الگوی تمدّنی اسلام در سیره نبوی با تکیه بر آیات قرآن کریم
نویسندگان:
مهدی رضازاده جودی، کارشناس بینالملل وزارت علوم، تحقیقات و فناوری
محمد کاظم رضازاده جودی؛ عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی
منبع: پژوهشنامه معارف قرآنی، مقاله ۶، دوره ۶، شماره ۲۰، خرداد ۱۳۹۴، صفحه ۱۸۹-۱۶۶
چکیده |
محمّد رسولالله(ص)، تحوّلاتی اساسی در جامعه عربستان پدید آورد که منجر به شکلگیری فرهنگ و تمدّن اسلامی گردید. الگوی تمدّنی رسولالله(ص) در گذار از جامعه جاهلی به جامعهای اسلامی، نمونهای درخشان در تاریخ بشری است. مهمترین عناصر در این الگو عبارتند از: الف) تحوّل درونی انسان که مبتنی بر دو رکن اندیشه و اراده است. تغییر ساختارهای اجتماعی و سیاسی در اندیشه اسلامی، تابعی از تغییر در شالوده روانی انسان است که اساس همه تحوّلات بشری محسوب میشود. ب) گزینش غایت اصلی: تغییر درونی انسان سازوکاری دارد که از طریق گزینش غایتها صورت میگیرد. غایتها و اهداف، نیروی محرّکه تاریخ است. این نوشتار به روش توصیفی ـ تحلیلی به بیان الگوی تمدّنی اسلام با استفاده از آیات قرآن کریم میپردازد. در این الگو، خدا مهمترین غایت انسان است که برتر و مطلق است. به همین دلیل، اهداف و آرمانهای انسان نیز برتر و بینهایت بوده، او همواره مسئولیّتپذیر، متحوّل و در حرکتی مستمر خواهد بود. علاوه بر این، رویکرد جامع به توسعه، توانمندی فراگیر و اصل تسامح و تساهل، عناصر تکمیلکننده الگوی تمدّنی اسلاماَند. در پرتو این اصول، میتوان به شاخصهای عمده تمدّن اسلامی در سیره نبوی، مانند جایگاه انسان در توسعه، تشکیل دولت و تغییر روابط اقتصادی دست یافت. |
بعثت رسولالله(ص) نقطه آغاز تحوّلی بزرگ در جامعه بشری است؛ تحوّلی که بر اساس جهانبینی الهی اسلام، زمینهساز شکلگیری فرهنگ و تمدّنی گردید که به نام فرهنگ و تمدّن اسلامی شناخته میشود. بازشناسی عوامل و شرایط تکوین چنین تمدّنی با نگاه به سیره نبوی و الگوی تمدّنساز آن حضرت در گذر از جامعه جاهلی به جامعه نوین اسلامی و بازشناسی آیات مربوط، ضرورتی است که نه تنها سبب شناسایی اصول و مبانی تمدّنسازی دینی میشود، بلکه میتواند مبنایی برای طرّاحی الگوی توسعه دینی در جامعه مدرن و پُستمدرن کنونی باشد؛ جامعهای که با چالشهای معرفتی، هویّتی و مدیریّتی گوناگونی مواجه است.
عوامل تحوّلات تاریخی ـ اجتماعی که منجر به شکلگیری تمدّنها میگردد، از نظر قرآن و سیره نبوی چیست؟ باور انسان به مبداء نخستین هستی چه تأثیرهایی بر دگرگونیها خواهد داشت؟ نقش و جایگاه انسان در رویدادها چگونه تبیین و تفسیر میگردد؟ مبانی و اصول تمدّنی اسلام که رسول خدا(ص) در پدید آوردن جامعه اسلامی به اجرا درآورد، کدامند؟ اینها پرسشهایی است که این مقاله با تحلیل و واکاوی مفهومی آیات قرآن کریم و بررسی مجموعه اقدامات رسولالله(ص) در پی یافتن پاسخ آنهاست. در پیشینه پژوهش، درباره تمدّن اسلامی، عناصر و مؤلّفههای آن به صورت عام، کتابهای متعدّدی نوشته شده است، امّا بررسی موضوع از منظر قرآن کریم و سیره نبوی نگارشهای اندکی وجود دارد؛ از جمله میتوان به کتاب سنّتهای تاریخی در قرآن اثر سیّد محمّدباقر صدر، جامعه و تاریخ از استاد مطهّری و بخشهایی از تفسیر المیزان اشاره کرد که این منبع اخیر به تبیین آیات مربوط به جریانها و تحوّلات جامعه انسانی در طول تاریخ میپردازد. در این مقاله، ابتدا مفهومشناسی تمدّن، عوامل و ویژگیهای آن بیان شده است و آنگاه الگوی تمدّنی اسلام، عوامل و شاخصهای آن با تکیه بر آیات قرآن کریم مطرح شده است. ۱ـ تمدّن، عوامل و ویژگیهای آن واژه «تمدّن» از ریشه «مُدُن» به معنای «دارا بودن اخلاق و آداب شهرنشینی» است (معلوف، ۱۹۵۶م.، واژه مُدُن). تمدّن در مفهوم وسیع خود، گاه مترادف با واژه فرهنگ به کار میرود و شامل مجموعه گستردهای از اعتقادها، دانشها، هنرها، اخلاق، قوانین، آداب و رسوم، تشکیلات و نهادهای اجتماعی میشود که به وسیله انسان در جامعه پدید آمده است و طیّ قرنها در یک یا چند جامعه توسعه و تکامل یافته است. در اصطلاحات علوم اجتماعی، واژه تمدّن در زبان انگلیسی معادل «Civilization» از کلمه «Civilis» به معنای «اهلِ شهر» است. در جامعهشناسی، تمدّن با شهرنشینی همراه است. اندیشهها و فعّالیّتهای فرهنگی جوامع، هنگامی در شمارِ تمدّن قرار میگیرند که شهرنشینی تشکیل شده باشد. به اعتقاد ویل دورانت، «تمدّن به معنای نظمی اجتماعی است که به دنبال آن خلاّقیّت فرهنگی پدید میآید» (ویل دورانت، ۱۳۷۸، ج ۱: ۱۶). هرچند ابنخلدون اصطلاح تمدّن را به کار نبرده است، امّا در توصیفی که از عمران شهرها ارائه میکند، مفهومی معادل تمدّن را مطرح میسازد. وی عمران را بر دو نوع بدوی و حضری (متمدّن) تقسیم، و نحوه پیدایش و تکامل تمدّنها را بیان کرده است، زندگی و رفاه اقشار مختلف مردم را در هر شهر، متناسب با میزان عمران و مدنیّت آن شهر دانسته است (ر.ک؛ ابنخلدون، ۱۳۳۷، ج ۲: ۷۱۳). شهرنشینی که نزدیک به چهار هزار سال پیش از مصر، ترکیه، هند و چین در اطراف دریای مدیترانه پدید آمده بود، به تدریج توسعه یافت و به اروپا و دیگر نقاط جهان کشیده شد. شهر محلّی برای برآوردن نیازهای افراد در سطحی گسترده و تجمّعی برای بهتر زیستن است (ر.ک؛ ارسطو، ۱۳۷۱: ۸). از نظر ارسطو، انسان به حکم طبیعت، اجتماعی (= دولتشهری) است و کسی که در دولتشهر زندگی نمیکند، موجودی یا فروتر از آدمی است، یا برتر از او و به همان مردی شبیه است که هومر در نکوهش او گفته است: «بیقوم، بیقانون و بیخانمان» (همان)؛ به عبارت دیگر، وجه ممیّز انسان از دیگر موجودات، توانایی انسان برای ایجاد سازمان سیاسی است (Arendt, 1998: pp.23-24). به اعتقاد وِبِر، اجتماع شهری این ویژگیها را دارد: استحکامات دفاعی، بازار، دادگاه و قانونی مستقل، شکلی از انجمن مرتبط با قوانین و دادگاهها، خودمختاری و حاکمیّت نسبی. لذا اداره شهرها بهوسیله مقاماتی انجام میشود که شهرنشینان در انتخاب آنها مشارکت داشتهاند (Weber, 1958: p.81). اولیویا ویژگیهای تمدّن را چنین برمیشمارد: «داشتن قوانین مکتوب، برخورداری از نوعی دولت با حاکمیّت شاهان، روحانیان و…، داشتن خطّ و الفبا برای ثبت وقایع، زبان خاص برای آموزش و انتقال تعالیم، وجود اعتقادات دینی با سلسلهمراتب روحانیّت، کمک به رشد و تکامل علم با اهداف مختلف» (لاهوس، ۱۳۵۷: ۲۵۵). ویل دورانت نیز عوامل تشکیلدهنده تمدّن را زمین، انسان، قانون و معرفت میداند که سبب رشد و تکامل انسان از طریق تربیت میگردد (ر.