جشنواره خاتم
Khatam Festival

ازدواج در سیره پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله) 

651

 

 

ازدواج در سیره پیامبر(ص)

  تنظیم: علی اکبر اشعری                          

 

اهمیت تشکیل خانواده:

قرآن:

وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ مِنَ الْمآءِ بَشَراً فَجَعَلَهُ نَسَباً وَ صِهْراً وَ کانَ رَبُّکَ قَدیراً؛ (فرقان ۵۴)
و اوست خداوندی که بشر را از آب آفرید، و میان آنان خویشی و پیوند ازدواج قرار داد، و خدای تو بر هر چیزی قدرت دارد.

قرآن:

وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ؛ (روم ۲۱)

و از نشانه‌هاى او این که از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدان‌ها آرام گیرید و میان‌تان دوستى و رحمت نهاد آرى در این [نعمت] براى مردمى که مى‌اندیشند قطعاً نشانه‌هایى است.

قرآن:

وَاللّهُ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً وَ جَعَلَ لَکُم مِّنْ أَزْوَاجِکُم بَنِینَ وَحَفَدَهً) (نحل ۷۲)

خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و از همسران شما برای شما فرزندان و نوه‌هایی به وجود آورد.

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

ما بُنِیَ فِی الإِسلامِ بِناءٌ أحَبُّ إلَى اللّهِ عز و جل وأعَزُّ مِنَ التَّزویجِ. (بحارالأنوار ج۱۰۳ ص۲۲۲)

در اسلام، هیچ نهادى نزد خداوند عز و جل مَحبوب‌تر و ارجمندتر از ازدواج نیست.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَا مِنْ شَیْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُعْمَرُ فِی الْإِسْلَامِ بِالنِّکَاحِ؛ (کافی،‌ج۵،‌ص۳۲۸)

هیچ چیز نزد خدای عزوجل محبوب‌تر از خانه‌ای نیست که با ازدواج در اسلام آباد شود.

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

تَزَوَّجُوا وَ زَوِّجُوا أَلاَ فَمِنْ حَظِّ اِمْرِئٍ مُسْلِمٍ إِنْفَاقُ قِیمَهِ أَیِّمَهٍ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَحَبَّ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُعْمَرُ فِی اَلْإِسْلاَمِ بِالنِّکَاحِ وَ مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَیْتٍ یُخْرَبُ فِی اَلْإِسْلاَمِ بِالْفُرْقَهِ یَعْنِی اَلطَّلاَقَ؛ (کافی ج۵ ص۳۲۸) 

ازدواج کنید و براى فرزندانتان همسر بگیرید. بدانید! از بهره‌مندى‌هاى مرد مسلمان شوهر دادن زنان و دختران بى‌شوهر است. در پیشگاه الهى چیزى دوست‌داشتنى‌تر از خانه‌اى نیست که براساس آیین اسلام با ازدواج آباد شود و در پیشگاه الهى چیزى مبغوض‌تر از خانه‌اى نیست که اهل مسلمان آن با جدایى و طلاق ویران گردد.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَن أدرک لَه وَلدٌ و عندهُ ما یزَوِّجُهُ فَلم یزَوِّجْهُ فَأحْدَثَ فَالاثمُ بینهما؛ (کنز الدقائق، ج۹، ص۲۸۷)

کسی که فرزندش به حد رشد برسد و مقدمات ازدواج او را فراهم نکند، اگر فرزند مرتکب گناهی شود، این گناه برای هر دو نفرشان نوشته می‌شود.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَهَ الْعَیْلَهِ فَقَد اَساءَ ظَنَّهُ بِاللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ اِنَّ اللّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقولُ: اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللّهُ مِن فَضلِهِ؛ (کافى، ج ۵، ص ۳۳۰، ح ۵)

هرکس از ترس فقر ازدواج نکند به خداوند بد گمان شده است زیرا خداوند مى‌فرماید: اگر تهیدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود بى نیاز مى‌کند.

 

ازدواج و تشکیل خانواده سنت نبوی است:

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

النّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتی فَلَیسَ مِنّی؛ (بحارالانوار ج۱۰۰ ص۲۲۰)

ازدواج، سیره و راه من است و هرکس از این سنت سر باز زند، از من نیست.

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَکُونَ عَلَى‏ فِطْرَتِی فَلْیَسْتَنَّ بِسُنَّتِی وَ إِنَّ مِنْ سُنَّتِی النِّکَاحُ، (کافی ج۵ ص۴۹۶)

هرکس دوست ‏دارد که بر اساس فطرت (و دین) من باشد، حتماً باید سنّت مرا برگزیند، و نکاح از سنت من است.

امام رضا (علیه السلام):

لَو لَم تَکُن فی المُناکَحَهِ و المُصاهَرَهِ آیَهٌ مُحکَمَهٌ و لا سُنَّهٌ مُتَّبَعَهٌ ، لَکانَ فیما جَعَلَ اللّه ُ فیها مِن بِرِّ القَرِیبِ و تَألُّفِ البَعیدِ ، ما رَغِبَ فیهِ العاقِلُ اللَّبِیبُ و سارَعَ إلَیهِ المُوَفَّقُ المُصِیبُ؛ (مکارم الاخلاق ج۱ ص۴۴۹)

اگر درباره ازدواج و پیوند، آیتى محکم و سنّتى پیروى شده [از رسول خدا (صلى‌الله علیه وآله] هم نبود، باز، نیکىِ به خویشاوند و مأنوس شدنِ با بیگانه، که خداوند در این امر قرار داده است، انگیزه‌اى بود که خردمندِ صاحب دل به ازدواج رغبت کند و انسان موفّق درست اندیش به آن بشتابد. 

انس بن مالک:

جاءَ ثَلاثهُ رهْطِ إِلَى بُیُوتِ أَزْواجِ النَّبِیِّ (صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم) یسْأَلُونَ عنْ عِبَادَهِ النَّبِیِّ (صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم)، فَلَمَّا أُخبِروا کأَنَّهُمْ تَقَالَّوْها وقالُوا: أَین نَحْنُ مِنْ النَّبِیِّ (صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم) قَدْ غُفِر لَهُ ما تَقَدَّم مِنْ ذَنْبِهِ وما تَأَخَّر. قالَ أَحَدُهُم: أَمَّا أَنَا فأُصلِّی اللیل أَبدا، وقال الآخَر: وَأَنا أَصُومُ الدَّهْرَ أبداً ولا أُفْطِر، وقالَ الآخر: وأَنا اعْتَزِلُ النِّساءَ فلا أَتَزوَّجُ أَبداً، فَجاءَ رسول اللَّه (صَلّى اللهُ عَلَیْهِ وسَلَّم) إلَیْهمْ فقال: أَنْتُمُ الَّذِینَ قُلْتُمْ کذا وکذَا؟، أَما واللَّهِ إِنِّی لأَخْشَاکُمْ للَّهِ وَأَتْقَاکُم له لکِنی أَصُومُ وَأُفْطِر، وَأُصلِّی وَأَرْقُد، وَأَتَزَوّجُ النِّسَاءَ، فمنْ رغِب عن سُنَّتِی فَلَیسَ مِنِّى؛ (مع الانبیا فی القرآن، ص۴۳۲)

سه نفر به خانه همسران پیامبر آمدند و در­باره چگونگی عبادت پیامبر(صلی‌­الله علیه وآله) از ایشان پرسیدند. وقتی پاسخ را دریافت کردند، گفتند: ما کجا و پیامبر(صلی‌­الله علیه وآله) کجا، در حالی که گناه اول و آخر او بخشیده شده است. یکی از آنان گفت: من تا زنده‌ام نماز شب را ترک نخواهم کرد و دیگری گفت: من برای همیشه روزه خواهم گرفت و افطار نمی‌کنم و نفر دیگر گفت: من نیز از زنان کناره می‌گیرم و هرگز ازدواج نخواهم کرد. در این هنگام، پیامبر خدا(صلی‌­الله علیه وآله) وارد شده و گفتند: شما هستید که چنین و چنان گفتید؟! سوگند به خدا که من از شما خدا­ ترس‌­تر و پرهیزکارتر هستم، اما روزه می‌گیرم، افطار می‌کنم، نماز می‌گزارم، می‌خوابم و ازدواج می­کنم؛ پس هرکس از روش من دوری جوید، از من نیست.

 

ازجمله آثار ازدواج:

  1. ایجاد سکون و آرامش واقعی:

قرآن:

وَ مِن آیاتِهِ أن خَلَقَ لکُم مِن أنفسکُم أزواجاً لتسکُنُوا إلیها وَ جَعَل بینَکُم مَوَدَّه وَ رَحمَهً إنّ فی ذلک لآیاتٍ لِقَوم یَتَفَکرُون (روم/۲۱)

از نشانه‌های خدا این است که از جنس خودتان همسرانی برای شما آفرید تا در کنار آنان سکون و آرامش یابید و بین شما رحمت و صمیمیت قرار داد. به درستی که در این کار نشانه‌هایی است برای افرادی که اهل فکر و اندیشه‌اند.

قرآن:

هُوَ الَذِی خَلَقَکُم مِن نَفسٍ وَاحِدَهٍ وَ جعل منها زوجها لِیَسکُنَ إِلَیها؛(اعراف/۱۸۹)

اوست خدایی که همه شما را از یک نفس آفرید و همسرتان را نیز از همان نفس مقرر داشت تا در کنار او آرام گیرید.

  1. بقای نسل:

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

تَنَاکحُوا تَکثُرُوا فَإِنِّی أُبَاهِی بِکمُ الْأُمَمَ یوْمَ الْقِیامَهِ حَتَّی بِالسِّقْطِ؛ (بحارالانوار، ج ۱۰۰، ص۲۲۰)

ازدواج کنید؛ تا جمعیت شما افزون شود؛ زیرا من در روز قیامت، به وجود شما، حتّی به فرزندان سقط شده‌تان، بر سایر امّت‌ها می‌بالم.

  1. عاقبت بخیری:

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَنْ اَحَبَّ اَنْ یَلْقَی اللّهَ طاهِرا مُطَهَّرا فَلْیَلقَهُ بِزَوجَهٍ؛ (وسائل الشیعه ج۲۰ ص۱۸)
هر کس دوست دارد خداوند را پاک و پاکیزه دیدار کند، باید ازدواج نماید.

  1. حفظ دین:

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

مَنْ تزّوجَ احرزَ نِصفَ دینهِ فلیتَّقِ الله فی النصفِ الآخرِ.(نور الثقلین ج ۳ ص ۵۹۶)

کسی که ازدواج کند نصف ایمان خود را حفظ کرده، پس باید جهت حفظ نصف دیگر آن تقوای الهی را پیشه کند.

امام علی (علیه السلام):

لمْ یکن أَحَدُ مِنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ یتزوّج الَّا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ کمل دینه. (مستدرک الوسائل،ج١۴،ص١۵۴)

هیچ یک از اصحاب رسول خدا ازدواج نمی‌کرد، مگر این‌که رسول خدا می‌فرمود دینش کامل شد.

  1. مصون ماندن از وسوسه شیطان

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

أیُّما شابٍّ تَزَوَّجَ فی حَداثَهِ سِنّه عَجَّ شَیْطانُهُ یا وَیْلَهُ عَصَمَ مِنّی دینَه؛ (کنزالعمال ۴۴۴۴۱)

هر جوانی که در آغاز جوانی زن بگیرد، شیطان وی بانگ بر آورد: ای وای! دین خود را از دستبرد من محفوظ داشت.

  1. برخورداری از رحمت الهی

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

یُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَهِ فِی أَرْبَعِ مَوَاضِعَ عِنْدَ نُزُولِ الْمَطَرِ وَ عِنْدَ نَظَرِ الْوَلَدِ فِی وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ وَ عِنْدَ فَتْحِ بَابِ الْکَعْبَهِ وَ عِنْدَ النِّکَاح؛ (جامع الاخبار، ص ۱۰۲)

درهای آسمان در چهار هنگام باز می‌شود، هنگام باریدن باران، هنگامی که فرزند به چهره والدین خود نگاه می‌کند، هنگام باز کردن در خانه کعبه و هنگام عقد ازدواج.

  1. برخورداری از کمک‌های الهی

حَقٌّ عَلَى اللّهِ عَونُ مَن نَکَحَ اِلتِماسَ العَفافِ عَمّا حَرَّمَ اللّه؛ (کنز العمّال : ۴۴۴۴۳).

هرکه به منظور پاک نگه داشتن خود از آنچه خداوند حرام کرده است ازدواج کند، بر خداست که او را یارى رساند.

  1. برخورداری از خیر دنیا و آخرت

  پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: إِذَا أَرَدْتُ أَنْ أَجْمَعَ لِلْمُسْلِمِ خَیْرَ اَلدُّنْیَا وَ اَلْآخِرَهِ جَعَلْتُ لَهُ قَلْباً خَاشِعاً وَ لِسَاناً ذَاکِراً وَ جَسَداً عَلَى اَلْبَلاَءِ صَابِراً وَ زَوْجَهً مُؤْمِنَهً تَسُرُّهُ إِذَا نَظَرَ إِلَیْهَا وَ تَحْفَظُهُ إِذَا غَابَ عَنْهَا فِی نَفْسِهَا وَ مَالِهِ؛ (کافی ج۵ ص۳۲۷)

خداوند عز وجل فرمود: وقتی که من اراده کنم خیر دنیا و آخرت را برای مسلمانی با هم جمع کنم، به وی قلب خاشع و زبان گویا به ذکر من و جسد صبرکننده بر بلاها می‌دهم و زن مؤمن برایش قسمت می‌کنم تا هر وقت به او نگاه کند شاد شود و آن زن در غیبت او خود را و مال شوهرش را حفظ کند.

  1. پاکدامنی:

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

یَا مَعْشَرَ اَلشَّبَابِ! مَنِ اِسْتَطَاعَ مِنْکُمُ اَلْبَاهَ، فَلْیَتَزَوَّجْ فَإِنَّهُ أَغَضُّ لِلْبَصَرِ وَ أَحْصَنُ لِلْفَرْجِ وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَلْیُدْمِنِ اَلصَّوْمَ فَإِنَّ [اَلصَّوْمَ] لَهُ وِجَاءٌ؛ (مکارم الأخلاق ج۱ ص۱۹۷)

اى جوانان! هرکس توانایى ازدواج دارد، ازدواج کند که این کار براى حفظ‍‌ نگاه و پاکدامنى بهتر است و هرکس توانایى ازدواج ندارد، پیوسته روزه بگیرد که روزه شهوت را مى‌کاهد.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

زَیْدِ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَا زَیْدُ تَزَوَّجْتَ قُلْتُ لَا قَالَ تَزَوَّجْ تَسْتَعِفَّ مَعَ عِفَّتِک؛(وسائل الشیعه ج۲۰ ص۳۶)

رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) به من فرمود: ای زید ازدواج کرده‌ای؟ گفتم نه. فرمود: ازدواج کن تا عفتی که داری محفوظ نگه‌داری.

امام صادق (علیه السلام):

إنَّ اللّهَ عز و جل لَم یَترُک شَیئا مِمّا یُحتاجُ إلَیهِ إلّا عَلَّمَهُ نَبِیَّهُ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَکانَ مِن تَعلیمِهِ إِیّاهُ أنَّهُ صَعِدَ المِنبَرَ ذاتَ یَومٍ فَحَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ: أیُّهَا النّاسُ! إنَّ جَبرَئیلَ أتانی عَنِ اللَّطیفِ الخَبیرِ فَقالَ: إنَّ الأَبکارَ بِمَنزِلَهِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ؛ إذا أدرَکَ ثَمَرُهُ فَلَم یُجتَنَ أفسَدَتهُ الشَّمسُ ونَثَرَتهُ الرِّیاحُ، وکَذلِکَ الأَبکارُ إذا أدرَکنَ ما یُدرِکُ النِّساءُ فَلَیسَ لَهُنَّ دَواءٌ إلَا البُعولَهُ ، وإلّا لَم یُؤمَن عَلَیهِنَّ الفَسادُ لِأَنَّهُنَّ بَشَرٌ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۲۹۰)

خداوند عز و جل، هر چیزى را که مورد نیاز [انسان] باشد، به پیامبرش (صلى الله علیه و آله) آموخته است. از جمله چیزهایى که به پیامبرش آموخت، این است که روزى آن حضرت، بر منبر رفت و پس از این که خدا را حمد و ثنا نمود، فرمود: «اى مردم ! جبرئیل، از سوى خداى لطیف آگاه، نزد من آمد و فرمود: دوشیزگان، به سان میوه‌اى بر درخت‌اند که هرگاه میوه‌اش برسد و چیده نشود، آفتاب، آن را تباه مى‌گردانَد و بادها پراکنده‌اش مى‌سازند. دوشیزگان نیز چنین‌اند؛ هرگاه به مرحله‌اى برسند که زنان مى‌رسند (سنّ بلوغ)، برایشان دارویى جز شوهر کردن وجود ندارد، وگرنه از فساد در امان نیستند؛ چرا که آنان هم بشرند» 

  1. نیک خلقی:

زَوِّجُوا أیاماکُم، فَإنَّ اللّهَ یُحَسِّنَ لَهُم فی أخلاقِهِم؛ (بحارالأنوار ج۱۰۳ ص۲۲۲)
بی همسران خود را همسر دهید؛ که خداوند اخلاق آنان را نیکو و … می‌کند.

  1. تقویت روحیه جوانمردی:

زَوِّجُوا أیاماکُم، فَإنَّ اللّهَ … یَزیدهُمُ فی مُروّاتِهِم؛ (بحارالأنوار ج۱۰۳ ص۲۲۲)
بی همسران خود را همسر دهید؛ که خداوند… بر جوان‌مردی آنها می‌افزاید.

  1. بی‌نیازی:

وَأَنکِحُوا الأَیامى مِنکُم وَالصّالِحینَ مِن عِبادِکُم وَإِمائِکُم إِن یَکونوا فُقَراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ؛ (نور ۳۲)
مردان و زنان بی‌همسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگ‌دست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌سازد؛ خداوند گشایش‌دهنده و آگاه است.

امام صادق(علیه‌السلام):

جَاءَ رَجُلٌ إِلَی النَّبِیِّ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَهْ فَقَالَ تَزَوَّجْ فَتَزَوَّجَ فَوُسِّعَ عَلَیْهِ؛ (کافی، ج۵، ص۳۳۰)

مردی محضر پیامبر آمد و از نیازمندی خویش به حضرت شکایت نمود. پیامبر فرمود: «ازدواج کن»! او نیز ازدواج کرد و برایش گشایشی حاصل شد.

اسحاق‌بن‌عمار:

قُلْتُ لِأَبِی‌عَبْدِ‌اللَّهِ الْحَدِیثُ الَّذِی یَرْوِیهِ النَّاسُ حَقٌ أَنَ رَجُلًا أَتَی النَّبِیَ، فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَهْ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ فَفَعَلَ ثُمَّ أَتَاهُ فَشَکَا إِلَیْهِ الْحَاجَهْ فَأَمَرَهُ بِالتَّزْوِیجِ حَتَّی أَمَرَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَقَالَ أَبُوعَبْدِ‌اللَّهِ: نَعَمْ هُوَ حَقٌّ ثُمَّ قَالَ الرِّزْقُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْعِیَالِ؛  (کافی، ج۵، ص۳۳۰)

به امام صادق عرض کردم: «آن‌چه مردم نقل می‌کنند که مردی محضر پیامبر آمد و از نیازمندی خود به حضرت شکایت نمود و پیامبر به او دستور ازدواج داد و او نیز چنین کرد؛ بعد از مدّتی دوباره نزد حضرت آمد و از نیاز خویش به حضرت شکوه کرد و پیامبر به او دستور ازدواج داد تا این‌که سه‌بار چنین دستوری به او داد، حقیقت دارد»؟ امام صادق فرمود: «آری حقیقت دارد». آن‌گاه فرمود: «روزی همراه زنان و فرزندان می‌آید.»

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

اِتَّخِذُوا الأهلَ فَإنَّهُ أرزَقُ لَکُم؛ (بحارالانوار ج۱ ص۲۱۷) 
اهل و عیال اختیار کنید، که این کار بر روزی شما می‌افزاید.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):
زَوِّجُوا أیاماکُم، فَإنَّ اللّهَ … یُوَسَّعُ لَهُم فی أرزاقِهِمِ؛ (بحارالأنوار ج۱۰۳ ص۲۲۲)
بی همسران خود را همسر دهید؛ که خداوند … روزیشان را فراخ می‌کند.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَنْ تَرَکَ التَّزْوِیجَ مَخَافَهْ الْعَیْلَهْ فَقَدْ أَسَاءَ ظَنَّهُ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِنْ فَضْلِهِ؛ (کافی، ج۵، ص۳۳۰)

هرکس از ترس فقر ازدواج نکند، نسبت به خداوند بدگمان شده است؛ چرا که خدای متعال فرموده است: إِن یَکُونُوا فُقَرَاء یُغْنِهِمُ اللهُ مِن فَضْلِهِ.

  1. دوری از آتش جهنم:

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ الْعُزَّابُ؛ (وسائل‌الشیعه ج۲۰ ص۲۰)

بیشترین اهل جهّنم جوانان بى همسر هستند.

 

عاقبت بی همسری

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

اَکْـثَرُ اَهْلِ النّـارِ الْعُـزّابُ؛ (من لایحضره الفقیه، ج ۳، ص ۲۵۱)

بیشترین اهل جهّنم جوانان بى همسر هستند.

 

وظیفه پدران و مادران در ازدواج فرزندان

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله):

مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ علی وَالِدِهِ ثلاثه: یحسن اسْمُهُ ویعلمه الکتابه وَ یزوجه اذا بَلَغَ. (بحار الانوار،ج١٠۴،ص٩٢)

از حقوق فرزند بر پدرش این سه چیز است: نام نیکو بر او نهد، به او سواد بیاموزد، و هنگامی که بالغ شد او را همسر دهد.

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله):

مَنْ بَلَغَ وُلْدِهِ النکاح وَ عِنْدَهُ مَا ینکحه ثُمَّ أَحْدَثَ حَدَثاً فالاثم علیه.(کنز العمال،ج١۶،ص۴۴٢)

هر کس فرزندش به سن ازواج برسد و توان ازدواج دادن او را داشته باشد (ولی این کار را نکند) و از او لغزشی سرزند، گناهش به گردن او است.

پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله):

حَقُّ الْوَلَدِ علی وَالِدِهِ … اِذَا کانت انثی انَّ یستفره أُمُّهَا … ویعجل سَرَاحَهَا الی بیت زَوْجُهَا . (کافی،ج۶،ص۴٩)

حق فرزند بر مادرش این است که…… اگر دختر باشد، مادر او را گرامی بدارد……و هر چه سریع تر، او را به خانه شوهر بفرستد.

 

مشورت دادن در انتخاب همسر

عطاء بن ابی رباح:
لَمَّا خَطَبَ عَلیٌّ فاطِمَهَ أتاها رُسُولُ اللهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ:‌ إنَّ عَلِیَّاً قَدْ ذکرَکِ فَسَکَتَتْ فَخَرَجَ فَرَّوجُهَا؛ (بحارالانوار، ج۴۳، ص ۱۳۶)

هنگامی که علی (علیه السلام) فاطمه (سلام الله علیها) را از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خواستگاری کرد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نزد فاطمه (سلام الله علیها) آمد و فرمود:
فاطمه جان! علی تو را از من خواستگاری کرده است. فاطمه سکوت کرد و چیزی نگفت (که سکوت علامت رضایت بود) پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلم) از نزد فاطمه (سلام الله علیها) بیرون آمد و وی را به همسری علی (علیه السلام) درآورد.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله):
إذَا أرَادَ أحَدُکُمْ أنْ یُزَوِّجَ ابْنَتَهُ فَلْیَسْتَأمِرْها؛ (کنزالعمال، ج۱۶، ص ۳۱۱)

اگر هر یک از شما بخواهد دختر خود را شوهر دهد نخست با دختر مشورت نماید.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله):

تَستَأمَرُ الأیبَمُ فی نَفْسِهَا قالُوا: فَإنَّ البِکْرَ تَستَحیِ قال: إذنُها صُماتُها؛ (مسند زید، ص ۲۷۲)

در امر ازدواج دختر با خود او مشورت شود. عرض شد: در این باره شرم و حیا می‌کند که پاسخی دهد- و سکوت می‌کند- پیامبر فرمود(صلی الله علیه و آله و سلم): سکوت او همان اجازه اوست.

 

انتخاب هم تراز (هم کفوی) در ازدواج:

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

 أَنْکِحُوا اَلْأَکْفَاءَ وَ اِنْکِحُوا فِیهِمْ وَ اِخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ؛ (کافی ج۵ ص۳۳۲)

زمینه ازدواج هم‌ترازها را فراهم کنید و با هم‌تراز خود ازدواج کنید و براى نطفه‌های خود (جایگاهی مناسب) انتخاب کنید.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إذا جَاءَکُم الأکفاء فَأَنکِحُوهُنَّ وَ لَا تَربَّصُوا بهنّ الحَدثان؛ (نهج الفصاحه، ص ۳۷، ح ۱۹۳)
وقتى که اشخاصِ هم شأن به خواستگارى دختران شما آمدند به آنها دختر دهید و در کار آنها منتظر حوادث نباشید.
امام علی(علیه‌السلام):

قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ: «یَا عَلِیُّ لَقَدْ عَاتَبَنِی رِجَالٌ مِنْ قُرَیْشَ فِی أَمْرِ فَاطِمَهَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَیْکَ فَمَنَعْتَنَا وَ زَوَّجْتَ عَلِیّاً فَقُلْتُ لَهُمْ: وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُکُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ مَنَعَکُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَیَّ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ یَقُولُ: لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِیّاً لَمَا کَانَ‏لِفَاطِمَهَ ابْنَتِکَ کُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ؛ (بحارالانوار ج۴۳ ص ۹۲)

رسول خدا به من فرمود: اى على! جمعى از مردان قبیلۀ قریش مرا به دلیل امر فاطمه مورد عتاب قرار داده و گفتند: ما او را از تو خواستگارى کردیم ولى نپذیرفتى و او را به ازدواج حضرت على در آوردى.
در جواب آنها گفتم: به خداوند سوگند من نبودم که خواستگارى شما را رد کردم و او را همسر علی قرار دادم، بلکه خدا خواستگارى شما را نپذیرفت و او را همسر على قرار داد؛ زیرا جبرئیل بر من فرود آمد و گفت: ای محمد! همانا خداوند جل جلاله مى‏فرماید: اگر من على را خلق نکرده بودم، از زمان حضرت آدم به بعد، کُفو و همتایی برای دخترت فاطمه(علیها السلام) بر روى زمین یافت نمی‏شد.

 

ملاک هم‌ترازی در ازدواج:

  1. دین و اخلاق

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

الْمُؤْمِنُ کُفْوُ الْمُؤْمِنَهِ وَ الْمُسْلِمُ کُفْوُ الْمُسْلِمَه؛ (وسائل الشیعه، ج ‏۲۰، ص ۶۸)

مؤمنان، کفو و هم شأن هم و مسلمانان کفو و هم شأن هم‌اند.

امام صادق (علیه السلام):

إنَّ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام تَزَوَّجَ سُرِّیَّهً کانَت لِلحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ (علیه السلام)، فَبَلَغَ ذلِکَ عَبدَ المَلِکِ بنَ مَروانَ، فَکَتَبَ إلَیهِ فی ذلِکَ کِتابا أنَّکَ صِرتَ بَعلَ الإِماءِ !
فَکَتَبَ إلَیهِ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیه السلام): إنَّ اللّهَ رَفَعَ بِالإِسلامِ الخَسیسَهَ وأتَمَّ بِهِ النّاقِصَهَ، فَأَکرَمَ بِهِ مِنَ اللُّؤمِ، فَلا لُؤمَ عَلى مُسلِمٍ، إنَّمَا اللُّؤمُ لُؤمُ الجاهِلِیَّهِ، إنَّ رَسولَ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أنکَحَ عَبدَهُ ونَکَحَ أمَتَهُ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۰۳)

على بن الحسین -امام زین العابدین- (علیه السلام) با کنیزى که از آنِ حسن بن على (علیه السلام) بود، ازدواج کرد. این خبر به گوش عبد المَلِک بن مروان رسید. در نامه‌اى به ایشان نوشت که: تو شوهر کنیزان گشته‌اى!

علی بن حسین (علیه السلام) به او نوشت: «همانا خداوند به وسیله اسلام، پستى را بلندى بخشیده و ناقص را کامل گردانیده و از فرومایگى، به ارجمندى رسانیده است. بنابراین، هیچ مسلمانى پست نیست؛ بلکه پستى واقعى، پستى جاهلیت است. پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله)، خود، بنده‌اش را [از قوم خود] زن داد و با کنیزش ازدواج کرد.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ خُلُقَهُ و دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ؛ «إلاّ تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتنَهٌ فی الأَرضِ و فَسادٌ کَبیرٌ».انفال، ۷۳)(کافی ج۵ ص۳۴۷).

هرگاه کسى که اخلاق و دینش را مى‌پسندید به خواستگارى نزد شما آمد، به او زن بدهید که «اگر چنین نکنید در روى زمین فتنه و فساد بزرگى پدید آید».

امام باقر (علیه السلام):

أتى رَجُلٌ رسولَ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَستَأمِرُهُ فی النِّکاحِ. فقالَ : نَعَم اِنْکِحْ. و علَیکَ بذَواتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَداکَ؛( وسائل الشیعه ۱۴/۲۱/۲)

مردى خدمت پیامبر (صلى الله علیه و آله) آمد و در امر ازدواج از آن حضرت کسب تکلیف و اجازه کرد. حضرت فرمود: آرى، ازدواج کن و بر تو باد زنان متدیّن. خدایت خیر دهد.

امام رضا(علیه‌السلام):

نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی النَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)، فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِئُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ إِنَّ الْأَبْکَارَ مِنَ النِّسَاءِ بِمَنْزِلَهِ الثَّمَرِ عَلَی الشَّجَرِ فَإِذَا أَیْنَعَ الثَّمَرُ فَلَا دَوَاءَ لَهُ إِلَّا اجْتِنَاؤُهُ وَ إِلَّا أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ غَیَّرَتْهُ الرِّیحُ وَ إِنَّ الْأَبْکَارَ إِذَا أَدْرَکْنَ مَا تُدْرِکُ النِّسَاءُ فَلَا دَوَاءَ لَهُنَّ إِلَّا الْبُعُولُ وَ إِلَّا لَمْ یُؤْمَنْ عَلَیْهِنَّ الْفِتْنَهُ فَصَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) الْمِنْبَرَ فَجَمَعَ النَّاسَ ثُمَّ أَعْلَمَهُمْ مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ فَقَالُوا مِمَّنْ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ مِنَ الْأَکْفَاءِ فَقَالُوا وَ مَنِ الْأَکْفَاءُ فَقَالَ الْمُؤْمِنُونَ بَعْضُهُمْ أَکْفَاءُ بَعْضٍ ثُمَّ لَمْ یَنْزِلْ حَتَّی زَوَّجَ ضُبَاعَهَ مِنَ الْمِقْدَادِ بْنِ الْأَسْوَدِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی زَوَّجْتُ ابْنَهَ عَمِّی الْمِقْدَادَ لِیَتَّضِعَ النِّکَاحُ؛ (بحارالانوار ج۱۶ ص۲۲۳) 

جبرئیل بر پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) فرود آمد و عرض کرد: ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و می‌گوید زنان باکره همچون میوه‌های درخت‌اند، وقتی میوه می‌رسد چاره‌ای برایش نیست جز آن‌که چیده شود وگرنه خورشید فاسدش می‌کند و باد دگرگونش می‌سازد، زنان باکره نیز وقتی برایشان آن‌چه برای زنان روی می‌دهد رُخ دهد هیچ دوایی جز شوهر برای آنان نیست، وگرنه از فتنه در امان نخواهند بود. این شد که رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) بر منبر رفت و مردم را گرد آورد و آنان را از فرمانی که خداوند متعال به او داده بود آگاه کرد. عرض کردند: ای رسول خدا! به چه کسی شوهر کنند؟ فرمود: با هم‌ترازان خود. عرض کردند: هم‌ترازان کیستند؟ فرمود: مؤمنان هم‌تراز یکدیگرند. سپس از منبر پایین نیامد تا این‌که ضُباعه را به همسری مقداد بن اسود درآورد و فرمود: ای مردم! من دختر عمویم را به همسری مقداد درآوردم تا نکاح به آسانی انجام گیرد.

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إِنْ خَطَبَ إِلَیْکَ رَجُلٌ رَضِیتَ دِینَهُ وَ خُلُقَهُ فَزَوِّجْهُ وَ لَا یَمْنَعْکَ فَقْرُه‏(مستدرک الوسایل ج ۱۴ ص ۱۸۸)

هنگامی که مردی از شما خواستگاری کرد که از دین و اخلاق او راضی بودید به ازدواج با او رضایت دهید. و مبادا فقر او ترا از این رضایت ‏باز دارد.

ابی حمزه ثمالی:

عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ فِی حَدِیثٍ قَالَ: کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلامُ) إِذِ اسْتَأْذَنَ عَلَیْهِ رَجُلٌ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ عَلَیْهِ فَسَلَّمَ فَرَحَّبَ بِهِ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلامُ) وَ أَدْنَاهُ وَ سَاءَلَهُ فَقَالَ الرَّجُلُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی خَطَبْتُ إِلَى مَوْلَاکَ فُلَانِ بْنِ أَبِی رَافِعٍ ابْنَتَهُ فُلَانَهَ فَرَدَّنِی وَ رَغِبَ عَنِّی وَ ازْدَرَأَنِی لِدَمَامَتِی وَ حَاجَتِی وَ غُرْبَتِی وَ قَدْ دَخَلَنِی مِنْ ذَلِکَ غَضَاضَهٌ هَجْمَهٌ غُضَّ لَهَا قَلْبِی تَمَنَّیْتُ عِنْدَهَا الْمَوْتَ. فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلامُ) اذْهَبْ فَأَنْتَ رَسُولِی إِلَیْهِ وَ قُلْ لَهُ یَقُولُ لَکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ زَوِّجْ مُنْجِحَ بْنَ رَبَاحٍ مَوْلَایَ ابْنَتَکَ فُلَانَهَ وَ لَا تَرُدَّهُ قَالَ أَبُو حَمْزَهَ فَوَثَبَ الرَّجُلُ فَرِحاً مُسْرِعاً بِرِسَالَهِ أَبِی جَعْفَرٍ (عَلَیهِ‌السَّلامُ) فَلَمَّا أَنْ تَوَارَى الرَّجُلُ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (عَلَیهِ السَّلامُ): إِنَّ رَجُلًا کَانَ مِنْ أَهْلِ الْیَمَامَهِ یُقَالُ لَهُ جُوَیْبِرٌ أَتَى رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) مُنْتَجِعاً لِلْإِسْلَامِ فَأَسْلَمَ وَ حَسُنَ إِسْلَامُهُ وَ کَانَ رَجُلًا قَصِیراً دَمِیماً مُحْتَاجاً عَارِیاً وَ کَانَ مِنْ قِبَاحِ السُّودَانِ فَضَمَّهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) لِحَالِ غُرْبَتِهِ وَ عَرَاهُ، … فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) نَظَرَ إِلَى جُوَیْبِرٍ ذَاتَ یَوْمٍ بِرَحْمَهٍ مِنْهُ لَهُ وَ رِقَّهٍ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ یَا جُوَیْبِرُ لَوْ تَزَوَّجْتَ امْرَأَهً فَعَفَفْتَ بِهَا فَرْجَکَ وَ أَعَانَتْکَ عَلَى دُنْیَاکَ وَ آخِرَتِکَ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ: یَا رَسُولَ اللَّهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مَنْ یَرْغَبُ فِیَّ، فَوَ اللَّهِ مَا مِنْ حَسَبٍ وَ لَا نَسَبٍ وَ لَا مَالٍ وَ لَا جَمَالٍ فَأَیَّهُ امْرَأَهٍ تَرْغَبُ فِیَّ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَا جُوَیْبِرُ إِنَّ اللَّهَ قَدْ وَضَعَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ شَرِیفاً وَ شَرَّفَ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ وَضِیعاً وَ أَعَزَّ بِالْإِسْلَامِ مَنْ کَانَ فِی الْجَاهِلِیَّهِ ذَلِیلًا وَ أَذْهَبَ بِالْإِسْلَامِ مَا کَانَ مِنْ نَخْوَهِ الْجَاهِلِیَّهِ وَ تَفَاخُرِهَا بِعَشَائِرِهَا وَ بَاسِقِ أَنْسَابِهَا فَالنَّاسُ الْیَوْمَ کُلُّهُمْ أَبْیَضُهُمْ وَ أَسْوَدُهُمْ وَ قُرَشِیُّهُمْ وَ عَرَبِیُّهُمْ وَ عَجَمِیُّهُمْ مِنْ آدَمَ وَ إِنَّ آدَمَ خَلَقَهُ اللَّهُ مِنْ طِینٍ وَ إِنَّ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ أَتْقَاهُمْ وَ مَا أَعْلَمُ یَا جُوَیْبِرُ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَلَیْکَ الْیَوْمَ فَضْلًا إِلَّا لِمَنْ کَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْکَ وَ أَطْوَع.‏ ثُمَّ قَالَ لَهُ‏ انْطَلِقْ یَا جُوَیْبِرُ إِلَى زِیَادِ بْنِ لَبِیدٍ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْرَفِ بَنِی بَیَاضَهَ  حَسَباً فِیهِمْ فَقُلْ لَهُ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَیْکَ وَ هُوَ یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ.  قَالَ فَانْطَلَقَ جُوَیْبِرٌ بِرِسَالَهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِلَى زِیَادِ بْنِ لَبِیدٍ وَ هُوَ فِی مَنْزِلِهِ وَ جَمَاعَهٌ مِنْ قَوْمِهِ عِنْدَهُ فَاسْتَأْذَنَ فَأُعْلِمَ فَأَذِنَ لَهُ فَدَخَلَ وَ سَلَّمَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ یَا زِیَادَ بْنَ لَبِیدٍ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ إِلَیْکَ فِی حَاجَهٍ لِی فَأَبُوحُ بِهَا أَمْ أُسِرُّهَا إِلَیْکَ فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ بَلْ بُحْ بِهَا  فَإِنَّ ذَلِکَ شَرَفٌ لِی وَ فَخْرٌ. فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ. فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ أَرَسُولُ اللَّهِ أَرْسَلَکَ إِلَیَّ بِهَذَا؟ فَقَالَ لَهُ نَعَمْ مَا کُنْتُ لِأَکْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ). فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ إِنَّا لَا نُزَوِّجُ فَتَیَاتِنَا إِلَّا أَکْفَاءَنَا مِنَ الْأَنْصَارِ فَانْصَرِفْ یَا جُوَیْبِرُ حَتَّى أَلْقَى رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَأُخْبِرَهُ بِعُذْرِی فَانْصَرَفَ جُوَیْبِرٌ وَ هُوَ یَقُولُ وَ اللَّهِ مَا بِهَذَا نَزَلَ الْقُرْآنُ وَ لَا بِهَذَا ظَهَرَتْ نُبُوَّهُ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَسَمِعَتْ مَقَالَتَهُ الذَّلْفَاءُ بِنْتُ زِیَادٍ وَ هِیَ فِی خِدْرِهَا  فَأَرْسَلَتْ إِلَى أَبِیهَا ادْخُلْ إِلَیَّ فَدَخَلَ إِلَیْهَا فَقَالَتْ لَهُ مَا هَذَا الْکَلَامُ الَّذِی سَمِعْتُهُ مِنْکَ تُحَاوِرُ بِهِ جُوَیْبِراً فَقَالَ لَهَا ذَکَرَ لِی أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) أَرْسَلَهُ وَ قَالَ یَقُولُ لَکَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ فَقَالَتْ لَهُ وَ اللَّهِ مَا کَانَ جُوَیْبِرٌ لِیَکْذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِحَضْرَتِهِ فَابْعَثِ الْآنَ رَسُولًا یَرُدُّ عَلَیْکَ جُوَیْبِراً. فَبَعَثَ زِیَادٌ رَسُولًا فَلَحِقَ جُوَیْبِراً فَقَالَ لَهُ زِیَادٌ یَا جُوَیْبِرُ مَرْحَباً بِکَ اطْمَئِنَّ حَتَّى أَعُودَ إِلَیْکَ ثُمَّ انْطَلَقَ زِیَادٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی إِنَّ جُوَیْبِراً أَتَانِی بِرِسَالَتِکَ وَ قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ لَکَ زَوِّجْ جُوَیْبِراً ابْنَتَکَ الذَّلْفَاءَ فَلَمْ أَلِنْ لَهُ بِالْقَوْلِ وَ رَأَیْتُ لِقَاءَکَ وَ نَحْنُ لَا نَتَزَوَّجُ إِلَّا أَکْفَاءَنَا مِنَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَا زِیَادُ- جُوَیْبِرٌ مُؤْمِنٌ وَ الْمُؤْمِنُ کُفْوٌ لِلْمُؤْمِنَهِ وَ الْمُسْلِمُ کُفْوٌ لِلْمُسْلِمَهِ فَزَوِّجْهُ یَا زِیَادُ وَ لَا تَرْغَبْ عَنْهُ قَالَ فَرَجَعَ زِیَادٌ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ دَخَلَ عَلَى ابْنَتِهِ فَقَالَ لَهَا مَا سَمِعَهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَقَالَتْ لَهُ إِنَّکَ إِنْ عَصَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) کَفَرْتَ فَزَوِّجْ جُوَیْبِراً فَخَرَجَ زِیَادٌ فَأَخَذَ بِیَدِ جُوَیْبِرٍ ثُمَّ أَخْرَجَهُ إِلَى قَوْمِهِ فَزَوَّجَهُ عَلَى سُنَّهِ اللَّهِ وَ سُنَّهِ رَسُولِهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ ضَمِنَ صَدَاقَهُ قَالَ فَجَهَّزَهَا زِیَادٌ وَ هَیَّئُوهَا ثُمَ‏ أَرْسَلُوا إِلَى جُوَیْبِرٍ فَقَالُوا لَهُ أَ لَکَ مَنْزِلٌ فَنَسُوقَهَا إِلَیْکَ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا لِی مِنْ مَنْزِلٍ قَالَ فَهَیَّئُوهَا وَ هَیَّئُوا لَهَا مَنْزِلًا وَ هَیَّئُوا فِیهِ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ کَسَوْا جُوَیْبِراً ثَوْبَیْنِ وَ أُدْخِلَتِ الذَّلْفَاءُ فِی بَیْتِهَا وَ أُدْخِلَ جُوَیْبِرٌ عَلَیْهَا مُعَتِّماً  فَلَمَّا رَآهَا نَظَرَ إِلَى بَیْتٍ وَ مَتَاعٍ وَ رِیحٍ طَیِّبَهٍ قَامَ إِلَى زَاوِیَهِ الْبَیْتِ فَلَمْ یَزَلْ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّى طَلَعَ الْفَجْرُ فَلَمَّا سَمِعَ النِّدَاءَ خَرَجَ وَ خَرَجَتْ زَوْجَتُهُ إِلَى الصَّلَاهِ فَتَوَضَّأَتْ وَ صَلَّتِ الصُّبْحَ فَسُئِلَتْ هَلْ مَسَّکِ فَقَالَتْ مَا زَالَ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ وَ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّى سَمِعَ النِّدَاءَ فَخَرَجَ فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَهُ الثَّانِیَهُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ وَ أَخْفَوْا ذَلِکَ مِنْ زِیَادٍ فَلَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الثَّالِثُ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ فَأُخْبِرَ بِذَلِکَ أَبُوهَا فَانْطَلَقَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ)  فَقَالَ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَرْتَنِی بِتَزْوِیجِ جُوَیْبِرٍ وَ لَا وَ اللَّهِ مَا کَانَ مِنْ مَنَاکِحِنَا  وَ لَکِنْ طَاعَتُکَ أَوْجَبَتْ عَلَیَّ تَزْوِیجَهُ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَمَا الَّذِی أَنْکَرْتُمْ مِنْهُ. قَالَ إِنَّا هَیَّأْنَا لَهُ بَیْتاً وَ مَتَاعاً وَ أُدْخِلَتِ ابْنَتِیَ الْبَیْتَ وَ أُدْخِلَ مَعَهَا مُعَتِّماً فَمَا کَلَّمَهَا وَ لَا نَظَرَ إِلَیْهَا وَ لَا دَنَا مِنْهَا بَلْ قَامَ إِلَى زَاوِیَهِ الْبَیْتِ فَلَمْ یَزَلْ تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً حَتَّى سَمِعَ النِّدَاءَ فَخَرَجَ ثُمَّ فَعَلَ مِثْلَ ذَلِکَ فِی اللَّیْلَهِ الثَّانِیَهِ وَ مِثْلَ ذَلِکَ فِی الثَّالِثَهِ وَ لَمْ یَدْنُ مِنْهَا وَ لَمْ یُکَلِّمْهَا إِلَى أَنْ جِئْتُکَ وَ مَا نَرَاهُ یُرِیدُ النِّسَاءَ فَانْظُرْ فِی أَمْرِنَا فَانْصَرَفَ زِیَادٌ وَ بَعَثَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِلَى جُوَیْبِرٍ فَقَالَ لَهُ أَ مَا تَقْرَبُ النِّسَاءَ فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ أَ وَ مَا أَنَا بِفَحْلٍ بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی لَشَبِقٌ نَهِمٌ إِلَى النِّسَاءِ  فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَدْ خُبِّرْتُ بِخِلَافِ مَا وَصَفْتَ بِهِ نَفْسَکَ قَدْ ذُکِرَ لِی أَنَّهُمْ هَیَّئُوا لَکَ بَیْتاً وَ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ أُدْخِلَتْ عَلَیْکَ فَتَاهٌ حَسْنَاءُ عَطِرَهٌ وَ أَتَیْتَ مُعَتِّماً فَلَمْ تَنْظُرْ إِلَیْهَا وَ لَمْ تُکَلِّمْهَا وَ لَمْ تَدْنُ مِنْهَا فَمَا دَهَاکَ إِذَنْ‏  فَقَالَ لَهُ جُوَیْبِرٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَخَلْتُ بَیْتاً وَاسِعاً وَ رَأَیْتُ فِرَاشاً وَ مَتَاعاً وَ فَتَاهً حَسْنَاءَ عَطِرَهً وَ ذَکَرْتُ حَالِیَ الَّتِی کُنْتُ عَلَیْهَا وَ غُرْبَتِی وَ حَاجَتِی وَ وَضِیعَتِی وَ کِسْوَتِی مَعَ الْغُرَبَاءِ وَ الْمَسَاکِینِ فَأَحْبَبْتُ إِذْ أَوْلَانِی اللَّهُ ذَلِکَ أَنْ أَشْکُرَهُ عَلَى مَا أَعْطَانِی وَ أَتَقَرَّبُ إِلَیْهِ‏ بِحَقِیقَهِ الشُّکْرِ فَنَهَضْتُ إِلَى جَانِبِ الْبَیْتِ فَلَمْ أَزَلْ فِی صَلَاتِی تَالِیاً لِلْقُرْآنِ رَاکِعاً وَ سَاجِداً أَشْکُرُ اللَّهَ حَتَّى سَمِعْتُ النِّدَاءَ فَخَرَجْتُ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ رَأَیْتُ أَنْ أَصُومَ ذَلِکَ الْیَوْمَ فَفَعَلْتُ ذَلِکَ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ وَ لَیَالِیَهَا وَ رَأَیْتُ ذَلِکَ فِی جَنْبِ مَا أَعْطَانِی اللَّهُ یَسِیراً وَ لَکِنِّی سَأُرْضِیهَا وَ أُرْضِیهِمُ اللَّیْلَهَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَأَرْسَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إِلَى زِیَادٍ فَأَتَاهُ فَأَعْلَمَهُ مَا قَالَ جُوَیْبِرٌ فَطَابَتْ أَنْفُسُهُمْ قَالَ وَ وَفَى لَهَا جُوَیْبِرٌ بِمَا قَالَ ثُمَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) خَرَجَ فِی غَزْوَهٍ لَهُ وَ مَعَهُ جُوَیْبِرٌ فَاسْتُشْهِدَ رَحِمَهُ اللَّهُ تَعَالَى فَمَا کَانَ فِی الْأَنْصَارِ أَیِّمٌ أَنْفَقُ مِنْهَا بَعْدَ جُوَیْبِر؛ (کافی ج۵ ص۳۳۹)

