بسماللهالرحمنالرحیم
سیره اخلاقی پیامبر اعظم(ص)
نویسنده: حسین شیداییان
منبع: حصون ۱۳۸۵ شماره ۹
کلیدواژهها: اخلاق، پیامبر، سیره
چکیده
اخلاق اسلامى سرمایه گرانبها و جاودانه زندگى دنیا و آخرت است، ضرورى است براى شکوفایى نهال اخلاقى و رشد بذر فضایل انسانى از سیره و دستورالعمل اسوههاى جامع و کامل پیروى کرد، پیامبر اعظم(ص) اول شخصیت معنوى و اخلاقى جهان هستى است که مدارج و مراحل عالى انسانیت را پیموده و بهترین الگو براى ملکات فاضله نفسانى است. مقاله حاضر، زوایایى از شخصیت اخلاقى پیامبر(ص ) را بهطور عام به تصویر کشیده است.
متن
توسعه اجتماعى و پیشرفت صنعتى بدون اصلاح و تربیت روح انسانها ساختمان مجللى را مىماند بر دامنه کوه آتشفشان، که با فوران نابهنگام گدازهها، فرو مىریزد و متلاشى مىشود. مرگ ارزشهاى اخلاقى و غفلت از «اصل تربیت و پرورش روح» بر اساس موازین و معیارهاى فطرى بشر، بزرگترین چالش فرهنگى و اجتماعى است که گریبان جوامع صنعتى را محکم گرفته است.
انسان عصر مدرنیته با کسب دانش و مهارت، جهان طبیعت را مسخر خود ساخته، اما از تسلط بر خویشتن، کنترل خواستههاى درونى، کشف و به کارگیرى توانایىهاى عظیم روحى و معنوى خود باز مانده است.
جامعه توسعه یافته امروز نیازمند آن است که با نور معنویت و اخلاق، فروغى بگیرد و خود را از ظلمتکده گمراهى برهاند. جوامع اسلامى نیز به احیاى ارزشهاى والاى دینى و بازگشت به اصول اخلاقى سخت نیازمند است و با جدیت مىتوان گفت که شرط لازم حاکمیت دین در دنیاى امروز گسترش و نهادینه سازى اخلاق در طبقات مختلف مردم با الگوگیرى از سیره اخلاقى پیامبر اعظم(ص ) است.
مفاهیم:
سیره به معنى سنت، روش و طریقه است.
اخلاق در لغت جمع خُلق به معنى صفات روحى و باطنى و ملکات نفسانى است و در اصطلاح به تعبیر امام خمینى(ره) «حالتى است در نفس؛ که انسان را دعوت به عمل مىکند بدون رویه و تفکر، مثلاً کسى که دارى خُلق سخاوت است آن خلق او را وادار به جود و انفاق مىکند بدون آن که مقدماتى تشکیل دهد.» در عرف رایج جامعه و نظام اسلامى نیز اخلاق عبارت است از: صفات نیک، فضائل و آراستگىهاى باطنى.
اصولاً بحثهاى اخلاقى اسلامى بیشتر بر محور تثبیت و تقویت بایدها و محو نبایدهاست و این اخلاق پسندیده از قرآن و سنت پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع ) سرچشمه مىگیرد و ارتقاى معنوى و آسایش اجتماعى در جامعه اسلامى به برکت آن به دست مىآید.
اخلاق نبوى
قرآن کریم، هدف بعثت را، تزکیه و تهذیب روح، و ترویج و نهادینه سازى فضائل انسانى در جان آدمى معرفى کرده است و در آیات متعددى تزکیه و پرورش را بر تعلیم و آموزش مقدم شمرده است. از سوى دیگر خداوند پیامبر اعظم(ص) را در میان انبیاى الهى به صفت خلق نیکو و عظیم ستوده است. و پیامبر اسلام نیز به صراحت هدف بعثت مبارکش را تکمیل و تتمیم اخلاق و فضائل انسانى اعلام نمود و به پیروانش اینگونه سفارش کرد که «اخلاق پسندیده براى شما لازم است و خداوند براى همین اصل مرا مبعوث فرموده است.»
گرچه سخن گفتن و نوشتن درباره صفات اخلاقى پیامبر کارى است بس دشوار، آن چنان که:
یک دهان خواهم به پهناى فلک
تا بگویم وصف آن رشگ ملک
ولى مأیوس هم نباید بود و به اندازه توان خود براى معالجه دردهاى مزمن روحى و اخلاقى جامعه از گنجینه عظیم کمالات و فضایل اخلاقى پیامبر باید استفاده کرد.
آب دریا را اگر نتوان کشید
هم بهقدر تشنگى باید چشید
اکنون برگههایى از کتاب قطور و گرانسنگ صفات و رفتارهاى گوناگون و پسندیده اخلاقى دوران زندگى پیامبر اعظم(ص) را با یکدیگر مىخوانیم تا ضمن پى بردن به گوشههایى از فضایل و کمالات پیامبر اسلام(ص) با پیروى و بهرهگیرى از رفتارهاى آن بزرگوار راه رسیدن به خوشبختى را هموار سازیم.
۱. ساده زیستى
رهبر بزرگ جهان اسلام از نظر امکانات مادى و زندگى همطراز طبقات پایین جامعه آن روز زندگى مىکرد و از تنوعطلبى و تجملگرایى پرهیز داشت. حضرت على(ع ) زهد و پارسایى و ساده زیستى پیامبر را چنین توصیف مىفرماید: «پیامبر از دنیا چندان نخورد کـه دهان را پر کند و به دنیا به گوشه چشم نگریست، دو پهلویش از تمام مردم فرو رفتهتر و شکمش از همه خالىتر بود … پیامبر با دل از دنیا روى گرداند و یادش را از جان خود ریشهکن کرد و همواره دوست داشت تا جاذبههاى دنیا از دیدگانش پنهان ماند. و از آن لباس زیبایى تهیه نکند. و آن را قرارگاه دائمى خود نکند.»
«پیامبر دنیا را کوچک شمرد و در چشم دیگران آن را ناچیز جلوه داد. آن را خوار مىشمرد و در نزد دیگران خوار و بىمقدار معرفى فرمود؛ و مىدانست که خداوند براى احترام به ارزش او دنیا را از او دور ساخت و آن را براى ناچیز بودنش به دیگران بخشید. پیامبر از جان و دل به دنیا پشت کرد و یاد آن را در دلش میراند. دوست مىداشت که زینتهاى دنیا از چشم او دور نگه داشته شود تا از آن لباس فاخرى تهیه نسازد یا اقامت در آن را آرزو نکند».
۲. مهرورزى
برجستهترین شاخصه سیره اخلاقى پیامبر رحمت، عطوفت و محبت ایشان است. محبت و صمیمیت پیامبر(ص) به قدرى گسترده بود که نزدیکترین افراد خانواده، اصحاب و یاران و حتى اسیران دشمن و گناهکاران تحت الشعاع پر مهر و صمیمیت و مهربانى پیامبر قرار مىگرفتند، قرآن رمز موفقیت رهبرى و پیامبرى رسول اعظم(ص) را همین صمیمیت، مهربانى و عطوفت او مىداند. آن حضرت پیوسته جویاى حال اصحاب خود بود، اگر سه روز یکى از آنان را نمىدید، احوال او را مىپرسید، اگر در مسافرت بود، در حقش دعا مىکرد، اگر حضور داشت، به دیدارش مىشتافت و اگر در بستر بیمارى قرار داشت به عیادتش مىرفت.
دیگر جلوه مهربانى پیامبر، رفتار صمیمانه ایشان در برابر کودکان بود که جداگانه بـه آن خواهیم پرداخت. کودکانى را که براى دعا یا نامگذارى خدمت حضرت مىآوردند، برخى اوقات طفل در دامن پیامبر بول مىکرد. اطرافیان با لحن عتاب آلود به کودک فریاد مىزدند، اما پیامبر آنها را از این کار منع مىکرد و مىگفت بگذارید طفل آزاد باشد. هنگامى که مراسم دعا یا نامگذارى به پایان مىرسید، پیامبر لباس خود را تطهیر مىکرد.
نمونهاى دیگر از جلوههاى مهربانى پیامبر، رفتار هدایتگرانه و صمیمانه او با اسیران جنگى است. در یکى از سریهها، رئیس اهل یمامه را اسیر کرده و نزد حضرت آوردند. حضرت هر روز براى او غذا مىفرستاد و او را به اسلام دعوت مىکرد. روزى به او فرمود: من تو را در انتخاب کردن یکى از سه چیز مخیر مىکنم: اول آن که تو را بکشم. در جواب گفت اگر چنین کنى بدان که شخصیت بزرگى را به قتل رساندهاى. فرمود: دوم آن که مالى را عوض خود فدیه بدهى و آزاد شوى. گفت قیمت من گران است و قوم من باید مبلغ زیادى را براى آزادى من تحمل کنند. آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: راه سوم آن است که بر تو منت گذارم و آزادت کنم. گفت اگر چنین کنى مرا فردى سپاسگزار خواهى یافت. پیامبر دستور داد او را آزاد کردند. وى پس از ایمان آوردن گفت: قسم به خدا، هنگامى که تو را دیدم دانستم که پیامبر هستى و هیچکس را در جهان بیشتر از تو دشمن نداشتم و اکنون تو محبوبترین افراد نزد من هستى.
۳. معاشرت عمومى
پیامبر اکرم(ص) هرگاه به مجلسى وارد مىشد، در نزدیکترین جاى خالى مىنشست. جلسات او با اصحاب بىآلایش و حلقهوار بود بهگونهاى که اگر کسى از بیرون وارد مىشد پیامبر را نمىشناخت، اجازه نمىداد کسى پیش پایش بایستد، هرگز پاى خود را پیش اصحاب دراز نمىکرد وقتى در حضور فردى مىنشست تا قبل از رفتن او لباس و زینت خود را از تن خارج نمىکرد. با غنى و فقیر یکسان مصافحه مىکرد و دست خود را نمىکشید تا طرف دست خود را بکشد. هنگامى که مردم این موضوع را فهمیدند، وقتى با آن حضرت مصافحه مىکردند، به فورى دست خود را از دست آن حضرت مىکشیدند. هرگاه بر مرکبى سوار مىشد، دیگرى را هم سوار مىکرد. در جمع اصحاب و یاران متناسب با موضوعات مطروحه سخن مىگفت. یکى از یاران پیامبر مىگوید: چون با رسول خدا(ص) مىنشستیم، اگر از آخرت سخن مىگفتیم او نیز با ما راجع به آن صحبت مىفرمود و اگر راجع به دنیا و یا خوردنى و آشامیدنىها بحث مىشد، درباره همان موضوع با ما گفتگو مىکرد. به اصحاب خود مىفرمود: بدىهاى یکدیگر را پیش من بازگویى نکنید. زیرا من دوست دارم با دلى آرام و خالى از کدورت نزد شما بیایم. و هرگاه از مجلسى برمىخاست، مىفرمود: «سُبْحانَکَاللهُمِ وِ بِحَمدِکَ اَشهَدُ اَن لا اِله اِلا انت اَستَغفُرکَ وَ اَتوبُ اِلَیک».
۴. آراستگى ظاهرى
بارزترین صفت پسندیده پیامبر اعظم(ص)، آراستگى ظاهرى و نظافت او بود. حضرت نه تنها براى خانواده، بلکه براى اصحاب و مردم نیز خود را مىآراست. قبل از بیرون آمدن از منزل به آینه یا آب نگاه مىکرد و موى سر را شانه مىزد. روزهاى جمعه ناخن و موى شارب را کوتاه مىکرد و یک لباس مخصوص روز جمعه داشت. بیشتر لباسهاى حضرت سفید بود، البته لباس سبز را هم دوست داشت. مىفرمود: زندههاى خود را سفید بپوشانید و مردههاى خود را با آن دفن کنید. از از پوشیدن چیزى که رنگ سیاه داشته باشد کراهت داشت مگر عمامه، کفش و عبا.
