سبک زندگی دینی در سیره نبوی(اصول سیام تا سی و نهم)
پدید آورنده: سید علی شاهچراغی
منبع: پایگاه اطلاع رسانی موسسه پژوهشی بنتالهدی
اصل سیام: شناخت و عمل به وظیفه(قسمت اول)
اصل سی و یکم: شناخت و عمل به وظیفه (قسمت دوم)
اصل سی و سوم: مراقبت و توجه به اقشار آسیب پذیر
اصل سی و چهارم: خیرخواهی
اصل سی و پنجم: عفو و گذشت
اصل سی و ششم: نظارت همگانی
اصل سی و هفتم: حفاظت از امنیت روانی جامعه
اصل سی و هشتم: آزادی
اصل سی و نهم: احترام به دیگران
۳۰. اصل شناخت و عمل به وظیفه(قسمت اول)
هرفرد در جامعه خویش، با اقشار و گروههای مختلفی مواجه میباشد که بر اساس آموزههای دینی، نسبت به آنان تکالیفی بر عهده دارد که باید آن را شناخته و نسبت به این وظایف در مقام عمل برآید؛ همسر، فرزندان، والدین، بستگان، خویشاوندان، دانشمندان، معلمان، همسایگان، شهروندان از جمله این افراد و گروهها هستند.
در این بخش از سلسله مطالب پیرامون سبک زندگی بر اساس سیره و سنت نبی مکرم صلی الله علیه و آله به بیان برخی از تکالیفی خواهیم پرداخت که توسط دین مبین اسلام تبیین گردیده است و ملزم به انجام آن در برابر اطرافیان خود میباشیم.
همسر
بدون تردید زیر بنا و اساس جامعه، نهاد خانواده است؛ کانون مقدسی که با نعمت محبت و مودت، برپا میگردد:
«وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً؛۱ و میانتان دوستى و رحمت نهاد».
تا پوشاننده عیوب و نقائص هریک از زن و مرد باشد:
«هُنَّ لِبَاسٌ لَّکُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ؛۲ آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید».
و نشانهای از آیات خداوند متعال و عامل آرامش و سکونت زن و مرد، به گونهای که هریک از زن و شوهر با دیدن یکدیگر، از غمها و نگرانیها مصون مانند:
«وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا؛۳ و از نشانههاى او این که از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفرید تا بدانها آرام گیرید».
حال اگر این نهاد مقدس در یک جامعه به سوی اصلاح و تکامل حرکت نماید، انتظار اصلاح و رشد جامعه امری معقول میباشد و گرنه هیچگاه پیشرفت جامعه رنگ تحقق به خود نخواهد گرفت و این رفعت و تکامل شکل نمیگیرد مگر در صورت رعایت حقوق متقابلی که در اسلام برای زن و شوهر تعریف گردیده است؛ حقوق و وظایفی که در یک کلام میتوان آن را محبت و احترام متقابل نامید.
اسلام، در زندگی زن و شوهر کارهایی که با دشواری و خشونت همراه میباشد را بر عهده مردان و کارهای لطیف و همراه با آرامش را بر عهده زنان قرار داده است، تا زن با مدیریت معقول و حساب شده، زمینه سکونت و آرامش شوهر و فرزندان را در محیط خانه فراهم سازد؛ مرد نیز با تلاش و فعالیت روزانه، امکانات زندگی آبرومندانه را برای همسر و اهل خانه مهیا نماید و با یاری همسر خویش در انجام کارهای خانه، خستگی را از تن او برهاند و علقههای مودت و دوستی را محکم و استوارتر سازد. سلام در هنگام ورود به خانه، خواندن یکدیگر با نام نیک و کلمات زیبا، بدرقه شوهر به هنگام خارج شدن از منزل، ابراز محبت و داشتن صبر در محیط خانه از جمله وظایفی است که زن و شوهر باید نسبت به انجام آن متعهد گردند تا در کنار یکدیگر به مراحل رشد و کمال دست یابند.
از ویژگیهای مثبت و برجسته دین مبین اسلام این است که نه تنها حقوق و تکالیف زوجین را به صورت مبسوط مطرح ساخته است و هریک را با وظایف خویش آشنا نموده است، بلکه الگوهایی ممتاز از رابطه کامل بین زن و شوهر را معرفی نموده است تا مؤمنان بتوانند با تأسی به این الگوهای درخشان، مسیر حساس و سرنوشت ساز زندگی مشترک را طی کرده و از عهده و انجام تکالیف، سرفراز بیرون آیند که در این میان، زندگانی، رفتار و نیز گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله برترین نمونه و الگویی است که در اختیار بشر میباشد.
آنچه در ادامه میآید، فرازهایی است از رفتار و گفتار اشرف مخلوقات، حضرت رسول صلوات الله علیه و آله در قبال همسران خویش:
انس بن مالک میگوید:
«مَا رَأَیْتُ أَحَدًا کَانَ أَرْحَمَ بِالْعِیَالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ؛۴ کسی را نسبت به أهل و عیال خود، مهربانتر از پیامبر صلى اللّه علیه و آله و سلّم ندیدم».
عایشه نیز در مورد رفتار و برخورد رسول خدا صلی الله علیه و آله در محیط خانه، با این جملات در صدد توصیف ایشان بر آمده است:
«کانَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ألیَنَ النّاسِ وأکرَمَ النّاسِ وکانَ رجُلاً مِن رِجالِکُم إلاّ أ نّهُ کانَ ضَحّاکا بَسّاما؛۵ رسول خدا صلى الله علیه و آله نرم خوترین و بزرگوارترین مردم بود؛ او هم مردى چون مردان شما بود با این تفاوت که همواره خنده رو بود و تبسّم بر لب داشت».
آن حضرت صلوات الله علیه و آله درباره مردی که در خانه به همسر خود توجه نموده و او را یاری میکند، میفرماید:
«لَا یَخْدُمُ الْعِیَالَ إِلَّا صَدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ رَجُلٌ یُرِیدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه؛۶ به زن خود خدمت نکند، مگر صدیق یا شهید و یا مردی که خداوند خیر دنیا و آخرت او را بخواهد».
همچنین در حالات آن حضرت صلی الله علیه و آله نقل شده است که ساعات زندگی خویش را، به چند بخش تقسیم نموده بودند، بخشی را به عبادت، بخشی را به مردم و قسمتی را برای همسر و فرزندان، اختصاص میدادند.
ابو سعید خدری نیز که از صحابه ایشان میباشد، برخی از کارهای حضرت در خانه را اینگونه بیان میکند:
«أن رسول الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کان یعلف البعیر و یقم البیت و یخصف النعل و یرقع الثوب و یحلب الشاه و یأکل مع الخادم و یطحن معها إذا أعیت؛۷ رسول خدا صلی الله علیه و آله شتر را علف میداد و خانه را میروفت و پاى افزار را پینه مىزد و جامه را وصله مىکرد و شیر گوسفندان را مىدوشید، با خادمش غذا میخورد و چون خدمتکارش در دستاس کردن خسته مىشد، او را یاری مىکرد».
در همین رابطه در روایت دیگری آمده است:
«کَانَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَرْقَعُ ثَوْبَهُ وَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ وَ یَحْلُبُ شَاتَهُ وَ یَأْکُلُ مَعَ الْعَبْدِ وَ یَجْلِسُ عَلَى الْأَرْضِ وَ یَرْکَبُ الْحِمَارَ وَ یُرْدِفُ وَ لَا یَمْنَعُهُ الْحَیَاءُ أَنْ یَحْمِلَ حَاجَهً مِنَ السُّوقِ إِلَى أَهْلِه؛۸ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله لباس خود را وصله میزد و کفش خویش را میدوخت و از گوسفندان، خود شیر میدوشید و با بردگان غذا میخورد و بر روی زمین مینشست و بر درازگوش سوار میشد و (گاهی) کسی را هم با خود سوار میکرد و شرم و حیاء، آن حضرت را باز نمیداشت از این که لوازم زندگی را از بازار تهیه کرده و به منزل ببرد».
عایشه نیز کارهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در محیط خانه انجام میدادند را اینگونه برشمرده است:
«یَخِیطُ ثَوْبَهُ وَ یَخْصِفُ نَعْلَهُ وَ یَصْنَعُ مَا یَصْنَعُ الرَّجُلُ فِی أَهْلِه؛۹ در منزل لباس خود را میدوخت و کفش خود را وصله میزد و در کارهای خانه کمک میکرد».
تا آن جا که برخی در سیره آن حضرت گفتهاند:
«کَانَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ یَخْدُمُ فِی مِهْنَهِ أَهْلِهِ وَ یَقْطَعُ اللَّحْم؛۱۰ رسول اکرم صلی الله علیه و آله در کارهای خانواده به آنان خدمت میکرد و با دست خود گوشت خرد میکرد».
از ویژگیهای آن حضرت این بود که هیچگاه اجازه نمیدادند، در رابطه با انجام امور مربوط به خانه و خانواده، کسی به ایشان کمک کند:
«وَ کانَ سَیِّدُ المُرسَلین صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ یَشتَری الشِیءُ فَیَحمِلُه إِلى بِیتِه بِنَفسِه فَیَقولُ لَهُ صاحِبُهُ: أَعطِنی أَحمِلهُ. فَیَقولُ: صاحِبُ المَتاعِ أَحَقُّ بِحَملِهِ؛۱۱ رسول اکرم صلی الله علیه و آله چیزى را از بازار خریدارى کرد و شخصاً به خانه مىبرد. کسى که همراه آن حضرت بود، گفت: آن را به من بدهید تا بیاورم. ایشان فرمود: صاحب کالا شایستهتر به حمل آن است».
اگر بخواهیم به اهمیت وظایف زنان در محیط خانه نیز اشارهای داشته باشیم، میتوان به این ماجرا اشاره نمود: هنگامی که برخی از زنان مسلمان به سبب عدم شرکت در جهاد و از دست دادن ثوابش اندوهگین و ناراحت گردیدند، پیامبر صلی الله علیه و آله جهاد زنان را اینگونه معرفی کردند:
«جِهَادُ الْمَرْأَهِ حُسْنُ التَّبَعُّل؛۱۲ جهاد زن، شوهرداری نیکو است».
وظیفهای حساس و خطیر که به شکل مستقیم با سعادت و سلامت جامعه پیوند خورده است؛ زیرا موفقیت هر مرد مرهون تلاش یک زن است و در پس مردان موفق، زنان فداکاری وجود دارند.
البته اگر بانویی علاوه بر قبول مسئولیت در محیط خانه، علاقهمند به حضور و فعالیت در صحنه اجتماع باشد، باید به این مطلب توجه داشته باشد که فعالیت و تلاش او زمانی منتج به فایده است که اولاً: به حقوق همسر و نیز فرزندان، به ویژه تربیت ایشان آسیب و خللی نرسد و حقی از آنان ضایع نگردد. ثانیاً: محیط بیرون خانه، موجب اختلاط و روابط با نامحرم نگردد که فساد و تباهی خانه و اجتماع را موجب میگردد.
فرزندان
بهرهمندی از فرزند خوب و ذریه صالح، خواسته و آرزوی اولیاء دین و پیامبران الهی بوده است؛ چنانچه در دعای حضرت ابراهیم علیه السلام آمده است:
«وَمِن ذُرِّیَّتِنَا أُمَّهً مُّسْلِمَهً لَّکَ؛۱۳ و از نسل ما، امتى فرمانبردار خود [پدید آر]».
و در جای دیگر از خداوند طلب میکند:
«وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی؛۱۴ و فرزندانم را برایم شایسته گردان».
حضرت زکریا علیه السلام نیز از درگاه خداوند، فرزندی صالح، درخواست میکند:
«رَبِّ هَبْ لِی مِن لَّدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً؛۱۵ پروردگارا، از جانب خود فرزندى پاک و پسندیده به من عطا کن».
خداوند نیز دعای پیامبرش را مستجاب نموده و به او فرزندی صالح عطا میکند:
«یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَى؛۱۶ اى زکریا، ما تو را به پسرى که نامش یحیى است، مژده مىدهیم».
فرزندی که دارای ویژگیها و برجستگیهای خاص میباشد:
برخوردار از مقام نبوت:
«وَآتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا؛۱۷ و از کودکى به او نبوت دادیم».
مهربان و با شفقت:
«وَحَنَانًا مِّن لَّدُنَّا؛۱۸ و [نیز] از جانب خود مهربانى [به او دادیم».
پاکدامن:
«وَزَکَاهً؛۱۹ و [نیز] از جانب خود پاکى [به او دادیم]».
پرهیزکار:
«وَکَانَ تَقِیًّا؛۲۰ و تقواپیشه بود».
نیکو رفتار نسبت به والدین:
«وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ؛۲۱ و با پدر و مادر خود نیک رفتار بود».
ترک کننده ظلم و عصیان:
«و َلَمْ یَکُن جَبَّارًا عَصِیًّا؛۲۲ و زورگویى نافرمان نبود».
این آیات شریفه همچنین ما را به این مطلب رهنمون میگردد که برای داشتن فرزند یا فرزندانی صالح به درگاه خداوند رجوع و از اظهار نیاز به غیر پرهیز نماییم؛ کاری که حضرت زکریا و حضرت ابراهیم علیهماالسلام انجام دادند و خداوند نیز لطفش را شامل حال ایشان نمود.
«رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا؛۲۳ پروردگارا، به ما از همسران و فرزندان مان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزکاران گردان».
البته این سخن به این معنی نیست که انسان در سعادتمندی و رشد فرزند خویش نقشی نداشته و رشد و ضلالت امری قهری میباشد، بلکه همانطور که از سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده میشود، والدین جهت رشد و تکامل اخلاقی و رفتاری فرزندان خویش باید به اموری توجه نمایند که به برخی از این موارد اشاره میگردد:
ریشه خانوادگی
پیامبر صلی الله علیه و آله بر وصلت با خانوادههای صالح تأکید فراوانی داشتهاند، زیرا ارتباط و وصلت با این گونه خانوادهها در تولد فرزندانی شایسته و نیکوسرشت، مؤثر میباشد. ایشان در این خصوص میفرماید:
«تزوجوا فی الحجر الصالح فإن العرق دساس؛۲۴ با خانواده خوب و شایسته وصلت کنید، زیرا خون، اثر دارد».
و تدیّن را، ملاک اصلی احراز اصالت یک زن معرفی نمودهاند:
«عَلَیْکَ بِذَوَاتِ الدِّین؛۲۵ پس بر تو باد به ازدواج با زنان متدین».
همچنین در مقابلِ کسانی که در امر ازدواج، تنها بر ویژگیهای ظاهری تکیه میکردند، واکنش نشان داده و توجه به اصالت خانواده همسر را دارای اولویت شمردهاند:
«أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَهُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْء؛۲۶ از خضراء الدمن (گیاه روییده در خرابه) بپرهیزید. گفته شد: ای رسول خدا، خضراء الدمن چیست؟ فرمود: زن زیبارویی که در خانوادهای فاسد رشد کرده باشد».
دامان مادر
دامان پاک مادر، بی تردید در پدید آمدن فرزندانی صالح و شایسته، اثر مهم و حیاتی دارد؛ چنانچه در خصوص اهل بیت علیهم السلام، عرضه میداریم:
«أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَهِ؛۲۷ شهادت مىدهم که تو نورى بودى در صلبهاى شامخ، و رحمهاى پاکیزه».
بر این اساس، در امر ازدواج باید به پاکی دامان همسر و کمالات اخلاقی او توجه زیادی صورت گیرد.
نام زیبا
از تأکیدات دین مبین اسلام، انتخاب اسم نیک و زیبا بر فرزندان میباشد. پیامبر صلی الله علیه و آله در تعبیری ارزشمند انتخاب نام نیک برای فرزند را نخستین هدیه پدر و مادر به او میداند:
«إِنَّ أَوَّلَ مَا یَنْحَلُ أَحَدُکُمْ وَلَدَهُ الِاسْمُ الْحَسَنُ فَلْیُحْسِنْ أَحَدُکُمْ اسْمَ وَلَدِه؛۲۸ نخستین هدیه هر پدری به فرزندش، نام نیکو بر وی نهادن است».
بلکه آن را از حقوق فرزندان میداند که بر عهده والدین میباشد؛ به همین خاطر به امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید:
«یَا عَلِیُّ! حَقُّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ أَنْ یُحْسِنَ اسْمَهُ وَ أَدَبَهُ وَ یَضَعَهُ مَوْضِعاً صَالِحا؛۲۹ یا علی! حق فرزند بر پدر این است که اسم خوب برایش انتخاب کند، به خوبى او را تربیت نماید و به کارى مناسب و پسندیده بگمارد».
و در این راستا به انتخاب نام «محمد» برای فرزندان، سفارش کرده و از مسلمانان میخواستند در صورت انتخاب این اسم، حرمت فرزند را پاس بدارند:
«إِذَا سَمَّیْتُمُ الْوَلَدَ مُحَمَّداً فَأَکْرِمُوا وَ أَوْسِعُوا لَهُ فِی الْمَجَالِسِ وَ لَا تُقَبِّحُوا لَهُ وَجْها؛۳۰ هرگاه بر فرزندتان نام محمد نهادید، او را گرامی بدارید و در مجلس برای او جا باز کنید و بر او چهره درهم نکشید».
و اهمیت انتخاب این نام را تا بدانجا میداند که بفرماید:
«مَا مِنْ مَائِدَهٍ وُضِعَتْ وَ حَضَرَ عَلَیْهَا مَنِ اسْمُهُ أَحْمَدُ أَوْ مُحَمَّدٌ إِلَّا قُدِّسَ ذَلِکَ الْمَنْزِلُ فِی کُلِّ یَوْمٍ مَرَّتَیْن؛۳۱ هیچ سفرهای گسترده نمیشود که بر آن شخصی با نام محمد یا احمد باشد، مگر این که آن منزل روزی دو بار مورد تقدیس قرار میگیرد».
شیر مادر
رسول خدا صلی الله علیه و آله یکی از عوامل رشد و نمو فرزند صالح را، تغذیه از شیر مادر میدانند و در این خصوص میفرماید:
«لَیْسَ لِلصَّبِیِّ لَبَنٌ خَیْرٌ مِنْ لَبَنِ أُمِّه؛۳۲ برای کودک، شیری بهتر از شیر مادرش نیست».
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز بر تغذیه کودک با شیر مادر تأکید میفرماید و آن را در سرشت و طبیعت کودک مؤثر میداند:
«تَخَیَّرُوا لِلرَّضَاعِ کَمَا تَتَخَیَّرُونَ لِلنِّکَاحِ، فَإِنَّ الرَّضَاعَ یُغَیِّرُ الطِّبَاع؛۳۳ در امر دایه و شیر دادن کودک دقت کنید و بهترین افراد را انتخاب کنید، همچنان که در انتخاب همسر دقت میکنید؛ زیرا شیر دادن، طبیعت کودک را تغییر میدهد».
بوسیدن کودک
بوسیدن فرزند به عنوان نشانه آشکار ابراز علاقه و مهر پدر و مادر به فرزند نیز از دستورات مؤکد دین اسلام میباشد. پیامبر صلی الله علیه و آله در این رابطه میفرماید:
«مَنْ قَبَّلَ وَلَدَهُ، کَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَه؛۳۴ هرکس فرزند خود را ببوسد، خداوند به او حسنهای عنایت میکند».
و در سیره آنحضرت صلی الله علیه وآله آمده است که حسنین علیهم السلام را مورد مهر و تفقد خویش قرار داده و میبوسیدند و عزیز میداشتند. ابوهریره نقل میکند:
«کُنْتُ عِنْدَ النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِذ دَخَلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیهِمَا السَلامُ فَأَخَذَهُ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ: «حُزُقَّهٌ حُزُقَّهٌ تَرَقَّ عَیْنَ بَقَّهَ» وَ وَضَعَ فَمَهُ عَلَى فَمِهِ وَ قَالَ: «اللَّهُمَّ! إِنِّی أُحِبُّهُ فَأَحِبَّهُ وَ أَحِبَّ مَنْ یُحِبُّه؛۳۵ خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله بودم که حسین بن علی علیهالسلام وارد شد، پیامبر صلی الله علیه و آله او را گرفت و بوسید و فرمود: «بالا برو، بالا برو، چشم کوچولو!» و دهان خود را به دهان حسین علیه السّلام نهاد و فرمود: «خدایا، من او را دوست دارم، تو هم او را دوست بدار و دوست دار هرکس که او را دوست میدارد».
این عمل به ظاهر کوچک تا بدان حد دارای اهمیت است که پیامبر صلوات الله علیه و آله سرنوشت کسانی که مبادرت به آن نمیکنند را جهنم میداند. امام صادق علیه السلام در این زمینه میفرماید:
«جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَقَالَ: «مَا قَبَّلْتُ صَبِیّاً قَطُّ.» فَلَمَّا وَلَّى قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ هَذَا رَجُلٌ عِنْدِی أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ النَّار؛۳۶ مردی خدمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله آمد و به حضرت عرض کرد: من هیچ یک از فرزندانم را نبوسیدهام. هنگامی که از نزد پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون رفت، حضرت فرمود: او به نظر من، همانا از اهل جهنم است».
در نقل دیگری که شبیه به روایت فوق میباشد، نیز میخوانیم:
«قَبَّلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ علیهما السلام فَقَالَ الْأَقْرَعُ بْنُ حَابِسٍ: إِنَّ لِی عَشَرَهً مِنَ الْأَوْلَادِ مَا قَبَّلْتُ وَاحِداً مِنْهُمْ. فَقَالَ: مَا عَلَیَّ إِنْ نَزَعَ اللَّهُ الرَّحْمَهَ مِنْکَ أَوْ کَلِمَهً نَحْوَهَا؛۳۷ رسول اکرم صلی الله علیه و آله حسن وحسین علیهما السلام را میبوسید و به ایشان محبت میکرد، در این بین اقرع بن حابس به آن حضرت عرض کرد: من ده پسر داشتم و تا به حال هیچ کدامشان را نبوسیدم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من چه کنم اگر خدا رحمت را از دل تو کنده باشد؛ یا کلامی به این مضمون فرمود».
تربیت فرزندان و آموزش احکام دین
یکی از سفارشات مهم رسول خدا صلی الله علیه و آله به مسلمانان، تربیت صحیح فرزندان میباشد، آن حضرت در بیانی تلاش جهت تربیت فرزند را، عامل بخشش گناهان انسان معرفی میکنند:
«أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا أَدَبَهُمْ یُغْفَرْ لَکُم؛۳۸ فرزندان خود را گرامى بدارید و خوب تربیتشان کنید تا گناهان شما آمرزیده شود».
آموزش احکام دینی به فرزندان از تکالیفی است که بر عهده پدر و مادر قرار گرفته است و تاثیر بسزایی در تربیت صحیح فرزندان ایفا میکند؛ امری که در بیان نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به آن تأکید گردیده است و مبین جایگاه آموزش و تأثیر آن در سعادت خانواده میباشد. آن حضرت صلوات الله علیه و آله در این رابطه میفرماید:
«أَنَّ الْقُرْآنَ یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِالرَّجُلِ الشَّاحِبِ یَقُولُ لِرَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ یَا رَبِّ هَذَا أَظْمَأْتُ نَهَارَهُ وَ أَسْهَرْتُ لَیْلَهُ وَ قَوَّیْتُ فِی رَحْمَتِکَ طَمَعَهُ وَ فَسَّحْتُ فِی مَغْفِرَتِکَ أَمَلَهُ فَکُنْ عِنْدَ ظَنِّی فِیکَ وَ ظَنِّهِ یَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَعْطُوهُ الْمُلْکَ بِیَمِینِهِ وَ الْخُلْدَ بِشِمَالِهِ وَ … وَ اکْسَوْا وَالِدَیْهِ حُلَّهً لَا یَقُومُ لَهَا الدُّنْیَا بِمَا فِیهَا فَیَنْظُرُ إِلَیْهِمَا الْخَلَائِقُ فَیُعَظِّمُونَهُمَا وَ یَنْظُرَانِ إِلَى أَنْفُسِهِمَا فَیَعْجَبَانِ مِنْهَا فَیَقُولَانِ یَا رَبَّنَا أَنَّى لَنَا هَذِهِ … فَیُقَالُ هَذَا بِتَعْلِیمِکُمَا وَلَدَکُمَا الْقُرْآنَ وَ بِتَصْیِیرِکُمَا إِیَّاهُ بِدِینِ الْإِسْلَامِ وَ بِرِیَاضَتِکُمَا إِیَّاهُ عَلَى حُبِّ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَ عَلِیٍّ وَلِیِّ اللَّهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِمَا؛۳۹ قرآن روز قیامت، مردی رنگ پریده را میآورد و به پروردگار خویش میگوید: این شخص، کسی است که من روزش را با تشنگی و شبش را به بیداری گرفته بودم و طمع او را به رحمت تو قوی کرده بودم و آرزویش را به مغفرت تو گسترده بودم، پس براساس گمان من و گمان او به تو، دربارهاش عمل کن. خدا میفرماید: ملک را به دست راستش و جاودانگی را، به دست چپش قرار دهید… و پدر و مادرش را زیوری دهید که تمام دنیا و آنچه در آن است، به ارزش آن نباشد. پس همه به پدر و مادر این فرد مینگرند و منزلت آن دو را عظیم میشمرند. این پدر و مادر به خود نگریسته و از مقام خویش در شگفتی فرو رفته و میپرسند: پروردگارا، این عظمتی که ما بدان دست یافتهایم از کجاست؟ خدا میفرماید: این عظمت به سبب آموختن قرآن به فرزندتان و تربیت او برای دین اسلام و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام، ولی خدا میباشد».
آن حضرت همچنین در خصوص آموزش نماز به فرزندان از سنین کودکی، توصیه نمودهاند:
«مُرُوا صِبْیَانَکُمْ بِالصَّلَاهِ إِذَا بَلَغُوا سَبْعا؛۴۰ کودکانتان را آنگاه که به سن هفت سالگی رسیدند، به نماز فرمان دهید».
پدر و مادر وظیفه دارند با تربیت صحیح فرزندان خویش، آنان را از عذاب الهی و آتش جهنم مصون بدارند و بدانند که مسئولیت مستقیم در تربیت صحیح فرزندان بر عهده ایشان میباشد و چه بسا انحراف فرزندان از مسیر حق و ابتلای آنان به آتش جهنم در قیامت، دامان ایشان را نیز بگیرد.
امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید: هنگامی که این آیه شریفه نازل شد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا! قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَهُ؛۴۱ اى کسانى که ایمان آوردهاید، خودتان و کسانتان را از آتشى که سوخت آن مردم و سنگهاست، حفظ کنید»، مردى از مسلمانان همانطور که نشسته بود، گریه میکرد و میگفت:
«أَنَا قَدْ عَجَزْتُ عَنْ نَفْسِی کُلِّفْتُ أَهْلِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ حَسْبُکَ أَنْ تَأْمُرَهُمْ بِمَا تَأْمُرُ بِهِ نَفْسَکَ وَ تَنْهَاهُمْ عَمَّا تَنْهَى عَنْهُ نَفْسَک؛۴۲ من از خود عاجز هستم، اکنون چگونه خانواده خویش را نگهدارم. رسول خدا صلی الله علیه و آله در جواب فرمودند: شما وظیفه دارى آنها را به آن چه امر شدهای، دعوت نمائی و نهى کنی از آنچه خود از آن نهی شدهای».