ک؛ ویل دورانت، ۱۳۷۸، ج ۱: ۱۶ـ۱۸). بنابراین، میتوان گفت تمدّن، حاصل قابلیّت و توانایی انسان در تسلّط بر نیروهای طبیعی است که از طریق کشف و شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و تصرّف و کنترل آن، به منظور دستیابی به خواستهها و نیازهای انسانی است. تسلّط و غلبه بر مواد طبیعی در دو بُعد مادّی و معنوی آن قابل ارزیابی است. در بُعد مادّی، جهتدهی به مظاهر و پدیدههای تمدّنی برای بهتر ساختن زندگی انسان مورد نظر است و در بُعد معنوی، میزان تأثیرگذاری آنها در اراده و نیروهای نفسانی انسان بررسی میشود. حال با این وصف، باید دید که تمدّن اسلامی چگونه پدید آمده است و بر چه اساس و اصولی استوار بوده و هست؟ برای یافتن پاسخ این پرسشها، لازم است الگوی تمدّنی اسلام واکاوی و بازنگری شود. ۲ـ تمدّن اسلامی و ارکان آن با استناد به آیات قرآن کریم برای یافتن الگوی توسعه و تمدّن اسلامی، باید به دو رکن اساسی این الگو، یعنی انسان و جامعه توجّه کرد و رابطه تحوّلات فردی و اجتماعی با یکدیگر و منشاء تحوّلات اجتماعی را بررسی کرد. بر اساس آموزههای قرآنی و سیره نبوی، اساس تحوّلات و تغییرات اجتماعی هدفدار در جوامع بشری، شالوده روانی و درونی انسان است. محتوای درونی انسان که سازنده ضمیر، باطن یا من فردی انسان است، دارای دو عنصر اصلی اندیشه و اراده است. با هماهنگ شدن و در هم آمیختن این دو عنصر با یکدیگر، آرمانها و اهداف انسان در جهان خارج تحقّق مییابد. از این رو، هر گونه تغییر و تحوّلی در ساختارهای اجتماعی و سیاسی، تابع تغییر در اساس روانی و باطنی انسان است. البتّه رابطه میان این دو تغییر، رابطهای قراردادی نیست که بتوان به دلخواه آن را سامان بخشید، بلکه رابطهای ذاتی از نوع رابطه علّت و معلول است (ر.ک؛ صدر، ۱۳۵۹: ۹۶). بر اساس آموزه: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ…؛ خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتى) را تغییر نمىدهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند…» (الرّعد/۱۱). نگاه قرآن به تحوّلات اجتماعی و توسعه و تمدّن بشری، بر چنین نگرشی استوار است؛ زیرا در این آیه به روشنی بیان میشود که توسعه و تحوّل اجتماعی، مبتنی بر تحوّل درونی و روانی افراد است. البتّه این تحوّل باید در سطحی فراگیر و گسترده انجام گیرد تا به تحوّلات در جامعه منتهی شود. لذا تحوّل درونی، یک تحوّل بنیادین است و تحوّلات دیگر، همه از آن نشأت میگیرند. در آیه دیگری با فرمان به توجّه به خودِ انسانی و ضمیر باطنی، هدایتیافتگی انسان را مانع اثرپذیری از گمراهان دانسته است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ عَلَیْکُمْ أَنفُسَکُمْ لاَ یَضُرُّکُم مَّن ضَلَّ إِذَا اهْتَدَیْتُمْ إِلَى اللّهِ مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! مراقب خود باشید! اگر شما هدایت یافتهاید، گمراهى کسانى که گمراه شدهاند، به شما زیانى نمىرساند. بازگشت همه شما به سوى خداست و او شما را از آنچه عمل مىکردید، آگاه مىسازد»(المائده/۱۰۵). در آیات دیگری نیز محتویات باطنی انسانها را مورد سؤال و مؤاخذه دانسته است: «لاَّ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِیَ أَیْمَانِکُمْ وَلَکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ؛ خداوند شما را برای سوگندهایى که بدون توجّه یاد مىکنید، مؤاخذه نخواهد کرد، امّا به آنچه دلهاى شما کسب کرده است (و سوگندهایى که از روى اراده و اختیار یاد مىکنید،) مؤاخذه مىکند، و خدا آمرزنده و بردبار است»(البقره/۲۲۵)؛ «لِلَّهِ ما فِی السَّمَاواتِ وَمَا فِی الأَرْضِ وَإِن تُبْدُواْ مَا فِی أَنفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُم بِهِ اللّهُ فَیَغْفِرُ لِمَن یَشَاء وَیُعَذِّبُ مَن یَشَاء وَاللّهُ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ؛ آنچه در آسمانها و زمین است، از آنِ خداست و (از این رو،) اگر آنچه را در دل دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن محاسبه مىکند.سپس هر کس را بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، مىبخشد و هرکس را بخواهد (و مستحق باشد)، مجازات مىکند، و خداوند به همه چیز قدرت دارد» (البقره/۲۸۴)؛ «…وَلِیَبْتَلِیَ اللّهُ مَا فِی صُدُورِکُمْ وَلِیُمَحَّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ … و اینها براى این است که خداوند آنچه در سینههایتان پنهان دارید، بیازماید و آنچه را در دلهاى شما (از ایمان) است، خالص گرداند، و خداوند از آنچه در درون سینههاست، باخبر است»(آلعمران/۱۵۴). در سیره نبوی نیز ساماندهی درست ضمیر انسانی و محتواهای آن، جهاد اکبر و حرکت در مسیر آرمانها، جهاد اصغر نامیده شده است (ر.ک؛ حرّ عاملی، ۱۴۱۴ق.، ج ۱۵: ۱۶۱ـ۱۶۳). ۲ـ۱) خداوند؛ غایت اعلی امّا پژوهش اساسی در اینجا آن است که تحوّل درونی انسان چگونه رخ میدهد؟ مکانیسم تغییر اندیشه و خواست انسان که منجر به گزینش اهداف و حرکت به سوی فعّالیّتهای اجتماعی و تأثیرگذاری بر طبیعت و جامعه میشود، چیست؟ و چگونه است؟ در پاسخ باید گفت، تلاشها و فعّالیّتهای فردی و اجتماعی انسان در طول تاریخ و شکلگیری فرهنگها و تمدّنهای بشری، از طریق گزینش غایتها و ایدهآلها صورت میگیرد. ایدهآلها نیروی محرّک تاریخ هستند و سیر جوامع بشری را تعیین میکنند (ر.ک؛ صدر، ۱۳۵۹: ۹۸). البتّه ایدهآل برتر در این زمینه، بیشترین نقش را ایفا میکند. لذا جایگاه، اهمیّت و محتوای اهداف و فعّالیّتهای انسان به وسیله ایدهآلهای او مشخّص میشود؛ بدین معنا که چنانچه غایت یا ایدهآل، برتر، مطلق، بینهایت و گسترده باشد، اهداف نیز چنین خواهند بود. از نظر اسلام، غایت اعلی و ایدهآل برتر انسان، خدای جهان است: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّهَ لِلّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ؛ بعضى از مردم، معبودهایى غیر از خداوند براى خود انتخاب مىکنند و آنها را همچون خدا دوست مىدارند. امّا آنها که ایمان دارند، عشق آنان به خدا (از مشرکان نسبت به معبودهای آنها) شدیدتر است، و آنها که ستم کردند، (و معبودى غیر خدا برگزیدند،) هنگامى که عذاب (الهى) را مشاهده کنند، خواهند دانست که تمام قدرت از آنِ خداست؛ و خدا مجازات شدید میکند (نه معبودهاى خیالى که از آنها مىهراسند)» (البقره/۱۶۵)؛ «بَلِ اللّهُ مَوْلاَکُمْ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ؛ (آنها تکیهگاه شما نیستند،) بلکه ولى و سرپرست شما، خداست؛ و او بهترین یاوران است» (آلعمران/۱۵۰) * «الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُواْ حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ: اینها کسانى بودند که (بعضى از) مردم به آنان گفتند: مردم [= لشکر دشمن] براى (حمله به) شما اجتماع کردهاند. از آنها بترسید! امّا این سخن، بر ایمان ایشان افزود و گفتند: خدا ما را کافى است؛ و او بهترین حامى ماست».