هزینه عطریات او بیشتر از خوراکش بود. بهترین عطر نزد او مشک بود، یک ظرف مخصوص عطر داشت و پس از هر وضو بلافاصله خود را معطر مىساخت، هرگاه از محلى عبور مىکرد عابرین از بوى عطرش به وجود و حضور مبارکش پى مىبردند.
۵. سخن گفتن
پیامبر گرامى اسلام(ص) اکثر اوقات ساکت بود، هیچگاه سخن دیگرى را قطع نمىکرد و جز در مواقع ضرورت سخن نمىگفت. هرگاه اراده سخن مىکرد، با حالت تبسم لبها را به آرامى براى سخن گفتن باز مىکرد. گفتارش فصیح و شیرین بود، مطالبش کوتاه و کلماتش به یکدیگر پیوستگى داشت، مطالبش را براى تفهیم به مخاطب شمرده بیان مىکرد تا شنونده آن را به خوبى به حافظه بسپارد. هیچگاه به جاى سخن گفتن با چشم و ابرو به کسى یا چیزى اشاره نمىکرد و هرگاه در برابر مخاطب قرار داشت، به گوشه چشم به او نگاه نمىکرد، خطبههایش همیشه کوتاه بود و هیچگاه مطلب بیهودهاى بیان نکرد. جز براى اجازه ورود به منزل اشخاص یا صدا زدن فرد خاصى کلام خود را تکرار نمىکرد.
۶. مزاح و خندهرویى
پیامبر همواره خوشرو بود و بدون این که بخندد تبسمى بر لب داشت، حضرت براى خشنود ساختن با بیان مطالب حق و پرهیز از بیهودهگویى یا مطالب خلاف واقع، همراه با عفت کلام و بدون استهزاء، تمسخر یا تحقیر به منظور شادمانى و مسرور ساختن اصحاب شوخى مىکرد و انگیزه حضرت این بود تا اصحاب و یارانش مقهور جذبه معنوى، عظمت و بزرگى الهى دینى او نگردند و بتوانند به راحتى با او مأنوس شوند و حاجتهاى خود را بیان نمایند؛ همچنان که امام صادق(ع) به یکى از یاران خود سفارش کرد که به پیروى از سیره پیامبر با برادران دینى خود مزاح نمایند. روزى خادم رسول خدا براى شتران همسر او آواز حُدى مىخواند تا شتران با سرعت حرکت کنند. پیامبر با واژه لطیف و زیبا به غلام فرمود: «با شیشهها مدارا کن»؛ یعنى مراقب باش چون زنان لطیف و ضعیف هستند ممکن است بر اثر سرعت حرکت شتر بترسند و بیفتند و آسیب ببینند. و نیز یک روزى به کودکى فرمود: اى صاحب دو گوش، فراموش مکن.
۷. ادب سفره و طعام
پیامبر همچون سایر افراد و غلامان و خادمان در کنار سفره مىنشست و بر خلاف سیره متکبران و پادشاهان هنگام تناول طعام به هیچ چیزى تکیه نمىزد، بلکه روى زمین یا فرش مىنشست. هرگونه طعامى که خدا حلال کرده بود تناول مىفرمود: به هیچ غذایى دست رد نمىزد و مدح و تعریف بىجهت هم از غذاها نمىکرد. همواره با اهل بیت و خدمتگزار منزل خود غذا میل مىکرد. هرگاه میهمان براى حضرت مىآمد و یا بردگان او را دعوت مىکردند، با آنها غذا میل مىفرمود و پس از تناول، انگشتان خود را تمیز مىکرد. هرگز بر اثر پرخورى و یا سیرى شکم آروغ نزد.
