مواسات در معارف و سیره نبوی

 

مواسات در معارف و سیره نبوی                                                              

محتویات

  1. مقدمه
  2. پیامبر(ص)، اسوه مواسات
  3. مواسات انصار با مهاجران
  4. رفع مشکلات مردم با همکاری
  5. ضرورت مواسات در اسلام
  6. سیره عملی پیامبر خاتم در رعایت مواسات
  7. پرسش مستقیم
  8. منابع
  9. پانویس

مقدمه

مواسات در لغت به معنای مساعدت، دست‌گیری، همیاری، تعاون، برابرداشتن، غم‌خواری، یاری‌گری، مددکاری، مشارکت و سهیم ساختن در مال آمده است.۱ پس، بنابراصل مواسات، مسلمانان باید نیازمندان و دوستان را شریک و سهیم در مال و معاش خود بدانند. به همین دلیل، از مفاهیم مهم ارزشی که در نظام اخلاقی دین اسلام و سیره نبوی(ص) به آن بسیار توجه و سفارش شده، “مواسات” است.۲

پیامبر(ص) اسوه مواسات

مواسات در سیره و کلام نبوی(ص) اهمیت و جایگاه خاصی دارد؛ به طوری که پیامبر گرامی اسلام(ص) هدف از آفرینش خود را به کمال رساندن انسان‌ها دانسته، می‌فرماید: إِنَّمَا بُعِثْتُ‌ لِأُتَمِّمَ‌ مَکَارِمَ‌ الْأَخْلَاقِ‌۳

به درستی که من برای به نهایت رسانیدن مکارم و نیکویی‌های اخلاق برانگیخته شده‌ام.۴

از نظر حضرت رسول(ص) یاری کردن برادران دینی و توجه به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت‌ها و نشانه کمال بندگی حق است، به طوری که آن حضرت، ایمان حقیقی را در گرو مواسات دانسته، می‌فرمایند: هر کس فقیر را در مال خویش، شریک و با مردم به انصاف رفتارکند، او مؤمن حقیقی است.۵ ایشان همچنین مواسات را شریف‌ترین کارها برشمرده و فرموده‌اند: “سرآمد امور سه چیز است: یاد خدا در همه حال، رعایت انصاف و تقسیم مال با برادر دینی.۶و۷

پیامبر(ص) برای توجه بیشترمسلمانان به حل مشکلات یکدیگر و بی‌اعتنا نبودن به مسائل و حوادث ناگواری که‌ برای برادران دینی‌شان اتفاق می‌افتد، پیوسته مسلمانان را به یاری مواسات یکدیگر فرا می‌خواندند. روایت شده است که رسول خدا(ص) خطاب به  اهل مدینه فرمودند: «مؤمنان، دوستان و سرپرستان یکدیگرند.شایسته  نیست مؤمنان شخص عیال‌مند و قرض‌دار را به حال خویش واگذارند؛ بلکه باید برای یاری افراد از پای در آمده برخاسته، به آنان مدد رسانند»۸ همچنین پیامبر(ص) فرموده‌اند: هرکس شب را به روز برساند و به امور مسلمانان توجه نداشته باشد، مسلمان نیست.۹ و نیز فرموده‌اند: هرکس صدای کمک‌خواهی مردی را بشنود که فریاد می‌زند: مسلمانان به دادم برسید؛ ولی جوابش را ندهد و به او کمک نکند، مسلمان نیست.۱۰.۱۱

پیامبر گرامی اسلام(ص) در قول و عمل، مسلمانان را به مساوات و گشودن گره از کار یکدیگر فرامی‌خواندند؛ به گونه‌ای که روایت شده است، کسانی که در راه همدردی و کمک به دیگران سعی بیشتری از خود نشان می‌دادند، در نظر رسول خدا(ص) اجر، قرب و منزلت والاتری داشتند.۱۲و۱۳

البته مساوات، دراحادیث اسلامی و نبوی(ص) مردم فقط به رعایت در امور مادی سفارش نشده‌اند و امور غیر مادی نیز در نظر گرفته شده است. مواسات در روایات اسلامی و نبوی(ص) گاه به معنی سهیم کردن دیگران با خود در بهره‌گیری از مواهب زندگی و امکانات مادی است و گاه در رعایت عدالت در برخورد با دیگران و نیز مواسات در امور معنوی است.۱۴

  • رسول خدا(ص) جامعه مؤمنان را به پیکر انسان تشبیه کرده‌اند که اعضای آن نمی‌توانند به درد و رنج عضو دیگر بی‌تفاوت باشند: «مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر مثل یک پیکر زنده است که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن اظهار همدردی می‌کنند۱۵و۱۶

مواسات انصار با مهاجران

پایه‌های حکومت اسلام در مدینه با مواسات و همکاری همه مسلمانان استقرار یافت و مشکلات آغازین جامعه اسلامی با احساس همدردی، مشارکت و سهیم ساختن دیگران در مال و زندگی برطرف شد؛ به گونه‌ای که این همکاری بین انصار و مهاجران در صدر اسلام، زمینه‌های رشد و بالندگی جامعه را فراهم آورده، موفقیت‌ها و پیروزی‌های مسلمانان را در آینده‌ای نزدیک رقم زد. رفتار انصار با مهاجران از بهترین و زیباترین جلوه‌های مواسات در اسلام است مسلمانانی که برای پیوستن به رسول خدا(ص) تمام دارایی خود را رها و گروه گروه به مدینه هجرت می‌کردند، در این شهر در پناه لطف و احسان انصار قرار گرفتند  انصار آنان را در خانه‌های خود جای داده، حتی آنان را در خانه و دارایی‌های خود شریک کردند.۱۷.۱۸

در مدینه خانه‌های زیادی بودند که مهاجران با انصار در آن به صورت مشترک زندگی می‌کردند، مانند منازل سعدبن خثیمه و منذربن محمدبن عقبه، منزل سعدبن خثیمه، به “بیت العزاب” معروف شده بود؛ زیرا افراد مجرد مهاجر در آنجا سکونت داشتند.۱۹ در منزل منذربن محمدبن فقبهنیز زبیربن عوام با همسرش اسماء بنت ابی بکر و ابوسیره بن ابی وهب با همسرش ام کلثوم بنت سهیل زندگی می‌کردند.۲۰ و۲۱

شکوه مواسات انصار با مهاجران در خانه سعدبن ربیع انصاری به اوج خود رسید و زمانی که پیامبر(ص) بین او و عبدالرحمن بن عوفپیمان برادری بست، سعد پس از مراسم  اخوت، خطاب به عبدالرحمن گفت: “برادر! من ثروتمندترین فرد انصارم و آماده‌ام مال خود را با تو نصف کنم و دو همسر دارم که حاضرم هر کدام را که بپسندی، طلاق دهم تا پس از پایان عدّه طلاق، تو او را به همسری خویش انتخاب کنی”۲۲پس، عبدالرحمن در حق او دعا کرد و گفت: “خداوند به مال و خاندانت بر کت دهد! مرا بدان‌ها نیازی نیست؛ تو فقط راه بازار را به من نشان بده تا خود از طریق کسب و کار، روزی خویش را فراهم آورم:.۲۳و۲۴

نقل شده است، انصار در هنگام برداشت محصول خرما، آن را به دو بخش تقسیم می‌کردند و نصف بیشتر آن را به برادران مهاجر خود می‌دادند و از این کار، جز رضای خدا و بهشت او به چیز دیگری انتظار نداشتند.۲۵و۲۶

رفع مشکلات مردم با همکاری

  • بر اساس آموزه‌های پیامبر(ص) بسیاری از مشکلات مهاجرین بی‌خانمان با جای گرفتن در خانه‌های انصار برطرف شد و فقر آنان با تقسیم اموال انصار با آنها به چشم نیامد. آموزه‌ها و رهنمودهای پیامبر اکرم(ص) چنان بر مسلمانان اثر گذاشته بود که آنان داوطلبانه حاضر بودند حتی زنان خود را طلاق دهند تا به همسری مهاجرانی در آید که نتوانسته بودند همسران خود را همراه بیاورند.۲۷ و مهاجران که از رفتار انصار و مواساتشان در شگفت بودند، به پیامبر(ص) گفتند: “ای رسول خدا! ما هرگز مانند این قوم که به نزد آنان وارد شده‌ایم، ندیدیم که در مال کمشان، بهترین مواسات و در مال زیادشان هم بهترین بذل را به جا آوردند؛ به گونه‌ای که هزینه‌های زندگی ما را کفایت کرده، در هزینه زندگی و مسکن با ما شریک شدند”.۲۸و۲۹

ضرورت مواسات در اسلام

نشانه جامعه ایمانی تکافل اجتماعی و مواسات اهل ایمان با یکدیگر است. «مواسات» در لغت به معنی مساعدت، دستگیری، همیاری، تعاون، برابر داشتن، غمخواری، یاری‌گری و مددکاری به مال است. و نیز معاونت یاران و دوستان و مستحقان در معیشت و تشریک ایشان در قوت و مال است. همچنین کسی را به مال خود برابر گردانیدن است. مواسات کردن یعنی دیگری را در تن و مال چون خود شمردن، یاری و غمخواری کردن با کسی در مال و جان و کسی را در چیزی همچون خویشتن داشتن.۳۰ به نظر ملا محسن فیض کاشانی مواسات میان برادران ایمانی عبارت از یاری کردن یکدیگر به جان و مال و سایر امور در تمام آن چیزهایی است که نیازمند یاری یکدیگرند، چنان که عرب گوید: “آسَیْتُهُ بِمَالِی مُوَاسَاهُ” یعنی او را در مال خود با خویش برابر ساختم.۳۱