(آلعمران/ ۱۷۳)؛ «…قُلِ اللّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ؛ … بگو: خدا! سپس آنها را در گفتگوهاى لجاجتآمیزشان رها کن تا بازى کنند!» (الأنعام/۹۱)؛ «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ؛ پس به سوى خدا بگریزید، که من از سوى او براى شما بیمدهندهاى آشکارم!» (الذّاریّات/۵۰)؛ «…وَظَنُّواْ أَن لاَّ مَلْجَأَ مِنَ اللّهِ إِلاَّ إِلَیْهِ…؛… (در آن هنگام) دانستند پناهگاهى از خدا جز به سوى او نیست». (التّوبه/۱۱۸)؛ «...قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ؛ … بگو: خدا مرا کافى است و همه متوکّلان تنها بر او توکّل مىکنند!»(الزّمر/۳۸) و «…فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ…؛ …خداست که دوست راستین است…»(الشّوری/۹). در مقابل، ایدهآلهای دیگر، خدایان انسانساختهای هستند که نامهایی عاری از حقیقتاَند: «إِنْ هِیَ إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُکُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى؛ اینها فقط نامهایى است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید؛ (نامهایى بىمحتوا و اسمهایى بىمسمّی) و هرگز خداوند دلیل و حجّتى بر آن نازل نکرده است. آنان فقط از گمانهاى بىاساس و هواى نفس پیروى مىکنند، در حالى که هدایت از سوى پروردگارشان براى آنها آمده است!»(النّجم/۲۳). این خدایان انسانساخته انسان را به سوی مادّهگرایی، لذّتطلبی و کامجویی سوق داده است و او را در حصار مادّه و طبیعت محدود میسازند: «الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاهَ الدُّنْیَا…؛ همانها که زندگى دنیا را بر آخرت ترجیح مىدهند…»(ابراهیم/۳) «وَقَالُوا مَا هِیَ إِلَّا حَیَاتُنَا الدُّنْیَا…؛ آنها گفتند: چیزى جز همین زندگى دنیاى ما در کار نیست…».(الجاثیه/۲۴). لذا غایت و ایدهآلِ برترِ چنین انسانهایی و به تعبیر قرآنی، خدای آنها، هواهای نفسانی «أَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ أَفَأَنتَ تَکُونُ عَلَیْهِ وَکِیلًا؛ آیا دیدى کسى را که هواى نفس خود را معبود خویش برگزیده است؟! آیا تو مىتوانى او را هدایت کنى (یا به دفاع از او برخیزى)؟!» (الفرقان/۴۳)) یا شیطان «أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ آیا با شما عهد نکردم اى فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او براى شما دشمن آشکارى است؟!»(یس/۶۰)) خواهد بود. باور به غایت مطلق و بینهایت، مسئولیّتآفرین است: «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلاَئِکَهِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَهً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَنُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من روى زمین جانشینى [= نمایندهاى] قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند: پروردگارا! آیا کسى را در آن قرار مىدهى که فساد و خونریزى کند؟! (زیرا موجودات زمینى دیگر که قبل از این آدم وجود داشتند نیز به فساد و خونریزى آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است،) ما تسبیح و حمد تو را به جا مىآوریم و تو را تقدیس مىکنیم. پروردگار فرمود: من حقایقى را مىدانم که شما نمىدانید». (البقره/۳۰)؛ «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَهَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَن یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا؛ ما امانت (تعهّد، تکلیف، و ولایت الهیّه) را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم، آنها از حمل آن سر برتافتند، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید؛ او بسیار ظالم و جاهل بود، (چون قدر این مقام عظیم را نشناخت و به خود ستم کرد)!»(الأحزاب/۷۲)؛ «وَیَجْعَلُونَ لِلّهِ مَا یَکْرَهُونَ وَتَصِفُ أَلْسِنَتُهُمُ الْکَذِبَ أَنَّ لَهُمُ الْحُسْنَى لاَ جَرَمَ أَنَّ لَهُمُ الْنَّارَ وَأَنَّهُم مُّفْرَطُونَ؛ آنها براى خدا چیزهایى قرارمىدهند که خودشان از آن کراهت دارند [= فرزندان دختر]. با این حال، زبانشان به دروغ مىگوید سرانجام نیکى دارند! از این رو، براى آنان آتش است و آنها از پیشگامان (دوزخ) هستند».(النّحل/۶۲). همچنین حرکت به سوی او، حرکتی مستمر و دائمی است: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَى رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج به سوى پروردگارت مىروى و او را ملاقات خواهى کرد!»(الإنشقاق/۶) و انسان، همواره، فرصتی برای تحوّل خواهد داشت: «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَهِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ؛ بگو: اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مىآمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است». (الزّمر/۵۳). اعتقاد به خدای یگانه که در اصل توحید تبلور یافته است، هدفها، آرمانها و گرایشهای انسان را به یکدیگر مرتبط ساخته است و آنها را در جهتی واحد قرار میدهد: «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَّجُلًا فِیهِ شُرَکَاء مُتَشَاکِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِّرَجُلٍ هَلْ یَسْتَوِیَانِ مَثَلًا الْحَمْدُ لِلَّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ؛ خداوند مثالى زده است: مردى را که مملوک شریکانى است که درباره او پیوسته با هم به مشاجره مشغول هستند و مردى که تنها تسلیم یک نفر است؛ آیا این دو یکسانند؟! حمد مخصوص خداست، ولى بیشتر آنان نمىدانند».(الزّمر/۲۹). در کنار اصل توحید، باور به روز بازپسین، تلاشها و فعّالیّتهای انسان را در جهتی صحیح هدایت کرده است: «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا یُشْرِکْ بِعِبَادَهِ رَبِّهِ أَحَدًا؛ بگو: من فقط بشرى هستم مثل شما؛ (امتیازم این است که) به من وحى مىشود که تنها معبودتان معبود یگانه است. پس هرکه به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند!»(الکهف/۱۱۰) و خواست و اراده انسان را با نیرویی دوچندان تجهیز میکند: «مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَهِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیَا نُؤتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِن نَّصِیبٍ؛ کسى که زراعت آخرت را بخواهد، به کشت او برکت و افزایش مىدهیم و بر محصولش مىافزاییم؛ و کسى که فقط کشت دنیا را بطلبد، کمى از آن به او مىدهیم امّا در آخرت هیچ بهرهاى ندارد!»