بسماللهالرحمنالرحیم
جدال (سیره نبوی)
منبع: ویکی فقه
رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلم)، مجادله و ستیزهجویی را از اوصاف زشت و ناپسند یک مسلمان برشمردند و همواره مسلمانان را از پرداختن به آن برحذر داشته، از آن نهیمیفرمودند.
- معنای لغوی
مجادله واژهای است، عربی از ماده «جدل» این لغت در کتب لغت به معنای درگیری و خصومت و سرشاخ شدن با یکدیگر با انواع فنون آمده است.۱و۲ این لغت هم در معنای مثبت و هم در معنای منفی به کار رفته است، اما بیشتر، این کلمه در معنای منفی آن استعمال شده است.
- مجادله در سیره نبوی
رسول خدا(صلیالله علیه وآله وسلم) از مجادله پرهیز داشت، به طوری که روایت شده، ایشان خود را از سه چیز به شدت دورنگه میداشت: «جدال و کشمکش، پرحرفی و ذکر مطالب بیفایده».۳و۴و۵و۶ یارانش نیز به تأاسی از حضرت(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حضورش کشمکش و مجادله نمیکردند.۷و۸و۹
انس بن مالک نقل میکند که: «روزی درباره موضوعی دینی مجادله میکردیم که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد. ایشان از دیدن این صحنه بسیار خشمناک شدند، به طوری که چنان خشمی از ایشان سابقه نداشت. ایشان ما را از این کار باز داشته فرمود: امت محمد! آرام باشید. آنان که پیش از شما بودند با همین کارها هلاک شدند؛ جدال را به خاطر بیفایدگی آن ترک کنید؛ جدال را رها کنید، چرا که مؤمن جدال نمیکند؛ جدال را رها کنید، چرا که جدالکننده در خسارت است؛ جدال را رها کنید، چرا که همین گناه برای تو کافی است که همواره جدلکننده باشی؛. جدال را رها کنید، چرا که جدال کننده در قیامت به شفاعت من نمیرسد؛ جدال را رها کنید، چرا که من برای کسی که جدال را ترک کند، هرچند صادق باشد سه خانه در حاشیه، وسط و بالای بهشت متعهد میشوم؛ جدال را رها کنید چرا که پس از نهی از پرستش بتان، اولین نهی پروردگار نهی از مجادله بود».۱۰و۱۱
- جدال در نگاه پیامبر(ص)
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جدال را اگر چه شخص محق نیز باشد فاقد خیر برشمرده، ترک آن را از نشانههای تواضع دانستند،۱۲و۱۳ ایشان(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کسی را که از جدال بپرهیزد، هرچند محق باشد را با تقواترین مردم معرفی کرده،۱۴و۱۵و۱۶و۱۷ فرمودند: «از نخستین چیزهایی که خداوند مرا از آن نهی کرد نزاع و کشمکش با مردم بود».۱۸
پیامبر خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ترک مجادله را از نشانههای کمال دین برشمردند و فرمودند: ایمان بندهای کامل نمیگردد، جز آنکه ستیزهجویی و جدال را رها کند، اگرچه حق با او باشد.۱۹و۲۰ ایشان اجر ترک جدال را بهشت معرفی کردند.۲۱و۲۲و۲۳و۲۴
- ستیزهجویی، سرآغاز فتنه
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مجادله و ستیزهجویی را مقدمه و سرآغاز فتنه معرفی کردند و فرمودند: هیچ گروهی فتنهای برپا نکردند که پس از آن که برای فتنه مجادله کردند و هیچ گروهی در فتنه در نغلتیدند، مگر آنکه آن را پاس داشتند.۲۵و۲۶و۲۷ همچنین دانشمندان و دانشجویان را از پرداختن به مجادله برای به کرسی نشاندن حرف خود برحذر داشته، سزای کسانی که دانشی را فرا میگیرند تا بدان با نادانان یا دانشمندان به ستیزه برخیزد را آتش جهنم معرفی کردند.۲۸ ایشان به این گروه از مردم توصیه فرمودند: مجادله را رها کنید زیرا حکمت با جدل فهمیده نمیشود و از فتنهاش ایمنی نیست.۲۹و۳۰
- واقعه سرچشمه مریسیع
پس از پایان جنگ بنیمصطلق که با پیروزی چشمگیر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و یارانش همرا بود، رسول خدا در مریسیع اقامت گزید، مسلمانان دسته دسته برای نوشیدن آب در سرچشمه آب مریسیع، فراهم آمده بودند. در این هنگام یکی از مهاجران به نام جهجاه غفاری با مردی از انصار به نام سنانبن ویرجهنی خزرجی بر سر آب به نزاع و درگیری پرداختند، هریک از آنان مهاجران و انصار را به یاری طلبیدند، به حضرت خبر رسید و ایشان قضیه را ختم به خیر کردند.۳۱و۳۲و۳۳ این خبر دستمایه عبدالله بن ابی در ایجاد فتنهای جدید شد، او از این پیشآمد به شدت برافروخت و در جمع نزدیکانش که جوانی کم سن و سال به نام زیدبن ارقم نیز در میانشان بود، سخنان تندی را علیه مهاجران بر زبان راند و افزود: «به خدا چون به مدینه رسیدیم، عزیزان افراد خوار را از آن بیرون خواهند کرد و…».۳۴و۳۵و۳۶و۳۷ زید بن ارقم این خبر را به عمویش رساند، او نیز به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خبر داد.۳۸و۳۹ رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آنکه آتش این فتنه را خاموش کند و فکر آن ماجرا را از ذهن مردم بزداید دستور حرکت ناگهانی و بیموقع سپاه را صادر کرد، سپاه اسلام آن روز و شب را تا فردای آن روز بیوقفه به حرکت خود ادامه دادند و فقط برای اقامه نماز توقف میکردند، همینکه حضرت اجازه فرود آمدن دادند، از فرط خستگی همگی بیدرنگ به خواب رفتند،۴۰و۴۱و۴۲ بدین ترتیب سر و صدا و کشمکشها فروکش کرد.
