بسماللهالرحمنالرحیم
برخی از اقسام مساوات در سیره نبوی
نویسنده: گلشاد حیدری
منبع: دانشنامه پژوهه
اصل مساوات از جمله دستورهای اسلام است و پیامبر(ص) در تمام جنبههای زندگی، آن را به کار گرفت و همواره در تمام عملکردها به آن توجه داشت؛ مانند: مساوات در برابر قانون، تقسیم بیتالمال، مالیاتهای اسلامی، تحصیل علم، تصدی مشاغل و مناصب و … که برای نمونه به مواردی اشاره میشود:
مساوات اجتماعی
مساوات اجتماعی آن است که در یک جامعه میان انسانها از نظر نژاد، طبقه و حقوق اجتماعی، هیچ اختلاف و تمایزی نباشد و همه افراد از حقوق اجتماعی برابر بهرهمند باشند و همگان به یک دید نگاه شوند.
پیامبر(ص) برای اینکه بسیاری از رسوم جاهلی و برتریجوییهای نادرست و اختلافات طبقاتی برجایمانده، میان اعراب مسلمان را از میان بردارد، اقدامهای عملی زیادی در این باره انجام داد تا بر همگان روشن سازد که همه مسلمانان از نظر اجتماعی، مساویاند و فقیران و بردگان با بزرگان و ثروتمندان فرقی ندارند و همه با هم برابرند و هیچ تمایز و برتری بر یکدیگر ندارند. مهمترین نمونه آن ازدواج «جویبر» و«زَلفا» است.
جویبر اهل یمامه و مردی کوتاهقد، زشت و فقیر بود که بعد از مسلمانشدن به مدینه آمده بود. پیامبر(ص) برای در هم شکستن رسوم جاهلی وی را به خواستگاری دختر «زیاد بن لبید» از بزرگان و محترمان قبیله بنیبیاضه (یکی ازقبایل انصار) فرستاد و در جواب زیاد – که وی را همشأن و لایق ازدواج با دختر خود نمیدانست- فرمود:
«یا زیاد! جویبر مؤمن و المؤمن کفو للمؤمنه و المسلم کفو للمسلمه فزوجه یا زیاد و لا ترغب عنه؛۱ ای زیاد! جویبر، مؤمن است و مرد مؤمن، شایسته و همتای زن مؤمن است و مرد مسلمان، شایسته و همتای زن مسلمان است؛ پس با این ازدواج موافقت کن و مخالفت نکن»
همچنین پیامبر(ص) دختر عمه خود زینب دختر جحش را که نوه عبدالمطلب بود، به ازدواج زید، یعنی همان غلام آزاد شده خود درآورد. در این باره پیامبر(ص) به خانه زینب رفت و او را برای زید خواستگاری کرد.۲
پیامبر(ص) با این اعمال، اختلافات طبقاتی و خانوادگی و رسوم نادرست اجتماعی و برتریجوییهای نادرست را در هم شکست و همه مسلمانان را چه سیاه و چه سفید، چه برده و چه آزاد، و چه ثروتمند و فقیر را برابر و همکفو اعلام کرد و اینچنین، مساوات را در جامعه عینیت بخشید، تا همگان به او اقتدا کنند و بدانند که شرافت و برتری انسانها فقط به تقوا و کمالات معنوی است، نه پول، ثروت، نژاد و طبقه خاص.
مساوات در برابر قانون
یکی دیگر از نمونههای بارز مساوات در سیره رسولالله(ص)، برابری در اجرای قانون برای همگان بود. پیامبر(ص) این نوع مساوات را سخت پاس میداشت. در توصیف آن حضرت آمده است: «صاروا عنده فی الحق سواءً؛۳ همگان در قبال حق در نظرش یکسان بودند».
پیامبراکرم(ص) در اجرای قانون، ملاحظهای جز ملاحظه حق نمیکرد و اجازه هیچگونه تخطی از آن را به کسی نمیداد و حفظ آن را از عوامل حفظ سلامت جامعه و حکومت و عدول از آن را مایه تباهی جامعه و هلاکت میدانست؛ به همین سبب به شدت از تبعیض در اجرای قانون منع میکرد و میفرمود: «انما هلک بنواسرائیل لانهم کانو یقیمون الحدود علی الوضیع دون الشریف؛۴ بنیاسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره زیردستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میداشتند».
