قانون‌مداری در سیره نظامی رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع)

پژوهش در سیره معصومان(ع) برای معرفی آن اسوه‌های حقیقی به جامعه، ضروری است. سیره آن بزرگواران را می‌توان در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرد. یکی از محورهای سیره معصومان(ع)‌، سیره نظامی آن بزرگواران است که ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن، قانون‌مداری و احترام به مقررات است. در این نوشتار، چگونگی عمل به قانون در سیره نظامی رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) بررسی شده است

1,013

قانون‌مداری در سیره نظامی رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع)

نویسنده: علی امین رستمی

منبع: تاریخ در آیینه پژوهش ۱۳۸۷ شماره ۱۹

پژوهش در سیره معصومان(ع) برای معرفی آن اسوه‌های حقیقی به جامعه، ضروری است. سیره آن بزرگواران را می‌توان در ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بررسی کرد. یکی از محورهای سیره معصومان(ع)‌، سیره نظامی آن بزرگواران است که ابعاد مختلفی دارد. یک بعد آن، قانون‌مداری و احترام به مقررات است. در این نوشتار، چگونگی عمل به قانون در سیره نظامی رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان(ع) بررسی شده است. لذا از یک سو، به چگونگی تعامل با مردم خودی اشاره شده و از سوی دیگر، چگونگی تعامل در میدان جنگ با دشمن و پس از پایان جنگ با اسیران، و در حالت معاهده، با طرف مقابل، مورد بررسی قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: قانون‌مداری، سیره نبوی، سیره علوی، سیره نظامی، اسیران جنگی، افراد غیر نظامی، معاهده.

 
مقدمه
از نکته‌های آموزنده در سیره رسول خدا(ص) و امامان معصوم (ع) پای‌بندی به قانون و مقررات است. آنان بیش از دیگران، قانون را پاس داشته‌اند؛ زیرا انجام عملی خارج از مقررات دینی، مشروعیت الهی آنان را مختل می‌کرد. در بیانات رسول خدا(ص) نیز بر این امر تأکید شده است. در فتح مکه حضرت با صراحت فرمودند: «من هم پس از این مجاز نیستم با هیچ بهانه‌ای حرمت حرم را بشکنم»۱ بنابراین رسول خدا(ص) و امامان معصوم: علاوه بر عمل و رفتار، در موارد مقتضی، اموری را به عنوان قوانین و مقررات شرعی، از جمله در مسائل نظامی برای سپاهیان اسلام بیان کرده و آنان را به رعایت آن دعوت می‌نمودند، حتی به مسلمانان سفارش می‌کردند که در برخورد با غیر مسلمانان نیز مقررات دینی و اجتماعی ویژه‌ای را رعایت کنند. بر همین اساس، امروزه در فقه سیاسی، از اموری که در سیره نظامی رسول خدا(ص) و سایر معصومان (ع) نهی شده است، جزء جرایم جنگی شمرده می‌شود و شرعاً ارتکاب آن اعمال یا ترک برخی از آنها ممنوع است. استفاده از وسایل کشتار جمعی، مسموم کردن آب، بدرفتاری، شکنجه و کشتن اسیران، مثله کردن اجساد کشتگان دشمن، کشتن اطفال، کشتن زنان و پیران، کشتن افراد غیر نظامی، قطع درختان و تخریب مزارع، دستبرد به غنایم جنگی، دستبرد به اموال دشمنی که سپاه اسلام با او معاهده امنیتی امضا کرده است، آغاز به جنگ بدون دعوت به دین و تعرض به نوامیس دشمن در میدان نبرد، نمونه‌هایی از آن شمرده می‌شود.۲

با توجه به مطالب یاد شده، نوشته حاضر در صدد پاسخ‌گویی به این سؤال‌هاست:
۱. سپاه اسلام در مسیر حرکت به سوی جبهه، هنگام رویارویی با غیر نظامیان چه وظیفه‌ای دارد؟
۲. مقرراتی که سپاه اسلام در صحنه جنگ و در برخورد با اسیران دشمن باید رعایت کند، چیست؟ و از چه اموری نهی شده ‌است؟
۳. پای‌بندی به عهد و پیمان‌ها و مقررات مورد توافق پس از جنگ تا چه حدی ضروری است؟
۱. وظیفه سپاه اسلام در رویارویی با غیرنظامیان در مسیر حرکت
رعایت تقوای فردی، حفظ حرمت اموال مردم و مراعات حال مردم غیر نظامی که در مسیر حرکت سپاه اسلام زندگی می‌کنند، یکی از ابعاد رعایت قانون و احکام الهی در امور نظامی است که رهبران معصوم اسلام بر آن تأکید کرده‌اند. بنابراین، رزمنده راه خدا، به این بهانه که به جهاد در راه خدا می‌رود، حق ندارد در مسیر خود کسی را آزار و اذیت کند یا از اموال مردم چیزی را به ناحق و بدون رضایت مالکانش بردارد و به خودش اختصاص دهد و یا به مردم ضرر برساند، مگر در موارد اضطرار که برای رفع گرسنگی چاره‌ای غیر از آن نداشته باشد‌. عبدالله بن سلام نقل می‌کند که در سفر به سوی تبوک به نقطه‌ای به نام خلیجه، کنار آب و زیر سایه درختی رسیدیم. اصحاب رسول خدا(ص) پیشنهاد کردند که در سایه درخت و در کنار آبی که وجود دارد استراحت کنند. آن حضرت فرمودند: این‌جا زمین زراعی کسی است، ناقه مرا آزاد بگذارید، او مأمور است. ناقه حرکت کرد تا به سایه‌ای در کنار مسجد ذی‌مرویه رسید.۳ با تأمل در سخن حضرت می‌توان فهمید که حضرت خواست به مردم بفهماند که در مسیر جهاد در راه خدا باید از ضرر رساندن به اموال مردم پرهیز کنند.
