اصلاح بین مردم در سیره نبوی

استواری پایه‌های جامعه عربستان، بر سازمان عشیره‌ای ولّم) نداشتن سامانه حکومتی یک‌پارچه، رسوخ تعصبات قبیله‌ای در روح عرب‌ها آتش خونریزی‌های دراز مدت را در عربستانِ پیش از اسلام، برافروخته بود. ‌درگیری مردم بر سر مسائل بی‌اهمیت، گاه به نبردهای سخت، میان قبایل می‌انجامید و آنان را به جنگ برای نابودی یکدیگر وادار می‌ساخت. ‌ثروت و اصالت قبیلگی و نژاد عرب، اساس و میزان شرافت و بزرگی بود. کینه‌توزی و رسوم غلط نیز جای همدلی و زندگی مسالمت‌آمیز و ارزش‌مدار را گرفته بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسدر چنین جامعه‌ای برانگیخته شد و پیش از هر چیز، برای بنیان‌نهادن یک جامعۀ رشد یافته و ملت یک‌پارچه، اصلاح پیوندهای از هم‌ پاشیدۀ مردم جامعه ضروری می‌نمود. ‌رسول ‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز به‌ عنوان رهبر و پیشوا، وظیفه انجام این مهم را به دوش داشت.‌

704

اصلاح بین مردم در سیره نبوی

منبع: ویکی فقه

استواری پایه‌های جامعه عربستان، بر سازمان عشیره‌ای و نداشتن سامانه حکومتی یک‌پارچه، رسوخ تعصبات قبیله‌ای در روح عرب‌ها آتش خونریزی‌های دراز مدت را در عربستانِ پیش از اسلام، برافروخته بود. ‌درگیری مردم بر سر مسائل بی‌اهمیت، گاه به نبردهای سخت، میان قبایل می‌انجامید و آنان را به جنگ برای نابودی یکدیگر وادار می‌ساخت. ‌ثروت و اصالت قبیلگی و نژاد عرب، اساس و میزان شرافت و بزرگی بود. کینه‌توزی و رسوم غلط نیز جای همدلی و زندگی مسالمت‌آمیز و ارزش‌مدار را گرفته بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در چنین جامعه‌ای برانگیخته شد و پیش از هر چیز، برای بنیان‌نهادن یک جامعۀ رشد یافته و ملت یک‌پارچه، اصلاح پیوندهای از هم‌ پاشیدۀ مردم جامعه ضروری می‌نمود. ‌رسول ‌اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز به‌ عنوان رهبر و پیشوا، وظیفه انجام این مهم را به دوش داشت.‌

۱ – فعالیت‌های پیامبر

وی برای اصلاح وضعیت موجود، همزمان در سه زمینه به فعالیت پرداخت:
۱. ‌اصلاح‌ اندیشه‌ها؛
۲. ‌اصلاح پیوندهای اجتماعی؛
۳. ‌اصلاح در عرصه‌ قضا؛
از آنجا‌که نخستین حکومت اسلامی را پیامبر‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه برپا کرد، این نوشته به دنبال بررسی اقدامات آن حضرت برای اصلاح میان مردم در مدینه است.‌

۱.۱ – اصلاح‌ اندیشه‌ها

از آنجا‌که هر کار، نتیجه‌ اندیشه‌ای است که در روح و فکر افراد، نفوذ داشته است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای اصلاح جامعه، همان‌گونه ‌که در عمل تلاش می‌کرد، در بُعد نظر و کلام نیز همواره به ارشاد، راهنمایی و جهت‌دهی‌اندیشه‌های مردم به سوی اصلاح و کمال می‌پرداخت. ‌او با تأکید بر شعار «اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَاللَّهِ اَتْقاکُم۱؛ هر کس با‌تقواتر است، نزد خدا گرامی‌تر است». این اصل را اساس برتری انسان‌ها در جامعه قرار داد و با این بیان که «هر مؤمن، به مؤمنان دیگر چون سر است که از به درد آمدنش دیگر ‌اعضا نیز به درد می‌آید».۲  آنان را به هم نزدیک و موظف به تلاش در حل مشکلات یکدیگر دانست.‌
او خطاب به ابو ایوب انصاری، اصلاح میان مردم را هنگامی که از هم دور و فاسد شده‌اند، باعث خشنودی خدا و رسولش می‌داند و سفارش می‌کند که حسد نورزند، دشمنی روا ندارند، یکدیگر را به ‌بدی یاد نکنند و با هم برادر باشند.۳

حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر حرمت همسایه،۴  بزرگداشت و احترام یکدیگر و حل مشکلات دیگران تاکید کرده۵و۶  و دوست داشتنی‌ترین اعمال نزد خداوند را شادمان ساختن مردم و از بین بردن‌اندوه آنان دانست.۷و۸
پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دوست‌ داشتن مردم را بالاترین مرتبه عقل و آنان را برادر یکدیگر دانست که اگر در حل مشکل یکدیگر تلاش کنند، خداوند در روز قیامت، مشکل آنان را حل خواهد کرد.۹

 

۱.۲ – اصلاح روابط اجتماعی

روابط اجتماعی شکل گرفته بر تعصبات قبیله‌ای در یثرب، که منجر به جنگ و خون‌ریزی شده بود، باید اصلاح می‌شد تا حکومتی اسلامی، و ملتی یک پارچه ساخته شود. ‌مردم یثرب نیز از این اوضاع آشفته به‌ تنگ آمده بودند.‌
یکی از دلیل‌های مهم فراخوانی آنان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای رفتن به مدینه و وعده یاری او در شکل‌دهی حکومت اسلامی، امید به ایجاد صلح پایدار بود.‌۱۰

رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز برای اصلاح پیوندهای اجتماعی ملت مسلمانی که تازه شکل یافته و مهاجر و انصار را در بر می‌گرفت، کارهایی انجام داد:

۱.۲.۱ – تقوا

پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تلاش کرد تقوا و ایمان به خدا را به جای ثروت و نسب، معیار سنجش ارزش و برتری قرار دهد؛ از این رو، بلال را که صدای دل‌نشینی داشت، برای گفتن اذان برگزیده۱۲ و اعلام کرده است، او پوشیدن لباس‌های تجملی را منع کرد۱۲ و در برابر آن تواضع و فروتنی، سبقت در خیر،۱۳ وفای به عهد۱۴و۱۵

 گذشت و انفاق۱۶ را سبب بالاتر رفتن ارزش انسانی دانست.‌

۱.۲.۲ – توجه به فعالیت‌های گروهی

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به انجام کارها به‌ صورت گروهی اهمیت بسیار داد، تا این‌گونه، مسلمانان را برای رسیدن به هدف‌های مشترک، در کنار هم قرار دهد و همکاری و همدلی ایشان را برانگیزد.‌
در ساخت مسجد مدینه که از نخستین کارهای خاتم انبیا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در این شهر بود، مهاجر و انصار بدون توجه به ثروت و نسب یکدیگر، در کنار آن حضرت به کار پرداختند.‌۱۷

گرفتن زکات و صدقات از ثروتمندان قبایل برای کمک به ضعیفان و تهی‌دستان همان قبیله،۱۸ برپایی نماز جماعت۱۹ و نماز عید فطر۲۰ از دیگر مصداق‌های ایجاد همدلی میان مسلمانان بود.‌

۱.۲.۳ – تدوین قانون اساسی

رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای شکل‌دهی جامعه اسلامی، قانونی وضع کرد و همگان را به رعایت آن موظف فرمود. ‌از اقدامات مهم ایشان، ساماندهی روابط مردم بود. ‌آن حضرت در این قانون، متعهدان به پیمان را «امت واحد» دانست و تأکید کرد که وابستگی‌های دینی بر پیوندهای خونی برتری دارد؛ بنابراین از ستمکار، هر چند فرزند کسی باشد، کوتاهی در گناه پذیرفتنی نیست؛ بلکه مؤمنان در برابر هم مسئولند و باید در حل مشکلات یکدیگر کوشش کنند. ‌در این قانون، به مسائل اجتماعی، مانند احترام به برخی از آداب قبیله‌ای، مسئول‌دانستن مسلمانان در برابر هم و احترام به حقوق اهل کتاب توجه شده است.۲۱

۱.۲.۴ – بستن پیمان برادری

جایگزین‌ کردن فرهنگ برادری دینی به جای ارزش‌های قبیله‌ای، از دیگر اقدام‌های پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه بود. ‌آن حضرت برای جلوگیری از اختلاف مهاجران و انصار و نزدیک‌تر کردن آنان به هم، بین آنان عقد اخوت بست. ‌این پیمان بدون توجه به جایگاه قبیله‌ای و نسبی، بین مهاجر و انصار بسته شد.۲۲

۱.۳ – اصلاح در زمینه قضاوت

قضاوت، حکمیت و داوری در میان مردم، به ‌عنوان یکی از مصداق‌های اصلاح میان مردم، از اصول مهم در یک حکومت کارآمد به حساب می‌آید. ‌از وظایف پیامبران الهی در قرآن، برپاکردن قسط و عدالت در میان مردم جامعه است.‌۲۳

