رهیافت‌های تاریخی هجرت نبوی(ص)

بررسی رهیافت‌های تاریخی عصر پیامبر(ص) با هدف تبیین مؤلفه‌های تمدن سازِ قرآن، پایدارترین الزامات اجتماعی و سیاسیِ جوامع اسلامی را پیش روی متفکران و سیاست‌گذاران قرار می‌دهد. اهمیت این مطالعه زمانی دو چندان خواهد بود که اذعان گردد، نیل به پیشرفت مقبول و تمدن مطلوب که از آرزوهای مکتوم و یا مصرّح مصلحان و خیرخواهان اسلامی می‌باشد، بدون بازکاوی ارزش‌های مدنیِ منبعث از دوره هجرت نبوی(ص)، تلاشی کم ثمر و گاهاً بی اثر خواهد بود. لذا این پژوهش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ بدین سؤال اصلی است که کدام‌یک از رهیافت‌های تاریخی مقارن با هجرت نبوی(ص) در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن ساز قرآن نقش آفرینی داشتند؟ به استناد آیات الهی و مراجعه به منابع کتابخانه‌ای نتایج نشان می‌دهد مقارن با هجرت رسول الله(ص)، لزوم تغییر بنیادین و همسو با مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن در تحقق جامعه نبوی(ص) ناگزیر می‌نمود؛ بنابراین در اندک زمانی تحولاتی همچون لغو تعرب و تقویت تعلق اجتماعی با اتکا به تحضر و نسخ امتیازات قبائل، حیاتی نوین مبتنی بر نظام شهرنشینی را به ارمغان آورد؛ به طوری‌که ضمن دعوت به برابری مدنی، با خلق مفهوم امت اسلامی در سایه اخوت و تدوین قانون اساسی با هدف مسئولیت‌پذیری شهروندان، انتظام اجتماعی جایگزین زندگی بَدوی گردید. سرانجام تأمین امنیت با تعیین مرزهای جغرافیای سیاسی و ضرورت کسب دستاوردهای عزت طلبانه برای مؤمنین، مؤلفه‌های تمدن سازِ قرآن را در ساختار سیاسی نوبنیان تقویت نمود.

16

بسم‌الله‌الحمن‌الرحیم

رهیافت‌های تاریخی هجرت نبوی(ص) در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن

نویسنده: سعید حمیدی[۱]

منبع: نشریه مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شمارۀ ۱۷، سال بیست و هشتم، بهار و تابستان ۱۴۰۱ش

چکیده:

بررسی رهیافت‌های تاریخی عصر پیامبر(ص) با هدف تبیین مؤلفه‌های تمدن سازِ قرآن، پایدارترین الزامات اجتماعی و سیاسیِ جوامع اسلامی را پیش روی متفکران و سیاست‌گذاران قرار می‌دهد. اهمیت این مطالعه زمانی دو چندان خواهد بود که اذعان گردد، نیل به پیشرفت مقبول و تمدن مطلوب که از آرزوهای مکتوم و یا مصرّح مصلحان و خیرخواهان اسلامی می‌باشد، بدون بازکاوی ارزش‌های مدنیِ منبعث از دوره هجرت نبوی(ص)، تلاشی کم ثمر و گاهاً بی اثر خواهد بود. لذا این پژوهش توصیفی- تحلیلی درصدد پاسخ بدین سؤال اصلی است که کدام‌یک از رهیافت‌های تاریخی مقارن با هجرت نبوی(ص) در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن ساز قرآن نقش آفرینی داشتند؟ به استناد آیات الهی و مراجعه به منابع کتابخانه‌ای نتایج نشان می‌دهد مقارن با هجرت رسول الله(ص)، لزوم تغییر بنیادین و همسو با مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن در تحقق جامعه نبوی(ص) ناگزیر می‌نمود؛ بنابراین در اندک زمانی تحولاتی همچون لغو تعرب و تقویت تعلق اجتماعی با اتکا به تحضر و نسخ امتیازات قبائل، حیاتی نوین مبتنی بر نظام شهرنشینی را به ارمغان آورد؛ به طوری‌که ضمن دعوت به برابری مدنی، با خلق مفهوم امت اسلامی در سایه اخوت و تدوین قانون اساسی با هدف مسئولیت‌پذیری شهروندان، انتظام اجتماعی جایگزین زندگی بَدوی گردید. سرانجام تأمین امنیت با تعیین مرزهای جغرافیای سیاسی و ضرورت کسب دستاوردهای عزت طلبانه برای مؤمنین، مؤلفه‌های تمدن سازِ قرآن را در ساختار سیاسی نوبنیان تقویت نمود.

کلیدواژه‌ها: قرآن، هجرت نبوی(ص)، رهیافت‌های تاریخی، مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسیِ تمدن‌ساز.

درآمد

هجرت پیامبر اسلام(ص) به سرزمین یثرب که بر پایه محاسبات و ماجراهای خاص و با استناد به داده‌ها رخ داد و تابع گزینشی آگاهانه بود(زرگری نژاد ، ۱۳۸۱ش، ۴۱)، زمینه‌های جدیدی فرارویِ ساکنانش نهاد و آنان را علی‌رغم پیشینه تاریخی و اوضاع سیاسی و اجتماعی بومی، در مدار حمایت از دین جدید قرار داد. لیکن علی‌رغم این پشتیبانی‌ها، تحول در شهری که با پیشینه فرهنگی، ادعای سَروری داشت، بدون ارائه اصول برتر که قدرت غلبه بر اوضاع گذشته داشته باشد، تحقق نمی‌یافت. به بیان دیگر این تحول صرفاً با شناخت تهدیدها و مهار آن‌ها امکان‌پذیر بود.

بنابراین آنچه در نخستین دیدار پیامبر(ص) با یثربیان مطرح گردید و سرانجام در قالب پیمان‌نامه‌ای ضمانت یافت، از وجود بحران‌هایی پرده برداشت که در ادبیات امروزی بر عدم پیشرفت اجتماعی و در نتیجه توسعه نیافتگی۱ سیاسی دلالت دارند. به طوری‌که با مطالعه متن معاهدات و برخی اخبار تاریخی، کمابیش می‌توان تصویری از اوضاع یثرب آن روزگار به دست آورد.[۲]

در این راستا، دوران هجرت نبوی(ص) را می‌بایست نقطه آغاز تحول مدنی در جزیره العرب و خاصه مدینه محسوب نمود؛ به طوری‌که بررسی مبادی این تطورات، مهم‌ترین حوزه از مطالعات تاریخ اسلام خواهد بود. به ویژه لزوم شناسایی آن دسته از رهیافت‌های تاریخی دوره هجرت که در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن موثر واقع شدند، ضرورت بازکاوی این مقطع را دو چندان می‌نماید. چرا که بازشناسی عوامل شکل‌گیری و تکوین تمدن اسلامی که محصول تحولی عظیم بر مبنای جهان بینی الهی بود، بدون توجه به الگوی تمدن ساز آیات الهی در گذر از جامعه جاهلی به جامعه نوین اسلامی، تلاشی کم ثمر و احیاناً بی اثر خواهد بود. ضرورتی که نه تنها سبب شناساندن اصول تمدن ساز می‌گردد، مبنایی برای طراحی الگوی توسعه اجتماعی- سیاسی از منظر قرآن بوده که می‌بایست امروزه در بین مسلمانان و حتی تمامی جوامع مدرن[۳] و پست مدرن[۴] کنونی مورد توجه باشد.

بنابراین این‌که مؤلفه‌های تمدن ساز قرآن از حیث اجتماعی و سیاسی کدامند؟ و رسول خدا(ص) با کدام‌یک از رهیافت‌های تاریخی۱ در جهت توسعه این مؤلفه‌های تمدن ساز گام برداشتند؟ از دغدغه‌های مورد توجه این پژوهش می‌باشد.

از آنجاکه تمدن سازی نیازمند انسان‌هایی است که خویش را مسئول بدانند، با اراده، جدّی و مصمم باشند و نگرشی جهانی داشته باشند؛ همچنین میان باورهای ذهنی، آرمان‌ها و اندیشه‌های خویش با واقعیت‌های محیطی، سازگاری ایجاد نمایند و پیوسته به دنبال تغییر و بسط مدنیّت باشند؛ لذا حضرت محمد(ص) با ایجاد این تحولات در تفکر و خواست مردم و معرفی غایت اعلی و آرمان‌های برتر، دگرگونی همه‌جانبه در جامعه اعراب به وجود آوردند. تغییراتی که از نظر جامعه‌شناسی،۲ تحولی در ساختارها و بنیادها بود و می‌توان آنرا مترادف با انقلاب۳ دانست. یی، )روشه، ۱۳۷۰ش، ۲۰).

ایشان باستناد آیات الهی به اصل هدایت روی آوردند و به بنیادی‌ترین نیاز جزیره العرب یعنی تقویت عناصر ارزشی در زیست انسانی پرداختند.۴ حضرت(ص) چنان تحولی در اعراب ایجاد نمودند که از مردمی جنگجو و خشن، انسان‌هایی منضبط و توانمند ساختند. اگردر قبل اسلام، مسئولیت جمعی و قبیله‌ای به جای مسئولیت شخصی قرار داشت و عمل یک فرد می‌توانست قبیله‌ای را به چالش وادارد؛ و این به سبب جزمیّت و تعصب قبیلگی بود؛[۵] لیکن بر مبنای اصل قرآنی «هیچ گنه‌کاری بار گناه دیگری را به دوش نخواهد کشید».[۶] بنابراین پیامبر(ص) با اتکا به مسئولیت شخصی افراد، جامعه‌ای را بنیان نهادند که در آن فرد و خانواده و امت، جایگزین قبیله و عشیره و سلطنت گردید. البته هرچند نظام قبیله‌ای به یک‌دفعه از بین نرفت، ولی در واحدی بزرگ‌تر به نام «امت» که پیروان و پذیرفتگان اسلام بودند ادغام شد و با گرایشی دینی هویّتی جدید یافت(اشپولر، ۱۳۶۶ش، ۹۸).

لذا اگر به اذعان اندیشه‌گران، اسلام موفق‌ترین دین در کاستن فواصل نژادی و قومی بوده است (حتی،۱۳۶۶ش، ۱/۷۵)، بر این اساس پیامبر اسلام(ص) با تأسی از مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن، ضمن خط بطلان کشیدن به گسست‌های گذشته، با انتظام بخشی به اجتماع، تقویت مبادی سیاسی و تحت قوانین مدنی، جامعه‌ای نو در مدینه بنیان نهادند.

طرح مسأله

آشنایی با مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن در جهت رسیدن به جامعه‌ای مطلوب توأم با رشد متوازن و در نهایت بنیان مدینه فاضله، از اهداف آرمانی امت اسلامی بوده و از خواست‌های متقن و پایدار مصلحان و خیرخواهان جوامع اسلامی می‌باشد. به طوری‌که متفکران این حوزه از دیرباز اهتمام ویژه به این مسأله داشته و به فراخور روی کرد و مجال فکری خویش مؤلفه‌هایی را بیش از سایرین برجسته نموده‌اند.

در پژوهش حاضر ضمن اذعان بدین نکته که در پیشرفت مقبول و تمدن مطلوب در یک نظام اجتماعیِ بالنده، الگوهای تاریخی معرف مؤلفه‌های معین و جهت بخشی خواهند بود؛ تلاش شده است ضمن شناساندن سیمای جامعه مدنی در عهد رسول الله(ص)، آن‌دسته از رهیافت‌های تاریخی، مقارن با هجرت نبوی(ص)، که توانستند برنامه استوار و همسو با مناسبات انسان[۷] و تمایلات اجتماعی[۸] و اقتدار سیاسی[۹] را برای اعراب جزیره العرب به ارمغان آورند، از نظر خواننده بگذرد.

