بسماللهالرحمنالرحیم
آداب مجالست و همنشینی در سیره و کلام نبوی(ص)
نویسنده: سید علی اکبر حسینی
منبع: دانشنامه پژوهه
از عوامل بسیار تأثیرگذار در ترقی روح و تعالی اندیشه آدمی همنشینی و مصاحبت با همنوعان است که از درجه و جایگاه بسیار والایی در تعریف افکار و اعتقادات انسانی برخوردار است؛ آنچنان با اهمیت که موضوع از دید نافذ و بینای پیامبر اکرم(ص) نیز نادیده انگاشته نشده در باب اهمیت آن سخنان و مطالب بسیاری را بیان فرمودند. نظر به اهمیت مسأله بر آن شدیم تا به موضوع مصاحبت و همنشینی و آداب آن در سیره و کلام نبی اکرم(ص) که به فرموده قرآن اسوهای حسنه است پرداخته، بخشهایی از آن را در این مقاله متذکر شویم:
مجالست و همنشینی در کلام رسول خدا(ص)
مجالست و همنشینی در نظر و مرأی نبی اعظم(ص) امری بسیار مهم و پر ارزش تلقی گردیده و این اهمیت در احادیث و روایات بسیاری که از حضرت(ص) روایت گردیده است به خوبی منعکس و جلوهگر شده است. تا آن حد با اهمیت که رسول خدا(ص) انسان را به دین دوست و همنشین خود دانسته،۱ به همگان توصیه فرمودند که در انتخاب دوستانشان دقت بیشتری داشته باشند.۲
ایشان مجالست با علماء و دانشمندان را دارای برکت برشمرده،۳ مجالست با آنان را همتا و همانند مجالست با خود عنوان کردند؛۴ اما سفارش میکردند که «با هر عالمی ننشینید، مگر عالمی که شما را از پنج چیز به پنج چیز فرا خواند: از شک به یقین، از دشمنی به خیر خواهی، از تکبر به فروتنی، از ریا به اخلاص و از رغبت[به دنیا] به زهد.»۵ در نظر رسول خدا(ص) همنشینی با علماء عبادت محسوب میشود.۶ عبادتی که با صد هزار رکعت نماز مستحبی و یا صد هزار بار تسبیح خداوند برابری میکند.۷
مجالست با بزرگان۸ و مؤمنان۹ و نیکان۱۰ نیز از دیگر توصیههایی است که رسول خدا(ص) در امر مجالست و همنشینی بدان اشاره فرمودند، چرا که «همنشینی با آنان موجب میشود که اگر شخص، مرتکب عمل خیری گردد او را بستایند و اگر خطایی مرتکب شد رفتار نامناسبی را از خود بروز ندهند.»۱۱ ایشان همنشینی با ابرار و صالحان را به عطر فروش تشبیه کرده فرمودند: «مَثَل هم نشین صالح، مَثَل عطار است که اگر عطرى به تو ندهد، بوى خوش او به تو مىرسد و مثل هم نشین بد مثل آهنگر است که اگر شعلههاى آتش او تو را نسوزاند، بوى بد او به تو مىرسد.»۱۲ رسول خدا(ص) بهترین همنشینان را کسی معرفی فرمودند که دیدنش انسان را به یاد خدا بیندازد و سخنش موجب زیادی عمل و عملش فرد را به یاد آخرت بیندازد.۱۳ ایشان مجالس علماء و مؤمنین را باغی از باغهای بهشت برشمردند و از مسلمانان خواستند تا آن را غنیمت شمرده به خوبی از آن بهره ببرند،۱۴ چرا که «در آن رحمت و مغفرت، چون باران بر آنها فرود مىآید. گنهکاران، پیش روى آنها مىنشینند و آمرزیده برمىخیزند و تا هنگامى که نزد آنان نشستهاند، فرشتگان برایشان آمرزش مىخواهند. خداوند نیز به آنان مىنگرد و دانشمند و دانشجو و تماشاگر و دوستدارِ آنها را مىآمرزد.»۱۵
حضرت(ص) در کنار توصیههایشان به مسلمانان جهت انتخاب همنشین صالح و شایسته، از همنشینی با انسانهای بد کردار باز داشته، مجالست با آنان را ملاک و معیار شناخت افراد ارزیابی کردند و فرمودند: «از همنشین بد بپرهیز؛ چرا که تو در انظار مردم به واسطه او شناخته [و سنجیده] میشوی.»۱۶ ایشان تنهایی را بهتر از همنشین بد عنوان کردند۱۷ و پیوسته مىفرمود: «بارالها! از یار غافل و همنشین بد، به تو پناه مىآورم.»۱۸
رسول خدا(ص) مجالست با اغنیاء۱۹ و مردگان۲۰ را موجب فساد قلوب و مرگ دلها عنوان کردند و از مصاحبت با دروغگو۲۱ و احمق۲۲ بازداشتند و کسانی را که با متّهمان [و افراد مظنون] همنشینند را، سزاوارترینِ مردم به تهمت، معرفی کردند.۲۳ حضرت(ص) همچنین مسلمانان را از مصاحبت با کسانى که شخص را همسنگ خود نمیدانند، منع کردند.۲۴
آداب مجلس و مجالست در کلام رسول خدا(ص)
رسول خدا(ص) در احادیث و روایات خود آدابی را برای مجالس برشمردند، ایشان علاه بر این که خود به این آداب بسیار ملتزم و پایبند بودند اصحاب و یاران و دیگر مسلمانان را نیز به رعایت آن توصیه میفرمودند.