آدمی با دخول در ساحت دین خود را به کمال تعاون و تکافل و مواسات متصف می‌سازد. به بیان سید قطب در طبیعت فرد  مؤمن یگانگی و یکپارچگی و وحدت وجود دارد و طبیعت مؤمن، طبیعت تکافل و تضامن است، و تضامن اهل ایمان در تحقق کارهای نیک و جلوگیری از امور ناپسند است.۳۲ آدمی با زدن رنگ الهی بر خود، با اهل ایمان پیوند می‌خورد و همه، هم پشت یکدیگر و کمک‌کار یکدیگر می‌شوند تا برپادارنده حق و  جلوگیرنده باطل شوند؛ به بیان امیر مؤمنان علی(ع): “طَلَبُ‏ التَّعَاوُنِ‏ عَلَى‏ إِقَامَهِ الْحَقِّ دِیَانَهٌ وَ أَمَانَهٌ؛ طَلَبُ‏ التَّعَاوُنِ‏ عَلَى‏ نُصْرَهِ الْبَاطِلِ‏ جِنَایَهٌ وَ خِیَانَهٌ”.۳۳

انسان اجتماعی است و جامعه انسانی بدون همراهی و مشارکت و همکاری(تعاون) و بدون مسئولیت مشترک و تأمین و تضامن (تکافل) و بدون یاری همه جانبه و برابر داشتن(مواسات) خالی از انسانیت است. ارزش و اعتبار جامعه انسانی به میزان تعاون و تکافل و مواسات آن است. میزان مسئولیت همگانی و همیاری جمعی و فداکاری عمومی و همکاری در تحقق نیکی‌ها و جلوگیری از بدی‌ها بیانگر میزان زنده بودن جامعه است. جامعه ایمانی چون پیکری است که با آسیب دیدن یک عضو دیگر اعضا متأثر و متألم می‌شوند و همه در دفع آن آسیب برمی‌آیند. رسول خدا(ص) فرمود: “مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فىِ تَوَادَّهِمْ، وَ تَعاَطُفِهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ، مَثَلُ الْجْسَدِ إذَا اشْتَکَى مِنْهُ شَیءٌ تَدَاعَى لَهُ ساَئِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الْحمَّى“.۳۴

بر اساس این گرایش و پیوند است که جامعه معنای الهی – انسانی می‌یابد. حقیقت آن است که با پیوند انسان‌ها به هم ارزش آنها ظهور می‌کند و سلامت جامعه تضمین می‌شود. با ظهور روح همبستگی و همیاری است که عمل صالح تحقق می‌یابد و جامعه به سوی کمال سیر می‌کند. امام صادق(ع) در تفسیر عمل صالح فرموده است که آن مواسات با برادران است: و “وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ”۳۵ یعنی “بِمُوَاسَاهِ الْإِخْوَانِ”.۳۶ انسان حقیقتی ملکوتی دارد که «احسن تقویم» اوست، و این حقیقت نازل شده و قوس نزولی را طی کرده و در پایین‌ترین مراتب قرار گرفته است؛ و انسان باید به سوی حقیقت خود بازگردد. زندگی تلاش و مبارزه در سیر به سوی این مقصد است. “لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ”۳۷  اگر انسان در این مرتبه نازله بماند، جز«خسران» بهره‌ای ندارد. “وَالْعَصْرِ * إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ”۳۸ انسان در مرتبه«اسفل سافلین» خود می‌ماند و حقیقت خویش را تباه می‌سازد، مگر آن‌ که با «ایمان» و«عمل صالح» سیر به سوی کمال و قوس صعود را طی کند؛ با «عمل ایمانی».

“إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ”۳۹ و چنان‌که پیشوای صادق شیعه فرموده است، از جلوه‌های بارز عمل صالح«مواسات» است، که اگر این امور رنگ ببازد، انسانیت دفن گردد و ارزشهای الهی بی‌رنگ شود و تباهی‌ها ظهور نماید، که انسان فارغ از «عمل ایمانی» و بریده از «تعاون و تکافل و مواسات» حیوانی است به ظاهر انسانی. “یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ”۴۰ یعنی انسان در مرتبه حیوانی خود در زمین تباهگری می‌کند و خون می‌ریزد. بسیاری از فسادهای اجتماعی ریشه در عدم وجود تعاون و تکافل و مواسات دارد. ظهور تعاون و تکافل و مواسات در زندگی نشانه نزدیکی به ولایت الهی است؛ خود تمسک به ریسمان خداوند است، که پیوند انسان‌ها با هم رحمت خداست تا جایی که امام صادق(ع) فرموده است: “أَیُّمَا مُؤْمِنٍ أَتَى أَخَاهُ فِی‏ حَاجَهٍ فَإِنَّمَا ذَلِکَ‏ رَحْمَهٌ مِنَ‏ اللَّهِ‏ سَاقَهَا إِلَیْهِ وَ سَبَّبَهَا لَهُ فَإِنْ قَضَى حَاجَتَهُ کَانَ قَدْ قَبِلَ الرَّحْمَهَ بِقَبُولِهَا وَ إِنْ رَدَّهُ عَنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَى قَضَائِهَا فَإِنَّمَا رَدَّ عَنْ نَفْسِهِ رَحْمَهً مِنَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ سَاقَهَا إِلَیْهِ وَ سَبَّبَهَا لَهُ”۴۱

اهتمام در کفالتخویشاوندان عقیدتی، میزان پیوند با رحمت حق است. دین‌داری مدعیان دین را محکی سخت است، به طوری که تا آنجا بر پیوند مسلمانان با هم تأکید شده است که اگر کسی به این امور، یعنی رسیدگی به دیگران و کفالت سایران بی‌توجه باشد، به منزله خروج از ولایت الهی و قطع پیوند با خدا شمرده شده است، چنان‌که درحدیث امام کاظم(ع) آمده است: “مَنْ قَصَدَ إِلَیْهِ‏ رَجُلٌ‏ مِنْ‏ إِخْوَانِهِ‏ مُسْتَجِیراً بِهِ فِی بَعْضِ أَحْوَالِهِ فَلَمْ یُجِرْهُ بَعْدَ أَنْ یَقْدِرَ عَلَیْهِ فَقَدْ قَطَعَ وَلَایَهَ اللَّهِ عزَّوَجَلَّ”۴۲

و نیز این‌گونه بی‌توجهی‌ها دشمنی با سیره رسول خدا(ص) و خیانت به خدا و فرستاده او عنوان شده است، چنان که در حدیث امام صادق(ع) آمده است: “مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمْضِی‏ لِأَخِیهِ‏ الْمُؤْمِنِ‏ فِی‏ حَاجَهٍ فَیَنْصَحُهُ‏ فِیهَا إِلَّا کَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِکُلِّ خُطْوَهٍ حَسَنَهً وَ مَحَا عَنْهُ سَیِّئَهً قُضِیَتِ الْحَاجَهُ أَمْ لَمْ تُقْضَ فَإِنْ لَمْ یَنْصَحْهُ فِیهَا خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ کَانَ النَّبِیُّ(ص) خَصْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ”۴۳

در منطق پیشوایان دین، برقراری مناسبات و روابط دینی در سایه همین امور اساسی اجتماعی است، چنان که در تعبیر پیشوای موحدان، علی(ع) آمده است: “نِظَامُ الدِّینِ خَصْلَتَانِ: إِنْصَافُکَ‏ مِنْ‏ نَفْسِکَ‏، وَ مُوَاسَاهُ إِخْوَانِکَ‏”۴۴

جامعه ایمانی به «اخوت» بسته است، و هیچ چیز چون «مواسات» سبب پیوند و بقای برادران دینی نیست که امیر مؤمنان علی(ع) فرموده است: “مَا حُفِظَتِ‏ الْأُخُوَّهُ بِمِثْلِ‏ الْمُوَاسَاهِ”۴۵

نشانه دین داری و بندگی خدا پیوند با بندگان اوست، و نشانه این پیوند، رسیدگی و اهتمام به امور آنان است. از رسول خدا(ص) پرسیده شد: مَنْ‏ أَحَبُّ‏ النَّاسِ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏؟ محبوب‌ترین مردمان نزد خدا کیست؟ فرمود: “أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاسِ”۴۶ سودمندترین آنان برای مردمان. در منطق پیشوایان دین، مردمان به منزله عیال خداوندو خانواده اویند، و بهترین کسان نزد خداوند، سودمندترین ایشان نسبت به مخلوقات خداوند است، و کسی که در میان خانواده‌ای شادی بیافریند، چنان که در حدسث نبوی آمده است: “الْخَلْقُ‏ عِیَالُ‏ اللَّهِ‏ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً.”۴۷