از این رو هدف مقاله حاضرآن است که ضمن تمرکز به رهیافت‌های تمدن ساز نظیر توسعه شهری،[۱۰] پیشرفت اجتماعی و تعیّن بخشی به حوزه سیاسی، با رجو به طرح واره‌های تمدن سازانه نبی اکرم(ص)، چشم اندازی را بر ارائه مدل مناسب با هدف تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن ساز قرآن بگشاید. مؤلفه‌هایی چون شهرنشینی بر پایه برابری اجتماعی و نسخ امتیازهای قبیله‌ای، قانون‌مداری و فضیلت خواهی که به اذعان محققان جملگی توانستند زمینه پیدایش جامعه‌ای نو موسوم به مدینهالنبی را فراهم آورند(نصر، ۱۳۵۱ش، ۱۱).

 

پیشینه پژوهش

تاکنون محققین پیرامون زوایای حیات سیاسی و اجتماعی پیامبر(ص) پژوهش‌های ارزشمندی انجام داده‌اند. لیکن تحقیقی مستقل که بتواند با محور قرار دادن دوران سکونت پیامبر(ص)در مدینهالنبی، رهیافت‌های تاریخی ایشان را در جهت تبیین مؤلفه‌های تمدن سازِ قرآن معرفی نماید به چشم نمی‌خورد. به طوری‌که برخی پژوهشگران صرفاً با طرح ایده‌های شهرسازی در آموزه‌های حضرت رسول(ص)، اجمالاً به برخی احکام مدنی در شهر مدینه پرداخته اند.

از جمله عمر سیپاهیک[۱۱](۲۰۰۳) در تحقیقی تحت عنوان: «برخی دروس مانا و جهانی حضرت رسول(ص) در مورد برنامه‌ریزی و توسعه شهری» به طرح برخی دیدگاه‌های مدیریتی پیامبر(ص) در باب شهرسازی پرداخته است. پائولو کونئو(۱۳۸۴) نیز در کتابی با عنوان «تاریخ شهرهای جهان اسلام» که توسط سعید تیز قلم زنوزی ترجمه شده به طور مختصر در این باب سخن گفته است. هشام مرتضی(۱۳۸۷) در فصل سوم کتا ب «اصول سنتی ساخت و ساز در اسلام» با ترجمه ابوالفضل مشکینی در مورد برخی موارد ساختار فیزیکی محیط در صدر اسلام مطالبی آورده است. عثمان عبدالستّار(۱۳۷۶) نیزدر کتاب «مدینه اسلامی» مطالبی را در حوزه اجتماعی مدینه آورده است.

بعلاوه اصغر قائدان(۱۳۹۷) در مقاله‌ای با عنوان «مؤلفه‌ها و ویژگی‌های ساختار شهری مدینه در عصر پیامبر(ص)» صرفاً به حوزه بنیان شهر و مبادی معماری سنتی آن توجه نموده است. حسن ستاری(۱۳۸۸) در مقاله «نگرشی بر مفاهیم مدیریت شهری حضرت رسول(ص) در شهر مدینه تجلی زیبای مدیریت شهری در شهر اسلامی» تلاش نموده است تا ضمن معرفی ملاک‌های مدیریت شهری پیامبر(ص)، اصول شهرسازی را تبیین نماید. فاطمه جان احمدی(۱۳۹۴) در مقاله «بازخوانی مراحل حیات شهری پیامبر(ص)» ارکان مادی و معنوی این شهر را معرفی می‌نماید.

در پژوهش حاضر تلاش شده است تا با رویکردی تاریخی، ضمن اذعان به مطابقت رهیافت‌های پیامبر(ص)با آموزه‌های تمدن ساز قرآن، نقش مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی دوران هجرت در تبیین این عناصر تمدن ساز بررسی گردد.

چارچوب مفهومی و نظری

تمدن

«تمدن»[۱۲] مصدر ثلاثی مزید از باب تفعّل است. به باور برخی واژه پژوهان، ریشه «م د ن» معنای سکونت در جائی را می‌رساند و واژه «مدینه» نیز برگرفته از آن است(ابن منظور،۱۴۱۴ق، ۱۳/۴۰۲).واژه شناسان قرآنی، ضمن اشاره به مفهوم اقامت در ریشه «مدن»، «تمدن» را به معنای تخلّق به اخلاق اهل مدینه دانسته و اشتقاق آن از واژه «مدینه» را انتزاع گرفته‌اند(همان، ۴۰۳).

در تعریف «تمدن» آورده‌اند: تخلق به اخلاق اهل شهر و انتقال از خشونت و هجمیت و جهل به حالت ظرافت و انس و معرفت(دهخدا، ۱۳۷۷ش، ۵/۶۹۷۲). اما به باور برخی متفکران معاصر، اصطلاح تمدن به معنای تشکل هماهنگ انسان‌ها در حیات معقول همراه با روابط عادلانه و اشتراک همه افراد و گروه‌ها، جهت پیشبرد اهداف مادی و معنوی و دیگر ابعاد مثبت است.(ر.ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، ۱۳۸۹ش، ۸/۶۲۸). برخی غربیان نیز در تعریف تمدن نوشته‌اند: «تمدن به معنای نظمی اجتماعی است که خلاقیت فرهنگی را به ارمغان می‌آورد» (ویل دورانت، ۱۳۷۸ش، ۱/۱۴۶).

لیکن به نظر می‌رسد وجود سازمان و نظم اجتماعی برای پیشرفت مادی و معنوی در جوامع بشری، نقطه مشترک تعاریف بسیاری از دانشمندان در بیان مفهوم تمدن باشد(ساروخانی، ۱۳۷۰ش، ۹۶-۹۵).

عناصر تمدن اسلامی

تبیین عنوان مقاله و احصاء نتایج آن، بدون شناساندن عناصر تمدن اسلامی ممکن نخواهد بود. بنابراین از آنجا که اصلی‌ترین معنای مورد توافق محققان در تبیین واژه تمدن «شهرنشینی»[۱۳] و اقامت است، می‌بایست توجه نمود که عواملی چون حفظ وحدت(بقره، ۱۷۹-۱۷۸)، امنیت و آرامش(حدید، ۲۵؛ مائده،۴۲؛ حجرات، ۹)، همبستگی ملی(آل عمران، ۲۰۰) واخلاق و دین مداری(حدید، ۲۵) از عناصر زایش تمدن اسلامی محسوب می‌گردد(ولایتی، ۱۳۹۲ش، ۲۷).

نکته مهمتر این‌که جامعه‌ای که با اتکاء به عناصر تمدن اسلامی، انتظام اجتماعی را فراهم نماید و بتواند مدنیّت و قانون گرایی، مشارکت جمعی، عزت و اقتدار را به عنوان عناصر کارساز به اجتماع مسلمانان ارمغان آورد، سرانجام موفق به تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن ساز قرآن خواهد شد.

مفهوم شناسی رهیافت‌های تاریخی و جایگاه آن با توجه به این‌که تعبیر «رهیافت‌های تاریخی» در عنوان مقاله مورد استفاده قرار گرفته است، لازم است در مورد مفهوم و جایگاه رهیافت‌های تاریخی در این پژوهش نکاتی ارائه گردد. منظور از رهیافت‌های تاریخی بررسی آن دسته از راه‌کارها، شیوه‌ها و الزاماتی است که نبی اکرم(ص) در مواجهه با تبیین پدیده‌های مدنی، اجتماعی و سیاسی به کار بردند. ضمناً مقارن با هجرت، با متجلی نمودن آنها، شهر مدینه را به واسطه انطباق با مبانی تمدن ساز قرآن به انتظام مدنی رساندند.

در این نوشتار تلاش می‌گردد تا چگونگی استفاده از رهیافت‌های تاریخی در تحلیل وضعیت سیاسی و اجتماعی دوره هجرت نبوی(ص) مورد ارزیابی قرار گیرد. بدین معنا که مفروض آن است که زمینه‌های رشد و توسعه در آموزه‌های قرآنی مندرج می‌باشد. بنابراین از دل مبانی قرآنی، نظریه‌ای نظام‌مند و سازوار که توانایی ایجاد تغییر در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی جامعه پیامبر(ص) را داشته باشد به منصه ظهور رسید.

مفهوم شناسی مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی تمدن سازِ قرآن

چارچوب روش شناسی این نوشتار در قالب شناساندن مؤلفه‌های اجتماعی و سیاسی دوره نبوی(ص)معنا پیدا می‌کند؛ چرا که تاریخ تنها شرح رخدادهای سیاسی و اجتماعی نیست، بلکه در برگیرنده تمام ساخت‌هایی است که به تحولات و تطورات جوامع انسانی می‌انجامد. بنابراین شناخت این مؤلفه‌ها و بررسی نقش آنها از اهم مطالعات تاریخ اجتماعی و سیاسی محسوب می‌گردد.

لذا نظر به اهمیت هر دو حوز« «اجتماع» و «سیاست»، لازم است رهیافت‌های تاریخی هجرت نبوی(ص) در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و مؤلفه‌های سیاسی تمدن ساز قرآن به طور جداگانه بررسی گردد. لیکن با توجه به این‌که هجرت پیامبر(ص) از همان روزهای نخستین عمیق‌ترین تأثیرات را در حوزه اجتماعی مدینه داشته است، ابتدا رهیافت‌های تاریخی در «تبیین مؤلفه‌های اجتماعی» مورد بررسی قرار می‌گیرد.

رهیافت‌های تاریخی هجرت نبوی(ص) در تببین مؤلفه‌های اجتماعی تمدن سازِ قرآن

بی تردید نخستین گام در جریان هجرت نبوی(ص) شناساندن مؤلفه‌های اجتماعی منطبق با آموزه‌های تمدن ساز قرآن برای مردمان شبه جزیره بود. بنابراین بررسی آن دسته از رهیافت‌های تاریخیِ نقش آفرین در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی تمدن ساز قرآن که ایجاد جامعه‌ای نوبنیان را ممکن ساخت، از مهمترین حوزه‌های مورد بحث در این پژوهش می‌باشد.

تعیین ساختار اجتماعی[۱۴]

مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که هجرت، مؤلفه‌های اجتماعیِ ضروری جهت تعیین ساختار اجتماع ِ نوبنیاد را در مدینه فراهم نمود. به طوری‌که حضرت(ص) با بیان شاخصه‌های معرفتی قرآن در گذرگاه هجرت،[۱۵] مؤلفه‌های مهم تمدن ساز را در این شهر معرفی نمودند.[۱۶] در این بین بررسی مبادی مناسبات انسانی[۱۷] که جزء ملاک‌های تبیین الگوی تمدن ساز بوده و مورد توصیه آیات الهی است، از اهم رهیافت‌های کارساز پیامبر(ص) مقارن با هجرت به شمار می‌آید.

دعوت به همبستگی در اجتماع

دعوت به ایجاد همبستگی به عنوان کارسازترین عنصر تمدن ساز در جهت پیشبرد اهداف جوامع بشری امری واضح است. چنانچه ویل دورانت بر عامل همبستگی اجتماعی به عنوان عنصر شکل دهنده تمدن تصریح دارد (ویل دورانت، ۱۳۷۸ش، ۱/۶۶). چنان‌که با همگرایی بین طبقات اجتماعی و تأکید بر گفتمان مشترک،[۱۸] ضمن شناسایی ظرفیت‌ها ، توان تبدیل استعدادهای بالقوه به بالفعل مضاعف می‌گردد. ضمناً به واسطه نیروی جمعیت پای‌بند به قوانین مشترک مدنی، واژه تمدن عینیت یافته و مفهوم مدنیت محقق می‌گردد.

قرآن در عین حال که مسلمانان را با چنگ زدن به ریسمان الهی از تفرقه برحذر می‌دارد؛ الفت و اخوت را(به عنوان دو عامل تمدن ساز) دلیل قوام وحدت مؤمنان و از نعمات خاص الهی می‌داند؛ که سبب رهایی از پرتگاه هلاکت و خسرانی که قبل اسلام بدان گرفتار بودند گردید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَهٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا».[۱۹]

ابن عاشور ضمن اشاره به مصادیق همبستگی در اجتماع مسلمین، در مقام تفسیر این آیه می‌نویسد هدف اصلی آیه سامان دهی امت و بِه سازی و نگاه داشت نظام آن برای تکوین جامعه است(ابن عاشور، بی تا، ۱/۳۹). عاملی که می‌تواند با ایجاد انتظام اجتماعی بر اتقان ابعاد تمدن اسلامی بیانجامد. بی تردید اولین تجلی این همبستگی اجتماعی در تاریخ اسلام مقارن با استقرار پیامبر(ص) در مدینه قابل مشاهده است. شهری که به دلیل تجمع جمعیت کثیری از مسلمین؛ اعم از مهاجر و انصار و به واسطه تنوع اقوام، ادیان و نژادها بیش از همه نیازمند همبستگی در بین اجتماع شهروندان بود. لذا بررسی اصلاحات شهری رسول الله(ص) که به عنوان رهیافت‌های تاریخی، تقویت همبستگی را برای جزیره العرب به ارمغان داشت، از اهم مباحث خواهد بود.

