تواضع در سیره نبوی

تواضع یکی از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌های انسان متخلّق به اخلاق نیک است. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار می‌آمد، آن حضرت با آن‌که والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد.

961

 

تواضع در سیره نبوی                                                                  

تواضع یکی از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌های انسان متخلّق به اخلاق نیک است. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار می‌آمد، آن حضرت با آن‌که والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد.

۱ – تواضع در لغت و اصطلاح

تواضع در کتب لغت مصدر باب تفاعل از ماده «وضع یضع» و به معنای «تذلل و فروتنی» بیان شده است.۱

این صفت پسندیده و خوی ستوده شده، برخاسته از حقیقت بندگی فرد بوده و با آن رابطه‌ای مستقیم دارد چنانکه هرچه شخص به درگاه خداوند ذلیل‌تر و خاضع‌تر باشد تواضعش نیز نسبت به خلق بیشتر خواهد بود.

۲ – روایت از پیامبر در باب تواضع

رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار می‌آمد، آن حضرت با آن‌که والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد. می‌فرمود: «لا حسب الا بتواضع؛ شرافت خانوادگی جز به تواضع و فروتنی نیست».۲و۳

هم از ایشان نقل شده که می‌فرمودند: «فروتنی جز بر بلند مرتبگی و رفعت مقام آدمی‌نمی‌افزاید، پس فروتن باشید تا خداوند به شما بلند مرتبگی بخشد.»۴و۵و۶

سزاوار است که همه مؤمنان به او اقتدا کنند و او را اسوه و الگوی خویش قرار دهند.

۳ – تواضع پیامبر اکرم

سیره پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) جامع جمیع نشانه‌های تواضع و فروتنی و برائت از همه افعال و حرکات کبرآمیز بود و فروتنی‌اش (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تمام رفتارهای آن حضرت و شئون مختلف زندگی‌اش جلوه داشت؛ با این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود و دارای مقامی‌عالی؛ اما با خضوع تمام با ثروتمند و فقیر، صغیر و کبیر دست می‌داد و دست خود را نمی‌کشید تا طرف مقابل دست خود را بکشد.۷و۸

و روی از او برنمی‌گرداند تا این‌که طرف مقابل از او روی برمی‌گرداند و می‌رفت. به کسانی که به استقبالش می‌آمدند، بزرگ و کوچک، سیاه و سفید، عبد یا آزاد، پیش از همه سلام می‌کرد.۹و۱۰و۱۱و۱۲

به سنت انبیاء سلف، از روی تواضع با عصا راه می‌رفت و بر آن تکیه می‌کرد،۱۳و۱۴

هرگز کسی را که او را به خود می‌خواند، تحقیر نمی‌کرد؛۱۵

گاه با پیر زنی که با او سخن می‌گفت، مدت‌ها به گفت‌وگو می‌پرداخت.۱۶

آنچه ممکن بود، از اسب و استر و الاغ سوار می‌شد و بسیار می‌شد که بر الاغ سوار می‌شد و غلام خود یا شخص دیگر را پشت‌سر خود سوار می‌کرد.۱۷

از بیماران عیادت می‌فرمود و در تشییع جنازه‌ها حاضر می‌شد.۱۸و۱۹و۲۰

 

۴ – ظاهر پیامبر

ظاهرش (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با سایر مردم فرقی نداشت، از این‌رو اعراب غریبی که به حضور مبارکش می‌رسیدند، ایشان را در میان جمع نمی‌شناختند؛ از این رو می‌پرسیدند: «کدامیک پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خدایند؟»۲۱

از ابوذر غفاری روایت شده که «پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای تواضع کردن، بدون کوچک‌ترین امتیازی میان اصحاب می‌نشست؛ به طوری که اگر شخص بیگانه‌ای وارد می‌شد، نمی‌دانست که کدامیک از آنها پیامبرند تا این‌که می‌پرسید؛ لذا از حضرتش تقاضا کردیم که جایگاهی برایش درست شود که وقتی غریبی وارد می‌شود، او را بشناسد. بعد از کسب اجازه سکویی از گل و سنگ درست کردیم که آن جناب روی آن می‌نشست و ما هم در طرفین او می‌نشستیم».۲۲