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در کلام ارزشمند دیگری به نقش برجسته مرد در تربیت صحیح خانواده، اشاره کرده و میفرمایند:
«وَ الرَّجُلُ رَاعٍ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ وَ هُوَ مَسْئُولٌ عَنْهُم؛۴۳ مرد، سرپرست خانواده است و درباره آنان از او سئوال مىشود».
آموزش مهارتهای دفاعی
سفارش به آمادگی جسمانی و دفاعی فرزندان، جهت حراست از کیان اسلامی در مواقع ضروری از دیگر سفارشات پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب خویش میباشد.
«علّموا أولادکم السّباحه والرّمایه؛۴۴ به فرزندانتان شنا کردن و تیراندازى را بیاموزید».
ازدواج
همچنین از وظایف پدر و مادر در قبال فرزندان، فراهم کردن مقدمات ازدواج ایشان میباشد. امری که در اسلام، نسبت به آن تأکید فراوان شده و تأمین کننده نیمی از دین شخص معرفی گردیده است. پیامبر صلی الله علیه و آله در این رابطه میفرماید:
«مِنْ حَقِّ الْوَلَدِ عَلَى وَالِدِهِ یُزَوِّجُهُ إِذَا بَلَغ؛۴۵ از جمله حقوق فرزند بر پدر، انجام امر ازدواج او در هنگام بلوغ میباشد».
- روم/۲۱
- بقره/۱۸۷
- روم/۲۱
- فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۱، ص۱۲۱
- الطبقات الکبرى، ج۱، ص۳۶۵
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۳، ص۴۹
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۱، ص۱۹۶
- وسائل الشیعه، ج۵، ص۵۴
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۰
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۲۷
- المحجه البیضاء، جلد۴، ص۳۳
- الکافی، ج۵، ص۹
- بقره/۱۲۸
- احقاف/۱۵
- آل عمران/۳۸
- مریم/۷
- مریم/۱۲
- مریم/۱۳
- مریم/۱۳
- مریم/۱۳
- مریم/۱۴
- مریم/۱۴
- فرقان/۷۴
- الوافی، ج۳، ص۷۰۶
- وسائل الشیعه، ج۲۰، ص۳۸
- الکافی، ج۵، ص۳۳۲
- مفاتیح الجنان، زیارت وارث
- بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۱۳۰
- من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۲
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۹، ص۳۶۹
- بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۱۲۹
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۳۴
- سفینه البحار، ج۳، ص۳۶۲
- الوافی، ج۲۳، ص۱۳۸۷
- بحار الأنوار، ج۳۶، ص۳۱۳
- الکافی، ج۶، ص۵۰
- بحار الأنوار، ج۱۰۱، ص۹۲
- مکارم الاخلاق، ص۲۲۲
- بحار الأنوار، ج۸۹، ص۳۲
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۳، ص۱۹
- تحریم/۶
- بحار الأنوار، ج۹۷، ص۹۲
- مجموعه ورام، ج۱، ص۶
- جامع أحادیث الشیعه (للبروجردی)، ج۲۶، ص۸۵۲
- مکارم الأخلاق، ص۲۲۰
۳۰. اصل شناخت و عمل به وظیفه (قسمت دوم)
پدر و مادر
احسان به پدر و مادر و مهربانی و عطوفت نسبت به ایشان، به ویژه در دوران کهن سالی، از دیگر وظایفی است که نسبت به آن سفارش فراوان شده است؛ مخصوصاً نسبت به مادر که حقش از پدر بیشتر میباشد، زیرا رنجی که مادر در دوران بارداری و رشد فرزند میکشد را کسی جز او تحمل نمیکند.
در این بخش از مطالب درصدد طرح برخی از این حقوق برمیآییم تا بیش از گذشته با وظایف خویش نسبت به والدین آشنا گردیم و بدان عمل نماییم.
دعا در حق والدین
فرزندان باید در دوران حیات والدین، جهت سلامتی و طول عمر و نیز در دوران پس از وفات ایشان، برای آمرزش پدر و مادر خویش طلب مغفرت و بخشایش داشته باشند؛ زیرا این کار علاوه بر قدردانی از مقام پدر و مادر، موجب زمینه توفیق و نزول رحمت الهی برای آنان میگردد؛ پیامبر صلی الله علیه و آله در این خصوص میفرماید:
«سَیِّدُ الْأَبْرَارِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ، رَجُلٌ بَرَّ وَالِدَیْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا؛۱ سرور نیکان در رورز قیامت، مردی است که بعد از مرگ پدر و مادرش، به آنان نیکی کرده باشد».
تمکین در برابر امر پدر و مادر
عدم تبعیت از فرمان پدر و مادر و آزرده ساختن ایشان، زمینه نارضایتی و عاق گردیدن فرزند توسط والدین را فراهم میسازد که باید نسبت به آن مراقب بود و از آن دوری گزید. در نصوص دینی بر این مطلب تأکید شده است، کسی که عاق پدر و مادر باشد، وارد بهشت نمیشود.
امام صادق علیه السلام در همین زمینه میفرماید:
«لَوْ عَلِمَ اللَّهُ شَیْئًا مِنَ الْعُقُوقِ أَدْنَى مِنْ أُفٍّ لَحَرَمَه، فَلْیَعْمَلِ الْعَاقُّ مَا شَاءَ أَنْ یَعْمَلَ، فَلَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ؛۲ اگر خداوند چیزى کمتر از اُفّ گفتن سراغ داشت، حتماً از آن نهى مىفرمود. شخص عاقّ، هرچه میخواهد انجام دهد، اما هرگز وارد بهشت نمیگردد».
نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نیز چنین فرزندی را مشمول غفران و آمرزش الهی نمیدانند:
«قَالَ لِلْعَاقِّ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنِّی لَا أَغْفِرُ لَک؛۳ به فرزندی که عاق (والدین) شده است، گفته میشود: هرکاری میخواهی انجام بده که من تو را نمیآمرزم».
مخاطب قرار ندادن پدر و مادر با اسم
احترام مقام پدر و مادر بدان حدّ است که فرزند حق ندارد والدین خویش را با نام کوچک صدا زده و مخاطب قرار دهد. امام کاظم علیه السلام به نقل از رسول خدا صلی الله علیه وآله در این رابطه میفرماید:
«لَا یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ وَ لَا یَمْشِی بَیْنَ یَدَیْهِ وَ لَا یَجْلِسُ قَبْلَهُ وَ لَا یَسْتَسِبُّ لَهُ؛۴ او را به اسم صدا نزند، جلوتر از او راه نرود، پیش از او ننشیند و برایش دشنام نخرد».
پرهیز از سخن نامناسب
بد و بیراه گفتن به دیگران به ویژه پدر و مادر، از گناهان کبیرهای است که عواملی همچون غضب و تربیت نادرست عامل آن میباشد؛ عملی که باید نسبت به دوری از آن مراقبت کامل صورت پذیرد، زیرا اگر خدای ناکرده شیطان بر فرد مسلط شده و او را مجبور به بیان سخنان زشت و نابجا در حق والدین خویش نماید، به طور قطع خسرانی ابدی و دائمی را برای خود مهیا ساخته است. همچنین انسان وظیفه دارد از هرگونه عملی که نتیجه آن، فحش و ناسزا در حق والدین میگردد، اجتناب نماید؛ امری که در این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مورد تأکید قرار گرفته است:
«أَنَّ مِنْ أَکْبَرِ الْکَبَائِرِ أَنْ یَسُبَّ الرَّجُلُ وَالِدَیْهِ قِیلَ وَ کَیْفَ یَسُبُّ وَالِدَیْهِ قَالَ یَسُبُ الرَّجُلَ فَیَسُبُ أَبَاهُ وَ أُمَّهُ؛۵ از بزرگترین گناهان کبیره آن است که شخص به پدر و مادر خود، فحش دهد. از حضرت سؤال شد: چگونه انسان به پدر و مادرش دشنام میدهد؟ فرمود: شخص به دیگری فحش میدهد، او هم به پدر و مادر این فرد دشنام میدهد».
عالمان و اساتید
از جمله تکالیفی که بر عهده ما قرار دارد، تعظیم و تکریم اساتید و معلمانی است که در محضرشان کلمهای آموختهایم؛ بزرگانی که بر اساس سخن گهربار نبی مکرم صلی الله علیه و آله حتی نگاه به چهره ایشان، عبادت خداوند متعال میباشد:
«النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ عِبَادَه؛۶ نگاه کردن به صورت عالم، عبادت است».
و ارزش نگریستن به چهره آنان برابر با آزاد کردن هزار بنده است:
«النَّظَرُ إِلَى وَجْهِ الْعَالِمِ خَیْرٌ لَکَ مِنْ عِتْقِ أَلْفِ رَقَبَهٍ؛۷ نگاه کردن به صورت عالم برای تو، بهتر است از آزاد کردن هزار بنده».
آن حضرت مهمترین راههای تکریم عالم را اینگونه مشخص فرمودهاند:
بزرگداشت مقام عالم
رسول خدا صلی الله علیه و آله فاصله جایگاه عالم و دانشمند را نسبت به مرتبه عابد بسیار زیاد میدانند و همگان را به احترام مقام معلم فرامیخوانند:
«فَضْلُ الْعَالِمِ عَلَى الْعَابِدِ کَفَضْلِی عَلَى أَدْنَاکُمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى وَ مَلَائِکَتَهُ وَ أَهْلَ الْأَرْضِ حَتَّى النَّمْلَهَ فِی جُحْرِهَا وَ حَتَّى الْحُوتَ فِی الْبَحْرِ لَیُصَلُّونَ عَلَى مُعَلِّمِی النَّاسِ الْخَیْر؛۸ فضیلت عالم بر عابد، چون فضیلت من بر پستترین شماست؛ خداى عزوجل و فرشتگان او و اهل آسمانها و زمین، حتى مورچه در سوراخ و ماهى در دریا، کسى را که نیکى به مردم آموزد، دعا میکنند».
تواضع و فروتنی در برابر عالم
آن حضرت صلی الله علیه و آله انسانهای فروتن و متواضع در برابر علماء را، هم ردیف پرهیزکاران در قیامت معرفی کرده و میفرمایند:
«مَن غَضَّ صَوتَهُ عِندَ العُلَماءِ جاءَ یَومَ القِیامَهِ مَعَ الَّذینَ امتَحَنَ اللّه ُ قُلوبَهُم لِلتَّقوى مِن أصحابی ولا خَیرَ فِی التَّمَلُّقِ وَالتَّواضُعِ إلاّ ما کانَ فِی اللّه ِ عز و جل فی طَلَبِ العِلمِ؛۹ کسى که نزد دانشمندان صدایش را فرو آورد، روز قیامت با کسانى از یاران من آید که خداوند، قلبهاى آنان را به پرهیزکارى آزموده است. خیرى در چاپلوسى و فروتنى نیست، مگر آنچه در راه خداوند عزوجل براى دانش آموزى باشد».
اطاعت و فرمان بری از عالم
و در حدیثی جایگاه معلم و شاگرد را، نظیر رابطه مولی و عبد دانسته و میفرمایند:
«مَنْ تَعَلَّمْتَ مِنْهُ حَرْفاً صِرْتَ لَهُ عَبْدا؛۱۰ کسی که یک حرف از او بیاموزی، عبد او میگردی».
پرهیز از بی احترامی به عالم
همچنین آن بزرگوار اشخاصی که نسبت به علما بی احترامی کرده و ایشان را کوچک میشمارند، در حکم منافق دانسته و میفرمایند:
«ثَلَاثَهٌ لَا یَسْتَخِفُّ بِحَقِّهِمْ إِلَّا مُنَافِقٌ ذُو شَیْبَهٍ فِی الْإِسْلَامِ وَ إِمَامٌ مُقْسِطٌ وَ مُعَلِّمُ الْخَیْر؛۱۱ سه گروه هستند که در حقّ آنان بىحرمتى نکند، جز منافقى که نفاقش آشکار است: ریش سفید اسلام، پیشواى دادگر و آموزگار خوبیها».
و در خطابی شدیدتر، چنین فردی را کافر محسوب مینماید:
«مَنِ احْتَقَرَ صَاحِبَ الْعِلْمِ فَقَدِ احْتَقَرَنِی وَ مَنِ احْتَقَرَنِی فَهُوَ کَافِر؛۱۲ هرکس عالمی را کوچک کند، من را کوچک کرده و هرکس من را کوچک کند، کافر است».
ارتباط با بستگان
از دیگر واجبات دینی که در قرآن کریم مورد اشاره و در سنت به آن پرداخته شده است پیوند با خویشاوندان و ارتباط نزدیک با آنان می باشد؛ موضوعی که در فرهنگ دینی با عنوان صله رحم شناخته میگردد و گسستن آن پیامدهای سوء مادی و معنوی را برای انسان به دنبال میآورد؛ در این زمینه سخن معروف پیامبر صلی الله علیه و آله را مکرر شنیدهایم که میفرمایند:
«صِلُوا أَرْحَامَکُمْ وَ لَوْ بِالسَّلَام؛۱۳ با خویشاوندان و ارحام خود پیوند برقرار کنید و لو با یک سلام و احوال پرسی باشد».
و نیز این سخن ارزشمند را که:
«أُوصِی الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِی وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِی أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَنْ یَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ کَانَتْ مِنْهُ عَلَى مَسِیرَهِ سَنَهٍ فَإِنَّ ذَلِکَ مِنَ الدِّین؛۱۴ همه امتم را از حاضر و غائب و به آنان که در روز قیامت در صلب مردان و در رحم زنان هستند، سفارش میکنم به صله رحم، اگرچه یک سال راه میان آنان فاصله باشد و این از دین اسلام است».
آن حضرت همچنین در سخنانی ارزشمند به برکات و آثار صله رحم اشاره کردهاند که از جمله آنها آبادانی شهرها و زیادی عمر آدمی میباشد:
«صِلَهُ الرَّحِمِ تَعْمُرُ الدِّیَارَ، وَ تَزِیدُ فِی الْأَعْمَار؛۱۵ ارتباط با ارحام باعث طولانی شدن عمر و آبادانی شهرهاست».
مطلبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت ذیل نیز، اینگونه بدان تأکید نمودهاند:
«إِنَّ الْمَرْءَ لَیَصِلُ رَحِمَهُ وَ مَا بَقِیَ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا ثَلَاثُ سِنِینَ فَیَمُدُّهَا اللَّهُ إِلَى ثَلَاثٍ وَ ثَلَاثِینَ سَنَه؛۱۶ کسی که از عمرش جز سه سال نمانده باشد، با صله رحم، خدا عمرش را به سی و سه سال امتداد میبخشد».
و گسترش رزق و روزی نصیب او میگردد:
«من سَرّهُ ان یُنسَاَ لَهُ فی عُمُرهِ وَ یُوَسَّعُ لَهُ فی رزقِهِ، فَلیَتَّقِ اللّهَ وَ لیَصِل رَحِمَه؛۱۷ هرکس از تأخیر اجل و گسترش روزی خود خوشحال میشود، پس از خدا پروا و صله رحم کند».
همچنین شخصی که به صله رحم و دیدار با بستگان اقدام میکند، بنابر سخن پیامبر صلوات الله علیه و آله علاوه بر آثار دنیوی، بهشت را بهره خود میسازد:
«مَنْ ضَمِنَ لِی وَاحِدَهً ضَمِنْتُ لَهُ أَرْبَعَهً یَصِلُ رَحِمَهُ فَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَ یُوَسِّعُ عَلَیْهِ فِی رِزْقِهِ وَ یَزِیدُ فِی عُمُرِهِ وَ یُدْخِلُهُ الْجَنَّهَ الَّتِی وَعَدَه؛۱۸ هرکس برای من یک عمل را ضمانت کند، من برایش چهار چیز را ضمانت میکنم. هرکس صله رحم کند، خدا او را دوست بدارد و روزی وی را گسترش دهد و عمرش را فزونی بخشد و او را به بهشتی درآورد که وعده داده است».
و به همان میزان که صله رحم، آثار و برکات فراوانی را به دنبال دارد، قطع رحم و بریدن از خویشاوندان، پیامدهای سوء و ناگواری را بر جای خواهد گذاشت که به آسانی جبران نمیگردد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این رابطه نیز میفرمایند:
«فَالرَّجُلُ لَیُرَى بِسَبِیلِ خَیْرٍ إِذَا أَتَتْهُ الرَّحِمُ الَّتِی قَطَعَهَا فَتَهْوِی بِهِ إِلَى أَسْفَلِ قَعْرٍ فِی النَّار؛۱۹ در قیامت مردی که به ظاهر در مسیر خیر بوده است، رحِمی که پیوندش را با او گسسته بوده است، مشاهده میکند که ناگهان بر او وارد میشود و او را به ژرفترین گودی آتش میافکند».
همسایگان و شهروندان
از نشانههای ایمانمداری انسان، رعایت حقوق همسایگان و شهروندانی است که در کنار آنها زندگی مینماید؛
امیرالمؤمنین علیه السلام سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد همسایگان را اینگونه نقل فرمودهاند:
«وَ اللَّهَ اللَّهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّهُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ؛۲۰ خدا را خدا را در رابطه با همسایگان که مورد سفارش پیامبر شمایند، پیوسته به آنان سفارش داشت تا جایى که گمان بردیم همسایه از همسایه ارث میبرد».
و یا این حدیث شریف:
«مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤْذِ جَارَه؛۲۱ کسی که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارد، هرگز همسایهاش را آزار نمیدهد».
و به امیرالمؤمنین علیه السلام نیز میفرمایند:
«یَا عَلِیُّ! أَکْرِمِ الْجَارَ وَ لَوْ کَانَ کَافِراً؛۲۲ اى على، همسایه را اکرام کن؛ حتى اگر کافر باشد».
همچنین این حدیث ارزشمند از آن بزرگوار نقل گردیده است:
«مَا آمَنَ بِی مَنْ بَاتَ شَبْعَانَ وَ جَارُهُ جَائِعٌ قَالَ وَ مَا مِنْ أَهْلِ قَرْیَهٍ یَبِیتُ فِیهِمْ جَائِعٌ یَنْظُرُ اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَه؛۲۳ آن کس که سیر بخوابد، در حالی که همسایهاش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است. خداوند در روز رستاخیز به مردمِ هر آبادی و شهری که کسی شب را در آن گرسنه به سر آورده باشد، به نظر رحمت نگاه نخواهد کرد».
و اثر و برکت تعامل مناسب با همسایگان را، عمران شهرها و افزایش طول عمر بر میشمرند:
«حُسْنُ الْجِوَارِ یَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یُنْسِئُ فِی الْأَعْمَار؛۲۴ تعامل خوب با همسایگان، آبادانی شهرها و طولانی شدن عمر را در پی دارد».
در ضمن حیطه همسایگی را نیز مشخص نمودند، تا همگان به وظیفه خویش آگاه باشند:
«کُلَّ أَرْبَعِینَ دَاراً مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ یَکُونُ سَاکِنُهَا جَاراً لَه؛۲۵ هر چهل خانه از روبه رو و پشت سر و از سمت راست و چپ، همسایه است».
و همین امور موجب گردیده که در سیره آن بزرگوار با اینگونه برخوردها مواجه گردیم:
«وَ عَادَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ جَاراً لَهُ یَهُودِیّا؛۲۶ پیامبرصلی الله علیه و آله از همسایه یهودی خویش که مریض بود، عیادت کرد».
رفتار با دشمن و اسیران جنگی
جنگها و برخوردهایی که در جهان به وقوع میپیوندد معمولاً با کردار و رفتار غیرانسانی همراه میباشد. در این باره اگر تنها به جنگهای اول و دوم جهانی نظری اجمالی بیندازیم، مشخص میگردد چه تعداد از بیگناهان، از زن و مرد و کودک و بزرگسال گرفته تا حیوانات و مزارع بر اثر بیرحمیها، قساوتها و خشونتها آسیب دیده و نابود گردیدهاند؛ در مورد جنگهای صلیبی نیز نقل شده است: یکی از فرماندهان مسیحی به مافوق خود نامهای فرستاد – با این تعابیر- که قلم من از استخوان کودکان مسلمان و کاغذی که بر آن مینویسم از پوست زنهای مسلمان و مرکّبم از خون جوانان آماده شده است و اکنون که این نامه را مینویسم، تا رکاب اسبم را خون فرا گرفته است.
اما در مقابل اینگونه قساوتها و خشونتها برخورد مسلمانان از آغاز پیدایش اسلام و حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله در مدینه و نیز جنگهای امیرالمؤمنین علیه السلام، با دشمنان و اسیران کاملاً متفاوت بوده است. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به مراعات حقوق دشمنان را این طور نقل کردهاند:
«نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَنْ یُلْقَى السَّمُّ فِی بِلَادِ الْمُشْرِکِین؛۲۷ رسول خدا صلی الله علیه و آله از پاشیدن سم در مناطق مشرکان نهی کرد».
و از کشتن زنان و کودکان جلوگیری میکردند:
«وُجِدَتْ امْرَأَهٌ مَقْتُولَهٌ فِی بَعْضِ مَغَازِی النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فَنَهَىَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَنْ قَتْلِ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ؛۲۸ در یکی از غزوههای پیامبرصلی الله علیه و آله، جنازه زنی پیدا شد که کشته شده بود؛ پس پیامبر صلی الله علیه و آله از کشتن زنان و کودکان نهی فرمود».
همچنین قبل از اعزام سپاه، توصیه و سفارش لازم در خصوص رفتار با دشمنان و نحوه برخورد با اموال عمومی را به ایشان مینمودند. امام صادق علیه السلام در این خصوص میفرماید:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَبْعَثَ سَرِیَّهً، دَعَاهُمْ فَأَجْلَسَهُمْ بَیْنَ یَدَیْهِ ثُمَّ یَقُولُ: سِیرُوا بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ لَا تَغُلُّوا وَ لَا تُمَثِّلُوا وَ لَا تَغْدِرُوا وَ لَا تَقْتُلُوا شَیْخاً فَانِیاً وَ لَا صَبِیّاً وَ لَا امْرَأَهً وَ لَا تَقْطَعُوا شَجَراً إِلَّا أَنْ تُضْطَرُّوا إِلَیْه؛۲۹ هرگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله میخواست لشکری را به سویی بفرستد، آنها را میخواند و پیش روی خود مینشانید و سپس به آنها میگفت: به نام خدا و برای خدا و در راه خدا و بر آیین رسول او حرکت کنید، خیانت نکنید، کسی را گوش و بینی نبرید، فریب کار و خدعهگر نباشید، پیرمرد از کار افتاده را به قتل نرسانید، زنان و کودکان را نکشید، درختی را قطع نکنید، مگر آن که ناچار به قطع آن گردید».
و خود نیز در این مسیر گام برداشته و پیشگام بودند که موارد فراوان بزرگواری حضرت نسبت به اسرای جنگی، شاهد این مطلب میباشد؛ همچون ماجرایی که امیرالمؤمنین علیه السلام نقل فرمودهاند:
«اسیرانی را در جنگ گرفته بودیم که دختر حاتم طائی نیز در میان آنها بود. زمانی که این دختر، پیامبر صلی الله علیه و آله را ملاقات کرد، به پیامبر گفت: اگر مرا رها کنی، عرب مورد ملامت قرار نمیگیرد؛ زیرا من دختر رئیس قوم خود هستم. به درستی که پدرم از عهد و پیمان حمایت مینمود و اسرا را آزاد و گرسنگان را سیر و افشاء سلام میکرد و آنها را اطعام و حاجات مردم را برآورده میساخت. رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمودند:
«یَا جَارِیَهُ! هَذِهِ صِفَهُ الْمُؤْمِنِینَ حَقًّا، لَوْ کَانَ أَبُوکِ مُسْلِمًا لَتَرَحَّمْنَا عَلَیْهِ، خَلُّوا عَنْهَا فَإِنَّ أَبَاهَا کَانَ یُحِبُّ مَکَارِمَ الأَخْلاقِ وَاللَّهُ یُحِبُّ مَکَارِمَ الأَخْلاقِ؛۳۰ اى دختر، این ویژگىهایى که برشمردى، از صفات مؤمنان است. اگر پدرت مسلمان بود، ما او را مورد لطف و رحمت قرارمىدادیم. آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به مسلمانان فرمود: این دختر را به پاس احترامى که پدرش به ارزشهاى اخلاقى میگذارد، آزاد سازید. به راستی خدا ارزشهای اخلاقی را دوست میدارد».
برخورد با حیوانات
امروزه بشر در حالی دم از حقوق حیوانات میزند که همه روزه هزاران انسان بیگناه در گوشه و کنار جهان به سبب شهوات و امیال قدرتمندان و حاکمان فاسد کشته میشوند؛ اما دین اسلام ضمن تأکید نسبت به رعایت حقوق انسانها و برابر دانستن قتل یک نفر با قتل همه بشر، در مورد حیوانات نیز سفارشات فراوانی را مطرح ساخته است؛ از قبیل اجتناب از حبس و زندانی ساختن، ترک لعن و نفرین و نیز کشتن حیوانات بی آزار، احکامی که حقیقتاً مایه مباهات و افتخار مسلمانان میباشد.
پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد گربه که حیوانی بی آزار است، میفرماید:
«أَکْرِمُوا الْهِرَّه؛۳۱ گربه را گرامی دارید».
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نمونهای از برخورد آن حضرت با این حیوان را نقل کردهاند:
«رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یَتَوَضَّأُ إِذْ لَاذَ بِهِ هِرُّ الْبَیْتِ وَ عَرَفَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَنَّهُ عَطْشَانُ فَأَصْغَى إِلَیْهِ الْإِنَاءَ حَتَّى شَرِبَ مِنْهُ الْهِرُّ وَ تَوَضَّأَ بِفَضْلِه؛۳۲ پیامبر صلی الله علیه و آله در حال وضو گرفتن بود و گربه خانگی به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه آورد. در این وضعیت پیامبر متوجه شد که این حیوان تشنه است، ظرف آب را جلوی گربه گذاشت تا از آن بخورد و پیامبر صلی الله علیه و آله با باقیمانده آن وضو گرفتند».
امام باقر علیه السلام نیز میفرماید:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ کان سَمِعَ رَجُلًا یَلْعَنُ بَعِیراً فَقَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ارْجِعْ لَا تَصْحَبْنَا عَلَى بَعِیرٍ مَلْعُون؛۳۳ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله شنید که مردی شتر خود را نفرین میکند، فرمود: برگرد؛ با شتر نفرین شده همراه ما نیا».
در سیره آن حضرت همچنین آمده است که مقدمات غذا خوردن حیوان را مهیا میکردند:
«کانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، یُصغِی الاِنَاءَ لِلِهِرَّه؛۳۴ پیامبر صلی الله علیه و آله ظرف غذا را برای گربه کج نگه میداشت تا این که غذا جمع شود و آن حیوان بخورد».
