکَفَى بِهِ شِقَاقاً لِلَّهِ وَ مُحَادَّهً عَنْ أَمْرِ اللَّهِ؛
براى مخالفت ما با خدا و سرپیچى از فرمانش همین کافى است که در ما چیزى جز محبّت به آن چه مورد خشم خدا و رسولش است، و بزرگ شمردن آنچه خدا و رسولش آن را کوچک شمردهاند وجود نداشته باشد
وَ لَقَدْ کَانَ (صلی الله علیه وآله) یَأْکُلُ عَلَى الْأَرْضِ؛
و همانا پیامبر «که درود خدا بر او و خاندانش باد» بر روى زمین مىنشست و غذا مىخورد
وَ یَجْلِسُ جِلْسَهَ الْعَبْدِ؛
و چون بندگان مینشست
وَ یَخْصِفُ بِیَدِهِ نَعْلَهُ؛
با دست خود پارگی کفشش را وصله میزد
وَ یَرْقَعُ بِیَدِهِ ثَوْبَهُ؛
جامه خود را به دست خود میدوخت
وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ الْعَارِیَ؛
بر خر بی پالان سوار میشد
وَ یُرْدِفُ خَلْفَهُ.
و دیگری را بر پشت خود سوار میکرد
وَ یَکُونُ السِّتْرُ عَلَى بَابِ بَیْتِهِ فَتَکُونُ فِیهِ التَّصَاوِیرُ، فَیَقُولُ یَا فُلَانَهُ لِإِحْدَى أَزْوَاجِهِ غَیِّبِیهِ عَنِّی، فَإِنِّی إِذَا نَظَرْتُ إِلَیْهِ ذَکَرْتُ الدُّنْیَا وَ زَخَارِفَهَا؛
پردهاى بر در خانه او آویخته بودند که نقشها و تصویرهایی در آن بود، به یکى از همسرانش فرمود، این پرده را از برابر چشمان من دور کن که هرگاه نگاهم به آن مىافتد به یاد دنیا و زینتهاى آن مىافتم
فَأَعْرَضَ عَنِ الدُّنْیَا بِقَلْبِهِ؛
قلباً از دنیا روی برگردانده بود
وَ أَمَاتَ ذِکْرَهَا مِنْ نَفْسِهِ؛
و یاد دنیا را در وجود خود میرانده بود
وَ أَحَبَّ أَنْ تَغِیبَ زِینَتُهَا عَنْ عَیْنِهِ؛
و دوست داشت زینت دنیا از برابر چشمش پنهان بماند
لِکَیْلَا یَتَّخِذَ مِنْهَا رِیَاشاً وَ لَا یَعْتَقِدَهَا قَرَاراً؛
تا از آن – دنیا – لباس فاخری تهیه نکند و آن – دنیا – را قرارگاه دائمى خود نداند
وَ لَا یَرْجُوَ فِیهَا مُقَاماً؛
و در آن امید درنگ نداشت
فَأَخْرَجَهَا مِنَ النَّفْسِ وَ أَشْخَصَهَا عَنِ الْقَلْبِ وَ غَیَّبَهَا عَنِ الْبَصَر؛
پس علاقه به دنیا را از خود بیرون کرد، و دل از دنیا بر کند، و چشم از دنیا پوشاند
وَ کَذَلِکَ مَنْ أَبْغَضَ شَیْئاً أَبْغَضَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهِ وَ أَنْ یُذْکَرَ عِنْدَهُ؛
و چنین است کسى که چیزى را دشمن دارد، خوش ندارد به آن بنگرد، یا نام آن نزد او بر زبان آورده شود
وَ لَقَدْ کَانَ فِی رَسُولِ اللَّهِ مَا یَدُلُّکَ عَلَى مَسَاوِئِ الدُّنْیَا وَ عُیُوبِهَا؛
در سیرت زندگانى رسول خدا نکاتی وجود دارد که رهنمای تو به زشتىها و عیبهاى دنیا است
إِذْ جَاعَ فِیهَا مَعَ خَاصَّتِهِ؛
آنگاه که با نزدیکان خود گرسنه به سر مىبرد
وَ زُوِیَتْ عَنْهُ زَخَارِفُهَا مَعَ عَظِیمِ زُلْفَتِهِ؛
و با آن که مقام و منزلت بزرگى داشت، زینتهاى دنیا از دیده او دور ماند