۸. انجام کارهاى شخصى
با این که در منزل حضرت، همسران، و گاه خدمتکاران حاضر بودند، کارهاى شخصى خود را به هیچ فردى واگذار نمىکرد. کفش و لباسش را با دست خویش وصله مىکرد، گوسفندان را مىدوشید، درب خانه را خود باز مىکرد، مایحتاج خانهاش را از بازار تهیه مىکرد و خود به سوى خانه حمل مىنمود و آب وضوى شبش را خود تهیه مىکرد.
۹. جلوهاى از نظم
سراسر زندگى پیامبر بر نظم و انضباط استوار بود و یکى از جلوههاى نظم او این بود که اثاث و اشیاء و حیوانات خود را به اسم خاصى نام گذاشته بود. اسم پرچمش «عقابم و شمشیرش که در جنگها همراهش بود «ذوالفقار» و دیگر شمشیرهایش «مخذوم»، «رسوب» و «قضیب» بود، کمانش «کتوم» و جعبه تیرش «کافور» نام داشت.
ناقه آن حضرت «عضباء»، استرش «دلدل» و الاغش «یعفور» و گوسفندى که از آن شیر مىآشامید «عنیه» نام داشت.
۱۰. همیارى و تعاون
پیامبر اسلام هم مسلمانان را به همکارى و همیارى سفارش مىکرد، هم خود در کارهاى عمومى شرکت مىجست. هنگامى که پیشنهاد پیامبر، مبنى بر ساختن مسجدالنبى مورد تأیید و قبول همگان قرار گرفت، پیامبر نیز مانند برخى دیگر از مسلمانان سنگها را براى ساختمان سازى حمل مىکرد. در جنگ خندق نیز پس از سازماندهى لشکر براى حفر خندق، خود نیز کلنگى را گرفت و در قسمتى به حفر خندق مشغول شد و حضرت على نیز خاکها را به بیرون انتقال مىداد.
در یکى از مسافرتهاى دسته جمعى، براى پختن غذا هرکسى مأموریت یافت تا بخشى از کار تهیه غذا را انجام دهد. پیامبر نیز به سوى صحرا رفت تا خار و خاشاک براى آتش مهیا کند. هنگامى که اصحاب خواستند مانع شوند فرمود: خداوند دوست ندارد بندهاش را در میان یارانش با وضعى ببیند که براى خود نسبت به دیگران امتیازى قائل شده باشد.
۱۱. انفاق و سخاوت
پیامبر اعظم(ص) سخىترین مردم بود. هرگز در هم و دینار نزد او نمىماند، اگر چیزى پیش آن حضرت زیاد مىآمد تا آن را به کسى یا مستحقى نمىرساند، به خانه نمىرفت، هرچه از ایشان مىخواستند عطا مىکرد. یکى از همسران پیامبر مىگوید رسول خدا هرگز سه روز پى در پى سیر نبود تا این که از دنیا رفت و اگر مىخواستیم، مىتوانستیم گرسنه نباشیم اما ایثار مىکردیم.
۱۲. حلم
کنترل خشم و بردبارى در برابر رویدادها و حوادث چه در عرصه اجتماعى و چه در محیط خانواده از جمله ویژگىهاى اخلاقى پیامبر بود. انس بن مالک خادم حضرت مىگوید: براى افطار و سحرى رسول خدا(ص) شیر فراهم مىکردم. یک شب پیامبر دیر به خانه آمد، من فکر مىکردم آن حضرت به مهمانى رفته و افطار کرده است، شیر را خوردم. چیزى نگذشت که آن حضرت آمد و مشخص شد که افطار نکرده است، وقتى حضرت از جریان اطلاع یافت، اصلاً مطلبى بیان نکرد و با خوشرویى و گرسنگى شب را به روز آورد و روزه گرفت.