نسخ امتیازات قبیله‌ای

مرزهای نژادی و امتیازات قبیله‌ای که در جامعه جاهلی اساس اجتماع حجاز بود به مجادلات سیاسی و اجتماعی دامن می‌زد. لیکن اعلان بطلان این حد و مرزهای رقابتی و کاذب که به تعبیر تاریخی قرآن از حمیه الجاهلیه[۲۰] نشأت می‌گرفت، از دیگر تدابیر اجتماعی رسول الله(ص) بود که در دوران هجرت به منصه ظهور رسید. حضرت(ص) برای از میان بردن رقابت‌های جاهلی، حدود و امتیازات قبیله‌ای را یکسره منسوخ نمودند و همه ساکنان شهررا با عنوان جامع «انصار» گرد آوردند و فرمودند: «همه یکدیگر را بدین نام بخوانند؛ چنانچه به مکیان مدینه نشین لقب «مهاجر» دادند۰طبری،۱۴۱۵ق، ۲، ۴۸۳؛ ابن خلدون، بی تا، ۱، ۳۵۶). حضرت(ص) کوشیدند نگرش‌های برتری جوییانه نظام قبیله را از میان بردارند و زمینه زیست مسالمت آمیز و انسانی را فراهم آورند. ایشان فرمان دادند که دشمنی‌ها و کینه‌های موروثی یا دعاوی و مطالبات خونی پیشین فراموش و منسوخ گردد؛ چنانچه پس از این هرکس به رغم قانون و آئین تعریف شده پیش رود، بازخواست و تعقیب خواهد شد و همه ساکنان مدینه در این زمینه با یکدیگر برابرند. مسلمانان مدینه که از تیره‌ها و قبائل گوناگونی برخاسته بودند به فرمان حضرت(ص) با یکدیگر برادر شدند و بدین شیوه عاملی ارزشی بر جای عاملی طبیعی نشست(ابن هشام، ۱۳۵۶ق، ۲/۱۵۰).

خلق مفهوم امت اسلامی

از آنجاکه قرآن بارها از مفهوم امت واحد سخن گفته است؛(آل عمران، ۱۱۰؛بقره، ۱۳۳؛بقره،۱۶۳؛ نساء،۱؛ آل عمران، ۱۰۳؛مؤمنون، ۵۲) واضح است که این اصل اجتماعی، جزء ضروریات هرجامعه بشری و در رأس آن از الزامات تمدن سازِ قرآن می‌باشد.

چنانچه آیات الهی با تشریح استوارترین تعالیم برتر، ضمن خط بطلان کشیدن بر معیارهای غلط گذشته همچون افتخار به حسب و نسب، خون و نژاد، لیکن به واسطه تأکید بر اشتراکات دینی، امت واحد اسلامی را در صف گفتمان[۲۱] مشترک قرار داد و با نفی انگیزه‌های مادی، روح ایمانی را در کالبد امت اسلامی دمید؛ بر فزون طلبی‌ها پایان داد و تنها تقوا را ملاک فضلیت قرار داد(خویی، ۱۹۹۶م، ۱/۷۵). آنجا که فرمود: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ».[۲۲] در این راستا تلاش‌های پیامبر(ص) در جهت خلق نظام شهری مبتنی بر ارزش‌های امت واحده قابل توجه است. مفهوم امت در ساختار مدینه مفهومی جامعه شناختی بود. زیرا فراتر از اشتراکات و تعلقات اعتقادی مسلمانان، بر بنیاد همگرایی[۲۳] مبتنی بر قراردادهای اجتماعی استوار بود.

به طوری‌که علاوه بر تأثیر آیات الهی در مودت شهروندان مدینه به واسطه تکالیف دینی(مثل نماز) که تجسم عینی مدنیت جامعه اسلامی به واسطه شکل‌گیری امت اسلامی بود؛ شخص پیامبر(ص) با راه‌کارهایی نظیر تأسیس مسجد جامع نبوی(شریف قرشی، باقر، ۱۳۸۷ش، ۲۲۷)، برقراری اخوت بین مهاجران و انصار(نظری منفرد، ۱۳۸۶ش، ۱۱۹) و پیمان قانون اساسی با یهودیان (همان، ۱۲۱)؛ در کردار و گفتار[۲۴] ، راهبردهای معنادار و جهت بخشی را در عرصه نظری و عملی ترسیم نمودند.

حضرت(ص)با انعقاد نخستین پیمان‌نامه عمومی ضمن سروسامان دادن به جامعه نوپای اسلامی، به تحکیم امت واحد اسلامی و ایجاد نظام شهروندی پرداختند و با پیمان‌نامه‌های مدنی، حدود و ثغور جغرافیایی و قبیله‌ای را تغییر داده و به جای آن مرزهای دینی را بنیان نهادند(عبدالجلیل، ۱۳۶۳ش، ۱/۷۵).

پیامبر(ص) در راستای حفظ وفاق ملی و جلوگیری از شکاف در جا معه شهری، از هیچ استراتژی کنش‌گر دیگری غفلت نکردند . تاجائی‌که حتی دستور به ویران کردن مسجد ضرار را صادر نمودند. ایشان به امر خداوند[۲۵] بعداز جنگ تبوک، مسجدی را که منافقین برای اجتماعات خویش ساخته بودند، مسجد ضرار خواند و دستور داد با خاک یکسان گردد، تیرهای آن را بسوزانند و آنجا را برای مدتی محل زباله کنند(ابن هشام، ۱۳۵۶ق، ۲/۵۳۰). انهدام این بنای ظاهراً مقدس که در مدیریت شهری پیامبر(ص) به کانون ایجاد دودستگی میان مسلمانان مبدل شده بود، راهبرد عملی ایشان را در صیانت از امت واحده اسلامی نشان می‌دهد. چراکه شناخت چهره واقعی دشمن و دوری از سطحی نگری در تشخیص جریانات اجتماعی و سیاسی می‌تواند موجبات نجات امت اسلام از تهدیدها شده و در نتیجه قوام عناصر تمدن ساز در بین مسلمین تضمین گردد.

در جریان هجرت این رهیافت‌ها ی تاریخی، در تحولات فکری و فرهنگی مبتنی بر عصبیت اعراب تأثیر گذاشت و محیط تازه‌ای فراروی آنان نهاد. محیطی که مؤمنان پرهیزگار را ملزم می‌کرد در برابر هر مسلمان ستم‌گری یا خواسته ستم آلود او و یا آهنگ دشمنی و تباهی‌اش میان مؤمنان حتی اگر فرزند کسی از آنان باشد، هم داستان به ستیز برخیزند(ابن هشام، ۱۳۵۶ق، ۲/۳۶۹). تلاش در جهت ایجاد امنیت یک‌پارچه آنچنان در مدینه دنبال گردید که حتی یهودیان پرشمار مدینه و پیرامون شهر، به شرط این‌که با مسلمانان در دفاع از شهر متفق باشند و به آنان یاری رسانند از حقوق برابری با مسلمانان برخوردار شده‌اند.(ابن کثیر، ۱۴۰۸ق، ۳/۲۷۳). بنابراین دو رهیافت تاریخی با مضامین عقد اخوت و پیمان عمومی بیشترین نقش را در شکل گیری امت واحده داشتند که هر دو جزء راه‌کارهای عملی پیامبر(ص) در همان سال اول هجرت قابل بررسی است.

مدینه تا پیش از ورود رسول خدا(ص) در کشمکش و جنگ‌های داخلی بین اوس و خزرج[۲۶]گرفتار بود.این اختلافات درونی، بعلاوه کنش و واکنش‌های قبائل ساکن با یهودیان، آسیب‌های جدی به اقتدار قبائل عرب و امکانات شهر وارد ساخته بود. لذا به دلیل قدرت طلبی و تشتت آراء، شهروندان از سال‌های دور تجربه ساختاری منسجم دور از اختلافات را به فراموشی سپرده بودند. اما با ورود اسلام به شهر و با اتکاء به آموزه‌های قرآنی که سراسر تأکید بر مساوات وبرادری است، مدینه جان تازه‌ای گرفت و برخلاف گذشته مستعد ائتلاف و همگرایی گردید.

با اعلان برابری مهاجر و انصار[۲۷] به عنوان دو طبقه اجتماعی مؤثر در مدینه، از همان روزهای اول استقرار پیامبر(ص)، شهروندان در مدار دعوت به همبستگی اجتماعی قرارگرفتند. کنشی که عمیقاً در دل و جان مسلمانان رسوخ کرد؛ به اندازه‌ای که تا زمان آیه ارث[۲۸] حتی از مال یکدیگر سهم می‌بردند(ابن حنبل، بی تا، ۱/۲۳۰) بنابراین سنت خونی- خویشاوندی و نژادی از آموزه‌های دینی تأثیر پذیرفت و مساوات و عدم اتکاء به افتخارات قبائل به تنها قاعده در تعامل اجتماعی بدل گردید(دیاربکری، بی تا، ۱/۳۵۳).

به طوری‌که در جهت تحقق این امر مکتوبی نوشته شد: «انِ رَسُولَ اللهِ کَتَبَ کتَاباً بَینَ المُهَاجِرِینَ وَ الاَنصَار وَ مَن لَحقَ بِهِم من اهلِ یَثرِب»(ابن کثیر، ۱۴۰۸ق،۲/۳۳۲). این روایت در نقل انس بن مالک، ابن عباس و جابر؛ سه تن از صحابه نامی قابل اعتماد است. اهمیت مدنی این موضوع چنان است که سیره نگاران و مورخان متأخر شیعه نیز این مکتوب را با عنوان «قانون اساسی صدر اسلام» پذیرفته‌اند.(حرّ عاملی، ۱۴۰۳ق، ۱۲/۱۳۶).

در حقیقت با تشخیص به هنگام از این التزام اجتماعی، پیامبر(ص) برای برون رفت از بحران‌های احتمالی، پیمان‌نامه‌ای دینی و دنیوی با عنوان «عقد اخوت» را در سال اول هجرت برقرار ساختند. دراهمیت اخوت به عنوان مفهومی ارزشی همین بس که قرآن نه تنها در روابط مسلمانان بر ضرورت آن تأکید ورزیده، بلکه پیامبران را هم برادر مردم دانسته است.[۲۹] ضمناً قرآن برادری را نعمت و دستاوردی می‌داند که مسلمانان به برکت پیامبر(ص) از پس عمری جدایی و درگیری از آن بهره‌مند شده‌اند».[۳۰]

در روایتی از امام صادق(ع) آمده است: اَلْمُؤْمِنُ أَخُو اَلْمُؤْمِنِ کَالْجَسَدِ اَلْوَاحِدِ إِنِ اِشْتَکَى شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ أَلَمَ ذَلِکَ فِی سَائِرِ جَسَدِهِ وَ أَرْوَاحُهُمَا مِنْ رُوحٍ وَاحِدَهٍ وَ إِنَّ رُوحَ اَلْمُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اِتِّصَالاً بِرُوحِ اَللَّهِ مِنِ اِتِّصَالِ شُعَاعِ اَلشَّمْسِ بِهَا؛ مؤمن برادر مؤمن است چونان یک پیکر؛ اگر بخشی از آن شکایت کند درد آن در بقیه پیکر یافت می‌شود و روحشان از یک روح است و روح مؤمن پیوسته‌تر است به خدا از پرتو خورشید به خورشید»(صادقی تهرانی،۱۳۶۵ش،۲۳۹).

