بازی با کودکان در سیره نبوی

یکی از لوازم اساسی به منظور رشد روحی و جسمی کودکان بازی کردن است، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازی کودکان شرکت می‌کرد و با آنان هم‌بازی می‌شد، و می فرمود هرکس کودکی داشته باشد باید با او مانند خودش رفتار کند؛ در این مقاله بازی پیامبر با امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) و دیگر کودکان و سیره پیامبر در برخورد با کودکان را بررسی می‌کنیم.

440

بازی با کودکان در سیره نبوی

منبع: ویکی فقه

یکی از لوازم اساسی به منظور رشد روحی و جسمی کودکان بازی کردن است، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازی کودکان شرکت می‌کرد و با آنان هم‌بازی می‌شد، و می فرمود هرکس کودکی داشته باشد باید با او مانند خودش رفتار کند؛ در این مقاله بازی پیامبر با امام حسن و امام حسین (علیهم‌السلام) و دیگر کودکان و سیره پیامبر در برخورد با کودکان را بررسی می‌کنیم.

۱بازی و رشد روحی و جسمی کودک

یکی از لوازم اساسی به منظور رشد روحی و جسمی کودکان بازی کردن است. بازی با وسایل گوناگون و متناسب، از ابزار بروز خلاقیت و استعداد کودکان است. در این میان نقش والدین و بزرگترها در جهت دادن به بازی کودکان و تشویق آنان به بازی‌های مفید بسیار مهم و مؤثر است. به این منظور شرکت والدین در بازی بچه‌ها و همبازی شدن با آنها، علاوه بر رفع تنهایی کودکان، می‌تواند بر نشاط و  صمیمیت بین کودک و والدین تاثیر مثبت بگذارد؛ به همین منظور است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در بازی کودکان شرکت می‌کرد و با آنان همبازی می‌شد، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده است که ایشان فرمودند: «مَن کانَ عِندَهُ صَبِیٌ فَلیَتَصابَ لَه»؛۱و۲ هر کس کودکی داشته باشد باید با او مانند خودش رفتار کند.

۲ – بازی پیامبر با امام حسین

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خود را از این مسأله مستثنی نمی‌دانستند و در برخی مواقع به بازی کردن با کودکان می‌پرداختند، در یکی از روزها یَعلی عامری که از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، به منظور شرکت در ضیافتی که به آن دعوت شده بود از منزل خود خارج شد و در راه به حسین (علیه‌السّلام) برخورد که به همراه کودکان مشغول بازی بودند، در این هنگام پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز به همراه اصحاب خودشان از منزل خارج شدند و حسین (علیه‌السّلام) را به همراه کودکان مشاهده کردند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در حالی که آغوش خودشان را برای حسین (علیه‌السّلام) باز کرده بودند به سمت ایشان رفتند؛ اما حسین (علیه‌السّلام) به این سو و آن سو می‌رفتند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز خنده کنان به دنبال او می‌دویدند تا او را بگیرند، تا این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حسین (علیه‌السلام) را گرفتند و یک دست خودشان را پشت سر و دست دیگر را زیر چانۀ ایشان گذاشتند و لب حسین (علیه‌السّلام) را بوسیدند.
«عَنْ یَعْلَی الْعَامِرِیِّ اَنَّهُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) اِلَی‌ طَعَامٍ دُعِیَ اِلَیْهِ فَاِذَا هُوَ بِحُسَیْنٍ ع یَلْعَبُ مَعَ الصِّبْیَانِ فَاسْتَقْبَلَهُ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اَمَامَ الْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَیْهِ فَطَفَرَ الصَّبِیُّ هَاهُنَا مَرَّهً وَ هَاهُنَا مَرَّهً وَ جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)یُضَاحِکُهُ حَتَّی اَخَذَهُ فَجَعَلَ اِحْدَی یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَ الْاُخْرَی تَحْتَ قَفَائِهِ وَ وَضَعَ فَاهُ عَلَی فِیهِ وَ قَبَّلَه».۳

۳ – تعجب از بازی با کودک

بازی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با کودکان در میان مردم به گونه‌ای بود که تعجب برخی را برمی‌انگیخت، در این باره آمده است:
«کان رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یدلع لسانه للحسین فیری الصّبی حمره لسانه فیهش الیه، فقال عیینه بن بدر الازدی اراک تصنع هذا بهذا، فواللّه، انّه لیکون لی الولد قد خرج وجهه، و ما قبّلته، فقال رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم): من لا یرحم لا یرحم». (برخی از نقل‌ها با تفاوت نقل شده است.)۴،۵،۶،۷و۸
روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشغول بازی با حسین (علیه‌السّلام) بودند و زبان خودشان را برای او بیرون می‌آوردند و هنگامی که کودک این رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را می‌دید به سمت ایشان می‌دوید، در این هنگام مردی به نام عُیَینَه بن بدر که شاهد بازی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با امام حسین (علیه‌السّلام) بود، از این رفتار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شگفت زده شد و خطاب به ایشان عرض کرد: به خدا سوگند فرزندم مرد شده و صورت او دارای محاسن گشته است، اما من تاکنون حتی برای یک بار هم او را نبوسیده‌ام، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که از رفتار آن مرد ناراحت شده بودند فرمودند: کسی که رحم و عطوفت نداشته باشد، مورد مهر و عطوفت قرار نخواهد گرفت!