بنابراین اجازه نمیداد، هیچکس خود را فراتر از قانون بداند و هیچ چیز سبب زیر پاگذاشتن قانون شود.
نقل شده است که زنی از قبیله بنیمخزوم دزدی کرد. قریش درصدد برآمدند که نزد پیامبر(ص) شفاعت کنند و چون پیامبر(ص) را میشناختند، گفتند: «چه کسی جز اسامه که مورد علاقه پیامبر(ص) است شهامت این کار را دارد؟» سپس اسامه را شفیع قرار دادند و او در این باره با پیامبر(ص) صحبت کرد. پیامبر(ص) سخت خشمناک شد تا جایی که رنگ چهرهاش برافروخته شد و به اسامه فرمود: «آیا درباره حدی از حدود الهی شفاعت میکنی؟»۵ وی از سخن خویش پشیمان شد و معذرتخواهی کرد. به دنبال این قضیه، پیامبر(ص) خطبهای خواند و فرمود: «فإنما هلک الذین من قبلکم انهم کانوا اذا سرق فیهم الشریف ترکوه و اذا سرف فیهم الضعیف اقاموا علیه الحد و انیّ والذی نفسی بیده، لو اَن فاطمه بنت محمد سَرَقت ، فقطعت یدها؛۶ همانا پیشینیان هلاک شدند؛ زیرا اگر فردی بزرگ از ایشان دزدی میکرد، رهایش میکردند و اگر فردی ضعیف دزدی میکرد، بر وی حد جاری میکردند. سوگند به آن که جانم در دست اوست؛ اگر فاطمه دختر محمد نیز دزدی کرده بود، دست او را میبریدم؛ آنگاه قانون را درباره آن زن بنیمخزوم اجرا کرد».۷
این پایبندی رسولخدا(ص) به اجرای قانون و مساوات همه افراد در برابر آن به حدی بود که خود در آخرین روزهای زندگیاش در حالی که به شدت بیمار بود، به مسجد رفت و خطاب به جمع حاضر فرمود:
«ایها الناس فأنی … فیکم مراراً؛۸ ای مردم! من خدایی را که جز او خدایی نیست، در برابر شما میستایم. هر که در میان شما حقی برگردن من دارد، اکنون من؛ اگر تازیانهای(به ناحق) بر پشت کسی زدهام، این پشت من، بیاید و به جای آن تازیانه بزند و اگر کسی را دشنام دادهام، بیاید و دشنام دهد. زنهار که دشمنی درسرشت و در شأن من نیست. بدانید محبوبترین شما نزد من کسی است که اگر حقی برگردن من دارد، از من بستاند یا مرا حلال کند تا خدا را که دیدار میکنم، پاک و پاکیزه باشم و چنین میبینم که این درخواست، کافی نیست و لازم است چند بار در میان شما برخیزم و آن را تکرار کنم».
مساوات در تقسیم بیتالمال
حضرت رسولاکرم(ص) درباره حقوقی که به مسلمانان تعلق داشت، نیز تفاوتی قائل نمیشد و هیچ برتری و امتیازی برای عربها و غیر عربها قائل نبود و هیچگونه تفاوتی بین سفید و سیاه و یا توانگر و ناتوان نمیگذاشت؛ بلکه در دادن حق و حقوقی که به آنان تعلق داشت، همگان را به یک دیدمینگریست و به طور مساوی بین آنان تقسیم میکرد؛ چنانکه در تقسیم غنایم جنگ بدر، هیچ امتیازی برای فرد خاصی قائل نشد و میان همه به طور مساوی تقسیم کرد.۹
مساوات در اخذ مالیاتهای اسلامی
یکی دیگر از نمادهای مساوات در سیره پیامبر(ص) برابری در مالیاتهای اسلامی چون: خمس، زکات و صدقات بود. این مالیاتهای اسلامی از همه کسانی که درآمد و داراییشان از مقدار مشخصی بالاتر میرفت، گرفته میشد و برای همه مسلمانان ثابت بود و هیچگونه امتیازات طبقاتی و نسبی در آن راه نداشت. بخش عمدهای از این مالیاتها برای تعادل اجتماعی و طبقاتی، برای تأمین ناتوانان و نیازمندان اختصاص مییافت، تا به این طریق هم از تمرکز قدرت و ثروت در دست عدهای و فقر و محرومیت عدهای دیگر جلوگیری شود و به این وسیله، زمینه عدالت اجتماعی فراهم آید.۱۰
مساوات در تحصیل علم
از دیگر لوازم رعایت مساوات و برابری در یک جامعه آن است که امکانات رشد و کمال به طور یکسان و مساوی در اختیار همگان قرارگیرد که از مصادیق مهم و اساسی آن، فراهمبودن امکان تحصیل و تعلیم و تربیت است؛ یعنی در یک جامعه هر فردی بدون توجه به طبقهای خاص، فقط در سایه لیاقت و شایستگی و استعداد خود بتواند در راه تحصیل قدم بردارد و با تلاش خود به مراحل کمال و شایستگی برسد و بر اساس همین ویژگیهای عصر پیامبر(ص) است که آن حضرت میفرماید:
«طلب العلم فریضه علی کل مسلم؛۱۱طلب و فراگیری علم و دانش بر [نوع] مسلمانان واجب است».