مطالعات تاریخی نشان می‌دهد پیمان مواخاه یا برادری میان نود نفر از اصحاب(۴۵ مهاجر و ۴۵ انصار) برقرارگردید(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۴/۱۵۱). منابع از پرداختن به جزییات این پیمان غفلت ننموده‌اند و مورخان فهرستی از اسامی مهاجران و انصار را که با یکدیگر برادر شدند را آورده‌اند(همان).در اجرای این قانون، پیامبر(ص) حتی جعفربن ابی طالب را که در حبشه بود از یاد نبردند و او را با معاذ بن جبل برادر خواندند(همان). ضمناً در برخی روایات آمده پیامبر(ص) میان برخی از زنان نیز پیمان خواهری برقرار کردند (ابن کثیر،۱۴۰۸ق،۹/۴۱۸). پیمانی که مسلمانان را با هم برادر و در یاری یکدیگر متعهد می‌ساخت. چنانچه رسول خدا(ص) فرمودند:  «تَآخَواْ فِی اللهِ اَخَوَیْنَ اَخَویْنَ» (همان). این عهدنامه که بر مبنای نفی انگیزه‌های قومی و قبیله‌ای و بر پایه حق و همکاری اجتماعی شکل گرفت، تجلی اصول آیه ۱۰ سوره حجرات گردید. این آیه مؤمنان را برادر هم خواند و از آنان خواسته تا در صورت بروز مشکل میان خود اصلاح کنند. بر این اساس مردم مدینه، مهاجران را در خانه‌های خویش ساکن ساختند؛ برسفره‌هایشان نشاندند و اجازه دادند برای امرار معاش، خود را به سختی اندازند. در حقیقت عقد اخوتی که به گفته ابن هشام، پیامبر(ص) بدان فرمان دادند(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۲/۱۵۶)، نوعی التزام به تعهدی گردید که انصار در قبال مهاجران داده بودند(بنگرید به: سمهودی، ۱۳۷۴۰ق، ۱/۷۸۵). پیامبر(ص) با این تدبیر مدینه را به شهری ایمانی و آرمانی مبدل نمودند. خداوند نیز آن‌را «دارالایمان» نام نهاد و ستود[۳۱] چراکه این شهر بر مبنای پاکیزگی و ایمان شکل گرفت.۲ رسول خدا(ص) به پاکی شهر شهادت دادند و آن‌را «قبه الاسلام» خواندند(بلاذری،۱۳۹۴ق،۱/۴۰۱).

عقد مواخاه توانست ذائقه عربی مهاجران و انصاری را که سال‌ها وابستگی بی قید و شرطی به نظام عشیره داشتند، متحول نماید. این رویکرد، مسلمانان را در هر کجای عالم و با هر رنگ و زبان و فرهنگی، خودی انگاشت؛ و غیر مسلمانان را ولو فرزند پدر او نباشند، بیگانه شمرد. نوشته‌اند: این معجزه اجتماعی پیامبر(ص) چنان اثر گذار بود که اگر دلایل سلبی مانع نمی‌شد، ارث بردن از همدیگر نیز جریان می‌یافت(حتی،۱۳۶۶ش، ۱/۴۶۲).

برقراری پیمان عمومی

نظر به تقدم و تأخر تاریخی، پس از عقد اخوت، برقراری پیمان عمومی مهم‌ترین رکن از ارکان توسعه نظام اجتماع شهری محسوب گردید. پیامبر(ص) با اعلام اولین پیمان‌نامه عمومی یا قانون اساسی مدینه(ابن هشام، ۱۳۵۶ق،۲/۱۳۷)، نظام شهروندی جدید را با معیارهایی نوین مطرح ساختند، به طوری‌که متن این سند در «سیره ابن هشام»[۳۲] (همان ۲/۱۴۳) و بسیاری از روایات نقل شده است. این پیمان برخلاف عقد اخوت که در بین مسلمین نماد یافت، چارچوب مدنی اهل ذمه را مورد توجه داشت. این سند فراتر از اشتراکات و تعلقات اعتقادی مسلمانان، «قبیله‌های یهودی» و هم پیمانان آنان و حتی «مشرکان» مشمول صحیفه را در برگرفت. به استناد منابع تاریخی در بند۲۵ صحیفه تأکید گردید «یهود بنی عوف» و هم پیمانان آنان با مؤمنین یک امت‌اند. یهود به دین خود و مسلمانان به دین خودشان؛ مگر کسی که با پیمان شکنی ستم کند و چنین کسی جز خود و خاندانش را دچار زحمت نخواهد کرد(ر.ک:همان). چراکه قرآن در فراخوانیِ فرادینی، همه پیروان ادیان را به پیامی یگانه فرامی‌خواند. مسلمانان موظفند تا حدی که اصول آنان خدشه‌دار نگردد، بر اشتراکات توحیدی احترام گذارند[۳۳]

مطابق این اصل پیامبر(ص) با پیروان خود و غیرمسلمانان مجلس مشورت تشکیل داد. همگی آنان در خانه انس بن مالک جمع شدند(طبری،۱۴۱۵ق،۲/۱۴۰). آنان توافق کردند که جامعه خود را به صورت سازمان یافته اداره کنند(عمید زنجانی،۱۳۴۴ش،۷۳). بدین ترتیب پیمان‌نامه مدینه به صورت یک پیمان عدم تعرضی، وجه دفاعی و امنیتی داشت. آورده‌اند: ۲۳ ماده آن، مهاجران و انصار را مورد خطاب داشت و قسمت دوم این سند خطاب به یهودیان بود(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۳/۷۸۰).

لذا این قانون نامه، آراء و منافع تمامی گروه‌های درگیر در آن زمان را در برگرفت، تا ضامن امنیت اجتماعی شود. این پیمان جامعه‌ای جمع‌گرا ایجاد کرد که حقوقی برابر به شهروندان اعطا شد. این سند انقلابی، پایه و اساس درک اجتماعی و نخستین قانون اساسی مدون و مکتوب در جهان است(زرگری نژاد،۱۳۸۱ش،۵۲).

پیامبر(ص) در تنظیم عهدنامه مدینه[۳۴] ضمن حفظ برتری اسلام، احساس تفاخر و تضادهای قومی و مذهبی را به هم‌زیستی مشترک و دفاع از مرکز حکومت اسلامی مبدل نمودند.(همان) این پیمان نامه که آن‌را نخستین قانون اساسی خوانده‌اند(علیخانی،۱۳۸۶ش،۲۱۷) به گونه‌ای تنظیم شد که پیروان ادیان مختلف به مسالمت در کنار مسلمانان زندگی کنند. چنانچه با مراجعه به بندهای این سند تاریخی، احترام پیامبر(ص) به اصول و قواعد یهودیان نمایان است(ابن خلدون، بی تا،۲/۶۸۸). به واسطه این قانون با یهودیان مانند مسلمانان رفتار می‌شد و مسلمانان، یهودیان را هم‌پیمان و جزئی از ملت خود می‌دانستند؛ چنانچه رفتارشان براصل رعایت امنیت اجتماعی استوار بود(عمید زنجانی،۱۳۴۴ش،۹۵). لیکن در این معاهده در برابر اعطای امتیازات، از یهودیان جز رعایت پیمان عدم تعارض و در صورت لزوم دفاع از شهر خواسته نشد(ابن کثیر،۱۴۰۸ق،۴/۱۵۶). همه این اخبار نشان از مساعی پیامبر(ص) در احیای اصل تفاهم اجتماعی در جهت تضمین امنیت اجتماعی است.

تعیین ساختار شهری[۳۵]

از آنجا که اسلام آئینی مدنی است، لذا بیشتر تعلیمات اسلامی در حوزه مدنیّت و انتظام جمعی به بهترین وجه خود، در محیط شهری نمود پیدا می‌کند. بنابراین بررسی معانی و مفاهیم نبوی(ص)در بطن اندیشه قرآنی و کنکاش در مؤلفه‌های اجتماعی آن از اهم مطالعات تاریخ اجتماعی صدر اسلام خواهد بود. در همین راستا بازبینی برخی از رهیافت‌های تاریخی دوره هجرت که در بستر برنامه‌ریزی محیط شهری پیامبر(ص)، مؤلفه‌های تمدن ساز قرآن را متجلی نمود، امری ضروری است.

تأکید بر مبانی شهرنشینی[۳۶]

از بررسی تاریخ اعراب برمی‌آید که کوچ نشینی[۳۷]بَدَوی اصلی‌ترین بستر اجتماعی جاهلیت بود و عرب بادیه نشین زندگی شهرنشینی را تحقیر می‌کرد(خویی،۱۹۹۶م،۲۰۱). به طوری‌که در رسالت پیامبر(ص)، عادت به خصائص اجتماعی همچون اتکا به ساختار سنتی قبائل و در نتیجه عدم یک‌جانشینی و کوچ رَوی، مانعی برای تمرکز بر اصل شهرنشینی و تشکیل جامعه مدنی بود. لیکن آنچه از آیه ۶۱ سوره بقره معنایابی می‌گردد، آن است که خداوند ضمن توبیخ نسبت به قوم بنی اسرائیل، دستور زندگی شهری می‌دهد.

در همین راستای قرآنی، رسول اللّه(ص)جهت تقویت ساختار شهری در مدینه تلاش‌های فراوانی انجام دادند. از آن جمله می‌توان به وجوب هجرت،[۳۸] خارج کردن افراد از تعرب به شهرنشینی، مدینه محوری و تحریم رجوع مجدد به بادیه(تعرب)[۳۹] اشاره کرد(خامنه‌ای، بی تا،۳۱۳). هجرت نبوی(ص)، بیش از گذشته زمینه خوگرفتن اعراب به زندگی مدنی را ایجاد نمود و با ظهور و بروز مدنیت و قانون گرایی، نیل به اهداف رسالت در سایه انتظام اجتماعی محقق گردید. چراکه با تقویت نگرش «تحضّر» به جای دیدگاه سنتی «تعرّب»[۴۰]، سبب تحول سیستم قبیله‌ای در راستای تشکیلات نظام‌مند شهری گردید. به طوری‌که با اصلاحات نوین و بنیادین پیامبر(ص) این بنیاد نوظهور منجر به تقویت عناصر تمدن ساز و در نهایت شکل‌گیری تمدن اسلامی گردید. از آنجاکه مبادی تمدن ساز در تفکر رسول اسلام(ص) بر پایه اصول شهرنشینی متجلی گردید، می‌توان اذعان نمود که علی‌رغم ظهور اسلام در بین قبائل مکه، لیکن به دنبال هجرت و با کمک انتظام شهری در مدینه شکوفا گردید. تا جائی‌که بیشتر اسلام پژوهان با قضاوت «گرونبام» (گوستاولوبون گرونبام) موافق هستند که توسعه دین محمد(ص) کاملاً با زندگی شهری و شهرنشینی مدینه تناسب دارد(ترنر،۱۳۸۰ش، ۸۰).

