بسماللهالرحمنالرحیم
آداب معاشرت در سیره نبوی
منبع: ویکی فقه
آداب معاشرت، مجموعه برخوردهای اجتماعی افراد جامعه باهمدیگر است. مجالست و همنشینی در نظر و مرانبی اعظم(ص) امری بسیار مهم و پرارزش تلقی گردیده و این اهمیت در احادیث و روایات منقول از آن حضرت به خوبی منعکس و جلوهگر است.
از عوامل بسیار تاثیرگذار در ترقی روح و تعالی اندیشه آدمی همنشینی و مصاحبت با همنوعان است که از درجه و جایگاه بسیار والایی در تعریف افکار و اعتقادات انسانی برخوردار است؛ آنچنان با اهمیت که موضوع از دید نافذ و بینای پیامبر اکرم(ص) نیز نادیده انگاشته نشده در باب اهمیت آن سخنان و مطالب بسیاری را بیان فرمودند.
نظر به اهمیت مسأله بر آن شدیم تا به موضوع مصاحبت و هم نشینی و آداب آن در سیره و کلام نبی اکرم(ص) که به فرموده قرآن اسوهای حسنه است پرداخته، بخشهایی از آن را در این مقاله متذکر شویم.
۱. مجالست در کلام پیامبر(ص)
مجالست و همنشینی در نظر و مرای نبی اعظم(ص) امری بسیار مهم و پرارزش تلقی گردیده و این اهمیت در احادیث و روایات بسیاری که از حضرت روایت گردیده است به خوبی منعکس و جلوهگر شده است. تا آن حد با اهمیت که رسول خدا(ص) انسان را به دینِ دوست و همنشین خود دانسته۱،۲و۳ به همگان توصیه فرمودند که در انتخاب دوستانشان دقت بیشتری داشته باشند.۳،۵،۶،۷،۸،۹،۱۰
۱-۱. مجالست با علما
ایشان مجالست با علما و دانشمندان را دارای برکت برشمرده،۱۱ مجالست با آنان را همتا و همانند مجالست با خود عنوان کردند؛۱۲ اما سفارش میکردند که «با هر عالمی ننشینید، مگر عالمی که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا خواند: از شک به یقین، از دشمنی به خیرخواهی، از تکبر به فروتنی، از ریا به اخلاص و از رغبت (به دنیا) به زهد»۱۳،۱۴،۱۵،۱۶،۱۷ در نظر رسول خدا(ص) همنشینی با علماء عبادت محسوب میشود.
عبادتی که با صدهزار رکعت نماز مستحبی و یا صد هزار بار تسبیح خداوند برابری میکند.۲۱
۲-۱. مجالست با بزرگان
مجالست با بزرگان۲۲،۲۳،۲۴ و مؤمنان۲۵،۲۶،۲۷،۲۸،۲۹ و نیکان۳۰ نیز از دیگر توصیههایی است که رسول خدا(ص) در امر مجالست و همنشینی بدان اشاره فرمودند، چرا که «همنشینی با آنان موجب میشود که اگر شخص، مرتکب عمل خیری گردد او را بستایند و اگر خطایی مرتکب شد رفتار نامناسبی را از خود بروز ندهند.»۳۱
ایشان همنشینی با ابرار و صالحان را به عطرفروش تشبیه کرده فرمودند: «مَثَل همنشین صالح، مَثَل عطار است که اگر عطری به تو ندهد، بوی خوش او به تو میرسد و مثل همنشین بد مثل آهنگر است که اگر شعلههای آتش او تو را نسوزاند، بوی بد او به تو میرسد.»۳۲،۳۳،۳۴
رسول خدا(ص) بهترین همنشینان را کسی معرفی فرمودند که دیدنش انسان را به یاد خدا بیندازد و سخنش موجب زیادی عمل و عملش فرد را به یاد آخرت بیندازد.۳۵،۳۶،۳۷،۳۸،۳۹،۴۰
ایشان مجالس علما و مؤمنین را باغی از باغهای بهشت برشمردند و از مسلمانان خواستند تا آن را غنیمت شمرده به خوبی از آن بهره ببرند،۴۱،۴۲ چرا که «در آن رحمت و مغفرت، چون باران بر آنها فرود میآید. گنهکاران، پیش روی آنها مینشینند و آمرزیده برمیخیزند و تا هنگامیکه نزد آنان نشستهاند، فرشتگان برایشان آمرزش میخواهند. خداوند نیز به آنان مینگرد و دانشمند و دانشجو و تماشاگر و دوستدارِ آنها را میآمرزد.»۴۳
۳-۱. نکوهش مجالست با انسان بدکردار
حضرت(ص) در کنار توصیههایشان به مسلمانان جهت انتخاب همنشین صالح و شایسته، از همنشینی با انسانهای بد کردار باز داشته، مجالست با آنان را ملاک و معیار شناخت افراد ارزیابی کردند و فرمودند: «از همنشین بد بپرهیز؛ چرا که تو در انظار مردم به واسطه او شناخته (و سنجیده) میشوی.»۴۴،۴۵،۴۶
ایشان تنهایی را بهتر از همنشین بد عنوان کردند۴۷،۴۸،۴۹،۵۰ و پیوسته میفرمود: «بارالها! از یار غافل و همنشین بد، به تو پناه میآورم.»۵۱،۵۲،۵۳،۵۴
رسول خدا(ص) مجالست با اغنیاء۵۵،۵۶،۵۷ و مردگان (گفته شد که مردگان چه کسانیاند فرمود: «کُلِّ ضَالٍّ عَنِ الْاِیمَانِ وَ جَائِرٍ عَنِ الْاَحْکَامِ»۵۸،۵۹،۶۰ در حدیثی دیگر آمده «غنی مترف، ثروتمند بیدرد و خوشگذران۶۱،۶۲،۶۳ را موجب فساد قلوب و مرگ دلها عنوان کردند و از مصاحبت با دروغگو چرا که دروغگو چون سراب است دور را نزدیک مینماید و نزدیک را دور۶۴ و احمق بازداشتند چرا که احمق میخواهد بتو نفع رساند ضرر میرساند.۶۵
و کسانی را که با متّهمان و افراد مظنون همنشیناند را، سزاوارترینِ مردم به تهمت معرفی کردند.۶۶،۶۷،۶۸،۶۹
حضرت همچنین مسلمانان را از مصاحبت با کسانی که شخص را همسنگ خود نمیدانند، منع کردند.۷۰،۷۱،۷۲،۷۳،۷۴
۲. آداب مجالست در کلام پیامبر(ص)
رسول خدا(ص) در احادیث و روایات خود آدابی را برای مجالس برشمردند، ایشان علاوه بر اینکه خود به این آداب بسیار ملتزم و پایبند بودند، اصحاب و یاران و دیگر مسلمانان را نیز به رعایت آن توصیه میفرمودند.