۵ – انتخاب تواضع و بندگی

از همه متواضع‌تر بود تا آنجا که از امام باقر (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمود: «فرشته‌ای خدمت رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد و گفت همانا خداوند تو را مخیر نموده میان اینکه عبد و بنده متواضع او باشی یا این‌که پادشاه و رسول او باشی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودجبرئیل به من نگریست و با دستش اشاره کرد که تواضع نما پس پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: بندگی و تواضع را همراه با رسالت انتخاب کردم، فرشته مزبور در حالی که در دستش کلید گنج‌های زمین بود گفت: اگر قبول هم می‌کردی از مقامی‌که نزد خدا داشتی کم نمی‌شد».۲۳و۲۴و۲۵

می‌فرمود: «فروتن باشید تا هیچ‌کس به دیگری زورگویی و تجاوز نکند».۲۶و۲۷و۲۸

روزی به گروهی از اصحاب خود فرمودند: «چه شده است که شیرینی عبادت را در شما نمی‌بینم؟ گفتند: شیرینی عبادت چیست؟ فرمودند: تواضع».۲۹

 

۶ – تواضع در لباس و غذا

رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر خاک می‌نشست و غذا می‌خورد، می‌فرمود: «من بنده‌ام و همچون بندگان غذا می‌خورم و همچون آنان می‌نشینم».۳۰

می‌فرمود: «پنج چیز است که تا دم مرگ از آنها دست برنمی‌دارم: روی زمین با بردگان غذا خوردن، بر الاغ بی‌پالان‌ سوار شدن، شیر بز با دست خود دوشیدن، لباس پشمینه پوشیدن و به کودکان سلام کردن تا آن‌که پس از من سنّت شود»۳۱و۳۲

غذایش ساده بود و لباسش خشن.۳۳و۳۴و۳۵و۳۶

به وقت غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نمی‌داد، از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمود: «از آن هنگام که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به پیامبری مبعوث شد تا هنگام رحلتش به خاطر تواضع در برابر خدا هنگام غذا خوردن هرگز به چیزی تکیه نکرد».۳۷و۳۸و۳۹و۴۰

از عایشه همسر رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل شده که «به رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گفتم: جانم فدایت تکیه دهید که برای شما آسان‌تراست. فرمود: من بنده‌ام و چون بندگان می‌خورم و مثل بندگان می‌نشینم».۴۱و۴۲و۴۳

چون به غذا خوردن می‌نشست زانوها و قدم‌های خود را جمع می‌کرد، آن‌گونه که نمازگزار دو زانو می‌نشستند با این فرق که یکی از زانوها و قدم‌ها را روی زانوی دیگر می‌نهاد و می‌فرمود: «همانا من بنده‌ام و مانند بندگان غذا می‌خورم و چون آنان می‌نشینم».۴۴و۴۵

 

۷ – تواضع در نشستن و خوابیدن

عبایی کهنه و وصله‌دار می‌پوشید و می‌فرمود: «من بنده‌ام و لباس بندگان را می‌پوشم».۴۶

هر نوع لباسی که در دسترسش بود، می‌پوشید بسا که فقط روپوشی به تن می‌کرد و دو طرف آن را میان دو شانه‌اش گره می‌زد و با همان لباس با مردم بر جنازه‌ها نماز می‌خواند، گاه همان روپوش را به خود می‌پیچید و آن را از چپ و راست بر دوش می‌افکند و با آن در خانه نماز می‌خواند.۴۷

بر روی حصیر می‌خوابید.۴۸

زیراندازش عبایش بود.۴۹و۵۰

و پتویش گاه تکه لباسش.۵۱

هرگاه داخل مجلسی می‌شد، در نزدیکترین جا به محل ورود خود می‌نشست.۵۲و۵۳و۵۴و۵۵

می‌فرمودند: «از نشانه‌های فروتنی برای خدا رضایت دادن به نشستن در پایین مجلس به جای بالای آن است».۵۶و۵۷