تأسیس مسجد به عنوان نخستین پایگاه شهری

بی تردید مهم‌ترین اقدام عملی رسول خدا(ص) در نماد ساختار شهری، بنیان مسجدالنبی بود که به مثابه کانون تمرین زیست اجتماعی، مبادی شهر و مبانی شهرنشینی را تقویت نمود. چنانچه بنیان این پایگاه عبادی به عنوان نماد ظرفیت سازی اجتماعی- سیاسی، مرجعی برای همدلی و ملجأیی برای پایه‌ریزی اجتماع شهری تحت تدابیر مدنی بود. به استناد آموزه‌های قرآن که خداوند سازندگان و آباد کنندگان مساجد را ستوده و آنان را امر به بنیان آن نموده است[۴۱]؛ مسجدی که در مدینه با بنای ساده ساخته شد، همچون نگین انگشتری در شهر پیامبر(ص) درخشید. اساساً قرارگرفتن خانه رسول الله(ص) در کنار مسجد النبی و نیز ساخت خانه‌های صحابه، پیرامون آن، شکل و ماهیت شهر یثرب را دگرگون کرد. به طوری‌که این مکان غیر از عبادت، نقشی چندگانه پیدا نمود. لذا با کارکردهای اجتماعی متنوع نظیر محفل شورایی، قضاوت، تقسیم بیت المال، ملاقات با گروه‌ها و وفود، عقد پیمان‌های سیاسی و اقتصادی و حتی مداوا کردن مجروحان جنگی و بیماران، در یک جمله دارالحکومه مسلمانان گردید. چنانچه به گفته هیلن برند: «مسجد پیامبر(ص)بعدها به لحاظ وفاداری بدین کارکردهای متنوع، وظیفه شناسی خویش را حفظ کرد و با فقدان نهادهای رسمی در دنیای اسلام به مانند فقدان بناهای رسمی عمومی نظیر تالار شهر و یا محاکم، نقش آن اهمیت بیشتری یافت. چراکه طی فراگردی طبیعی، به مرکز جامعه اعتقادی جدید تبدیل گردید».(براند،۱۳۸۳ش،۴۱)

چرا که حضرت علاوه بر برگزاری نمازهای پنجگانه در مسجد مدینه، از همانجا به اداره امور پرداختند. به اعزام نیروهای نظامی و پذیرش نمایندگان قبائل اقدام نمودند. قضاوت کردند و منازعات را حل و فصل نمودند. این مسجد تدریجاً به مرکز علمی و فرهنگی مدینه تبدیل شد، دارالشورای مسلمانان در امور عمومی و جنگ و صلح گردید؛ و به مثابه مؤسسه‌ای چند منظوره که فعالیت‌های دینی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و آموزشی شهر را به عهده داشت گسترش یافت. می‌توان گفتاز شاخص‌ترین کارکردهای عینی این مسجد در تبیین ساختار شهری، پناه دادن به حدود هفتاد تن از بی‌خانمان‌ها و فقرایی بود که پس از هجرت جایی برای سکونت نداشتند. لذا به دستور پیامبر(ص) برای استقرار آنان در سمت شمالی مسجد، یعنی در قسمتی از حیاط، سایه‌بان یا صفه قرار داده شد. چنانچه این عده در تاریخ به «اصحاب صفه» معروف شدند(عسقلانی،۱۴۰۸ق،۸/۵۹۵)

در حقیقیت پیامبر(ص) چه با توقف در منطقه قبا و چه با استقرار خویش در مدینه، نطفه شهر اسلامی را با طراحی مسجد منعقد نمودند. شهری بزرگ که با مرکزیت مسجد به تکامل رسید و تمام پیچیدگی‌های یک شهر تمدن ساز در آن لحاظ شده بود. نوشته‌اند: «اگرچه این الگوی کالبدی در بنیان‌گذاری مکه، پیش‌تر توسط ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) تجربه شده بود، لیکن پیامبر(ص)در اقدامات اصلاحی خود در نقشه مفهومی مدینه الرسول، مسجد را اولین شاخصه کالبدی قرار داد؛ به طوری‌که تا اتمام این مکان، توسعه و تکمیل را در سایر نواحی شهر دنبال نکردند»(قائدان،۱۳۸۴ش،۲۷)

گویا اگر قرآن کعبه را به عنوان اولین خانه در ساختار آخرین شهر از تمدن اسلامی منعکس نمود[۴۲]، پیامبر(ص) در جریان هجرت، مسجد را نقطه آغازین مدینهالرسول دانستند و در این مکان، دین خاتم را به عنوان سرآغاز تمدن نو تفسیر نمودند. به طوری‌که حقیقت طرح واره مدینه همانند مکه که مسجدالحرام را در کانون توجه جهانیان قرار داده، به واسطه توسعه مسجد پیامبر(ص) انگیزه‌های شهر جهانی و تمدن ساز را به اجرا درآورد. مقارن با هجرت، بافت شهری جدیدی در مدینه پیرامون مسجد نبوی(ص) شکل گرفت؛ کوه‌های پراکنده مدینه که در شمال کوه سلع قرار داشتند با یکدیگر یک‌پارچه شدند. حضرت(ص) در جهت تعیین ساختار شهری در مسجد، عملاً ستاد فرهنگی و خانه تعلیم و تربیت تأسیس نمودند. ایشان برای گسترش اسلام و آموزش قرآن، خانه مخرمه بن نوفل را به عنوان دارالقرّاء مرکز تربیت قرار دادند. از این مرکز معلمان قرآن را به خارج از مدینه اعزام می‌کردند.

واقدی گوید: «عبدالله بن ام مکتوم پس از جنگ بدر همراه مصعب بن عمیر وارد مسجد شدند و در دارالقرّاء آنجا سکنی گزیدند.(واقدی،۱۴۰۵ق،۱/۹۸۲) بی تردید دلیل این تمرکز و مرجعیت را باید در پیوند مسجد و شهروندان جستجو کرد.

چرا که مسجد صرفاً مکانی برای ارتباط با خدا نیست؛ بلکه ارتباط با جامعه و امت در اولویت وظائف این مکان شهری قرار دارد. به طوری‌که میان «مسجد النبی» و «اجتماع مدینه» پیوندی همیشگی و تمدن ساز برقرار گردید.

ایجاد تعلق اجتماعی به محیط شهری مدینه

از مهم‌ترین مؤلفه‌های اجتماعی که در مدینه با هدف ساختار شهری مد نظر پیامبر(ص) قرار گرفت، تلاش درجهت ایجاد احساس تعلق اجتماعی مسلمانان[۴۳] نسبت به مدینه بود. امروزه مطالعات نشان داده است که احساس تعلق اجتماعی به افزایش ارتباطات[۴۴]و مشارکت مدنی در جوامع انسانی منجر می‌گردد(رفیع پور، ۱۳۷۷ش، ۸۵). ابن خلدون جوهره حیات جمعی را تعلق اجتماعی و روح یاری‌گری می‌داند، که این امر در بادیه نشیینی از طریق اجتماع افراد بر اساس نظام خویشاوندی حاصل می‌شود؛ و در شهرنشینی از طریق تأسیس و گسترش نهادها و سازمان‌های اجتماعی و روابط همسایگی صورت می‌پذیرد(ابن خلدون، بی تا،۱/۱۱۷). پیامبر(ص) از همان بدو ورود به مدینه، راه‌کارهایی ظاهراً ساده اتخاذ نمودند تا در وَرای تغییرات ظاهری، خلق یک مفهوم باطنی به نام شهرنشینی محقق گردد.

تغییر نام شهر

مطالعه سیره پیامبر(ص) نشان می‌دهد ایشان تلاش داشتند با گزینش اسامی سازوار با ایده‌ها و آرمان‌های مکتبی، به اصلاح نگرش جامعه و تحول در اندیشه‌ها بپردازند. به طوری‌که مطالعه این نام‌گذاری‌ها در حوزه‌های مختلف از جمله انتخاب نام برای مناطق با اهمیت می‌نماید.[۴۵] همچنان‌که انتخاب نام نیک در آیه ۱۱ سوره حجرات با تعبیر«وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِیمَانِ» به عنوان یکی از مؤلفه‌های ضروری جوامع انسانی مدنظر بوده است. بر همین اساس انتخاب اسم مناسب برای مکان‌ها، در هویت سازی جوامع انسانی نقش تعیین کننده دارد و می‌تواند وابستگی اجتماعی و توجه به ارزش‌های ذاتی را برای اهالی آن منطقه به ارمغان آورد.

لذا نخستین گام عملی پیامبر(ص)در جهت ایجاد حس تعلق پذیری اجتماعی در شهروندان نسبت به اولین شهر اسلامی که تمرکز تکالیف دینی و مسئولیت‌های اجتماعی و سیاسی را بر دوش می‌کشید، تغییر نام شهر به «مدینه» بود. شهری که پیامبر(ص)بسان بسیاری از اسامی دیگری که تغییر داد، آنجا را مدینه خواند.(مقدسی، ۱۴۱۱ق،۴/۸۲)

به استناد قول مشهور، این شهر در عصر جاهلیت «یثرب»[۴۶] نام داشت که در لغت از «ثرب» به معنای فساد و تباهی گرفته شده بود. ابن فارس گوید: یثرب برگرفته از تثریب است؛ به معنای سرزنش کردن و تقبیح عمل در چشم فاعل آن. زیرا خداوند عزوجل (از زبان یوسف خطاب به برادرانش در برابر پشیمانی و افسوس آنان از عملکردشان) فرمود:«…لَا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ…»(ر.ک:یوسف۹۲؛ ابن منظور،۱۴۱۴ق،۱/۳۵۷).

با بررسی منابع اسلامی واژه یثرب نخستین بار در میان آیات قرآن به چشم می‌خورد. لیکن به گفته برخی مورخان، این نام از نخستین ساکن آن یعنی یثرب بن قانیه از بنی ارم بن سیام بن نوح برگرفته شده است(ابن خلدون، بی تا،۲/۴۰۸).

به استناد تاریخی نام مدینه در گذشته به ناحیه‌ای کوچک از یثرب اطلاق می‌شده است(ابن کثیر، ۱۴۰۸ق ،۲/۲۳۹)؛ اما با هجرت پیامبر(ص) بدین شهر پس از چندی نام آن به «طیبه» و «طابه»، به معنای پاکیزه تغییر یافت. چنانچه در اخبار آمده است هنگامی که مسلمانان از غزوه تبوک برمی‌گشتند؛ پیامبر(ص) با دیدن کوه احد فرمودند: «هذِه طَابَهُ، وَهذا أُحُدٌ، وَهو جَبَلٌ یُحِبُّنَا وَنُحِبُّهُ»(حرّعاملی،۱۴۱۴ق،۱/۱۳۰). براین اساس آن‌را «طابه» نیز می‌خواندند(ابن شمائل قطیعی،۱۴۱۲ق،۲/۴۷۵).

لیکن این تغییر ظاهری نشان از استراتژی عمیق دولت پیامبر(ص) بود؛ چراکه وجه تسمیه مدینه النبی، آئینه‌ای تمام رخ از ویژگی نخستین شهر اسلامی بوده و نام آن متناسب با جلوه‌هایی از وجوه اجتماعیِ برگرفته از متن دین اسلام است. در حقیقت این نام‌گذاری نشان از تعمیق شعور و آگاهی شهری بوده و در جهت روی‌آوردن به مفاهیم مدنی و حیات اجتماعی و نیز الزامات شهروندی هدف‌گذاری گردید. مهم‌تر این‌که انتخاب نام مستقل و بی پیرایه برای معرفی پایتخت جهان اسلام، صرفاً یک تغییر ظاهری نبود. بلکه سرآغاز عینی تغییر از ساخت قبیله‌ای به ساخت شهری و مفهوم شهروندی بود. به طوری‌که از آن پس به جای شنیدن نام قبائل، با اسامی از قبیل اهل مدینه، اهل قبا، اهل طائف مواجه‌ایم. نام‌هایی که بیانگر تحولات فرهنگی و روی آوردن به شهرنشینی در جزیره العرب است.(عبدالستّار،۱۳۷۶ش،۵۴).

ضمناً برخی احادیث نبوی(ص) بر لزوم بهره‌مندی از این تغییرات ظاهری در راستای تحولات باطنی تأکید دارد. چنانچه ایشان فرمودند: «کسی که مدینه را یثرب نام نهد باید استغفار کند؛ چرا که مدینه پاک است(نظری منفرد،۱۳۸۶ش،۱۱۵). مسلمانان هم به تبعیت از رسول خدا(ص) و انتساب این شهر به ایشان، آن را «مدینه النبی» خواندند. ضرورت این جایگزینی به عنوان رهیافت تاریخی با هدف تبیین مؤلفه‌های تمدن ساز شهر، از جانب خداوند مورد تأکید قرار گرفت. به طوری‌که برخی آیات فقط از قول منافقان، شهر را با نام یثرب خطاب قرار داده‌اند. چراکه هرچند مؤمنان نام شهر را مدینه و مدینه الرسول نامیدند؛ لیکن منافقان و کسانی که در ایمان آنان خللی بود، به رغم نهی پیامبر(ص)، از نام یثرب استفاده می کردند.[۴۷]

ضمناً در قرآن از یثرب به عنوان سرزمینی که منافقان با بادیه نشینان مخالف در خارج از شهر پیوند و ارتباط برقرار کرده‌اند یاد شده است[۴۸] این دلائل کتابی و تاریخی بیانگر این نکته است که در مدینه به عنوان کانون توجه مسلمانان، احساس تعلق اجتماعی می‌توانست اعتماد و حس مسئولیت پذیری شهروندان را در قبال شهر و شهرسازی تقویت نماید.