ابوحمزه ثمالی می‌گوید: نزد امام باقر(علیه‌السلام) بودم که مردی اجازه ورود خواست. امام(علیه‌السلام) به او اجازه ورود داد. وی به امام(علیه‌السلام) سلام کرد و امام به او خیرمقدم گفت و او را نزدیک خود نشاند و از حالش پرسید.

مرد گفت فدایت شوم، از دختر یکی از دوستان شما به نام ابن ابی رافع خواستگاری کردم و او مرا به خاطر زشتی، فقر و غربت رد کرد. من از این ماجرا چنان غمگین شدم که در آن لحظه مرگم را آرزو کردم. امام(علیه‌السلام) به او فرمود: به عنوان فرستاده من نزد او برو و بگو: محمدبن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب به تو می‌گوید دختر را به عقد منجح بن رباح درآور و او را رد نکن! آن مرد با خوشحالی از جا برخاست و با شتاب بیرون رفت.

هنگامی که آن شخص رفت، امام(علیه‌السلام) فرمود: مردی از اهل یمامه به نام جویبر نزد پیامبر(صلی‌الله علیه وآله) آمد و اسلام آورد. او مرد متدین و خوبی بود؛ اما کوتاه قد، مستمند، برهنه و از زشت رویان سودانی بود… روزی چشم رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) به جوبیر افتاد و دلش به حال او سوخت. فرمود: «ای جویبر شاید مناسب باشد همسری بگزینی تا هم زمینه‌ساز عفت تو باشد و هم تو را در دنیا و آخرت یاری رساند. جویبر عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای شما باد، چه کسی به من اعتنا می‌کند.

به خدا سوگند! نه حسب دارم و نه نسب، مال و زیبایی؛ کدام دختر با این حال به من تمایل نشان می‌دهد؟ رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) فرمود: «ای جویبر! خداوند به برکت اسلام هرکسی را که در جاهلیت عزیز بود، خوار کرد و هرکسی را که خوار بود، عزیز نمود. هرکسی که در جاهلیت خوار بود، به برکت اسلام عزت یافت و خداوند به برکت اسلام، نخوت و تفاخر به حسب و نسب جاهلی را از بین برد. از این رو امروز سفید و سیاه، قریشی عرب و عجم همگی فرزندان آدم شمرده می‌شوند. خداوند آدم را از خاک آفرید و محبوب‌ترین مردم در روز قیامت نزد خداوند، مطیع‌ترین آنان در برابر فرامین الهی و پرهیزگارترین آنان خواهند بود ای جویبر! امروز در میان مسلمانان کسی را نمی‌شناسم که بر تو برتری داشته باشد؛ مگر کسی که از تو پرهیزگارتر و مطیع‌تر باشد. سپس به او فرمود: نزد زیاد بن لبید که از اشراف بنی بیاضه است، برو و بگو: من فرستاده رسول خدا نزد تو هستم. او می‌خواهد دخترت ذلفاء را به تزویج جویبر درآوری..جویبر از سوی رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) به سوی زیادبن لبید رفت در حالی‌که گروهی از اقوامش در خانه او بودند. جویبر اجازه ورود خواست و داخل شد و سلام کرد و گفت: من فرستاده رسول خدا نزد تو هستم و برای کاری آمده‌ام آیا آن را آشکار بازگو کنم یا پنهان. زیاد گفت: آشکار بگو چون پیام‌رسان خدا برای من مایه شرافت و افتخار است. جویبر گفت: رسول خدا از تو خواسته است دخترت ذلفاء را به تزویج جویبر درآوری. زیاد گفت: آیا رسول خدا تو را برای این پیام نزد من فرستاد؟ جویبر گفت: آری، بر من روا نیست که بر پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله) دروغ ببندم. زیاد گفت: ما دختران خود را جز به هم کفو خود از انصار نمی‌دهیم، باز گرد تا من خود رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) را ملاقات کنم و عذر خود را با ایشان در میان گذارم. دختر زیاد که در اتاق خود بود، سخن جویبر را شنید و کسی را نزد پدرش فرستاد و از پدر خواست نزد وی بیاید. وقتی زیاد نزد دخترش رفت ذلفاء گفت: این چه سخنی بود که شنیدم به جویبر گفتی؟ زیاد گفت: به من گفت که رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) او را فرستاده و گفت که رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) فرموده دخترت ذلفا را به ازدواج او درآورم. دختر به او گفت: به خدا سوگند جویبر به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) دروغ نبسته است. کسی را بفرست تا جویبر را باز گرداند. زیاد کسی را فرستاد و جویبر بازگشت. زیاد به او گفت: خوش آمدی، همین جا بمان تا من باز گردم.

آن گاه زیاد نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) رفت و گفت: پدر و مادرم فدای شما باد! جویبر از سوی شما نزد من آمد و گفت: رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) فرموده‌اند دخترت ذلفا را به ازدواج جویبر درآور. من به او چیزی نگفتم و صلاح دیدم که خود به دیدار شما بیایم و بگویم که ما دختران خود را جز به هم کفو خود از انصار نمی‌دهیم. رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) به او فرمود: ای زیاد! جویبر مؤمن است و مرد مؤمن هم کفو زن مؤمن و مرد مسلمان هم کفو زن مسلمان است. ابن زیاد! دخترت را به او بده و از او روی برنگردان. [امام باقر افزود]: زیاد به خانه بازگشت و آن‌چه را از پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله) شنیده بود، با دخترش در میان گذاشت. دخترگفت: اگر از فرمان پیامبرخدا(صلی‌الله علیه وآله) سرپیچی کنی، کافر می‌شوی، پس مرا به عقد او درآور. زیاد از نزد دخترش خارج شد و دست جویبر را گرفت و نزد اطرافیانش برد و دخترش را بر اساس سنت خدا و رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) به عقد جویبر درآورد و مهر او را برعهده گرفت.

و جهیزیه دخترش را فراهم ساخت، پس از آماده کردن مقدمات، شخصی را نزد جویبر فرستاد تا بپرسند آیا خانه‌ای دارد تا عروس را نزدش روانه سازند. جویبر گفت: به خدا سوگند، من هیچ مالی ندارم. دستور داد جویبر را آماده کنند و برایشان خانه، فرش و اثاث خانه فراهم سازند و دو لباس به او پوشاندند و ذلفاء را به خانه داماد بردند.

جویبر وارد خانه شد و چون چشمش به ذلفاء، خانه و اثاث و بوی خوش افتاد، به گوشه‌ای خزید و تا طلوع فجر به تلاوت قرآن، رکوع و سجود پرداخت و چون بانگ اذان شنید، از خانه خارج شد. از او پرسیدند: جویبر نزد تو آمد؟ [ذلفاء] گفت: سراسر شب مشغول تلاوت قرآن و رکوع و سجود بود تا این‌که صدای اذان شنید برای نماز خارج شد در شب دوم نیز به همین ترتیب عمل کرد و آن را از زیاد پنهان داشتند. چون روز سوم شد، همین اتفاق افتاد و ماجرا را به پدرش خبر دادند و او  نزد پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله) رفت و گفت پدر و مادرم فدای شما باد، ای پیامبر خدا! به تزویج جویبر فرمان دادی و به خدا به رغم آن‌که در حد وصلت با ما نبود، اما اطاعت از شما برمن واجب بود و ازدواج را سر دادم. رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) به او گفت: چرا از او رویگردان شده‌ای؟ گفت: برای او خانه و اثاث فراهم کردم و دخترم را نزد او فرستادم جویبر دیرهنگام به خانه آمد، اما نه با دخترم صحبت کرده و نه به او نگاه کرد و نزدیکش شد. بلکه در گوشه‌ای از خانه رفته و تا اذان صبح به تلاوت قران و رکوع و سجود مشغول شد. و روز دوم و سوم هم همانند روز اول عمل کرد و تا حالا که من نزد شما آمده‌ام نزد او نرفته و با او سخن نگفته. گمان می‌کنم میل به زنان در او نباشد. لذا منتظر نظر شما هستم و از نزد حضرت رفت. رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) جویبر را خواست و پرسید: آیا به زنان میل نداری؟ پاسخ داد مگرمن مرد نیستم؟! ای رسول خدا! من به شدت به زنان میل دارم. پیامبر فرمود: به من خلاف آن‌چه درباره خودت می‌گویی، خبر داده‌اند؛ به من گفته‌اند خانه، فرش و اثاثیه‌ای برای تو فراهم کرده‌اند و دختر زیبا و معطر نزد تو آمده اما او را نادیده گرفته‌ای و نگاهش نکرده‌ای و با او هم‌کلام نشدی . به او نزدیک نشدی. تو را چه شده است؟ جویبر پاسخ داد ای رسول خدا! وارد خانه بزرگی شدم، فرش، رختخواب و وسایل و دختر زیبای معطر را دیدم، آن‌گاه به یاد حال قبلی‌ام افتادم و غربتم و نیازم و جایگاه پست و لباسم را به یادآوردم که در میان غریب‌ها و فقرا بودم، لذا دوست داشتم از خداوند به خاطر نعمت‌هایی که به من ارزانی داشته است، واقعاً تشکر کنم. به گوشه‌ای از خانه رفتم و همچنان در حال نماز و تلاوت قرآن و رکوع و سجود و شکرگذاری مشغول شدم تا این که صدایی شنیده شد و قبل از صبح به روزه تصمیم گرفتم و این کار را سه روز و شب تکرار کردم و این را دربرابر داده‌های خدا ناچیز دیدم، با این حال امشب رضایت همسر و خانواده وی را فراهم می‌سازم.

سپس رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) کسی را نزد زیاد فرستاد و گفته‌های جویبر منتقل شد و آنان از این ماجرا خوشحال شدند. جویبر هم به آنچه گفته بود وفا کرد. و سپس پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) برای  غزوه‌ای بیرون رفت و جویبر در رکابش بود که به شهادت رسید. خدایش رحمت کند. و از آن پس در میان انصار کسی نبود مانند همسرش که این‌گونه انفاق می‌کرد.

 

  1. امانت‌داری

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إذا جاءَکُم مَن تَرضَونَ دِینَهُ و أمانَتَهُ یَخطُبُ (إلَیکُم) فَزَوِّجُوهُ. إن لا تَفعَلُوهُ تَکُن فِتنَهٌ فی الأرضِ و فَسادٌ کبیرٌ؛( بحار الأنوار : ۱۰۳/۳۷۲/۳)

هرگاه کسى به خواستگارى نزد شما آمد و دیندارى و امانتدارى او را پسندیدید. به او زن دهید ؛ که اگر چنین نکنید. در روى زمین تبهکارى و فساد بسیار پدید خواهد آمد.

 

  1. شایستگی خانواده

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

تَزَوَّجوا فی الحِجرِ الصّالح فَانَّ العرِقَ دَسّاسٌ؛ (وافی ج۳ ص۷۰۶) 

با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید؛ زیرا خون اثر دارد.

امام جعفر صادق (علیه‌السلام):
أنّ رسولَ اللّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ) قالَ لِلنّاسِ: إیّاکُم وخَضْراءَ الدِّمَنِ، قیلَ: یا رسولَ اللّهِ، وما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: المَرأهُ الحَسناءُ فی مَنبِتِ السُّوءِ؛ (بحار الأنوار ج۱۰۳ ص۲۳۲)
رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله) به مردم فرمود: از خضراءالدمن بپرهیزید. گفتند: ای رسول خدا! خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده‌ای فاسد رشد کرده باشد.

با چه کسانی نباید ازدواج کرد؟

  1. گنه کاران

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَنْ زَوَّجَ کَریمَتَهُ مِنْ فاسِقٍ فَقَدْ قَطَعَ رَحِمَهُ؛ (مکارم الاخلاق ص۲۰۴)

هرکس دختر گرامیش را به ازدواج مردی گنه‌کار درآورد، در حقیقت نسل خود راضایع کرده است.

  1. احمق‌ها

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

وَ إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضَیَاعٌ؛ (مستدرک‌الوسائل ج۱۴ ص۱۹۳)

از ازدواج با احمق بپرهیزید؛ زیرا همنشینی با آنها مصیبت است و فرزندانشان ضایع

  1. افراد کودن

إیّاکُم وتَزویجَ الحَمقاءِ؛ فَإِنَّ صُحبَتَها بَلاءٌ، ووَلَدَها ضَیاعٌ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۳۲)

از ازدواج با زن کودن بپرهیزید؛ زیرا همنشینى با او مایه رنج است و فرزندش تباه. 