در سیره رسول خدا(ص) حتی حیوانات نیز از این قانون مستثنا نیستند و سپاهیان اسلام حق آزار رساندن به آنان را نیز ندارند. واقدی نقل می‌کند که در فتح مکه، در مسیر راه رسول خدا(ص) ماده سگی را دیدند که توله‏هایش مشغول شیر خوردن بودند و حیوان با دیدن لشکر، سراسیمه شده و زوزه می‏کشید. حضرت به مردی از سپاه به نام جعیل بن سراقه امر فرمودند که همان جا بایستد تا کسی از سپاه متعرض حیوان و توله‏هایش نشود.۴
امیرمؤمنان علی(ع) نیز در بخشنامه‌ای خطاب به مأموران و کارکنان شهرهایی که سپاه از قلمرو کار و حوزه مأموریت آنها عبور می‌کند، با سفارش‌های اکیدی، از همه سربازان و فرماندهان سپاه می‌خواهد از تعرض به اموال مردم و آزار رساندن به آنان و توقعات نابه‌‌جا از مأموران و کارکنان حکومتی خودداری کنند و بر تأمین امنیت و حفظ نظم و مراقبت شدید و انضباط کامل لشکریان تأکید کرده و می‌فرماید:
من سپاهیانی فرستادم که به خواست خدا بر شما خواهند گذشت، و آنچه خدا بر آنان واجب کرده به ایشان سفارش کردم، و بر آزار نرساندن به دیگران و پرهیز از هرگونه شرارتی تأکید کرده‏ام. و من نزد شما و پیمانی که با شما دارم از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزارم، مگر آن که گرسنگی، سربازی را ناچار گرداند، و برای رفع گرسنگی، چاره‏ای جز آن نداشته باشد. پس کسی را که دست به ستم‌کاری زند کیفر کنید و دست افراد سبک مغز خود را از زیان رساندن به لشکریان و زحمت دادن آنها جز در آنچه استثنا کردم، باز دارید. من پشت سر سپاه در حرکتم، شکایت‏های خود را به من رسانید و در اموری که لشکریان بر شما چیره شده‏اند که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند آن را بر طرف خواهم کرد.۵
۲. رعایت مقررات اسلامی و انسانی در میدان جنگ
از جمله مقرراتی که در اسلام و سیره نظامی پیشوایان دینی بر آن تأکید شده و تخطی از آن برای سپاه اسلام جایز نیست، رعایت مسائل انسانی و اسلامی در صحنه جهاد است. به طور ویژه خیراندیشی و مهربانی با همراهان، ترحم و رعایت حال کسانی که در سپاه دشمن نقش‌آفرین نیستند (گر‌چه به ظاهر جزء آنها شمرده می‌شوند، مانند زنان، اطفال، پیران، عابدان از اهل کتاب) حفظ عمران و آبادی‌ها و اموال، مانند درختان مزارع و نخلستان‌ها و اموری که برای معیشت مردم و استفاده عموم به کار می‌آید، از چشم‌اندازهای مهمی است که باید جهادگر به آن توجه داشته باشد.