۱-۲. رعایت حقوق دیگران
در روایات و احادیث بسیاری که از رسول خدا(ص) به دست ما رسیده است بر توجه و رعایت حقوق همنشینان بسیار تأکید شده است. حضرت از جدایی افکندن میان دو نفر که در مجلسی کنار هم نشستهاند، بدون اجازه آن دو برحذر داشتند.۷۵،۷۶،۷۷
ایشان همچنین از بلند کردن دیگران از جایگاهشان و نشستن در جای آنان منع کردند؛۷۸،۷۹،۸۰،۸۱ اما به حاضرین در مجلس هم سفارش میفرمودند: که «برای نشستن تازهوارد جا باز کنید»۸۲،۸۳،۸۴،۸۵ میفرمودند: «هرگاه افراد مجلسی در جای خود نشستند (و کسی وارد شد)، اگر در آن میان، فردی، برادر تازهوارد خود را فراخوانَد و برای او در کنار خود، جا باز کند، (این تازهوارد) باید دعوتش را بپذیرد و پهلوی او برود؛ زیرا وی با این کار، به او احترام گذاشته است. ولی اگر کسی برایش جایی باز نکرد، نگاه کند تا هرکجا جا بود، همانجا بنشیند.»۸۶،۸۷،۸۸،۸۹
۲-۲. برنخاستن به احترام دیگران
پیامبر اکرم(ص) تکلف ورزیدن و برخاستن در پیش پای برادران دینی را روا نمیشمردند و میفرمودند: «آنسان که ایرانیان برای بزرگداشت یکدیگر در جلوی پای هم برمیخیزند برنخیزید.»۹۰،۹۱،۹۲،۹۳
ایشان جایگاه کسی را که دوست بدارد و خشنود شود که دیگران به احترام او در پیش پای وی برخیزند، را آتش دانستند.۹۴،۹۵،۹۶،۹۷،۹۸،۹۹
۳-۲. رعایت شئون مجلس
پیامبر خدا(ص) اهل مجلس را به رعایت آداب و شئون مجلس سفارش میکردند و آنان را از آنچه که مغایر با ادب و شئون همنشینی است برحذر داشتند. ایشان در روایتی فرمودند: «در جایی که نشستهای، وِقاحت به خرج نده که مردم به دلیل اخلاق بدت، از تو حذر کنند، وقتی کسی کنار تو نشسته است، با دیگری درِ گوشی سخن مگو.»۱۰۰،۱۰۱،۱۰۲
۴-۲. مجالس امانت الهی
رسول خدا(ص) مجالس و آن چه در آن، میان حاضران میگذرد را، امانت خدا دانستند و فرمودند: «روا نیست که یکی از حاضران، چیزی را که برادرش دوست ندارد، فاش سازد.»۱۰۳،۱۰۴،۱۰۵
حضرت(ص) فاش ساختن راز اهل مجلس را، خیانت به آنان برشمردند.۱۰۶،۱۰۷،۱۰۸،۱۰۹،۱۱۰
۵-۲. ذکر و یاد خدا در مجالس
پیامبر اکرم(ص) یاد نکردن از خداوند و نیز صلوات نفرستادن بر پیامبر(ص) و آلش را مایه وزرو وبال دانستند و فرمودند: «مَا مِنْ قَوْمٍ اِجْتَمَعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذْکُرُوا اِسْمَ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ إِلاَّ کَانَ ذَلِکَ اَلْمَجْلِسُ حَسْرَهً وَ وَبَالاً عَلَیْهِمْ.»۱۱۱،۱۱۲،۱۱۳
ایشان کمال هر مجلسی را ذکر خداوند و نیز صلوات بر پیامبر و آلش برشمردند و فرمودند: «اگر گروهی در مجلسی بنشینند (و برخیزند) و خداوند متعال را در آن مجلس یاد نکنند و بر پیامبرش درود نفرستند، در کارشان نقصان خواهد بود که اگر خداوند بخواهد آنان را عذاب میکند و اگر بخواهد میآمرزد.»۱۱۴،۱۱۵،۱۱۶
حضرت(ص) مجلسی را که بدون یاد خدا به پایان آورده شود را حضور در بالای نعش درازگوش دانستند و آن را مایه دریغ و افسوس اهل آن مجلس برشمردند.۱۱۷،۱۱۸،۱۱۹،۱۲۰
۳. حق مجالس