۴رفتار پدرانه

رفتار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با کودکان به گونه‌ای بود که آنان هیچ محدودیتی در نوع رابطه با ایشان نداشتند، به گونه‌ای که حسنین (علیه‌السّلام) بر پشت پیامبر سوار می‌شدند و در حالی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) چهار دست و پا راه می‌رفتند به ایشان «حل حل» (کلمه‌ای است برای حرکت سریع شتران) می‌گفتند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم خطاب به آنان می‌فرمود: شتر شما چه شتر خوبی است!

«عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى النَّبِیِّ (ص) وَ هُوَ یَمْشِی عَلَى أَرْبَعٍ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ عَلَى ظَهْرِهِ وَ یَقُولُ نِعْمَ الْجَمَلُ جَمَلُکُمَا وَ نِعْمَ الْحَمْلَانِ أَنْتُمَا».۹،۱۰،۱۱و۱۲

۵تقدم بازی بر نماز

سیره رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در محبت به کودکان به حدی بود که علاوه بر همبازی شدن با آنان و نادیده گرفتن موقعیت، با فروتنی به بازی با آنها می‌پرداخت و این در حالی بود که زمان نماز فرا رسیده بود و مردم در انتظار اقامۀ نماز به امامت ایشان بودند. در یکی از روزها که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به منظور خواندن نماز جماعت عازم مسجد بودند، در راه به گروهی از کودکان برخوردند که در حال بازی کردن بودند، بچه‌ها با دیدن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دست از بازی کشیدند و به سوی ایشان رفتند و به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفتند؛ «کن جملی»! شتر من باش، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخواست کودکان را اجابت کردند و مشغول بازی با آنها شدند و این درحالی بود که مردم در مسجد در انتظار ایشان بودند.
بلال که در مسجد همراه مردم منتظر ورود رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود، با مشاهدۀ تأخیر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سمت خانه ایشان حرکت کرد، او در راه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید و با دیدن صحنۀ بازی کردن ایشان با کودکان خواست تا بچه‌ها را از اطراف ایشان دور کند؛ اما رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مانع شدند و فرمودند: برای من دیر شدن زمان اقامۀ نماز از ناراحتی کودکان بهتر است. سپس از بلال خواستند تا به خانۀ ایشان برود و برای کودکان چیزی تهیه نماید تا به این ترتیب بچه‌ها حضرت را رها کنند، بلال رفت و از منزل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تعدادی گردو پیدا کرد و به محضر ایشان بازگشت، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گردوها را از بلال گرفتند و به بچه‌ها فرمودند: آیا شتران خود را به این گردوها می‌فروشید؟ کودکان نیز با دیدن گردوها، آنها را از دست پیامبر گرفتند و ایشان را رها کردند.۱۳

 

۶تماشای بازی

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) علاوه بر همبازی شدن با فرزندان و کودکان، به تماشای بازی آنان می‌نشستند و آنان را تشویق نیز می‌کردند.
از امام علی (علیه‌السّلام) [این داستان از افراد مختلفی نقل شده است] نقل شده است که روزی حسنین (علیه‌السّلام) مشغول کشتی گرفتن نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند. در هنگامۀ مسابقه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به حسن (علیه‌السّلام) فرمود: زود باش حسن! من به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عرض کردم؛ یا رسول الله! آیا بزرگتر را بر علیه کوچکتر یاری می‌دهید؟ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در پاسخ من فرمودند: جبرئیل می‌گوید حسین زود باش و من می‌گویم حسن زود باش!
عَنْ عَلِیٍّ (علیه‌السّلام) ‌ قَالَ: بَیْنَمَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ یَصْطَرِعَانِ عِنْدَ النَّبِیِّ (ص) فَقَالَ النَّبِیُّ (ص) هَیِّ یَا حَسَنُ فَقُتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ تُعِینُ الْکَبِیرُ عَلَی الصَّغِیرِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جَبْرَئِیلُ یَقُولُ هَیِّ یَا حُسَیْنُ وَ اَنَا اَقُولُ هَیِّ یَا حَسَن.۱۴،۱۵،۱۶،۱۷و۱۸