خیراندیشی نسبت به همراهان و رزمندگان اسلام، داشتن نیت الهی در جهاد با دشمنان و دعوت آنان به اسلام، و در صورت عدم پذیرش، پیشنهاد هجرت یا گرفتن جزیه از کفار، از جمله اموری است که رسول خدا(ص) به سپاهیان و فرماندهان جنگ موته توصیه می‌فرماید. زمانی که سپاه اسلام به فرمان رسول خدا(ص) آماده حرکت شد، حضرت به فرماندهان موته دستور داد که مکر و فریب به کار نبرند، کودکان را نکشند، چون با دشمنان مشرک برخورد کردند، آنها را به یکی از سه چیز دعوت کنند، هر پیشنهاد را که پذیرفتند قبول کنند و دست از آنان بردارند: نخست، به اسلام دعوتشان کنند، اگر پذیرفتند از آنان قبول کنند و از جنگ با آنان دست بردارند، دوم، این‌که از آنان بخواهند تا از سرزمین خود بروند و هجرت کنند، و اگر پذیرفتند اعلام کنند که برای آنها همان حقوقی منظور خواهد شد که برای دیگران است، و اگر مسلمان شدند و ترجیح دادند که در سرزمین‌های خود باشند، به آنها خبر د‌هند که حکم ایشان مانند حکم عرب‌های دیگری است که مسلمان شده‏اند؛ احکام الهی درباره آنها اجرا خواهد شد، و برای آنها از فی‏ء و غنایم سهمی نخواهد بود، مگر این‌که همراه مسلمانان در جهاد شرکت کنند. اگر از پذیرفتن این دو مطلب خودداری کردند، آنها را به پرداخت جزیه دعوت کنند، و اگر پذیرفتند، دست از آنان بردارند، و اگر از تمام این پیشنهادها سرپیچی کردند، با استمداد از خدا با آنها بجنگند.
علاوه بر توصیه‌هایی که ذکر آن گذشت، رسول خدا(ص) از رزمندگان جنگ موته می‌خواهد که در مقابله با دشمن، با نام خدا، با دشمنان خدا و مسلمانان نبرد کنند و در این کار، حساب کسانی را که در عبادت‌گاه‌های اهل کتاب مشغول عبادت‌اند از افراد شروری که در پی مقابله با دین خدا هستند، جدا کنند و به کسانی که از مردم کناره‌گیری کرده و در صومعه‌ها مشغول عبادت‌اند، معترض نشوند، هرگز زن و کودک شیر خوار و پیر فرتوت را نکشند، به طبیعت آسیب نرسانند و درخت خرما و هیچ گونه درختی را ریشه‌کن نسازند و هیچ خانه‏ای را خراب نکنند.۶
در سریه عبدالرحمن بن عوف به دومه‌الجندل در شعبان سال ششم، رسول خدا(ص) در وقت بدرقه سپاه بعضی از همین توصیه‌ها را به سپاهیان وی بیان کردند.۷

توصیه‌های رسول خدا به اسامه‌بن زید برای حرکت به سمت شام مبنی بر پرهیز از حیله و غدر و کشتن اطفال، شاهد دیگری بر تأکید حضرت بر رعایت اصول انسانی در نبرد با دشمن است. علاوه بر این ایشان از اسامه و سپاهیانش می‌خواهد که از اختلاف میان خود پرهیز کرده‌، در امور نظامی توجه به خدا و تسلیم در برابر او و توکل به ذات اقدس الهی را مد نظر داشته باشند.۸ گویا رسول خدا(ص) به سبب جوان بودن اسامه و حضور افراد مسن و با سابقه در سپاه وی، احتمال تمرد برخی را پیش‌بینی می‌کردند.
مثله کردن جنازه دشمن یکی از مسائلی است که در نبردهای غیر الهی کم و بیش مشاهده می‌شود. کشورگشایان، سلاطین و طاغوت‌ها پس از غلبه بر دشمن گاهی بر بدن کشته‌های دشمن نیز رحم نمی‌کنند. برخورد مشرکان مکه با برخی از شهدای احد، از جمله حمزه عموی رسول خدا(ص) نمونه‌ای از آن است. اما در سیره پیشوایان دین این عمل از امور غیر شرعی و غیر انسانی شمرده شده و به طور کلی ممنوع است. از این رو معصومان(ع) در تمام نبردها به سپاهیان خود توصیه می‌کردند که هیچ‌گاه جنازه‌های دشمن را مثله نکنند. رسول خدا(ص) بعد از جنگ بدر در جواب برخی افراد که از حضرت خواسته بودند تا اجازه دهد دندان‌های جلو و زبان سهیل بن عمرو را از بیخ ببرند تا دیگر علیه رسول خدا سخن نگوید، فرمود:
من کسی را مثله نمی‌کنم، زیرا خداوند کننده این کار را مجازات می‌کند هر چند عامل به این کار پیامبر باشد.۹
در سیره نظامی امیرمؤمنان علی(ع) نیز دستورات ویژه‌ای وارد شده است که بیان‌گر اهداف الهی حضرت در نبرد با منحرفان است. گرچه مقرراتی که حضرت در نبردهای دوره خلافت خویش بیان کردند در مواردی با دستورات رسول خدا در نبرد با مشرکان متفاوت است، اما این به دلیل شرایط خاص دوران ایشان است، زیرا جبهه دشمن رو در روی حضرت با دشمن رو در روی رسول خدا(ص) متفاوت بود؛ جنگ‌های دوره رسول خدا، نبرد با مشرکان بر سر «تنزیل» بود و مقررات ویژه‌ای داشت، اما نبردهای دوره امیر‌مؤمنان به علت رویارویی مسلمانان با یکدیگر بر سر «تأویل»،۱۰ احکام خاصی پیدا کرد که تاکنون سابقه نداشت. برای نمونه در جنگ‌های علی(ع) اموال دشمن در خارج از میدان نبرد و نیز زنان و کودکان آنان محترم‌اند و جزء غنایم به حساب نمی‌آیند. بر این اساس، امیرمؤمنان(ع) در جنگ جمل به همگان توصیه می‌کند که حرمت خانه‌ها و زنان را مراعات کنند و به هیچ وجه کسی متعرض آنان نشود، حتی اگر آنان لب به ناسزاگویی بگشایند. به استثنای ادوات نظامی میدان جنگ، بقیه اموال آنان محترم بوده و بر کسی حلال نیست. برخی مورخان نقل کرده‌اند که صفیه دختر حارث و برخی دیگر از زنانی که نزدیکان آنها در جنگ جمل کشته شده بودند، از درون خانه‌ای در بصره به علی(ع) یا جبهه او دشنام و ناسزا گفتند. یکی از یاران حضرت گفت: «ما از دست این زن‌ها رهایی نداریم». گویا از سخن او بوی تهدید علیه زنان به مشام می‌رسید که ناگهان علی(ع) بر او نهیب زد و فرمود:
هیچ ستری را هتک نکنید، و به هیچ خانه‌ای وارد نشوید و به هیچ زنی آسیب نرسانید، گر چه به ناموس شما ناسزا گویند و بزرگان و صالحان شما را نادان شمرند…ما در حالی که آنان (زن‌ها) مشرک بودند از تعرض به ایشان منع می‌شدیم… نشود که احدی به زنی تعرض کرده باشد….
و در حالی که خود حضرت از درِ خانه عبدالله بن خلف که در مبارزه با علی(ع) کشته شده بود، عبور می‌کرد، همسر او بر در خانه ایستاده بود، گفت: یا علی ای قاتل محبوبان، کار خوبی نکردی، خدا فرزندانت را یتیم کند، همان طور که فرزندان عبدالله را یتیم کردی. امام(ع) سکوت کرد و جواب او را نداد و داخل خانه شد و با عایشه ملاقات کرد. وقتی از خانه خارج می‌شد آن زن سخنان خود را تکرار کرد.۱۱ امام اندکی صبر کرد و فرمود: «اگر من قاتل محبوبان بودم حتماً کسانی را که در این خانه هستند را می‌کشتم».۱۲ حضرت به خانه‌ای اشاره کرد که عبدالله بن زبیر، مروان بن حکم، عبدلله بن عامر و عده‌ای دیگر از سران جنگ جمل در آنجا مخفی شده بودند.۱۳ اما حضرت چنین نکرد، چرا که خود می‌فرماید:
هرکس که پشت به جبهه کند او را تعقیب نکنید، و هیچ مجروحی را نکشید. هرکس درِ خانه‌اش را ببندد در امان است.۱۴
امیرمؤمنان علی(ع) بعد از جنگ جمل، توصیه‌های قبل از جنگ را تکرار کرد و فرمود:
تجاوز به اموال و ناموس دشمن بر شما حلال نیست و تنها می‌توانید وسایل و ساز و برگ جنگی و دیگر اموالی را که برای جنگ به میدان آورده‌اند از آنان بگیرید و بقیه اموال و ثروتشان را برای بازماندگانشان باقی بگذارید و در بیرون از میدان جنگ از افراد دشمن کسی را به اسارت نگیرید، ثروت و اموالشان را به یغما نبرید، اموال باید طبق حکم قرآن میان وارثان و فرزندان‌‌شان تقسیم شود.