پیامبر اکرم(ص) برای مجالس حقوقی را برشمرده از حاضرین در مجالس خواستند تا آن را رعایت کنند. از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «حق مجالس را ادا کنید گفتند: حقش چیست، فرمود: «غُضُّوا اَبْصَارَکُمْ وَ رُدُّوا السَّلَامَ وَ اَرْشِدُوا الْاَعْمَی وَ اْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؛ چشمانتان را در آنچه نارواست ببندید، جواب سلام را بدهید، گمراهی را ارشاد کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید..»۱۲۱،۱۲۲،۱۲۳
۱-۳. مصاحبت با بینوایان
مصاحبت با بینوایان مشی پیامبر اسلام(ص) بود. رسول خدا(ص) با فقرا و مسکینان همنشین بود.۱۲۴،۱۲۵،۱۲۶،۱۲۷،۱۲۸
میفرمود: «مرا در میان ضعیفان بجویید؛ زیرا شما به واسطه مردمان ضعیف است که روزی میخورید و یاری میشوید.»۱۲۹،۱۳۰،۱۳۱،۱۳۲
میفرمود: «خداوند در شب معراج به من فرمود: …یا أحمدُ ! مَحَبّتی مَحَبّهُ الفُقَراءِ، فأدْنِ الفُقَراءَ و قَرِّبْ مَجلِسَهُم مِنکَ، و أبْعِدِ الأغْنِیاءَ و أبْعِدْ مَجلِسَهُم عَنکَ، فإنَّ الفُقَراءَ أحبّائی؛۱۳۳،۱۳۴،۱۳۵ ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو (و آنان را نزدیک خود آر تا تو را به خود نزدیک کنم) و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران دوستان مناند.»
رسول خدا(ص) به اصحاب و یاران خود نیز توصیه میفرمود فقیران را دوست بدارند و با آنان همنشین شوند.۱۳۶،۱۳۷،۱۳۸
از سلمان فارسی روایت شده که میگفت: «أَوْصَانِی خَلِیلِی رسول اللّه(ص) بِسَبْعَهِ خِصَالٍ لاَ أَدَعُهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ أَوْصَانِی أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی وَ أَنْ أُحِبَّ اَلْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ…،۱۳۹،۱۴۰،۱۴۱ حبیبم رسول خدا(ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و این که در هیچ حالی آنها را ترک نکنم: این که به پایینتر از خود بنگرم و به آن که برتر از من است ننگرم و این که مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم….»
همنشینی رسول خدا(ص) با فقرا تا اندازهای بود که عدهای از سران و اشراف قریش نزد حضرت(ص) آمده، خواستار طرد مستضعفان و فقرا از کنار رسول خدا(ص) شدند. آنان شرط ایمان خود را دور کردن «پشمینهپوشان بدبوی و کثیف» از رسول خدا(ص) عنوان کردند.۱۴۲،۱۴۳،۱۴۴،۱۴۵ اما خداوند رسول خود را مورد خطاب قرار داده، فرمود: «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛۱۴۶ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن همانها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.»
همچنین فرمود:
«وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ؛۱۴۷ و کسانی را که خدا را میخوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود.»
پیامبر(ص)، پس از نزول این آیه به پا خاست و در جستجوی مستضعفان و بینوایان شتافت. آنان را در انتهای مسجد دید که به ذکر الهی مشغولاند. رو به آنان کرد و فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّی أَمَرَنِی أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِی مَعَ قَوْمٍ مِنْ أُمَّتِی مَعَکُمُ الْمَحْیَا وَ مَعَکُمُ الْمَمَاتُ؛۱۴۸،۱۴۹،۱۵۰ خدای را سپاس که زندگیم را به پایان نرساند تا دستور داد که من در کنار گروهی از امتم با آنها باشم؛ من در زندگی و مرگ با شما هستم.»