رهیافت‌های تاریخی در تبیین مؤلفه‌های سیاسی تمدن ساز علاوه بر شناساندن رهیافت‌های تاریخی هجرت نبوی(ص) در تبیین مؤلفه‌های اجتماعی تمدن ساز قرآن(به ترتیبی که گذشت)، مطالعه این رهیافت‌ها در حوزه مؤلفه‌های سیاسی نیز اهمیت بالایی دارد. به طوری‌که به علت رابطه جهت‌دار اجتماع و سیاست، مطابقت راه‌کارهای پیامبر(ص) با مؤلفه‌های سیاسی طرح شده در آیات الهی مشهود است. چراکه سیاست گذاری‌ها بایستی استقلال جامعه اسلامی را در ابعاد سیاسی(ر.ک:نور۳۵)؛ فرهنگی(ر.ک:مائده۴۸) و اقتصادی (ر.ک: اعراف۱۰) تأمین نمایند. بی‌تردید نخستین رهیافت در مؤلفه‌های سیاسی تمدن ساز هجرت نبوی(ص)، ایجاد زمینه حُکمرانی در جهت تمرکز بخشی به قدرت‌های کنش‌گر و سرانجام تشکیل دولت مستقل با هدف تضمین اقتدار و توسعه مسلمانان بود. لذا لازم است این دسته از رهیافت‌های تاریخی مورد بازکاوی قرار گیرد.

تعیین ساختار سیاسی[۴۹]

 پیامبر(ص) تلاش داشتند تا با شکل دادن به ساختار سیاسی مدینه و با اتکاء به ارکان دولت جدید، مؤلفه‌های سیاسی تمدن ساز را بر پایه آموزه‌های قرآنی به منصه ظهور برسانند. به طوری‌که رهیافت‌هایی چون التزام به صیانت از حدود و ثغور مرزهای اسلامی، حفظ استقلال داخلی قبائل، دفاع از کیان امت اسلام، به تشکیل حکومت نبوی(ص) انجامیدند و به عینیّت بخشیدن در ساختار سیاسی مدینه کمک کردند.

شناساندن مرزهای جغرافیای سیاسی[۵۰]

با توجه به این‌که مرکزیت حکومت نبوی(ص) مدینه بود و این شهر خاستگاه نخستین حکومت اسلامی گردید، بنابراین پیامبر(ص)در صدد شدند ضمن تعیین حدود این سرزمین، نشانه‌هایی برای محدوده سیاسی اسلام تعیین نمایند. این تعیین حد و مرز جغرافیایی بدان جهت بود که تلویحاً به کسانی که از شهر می‌رفتند یا بدان می‌آمدند اعلام گردد که موجودیت سیاسی نوین در منطقه شکل گرفته است.(فیرحی،۱۳۸۵ش،۲۰۱)  به طوری‌که پیامبر(ص) آن محدوده را حرم امن اعلام نموده و فرمودند: «المَدینهُ حَرَمٌ مِن کَذا اِلی کَذا لا یُقطَعُ شَجَرَها وَ لا یحدَثُ فیها حدث»(ابن کثیر،۱۴۰۸ ق، ۴/۷۸۲) ایشان در غزوه بدر زمانی که نماز گذاردند، سپس در حق مردم مدینه این‌گونه دعا نمودند: «خدایا بنده و دوست‌دار و پیامبرت ابراهیم برای مردم مکه دعا نمود، اینک بنده و پیامبرت محمد به درگاه تو برای مردم مدینه دعا می‌کند که به شیر و غلّه و میوه آنان برکت دهی؛ خدایا عشق مدینه را در دل ما بپروران و بیماری مسری را دور گردان…خدایا همان‌گونه که دوست‌دار تو ابراهیم مکه را حرمت بخشید، من محدوده مدینه را حرم می‌گردانم». (واقدی، ۱۴۰۵ق،۱/۲۱) در تعابیرآمده است: «پیامبر(ص) برای تحکیم کاربست همبستگی شهری ضمن تقدس بخشیدن به سرزمین مکه که در گذشته شاهد دعای ابراهیم شده بود، در مدینه از خداوند خواستند تا این شهر را حرم قرار دهد: «اللَّهُمَّ إِنَّ إِبْراهیمَ حَرَم مکه وأنا أحرم ما بَینَ لابَتَیها» (ابن نجار،۱۴۰۱ق،۹/۲۶۱) همچنان‌که حضرت(ص) میان کوه «عیر» تا کوه «ثور» یعنی از شمال تا جنوب مدینه (در طول) و بین دو حره شرقی و غربی(در عرض) را حرم خود اعلام فرمود(ابن کثیر، ۱۴۰۸ق، ۲/۵۱۴).

ضمناً در روایتی از رسول الله(ص) بیان شده است: «لعنت خداوند بر کسی که در مدینه مشکلی پدید آورد»(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۲/۶۵۷). بی تردید این اعلان صریح پیامبر(ص) نوعی نقشه راه سیاسی برای امت اسلام بود؛ تا ضمن توجه به کیان شهر در دفاع از حریم مدینه ثابت قدم باشند. چنانچه کعب بن مالک روایت نمود: «رسول الله(ص) مرا فرستاد تا بر بلندی‌های مخیض، الحیفاء، ذوالعشیره و تیم که کوه‌های مدینه‌اند نشانه‌گذاری کنم.

(سمهودی،۱۳۷۴ق،۱/۹۳). حدود مدینه میان دو بازوی آن از خاور و باختر و میان کوه ثور در شمال و کوه عیر در جنوب قرار داشت و وادی العتیق درون حرم مدینه بود.(همان،۹۸)

صیانت از استقلال[۵۱]داخلی قبائل

از ارکان عملی در جهت حفظ سیاسی مدینه، تعیین استقلال داخلی در بین قبائل ساکن بود. به طوری‌که سیره نگاران نوشته‌اند: «پیامبر(ص) واحدهای قبیلگی آن روز مدینه را به رسمیت شناختند و استقلال در سنت‌ها و رسوم داخلی، حق پناهندگی و دیه مشترک این واحدها را تضمین کردند.(ابن هشام،۱۳۸۶ق،۲/۵۴۸). بدین ترتیب، حضرت(ص) با درایت نوعی نظام سیاسی را طراحی فرمودند که در عین انسجام کلی، بر استقلال داخلی واحدهای تشکیل دهنده امت تأکید داشت. به استناد عبارت «أنّهم امّه واحده علی رباعتهم» که در منابع اشاره شده است.(ابن کثیر،۱۴۰۸ق،۲/۱۰۷).

اکنون که هر قبیله بر رباع خود یک گروه مستقل بود، با توجه به معنای ربعه که عبارت از حالت و وضعیت پیشین از حیث رسوم و سنن قبیله‌ای است، مفهوم گفته شده به محترم بودن ترتیبات و سنت‌های پیشین اشاره دارد. فلذا مفهوم ربعه یا رباعه در این پیمان معنایی حقرقی و سیاسی خواهد داشت(جعفریان،۱۳۷۳ش،۴۷).

در توضیح این اصل بهتر است به بندهای ۳ تا ۱۱ صحیفه پیامبر(ص) توجه نمود. حضرت(ص) با تصریح به نام تک تک قبائل اعم از مهاجران قریش و انصار مدینه، حفظ استقلال درونی و منزلت پیشین آنان را تعهد کردند و تأکید نمودند: «کلّ طائفه منهم تفدی عاینها بالمعروف و القسط بین المؤمنین؛ هر طایفه‌ای بر اساس معروف و رعایت قسط بین مؤمنان برای آزادی اسیران خود فدیه خواهند پرداخت».(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۳/۱۷۵)

این تعابیرکه بیانگر تعهدات متقابل قبیله‌هاست، همراه با ذکر نام یکایک قبائل بوده و این تکرار به معنای مشارکت رسمی آنان در عهدنامه است. تا جائی‌که گفته شده: «یهودیانی مانند بنی قریظه، بنی قینقاع و بنی نضیر که در این پیمان‌نامه به نام قبائل‌شان تصریح نشده‌اند، در عین حال که از طریق شبکه پیمان‌ها به یهود مشمول مدینه وصل بودند، در پیمان نامه‌ای جداگانه به امضاء کنندگان پیمان فوق پیوستند. لذا رابطه‌ای برابر میان قبائل مدینه برقرار شد. هریک از رئیسان قبائل فوق به ترتیب کعب بن اسد از بنی قریظه، حیّ بن اخطب از بنی نضیر و مخیریق از بنی قینقاع توافق نامه را امضاء کردند.(سمیح،۱۳۷۹ش،۵۳۵).

تشکیل دولت در مدینه

از مطالعات تاریخی پیش از اسلام واضح است که ساختار سنتی و قبیلگی در دوران جاهلیت با ویژگی‌هایی چون خشونت‌گرایی در اشکال مختلف مانند چپاول، حمله به افراد دیگر، جنگ و کشتار(ابن کثیر،۱۴۰۸ق، ۷/۴۲)؛ اسطوره گرایی و رواج خرافات(اشپولر،۱۳۶۶ش،۴۵)، انحطاط اخلاقی و فرهنگی(همان)؛ محدودیت منابع اقتصادی و محدودیت زیست‌گاه‌های زندگی و لزوم مهاجرت(جعفریان،۱۳۷۳ش،۱۶)، از موانع توسعه و تمدن سازی در شبه جزیره به شمار می‌رفت.

لیکن به برکت آموزه‌های قرآن و دست‌آوردهای هجرت نبوی(ص) و با تشکیل دولت مدرن[۵۲]، زیرساخت‌های شکل‌گیری دولت پیامبر(ص)، با اصول و بینش‌های جدید پایه گذاری گردید.

این‌که پیامبر(ص)در نخستین دیدار با یثربیان، برای ضمانت همراهی خویش با آنان، دوازده تن از شرکت کنندگانِ آیین بیعت را نقیب دوازده قبیله خواندند، و با بیان این‌که «انتم کفلاء علی قومکم»(بلاذری،۱۳۹۴ق، ۱۴/۲۵۴)، آنان را به سرپرستی افراد قبیله خود فراخواند؛ حاکی از این نکته است که تصمیم داشتند با برانگیختن مردم یثرب به سوی رهبری متمرکز، در شکل سازمانی- هرچند ابتدایی- زمینه را برای پیدایی نظام اسلامی فراهم آورند(براند،۱۳۸۳ش،۹۲)

در حقیقت پیامبر(ص) پس از گذار از مرحله تبلیغ ۱۳ سال اسلام در مکه، جامعه اسلامی را وارد مرحله تثبیت نمودند و مقارن با استقرار دولت اسلامی، تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی منجر به ظهور تمدن اسلامی گردید(عبدالجلیل،۱۳۶۳ش، ۱۱۵).

ضمناً رسول الله(ص) با تشکیل حکومت متمرکز، التزام عملی به قانون را با اتکاء به سبک زندگی جدید پایه‌گذاری کردند(حرّعاملی،۱۴۱۴ق،۱۵/۳۱۸). از سویی دیگر آیات الهی با نهی تعرب و بدوی گرایی، (که در

مباحث گذشته به مصادیق اشاره گردید)، اعراب بادیه نشین را به دلیل دوری از احکام و حدود الهی مزکت نمود.[۵۳] و بدین ترتیب در عرصه سیاست تابع حکومت مرکزی شدند.

به طوری‌که دولت نبوی(ص) با تشویق به مبادی مدنیت و ایجاد ظرفیت لازم برای دولت سازی، شرایط را به نفع عناصر سیاسی تمدن سازِ قرآن مهیا نمودند. برای نمونه، به استناد آیات الهی و با تحریم نسییء[۵۴]تغییرات اساسی در شیوه سکونت ایجاد گردید. تحریم نسیء سبب شد که اعراب صحرانشین از تعرب و بادیه نشینی دست بردارند و به شهر روی آورند؛ شهرنشینان نیز به لوازم تمدن و شهرنشینی از جمله برپایی بازارهای دائمی و داد و ستد مستمر در سال ملتزم شدند(حتّی،۱۳۶۶ش،۱/۸۶). در نهایت سیاست نبوی(ص) و حکمرانی ایشان، زمینه مساعد برای اجرای احکام الهی را فراهم نمود و این دست‌آورد عظیم آحاد جامعه را مستعد سازندگی و تولید نمود.