و اصحاب را به علت بدرفتاری با حیوانات، مواخذه مینمودند
امام صادق علیه السلام در این زمینه میفرماید:
«أَنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَبْصَرَ نَاقَهً مَعْقُولَهً وَ عَلَیْهَا جَهَازُهَا فَقَالَ: أَیْنَ صَاحِبُهَا مُرُوهُ فَلْیَسْتَعِدَّ غَداً لِلْخُصُومَه؛۳۵ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ماده شتری را دید که زانویش بسته شده و جهاز، همچنان بر پشت اوست، سؤال فرمود: صاحب آن کجاست؟ به او بگویید: خودش را برای شکایت (این شتر در قیامت) آماده کند».
ابراز احساسات و عواطف
از موضوعات مهم در مباحث رفتاری، چگونگی بروز عواطف و احساسات در مقابل دیگران میباشد؛ زیرا واکنش مناسب در برابر وقایع مختلف، علاوه بر ایجاد حسّ آرامش و طمأنینه در انسان، بهرهمندی، نشاط و رضایت دیگران را موجب میگردد؛ ویژگی و خصلتی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برخوردار از آن بودند و در مناسبتهای مختلف آن را آشکار میساختند تا مسمانان یاد بگیرند در وقایع و حوادث پیش روی خویش چگونه رفتاری از خود بروز دهند.
در این بخش و به جهت ذکر مواردی از شوخی و مزاح پیامبر صلوات الله علیه و آله در خلال مباحث گذشته، به بیان مطالبی پیرامون گریه و اندوه آن حضرت در برابر حوادث مختلف خواهیم پرداخت.
انس بن مالک ابراز احساسات حضرت در جریان وفات فرزندشان، ابراهیم را اینگونه نقل میکند:
«رَأَیْتُ إِبْرَاهِیمَ بْنَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ هُوَ یَجُودُ بِنَفْسِهِ فَدَمَعَتْ عَیْنَاهُ فَقَالَ: رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا مَا یَرْضَى رَبُّنَا وَ إِنَّا بِکَ یَا إِبْرَاهِیمُ لَمَحْزُونُون؛۳۶ آنگاه که ابراهیم پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله در حال جان دادن بود، دیدم اشک از چشمان مبارک رسول الله صلی الله علیه و آله جاری گردید و فرمود: چشمم اشک میریزد و دلم میسوزد، اما چیزی که خلاف رضای خداست، نمیگویم. اى ابراهیم، ما در فراق تو در اندوهیم».
خالد بن سلمه مخزومی نیز شرائط حضرت را در جریان وفات زید بن حارثه این طور گزارش کرده است:
«لَمَّا أُصِیبَ زَیْدُ بْنُ حَارِثَهَ انْطَلَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ إِلَى مَنْزِلِهِ فَلَمَّا رَأَتْهُ ابْنَتُهُ جَهَشَتْ فَانْتَحَبَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ قَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ: «مَا هَذَا یَا رَسُولَ اللَّهِ!» قَالَ: «هَذَا شَوْقُ الْحَبِیبِ إِلَى الْحَبِیبِ؛۳۷ وقتی زید بن حارثه از دنیا رفت، پیغمبر صلی الله علیه و آله به خانهاش رفت؛ دختر زید چون حضرت را دید، بناى ناله و گریه نهاد؛ پیامبر نیز به شدت گریست؛ یکى از اصحاب گفت: یا رسول اللَّه این چه حالت است؟ فرمود: این از شوق دوست است، نسبت به دوست».
و همین وضعیت را با تحمل دردی جانکاه در شهادت حضرت حمزه مشاهده میکنیم:
«مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَلَى دَارٍ مِنْ دُورِ الْأَنْصَارِ مِنْ بَنِی عَبْدِ الْأَشْهَلِ فَسَمِعَ الْبُکَاءَ وَ النَّوَائِحَ عَلَى قَتْلَاهُمْ فَذَرَفَتْ عَیْنَاهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ: «لَکِنَّ حَمْزَهَ لَا بَوَاکِیَ لَهُ.» فَلَمَّا رَجَعَ سَعْدُ بْنُ مُعَاذٍ وَ أُسَیْدُ بْنُ حُصَیْنٍ إِلَى دَارِ بَنِی عَبْدِ الْأَشْهَلِ أَمَرَ نِسَاءَهُمْ یَذْهَبْنَ فَیَبْکِینَ عَلَى عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ؛۳۸ حضرت از کنار خانههاى انصار، از طایفه بنى عبدالاشهل عبور کرد و صداى گریه و ناله آنها را بر کشته شدگان خود شنید؛ اشک از دیدگان مبارکش جارى شد و فرمود: عمویم حمزه گریه کننده ندارد. وقتى سعد بن معاذ و اسید بن حصین این سخن را از حضرت شنیدند، به زنان انصار گفتند: دیگر بر کشتههاى خود نگریید، ابتدا بر حمزه عموی پیامبر صلی الله علیه و آله بگریید».
و نیز هنگامی که جعفر طیار در جنگ موته به شهادت رسید و خبر آن به مدینه رسید، رسول اکرم صلی الله علیه و آله به منزل جعفر آمد و به همسر او، اسماء بنت عمیس فرمود: کودکان جعفر را بیاور. سپس یتیمان جعفر را در آغوش گرفته، آنها را بوسید و مهربانی نمود.
عبدالله بن جعفر ماجرا را این طور نقل میکند:
«أَنَا أَحْفَظُ حِینَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَلَى أُمِّی فَنَعَى لَهَا أَبِی فَأَنْظُرُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَمْسَحُ عَلَى رَأْسِی وَ رَأْسِ أَخِی وَ عَیْنَاهُ تهراقان [تُهْرِقَانِ] الدُّمُوعَ حَتَّى تَقْطُرَ لِحْیَتُه؛۳۹ خوب به خاطر دارم، روزی را که پیغمبر صلی الله علیه و آله نزد مادرم آمد و خبر مرگ پدرم را به او داد، دست محبّت بر سر من و برادرم کشید، در حالی که چشمانش پر از اشک بود و قطرات اشک از محاسنش بر زمین میچکید».
آن حضرت هم چنین نسبت به گریه کردن و بیتابی حسنین علیهما السلام بسیار حساس بودند و تاب بیقراریشان را نداشتند. در جریان ولادت حضرت اباعبدالله علیه السلام و در پی شنیدن مصائبی که بر فرزندشان وارد خواهد گردید، گریه میکردند؛ امام رضا علیه السلام در این خصوص میفرماید:
«فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ جَاءَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ: یَا أَسْمَاءُ! هَلُمِّی ابْنِی» فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَهٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ فَبَکَى؛۴۰ چون حسین علیه السّلام متولّد شد، رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله به سراغ او آمد و فرمود: اى اسماء، فرزندم را بیاور. اسماء، حسین را در حالى که در پارچه سفیدى پیچیده شده بود، به دست آن حضرت داد، و ایشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه گفتند، آنگاه او را در آغوش گرفته و گریستند».
و نیز این نقل جانسوز:
«خَرَجَ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ بَیْتِ عَائِشَهَ رَضِی اللَّهُ تَعَالَى عَنْهَا ، فَمَرَّ عَلَى بَیْتِ فَاطِمَهَ، فَسَمِعَ حُسَیْنًا یَبْکِی رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَى عَنْهُ، فَقَالَ: «أَلَمْ تَعْلَمِی أَنَّ بُکاءَهُ یُؤْذِینِی؟؛۴۱ پیامبر صلی الله علیه و آله از خانه عایشه خارج شد؛ وقتی از مقابل خانه فاطمه سلام الله علیها میگذشت صدای گریه حسین علیه السلام را شنید، در این هنگام فرمودند: (ای فاطمه) مگر نمیدانی گریه حسین مرا اذیت میکند؟».
- بحارالانوار، ج۷۱، ص۸۶
- صحیفه الإمام الرضا علیه السلام، ص۸۲
- بحار الأنوار، ج۷۱، ص۸۰
- الکافی، ج۲، ص۱۵۹
- بحارالانوار، ج۷۱، ص۴۶
- بحار الأنوار، ج۱، ص۱۹۵
- جامع الاخبار، ص۳۸
- بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۴۵
- فردوس الاخبار، ج۴، ص۱۸۱، ح۶۰۷۶
- بحار الأنوار، ج۷۴، ص۱۶۵
- مجموعه ورام، ج۲، ص۲۱۲
- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص۱۶۵
- تحف العقول، ص۵۷
- الکافی، ج۲، ص۱۵۱
- الأمالی (للطوسی)، ص۴۸۱
- وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۳۷
- الزهد، ص۳۹
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۳۷
- الکافی، ج۲، ص۱۵۶
- نهج البلاغه، نامه۴۷
- وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۲۶
- جامع الأخبار(للشعیری)، ص۸۴
- وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۱۳۰
- الکافی، ج۲، ص۶۶۸
- بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۵۲
- مکارم الأخلاق، ص۳۵۹
- الکافی، ج۵، ص۲۸
- البخاری، ج۳، ص۱۰۹۸
- سفینه البحار، ج۸، ص۴۹۷
- المحجه البیضاء، جلد۴، ص۱۲۲
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۸، ص: ۳۰۳
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۹۳
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۸، ص۲۶۱
- سنن النبی، ج۱۹۲
- بحار الأنوار، ج۶۱، ص۲۰۳
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۵
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۵
- مسکن الفؤاد عند فقد الأحبه و الأولاد، ص۱۰۸
- بحار الأنوار، ج۲۱، ص۵۶
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۲، ص۲۶
- سفینه البحار، ج۲، ص۱۹۷
۳۱. اصل مدارا و خوش رفتاری با مردم
علاوه بر قرآن، معجزه جاویدان نبی مکرم صلوات الله علیه و آله که با فصاحت و بلاغت، شور انگیزی و جاذبهای شگرف توانست در محیط جاهلیت دلها را به سوی خود جلب و جذب نماید، رهبری و مدیریت، خُلق و خو، شخصیت بی نظیر، جاذبه قوی و رابطه صمیمانه رسول اعظم صلی الله علیه و آله با مردم نیز موجب گردید موجی از دلدادگیها نسبت به آن وجود مقدس شکل گیرد. امری که خداوند متعال در قرآن کریم درباره آن فرموده است:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ و َلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ؛۱ پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرم خو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سخت دل بودى، قطعاً از پیرامون تو پراکنده مىشدند».
بعثتی که بر مدارِ رفتار مهربانانه و مدارا با مردم استوار گردید؛ چنانچه خود فرمودند:
«بُعِثتُ بِمُداراهِ النّاسِ؛۲ من به مدارا با مردم مبعوث شدهام».
خصیصهای که امیرالمؤمنین علیه السلام درباره آن از زبان مقدس پیامبر صلوات الله علیه و آله فرمودند:
«اِنَّا أُمِرْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ أَنْ نُکَلِّمَ النَّاسَ بِقَدْرِ عُقُولِهِمْ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه أَمَرَنِی رَبِّی بِمُدَارَاهِ النَّاسِ کَمَا أَمَرَنَا بِإِقَامَهِ الْفَرَائِض؛۳ ما گروه پیامبران فرمان داریم که با مردمان به اندازه خردشان سخن گوییم، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: پروردگارم به من فرمان داد که با مردم مدارا کنم، همانگونه که به ما دستور داد، نماز را بر پا داریم».
پرتوی از اخلاق نیکوی پیامبر (ص)
اگر چه کتب در بردارنده سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله شواهد فراوانی از عظمت شخصیت و رفتار آن حضرت را گرد آورده است؛ لکن در این نوشتار به چند نمونه اشاره میگردد:
اهل سلام و مصافحه
امام حسن علیه السلام میفرماید:
«یَبْدُرُ مَنْ لَقِیَهُ بِالسَّلَام؛۴ از خلق و خوی آن حضرت بود که با هرکس برخورد میکرد، ابتدا سلام مینمود».
همچنین مصافحه میگرفتند و با روی گشاده به استقبال ایشان میشتافتند؛
«کَانَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ إِذَا لَقِیَ مُسْلِماً بَدَأَهُ بِالْمُصَافَحَه؛۵ پیامبر صلی الله علیه و آله هرگاه با مسلمانی دیدار میکرد، با او دست میداد».
حتی این رویّه را در برابر دشمنان خویش دنبال میکردند؛ نمونه بارز این رفتار برجسته را میتوان در برخورد با وحشی، قاتل حضرت حمزه مشاهده نمود. پیامبر صلوات الله علیه و آله در حالی که سنگینی مصیبت و داغ شهادت عموی خویش را در سینه داشتند، وحشی را مورد عفو قرار دادند.
«فَجَاؤا وَ أَسلَموا فَقالَ النَبی صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه لِوَحشى قاتِلُ حَمزَه رِضوانُ اللهِ عَلَیهِ: غَیِب وَجهَکَ عَنى فَاننَى لا أَستَطیعُ النَظَرَ إِلَیکَ؛۶ [وحشی] با جماعتی خدمت پیامبر آمده و اسلام آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله [ضمن قبول اسلام و گذشتن از حق خویش] به او فرمودند: در برابر چشمان من هرگز ظاهر مشو، چرا که توان نگاه کردن به تو را ندارم».
رعایت ادب و تواضع
تواضع و فروتنی، کم توقعی و میهمان نوازی از دیگر ویژگیهای اخلاقی آن حضرت است. اگر میهمان عزیزی بر ایشان وارد میشد، زیر اندازشان را به میهمان میدادند و خود بر زمین مینشستند و ادب را در برابر او رعایت میکردند. در سیره نبوی آمده است:
«وَ مَا رُئِیَ مُقَدِّماً رِجْلَهُ بَیْنَ یَدَیْ جَلِیسٍ لَهُ قَط؛۷ هرگز دیده نشد که پیامبر، پای خود را پیش کسی از هم نشینان دراز کند».
و در حالات آن حضرت میخوانیم:
«کانَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ و َسَلَّمَ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعًا فِی عُلُوِّ مَنْصِبِهِ؛۸ با این که از مقام فوقالعاده والائى برخوردار بودند، در عین حال، بیشترین تواضع را داشتند».
و این تواضع و فروتنی تا بدان حد بود که خود میفرمایند:
«لَوْ دُعِیتُ إِلَى کُرَاعٍ لأَجَبْتُ وَ لَوْ أُهْدَى إِلَیَّ ذِرَاعٌ لَقَبِلْتُ؛۹ اگر به خوردن پاچه گاو یا گوسفندى دعوت شوم، قبول مىکنم و اگر پاچهاى به من هدیه دهند، آن را مىپذیرم».
همچنین اگر کسی در برابر آن حضرت و تحت تأثیر شخصیت ایشان دچار اضطراب میگردید، او را به آرامش دعوت کرده و خضوع مینمودند تا نگرانی شخص از بین برود؛
«أَتَى النَّبِیَّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه رَجُلٌ یُکَلِّمُهُ فَأُرْعِدَ فَقَالَ هَوِّنْ عَلَیْکَ فَلَسْتُ بِمَلِکٍ إِنَّمَا أَنَا ابْنُ امْرَأَهٍ کَانَتْ تَأْکُلُ الْقَد؛۱۰ روزی عربی بیابانی خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد و در هنگام گفت و گو با آن حضرت، زبانش به لکنت افتاد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سخت نگیر، من از جبابره نیستم؛ من پسر زنی هستم که گوشت خشکیده در برابر آفتاب میخورد».
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز به این ویژگی حضرت تصریح فرمودهاند:
«وَ مَنْ رَآهُ بَدِیهَهً هَابَهُ وَ مَنْ خَالَطَهُ فَعَرَفَهُ أَحَبَّه؛۱۱ هرکس او را برای نخستین بار میدید، از هیبتش دچار ترس و دلهره میشد، ولی همین که با او نشست و برخاست میکرد و با حضرت آشنا میشد، شیفتهاش میگردید».
برخورد صمیمانه و سرشار از محبت
در برابر یاران و مخاطبان، چنان صمیمیتی از خود نشان میداد که گویی سالها آن فرد را میشناسد و با او در ارتباط بوده است و همین نیز موجب میگردید دشمنان آن حضرت تحت تاثیر برخورد ایشان قرار گیرند. در این باره در سیره رسول گرامی اسلام صلوات الله علیه و آله آمده است:
«فإنه کان لا یسمع أحد کلامه إلا أحبه و مال إلیه و لذلک کانت قریش تسمی المسلمین قبل الهجره الصباه و یقولون نخاف أن یصبو الولید بن المغیره إلى دین محمد ص و لئن صبا الولید و هو ریحانه قریش لتصبون قریش بأجمعها و قالوا فیه ما کلامه إلا السحر و إنه لیفعل بالألباب فوق ما تفعل الخمر و نهوا صبیانهم عن الجلوس إلیه لئلا یستمیلهم بکلامه و شمائله و کان إذا صلى فی الحجر و جهر یجعلون أصابعهم فی آذانهم خوفا أن یسحرهم و یستمیلهم بقراءته و بوعظه و تذکیره؛۱۲ و کسی نبود که سخنان او را بشنود و تحت تأثیر قرار نگیرد و محبت او در دلش نیفتد؛ به همین خاطر قریش، مسلمانان را «شیفتگان و دلباختگان» مینامیدند و میگفتند: بیم آن داریم که ولید بن مغیره دل به دین محمد دهد؛ و اگر ولید که گل سرسبد قریش است دل بدهد، تمام قریش به محمد دل خواهند سپرد. درباره پیامبر گفته بودند: سخنانش جادوست و بیش از شراب، مست کننده است. فرزندان خویش را از نشستن با او نهی میکردند تا مبادا با سخنان و چهره دلربای حضرت، جذب آن بزرگوار شوند. هر وقت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار کعبه و در حجر اسماعیل نماز را با صدای بلند میخواند؛ انگشتان خویش را در گوش مینهادند تا مبادا تحت تأثیر جادوی سخنان او قرار گیرند و با شنیدن صدای قرآن و موعظه و یاد خدا در کلام حضرت، مجذوب گردند»>
در این رابطه حتی نقل شده است مشرکین جامه و لباسهای خویش را بر سر میکشیدند تا مجذوب سیمای جذاب و گیرای حضرت نگردند، اما وقتی ناخواسته در صحنهای صدای روح نواز ایشان را میشنیدند و چهره جذابشان را میدیدند، به پیامبر صلوات الله علیه و آله ایمان میآوردند.
هم نشین و هم سخن با اصحاب
اگر اطرافیان و اصحاب خویش را در موضوعی سرگرم مباحثه میدیدند، همگام میشدند و در انتخاب موضوع، از خویش تحکمی نشان نمیدادند. زید بن ثابت میگوید:
«کُنَّا إِذَا جَلَسْنَا إِلَیْهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه إِنْ أَخَذْنَا فِی حَدِیثٍ فِی ذِکْرِ الْآخِرَهِ أَخَذَ مَعَنَا وَ إِنْ أَخَذْنَا فِی ذِکْرِ الدُّنْیَا أَخَذَ مَعَنَا وَ إِنْ أَخَذْنَا فِی ذِکْرِ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ أَخَذَ مَعَنَا؛۱۳ هرگاه با رسول اکرم صلی الله علیه و آله مىنشستیم، اگر در مورد آخرت صحبت مىکردیم، ایشان همان سخن را مىگفت و اگر در مورد دنیا صحبت مىکردیم، ایشان نیز چنین مىکرد و اگر در مورد خوردنى و نوشیدنى صحبت مىکردیم، ایشان با ما هم سخن مىشد».
برخاستن در جلوی تازه واردان، پرهیز از سخت گیری، مشارکت فعالانه در برطرف کردن حاجات مردم، بدرقه مسافران، عیادت بیماران، مشارکت در تشییع جنازه اموات و سرکشی به خانواده شهیدان، از دیگر اموری است که آن حضرت را به شخصیتی محبوب تبدیل نموده است؛ تا جایی که اصحاب برای گرفتن قطرهای از آب وضوی ایشان لحظه شماری میکردند.
همچنین رعایت این اصول را به اصحاب و یاران خویش توصیه مینمودند؛ چنانچه به عمر بن مرّه جُهنی آن هنگام که او را به سوی قومش روانه ساخت، سفارش کردند:
«عَلَیْکَ بِالرِّفْقِ وَ الْقَوْلِ السَّدِیدِ وَ لَا تَکُ فَظّاً وَ لَا غَلِیظاً وَ لَا مُسْتَکْبِراً؛۱۴ نرم خویی و استوارگویی را پیشه کن و خشن و درشت خوی مباش و استکبار نورز».
و در سخنی ارزشمند، به اثر پر خیر و برکت اجرای اصل مدارا و خوش رفتاری اشاره مینمایند:
«إِنَ فِی الرِّفْقِ الزِّیَادَهَ وَ الْبَرَکَهَ وَ مَنْ یُحْرَمِ الرِّفْقَ یُحْرَمِ الْخَیْر؛۱۵ در مدارا فزونى و برکت است و هرکس از مدارا محروم باشد، از خیر محروم شده است».
و در بیانی دیگر آن را برابر با نیمی از ایمان برمیشمارند:
«مُدَارَاهُ النَّاسِ نِصْفُ الْإِیمَانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نِصْفُ الْعَیْش؛۱۶ مدارا کردن با مردم نصف ایمان است و نرمى و مهربانى کردن با آنان نصف زندگى است».
۳۲– اصل تعاون و مشارکت
تعاون، همکاری و مشارکت، اصلی عمومی است که مسائل مختلف اجتماعی، حقوقی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی را در بر میگیرد و بر اساس آیه مبارکه «تَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ؛۱۷در نیکوکارى و پرهیزکارى با یکدیگر همکارى کنید و در گناه و تعدى دستیار هم نشوید».
مسلمانان موظّف هستند در کارهای نیک بدان توجه نمایند و از یاری و کمک در مسیر باطل و انجام کارهای نادرست اجتناب کنند، هرچند انجام دهنده آن دوست نزدیک و یا برادر انسان باشد؛ دستوری که قانون متداول جاهلیت دیروز و امروز را که میگوید:
«انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوما؛۱۸ برادرت را یارى کن، چه ظالم بود، چه مظلوم».
منسوخ و باطل میسازد؛ عادتی زشت و ناپسند که در جاهلیت رواج داشت و همگان خود را ملزم به رعایت آن میدانستند و اگر فرد و یا افرادی از یک قبیله به قبیله دیگر حمله و تعدی میکردند، اعضای قبیله به حمایت از متجاوز برمیخاستند، بدون این که در نظرگیرند آیا این تعدّی و تجاوز به حق بوده است، یا خیر. قانونی و روشی که در مناسبات بین المللی امروز نیز از جایگاهی خاص برخوردار است و کشورهای هم پیمان و صاحبان منافع مشترک را به اقدام و حمایت از یکدیگر در مسائل جهانی وادار میسازد؛ بدون در نظر گرفتن مسأله عدالت و تشخیص ظالم از مظلوم؛ چنانچه در جنگ ایران و عراق شاهد آن بودیم. در آن تجاوز آشکار، کشورهای عربی با این بهانه که صدام، از اعراب است، پولهای بادآورده نفتی و سلاحهای پیشرفته و حتی شیمیایی و امکانات مختلف را برای او ارسال کرده و ظلمی عظیم را در حق مردم ایران روا داشتند. این عادت زشت و جاهلانه هنوز هم با شکلهای مختلف در سرزمینهای اسلامی و غیراسلامی تبلیغ میگردد که نمونه آن را در حوادث عراق، سوریه، لبنان، افغانستان، پاکستان، لیبی و یمن شاهد هستیم. حال آن که اسلام از بدو ظهور، با قوانین و احکام مترقی خویش بر این حکم جاهلی خط بطلان کشید تا تعاون و همکاری مسلمین با یکدیگر در کارهای نیک و برنامههای مفید و سازنده سامان یابد، نه در گناه، ظلم، تعدّی و تجاوز به یک دیگر. اسلام، انسانها را به تعاون و همکاری در رفع پلیدیها و مبارزه با بدیها فراخواند تا کسی امکان یاری ظالم را در ذهن خود نیز مرور ننماید.
در این رابطه از پیامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله نقل شده است:
«إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَهِ نَادَى مُنَادٍ أَیْنَ الظَّلَمَهُ وَ أَعْوَانُ الظَّلَمَهِ وَ أَشْبَاهُ الظَّلَمَهِ حَتَّى مَنْ بَرَى لَهُمْ قَلَماً أَوْ لَاقَ لَهُمْ دَوَاتاً قَالَ فَیُجْمَعُونَ فِی تَابُوتٍ مِنْ حَدِیدٍ ثُمَّ یُرْمَى بِهِمْ فِی جَهَنَّم؛۱۹ هنگامی که قیامت برپا میشود، منادی صدا میزند: کجا هستند ستمکاران و کجا هستند یاوران آنها و کسانی که خود را شبیه به آنها ساختهاند؛ حتی کسانی که برای آنها قلمی تراشیده و یا دواتی را لیقه کردهاند. همه آنها در تابوتی از آهن گذاشته میشوند، سپس آنان را در جهنم پرتاب میکنند».
تواصی، زمینه ساز تعاون
از مقدمات شکلگیری تعاون و همیاری در کار خیر، تواصی نسبت به آن میباشد که در قرآن کریم با عناوینی همچون تواصی به حق، تواصی به صبر و تواصی بالمرحمه وارد گردیده است:
«إلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛۲۰ مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، و یکدیگر را به حق سفارش کرده و یکدیگر را به شکیبایى و استقامت توصیه نمودهاند».
و نیز این آیه شریفه:
«ثُمَّ کَانَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ وَتَوَاصَوْا بِالْمَرْحَمَهِ؛۲۱ سپس از کسانى باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به شکیبایى و رحمت توصیه مىکنند».
سیره پیامبر اعظم(ص)
در متون دینی اگر چه شاهد سخنان متعدد و نیز رفتار معصومین علیهم السلام در زمینه تعاون میباشیم که حکایت از اهمیت آن دارد؛ نظیر این روایت نبی مکرم صلوات الله علیه و آله:
«لَا یَزَالُ النَّاسُ بِخَیْرٍ مَا أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِر؛۲۲ مردم تا زمانى که امر به معروف و نهى از منکر کنند و در کارهاى نیک همیارى نمایند، در خیر و خوبى خواهند بود.