پیامبر(ص) آنچنان به این امر توجه داشت که بهای آزادی اسرای باسواد جنگ بدر را آموزشدادن سواد به کودکان مسلمان قرار داد؛۱۲ به این ترتیب، هم اسیرانی که فدیه نداشتند تا در قبال آزادی خود بپردازند، آزاد میشدند و هم تعداد زیادی از کودکان مسلمان، خواندن و نوشتن میآموختند. آن حضرت به اندارهای به آموزش اهمیت میداد که میفرماید:
«اغد عالماً او متعلماً او محباً او متبعاً و لا تکن الخامسه فتهلک؛۱۳ روز خود را در حالی آغاز کن که دانشمند یا دانشجو یا شنونده دانش یا دوستدار دانش باشی و از گروه پنجم(خارج از این چهار گروه) مباش که هلاک و نابود میشوی».
اسلام، نگاه و رفتار طبقاتی را در همه امور زیر پا گذاشته و به هیچ کس اجازه نداده است که افراد را در فراگیری دانش بر مبنای ثروت و مکنت طبقهبندی کند و هیچگونه تبعیض در تعلیم و تربیت و امکانات آن در سیره نبوی پذیرفته نیست. این حرکت همگانی و اعلام مساوات در تحصیل علم در اوضاع و احوالی عینیت مییافت که دیدگاههای طبقاتی به شدت بر جامعه آن روز حاکم بود و دانش، خاص توانگران و قدرتمندان بود و محرومان و ناتوانان در کنار سایر محرومیتهای اجتماعی از علمآموزی محروم بودند؛ ولی در مدینه، شهر پیامبر(ص)، نشانی از این تبعیضها، به ویژه، محرومکردن استعدادها از فراگیری دانش نبود.
مساوات در تصدی شغلها و انجام مسئولیتها
از نمونههای دیگر مساوات در سیره رسولالله(ص) برابری در واگذاری مشاغل بر اساس اهلیت بود. آن حضرت در ابتدای ورود خود به مدینه، مسئولیتها را تقسیم کرد؛ به گونهای که همه به ترتیب به جهاد میرفتند. آن حضرت در این باره فرمود:
«و انّ کلّ غازیه غزت معنا یعقب بعضها بعضاً؛۱۴همه گروههای مسلمان که به ترتیب و تناوب به جنگ و جهاد میروند(و جنگ به یک گروه، دو مرتبه پشت سر هم تحمیل نخواهد شد)».
آن حضرت برای تعیین فرمانده در جنگها، تنها ملاحظه شایستگی، توانایی و تدبیر افراد را میکرد و به سن و حسب و نسب بیتوجه بود؛ همانگونه که در جنگ مؤته چنان کرد و زید بن حارثه که از این امتیاز، بیبهره بود، یکی از فرماندهان جنگ بود.۱۵
آن حضرت با این عملکرد خود، راه کمال را برای همه، حتی زنان گشود؛ زیرا تا آن زمان این راه برای آنان بسته بود. زنان در پرتو اسلام در تمامی صحنههای سیاسی، اجتماعی و نظامی حضور یافتند و در عرصههای گوناگون، شایستگیهای خود را نشان دادند که از جمله آنان سمیه اولین شهید اسلام بود که با پایداری خود در مقابل مشرکان مکه، الگوی بردباری و ایستادگی شد.۱۶
صفیه دختر عبدالمطلب هم از جمله زنانی بود که در صحنههای نظامی در جنگ احد و خندق حضور فعال داشت.۱۷ نسیبه دختر کعب، معروف به امعماره هم از زنان فعالی بود که در صحنههای اجتماعی و نظامی زیادی چون: صلح حدیبیه، بیعت رضوان، غزوه خیبر، غزوه حنین و … حضور فعال و چشمگیر داشته است.۱۸
منابع:
- علامه حلی، تذکره الفقها، بیجا، منشورات المکتبه المرتضویه؛ اخبارآلاثار الجعفریه، بیتا، ج۲، ص۶۰۵
و ۶۰۶.
- طبرسی، الاحتجاج، تحقیق سید محمد باقر خراسانی، نجف، دارالنعمان للطباعه والنشر،۱۳۸۶ق، ج۲،
ص۲۲۳ و شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا(ع)، تحقیق شیخ حسین الاعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۱۰ق، ج۱۸، ص۲۲۴.
- بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول،۱۴۱۷ق،
ج۱، ص۳۸۸ و محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمد مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ اندیشه، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۳۲۶.
- تمیمی مغربی، نعمان بن محمد؛ دعائم الاسلام، مصر، دارالمعارف، ۱۳۸۵ق، ج۲، ص۴۴۲.
- ابنعبدالبر، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن محمد ، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، تحقیق علی محمد
البجاوی، بیجا، بینا، چاپ اول، ۱۹۹۲م، ج۴، ص۱۸۹۲.
- مقریزی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد بن الحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول،
۱۴۲۰ق، ج۱۰، ص۲۶ و ابنسعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمدعبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیتا، ج۴، ص۵۲ و صالحی شامی، یوسف، سبل الهدی، تحقیق عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق، ج۹، ص۱۹۶ و بیهقی، احمد بن حسین، دلایل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، چاپ اول، ۱۴۰۵ق، ج۵، ص۸۸.
- همان.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق نخبه من العلماء، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات،
بیتا، ج۲، ص ۴۳۲ و ابنعساکر، تاریخ مدینه دمشق، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالفکر للطباعه والنشر، ۱۴۱۵ق، ج۴۸، ص۴۲۳.
- طبری، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۹۷۶.
- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره اجتماعی، سیره نبوی، منطق عملی، دفتردوم، تهران، سازمان چاپ و
انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش، ص۴۱۸.
- کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۱، ص۳۰ و ۳۱ و تمیمی مغربی، نعمان بن محمد ، دعائم الاسلام، ج۱، ص۸۳.
- ابنسعد، الطبقات الکبری، پیشین، ج۲، ص۱۹.
- فسوی( البسوی)، ابو یوسف یعقوب بن سفیان، المعرفه و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت،
المؤسسه الرساله، چاپ دوم، ۱۴۰۱ق، ج۳،ص ۳۹۸.
- شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۴۰۹ق، ج۱۵، ص ۶۸ ؛ کلینی، یعقوب، الکافی،
تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۵، ص۳۱ و شیخ طوسی، التهذیب، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش، ج۶، ص ۶۴۰.
- مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، مکتبه الثقافه الدینیه، بیتا، ج۴، ص ۲۳۱ و ابنهشام، السیره
النبویه، ترجمه سید هاشم رسولی، ج۲، ص۲۴۸.
- ابن عبدالبر، محمد، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج۴، ص ۱۵۸۹ و ابن سعد، محمد، پیشین، ج۴،
۱۰۱.
- ابن عبدالبر، محمد، پیشین، ج۲، ص ۵۷۵.
- ابناثیر، اسد الغابه فی معرفه الصحابه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق، ج۶، ص۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف،
تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۷ق، ص ۲۵۰ و مقریزی، همان، ج۱، ص۵۳.