قرآن نیز حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به ‌عنوان داور میان مردم مطرح شده و این وظیفه به روشنی بیان شده است.‌۲۴و۲۵

رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عصر جاهلیت نیز مورد اعتماد و رجوع مردم در هنگام بروز مشکلات و اختلافات بوده است.۲۶

 پس از بعثت و تشکیل حکومت اسلامی مدینه، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در جایگاه نخستین داور و قاضی، به اصلاح میان مردم پرداخت. ایشان با بیان این اصل که: «لا حلف فی الاسلام»؛۲۷ «هم‌پیمانی قبیله‌ای در اسلام نیست»؛ دادرسی از راه پیمان و پناهندگی را – که در جاهلیت مرسوم بود – نپذیرفت؛ چرا که این‌کار ریشه در همبستگی برای خونریزی و خونخواهی داشت و از عصبیت و قبیله‌گرایی پشتیبانی می‌کرد؛۲۸

اما با این‌ حال، از برخی شیوه‌های داوری عرب‌ها، مانند قرعه‌ کشیدن و قیافه‌شناسی بهره برد. ‌برای نمونه هنگامی ‌که در نسب نوزاد یا کسی تردید و اختلافی پیش می‌آمد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از قیافه‌شناسان یاری می‌جست.۲۹
مسلمانان گاه بر سر پرداخت بدهی‌ها، به دست آوردن املاک۳۰ و آب زمین‌های کشاورزی،۳۱و۳۲ و مسائل خانوادگی،۳۳ نزاع می‌کردند و برای حل آن به آن حضرت، روی می‌آوردند.‌

۱.۳.۱ – استفاده از قسم

گاهی نیز خاتم انبیا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای داوری میان افراد، از شیوه‌ سوگند خوردن آنها بهره می‌برد. ‌گفته‌اند که مردی حضرمی و مردی کندی بر سر زمینی به دشمنی برخاستند. ‌کندی، زمین را ارث پدری می‌دانست و حضرمی مدعی بود زمینش از سوی پدر آن فرد غصب شده است، از آنجا‌که هیچ‌کدام، دلیلی بر اثبات گفته‌ خود نداشتند، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از حضرمی خواست قسم بخورد و سپس زمین را به او واگذارد.‌
همچنین روزی دو مرد بر سر مالکیت ملکی اختلاف پیدا کردند و برای داوری نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتند؛ ولی هیچ دلیلی بر اثبات ادعای خود نداشتند. ‌پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای سوگند خوردن به آنها دستور داد تا میان خود قرعه بکشند.۳۴

در حل و فصل بزهکاری‌های اجتماعی مانند قتل و دزدی نیز به آن بزرگوار، مراجعه می‌شد۳۵ و ایشان، بزهکار را به مجازات‌هایی چون زندان، قصاص، گرفتن دیه و تازیانه محکوم می‌کرد.۳۶

آیین دادرسی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر پایه‌ یکسان‌نگری میان دو طرف دعوا، شکیبایی در شنیدن گفته‌ها و دلیل‌های آنان و پرهیز از دادرسی در هنگام خشم، استوار بود.۳۷

او می‌کوشید دو طرف دعوا را با آشتی و سازش روانه کند. ‌روزی به دو مرد ـ که برای داوری نزدش آمده بودند ـ گفت: «هر کدام از شما می‌داند حق با کیست، به آن گردن نهد؛ زیرا من هم، مانند شما یک انسانم و چه ‌بسا یکی از شما در استدلال بر دیگری تواناتر و گویا‌تر است. ‌من بر آنچه می‌شنوم، میان شما دادرسی می‌کنم؛ اگر به سود کسی حکم کردم و او از حق برادرش به چیزی رسید، نباید آن را بگیرد؛ چرا‌که از پاره‌های آتش برایش می‌بُرم.» آن دو پس از شنیدن این سخنان گریسته، صلح کردند و از نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفتند.۳۸
وظیفه‌ داوری میان مردم، گاه به صحابه دیگر واگذار می‌شد؛ همان‌گونه که اختلاف وارثان خانه‌ دو برادر که بر سر مالکیت مکان دیوار بین دو خانه اختلاف داشتند، به حذیفه بن یمان سپرده شد.‌۳۹

فرستاده‌ شدن علی (علیه‌السّلام) و معاذ بن جبل به یمن به عنوان فرماندار و قاضی نیز از این نمونه است.۴۰
در نتیجه‌ تلاش‌های رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، مهاجران و انصار، چون برادر در یک خانه زندگی می‌کردند. ‌انصار، مهاجران را در خانه‌های خود جای دادند و در زندگی خویش سهیم کردند. ‌آنها قطعه‌هایی از زمین‌های خود را به فرستاده خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دادند تا بین مهاجران قسمت کند.۴۱