اما مناسب است در این بخش از مطالب، چند نمونه از کارهای رسول اکرم صلی الله علیه و آله که بیانگر اهتمام آن حضرت به مسأله تعاون و همکاری میباشد را مورد اشاره قرار دهیم:
جمع آوری هیزم
«أَنَّهُ أَمَرَ أَصْحَابَهُ بِذَبْح شَاهٍ فِی سَفَرٍ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ عَلَیَّ ذَبْحُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَیَّ سَلْخُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَیَّ قَطْعُهَا وَ قَالَ الْآخَرُ عَلَیَّ طَبْخُهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عَلَیَّ أَنْ أَلْقُطَ لَکُمُ الْحَطَبَ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ لَا تَتْعَبَنَّ بِآبَائِنَا وَ أُمَّهَاتِنَا أَنْتَ نَحْنُ نَکْفِیکَ قَالَ ص عَرَفْتُ أَنَّکُمْ تَکْفُونِی وَ لَکِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَکْرَهُ مِنْ عَبْدِهِ إِذَا کَانَ مَعَ أَصْحَابِهِ أَنْ یَنْفَرِدَ مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَامَ ص یَلْقُطُ الْحَطَبَ لَهُم؛۲۳ پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله در سفرى به اصحاب خویش دستور دادند، گوسفندى را ذبح نمایند. یکى از آنها گفت: عمل ذبح را من انجام میدهم؛ دیگرى گفت: من پوستش را مىکنم؛ سومى نیز گفت: من گوشتش را ریز مىکنم و نفر چهارم گفت: من آن را مىپزم. رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: من هم براى شما هیزم جمع مىکنم. اصحاب عرض کردند: پدران و مادرانمان به فدای شما، شما زحمت نکشید؛ ما به جاى شما کار مىکنیم. پیامبر صلّوات اللّه علیه و آله فرمودند: مىدانم که شما به جاى من کار مىکنید، اما خداوند عزّ و جلّ خوش ندارد که بندهاش با عدّهاى از دوستان و همسفران خود باشد و در میان آنها امتیازى داشته باشد. پس، آن حضرت برخاسته و شروع به جمع آورى هیزم کردند».
همکاری در ساخت مسجد
أبی هریره میگوید:
«أنهم کانوا یحملون اللبن لبناء المسجد ورسول الله صلى الله علیه وسلم معهم قال فاستقبلت رسول الله صلى الله علیه وسلم وهو عارض لبنه على بطنه فظننت أنها قد شقت علیه قلت ناولنیها یا رسول الله قال خذ غیرها یا أبا هریره فإنه لا عیش إلا عیش الآخره؛۲۴ اصحاب، سنگها را برای بنای مسجد حمل میکردند؛ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز با آنان بود. به نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رفتم در حالی که سنگی را بر شکم گرفته بودند. احساس کردم که برای ایشان سخت است. گفتم: ای رسول خدا آن را به من بدهید، فرمود: ای ابا هریره، غیر این را بگیر، زندگی بدون زحمت فقط در آخرت است».
مشارکت در حفر خندق
در جنگ خندق نیز از ابتدای کندن خندق تا پایان آن، با یاران خویش همکاری داشتند و کمک میکردند:
«فَأَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ بِحَفْرِهِ … وَ بَدَأَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَخَذَ مِعْوَلا فَحَفَرَ فِی مَوْضِعِ الْمُهَاجِرِینَ بِنَفْسِهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یَنْقُلُ التُّرَابَ مِنَ الْحُفْرَهِ- حَتَّى عَرَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ عَیِی؛۲۵ پس رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله به کندن خندق امر کردند و خود شروع به کندن نمودند و شخصاً در یکی از دستههای مهاجرین با به دست گرفتن کلنگ مشغول گردیدند؛ آن حضرت زمین را به وسیله کلنگ حفر میکردند و علی علیه السّلام خاکها را بیرون میریختند؛ تا جایی که بر اثر فشار کار، عرق از سر و روی حضرت سرازیر شده و خستگی، ایشان را میآزرد».
- آل عمران/۱۵۹
- نهج الفصاحه، ص۳۷۳، ح۱۰۹۳
- بحار الأنوار، ج۲، ص۶۹
- عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۳۱۷
- مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج۱، ص۱۴۷
- تفسیر نور الثقلین، ج۴، ص۳۳
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۶
- المحجه البیضاء، جلد۴، ص۱۵۱
- المحجه البیضاء، جلد۳، ص۳۴
- مکارم الأخلاق، ص۱۶
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۳۱
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۶، ص۳۹۰
- مکارم الأخلاق، ص۲۱
- کنزالفوائد/۱/۲۱۰
- الکافی، ج۲، ص۱۱۹
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۴۴۰
- مائده/۲
- نهج الفصاحه، ص۲۶۵
- إرشاد القلوب إلى الصواب، ج۱، ص۱۸۶
- عصر/۳
- بلد/۱۷
- المقنعه، ص۸۰۸
- مکارم الأخلاق، ص۲۵۱و۲۵۲
- مسند أحمد بن حنبل، ج۲، ح۸۵۹۴
- تفسیر القمی، ج۲، ص۱۷۷
۳۳. اصل مراقبت و توجه به اقشار آسیب پذیر
هر انسانی جهت بقاء حیات خود و جامعهای که در آن زندگی میکند، نیازمند به ارتباط و برقراری پیوند با دیگران میباشد؛ زیرا نیازهای مادّی، معنوی و عاطفی انسان به گونهای است که به تنهایی قادر به برطرف ساختن آنها نیست، بلکه مساعدت دیگران را میطلبد؛ به ویژه اینکه در هر جامعهای انسانهای ناتوانی وجود دارند که به دلیل برخوردار نبودن از امکانات مادی و وجود مشکلات حادی که بدان مبتلا هستند توان برطرف ساختن و برداشتن موانع رشد خویش را نداشته و نیازمند به مساعدت و کمک دیگران میباشند.
موضوعی که در این بخش از سلسله مباحث سبک زندگی دینی بر اساس سیره نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله به دنبال طرح آن هستیم، اصل دگردوستی با تأکید و توجه به اقشار و طبقاتی میباشد که از آسیب پذیری رنج میبرند؛ امری که میتواند سهم بسزایی در آرامش و شادی و نیز نزول برکات مادی و معنوی در زندگی ما و فرزندانمان به همراه داشته باشد و خصلتی که در سیره نبی مکرم صلی الله علیه و آله مورد تأکید فراوان واقع گردیده است؛ چنانچه انس بن مالک میگوید:
«کانَ رَسولُ اللّهِ صلى اللّه علیه (وآله) مِن أشَدِّ النَّاسِ لُطفا بِالنَّاس؛۱ رسول خدا صلی الله علیه و آله بیشترین لطف و محبت را به مردم داشت».
حضرت آیت الله جوادی آملی دامت برکاته در کتاب گران سنگ و پر مخاطب مفاتیح الحیات، چهارده گروه از طبقاتی که مورد توجه و محبت ویژه رسول خدا صلی الله علیه و آله قرار داشتند را اینگونه معرفی مینمایند:
۱- همسایگان ۲- دانشمندان، اساتید و شاگردان ۳ – همکاران ۴- بیماران ۵- مردگان ۶- مصیبت دیدگان ۷- میهمانان ۸- مجاهدان ۹- کودکان ۱۰- جوانان ۱۱- سالمندان ۱۲- یتیمان ۱۳- فقیران ۱۴- مدد جویان.
ما نیز به مواردی از عنایات و ملاطفت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله نسبت به برخی از این گروهها اشارهای مینماییم تا میزان مهر و محبت رسول خدا صلوات الله علیه و آله نسبت به آنان بیش از پیش آشکار گردد.
فقراء و مستمندان
در متون دینی، رسیدگی به تهیدستان و توجه به ایشان از جایگاهی ویژه و خاص برخوردار است تا حدی که خداوند متعال بخشی از صدقات را مخصوص مستمندان و فقیران قرار داده است. در همین راستا پیامبر صلی الله علیه و آله عامل تقرب به خداوند را محبت و کمک به فقرا بیان کردهاند:
«الْقُرْبَهُ إِلَى اللَّهِ حُبُّ الْمَسَاکِینِ وَ الدُّنُوُّ مِنْهُم؛۲ وسیله نزدیک شدن به خدا، دوست داشتن مستمندان و نزدیک شدن به ایشان است».
امری که در سیره رفتاری رسول خدا صلی الله علیه و آله نمونههای فراوانی برای آن یافت میشود. آن بزرگوار نسبت به مهاجرینی که در راه اسلام، از دارایی و اموال خویش گذشته و به مدینه هجرت کرده بودند و در مضیقه شدید به سر میبردند، توجه زیادی داشتند و آنان را مورد تفقد قرار میدادند. امام صادق علیه السلام در مورد این افراد که به علت اقامت بر سکوهای مسجد النبی صلوات الله علیه و آله، به اهل صفه معروف گردیدهاند، نقل میکند:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کَانَ یَأْتِی أَهْلَ الصُّفَّهِ وَ کَانُوا ضِیفَانَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ کَانُوا هَاجَرُوا مِنْ أَهَالِیهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ إِلَى الْمَدِینَهِ فَأَسْکَنَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ صُفَّهَ الْمَسْجِدِ وَ هُمْ أَرْبَعُمِائَهِ رَجُلٍ یُسَلِّمُ عَلَیْهِمْ بِالْغَدَاهِ وَ الْعَشِیِّ فَأَتَاهُمْ ذَاتَ یَوْمٍ فَمِنْهُمْ مَنْ یَخْصِفُ نَعْلَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَرْقَعُ ثَوْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَتَفَلَّى وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یَرْزُقُهُمْ مُدّاً مُدّاً مِنْ تَمْرٍ فِی کُلِّ یَوْم؛۳ اهل صُفَّه میهمان رسول خدا صلى الله علیه و آله بودند. آنها خانواده و اموال خود را رها کرده و به مدینه هجرت کرده بودند. پیامبرخدا صلى الله علیه و آله این گروه را که چهارصد مرد بودند، در صحن مسجد اسکان داد. آن حضرت هر صبح و شام نزد ایشان مىرفت و به آنان سلام میکرد. روزى بر صفّه نشینان وارد شد، دید یکى کفش خود را پینه مىکند، دیگرى لباسش را وصله مىزند و عدّهاى هم جامه خود را از حشرات (شپش) پاک مىکنند. پیامبر صلی الله علیه و آله هر روز یک مُدّ (تقریبا معادل هفتصد و پنجاه گرم) خرما به آنها مىداد».
همچنین از طرد کردن نیازمندان به بهانههای مختلف و برخورد نامناسب با فقرا و مستمندان نهی میفرمودند؛ امام صادق علیه السلام در همین رابطه میفرماید:
«جَاءَ رَجُلٌ مُوسِرٌ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ نَقِیُّ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَجَاءَ رَجُلٌ مُعْسِرٌ دَرِنُ الثَّوْبِ فَجَلَسَ إِلَى جَنْبِ الْمُوسِرِ فَقَبَضَ الْمُوسِرُ ثِیَابَهُ مِنْ تَحْتِ فَخِذَیْهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ: أَ خِفْت أَنْ یَمَسَّکَ مِنْ فَقْرِهِ شَیْءٌ؟ قَالَ: لَا؛ قَالَ:فَخِفْتَ أَنْ یُصِیبَهُ مِنْ غِنَاکَ شَیْءٌ؟ قَالَ: لَا؛ قَالَ: فَخِفْتَ أَنْ یُوَسِّخَ ثِیَابَکَ؟ قَالَ: لَا؛ قَالَ: فَمَا حَمَلَکَ عَلَى مَا صَنَعْتَ؟ فَقَالَ:یَا رَسُولَ اللَّهِ، إِنَّ لِی قَرِیناً یُزَیِّنُ لِی کُلَّ قَبِیحٍ وَ یُقَبِّحُ لِی کُلَّ حَسَنٍ وَ قَدْ جَعَلْتُ لَهُ نِصْفَ مَالِی. فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لِلْمُعْسِرِ:أَ تَقْبَلُ؟ قَالَ: لَا فَقَالَ لَهُ الرَّجُلُ:وَ لِمَ؟ قَالَ:أَخَافُ أَنْ یَدْخُلَنِی مَا دَخَلَک؛۴ ثروتمندى با جامهاى پاکیزه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و در نزدیکى او نشست؛ پس از او مرد تهیدستى با جامهاى چرکین آمد و در کنار مرد ثروتمند نشست. توانگر دامن لباس خود را از زیر پای او بیرون کشید؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: آیا ترسیدى که از فقر او چیزى به تو سرایت کند؟ گفت: نه. فرمود: بیم آن داشتى که چیزى از ثروت تو به او برسد؟ گفت: نه. فرمود: پس چه چیز تو را به کارى که کردى برانگیخت؟ شخص توانگر گفت: یا رسول اللَّه، مرا همدمى است که هر زشت را بر من زیبا و هر زیبا را زشت میسازد. من نیمى از مالم را به این مرد بخشیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آن مرد تهیدست رو کرد و فرمود: آیا مىپذیرى؟ عرضه داشت: نه. مرد توانگر پرسید: چرا؟ گفت: مىترسم آنچه در وجود توست در من نیز پیدا شود».
عبدالله بن مسعود نیز نمونهای دیگر از واکنش رسول خدا صلی الله علیه و آله در برابر برخورد نامناسب اغنیاء با فقرا را نقل کرده است:
«مَرَّ الْمَلَأُ مِنْ قُرَیْشٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَهُ صُهَیْبٌ وَ خَبَّابٌ وَ بِلَالٌ وَ عَمَّارٌ وَ غَیْرُهُمْ مِنْ ضُعَفَاءِ الْمُسْلِمِینَ فَقَالُوا: «یَا مُحَمَّدُ! أَ رَضِیتَ بِهَؤُلَاءِ عَنْ قَوْمِکَ أَ فَنَحْنُ نَکُونُ تَبَعاً لِهَؤُلَاءِ اطْرُدْهُمْ عَنْ بَیْتِکَ فَلَعَلَّکَ إِنْ طَرَدْتَهُمْ اتَّبَعْنَاکَ فَقَالَ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ما أَنَا بِطارِدِ الْمُؤْمِنِین؛۵ جماعتی از بزرگان قریش به محضر رسول خدا صلی الله علیه وآله وارد شدند در حالی که نزد آن حضرت، صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران که از اقشار ضعیف مسلمین (به لحاظ تمکن مالی) بودند، حضور داشتند. آنها گفتند: ای محمد، آیا به این افراد از قوم خود راضی هستی؟! آیا باید ما تابع این افراد باشیم؟! آنها را از خانهات طرد کن؛ اگر آنها را از خود دور کنی، شاید از تو پیروی نمائیم؟ حضرت فرمود: من طرد کننده مؤمنین نیستم».
همچنین در برابر نگاه طبقاتی برخی اصحاب که به دلیل تمکن مالی و جایگاه اجتماعی بالاتر، خواهان سهم بیشتری از امکانات و غنائم جنگی بودند، واکنش نشان داده و جایگاه خاص ناتوانان را تبیین میفرمودند:
«لَمّا قَسّم رسولُ اللَّه صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ غنائمَ بدر، قَالَ سَعْدُ بْنُ أَبِی وَقَّاصٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَ تُعْطِی فَارِسَ الْقَوْمِ الَّذِی یَحْمِیهِمْ مِثْلَ مَا تُعْطِی الضَّعِیفَ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ وَ هَلْ تُنْصَرُونَ إِلَّا بِضُعَفَائِکُم؟؛۶ هنگامى که پیامبر صلوات الله علیه و آله غنائم جنگ بدر را تقسیم مىکرد، سعد بن ابى وقّاص گفت: اى پیامبر خدا، آیا به سواران که نگاهبانان مردمند به اندازه ناتوانان سهم مىدهى؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، آیا شما جز به برکت ناتوانان پیروز مىشوید؟».
ماجرای ورود حضرت به مدینه و اقامت گزیدن در خانه فقیرترین فرد شهر، گواه دیگری است بر محبت و مراقبت رسول خدا صلی الله علیه و آله از فقرا و مستمندان و بی توجه بودن به زندگی اشرافی و طبقاتی. سلمان در این زمینه نقل میکند:
«لَمَّا قَدِمَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ الْمَدِینَهَ تَعَلَّقَ النَّاسُ بِزِمَامِ النَّاقَهِ فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ یَا قَوْمِ دَعُوا النَّاقَهَ فَهِیَ مَأْمُورَهٌ فَعَلَى بَابِ مَنْ بَرَکَتْ فَأَنَا عِنْدَهُ فَأَطْلِقُوا زِمَامَهَا وَ هِیَ تَهِفُّ فِی السَّیْرِ حَتَّى دَخَلَتِ الْمَدِینَهَ فَبَرَکَتْ عَلَى بَابِ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ وَ لَمْ یَکُنْ فِی الْمَدِینَهِ أَفْقَرُ مِنْهُ فَانْقَطَعَتْ قُلُوبُ النَّاسِ حَسْرَهً عَلَى مُفَارَقَهِ النَّبِیِّ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ؛۷ چون پیامبر صلی الله علیه و آله به نزدیکى مدینه رسید، مردمان به مهار شتر آویختند (و هرکدام گفتند: نزد ما فرود آى). پیامبر فرمود: اى مردم، شتر را رها کنید که او مأمور است، پس بر در خانه هرکس که خوابید در نزد او فرود خواهم آمد. مهار شتر را رها کردند، شتر همچنان پیش رفت تا به شهر مدینه داخل شد و بر سراى ابو ایوب انصارى بر زمین قرار گرفت؛ در آن روز، در مدینه کسى فقیرتر از او نبود و دلهای مردم در حسرت مفارقت پیامبر صلی الله علیه و آله باقی ماند».
مرحوم طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان در ذیل آیه شریفه «وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا؛۸ و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شکیبایى پیشه کن و دو دیدهات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى و از آنکس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیادهروى است، اطاعت مکن».
نقل میکند: عدهای از اصحاب که در میان آنها ابوذر و عمّار هم بودند، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیده و عرض کردند: اگر شما در جمع ما باشید، تسکینی است بر فقر ما. در این هنگام، این آیه نازل گردید. پیامبر صلی الله علیه و آله به جمع آنها پیوستند و ایشان را در گوشهای از مسجد جا داده و فرمودند:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُمِتْنِی حَتَّى أَمَرَنِی أَنْ أَصْبِرَ نَفْسِی مَعَ رِجَالٍ مِنْ أُمَّتِی مَعَکُمُ الْمَحْیَا وَ مَعَکُمُ الْمَمَات؛۹ ستایش خدای راست که مرا زنده گذاشت و به من امر کرد که با مردانى صبر کنم که در مرگ و زندگى، با آنها هستم».
خصیصهای که در دعای رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز منعکس گردیده است:
«اللَّهُمَّ أَحْیِنِی مِسْکِیناً وَ أَمِتْنِی مِسْکِیناً وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَهِ الْمَسَاکِین؛۱۰ خدایا، مرا مسکین زنده بدار و مسکین بمیران و با مساکین محشور نما».
یتیمان
خداوند متعال در بیانی سرشار از لطف و محبت، به پیامبر صلی الله علیه و آله میفرماید:
«أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى؛۱۱ مگر نه تو را یتیم یافت، پس پناه داد».
و به ایشان دستور میدهد:
«فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ؛۱۲ و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار».
و نسبت به مال یتیم سفارش مینماید تا اموال ایتام جز در مسیر خیر و صلاح آنان هزینه نشده و خدای ناکرده مورد تعدی و دست درازی قرار نگیرد:
«وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَن؛۱۳ و به مال یتیم جز به نحوى [هر چه نیکوتر] نزدیک مشوید».
و در سوره بقره میفرماید:
«وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ؛۱۴ درباره یتیمان از تو مىپرسند، بگو: به صلاح آنان کار کردن بهتر است».
رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز که خود، قرآن ناطق هستند، در باب احترام و تکریم ایتام، برکات نیکی و آثار سوء بدی به یتیمان میفرماید:
«خَیْرُ بُیُوتِکُمْ بَیْتٌ فِیهِ یَتِیمٌ یُحْسَنُ إِلَیْهِ وَ شَرُّ بُیُوتِکُمْ بَیْتٌ یُسَاءُ إِلَیْهِ؛۱۵ برترین خانههای شما خانهای است که در آن به یتیم نیکی شود و بدترین خانههای شما خانهای است که در آن، نسبت به یتیم بدی گردد».
هم چنین امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله در جریان واقعه معراج نقل میفرماید:
نمَضَیْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُقْذَفُ النَّارُ فِی أَفْوَاهِهِمْ وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ، فَقُلْتُ: مَنْ هَؤُلَاءِ یَا جَبْرَئِیلُ! فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْما؛۱۶ گروهی را دیدم که آتش در شکمشان ریخته میشود و از پشت آنان خارج میشود. پرسیدم: ای جبرئیل، اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: کسانی هستند که از روی ستم، اموال یتیمان را میخورند».
عشق و علاقه پیامبر صلوات الله علیه و آله به ایتام تا بدان حد است که رابطه محبت آمیز پدری و فرزندی را برای آن حضرت و یتیمان ذکر کردهاند:
«کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَرحَمُ النَاسِ بِالنَاسِ وَ کَانَ لِلیَتیمِ کَالوَالِدِ وَ کَانَ لِلمَرأَهِ کَالزَوجِ الکَریمِ؛۱۷ رسول خدا صلى الله علیه و آله نسبت به مردم مهربانترین و برای یتیم چونان پدر و برای زن، مانند شوهری کریم بود».
تفقد و دلجویی از ایتام، به ویژه فرزندان و خانواده شهدا از برنامههای همیشگی رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که تفقد از فرزندان جعفر بن ابی طالب نمونهای روشن از این دست میباشد.
عبدالله بن جعفر بن ابی طالب میگوید:
«أَنَا أَحْفَظُ حِینَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ عَلَى أُمِّی فَنَعَى لَهَا أَبِی فَأَنْظُرُ إِلَیْهِ وَ هُوَ یَمْسَحُ عَلَى رَأْسِی وَ رَأْسِ أَخِی وَ عَیْنَاهُ تهراقان [تُهْرِقَانِ] الدُّمُوعَ حَتَّى تَقْطُرَ لِحْیَتُهُ ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ إِنَّ جَعْفَراً قَدْ قَدِمَ إِلَیْکَ إِلَى أَحْسَنِ الثَّوَابِ فَاخْلُفْهُ فِی ذُرِّیَّتِهِ بِأَحْسَنِ مَا خَلَفْتَ أَحَداً مِنْ عِبَادِکَ فِی ذُرِّیَّتِه؛۱۸ به یاد دارم هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مادرم وارد شد تا خبر شهادت پدرم را به وی بدهد. در حالی که به او مینگریستم بر سر من و برادرم دست نوازش میکشید و اشک چنان از چشمان حضرت جاری بود که از محاسنش میچکید. سپس گفت: خدایا، جعفر به پاداشی نیکو رسیده است. تو در میان فرزندانش جانشین او باش؛ نیکوتر از آن چه خلق کردی از جانشینی هریک از بندگان تو در میان فرزندانش».
نمونهای دیگر از برخورد محبت آمیز رسول خدا صلی الله علیه و آله با ایتام را، میتوان در برخوردشان با فرزند رفاعه انصاری مشاهده کرد که پدرش در جنگ احد به شهادت رسیده و مادرش او را رها ساخته بود:
«پیامبر صلی الله علیه و آله از میان کوچه عبور میکردند که مشاهده کردند بچّهها مشغول بازی هستند، اما کودکی نظارهگر آنهاست و در کناری ایستاده است. از او پرسید: چرا با بچّهها بازی نمیکنی؟! گفت: به من میگویند: چون تو پدر نداری، حق بازی با ما را نداری. پیامبر صلی الله علیه و آله او را به خانه برد و بدنش را شست و لباس زیبایی بر او پوشاند و به او فرمود: من جای پدر تو و فاطمه جای خواهر توست. این طفل یتیم میگوید: تا پیامبر صلی الله علیه و آله زنده بود، من غم یتیمی را نچشیدم؛ بلکه یتیمی من زمانی آغاز شد که پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت«.۱۹
کودکان
از جمله گروههایی که در جامعه باید مورد توجه، محبت و احترام قرار گیرند، کودکان هستند که در کتب روایی سفارش زیادی نسبت به ایشان صورت گرفته است. آنچه در ادامه میآید برخی از این روایات میباشد:
مهرورزی و مراقبت از کودکان
امیرالمومنین علیه السلام در بیانی سفارش حضرت رسول صلی الله علیه و آله در مورد کودکان را اینگونه نقل میکند:
«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ خَطَبَنَا فَقَال: وَ وَقِّرُوا کِبَارَکُمْ وَ ارْحَمُوا صِغَارَکُم؛۲۰ رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبهای فرمود: به بزرگانتان احترام بگذارید و با کوچکترها مهربان باشید».
جابر بن عبدالله انصاری نیز محبت حضرت به کودکان را از عادات ایشان برمیشمارد:
«وَ التَّلَطُّفُ بِالصِّبْیَانِ مِنْ عَادَهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ؛۲۱ مهربانى و احترام به کودکان، عادت رسول الله صلّى الله علیه و آله بود».
همچنین در این رابطه آمده است:
«کانَ صلى اللّه علیه وآله یَقدِمُ مِنَ السَّفَرِ فَیَتَلَقّاهُ الصِّبیانُ فَیَقِفُ لَهُم، ثُمَّ یَأمُرُ بِهِم فَیُرفَعونَ إِلَیهِ، فَیَرفَعُ مِنهُم بَینَ یَدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ویَأمُرُ أصحابَهُ أن یَحمِلُوا بَعضَهُم، فَرُبَّما یَتَفاخَرُ الصِّبیانُ بَعدَ ذلِکَ فَیَقولُ بَعضُهُم لِبَعضٍ: حَمَلَنِی رَسولُ اللّهِ صلى اللّه علیه و آله بَینَ یَدَیهِ، وحَمَلَکَ أنتَ وَراءَهُ، ویَقولُ بَعضُهُم: أمَرَ أصحابَهُ أن یَحمِلوکَ وَراءَهُم؛۲۲ پیامبر صلی الله علیه و آله از سفری بازگشته بودند که کودکان، ایشان را دیدند. آن حضرت به خاطر بچهها توقّف کرده و از آنها خواستند تا از دوشش بالا بروند؛ پس بعضی از کودکان از آغوش آن حضرت و بعضی از پشت ایشان بالا رفتند؛ از اصحاب نیز خواستند تا کودکان را در آغوش بگیرند. پس از پایان بازی، بچهها به یکدیگر فخر فروشی کرده و میگفتند: رسول خدا مرا در آغوش خود گرفت، اما تو را بر پشت خویش سوار کرد. بعضی هم میگفتند: رسول خدا به اصحابش دستور داد تا تو را در پشتش سوار کند».
در زمان جنگ نیز سفارش کودکان و خردسالان را به اصحاب میکردند:
«وَ لَا تَقْتُلُوا شَیْخاً فَانِیاً وَ لَا صَبِیّاً وَ لَا امْرَأَه؛۲۳ پیران سالخورده و کودکان و زنان را نکشید».
سلام به کودکان
آن حضرت صلی الله علیه و آله هم چنین سلام کردن به کودکان را سنت خویش معرفی کرده و به انجام آن فرا میخواندند:
«وَ التَّسْلِیمُ عَلَى الصِّبْیَانِ لِتَکُونَ سُنَّهً مِنْ بَعْدِی؛۲۴ به کودکان سلام کنید تا بعد از من سنت شود».
شاد کردن کودکان
پیامبر صلوات الله علیه و آله پاداش شاد کردن کودکان را اینگونه میدانند:
«إنّ فی الجَنَّهِ دارا یقالُ لَها دارُ الفَرَحِ، لا یَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ الصِّبیانَ؛۲۵ همانا در بهشت سرایى است به نام «خانه شادی» که کسی به آن داخل نمیشود مگر شخصی که کودکان را شاد کند».