  1. فاسقین

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَن زَوَّجَ کَریمَتَهُ بِفاسِقٍ ، نَزَلَ عَلَیهِ کُلَّ یَومٍ ألفُ لَعنَهٍ ، ولا یَصعَدُ لَهُ عَمَلٌ إلَى السَّماءِ ، ولا یُستَجابُ لَهُ دُعاؤُهُ ، ولا یُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ؛ (ارشادالقلوب ص۱۷۴)

 هر کس دخترش را به مردى فاسق شوهر دهد ، روزى هزار لعنت بر او فرود مى آید و هیچ عملى از او به آسمان بالا نمى رود و دعایش مستجاب نمى گردد و فدیه و توبه اى از او پذیرفته نمى شود.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

مَنْ زَوَّجَ کَرِیمَتَهُ مِنْ فَاسِقٍ فَقَدْ قَطَعَ رَحِمَهُ؛ (مکارم‌الاخلاق ج۱ ص۲۰۴)

هر کس دخترش را به فاسقى دهد قطع رحم کرده است.

  1. افراد فاسد

مَن زَوَّجَ کَریمَتَهُ بِفاسِقٍ، نَزَلَ عَلَیهِ کُلَّ یَومٍ ألفُ لَعنَهٍ، ولا یَصعَدُ لَهُ عَمَلٌ إلَى السَّماءِ، ولا یُستَجابُ لَهُ دُعاؤُهُ، ولا یُقبَلُ مِنهُ صَرفٌ ولا عَدلٌ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۴۰)

هرکس دخترش را به مردى فاسد بدهد، روزى هزار لعنت بر او فرود مى‌آید، و هیچ عملى [نیک و عبادى] از او به آسمان فراز نمى‌شود، و دعایش مستجاب نمى‌گردد، و هیچ توبه و فدیه‌اى از او پذیرفته نمى‌شود. 

  1. شراب‌خواران

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

شارِبُ الْخَمْرِ لا یُزَوَّجُ اِذا خَطَبَ؛ (وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۷۹)

شرابخوار اگر تقاضاى ازدواج کرد قبول نکنید.

  1. نازایان

امام صادق (علیه‌السلام):

جَاءَ رَجُلُ الی رَسُولُ اللَّهُ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ) فَقَالَ: یا نبی اللَّهُ! انَّ لی ابْنِهِ عَمٍّ قَدْ رضیت جَمَالَهَا وَ حُسْنَهَا وَ دینها. ولکنها عَاقِرُ. فَقَالَ: لَا تَزَوَّجْهَا. (کافی، ج۵ ،ص ٣٣٣)

مردی نزد رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) آمد و گفت: ای رسول خدا! دختر عمویی دارم که زیبایی و نیکویی و دین‌داری او را پسندیده‌ام، اما نازا است. رسول خدا فرمودند: با او ازدواج نکن.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

تَزَوَّجُوا بِکْراً وَلُوداً وَ لَا تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِیلَهً عَاقِراً فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ الْأُمَمَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ (کافی، ج۵ ، ص ٣٣٣)

با باکره بچه زا ازدواج کنید و با زن زیبای نازا ازدواج نکنید؛ زیرا من در روز قیامت به (جمعیت) شما بر دیگر امت‌ها می‌بالم.

 

  1. خواستگاری دختری که خواستگار دیگری دارد

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

 لا یَخْطُبْ اَحَدُکُمْ عَلى خِطْبَهِ اَخیهِ؛ (صحیح مسلم، ج۲، ص ۱۰۳۴)

هیچ یک از شما زنى را که دیگرى خواستگار او است، خواستگارى نکند. [تا این‌که با او ازدواج کند و یا این‌که منصرف شود. اگر منصرف شد خواستگاریش بلا مانع است.]

  1. کسی که در خانواده فاسد بزرگ شده باشند

امام جعفر صادق (علیه‌السلام):
أنّ رسولَ اللّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ) قالَ لِلنّاسِ: إیّاکُم وخَضْراءَ الدِّمَنِ، قیلَ: یا رسولَ اللّهِ، وما خَضراءُ الدِّمَنِ؟ قالَ: المَرأهُ الحَسناءُ فی مَنبِتِ السُّوءِ؛ (بحار الأنوار ج۱۰۳ ص۲۳۲)
پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) به مردم فرمود: از خضراء الدمن (گیاه روییده در خرابه) بپرهیزید. گفته شد: ای رسول خدا! خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانواده‌ای فاسد بزرگ شده است.

ترجیح ازدواج با دختر باکره

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

تَزَوِّجوا اَلاَبکار فَاِنَهُنَّ اَعذَبَ اَفواها وَ ارتُق اَرحاماً وَ اسرِع تَعَلُمَاً وَ اثبِت لِلمَوَدَّه؛ (بحار الانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۳۷)

با دختران باکره ازدواج کنید زیرا که دهان آنان شیرین و رحمشان مناسب‌تر است و زود چیزى را یاد مى‏گیرند و محبتشان پایدارتر است.

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله):

اَرْبَعهٌ تَزیدُ فِى الْعُمْرِ: اَلتَّزویجُ بِالاَبْکارِ، …؛ (مواعظ العددیه، ص ۲۱۱)

چهار چیز، بر عمر مى‌افزایند: ازدواج با دختران، ….

 

اجازه دختر در خواستگاری:

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

شَاوِرُوا النِّسَآءَ  فی‏ أَنْفُسِهِنَّ فَقِیلَ لَهُ: یَا رَسُولَ اللّٰه! إِنَّ الْبِکْرَ تَسْتَحِی قال:  الثَّیِّبُ‏ تُعْرِبُ عَنْ نَفْسِهَا و البکر رضاءها صماتها؛ (کنزالعمال، ج۱۶، ص ۳۱۳، ش ۴۴۶۶۶).

با زنان در مسأله ازدواج‌شان مشورت کنید، بانوان خواستِ خود را آشکار می‌کنند، و دوشیزگان رضایت شان در سکوت شان است.

عمر:

إنَّ رَسولَ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) إذا أرادَ أن یُزَوِّجَ امرَأَهً مِن نِسائِهِ، یَأتیها مِن وَراءِ الحِجابِ فَیقولُ لَها: یا بُنَیَّهُ، إنَّ فُلانا قَد خَطَبَکِ، فَإِن کَرِهتیهِ فَقولی: لا، فَإِنَّهُ لا یَستَحی أحَدٌ أن یَقولَ: لا، وإن أحبَبتِ، فَإِنَّ سُکوتَکِ إقرارٌ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۳۸)

پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) هرگاه مى‌خواست زنى از خانواده‌اش را شوهر دهد، از پشت پرده به او مى‌فرمود: «دخترم! فلانى از تو خواستگارى کرده است. اگر دوستش ندارى، بگو: نه؛ زیرا هیچ کس نباید از گفتنِ نه، شرم کند. اگر هم دوست دارى، سکوت تو [نشانه] موافقت است» 

 

خواستگاری پسر (یا پسر و خانواده او) از دختر

ضَّحَّاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ:*

سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ السَّلامُ) یَقُولُ: أَتَانِی أَبُوبَکْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا: لَوْ أَتَیْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) فَذَکَرْتَ لَهُ فَاطِمَهَ.

قَالَ: فَأَتَیْتُهُ فَلَمَّا رَآنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) ضَحِکَ ثُمَّ قَالَ: مَا جَاءَ بِکَ یَا أَبَاالْحَسَنِ حَاجَتُکَ؟

قَالَ: فَذَکَرْتُ لَهُ قَرَابَتِی وَ قِدَمِی فِی الْإِسْلامِ وَ نُصْرَتِی لَهُ وَ جِهَادِی. فَقَالَ: یَا عَلِیُّ صَدَقْتَ فَأَنْتَ أَفْضَلُ مِمَّا تَذْکُرُ، فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَاطِمَهُ تُزَوِّجُنِیهَا.

فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إنَّهُ قَدْ ذَکَرَهَا قَبْلَکَ رِجَالٌ فَذَکَرْتُ ذَلِکَ لَهَا فَرَأَیْتُ الْکَرَاهَهَ فِی وَجْهِهَا، وَلَکِنْ عَلَی رِسْلِکَ حَتَّی أَخْرُجَ إِلَیْکَ.

فَدَخَلَ عَلَیْهَا، فَقَامَتْ فَأَخَذَتْ رِدَاءَهُ وَ نَزَعَتْ نَعْلَیْهِ وَ أَتَتْهُ بِالْوَضُوءِ فَوَضَّأَتْهُ بِیَدِهَا وَ غَسَلَتْ رِجْلَیْهِ، ثُمَّ قَعَدَتْ، فَقَالَ لَهَا: یَا فَاطِمَهُ، فَقَالَتْ: لَبَّیْکَ لَبَّیْکَ حَاجَتُکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟

قَالَ: عَرَفْتِ قَرَابَتَهُ وَ فَضْلَهُ وَ إِسْلامَهُ وَ إِنِّی قَدْ سَأَلْتُ رَبِّی أَنْ یُزَوِّجَکِ خَیْرَ خَلْقِهِ وَ أَحَبَّهُمْ إِلَیْهِ وَ قَدْ ذَکَرَ مِنْ أَمْرِکِ شَیْئاً فَمَا تَرَیْنَ؟ فَسَکَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ یَرَ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) کَرَاهَهً، فَقَامَ وَ هُوَ یَقُولُ: اللَّهُ أَکْبَرُ سُکُوتُهَا إِقْرَارُهَا.

فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (عَلَیهِ السَّلامُ) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ زَوِّجْهَا عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ رَضِیَهَا لَهُ وَ رَضِیَهُ لَهَا،

قَالَ عَلِیٌّ (عَلَیهِ السَّلامُ): فَزَوَّجَنِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) ثُمَّ أَتَانِی فَأَخَذَ بِیَدِی فَقَالَ:

قُمْ بِسْمِ اللَّهِ وَ قُلْ عَلَی بَرَکَهِ اللَّهِ وَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّهَ إِلا بِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، ثُمَّ جَاءَنِی حَتَّی أَقْعَدَنِی عِنْدَهَا (سَلامُ اللّه عَلیها)، ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ إنَّهُمَا أَحَبُّ خَلْقِکَ إِلَیَّ فَأَحِبَّهُمَا وَ بَارِکْ فِی ذُرِّیَّتِهِمَا وَ اجْعَلْ عَلَیْهِمَا مِنْکَ حَافِظاً وَ إِنِّی أُعِیذُهُمَا بِکَ وَ ذُرِّیَّتَهُمَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ؛ (بحارالأنوار ج۴۳ ص۱۱۵)

ضحاک بن مزاحم گفت:

شنیدم که علی بن ابیطالب (علیه السلام) فرمود:

ابوبکر و عمر نزد من آمدند و گفتند: کاش پیش رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) می‌رفتی و درباره ازدواج با فاطمه گفتگو می‌کردی.

]علی(علیه‌السلام)[ گفت: نزد پیامبر خدا (صلَی‌اللَّه علیه وآله و سلم) رفتم و ایشان تا مرا دید خندید و گفت:

یا اباالحسن! آیا برای حاجتی نزد من آمدی؟ من مراتب خویشى، و سبقت در ایمان به اسلام، یارى کردنم به او و جهادهایى که داشتم و تلاش‌هایى که براى پیشرفت اسلام کرده بودم را براى آن حضرت بازگو کردم. پس پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فرمود: اى على! آنچه گفتى راست است و من آنها را تصدیق مى‏کنم و شهادت مى‏دهم که مقام تو برتر از آن است که گفتى. گفتم: یا رسول اللَّه! حال که چنین است اجازه دهید تا فاطمه را به همسرى خود برگزینم.

فرمود: اى على! قبل از تو نیز مردان دیگرى چنین خواسته‏اى داشتند، ولى هرگاه تقاضاى آنها را با فاطمه در میان مى‏گذاشتم در چهره او علامت عدم رضایت را مشاهده مى‏کردم. حال چند لحظه صبر کن تا من نزد او بروم ]و خواسته تو را با او در میان گذارم[ و برگردم.

]رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم)[ نزد فاطمه رفت، فاطمه برخاست و عبا و نعلین‏هاى پدرش را گرفت و براى او آب آورد تا وضو بگیرد و پاهایش را بشوید، سپس ]پیامبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم)[ نشست و به او گفت: فاطمه! گفت: بله، بله، هر چه مى‏خواهید بفرمایید. ]پیامبر[ فرمود: علىّ بن ابى طالب که تو قرابت او را با ما مى‏شناسى، و فضل و برترى او را بر دیگران مى‏دانى، و چگونگى اسلام و ایمان او را دیده‏اى، و نیز مى‏دانى که من از خداى خود  خواسته‌ام که تو را برای بهترین و محبوب‌ترین خلق خود تزویج کند.

علی درباره ازدواج با تو صحبت کرده، تو چه صلاح می‌دانی؟ ]فاطمه[ سکوت کرد و صورت خود را از پیامبر خدا برنگردانید.

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) نارضایتی از چهره‌اش دریافت نکرد، لذا برخاست و فرمود:

الله اکبر، سکوت ]فاطمه[ دلیل بر رضایت او است.

در این حال جبرئیل (علیه‌السلام) نزد او آمد و گفت: ای محمّد! فاطمه را به ازدواج علی درآور، که همانا خداوند از این ازدواج خشنود است.

* ابوالقاسم ضحاک بن مزاحم هلالی کوفی خراسانی بلخی (م ۱۰۵ هـ)، از اصحاب امام سجاد (علیه‌السّلام)، محدث، فقیه و مفسر برجسته بعد از تابعین در قرن اول هجری قمری بود

عمر:

اِنَّ رَسُولَ اللهِ (صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ) اِذا أرادَ أن یُزَوِّجَ امرَأهً مِن نِسائِهِ یأتیها مِن وَراءِ الحِجابِ، فَیَقُولُ لَها: یا بُنَیَّهُ اِنَّ فُلاناً قَد خَطَبَکِ، فَاِن کَرِهتَیهِ فَقُولی لا، فَاِنَّهَ لا یَستَحیی أحَدٌ أن یَقُولَ لا، وَ اِن أحبَبتَ فَاِنَّ سُکُوتِکَ اِقرارٌ(کنزالعمال ج۷ ص۱۲۷)  

پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) هرگاه می‌خواست زنی از خانواده‌اش را شوهر دهد، از پشت پرده به او می‌فرمود: دخترم! فلانی از توخواستگاری کرده است. اگر دوستش نداری، بگو نه؛ زیرا هیچ‌کس نباید از گفتن نه شرم کند. اگر هم دوست داری، سکوت تو نشانه پذیرش است.

أبی سلمه بن عبدالرحمن:

کانتِ امرأهٌ منَ الأنصارِ تحتَ رجلٍ منَ الأنصارِ، فقُتلَ عنها یومَ أحدٍ، ولهُ منها ولدٌ، فخطبَها عمُّ ولدِها ورجلٌ آخرُ إلى أبیها، فأنکحَ الآخرَ فجاءتْ إلى النبیِّ (صَلَّی‌اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ) فقالتْ أنکحنِی أبِی رجلًا لا أریدُه وترکَ عمَّ ولدِی، فیُؤخذُ منِّی ولدِی، فدعا رسولُ اللهِ (صَلَّى اللهُ علیهِ وآله) أباها فقالَ: أنکحتَ فلانًا فلانهً؟ قال: نعمْ. قال: أنتَ الذی لا نکاحَ لکَ، اذهبی فانکِحی عمَّ ولدِک؛ (زادالمعاد ابن قیم جوزی ج۵ ص۴۰۷)

زنی از انصار همسر مردی از انصار بود، شوهرش در جنگ احد به شهادت رسید و از وی فرزندی داشت. عموی فرزندش [برادرشوهرش] و مردی دیگر او را از پدرش خواستگاری کردند. پدرش او را به ازدواج مرد بیگانه در آورد و عموی فرزندش را کنار گذارد. دختر نزد پیامبر آمد و گفت پدرم مرا به ازدواج مردی در آورده که او را نمی‌خواهم. برادرشوهرم فرزندم را از من می‌گیرد. پیامبر پدرش را فراخواند و فرمود: دخترت را به ازدواج فلان مرد در آوردی؟ گفت: بلی. فرمود: تو اختیاردار ازدواج دختر نیستی [و رو کرد به دختر و فرمود:] برو با برادرشوهرت ازدواج کن.