۱۳. عفو و گذشت
رسول خدا به عنوان مظهر انسان کامل، بالاترین مصداق فضائل و کرامتهاى انسانى است. یکى از نمونههاى «خلق عظیم» پیامبر، عفو و گذشت او بود که شامل همه انسانها اعم از مؤمنان و مخالفان بود. آنچنان رئوف بود که هیچگاه در فکر انتقامجویى حتى از دشمنان و معاندان نبود. از این رو در تاریخ زندگانى مبارکش از هیچ فردى انتقام نگرفت. هنگام فتح مکه وقتى پرچم در دست سعد بن عباده قرار داشت و اشعار انتقامجویى را سر مىداد، حضرت على(علیه السلام) را مأمور کرد تا پرچم را از دست سعد بگیرد و نداى عفو و رحمت را براى اهالى مکه بلند کند. آنگاه تمام کسانى را که او را آزار و اذیت کرده و یا دشنام داده بودند و یا حتى در صدد کشتنش برآمده بودند، بخشید. حتى وحشى، قاتل حمزه سیدالشهدا که قبلا دستور قتل او را صادر کرده بود، وقتى اسلام آورد و در نزد پیامبر چگونگى به شهادت رساندن حمزه را تشریح کرد به او فرمود، برخیز و برو و روى خود را از من پنهان کن!
در کارزار احد که دندانش را با سنگ شکستند و چهره مبارکش زخمى و خون آلود شد، این حادثه بر اصحاب و یاران حضرت بسیار سخت و گران آمد لذا درخواست نمودند تا حضرت کفار و دشمنان را نفرین کند، اما رسول اعظم فرمود: من براى لعن و نفرین مبعوث نشدهام، بلکه من پیامبر رحمت هستم، آنگاه دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا قوم مرا هدایت کن زیرا آنها نادان هستند.
۱۴. رفتار با کودکان
رسول گرامى اسلام در نهایت سادگى و مهربانى با کودکان؛ خواه فرزندان خود یا اطفال دیگران محـت مخصوصى داشت. از این رو درباره حضرت نوشتهاند که : «وَالتَّلَطُّفُ بـِالصِّبـیـانِ مـِن عادَهِ الرَّسولِ» یعنى مهربانى درباره کودکان راه و رسم پیامبر بود. و این رفتار پیامبر در ایجاد عوامل شخصیت در کودکان تأثیر فراوانى داشت که چند نمونه آن را بیان مىنماییم.
احترام: روزى امام حسن و امام حسین در سنین کودکى بر پیامبر وارد شدند؛ حضرت به احترام آنان از جا برخاست و به انتظار ایستاد. چون کودکان در راه رفتن ضعیف بودند پیامبر به سوى آنان رفت و هر دو را بر دوش خود سوار کرد.
هدیه: نقل شده است که گردنبندى از طلا براى حضرت رسول هدیه آورده بودند، حضرت گردنبند را به همسرانش نشان داد و پرسید آن را چگونه مىبینید؟ گفتند ما تا کنون بهتر و نیکوتر از این را ندیدهایم! در این هنگام اَمامه دختر ابىالعاص که کودکى بود و در گوشه منزل بازى مىکرد به سوى حضرت آمد، حضرت رسول گردنبند را در گردن وى قرار داد و از نزد همسرانش بیرون رفت.
بوسیدن و نوازش: بوسه و نوازش نهال محبت و علاقه را در وجود فرزند زنده مىسازد و فرزند هم از علاقه پدر و مادر نسبت به خود آگاه مىشود. یکى از عادات رسول خدا نسبت به کودکان بوسیدن و نوازش آنان بوده است. مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت من تا کنون هرگز کودکى را نبوسیدهام. وقتى که از حضور پیامبر بیرون رفت، پیامبر فرمود این مرد به نظر من اهل آتش است. جالب این است که احترام پیامبر نسبت به فرزندان خود یا دیگران بیشتر در حضور جمع و عموم مردم انجام مىشد. از این رو بسیارى از اصحاب نوازش و محبت و بوسیدن امام حسن و امام حسین را بارها از سوى پیامبر اکرم (ص) مشاهده کردهاند.
زمخشرى گوید: رسول خدا(ص) امام حسن(ع) را که کودک بود در بر گرفت و بوسید، سپس او را روى زانوى خود نهاد، آنگاه امام حسین(ع) را در برگرفت و بوسید و روى زانوى چپ خود نشانید.