به فرمان علی(ع) به سپاهیان اعلام شد که در این جنگ، زنانی که شوهران‌شان را از دست داده‌اند آنان را به ازدواج خود در نیاورند مگر این که برای شوهران‌شان مانند دیگر مسلمانان عده وفات سپری کنند، سپس می‌توانستند آنان را به همسری انتخاب کنند.۱۵
در پیکار صفین نیز حضرت علاوه بر توصیه‌هایی که ذکر آن گذشت، سپاهیان را از کشتن مجروحان و تعقیب فراریان میدان جنگ نهی می‌فرماید. ایشان در نامه‌ای به جناح پیشرو که قبل از امام(ع) به سوی صفین حرکت کرده و به جبهه رسیده بودند، اینچنین گوش‌زد می‌کند:
هرگز سربازان دشمن را که پشت به شما کرده‌اند نکشید و با از پا افتاده‌ها درگیر نشوید و مجروحان را به کام مرگ نسپارید، زنانی را که در اردوی دشمن شما هستند با آزار دادن به هیجان نیاورید، گر‌چه حیثیت و شرف و شخصیت و ناموس شما را به باد ناسزا بگیرند و فرماندهان شما را فحش دهند.۱۶
۳. برخورد اسلامی و انسانی با اسیران
گر‌چه اسیرگرفتن از دشمن در تمام نبرد‌ها امری طبیعی و رایج بوده و هست و در سیره نظامی معصومان(ع) نیز وجود داشته است، اما بر اساس فرهنگ اسلامی، هدف قرار دادن آن به سبب حقد و کینه و تعصبات شخصی و نیز به منظور انتقام‌گیری و همچنین بد رفتاری با آنان امری پسندیده نیست. در حقیقت می‌توان گفت در اسلام اسیر گرفتن از دشمن با اهداف مقدس جنگ و جهاد در راه خدا هماهنگ است و آن تضعیف نیروی انسانی دشمن و کشاندن اسرا به خانه مسلمانان به منظور آشنایی با اسلام است. بنابراین، باید هدف جهادگر از اسیرگرفتن افراد دشمن این باشد که نیروی دشمن در سایه اسارت، آزادی واقعی و حقیقی را که همان توحید و هدایت به راه حق است، باز یابد. در روایات و سیره معصومان(ع) در این‌باره توصیه‌های متعدد و مؤکدی صادر شده که بیان‌گر رعایت مسائل اسلامی و انسانی درباره اسیران جنگی است. رسول گرامی اسلام در روایتی می‌فرماید: «هیچ کس به اسیری که برادر مسلمانش گرفته است دست درازی نکند و او را نکشد».۱۷ بلکه می‌فرمودند: توصیه کنید که با اسیران به نیکی رفتار شود.۱۸ در اثر این سخن نبی اکرم(ص) مسلمانان گاه غذای خود را به اسیر داده و او را بر خویش مقدم می‌داشتند. در این‌باره ابوالعاص بن ربیع که در جنگ بدر اسیر شده بود، می‏گوید:
من در دست گروهی از انصار اسیر بودم، خدا خیرشان دهد، هرگاه شام یا ناهار می‏خوردیم، نان را که بسیار کم بود به ما اختصاص می‏دادند و خودشان خرما می‏خوردند. گاه در دست بعضی فقط یک قطعه کوچک نان بود و همان را هم به من می‏دادند.
ولید بن مغیره هم این موضوع را تأیید کرده و افزوده است: «انصار ما را سوار می‏کردند و خود پیاده می‏رفتند.۱۹
در منطق اسلام و سیره پیشوایان دینی به شدت از شکنجه و آزار اسیران نهی شده است. همان‌طور که گفته شد بعد از جنگ بدر رسول خدا(ص) پیشنهاد عمر بن خطاب را درباره بریدن زبان و شکستن دندان سهیل بن عمرو رد کرده و مورد نکوهش قرار داد، در حالی که وی از سران مشرکان مکه و از خطبایی بود که مسلمانان، به ویژه شخص رسول خدا(ص) از آزار و اذیت و نیش زبان او در امان نبودند و همواره با ایراد خطبه و سخنرانی بر ضد اسلام تبلیغ می‌کرد.۲۰
بر اساس آموزه‌های اسلامی، حتی اگر اسیری محکوم به اعدام نیز باشد کسی حق ندارد قبل از اجرای حکم، بر اساس میل خود، او را اذیت و آزار دهد، فقط در وقت مقتضی باید حکم را درباره او اجرا کرد نه بیشتر.
بعد از محاصره قلعه یهودیان بنی‌قریظه توسط مسلمانان و تسلیم آنان بر اساس پیشنهاد حکمیت، وقتی اسیران یهود به حکم سعد بن معاذ (داور طرفین) و تأیید رسول خدا(ص) به اعدام محکوم شدند، یکی از آنان به نام نبّاش بن قیس را نزد پیامبر آوردند، او سعی کرده بود با کسی که او را می‏آورد درگیر شود، و او هم با مشت به بینی نبّاش کوبیده و آن را خونی ساخته بود. رسول خدا(ص) به مأموری که او را آورد، اعتراض کردند و فرمودند: چرا نسبت به او چنین کردی، مگر شمشیر کافی نبود؟ مأمور گفت: ای رسول خدا، او با من درگیر شد و می‏خواست بگریزد. نبّاش گفت: ای ابوالقاسم سوگند به تورات، دروغ می‏گوید، اگر مرا آزاد هم می‏ساخت من از آمدن به جایی که همه قومم کشته شدند، تأخیر نمی‏کردم، تا من هم مانند یکی از ایشان باشم. آن‌گاه رسول خدا(ص) فرمودند:
با اسیران خوش‌رفتاری کنید و به آنها آب بدهید و سیراب‌شان کنید تا خنک شوند و بعد حکم اعدام را درباره آنان اجرا کنید. گرمای آفتاب و سوزندگی شمشیر را بر آنها جمع نکنید.