- رعایت حقوق دیگران
در روایات و احادیث بسیاری که از رسول خدا(ص) به دست ما رسیده است بر توجه و رعایت حقوق همنشینان بسیار تأکید شده است. حضرت(ص) از جدایى افکندن میان دو نفر که در مجلسى کنار هم نشستهاند، بدون اجازه آن دو برحذر داشتند.۲۵ ایشان همچنین از بلند کردن دیگران از جایگاهشان و نشستن در جای آنان منع کردند؛۲۶ اما به حاضرین در مجلس هم سفارش میفرمودند: که «براى نشستن تازه وارد جا باز کنید»۲۷ میفرمودند: «هرگاه افراد مجلسى در جاى خود نشستند [و کسى وارد شد]، اگر در آن میان، فردى، برادر تازهوارد خود را فراخوانَد و براى او در کنار خود، جا باز کند، [این تازه وارد] باید دعوتش را بپذیرد و پهلوى او برود؛ زیرا وى با این کار، به او احترام گذاشته است. ولى اگر کسى برایش جایى باز نکرد، نگاه کند تا هر کجا جا بود، همان جا بنشیند.»۲۸
- برنخاستن به احترام دیگران در مجالس
پیامبر اکرم(ص) تکلف ورزیدن و برخاستن در پیش پای برادران دینی را روا نمیشمردند و میفرمودند: «آنسان که ایرانیان براى بزرگداشت یکدیگر در جلوى پاى هم برمىخیزند برنخیزید.»۲۹ ایشان جایگاه کسی را که دوست بدارد و خشنود شود که دیگران به احترام او در پیش پای وی برخیزند، را آتش دانستند.۳۰
- رعایت شئون مجلس
پیامبر خدا(ص) اهل مجلس را به رعایت آداب و شئون مجلس سفارش میکردند و آنان را از آنچه که مغایر با ادب و شئون همنشینی است برحذر داشتند. ایشان در روایتی فرمودند: «در جایى که نشستهاى، وِقاحت به خرج نده که مردم به دلیل اخلاق بدت، از تو حذر کنند، وقتى کسى کنار تو نشسته است، با دیگرى درِ گوشى سخن مگو.»۳۱
- مجالس امانت الهی
رسول خدا(ص) مجالس و آن چه در آن، میان حاضران مىگذرد را، امانت خدا دانستند و فرمودند: «روا نیست که یکى از حاضران، چیزى را که برادرش دوست ندارد، فاش سازد.»۳۲ حضرت(ص) فاش ساختن راز اهل مجلس را، خیانت به آنان برشمردند.۳۳
- ذکر و یاد خدا در مجالس
پیامبر اکرم(ص) یاد نکردن از خداوند و نیز صلوات نفرستادن بر پیامبر و آلش را مایه وزر و وبال دانستند و فرمودند: «مَامِنْ قَوْمٍ اِجْتَمَعُوا فِی مَجْلِسٍ فَلَمْ یَذْکُرُوا اِسْمَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ لَمْ یُصَلُّوا عَلَى نَبِیِّهِمْ – إِلاَّ کَانَ ذَلِکَ اَلْمَجْلِسُ حَسْرَهً وَ وَبَالاً عَلَیْهِمْ.۳۴ ایشان کمال هرمجلسی را ذکر خداوند و نیز صلوات بر پیامبر و آلش برشمردند و فرمودند: «اگر گروهى در مجلسى بنشینند [و برخیزند] و خداوند متعال را در آن مجلس یاد نکنند و بر پیامبرش درود نفرستند، در کارشان نقصان خواهد بود که اگر خداوند بخواهد آنان را عذاب مىکند و اگر بخواهد مىآمرزد.»۳۵ حضرت(ص) مجلسى را که بدون یاد خدا به پایان آورده شود را حضور در بالاى نعش درازگوش دانستند و آن را مایه دریغ و افسوس اهل آن مجلس برشمردند.۳۶
حق مجالس
پیامبر اکرم(ص) برای مجالس حقوقی را برشمرده از حاضرین در مجالس خواستند تا آن را رعایت کنند. از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمود: «حق مجالس را ادا کنید». گفتند: حقش چیست، فرمود: «غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ رُدُّوا السَّلَامَ وَ أَرْشِدُوا الْأَعْمَى وَ أْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ؛۳۷ چشمانتان را در آنچه نارواست ببندید، جواب سلام را بدهید، گمراهی را ارشاد کنید و امر به معروف و نهی از منکر کنید.»
مصاحبت با بینوایان مشی پیامبر اسلام(ص)
رسول خدا(ص) با فقرا و مسکینان هم نشین بود.۳۸ میفرمود: «مرا در میان ضعیفان بجویید؛ زیرا شما به واسطه مردمان ضعیف است که روزى مىخورید و یارى مىشوید.»۳۹ میفرمود: «خداوند در شب معراج به من فرمود: …یا أحمد، محبّتی محبّه الفقراء، فأدن الفقراء و قرّب مجلسهم منک، و أبعد الأغنیاء و أبعد مجلسهم عنک، فإنّ الفقراء أحبّائی؛۴۰ … ای احمد! دوست داشتن من، دوست داشتن فقیران است. به فقیران و مجلسشان نزدیک شو [و آنان را نزدیک خود آر تا تو را به خود نزدیک کنم] و از ثروتمندان و مجلسشان دور شو که فقیران دوستان مناند.»
رسول خدا(ص) به اصحاب و یاران خود نیز توصیه میفرمود فقیران را دوست بدارند و با آنان همنشین شوند.۴۱ از سلمان فارسى روایت شده که میگفت: «أوصانی خلیلی رسول اللّه (ص) بسبع لا أدعهنّ على کلّ حال: أن أنظر إلى من هو دونی و لا أنظر إلى من هو فوقى، و أن أحبّ الفقراء و أدنو منهم …؛۴۲ حبیبم رسول خدا(ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و این که در هیچ حالى آنها را ترک نکنم: این که به پایینتر از خود بنگرم و به آن که برتر از من است ننگرم و این که مستمندان را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم….»
همنشینی رسول خدا(ص) با فقرا تا اندازهای بود که عدهای از سران و اشراف قریش نزد حضرت(ص) آمده خواستار طرد مستضعفان و فقرا از کنار رسول خدا(ص) شدند آنان شرط ایمان خود را دور کردن «پشمینهپوشان بدبوی و کثیف» از رسول خدا(ص) عنوان کردند.۴۳ اما خداوند رسول خود را مورد خطاب قرار داده، فرمود: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَداهِ وَ الْعَشِیِّ یُریدُونَ وَجْهَهُ وَ لا تَعْدُ عَیْناکَ عَنْهُمْ تُریدُ زینَهَ الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمْرُهُ فُرُطاً؛۴۴ با کسانی باش که پروردگار خود را صبح و عصر میخوانند، و تنها رضای او را میطلبند و هرگز به خاطر زیورهای دنیا، چشمان خود را از آنها برمگیر و از کسانی که قلبشان را از یاد خود غافل ساختیم اطاعت مکن، همانها که از هوای نفس پیروی کردند و کارهایشان افراطی است.»
همچنین فرمود:
«وَلَا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ؛۴۵ و کسانى را که خدا را میخوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود.»
پیامبر(ص)، پس از نزول این آیه به پا خاست و در جستجوی مستضعفان و بینوایان شتافت. آنان را در انتهای مسجد دید که به ذکر الهی مشغولند. رو به آنان کرد و فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّی أَمَرَنِی أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِی مَعَ قَوْمٍ مِنْ أُمَّتِی مَعَکُمُ الْمَحْیَا وَ مَعَکُمُ الْمَمَاتُ؛۴۶ خدای را سپاس که زندگیم را به پایان نرساند تا دستور داد که من در کنار گروهی از امتم با آنها باشم؛ من در زندگی و مرگ با شما هستم.»
آداب حضرت(ص) در مجالستها
مجالست و همنشینی با دیگران آدابی دارد که به عنوان حسن ختام این بحث شایسته دیدیم که به مواردی از این آداب در مجالس رسول خدا(ص) پرداخته شود. درباره آدب رسول خدا(ص) در مجالس روایات بسیاری از سوی فرق مختلف اسلامی نقل گردیده است که همه آنها بر این امر دلالت دارد که پیامبر(ص) در مجالس بیش از هرکس دیگری ادب مجلس را رعایت میکرده است. روایت شده: ایشان در مجالس زانو پیش زانوی هم نشین، نمینهاد؛۴۷ رفتاری که عربها داشته و دامن لباس خود را بالا میزدند و ساقها و زانوان لختشان را نمایان میکردند؛ حضرت (ص)همواره پاها و زانوهای خود را میپوشاندند.۴۸ در حضور مردم تکیه نمیداد.۴۹ هرگز دیده نشد که پای خود را در حضور دیگران دراز کند.۵۰ هرگاه به مجلسی وارد میشد در انتهای مجلس مینشست،۵۱ و به این کار امر میکردند و میفرمودند: «هرکس در مجلسی وارد شد در انتهای مجلس بنشیند.»۵۲ برای خود جای مشخص و معینی را در نظر نمیگرفت و دیگران را نیز از این کار نهی میکردند.۵۳ هرگز پیش نیامد که جا بر کسی تنگ کند، بلکه برای مردم، جا باز میکردند تا بنشینند؛ گفته شده، روزی رسولخدا (ص) در مسجد تنها نشسته بودند، مردی وارد شد، حضرت(ص) تنگتر نشستند تا او بنشیند. مرد گفت: «یا رسول الله(ص)، جا که وسیع است»؛ حضرت(ص) فرمودند: «حق مسلمان بر مسلمان آن است که چون ببیند که او میخواهد بنشیند، برای او جا باز کند.»۵۴ میفرمود: «شایسته است برای کسانی که در تابستان دور هم مینشینند میان هر دو نفر، به اندازه یک ذراع، فاصله باشد تا از گرما ناراحت نشوند.»۵۵ بهترین کارهاى نیک، را گرامى داشتن همنشینان میدانست۵۶ و هرگاه با کسی همنشین میشد، از جا برنمیخاست تا همنشین او، از جا برخیزد.۵۷ از سلمان فارسی نیز نقل شده بر پیامبر(ص) وارد شدم، حضرت(ص) بر بالشی تکیه کرده بودند، آن را برای من قرار داد و فرمود: «سلمان، هیچ مسلمانی بر مسلمانی وارد نشود که به احترامش پشتی گذارد، جز این که خداوند او را بیامرزد.»۵۸
مجلس رسول خدا (ص) عاری از هرگونه تشریفات بود، چنانکه هیچ تفاوتى میان او و اصحابش دیده نمىشد و در حلقهاى میان اصحاب مىنشست، تا هیچ برترى وجود نداشته باشد. مجلسش صدر و ذیل نداشت و هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمیشد، همگی حلقهوار مینشستند.۵۹ از اینرو اعراب غریبی که به حضور مبارکش میرسیدند، ایشان را در میان جمع نمیشناختند؛ از این رو میپرسیدند: «کدامیک پیامبر خدایند؟»۶۰ از ابوذر غفاری روایت شده که «پیامبر خدا(ص) برای تواضع کردن، بدون کوچکترین امتیازی میان اصحاب مینشست؛ به طوری که اگر شخص بیگانهای وارد میشد، نمیدانست که کدام یک از آنها پیامبرند تا این که میپرسید؛ لذا از حضرتش تقاضا کردیم که جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی وارد میشود، او را بشناسد. بعد از کسب اجازه سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن مینشست و ما هم در طرفین او مینشستیم.»۶۱
یاد خدا و دعا و استغفار عادت همیشگی رسول خدا(ص) در مجالسش بود که هیچگاه ترک نمیشد. راویان و محدثان در کتب خود به موارد بسیاری از این اذکار و دعاهای رسول خدا(ص) در مجالس اشاره کردهاند که این روایت امام صادق(ع) از جمله این موارد است: از آن حضرت(ع) روایت شده که: «إنّ رسولَ اللّه ِصلى الله علیه و آله کانَ لا یَقومُ من مَجلِسٍ، و إنْ خَفَّ، حتّى یَستَغْفِرَ اللّه َعزّ و جلّ خَمْسا و عِشرینَ مَرّهً؛ رسول خدا(ص) از هیچ مجلسی -هرچند کوتاه- برنمیخاست، مگر این که بیست و پنج بار استغفار میکرد.»۶۲
از عبدالله بن عمر نیز نقل شده که میگفت: «کم اتّفاق مىافتاد که رسول خدا(ص) از مجلسى بر خیزد و این دعاى را بر زبان جاری نسازد: اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا، اللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَى مَنْ عَادَانَا وَ لا تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لا تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لا مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لا تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لا یَرْحَمُنَا؛۶۳ خداوندا، از خشیت خود به اندازهاى به ما ببخش که آن را بین ما و سرپیچى از فرمان خود حایل گردانى، و مقدارى از طاعت خود به ما ارزانى دار که با آن ما را به بهشت خود برسانى و یقینى به ما بده که با آن سختیهاى دنیا را برما آسان گردانى. خداوندا ما را از شنوایى و بینایى و توانمان که به آنها زندهمان داشتهاى، بهرهمند گردان و آن را براى ما پایدار بدار و انتقام ما را از کسانى که به ما ستم کردهاند، بگیر، و ما را بر کسانى که با ما دشمنى ورزیدهاند، پیروز گردان. مصیبت ما را در دین ما قرار مده و دنیا را بزرگترین اندیشه و منتهاى علم ما قرار مده، و کسانى را که به ما رحم نمىکنند برما چیره مگردان.»
در روایتی دیگر آمده که رسول خدا(ص) هرگاه، در مجلسی مینشستند میفرمودند: «إِنْ تَکَلَّمَ بِخَیْرٍ، کَانَ طَابِعًا عَلَیْهِنَّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ، وَإِنْ تَکَلَّمَ بِشَرٍّ کَانَ کَفَّارَهً لَهُ؛ اگر در این مجلس به خیر و نیکی سخن گفته شد این عمل را خوبی آن قرارده تا روز قیامت و اگر به بدی سخن گفته شد کفاره گناهانش را این ذکر قرار ده». و چون اراده میفرمودند که برخیزند، میفرمودند: «سبحانک اللّهمّ و بحمدک لا إله إلاّ أنت أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ أَسْتَغْفِرُکَ وَ أَتُوبُ إِلَیْکَ.»۶۴
حضرت(ص) حسن ختام مجالس خود را نیز به دعا و استغفار اختصاص میدادند و میفرمودند: «کفّاره نشستن، این است که بگویى: «سُبحانَکَ اللّهمَّ و بحَمْدِکَ لا إلهَ إلاّ أنتَ، ربِّ تُبْ علَیَّ و اغفِرْ لی؛۶۵ خدایا! منزّهى تو و ستایش، از آنِ توست! خدایى جز تو نیست. پروردگار من! مرا ببخش و بیامرز.»
اوصاف مجلس رسول خدا از زبان امیرالمؤمنین علی(ع)
از امام حسین (ع) روایت شده که فرمودند: از پدرم -علی(ع)- درباره چگونگی مجالست رسول خدا(ص) پرسیدم، فرمود: رسول خدا(ص) هیچگاه بدون ذکر نام خدا نه در جائى مىنشست و نه از جائى بر میخاست، در مجالس جایگاه معینى نداشت و از این کار منع مىفرمود، چون به گروهى میرسید همانجا که رسیده بود – پایین مجلس- مىنشست و به این کار دیگران را هم دستور فرموده بود، در مجالس رعایت حال همه را مىکرد و حق همگان را ملحوظ مىداشت، هرگز طورى رفتار نمیکرد که کسى تصور کند دیگرى بر او مقدم است، هرکس براى بیان حاجتى پیش پیامبر(ص) مىآمد، تا هنگامى که نمیرفت حوصله و شکیبائى مىفرمود، تلاش مىفرمود حوائج و خواستههاى مشروع را برآورد و اگر نمىتوانست با گفتارى کوتاه و پسندیده معذرت خواهى مىکرد، اخلاق خوش و گشادهرویى او چنان بود که همه اصحاب او را چون پدر خویش مىدانستند، همه اصحاب در برابر حق در نظر رسول خدا(ص) یکسان بودند، مجلس او سراپا حکمت و بردبارى و صبر و شکیبائى بود، صداها در حضورش بلند نمىشد و هیچ کس مطلبى را رد یا تصدیق نمیکرد، هیچگاه در سخن پیامبر(ص) زلّت و لغزشى دیده نشد، برترى اصحاب حتى در مجلس پیامبر(ص) هم فقط به تقواى ایشان بستگى داشت، همه در محضر او فروتن بودند، سالخوردگان را محترم مىداشتند و به خردسالان مهر میورزیدند، و نسبت به نیازمندان ایثار مىکردند و در حفظ یک دیگر کوشا بودند.
گفتم: رسول خدا(ص) با هم نشینان خود چگونه بود؟ گفت:
همیشه خندهرو، خوش خلق و ملایم بود نه ترشرو و سختگیر، هیچگاه فریاد نمىزد و دشنام نمىداد، عیب کسى را آشکار نمىساخت و بیهوده از کسى ستایش نمىفرمود، از آن چه که به آن میل نداشت یاد نمیکرد، هرگز تأسف و اندوهى براى امور عادى اظهار نمیفرمود، از سه چیز بشدت پرهیز مىفرمود، کبر و پر حرفى و کارهاى بى معنى، سه چیز را در حق مردم بسیار رعایت مىفرمود، هیچ کس را سرزنش نمیکرد و بر کسى خرده نمیگرفت و در جستجوى معایب کسى نبود، فقط در مواردى که امید ثواب و اجر بود تذکر مىداد و صحبت مىکرد. و چون پیامبر(ص) صحبت مىکرد همنشینان او چنان سکوت مىکردند که گوئى مرغ بر سر ایشان نشسته است، چون سکوت مىفرمود: اصحاب صحبت مىداشتند و هرگز در حضور پیامبر(ص) ستیزه و نزاع در بحث نداشتند، اگر اصحاب مىخندیدند او نیز تبسم مىفرمود و اگر از چیزى تعجب مىکردند او هم اظهار تعجب مىکرد، افراد غریب و بیگانه را خوب تحمل مىکرد و سخن ایشان را به تمام مىشنید و به خواستههاى آنها گوش فرا میداد. گاهى اصحاب آن اشخاص را متوجه طول گفتارشان مىکردند، پیامبر(ص) به اصحاب مىگفت هرگاه نیازمندى را مىبینید نیاز او را برآورید، هرگز از کسى ستایش نمىخواست، مگر اینکه کار نیک را با نیک جبران کنند، سخن هیچکس را بدون ضرورت قطع نمیکرد و در آن صورت معمولاً برمیخاست و یا او را از سخن گفتن نهى میفرمود.۶۶
منابع:
- کلینی؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج ۲، ص ۳۷۵ و ورام بن ابی فراس؛ مجموعه ورام، قم، مکتبه الفقیه، بیتا، ج ۲، ص ۱۶۲ و عاملی، شیخ حر؛ وسائل الشیعه، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۰۹، ج ۱۶، ص ۲۵۹.
- همانها و شیخ طوسی؛ الامالی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴، ص ۵۱۸ و احمد بن حنبل؛ مسند احمد، بیروت، دارصادر، بیتا، ج ۲، ص ۳۳۵ و حاکم نیشابوری؛ المستدرک، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشی، بیتا، ج ۴، ص ۱۷۱ و ابن سلامه؛ مسند الشهاب، تحقیق حمدی عبد المجید السلفی، بیروت، الرساله، بیتا، ج ۱، ص ۱۴۲.
- بغدادی، خطیب؛ تاریخ بغداد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷، ج ۴، ص ۱۶۰.
- المتقی الهندی، علاء الدین علی؛ کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، تصحیح صفوه السقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹، ج ۱۰، ص ۱۷۰.
- دیلمی، حسن بن ابیالحسن؛ اعلام الدین، آل البیت(ع)، قم، ۱۴۰۸، ص ۲۷۲ و طبرسی، حسن بن فضل؛ مکارم الاخلاق، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲، ص ۴۶۶ و شیخ مفید؛ الاختصاص، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ص ۳۳۵ و کنزالعمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۴۷ و ابنعساکر؛ تاریخ مدینهدمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵، ج ۲۳، ص ۱۳۲.
- إربلی، علی بن عیسی؛ کشف الغمه، تبریز، مکتبه بنیهاشمی، ۱۳۸۱ق، ج ۲، ص ۲۶۸ و کنز العمال، پیشین، ج ۱۰، ص ۱۴۸ و مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، تهران، اسلامیه، بیتا، ج ۱، ص ۲۰۴.
- دیلمی؛ ارشاد القلوب، قم، انتشارات رضی، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۱۹۰.
- الهیثمی؛ مجمع الزوائد، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۸۸، ج ۱، ص ۱۲۵ و کوفی، ابن ابیشیبه؛ المصنّف، تحقیق سعید اللحام، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۹، ج ۸، ص ۲۰۶ و الطبرانی؛ المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بیجا، داراحیاء التراث العربی، ج ۲۲، ص ۱۳۳.
- اعلام الدین، پیشین، ص ۱۹۸ و امالی طوسی، پیشین، ص ۵۳۵ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۶۱ و ابن حبان؛ صحیح، تحقیق شعیب ارنؤوط، بیجا، الرساله، چاپ دوم، ۱۹۹۳، ج ۲، ص ۳۱۵ و السجستانی، ابنالاشعث؛ سنن ابیداوود، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰، ج ۲، ص ۴۴۲.
- مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۲.
- همان.
- شعیری، تاج الدین؛ جامع الاخبار، قم، شریف رضی، ۱۳۶۳ش، ص ۱۸۳ و مسند الشهاب، پیشین، ج ۲، ص ۲۸۷ و یحیی بن معین؛ تاریخ ابن معین، الدوری، تحقیق عبدالله احمد حسن، بیروت، دارالقلم، ج ۱، ص ۳۶.
- امالی طوسی، پیشین، ص ۱۵۷ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۳ و محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، آل البیت(ع)، ۱۴۰۸، ج ۵، ص ۳۹۵ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۱۰، ص ۲۲۶ و الموصلی، ابویعلی؛ مسند، تحقیق حسین سلیم اسد، بیجا، دارالمأمون للتراث، ۱۹۹۲، ج ۴، ص ۳۲۷ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۷۸.
- حلی، ابنادریس؛ مستطرفات السرائر، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۱، ص ۶۳۵ و بحارالانوار، پیشین، ج ۷۱، ص ۱۸۸.
- جامع الاخبار، پیشین، ص ۳۹.
- نهج الفصاحه، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، دنیای دانش، چاپ چهارم، ۱۳۸۲ش، ص ۳۵۷ و النبهانی، یوسف بن اسماعیل؛ وسائل الوصول الی شمائل الرسول(ص)، بیروت، دارالمنهاج، چاپ دوم، ۱۴۲۵، ص ۳۰۲ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۱۴، ص ۴۶.
- امالی طوسی، پیشین، ص ۵۳۵ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۶۱ و اعلام الدین، پیشین، ص ۱۹۸ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۴۶۶.
- خرگوشی نیشابوری، ابوسعید؛ شرف المصطفی، مکه، دارالبشائر الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۲۴، ج ۵، ص ۴۶ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۷، ص ۲۲۰ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۷، ص ۲۹۴ و سیوطی، جلال الدین؛ الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۸۱، ج ۱، ص ۲۲۹.
- شیخ صدوق؛ من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳، ج ۴، ص ۳۵۹ و اعلام الدین، پیشین، ص ۱۵۱ – ۱۵۲ و شیخ صدوق؛ الخصال، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳، ج ۱، ص ۸۷.
۲۰ گفته شد که مردگان چه کسانیاند فرمود: «کُلِّ ضَالٍّ عَنِ الْإِیمَانِ وَ جَائِرٍ عَنِ الْأَحْکَامِ» امالی طوسی، پیشین، ص ۸۳ و شیخ مفید؛ الامالی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ص ۳۱۵ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۶، ص ۲۶۶ و در حدیثی دیگر آمده غنی مترف؛ ثروتمند بیدرد و خوش گذران و الخصال، پیشین، ج ۱، ص ۲۲۸ و فتال نیشابوری، محمد بن حسن؛ روضه الواعظین، قم، انتشارات رضی، بیتا، ج ۲، ص ۴۱۴ و طبرسی، ابوالفضل علی بن حسن؛ مشکاه الانوار، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۵ق، ص ۲۵۶.
- چرا که دروغگو چون سراب است دور را نزدیک مىنماید و نزدیک را دور. نهج الفصاحه، پیشین، ص ۳۵۸.
- چرا که احمق مىخواهد بتو نفع رسان، ضرر مىرساند. نهج الفصاحه، پیشین، ص ۳۵۸.
- من لا یحضره الفقیه، پیشین، ج ۴، ص ۳۹۵ و اعلام الدین، پیشین، ص ۳۲۲ و شیخ صدوق؛ الامالی، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش، ص ۲۱ و شیخ صدوق؛ معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش، ص ۱۹۶.