هرچه مرتبه انسانیت آدمب بالاتر رود، و وجودش بسیط‌تر شود، و جانش لطیف‌تر گردد، دایره دوست داشتنش و گستره رحمتش وسیع‌تر می‌گردد تا جایی همگان را دوست بدارد، و برای نجات و سعادت همه آدمیان دل بسوزاند و تلاش کند، و در راه امنیت و رفاه بشر گام زند؛ همان‌گونه که در دعای ماه مبارک رمضان از رسول اکرم(ص) وارد شده است: “اللَّهُمَّ أَغْنِ‏ کُلَّ‏ فَقِیرٍ اللَّهُمَّ أَشْبِعْ کُلَّ جَائِعٍ اللَّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیَانٍ اللَّهُمَّ اقْضِ دَیْنَ کُلِّ مَدْیُونٍ [مَدِینٍ‏] اللَّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ اللَّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَرِیبٍ اللَّهُمَّ فُکَّ کُلَّ أَسِیرٍ”۴۸

سخن از پیوندی شگفت است، که هرچه پیوند بنده‌ای با خالق هستی عمیق‌تر باشد، رحمتش به مظاهر او، و عشقش به جلوه‌های او، به خلق او، بیشتر خواهد بود. آنان که در سیر بندگی به جایی رسیده‌اند که نه به خود، به دیگران می‌اندیشند، نه برای خود، برای همگان طلب می‌کنند؛ درد و رنج و نیاز دیگر مردمان، آنان را به درد می‌آورد؛ وجودشان چنان لطیف شده است که گویا در همه جا و با همه کس حضور دارند؛ اندوه‌ها و دردهایشان بزرگ است؛ امنیت و رفاه و هدایت همگان را می‌خواهند. آنان تا بدانجا پیش رفته‌اند که در پی ادای حاجت همه انسان‌ها و کفالت همه آدم‌ها و سعادت همه گروه‌هایند، و این امر حتی دشمنان را در بر می‌گیرد. این اوج تکافل انسانی است؛ و خداوند بندگانش را این‌گونه دوست دارد. از امام صادق(ع)روایت شده است که فرمود: “‏قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَلْقُ عِیَالِی فَأَحَبُّهُمْ‏ إِلَیَّ أَلْطَفُهُمْ‏ بِهِمْ وَ أَسْعَاهُمْ فِی حَوَائِجِهِمْ>”$)

همچنین سفیان بن عیینه۵۰ از امام صادق(ع) نقل کرده است که فرمود: “عَلَیْکَ‏ بِالنُّصْحِ‏ لِلَّهِ‏ فِی‏ خَلْقِهِ‏ فَلَنْ تَلْقَاهُ بِعَمَلٍ أَفْضَلَ مِنْهُ.”۵۱

آنان که خویشاوند دینی یکدیگرند،، مسئولیتی بس سنگین‌تر از مسئولیت نسبت به همه خلق، در قبال هم دارند؛ و نشانه دین‌داری و بندگی، همت گماشتن به امور مسلمانان و خیرخواهی آنان است. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: “أَنْسَکُ النَّاسِ‏ نُسُکاً أَنْصَحُهُمْ‏ جَیْباً وَ أَسْلَمُهُمْ قَلْباً لِجَمِیعِ الْمُسْلِمِینَ.”۵۲

حقیقت آن است که خدای متعال به چیزی برتر و بهتر از رسیدگی به مردمان و اهل ایمان و ادای حق آنان عبادت نمی‌شود. در نظر پیام‌آور تکافل، یاری کردن برادران دینی و اهتمام به امور آنان و مواسات با ایشان از والاترین عبادت‌ها و نشانه کمال بندگی حق است، چنان‌که امام صادق(ع) در نامه‌ای که به اصحاب خود مرقوم فرمود و به آنان فرمان داد که آن را به یکدیگر بیاموزند و در آن نگاه کنند و فرمان‌های آن را از یاد نبرند و بدان‌ها عمل کنند، و آنان نیز این نامه را پس از فراغت از هر نماز می‌خواندند، آمده است: “فَإِنَّ أَبَانَا رَسُولَ اللَّهِ(ص) کَانَ یَقُولُ إِنَّ مَعُونَهَ الْمُسْلِمِ‏ خَیْرٌ وَ أَعْظَمُ‏ أَجْراً مِنْ صِیَامِ شَهْرٍ وَ اعْتِکَافِهِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ.”۵۳

بر همین سیاق روایاتی بسیار از پیشوایان حق در توصیه و تأکید به یاری و رسیدگی به یکدیگر و مواسات با هم وارد شده است، از امیر مؤمنان علی(ع) چنین نقل شده است: “أَحْسَنُ‏ الْإِحْسَانِ‏ مُوَاسَاهُ الْإِخْوَانِ۵۴ و از امام صادق(ع) چنین روایت شده است: “تَقَرَّبُوا إِلَى‏ اللَّهِ‏ تَعَالَى‏ بِمُوَاسَاهِ إِخْوَانِکُمْ.”۵۵

پیام‌آور مواسات، رسول خدا (ص) ایمان حقیقی را در گرو آن می‌دانست و می‌فرمود: “مَنْ‏ وَاسَى‏ الْفَقِیرَ وَ أَنْصَفَ‏ النَّاسَ‏ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِکَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً”۵۶

پیشوایان دین تکافل را چنان والا می‌دانستند که امام صادق(ع) اقدام در این راه را چون جهاد در راه خدا معرفی کرده و فرموده است: “إِنَّ الْمُسْلِمَ إِذَا جَاءَهُ أَخُوهُ الْمُسْلِمُ فَقَامَ مَعَهُ فِی‏ حَاجَهٍ کَانَ‏ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.”۵۷

آن حضرت گام زدن در این راه را چون گام زدن در مبارک‌ترین ساحت‌ها، و تأمین نیازها را پون شهادت در بهترین میدان‌ها توصیف کرده است: “الْمَاشِی‏ فِی‏ حَاجَهِ أَخِیهِ‏ کَالسَّاعِی‏ بَیْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَهِ وَ قَاضِی حَاجَتِهِ کَالْمُتَشَحِّطِ بِدَمِهِ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ أُحُدٍ.”۵۸

این‌گونه است که گام‌ها در آن روز که دل‌ها هراسان و دیده‌ها ترسان و بدن‌ها لرزان است، استوار خواهد بود، که هرکس صراط دنیا را به درستی عبور کند، صراط آخرت را عبور تواند کرد. از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمود: “مَنْ‏ مَشَى‏ فِی‏ حَاجَهٍ لِأَخِیهِ‏ الْمُسْلِمِ‏ حَتَّى یُتِمَّهَا أَثْبَتَ اللَّهُ قَدَمَیْهِ یَوْمَ تَزِلُّ الْأَقْدَامُ.”۵۹

با چنین نگرشی که در آموزه‌های دینی بیان شده است، مواسات برترین کردارها است، چنان که در آموزه‌های علوی بر آن تصریح شده است: “الْمُوَاسَاهُ أَفْضَلُ‏ الْأَعْمَالِ”۶۰ در سفارش‌های پیامبر اکرم(ص) به علی(ع) والاترین کردار آدمی چنین معرفی شده است: “سَیِّدُ الْأَعْمَالِ ثَلَاثَهٌ إِنْصَافُ‏ النَّاسِ‏ مِنْ‏ نَفْسِکَ‏ وَ مُوَاسَاهُ الْأَخِ فِی اللَّهِ وَ ذِکْرُ اللَّهِ عَلَى کُلِّ حَالٍ”۶۱

«مواسات» چنان است که در کنار «یادخدا» در همه حال آمده است. «یاد خدا» که برترین کمالات انسان است. بنابراین «مواسات» برترین کمال اجتماعی است، و خطری بالاتر از ترک آن جامعه ایمانی را تهدید نمی‌کند. ابن فهد حلی، عالم کامل می‌نویسد: «اگر در توانگری جز خطر ترک مواسات با فقیران و مساعدت ناتوانان خطر دیگری نبود، همین یک خطر کافی بود؛ و چنان‌چه شخص توانگر بخواهد هر فقری را که می‌یابد علاج کند و هر نیازی را که بر آن آگاه می‌شود از بین ببرد، ثروتش تمام شود و چون آنان گردد، و از اینجاست سخن اویس قرنی که ادای حقوق خداوند برای ما طلا و نقره‌ای باقی نمی‌گذارد».۶۲ در هر حال آن چه مهم است این است که در راه تعاون و تکافل و مواسات گام برداشته شود و این اصل اصیل اجتماعی به پشت افکنده نشود، هر چقدر مقدور باشد. امیرمؤمنان علی(ع) در وصیت خود به فرزندش حسین(ع) در هنگام رحلت خویش چنین فرمود: “اللَّهَ اللَّهَ فِی الْفُقَرَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ فَشَارِکُوهُمْ‏ فِی‏ مَعَایِشِکُمْ۶۳

مواسات با نیازمندان، برابر ساختن آنان با خود در زندگی است، و این‌گونه زیستن است که شایسته است «زنده بودن» نامیده شود. پیشوایان حق، یاران خود را به این‌گونه بودنفرمان می‌دادند، همان طور که در خبر کامل بن ابراهیم مدنی۶۴ آمده است که امام عسکری(ع) ما را به مواسات با برادران دینی فرمان می‌داد.۶۵  در آموزه‌های پیشوایان دین، از ملاک‌های تشخیص ایمان حقیقی و شیعه واقعی همین مطرح شده است، چنان که در حدیث امام صادق(ع) آمده است: “امْتَحِنُوا شِیعَتَنَا عِنْدَ ثَلَاثٍ‏ عِنْدَ مَوَاقِیتِ الصَّلَاهِ کَیْفَ مُحَافَظَتُهُمْ عَلَیْهَا وَ عِنْدَ أَسْرَارِهِمْ کَیْفَ حِفْظُهُمْ لَهَا عِنْدَ عَدُوِّنَا وَ إِلَى أَمْوَالِهِمْ کَیْفَ مُوَاسَاتُهُمْ لِإِخْوَانِهِمْ فِیهَا”۶۶