آن روز هوا آفتابی و گرم بود، به اسیران آب و طعام دادند، و پس از این‌که سیراب و خنک شدند، دستور قتل آنها نیز صادر شد.۲۱
چنین سفارشی هیچ‌گاه با حکم سعد بن معاذ و تأیید پیامبر درباره کشتن بنی‌قریظه، منافات ندارد، زیرا کشتن آنها حکمی شرعی و الهی است که باید اجرا می‌شد، در عین حال قبل از اجرای حکم، آنان در دست مسلمانان اسیرند و تعدی به آنان جایز نبوده و احسان به آنان امری انسانی، پسندیده و لازم است. بنابر‌این، از دو حیثیتی که برای آنان متصور است، دو حکم نیز برای آنها مطرح می‌شود؛ از این حیث که اسیرند باید حقوق آنها به عنوان اسیر مراعات شود و از این حیث که حکم آنها اعدام است، باید درباره آنان اجرا شود.۲۲
در سیره امیرمؤمنان علی(ع) نیز می‌خوانیم که حضرت، اسیرانی را که قاتل نبودند و به تجاوز و دشمنی باز نمی‌گشتند، آزاد می‌کرد و با آنها در حال اسارت و بعد از آن به نیکی رفتار می‌نمود. در جنگ جمل سعید و ابان، پسران عثمان را نزد آن حضرت آوردند. یکی از کسانی که آن جا بود پیشنهاد قتل آن دو را مطرح کرد. امام فرمود: «بسیار بد سخنی گفتی!» سپس به آن دو فرمود: «از گمراهی خود برگردید و دست بردارید و هر کجا که می‌خواهید، بروید و اگر دوست دارید نزد من بمانید تا با شما صله رحم کنم». آن دو گفتند: «یا امیرمؤمنان ما بیعت می‌کنیم»، سپس بیعت کرده و رفتند.۲۳
بعد از پایان جنگ جمل امام(ع) به عبدالله بن زبیر و مروان بن حکم و ولید بن‌عقبه و سایر بنی‌امیه امان داد و این پیام اعلام شد که هرکس اسلحه خود را بر زمین بگذارد و هرکس که به خانه‌اش برود، در امان است. موسی بن طلحه بن عبیدالله را نزد حضرت آوردند، حضرت به او فرمود، سه مرتبه بگو: «استغفر الله و اتوب الیه» و سپس او را رها کرد و گفت هر جا می‌خواهی برو و هر سلاح و وسیله‌ای در لشکر ما از تو بود، بردار و در آینده کارت از خدا بترس و در خانه‌ات بنشین.۲۴
۴. احترام به مقررات و عهد و پیمان با دشمن
در فرهنگ اسلامی، بر رعایت عهد و پیمان بسیار تأکید شده و خداوند در قرآن همگان را به رعایت آن فراخوانده است و اعلام فرموده که روز قیامت از آن سؤال خواهد شد.۲۵ امیرمؤمنان علی(ع) نیز در روایتی آن را همزاد راستی و بهترین سپر در مقابل خطرات و آسیب‌های اجتماعی معرفی کرده است.۲۶ در سیره نظامی معصومان بر این اصل مهم که اساس روابط اجتماعی بشر را تشکیل می‌دهد، سفارش شده است. بنابراین اگر مسلمانان با دشمنان خود مصالحه کرده و پیمان و قراردادی بین هم امضا کرده باشند، آن پیمان برای مسلمانان محترم و لازم‌الاجرا بوده و اموال و کلیه دارایی‌های اتباع دشمن بر اساس قرارداد فی‌مابین محترم است و از امنیت و مصونیت کامل برخوردار خواهد بود، مگر در مواردی که از این اموال در جهت تضعیف دولت اسلامی یا تقویت دشمن و به طور کلی بر خلاف مصالح امنیتی و دفاعی کشور اسلامی بهره‌برداری شود.۲۷
پس از پایان نبرد خیبر و مصالحه پیامبر با یهودیان، رسول خدا(ص) خیبر را به یهودیان واگذار کرد و در مقابل باید آنها یک دهم و نصف یک دهم بهره‌ای را که می‌بردند به مسلمانان می‌پرداختند. اما مسلمانان بعد از این قرارداد نیز به خود اجازه می‌دادند به میان مزرعه و باغ‌های یهودیان رفته و خارج از شرایط مندرج در عهدنامه، از آن استفاده کنند. یهودیان از این عمل آنان به رسول خدا(ص) شکایت کردند. حضرت، خالد بن ولید یا عبدالرحمن بن عوف را فراخواند و گفت که مردم را جمع کنند، بعد از اجتماع مردم، حضرت در میان آنها ایستاد و پس از حمد وثنای الهی فرمودند:
یهودیان شکایت کرده‌اند که میان مزارع آنها می‌روید، در حالی‌که ما به مال و جان‌هایشان امان داده‌ایم و با آنها مصالحه کرده و زمین‌ها را به آنها واگذار کرده‌ایم. باید بدانید که از اموال قرار داد بسته شده، مگر به همان اندازه معین چیزی حلال نیست.
از این پس مسلمانان چیزی را از زمین‌های یهودیان برنمی‌داشتند، مگر آن‌که قیمت آن را بپردازند.۲۸
نمونه دیگر از رعایت مقررات و احترام به عهد و پیمان با دشمن در سیره رسول خدا(ص) مسأله عمره القضاء در سال هفتم هجری است. در سال ششم هجری رسول خدا(ص) به همراه مسلمانان برای انجام عمره به طرف مکه مکرمه حرکت کردند، اما با ممانعت قریش روبه‌رو شده، با انعقاد صلح حدیبیه به مدینه بازگشتند و بر اساس مفاد صلح‌نامه، سال بعد برای انجام عمره وارد سرزمین مکه شدند که در تاریخ به عمره القضاء معروف است. در عمره القضاء وقتی کفار، انبوهی مسلمانان و شوکت ایشان را دیدند، ترسیدند که مبادا با ایشان جنگ کنند، از این رو نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند: یا محمد! تو چه در کودکی و چه در بزرگی به غدر شناخته نشدی. پیامبر فرمود: «هرگز با اسلحه بر شما وارد نخواهند شد». آن‌گاه گروهی را با اسلحه در بیرون حرم مستقر کرد، و گروهی دیگر از مسلمانان، پس از انجام عمره به جای آنها مستقر شدند و آنها نیز بدون اسلحه، عمره انجام دادند، و حضرت طبق پیمان، سه روز بیشتر در مکه نماند،۲۹ حتی وقتی برای توقف روز چهارم از کفار اجازه خواست و آنان اجازه ندادند، رسول خدا(ص) با آن‌که هوا گرم بود و وقت مناسبی برای حرکت قافله نبود و حتی کاملاً قدرت بر توقف بیشتر در مکه را داشتند، به منظور رعایت عهد و پیمان، فرمان بازگشت را صادر کردند.۳۰

نتیجه
بر اساس سیره رسول خدا(ص) و امیرمؤمنان علی(ع)‌، رزمنده راه خدا به این بهانه که به جهاد در راه خدا می‌رود مجاز نیست، در مسیر حرکت خود در اموال مردم تصرف کرده، چیزی از آن بردارد و ضرری به آنان برساند یا توقع نابه‌جایی را از عاملان حکومتی داشته باشد. و در صورت اتفاق چنین مسأله‌ای، بر حاکم اسلامی لازم است که از این کار جلوگیری کرده و حق مردم را استیفا کند.
مجاهدان راه خدا باید با نیروهای خودی مهربانی کرده و خیرخواه آنها باشند و از اختلاف بپرهیزند، و در نبرد با دشمنان اسلام بدون در نظر گرفتن تعصبات جاهلی، از کشتن زنان، اطفال، پیران، عابدان معابد و ضرر رساندن به طبیعت تا حد ممکن جلوگیری کرده و از مثله کردن افراد دشمن و هتک ناموس و خیانت به اموال آنان پرهیز کنند.
دعوت دشمن به هدایت الهی قبل از جنگ ضروری است. بعد از پیروزی نیز هرگونه برخورد خارج از مقررات اسلامی با اسیران ممنوع و ترحم به آنان توصیه شده است.
هرگونه قرارداد مالی و سیاسی که بین مسلمانان و دشمنان بر اساس مصالح دو طرف بین رهبر اسلامی و بزرگان دشمن منعقد شود، لازم‌الاجرا بوده و کسی از مسلمانان حق نادیده گرفتن آن را ندارد.

 
منابع
ـ نهج البلاغه.
ـ ابن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
ـ ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲.
ـ ابن سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه،۱۴۱۰.

ـ ابن ‌شهر اشوب، رشیدالدین ابی‌جعفر محمد بن‌علی، مناقب آل ابی‌طالب، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۵ق.
ـ ابن کثیر دمشقی، حافظ ابی الفداء اسماعیل‌بن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
ـ ابن هشام، عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی سقا‌، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دارالمعرفه، ]بی‌تا[.
ـ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۵.
ـ شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، تحقیق سیدعلی میرشریفی‌، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۳۷۴، چاپ دوم.
ـ صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
ـ طبری، محمد بن‌جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دار‌التراث، ۱۳۸۷ق، چاپ دوم.
ـ عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۳.