پانویس:
۱. ابن منظور، محمدبن مکرم، لسانالعرب، ج۱۱، ص۱۰۵-۱۰۴، بیروت دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴.
۲. فراهیدی، خلیلبن احمد، کتاب العین، ص۷۹، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹. ۳. شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ح۲، ص۲۸۴، قم، جهان، ۱۳۷۸. ۴. طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر، ج۲۲، ص۱۵۵، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، دار احیاء التراث العربی. ۵. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵-۱۴، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲. ۶. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص۸۳، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش. ۷. شیخ صدوق، محمدبن علی، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۳۱۸، قم، جهان، ۱۳۷۸. ۸. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص۸۲، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش. ۹. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص۱۵، قم، شریف رضی، ۱۴۱۲. ۱۰. طبرانی، سلیمان بن احمد، معجم الکبیر، ج۸، ص۱۵۲، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، دار احیاء التراث العربی. ۱۱. شهید ثانی، زینالدین، منیهالمرید، ص۳۱۶، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۹. ۱۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص۳۸۱، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش. ۱۳. عاملی، شیخ حر، وسائلالشیعه، ج۱۵، ص۲۷۴، قم، آلالبیت(علیهمالسلام)، ۱۴۰۹. ۱۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، معانی الاخبار، ص۱۹۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۱ش. ۱۵. شیخ صدوق، محمدبن علی، امالی، ص۷۲، کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش. ۱۶. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۹۵، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۱۳. ۱۷. دیلمی، حسن بن ابیالحسن، اعلام الدین، ص۳۲۲، قم، مؤسسه آلالبیت(علیهمالسلام)، ۱۴۰۸. ۱۸. طباطیایی، محمد حسین، سنن النبی، ص۵۷، تهران، اسلامیه، چاپ هفتم، ۱۳۷۸ش. ۱۹. شهید ثانی، زینالدین، منیهالمرید، ص۱۷۱، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۹. ۲۰. متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال فی سنن الاقوال، ج۳، ص۶۴۶، تصحیح صفوهتاسقا، بیروت، الرساله، ۱۹۸۹. ۲۱. کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج۲، ص۳۰۰، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۵ش. ۲۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، الخصال، ص۱۴۴، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۳. ۲۳. قزوینی، محمدبن یزید، سنن ابن ماجه، ج۱، ص۲۰، تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، دارالفکر. ۲۴. سجستانی، ابن اشعث، سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۳۷، تحقیق سعید محمد اللحام، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۰. ۲۵. کوفی، محمدبن محمد، جعفریات، ص۱۷۱، تهران، مکتبه نینوی الحدیثه. ۲۶. سیوطی، جلالالدین، الدرالمنثور، ج۷، ص۳۸۶، قم، مرعشی نجفی، ۱۴۰۴. ۲۷. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۴۹، قم، آل البیت(علیهمالسلام)، ۱۴۰۸. ۲۸. ابن ابی فراس، ورام، مجموعه ورام، ج۲، ص۱۱۶، قم، مکتبهالفقیه. ۲۹. شهید ثانی، زینالدین، منیهالمرید، ص۱۷۰، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۴۰۹. ۳۰. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل، ج۹، ص۷۷، قم، آل البیت(علیهمالسلام)، ۱۴۰۸. ۳۱. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۵۲، بیروت، دارالکتب علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵. ۳۲. ابن هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۹۱-۲۹۰، بیروت، دارالمعرفه. ۳۳. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۱۵، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹. ۳۴. ابن هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۹۱، بیروت، دارالمعرفه. ۳۵. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۲۱۶، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹. ۳۶. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج۲، ص۶۰۶-۶۰۵، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷. ۳۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه و معرفه احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۵۳-۵۲، بیروت، دارالکتب علمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵. ۳۸. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۱۷، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹. ۳۹. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج۲، ص۶۰۵، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷. ۴۰. واقدی، محمدبن عمر، المغازی، ج۲، ص۴۲۲، بیروت، اعلمی، چاپ سوم، ۱۴۰۹. ۴۱. ابن هشام، عبدالملک، السیرهالنبویه، ج۲، ص۲۹۲، بیروت، دارالمعرفه. ۴۲. طبری، محمدبن جریر، تاریخ الامم والملوک(تاریخ طبری) ج۲، ص۶۰۶، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷. |