آزادی در دولت نبوی

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

آزادی در دولت نبوی

نویسنده: فاطمه پهلوان پور

منبع: دانش‌نامه پژوهه

یکی از ارکان اصلی دولت نبوی، آزادی است که در همۀ زمینه‌ها، چه فردی و چه اجتماعی، در عصر رسالت و پس از آن وجود داشته است. پیامبر(ص) بعد از دورۀ جهل و تاریکی، پیام‌آور آزادی برای تمام انسان‌ها بود.

آزادی تکوینی در دولت نبوی

آزادی تکوینی(فلسفی) به معنای اختیار در برابر جبر است؛ یعنی انسان از نظر تکوینی در محدودۀ فعالیت‌های ارادی خویش، آزاد است.۱ خداوند سبحان و تعالی، مسیر هدایت و ضلالت را بر او روشن کرده است: «ما راه را به او (انسان) نشان دادیم، خواه شاکر باشد یا ناسپاس».۲ و «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ؛۳ هرکس در گرو اعمال خویش است».

آزادی تشریعی: منظور از این آزادی، مشروعیت استفاده از همۀ گزینه‌های اطراف انسان در محدوده قانون است؛ به همین دلیل، آن را آزادی قانونی یا حقوقی نیز می‌نامند.۴ در تعالیم پیامبر(ص) گزینه‌های نامشروع، مانند معاملات غیرقانونی، هیچ‌گونه اعتبار حقوقی ندارد: «لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ».۵

عوامل محدود کنندۀ آزادی

حق خداوند

تجاوز به حق خداوند از دیدگاه قرآن، ممنوع است. هیچ‌کس نمی‌تواند به استناد آزادی از اطاعت پروردگار سرباز زند و حق الهی را نادیده بگیرد.۶

حقوق دیگران

پیامبر(ص) با تمام توان کوشید تا روابط اجتماعی را عادلانه تنظیم کند. در جامعۀ نبوی، کسی حق ندارد به بهانۀ آزادی، حقوق، آزادی و کرامت دیگران را پایمال کند.۷

کرامت انسانی

در نگاه پیامبر(ص) آزادی به اندازه‌ای اعتبار دارد که انسان را از حکمت آفرینش خویش غافل نکند؛ یعنی توانایی‌های او را در مسیر تکامل و حیات معنوی نادیده نگیرد و به کرامت انسانی‌اش لطمه‌ای وارد نسازد؛ مثلاً خوردن شراب، ممنوع و حرام است؛ به این دلیل که تجاوز به حقوق خود و سبب خدشه به کرامت انسانی اوست.۸

مصادیق آزادی

آزادی تن

اسلام، شخصیت بردگان را احیا کرد. سلمان، بلال، عمار یاسر و قنبر از بردگان آزاده‌ای‌اند که از یاران برجستۀ پیامبر(ص) به شمار می‌آیند. رفتار انسانی با بردگان از سفارش‌های اسلام است.۹

پیامبر(ص) به هر مناسبتی به هر دو طبقه می‌فرمود که اربابان و بردگان، برادر یکدیگر و همه از یک نژادند و منشأ اصلی همه، خاک است.۱۰ سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان هیچ‌گونه برتری ندارند و بدترین مردم نزد خدا همانا فروشندگان آدم‌اند.۱۱ بردگان، برادران شمایند که زیردست شما واقع شده‌اند و حقوقی دارند. شما باید از هر نوع غذا که می‌خورید، به آنها بخورانید و از هر آنچه که خودتان می‌پوشید، به آنان بپوشانید و آنها را به کار طاقت‌فرسا وادار نکنید و در کارها به ایشان کمک کنید.۱۲ هرگاه ایشان را صدا می‌زنید، ادب را رعایت کنید و نگویید «بنده من»، «کنیز من»؛ زیرا همه مردان، بندگان خدا و تمام زنان، کنیزان خدایند و مالک همگی آنها اوست؛ بلکه بگویید «پسرک من»، «جوانک من».۱۳

ابوعزیز، پرچمدار قریش ـ که در جنگ بدر به اسارت سپاه اسلام درآمده بود ـ می‌گوید: «از روزی که پیامبر(ص) سفارش اسیران را کرد، ما به قدری در میان آنها محترم بودیم که تا ما را سیر نمی‌کردند، خودشان غذا نمی‌خوردند».۱۴

رسول‌اکرم(ص) از سویی با تدابیر عملی، مردم را به آزادکردن برده‌ها تشویق کرد و از سوی دیگر، سرچشمه وارداتی آن را نیز بست یا بسیار محدود کرد؛ برای نمونه، زید بن حارثه، غلام خود را ـ که همسرش خدیجه به او بخشیده بود ـ آزاد ساخت و او را میان جمع قریش، پسر خواندۀ خویش معرفی کرد۱۵ و دختر عمۀ خود، زینب را به همسری‌اش درآورد تا به دیگران، درس عملی بدهد و قانون مساوات را پایه‌گذاری کند.۱۶

آزادی عقیده

در نظام حقوقی اسلام، عقیده آزاد داشتن و انتخاب دین حق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در قرآن کریم نیز بر آزادی عقیده تصریح شده است: «لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ؛۱۷ در قبول دین اکراهی نیست زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است».

از نظر اسلام، عقیده‌ای آزاد است که مبتنی بر تفکر باشد. در سیره پیامبر اکرم(ص) نمونه‌هایی از این موارد دیده می‌شود؛ از جمله بر اثر تبلیغات مهاجران مسلمان مقیم حبشه، یک هیئت تحقیقی از مرکز مسیحیان حبشه وارد مکه شدند و با رسول خدا(ص) در مسجد، ملاقات کردند. آنها سؤالاتی داشتند و حضرت به آنان پاسخ گفت و ایشان را به دین اسلام دعوت کرد و آیاتی را از قرآن برای آنان تلاوت فرمود. آیات قرآنی، چنان در روحیۀ آنها تأثیر گذاشت که اشک شوق از دیدگانشان سرازیر شد و همگی، نبوت او را تصدیق کردند. جلسه دوستانه هیئت مزبور با پیامبر(ص) بر ابوجهل گران آمد و با خشونت گفت: «مردم حبشه، شما را برای تحقیق فرستاده‌اند، قرار نبود از آیین نیاکان خود دست بردارید. گمان نمی‌کنم مردمی نادان‌تر از شما روی زمین باشند»؛ ولی آنها با گفتاری نرم و مسالمت‌آمیز به ماجرا پایان دادند.۱۸

درمنشور مدینه که برای ساماندهی شهر مدینه به تصویب رسید، رسول اکرم(ص) آزادی عقیده را در آن برای تمامی اقلیت‌های مذهبی و قبیله‌ای به رسمیت شناخت و همه را در حکم وحده قرار داد. در ماده ۱۸ این منشور آمده است: یهودیان بنی‌عوف با مسلمانان، متحد و در حکم یک ملت‌اند و هرکدام در آیین خود آزادند. ماده ۱۹ یهودیان مدینه را در حکم قبیلۀ بنی‌عوف اعلام می‌کند.۱۹

قراردادهای ذمه‌ بین حکومت نبوی و اقلیت‌های مذهبی، مانند قرارداد ذمه با اهالی نجران و سینا کاملاً آزادی اعتقادی آنها را تأمین می‌کرد و خراج هم، یک باج ظالمانه نبود؛ بلکه طبق توافق طرفین قرارداد، در قبال ارائۀ خدمات حکومتی و تأمین امنیت اقلیت‌ها به جای دادن سرباز و مالیات، خراج می‌پرداختند.۲۰

نمونۀ بسیار عالی از آزادی عقیده در حکومت نبوی در مذاکرۀ مسیحیان نجران با رسول‌اکرم(ص) به وقوع پیوست؛ چون مذاکره طول کشید و زمان برپایی مراسم عبادی مسیحیان فرا رسید، پیغمبر(ص) به آنها اجازه داد مراسم عبادی‌شان را در مسجدالنبی برپا کنند.۲۱

آزادی اندیشه و بیان

اسلام، دین اندیشه و تفکر است، در آموزه‌های پیامبر(ص) آزادی اندیشه و بیان از اهمیت والایی برخوردار است. قرآن در این‌باره می‌فرماید: «کسانی که از نعمت عقل و حواس خود بهره نمی‌گیرند و در حکمت آفرینش انسان و جهان تدبر نمی‌کنند، از منظر قرآن کریم گمراه‌تر از چارپایان به شمار می‌آیند».۲۲

رسول اکرم(ص) در این‌باره می‌فرماید: «یک ساعت تفکر، بهتر از یک شب عبادت است».۲۳ قرآن کریم در آیات متعددی به خاتم انبیا (ص) دستور می‌دهد تا از مخالفان بخواهد برای اثبات ادعای خود دلیل بیاورند: «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ».۲۴

در سال چهارم هجرت، یهودیان بنی‌نضیر بر اثر جنایت به پیامبر(ص) و مسلمانان، مجبور به ترک وطن شدند؛ از این رو انصار می‌خواستند به اجبار، پسران و برادران خویش را مسلمان کنند و مانع رفتن آنها بشوند و به آنان می‌‌گفتند: باید بمانید و مسلمان شوید؛ اما آنها نمی‌پذیرفتند و می‌خواستند با آنها بروند؛ اینجا بود که آیۀ شریفۀ فوق نازل شد که اکراه و اجبار در پذیرش اسلام و ایمان وجود ندارد؛ چون آنها به رشد رسیده، هدایت را از ضلالت تشخیص می‌دهند. پیامبر(ص) به انصار فرمود: «پسران و برادران شما آزادند که یا شما را برگزینند که در این صورت از شمایند و یا آنها را انتخاب کنند که در این صورت از یهودیان‌اند»؛ ولی آنان با انتخاب یهودیان از پذیرش اسلام سرباز زدند و یهودیان مدینه را ترک کردند.۲۵

همچنین نقل شده است، روزی شخصی به نام صفان، نزد رسول‌ خدا(ص) آمد و درخواست کرد تا اجازه دهد مدت دو ماه در مکه بماند و درباره اسلام تحقیق کند و حقیقت و درستی این دین برایش روشن شود و ایمان بیاورد. پیامبرخدا(ص) فرمود: «من چهارماه به تو فرصت می‌دهم که آزادانه راه خود را انتخاب کنی».۲۶

احترام به افکار و نظرهای دیگران

پیامبر(ص) برای افکار و آرای دیگران، احترام قائل بود. آن حضرت در عهدنامه‌ای که در سال دوم هجرت برای مسیحیان نوشت، چنین آمده است: «من عهد می‌کنم کشیش و راهب آنان را تغییر ندهم و تارکان دنیا را از صومعه نرانم و هیچ تحقیری و تحمیلی بر آنها نخواهد شد و همچنین لشکریان ما اراضی آنها را اشغال نخواهند کرد، آنهایی که در خواست عدالت کنند، به آنها اعطا خواهد شد…».۲۷

این امر نشان می‌دهد که آن حضرت، خودکامه نبوند؛ بلکه از نظریات دیگران هم استفاده می‌کرد؛ چنان‌که در جنگ بدر بر اساس نظر و رأی «حباب بن منذر» عمل کرد و محل استقرار سپاه اسلام را به نقطه‌ای منتقل کرد که حباب پیشنهاد کرده بود.۲۸ همچنین در جنگ احد بنا به پیشنهاد یارانش برای جنگ با مشرکان به خارج از مدینه به منطقه‌ای به نام احد رفتند.۲۹

منابع:

  1. علامه طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان، قم، اسلامی، ۱۳۶۳ش، ج۷، ص ۵۰۴.
  2. سوره انسان، آیه ۳.
  3. سوره مدثر، آیه ۳۸.
  4. علامه طباطبایی، پیشین، ج ۱۰، ص ۳۷۰.
  5. سوره بقره، آیه ۱۸۸.
  6. سوره یوسف، آیه ۴۰.
  7. ابراهیمی، حسین؛ سیره نبی اعظم(ص)، قم، انتشارات ثقلین، ۱۳۸۶ش، ص ۴۴۰.
  8. همان، ص ۴۴۱.
  9. مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۲ش، چاپ دهم، ج ۱۲، ص ۴۲۰.
  10. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۳ ق، ص ۵۷۵.
  11. همان، ص ۳۵۴.
  12. بخاری، محمد؛ صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق، چاپ اول، ج۳، ص ۱۴۹.
  13. مسلم، صحیح مسلم، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۶ق، چاپ اول، ج۷، ص ۴۸.
  14. ابن‌هشام، عبدالملک، السیره النبویه، تحقیق و تعلیق: طه عبدالرئوف، مصر، مکتبه الازهریه، بی‌تا، ج۱، ص ۶۴۵.
  15. ابن‌اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا، ج۲، ص ۲۸۱- ۲۸۳.
  16. ربانی گلپایگانی، علی؛ آزادی و دمکراسی از دیدگاه اسلام و لیبرالیسم، قم، موسسه مذاهب، ۱۳۸۲ش، چاپ اول، ص ۱۷۲ و ابن‌سعد، طبقات الکبری، بیروت، دارصادر ، بی‌تا، ج ۸، ص ۱۰۱ و ابن‌کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، مکتبه المعارف، ۱۹۷۷م، ج۲، ص ۲۲۴.
  17. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
  18. ابن‌هشام، پیشین، ج۱، ص ۳۹۲.
  19. همو، سیر رسول الله، ترجمه رفیع‌الدین اسحاق، تهران، انتشارات خوارزمی، ۱۳۷۷ش، چاپ سوم، ج۱، ص ۴۸۱.
  20. مطهری، مرتضی؛ مجموعه آثار، قم، انتشارات صدرا، ۱۳۸۴ش، چاپ سوم، ص ۲۶۲.
  21. ابن‌هشام، سیره، پیشین، ج ۱، ص ۳۸۲.
  22. سورۀ اعراف، آیه ۱۷۹ و سوره انفال، آیه ۲۲.
  23. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ ق، ج ۷۱، ص ۳۲۷.
  24. سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۱.
  25. طباطبایی، محمدحسین؛ تفسیر المیزان، بیروت، موسسه الاعلمی، ۱۳۹۲ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۳۴۷.
  26. قربانی، زین العابدین: اسلام و حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۶ش، ص ۴۸۱.
  27. بلاذزی، ابی الحسن؛ فتوح البلدن، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق/ ۱۹۹۱م، ص ۶۵.
  28. ابن‌کثیر، اسماعیل؛ سیره النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، دار المعرفه، بیروت، ۱۳۹۳ق، ج۲، ص ۴۰۲.
  29. همان، ج۳، ص ۲۲.
   

 

آزادیآزادی اندیشهآزادی عقیدهاحترام به افکار دیگراندولت نبوی
Comments (0)
Add Comment