و نیزابوبصیر از آن حضرت روایت کرده است که فرمود: “أَیُّمَا رَجُلٍ‏ مِنْ‏ أَصْحَابِنَا اسْتَعَانَ‏ بِهِ رَجُلٌ مِنْ إِخْوَانِهِ فِی حَاجَهٍ فَلَمْ یُبَالِغْ فِیهَا بِکُلِّ جُهْدٍ، فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُؤْمِنِینَ”۶۷

از مسلمات لوازم ایمان حقیقی، تعاون و تکافل و مواسات است، و آنان که بدان پشت می‌کنند، به رحمت و عنایت خدا پشت می‌کنند و به آتش و خشم الهی رو می‌نمایند۶۸صفوان بن مهران از امام صادق(ع) روایت کرده است که فرمود: “أَیُّمَا رَجُلٍ‏ أَتَاهُ‏ رَجُلٌ‏ مُسْلِمٌ‏ فِی‏ حَاجَهٍ وَ یَقْدِرُ عَلَى قَضَائِهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا عَیَّرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ تَعْیِیراً شَدِیداً وَ قَالَ لَهُ أَتَاکَ أَخُوکَ فِی حَاجَهٍ قَدْ جَعَلْتُ قَضَاءَهَا فِی یَدَیْکَ فَمَنَعْتَهُ إِیَّاهَا زُهْداً مِنْکَ فِی ثَوَابِهَا وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا أَنْظُرُ إِلَیْکَ فِی حَاجَهٍ مُعَذَّباً کُنْتَ أَوْ مَغْفُوراً لَکَ”۶۹

رفع نیازهای ضروری و شدید دیگران در حد توانایی از وظایف مسلمانان است و نباید نسبت به محرومیت، فقر و مسکنت جامعه بی‌اعتنا و بی‌مسئولیت باشند. سماعه۷۰ گوید از امام صادق(ع) پرسیدم که گروهی دارای مال و ثروت بسیار و عده‌ای سخت در مضیقه‌اند به طوری که زکات هم در امورشان گشایشی ایجاد نمی‌کند، آیا درست است که در این دوران سختی عده‌ای سیر و عده‌ای گرسنه به سر برند؟ امام فرمود: “الْمُسْلِمُ‏ أَخُو الْمُسْلِمِ‏ لَا یَظْلِمُهُ‏ وَ لَا یَخْذُلُهُ وَ لَا یَحْرِمُهُ فَیَحِقُّ عَلَى الْمُسْلِمِینَ الِاجْتِهَادُ فِیهِ وَ التَّوَاصُلُ وَ التَّعَاوُنُ عَلَیْهِ وَ الْمُوَاسَاهُ لِأَهْلِ الْحَاجَهِ وَ الْعَطْفُ مِنْکُمْ یَکُونُونَ عَلَى مَا أَمَرَ اللَّهُ فِیهِمْ- رُحَماءُ بَیْنَهُمْ‏ مُتَرَاحِمِینَ”۷۱

مواسات مورد بحث تا آنجاست که مفضل بن عمر گوید: امام صادق(ع) فرمود: “‏مَنْ کَانَتْ‏ لَهُ‏ دَارٌ فَاحْتَاجَ‏ مُؤْمِنٌ‏ إِلَى سُکْنَاهَا فَمَنَعَهُ إِیَّاهَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَا مَلَائِکَتِی أَ بَخِلَ عَبْدِی عَلَى عَبْدِی بِسُکْنَى الدَّارِ الدُّنْیَا وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا یَسْکُنُ جِنَانِی أَبَداً”۷۲

علامه مجلسی در توضیح این حدیث به حقایق مهم و درخور توجهی اشاره کرده است، از جمله این که ظاهر این روایات دال بر وجوب یاری و دستگیری اهل ایمان در تمام اموری است که شخص توانایی یاری آنان را دارد، از تأمین مسکن گرفته تا سایر نیازها، بلکه ظاهر این روایات بر آن دلالت دارد که ترک این امور از گناهان کبیره است، و نیز واگذاردن اهل ایمان در عسرت و سختی شدید با روح آسایش خواه شریعت اسلامی منافات دارد۷۳ حقوق متقابل انسانی و ایمانی آن چنان قوی و کارساز است که اگر کسی نیاز کسی را برآورده کند، آن‌که نیازش برطرف شده است نیز بر گردن برطرف‌کننده، حق پیدا می‌کند، زیرا که سبب اثبات فضیلتی و ادای حقی برای آن شخص شده است، و از این‌رو یاری‌کننده نه تنها که منّتی بر وی ندارد که باید ممنون او باشد. به بیان علی(ع): “مَنْ قَبِلَ‏ مَعْرُوفَکَ‏ فَقَدْ أَوْجَبَ‏ عَلَیْکَ‏ حَقَّهُ۷۴

آن کس که بر دارایی خود بخل می‌ورزد و خود را از کمال انسانی و ایمانی یاری کردن و مواسات با دیگر مردمان و اهل ایمان محروم می‌سازد،خشم خدا را بر خود جاری می‌نماید. به تعبیر پیشوای آزادگان، علی(ع): “مَنْ بَخِلَ‏ عَلَى‏ الْمُحْتَاجِ‏ بِمَا لَدَیْهِ‏ سَخَطَ اللَّهِ عَلَیْهِ۷۵

بنابراین لازم است کهمسلمانان از غفلت نسبت به تکافل و مواسات به درآیند و نسبت به آن اهتمام جدی نمایند و بدانند که این امور از حقوقی است که بر گردن آنان است و پیامدهای پشت کردن بدان بسیار خطرناک و شوم است. در بیانات امیر مؤمنان علی(ع) بر این لزوم تأکید شده چنان که فرموده است: “مَنْ وَجَّهَ رَغْبَتَهُ إِلَیْکَ‏ وَجَبَتْ‏ مَعُونَتُهُ‏ عَلَیْکَ‏”[۷۶]. “مَنِ احْتَاجَ إِلَیْکَ وَجَبَ إِسْعَافُهُ‏ عَلَیْکَ”۷۷

بدین ترتیب از مجموع احادیث وارد شده در باب تعاون، تکافل و مواسات درمی‌یابیم که این امور از حقوق واجب شمرده می‌شود که دراین‌باره به دلایل زیر می‌توان متمسّک شد:

  1. به کار رفتن لفظ «وجوب» در احادیث مربوطه.
  2. احادیثی که بیان کرده است «برائت ذمًه» از این حقوق حاصل نمی‌شود مگر به ادا یا گذشت از آن.
  3. احادیثی که عنوان می‌کند در قیامت «طلب حق» می‌شود.
  4. احادیثی که تعبیر به «خروج از دایرهمسلمانی» کرده است.
  5. احادیثی که تعبیر به «خیانت به خداو رسول و مؤمنان» کرده است.
  6. احادیثی که تعبیر به «خشم الهی» کرده است.
  7. احادیثی که تعبیر به «دشمنی رسول خدا» با ترک‌کنندگان این امور کرده است.
  8. احادیثی که تعبیر به «قطع رحمت الهی» نسبت به ترک کنندگان این امور کرده است.
  9. احادیثی که تعبیر به «قطع ولایت الهی» کرده است.
  10. احادیثی کهتهدید به «آتش جهنک» کرده است.۷۸

سیره عملی پیامبر خاتم در رعایت مواسات

کمال اخلاق انسانی در ساحت اجتماعی به میزان پیوند با بندگان خدا و تضامن و مواسات با آنان است. از همین رو در خبر هند بن ابی هاله درباره سیره پیامبر اکرم(ص) آمده است: “أَفْضَلُهُمْ‏ عِنْدَهُ‏ أَعَمُّهُمْ‏ نَصِیحَهً لِلْمُسْلِمِینَ‏ وَ أَعْظَمُهُمْ عِنْدَهُ مَنْزِلَهً أَحْسَنُهُمْ مُؤَاسَاهً وَ مُؤَازَرَهً۷۹

رسول خدا(ص) پیروان خود را چنین می‌خواست: با روحیه‌ای سراسر تکافل و مواسات. آن حضرت در صدد ایجاد امتی بود که یکدیگر را چون خود ببینند و بیشترین مساعدت را با هم داشته باشند و نسبت به زندگی و مشکلات هم بی‌اعتنا نباشند. آن‌گاه که پیامبر اکرم(ص) وارد مدینه شد و اقدامات خود را در جهت ایجاد یک جامعه ایمانی آغاز کرد، در دومین خطبه‌ای که در ابتدای ورود خویش ایراد کرد، فرمود: “تَحَابُّوا بِرُوحِ اللهِ بَیْنَکُمْ”۸۰

پیامبر، بنیاد تکافل و مواسات را بر محبت الهی میان اهل ایمان قرار داد و در منشور مشهور مدینه اعلام تکافل و مواسات کرد. در بندهایی از آن آمده بود: “مؤمنان دوستان و سرپرستان یکدیگرند. مؤمنان نباید شخص عیال‌مند و وامدار را به حال خویش رها سازند، بلکه باید او را کمک کنند. مسلمانان باید افراد از پای درآمده را یاری دهند. همسایه مانند خود انسان است، نباید بدو زیانی رسد۸۱   مدینه نمونه والای جامعه مواسات بود. مدینه‌ای که در آن انصار آن چه داشتند با مهاجران در طبق اخلاص نهادند و مواسات را آن سان که پیامبر می‌خواست تحقق بخشیدند. آنان آموختند که شرط اسلام حقیقی، اهتمام به امور مسلمانان است، که پیامبر اکرم(ص) می‌فرمود: “مَنْ أَصْبَحَ‏ لَا یَهْتَمُّ‏ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ‏ فَلَیْسَ‏ بِمُسْلِمٍ”۸۲

این اهتمام همه جنبه‌های تکافل و مواسات را در بر می‌گیرد تا آنجا که رسول خدا(ص) می‌فرمود: “مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ‏ شَبْعَانَ‏ وَ أَخُوهُ‏ الْمُسْلِمُ‏ طَاوٍ”۸۳

و نیز فرمود: “مَا آمَنَ بِی‏ مَنْ‏ بَاتَ‏ شَبْعَانَ‏ وَ جَارُهُ‏ جَائِعٌ‏ قَالَ وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْیَهٍ یَبِیتُ وَ فِیهِمْ جَائِعٌ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ”۸۴

آخرین پیام آور الهی چنان بر مواسات تأکید داشت که می‌فرمود: “مِنْ أَفْضَلِ الْأَعْمَالِ عِنْدَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ) إِبْرَادُ الْأَکْبَادِ الْحَارَّهِ، وَ إِشْبَاعُ‏ الْأَکْبَادِ الْجَائِعَهِ، وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَا یُؤْمِنُ بِی عَبْدٌ یَبِیتُ شَبْعَانَ وَ أَخُوهُ- أَوْ قَالَ: جَارُهُ- الْمُسْلِمُ جَائِعٌ۸۵

در منطق پیامبر اکرم(ص) لازم است مسلمانان در خوراک، پوشاک، نوشاک و سایر نیازهای زندگی با یکدیگر مواسات داشته باشند و آنان که به این اصل پشت کنند به ایمان حقیقی پشت کرده‌اند؛ و آن حضرت می‌فرمود: “مَا آمَنَ‏ بِاللَّهِ‏ مَنْ‏ شَبِعَ‏ وَ أَخُوهُ جَائِعٌ وَ لَا آمَنَ بِاللَّهِ مَنِ اکْتَسَى وَ أَخُوهُ عُرْیَانٌ”۸۶

آنان که دعوت رسول خدا(ص) به تکافل و مواسات را شنیده و فرمان خدا به اهتمام بر امور یکدیگر را دریافته و آن را به چیزی نگرفته‌اند، چگونه انتظار رحمت و آمرزش الهی دارند؟ از امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمود: “مَنْ‏ بَاتَ‏ شَبْعَاناً وَ بِحَضْرَتِهِ‏ مُؤْمِنٌ طَاوٍ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَلَائِکَتِی أُشْهِدُکُمْ عَلَى هَذَا الْعَبْدِ أَنَّنِی أَمَرْتُهُ فَعَصَانِی وَ أَطَاعَ غَیْرِی وَکَلْتُهُ إِلَى عَامِلِهِ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَا غَفَرْتُ لَهُ أَبَداً”۸۷

آیا با وجود زیر پا گذاشتن اصول انسانی و پشت کردن به تکافل و مواسات ایمانی جز خواری دنیا و عذاب آخرت انتظاری هست؟ از امام سجاد(ع) وارد شده است: “مَنْ کَانَ عِنْدَهُ فَضْلُ ثَوْبٍ فَعَلِمَ أَنَّ بِحَضْرَتِهِ‏ مُؤْمِناً مُحْتَاجاً إِلَیْهِ فَلَمْ یَدْفَعْهُ إِلَیْهِ أَکَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَى فِی النَّارِ عَلَى مَنْخِرَیْه”۸۸

چگونه ممکن است کسی به اسلام عدالت و پیام‌آور مواسات دل ببندد و بر رفع نیاز تهیدستان و تأمین همه‌جانبه آنان اهتمام نورزد؟ مگر نه این است که قوانین بسیار وضع شده است تا گرفتاری‌های نیازمندان زدوده و رفاه آنان تدارک شود؟ و مگر نه این است که خداوند برای ایشان «حَقٌّ مَعْلُومٌ» قرار داده است؟ «وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ»۸۹

چنان‌چه این حق ادا شود فقیری نمی‌ماند. دراین‌باره انس بن مالک از رسول خدا(ص) نقل کرده است که فرمود: “وَیْلٌ لِلْأَغْنِیَاءِ مِنَ الْفُقَرَاء یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَقُولُونَ: رَبَّنَا ظَلَمُونَا حُقُوقَنَا الَّتِی فَرَضْتَ لَنَا عَلَیْهِم فَیَقُولُ اللهُ عزَّوَجَلَّ: وَعِزَّتِی وَجَلَالِی لَأُدِنینَّکُمْ وَلَأُبَاعِدَنَّهُمْ. ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللهِ(ص): ﴿وَالَّذِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ مَعْلُومٌ * لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُوم۹۰و۹۱

خداوند در اموال توانگران مسلمان آن قدر حق درباره مستمندان قرار داده است که مستمندی باقی نماند، مگر آن‌که به سبب ستم آنان مستمندی یافت شود. امیر مؤمنانعلی(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده است که فرمود: “إِنَّ اللَّهَ فَرَضَ عَلَى أَغْنِیَاءِ الْمُسْلِمِینَ فِی أَمْوَالِهِمْ بِقَدْرِ الَّذِی یَسَعُ فُقَرَاءَهُمْ وَلَنْ یَجْهَدِ الْفُقَرَاءُ إِذَا جَاعُوا وَعَرُوا إِلَّا بِمَا یُضَیِّعُ أَغْنِیَاؤُهُمْ أَلَا وَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ یُحَاسِبُهُمْ حِسَابًا شَدِیدًا وَ یُعَذِّبَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا”۹۲

بار رنج و محرومیت مستمندان بر گردن توانگرانی است که حق آنان را دریغ داشته‌اند و به تعبیر پیام‌آور محرومیت‌زدایی، رسول خدا(ص)، از جمله نخستین گروهی که وارد آتش جهنم می‌شوند توانگرانی‌اند که حقوق خداوند(حقوق مستمندان) را که در اموالشان هست نپرداخته‌اند: “…وَأَمَّا أَوَّلُ ثُلَّهٍ یَدْخُلُونَ النَّارَ… وَذُو ثَرْوَهٍ مِنْ مَالٍ لَا یُؤَدِّی حَقَّ اللَّهِ فِی مَالِهِ”۹۳

پیامبر اکرم(ص) در هر فرصتی مسلمانان را به تکافل و مواسات و اهتمام بریاری یکدیگر می‌خواند و از غفلت نسبت به این امور حیاتی پرهیز می‌داد. از عبدلله‌بن عباس و ابو هریره نقل شده است که آن حضرت چند روز پیش از رحلت خطبه‌ای خواند و آن آخرین خطبه مفصل پیامبردر مدینه بود. رسول خدا(ص) آن چنان موعظه‌ای کرد که چشم‌ها را اشک پوشاند و دل‌ها تپید و بدن‌ها لرزید و درون‌ها تحریک شد. آن حضرت به بلال فرمود مردم را فرا خواند و همه گرد آمدند و در چنین جمعی موعظه کرد و از جمله فرمود: “مَنْ‏ مَنَعَ‏ طَالِباً حَاجَتَهُ‏ وَ هُوَ قَادِرٌ عَلَى قَضَائِهَا فَعَلَیْهِ مِثْلُ خَطِیئَهِ عَشَّارٍ فَقَامَ إِلَیْهِ عَوْفُ بْنُ مَالِکٍ فَقَالَ مَا یَبْلُغُ خَطِیئَهُ عَشَّارٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ عَلَى الْعَشَّارِ کُلَّ یَوْمٍ وَ لَیْلَهٍ «لَعْنَهُ اللَّهِ وَالْمَلَائِکَهِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ»۹۴ وَ مَنْ یَلْعَنْهُ اللَّهُ‏ «فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِیرًا»۹۵و۹۶ هر کس نیازمندی را رد کند و با وجود توانایی نیاز او را برنیاورد، پس بر او گناهی مانند گناه عشاران (باجگیران) باشد. عوف بن مالک۹۷ بپا خاست و گفت: ای رسول خدا، گناه باجگیران چقدر است؟ فرمود: بر باج‌گیران در هر شبانه روز لعنت خداو فرشتگان و همه مردمان باشد؛ و هر کس را خداوند لعنت کند یاوری برای او نخواهی یافت.

نشانه مسلمانی، پیوند ایمانی است، و شرط آن یگانگی اهل ایمان است تا آنجا که چیزی از هم دریغ ندارند، نیازهای یکدیگر را تأمین کنند، و آن چه همگان نمی‌توانند تدارک کنند توانایان بی‌منت و مضایقه در اختیار دیگران نهند. سیره نبوی به چنین ادبی فرا می‌خواند؛ و رسول خدا(ص) از «منع ماعون نهی می‌کرد: “نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص)‏ أَنْ‏ یَمْنَعَ‏ أَحَدٌ الْمَاعُونَ‏ جَارَهُ‏ وَ قَالَ(ص) مَنْ مَنَعَ الْمَاعُونَ جَارَهُ مَنَعَهُ اللَّهُ خَیْرَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ وَکَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ وَکَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ فَمَا أَسْوَأَ حَالَهُ”۹۸

پیامبر اکرم (ص) در آخرین خطبه بلند خویش فرمود: “وَ مَنْ مَنَعَ الْمَاعُونَ مِنْ جَارِهِ إِذَا احْتَاجَ إِلَیْهِ مَنَعَهُ اللَّهُ فَضْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ- وَ وَکَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ وَکَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَى‏ نَفْسِهِ‏ هَلَکَ‏ وَ لَا یَقْبَلُ‏ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ عُذْراً”۹۹و۱۰۰