همچنین انصار، پس از به دست آمدن غنایم بنی‌نضیر، از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستند نه‌تنها غنایم را به مهاجران دهد؛ بلکه حاضر شدند مهاجران، همچنان در خانه‌ ایشان ساکن باشند.‌۴۲

اوس و خزرج نیز کینه‌های دیرینه خود را تا حد زیادی کنار نهادند و بدون درگیری و نزاع، در کنار هم به امت اسلامی پیوستند.‌
پانویس

  1. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳
  2. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۴ق، چاپ سوم، ج۱، ص۲۲۳
  3. حسن اللهی، منوچهر، نگاهی به سیره پیامبر اعظم، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش، ص۵
  4. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، انتشارات شریف رضی، ۱۴۱۲قمری، ص۱۲۶
  5. یقول شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق، ج۱۶، ص۳۶۱
  6. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق، ج۱۶، ص۳۷۶
  7. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق، ج۱۶، ص۳۵۳
  8. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق، ج۱۶، ص۳۷۱
  9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه، ۱۳۶۲ش، چاپ اول، ج۲، ص۱۹۳
  10. وات، مونتگمری، محمد پیامبر و سیاستمدار، ترجمه اسماعیل والی‌زاده، تهران، کتاب‌فروشی اسلامیه، ۱۳۴۴ش، ص۱۱۱
  11. حمیری، عبد‌الملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار‌ المعرفه، بی‌تا، ج۱، ص۵۰۹
  12. ابن‌سعد، ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۲۴
  13. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴
  14. بقره/سوره۲، آیه۲۷۴
  15. بقره/سوره۲، آیه۲۷۵
  16. انفال/سوره۸، آیه۴۶
  17. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۳، ص۹۲۹
  18. ابن‌سعد، ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۲۴
  19. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۳، ص۱۱۷۱
  20. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۳، ص۹۴۲
  21. حمیری، عبد‌الملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار‌ المعرفه، بی‌تا، ج۱، ص۵۰۱
  22. حمیری، عبد‌الملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقا، ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار‌ المعرفه، بی‌تا، ج۱، ص۵۰۴
  23. حدید/سوره۵۷، آیه۲۵
  24. نساء/سوره۴، آیه۵۹
  25. نساء/سوره۴، آیه۱۰۵
  26. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵ش، چاپ پنجم، ج۳، ص۸۴۰
  27. ابن‌اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر و دار بیروت، ۱۳۸۵ ق، ج۱، ص۴۵۴
  28. ساکت، محمدحسین، نهاد دادرسی در اسلام، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۵ش، ص۶۰
  29. مسعودی، علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۴ش. ‌چاپ پنجم، ج۱، ص۵۳۲
  30. حکیم، محمد بن علی، اقضیه رسول الله، مصحح محمد نزار تمیم، بیروت، دار ارقم، ۱۹۹۷م، ص۱۲۳
  31. کلبی، هشام بن محمد، کتاب الاصنام، تحقیق احمد زکی باشا، قاهره، افست تهران، نشر نو، چاپ دوم، ص۱۴۴
  32. قطان، مناع، النظام القضایی فی العهد النبوی و عهد الخلافه، قاهره، مکتبه وهبه، ۱۹۹۳م، ص۲۹
  33. قطان، مناع، النظام القضایی فی العهد النبوی و عهد الخلافه، قاهره، مکتبه وهبه، ۱۹۹۳م، ص۳۲
  34. ساکت، محمدحسین، نهاد دادرسی در اسلام، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۵ش، ص۶۲
  35. قطان، مناع، النظام القضایی فی العهد النبوی و عهد الخلافه، قاهره، مکتبه وهبه، ۱۹۹۳م، ص۳۲-۳۱
  36. ساکت، محمدحسین، نهاد دادرسی در اسلام، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۶۵ش، ص۶۶ – ۶۷
  37. ابن‌سعد، ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۳۲۳
  38. بخاری، محمد بن مسلم، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق، ج۸، ص۱۱۷
  39. ابن‌سعد، ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و‌اندیشه، ۱۳۷۴ش، ج۴، ص۵۱۳
  40. سجستانی، سلیمان بن اشعث، سنن ابی‌داوود، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۵۰
  41. بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۹۹۶م، ج۱، ص۲۷۰
  42. نمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه المنوره، قم، دارالفکر، ۱۳۶۸ش، ج۲، ص۴۸۹
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.