۴. ادب پیامبر در مجالستها
درباره آداب رسول خدا(ص) در مجالس، روایات بسیاری از سوی فرق مختلف اسلامی نقل گردیده است که همه آنها بر این امر دلالت دارد که پیامبر(ص) در مجالس بیش از هر کس دیگری ادب مجلس را رعایت میکرده است. روایت شده: ایشان در مجالس زانو پیش زانوی همنشین، نمینهاد؛۱۵۱ رفتاری که عربها داشته و دامن لباس خود را بالا میزدند و ساقها و زانوان لختشان را نمایان میکردند؛ حضرت (ص) همواره پاها و زانوهای خود را میپوشاندند.۱۵۲،۱۵۳
در حضور مردم تکیه نمیداد.۱۵۴ هرگز دیده نشد که پای خود را در حضور دیگران دراز کند،۱۵۵،۱۵۶
هرگاه به مجلسی وارد میشد در انتهای مجلس مینشست،۱۵۷،۱۵۸،۱۵۹،۱۶۰،۱۶۱ به این کار امر میکردند و میفرمودند: «هرکس در مجلسی وارد شد در انتهای مجلس بنشیند.»۱۶۲،۱۶۳،۱۶۴
برای خود جای مشخص و معینی را در نظر نمیگرفت و دیگران را نیز از این کار نهی میکردند.۱۶۵،۱۶۶،۱۶۷
هرگز پیش نیامد که جا برکسی تنگ کند، بلکه برای مردم، جا باز میکردند تا بنشینند؛ گفته شده، روزی رسولخدا(ص) در مسجد تنها نشسته بودند، مردی وارد شد، حضرت(ص) تنگتر نشستند تا او بنشیند. مرد گفت: «یا رسول الله، جا که وسیع است»؛ حضرت(ص) فرمودند: «حق مسلمان بر مسلمان آن است که چون ببیند که او میخواهد بنشیند، برای او جا بازکند.»۱۶۸،۱۶۹،۱۷۰،۱۷۱
میفرمود: «شایسته است برای کسانی که در تابستان دور هم مینشینند میان هر دو نفر، بهاندازه یک ذراع، فاصله باشد تا از گرما ناراحت نشوند.»۱۷۲،۱۷۳
بهترین کارهای نیک، را گرامیداشتن همنشینان میدانست.۱۷۴،۱۷۵،۱۷۶
و هرگاه با کسی همنشین میشد، از جا برنمیخاست تا همنشین او، از جا برخیزد.»۱۷۷،۱۷۸
از سلمان فارسی نیز نقل شده بر پیامبر(ص) وارد شدم، حضرت بر بالشی تکیه کرده بودند، آن را برای من قرار داد و فرمود: «سلمان، هیچ مسلمانی بر مسلمانی وارد نشود که به احترامش پشتی گذارد، جز این که خداوند او را بیامرزد.»۱۷۹،۱۸۰؛۱۸۱
۱-۴. دوری از تشریفات
مجلس رسول خدا(ص) عاری از هرگونه تشریفات بود، چنانکه هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد و در حلقهای میان اصحاب مینشست، تا هیچ برتری وجود نداشته باشد. مجلسش صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد، همگی حلقهوار مینشستند.۱۸۲،۱۸۳
ز اینرو اعراب غریبی که به حضور مبارکش میرسیدند، ایشان را در میان جمع نمیشناختند؛ از این رو میپرسیدند: «کدامیک پیامبر خدایند؟»۱۸۴،۱۸۵،۱۸۶،۱۸۷
از ابوذر غفاری روایت شده که «پیامبر خدا(ص) برای تواضع کردن، بدون کوچکترین امتیازی میان اصحاب مینشست؛ به طوری که اگر شخص بیگانهای وارد میشد، نمیدانست که کدام یک از آنها پیامبرند تا این که میپرسید؛ لذا از حضرتش تقاضا کردیم که جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی وارد میشود، او را بشناسد. بعد از کسب اجازه سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن مینشست و ما هم در طرفین او مینشستیم.»۱۸۸،۱۸۹،۱۹۰،۱۹۱
۲-۴. یاد خدا و استغفار در مجالس
یاد خدا و دعا و استغفار عادت همیشگی رسول خدا(ص) در مجالسش بود که هیچگاه ترک نمیشد. راویان و محدثان در کتب خود به موارد بسیاری از این اذکار و دعاهای رسول خدا(ص) در مجالس اشاره کردهاند که این روایت امام صادق(ع) از جمله این موارد است از آن حضرت(ع) روایت شده که: «إنّ رسولَ اللّهِ(ص) کانَ لا یَقومُ من مَجلِسٍ، و إنْ خَفَّ، حتّى یَستَغْفِرَ اللّهَ عزّ و جلّ خَمْسا و عِشرینَ مَرّهً؛۱۹۲،۱۹۳،۱۹۴رسول خدا(ص) از هیچ مجلسی – هرچند کوتاه- برنمیخاست، مگر این که بیست و پنج بار استغفار میکرد.»
ار عبدالله بن عمر نیز نقل شده که میگفت: «کم اتّفاق میافتاد که رسول خدا(ص) از مجلسی برخیزد و این دعا را بر زبان جاری نسازد: «اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ، وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا، اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا؛۱۹۵،۱۹۶،۱۹۷،۱۹۸ خداوندا، از خشیت خود بهاندازهای به ما ببخش که آن را بین ما و سرپیچی از فرمان خود حایل گردانی، و مقداری از طاعت خود به ما ارزانی دار که با آن ما را به بهشت خود برسانی و یقینی به ما بده که با آن سختیهای دنیا را برما آسان گردانی. خداوندا ما را از شنوایی و بینایی و توانمان که به آنها زندهمان داشتهای، بهرهمند گردان و آن را برای ما پایدار بدار و انتقام ما را از کسانی که به ما ستم کردهاند، بگیر، و ما را بر کسانی که با ما دشمنی ورزیدهاند، پیروز گردان. مصیبت ما را در دین ما قرار مده و دنیا را بزرگترین اندیشه و منتهای علم ما قرار مده، و کسانی را که به ما رحم نمیکنند برما چیره مگردان.»