(الشّوری/۲۰)؛ «ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَن یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَّزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ؛ این همان چیزى است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید مىدهد! بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمىکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکى انجام دهد ، بر نیکىاش مىافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است».(الشّوری/ ۲۳)؛ «مَن جَاء بِالْحَسَنَهِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَمَن جَاء بِالسَّیِّئَهِ فَلاَ یُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ؛ هرکس کار نیکى به جا آورد، ده برابر آن پاداش دارد، و هرکس کار بدى انجام دهد، جز به مانند آن، کیفر نخواهد دید؛ و ستمى بر آنها نخواهد شد»(الأنعام/۱۶۰)؛ «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِّئَهُ حَبَّهٍوَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند، همانند بذرى هستند که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه، یکصد دانه باشد؛ و خداوند آن را براى هر کس بخواهد (و شایستگى داشته باشد)، دو یا چند برابر مىکند؛ و خدا (از نظر قدرت و رحمت،) وسیع، و (به همه چیز) داناست».(البقره/۲۶۱)؛ «لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَیَزِیدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَن یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ؛ (آنها به سراغ این کارها مىروند) تا خداوند آنان را به بهترین اعمالى که انجام دادهاند، پاداش دهد و از فضل خود بر پاداششان بیفزاید؛ و خداوند به هر کس بخواهد بىحساب روزى مىدهد (و از مواهب بىانتهاى خویش بهرهمند مىسازد)»(النّور/۳۸). آرمان و ایدهآل مطلق، صفوف جامعه را متّحد میسازد «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ وبا اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگویید: «ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکى است، و ما در برابر او تسلیم هستیم!»(العنکبوت/۴۶)؛ «إِنَّ هَذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَأَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ؛ این (پیامبران بزرگ و پیروانشان) همه امّت واحدى بودند (و پیرو یک هدف)؛ و من پروردگار شما هستم؛ پس مرا پرستش کنید!»(الأنبیاء/۹۲). اختلافهای ناشی از خون، نژاد، ملّیّت، حدود جغرافیایی یا طبقاتی را در هم میشکند و همه انسانها را در یک واحد فکری و جغرافیایی الهی قرار میدهد: «کَانَ النَّاسُ أُمَّهً وَاحِدَهًفَبَعَثَ اللّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَمُنذِرِینَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءتْهُمُ الْبَیِّنَاتُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ فَهَدَى اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللّهُ یَهْدِی مَن یَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ مردم (در آغاز) یک دسته بودند؛ (و تضادى در میان آنها وجود نداشت. به تدریج جوامع و طبقات پدید آمد و اختلافات و تضادهایى در میان آنها پیدا شد، در این حال) خداوند، پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت مىکرد، با آنها نازل نمود تا در میان مردم، در باب آنچه اختلاف داشتند، داورى کند. (افراد باایمان در آن اختلاف نکردند و) تنها (گروهى از) کسانى که کتاب را دریافت داشته بودند و نشانههاى روشن به آنها رسیده بود، به دلیل انحراف از حقّ و ستمگرى، در آن اختلاف کردند. خداوند آنهایى را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به فرمان خویش رهبرى نمود (، امّا افراد بىایمان همچنان در گمراهى و اختلاف باقى ماندند) و خدا هرکس را بخواهد، به راه راست هدایت مىکند». (البقره/۲۱۳)؛ «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛ اى مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید. (اینها ملاک امتیاز نیست!) گرامىترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!»(الحجرات/۱۳). لذا در این دیدگاه، حدود و مرزی در خانواده بشری وجود ندارد. ۲ـ۲) رویکردی جامع به توسعه برخلاف توسعه و تحوّلی که در بُعد مادی تمدّن بشری، با اساس قرار دادن توسعه اقتصادی حاصل میشود، الگوی توسعه اسلامی بر تحوّل و تغییر ابعاد مختلف زندگی انسان، بهویژه تحوّل معنوی و مادّی توأمان بوده است: «الَّذِینَ إِن مَّکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاهَ وَآتَوُا الزَّکَاهَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَهُ الْأُمُورِ؛ همان کسانى که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را بر پا مىدارند و زکات مىدهند و امر به معروف و نهى از منکر مىکنند؛ و پایان همه کارها از آنِ خداست!»(الحج/۴۱). توسعه مادّی، بدون داشتن رویکردی الهی به طبیعت، جامعه و انسان، موجب نگرش تُک بعدی به واقعیّتهای خارجی شده، انسان را اسیر مادّه و محدود به آن میسازد: «قَالُوا سُبْحَانَکَ مَا کَانَ یَنبَغِی لَنَا أَن نَّتَّخِذَ مِن دُونِکَ مِنْ أَوْلِیَاءَ وَلَکِن مَّتَّعْتَهُمْ وَآبَاءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکْرَ وَکَانُوا قَوْمًا بُورًا؛ (در پاسخ) مىگویند: منزّهى تو! براى ما شایسته نبود که غیر از تو اولیایى برگزینیم، ولى آنان و پدرانشان را از نعمتها برخوردار نمودى تا اینکه (به جاى شکر نعمت،) یاد تو را فراموش کردند و تباه و هلاک شدند».(الفرقان/۱۸) «ذَرْهُمْ یَأْکُلُواْ وَیَتَمَتَّعُواْ وَیُلْهِهِمُ الأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ؛ بگذار آنها بخورند و بهره گیرند و آرزوها آنان را غافل سازد، ولى بهزودى خواهند فهمید!»(الحجر/۳)؛ «إِنَّ اللَّهَ یُدْخِلُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یَتَمَتَّعُونَ وَیَأْکُلُونَ کَمَا تَأْکُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَّهُمْ؛ خداوند کسانى را که ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند، وارد باغهایى از بهشت مىکند که نهرها از زیر (درختانش) جارى است، در حالى که کافران از متاع زودگذر دنیا بهره مىگیرند و همچون چهارپایان مىخورند و سرانجام آتش دوزخ جایگاه آنهاست!»(محمّد/۱۲). توسعه مادّی در اسلام، زمینه لازم را برای تحوّل معنوی انسان فراهم میسازد، لذا ممدوح و مطلوب است: «…وَأَحَلَّ اللّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا…؛ … در حالى که خدا بیع را حلال کرده، و ربا را حرام!»(البقره/۲۷۵). البتّه بر توسعه مادّی، محدودیّتهایی نیز از نظر دینی و اخلاقی بر آن اعمال میشود تا آن را در مسیر صحیح سوق داده، تعدیل نماید. از این رو، مشکلاتی که در تمدّن مادّی صرف پدید میآید؛ مانند بحران هویّت، روانپریشی، سقوط ارزشهای انسانی و اخلاقی و… در تمدّن و توسعه اسلامی به حدّاقل میرسد: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْکُلُواْ أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلاَّ أَن تَکُونَ تِجَارَهً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ وَلاَ تَقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ إِنَّ اللّهَ کَانَ بِکُمْ رَحِیمًا؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر اینکه تجارتى با رضایت شما انجام گیرد؛ و خودکشى نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است»(النّساء/۲۹)؛ «وَإِن کُنتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَلَمْ تَجِدُواْ کَاتِبًا فَرِهَانٌ مَّقْبُوضَهٌ فَإِنْ أَمِنَ بَعْضُکُم بَعْضًا فَلْیُؤَدِّ الَّذِی اؤْتُمِنَ أَمَانَتَهُ وَلْیَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَهَ وَمَن یَکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ؛ و اگر در سفر بودید و نویسندهاى نیافتید، گروگان بگیرید! (گروگانى که در اختیار طلبکار قرار گیرد)؛ و اگر به یکدیگر اطمینان (کامل) داشته باشید، (گروگان لازم نیست، و) باید کسى که امین شمرده شده (و بدون گروگان، چیزى از دیگرى گرفته)، امانت (و بدهى خود را بهموقع) بپردازد؛ و از خدایى که پروردگار اوست، بپرهیزد؛ و شهادت را کتمان نکنید، و هر کس آن را کتمان کند، دلش گناهکار است؛ و خداوند به آنچه انجام مىدهید، داناست». (البقره/۲۸۳) «إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَیَصْلَوْنَ سَعِیرًا؛ کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مىخورند، (در حقیقت،) تنها آتش مىخورند و بهزودى در شعلههاى آتش (دوزخ) مىسوزند»(النّساء/۱۰)؛ «لَیْسَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جُنَاحٌ فِیمَا طَعِمُواْ إِذَا مَا اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّآمَنُواْ ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ بر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، گناهى در آنچه خوردهاند نیست؛ (و نسبت به نوشیدن شراب، قبل از نزول حکم تحریم، مجازات نمىشوند)؛ اگر تقوا پیشه کنند، و ایمان بیاورند، و اعمال صالح انجام دهند؛ سپس تقوا پیشه کنند و ایمان آورند؛ سپس تقوا پیشه کنند و نیکى نمایند. و خداوند، نیکوکاران را دوست مىدارد».(المائده/۹۳)؛ «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ وَذَرُواْ مَا بَقِیَ مِنَ الرِّبَا إِن کُنتُم مُّؤْمِنِینَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ * وَإِن کَانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌإِلَى مَیْسَرَهٍ وَأَن تَصَدَّقُواْ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و آنچه از (مطالبات) ربا باقى مانده، رها کنید، اگر ایمان دارید! * اگر (چنین) نمىکنید، بدانید خدا و رسول او با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما، از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود؛ * و اگر (بدهکار،) قدرت پرداخت نداشته باشد، او را تا هنگام توانایى، مهلت دهید! (و در صورتى که بهراستى قدرت پرداخت را ندارد،) براى خدا به او ببخشید، بهتر است؛ اگر (منافع این کار را) بدانید!»(البقره/۲۷۸ـ۲۸۰). ۲ـ۳) توانمندی در همه ابعاد الگوی تمدّن اسلامی بر اصل توانمندی و قدرت در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی تأکید دارد؛ از جمله توانمندی اقتصادی بر اساس اصل مالکیّت خصوصی که نقش تعیینکنندهای را در فعّالیّتهای اقتصادی دارد: «فَإِن لَّمْ تَفْعَلُواْ فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِکُمْ لاَ تَظْلِمُونَ وَلاَ تُظْلَمُونَ؛ اگر (چنین) نمىکنید، بدانید خدا و رسول او با شما پیکار خواهند کرد و اگر توبه کنید، سرمایههاى شما از آنِ شماست [= اصل سرمایه، بدون سود]؛ نه ستم مىکنید و نه بر شما ستم وارد مىشود».(البقره/۲۷۹). همچنین توانمندی نظامی برای مقابله با تهدیدها و ایجاد امنیّت مورد توجّه بوده است: «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّهٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدْوَّ اللّهِ وَعَدُوَّکُمْ وَآخَرِینَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللّهُ یَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فِی سَبِیلِ اللّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ؛ هر نیرویى در قدرت دارید، براى مقابله با آنها [= دشمنان] آماده سازید و (نیز) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد)، تا بهوسیله آن، دشمن خدا و دشمن خویش و گروه دیگرى غیر از اینها را نیز که شما نمىشناسید و خدا آنها را مىشناسد، بترسانید؛ و هر چه در راه خدا (و تقویت بنیه دفاعى اسلام) انفاق کنید، بهطور کامل به شما بازگردانده مىشود و به شما ستم نخواهد شد!»(الانفال/۶۰) هیچ دینی به اندازه اسلام، پیروان خود را به نیرومند بودن و توانمندی در همه زمینهها دعوت نکرده است و مانند اسلام در این زمینه موفّق نبوده است (ر.ک؛ رامیار، ۱۳۶۲: ۲۳۵). مسلمانان صدر اسلام، فنون نظامی و جنگی را به سرعت از رومیان و یونانیان آموختند و در ردیف آنها قرار گرفتند و در هر زمینهای به پیروزی دست یافتند (ر.ک؛ قوام، ۱۳۷۳: ۷۹۱). ۲ـ۴) اصل تساهل و تسامح ویژگی مهمّ تمدّنی که اسلام آن را بنیان نهاد، اصل تساهل و تسامحی بود که آن را به جای تعصّبهای قومی و دینی دنیای آن روز، در جهان مطرح ساخت. اسلام با ارائه راه وسط «وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا…؛ همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است،) شما را نیز امّت میانهاى قرار دادیم (در حدّ اعتدال، میان افراط و تفریط) تا بر مردم گواه باشید و پیامبر هم بر شما گواه است…» (البقره/۱۴۳) ) و اعتدال، موجب گسترش دانشها، فنون و صنایع بشری شد: «وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا وَلاَ تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ و (به من دستور داده شده که) روى خود را به آیینى متوجّه ساز که از هر گونه شرک خالى است؛ و از مشرکان مباش!» (یونس/۱۰۵)؛ «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ؛ پس روى خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفریده است. دگرگونى در آفرینش الهى نیست. این است آیین استوار، ولى اکثر مردم نمىدانند!» (الرّوم/۳۰). اسلام به جای تعصّبهای دینی، تساهل و تسامح با اهل کتاب را توصیه کرد؛ «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْاْ إِلَى کَلَمَهٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ؛ بگو اى اهل کتاب! بیایید به سوى سخنى که میان ما و شما یکسان است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزى را همتاى او قرار ندهیم و بعضى از ما بعضى دیگر را ـ غیر از خداى یگانه ـ به خدایى نپذیرد. هرگاه (از این دعوت) سر باز زنند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم!» (آلعمران/۶۴)؛ «وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنزِلَ إِلَیْنَا وَأُنزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ؛ و با اهل کتاب جز به روشى که از همه نیکوتر است، مجادله نکنید، مگر کسانى از آنان که ستم کردند و (به آنها) بگویید: ما به تمام آنچه از سوى خدا بر ما و شما نازل شده، ایمان آوردهایم و معبود ما و شما یکى است و ما در برابر او تسلیم هستیم» (العنکبوت/۴۶). افزون بر این همزیستی مسالمتآمیزی میان اقوام و ملّیّتهای مختلف ایجاد کرد که اروپای قرون وسطی هرگز با آن آشنا نبود (ر.