- مسند الشهاب، پیشین، ج ۲، ص ۷۳ و عبدالله بن عدی؛ الکامل، تحقیق یحیی مختار غزاوی، بیروت، دارالفکر، چاپ سوم، ۱۹۸۸، ج ۳، ص ۲۴۶ و تاریخ بغداد، پیشین، ج ۷، ص ۶۲ و تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۱۰، ص ۳۶۳ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۳۸.
- مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۲۱۳ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۵ و البخاری؛ الادب المفرد، بیروت، چاپ اول، ۱۹۸۶، ص ۲۴۴.
- ابن ابی جمهور؛ عوالی اللالی، قم، سید الشهداء(ع)، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۱۴۳ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۱۲۱ و البخاری؛ صحیح، بیروت، دارالفکر، افست دارالطباعه العامره استانبول، بیتا، ج ۷، ص ۱۳۸ و مشکاه الانوار، پیشین، ص ۲۰۴.
- الاصفهانی، ابن منده؛ الفوائد، تحقیق مسعد عبد الحمید طنطا، دارالصحابه للتراث، چاپ اول، ۱۴۱۲، ص ۳۹ و صحیح بخاری، پیشین، ج ۷، ص ۱۳۸ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۱۰۲ و الحمیدی، عبدالله بن زبیر؛ مسند الحمیدی، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج ۲، ص ۲۹۴.
- امالی طوسی، پیشین، ص ۳۹۳ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۱۷۲ و مشکاه الانوار، پیشین، ص ۲۰۵ – ۲۰۶ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۴۲.
- مسند احمد، پیشین، ج ۵، ص ۲۵۳۵ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۵۲۵ و المصنّف (کوفی)، پیشین، ج ۶، ص ۱۲۰ و مکارم کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۵۲.
- امالی طوسی، پیشین، ص ۵۳۸ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۶۵ و اعلام الدین، پیشین، ص ۲۲۰ و مسند احمد، پیشین، ج ۴، ص ۹۱ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۵۲۵ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۱۹، ص ۳۵۱ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۴۷۱.
- حلی، ابن فهد؛ عده الداعی، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷، ص ۲۴۴ و سید بن طاووس؛ فلاح السائل، قم، دفتر تبلیغات، بیتا، ص ۱۲۴ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۱، ص ۳۷۱.
- مجموعه ورام، پیشین، ج ۱، ص ۹۸ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۴۴ و ابن حجر؛ فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه، چاپ سوم، بیتا، ج ۱۱، ص ۶۹.
- امالی طوسی، پیشین، ص ۵۳۷ و مجموعه ورام، پیشین، ج ۲، ص ۶۵ و اعلام الدین، پیشین، ص ۲۰۲ و مسند احمد، پیشین، ج ۳، ص ۳۴۳ و البیهقی؛ السنن الکبری، دارالفکر، بیتا، ج ۱۰، ص ۲۴۷.
- الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۴۵۷ و عده الداعی، پیشین، ص ۲۴۶ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۷۶.
- قسطلانی، احمد بن محمد؛ المواهب اللدینه بالمنح المحمدیه، قاهره، المکتبه التوفیقیه، بیتا، ج ۲، ص ۶۷۲ و صالحی دمشقی، محمد بن یوسف؛ سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج ۱۲، ص ۴۲۰ و نووی دمشقی، یحیی بن شرف؛ ریاض الصالحین من کلام سید المرسلین، دارالوفاء، چاپ هفتم، ۱۴۲۸، ص۲۳۰.
- الجامع الصغیر پیشین، ج ۲، ص ۵۲۲ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۳۶ و مسند احمد، پیشین، ج ۲، ص ۵۱۵ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۴۴۶.
- بحارالانوار، پیشین، ج ۱۶، ص ۲۴۱ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۶ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۴، ص۵۵۳.
- راوندی، قطب الدین؛ الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، چاپ اول، ۱۴۰۹، ج ۲، ص ۸۸۶ و اندلسی، قاضی عیاض؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، دارالفیحاء، چاپ دوم، ۱۴۰۷، ج ۱، ص ۲۶۳ و راوندی، نجم الدین؛ شرف النبی، تهران، بابک، ۱۳۶۱ش، ج ۴، ص ۳۴۵ و ابن سید الناس؛ عیون الاثر، بیروت، دارالقلم، چاپ اول، ۱۴۱۴، ج ۲، ص ۴۰۲ و ابن شهر آشوب؛ مناقب فی آل ابی طالب، قم، علامه، ۱۳۷۹، ج ۱، ص ۱۴۶.
- سنن ابیداود، پیشین، ج ۱، ص ۵۸۴ و السنن الکبری (البیهقی)، پیشین، ج ۳، ص ۳۴۵ و النسائی؛ السنن الکبری، تحقیق عبدالغفار سلیمان البنداری و سید کسروی حسن، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۱، ج ۳، ص ۳۰ و با اندکی اختلاف در ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۳۲.
- ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۲۰۰ – ۲۰۱ و بحارالانوار، پیشین، ج ۷۴، ص ۲۳ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۱۲، ص ۲۳۷.