 

۸ – نهی از دست‌بوسی

در نزد اصحاب کسی محبوب‌تر از پیامبرخدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نبود با این وجود هرگاه می‌دیدند که رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌آید برایشان برنمی‌خاستند؛ زیرا می‌دانستند که این کار را خوش نمی‌دارد.۵۸و۵۹و۶۰

ایشان از دست بوسی و پای بوسی که اصحاب از روی ارادت و از سر ابراز محبت به این کار اقدام کرده بودند خوش نمی‌داشتند و به شدت از آن نهی می‌کردند و می‌فرمودند: «آن کارهایی که عجم در مورد شاهان خود انجام می‌دهند انجام ندهید من بنده‌ای هستم از بندگان خدا؛ از آنچه آنها می‌خورند من نیز می‌خورم و آنجا که مردم می‌نشینند من نیز می‌نشینم».۶۱

 

۹ – تواضع نسبت به اهل خانه

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در خانه‌اش نسبت به اهل خانه کمال تواضع را داشت؛ به نقل از عایشه او در خانه فردی از افراد بشر بود که جامه‌های خود را می‌دوخت و خدمات مربوط به خود را انجام می‌داد.۶۲و۶۳و۶۴

گوشت قطعه قطعه می‌کرد و با فروتنی کنار سفره می‌نشست و با اینکه آن حضرت غلامان و کنیزانی داشت؛ ولی در خوراک و پوشاک بر آنان برتری نداشت.۶۵

ابوسعید خدری می‌گوید: «رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خادمان خود را در منزلش مداوا می‌کرد و به بزها علف می‌داد و شتر را عقال می‌بست، گوسفند می‌دوشید و نعلین پینه می‌زد و لباس رفو می‌کرد از بازار خرما می‌خرید و حیا مانع آن نمی‌شد که با دست خودش آن را به خانه بیاورد و آن را در یک طرف به دوش می‌انداخت و آن را به خانه می‌برد».۶۶

با دست خود وسیله تطهیر خود در شب را آماده می‌ساخت، گوسفندش را می‌دوشید و لباس و کفشش را وصله می‌زد، خانه را جارو می‌نمود و شترش را عقال می‌بست و به شتر آبکش خود علف می‌داد و با خادمش غذا می‌خورد و با خدمتکار خانه گندم و جو آسیاب می‌کرد و آرد آن را خمیر می‌نمود، آذوقه منزل را از بازار حمل می‌کرد و به خانه می‌آورد و حیا مانع آن نمی‌شد که شخصاً نیازمندی‌های خود را از بازار تهیه کند.۶۷و۶۸

 

۱۰ – تواضع نسبت به فقرا و تهیدستان

از تواضع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اینکه دوست داشت بر الاغی برهنه سوار شود و روی خاک بنشیند و با بردگان غذا بخورد و به سائلان با دست خود غذا برساند، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با فقرا می‌نشست و با مسکینان غذا می‌خورد و با دست خود به آنها غذا می‌داد. دعوت بندگان را می‌پذیرفت، دعوتی که گاه غذای سفره‌اش در نانی جوین و دنبه‌ای بوناک شده خلاصه شده بود.۶۹و۷۰و۷۱

می‌فرمود: «اگر پاچه گوسفندی را به من هدیه دهند، آن را می‌پذیرم و اگر مرا به خوردن آن و استخوان شانه و سردستی دعوت کنند، پذیرا خواهم بود».۷۲و۷۳و۷۴و۷۵و۷۶

پیوسته نزد مساکین می‌رفت و از حالشان جویا می‌شد.۷۷و۷۸و۷۹

بسا اتفاق افتاده بود که بنده‌ای یا بنده‌زاده‌ای و یا کنیزی می‌آمد و دست از او بر نمی‌گرفت و دست از دست او جدا نمی‌کرد تا این‌که او را از مدینه بیرون می‌برد تا حاجتش روا می‌گردید.۸۰و۸۱و۸۲و۸۳