دعای هنگام خواستگاری

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

اُکتُمِ الخِطبَهَ، ثُمَّ تَوَضَّأ فَأَحسِن وُضوءَکَ، وصَلِّ ما کَتَبَ اللّهُ لَکَ، ثُمَّ احمَد رَبَّکَ وَمجِّدهُ، ثُمَّ قُل: اللّهُمَّ إنَّکَ تَقدِرُ ولا أقدِرُ، وتَعلَمُ ولا أعلَمُ، أنتَ عَلّامُ الغُیوبِ، فَإِن رَأَیتَ لی فی فُلانَهَ ـ تُسَمّیها بِاسمِها ـ خَیرا فی دینی ودُنیایَ وآخِرَتی، وإن کانَ غَیرُها خَیراً لی مِنها فی دینی ودُنیایَ وآخِرَتی، فَاقضِ لی بِها؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۱۴)

نخست، نیّت خواستگارى بکن. سپس وضویى کامل بساز و نمازى را که خداوند بر تو نوشته، به جاى آور. سپس پروردگارت را سپاس گو و از او به بزرگى یاد کن. آن گاه بگو: «بار خدایا ! تو مى‌توانى و من نمى‌توانم. تو مى‌دانى و من نمى‌دانم. تو داناى نهان‌هایى. پس اگر در فلانى (نام او را مى‌برى) براى دین و دنیا و آخرت من خیر مى‌بینى، و اگر جز او را براى دین و دنیا و آخرت من بهتر مى‌بینى، او را برایم قسمت فرما»

ازدواج آسان:

خَیْرُ النِّـکاحِ اَیْسَرُهُ؛ (نهج الفصاحه ح۱۵۰۷)

بهترین ازدواج آسان‌ترین آن است.

پیامبراکرم(صلى‌الله علیه وآله):

أعْظَمُ النِّکاحِ بَرَکَهً أیْسَرُهُ مَؤُونَهً. (کنز العمّال ج۱۶ ص۲۹۹)

با برکت‌ترین ازدواج آن است که کمترین هزینه‌ها را داشته باشد.

مهریه:

پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله):

إنَّ مِن یُمنِ المرأهِ تَیسِیرَ خِطبَتِها، و تَیسِیرَ صَداقِها، و تَیسِیرَ رَحِمِها؛ (کنز العمّال : ۴۴۷۲۱)

از میمنت و خجستگى زن این است که خواستگارى اش آسان، و مهریه اش سبک باشد و راحت بچه دار شود.

پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله):

أَفْضَلُ نِسَاءِ أُمَّتِی أَصْبَحُهُنَّ وَجْهاً وَ أَقَلُّهُنَّ مَهْراً(من لا یحضره الفقیه ج ۳  ص ۳۸۶)

بهترین زنان امت من زنانی هستند که خوشروتر و مهریه ایشان کمتر باشد.

پیامبراکرم(صلی‌الله‌علیه وآله):
اَعْظَمُ النِّساءِ بَرَکَهً اَیْسَرُهُنَّ صَداقا؛ (السنن الکبری ج۷ ص۲۳۵)
با برکت‌ترین زنان، کم مهریه‌ترین آنان است.
امام حسین (علیه‌السلام):

 ما عَـدَوْنا سُنَّهَ رَسُـولِ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فى بَناتِهِ وَ نِسائِهِ وَ أهْلِ بَیْتِهِ وَ هُـوَ ثِنْـتا عَشْرَهَ أوْقِـیَـهً یَکُونُ أرْبَعَمَاهَ وَ ثَمانَینَ دِرْهَما(موسوعه کلمات الامام الحسین علیه السلام ص۲۴۳)

 ما از سنت و روش پیامبرخدا(صلی‌الله علیه وآله) در مورد (مهریه) دختران و زنانش و خاندانش پا فراتر نمى‌گذاریم و سنت ایشان دوازده اوقیه است که برابر چهار صد و هشتاد درهم است.

امام صادق (علیه‌السلام):

مَا تَزَوَّجَ رَسُولُ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) شَیْئاً مِنْ نِسَائِهِ وَ لاَ زَوَّجَ شَیْئاً مِنْ بَنَاتِهِ عَلَى أَکْثَرَ مِنِ اِثْنَتَیْ عَشْرَهَ أُوقِیَّهً وَ نَشٍّ وَ اَلْأُوقِیَّهُ أَرْبَعُونَ دِرْهَماً وَ اَلنَّشُّ عِشْرُونَ دِرْهَماً؛ (کافی ج۵ ص۳۷۶)

پیامبر خدا (صلى اللّه علیه و آله) مهریّۀ هیچ یک از همسران خود و همچنین مهریّۀ هیچ یک از دخترانش را بیش از دوازده«اوقیّه و نشّ‌»تعیین نکرده و«أوقیّه»چهل درهم،و «نشّ‌»بیست درهم است که نصف اوقیّه مى‌باشد.

 

مراسم ازدواج:

خواستگاری

أظهِرُوا النِّکاحَ وأخفُوا الخِطبَهَ؛ (کنز العمّال۴۴۵۳۲)

[مراسم] ازدواج را آشکار برگزار کنید و خواستگارى را پنهان.

 

دیدن زن و مرد همدیگر را قبل از ازدواج

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إِذَا أَلْقَى اللهُ فِی قَلْبِ امْرِئٍ خِطْبَهَ امْرَأَهٍ ، فَلَا بَأْسَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَیْهَا. (المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۲۵)

نگاه کردن به زنی که خداوند مهر او را برای خواستگاری به دلش اندازد، اشکالی ندارد

انس بن مالک:

 أَنَّ الْمُغِیرَهَ بْنَ شُعْبَهَ أَرَادَ أَنْ یَتَزَوَّجَ امْرَأَهً، فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ (صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآله): «اذْهَبْ فَانْظُرْ إِلَیْهَا، فَإِنَّهُ أَحْرَى أَنْ یُؤْدَمَ بَیْنَکُمَا»، فَفَعَلَ، فَتَزَوَّجَهَا، فَذَکَرَ مِنْ مُوَافَقَتِهَا. (سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۵۹۹)

مغیره بن شعبه از زنی خواستگاری کرد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مطلع شد، بدو فرمود: برو ببین، زیرا اگر ببینی و بعد ازدواج کنی این کار برای دوام ازدواج شما بهتر است.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

اذا أَرَادَ أَحَدَکم انَّ یَتَزَوّج ، فَلیَسأل عَنْ شَعْرِهَا کَما یَسأل عَنْ وَجْهِهَا ، فَانِ الشَّعْرَ أَحَدُ الجَمالَین. (من لایحضره الفقیه، ج٣ ، ص ٣٨٨)

هرگاه یکی از شما خواهان همسرگزینی است، همچنان که از چهره ی او پرس و جو می کند، از موی او نیز بپرسد؛ زیرا مو یکی از دو زیبایی است.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إِذا خَطَبَ أَحَدُکُمُ الْمَرأَهُ وَ هُوَ یَخْضِبُ بِالسَّوادِ فَلْیَعْلِمْها أَنُّه یَخْضِبُ. (الفردوس، ج ۱، ص ۲۹۷)

هرگاه یکی از شما در حالی که موهایش را رنگ مشکی می‌بندد، زنی را خواستگاری کند، باید رنگ بستن موهای خود را به آن زن اطلاع دهد.

 

جشن ازدواج:

پیامبراکرم(صلى‌‏الله ‏علیه‏ و‏آله):

یُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ بِالرَّحْمَهِ فِی أَرْبَعِ مَوَاضِعَ … وَ عِنْدَ النِّکَاح‏؛ (بحارالانوار ج۱۰۰ ص۲۲۱)

درهای رحمت آسمان در چهار وقت گشوده می‏شود،… هنگام برپایی مراسم عقد و عروسی.

امام جعفر صادق (علیه‌‏السلام):

أَمَرَ النَّبِیُّ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه) بَنَاتِ عَبْدِالْمُطَّلِبِ وَ نِسَاءَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ أَنْ یَمْضِینَ فِی صُحْبَهِ فَاطِمَهَ وَ أَنْ یَفْرَحْنَ وَ یَرْجُزْنَ وَ یُکَبِّرْنَ وَ یَحْمَدْنَ (بحارالانوار ج۴۳ ص۳۸۸)

پیامبر (صلی‌الله علیه وآله) امر فرمود، دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار در شب عروسی حضرت فاطمه (علیهاالسلام) به همراه او بروند و شادی کنند، شعر و سرود بخوانند، تکبیر و حمد بگویند. و از گفتن حرف‌هایی که خدا بدان راضی نیست، بپرهیزند.

 

شادمانی و سرودخوانی زنان در عروسی فاطمه:

سعیدبن مسیب به نقل از وهب:

أَنَّ فَاطِمَهَ لَمَّا زُفَّتْ إِلَى عَلِیٍّ (عَلَیْهِ السَّلاَمُ) قَالَتْ نِسْوَهُ اَلْأَنْصَارِ أَبُوهَا سَیِّدُ اَلنَّاسِ فَقَالَ اَلنَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قُلْنَ وَ بَعْلُهَا ذُو اَلشِّدَّهِ وَ اَلْبَأْسِ فَلَمْ یَذْکُرْنَ عَلِیّاً فَقَالَ فِی ذَلِکَ فَقُلْنَ مَنَعَتْنَا عَائِشَهُ فَقَالَ مَا تَدَعُ عَائِشَهُ عَدَاوَتَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ هُمْ یُفَضِّلُونَهَا عَلَى فَاطِمَهَ فَکَأَنَّ اَلنَّبِیَّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَ فِی عَائِشَهَ سَیِّدَهُ نِسَاءِ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ وَ إِنَّهَا بَضْعَهٌ مِنْهُ یُؤْذِیهِ مَا یُؤْذِیهَا وَ یُنْصِبُهُ مَا یِنْصِبُهَا وَ یُغْضِبُهُ مَا یُغْضِبُهَا وَ یُرِیبُهُ مَا رَابَهَا کَمَا أَسْنَدَهُ مُسْلِمٌ وَ اَلْبُخَارِیُّ وَ أَبُو دَاوُدَ وَ اَلتِّرْمِذِیُّ فِی صِحَاحِهِمْ؛ ( الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم ج۳ ص۱۶۶ و۱۶۷) 

هنگامی که فاطمه را به حجله علی (علیه السلام) آوردند زنانی از انصار گفتند: «همانا پدرش سید و سرور مردمان است.».پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بگویید که شوهرش مردی شجاع و دلیر است». آن حضرت این سخن را به این دلیل گفتند که آنان حضرت علی را ذکر ننمودند. پس زنان گفتند: عایشه ما را از ذکر نام ایشان نهی کرده است.» پس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: عایشه هیچگاه دست از دشمنی با ما اهل بیت نخواهد کشید»

امام جعفر صادق (علیه‌‏السلام):

لَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَهُ الَّتِی بَنَى فِیهَا عَلِیٌّ (علیه‌السلام) بِفَاطِمَهَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی‌اللّهُ عَلَیهِ وَآلِه) ضَرْبَ الدَّفِّ فَقَالَ مَا هَذَا قَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَذِهِ أَسْمَاءُ بِنْتُ عُمَیْسٍ تَضْرِبُ بِالدَّفِّ أَرَادَتْ فِیهِ فَرَحَ فَاطِمَهَ لِئَلَّا تَرَى أَنَّهُ لِمَا مَاتَتْ أُمُّهَا لَمْ تَجِدْ مَنْ یَقُومُ لَهَا فَرَفَعَ رَسُولُ اللَّهِ یَدَهُ إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَسْمَاءَ ابْنَهِ عُمَیْسٍ السُّرُورَ کَمَا أَفْرَحَتْ ابْنَتِی ثُمَّ دَعَا بِهَا فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ مَا تَقُولُونَ إِذَا نَقَرْتُمْ بِالدَّفِّ فَقَالَتْ مَا نَدْرِی مَا نَقُولُ یَا رَسُولَ اللَّهِ فِی ذَلِکَ وَ إِنَّمَا أَرَدْتُ فَرَحَهَا قَالَ فَلَا تَقُولُوا هُجْراً؛ (دعائم الاسلام ج ۲ ص۲۰۶) 

شبی که زندگی علی و فاطمه آغاز می‌شد، پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله) صداى ضرب دف شنید، گفت: این صداى چیست؟ ام سلمه گفت: اى رسول خدا! این اسماء است که دف مى‌زند و می‌خواهد با این کارش فاطمه را شاد کند تا مبادا احساس بى مادرى کند. پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) دستش را به سوى آسمان بلند کرد و گفت: خدایا همان‌گونه که اسماء دخترم را خوشحال مى کند، در قلب او شادى افروز، سپس اسماء را صدا زد و فرمود: صداى دف تو چه معنایى دارد؟ گفت: نمى‌دانم ما فقط مى‌خواهیم شادى بیافرینیم. فرمود: مواظب، باش موسیقى آن ناسزا نباشد.

 

ولیمه ازدواج:

پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه وآله):

 اِنَّ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلینَ الاْطْعامَ عِنْدَ التَّزْویجِ؛ (فروع کافى ج ۵ ص۳۶۷)

طعام دادن در ازدواج، از سنت پیامبران است.

امام جعفر صادق (علیه‌‏السلام):

إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) حِینَ تَزَوَّجَ مَیْمُونَهَ بِنْتَ الْحَارِثِ أَوْلَمَ عَلَیْهَا وَ أَطْعَمَ النَّاسَ الْحَیْسَ؛  (کافی(ط-الاسلامیه) ج۵ ص۳۶۸)

پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) هنگام تزویج «میمونه‏» دختر «حارث‏» ولیمه داد و با غذای معجون خرما از حاضرین پذیرایی فرمود.