فَلْیَنْظُرْ نَاظِرٌ بِعَقْلِهِ أَکْرَمَ اللَّهُ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) بِذَلِکَ أَمْ أَهَانَهُ؟
پس هر انسان بصیر و آگاهی باید بر مبنای خرد خویش بیندیشد که آیا خدا محمد «که درود خدا بر او و خاندانش باد» را به داشتن این سیرتها گرامی داشته یا خوار کرده؟
فَإِنْ قَالَ أَهَانَهُ فَقَدْ کَذَبَ وَ اللَّهِ الْعَظِیمِ بِالْإِفْکِ الْعَظِیمِ؛
اگر بگوید که او را خوار کرده، سوگند به خدای بزرگ که دروغ میگوید و بهتانى بزرگ میزند
وَ إِنْ قَالَ أَکْرَمَهُ فَلْیَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَهَانَ غَیْرَهُ حَیْثُ بَسَطَ الدُّنْیَا لَهُ وَ زَوَاهَا عَنْ أَقْرَبِ النَّاسِ مِنْهُ؛
و اگر بگوید گرامیش داشته، پس بداند خدا کسى را خوار شمرده که دنیا را به او ارزانی داشته؛ درحالی که از نزدیکترین مقربان به خودش دور نگهداشته است
فَتَأَسَّى مُتَأَسٍّ بِنَبِیِّهِ؛
پس، هر که باید به پیامبرش تأسی جوید
وَ اقْتَصَّ أَثَرَهُ وَ وَلَجَ مَوْلِجَهُ؛
و پای بر جاى پای او نهد و از هر جا او داخل شد، داخل شود
وَ إِلَّا فَلَا یَأْمَنِ الْهَلَکَهَ؛
در غیر اینصورت از هلاکت ایمن نباشد
فَإِنَّ اللَّهَ جَعَلَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) عَلَماً لِلسَّاعَهِ وَ مُبَشِّراً بِالْجَنَّهِ وَ مُنْذِراً بِالْعُقُوبَهِ؛
خدای متعال محمد «که درود خدا بر او و خاندانش باد» را نشانه قیامت، مژده دهنده بهشت و ترساننده از عقوبت قرار داد
خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا خَمِیصاً وَ وَرَدَ الْآخِرَهَ سَلِیماً؛
با شکمى گرسنه از دنیا رفت و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد
لَمْ یَضَعْ حَجَراً عَلَى حَجَرٍ حَتَّى مَضَى لِسَبِیلِهِ وَ أَجَابَ دَاعِیَ رَبِّهِ؛
سنگى بر سنگى ننهاد تا به راه خود رفت و دعوت پروردگارش را اجابت کرد
فَمَا أَعْظَمَ مِنَّهَ اللَّهِ عِنْدَنَا حِینَ أَنْعَمَ عَلَیْنَا بِهِ سَلَفاً نَتَّبِعُهُ وَ قَائِداً نَطَأُ عَقِبَهُ؛
چه نعمت بزرگی است از سوی خداوند بر ما وجود او، رهبری که باید از او پیروى کنیم و پیشوایى که باید راه او را تداوم بخشیم
وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِی هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْیَیْتُ مِنْ رَاقِعِهَا؛
به خدا سوگند که این جبّه خود را چندان وصله زدهام که دیگر از وصله زننده آن شرم دارم
وَ لَقَدْ قَالَ لِی قَائِلٌ أَلَا تَنْبِذُهَا عَنْکَ؟
یکى به من گفت: «آیا آن را دور نمى افکنى»؟
فَقُلْتُ اغْرُبْ عَنِّی؛ فَعِنْدَ الصَّبَاحِ یَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى.
گفتم: از من دور شو که صبحگاهان رهروان شب ستایش مىشوند.