ک؛ زرّینکوب، ۱۳۶۲: ۲۳) و به گفته دوگوبینو، هیچ دینی تسامحجوتر و شاید بیتعصّبتر از اسلام وجود ندارد (ر.ک؛ همان). ۳ـ اقدامات پیامبر(ص) در ایجاد تمدّن اسلامی اقدامات اساسی پیامبر اکرم(ص) برای تمدّنسازی اسلامی، شامل طیف گستردهای است که در اینجا تنها به چند مورد آن اشاره میشود: ۳ـ۱) تعیین جایگاه انسان در توسعه انسان، عامل اصلی و تعیینکننده در پیدایش و سقوط تمدّنها بوده و هست. جایگاه انسان در اندیشه نبوی، جایگاهی ممتاز و بینظیر است. خواست و اراده انسانها، مبنای همه تحوّلات فردی و اجتماعی است. در این دیدگاه، انسان دارای مسئولیّت است؛ مسئولیّتی در برابر آفریدگار جهان و در برابر انسانهای دیگر: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَهٌ؛ هرکس در گرو اعمال خویش است»(المدّثر/۳۸)؛ «لِیَجْزِی اللّهُ کُلَّ نَفْسٍ مَّا کَسَبَتْ إِنَّ اللّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ؛ تا خداوند هرکس را، هر آنچه انجام داده، جزا دهد! به یقین، خداوند سریع الحساب است!»(ابراهیم/۵۱) (حرّ عاملی، ۱۴۱۴ق.، ج ۱۵: ۱۴۱). تمدّنسازی نیازمند انسانهایی است که خود را مسئول بدانند، بااراده، جدّی و مصمّم باشند و نگرشی جهانی داشته باشند: «کُنتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَتَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ وَتُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلَوْ آمَنَ أَهْلُ الْکِتَابِ لَکَانَ خَیْرًا لَّهُم مِّنْهُمُ الْمُؤْمِنُونَ وَأَکْثَرُهُمُ الْفَاسِقُونَ؛ شما بهترین امّتى بودید که به سود انسانها آفریده شدهاند؛ (چه اینکه) امر به معروف و نهى از منکر مىکنید و به خدا ایمان دارید؛ و اگر اهل کتاب (به چنین برنامه و آیین درخشانى) ایمان آورند، براى آنها بهتر است، (ولى تنها) عدّه کمى از آنها باایماناَند و بیشتر آنها فاسقاَند (و خارج از اطاعت پروردگار)» (آلعمران/۱۱۰). همچنین میان باورهای ذهنی، آرمانها و اندیشههای خود، با واقعیّتهای محیطی، سازگاری ایجاد کنند و به دنبال ایجاد تغییر و بسط مدنیّت باشند و به همین دلیل، پیامبر گرامی اسلام(ص) با ایجاد تحوّل در تفکّر و خواست مردم و معرّفی غایت اعلی و آرمان برتر یعنی خداوند، به آنها تحوّلی عمیق و همهجانبه در جامعه اعراب به وجود آورد؛ تحوّلی که از نظر جامعهشناسی، تحوّلی در ساختارها و بنیادها بود که مترادف با انقلاب است (ر.ک؛ گیروشه، ۱۳۷۰: ۲۰). ویژگیهای این نوع از تغییر عبارت است از: الف) لزوماً پدیدهای اجتماعی است که با مشارکت افراد و گروههای اجتماعی صورت میگیرد. ب) تغییری در ساختها و بنیادهاست. ج) در طول زمان رخ میدهد و باید در یک فرایند ارزیابی شود. د) از نشانههای آن، دوام و استمرار است (ر.ک؛ همان: ۲۴ـ۲۵). ویژگیهایی که بیان شد، منطبق با تحوّل بنیادینی است که از سوی رسولالله(ص) در جامعه اعراب رخ داد. پیامبر اکرم(ص) چنان تحوّلی در آنها ایجاد کرد که از مردمی جنگجو و خشن، انسانهایی باایمان، منضبط و توانمند ساخت که در هر حوزهای که وارد میشدند، فتح و پیروزی نصیب آنان بود. در جامعه پیش از اسلام، مسئولیّت جمعی و قبیلهای به جای مسئولیت شخصی قرار داشت. قبیله مسئول کردارهای فرد شناخته میشد و کردار و عمل یک تن میتوانست قبیلهای را به چالش وادارد و قبیله ناچار بود، تاوان رفتارهای او را بپردازد و این سبب جزمیّت و تعصّب قبیلهای بود که در قرآن کریم به حمیّت جاهلی تعبیر شده است: «إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّهَ حَمِیَّهَالْجَاهِلِیَّهِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَأَلْزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقْوَى وَکَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَکَانَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمًا؛ (به خاطر بیاورید) هنگامى را که کافران در دلهاى خود خشم و نخوت جاهلیّت داشتند و (در مقابل،) خداوند آرامش و سکینه خود را بر فرستاده خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایستهتر و اهل آن بودند؛ و خداوند به همه چیز دانا است»(الفتح/۲۶). این حمیّت جاهلی، از موانع اصلی رشد فکری و خلاّقیّت اندیشه انسانی بوده است (ر.ک؛ علایلی، ۱۳۷۴: ۶۵). این خصیصه منفی، سبب بروز رفتارهای غیرعقلانی قبیلهای بوده است، امّا اسلام مسئولیّت شخصی را مطرح ساخت و آن را اساسی برای رفتارهای فردی دانست. پیامبر(ص) بر مبنای این اصل که «هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید» «… وَلاَ تَزِرُ وَازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى…؛ … و هیچ گنهکارى گناه دیگرى را متحمّل نمىشود..» (النجم/۳۸)) جامعهای را بنیان نهاد که در آن، فرد، خانواده، امّت به جای قبیله، عشیره، طائفه و سلطنت قرار داشت و نظام قبیله هرچند به کلّی از بین نرفت، امّا در واحد بزرگتری به نام امّت که پیروان و پذیرفتگان اسلام بودند، ادغام شد و با گرایشی دینی، هویّت جدیدی یافت (ر.ک؛ اشپولر، ۱۳۶۶: ۹۸) و سازمان سیاسی و اجتماعی جدیدی پدید آمد که معیار پیوندهای آن نه نسبتهای نژادی و خونی، بلکه رابطهای دینی و ایمانی بود (حتّی، ۱۳۶۶: ۱۵۳). از این رو، اسلام، موفّقترین ادیان در از بین بردن فاصلههای نژادی و قومی بوده است (ر.ک؛ همان: ۱۷۵). پیامبر اکرم(ص) برای تعلیم و تربیت افراد اهمیّت فراوانی قائل بود و بر تربیت انسانهایی با اندیشه الهی، مسئولیّتشناس، تأثیرگذار، توانمند و خلاّق که بتوانند با چیره شدن بر عوامل محیطی و مادّی، مدنیّتی الهی را تجربه کنند، توصیه میکرد. تعیین افرادی در تعلیم و تربیت دینی (ر.ک؛ ابنسعد، ۱۴۱۰ق.، ج ۱، ۱۷۱ و ابناثیر، ۱۳۹۹ق.، ج ۲: ۹۶) در فنون نظامی و جنگی، در مناسبات سیاسی، و مدیریّت (ر.ک؛ یعقوبی، ۱۹۹۳م.