۷بازی پس از بازگشت از سفر

محبت و انس و دوستی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با کودکان به گونه‌ای بود که لطف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در همه زمان‌ها شامل آنان می‌شد؛ حتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پس از بازگشت از سفرهای خودشان به سراغ کودکان می‌رفتند و با آنان به بازی می‌پرداختند.
سیرۀ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن بود که هرگاه از سفر بازمی‌گشتند به سراغ کودکان می‌رفتند و به بازی با آنها می‌پرداختند. ایشان پس از سفر و در راه به کودکان بر می‌خوردند و به اصحاب خود دستور می‌دادند تا کودکان را بلند کنند و به سوی ایشان ببرند، سپس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برخی از کودکان را در آغوش خودشان و برخی را هم در پشتشان سوار می‌کردند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نه تنها خود به بازی می‌پرداختند، بلکه اصحاب را نیز دعوت می‌کردند تا کودکان را در آغوش گیرند.
پس از اتمام بازی و رفتن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از نزد کودکان، آنها بر یکدیگر دیگر فخر فروشی می‌کردند و بعضی بر بعضی دیگر می‌گفتند: رسول خدا مرا در آغوش خود گرفت اما تو را بر پشت خویش سوار کرد! بعضی دیگر هم می‌گفتند: رسول خدا به اصحابش دستور داد تا تو را در پشت سرشان سوار کنند.
«کانَ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یَقدِمُ مِنَ السَّفَرِ فَیَتَلَقّاهُ الصِّبیانُ فَیَقِفُ لَهُم، ثُمَّ یَامُرُ بِهِم فَیُرفَعونَ اِلَیهِ، فَیَرفَعُ مِنهُم بَینَ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ویَامُرُ اصحابَهُ ان یَحمِلُوا بَعضَهُم، فَرُبَّما یَتَفاخَرُ الصِّبیانُ بَعدَ ذلِکَ فَیَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: حَمَلَنِی رَسولُ اللّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بَینَ یَدَیهِ، وحَمَلَکَ انتَ وَراءَهُ، ویَقولُ بَعضُهُم: امَرَ اصحابَهُ ان یَحمِلوکَ وَراءَهُم».۱۹و۲۰

پانویس:

  1. شیخ صدوق، محمد بن علی، من لا‌یحضره الفقیه، ج‌۳، ص۴۸۳-۴۸۴
  2. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل ‌الشیعه، ج۲۱، ص۴۸۶
  3. ابن قولویه قمی، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، ‌ص۵۱، نجف، انتشارات مرتضوی، ۱۳۵۶ه.ش، چاپ اول
  4. ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۱۱۳، قم، مکتبه فقیه، ‌ چاپ اول
  5. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج۷، ص۱۱۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول
  6. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود وعلی محمد معوض، ج۱۱، ص۷۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول
  7. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، تحقیق عمرعبدالسلام تدمری، ج۱، ص۴۸۷، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۳ه.ق، چاپ دوم
  8. جزری، ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث و الاثر، ج۲، ص۱۳۰، قم، اسماعیلیان، ۱۳۷۶ه.ش، چاپ چهارم
  9. خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، شرف المصطفی، ج۵، ص۲۹۵، مکه، دار البشائر الاسلامیه، ۱۴۲۴ه.ق، چاپ اول
  10. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۱۵۰
  11. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی طالب علیه‌السّلام، ج۳، ص۱۵۸
  12. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق‌، ج۱۳، ص۲۱۶، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ه.ق
  13. عوفی، سدید الدین محمد، جوامع الحکایات و لوامع الروایات، ص۳۰، تهران، نشر ابن سینا، ۱۳۴۰ه.ش، چاپ اول، باب دوم از قسم دوم
  14. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقاتالکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، خامسه۱، ص۲۸۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ه.ق، چاپ اول
  15. حِمیَری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۱۰۱
  16. ابن شهر آشوب، محمد، مناقب آل ابی‌طالب علیه‌السّلام، ج۳، ص۱۶۲
  17. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینه دمشق‌، ج۱۳، ص۲۲۳، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ه.ق
  18. ابن عساکر، علی بن حسن، ترجمه الامام الحسن علیه‌السّلام، تحقیق الشیخ محمد باقر المحمودی، ص۱۰۹، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه والنشر، ۱۴۰۰ه.ق، چاپ اول
  19. خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، ‌شرف المصطفی، ج۴، ص۳۷۰، مکه، دار البشائر الاسلامیه، ۱۴۲۴ه.ق، چاپ اول
  20. فیض کاشانی، محسن، المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح و تعلیق علیاکبر غفاری، ج۳، ص۳۶۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی چاپ دوم
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.