سالمندان
در فرهنگ دینی ما توجّه به سالمندان و عنایت به جایگاه و منزلت ایشان، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار میباشد. پیامبر صلی الله علیه و آله در بیانی رسا مقام سالمندان را در میان مردم، به جایگاه پیامبر در میان امتش تشبیه مینمایند:
«الشَّیْخُ فِی أَهْلِهِ کَالنَّبِیِّ فِی أُمَّتِه؛۲۶ کهنسال در میان خاندانش همانند پیامبر در میان امّت است».
و در بیانی دیگر در زمینه احترام و تکریم سالمندان میفرماید:
«مِنْ إِجَلَالِ اللَّهِ إِکْرَامُ ذِی الشَّیْبَهِ الْمُسْلِم؛۲۷ از بزرگی خداوند، اکرام سالخورده مسلمان است».
و پاداش تکریم سالمندان را، نجات از ترس روز قیامت عنوان مینمایند:
«مَنْ وَقَّرَ ذَا شَیْبَهٍ لِشَیْبَتِهِ آمَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَه؛۲۸ کسی که پیرِ مسلمانی را تجلیل نماید، خداوند او را از ترس روز قیامت ایمن میدارد».
بیماران
توجه و مراعات حال بیماران، به ویژه بیمارانی که از امکانات اولیه درمان محرومند و اطرافیان او قادر به پیگیری معالجهاش نیستند، از جمله وظایف دینی و انسانی میباشد که پاداشی عظیم برای آن در نظر گرفته شده است.
عیادت بیمار
امیرالمؤمنین علیه السلام از سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در زمینه عیادت بیماران، چنین نقل میکند:
«أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِعِیَادَهِ الْمَرِیض؛۲۹ رسول الله صلی الله علیه و آله، مرا امر به عیادت مریض کرد».
و در حدیثی دیگر در این رابطه از قول پیامبر صلی الله علیه و آله میفرمایند:
«یَا عَلِی! سِرْ مِیلًا عُدْ مَرِیضاً؛۳۰ ای علی، یک میل (دو کیلومتر) سفر کن و مریضی را عیادت نما».
در سیره آن حضرت صلوات الله علیه و آله آمده است، اگر مؤمنی را سه روز در مسجد مشاهده نمیکردند از وضعیتش سؤال میکردند و در صورت اطلاع از بیماریش به عیادت او میرفتند؛
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ إِذَا فَقَدَ الرَّجُلَ مِنْ إِخْوَانِهِ ثَلَاثَهَ أَیَّامٍ سَأَلَ عَنْهُ فَإِنْ کَانَ غَائِباً دَعَا لَهُ وَ إِنْ کَانَ شَاهِداً زَارَهُ وَ إِنْ کَانَ مَرِیضاً عَادَهُ؛۳۱ رسول اکرم صلى الله علیه وآله هرگاه یکى از اصحاب خود را سه روز نمىدید، از حال او جویا مىشد، آنگاه اگر در سفر بود، دعایش مىکرد و اگر در شهر بود، به دیدارش و اگر مریض بود، به عیادتش مىرفت».
ملاطفت نسبت به بیماران
پیامبر صلوات الله علیه و آله هیچگاه فردی را به سبب بیماری از خود دور نمیساختند:
«وَ رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ کَانَ یَطْعَمُ فَجَاءَ رَجُلٌ أَسْوَدُ بِهِ جُدَرِیٌّ قَدْ تَقَشَّرَ فَجَعَلَ لَا یَجْلِسُ إِلَى أَحَدٍ إِلَّا قَامَ مِنْ جَنْبِهِ فَأَجْلَسَهُ النَّبِیُّ ص إِلَى جَنْبِه؛۳۲ در یکی از روزهایی که رسول خدا صلی الله علیه و آله اطعام میدادند، مردی سیاه چهره و مبتلا به آبله (بیماری واگیر) با پوستی تاول زده، وارد مسجد شد. اما هنگامی که میخواست کنار کسی بنشیند، آن شخص از کنار او بلند میشد، پس پیامبر صلی الله علیه و آله او را کنار خود نشاندند».
همچنین انجام اموری را به هنگام ملاقات بیماران توصیه میکردند:
«مِنْ تَمَامِ عِیَادَهِ الْمَرِیضِ إِذَا دَخَلْتَ عَلَیْهِ أَنْ تَضَعَ یَدَکَ عَلَى رَأْسِهِ، وَ تَقُولَ: کَیْفَ أَصْبَحْتَ وَ کَیْفَ أَمْسَیْت؛۳۳ کمال عیادت مریض آن است که وقتی بر مریض وارد شدی، دست خود را بر سر او بگذاری و از او احوال پرسی نمایی که چگونه شب و روز را میگذرانی».
صبر جهت بهبودی
در حدیث ذیل نیز شاهد بیان حقی از حقوق شخص بیمار، توسط نبی مکرم صلوات الله علیه و آله میباشیم:
«حَقُّ الْمُسَافِرِ أَنْ یُقِیمَ عَلَیْهِ أَصْحَابُهُ إِذَا مَرِضَ ثَلَاثاً؛۳۴ حق مسافر است که اگر مریض شد، همراهانش تا سه روز توقف کنند».
مراقبت و پرستاری
همچنین نسبت به پرستاری از بیمار سفارش میکردند:
«وَ مَنْ قَامَ عَلَى مَرِیضٍ یَوْماً وَ لَیْلَهً، بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى مَعَ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ علیه السلام فَجَازَ عَلَى الصِّرَاطِ کَالْبَرْقِ اللَّامِع؛۳۵ کسی که یک روز و یک شب پرستاری بیماری را بر عهده گیرد، خداوند او را با ابراهیم خلیل علیه السلام محشور میکند؛ پس به مانند درخشش برقی از صراط عبور میکند».
تأمین هزینه درمان
از جمله وظایف مسلمان نسبت به بیماران، کمک به تأمین هزینههای درمانی فرد بیمار میباشد؛ اگر چه این کار در گام نخست، وظیفه دولت و حکومت اسلامی است، اما کسانی که دارای تمکّن مالی هستند نیز باید به کمک بیماران محتاج و خانوادههای آنان بشتابند و بدانند اجر و پاداش بزرگی در پیشگاه خداوند برای ایشان خواهد بود؛ چنانچه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمودند:
«وَ مَنْ سَعَى لِمَرِیضٍ فِی حَاجَتِهِ فَقَضَاهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ کَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّه؛۳۶ هرکس برای برآوردن نیاز بیماری بکوشد و آن را برطرف سازد، همانند روزی که از مادر متولد شده، از گناهان خود خارج خواهد شد».
آسیب دیدگان از حوادث
از دیگر گروههایی که رسول خدا صلوات الله علیه و آله توجه ویژهای به آنان داشتند و اصحاب را به کمک و دست گیری از ایشان فرا میخواندند، آسیب دیدگان حوادث بودهاند.
ایشان ضمن توصیه و سفارش به یاری و کمک انسانهایی که در زندگی دچار مشکلی همچون آتش سوزی، سیل و … میگردند، میفرمایند:
«مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَهَ مَاءٍ أَوْ نَارٍ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّهُ؛۳۷ هرکس خطر سیل و آتش سوزی را از مسلمانان باز دارد، بهشت بر او واجب میگردد».
معلولین جسمی
آن حضرت صلی الله علیه و آله پاداش دستگیری و کمک به معلولین جسمی را بسیار زیاد میدانند:
«مَنْ قَادَ ضَرِیراً أَرْبَعِینَ خُطْوَهً عَلَى أَرْضٍ سَهْلَهٍ لَا یَفِی بِقَدْرِ إِبْرَهٍ مِنْ جَمِیعِهِ طِلَاعُ الْأَرْضِ ذَهَباً فَإِنْ کَانَ فِیمَا قَادَهُ مَهْلَکَهٌ جَوَّزَهُ عَنْهَا وَجَدَ ذَلِکَ فِی مِیزَانِ حَسَنَاتِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَوْسَع مِنَ الدُّنْیَا مِائَهَ أَلْفِ مَرَّه؛۳۸ هرکس نابینایى را در دشتى چهل قدم راه برد، اگر همه زمین پر از طلا گردد، [و به او داده شود] به اندازه سوزنى از پاداش این کار او داده نشده است و چنانچه او را از خطرى که بر سر راهش قرار داشته باشد بگذراند، روز قیامت این کار در ترازوى حسنات او صد هزار بار بزرگتر از دنیا باشد».
کارگران و زیر دستان
احترام به زیردستان اعم از غلامان و کنیزان، از ویژگیهای رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده است؛ انس بن مالک در مورد این صفت ممتاز رسول خدا صلی الله علیه و آله اینگونه میگوید:
«خَدَمْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَشْرَ سِنِینَ، فَمَا قَالَ لِی أُفٍّ قَطُّ وَ مَا قَالَ لِشَیْءٍ صَنَعْتُهُ، لِمَ صَنَعْتَهُ، وَلا لِشَیْءٍ تَرَکْتُه، لِمَ تَرَکْتَهُ؟؛ من ده سال به رسول خدا صلى الله علیه وآله خدمت کردم، به خدا سوگند، هرگز «أُفّ» به من نگفت و هرگاه کارى انجام مىدادم، نمىگفت چرا آن را انجام دادى؟ و براى کارى که انجام نمیدادم، نمىفرمود چرا انجام ندادى».
این صحابی همچنین در نقلی دیگر میگوید:
«و الّذی بعثه بالحقّ ما قال لی فی شیء کرهه: لم فعلته؟ و لا لامنی أحد من أهله إلّا قال: دعوه إنّما کان هذا بکتاب و قدر؛۳۹ قسم به کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله را به حق بر انگیخت، پیامبر در مورد چیزی که دوست نداشت، نمیگفت: چرا انجام دادی و اگر خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله من را سرزنش میکردند، ایشان از من دفاع میکرد و میفرمود: رهایش کنید؛ مقدّر ما همین بوده است، برای چه او را سرزنش میکنید».
- فضائل الخمسه من الصحاح السته، ج۱، ص۱۲۴
- مکارم الأخلاق، ص۱۴۹
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۱۶، ص۳۰۲
- الکافی، ج۲، ص۲۶۲
- بحار الأنوار، ج۱۷، ص۴۱
- الحیاه / ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۸۰
- بحار الأنوار، ج۱۹، ص۱۲۱
- کهف/۲۸
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۷۱۸
- بحار الأنوار، ج۶۹، ص۴۹
- ضحی/۶
- ضحی/۹
- انعام/۱۵۲
- بقره/۲۲۰
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۲، ص۴۷۴
- تفسیر القمی، ج۲، ص۷
- کنزالعمال ج۱۲، ص۴۱۹، حدیث۳۵۴۶۴
- بحار الأنوار، ج۲۱، ص۵۶
- شمسالدین، اخلاق اسلامی، ص۳۰
- الأمالی( للصدوق)، ص۹۳
- المحجه البیضاء، جلد۳، ص۳۶۵
- المحجه البیضاء، جلد۳، ص۳۶۶
- المحاسن، ج۲، ص۳۵۵
- أمالی الصدوق،ص۷۲
- کنز العمّال، ج۳، ص۱۷۰، ح۶۰۰۹
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۳۷
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۳۷
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۳۷
- روضه الواعظین و بصیره المتعظی، ج۲، ص۳۸۸
- من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۱
- مکارم الأخلاق، ص۱۹
- مجموعه ورام، ج۱، ص۲۰۱
- الأمالی (للطوسی)، ص۶۳۹
- الکافی، ج۲، ص۶۶۹
- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۸۹
- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص۲۸۹
- وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۴۲
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۱۵و۱۶
- المحجه البیضاء، جلد۴، ص۱۲۹
۳۴. اصل خیرخواهی
از ویژگیهای برجسته انسان مؤمن در قبال دیگران، نصیحت و خیرخواهی است که با وجود تأکید فراوان آیات و روایات، متأسفانه کمتر به آن پرداخته شده است. بر طبق این اصل، مؤمنین همواره باید خیرخواه برادر مؤمن خویش باشند و تلاش نمایند تا او را از خطراتی که تهدیدش میکند، دور نمایند؛ و اگر در این مسیر مجبور به پند و اندرز و یا نقد برادر خویش گردیدند، هیچگاه از بین بردن حرمت و آبروی او را قصد ننمایند. در طرف مقابل نیز، کسی که مورد خیرخواهی و نصیحت قرار میگیرد، وظیفه دارد، خیرخواهی برادر مؤمنش را بپذیرد و از نقد دلسوزانه او استقبال نماید و آن را هدیهای از جانب برادرش دانسته و با روی خوش دریافت کند؛ چنانچه امام صادق علیه السلام فرمود:
«أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَى إِلَیَّ عُیُوبِی؛۱ بهترین دوستانم آن کسى است که عیبهایم را دوستانه به من هدیه دهد».
جایگاه خیرخواهی در بیان پیامبر(ص)
رسول خدا صلی الله علیه و آله در باب اهمیت نصیحت و خیرخواهی مشفقانه میفرماید:
«مَنْ لا یَهْتَمُّ بِأَمْرِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ، وَمَنْ لا یُصْبِحُ وَیُمْسِی نَاصِحًا لِلَّهِ وَلِرَسُولِهِ وَلِکِتَابِهِ وَلإِمَامِهِ وَلِعَامَّهِ الْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ؛۲ هرکه به امر مسلمانان اهتمام نورزد، از آنان نیست و هرکه در حال نصیحت و خیرخواهی نسبت به خدا و رسول و کتاب و پیشوایش و عموم مسلمانان صبح و شام نکند، از آنان نیست».
و بهشت را پاداش نصیحت دلسوزانه میدانند:
«مَنْ یَضْمَنْ لِی خَمْساً أَضْمَنْ لَهُ الْجَنَّهَ قِیلَ وَ مَا هِیَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ النَّصِیحَهُ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ النَّصِیحَهُ لِرَسُولِهِ وَ النَّصِیحَهُ لِکِتَابِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَهُ لِدِینِ اللَّهِ وَ النَّصِیحَهُ لِجَمَاعَهِ الْمُسْلِمِین؛۳ هرکه پنج چیز را برای من ضمانت کند، من بهشت را برای او ضمانت میکنم. عرض شد: آنها چیست؟ فرمود: نصیحت خدا، نصیحت فرستادهاش، نصیحت کتاب خدا، نصیحت دین خدا و نصیحت جماعت مسلمانان».
نشانههای فرد خیرخواه
آن حضرت صلوات الله علیه و آله در بیانی ارزشمند، ویژگیها و صفات انسان خیرخواه را اینگونه بیان میکنند تا مرز نصیحت مشفقانه از غیر آن، کاملاً مشخص باشد:
«وَ أَمَّا عَلَامَهُ النَّاصِحِ فَأَرْبَعَهٌ یَقْضِی بِالْحَقِّ وَ یُعْطِی الْحَقَّ مِنْ نَفْسِهِ وَ یَرْضَى لِلنَّاسِ مَا یَرْضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ لَا یَعْتَدِی عَلَى أَحَد؛۴ امّا نشانه ناصح و خیرخواه چهار چیز است: به حق داوری و حکم میکند و خود نیز حق را مراعات میکند و به حق رفتار میکند و آنچه برای خود میپسندد، برای مردم نیز بپسندد و نسبت به هیچکس تعدّی و تجاوز روا نمیدارد».
از نشانههای مهم شخص خیرخواه، دلسوزی و تلاش، جهت نجات افراد از گمراهی و سقوط میباشد؛ کاری که انبیاء الهی در قبال بشریت انجام داده و توان خود را برای رهانیدن ایشان از جهل و نادانی و هدایت به صراط مستقیم به کار گرفتند که در آیات متعددی از قرآن کریم وارد گردیده است.
خیرخواهی در ضمن تذکر و انتقاد
در سیره نبوی شاهد نمونههای فراوانی از تلاش حضرت، جهت جلوگیری و اصلاح خطایا و اشتباهات یاران خود هستیم؛ آن بزرگوار هرجا احساس میکردند، تذکّر یا نقدی خیرخواهانه لازم است، دریغ نمیداشتند و اصحاب نیز آن را میپذیرفتند.
خیرخواهی نسبت به تارکین دنیا
عثمان بن مظعون که از اصحاب خاص و مورد علاقه حضرت صلوات الله علیه و آله بود، به واسطه عشق به راز و نیاز با معبود، مسیر بی اعتنایی به دنیا را اختیار نمود و از همسر و زندگی فاصله گرفته و به عبادت مشغول گردید؛ البته مرگ فرزندش نیز در این گرایش و انتخاب، تأثیر داشت. تا این که همسرش به عنوان شکایت، به پیغمبر صلی الله علیه و آله خبر داد، عثمان روزها روزه گرفته و شبها به شب زندهداری میپردازد. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی از کار عثمان بن مظعون مطلع شدند به دیدن او رفته و فرمودند:
«یَا عُثْمَانُ! إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّهَ إِنَّمَا رَهْبَانِیَّهُ أُمَّتِی الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّه؛۵ اى عثمان! خداوند متعال رهبانیت را براى امت من قرار نداده است. رهبانیت امّت من، جهاد در راه خداست».
امیرالمؤمنین علیه السلام نیز نمونهای دیگر از نکوهش رسول خدا صلی الله علیه و آله نسبت به افرادی که مسیر رهبانیت و ترک فعالیتهای دنیوی را برگزیده بودند را اینگونه نقل نموده است:
«اِنَّ جَمَاعَهً مِنَ الصَّحَابَهِ کَانُوا حَرَّمُوا عَلَی أنْفُسِهِمُ النِّسَاءَ وَ الْإِفْطَارَ بِالنَّهَارِ وَ النَّوْمَ بِاللَّیْلِ فَأخْبَرَتْ اُمُّ سَلَمَهَ رَسُولَ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ فَخَرَجَ إِلَی أصْحَابِهِ فَقَالَ: «أ تَرْغَبُونَ عَنِ النِّسَاءِ؟ إِنِّی آتِی النِّسَاءَ وَ آکُلُ بِالنَّهَارِ وَ أنَامُ بِاللَّیْلِ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی؛۶ گروهی از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله همبستر شدن با زنان، غذا خوردن در روز و خوابیدن در شب را بر خود حرام کرده بودند. ام سلمه این خبر را به پیامبر صلی الله علیه و آله رسانید. حضرت به نزد اصحاب آمده و فرمودند: «آیا به زنان بیرغبتید؟ در صورتی که من با زنان مجامعت میکنم و روز غذا میخورم و شب میخوابم. پس هرکس از سنت من روی گردان شود از من نیست».
خیرخواهی در حق بلال حبشی
مورد دیگری از خیرخواهی آن حضرت، انتقاد و تذکری است که به بلال دادهاند. در یکی از جنگهای مسلمانان با مشرکین، بلال حبشی مأمور گردید تا زنان اسیر شده را به پشت جبهه منتقل کند، اما کاری کرد که ناراحتی پیامبر صلی الله علیه و آله را موجب گردید. او زنان اسیر شده را از کنار بدن کشتگانی عبور داد که پدران، شوهران، برادران و یا فرزندان آنها بودند، بهگونهای که وقتی چشم اینها به بدن عزیزانشان افتاد، فریادشان بلند شده و با صدای بلند گریه کردند. وقتی خبر این اتفاق به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، حضرت بلال را خواسته و فرمودند:
«أَ نُزِعَتْ مِنْکَ الرَّحْمَهُ یَا بِلَالُ حَیْثُ تَمُرُّ بِامْرَأَتَیْنِ عَلَى قَتْلَى رِجَالِهِمَا؟؛۷. آیا مهر و محبت و عاطفه از وجود تو رخت بر بسته است که دو زن را از کنار کشتهشدگان شان عبور مىدهى؟«.
تشکیل پایگاه اجتماع مسلمانان، اقدامی خیرخواهانه
آنچه در ادامه میآید را میتوان نمونهای از خیرخواهی عملی پیامبر صلی الله علیه و آله برشمرد؛ کاری که به منظور ایجاد وحدت مسلمانان و دوری از تفرقه و جدایی بدان اقدام نمودند و در مسیر شکلگیری و برپایی آن زحمات فراوانی را متحمل گردیدند؛ این کار بسیار بزرگ، ایجاد مرکز و کانون وحدت مسلمانان به نام مسجد بود که قرار دادن افراد در صف واحد را دنبال مینمود.
هر انسان منصفی اگر نگاهی گذرا به سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و نقش ایشان در تأسیس و تقویت این کانون و حضور فعّال حضرت در آن داشته باشد، به روشنی میزان عشق و علاقه ایشان به وحدت و جماعت مسلمین را در مییابد؛ تا آنجا که علاوه بر تأکید و تشویق به لزوم حضور در جماعت مسلمانان، نسبت به کسانی که در مسجد حضور پیدا نمیکردند و خود را از اجتماع مسلمانان جدا میساختند، زبان به تهدید میگشایند؛ امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل میکنند:
«لَا صَلَاهَ لِمَنْ لَا یُصَلِّی فِی الْمَسْجِدِ مَعَ الْمُسْلِمِینَ إِلَّا مِنْ عِلَّهٍ وَ لَا غِیبَهَ إِلَّا لِمَنْ صَلَّى فِی بَیْتِهِ وَ رَغِبَ عَنْ جَمَاعَتِنَا وَ مَنْ رَغِبَ عَنْ جَمَاعَهِ الْمُسْلِمِینَ سَقَطَتْ عَدَالَتُهُ وَ وَجَبَ هِجْرَانُهُ وَ إِنْ رُفِعَ إِلَى إِمَامِ الْمُسْلِمِینَ أَنْذَرَهُ وَ حَذَّرَهُ وَ مَنْ لَزِمَ جَمَاعَهَ الْمُسْلِمِینَ حَرُمَتْ عَلَیْهِمْ غِیبَتُهُ وَ ثَبَتَتْ عَدَالَتُهُ؛۸ کسی که بدون علت با مسلمانان در مسجد نماز نمیخواند، نماز ندارد. کسی که در خانهاش نماز میخواند و از جماعت اعراض میکند، غیبت ندارد. کسی که از جماعت مسلمین اعراض کرده است، عدالتش ساقط و جدا شدن از او واجب است و اگر پیش امام برده شود، امام او را انذار میکند و از شرکت نکردن در نماز جماعت برحذر میدارد و هرکس ملازم جماعت مسلمین شود، غیبت او حرام و عدالتش ثابت است».
همچنین آن امام همام علیه آلاف التحیۀ و الثناء در بیانی دیگر میفرمایند:
«إِنَّ أُنَاساً کَانُوا عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ أَبْطَئُوا عَنِ الصَّلَاهِ فِی الْمَسْجِدِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ لَیُوشِکُ قَوْمٌ یَدَعُونَ الصَّلَاهَ فِی الْمَسْجِدِ أَنْ نَأْمُرَ بِحَطَبٍ فَیُوضَعَ عَلَى أَبْوَابِهِمْ فَتُوقَدَ عَلَیْهِمْ نَارٌ فَتُحْرَقَ عَلَیْهِمْ بُیُوتُهُم؛۹ در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله، بعضى از مردم نسبت به نماز خواندن در مسجد کندى و کاهلى مىنمودند. پیامبر خدا گفتند: نزدیک است که فرمان دهم تا بر در خانه کسانى که از نماز خواندن در مسجد خوددارى مىکنند، هیزم بریزند و آن را آتش زنند تا خانههایشان بر سرشان بسوزد».
پیامبر صلوات الله علیه و آله حتی نماز جماعت را از فرد نابینا ساقط نمیدانستند. امام صادق علیه السلام در این زمینه نیز میفرماید:
«هَمَّ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ بِإِحْرَاقِ قَوْمٍ فِی مَنَازِلِهِمْ کَانُوا یُصَلُّونَ فِی مَنَازِلِهِمْ وَ لَا یُصَلُّونَ الْجَمَاعَهَ فَأَتَاهُ رَجُلٌ أَعْمَى فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّی ضَرِیرُ الْبَصَرِ وَ رُبَّمَا أَسْمَعُ النِّدَاءَ وَ لَا أَجِدُ مَنْ یَقُودُنِی إِلَى الْجَمَاعَهِ وَ الصَّلَاهِ مَعَکَ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص شُدَّ مِنْ مَنْزِلِکَ إِلَى الْمَسْجِدِ حَبْلًا وَ احْضُرِ الْجَمَاعَه؛۱۰ پیامبر صلی الله علیه و آله آهنگ آن کرد، گروهی که نماز را در خانه مىگذاشتند و به مسجد نمىآمدند را در منازل شان بسوزاند؛ پس مرد کورى نزد ایشان آمد و گفت: اى پیامبر خدا، من کورم و بسیار مىشود که بانگ نماز را مىشنوم ولى کسى را نمىیابم که مرا به مسجد رهبرى کند تا با شما نماز بخوانم. پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: ریسمانى از خانهات به مسجد بکش و در نماز جماعت حاضر شو».
انتقاد به جهت سرپیچی از دستور
البته گاهی نیز به انتقاد و سرزنش روی میآوردند که در این باره به دو مورد اشاره میگردد:
در مسیر جنگ تبوک
در هنگام حرکت سپاه اسلام به سمت غزوه تبوک، مسلمانان روزه داشتند؛ اما هنگام خارج شدن از مدینه و گذشتن از حد ترخص، حضرت روزه خود را افطار کرده و از مسلمانان نیز خواستند تا روزه خویش را افطار کنند؛ بعضی از اصحاب گفتند: نه، ما تا مغرب صبر میکنیم و بعد افطار خواهیم کرد تا اجر بیشتری نصیبمان شود. پیامبر صلی الله علیه و آله نیز آنها را عصیانگر و نافرمان خواندند.
امام جواد علیه السلام در همین زمینه میفرماید:
«سَمَّى رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قَوْماً صَامُوا حِینَ أَفْطَرَ وَ قَصَّرَ الْعُصَاهَ قَالَ وَ هُمُ الْعُصَاهُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَه؛۱۱ رسول خدا صلی الله علیه وآله گروهى را که روزه گرفتند در حالى که او افطار کرده و نماز را کوتاه خوانده بود، عصیانگر نامید و فرمود: اینها تا روز قیامت عصیانگرند».
در جریان فتح مکه
در جریان فتح مکه نیز شاهد برخورد حضرت نسبت به عملکرد برخی از اصحاب هستیم. در این جنگ مهم و سرنوشت ساز، خالد بن ولید در حالی که پرچم مسلمانان را به دست داشت، فریاد میزد:
«اَلیَومُ یَومُ المَلحَمَه؛۱۲ امروز روز انتقام است».
پیامبر صلی الله علیه و آله، امیرالمؤمنین علیه السلام را فرستادند تا پرچم را از دست او بگیرد و بگوید:
«اَلیَومُ یَومُ المَرحَمَه؛۱۳ امروز، روز مهربانی و رحمت است».
۳۵. اصل عفو و گذشت
شاید در هیچ مکتبی به اندازه دین جاودانه اسلام، بر گذشت و عفو سفارش و تأکید نشده باشد؛ خصلتی که قرآن کریم آنرا از ویژگیهای مؤمنان بیان نموده است:
«وَالْکَاظِمِینَ الْغَیْظَ وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛۱۴ و خشم خود را فرو مىبرند و از مردم درمىگذرند و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».