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۴، ص ۳۵؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ۱۳۷۵ ش، ج ۱، ص ۷۶ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۱۹، ص ۱۵۷ – ۱۵۸.
  2. حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۰.
  3. حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص ۸؛ المتقی الهندی، کنزالعمال، ج ۳، ص ۱۶؛ ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۱، ص ۸۹؛ ابن سلامه، مسند شهاب، ج ۲، ص ۱۹۳ و البیهقی، السنن الکبری، ج ۱۰، ص ۱۹۲.
  4. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۰.
  5. “مَنْ‌ وَاسَى‌ الْفَقِیرَ وَ أَنْصَفَ‌ النَّاسَ‌ مِنْ‌ نَفْسِهِ‌ فَذَلِکَ‌ الْمُؤْمِنُ حَقّاً”؛ شیخ صدوق، الخصال، ج ۱، ص ۴۷ و کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۴۷.
  6. الکافی، ج ۲، ص ۱۴۵؛ شیخ طوسی، الامالی، ص ۵۷۷: محمد بن محمد کوفی، الجعفریات، ص ۲۱۵ و محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج ۲، ص ۳۹۰.
  7. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۰.
  8. ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۲۴ – ۲۲۶، ابن هشام، السیره النبویه، ج ۱، ص ۵۰۱ – ۵۰۴ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۲۷ – ۲۲۹.
  9. “مَنْ أَصْبَحَ لَا یَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِینَ‌ فَلَیْسَ‌ مِنْهُمْ‌…”؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ الجعفریات، ص ۸۸؛ فضل الله راوندی، النوادر، ص ۲۱؛ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۲، ص ۵۷۲ و کنزالعمال، ج ۱۶، ص ۱۱.
  10. ” وَ مَنْ‌ سَمِعَ‌ رَجُلًا یُنَادِی‌ یَا لَلْمُسْلِمِینَ‌ فَلَمْ‌ یُجِبْهُ‌ فَلَیْسَ‌ بِمُسْلِمٍ‌”؛ الکافی، ج ۲، ص ۱۶۴؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج ۶، ص ۱۷۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۴۱.
  11. حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۱.
  12. ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۱، ص ۲۹۰؛ قاضی عیاض اندلسی، الشفا بتعریف حقوق المصطفی، عمان، ج ۱، ص ۳۱۱؛ عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۹۴؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج ۱، ص ۳۱۸ و شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص ۸۲.
  13. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۱-۶۲۲.
  14. حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۲.
  15. “مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی توادهم وَ تَرَاحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ مِثْلَ الْجَسَدِ إِذَا اشْتَکَى مِنْهُ عُضْوٍ تَدَاعَى لَهُ سَائِرِ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الْحُمَّى “؛ احمد بن حنبل ۱۰۲، مسند احمد، السنن، ج ۴، ص ۲۷۰؛ مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۸، ص ۲۰؛ علی بن الجعد، مسند ابن الجعد، ص۱۰۲ و بیهقی، السنن الکبری، ج۳، ص ۳۵۳.
  16. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۲.
  17. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۷۵ و صالحی دمشقی، سبل الهدی و الرشاد، ج ۳، ص ۲۲۷.
  18. حیدری، گلشاد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۲.
  19. ابن کثیر، السیره النبویه، ج ۲، ص ۲۲۵؛ حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۲۹۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۸۲ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج ۲، ص ۱۰۶.
  20. ابن کثیر، السیره النبویه، ص ۲۲۴.
  21. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۳.
  22. البخاری، صحیح، ج ۳، ص ۳، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۹۰؛ ابن کثیر، السیره النبویه، ج ۲، ص ۳۲۷ – ۳۲۸؛ شافعی، کتاب الام، ج ۵، ص ۶۳ و الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۶.
  23. ابن کثیر، السیره النبویه، ص ۲۲۴؛ کتاب الأم، ج ۵، ص ۶۳؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۹۰؛ عبدالرزاق صنعانی، المصنّف، ج ۶، ص ۱۷۸ و المعجم الکبیر، ج ۶، ص ۲۶.
  24. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۳.
  25. الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۱۰، ص ۴۰ و تقی الدین مقریزی، امتاع الأسماع، ج ۹، ص ۲۰۴.
  26. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۳.
  27. کتاب الأم، ج ۵، ص ۶۳، مسند احمد، ج ۳، ص ۱۹۰؛ صحیح بخاری، ج ۳، ص ۳ و ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۶، ص ۴۱۵.
  28. یَا رَسُولَ اللَّهِ! مَا رَأَیْنَا : مَثَلُ قَوْمٍ قَدَّمْنَا عَلَیْهِمْ أَحْسَنَ مُوَاسَاهُ فِی قَلِیلُ ، وَ لَا حُسْنُ بَذَلَ فِی کثیر ، لَقَدْ کفونا المؤونه وَ اشرکونا فِی الْمُهَنَّا إ عیون الأثر ، ج ۱، ص ۲۳۱؛ البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۲۸؛ سبل الهدی والرشاد، ج ۳، ص ۳۶۴ و ابن کثیر، السیره النبویه، ج۲، ص۳۲۸.
  29. حیدری، گلشاد،فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۶۲۴.
  30. لسان العرب، ج۱، ص۱۴۸؛ لغت نامه دهخدا، ذیل واژه «مواسات».
  31. الوافی، ج۱، کتاب الایمان و الکفر، ص۸۸؛ و نیز آورده‌اند:أَسَاهُ بِمَالِهِ مُوَاسَاهٌ: أَنَالَهُ مِنّهُ وَ جَعَلَهُ فِیهِ أُسْوَهٌ أَوْ لَا یَکُونُ ذلِکَ إِلَّا مِنْ کِفَافٍ فَإِنْ کَانَ فَضْلَهٌ بِمُوَاسَاهِ. مجدالدین محمد بن یعقوب فیروز فیروزآبادی، القاموس المحیط، مطبعه السعاده، مصر، ۱۳۷۱ ق. ج۴، ص۳۰۱.
  32. فی ظلال القرآن، ج۳، ص۱۶۷۵.
  33. «تعاون جستن برای برپا داشتن حق، دین‌داری و امانتداری است. تعاون جستن برای یاری کردن باطل، گناه و خیانتکاری است». غررالحکم، ج۲، ص۱۳.
  34. «مثل مؤمنان در پیوند و دوستی و محبت و رحمت به هم [و اهمیت دادن به سرنوشت یکدیگر] مثل یک پیکر زنده است که اگر چیزی از آن به درد آید، سایر اجزای پیکر با آن همدردی می‌کنند». مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۷۰؛ و نیز ر.ک: تنبیه الغافلین، ص۱۴۲؛ أبوبکر احمد بن الحسین البیهقی، الأربعون الصغری، دارالکتاب العربی، بیروت، ۱۴۰۸ ق. ص۱۵۰؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبان، ج۱، ص۲۲۸ و ۲۵۸؛ فتح الباری، ج۱۰، ص۵۵۱.
  35. «و کارهای شایسته کرده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.
  36. تفسیر نورالثقلین، ج۵، ص۶۶۶؛ تفسیر البرهان، ج۴، ص۵۰۴؛ تفسیر کنزالدقائق، ج۱۴، ص۴۲۸.
  37. «که ما انسان را در نیکوترین ساختار آفریده‌ایم * آنگاه او را به (پایه) فروترین فرومایگان بازگرداندیم» سوره تین، آیات ۴-۵.
  38. «سوگند به روزگار * که آدمی در زیان‌مندی است» سوره عصر، آیات ۱-۲.
  39. «جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و یکدیگر را به راستی پند داده‌اند و همدیگر را به شکیبایی اندرز داده‌اند» سوره عصر، آیه ۳.
  40. «که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد» سوره بقره، آیه ۳۰.
  41. «هر مؤمنی برای حاجتی نزد برادر مؤمنش رود، جز این نیست که آن رحمتی است که خداوند به سوی آن برادر مؤمن فرستاده و به او عنایت کرده است، پس اگر آن حاجت را پذیرد و روا کند، رحمت خدا را پذیرفته است، و اگر حاجت او را رد کند، با وجود آن‌که می‌تواند روا کند، جز این نیست که آن رحمت الهی را از خود رد کرده است». الکافی، ج۲، ص۱۹۴؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۹۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۷۷.
  42. «هر که فردی از برادران ایمانی‌اش به او روی نماید و در پاره‌ای از گرفتاری‌هایش به او پناه آورد و او پناهش ندهد با این که توانایی بر انجام دادن کار او دارد، بی‌گمان پیوند خود را از خدای عزّوجلّ بریده است». الکافی، ج۲، ص۳۶۶-۳۶۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۹۸.
  43. «هیچ مؤمنی نیست که در راه ادای نیاز برادری ایمانی‌اش گام زند و برای او اهتمام و جدّیت نماید، مگر این‌که خداوند به ازای هر گامی که در این راه بردارد برایش نیکی‌ای ثبت کند و بدی‌ای را از [کارنامۀ] او پاک سازد، چه نیاز آن شخص ادا شود و چه نشود؛ و اگر برای ادای نیاز برادر ایمانی‌اش اهتمام و جدیت نکند، به خدا و رسولش خیانت ورزیده، و پیامبر خدا در قیامت دشمن او خواهد بود». بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۱۵.
  44. «برقراری دین به دو ویژگی [بسته] است: از جانب خودت انصاف دادن و مواسات با برادرانت». غررالحکم، ج۲، ص۲۹۷.
  45. «هیچ چیز چون مواسات، برادری را نگهداری نمی‌کند». غررالحکم، ج۲، ص۲۶۶.
  46. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰۵؛ الکافی، ج۲، ص۱۶۴؛ المحجه البیضاء، ج۳، ص۴۰۷.
  47. الکافی، ج۲، ص۱۶۴؛ أبوعلی محمد بن الاشعث الکوفی، الجعفریات (الاشعثیات)، مکتبه نینوی، طهران، ص۱۹۳-۱۹۴؛ قریب به همین: فقه الرضا، ص۳۶۹؛ قرب الاسناد، ص۵۷؛ أبو الحسن محمد بن الحسین الموسوی (الشریف الرضی)، المجازات النبویه، شرح و تحقیق طه محمد الزیتی، دار الاضواء، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ص۲۳۷؛ حلیه الاولیاء، ج۲، ص۱۰۲، ج۴، ص۲۳۷؛ تاریخ بغداد، ج۶، ص۳۳۴؛ الفردوس بمأثور الخطاب، ج۲، ص۲۰۱؛ الفتح الربانی، ص۱۳۵؛ عده الصابرین، ص۳۰۴؛ المستطرف، ج۱، ص۱۷۴؛ فیض القدیر، ج۳، ص۵۰۵؛ دلیل الفالحین، ج۳، ص۲۱.
  48. «خدایا همه فقیران را بی‌نیاز کن، خدایا همه گرسنگان را سیر گردان، خدایا همه برهنگان را بپوشان، خدایا وام همه وامداران را ادا کن، خدایا همه گرفتاران را گشایش ده، خدایا همه غریبان را به وطنشان بازگردان، خدایا همه اسیران را آزاد گردان». تقی الدین ابراهیم بن علی العاملی الکفعمی، البلد الامین، مؤسسه البلاغ، بیروت، ص۲۲۲-۲۲۳؛ مفاتیح الجنان، ص۳۱۷.
  49. «خدای عزّوجلّ فرموده است: خلق خانواده و عیال من‌اند، پس محبوب‌ترینشان نزد من کسی است که نسبت به آنان مهربان‌تر و در [برطرف کردن] نیازهایشان کوشاتر باشد». الکافی، ج۲، ص۱۹۹؛ محمد بن الحسن الحر العاملی، الجواهر السنیه فی الاحادیث القدسیه، الطبعه الاولی، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۴۰۲ ق. ص۲۶۴؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۳۶.
  50. ابومحمد سفیان بن عیینه بن ابی عمران هلالی از عالمان زاهدی است که بزرگان و رجالیون اهل سنت وی را توثیق کرده، حدیث و روایت او را صحیح دانسته‌اند. در سال ۱۰۷ هجری به دنیا آمده و در سال ۱۹۸ هجری از دنیا رفته است. او را از اصحاب امام صادق(ع) شمرده‌اند. ر.ک: الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۹۷-۴۹۸؛ حلیه الاولیاء، ج۷، ص۲۷۰-۳۱۸؛ تاریخ بغداد، ج۹، ص۱۷۴-۱۸۴؛ صفه الاصفوه، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۷؛ وفیات الأعیان، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲؛ تذکره الحفاظ، ج۱، ص۲۶۲-۲۶۵؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۷۰-۱۷۱؛ تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۰۴-۱۰۷.
  51. «بر تو باد به خیرخواهی نسبت به خلق خدا به خاطر خدا، زیرا هیچ‌گاه با عملی برتر و بالاتر از آن خدا را ملاقات نمی‌کنی». الکافی، ج۲، ص۱۶۴؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۳۸.
  52. «عابدترین و خداپرست‌ترین مردمان کسی است که نسبت به همه مسلمانان از دیگران خیرخواه‌تر و دل پاک‌تر باشد». الکافی، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴.