تعیین نقیب و نمایندگان سرپرست

از رهیافت‌های تاریخی در عینیّت بخشیدن به ساختار سیاسی دولت نبوی(ص)، انتخاب نمایندگانی از قبائل مدینه بود تا بتوانند با تصدی امور و نظارت بر عملکرد طوایف خویش، به انتظام فکری و عملی مدینه کمک نمایند. چنانچه پیامبر(ص)در ابتدای هجرت، مقارن با پیمان عقبه دوم، دوازده نماینده از مردم شهر برای سرپرستی قوم از سوی خود مردم تعیین کردند.(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۲/۸۵).

ایشان فرمودند: «دوازده نقیب برگزینید که به کار قوم خویش بپردازند. دوازده نقیب برگزیده شد(همان). طبری گوید: آن‌گاه پیامبر(ص) به نقیبان فرمودند: بر کار قوم خویش هستید و …سرپرست آن‌هایید(طبری،۱۴۱۵ق، ۳/۹۵۴) در موقعییت‌های دیگری نیز پیامبر(ص)در غیاب خود در مدینه جانشین برای شهر بر گزیدند تا امور شهر را ضبط و ربط کنند.(عبدالستّار،۱۳۷۶ش،۵۰).

به علاوه از مهم‌ترین اقدامات عملی دولت پیامبر(ص) با هدف تقویت وجوه سیاست مرکزی، تعیین و اعزام کارگزاران به اقصی نقاط شبه جزیره بود. به طوری‌که ایشان پس از گسترش قلمرو حکومتی، والیان و فرمان‌روایانی را به مناطق گسیل داشت. به استناد منابع تاریخی مقارن با حکومت نبوی(ص)، معاذ بن جبل والی یمن شد(ابن کثیر،۱۴۰۸ق،۳/۴۵۶) عمرو بن حزم عهده‌دار ولایت نجران گردید(ابن هشام،۱۳۵۶ق،۴/۱۸۷)؛ ابن باذام بر صنعا والی بود(طبری،۱۴۱۵ق،۴/۷۷۸) و عتاب بن اسید از جانب پیامبر(ص) فرماندار مکه گردید. (همان).

افزایش قدرت دفاعی

تقویت توانمندی امت اسلام در ابعاد دفاعی و تجهیزات نظامی به جهت پاسخ قاطع و سریع در برابر بیگانگان از واجبات شرعی و مورد تأکید قرآن است. چنانچه برای مصونیت جامعه اسلامی در برابر دشمنان، مسلمانان از سستی برحذر شده و دستور آمادگی در بعد دفاعی داده شده است.[۵۵]

اساساً قرآن بارها امت اسلامی را خطاب قرار داده و از آنان خواسته چنان رفتار کنند که اسلام‌ستیزان، صلابت و اقتدار جامعه اسلامی را دریابند[۵۶]

. بررسی‌ها نشان می‌دهد که هجرت، توانمندی دفاعی مسلمین را تمرکز بخشید و مؤلفه‌های اقتدار و تأمین امنیت امت اسلامی، به عنوان بایسته‌های اعتلای تمدن اسلامی در مدینه ظهور یافت. لذا پیامبر(ص) مقتدرانه در جهت حفظ موجودیت و بقای مسلمانان، در عرصه سیاسی و نظامی حضور یافتند. موضوعی که منطق روشن قرآنی از آن پشتیبانی می‌کند.

اولین استراتژی پیامبر(ص) در حفظ کیان مدینه این بود که از اواخر سال نخست هجرت، با قبائلی که در مسیر بازرگانی حجاز به شام بودند، مذاکراتی نموده و با انعقاد پیمان‌نامه‌هایی، مقرر گردید حریم مسیرهای تجاری مورد تجاوز قرار نگیرد(مبارکفوری،۱۳۸۲ش،۲۴۱-۲۳۷)

لیکن با آغاز سال دوم هجرت و هجوم نظامی دشمنان بر علیه اسلام، تقویت قوای نظامی در اولویت قرار گرفت. به طوری‌که ساخت خندق به عنوان سازه شهری در مدینه از رهیافت‌های تاریخی در تبیین مؤلفه‌های سیاسی تمدن ساز و اقتدار آفرین بود. منابع بیان‌گر است که مدینه از شرق تا جنوب و غرب در محاصره حره‌ها[۵۷] یا سنگ‌های آتشفشانی قرار داشت وتنها از سمت شمال آسیب پذیر بود. بنابراین در مناطقی که امکان هجوم برای مهاجمان مهیا بود، بناهای دفاعی نیز به استحکام بیشتری نیاز داشت. در جنگ احزاب با پیشنهاد سلمان فارسی در جانب شمال، خندقی به طول سه کیلومتر حفر شد(سمهودی،۱۳۷۴ق،۱/۱۰۵). پیامبر(ص) هر قسمت را به قبیله‌ای اختصاص دادند و طی ده روز کار شبانه روزی اهالی، حفر خندق پایان یافت(ابن نجار، ۱۴۰۱ق، ۱/۷۷۰).

اهمیت حصن و قلاع هم در صیانت از شهر مورد توجه پیامبر(ص) بود. چنانچه وقتی یهودیان از مدینه اخراج شدند، مسلمانان خواستند قال آنان مانند قلعه بنی نضیر، بنی قینقاع و بنی قریظه را که در سمت جنوب و معروف به «اطم» بودند، تخریب کنند(ابن کثیر،۱۴۰۸ق،۳/۶۴۷). لیکن پیامبر(ص) اجازه ندادند و فرمودند: «این‌ها زینت مدینه هستند»(همان) از آن پس برخی از قبائل عرب مسلمان به تقلید از یهودیان اطم‌هایی مانند بنی ضحیان، جذمان و… ساختند(همدانی،۱۴۱۵ق،۳/۱۲۴). با این اوصاف ظهور اقتدار مسلمانان که از تواصی قرآنی است، با هجرت آغاز گردید؛ و مسلمین پیوسته از کیان دیانت و سیاست جهان اسلام دفاع نمودند.

نتیجه

در این پژوهش تلاش گردید تا با رویکردی تاریخی، به یکی از اساسی‌ترین سؤالات عصر هجرت رسول‌الله(ص) پاسخ داده شود؛ وآن این‌که کدام‌یک از رهیافت‌های تاریخی حضرت(ص) در شکل‌گیری و تبیین مؤلفه‌های اجتماعی و سییاسی تمدن سازِ قرآن موثر واقع گردید. بررسی اقوال مورخان و سیره نگاران نشان داد که هجرت پیامبر(ص) با اتکاء به مبادی تمدن سازانه قرآن و با ادراک به هنگام، از نیازها، فرهنگ‌ها و داشته‌ها استوار بود. بنابراین پیامبر(ص) توانستند با طرح الگوی جامع، انتظارات شهر مدینه را محقق نموده و در اندک زمانی دگرگونی شگرفی در آن سرزمین و بلکه در سراسر جزیره العرب پدید آمد.

رسول خدا(ص) در گام نخست با ارائه پاسخ مستدل به دغدغه‌مندی‌های جامانده از دوره فترت که جامعه جاهلیت را می‌آزُرد، بر ارزش‌های اجتماعی و اصول مدنی قرآن تأکید نمودند و برپایه انتظام اجتماعی و رعایت حقوق شهروندی، شهری نو بنیان نهادند. حضرت(ص) با اعلان نسخ برامتیازات قبیله‌ای، دست‌آوردهایی همچون وفاق و وحدت، همکاری و تعاون، اخوت و همزیستی، قانون‌مداری و فضیلت خواهی را به ارمغان آوردند. ایشان ضمن آرایش اجتماعیِ نیروهای کنش‌گر، شهروندان مدینه را به تعلق پذیری اجتماعی رهنمون نموده و آنان را در عرصه تعمیق روابط اجتماعی یاری رساندند.

به علاوه نظر به پیوند ناگسستنی اجتماع و سیاست، رهیافت‌های تاریخی دولت پیامبر(ص) به عنوان کارسازترین ابعاد سیاسی، در تبیین مؤلفه‌های تمدن ساز قرآن نقش آفرینی نمود. به طوری‌که حضرت(ص) با عینیّت بخشیدن به حدود و ثغورِ حُکمرانی خویش و ضمن اعلام مسئولیت‌های طوائف، موجبات ساختارپذیری سیاسی آنان را فراهم کرده و ضمن تلاش در جهت رفع موانع استراتژی، مدینه را به خاستگاه شکل گیری تمدن اسلامی مبدل نمودند.

منابع

قرآن کریم.

۱.ابن حجر عسقلانی(۱۴۰۸ق)، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، التزام عبدالرحمن محمد، بیروت، دار احیاء ۲.ابن حنبل، احمد(بی تا)، المسند، بیروت، دارصادر.

۳.ابن خلدون، عبدالرحمن(بی تا)، تاریخ ابن خلدون، عبدالمحمد آیتی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی.

۴.ابن شمائل قطیعی البغدادی، عبد المؤمن(۱۴۱۲ق)، مراصد الاطلاع علی اسماءالامکنه و البقاع، بیروت، دارالجلیل.