اگر در این خصوص به سیره گفتاری و عملی پیامبر صلی الله علیه و آله نیز بنگریم، به سفارشات فراوانی برمیخوریم که نشان از اهمیت و ارزش والای این خصیصه دارد. همچنین در سیره معصومین علیهم السلام در این زمینه داستانها و حکایات بسیاری وجود دارد که اگر نبود قصد ما در این نوشتار بر پرداختن به سیره نبوی، میباید صفحات متعددی را تنها به همین موضوع اختصاص میدادیم.
گذشت و عفو، سیره پیامبر(ص)
اگرچه هیچ فردی در دوران زندگی خویش به اندازه رسول اکرم صلی الله علیه و آله مورد اهانت، جسارت و آزار اطرافیان واقع نگردید؛ چنانچه خود فرمودند:
«مَا أوذِیَ نَبِیٌ مِثلَ مَا أوذِیت؛۱۵ هیچیک از انبیا، همچون من اذیت نشدند».
اما در مسائلی که مربوط به شخص ایشان بود، هرگز از کسی انتقام نگرفتند؛
«اَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ لَمْ یَنْتَقِمْ لِنَفْسِهِ مِنْ أَحَدٍ قَطُّ بَلْ کَانَ یَعْفُو وَ یَصْفَح؛۱۶ پیامبر صلی الله علیه و آله، هرگز انتقام جو نبودند و برای امور شخصی خویش هرگز انتقام نمیگرفتند، بلکه عفو و گذشت میکردند».
دلیل اینگونه برخورد و رفتار نیز به جهت انطباق سیره ایشان با قرآن کریم میباشد:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ خُلقُهُ الْقُرْآن؛۱۷ اخلاق و رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله، قرآن بود».
و نیز دستور خداوند متعال به پیامبر صلوات الله علیه و آله:
«وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛۱۸ و به [کار] پسندیده فرمان ده و از نادانان رخ برتاب».
صفتی که در بیان آن حضرت، به عنوان بهترین ویژگیها معرفی گردیده است:
«أَلَا أَدُلُّکُمْ عَلَى خَیْرِ أَخْلَاقِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ؟ تَصِلُ مَنْ قَطَعَکَ وَ تُعْطِی مَنْ حَرَمَکَ وَ تَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَک؛۱۹ آیا شما را راهنمایی نکنم بر بهترین اخلاق در دنیا و آخرت؟ این که به کسی که از تو بریده است، بپیوندی و عطا کنی به کسی که تو را محروم کرده و ببخشی کسی را که به تو ظلم کرده است».
خصیصهای که امام صادق علیه السلام آن را از سنن انبیاء الهی میدانند:
«الْعَفْوُ عِنْدَ الْقُدْرَهِ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ وَ الْمُتَّقِین؛۲۰ گذشت هنگام قدرت، از سنتهای پیامبران و پرهیزکاران است».
البته بدیهی است، کسی میتواند متخلق به این ویژگی و خصلت حسنه باشد که بر نفس خویش امیر گردد و پا روی خواستههای نفسانی گذارده و ریاضات فراوانی را تحمل نماید.
گذشت نسبت به صفوان بن امیه
«شرائط برای صفوان بن امیّه که از دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله بود چنان سخت و دشوار شد که تصمیم به خودکشی و انداختن خود به دریا گرفت. در این وضعیت پسر عمه اش، عمیر بن وهب خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و عرضه داشت که صفوان با این که از بزرگان قوم خود میباشد، از بستگانش فرار کرده و قصد دارد خود را به دریا بیندازد. ای رسول خدا، به او تأمین جانی دهید، زیرا سرخ و سیاه در پناه شما در امنیتند. پیامبر فرمود: نزد پسرعمهات بشتاب و به او بگو: کسی متعرضش نخواهد شد و در امنیت خواهد بود. عمیر بن وهب عرضه داشت: نشانهای به من دهید تا باور کند و مطمئن شود. پیامبر صلی الله علیه و آله عمامه خویش را به او دادند. هنگامی که عمیر به نزد صفوان بن امیه رسید، به او گفت: من از پیش کسی میآیم که برترین مردم و نیکوترین و داناترین آنهاست؛ او پسر عموی توست و عزت او، عزت توست و شرافت و بزرگی او بزرگی توست و قدرت او قدرت توست. صفوان در جواب گفت: من بر جانم از او میترسم. عمیر گفت: او بردبارتر از آن است که تو میشناسی. نشانه کرامت و بزرگواری اش، عمامه اوست که امان است.…. عمیر به خدمت پیامبر آمد و عرضه داشت: صفوان از من دو ماه مهلت خواسته است. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: من به او چهار ماه مهلت میدهم. صفوان پس از این ماجرا مسلمان شد و این کرامت و گذشت، باعث گردید، اسلامش نیکو باشد؛۲۱
گذشت نسبت به مرد اعرابی
«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ إِنَّ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَدْرَکَهُ أَعْرَابِیٌّ فَأَخَذَ بِرِدَائِهِ فَجَبَذَهُ جَبْذَهً شَدِیدَهً حَتَّى نَظَرْتُ إِلَى صَفْحَهِ عُنُقِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ قَدْ أَثَّرَتْ بِهَا حَاشِیَهُ الرِّدَاءِ مِنْ شِدَّهِ جَبْذَتِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا مُحَمَّدُ مُرْ لِی مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی عِنْدَکَ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَضَحِکَ وَ أَمَرَ لَهُ بِعَطَاء؛۲۲ انس بن مالک – که توفیق خدمت در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله را داشته است – نقل میکند: بیابان نشینی به پیامبر رسید و به گونهای عبای پیامبر را گرفته و کشید که زبری حاشیه عبا بر گردن پیامبر صلی الله علیه و آله اثر گذاشت. سپس به پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشت: بر شتر من از این اموال بار کن که این مال خداست، نه مال تو و نه مال پدر تو. پیامبر صلی الله علیه و آله متوجه او شده، پس خندیدند و دستور دادند که به آن مرد کمک کنند».
گذشت نسبت به مالک بن عوف
مالک بن عوف، خصیصه گذشت و چشم پوشی حضرت صلوات الله علیه و آله را اینگونه در قالب شعر بیان نموده است:
«وَ قَالَ مالِکُ بنِ عَوف حینَ أَسلَمَ وَ هُوَ الّذی جَمَعَ هَوازن لِحَربِ رَسُولُ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلیهِ وَ آلِهِ وَ سَلّم فَأخَذَ مالَه وَ أسَرَ أهلَه فی الأسارى فَلَحِقَ بِرَسُولِ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلیهِ وَ آلِه وَ سَلّم فَرَدّ عَلیهِ مالَه وَ أهلَه وَ أعطاهُ مِائه مِنَ الإبِلِ فَأسلَمَ وَ حَسُنَ إسلامُهُ وَ قالَ:
مَا إنْ رَأَیْتُ وَلَا سَمِعْتُ بِمِثْلِهِ فِی النّاسِ کُلُهُم بِمِثلِ مُحَمّد؛۲۳ مالک بن عوف – او کسی است که قبیله هوازن را برای جنگ با رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع کرد، اما در جنگ اموالش به غنیمت گرفته شد و خانوادهاش به اسارت در آمدند. وقتی خدمت حضرت رسید، پیامبر صلی الله علیه و آله خانواده او را آزاد کرده، اموالش را پس داده و صد شتر نیز به او عنایت فرمود. او هم اسلام آورد و خوب مسلمانی شد. وقتی که اسلام آورد، شعری [با این مضامین] سرود:
من هرگز در بین تمام مردم جهان، مانند محمد صلی الله علیه وآله، نه کسی را دیدهام و نه شنیدهام».
گذشت نسبت به مرد یهودی
امیرالمؤمنین علیه السلام نمونهای از گذشت حضرت را، اینگونه بیان میفرماید:
«إِنَّ یَهُودِیّاً کَانَ لَهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَنَانِیرُ فَتَقَاضَاهُ فَقَالَ لَهُ: یَا یَهُودِیُّ! مَا عِنْدِی مَا أُعْطِیکَ فَقَالَ: فَإِنِّی لَا أُفَارِقُکَ یَا مُحَمَّدُ، حَتَّى تَقْضِیَنِی فَقَالَ: إِذاً أَجْلِسُ مَعَکَ فَجَلَسَ مَعَهُ حَتَّى صَلَّى فِی ذَلِکَ الْمَوْضِعِ الظُّهْرَ وَ الْعَصْرَ وَ الْمَغْرِبَ وَ الْعِشَاءَ الْآخِرَهَ وَ الْغَدَاهَ وَ کَانَ أَصْحَابُ رَسُولِ اللَّهِ ص یَتَهَدَّدُونَهُ وَ یَتَوَاعَدُونَهُ فَنَظَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَیْهِمْ فَقَالَ: مَا الَّذِی تَصْنَعُونَ بِهِ فَقَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ! یَهُودِیٌّ یَحْبِسُکَ فَقَالَ صل الله علیه و آله: لَمْ یَبْعَثْنِی رَبِّی عَزَّ وَ جَلَّ بِأَنْ أَظْلِمَ مُعَاهَداً وَ لَا غَیْرَهُ فَلَمَّا عَلَا النَّهَارُ قَالَ: الْیَهُودِیُّ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ شَطْرُ مَالِی فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمَا وَ اللَّهِ مَا فَعَلْتُ بِکَ الَّذِی فَعَلْتُ إِلَّا لِأَنْظُرَ إِلَى نَعْتِکَ فِی التَّوْرَاهِ فَإِنِّی قَرَأْتُ نَعْتَکَ فِی التَّوْرَاهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ مَوْلِدُهُ بِمَکَّه وَ مُهَاجَرُهُ بِطَیْبَهَ وَ لَیْسَ بِفَظٍّ وَ لَا غَلِیظٍ وَ لَا سَخَّابٍ وَ لَا مُتَزَیِّنٍ بِالْفُحْشِ وَ لَا قَوْلِ الْخَنَاء؛۲۴ مردی یهودی که از پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری پول طلب داشت به ایشان مراجعه کرده و گفت: تو بدهکاری و باید قرض خود را پرداخت نمایی. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: اکنون نزد من چیزی نیست که به تو پرداخت نمایم. مرد یهودی گفت: تو را رها نمیکنم تا بدهکاریات را پرداخت نمایی. همینجا میمانم تا پولم را بدهی و با پیامبر نشست تا جایی که آن حضرت صلی الله علیه و آله نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا اقامه کردند؛ از طرفی اصحاب حضرت، این یهودی را تهدید کرده و میترساندند. رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنان نگریسته و فرمودند: با او چه کار دارید؟ عرض کردند: ای رسول خدا، یک فرد یهودی شما را حبس کرده است. فرمود: پروردگارم مرا مبعوث نکرده است که به کسی چه اهل ذمه باشد یا غیر او، ستم کنم. سرانجام وقتی روز بالا آمد، مرد یهودی گفت: گواهی میدهم خدایی جز خدای یگانه نیست و گواهی میدهم که محمد، بنده و رسول خداست و این که نیمی از مالم در راه خدا باشد. به خدا، من با تو این چنین نکردم، مگر این که به ویژگی تو که در تورات آمده است، بنگرم. من ویژگی تو را در تورات چنین خواندم: محمد، پسر عبدالله است؛ مکان تولدش مکه و مکان هجرتش مدینه. نه تندخوست و نه سنگدل و نه پرخاشگر و نه بدزبان».
گذشت و عفو کنیز
امام صادق علیه السلام نیز میفرماید:
«پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد نشسته بود. کنیزی سه بار خدمت پیامبر صلوات الله علیه و آله آمد و دستش را به عبای پیامبر زد و رفت. وقتی برای بار چهارم آمد، نخی از عبای پیامبرصلی الله علیه و آله را گرفت و از مسجد بیرون رفت. اصحاب به کنیز گفتند: چرا این کار را کردی؟ گفت: کسی از خانوادهای که در آن هستم مریض است؛ به من گفتهاند: به مسجد برو و رشتهای از عبای پیامبر صلی الله علیه و آله را جهت شفای بیمار، بگیر و بیاور. اصحاب به محضر پیامبر عرضه داشتند: او را طرد کن. فرمود: با او کاری نداشته باشید».۲۵
- الإختصاص، ص۲۴۰
- مکاتیب الرسول صلى الله علیه و آله و سلم، ج۲، ص۶۲۵
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۶۵
- تحف العقول، ص۲۰
- سفینه البحار، ج۳، ص۴۲۷
- سنن النبی، ص۱۴۷
- بحار الأنوار، ج۲۱، ص۵
- وسائل الشیعه، ج۸، ص۳۱۷
- وسائل الشیعه، ج۸، ص۲۹۳
- وسائل الشیعه، ج۸، ص۲۹۳
- من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۱۴۱
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۲
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۷، ص۲۷۲
- آل عمران/۱۳۴
- بحار الأنوار، ج۳۹، ص۵۶
- مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج۹، ص۷
- مجموعه ورام، ج۱، ص۸۹
- اعراف/۱۹۹
- الکافی، ج۲، ص۱۰۷
- بحار الأنوار، ج۶۸، ص۴۲۳
- مغازی، ترجمه، ج۲، ص۶۵۳
- مکارم الأخلاق، ص۱۷
- سفینه البحار، ج۲، ص۶۸۷
- بحار الأنوار، ج۱۶، ص۲۱۶
- بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۶۴
۳۶. اصل نظارت همگانی
تشویق به انجام خوبیها و جلوگیری از بدیها از اصول خلل ناپذیر دین مبین اسلام میباشد که با عنوان امر به معروف و نهی از منکر مطرح گردیده است؛ موضوعی که در دهها آیه از قرآن کریم و نیز صدها روایت پیامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله و ائمه معصومین علیهم السّلام مورد تأکید واقع شده است. دو فریضهای که بر اساس آن افراد جامعه در برابر یکدیگر از حق ولایت برخوردار میباشند و مسئولیت دارند تا با تواصی یکدیگر، خود، خانواده و اطرافیان خویش را از حرکت در مسیر تباهی و سقوط بازداشته و نجات بخشند:
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ؛۱ و مردان و زنان با ایمان دوستان یکدیگرند که به کارهاى پسندیده وا مىدارند و از کارهاى ناپسند بازمىدارند».
امر مهمی که از وظایف متقابل دولت و ملت به شمار میرود و مسئولین در نظام اسلامی مکلف به انجام آن هستند؛ مردم نیز باید نسبت به انجام آن در حق حاکمان اقدام نمایند که بحث مبسوط آن در منابع روایی و فقهی، ذیل عنوان «النصیحۀ لائمۀ المسلمین» آمده است. مسئولیتی سنگین و خطیر که سالار شهیدان حضرت حسین بن علی علیهما السّلام را وادار به قیام و انجام آن میسازد و در این راه جان خویش و عزیزانش را نثار میکند.
«إنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَر؛۲ من برای اصلاح امت جدم رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله قیام کردم؛ میخواهم امر به معروف و نهی از منکر نمایم».
از یک طرف وجود سفارش و تأکید نسبت به انجام امر به معروف و نهی از منکر و از جهت دیگر مذمت و سرزنش اشخاصی که در مقابل شکل گیری مفاسد در جامعه، بی تفاوت هستند، انسان را به اهمیت موضوع واقف و ملزم به بحث و اقدام پیرامون آن می سازد.
در تعابیر دینی تارک امر به معروف و نهی از منکر به مانند کسی است که با جمعی سوار بر کشتی شده است؛ اما هنگامی که کشتی در وسط دریا قرار میگیرد، مشاهده میکند شخصی تبری را برداشته و به سوراخ کردن قسمتی از آن مشغول شده است و ادعایش نیز این است که در سهم خودم تصرف کردهام. بدیهی است اگر فرد یا افرادی که شاهد و ناظر صحنه هستند، جلوی او را نگیرند و او را از عمل خطرناک خویش باز ندارند، طولی نخواهد کشید که آب دریا به داخل کشتی نفوذ کرده و همگی مسافران غرق میشوند.
در این زمینه هشدار پیامبر صلّى اللّه علیه و آله به کسانی که به واسطه ترک امر به معروف و نهی از منکر موجب گسترش فساد در جامعه میگردند، حقیقتاً درس آموز است:
«کَیْفَ بِکُمْ إِذَا فَسَدَتْ نِسَاؤُکُمْ وَ فَسَقَ شَبَابُکُمْ وَ لَمْ تَأْمُرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ لَمْ تَنْهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ فَقِیلَ لَهُ وَ یَکُونُ ذَلِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا أَمَرْتُمْ بِالْمُنْکَرِ وَ نَهَیْتُمْ عَنِ الْمَعْرُوفِ فَقِیلَ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ یَکُونُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ شَرٌّ مِنْ ذَلِکَ کَیْفَ بِکُمْ إِذَا رَأَیْتُمُ الْمَعْرُوفَ مُنْکَراً وَ الْمُنْکَرَ مَعْرُوفا؛۳ چه حالی خواهید داشت آنگاه که زنان تان فاسد شوند و جوانان تان نابکار و شما امر به معروف و نهی از منکر نکنید. به ایشان گفته شد: ای پیامبر خدا این واقع میشود؟! فرمودند: بله و بدتر از این؛ چه حالی خواهید داشت آنگاه که به زشت کاری فرمان برانید و از خوبیها بازدارید، به ایشان گفته شد: ای پیامبر خدا این واقع میشود؟! فرمودند: بله، و بدتر از این؛ چه حالی خواهید داشت آنگاه که خوب را زشت بشمرید و زشت را نیکو»
و در بیانی دیگر، مسلمانان را به انجام این دو فریضه تشویق و سفارش میکنند:
«مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَراً فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ وَ ذَلِکَ أَضْعَفُ الْإِیمَان؛۴ هرکس از شما ناشایستهاى ببیند، به دست خویش مانع آن شود و اگر نتواند به زبان و اگر نتواند به دل مانع شود که حداقل ایمان همین است».
قبل از این که به بیان مطالبی پیرامون سیره نبی مکرم صلی الله علیه و آله در انجام این تکلیف الهی بپردازیم، نکاتی را به صورت مختصر متذکر میشویم:
الف- تأثیر امر به معروف و نهی از منکر
اگر عمل به این دو فریضه، دارای تأثیر نبود، یقیناً شارع مقدّس به آن فرمان نمیداد و با تأکید ویژه نسبت به آن سفارش نمینمود، بلکه میتوان گفت: برای تذکر لسانی که از مراحل اولیه امر به معروف و نهی از منکر محسوب میگردد نیز آثار مهمی است که نباید از آن غفلت نمود. به عنوان نمونه یکی از خواص و ثمرات تذکر لسانی، اتمام حجت و از بین رفتن عذر گناهکاران در صحنه قیامت و در پیشگاه خداوند متعال میباشد؛ زیرا این افراد در صحنه هراسناک قیامت نمیتوانند بهانه بیاورند که کسی به ما نگفته بود و اگر میدانستیم عمل میکردیم؛ آنگونه که برخی تلاش میکنند به این قِسم بهانهها تمسک جویند:
«لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَیْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آیَاتِکَ؛۵ چرا فرستادهاى به سوى ما نفرستادى تا از احکام تو پیروى کنیم».
همچنین امکان دارد ثمره امر به معروف و نهی از منکر در آینده آشکار گردد؛ همانگونه که در قصه حضرت یوسف علیه السّلام شاهد آن هستیم:
«قَالَ قَآئِلٌ مَّنْهُمْ لاَ تَقْتُلُواْ یُوسُفَ وَأَلْقُوهُ فِی غَیَابَهِ الْجُبِّ؛۱۶ گویندهاى از میان آنان گفت: یوسف را مکشید، اگر کارى مىکنید او را در نهان خانه چاه بیفکنید».
تذکری که هم از کشتن یوسف جلوگیری کرد و هم برکات و آثار فراوانی را به دنبال آورد. همچنین در داستان حضرت موسی علیه السّلام، نهی آسیه، همسر فرعون بود که موجب زنده ماندن پیامبر الهی شد و نجات بنی اسرائیل و هلاکت فرعون را رقم زد.
«وَقَالَتِ امْرَأَتُ فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ لَا تَقْتُلُوهُ؛۷ و همسر فرعون گفت [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید».
از دیگر اثرات مهم عمل به این دو دستور الهی، تقرب به خداوند متعال است که در بیان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمده است:
«تقرّبوا إلى اللَّه ببغض أهل المعاصی و ألقوهم بوجوه مکفهرّه و التمسوا رضا اللَّه بسخطهم و تقرّبوا إلى اللَّه بالتّباعد منهم؛۸ بهوسیله دشمنى گناهکاران به خدا نزدیک شوید و با آنها با چهرههاى عبوس دیدار کنید و خشنودى خدا را در ناخشنودى آنها بجوئید و به وسیله دورى از آنها به خدا تقرب جوئید».
ب- در نظر گرفتن شرائط تذکر
در هنگام امر به معروف و نهی فرد خطاکار توجه به نکاتی ضروری میباشد، از جمله این که: تذکر ناصحانه و مشفقانه باشد و از روی خیرخواهی صورت پذیرد؛ نه این که خدای ناکرده به قصد عیب جویی و یا کوچک نمودن شخص بیان گردد.
خداوند متعال از زبان حضرت شعیب، خطاب به قومش میفرماید:
«إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ؛۹ من قصدى جز اصلاح [جامعه] ندارم، تا آنجا که بتوانم».
دیگر این که به زیبایی بیان گردد و با کلمات مناسب ادا شود؛ همانطور که قرآن میفرماید:
«وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنًا؛۱۰ و با مردم [به زبان] خوش سخن بگویید».
و در صورت امکان، مخفیانه و نهانی انجام گیرد.
ج- عدم پذیرش تذکر
افرادی هستند که تذکر ناپذیرند و نهی از منکر برای ایشان فایدهای در بر ندارد:
«وَإِذَا ذُکِّرُوا لَا یَذْکُرُونَ؛۱۱ و چون پند داده شوند عبرت نمىگیرند».
اما این عدم پذیرش، از مسئولیت انسان نمیکاهد و به معنای رفع تکلیف نخواهد بود. خداوند متعال در قرآن کریم، حکایت پیامبرانی را بیان مینماید که در مسیر دعوت خویش شکنجههای فراوانی را متحمل گردیدهاند، اما دست از بیان و تبلیغ برنداشتند که حضرت نوح علیه السّلام نمونه بارز تحمل این سختیها و دشواریها میباشد.
پیامبر(ص) و امر به معروف و نهی از منکر
خداوند متعال در بسیاری از آیات قرآن، پیامبر خاتم صلوات الله علیه و آله را مأمور و موظف به گفتن و تذکر مینماید، امری که نشان از وظیفه و مسئولیت سنگین آن بزرگوار دارد:
«قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ؛۱۲ به مردان با ایمان بگو دیده فرو نهند و پاکدامنى ورزند».
«وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ؛۱۳ و به زنان با ایمان بگو دیدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند».
«قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِینَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ وَأَهْلِیهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛۱۴ بگو زیانکاران در حقیقت کسانىاند که به خود و کسانشان در روز قیامت زیان رساندهاند».
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله نیز به درستی این مسئولیت را به سرانجام رساندند که روایات و حکایات متعدد تاریخی شاهد بر آن است:
نهی از فریب مسلمانان
امام باقر علیه السلام میفرماید:
«مَرَّ النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِی سُوقِ الْمَدِینَهِ بِطَعَامٍ فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَى طَعَامَکَ إِلَّا طَیِّباً وَ سَأَلَهُ عَنْ سِعْرِهِ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَنْ یَدُسَّ یَدَیْهِ فِی الطَّعَامِ فَفَعَلَ فَأَخْرَجَ طَعَاماً رَدِیّاً فَقَالَ لِصَاحِبِهِ مَا أَرَاکَ إِلَّا وَ قَدْ جَمَعْتَ خِیَانَهً وَ غِشّاً لِلْمُسْلِمِین؛۱۵ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در بازار مدینه از کنار غذایی عبور کردند. پس به صاحب آن فرمود: مىبینم غذای خوب و مرغوبى دارى؛ و از قیمت آن پرسیدند. خداوند عزّوجلّ به آن حضرت وحى فرمود: دستت را داخل ظرف فرو بر. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله این کار را انجام داده و غذای نامرغوبى را بیرون آوردند. پس به صاحب کالا فرمودند: نمىبینم تو را مگر این که نسبت به مسلمانان، خیانت و فریب را با هم جمع کردهای».
همچنین نقل شده است:
«إنَّ رسولَ اللّه ِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَرَّ على صُبْرَهِ طَعامٍ ، فَأدخَلَ یَدَهُ فیها فَنالَت أصابِعُهُ بَلَلاً، فقالَ: ما هذا یا صاحِبَ الطَّعامِ؟ قالَ: أصابَتهُ السماءُ یا رسولَ اللّه. قالَ: أ فَلا جَعَلتَهُ فَوقَ الطَّعامِ حتّى یَراهُ الناسُ؟! مَن غَشَّنا فَلَیسَ مِنّا؛۱۶ پیامبر اعظم صلّى اللّه علیه و آله بر تلّى از گندم گذشتند؛ دستشان را داخل آن کردند اما انگشتانشان به رطوبتى برخورد کرد. فرمودند: ای صاحب کالا، این چیست؟ آن مرد گفت: اى پیامبر، باران به آن خورده است. حضرت فرمودند: چرا آن قسمت را رو قرار ندادى تا مردم ببینند؟ هرکه با ما تقلّب کند، از ما نیست».
به درخت سنگ مزن؛
رافع بن عمرو غفاری میگوید:
«کُنتُ وأنَا غُلامٌ أرمی نَخلاً لِلأَنصارِ، فَأتَى النَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقیلَ: إنَّ هاهُنا غُلاما یَرمی نَخلَنا! فَاُتِیَ بی إلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقَالَ: یا غُلامُ! لِمَ تَرمِی النَّخلَ؟ قالَ: قُلتُ: آکُلُ، قالَ: فَلا تَرمِ النَّخلَ وَکُل ما یَسقُطُ فی أسافِلِها. ثُمَّ مَسَحَ رَأسی وَقالَ: اللّهُمَّ أشبِع بَطنَهُ؛۱۷ من در زمان کودکی به درخت خرمایی که متعلق به انصار بود، سنگ میزدم. به پیامبر صلّى اللّه علیه و آله گفتند: پسربچهای به نخل ما سنگ میزند و مرا نزد پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بردند. پیامبر فرمودند: ای پسر، چرا به نخل سنگ میزنی؟ گفتم: خرما میخواهم. فرمود: به نخل، سنگ نزن؛ اما از خرماهایی که پای آن ریخته است بخور. سپس دستی به سرم کشیده و فرمودند: خدایا شکمش را سیر گردان».
نهی از تشبه مردان به زنان و تشبه زنان به مردان
امام صادق علیه السّلام از پدران بزرگوارشان علیهم السّلام نقل میفرمایند:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ یَزْجُرُ الرَّجُلَ أَنْ یَتَشَبَّهَ بِالنِّسَاءِ وَ یَنْهَى الْمَرْأَهَ أَنْ تَتَشَبَّهَ بِالرِّجَالِ فِی لِبَاسِهَا؛۱۸ پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم باز میداشتند از این که مردی خود را به مانند زنان در آورد و منع میکردند از این که زن در لباس و جامهاش خود را مانند مردان نماید».