پیامبر به فرزندان شهیدان همانند فرزندان خود محبت مىورزید. روزى یکى از کودکان از پیامبر پرسید که پدرم چگونه شهید شد؟ آن حضرت فرمود او در راه خدا به شهادت رسید، درود و رحمت خداوند بر او باد. کودک گریست، پیامبر دست بر سر کودک کشید و سوار مرکب خود کرد و به او فرمود: آیا دوست ندارى که من جاى پدرت باشم؟
۱۵. رفتار با جوانان
هنگامى که رسول اعظم(ص) دعوت خود را در مکه آشکارا آغاز کرد، جوانان باصفاى باطن و لطافت روحشان اولین کسانى بودند که به نداى روحبخش آن حضرت لبیک گفتند. رفتار و سیره اخلاقى و سخنان هدایتگر پیامبر براى همه طبقات مؤثر بود، اما در جوانان که به ملکوت نزدیکتراند تأثیر عمیقى بهوجود آورده بود.
هنگامى که مصعب بن عمیر نماینده مخصوص پیامبر براى آموزش قرآن و نشر معارف دینى به مدینه آمد، در منزل اسعد بن زراره سکونت یافت. وى روزها به محل تجمع قبایل خزرج مىرفت و آنان را به دین اسلام دعوت مىکرد، و جوانان بیش از بزرگسالان دعوت او را مىپذیرفتند.
علاوه بر حضرت على(ع) که صفات و فضایل منحصر به فرد داشت، سعد بن مالک، جعفر بن ابیطالب، عمر بن حزم، مصعب بن عمیر، عتاب بن اسید، معاذ بن جبل، اسامه بن زید، جوانانى دلاور، برومند، و پرشورى بودند که در مکتب سیره اخلاقى و مدیریتى پیامبر تربیت یافته بودند و پیامبر هرکدام را براى مسئولیتهاى مهم برگزید و این جوانان در عرصه مدیریت اجتماعى و فرماندهى نظامى لیاقت و شایستگىهاى خاصى داشتند و هرکدام کارنامه درخشانى از خدمتگزارى بر جاى گذاشتند و نزد پیامبر داراى جایگاه و احترام خاصى بودند.
نکته مهم دیگر، نوع رفتار دقیق و جالب پیامبر با جوانانى است که به سوى گناه سوق داده شده بودند. از نظر روان شناسى جوانان، این رفتار درسى براى بزرگان و والدیـن محسوب مىشود که یک نمونه را یادآور مىشویم. امام باقر(ع) فرمود: فضل بن عباس که جوانى خوش سیما بود در روز عید قربان در کنار پیامبر(ص) سوار شده بود. در این هنگام زن زیبارویى از قبیله خثعم همراه برادرش براى پرسیدن احکام شرعى نزد رسول خدا(ص) آمد. برادر آن زن مسائل دینى را مىپرسید و فضل بن عباس به آن زن نگاه مىکرد. رسول خدا، چانه فضل را گرفت و صورت او را از سوى آن زن برگردانید تا به او نگاه نکند. هنگامى که رسول خدا(ص) از پاسخ دادن به مسائل آن مرد عرب فارغ شد، شانه فضل بن عباس را گرفت و به او فرمود: «آیا نمىدانى که روزگار مىگذرد؟ اگر کسى چشم و زبان خود را حفظ کند، خداوند پاداش حج قبول شده را در نامه عمل او ثبت خواهد کرد!» این برخورد پیامبر با یک جوان خلافکار بهترین الگو براى مسلمانان است تا با توجه به روحیات و خصوصیات و لطافت روحى و اخلاقى جوانان براى جلوگیرى از گناهان آنان و ناهنجارىهاى اجتماعى به شیوه دقیق صحیح و مؤثر امر به معروف و نهى از منکر نمایند.
۱۶. عبادت و دعا و تهجد
پیامبر اعظم با تمام اشتیاق انتظار وقت نماز را مىکشید و مراقب آن بود، چون وقت نماز مىرسید به مؤذنش مىفرمود: اى بلال مرا راحت کن! یکى از همسران حضرت مىگوید ما با او سخن مىگفتیم، همین که موقع نماز مىشد، او را حالتى دست مىداد که گویى نه او ما را مىشناسد و نه ما او را مىشناسیم و هیچ کارى را بر آن مقدم نمىداشت.