نقل است، زنی نزد حضرت آمد و گفت: «یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاجتی دارم» فرمود: «ای ام‌فلان بر هر کوچه و راهی که می‌خواهی بنشین مرا در آنجا خواهی دید و حاجتت را بر آورده می‌کنم»، پس بلند شد و با او رفت تا اینکه حاجتَش را برآورده ساخت.۸۴و۸۵و۸۶و۸۷

گاه بعد از نماز خادمی‌از خادمان مدینه با ظرفی از آب می‌آمد و به حضرت آب می‌داد، بسا اتفاق می‌افتاد که کاسه‌ای نداشت و با کف دست آب به حضرت می‌داد.۸۸و۸۹

همنشین فقرا بود و می‌فرمود: «محبوب‌ترین کس از شما پیش من و نزدیکترین شما در قیامت به من کسی است که اخلاقش نیکوتر و تواضعش بیشتر باشد و دورترین فرد شما در روز قیامت از من متکبرین هستند».۹۰

 

۱۱ – تواضع نابجا

اگر چه تواضع در جای خود از آداب و سنن پسندیده و از ویژگی‌ها و صفات بندگان خاص خدا برشمرده شده است؛۹۱

اما تواضع بی‌جا نیز باعث مفسده‌هایی است، اگر تواضع از حدش بگذرد، حقارت است و حقارت در اسلام حرام است. در بیان سیره رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) هم، چنین نوشته‌اند که «او متواضعی بود که خود را به حقارت نمی‌افکند،۹۲

می‌فرمودند: «خوشا به حال کسی که برای خدای متعال فروتنی کند بی‌آنکه نقص و کاستی‌ای داشته باشد و خود را ذلیل گرداند بی‌آنکه در حال خواری و مسکنت باشد».۹۳و۹۴و۹۵و۹۶

رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ضمن ایجاد مرز میان فروتنی و حقارت از تواضع و فروتنی‌های بی‌مورد نهی فرموده‌اند. در حدیثی از رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمده: «إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْ أُمَّتِی فَتَوَاضَعُوا لَهُمْ وَ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمُتَکَبِّرِینَ فَتَکَبَّرُوا عَلَیْهِمْ فَإِنَّ ذَلِکَ لَهُمْ مَذَلَّهٌ وَ صَغَار؛ هر گاه متواضعان امت مرا دیدید در مقابلشان تواضع کنید و زمانی که با متکبران برخورد کردید بر آنها تکبر کنید که این رفتار موجب ذلت و خواری متکبران است».۹۷

تواضع در برابر کفار و نیز تواضع به خاطر ثروت۹۸و۹۹ نیز از دیگر موارد فروتنی‌های نامعقول و نابجا است که حضرت از آن نهی فرموده‌اند.

پانویس:

۱.      ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۸، ص۳۹۷.

۲.      کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۸، ص۲۳۴.

۳.      صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۱۸.

۴.      کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۱.

۵.      مفید، محمد بن محمد، امالی، ص۲۳۹.

۶.      سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۶۲۶۴.

۷.      دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۱۱۵.

۸.      عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ص۵، ص۵۴.

۹.      ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب، ج۱، ص۱۲۷.

۱۰    بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح، ج۸، ص۵۵.

۱۱    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۱، ص۳۳.

۱۲    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۶.

۱۳    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۴۵.

۱۴    صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ج۷، ص۳۲.

۱۵    حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴.

۱۶    قاضی ابرقوه، اسحاق، سیرت رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ج۲، ص۱۰۳۴.

۱۷    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.

۱۸    بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۴، ص۲۰۴.

۱۹    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵.

۲۰    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ص۲۷۹.

۲۱    مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹.

۲۲    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۶.

۲۳    بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۴.

۲۴    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲.

۲۵    حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۷۳.

۲۶    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۱.

۲۷    ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۱۹.

۲۸    سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داود، ج۷، ص۲۵۷.

۲۹    ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۲۰۱.

۳۰    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۰.

۳۱    صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۲۷۱.