همچنین آن حضرت گاهی برخی از تذکرات را به واسطه یاران خویش، همچون علی بن ابی طالب علیه السّلام و جناب ابوذر و معاذ بن جبل و … به اشخاص میرساندند تا ضمن انجام تکلیف و جلوگیری از گناه، اصحاب نیز به امر به معروف و نهی از منکر اقدام و به آن عادت نمایند.
پیامبر(ص) و به کارگیری روش های مختلف در مسیر اصلاح و تربیت
مطلب بسیار مهمی که در سیره نبوی شاهد آن هستیم، استفاده از روشهای متعدد و مختلف، جهت اصلاح و تربیت افراد میباشد؛ آنچه در ادامه میآید برخی از این روشها میباشد:
تذکر به صورت کلی
« کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ إِذَا کَرِهَ مِنْ إِنْسَانٍ شَیْئاً قَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَفْعَلُونَ کَذَا وَ کَذَا وَ لَا یُعَیِّنُ؛۱۹ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله هرگاه از کار ناشایست کسی ناراحت میشدند – بدون پردهدری و افشاگری، بلکه با لحن کلی – میفرمودند: برخی را چه شده است که چنین و چنان میکنند».
تذکر در لابلای سخن
از امام صادق علیه السّلام نقل شده است:
«أَتَى أَعْرَابِیٌّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ بَایِعْنِی عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ فَکَفَّ الْأَعْرَابِیُّ یَدَهُ وَ أَقْبَلَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ عَلَى الْقَوْمِ یُحَدِّثُهُمْ فَقَالَ الْأَعْرَابِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ بَایِعْنِی عَلَى الْإِسْلَامِ فَقَالَ عَلَى أَنْ تَقْتُلَ أَبَاکَ قَالَ نَعَمْ فَبَایَعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ الْآنَ لَمْ تَتَّخِذْ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لَا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَهً إِنِّی لَا آمُرُکَ بِعُقُوقِ الْوَالِدَیْنِ وَ لَکِنْ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفا؛۲۰ مردی خدمت رسول اکرم صلّى اللّه علیه و آله آمد و گفت: میخواهم با شما بیعت کنم در پذیرش اسلام. حضرت فرمود: اولین شرطش این است که باید پدرت را به قتل برسانی. آن بادیه نشین دستش را دراز کرد برای بیعت. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله رو به جمعیت کرده و با آنان شروع به صحبت کردند؛ اما بار دیگر اعرابی سخنش را تکرار کرد. پیامبر نیز شرط را تکرار کردند. مرد قبول کرده و پیامبر صلّى اللّه علیه و آله با او بیعت کردند. سپس فرمودند: از هم اکنون محرم اسراری برای خود، غیر از خدا و رسول او و مؤمنان مگیر. من دستور به نافرمانی پدر و مادر نمیدهم و لکن در دنیا با آنها خوش رفتار باش».
امام موسی بن جعفر علیه السّلام از پدران خویش علیهم السلام روایت کردهاند:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ أَغْزَى عَلِیّاً فِی سَرِیَّهٍ وَ أَمَرَ الْمُسْلِمِینَ أَنْ یَنْتَدِبُوا مَعَهُ فِی سَرِیَّتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ لِأَخٍ لَهُ اغْزُ بِنَا فِی سَرِیَّهِ عَلِیٍّ لَعَلَّنَا نُصِیبُ خَادِماً أَوْ دَابَّهً أَوْ شَیْئاً نَتَبَلَّغُ بِهِ فَبَلَغَ النَّبِیَّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ قَوْلُهُ فَقَالَ إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا یُرِیدُ عَرَضَ الدُّنْیَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ یَکُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى؛۲۱ هنگامى که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله، على علیه السلام را به فرماندهى سپاهی، روانه جنگ کردند، به مسلمانان دستور دادند در سپاه ایشان شرکت نمایند. مردى به برادر خود گفت: با ما در سپاه على به جنگ بیا، شاید غلامى یا چارپایى یا چیزى که به دردمان بخورد، به دست بیاوریم. سخن آن مرد به پیامبر رسید؛ حضرت فرمودند: جز این نیست که اعمال، به نیّتهاست و براى هرکس، همان چیزى است که نیّتش را دارد. پس هرکه براى تحصیل آنچه نزد خداست بجنگد، بىگمان، اجرش با خداست و هرکس براى رسیدن به متاع دنیا یا به نیّت یک عِقال (زانوبند شتر) بجنگد، جز همانچه برایش جنگیده است، نخواهد داشت».
تذکر در حین بازی با کودکان
از امام باقر علیه السلام نقل شده است:
«خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُرِیدُ حَاجَهً، فَإِذَا هُوَ بِالْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ. قَالَ: فَقَالَ: احْمِلُوا هَذَا الْغُلَامَ خَلْفِی. قَالَ: فَاعْتَنَقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِیَدِهِ مِنْ خَلْفِهِ عَلَى الْغُلَامِ، ثُمَّ قَالَ: یَا غُلَامُ، خَفِ اللَّهَ تَجِدْهُ أَمَامَکَ، یَا غُلَامٌ خَفِ اللَّهَ یَکْفِکَ مَا سِوَاه؛۲۲ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله برای انجام کاری از خانه خارج شده و فضل بن عباس را بیرون خانه دیدند و فرمودند: این پسر را بر پشت من قرار دهید. آنگاه پیامبر خدا با دست خویش، پشت او را نگه داشته و فرمودند: ای پسر، از خدا بترس؛ او را در برابر کار خود خواهی یافت. ای جوان، از خدا بترس؛ تو را از همه کس غیر از خودش بینیاز میکند».
تذکر با استفاده از رسم خطوط
عبدالله بن مسعود میگوید:
«خطّ لنا رسول الله صلّى الله علیه و آله و سلّم یوما خطّا فقال: هذا سبیل الله ثمّ خطّ خطوطا عن یمین الخطّ و عن شماله، فقال: هذه سبل الشیطان على کلّ سبیل منها شیطان یدعو إلیه، ثمّ تلا هذه الآیه؛۲۳ روزی پیامبر صلّى اللّه علیه و آله خطّی را با دست رسم کردند، سپس فرمودند: این راه مستقیم خداست؛ سپس خطهایی از چپ و راست کشیدند و فرمودند: اینها راههایی است که شیطان بر آن قرار دارد و شما را به آن میخواند؛ سپس این آیه قرآن را قرائت نمودند:
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛۲۴و [بدانید] این است راه راست من، پس از آن پیروى کنید و از راههای دیگر که شما را از راه او پراکنده مىسازد پیروى مکنید».
تذکر به منظور دوری از موضع تهمت
همچنین پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در مسیر تربیت اشخاص از بدگمانیها نهی کرده و نسبت به آن پیشگیری مینمودند.
«رأى بعض الصحابه رسول الله صلیالله علیه وآله واقفا فی درب من دروب المدینه و معه امرأه فسلم علیه فرد علیه فلما جاوزه ناداه فقال هذه زوجتی فلانه قال یا رسول الله أ و فیک یظن فقال إن الشیطان یجری من ابن آدم مجرى الدم؛۲۵ بعضی از اصحاب، آن حضرت را در مقابل خانهای از خانههای مدینه مشاهده کردند که با زنی از زنها ایستاده است. اصحاب به حضرت سلام کرده، پیامبر نیز پاسخ آنها را دادند؛ اما مقداری که گذشتند، رسول خدا صلوات الله علیه و آله آنان را صدا زده و فرمودند: این زن، همسر من است که نامش فلانی است. اصحاب عرضه داشتند: آیا ما درباره شما گمان بد بردیم که شما چنین فرمودید؟! پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در جواب فرمودند: شیطان، مانند خون در تن انسان جاریست».
تذکر همراه با خشم و غضب
برخی افراد در پی جستجو پیرامون مسائل سرّی و خانوادگی پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بر آمده بودند و در این رابطه با یکی از همسران پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز سخن گفتند. هنگامی که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله موضوع را فهمیدند، بسیار خشمگین شدند، به گونهای که عرق و آثار خشم در چهره ایشان آشکار گردید و در حالی که گوشه عبای حضرت بر زمین کشیده میشد به مسجد آمدند و بر منبر نشستند؛ جمعی از یاران حضرت نیز در حالی که سلاح بر دوش داشتند در مسجد حاضر شدند. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله پس از حمد و ثنای الهی فرمودند:
«أَیُّهَا النَّاسُ مَا بَالُ أَقْوَامٍ یَتَّبِعُونَ عَیْبِی وَ یَسْأَلُونَ عَنْ غَیْبِی وَ اللَّهِ إِنِّی لَأَکْرَمُکُمْ حَسَباً وَ أَطْهَرُکُمْ مَوْلِداً وَ أَنْصَحُکُمْ لِلَّهِ فِی الْغَیْبِ وَ لَا یَسْأَلُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ عَنْ أَبِیهِ إِلَّا أَخْبَرْتُهُ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ مَنْ أَبِی فَقَالَ فُلَانٌ الرَّاعِی فَقَامَ إِلَیْهِ آخَرُ فَقَالَ مَنْ أَبِی فَقَالَ غُلَامُکُمُ الْأَسْوَدُ وَ قَامَ إِلَیْهِ الثَّالِثُ فَقَالَ مَنْ أَبِی فَقَالَ الَّذِی تُنْسَبُ إِلَیْهِ فَقَالَتِ الْأَنْصَارُ یَا رَسُولَ اللَّهِ اعْفُ عَنَّا عَفَا اللَّهُ عَنْکَ فَإِنَّ اللَّهَ بَعَثَکَ رَحْمَهً فَاعْفُ عَنَّا عَفَا اللَّهُ عَنْکَ؛۲۶ ای مردم؛ چه شده است، گروهی دنبال یافتن عیب و نقص در من هستند و از پنهان من پرس و جو میکنند؟ به خدا سوگند، من از نظر نژاد و خانواده از همه شما گرامیتر و از جهت پیدایش و پرورش از همه شما پاکیزهتر هستم، خیرخواهترین شما نسبت به خدا در پنهانم و سؤال نکند هیچ یک از شما از پدرش، مگر آن که به او جواب دهم. پس مردی برخواست و گفت: پدر من کیست؟ پیامبر فرمودند: فلان چوپان. یکی دیگر برخواست و گفت: پدر من کیست؟ پیامبر فرمودند: غلام سیاهتان. و نفر سوم برخواست و گفت پدر من کیست؟ پیامبر صلّى اللّه علیه و آله فرمود: همان که به آن منسوب هستی؛ تا این که انصار و یاران حضرت عرض کردند: ای رسول خدا، از ما درگذر، خداوند از شما درگذرد؛ خداوند شما را برای رحمت و بخشش فرستاده است، پس ما را ببخشید تا خداوند از شما نادیده گیرد».
- توبه/۷۱
- بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۲۹
- الکافی، ج۵، ص۵۹
- نهج الفصاحه، ص۷۶۸، ح۳۰۱۰
- قصص/۴۷
- یوسف/۱۰
- قصص/۹
- نهج الفصاحه، ص۳۹۰، ح۱۱۷۵
- هود/۸۸
- بقره/۸۳
- صافات/۱۳
- نور/۳۰
- نور/۳۱
- زمر/۱۵
- الکافی، ج۵، ص۱۶۱
- الترغیب و الترهیب، ج۲، ص۵۷۱، ح۲
- مسند ابن حنبل، ج۷، ص۲۹۶، ح۲۰۳۶۴
- وسائل الشیعه، ج۵، ص۲۵
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۲۲۴
- بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۷۷
- بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۱۲
- الأمالی (للطوسی)، ص۶۷۵
- المحجه البیضاء، ج۵، ص۵۶
- انعام/۱۵۳
- شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید، ج۱۸، ص۳۸۰
- الکافی، ج۵، ص۵۶۵
۳۷. اصل حفاظت از امنیت روانی جامعه
در زندگی دینی، حیثیت و حقوق افراد جامعه محترم شمرده میشود و به کسی اجازه داده نمیشود حریم شخصی افراد را مورد جستجو و کنکاش قرار دهد، تا همگان در کارهای فردی، خانوادگی و اجتماعی خویش از امنیت کامل و آسایش برخوردار باشند.
تأملی اندک در آموزههای گفتاری و رفتاری اولیاء دین، به ویژه رسول مکرم اسلام صلّى اللّه علیه و آله گویای این حقیقت است که تا چه اندازه حریم مؤمنین محترم دانسته شده است؛ در حدیثی ارزشمند از آن حضرت نقل گردیده است:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ نَظَرَ إِلَى الْکَعْبَهِ فَقَالَ مَرْحَباً بِالْبَیْتِ مَا أَعْظَمَکَ وَ أَعْظَمَ حُرْمَتَکَ عَلَى اللَّهِ وَ اللَّهِ لَلْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَهً مِنْکَ لِأَنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مِنْکَ وَاحِدَهً وَ مِنَ الْمُؤْمِنِ ثَلَاثَهً مَالَهُ وَ دَمَهُ وَ أَنْ یُظَنَّ بِهِ ظَنَّ السَّوْء؛۱ پیغمبر صلّى اللّه علیه و آله به کعبه نظر کردند و فرمودند: مرحبا به تو ای کعبه؛ چقدر تو بزرگی و چقدر حرمت تو نزد خدا بزرگ است. به خدا سوگند حرمت مؤمن، نزد خدا از حرمت تو بیشتر است؛ زیرا خداوند نسبت به تو یک چیز را حرام کرده است، امّا از مؤمن سه چیز را، جان، مال و بدگمانی به او».
اجتناب از گناه و حفظ حریم افراد
اهمیت حفظ حریم اشخاص به منظور حفظ حرمت و آبروی افراد و نیز شکلگیری و قوام امنیت اجتماعی موجب گردیده است تا در اسلام از برخی امور به عنوان گناه، تعبیر و انجام دهنده آن، مرتکب حرام باشد، که به مواردی از آن اشاره میگردد:
سوء ظن
در اسلام، مؤمنین نه تنها موظف به کنترل زبان و عدم تعرض به آبروی دیگران میباشند، بلکه سفارش میگردد، حتی در محدوده اندیشه و فکر نیز باید حرمت اشخاص مراعات گردد و از گمان بد نسبت به دیگران اجتناب شود؛ خداوند متعال در این زمینه میفرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ؛۲ اى کسانى که ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانها بپرهیزید که پارهاى از گمانها گناه است».
از پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیز نقل شده است:
«إنّ الله حرّم من المسلم دمه و ماله و عرضه و أن یظنّ به ظنّ السّوء؛۳ خداوند خون و مال و آبروی مسلمانان را بر دیگران حرام کرده و همچنین گمان بد درباره او بردن را».
متأسفانه در جامعه اسلامی ما، علیرغم اینگونه تأکیدات، در مواردی فراوانی گمان بد و سوء ظن، از حسن ظن بیشتر است؛ موضوعی که سبب تزلزل در روابط اجتماعی و از هم پاشیدگی آن میگردد و مناسبات فرد با دیگران را به سردی میکشاند؛ در حالی که جامعه به اعتماد متقابل و ارتباطات پاک نیازمند است.
تجسس
قرآن در دستور و فرمانی قاطع در اینخصوص میفرماید:
«وَلَا تَجَسَّسُوا؛۴ و جاسوسى نکنید».
دستوری که اگر محترم شمرده شود و مسلمانان به رعایت آن ملزم گردند، همگان در زندگی خویش امنیت و آسایش را احساس خواهند نمود.
البته تذکر این مطلب ضروری است که اگر فردی درصدد توطئه و خیانت نسبت به مردم و نظام اسلامی برآید، حکومت اسلامی وظیفه دارد به منظور از بین بردن توطئه و خیانت، به این کار مبادرت نموده و ریشه فتنه را قطع نماید.
غیبت
از گناهان بسیار بزرگی که امنیت اجتماعی را دچار آسیب میکند، بدگویی از دیگران است؛ کاری که در قرآن با تعبیری خاص از آن نهی گردیده است:
«وَلَا یَغْتَب بَّعْضُکُم بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَن یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِهْتُمُوهُ؛۵ و بعضى از شما غیبت بعضى را نکند؛ آیا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؛ از آن کراهت دارید».
خداوند متعال در این آیه شریفه در قالب بیانی واضح، زشتی و کراهت سخن گفتن درباره دیگران و حرف زدن پشت سر آنان را با خوردن گوشت برادر مؤمن از دنیا رفته، به یک اندازه میداند که خود مبیّن حقیقت زشت و پلید این عمل میباشد.
تهمت
متهم ساختن شخص، به خصیصهای که مبتلای به آن صفت نمیباشد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است که فضای آرام جامعه را به هم میریزد و روح اعتماد که مهمترین عامل ثبات و امنیت در اجتماع میباشد، را از بین میبرد.
عیب جویی
متأسفانه بسیاری افراد با دنبال کردن عیوب مردم و بازگو نمودن آن، سعی میکنند کمبودهای شخصیتی خود را جبران نمایند و در این مسیر زشت و تاریک تا بدان جا پیش میروند که اگر شخصی مبتلا به عیب خاصی نباشد، برایش عیبی در نظر میگیرند تا او را در جامعه بی آبرو نمایند؛ اقدام پلیدی که به جهت عواقب سوء آن، از جانب نبی مکرم صلی الله علیه و آله اینگونه مورد نهی واقع میگردد:
«لَا تَطْلُبُوا عَثَرَاتِ الْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّ مَنْ تَتَبَّعَ عَثَرَاتِ أَخِیهِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ وَ مَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَثَرَاتِهِ یَفْضَحْهُ وَ لَوْ فِی جَوْفِ بَیْتِه؛۶ لغزشهاى مسلمانان را نجویید که هرکس لغزشهاى برادرش را پىجوید، خداوند لغزشهاى او را پیگیرى مىکند و هرکه را خداوند عیب جویى او نماید، رسوایش مىسازد، هرچند در اندرون خانه خود باشد».
و نیز سفارشی که در کتاب سنن أبى داوود از أبی جری جابر بن سلیم نقل گردیده است:
«عن أبی جری جابِر بن سلیم: رَأیتُ رَجُلاً یَصدُرُ النّاسُ عَن رَأیِهِ، لا یَقولُ شَیئا إلاّ صَدَروا عَنهُ، قُلتُ: مَن هذا؟ قالوا: (هذا) رَسولُ اللّه ِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ . . . قُلتُ: اِعهَدْ إلَیَّ، قالَ: لا تَسُبَّنَّ أحَدا، قالَ: فَما سَبَبتُ بَعدَهُ حُرّا و لا عَبدا و لا بَعیرا و لا شاهً. قالَ: و لا تَحقِرَنَّ شَیئا مِنَ المَعروفِ …. و إنِ امرُؤٌ شَتَمَکَ و عَیَّرَکَ بِما یَعلَمُ فیکَ فَلا تُعَیِّرْهُ بِما تَعلَمُ فیهِ؛ فإنَّما وَبالُ ذلکَ عَلَیهِ؛۷ ابوجرى جابر بن سلیم میگوید: فردی را دیدم که مردم از سرچشمه اندیشهاش سیراب مىشوند و هر سخنى که از دهانش خارج مىشود، آن را میگیرند. پرسیدم: این مرد کیست؟ گفتند: او پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله است …. گفتم: مرا سفارشى فرمایید. فرمودند: به هیچ کس ناسزا مگو. أبی جری جابِر بن سلیم میگوید: از آن پس، نه آزادهاى را دشنام دادم، نه بردهاى را، نه شترى را و نه گوسفندى را. پیامبر در ادامه فرمودند: هیچ کار خوبى را کوچک مشمار و دست کم مگیر … اگر کسى به تو ناسزا گفت و به عیبى که از تو مىداند سرزنشت نمود، تو به واسطه عیبى که از او سراغ دارى سرزنشش مکن؛ در این صورت گناه، به گردن او خواهد بود».
و به این نکته باید توجه داشت که در اسلام و سیره نبوی، نه تنها اجتناب از عیبجویی مورد سفارش واقع گردیده است، بلکه وظیفهای بالاتر بر دوش انسان قرار داده شده است که همانا ضرورت پوشاندن عیوب دیگران میباشد؛ واجب مهمی که پیامبر صلّى اللّه علیه و آله درباره آن فرمودند:
«کَانَ بِالْمَدِینَهِ أَقْوَامٌ لَهُمْ عُیُوبٌ فَسَکَتُوا عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ فَأَسْکَتَ اللَّهُ عَنْ عُیُوبِهِمُ النَّاسَ فَمَاتُوا وَ لَا عُیُوبَ لَهُمْ عِنْدَ النَّاسِ وَ کَانَ بِالْمَدِینَهِ أَقْوَامٌ لَا عُیُوبَ لَهُمْ وَ فَتَکَلَّمُوا فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَظْهَرَ اللَّهُ لَهُمْ عُیُوباً لَمْ یَزَالُوا یُعْرَفُونَ بِهَا إِلَى أَنْ مَاتُوا؛۸ در مدینه مردمانى بودند که دارای عیوبی بودند، اما زبان از عیبجویى مردم فروبستند؛ پس خداوند زبان مردم را از عیبجویى آنان فرو بست. در نتیجه آنها مردند و دیگران از عیبهاى ایشان آگاه نشدند؛ و نیز در همین شهر مردمانى بودند که عیب آشکاری نداشتند، امّا درباره عیوب مردم سخن مىگفتند، پس خداوند در آنان عیبهایى آشکار ساخت که تا وقتى مُردند به آن عیبها معروف بودند».
همچنین این حدیث نبوی صلی الله علیه و آله:
«مَن سَتَرَ عَلى مُؤمِنٍ فاحِشَهً فکأنَّما أحیا مَوؤودَهً؛۹ هرکس زشت کارىِ مؤمنى را بپوشاند، چنان است که دختر زنده به گور شدهاى را نجات داده باشد».
تولید و تکثیر شایعه
از گناهانی که متأسفانه به سبب امکانات و وسایل ارتباطی جدید، رواج یافته و امنیت سیاسی، روانی، اجتماعی و اقتصادی مردم را به هم ریخته است، تولید و نیز پخش شایعاتی است که از پایه و اساس درستی برخوردار نیست و یا در آنها بزرگ نمایی صورت گرفته است. ابزاری که دشمنان داخلی و خارجی و یا دوستان نا آگاه و جاهل، به قصد خالی کردن دل افراد و ایجاد بدبینی نسبت به اشخاص و یا نظام اسلامی به آن دامن زده و ترویج میکنند.
در مقابل این کار زشت نیز عقوبت سختی قرار گرفته است که خداوند متعال برای گوینده و پخش کننده این گونه از مطالب در نظر گرفته است؛ زیرا محصول این عمل زشت و ناپسند، چیزی جز تزلزل و لغزش دلها و ایمانهای استوار و افسردگی مؤمنین و نیز هموار گردیدن راه برای دشمنان نخواهد بود.
تمسخر و استهزاء
خداوند در سوره مبارکه حجرات به مردان و زنان دستور میدهد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا یَسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن یَکُونُوا خَیْرًا مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن یَکُنَّ خَیْرًا مِّنْهُنَّ؛۱۰ اى کسانى که ایمان آوردهاید نباید قومى قوم دیگر را ریشخند کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند و نباید زنانى زنان [دیگر] را [ریشخند کنند] شاید آنها از اینها بهتر باشند».
تمسخر و استهزاء که علامت بیماری روحی و روانی انسان است و از حس خود برتربینی و کبر و غرور آدمی سرچشمه میگیرد، عاملی مهم در ایجاد جنگهای خونین و تیره شدن روابط انسانها با یکدیگر بوده است.
همانگونه که از آیه فوق استفاده میشود، لزوم دور ماندن جامعه اسلامی و دینی از این صفت ناپسند و توجه به ملاک حقیقی برتری، یعنی ایمان و تقوی، از دستورات مهم دین مبین اسلام میباشد.
سخن چینی
اثر مخرّب سخن چینی هم چون تمسخر و استهزاء فرو ریختن پایههای نظام اجتماعی و از بین رفتن دوستی و مودت بین انسانها میباشد؛ بدین خاطر در کلام اولیاء دین، شریرترین افراد، سخنچینان معرفی گردیدهاند؛ افرادی که کلامی را از کسی گرفته و برای دیگری نقل نموده و سبب ایجاد کدورت و جدایی در میان مردم میشوند. چه بسیار دوستان صمیمی که به واسطه این کار ناپسند و زشت، به دشمنان یکدیگر تبدیل شده و چه بسیار خانوادههایی که متلاشی و چه خونهای بی گناهی که در این مسیر بر زمین ریخته شده است.
پیامبر صلّى اللّه علیه و آله در این باره میفرمایند:
«أَ لَا أُنَبِّئُکُمْ بِشِرَارِکُمْ قَالُوا بَلَى یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِیمَهِ الْمُفَرِّقُونَ بَیْنَ الْأَحِبَّهِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَایِبَ؛۱۱ آیا شما را از بدکارانتان آگاه نکنم؟ گفتند: چرا، اى پیامبر خدا. فرمود: آنان که به سخن چینى گام برمىدارند و میان دوستان جدایى مىافکنند و براى بىگناهان عیبتراشى مىکنند».
و در بیانی دیگر خطاب به مردم میفرمایند:
«لَا یُبْلِغُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ عَنْ أَصْحَابِی شَیْئاً فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَیْکُمْ وَ أَنَا سَلِیمُ الصَّدْر؛۱۲ احدی از شما درباره هیچ یک از یاران من، سخنی که مرا نسبت به او بدبین سازد نقل نکند، چرا که دوست دارم با قلبی پاک با شما روبرو شوم».
بهتان
از دیگر گناهانی که در فروپاشی امنیت اجتماع مؤثر است، بهتان به افراد میباشد. این عمل زشت که در آیاتی از قرآن به آن اشاره شده است. سخن گفتن از کاری است که شخص مرتکب آن نشده است؛ همچون دزدی، شرب خمر، زنا، خیانت و نظایر آن.
تفاوت این گناه با تهمت نیز در این است که تهمت معمولاً در محدوده صفات اخلاقی شکل میگیرد، اما بهتان، اتهام انجام کاری است که فرد مرتکب آن نشده است. گناهی که بر اثر آن، افراد پاکدامن زیادی از هستی ساقط گردیده و خانهنشینی و مرگ به سراغشان آمده است؛ معصیتی که سنگینیاش از کوهها، بلکه از آسمانها عظیمتر میباشد و پیامبر صلی الله علیه و آله اینگونه از عواقب سوءش خبر دادهاند:
«مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَهً أَوْ قَالَ فِیهِ مَا لَیْسَ فِیهِ أَقَامَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ عَلَى تَلٍّ مِنْ نَارٍ حَتَّى یَخْرُجَ مِمَّا قَالَ فِیه؛۱۳ کسی که به مرد و زن مؤمنی بهتان زند و از آنچه در او نیست، سخن گوید، خدا او را در قیامت در تلّی از آتش نگه میدارد تا آنچه را درباره آن شخص گفته است را ثابت نماید و از عهدهاش بیرون آید».
