روابط خارجی در سیره پیامبر(ص)

پیامبر گرامی(ص) پس از هجرت به مدینه و تأسیس دولت اسلامی، به تنظیم روابط خود با سرزمین‌های مجاور پرداخت. منظور از روابط خارجی مجموعه تعاملات و برخوردهای پیامبر(ص) به عنوان حاکم اسلامی، با سایر حکومت‌ها و ساکنان قلمروهای دیگر است که بی‌تردید اصول و ضوابطی بر این روابط حاکم بود. به نظر می‌رسد چند اصل بر روابط خارجی پیامبر(ص) حاکم بوده است

371

روابط خارجی در سیره پیامبر(ص)

نویسنده: معصومه اخلاقی

منبع: دانش‌نامه پژوهه

پیامبر گرامی(ص) پس از هجرت به مدینه و تأسیس دولت اسلامی، به تنظیم روابط خود با سرزمین‌های مجاور پرداخت. منظور از روابط خارجی مجموعه تعاملات و برخوردهای پیامبر(ص) به عنوان حاکم اسلامی، با سایر حکومت‌ها و ساکنان قلمروهای دیگر است که بی‌تردید اصول و ضوابطی بر این روابط حاکم بود. به نظر می‌رسد چند اصل بر روابط خارجی پیامبر(ص) حاکم بوده است:

دعوت

– ارسال هیأت‌های تبلیغی به دیگر مناطق

– پذیرش هیأت‌های سیاسی

– انعقاد پیمان‌های سیاسی

– جهاد با دشمنان

  1. دعوت:

اولین اقدام پیامبر(ص) پس از تشکیل حکومت اسلامی، در راستای روابط خارجی، ارسال نامه‌هایی به سوی امیران آن زمان بود. پیامبر(ص) در این نامه‌ها ایشان را از نبوت خود آگاه کرده و به اسلام دعوت نموده بود. در این واقعه که در سال هفتم هجری روی داد، حضرت رسول(ص) سفیران خود را به سوی شش تن از پادشاهان و امرا که عبارت بودند از: قیصر روم، حکمران مصر(مقوقس)، فرمانروای سوریه( حارث بن ابی شمر)، پادشاه ایران( خسروپرویز)، پادشاه حبشه(نجاشی) و حکمران یمامه (هوذه بن علی)، فرستاد.

پادشاه ایران و حکومت یمامه سفیر پیامبر(ص) را با سخنان درشت بازگرداندند. اما هراکلیوس و مقوقس فرستاده پیامبر(ص) را به گرمی پذیرفتند؛ گرچه اسلام نیاوردند؛ اما نمایندگان را همراه هدایایی بازگرداندند.۱ در سال بعد نیز سفرایی به بحرین و عمان فرستاد که این دو امیر ایمان آوردند و جزیه رعایای غیر مسلمان خود را پرداختند. پادشاه حبشه که با مسلمانان روابط خوبی داشت و به جهت سکونت مسلمانان مهاجر به این سرزمین با اسلام آشنا بود، از سفیر پیامبر به گرمی استقبال کرد و به گفته‌ی ابن سعد مسلمان شد.۲

پیامبر(ص) به موازات مکاتبه با سران و زمامداران جهان نامه‌ای به اسقف نجران نوشت و ایشان را به اسلام دعوت کرد و خواست در صورت عدم قبول آن به مسلمانان جزیه بدهند. اسقف نجران پس از دریافت نامه پیامبر اسلام(ص) شورایی با شرکت بزرگان نجران و شخصیت‌های مذهبی تشکیل داد و هیأتی را برای بررسی اوضاع به مدینه فرستاد. مذاکره ایشان با پیامبر به قرار مباهله پیامبر(ص) و آنان منجر شد که البته اسقف با مشاهده همراهان پیامبر از مباهله منصرف شده و به پرداخت جزیه تن داد.۳

  1. ارسال هیأت‌های تبلیغی:

خیبر مجموعه چند قلعه یهودی‌نشین در نزدیکی مدینه بود که مردم آن به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و همواره به دشمنی و توطئه علیه مسلمانان می‌پرداختند. در سال ۶ هجری یهودیان به تحریک سلام بن ابی‌الحقیق از بزرگان یهود بنی‌نضیر که به خیبر مهاجرت کرده بودند، تصمیم حمله به مدینه را گرفتند. پیامبر برای رفع این معضل گروهی را به رهبری عبدالله بن رواحه نزد آنان فرستاد و در صدد جلب موافقت آنان برآمد. ایشان پس از مذاکره تصمیم گرفتند هیأتی را همراه عبدالله بن رواحه نزد پیامبر(ص) بفرستند. از این روی یسیر بن رزام، بزرگ قبیله غطفان و گروهی از ایشان همراه ابن رواحه عازم مدینه شدند. اما در نیمه راه پشیمان شده و در صدد قتل مسلمانان برآمدند. ضمن درگیری دو طرف، یسیر بن رزام و همراهانش کشته شدند و کوشش‌های صلح طلبانه پیامبر(ص) نافرجام ماند.۴

پیامبر(ص) پیش از تأسیس حکومت مدینه نیز اقدام به سفرهای تبلیغی می‌نمود. از جمله سفر ایشان به طائف در سال۱۰ هجری که البته با استقبال بزرگان این شهر همراه نبود.۵ علاوه بر این هیأت‌هایی را برای دعوت قبایل اطراف مدینه چون کنده، کلب، بنی‌حنیفه و بنی‌عامر فرستاد.۶ همچنین فرستادن مصعب بن عمیر به مدینه در سال ۱۲ هجری پس از پیمان عقبه که به اسلام آوردن مردم مدینه منجر شد.۷

  1. پذیرش هیأت‌های سیاسی

پس از استقرار حکومت اسلامی در مدینه و تثبیت قدرت مسلمانان و اسلام آوردن بسیاری از قبایل عرب در سال نهم هجری هیأت‌هایی از سوی برخی قبایل مهم عرب به سوی مدینه آمدند. گروه بسیاری از این هیأت‌های نمایندگی که در تاریخ اسلام تحت عنوان «وفد» از آنها یاد شده است، با پیامبر(ص) دیدار و مذاکره کردند. این ملاقات‌ها سبب شد تا گروهی مسلمان شوند و به تبلیغ دین جدید بپردازند. این سال «عام الوفود» نام گرفت.

از جمله‌ی این هیأت‌ها فرستادگان بنى‌تمیم، بنى‌عامر، بنى‌سعد بن بکر، عبدالقیس، جارود بن عمرو، بنى‌حنیفه و‌ طى بودند. پیامبر(ص) ایشان را به گرمی می‌پذیرفت و پذیرایی می‌کرد، سپس اسلام را بر ایشان عرضه می‌داشت که بسیاری از آنان اسلام را پذیرفته و به سرزمین خویش بازگشتند.۸ همچنان که در آیات سوره نصر این خبر به پیامبر(ص) داده شده بود که: «هنگامى که فتح و یارى خدا فرا رسد در آن روز مردم را بنگرى که فوج فوج در دین خدا داخل شوند، در آن وقت به ستایش پروردگارت تسبیح‌گوى و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است».۹

  1. انعقاد معاهدات سیاسی

پیامبر(ص) در مواردی پیمان‌های سیاسی با دیگر واحدهای سیاسی منعقد می‌کردند. طبق آیه «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها».۱۰ این کار مشروعیت دینی داشت در قرآن به وفاداری به مفاد پیمان‌ها مورد تأکید قرار گرفته و گفته شده است: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ؛۱۱ ای کسانی که ایمان آورده‌اید به پیمان‌ها وفا کنید» و «أَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ کانَ مَسْؤُلاً؛۱۲ به عهد خود وفا کنید که از آن سؤال می‌شود». پیامبر و مسلمین طبق دستور خداوند ملزم به رعایت تعهدات پیمان‌ها بودند. البته این روابط و معاهدات نمی‌بایست بر استقلال و حاکمیت مسلمانان آسیب وارد کرده و باعث تسلط کفار می‌شد( نفی سبیل).۱۳