۳۲    صدوق، محمد بن علی، علل الشرایع،، ج۱، ص۱۳۰.

۳۳    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۶، ص۲۹۷.

۳۴    دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۲۶.

۳۵    طوسی، محمد بن حسن، امالی طوسی، ص۳۹۳.

۳۶    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۸۰.

۳۷    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۶، ص۲۷۲.

۳۸    ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲، ص۱۶۵.

۳۹    ابن ماجه، محمد، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۸۹.

۴۰    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۵۴۱.

۴۱    سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۷.

۴۲    تمیمی‌مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج۲، ص۱۱۸.

۴۳    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۲۶.

۴۴    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۶، ص۲۷۲.

۴۵    خرگوشی، ابوسعید، شرف المصطفی، ج۴، ص۳۴۱.

۴۶    طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی، ص۱۷۳.

۴۷    طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی، ص۱۷۴.

۴۸    بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۷.

۴۹    صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۵۲.

۵۰    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۳۸.

۵۱    طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی، ص۱۷۴.

۵۲    ابن ابی‌جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۴۳۵.

۵۳    نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۱۵۹.

۵۴    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۱.

۵۵    ابن عساکر، ابوالقاسم، تاریخ دمشق، ج۳، ص۳۵۰.

۵۶    طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، ج۱، ص۱۱۴.

۵۷    سیوطی، جلال الدین، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۷۶.

۵۸    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۶.

۵۹    ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، ج۵، ص۹۰.

۶۰    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۱، ص۵۳.

۶۱    مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹.

۶۲    بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۲۸.

۶۳    ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۴۲، ص۲۰۹.

۶۴    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۴۶۱.

۶۵    طباطبایی، سید محمدحسین، سنن النبی، ج۱، ص۱۳۳.

۶۶    ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۹۶.

۶۷    دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۲۲۶.

۶۸    حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴.

۶۹    طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵.

۷۰    نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۲۶۸.

۷۱    ترمذی، ابوعیسی، الشمائل المحمدیه، ص۲۷۲.

۷۲    ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۱۶، ص۱۵۹.

۷۳    بیهقی، أبو بکر، سنن الکبری، ج۷، ص۴۴۵.

۷۴    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۲۴۶.

۷۵    کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۱۴۱.

۷۶    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹- ۲۸۰.

۷۷    ابن انس، مالک، موطأ مالک، ج۱، ص۲۲۷.

۷۸    نسائی، أحمد بن شعیب، سنن نسائی، ج۴، ص۴۰.

۷۹    متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، ج۱۵، ص۷۲۰.

۸۰    ابن حنبل، احمد، مسند احمد، ج۲۰، ص۱۷۸.

۸۱    تمیمی، أحمد بن علی، مسند ابی یعلی، ج۷، ص۶۱.

۸۲    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۱۰، ص۴۹۰.

۸۳    ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ج۱، ص۲۷۹.

۸۴    نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۲.

۸۵    عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری، ج۹، ص۳۳۳.

۸۶    ابن حبان، محمد، مسند ابن حبان، ج۱۰، ص۳۸۶.

۸۷    بیهقی، أبو بکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۲.

۸۸    بیهقی، أبو بکر، دلائل النبوه، ج۱، ص۳۳۱.

۸۹    نیشابوری، مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۱۲.

۹۰    حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۷۸.

۹۱    فرقان/سوره۲۵، آیه۶۳.

۹۲    دیلمی، حسن، ارشاد القلوب، ص۲۲۶.

۹۳    شیخ طوسی، امالی طوسی، ص۵۳۹.

۹۴    طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر، ج۵، ص۷۱.

۹۵    بیهقی، ابوبکر، سنن الکبری، ج۴، ص۳۰۶.

۹۶    دیلمی، حسن بن ابی الحسن، اعلام الدین، ص۲۰۳.

۹۷    ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۱، ص۲۰۱.

۹۸    حرانی، حسن بن شعبه، تحف العقول، ص۲۱۷.

۹۹    ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۳۲.

 

  منبع: ویکی فقه
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   
   

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.