 

امام صادق (علیه السلام)

فی حَدیثِ زَواجِ عَلیٍّ وفاطِمَهَ علیهماالسلام: قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): ثُمَّ قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صلى الله علیه و آله): یا عَلِیُّ! اِصنَع لِأَهلِکَ طَعاما فاضِلاً. ثُمَّ قالَ: مِن عِندِنا اللَّحمُ وَالخُبزُ وعَلَیکَ التَّمرُ وَالسَّمنُ.
فَاشتَرَیتُ تَمرا وسَمنا، فَحَسَرَ رَسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) عَن ذِراعِهِ وجَعَلَ یَشدُخُ التَّمرَ فِی السَّمنِ حَتَّى اتَّخَذَهُ خَبیصا، وبَعَثَ إلَینا کَبشا سَمینا فَذُبِحَ، وخَبَزَ لَنا خُبزا کَثیرا، ثُمَّ قالَ لی رَسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): اُدعُ مَن أحبَبتَ.
فَأَتَیتُ المَسجِدَ وهُوَ مُشحَنٌ بِالصَّحابَهِ، فَاستَحیَیتُ أن اُشخِصَ قَوما وأدَعَ قَوما، ثُمَّ صَعِدتُ عَلى رَبوَهٍ هُناکَ، ونادَیتُ: أجیبوا إلى وَلیمَهِ فاطِمَهَ، فَأَقبَلَ النّاسُ أرسالاً، فَاستَحیَیتُ مِن کَثرَهِ النّاسِ وقِلَّهِ الطَّعامِ، فَعَلِمَ رَسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ما تَداخَلَنی فَقالَ: یا عَلِیُّ! إنّی سَأَدعُو اللّهَ بِالبَرَکَهِ.
قالَ عَلِیٌّ (علیه السلام): وأکَلَ القَومُ عَن آخِرِهِم طَعامی، وشَرِبوا شَرابی، ودَعَوا لی بِالبَرَکَهِ، وصَدَروا وهُم أکثَرُ مِن أربَعَهِ آلافِ رَجُلٍ، ولَم یَنقُص مِنَ الطَّعامِ شَیءٌ، ثُمَّ دَعا رَسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) بِالصِّحافِ ۵ فَمُلِئَت، ووَجَّهَ بِها إلى مَنازِلِ أزواجِهِ، ثُمَّ أخَذَ صُحفَهً وجَعَلَ فیها طَعاما، وقالَ: هذا لِفاطِمَهَ وبَعلِها؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۹۲)

امام صادق(علیه‌السلام)- در حدیث ازدواج على و فاطمه (علیهماالسلام) ـ: على (علیه السلام) فرمود: «سپس پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) به من فرمود: اى على ! براى خانواده‌ات، غذایى آبرومند تهیّه کن و سپس افزود: گوشت و نان از ما، خرما و روغن، بر عهده تو.
من قدرى خرما و روغن خریدم. پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) آستین‌هایش را بالا زد و شروع به تفت دادن خرماها در روغن کرد، تا آن که حلوایى ساخت، و قوچ فربهى را براى ما فرستاد که ذبح شد، و مقدار زیادى هم نان برایمان پخت. سپس پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) به من فرمود: هرکس را که مى‌خواهى، دعوت کن.
من به مسجد رفتم. مسجد پر از صحابه بود. خجالت کشیدم که عدّه‌اى را دعوت کنم و عدّه‌اى را وا گذارم. پس بالاى تپّه‌اى که آن جا بود، رفتم و فریاد زدم: در ولیمه فاطمه، حاضر شوید. مردم، گروه گروه آمدند. من از این که جمعیتْ زیاد بود و غذا اندک، خجالت زده شدم. پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) دریافت که در دل من چه مى‌گذرد. پس فرمود: اى على! از خداوند، برکت خواهم خواست.
على (علیه السلام) فرمود: همه مردم تا آخرین نفر، از غذا و نوشیدنى من خوردند و نوشیدند و برایم طلب برکت کردند و همگى ـ که بیش از چهار هزار مرد بودند ـ، رفتند؛ امّا از غذا، هیچ کم نشده بود. پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) دورى‌ها را خواست و آنها را از غذا پر کرد و به خانه‌هاى همسرانش فرستاد. سپس یک دورى برداشت و در آن مقدارى غذا ریخت و فرمود: این هم براى فاطمه و شوهرش.

 

 

زمان مراسم ازدواج:

امام رضا (علیه‌السلام):

مِن سُنَّهِ رَسُولُ اللّهِ (صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) اَلتَّزْوِیجِ بِاللَّیْلِ، لِأَنَّ اَللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ اَللَّیْلَ سَکَناً وَ اَلنِّسَاءُ إِنَّمَا هُنَّ سَکَنٌ (وسائل الشیعه ج ۲۰ ص ۹۱)

مراسم عروسی در شب، سنت پیامبرخدا (صلی الله علیه و آله( است، چرا که خداوند شب را مایه آرامش قرار داده و زن هم آرامش خاطر است.

پیامبراکرم(صلى‌الله علیه وآله):

لاسَهَرَ اِلّا فى ثَلاثٍ: مُتَهَجِّدً بِالقُرآن، اَو فى طَلَبِ العِلمِ، اَو عَروسٍ تَهدى اِلى زَوجِها؛ (بحارالانوار ج۷۳ ص۱۷۸)

شب بیدارى روا نیست، مگر در سه مورد: تلاوت قرآن، تحصیل علم و بردن عروس به خانه داماد.

 

دعای در حق عروس و داماد:

ابن عباس:

اِبنُ عَبّاسٍ فی حَدیثِ زَواجِ فاطِمَهَ وعَلِیٍّ (علیهماالسلام): ثُمَّ التَزَمَهُما [رَسولُ اللّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ) فَقالَ: اللّهُمَّ إنَّهُما مِنّی وأنَا مِنهُما، اللّهُمَّ کَما أذهَبتَ عَنِّی الرِّجسَ وطَهَّرتَنی فَطَهِّرهُما(المعجم الکبیر: ۲۴ / ۱۳۴ / ۳۶۲ ، و ۲۲ / ۴۱۲ / ۱۰۲۲، المصنّف لعبد الرزّاق: ۵ / ۴۸۹ / ۹۷۸۲).

ابن عبّاس در حدیث ازدواج فاطمه وعلى (علیهماالسلام): پیامبر خدا (صلی‌الله علیه وآله) آنها را در آغوش گرفت و فرمود: خدایا! این دو از من هستند و من از این دو، خدایا همان‌گونه که هرگونه پلیدى را از من دور کردى و پاکم گرداندى این دو را نیز پاک گردان.

 

جهیزیه و عطری که از محل مهریه تهیه شد

امام علی(علیه السلام):

پیامبر خدا به من فرمود:

قُمْ فَبِعِ الدِّرْعَ، فَقُمْتُ فَبِعْتُهُ وَ أَخَذْتُ الثَّمَنَ وَ دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم)، فَسَکَبْتُ الدَّرَاهِمَ فِی حَجْرِهِ فَلَمْ یَسْأَلْنِی کَمْ هِیَ، وَ لا أَنَا أَخْبَرْتُهُ، ثُمَّ قَبَضَ قَبْضَهً وَ دَعَا بِلالاً فَأَعْطَاهُ فَقَالَ: ابْتَعْ لِفَاطِمَهَ طِیباً، ثُمَّ قَبَضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) مِنَ الدَّرَاهِمِ بِکِلْتَا یَدَیْهِ فَأَعْطَاهُ أَبَابَکْرٍ وَ قَالَ: ابْتَعْ لِفَاطِمَهَ مَا یُصْلِحُهَا مِنْ ثِیَابٍ وَ أَثَاثِ الْبَیْتِ وَ أَرْدَفَهُ بِعَمَّارِ بْنِ یَاسِرٍ وَ بِعِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِهِ.

فَحَضَرُوا السُّوقَ فَکَانُوا یَعْتَرِضُونَ الشَّیْ ءَ مِمَّا یُصْلِحُ، فَلا یَشْتَرُونَهُ حَتَّی یُعْرِضُوهُ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فَإِنِ اسْتَصْلَحَهُ اشْتَرَوْهُ.

فَکَانَ مِمَّا اشْتَرَوْهُ: قَمِیصٌ بِسَبْعَهِ دَرَاهِمَ وَ خِمَارٌ بِأَرْبَعَهِ دَرَاهِمَ وَ قَطِیفَهٌ سَوْدَاءُ خَیْبَرِیَّهٌ وَ سَرِیرٌ مُزَمَّلٌ بِشَرِیطٍ وَ فِرَاشَیْنِ مِنْ خَیْشِ مِصْرَ حَشْوُ أَحَدِهِمَا لِیفٌ وَ حَشْوُ الْآخَرِ مِنْ جِزِّ الْغَنَمِ وَ أَرْبَعَ مَرَافِقَ مِنْ أَدَمِ الطَّائِفِ، حَشْوُهَا إِذْخِرٌ وَ سِتْرٌ مِنْ صُوفٍ وَ حَصِیرٌ هَجَرِیٌّ وَ رَحًی لِلْیَدِ وَ مِخْضَبٌ مِنْ نُحَاسٍ وَ سِقَاءٌ مِنْ أَدَمٍ وَ قَعْبٌ لِلَّبَنِ وَ شَنٌّ لِلْمَاءِ وَ مِطْهَرَهٌ مُزَفَّتَهٌ وَ جَرَّهٌ خَضْرَاءُ وَ کِیزَانُ خَزَفٍ حَتَّی إذَا اسْتَکْمَلَ الشِّرَاءَ حَمَلَ أَبُوبَکْرٍ بَعْضَ الْمَتَاعِ وَ حَمَلَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) الَّذِینَ کَانُوا مَعَهُ الْبَاقِیَ.

فَلَمَّا عَرَضَ الْمَتَاعَ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) جَعَلَ یُقَلِّبُهُ بِیَدِهِ وَ یَقُولُ بَارَکَ اللَّهُ لِأَهْلِ الْبَیْتِ.

برخیز و زره خود را بفروش. من برخاستم و زره خود را فروختم، پول آن را گرفتم و به حضور پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله و سلم) رسیدم، آن بزرگوار پول ها را در کنار من ریخت و از من نپرسید که چه مبلغ پول است، من نیز در این خصوص حرفی نزدم، سپس یک مشت از آن پول‌ها را برگرفت و بلال را خواست و پول‌ها را به او داد و فرمود:

برای فاطمه عطر خریداری کن. پس از آن رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم) هر دو مشت خود را از آن پول‌ها پر کرد و به ابوبکر داد و فرمود: برای فاطمه لباس و اثاثیه منزل خریداری کن. آن‌گاه عمّار بن یاسر و گروه دیگری از اصحاب را همراه ابوبکر روانه کرد.

هنگامی که وارد بازار شدند اشیاء مورد نظر را در نظر می‌گرفتند ولی نمی‌خریدند تا ابوبکر که آنها بپسندد، آن‌گاه خریده می‌شد.

ازجمله چیزهایی که خریدند: یک پیراهن به مبلغ هفت درهم، یک شال به چهار درهم، یک قطیفه مشکی بافت خیبر، یک تخت که وسط آن را با لیف خرما بافته بودند، دو تشک که یکی از آنها را از لیف خرما و دیگری از پشم پُر شده بود، تعداد چهار بالش از چرم طائف که وسط آنها را با علف اذخر (گیاه مخصوصی است در مکه) پر کرده بودند، یک پرده پشمی، یک حصیر بافت هَجَر (مرکز بحرین آن زمان)، یک آسیاب دستی، یک بادیه مسی، یک ظرف آب خوری که از پوست بود، یک کاسه چوبی برای شیر، یک مشک آب، یک آفتابه قیر اندود، یک سبوی سبز و کوزه‌های سفالی.

هنگامی که آن اشیاء را خریدند، مقداری از آنها ر ابوبکر و مابقی را اصحاب برداشته و راهی منزل شدند.

موقعی که آنها را به رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) عرضه کردند، آن حضرت آنها را به دست مبارک خود زیر و رو می‌کرد و می‌فرمود:

خدا این‌ها را برای اهل بیت من مبارک نماید!

 

قَالَ عَلِیٌّ (علیه السلام):

فَأَقَمْتُ بَعْدَ ذَلِکَ شَهْراً أُصَلِّی مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) وَ أَرْجِعُ إِلَی مَنْزِلی وَ لا أَذْکُرُ شَیْئاً مِنْ أَمْرِ فَاطِمَهَ (سلام الله علیها) ثُمَّ قُلْنَ أَزْوَاجُ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم):

أَلا نَطْلُبُ لَکَ مِنْ رسول الله (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) دُخُولَ فَاطِمَهَ عَلَیْکَ؟ فَقُلْتُ: افْعَلْنَ.

فَدَخَلْنَ عَلَیْهِ فَقَالَتْ أُمُّ أَیْمَنَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ خَدِیجَهَ بَاقِیَهٌ لَقَرَّتْ عَیْنُهَا بِزِفَافِ فَاطِمَهَ وَ إِنَّ عَلِیّاً یُرِیدُ أَهْلَهُ، فَقَرَّ عَیْنَ فَاطِمَهَ بِبَعْلِهَا وَ اجْمَعْ شَمْلَهَا وَ قَرَّ عُیُونَنَا بِذَلِکَ، فَقَالَ:

فَمَا بَالُ عَلِیٍّ لا یَطْلُبُ مِنِّی زَوْجَتَهُ، فَقَدْ کُنَّا نَتَوَقَّعُ ذَلِکَ مِنْهُ،

قَالَ عَلِیٌّ: فَقُلْتُ: الْحَیَاءُ یَمْنَعُنِی یَا رَسُولَ اللَّهِ.

فَالْتَفَتَ إِلَی النِّسَاءِ فَقَالَ:

مَنْ هَاهُنَا؟

فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: أَنَا أُمُّ سَلَمَهَ وَ هَذِهِ زَیْنَبُ وَ هَذِهِ فُلانَهُ وَ فُلانَهُ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم):

هَیِّئُوا لِابْنَتِی وَ ابْنِ عَمِّی فِی حُجَرِی بَیْتاً، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: فِی أَیِّ حُجْرَهٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟

فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: فِی حُجْرَتِکِ وَ أَمَرَ نِسَاءَهُ أَنْ یُزَیِّنَّ وَ یُصْلِحْنَ مِنْ شَأْنِهَا.

علی (علیه السلام) می‌فرماید:

من پس از این جریان تا یک ماه با پیامبرخدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم) نماز می‌خواندم و به منزل خویش باز می‌گشتم و سخنی درباره فاطمه (سلام الله علیها) نمی‌گفتم.

ولی زنان پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) به من می‌گفتند:

آیا می‌خواهی ما از رسول خدا(صلی‌الله علیه وآله وسلم) خواهش کنیم فاطمه نزد تو باشد؟

گفتم: چرا، انجام دهید.

پس نزد ایشان رفتند و امّ ایمن گفت: ای رسول خدا! اگر خدیجه زنده بود چشمش به عروسی فاطمه روشن می‌شد. شما فاطمه را به خانه شوهر بفرستید تا هم دیده زهرا به جمال شویش روشن گردد و سر و سامانی بگیرد و هم ما از این پیوند فرخنده شادمان گردیم؟ اتفاقا علی هم چنین خواسته است.

ای رسول خداما تقاضا داریم چشم فاطمه را به شویش روشن کن و ایشان را در اختیار یکدیگر بگذار تا چشمان ما هم روشن گردد.

رسول اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) فرمود:

پس چرا علی، همسر خود را از من مطالبه نمی‌کند درحالی که من از او چنین توقعی داشتم؟! علی گفت:

ای رسول خدا! شرم مانع من می‌شد.

سپس آن بزرگوار متوجّه زنان شد و فرمود:

چه کسانی اینجا هستند؟

امّ سلمه گفت: من و زینب و فلان و فلان.

فرمود: یکی از حجره‌های مرا برای پسر عمویم و دخترم آماده کنید.

امّ سلمه گفت: کدام حجره ها یا رسول الله؟

فرمود: حجره تو، آن‌گاه به زنان خویشتن دستور داد تا خود را زینت نمودند و لوازم عروسی را مهیّا کردند.

