جشنواره خاتم
دکتر محمدرضا سنگری
رسایی و رسانندگی هنرمندانه یا همان واژه ی آشنای«تبلیغ» شیوه و رسالت پیامبرانه است و «داستان» یکی از رسانه های مؤثری است که در همه گاه و همه جا می تواند مخاطب ها را با خویش همراه و دمساز سازد. همین است که در قرآن ۲۶۴ داستان و در مثنوی معنوی مولانا ۳۱۹ داستان ودر ادبیات کهن منظوم و منثور ما هزاران داستان می توان یافت که با حافظه و ذهن و ضمیر جامعه پیوند ژرف و مانا یافته اند.
جشنواره ی خاتم که در پی شناساندن زیباترین اُسوه یعنی«پیامبر رحمت» و رسول الهی با بهره گیری از ظرفیت شگفت و شگرف داستان کوتاه است،مجال ارزنده و سازنده ای است تا داستان نویسان در پویه ای هنرمندانه ابعاد زندگی و سیرت پیامبر و پیوند این «اُسوه» کامل را با جهان امروز و نسل های نو، درقالب داستان کوتاه مطرح نمایند.
چرا پیامبر؟
نخستین پرسشی که فرا روی نویسندگان قرار می گیرد این است که با کدام ضرورت و در پاسخ به کدام نیاز به پیامبر اسلام می پردازیم؟ دست کم نیازهایی چند را در این زمینه می توان برشمرد.
- نخست آن که همه انسان ها نیازمند اُسوه و سرمش والگویی برای زیستن بهتر و برتر هستند اشتیاقی که در نوجوانان و جوانان در انتخاب چهره های هنری و ورزشی وگاه علمی و اخلاقی در جامعه دیده می شود ریشه درهمین نیاز داردو پیامبر اُسوه جاودانه و به تعبیر قرآن سراج منیر(چراغ هماره روشن و فروزان) فرا راه حرکت انسان است.
- درجهانی که چهره اسلام و پیامبر را مخدوش و تاریک نشان می دهند وجریان های خشن و حرکت های غیرانسانی مانند داعش را به اسلام و پیامبر نسبت می دهند ، زدودن این غبارها و زنگارها بایسته است و چه راهی بهتر از عنصر داستان که امروز گونه و ژانر مقبول ومطرح و رایج درجهان است.
- اهانت و تمسخر و ناروا گویی به شکل وسیع و همه جانبه علیه پیامبر در هیئت کتاب، کاریکاتور، فیلم و … ایجاب می کند که «بی تفاوتی» را تاب نیاوریم ودرمقابل این هجمه های تبلیغاتی ، رسالت خویش و مسئولیت خطیر خویش را انجام دهیم.
- کار هنر، تجلّی زیبایی ها و عظمت ها وارزش هاست و پیامبر مظهر همه زیبایی ها وعظمت ها و ارزش هاست. او آن گونه که قرآن بیان می کند «خلق عظیم» را داراست و هرچه خوبی و زیبایی است در وجود او یافتنی است؛ او پیامبر لبخند، نسیم، باران و آفتاب و پیام آور راستی، درستی، مهربانی، اندیشه ورزی و پاکی است و مگر می شود هنر به این زیبایی ها برسد و زبان به آفرین و تحسین نگشاید؟ وصف پیامبر، گواه و مترجمان زایایی و پویایی و زیبایی اندیشه و ذوق آفریننده اثر است. پس همه خوبان، ناگزیر از پیامبرند و نمی شود «خدا ستوده» را نستود.
چرا داستان؟
- داستان، آیینه ی شکوفایی جان و قلّه نشین خانواده ادبیات است.
- داستان مجال روایی برای طرح و اندیشه ها و انگاره هاست و فرصت مناسب پردازش هنرمندانه ی باورها و ارزش ها، پس داستان خود زیباست و پیامبر نیز زیبا ودر نتیجه داستان خاتم، آینه درآینه است!
- داستان کوتاه ایجاز درگفتن است و فرصت طرح بُرشی از زندگی، و زندگی پیامبر سرشار لحظه های ناب وشیرین و لبریزآموزه های زندگی ساز است وچه ظرف ومجالی بهتر از داستان می تواند جلوه گاه این آموزه ها و ارزش ها باشد؟
- داستان کوتاه، مجال ترجمه را بهتر برمی تابد. پس می تواند به دیگر زبان ها ترجمه شود و به مخاطب های بیشتری که عطشناک شناخت زوایای زندگی پیامبر هستند برسد.
- ساختارهای روایی کوتاه، امروزه بیشتر مورد اقبال و استقبال قرار می گیرند. به ویژه جوان با این گونه متن ها ارتباط بهترو بیشتر می یابند. نیز از این متن ها در فضاهای مجازی بهتر می توان بهره گرفت. بنابراین پیوند وگره خوردگی داستان با زندگی پیامبر و یا بهتر بگوییم بهره گیری از داستان کوتاه برای شناساندن پیامبر، مناسب ترین عرصه و فرصت ادبی است که می توان فراهم آورد.
کدام موضوعات؟ کدام درون مایه؟
موضوعات، ایده ها و مسائلی که می تواند محور داستان کوتاه درباره پیامبر باشد قلمروهای گوناگونی دارد.
- مسائل تاریخی عصر پیامبر، رویدادها، سلوک و سیره پیامبر که برخورد خلاقانه و گشودن زاویه ها و پنجره های تازه به این مسائل ارزشمند است نه بازنویسی عینی و صرف حادثه یا سلوک پیامبر.
- مسائل امروز که به معاصرسازی «پیامبر» و حضور او در «امروز» منجر خواهد شد. طبیعی است این گونه داستان ها خلاقانه تر و با مخاطب گره خوردگی بهترو بیشتر خواهند یافت.
- آموزه های پیامبر، روایات و آیات مرتبط با پیامبر، می توانند دست مایه خلق آثار ارزشمند داستانی شوند.
- هنر، کشف است و کشفِ گم گوشه ها، کشف زوایای تازه و نگاه متفاوت به مسائل به گونه ای که روح نوشته، ما را به سیرت و سلوک و ارزش های پیامبر نزدیک کند، متعالی ترین شکل خلق داستان می تواند باشد و این همه و آنچه به گفته در نمی آید هنر نویسندگانی است که به گواه تجربه های دوره های گذشته جشنواره خاتم آثاری فاخر و ستودنی خلق کرده اند، چشم به راه سپرده ایم آثار والای دیگر را . پس بی هیچ درنگ: یا محمد! یاعلی!