  1. ابن عاشور، محمد طاهر(بی تا)، التحریر و التنویر، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی.
  2. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن کثیر دمشقی(۱۴۰۸ق)، السیره النبویه، تحقیق مصطفی عبدالواحد، بیروت، دارالمعرفه.
  3. ابن منظور، ابوالفضل محمد بن مکرم(۱۴۱۴ق)، لسان العرب، بیروت، دارصادر.
  4. ابن نجار، حافظ بن محمود(۱۴۰۱ق)، أخبار المدینه الرسول، تحقیق صالح محمد جمال، مکه، مکتبه الثقافه
  5. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک(۱۳۵۶ق)، السیره النبویه، تحقیق محی‌الدین عبدالحمید، قاهره، انتشارات المدنی.
  6. اشپولر، برتولد(۱۳۶۶ش)، جهان اسلام، ترجمه قمر آریان، تهران، امیر کبیر.
  7. براند، روبرت هیلن(۱۳۸۰ش)، معماری اسلامی، شکل، کارکرد، معنی. ترجمه باقر آیت‌الله زاده شیرازی، تهران، روزبه.
  8. بلاذری، احمدبن یحیی بن جابر(۱۳۹۴ق)، الانساب الاشراف، محمد باقر نحمودی، بیروت، موسسه العالمی للمطبوعات.
  9. ترنر، برایان اس(۱۳۸۰ش)، وبر و اسلام، ترجمه حسین بوستان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه.
  10. جان احمدی، فاطمه(۱۳۹۶ش)، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، تهران، دفتر نشر معارف.
  11. جعفریان، رسول(۱۳۷۳ش)، تاریخ تحول دولت و خلافت، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی.
  12. حتّی، فیلیپ خلیل(۱۳۶۶ش)، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات آگاه.
  13. حرّ عاملی، محمد بن حسین(۱۴۰۳ق)، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل البیت.
  14. خامنه‌ای، علی(بی تا)، درس‌هایی از نهج البلاغه، تهران، انتشارات سید جمال.
  15. خویی، ابوالقاسم(۱۹۹۶م)، البیان فی تفسیر القرآن، نجف، مطبعهالاداب.
  16. دورانت، ویل(۱۳۷۸ش)، تاریخ تمدّن، ترجمه احمد آرام، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
  17. دهخدا، علی اکبر(۱۳۷۷ش)، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران.
  18. دیاربکری، شیخ حسین(بی تا)، تاریخ الخمیس فی احوال أنفس النفیس، بیروت، دارصادر.
  19. ذهبی، شمس الدین(۱۹۹۳م)، تاریخ الاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، دارالکتب العربی.
  20. روشه، گی(۱۳۷۰ش)، تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، تهران، نشر نی.
  21. رفیع پور، فرامرز(۱۳۷۷ش)، آناتومی جامعه مقدمه‌ای بر جامعه شناسی کاربردی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
  22. زرگری نژاد، غلامحسین(۱۳۸۱ش)، تاریخ تحلیلی اسلام، قم، انجمن معارف اسلامی.
  23. ساروخانی، باقر(۱۳۷۰ش)، درآمدی بر دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان.
  24. سمهودی، علی بن عبدالله(۱۳۷۴ق)، وفاء الوفاء، تحقیق محی الدین عبدالحمید، القاهره.
  25. سمیح، عاطف(۱۳۷۹ش)، محمد در مدینه، ترجمه محمد انصاری، تهران، جام.
  26. شریف قرشی، باقر(۱۳۸۷ش)، زندگانی پیامبر اعظم(ص)، هاشمی تبار، مشهد، بنیاد پژوهش‌های اسلامی.
  27. صادقی تهرانی، محمد(۱۳۶۵ش)، الفرقان فی تفسیر القرآن و السنه، قم، فرهنگ اسلامی.
  28. طبری، ابوجعفر محمد بن جریر(۱۴۱۵ق)، تاریخ طبری، چاپ چهارم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
  29. عبدالجلیل،ج .م(۱۳۶۳ش)، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه آ.آذرنوش، تهران، امیر کبیر.
  30. عبدالستّار، عثمان محمد(۱۳۷۶ش)، مدینه اسلامی، ترجمه علی چراغی، تهران، امیر کبیر.
  31. علیخانی، علی اکبر(۱۳۸۶ش)، «تحلیل سیاسی جنگ‌های پیامبر(ص) راهبردی برای امروز»، مجله پژوهش نامه علوم سیاسی، شماره دوم.
  32. عمید زنجانی، عباسعلی(۱۳۴۴ش)، اسلام و همزیستی مسالمت آمیز، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  33. فیرحی، داوود(۱۳۸۵ش)، «دولت-شهر پیامبر»، مجله علمی پژوهشی دانشکده حقوق و علوم سیاسی، دانشگاه تهران، شماره ۲۴.
  34. قائدان، اصغر(۱۳۸۴ش)، تاریخ و آثار اسلامی مکه مکرمه و مدینه منوره، تهران، مشعر.
  35. مبارکفوری، صفی الرحمن(۱۳۸۲ش)، باده ناب، محمد بهاءالدین حسینی، سنندج، کردستان.
  36. مرکز فرهنگ و معارف قرآن(۱۳۸۹ش)، دائره المعارف قرآن کریم، قم/دفتر انتشارات اسلامی.
  37. مقدسی، محمد بن احمد(۱۴۱۱ق)، احسن التقاسیم، قاهره، مکتبهالمدبولی.
  38. نصر، سیدحسین(۱۳۵۱ش)، علم و تمدن در اسلام، ترجمه احمد آرام، چاپ دوم، تهران، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی.
  39. نظری منفرد، علی(۱۳۸۶ش)، تاریخ اسلام رسول اکرم از هجرت تا رحلت، قم، انتشارات جلوه کمال.
  40. واقدی، ابوعبدالله محمد بن عمر(۱۴۰۵ق)، المغازی، تحقیق مارسدن جونز، بیروت/الاعلمی للمطبوعات.
  41. ولایتی، علی اکبر و همکاران(۱۳۹۲ش)، تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران، تهران/امیرکبیر، چاپ چهارم، جلد یک.
  42. همدانی الحازمی، أبوبکر محمد بن موسی(۱۴۱۵ق)، الاماکن أو ما اتفق لفظه وافترق مسماه من‌الأمکنه، تحقیق حمد بن محمد الجاسر، بیروت، دارالیمامه.
  43. یوکیچی، فوکوتساوا(۱۳۷۹۱ش)، نظریه تمدن، ترجمه چنگیز پهلوان، تهران، نشر گیو.

 

 

[۱]  استادیار گروه معارف اسلامی، واحد مهاباد، دانشگاه آزاد اسلامی، مهاباد، ایران saeeid.hamidi56@gmail.com

 

۱. واژه توسعه Development به معنای رشد تدریجی و تطور یافتن، آشکار شدن و از پوسته و غلاف درآمدن است.

  1. پیامبر(ص) در این پیمان‌ها بر محورهایی تأکید داشتند که دغدغه بنیادین یثربیان بود و از همین روی با او بیعت کردند. بر پایه گزارش منابع کهن، این‌که به خداوند شرک نورزند، دزدی و زنا نکنند، فرزندانشان را [از ترس گرسنگی] نکشند، آنان را به غیر پدرانشان نسبت ندهند و از کار معروف سرنپیچند، دروغ نگویند و از پیامبر فرمان پذیرند(ابن هشام۱۳۸۳:۱۴۳۳) آگاهی پیامبر را از انحرافات اجتماعی آن سرزمین خبر می‌دهد.

[۳] . Modern Society

[۴] .Post Modern

 

۱.Historical Approaches1

۲.Sociology

Revolution.3

  1. نیازهای جوامع سطوح گوناگون دارد. مازلو آن‌ها را چنین طبقه بندی نموده است.۱:نیازهای فیزیکی و مادی؛.۲. نیازهای امنیتی؛.۳. نیازهای اجتماعی که پس از تأمین دو نیاز پیشین و کامل کردن آنها جای می‌گیرد؛.۴. عزت و اعتبار؛.۵. خود شکوفایی.
  2. این صفات در قرآن به «حمیه الجاهلیه» اطلاق می‌گردد.(ر.ک:فتح۲۶).
  3. نجم، ۳۸

 

[۷]. Human Releations

 

[۸] . Social Tendencies

 

[۹] . Political Authority

 

[۱۰] . Urban Development

[۱۱] . Omer, Spahic

۱ این واژه در میانه سده هجدهم میلادی در برابر بربریت وارد عرصه مکتوبات علمی جهان گردید. (فرجی، مهدی، نوربرت الیاس و تحلیل تمدنی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات ۱۳۹۵)

[۱۳] . Urbanization

[۱۴] . Social Structure

  1. پیامبر در نخستین دیدارشان با مردم یثرب به استناد آیات قرآن از آنان خواستند تا شریکی برای خداوند قائل نگردند.(ر.ک: نساء، ۴۸؛ ۱۱۶). زیرا بنیان‌های معرفتی و باورهای اجتماعی موثرترین عامل در رفتار و کنش ملت‌هاست.
  2. پیامبران برای ایجاد جامعه‌ای پایدار آمده‌اند و این هدف هنگامی تحقق می‌یابد که به تعبیر فوکوتساوا یوکیچی، اندیشمند ژاپنی، فضیلت و معرفت در آن پدید آید. وی درباره جامعه متمدن۰توسعه یافته) می‌گوید: انسان دارای معرفت و فضیلت متمدن است، اما جامعه یا کشوری که در او زندگی می‌کند به اعتبار برخورداری همه مردم از این دو خصلت، متمدن شناخته می‌شود؛ زیرا تمدن از روح همه ملت برمی‌آید.(یوکیچی، ۱۳۷۹، ۱۴۰).

[۱۷] . Human Releations

[۱۸] . Common Discourse

  1. آل عمران، ۱۰۳
  2. فتح، ۴۸

 

[۲۱] . Discourse

۲.حجرات، ۱۳

[۲۳] . Convergence

۴.برای بررسی گفتار پیامبر(ص) به دو کتاب نهج الفصاحه که در آن به ضبط کلمات قصار رسول خدا(ص) پرداخته شده است و با ترجمه و شرح و تصحیح علی اکبر میرزایی با مقدمه محسن غرویان و توسط انتشارات صالحان قم به تاریخ ۱۳۸۷ به چاپ رسیده و کتاب پیام پیامبر(ص) که مجموعه‌ای از نامه‌ها و وصایا و دعاها و تفسیرها و سخنان جامع و فراگیر حضرت(ص) و به تلاش بهاءالدین خرمشاهی و مسعود انصاری بوده و در تاریخ ۱۳۸۷ توسط انتشارات علمی فرهنگی تهران چاپ گشته مراجعه شود.

۱. ر.ک: سوره توبه، ۱۱۰-۱۰۷

  1. دو تیره مهم از اعراب یمانی که از مدت‌ها قبل از اسلام ساکن یثرب بودند.(کلبی،محمد،جمهره النسب، به کوشش ناجی، بیروت، ۱۴۰۷، ۱/۶۲۱).

۱. در دو آیه از قرآن اصطلاح مهاجر و انصار در کنار هم به کار رفته است.(ر.ک: توبه، ۱۰۰و۱۱۷)

  1. انفال، ۸
  2. شعرا، ۱۲۳و۱۲۴
  3. آل عمران، ۱۰۳

 

 

 

 

 

۱.حشر، ۹

  1. سبأ، ۳۴

۱.متوفای ۲۱۳ یا ۲۱۸ هق

  1. ر.ک: آل عمران، ۴۶و۶۴

 

 

۱.برای آگاهی کامل از متن پیمان نامه ر.ک:حمیدالله، محمد.(۱۳۶۵)، وثائق،ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: بنیاد، ص۶۹-۶۵.

 

.۲Urban Structure

.۳The basicsof Urbanization

.۴Migration

[۳۸] نساء، ۹۷

  1. درمنابع روایی به مفهوم «التعرب بعد الهجره» قابل بررسی است.(ر.ک:من لا یحضره الفقیه، ج۳،ص۳۶۰)
  2. در باور برخی محققان، بادیه نشینی و بداوت که در این معنا آمده، ویژه قوم عرب نیست؛ اما در منابع کهن تنها درباره مردم جزیره العرب به کار رفته است.(المفصل، ج۱۶، ص۱۸۰)
  3. ر.ک:اعراف۳۱؛توبه۱۸

 

[۴۲]. آل عمران، ۹۶

.۲ Sense of Community

 .3Connections 

۱.در این مورد بنگرید به مقاله: «نام‌گذاری در سیره رسول خدا و نقش آن در فرهنگ سازی و هویت بخشی»،اکبر احمدپور، مطالعات اسلامی-تاریخ و فرهنگ، زمستان ۹۴.

  1. ذهبی از معدود مورخانی است که تصویر دقیق‌تری از یثرب پیش از اسلام دارد. او بیان می‌دارد:«درآن هنگام[در قبل از ورود پیامبر(ص)] یثرب هنوز شهر نشده بود و روستاهایی پراکنده بود.(ذهبی،تاریخ الاسلام، بیروت، دارالکتب العربی۱۸۸۴،م، ،۷ص۴۱)

 

 

  1. احزاب ۱۳
  2. توبه۱۰۱

.۲Political Structure

Politicil Geography.3

.

.

[۵۱].Independence

۱.دولت مدرن بر مبنای کنوانسیون حقرقی دولت‌های امریکایی در مونیووید به سال .۱۸۴۴م، چهار رکن ملت (نیروی انسانی)، سرزمین(جغرافیای معین)،قدرت سیاسی(حکومت) و حاکمیت را دارد.(ر.ک:ترابی فارسانی،سهیلا،تجّار،مشروطیت و دولت مدرن، تهران،نشر تاریخ ایران۱۳۸۴ش،ص۹۴۱)؛ قابل توجه این‌که رهیافت‌های تاریخی هجرت، نشان می‌دهد که تدابیر نبوی(ص)چگونه پایدارترین ارکان یک شهر مدرن را در مدینه متجلی نمود.

۵۷.توبه ۹۷

  1. ۵۸. نسیء به عربی:النسیء؛ به معنای لغوی تأخیر انداختن که از سنت‌های غلط جاهلیت بود. بدین معنا که هر دو یا سه سال یکی از ماه‌های قمری را فراموش می‌کردند؛ تا شاید زمان حج با رونق تجاری و بازارهای آنان مطابقت داشته باشد.(ر.ک:توبه۳۷-۳۶)

 

۱.انفال، ۶۰

  1. توبه، ۱۲۳
  2. «حرّه» به معنای «سنگلاخ» که این زمین‌ها به علت وجود سنگ‌های آتشفشانی غیر قابل نفوذ بوده است. (ابن منظور، ماده حرّه)

 

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.