القاب زشت و ناپسند
هتک و از بین بردن شخصیت انسانهای آبرومند، توسط افراد بی بند و بار و حسودی صورت میگیرد که با تحقیر دیگران به دنبال کسب اعتبار و آبرو برای خود میباشند و با ابتلا به حقارت و خود کم بینی، به منظور جبران ضعف خویش، القاب زشت و ناروا را برای دیگران در نظر میگیرند.
عملی که در اسلام، انجام آن حتی نسبت به غیر مسلمانان ممنوع میباشد؛
«وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ؛۱۴ و به همدیگر لقبهاى زشت مدهید».
مفسرین در شأن نزول این آیه شریفه نقل کردهاند:
«روزى صفیه دختر حیى ابن اخطب – بانویی یهودى که بعد از ماجراى فتح خیبر مسلمان شد و به همسرى پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله در آمد – در حالى که اشک مىریخت، خدمت پیامبر صلّى اللّه علیه و آله آمد. حضرت از علت آن پرسیدند. او گفت: عایشه مرا سرزنش مىکند و مىگوید: اى یهودى زاده. پیامبر فرمودند: چرا نگفتى پدرم هارون است و عمویم موسى علیه السّلام و همسرم محمد صلّى اللّه علیه و آله. در این جا بود که این آیه شریفه (آیه یازدهم سوره حجرات) نازل گردید۱۵ به همین جهت نیز در پایان آیه خداوند میفرماید:
«بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ؛۱۶ چه ناپسندیده است، نام زشت پس از ایمان».
در این بخش گناهان دیگری نیز وجود دارد که سلب امنیت اجتماعی و از بین رفتن اعتماد عمومی را موجب میشود که باید مورد توجه قرار گیرد؛ همچون شوخیهای بیجا که با ارسال پیامکهای ضد اخلاقی درباره افراد و اقوام رواج یافته است و عمرهای زیادی را تباه ساخته و به حریم مقدسات، عالمان پاک و دل سوز، اقوام فداکار و غیور و عاشق اسلام و انقلاب تعدی میگردد.
۳۸. اصل آزادی
در بین نعمات الهی که به انسانها ارزانی شده است، حق آزادی از برترین آنها میباشد؛ نعمتی که قدر و منزلتش به درستی درک و فهم نمیگردد، مگر آن هنگام که آدمی در بند و حبس گرفتار آید؛ نعمتی که حضرت موسی علیه السّلام ارزش و توجه به آن را این گونه به بنی اسرائیل متذکر گردیدند:
«وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْکُرُواْ نِعْمَهَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنجَاکُم مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءکُمْ؛۱۷ و [به خاطر بیاور] هنگامى را که موسى به قوم خود گفت: نعمت خدا را بر خود به یاد آورید، آنگاه که شما را از فرعونیان رهانید [همانان] که بر شما عذاب سخت روا مىداشتند و پسرانتان را سر مىبریدند و زنانتان را زنده مىگذاشتند».
و نعمتی که خداوند متعال به سبب آن، زمان آزادی بنی اسرائیل از چنگال فرعونیان و نجات از شر طاغوتیان را با تعبیر رفیعِ «أَیَّامَ اللَّهِ؛۱۸ روزهاى خدا».
متذکر میگردد؛ و چه روزی برای انسان پر برکتتر از این که از یوغ استعمارگران و استثمارگران آزاد باشد.
استقلال نشانه آزادی
توجه به این نکته نیز ضروری است که مهمترین شاخصه یک جامعه آزاد و مستقل، بنابر مطلبی که از آیه بیست و نهم سوره مبارکه فتح استفاده میشود، ایستادن بر روی پای خود و توان تصمیمگیری در امور خویش میباشد؛ خداوند در این آیه شریفه میفرماید:
«فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ؛۱۹ و بر ساقههاى خود بایستد».
درست به مانند گیاهی که روی پای خود ایستاده و به جایی تکیه و وابستگی ندارد. بر این اساس جامعه آزاد، جامعهای است که ارتباطش با دیگران بر اساس منافع متقابل شکل گیرد، نه به سبب تکیه و وابستگی، آنگونه که در جوامع ضعیف شاهد آن هستیم؛ مردمانی که به تعبیر قرآن کریم، همچون بندهای زرخرید، قدرت بر انجام کاری ندارند:
«ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَّمْلُوکًا لاَّ یَقْدِرُ عَلَى شَیْءٍ؛۲۰ خدا مثلى مىزند، بندهاى مملوک که هیچکارى از او برنمىآید».
اینگونه افراد و جوامع نه تنها از قدرت ذاتی برخوردار نیستند تا بتوانند در مورد خویش تصمیم بگیرند؛ بلکه از قدرت تشریعی نیز بی بهره میباشند و نمیتوانند در اموال خویش تصرف نمایند.
اما جامعه مستقل به مانند انسانی آزاده و سرفراز، خود تصمیم میگیرد و بر اساس آن نیز عمل مینماید:
«وَمَن رَّزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا هَلْ یَسْتَوُونَ الْحَمْدُ لِلّهِ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ؛۲۱ آیا [او] با کسى که به وى از جانب خود روزى نیکو دادهایم و از آن در نهان و آشکار انفاق مىکند یکسان است؛ سپاس خداى راست؛ بلکه بیشترشان نمىدانند».
و نیز آیهای دیگر و مثالی دیگر:
«وَضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَیْنِ أَحَدُهُمَا أَبْکَمُ لاَ یَقْدِرُ عَلَىَ شَیْءٍ وَهُوَ کَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَیْنَمَا یُوَجِّههُّ لاَ یَأْتِ بِخَیْرٍ؛۲۲ و خدا مثلى [دیگر] مىزند، دو مَردند که یکى از آنها لال است و هیچ کارى از او بر نمىآید و او سربار خداوند گارش مىباشد. هرجا که او را مىفرستد خیرى به همراه نمىآورد».
شخصیتی کاملاً منفی که وجودش در بردارنده هیچگونه خیر و برکتی نیست؛ بلکه سربار و متکی به جامعه و خانواده خویش است. سپس میفرماید: آیا چنین کسی، با آن فرد که زبان گویا و فصیح دارد و مرتباً به عدل و داد دعوت میکند و بر جاده صاف و راه راست قرار دارد، مساوی است:
«هَلْ یَسْتَوِی هُوَ وَمَن یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛۲۳ آیا او با کسى که به عدالت فرمان مىدهد و خود بر راه راست است، یکسان است».
انسان آزاد آفریده شده است و در انتخاب خویش مختار است و باید از آزادی در فکر و اندیشه، آزادی بیان و قلم، آزادی در عمل، آزادی سیاسی و اجتماعی، آزادی در بحث و مناظره، آزادی در تبلیغ، آزادی در دین برخوردار باشد. اگر چه این امور تا زمانی محترم خواهد بود که به آزادی دیگران آسیبی نرسد و موجب سلب آزادی ایشان نشود. یعنی هر شخص در حوزه کار فردی خویش و یا در محدوده زندگی خانوادگی خویش دارای آزادی است اما اگر بخواهد این آزادی به نظام اجتماعی و حقوقی جامعه لطمه وارد سازد، آزادیاش ممنوع و مجازات او را موجب میگردد؛ بنابراین کسی حق ندارد، هر سخنی را که میخواهد بگوید و یا هر نگاهی را داشته باشد و هر رفتاری را با دیگران انجام دهد، و لو حق خداوند و سایر انسانها از بین برود.
- بحار الأنوار، ج۶۴، ص۷۱
- حجرات/۱۲
- المحجه البیضاء، جلد۵، ص۲۶۸
- حجرات/۱۲
- حجرات/۱۲
- الکافی، ج۲، ص۳۵۵
- سنن أبی داوود، ج۴، ص۵۶، ح۴۰۸۴٫
- بحار الأنوار، ج۷۲، ص۲۱۳
- کنز العمّال، ح۶۳۸۸٫
- حجرات/۱۱
- الکافی، ج۲، ص۳۶۹
- مکارم الأخلاق، ص۱۷
- وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۸۸
- حجرات/۱۱
- تفسیر نمونه، مکارم، ج۲۲، ص۱۸۰
- حجرات/۱۱
- ابراهیم/۶
- جاثیه/۱۴
- فتح/۲۹
- نحل/۷۵
- نحل/۷۵
- نحل/۷۶
- نحل/۷۶
۳۹. اصل احترام به دیگران
اگر علاقه داریم برخورد محبت آمیز و مناسبی با ما صورت گیرد و شاهد رفتار ناپسند و زشت نسبت به خویش نباشیم، باید به دیگران احترام گذاشته و از بیحرمتی به آنان اجتناب نماییم؛ خصلتی که عقل و نقل بر آن تأکید نموده است؛ چنانچه امام صادق علیه السلام فرمودند:
«أَنْ تُحِبَ لَهُ مَا تُحِبُ لِنَفْسِکَ، وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ؛۱ آنچه برای خودت دوست داری، برای برادر مؤمنت هم دوست داشته باش و آن چه برای خود نمیپسندی، برای او نیز نپسند».
اهمیت و نقش ممتاز این امر اخلاقی موجب گردیده است رسول اکرم صلی الله علیه و آله بدان مقید و ملتزم باشند و اطرافیان و پیروان خویش را به رعایت آن تشویق نمایند. آن بزرگوار احترام و شخصیت طبقات مختلف، اعم از زنان، کودکان، یتیمان، مستمندان، خویشاوندان و بستگان، پیش کسوتان جنگ و جهاد، ایثارگران، بزرگان اقوام و طوائف و حتی کفار را رعایت میکردند و به آن توصیه و سفارش میفرمودند.
اگر چه در سیره رفتاری و گفتاری آن حضرت به موارد متعددی از عنایت ایشان به این اصل اساسی بر میخوریم، در این جا، تنها به برخی از موارد اشاره میگردد:
احترام به همسر
آن حضرت صلوات الله علیه و آله مؤمنین را به رعایت احترام همسرانشان، فراخوانده و میفرمودند:
«مَنِ اتَّخَذَ زَوْجَهً فَلْیُکْرِمْهَا؛۲ کسی که همسر اختیار می کند، باید او را احترام کند».
و این سخن سرشار از مهر و عاطفه را بیان میداشتند:
«خَیْرُکُمْ خَیْرُکُمْ لِأَهْلِهِ وَأَنَا خَیْرُکُمْ لِأَهْلِی ما أَکرَمَ النِّساءَ إلاّ کَریمٌ و َلا أَهانَهُنَّ إلاّ لَئیمٌ؛۳ بهترین شما کسى است که براى کسان خود بهتر است و من از همه شما براى کسان خود بهترم؛ بزرگ مردان، زنان را گرامى شمارند و فرومایگان، زنان را خوار دارند».
احترام به میهمان
یکی از سنتهای حسنه در سیره حضرت رسول صلی الله علیه و آله، گرامیداشت میهمان است. آن حضرت در این زمینه میفرماید:
«مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَه؛۴ هرکس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید میهمانش را گرامى بدارد».
احترام به بزرگان اقوام و قبائل
از مصادیق بارز احترام به افراد، در زندگی رسول اعظم صلی الله علیه و آله رعایت حرمت و جایگاه بزرگان و ریش سفیدان اقوام و قبائل میباشد. امام حسین علیه السلام در این رابطه میفرماید:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یُکْرِمُ کَرِیمَ کُلِّ قَوْمٍ وَ یُوَلِّیهِ عَلَیْهِم؛۵ پیامبر صلی الله علیه و آله اشخاص کریم هر جمعیتی را بزرگ میداشتند و کریم و بزرگ هر قومی را رئیس آنان قرار مىدادند».
و میفرمودند:
«إِذَا أَتَاکُمْ کَرِیمُ قَوْمٍ فَأَکْرِمُوه؛۶ وقتى بزرگ طایفهاى پیش شما آمد، او را بزرگ شمارید».
احترام به اطرافیان
امام حسین علیه السلام در خصوص این ویژگی جد بزرگوارشان صلی الله علیه و آله میفرماید:
«کانَ رَسُولُ اللهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یَتَفَقَّدُ أَصحابَهِ؛۷ پیامبر صلی الله علیه و آله از اصحاب خویش تفقد میکرد».
سلمان فارسی نیز از مهربانی و احترام حضرت نسبت به خود میگوید:
«دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ هُوَ مُتَّکِئٌ عَلَى وِسَادَهٍ فَأَلْقَاهَا إِلَیَّ ثُمَّ قَالَ: «یا سلمانُ! مَا مِنْ مُسْلِمٍ دَخَلَ عَلَى أَخِیهِ الْمُسْلِمِ فَیُلْقِی لَهُ الْوِسَادَهَ إِکْرَاماً لَهُ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ لَه؛۸ بر رسول اکرم صلی الله علیه و آله وارد شدم، در حالی که حضرت به متکا تکیه زده بود؛ پس متکا را به جهت احترام، به من داد و سپس فرمود: اى سلمان، هیچ مسلمانى نیست که برادر مسلمانش بر او وارد شود و به احترام او برایش پشتى بگذارد، مگر این که خداوند او را بیامرزد».
تقدم اصحاب بر خویش
امام حسن علیه السلام رعایت این امر توسط حضرت را این طور بیان کردهاند:
«یَسُوقُ أَصْحَابَهُ وَ یَبْدُرُ مَنْ لَقِیَ بِالسَّلَام؛۹ اصحاب را در راه رفتن بر خود مقدم مىداشت و با هرکس رو به رو مىشد نخست، ایشان سلام مىکرد».
تبسم نمودن
رسول خدا صلی الله علیه و آله، هیچگاه بلند نمیخندیدند و در مقابل خوشحالی اصحاب، تبسم میکردند؛ اصحاب نیز همینگونه برخورد مینمودند:
«وَ کَانَ ضِحکُ أَصحَابِهِ عِندَه التَّبَسُمَ اِقتِداء بِهِ وَ تُوقیرا لَه؛۱۰ خنده اصحاب پیامبر، هنگامی که نزد ایشان بودند، تبسم بود؛ به خاطر اقتدا به ایشان و احترام ایشان».
تقسیم نگاه
آن حضرت به طور یکسان به افراد مینگریستند و در این زمینه به جایگاه افراد توجهی نداشتند. امام صادق علیه السلام در این باره میفرماید:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه یَقْسِمُ لَحَظَاتِهِ بَیْنَ أَصْحَابِهِ یَنْظُرُ إِلَى ذَا وَ یَنْظُرُ إِلَى ذَا بِالسَّوِیَّه؛۱۱ رسول خدا صلی الله علیه وآله نگاههای خود را میان اصحابش تقسیم میکرد و به این و آن به طور مساوی مینگریست».
صدا کردن افراد با کُنیه
مخاطب قرار دادن افراد با کنیه که در بین اعراب، علامت و نشانه احترام به شخص محسوب میگردد، در سیره آن حضرت مشاهده میگردد:
«و لقد کان یدعو أصحابه بکناهم إکراما لهم و استماله لقلوبهم و یکنى من لم تکن له کنیه، فکان یدعى بما کناه به و یکنى أیضا النساء اللاتی لهن الأولاد، و اللاتی لم یلدن یبتدئ لهن الکنى، و یکنى الصبیان فیستلین به قلوبهم؛۱۲ حضرت به جهت بزرگداشت و احترام مردم و به دست آوردن قلوبشان، آنان را به کنیه صدا میزد و کسی که کنیهای نداشت، برایش کنیه قرارمیداد و با آن، او را میخواند و برای زنان دارای اولاد کنیه قرار میداد؛ حتی برای زنانی که فرزند نداشتند و برای کودکان به جهت به دست آوردن قلوبشان، کنیه قرار میداد».
احترام به افراد پیاده
رسول خدا صلوات الله علیه و آله هنگامی که بر مرکب سوار بودند، از اشخاص پیاده غفلت نمیکردند و شخصیت ایشان را محترم میشمردند. در سیره آن حضرت آمده است:
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه لَا یَدَعُ أَحَداً یَمْشِی مَعَهُ إِذَا کَانَ رَاکِباً حَتَّى یَحْمِلَهُ مَعَهُ فَإِنْ أَبَى قَالَ تَقَدَّمْ أَمَامِی وَ أَدْرِکْنِی فِی الْمَکَانِ الَّذِی تُرِید؛۱۳ پیامبر صلی الله علیه و آله هرگز راضى نمىشد اگر سواره است، کسى در کنار او پیاده راه برود، و او را در ردیف خود سوار مىکرد؛ و اگر آن شخص حاضر نمىشد که چنین کند، به او مىگفت: پیش از من راه بیفت و در جایى که مىخواهى، منتظر من باش»>
نداشتن نیت بد نسبت به دیگران
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله هیچگاه نسبت به افراد، سوء نیت نداشتند و با ذهنیت نامناسب با آنها مواجه نمیشدند و به اصحاب خویش توصیه میکردند:
«لَا یُبْلِغُنِی أَحَدٌ مِنْکُمْ عَنْ أَصْحَابِی شَیْئاً فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَیْکُمْ وَ أَنَا سَلِیمُ الصَّدْر؛۱۴ کسى از شما حق ندارد از هیچ یک از یارانم چیزى به من بگوید؛ زیرا دوست دارم در حالى که چیزى از شما در دلم نیست، به سویتان بیایم».
آن حضرت در بیانی دیگر میفرمایند:
«إِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُصْبِحَ وَتُمْسِیَ لَیْسَ فِی قَلْبِکَ غِشٌّ لِأَحَدٍ فَافْعَلْ ، ثُمَّ قَالَ لِی: یَا بُنَیَّ وَذَلِکَ مِنْ سُنَّتِی، وَمَنْ أَحْیَا سُنَّتِی فَقَدْ أَحَیانِی، وَمَنْ أَحَیانِی کَانَ مَعِی فِی الْجَنَّهِ؛۱۵ تا قدرت دارى بکوش که در تمام روز و شبت، نیت فریب و غش کردن با احدى، به دل تو راه پیدا نکند. زیرا این عمل از سنت من است و هر آن کس که سنت مرا زنده کند، مرا احیاء کرده و هر که مرا احیاء کند، در بهشت با من خواهد بود».
همچنین به گونهای رفتار میکردند که دیگران نیز نیت سوئی نسبت به ایشان پیدا نکنند و خاطره نامناسبی از رفتار آن حضرت، در ذهنشان ایجاد نشود. امام حسن علیه السلام میفرماید:
«کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِه و یُعْطِی کُلًّا مِنْ جُلَسَائِهِ نَصِیبَهُ، حَتَّى لَا یَحْسَبَ جَلِیسُهُ أَنَّ أَحَداً أَکْرَمُ عَلَیْهِ مِنْهُ. مَنْ جَالَسَهُ أَوْ قَاوَمَهُ فِی حَاجَهٍ صَابَرَهُ حَتَّى یَکُونَ هُوَ الْمُنْصَرِفَ عَنْهُ وَ مَنْ سَأَلَهُ حَاجَهً لَمْ یَرُدَّهُ إِلَّا بِهَا أَوْ بِمَیْسُورٍ مِنَ الْقَوْلِ. قَدْ وَسِعَ النَّاسَ مِنْهُ بَسْطُهُ وَ خُلُقُهُ، فَکَانَ لَهُمْ أَباً وَ صَارُوا عِنْدَهُ فِی الْحَقِّ سَوَاءً. مَجْلِسُهُ مَجْلِسُ حِلْمٍ وَ حَیَاءٍ وَ صَبْرٍ وَ أَمَانَهٍ لَا تُرْفَعُ فِیهِ الْأَصْوَاتُ وَ لَا یُوهَنُ فِیهِ الْحُرَمُ یُوَقِّرُونَ فِیهِ الْکَبِیرَ وَ یَرْحَمُونَ فِیهِ الصَّغِیرَ وَ یُؤْثِرُونَ ذَا الْحَاجَهِ وَ یَحْفَظُونَ الْغَرِیب؛۱۶ پیامبر صلی الله علیه و آله حق صحبت هر یک از هم نشینان خود را ادا مىکرد، تا بهگونهای نباشد که یکى چنان بیندیشد که دیگرى را بر او ترجیح داده است. هرکه با او مىنشست یا براى تقاضاى نیازى در کنار او مىایستاد، آن شخص را هنگامى ترک مىکرد که کارش تمام شده و از نزدش رفته باشد. چون کسى چیزى از او مىخواست، یا آن چیز را به وى مىداد یا با زبانى خوش از او عذرخواهى مىکرد. همه مردم از گشادهرویى و خلق خوش او بهرهمند مىشدند و او براى آنان همچون پدر بود و همه در حقوق نزد او برابر بودند. مجلس او مجلس بردبارى و آزرم و شکیبایى و امانت بود؛ بانگها در آن بلند نمىشد و حرمتها مورد اهانت قرار نمىگرفت. در آن، بزرگان را احترام مىگذاشت و بر خُردان رحمت مىآورد و نیازمندان را بر خود ترجیح مىنهاد و بیگانگان را پاس مىداشت».
حمایت از دیگران
پیامبر صلی الله علیه و آله حمایتهای مختلف مادی و معنوی را نسبت به مردم مبذول میداشتند و برطرف نمودن مشکلات ایشان را سبب غفران الهی میدانستند؛ و در انجام این کار، نهایت دقت را به خرج میدادند تا آبروی مؤمنین محفوظ بماند. در این رابطه از آن حضرت نقل شده است:
«مَنْ أَکْرَمَ أَخَاهُ الْمُسْلِمَ بِکَلِمَهٍ یُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ کُرْبَتَهُ لَمْ یَزَلْ فِی ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَیْهِ الرَّحْمَهُ مَا کَانَ فِی ذَلِک؛۱۷ کسی که برادر مسلمان خود را با سخنى مؤدبانه و مهر آمیز احترام نماید و غم او را بزداید، تا زمانی که این سجیه در او باقی است، پیوسته در سایه رحمت خداوند خواهد بود».
۴۰. اصل تغافل و چشم پوشی
از اصولی که مؤمنین در جامعه اسلامی و نیز مسئولان در هر سطح و جایگاه، باید نسبت به آن توجه نمایند، اصل تغافل و چشم پوشی است؛ خصلتی که باید به معنای «خود را به غفلت زدن» در نظرگرفته شود و با غفلت (عدم توجه نسبت به اموری که در اطراف انسان میگذرد) اشتباه نگردد، زیرا چشم پوشی از اشتباه، برخلاف غفلت، عملی است که با قصد و اراده انسان حاصل میشود و از نظر اسلام کاری پسندیده و ممدوح میباشد.
بر این اساس مدیران دستگاههای دولتی و خصوصی و نیز اشخاص مختلف وظیفه دارند نسبت به اشتباهات اطرافیان، کارمندان و کارگران خویش، به مقداری که به حقوق مردم آسیبی وارد نگردد، چشم پوشی و تغافل نمایند؛ زیرا اغماض هدفمند نسبت به لغزشها و نادیده گرفتن برخی از امور نادرست، به پیشرفت و رشد نیروها کمک مینماید و آرامش روانی و آسایش زندگی را موجب میگردد.
مسألهای که اهمیت و ضرورت آن در زندگی خانوادگی و ارتباط بین زن و شوهر نیز ملموس و آشکار است؛ زیرا چشم پوشی زوجین در برابر خطا و اشتباه یک دیگر تحکیم و استحکام بنیان خانواده و پیوند اعضای آن را به دنبال خواهد داشت. همچنین بهرهگیری از آن در تربیت کودکان امری مهم محسوب میگردد؛ زیرا چه بسا توصیه و سفارش مکرر در خصوص موضوعات کم اهمیّت، جلوه و اثر تذکّر در مسائل مهمتر را از بین برده و آن را ناکارآمد سازد.
بر همین اساس امیرالمؤمنین علیه السلام اظهار بیاطلاعی در بسیاری از موضوعات را نشانه خرد انسان معرفی کرده و میفرمایند:
«لا حِلمَ کَالتَّغافُل لا عَقلَ کَالتَّجاهُل؛۱۸ بردباریی چون نادیده گرفتن نیست و خردی چون وانمود کردن به نادانی و بی اطّلاعی نیست».
در بیانی دیگر نیز میفرمایند:
«إِنَّ الْعَاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمَالٌ وَ نِصْفُهُ تَغَافُل؛۱۹ خردمند، نصفش صبوری و بردباری است و نصف دیگرش، چشم پوشی و نادیده گرفتن است».
امام باقر علیه السلام نیز در این رابطه، میفرماید:
«صَلَاحُ شَأْنِ النَّاسِ التَّعَایُشُ وَ التَّعَاشُرُ مِلْءَ مِکْیَالٍ ثُلُثَاهُ فَطَنٌ وَ ثُلُثٌ تَغَافُل؛۲۰ درستی وضع زندگی، پُری پیمانهای است که دو سوم آن زیرکی و هوشیاری و یک سومش نادیده گرفتن است».
در زندگی اجتماعی مسائل فراوانی پیش میآید که دارای اهمیّت خاصی نیست؛ اما چه بسا ورود و دنبال کردن آن زندگی را برای آدمی تلخ و دشوار نماید، در مقابل، چشم پوشی و از کنار آن گذشتن، میتواند مشکل را به طور کامل برطرف کند. امیرالمؤمنین علیه السلام با اشاره به این نکته میفرمایند:
«مَنْ لَمْ یَتَغَافَلْ وَ لَا یَغُضَّ [لَا یتقاض] عَنْ کَثِیرٍ مِنَ الْأُمُورِ تَنَغَّصَتْ عِیشَتُه؛۲۱ هرکس از بسیاری از امور (از خطاها و بدیهای دیگران) چشم پوشی و بی توجّهی نکند، زندگیش ناگوار خواهد شد».
امری که در سیره رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بدان توجه فراوان شده است؛ امام مجتبی علیه السلام در این خصوص میفرمایند:
«کانَ رَسولُ اللهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ تَغَافَلُ عَمَّا لَا یَشْتَهِی فَلَا یُؤْیِسُ مِنْهُ وَ لَا یُخَیِّبُ فِیهِ مُؤَمِّلِیه؛۲۲ پیامبر صلی الله علیه و آله از آن چه نمیپسندید، تغافل میکرد و هیچکس از او نا امید نبود و آرزومندان محروم نمیشدند».
- الأمالی (للطوسی)، ص۹۸
- دعائم الإسلام، ج۲، ص۱۵۸
- نهج الفصاحه، ص۴۷۲، ح۱۵۲۰
- مکارم الأخلاق، ص۱۳۵
- مکارم الأخلاق، ص۱۴
- الوافی، ج۵، ص۵۴۵
- المحجه البیضاء، جلد۴، ص۱۶۰
- مکارم الأخلاق، ص۲۱
- مکارم الأخلاق، ص۱۲
- مهجه البیضاء، ج۴، ص۱۳۴
- الکافی، ج۸، ص۲۶۸
- إحیاء علوم الدین، جلد۷، ص۱۱۵
- الحیاه / ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۳۸۷
- مکارم الأخلاق، ص۱۷
- سنن النبى صلى الله علیه و آله با ترجمه، ج۱، ص۹۰
- الحیاه / ترجمه احمد آرام، ج۲، ص۳۸۹
- الکافی، ج۲، ص۲۰۶
- غرر الحکم و دررالکلم، ص۷۶۹
- غرر الحکم و دررالکلم، ص۱۳۹
- بحار الأنوار، ج۷۱، ص۱۶۷
- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص۴۵۱
- مکارم الأخلاق، ص۱۴