مهمترین صلح پیامبر(ص)، پیمان صلح «حدیبیه» بود که در سال ۶ هجری بین مکه و مدینه بسته شد. طرفین این پیمان متعهد شدند به مدت ده سال از تعدی به منافع یکدیگر و هم‌پیمانان ایشان خودداری کنند. مسلمانان بتوانند آزادانه حج به جای آورند و دیگر مسلمانی در مکه مورد آزار و اذیت قرار نگیرد.۱۴ قریش با انعقاد این صلح جامعه اسلامی را به رسمیت شناخت و از آن پس روز به روز بر شمار مسلمانان افزوده شد به طوری که دو سال بعد عدد مسلمانان به ده هزار تن رسید.۱۵

یکی از بندهای پیمان حدیبیه این بود که اگر یکی از افراد قریش بدون اجازه بزرگ خود نزد پیامبر(ص) آید، باید او را به قریش بازگرداند. پیامبر(ص) بر اساس همین بند از معاهده افراد تازه مسلمانی را که از آزار و شکنجه مشرکان به مدینه فرار کرده بودند به مکه بازگرداند.۱۶

  1. جهاد با دشمنان:

گرچه پیامبر(ص) می‌کوشید با قلمروهای دیگر روابط صلح‌آمیز برقرار کند و زمینه‌های دعوت آنان را فراهم سازد؛ اما گاه جهاد گریز ناپذیر می‌نمود. جهاد با دشمنان در صورتی که ایشان قصد تعدی به حقوق مسلمانان را داشتند، از اصول حاکم بر روابط خارجی پیامبر(ص) بود. آیات فراوانی از قرآن بر این اصل تأکید کرده است. جهاد در کنار ایمان به خدا و هجرت در راه او به عنوان وسیله جلب رحمت الهی معرفی شده.۱۷ از پیامبر خواسته شده بر منافقین و کفار سخت گیرد؛۱۸ البته تأکید شده است پس از آن که از آیین نادرست خود دست برداشتند تعدی بر آنان ممنوع است.۱۹

بر این اساس پیامبر گرامی در طول حیات خویش علیه کفار و مشرکانی که حاضر به صلح با مسلمانان و داشتن زندگی مسالمت‌آمیز با آنها نبودند، بارها دست به جهاد زد. غزوات پیامبر(ص) عمدتاً در دوران حضور ایشان در مدینه بود که هنوز حکومت نوپای اسلامی از قدرت کافی برخوردار نبود و دشمنان به قصد از بین بردن حکومت اسلامی جنگ را بر مسلمانان تحمیل می‌کردند.

منابع:

  1. ابن سعد، محمد ؛ الطبقات الکبرى، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۱۹۹.
  2. همان.
  3. یعقوبی، احمد بن أبى یعقوب؛ تاریخ الیعقوبى، بیروت ، دار صادر، بى تا.، ج۲، صص۸۲-۸۳.
  4. ابن هشام، عبد الملک؛ السیره النبویه، تحقیق مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبد الحفیظ شلبى، بیروت، دار المعرفه، بى تا ، ج۲،صص۶۱۸-۶۱۹.
  5. ابن سعد، پیشین، ج۱، ص۱۶۴.
  6. ابن کثیر دمشقى، اسماعیل بن عمر ؛ البدایه و النهایه، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷، ج۳، ص۱۴۶.
  7. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، ۱۳۸۷، ج۲، ص۳۵۷.
  8. ابن هشام، پیشین، صص۵۵۹-۵۶۳.
  9. إِذا جاءَ نَصْرُ الله وَ الْفَتْحُ وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دِینِ الله أَفْواجاً، فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً (سوره نصر، آیات۱-۳).
  10. انفال، آیه ۶۱.
  11. مائده، آیه ۱.
  12. اسراء، آیه ۳۴.
  13. لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلا (خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان تسلّطى نداده است). نساء آیه ۱۴۱.
  14. طبری، پیشین، ج۳، ص۴۳.
  15. جمعی از نویسندگان زیر نظر صادق آیینه وند، تاریخ اسلام، قم، معارف، ۱۳۸۲، ص۱۱۲.
  16. ابن اثیر، عزالدین علی؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر – دار بیروت، ۱۳۸۵، ج۲، ص۲۰۴.
  17. بقره، آیه ۲۱۸.
  18. تحریم، آیه ۹.
  19. بقره، آیه ۱۹۳.
   

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.