قَالَ عَلِیٌّ:

ثُمَّ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم): یَا عَلِیُّ اصْنَعْ لِأَهْلِکَ طَعَاماً فَاضِلاً ثُمَّ قَالَ:

مِنْ عِنْدِنَا اللَّحْمُ وَ الْخُبْزُ وَ عَلَیْکَ التَّمْرُ وَ السَّمْنُ، فَاشْتَرَیْتُ تَمْراً وَ سَمْناً فَحَسَرَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) عَنْ ذِرَاعِهِ وَ جَعَلَ یَشْدَخُ التَّمْرَ فِی السَّمْنِ حَتَّی اتَّخَذَهُ حَیْساً وَ بَعَثَ إِلَیْنَا کَبْشاً سَمِیناً فَذُبِحَ وَ خُبِزَ لَنَا خُبْزٌ کَثِیرٌ.

ثُمَّ قَالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم):

ادْعُ مَنْ أَحْبَبْتَ، فَأَتَیْتُ الْمَسْجِدَ وَ هُوَ مُشْحَنٌ بِالصَّحَابَهِ، فَأُحْیِیتُ [فَحَیِیتُ ] أَنْ أُشْخِصَ قَوْماً وَ أَدَعَ قَوْماً، ثُمَّ صَعِدْتُ عَلَی رَبْوَهٍ هُنَاکَ وَ نَادَیْتُ: أَجِیبُوا إِلَی وَلِیمَهِ فَاطِمَهَ، فَأَقْبَلَ النَّاسُ أَرْسَالاً، فَاسْتَحْیَیْتُ مِنْ کَثْرَهِ النَّاسِ وَ قِلَّهِ الطَّعَامِ، فَعَلِمَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) مَا تَدَاخَلَنِی فَقَالَ:

یَا عَلِیُّ إِنِّی سَأَدْعُو اللَّهَ بِالْبَرَکَهِ قَالَ عَلِیٌّ: فَأَکَلَ الْقَوْمُ عَنْ آخِرِهِمْ طَعَامِی وَ شَرِبُوا شَرَابِی وَ دَعَوْا لِی بِالْبَرَکَهِ وَ صَدَرُوا وَ هُمْ أَکْثَرُ مِنْ أَرْبَعَهِ آلافِ رَجُلٍ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنَ الطَّعَامِ شَیْ ءٌ.

ثُمَّ دَعَا رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) بِالصِّحَافِ فَمُلِئَتْ وَ وَجَّهَ بِهَا إِلَی مَنَازِلِ أَزْوَاجِهِ، ثُمَّ أَخَذَ صَحْفَهً وَ جَعَلَ فِیهَا طَعَاماً وَ قَالَ: هَذَا لِفَاطِمَهَ وَ بَعْلِهَا.

علی (علیه السلام) می‌فرماید:

پیامبر اکرم (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) به من فرمود:

ای علی! غذای فراوانی برای عروسی و اهل و عیال خود درست کن! سپس فرمود: گوشت و نان به عهده ما، خرما و روغن هم به عهده تو، من رفتم مقداری خرما و روغن خریدم و پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه وآله وسلم) آستین‌های خود را بالا زد و خرماها را خرد نمود، در میان روغن می‌ریخت تا این‌که غذایی به وجود آمد که آن را به عربی خبیص می‌نامند، آن‌گاه یک گوسفند چاق را برای ما فرستاد و نان فراوانی را تهیه نمود.

سپس رسول خدا (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم) به من فرمود:

هرکس را که دوست داری برای غذای عروسی خود دعوت کن، من وارد مسجد شدم، افراد زیادی آنجا بودند، خجالت کشیدم که گروهی را دعوت کنم و گروهی را دعوت ننمایم، لذا بالای بلندی که در آنجا بود رفتم و ندا دادم:

بیایید و از غذای عروسی فاطمه بهره‌مند شوید، مردم زیادی آمدند، من از کثرت جمعیّت و کمبود غذا خجالت می‌کشیدم، وقتی پیامبر از خجالت من آگاه شد فرمود:

یا علی! من دعا می‌کنم که خدا به غذای شما برکت دهد.

حضرت علی (علیه السلام) می‌فرماید:

آن گروه که بیشتر از چهار هزار نفر بودند تا آخرین نفر از غذا و آب خوردند و آشامیدند تا همه سیر شدند و از غذا چیزی کم نشد آنان برای من دعای خیر و برکت نمودند.

بعداً پیامبرخدا (صلی‌الله علیه وآله وسلم) دستور فرمود تا کاسه‌هایی را پر از غذا نمودند و آنها را برای زنان خویش فرستاد. سپس آن بزرگوار یک کاسه پر از غذا نمود و فرمود: این برای فاطمه و شوهرش باشد.

 

گرامی‌داشت عروس:

ابی سعید خدری:
أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ)  عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (عَلَیهِ‌السَّلام) فَقَالَ: یَا عَلِیُّ إِذَا دَخَلَتِ الْعَرُوسُ بَیْتَکَ فَاخْلَعْ خُفَّهَا حِینَ تَجْلِسُ وَ اغْسِلْ رِجْلَیْهَا وَ صُبَّ الْمَاءَ مِنْ بَابِ دَارِکَ إِلَى أَقْصَى دَارِکَ فَإِنَّکَ إِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ أَخْرَجَ اللَّهُ مِنْ دَارِکَ سَبْعِینَ أَلْفَ لَوْنٍ مِنَ الْفَقْرِ وَ أَدْخَلَ فِیهَا سَبْعِینَ أَلْفَ لَوْنٍ [سَبْعِینَ لَوْناً] مِنَ الْبَرَکَهِ وَ أَنْزَلَ عَلَیْکَ سَبْعِینَ رَحْمَه. (أمالی صدوق ص۵۶۷)

رسول خدا (صلی‌الله علیه وآله) به على بن ابى طالب چنین سفارش فرمودند: اى على چون عروس را به خانه تو آورند، وقتى نشست کفش او را بکن و پایش را بشوی و آبش را به در خانه‏ات بریز که چون چنین کنى خدا از خانه‏ات هفتاد هزار رنگ فقر را ببرد و هفتاد هزار رنگ برکت در آن درآورد و هفتاد هزار رحمت بر تو فرو فرستد.

 

جهیزیه

لَوْ اَنَّ جَمیعَ ما فِى الاْرْضِ مِنْ ذَهَبٍ وَ فِضَّهٍ حَمَلَـتْهُ الْمَرْأَهُ اِلى بَیْتِ زَوْجِها ثَمَّ ضَرَبَتْ عَلى رَأْسِ زَوْجِها یَوْما مِنَ الاَیّامِ، تَقولُ: مَنْ اَنْتَ؟ اِنَّمَا الْمالُ مالى، حَبِطَ عَمَلُها وَ لَوْ کانَتْ مِنْ اَعْبَدِ النّاسِ اِلاّ اَنْ تَتُوبَ وَ تَـرْجِعَ وَ تَعْـتَذِرَ اِلى زَوْجِـها؛ (مکارم الاخلاق، باب ۸، ص ۲۰۲)

اگر تمام چیزهایی که در روى زمین است از طلا و نقره باشد و زن آنها را به خانه شوهرش بیاورد. آنگاه یک روز بر سر شوهرش منت بگذارد و بگوید تو کیستى؟ این اموال مال من است. در این صورت اجر و عمل وى از بین مى‌رود اگر چه از عابدترین مردم باشد. مگر این‌که توبه کند و برگردد و از شوهرش عذرخواهى کند.

 

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

أحسَنُ النّاسِ إیمانا أحسَنُهُم خُلُقا و ألطَفُهُم بِأهِلهِ؛ (بحارالأنوار ج۷۱ ص۳۸۷)
بهترین مردم از جهت ایمان، خوش اخلاق ترینِ آنها و مهرورزترین‌شان با خانواده خود است.

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

طُوبى لِأمْرَأَهٍ رَضِىَ عَنْها زَوْجُها؛ (بحار الانوار، ج ۱۰۳، ص ۲۴۶)

خوشا به حال زنى که همسرش از او خشنود و راضى باشد.

 

امام باقر (علیه‌السلام):

لَمَّا تَزَوَّجَ عَلِیٌّ فَاطِمَهَ (عَلَیْهَا السَّلاَمُ) بَسَطَ اَلْبَیْتَ کَثِیباً وَ کَانَ فِرَاشُهُمَا إِهَابَ کَبْشٍ وَ مِرْفَقَتُهُمَا مَحْشُوَّهً لِیفاً وَ نَصَبُوا عُوداً یُوضَعُ عَلَیْهِ اَلسِّقَاءُ فَسَتَرَهُ بِکِسَاءٍ؛ (مکارم‌الاخلاق ج۱ ص۱۳۱)

چون حضرت على با حضرت زهرا(علیهاالسلام) ازدواج کرد در کف خانه‌اش شن گسترده بود و فرش آنها پوست گوسفندى و بالش آنها پوستى آکنده از لیف خرما بود، و چوبى هم به دیوار زده بودند که بند مشک را بدان مى‌آویختند و پوشش على(علیه السّلام)کسائى بود.

 

کِتَابُ الشِّیرَازِیِّ: أَنَّهَا لَمَّا ذَکَرَتْ حَالَهَا وَ سَأَلَتْ جَارِیَهْ بَکَی رَسُولُ اللَّهِ، قَالَ یَا فَاطِمَهْ! وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ، إِنَّ فِی الْمَسْجِدِ أَرْبَعَمِائَهْ رَجُلٍ مَا لَهُمْ طَعَامٌ وَ لَا ثِیَابٌ، وَ لَوْ لَا خَشْیَتِی خَصْلَهْ لَأَعْطَیْتُکِ مَا سَأَلْتِ> یَا فَاطِمَهْ! إِنِّی لَا أُرِیدُ أَنْ یَنْفَکَّ عَنْکِ أَجْرُکِ إِلَی الْجَارِیَهْ. وَ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَخْصِمَکِ علی‌بن‌ابی‌طالب یَوْمَ الْقِیَامَهْ بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ عزّوجلّ إِذَا طَلَبَ حَقَّهُ مِنْکِ. ثُمَّ عَلَّمَهَا صَلَاهْ التَّسْبِیحِ. فَقَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ: مَضَیْتِ تُرِیدِینَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ الدُّنْیَا فَأَعْطَانَا اللَّهُ ثَوَابَ الْآخِرَهْ.؛ (بحارالانوار، ج۴۳ ص۸۵)

در کتاب شیرازى آمده: هنگامى که [حضرت فاطمه علیها السّلام] حال خود را [براى رسول خدا صلّى‌اللّه علیه وآله] بیان کرد و خادمه‌ای را مطالبه کرد، رسول خدا گریه کرد و گفت: ای فاطمه! سوگند به آن که مرا مبعوث نموده، چهار صد مرد فقیر در مسجد زندگى مى‌کنند که نه غذا دارند و نه لباس، و من اگر از خصلتى نمى‌ترسیدم حتماً آنچه را که خواستى به تو مى‌بخشیدم. اى فاطمه! من نمى‌خواهم که اجر و ثواب تو نصیب کنیز گردد. همانا مى‌ترسم که على در روز قیامت حقّ‌ خود را از تو مطالبه نماید. و سپس نماز تسبیح را به فاطمه آموخت. امیرالمؤمنین فرمود: [اى فاطمه!] نزد رسول خدا آمدى تا حاجت دنیویت را برآورده سازد ولى خداى مهربان ثواب اخروى را به ما عطا نمود.

امام زین العابدین (علیه‌السلام):

حَدَّثَتنی أسماءُ بِنتُ عُمَیسٍ قالَت : کُنتُ عِندَ فاطمهَ (علیها السلام) إذ دَخَلَ علَیها رسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) و فی عُنُقِها قِلادَهٌ مِن ذَهَبٍ کانَ اشتَراها لها علیُّ بنُ أبی طالبٍ (علیه السلام) مِن فَیءٍ، فقالَ لَها رسولُ اللّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ): یا فاطمهُ، لا یقولُ الناسُ: إنَّ فاطمهَ بنتَ محمّدٍ تَلبَسُ لِباسَ الجَبابِرَهِ، فَقَطَّعَتها و باعَتها و اشتَرَت بها رَقَبَهً فَأعتَقَتها، فَسُرَّ بذلکَ رسولُ اللّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ (بحارالأنوار ج ۴۳ ص۸۱)

اسماء بنت عمیس برایم نقل کرد که: خدمت فاطمه (علیها‌السلام) بودم که رسول خدا (صلى‌الله علیه وآله) وارد شد. در گردن آن بانو، گردنبندى از طلا بود، که على بن ابى طالب (علیه‌السلام) از مال غنیمت براى ایشان خریده بود. رسول خدا (صلى‌الله علیه وآله) به فاطمه (علیها‌السلام) فرمود: اى فاطمه! [یک وقت] مردم نگویند: فاطمه دختر محمّد از پوشش (زینت) شاهان استفاده مى‌کند. فاطمه (علیها‌السلام) گردنبند را پاره کرد و آن را فروخت و با پول آن بنده‌اى خرید و آزاد کرد. و رسول خدا (صلى‌الله علیه وآله) از این کار خوشحال شد.

آمیزش زن و شوهر:

شب زفاف

پیامبراکرم(صلی‌الله علیه وآله):

إذا زُفَّت إلى الرَّجُلِ زَوجَتُهُ واُدخِلَت إلَیهِ فَلیُصَلِّ رَکعَتَینِ وَلیَمسَح عَلى ناصِیَتِها، ثُمَّ لِیَقُل: اللّهُمَّ بارِک لی فی أهلی وبارِک لَها فِیَّ، وما جَمَعتَ بَینَنا فَاجمَع بَینَنا فی خَیرٍ ویُمنٍ وبَرَکَهٍ، وإذا جَعَلتَها فُرقَهً فَاجعَلها فُرقَهً إلى کُلِّ خَیرٍ.
ثُمَّ لِیَقُل: الحَمدُ للّهِ الَّذی هَدى ضَلالَتی، وأغنى فَقری، ونَعَشَ خُمولی، وأعَزَّ ذِلَّتی، وآوى عَیلَتی، وزَوَّجَ عُزبَتی، وأخدَمَ مِهنَتی، وآنَسَ وَحشَتی، ورَفعَ خَسیسَتی، حَمدا کَثیرا طَیِّبا مُبارَکا عَلى ما أعطَیتَ یا رَبِّ، وعَلى ما قَسَمتَ، وعَلى ما أکرَمتَ؛ (دانشنامه قرآن و حدیث: ج۳ ص۳۶۱)

هنگامى که مرد، همسرش را به خانه مى‌بَرد، نخست دو رکعت نماز بخوانَد و بر پیشانى او دست بکشد. سپس بگوید: «بار خدایا! در همسرم برایم برکت قرار بده و او را برایم مبارک گردان و تا زمانى که ما را در کنار هم قرار داده‌اى، با خیر و میمنت و برکت بدار، و هرگاه او را [از من] جدا ساختى، به خوبىِ تمام، جدا ساز».
سپس بگوید: «سپاس خداى را که مرا از گمراهى، به هدایت کشانْد، و نیازم را برطرف ساخت، و سُستى‌ام را به نشاط تبدیل کرد، و از ذلّت، به عزّتم در آورد، و از بى پناهى، سرپناهم داد، و از تجرّد، به تأهّلم کشانْد، و براى کارهایم خدمتکارى قرار داد، و از تنهایى نجاتم داد، و پستى‌ام را بلندى بخشید؛ سپاسى فراوان و پاک و خجسته براى آنچه عطایم فرمودى ـ اى پروردگار من ـ و براى آنچه قسمتم کردى و لطفى که به من نمودى.

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.