- المستدرک، پیشین، ج ۴، ص ۳۳۲ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۴۰ و کنز العمال، پیشین، ج ۶، ص ۴۶۹.
- طبری، عماد الدین؛ بشاره المصطفی، نجف، کتابخانه حیدریه، ۱۳۸۳ق، ص ۲۲۲ و مستطرفات السرائر، پیشین، ص ۶۵۱ و شیخ مفید؛ الحکایات، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳، ص ۹۶.
- القزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابن ماجه، تحقیق محمد فواد عبدالباقی، دارالفکر، بیتا، ج ۲، ص ۱۳۸۲ و طبری، محمد بن جریر؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲، ج ۱۵، ص ۱۵۶ و آلوسی، سید محمود؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق علی عبدالباری عطیه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵، ج ۸، ص ۲۵۰ و بغوی، حسین بن مسعود؛ معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰، ج ۳، ص ۱۸۸.
- سوره کهف، آیه/۲۸.
- سوره انعام، آیه/۵۲.
- شیخ طبرسی؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش، ج ۴، ص ۴۷۳ و روح المعانی، پیشین، ج ۸، ص ۲۵۰ و هویزی، ابن جمعه؛ تفسیر نور الثقلین، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق، ج ۳، ص ۲۵۸.
- همانها.
- شرف النبی، پیشین، ص ۸۳.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۱۷ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۸، ص ۴۳۸.
- کاشانی، ملامحسن؛ محجهالبیضاء فی تهذیب الاحیاء، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، دفتر انتشاراتاسلامی، چاپ دوم، ج ۴، ص ۱۲۵.
- الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۶۷۱ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۲، ص ۴۳.
- تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۵۰ و شیخ صدوق؛ عیون اخبار الرضا(ع)، قم، جهان، ۱۳۷۸ق، ج ۱، ص ۳۱۸ و مناقب فی آل ابیطالب، پیشین، ص ۱۴۶ و بیهقی، ابوبکر؛ دلائل النبوه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵، ج ۱، ص ۲۹۰ و الشفا بتعریف حقوق المصطفی، پیشین، ص ۳۱۱.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۶ و الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۶۶۲ و مشکاه الانوار، پیشین، ص ۲۰۴.
- المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۸ و ابنسعد؛ الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ دوم، ۱۴۱۸، ج ۱، ص ۳۲۶ و عیون اخبار الرضا(ع)، پیشین، ص ۳۱۸.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۵ و شرف المصطفی، پیشین، ج ۴، ص ۵۵۷ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۹۵ و مجمع الزوائد، پیشین، ج ۸، ص ۴۰.
- الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۶۶۲ و وسائل الشیعه، پیشین، ج ۱۲، ص ۱۴.
- مسند الشهاب، پیشین، ج ۲، ص ۲۴۷ و الجامع الصغیر، پیشین، ج ۱، ص ۱۸۸ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۴۰.
- عیاشی؛ تفسیر عیاشی، تهران، چاپخانه علمیه، ۱۳۸۰ق، ج ۱، ص ۲۰۴ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۸، ص ۴۰۷.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۱ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۶، ص ۲۲۷ و سید بن طاووس؛ مهج الدعوات، قم، دارالذخائر، چاپ اول، ۱۴۱۱، ص ۱۲۳.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۲۲ و بحارالانوار، پیشین، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
- مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۱۶ و السنن الکبری (النسائی)، پیشین، ص ۴۴۳ و سنن ابی داود، پیشین، ج ۲، ص ۴۱۲ و فتح الباری، پیشین، ج ۱، ص ۱۰۷.
- همانها.
- الکافی، پیشین، ج ۲، ص ۵۰۴ و عده الداعی، پیشین، ص ۲۶۵ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۳۱۳.
- شرف المصطفی، پیشین، ج ۵، ص ۳۴ و ارشاد القلوب، پیشین، ج ۱، ص ۸۲ و عوالی اللالی، پیشین، ج ۱، ص ۱۵۹ و سبل الهدى و الرشاد، پیشین، ج ۷، ص ۱۵۵.
- سبل الهدی و الرشاد، پیشین، ج ۷، ص ۱۵۷ و عامری، عماد الدین یحیی؛ بهجه المحافل و بغیه الأماثل، بیروت، دارصادر، ج ۲، ص ۳۹۲.
- بحار الانوار، پیشین، ج ۷۲، ص ۴۶۷ و مستدرک الوسائل، پیشین، ج ۵، ص ۲۹۰ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲، ص ۱۳۹ و کنز العمال، پیشین، ج ۹، ص ۱۵۱.
- تاریخ مدینه دمشق، پیشین، ج ۳، ص ۳۴۷ و عیون اخبار الرضا(ع)، پیشین، ج ۱، ص ۳۱۸ – ۳۱۹ و معانی الاخبار، پیشین، ص ۸۲ – ۸۳ و مکارم الاخلاق، پیشین، ص ۱۴ – ۱۵ و المعجم الکبیر، پیشین، ج ۲۲، ص ۱۵۸ و ابن حبان؛ الثقات، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائره المعارف العثمانیه، مؤسسه الکتب الثقافیه، ج ۲، ص ۱۴۹ – ۱۵۰.