در روایتی دیگر آمده که رسول خدا(ص) هرگاه، در مجلسی مینشستند میفرمودند: » إِنْ تَکَلَّمَ بِخَیْرٍ کَانَ طَابِعًا عَلَیْهِنَّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ، وَإِنْ تَکَلَّمَ بِشَرٍّ کَانَ کَفَّارَهً لَهُ، سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اَشّهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْتَغْفِرُکَ وَ اَتوُبُ اِلَیْکَ؛ اگر در این مجلس به خیر و نیکی سخن گفته شد این عمل را خوبی آن قرارده تا روز قیامت و اگر به بدی سخن گفته شد کفاره گناهانش را این ذکر قرار ده: سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اَشّهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْتَغْفِرُکَ وَ اَتوُبُ اِلَیْکَ.»
و چون اراده میفرمودند که برخیزند، میفرمودند:
«سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اَشّهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ اَسْتَغْفِرُکَ وَ اَتوُبُ اِلَیْکَ۱۹۹و۲۰۰
حضرت حسن ختام مجالس خود را نیز به دعا و استغفار اختصاص میدادند و میفرمودند: «کفّاره نشستن، این است که بگویی: سُبْحانَکَ اللّهُمَّ وَ بِحَمْدِکَ اَشّهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاّ اَنْتَ. ربِّ تُبْ علَیَّ واغفِرْ لی؛۲۰۱،۲۰۲،۲۰۳،۲۰۴ خدایا! منزّهی تو و ستایش، از آنِ توست! خدایی جز تو نیست. پروردگار من! مرا ببخش و بیامرز.»
۳-۴. اوصاف مجلس پیامبر
از امامحسین(ع) روایت شده که فرمودند: از پدرم – علی(ع)- درباره چگونگی مجالست رسول خدا(ص) پرسیدم، فرمود: رسول خدا(ص) هیچگاه بدون ذکر نام خدا نه در جائی مینشست و نه از جائی برمیخاست، در مجالس جایگاه معینی نداشت و از این کار منع میفرمود، چون به گروهی میرسید همانجا که رسیده بود – پایین مجلس- مینشست و به این کار دیگران را هم دستور فرموده بود، در مجالس رعایت حال همه را میکرد و حق همگان را ملحوظ میداشت، هرگز طوری رفتار نمیکرد که کسی تصور کند دیگری بر او مقدم است، هرکس برای بیان حاجتی پیش پیامبر(ص) میآمد، تا هنگامیکه نمیرفت حوصله و شکیبایی میفرمود، تلاش میفرمود حوائج و خواستههای مشروع را بر آورد و اگر نمیتوانست با گفتاری کوتاه و پسندیده معذرتخواهی میکرد.
اخلاق خوش و گشادهرویی او چنان بود که همه اصحاب او را چون پدر خویش میدانستند، همه اصحاب در برابر حق در نظر رسول خدا(ص) یکسان بودند، مجلس او سرا پا حکمت و بردباری و صبر و شکیبائی بود، صداها در حضورش بلند نمیشد و هیچکس مطلبی را رد یا تصدیق نمیکرد، هیچگاه در سخن پیامبر(ص) ذلّت و لغزشی دیده نشد، برتری اصحاب حتی در مجلس پیامبر(ص) هم فقط به تقوای ایشان بستگی داشت، همه در محضر او فروتن بودند، سالخوردگان را محترم میداشتند و به خردسالان مهر میورزیدند، و نسبت به نیازمندان ایثار میکردند و در حفظ یک دیگر کوشا بودند.
گفتم: رسول خدا(ص) با همنشینان خود چگونه بود؟ گفت:
همیشه خندهرو، خوشخلق و ملایم بود نه ترشرو و سختگیر، هیچگاه فریاد نمیزد و دشنام نمیداد، عیب کسی را آشکار نمیساخت و بیهوده از کسی ستایش نمیفرمود، از آن چه که به آن میل نداشت یاد نمیکرد، هرگز تأسف و اندوهی برای امور عادی اظهار نمیفرمود، از سه چیز به شدت پرهیز میفرمود، کبر و پرحرفی و کارهای بیمعنی، سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت میفرمود، هیچ کس را سرزنش نمیکرد و بر کسی خرده نمیگرفت و در جستجوی معایب کسی نبود، فقط در مواردی که امید ثواب و اجر بود تذکر میداد و صحبت میکرد. و چون پیامبر(ص) صحبت میکرد همنشینان او چنان سکوت میکردند که گوئی مرغ بر سر ایشان نشسته است، چون سکوت میفرمود: اصحاب صحبت میداشتند و هرگز در حضور پیامبر(ص) ستیزه و نزاع در بحث نداشتند، اگر اصحاب میخندیدند او نیز تبسم میفرمود و اگر از چیزی تعجب میکردند او هم اظهار تعجب میکرد، افراد غریب و بیگانه را خوب تحمل میکرد و سخن ایشان را به تمام میشنید و به خواستههای آنها گوش فرا میداد.