، ج ۱: ۳۸۷) نمونههایی از اهمیّت و جایگاه تخصّصگرایی در سیره نبوی است. همچنین توجّه به جوانگرایی در مدیریّت و انتخاب افراد با سنین بیست به بالا برای امارت (ر.ک؛ ابنهشام، ۱۳۶۳، ج۴: ۸۳)، فرماندهی نظامی و پُستهای کلیدی دیگر، نشان از اهمیّت این اصل در اندیشه نبوی دارد. ۳ـ۲)تشکیل دولت ساختار سنّتی قبیلهای در جامعه پیش از اسلام که ویژگیهایی چون خشونتگرایی در اشکال مختلف آن، همچون چپاول، حمله به افراد دیگر، جنگ و کشتار (ر.ک؛ ابنکثیر، ۱۹۶۶م.، ج ۷: ۴۲ و طبری، بیتا، ج ۳: ۱۸)، اسطورهگرایی و رواج خرافات (ر.ک؛ بلاشر، ۱۳۶۳: ۴۵)، انحطاط اخلاقی و فرهنگی (ر.ک؛ حسین، ۱۳۴۶: ۲۶)، محدودیّت منابع اقتصادی، محدودیّت زیستگاههای مناسب زندگی و مهاجرت (ر.ک؛ جعفریان، ۱۳۷۵: ۱۵ـ۱۶) دارا بود، مانعی برای توسعه و تمدّن به شمار میرفت. پیامبر اعظم(ص) با تشکیل دولتی دینی در مدینه، مدنیّت و تمدّن اسلام را با اصول و بینشهای جدیدی پایهگذاری کرد. اسلام با تشویق به مدنیّت و یکجانشینی و نهی از تعرّب و بدویگرایی (ر.ک؛ حرّ عاملی، ۱۴۱۴ق.، ج ۱۵: ۳۱۸) و تحریم آن (ر.ک؛ حائری طباطبائی، ۱۴۱۸، ج ۴: ۳۵۳) و مذمّت اعراب بادیهنشین به دلیل دوری از احکام و حدود الهی «الأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُواْ حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَاللّهُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ؛ کفر و نفاق بادیهنشینان عرب شدیدتر است و به ناآگاهى از حدود و احکامى که خدا بر پیامبرش نازل کرده، سزاوارترند؛ و خداوند دانا و حکیم است!»(التّوبه/۹۷) ) شرایط و زمینههای ظهور فرهنگ و تمدّن اسلامی را فراهم ساخت. اسلام که در جامعهای شهری ظهور کرد و در مدینه استقرار یافت، کاملاً با زندگی شهری تناسب داشته و دارد (ر.ک؛ ترنر، ۱۳۸۰: ۸۰). پیامبر(ص) با متّحد ساختن قبایل کوچک و بزرگی که دائماً با یکدیگر در حال نبرد بودند، ملّت واحدی پدید آورد و نظام قبائلی را در راستای اهداف توسعه مدنیّت به کار گرفت و به دنبال آن، حکومتی متمرکز در عربستان پدید آمد که اساس آن بر ایدئولوژی دینی به جای پیوندها و روابط قبیلهای بود. پیامبر اکرم(ص) با اعلام اوّلین پیماننامه عمومی یا قانون اساسی مدینه (ر.ک؛ ابنهشام، ۱۳۶۳، ج ۲: ۱۳۷ـ۱۵۰؛ ابنکثیر، ۱۹۶۶م.: ۲۲۴ـ۲۲۶)، نظام شهروندی جدید را با معیارهایی نوین مطرح ساخت و بدین وسیله، ضمن سامان بخشیدن به اوضاع اجتماعی، جامعه را به سوی وحدت تازهای رهبری فرمود. با پیمان اخوّت، مرزهای دینی، جایگزین مرزهای قبیلهای و خانوادگی گردید (ر.ک؛ حلبی، بیتا، ج ۲: ۹۲). روابط و پیوندهای جدید با تعالیم دینی و اجتماعی، مانند عبادات جمعی نماز، حج، جهاد، تحکیم گردید. از سوی دیگر، با مسلمان شدن قبایل اطراف و نیز سرزمینهای دور و نزدیک مدینه، اسلام بر سراسر جزیرهالعرب سیطره یافت و به مرور زمان، مناطقی که پیش از اسلام، دشمنان یکدیگر محسوب میشدند؛ مانند بیزانس و ایران، زیر پرچم واحدی قرار گرفتند و بهواسطه اسلام با یکدیگر متّحد شده، ملّت واحدی را تشکیل دادند (ر.ک؛ اشپولر، ۱۳۶۶: ۲۷). عامل دیگری که در مدنیّت جدید در تاریخ اسلام تأثیر بسیار داشته، هجرت پیامبر اسلام است. پیامبر با هجرت خود، گذار از مرحله تبلیغ اسلام به مرحله تثبیت و استقرار دولت اسلامی را آغاز کرد و سبب ایجاد تحوّلات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جامعه اعراب شده، منجر به پدید آمدن تمدّن اسلامی گشت (ر.ک؛ عبدالجلیل، ۱۳۶۳: ۱۱۵). پیامبر(ص) با تحریم نسیئی، تغییرات مهمّی در جامعه در راستای شهرنشینی ایجاد کرد؛ زیرا این تحریم سبب میشد که اعراب بادیهنشین از تعرّب و بادیهنشینی و ویژگیهای آن، مانند: غارت و کشتار دست بردارند و به تمدّن روی آورند و شهرنشینان نیز به لوازم مدنیّت و شهرنشینی از جمله داشتن بازار و دادوستد مستمر در طول سال ملتزم گردند (ر.ک؛ رودنسون، بیتا: ۷۰). ۳ـ۳) تحوّل در مناسبات اقتصادی سطح زندگی مردم از شاخصهای اساسی توانمندی اقتصادی یا عقبماندگی جوامع محسوب میشود و شامل مواردی چون تغذیه، پوشاک، وسایل رفاهی و… است. رسولالله(ص) با تشویق و توصیه سبکی از زندگی که در آن تمام نیازهای فردی و اجتماعی انسان برآورده گردد، مسلمانان را به بهرهمندی از نعمتها و مواهب مادّی و پرداختن به بازرگانی، صنایع، کسب سود و اصلاح امور معیشت و حفظ اموال و ثروت دعوت میکرد (ر.ک؛ صدوق، ۱۳۶۳، ج ۳: ۱۵۶، ۱۶۶، ۱۶۷ و ۱۹۲). انجام سفر و گردشگری، داشتن تفریحهای سالم، توجّه به پوشش مناسب و آراستگی ظاهری، داشتن معیشت مناسب و توسعه آن از توصیههای اسلام است. از این رو، رویکرد جدید اسلام به دنیا و تشویق فعّالیّتهای اقتصادی، زمینهساز پیدایش جامعه نوین اسلامی و تمدّن جدید گردید (ر.ک؛ حتّی، ۱۳۶۶: ۵۰). ارزش و اهمیّت تلاشهای اقتصادی و اجتماعی در اسلام از احکام و مقرّرات گستردهای که برای تسهیل ارتباطات در معاملات وضع کرده به خوبی روشن میشود. احکامی در زمینه دادوستد، وکالت، ضمانت، مزارعه، مساقات، مضاربه، اجاره و نیز احکام مالی مانند خمس، زکات، خراج، جزیه و… که در جامعه جدید اسلامی اعلام و اجرا گردید (ر.ک؛ حقوقی، ۱۳۷۴: ۷۸). البتّه در تمام فعّالیّتهای اقتصادی، دوری از اسراف «وَهُوَ الَّذِی أَنشَأَ جَنَّاتٍ مَّعْرُوشَاتٍ وَغَیْرَ مَعْرُوشَاتٍ وَالنَّخْلَ وَالزَّرْعَ مُخْتَلِفًا أُکُلُهُ وَالزَّیْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَابِهًا وَغَیْرَ مُتَشَابِهٍ کُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَآتُواْ حَقَّهُ یَوْمَ حَصَادِهِ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ یُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ؛ و اوست کسی که باغهایی با داربست و بدون داربست و خرمابن و کشتزار با میوههای گوناگون آن و زیتون و انار شبیه به یکدیگر و غیر شبیه پدید آورد از میوه آن چون ثمر داد بخورید و حق [بینوایان از] آن را روز بهرهبرداری از آن بدهید [ولی] زیادهروی مکنید که او اسرافکاران را دوست ندارد)» (الأنعام/۱۴۱)؛ «لَا جَرَمَ أَنَّمَا تَدْعُونَنِی إِلَیْهِ لَیْسَ لَهُ دَعْوَهٌ فِی الدُّنْیَا وَلَا فِی الْآخِرَهِ وَأَنَّ مَرَدَّنَا إِلَی اللَّهِ وَأَنَّ الْمُسْرِفِینَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ؛ آنچه مرا به سوی آن دعوت میکنید به ناچار نه در دنیا و نه در آخرت [درخور] خواندن نیست و در حقیقت برگشت ما به سوی خداست و افراطگران همدمان آتشند)» (غافر/۴۳) و تبذیر «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ وَکَانَ الشَّیْطَانُ لِرَبِّهِ کَفُورً؛ چرا که اسرافکاران برادران شیطانهایند و شیطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است» (الإسراء/ ۲۷) اجحاف، زیادهروی و زیادهخواهی تأکید شده و مهمتر از همه آنکه به عدالت اجتماعی به عنوان یکی از مهمترین عناصر مناسبات اقتصادی و توسعه روابط اجتماعی توجّه شده است و به گفته برخی از محقّقان، عدالت اجتماعی رکن سوم از ارکان اقتصاد اسلامی است و جایگاه ممتازی در تحقّق عدالت اسلامی داشته و دارد (ر.