هرگاه به نماز مىایستاد، از خوف خدا رنگ چهرهاش تغییر مىکرد و صداى سوزناک از او به گوش مىرسید، و آنچنان اشک مىریخت که جاى سجدهاش خیس مىشد و آنقدر گریه مىکرد که برخى اوقات بىهوش مىشد، دو برابر نمازهاى واجب نماز مستحبى مىخواند و نیز دو برابر روزههاى واجب، روزظ مستحبى مىگرفت. ماه شعبان، ایام البیض هرماه و پنجشنبه دهه اول، چهارشنبه دهه دوم و پنجشنبه دهه سوم هرماه را روزه مىگرفت، با خرماى تازه یا خشک و یا کشمش افطار مىکرد و در دهه آخر ماه رمضان رختخواب خود را جمع مىکرد و در مسجد معتکف مىشد. در ماه رمضان اسیران را آزاد مىکرد و به سائلین هدایایى عطا مىفرمود.
پیامبر در تمام ایام سال و ساعات روز و مناسبتهاى مختلف به خواندن ادعیه مداومت داشت. در شداید و آسایش، جنگ و صلح، ذکر خدا و دعا و التجاء به درگاه الهى را مد نظر داشت. براى اعمال واجب، مستحبى یا مباح و هنگام پرهیز از مکروهات و محرمات دعاهاى مخصوص را قرائت مىکرد.
هنگام دعا خواندن دستها را به سوى آسمان بلند مىکرد و چون فقیرى که غذا طلب مىکند، بهگونهاى تضرع و زارى مىکرد، که نزدیک بود عباى حضرت از دوش او بر زمین افتد.
نتیجه گیرى
آنچه مرور کردیم بخشى از گنجینه عظیم فضایل انسانى و قطرهاى از دریاى بیکران اخلاق نبوى بود، پیامبر توسط هدایتهاى خاص و عام الهى تربیت یافت بهگونهاى که خود فرمود: «اَدَّبنى رَبّى وَ اَحْسنَ تَاءْدیبى» خدایم مرا ادب آموخت و چه نیکو مرا ادب آموخته است. از این رو خداوند در قرآن کریم رسول گرامى را در طول تاریخ تا پایان خلقت، بزرگترین سرمشق بشریت معرفى کرده است. زیرا شخصیت پیامبر(ص) نمونهاى براى یک روزگار، یک نسل، یک ملت، یک مذهب و یک مکان خاص نمىباشد، بلکه یک سمبل جهانى و همیشگى براى تمام مردم در همه زمانهاست.
حسن ختام را به سفارش امام صادق(ع) مزین مىکنیم که فرمود:
«اِنَ اللّهَ خَصَ رَـولَه بِمَکارِمِ الاخلاقِ وَ امتَحِنوا اَنفُسَکُم فَان کانَت فیکُم فاحَمدو اللّه وَارغَبوا اِلَیهِ فى الزیادَهِ مِنها؛ خداى تعالى رسول خود را به صفات پسندیده اختصاص داد، پس شما خود را بیازمایید: هرگاه این صفات نیک پیامبرى در شما بود، خداى را سپاس گویید و در تقویت و افزایش آن صفات بکوشید.
شایسته است سیاستهاى مدیریت فرهنگى سپاه بیشتر به گسترش اخلاق اسلامى و اخلاق نبوى در کارکنان گرایش پیدا کند تا سپاهیان مظهر کامل سرباز اسلام و جمهورى اسلامى باشند. یکى از راههاى گسترش و ترویج اخلاق، استمرار و تکرار مباحث اخلاقى براى رسوخ در جان افراد است تا بتوانند با ممارست و تذکرهاى مداوم روح خود را به زیبایىهاى فضایل آراسته نمایند و در این راه از هیچ کوششى فرو گذار ننمایند. ان شاءاللّه