  53. «پدر ما رسول خدا(ص) می‌فرمود: یاری کردن مسلمان بهتر و پاداشش بزرگ‌تر از روزه و اعتکاف یک ماه در مسجد الحرام است». الکافی، ج۸، ص۹؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۱۷-۲۱۸.
  54. غررالحکم، ج۱، ص۱۸۸.
  55. «به وسیله مواسات با برادران دینی‌تان به خدای متعال تقرب جویید». الخصال، ج۱، ص۸؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۹۱.
  56. «هر که با فقیر مواسات کند و با مردم از جانب خود انصاف ورزد، او مؤمن حقیقی است». الخصال، ج۱، ص۴۷؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۵.
  57. «هرگاه مسلمانی برای نیازی نزد مسلمانی آید و او جهت کمک و رفع آن همراه او اقدام نماید، همچون مجاهد راه خداست». کتاب المؤمن، ص۵۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۰۸.
  58. «کسی که برای ادای نیاز برادرش گام برمی‌دارد همچون سعی‌کننده میان صفا و مروه است، کسی که نیاز برادرش را برآورده سازد همچون کسی است که در میدان بدر و احد در راه خدا در خون خود غلطیده است». کتاب المؤمن، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۱۳.
  59. «کسی که برای رفع نیازی از برادر مسلمانش گام بردارد تا آن را به انجام رساند، خداوند گام‌های او را در آن روز (قیامت) که گام‌ها همه می‌لغزد استوار نگاه می‌دارد». کتاب المؤمن، ص۴۶؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۴۰۸.
  60. غررالحکم، ج۱، ص۶۴.
  61. «برترین کردارها سه چیز است: انصاف ورزیدن با مردم از جانب خود، و مواسات با برادر [دینی] به خاطر خدا، و یاد خداوند در هر حال». امالی الطوسی، ج۲، ص۱۹۰؛ و نیز ر.ک: الکافی، ج۲، ص۱۴۵؛ تحف العقول، ص۷ [به جای «مواسات» «مساوات» آمده است]؛ الخصال، ج۱، ص۶۲؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۹۲، ج۷۵، ص۲۷.
  62. عده الداعی، ص۱۲۴.
  63. «خدا را، خدا را، درباره فقیران و مسکینان. آنان را در زندگی خود شریک کنید». الکافی، ج۷، ص۵۲؛ تحف العقول، ص۱۳۶؛ بحارالانوار، ج۷۸، ص۹۹.
  64. وی از اصحاب امام عسکری(ع) و از شخصیت‌های برجسته شیعه بوده است. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۴، ص۱۰۲.
  65. نک: غیبه الطوسی، ص۱۴۸؛ بحارالانوار، ج۵۰، ص۲۵۳، حدیث ۷.
  66. «شیعیان ما را به سه چیز آزمایش کنید: [اول] به اوقات نماز که چگونه آن را محافظت می‌کنند، و [دوم] به اسرارشان که چگونه نزد دشمن ما آنها را حفظ می‌کنند و [سوم] به اموالشان که آیا نسبت به برادران دینی خود در آن مواسات دارند؟» الخصال، ج۱، ص۱۰۳؛ روضه الواعظین، ص۳۲۱؛ أعلام الدین، ص۱۳۰-۱۳۱؛ وسائل الشیعه، ج۳، ص۸۲؛ قریب به همین: قرب الاسناد، ص۳۸؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۹۱.
  67. «هرکس از اصحاب و شیعیان ما که برادر دینی‌اش برای نیازی از او یاری جوید و او تمام کوشش و جدیت خود را برای کمک به وی مبذول ندارد، همانا به خدا و رسولش و همه مؤمنان خیانت کرده است». الکافی، ج۲، ص۳۶۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۹۶؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۸۲.
  68. باب‌های روایی بسیاری گویای این حقیقت است. ر.ک: الکافی، ج۲، ص۱۶۳-۱۶۴، ۱۹۲-۲۰۷.
  69. «هر مسلمانی که مسلمان دیگری برای نیازی نزد او آید و او قادر بر رفع آن باشد و این کار را نکند، خداوند در قیامت او را شدیداً مورد عتاب و سرزنش قرار می‌دهد و به او می‌فرماید: چرا وقتی برادرت به خاطر نیازی به تو روی آورد و من ادای حاجت او را به دست تو قرار دادم، او را منع نمودی و نیازش را برطرف نکردی و از ثواب و پاداشی که این عمل داشت روی گرداندی؟ به عزت و جلالم سوگند که به خاطر این عمل تو در هیچ حاجتی نظر رحمت و عنایت به سویت نخواهم کرد، خواه در آتش بوده و خواه آمرزیده باشی». مجالس ابن الشیخ، ص۶۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۰۰.
  70. سماعه بن مهران از اصحاب گرانقدر امام صادق و امام کاظم(ع) و از راویان ثقه است. ر.ک: رجال النجاشی، ص۱۹۳-۱۹۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۸، ص۲۹۷-۳۰۱؛ قاموس الرجال، ج۵، ص۳۰۲-۳۰۷.
  71. «مسلمانان با هم برادرند، نباید به یکدیگر ستم روا دارند و همدیگر را خوار سازند، و نباید به محرومیت هم راضی باشند. مسلمانان باید در این راه تلاش کنند، با هم بکوشند و مواسات و تعاون کنند و به اهل حاجت مدد رسانند که خداوند به رحمت و عطوفت میانشان فرمان داده است». الکافی، ج۴، ص۵۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۹۷.
  72. «هر کس خانه‌ای داشته باشد و مؤمنی به نشستن در آن نیازمند باشد، اما او برادر مؤمن خود را از آن منع کند (خانه خود را از وی دریغ دارد) خدای عزّوجلّ [به فرشتگانش] خطاب کند: ای فرشتگان من، بنده من به بنده دیگرم از نشستن در خانه دنیا بخل ورزید، به عزت و جلالم سوگند که او هرگز ساکن بهشت من نشود». المحاسن، ج۱، ص۱۰۱؛ الکافی، ج۲، ص۳۶۷؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۸۶؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۰۰؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۹؛ با مختصر اختلاف در لفظ.
  73. بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۷۹.
  74. «آن کس که کار نیک و بخشش تو را می‌پذیرد، همانا حقش بر تو واجب و لازم می‌شود». شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۸۹.
  75. «هر کس به آن چه از دارایی نزد اوست، بخل بورزد خداوند بر او خشم گیرد». غررالحکم، ج۲، ص۲۳۸.
  76. «هر که رغبت و روی نیاز خود را به سوی تو متوجه سازد، کمک و یاری او بر تو ضروری و لازم است». شرح غررالحکم، ج۵، ص۳۴۱.
  77. «هر که به تو محتاج گردید، برآوردن حاجت او بر تو لازم و ضروری است». شرح غررالحکم، ج۵، ص۴۶۸.
  78. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌،سیره نبوی، ج۲ ص ۶۳۴-۶۵۰.
  79. «برترین مردمان نزد رسول خدا(ص) کسانی بودند که بیشترین خیرخواهی را درباره مردم داشتند، و والاترینشان نزد آن حضرت کسانی بودند که [درباره برادران دینی] نیکوترین مواسات و مساعدت را داشتند». منابع پی نوشت ۲، ص۱۷-۱۹.
  80. «به روح خدا در میانتان با یکدیگر دوستی کنید و به هم محبت ورزید». سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۱۹؛ دلائل النبوه البیهقی، ج۲، ص۵۲۵.
  81. سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۳؛ نهایه الارب، ج۱۶، ص۳۴۸-۳۵۱؛ البدایه و النهایه، ج۳، ص۲۷۳-۲۷۶.
  82. «هر که صبح کند و به امور مسلمانان اهتمام نکند مسلمان نیست». الکافی، ج۲، ص۱۶۳؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵۵۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۳۷.
  83. «به من ایمان نیاورده است کسی که شب را با شکم سیر به سر برد و برادر مسلمانش گرسنه باشد». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۹۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۶، ص۴۶۵ [شَبْعَاناً”آمده است].
  84. «به من ایمان نیاورده است کسی که شب را با شکم سیر به سر برد و همسایه‌اش گرسنه باشد. [و فرمود:] مردم جامعه‌ای که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه‌ای باشد، روز قیامت خداوند به آنان نظر [رحمت] نیفکند». الکافی، ج۲، ص۶۶۸؛ وسائل الشیعه، ج۸، ص۴۹۰.
  85. «از جمله بالاترین اعمال نزد خدا سرد کردن جگرهای تفتیده و سیر کردن شکم‌های گرسنه است. سوگند به خدایی که جان محمد به دست اوست، بنده‌ای به من ایمان نیاورده است که شب را سیر بگذراند و برادر مسلمانش – و یا فرمود همسایه‌اش – گرسنه به سر برد». امالی الطوسی، ج۲، ص۲۱۱؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ص۷۶؛ أعلام الدین، ص۲۱۶.
  86. «به خدا ایمان نیاورده است کسی که سیر باشد و برادرش گرسنه، و ایمان به خدا ندارد آن‌که پوشیده است و برادرش عریان است». مکارم الاخلاق، ص۱۳۴.
  87. «هر کس شب را با شکم سیر به سر برد در حالی که در نزدیکش مؤمنی گرسنه و بی‌طعام باشد، خدای عزّوجلّ به فرشتگان گوید: من شما را بر این بنده شاهد می‌گیرم که او را فرمان دادم و مخالفت مرا کرد و از غیر من فرمانبرداری کرد، او را به عملش واگذاردم، و به عزت و جلالم سوگند او را هرگز نیامرزم». المحاسن، ج۱، ص۹۷-۹۸؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۹۶.
  88. «هر کس لباسی اضافی داشته باشد و بداند در نزدیکی‌اش مؤمنی بدان محتاج است و از وی دریغ دارد و به او ندهد خداوند او را بر رو در آتش دوزخ افکند». المحاسن، ج۱، ص۹۸؛ ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۹۶.
  89. «و آنان که در دارایی‌هایشان حقی معین است، * و در دارایی‌هایشان بخشی برای (مستمند) خواهنده و بی‌بهره بود» سوره معارج، آیه ۲۴-۲۵.
  90. سوره معارج، آیات ۲۴-۲۵.
  91. «وای بر توانگران [به سبب ستمی که از جانب آنان بر مستمندان روا شده است] که در روز قیامت مستمندان گویند: پروردگارا [توانگران] در حقوق ما که تو بر آنان واجب ساخته بودی به ما ستم روا داشته‌اند. پس خدای عز و جل فرماید: به عزت و جلالم سوگند که شما را به خود نزدیک و آنان را دور سازم. آن‌گاه رسول خدا(ص) این آیه را تلاوت کرد: «آنان که در اموالشان حقّی معلوم برای سائل و محروم هست»». الترغیب و الترهیب، ج۱، ص۵۳۹.
  92. «بی‌گمان خداوند بر توانگران مسلمان در اموالشان آن قدر حق برای مستمندان قرار داده است که زندگی‌شان گشایش داشته باشد و مستمندان که گرسنه و برهنه می‌مانند دچار رنج نمی‌شوند مگر به سبب آن چه توانگرانشان انجام می‌دهند. بدانید که خداوند ایشان را سخت به پای بازخواست خواهد کشید و با عذابی دردناک عذاب خواهد کرد». الترغیب و الترهیب، ج۱، ص۵۳۸.
  93. الترغیب و الترهیب، ج۱، ص۵۴۰.
  94. «لعنت خداوند و فرشتگان و همه مردم، بر کسانی که کافر شده‌اند و با کفر مرده‌اند» سوره بقره، آیه ۱۶۱.
  95. «و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۵۲.
  96. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۹؛ أعلام الدین، ص۴۲۱-۴۲۲؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۰۱.
  97. از اصحاب برجسته رسول خدا(ص) و از فرماندهان آن حضرت که در فتح مکه پرچمدار بود. وی در سال ۷۳ هجری درگذشت. ر.ک: التاریخ الکبیر، ج۷، ص۵۶؛ المعارف، ص۱۷۸؛ الاستیعاب، ج۳، ص۱۳۱؛ اسد الغابه، ج۴، ص۱۲-۱۳؛ مختصر تاریخ دمشق، ج۱۹، ص۳۴۸-۳۵۲؛ سیر أعلام النبلاء، ج۲، ص۴۸۷-۴۹۰.
  98. «رسول خدا(ص) از این که کسی ماعون را دریغ دارد نهی می‌کرد و می‌فرمود: هر کس ماعون را از همسایه‌اش دریغ دارد، خداوند او را از خیر خود در قیامت منع می‌کند، و او را به خود وامی‌گذارد، و هر کس خدا او را به خود واگذارد چه بدحالی دارد». من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۳؛ امالی الصدوق، ص۳۴۹؛ مکارم الاخلاق، ص۴۳۰؛ بحار الانوار، ج۷۵، ص۴۶.
  99. «هر که از همسایه خود ماعون را که بدان محتاج باشد دریغ دارد، پروردگار نیز فضل و بخشش خود را در روز قیامت از وی دریغ خواهد داشت، و او را به خود واخواهد گذاشت، و هر که را خدای عز و جل به خود واگذارد هلاک شود و هیچ عذری از او نخواهد پذیرفت». ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۳۳۲؛ أعلام الدین، ص۴۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۱.
  100. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌،سیره نبوی، ج۲ ص ۶۵۰-۶۵۷.

دانشنامه مجازی امامت و ولایت

سیره نبویمعارفمواسات
Comments (0)
Add Comment