ک؛ صدر، ۱۴۰۰ق.: ۳۰۳). به همین دلیل، توجّه به بهبود زندگی و معیشت مسلمانان و رفع فقر مالی و اقتصادی از دغدغههای اصلی پیامبر اسلام بوده است و آن حضرت برای تأمین نیازمندیهای اوّلیّه مسلمانان مانند غذا، مسکن و پوشاک تأکیدی کرده است (ر.ک؛ حکیمی، ۱۳۷۴، ج ۴: ۱۴۰). توجّه به کشاورزی که عامل اصلی در تمدّنسازی انسانی است، از سیاستهای مهمّ پیامبر بوده است (ر.ک؛ کلینی، بیتا، ج ۵: ۲۶۰ و حرّ عاملی، ۱۴۱۴ق.، ج ۱۹: ۳۵). با آنکه در طبیعت خشک و خشن عربستان، شرایط مساعدی برای کشاورزی، جز در برخی مناطق وجود نداشت، امّا آن حضرت توانست مسلمانان را از شبانی و بیابانگردی به کشاورزی وادار سازد و این اقدام مهمّی در راستای توسعه شهرنشینی، تمدّن و تغییر در نظام قبایلی بود. پیامبر با توجّه به ضرورتهای جامعه نوین اسلامی در مدینه با سیاستگذاریهای روشن، در زمینه مسائل اقتصادی، از سویی به دنبال تدارک منابع درآمد دولت جدید بود و از سوی دیگر، برای رفع فقر و مشکلات اقتصادی و بهبود وضعیّت معیشتی مسلمانان و کم کردن فاصله طبقاتی جامعه و استقرار عدالت اجتماعی تلاش میکرد و همه اینها به دلیل موزون ساختن و هماهنگ کردن تحوّلات اجتماعی و کنترل آسیبهای ناشی از توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی صورت میگرفت. نتیجهگیری تمدّن اسلامی، تحوّل و توسعهای با رویکرد و جهتگیری معنوی است که بر تحوّل درونی و روانی انسان و آنگاه تحوّلات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی استوار است. از نگاه قرآن کریم و سیره نبوی، دگرگونیها و تحوّلات اجتماعی، مستلزم غایتشناسی و هدفگزینی انسانهاست و مهمترین غایت، مبداء نخستین هستی است. انسان موجودی وابسته و مرتبط با آن است. به همین دلیل، از سویی توسعه و تمدّن اسلامی بر رویکرد هستیشناسانه پیوند انسان با خالق استوار است و از سوی دیگر، رفتارها و عملکرد انسان، عامل اصلی دگرگونیها و تحوّلات اجتماعی به شمار میآید. رسولالله(ص) با این الگوی تمدّنی توانست در مدّت زمان کوتاهی، تحوّلاتی بنیادین در جامعه عربستان به وجود آورد و جامعهای جاهلی را به جامعهای متمدّن با دولتی متمرکز و سازمانها و نهادهای سیاسی، حقوقی و قضایی با قوانین روشن و راهگشا تبدیل سازد. اقدامهای پیامبر(ص) در این زمینه، به تغییر ساختارهای جامعه جاهلی انجامید و پایههای تمدّنی اصیل، خلاّق و فراگیری را بنیان نهاد، به نحوی که جوامع اسلامی و انسانی، از دستاوردهای مادّی و معنوی آن هنوز هم بهرهمند میگردند. |
مراجع |
قرآن کریم.
ابناثیر شیبانی، علیّ بن أبیالکرم، (۱۳۹۹ق.). اسد الغابه فی معرفه الصّحابه. بیروت: دار صادر. ابن بابویه قمی (صدوق)، محمّد. (۱۳۶۳). من لا یحضره الفقیه. تصحیح و تعلیق علیاکبر غفّاری. جلد سوم. چاپ دوم. قم: انتشارات جامعه مدرّسین. ابنخلدون، عبدلرّحمن بن محمّد. (۱۳۳۷). مقدّمه ابنخلدون. ترجمه محمّدپروین گنابادی. جلد دوم. تهران: انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ابنسعد، محمّدبن سعد. (۱۴۱۰). الطّبقات الکبری. بیروت: دارالکتب العلمیّه. ابنکثیر، عمادالدّین. (۱۹۶۶م.). البدایه و النّهایه. تحقیق علی شیری. جلد هفتم. بیروت: دار احیاء التّراث العربی. ابنهشام، عبدالملک. (۱۳۶۳). السّیره النّبویّه. تحقیق عبدالحفیظ شبلی و دیگران. جلد ۱ و ۲. چاپ اوّل. تهران: انتشارات ایران. ارسطو. (۱۳۷۱). سیاست. ترجمه حمید عنایت. تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی. اشپولر، برتولد. (۱۳۶۶). جهان اسلام. ترجمه قمر آریان. تهران: انتشارات امیرکبیر. بلاشر، رژی. (۱۳۶۳). تاریخ ادبیّات عرب. ترجمه آ. آذرنوش. جلد اوّل. تهران: مؤسّسه مطالعات فرهنگی. ترنر، برایان اس. (۱۳۸۰). وِبِر و اسلام. ترجمه حسین بستان. قم: پژوهشکده حوزه و دانشگاه. جعفریان، رسول. (۱۳۷۵). تاریخ تحوّل دولت و خلافت. قم: مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی. حائری طباطبائی، سیّد علی بن محمّد. (۱۴۱۸). ریاض المسائل فی بیان الاحکام بالدّلائل. قم: مؤسّسه آل البیت. حتّی، فیلیپ خلیل. (۱۳۶۶). تاریخ عرب. ترجمه ابوالقاسم پاینده. تهران: انتشارات آگاه. حُرّ عاملی، محمّدبن حسین. (۱۴۱۴ق.). تفصیل وسائل الشّیعه إلی تحصیل مسائل الشّریعه. جلد ۱۵. طبع دوم. قم: تحقیق مؤسّسه آلالبیت علیهمالسّلام لإحیاء التّراث. حقوقی، عسکر. (۱۳۷۴). تاریخ اندیشههای سیاسی در ایران و اسلام. تهران: انتشارات هیرمند. حکیمی، محمّدرضا. (۱۳۷۴). الحیاه. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی. دورانت، ویلیامز جیمز. (۱۳۷۸). تاریخ تمدّن. مشرق زمین گاهواره تمدّن. ترجمه احمد آرام. جلد اوّل. ویرایش دوم. چاپ ششم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. رامیار، محمود. (۱۳۶۲). تاریخ قرآن. تهران: انتشارات امیرکبیر. رودنسون، ماکسیم. (بیتا). اسلام و سرمایهداری. تهران: اتّحاد کارگر. روشه، گی. (۱۳۷۰). تغییرات اجتماعی. ترجمه منصور وثوقی. تهران: نشر نی. زرّینکوب، عبدالحسین. (۱۳۶۲). کارنامه اسلام. چاپ سوم. تهران: مؤسّسه انتشارات امیرکبیر. صدر، سیّد محمّدباقر. (۱۳۵۹). سنّتهای تاریخ در قرآن. ترجمه سیّد جمال موسوی. تهران: انتشارات روزبه. ـــــــــــــــــــ . (۱۴۰۰م.). اقتصادنا. چاپ سیزدهم. بیروت: دارالتّعارف للمطبوعات. طباطبائی، سیّد محمّدحسین. (۱۴۱۷ق.). المیزان. جلد ۹ و ۱۰. چاپ اوّل. بیروت: مؤسّسه اعلمی للمطبوعات. طبری، محمّد بن جریر. (بیتا). تاریخ الأمم و الملوک. جلد سوم. مصر: دارالمعارف. طه، حسین. (۱۳۴۶). آیینه اسلام. ترجمه محمّدابراهیم آیتی. چاپ چهارم. تهران: شرکت سهامی انتشار. عبدالجلیل، ج. م. (۱۳۶۳). تاریخ ادبیّات عرب. ترجمه آ. آذرنوش. تهران: انتشارات امیرکبیر. علایلی، عبدالله. (۱۳۷۴). برترین هدف در برترین نهاد. ترجمه محمّدمهدی جعفری. تهران: وزارت ارشاد اسلامی. قوام، عبدالعلی. (۱۳۷۳). سیاستهای مقایسهای. تهران: سمت. لاهوس، اولیویا. (۱۳۵۷). درآمدی بر انسانشناسی. ترجمه سعید یوسف. تهران: نشر سپهر. یعقوبی، احمدبن أبییعقوب. (۱۳۷۹ق.). تاریخ یعقوبی. بیروت: دار صادر ـ دار بیروت. Arendt. H. (1998). The Human Condition. Introduction by: Margaret Canovan. 2th edition. Chicago: the university of Chicago Press. Weber.M. (1958). the City. Trans. 8thedit. By Donmartin Dale and Gertrud veuwirth. NewYork: the Free Press. |