گاهی اصحاب آن اشخاص را متوجه طول گفتارشان میکردند، پیامبر(ص) به اصحاب میگفت هرگاه نیازمندی را میبینید نیاز او را بر آورید، هرگز از کسی ستایش نمیخواست، مگر این که کار نیک را با نیک جبران کنند، سخن هیچکس را بدون ضرورت قطع نمیکرد و در آن صورت معمولاً برمیخاست و یا او را از سخن گفتن نهی میفرمود.۲۰۵،۲۰۶،۲۰۷،۲۰۸،۲۰۹،۲۱۰
پانویس
۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۷۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۲. ورام، ابنابیفراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۶۲، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۹، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۹
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۷۵، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۵. ورام، ابنابیفراس، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۶۲، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۶. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۵۹، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۹
۷. طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۵۱۸، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۸. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۸، ص۳۰۷
۹. محمد بن عبدالله، حاکم نیشابوری، المستدرک ج۴، ص۱۸۸
۱۰. ابنسلامه، محمد، مسند الشهاب، ج۱، ص۱۴۲، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، الرساله، بیتا
۱۱. بغدادی، خطیب، تاریخ بغداد، ج۴، ص۱۶۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷
۱۲. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۷۰، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۱۳. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۲۷۲، آل البیت (علیهالسّلام)، قم، ۱۴۰۸
۱۴. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۴۶۶، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲
۱۵. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۳۵، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳
۱۶. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال، تصحیح صفوهالسقا، ج۹، ص ۱۴۷، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹.
۱۷. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۲۳، ص۱۳۲، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵
۱۸. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۶۲
۱۹. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۰، ص۱۴۸، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱، ص۲۰۴، تهران، اسلامیه، بیتا
۲۱. دیلمی، حسن بن ابیحسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۵۹
۲۲. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۱، ص۱۲۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸
۲۳. کوفی، ابنابیشیبه، المصنّف، ج۷، ص۱۴۴، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹
۲۴. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۳۳، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۲۵. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۱۹۸، آل البیت (علیهالسّلام)، قم، ۱۴۰۸
۲۶. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۵، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۲۷. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۶۱، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۲۸. ابن حیان، محمد، صحیح، ج۲، ص۳۱۵، تحقیق شعیب ارنؤوظ، بیجا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳
۲۹. سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۴، ص۲۵۹
۳۰. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۳۱. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۱۲۲، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۳۲. شعیری، تاجالدین، جامع الاخبار، ص۱۸۳، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳ش
۳۳. ابنسلامه، محمد، مسند الشهاب، ج۲، ص۲۸۷، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، الرساله، بیتا
۳۴. ابنمعین، یحیی، تاریخ ابنمعین، دوری، ج۱، ص۳۶، تحقیق عبدالله احمد حسن، بیروت، دارالقلم
۳۵. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۱۵۷، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۳۶. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائلالشیعه، ج۱۲، ص۲۳، قم، آلالبیت(ع)، ۱۴۰۹
۳۷. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۹۵، قم، آل البیت، ۱۴۰۸
۳۸. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۲۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸
۳۹. موصلی، ابویعلی، مسند، ج۴، ص۳۲۶، تحقیق حسین سلیم اسد، بیجا، دارالمامون للتراث، ۱۹۹۲
۴۰. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۹، ص۱۷۸، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۴۱. حلی، ابنادریس، مستطرفات السرائر، ص۶۳۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱
۴۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۸۸، تهران، اسلامیه، بیتا
۴۳. شعیری، تاجالدین، جامع الاخبار، ص۳۹، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳ش
۴۴. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص۳۵۷، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش
۴۵. نبهانی، یوسف بن اسماعیل، وسائل الوصول الی شمائل الرسول، ص۳۰۲، بیروت، دارالمنهاج، چاپ دوم، ۱۴۲۵
۴۶. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، ص۴۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵
۴۷. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۵، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۴۸. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۶۱، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۴۹. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۱۹۸، آل البیت، قم، ۱۴۰۸
۵۰. طبرسی، حسن بن فضل، ص۴۶۶، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی
۵۱. خرگوشی نیشابوری، ابوسعید، شرف المصطفی، ج۵، ص۴۶، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴
۵۲. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۷، ص۲۲۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸
۵۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۷، ص۲۹۴، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۵۴. سیوطی، جلالالدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۲۱۷۹
۵۵. صدوق، محمد بن علی، منلایحضرهالفقیه، ج۴، ص۳۵۹، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳
۵۶. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۱۵۱ – ۱۵۲، آل البیت، قم، ۱۴۰۸
۵۷. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۸۷، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳
۵۸. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۸۳، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۵۹. مفید، محمد بن محمد، الامالی، ص۳۱۵، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳
۶۰. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۲۶۶، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۹
۶۱. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۱، ص۲۲۸، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳
۶۲. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضه الواعظین، ج۱، ص۴۱۴، قم، انتشارات رضی، بیتا
۶۳. طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص۴۴۶
۶۴. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۳۵۸، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش
۶۵. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، ص۳۵۸، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش
۶۶. صدوق، محمد بن علی، منلایحضرهالفقیه، ج۴، ص۳۹۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳
۶۷. دیلمی، حسن بن ابیحسن، ص۳۲۲، اعلام الدین، آل البیت (علیهالسّلام)، قم، ۱۴۰۸
۶۸. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۷۳
۶۹. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۱۹۶، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش
۷۰. ابنسلامه، محمد، مسند الشهاب، ج۲، ص۷۳، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، الرساله، بیتا
۷۱. جرجانی، عبدالله بن عدی، الکامل، ج۴، ص۲۲۴
۷۲. خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۶۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷
۷۳. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۰، ص۳۶۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵
۷۴. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۹، ص۳۸، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۷۵. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۱۱، ص۵۷۷، بیروت، دارصادر، بیتا
۷۶. سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۷، ص۲۱۴، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰
۷۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، ص۲۴۳، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶
۷۸. ابنابیجمهور، محمد بن علی، عوالی اللالی، ج۱، ص۱۴۳، قم، سیدالشهداء (علیهالسّلام)، ۱۴۰۵
۷۹. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۱۰، ص۲۴۳
۸۰. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، ج۸، ص۶۱
۸۱. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص۲۰۴، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق
۸۲. اصفهانی، ابنمنده، ابوعبدالله، الفوائد، ص۳۷، تحقیق مسعد عبد الحمید طنطا، دارالصحابه للتراث، چاپ اول، ۱۴۱۲
۸۳. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۸، ص۶۱
۸۴. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۸، ص۳۵۸
۸۵. حمیدی، عبدالله بن زبیر، مسند حمیدی، ج۱، ص۵۳۹
۸۶. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۹۳، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۸۷. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۱۷۲، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۸۸. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص ۳۶۰
۸۹. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۹، ص۱۴۲، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۹۰. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۳۶، ص۵۱۵
۹۱. سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۴، ص۳۵۴
۹۲. کوفی، ابنابیشیبه، المصنّف، ج۵، ص۲۵۳۵
۹۳. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۹، ص۱۵۲، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۹۴. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۸، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴و ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۶۵، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۹۵. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۲۰۲، آل البیت (علیهالسّلام)، قم، ۱۴۰۸
۹۶. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۲۸، ص۱۲۱
۹۷. سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۴، ص۳۵۳
۹۸. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۵۱، تحقیق حمدی عبدالمجیدالسلفی، بیجا، داراحیاءالتراث العربی
۹۹. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۴۷۱، قم، شریف رضی
۱۰۰. حلی، ابنفهد، عدهالداعی، ص۲۲۹
۱۰۱. سید بن طاووس، علی بن موسی، فلاح السائل، ص۱۲۴، قم، دفتر تبلیغات، بیتا
۱۰۲. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۷۱، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۸
۱۰۳. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۱، ص۹۸، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۱۰۴. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال، ج۹، ص۱۴۴، تصحیح صفوهالسقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۱۰۵. ابنحجر، عسقلانی، فتح الباری، ج۱۱، ص۸۲
۱۰۶. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۷، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴
۱۰۷. ورام، ابنابیفراس مجموعه ورام، ج۲، ص۶۵، قم، مکتبه الفقیه، بیتا
۱۰۸. دیلمی، حسن بن ابیحسن، اعلام الدین، ص۲۰۲، آل البیت، قم، ۱۴۰۸
۱۰۹. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، بیتا، ج۳، ص۳۴۳، بیروت، دارصادر
۱۱۰. بیهقی، السنن الکبری، ج۱۰، ص۲۴۷، دارالفکر، بیتا
۱۱۱. کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۹۷، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۱۱۲. حلی، ابن فهد، عده الداعی، ص۲۳۱، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷
۱۱۳. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۷۵، قم، شریف رضی
۱۱۴. قسطلانی، احمد بن محمد، المواهب اللدینه بالمنح المحمدیه، ج۲، ص۶۷۲، قاهره، المکتبه التوفیقیه، بیتا
۱۱۵. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۱۲، ص۴۲۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴
۱۱۶. نووی دمشقی، یحیی بن شرف، ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین، ص۱۲۶
۱۱۷. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۲۲، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱
۱۱۸. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال، ج۹، ص۱۳۶ و الافعال، تصحیح صفوه السقا، بیر وت، الرساله، ۱۹۸۹
۱۱۹. ابنحنبل، احمد، مسند احمد، ج۱۶، ص۴۰۰
۱۲۰. سجستانی، ابناشعث، سنن ابی داوود، ج۴، ص۲۶۹
۱۲۱. مجلسی، محمد باقر، ج۱۶، ص۲۴۱، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، بیتا
۱۲۲. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۶، قم، شریف رضی
۱۲۳. نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص۵۰۲
۱۲۴. راوندی، قطبالدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۸۶، قم، مؤسسه امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۹
۱۲۵. اندلسی، قاضی عیاض، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ج۱، ص۲۶۳، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷
۱۲۶. راوندی، نجمالدین، شرف النبی، ج۴، ص۳۴۵، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش
۱۲۷. ابن سیدالناس، محمدبن محمد، عیونالاثر، ج۲، ص۴۰۲، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴
۱۲۸. ابن شهر آشوب، مناقب فی آل ابی طالب، ج۱، ص۱۲۷
۱۲۹. سجستانی، ابنالاشعث، سنن ابیداوود، ج۱، ص۵۸۴، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰
۱۳۰. بیهقی، السنن الکبری، ج۳، ص۳۴۵، دارالفکر، بیتا
۱۳۱. نسائی، السنن الکبری، ج۳، ص۳۰، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۱
۱۳۲. دیلمی، حسن بن ابیحسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳۲، قم، انتشارات رضی، ۱۴۱۲
۱۳۳. دیلمی، حسنبن ابی حسن، ارشادالقلوب، ج۱، ص۳۷۵
۱۳۴. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۳، تهران، اسلامیه، بیتا
۱۳۵. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۳۷، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۸
۱۳۶. حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۴، ص۳۶۸
۱۳۷. سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۰
۱۳۸. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۶، ص۴۶۹، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۱۳۹. طبری، عماد الدین، بشاره المصطفی، ص۳۴۲
۱۴۰. حلی، ابنادریس، مستطرفات السرائر، ص۶۵۱، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱
۱۴۱. شیخ مفید، الحکایات، ص۹۶، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳
۱۴۲. قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۸۲، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، دارالفکر، بیتا
۱۴۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۵، ص۱۵۶، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲
۱۴۴. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۲۵۰، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵
۱۴۵. بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۸۸، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰
۱۴۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸
۱۴۷. انعام/سوره۶، آیه۵۲
۱۴۸. شیخ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۶۲
۱۴۹. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۸، ص۲۵۰، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵
۱۵۰. هویزی، ابن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۲۵۸، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق
۱۵۱. راوندی، نجمالدین، شرف النبی، ص۸۳، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش
۱۵۲. طبرسی، حسن بن فضل، ص۱۷، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی
۱۵۳. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۳۸، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۸
۱۵۴. کاشانی، ملامحسن، محجهالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، ج۴، ص۱۲۵، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشاراتاسلامی، چاپ دوم
۱۵۵. کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۲، ص۶۷۱
۱۵۶. عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۴۳، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۹
۱۵۷. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۵۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵
۱۵۸. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۱، ص۲۸۴
۱۵۹. ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب فی آل ابیطالب، ص۱۴۶، قم، علامه، ۱۳۷۹
۱۶۰. بیهقس، ابوبکر، دلائلالنبوه فی کعرفهالصحابه، ج۱، ص۲۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵
۱۶۱. اندلسی، قاضی عیاض، ص۳۱۱، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷
۱۶۲. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۶، قم، شریف رضی
۱۶۳. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۶۲، تهران، دارالکتبالاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۱۶۴. طبرسی، علی بن حسن، مشکاه الانوار، ص۳۵۷
۱۶۵. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۵، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۱۶۶. ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۲۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸
۱۶۷. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ص۲۸۴
۱۶۸. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۵، قم، شریف رضی
۱۶۹. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۴، ص۵۵۷، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش
۱۷۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۹۵، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۱۷۱. هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۸، ص۴۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸
۱۷۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۶۶۲، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۱۷۳. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۴، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۹
۱۷۴. ابنسلامه، محمد، مسند الشهاب، ج۱، ص۳۷، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، الرساله، بیتا
۱۷۵. سیوطی، جلالالدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۴۸۷۵
۱۷۶. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۹، ص۱۴۰، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۱۷۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۲۰۴، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ق
۱۷۸. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۷، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۸
۱۷۹. طبرسی، حسن بن فضل، ص۲۱، مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی
۱۸۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۶، ص۲۲۷، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۱۸۱. سید بن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات، ص۱۲۳، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱
۱۸۲. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۲، قم، شریف رضی
۱۸۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۶، تهران، اسلامیه، بیتا
۱۸۴. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۶، قم، شریف رضی
۱۸۵. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۹، ص۱۶۴
۱۸۶. سجستانی، ابناشعث، سنن ابیداوود، ج۴، ص
۱۸۷. ابنحجر، عسقلانی، فتح الباری، ج۱، ص۴۸۸
۱۸۸. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۶، قم، شریف رضی
۱۸۹. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری،ج۵، ص۳۷۶
۱۹۰. سجستانی، ابناشعث، سنن ابی داوود، ج۱، ص۳۱۶
۱۹۱. عسقلانی، ابنحجر، فتح الباری، ج۱، ص۱۱۶، بیروت، دارالمعرفه، چاپ سوم، بیتا
۱۹۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۰۴، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش
۱۹۳. حلی، ابنفهد، عده الداعی، ص۲۵۰
۱۹۴. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۳۱۳، قم، شریف رضی
۱۹۵. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، ص۲۵۱، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش
۱۹۶. دیلمی، حسن بن ابیحسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۶۵
۱۹۷. ابنابیجمهور، محمد بن ابراهیم، عوالی اللالی، ج۱، ص۱۵۹، قم، سیدالشهداء (علیهالسّلام)، ۱۴۰۵
۱۹۸. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۷، ص۱۵۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴
۱۹۹. صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۷، ص۱۵۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴
۲۰۰. عامری، عمادالدین یحیی، بهجه المحافل و بغیه الاماثل، ج۲، ص۳۹۲، بیروت، دارصادر
۲۰۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۶۷، تهران، اسلامیه، بیتا
۲۰۲. نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۹۰، قم، آل البیت (علیهالسّلام)، ۱۴۰۸
۲۰۳. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۱۳۹، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا داراحیاء التراث العربی
۲۰۴. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، ج۹، ص۱۵۱، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹
۲۰۵. ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۳۴۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵
۲۰۶. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا (علیهالسّلام)، ج۲، ص۲۸۴
۲۰۷. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص۸۲ – ۸۳، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش
۲۰۸. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۴ – ۱۵، قم، شریف رضی
۲۰۹. طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۸، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی
۲۱۰. ابن حیان، محمد، الثقات، ج۲، صص ۱۴۹-۱۵۰، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرهالمعارف العثمانیه، مؤسسهالکتبالثقافیه