ـ کلینی، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵.
ـ مجلسی، محمدباقر، بحار‌الانوار، بیروت، الوفاء، ۱۴۰۳ق.
ـ مسعودی، مروج الذهب، تحقیق اسعد داغر، قم، دارالهجره، ۱۴۰۹ق، چاپ دوم.
ـ مسکویه رازی، ابو‌علی، تجارب الأمم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، ۱۳۷۹، چاپ دوم.
ـ مقریزی، تقی الدین احمد، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید نمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰.
ـ واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق مارسون جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۱، چاپ سوم.
ـ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، ]بی‌تا[.
 
——————————————————————————–
* دانش‌آموخته حوزه و کارشناس ارشد تاریخ اسلام.  
——————————————————————————–
۱. محمدبن عمر واقدی، المغازی، ۱۴۰۱ق، ج ۲، ص ۸۳۶ / ابن‌سعد، الطبقات‌الکبری، ۱۴۱۰ق، ج ۲، ص ۱۰۴.

  1. عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ۱۳۸۳، ج ۵ و ۶، ص ۳۶۸.
    ۳. محمدبن یوسف صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیره خیر العباد، ۱۴۱۴ق، ج ۵، ص ۴۴۶.
  2. واقدی، همان، ج۲، ص۸۰۴.
    ۵. نهج البلاغه، نامه ۶۰.
  3. واقدی، همان، ج۲، ص۷۵۷ / مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ ق، ج۱، ص۳۳۸.
  4. واقدی، همان، ج۲، ص ۵۶۰ .
  5. اشاره به آیه ۴۶ سوره انفال: «وَأَطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
    ۹. فقال رسول الله(ص): لا أمثل به فیمثل الله بی و ان کنت نبیا» (ابن هشام، السیره النبویه، ]بی‌تا[، ج ۱، ص ۶۴۹ / واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۰۷ / طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۳۸۷،ج۲، ص۴۶۵).
  6. اشاره است به حدیث نبوی که فرمود: «إِنَّ مِنْکُمْ مَنْ یُقَاتِلُ بَعْدِی عَلَی التَّأْوِیلِ کَمَا قَاتَلْتُ عَلَی التَّنْزِیلِ. فَسُئِلَ النَّبِیُّ (ص) مَنْ هُوَ؟ فَقَالَ: خَاصِفُ النَّعْلِ، یَعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (ع)» (کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۰، باب وجوه الجهاد.)
    ۱۱. طبری، همان، ج۴، ص۵۴۰، ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ ق، ج۲، ص۴۸۳ / مسکویه رازی، تجارب الأمم، ۱۳۷۹ق، ج ۱، ص ۵۰۴.
  7. ابن‌اعثم، همان، ص۴۸۳.
    ۱۳. مسعودی، مروج الذهب، سال ۱۴۰۹ ق، ج۲، ص۳۶۸.
  8. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ]بی‌تا[، ج ۲، ص ۱۸۳ / طبری، همان، ج ۴، ص ۵۴۱.
    ۱۵. شیخ مفید، الجمل والنصره لسید العتره فی حرب البصره، ۱۳۷۴، ص ۴۰۵ و ۴۰۶.
  9. نهج البلاغه، نامه ۱۴.
    ۱۷. واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۰۶.
  10. واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۱۹ / ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۱۲ ق، ج ۳، ص ۱۲۲.
    ۱۹. واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۱۹.
  11. ابن‌هشام، همان، ج۱، ص۱۸۵ / واقدی، همان، ج ۱، ص ۱۰۷ / طبری، همان، ج ۲، ص ۴۶۵.
    ۲۱. واقدی، همان، ج ۲، ص ۵۱۴.
  12. جعفر مرتضی عاملی‌، الصحیح من سیره النبی الاعظم، ج ۱۲، ص ۱۲۸.
    ۲۳. شیخ مفید، الجمل، ص۳۸۲.
  13. ابن ‌شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ۱۴۰۵ ق، ج ۲، ص۱۳۲ / مجلسی، بحار‌الانوار، ج۴۱، ص۵۰.
    ۲۵. اسراء: ۳۴.
  14. نهج البلاغه، خطبه ۴۱.
    ۲۷. عباسعلی عمید زنجانی، همان، ج ۵، ص ۲۳۷.
  15. واقدی، همان، ج ۲، ص ۶۹۱.
    ۲۹. همان، ص۷۳۵ / بیهقی، دلائل النبوه، ۱۴۰۵ ق، ج ۴، ص۳۲۱ / ابن‌کثیر دمشقی، البـدایه و النهایه، ۱۴۰۷ ق، ج ۴، ص۲۳۱.
  16. بیهقی، همان، ص۳۱۶ / ابن کثیر دمشقی، همان، ج ۴، ص ۲۲۹
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.