بسماللهالرحمنالرحیم
بیعت و وفاداری سیاسی در جامعه نبوی(ص)
نویسنده : محمد رضا فرخی
منبع: دانشنامه پژوهه
یکى از قدیمیترین سنتها و رسوم اعراب که نقش بسیار مهمى در زندگى سیاسى اجتماعى آن روز عرب داشت بیعت بود؛ زیرا افراد یک قبیله در پرتو بیعت، با رئیس قبیله پیمان وفادارى و دفاع مىبستند. بعدها این سنت به دوران اسلامى نیز منتقل و مورد تأیید قرارگرفت و از آن به عنوان یک راهبرد مهم جهت حاکمیت دین اسلام مورد استفاده قرارگرفت.
هرچند حاکمیت رسولخدا(ص) از ناحیه خداوند بود؛۱ اما بیعت، اعلام حضور و میثاق تبعیت مردم از رسولخدا(ص) و زمینهسازى اعمال حاکمیت آن حضرت(ص) بود.
از این رو، بیعت، تجلیگاه حضور، اعلام وفاداری و مشارکت جدی و فعال مردم در اداره سیاسی جامعه در نظام سیاسی اسلام تلقی میشود.
واژه بیعت
بیعت، در لغت به معنای زدن دست بردست دیگری برای ایجاب بیع و همچنین به معنای مبایعت(بیعت خلیفه و امیر) و اطاعت از وی میباشد. این اطاعت و مبایعت، یک نوع عهد و پیمانی است که گویا شخص بیعت کننده و بیعت شونده آنچه را در توان دارند، خالصانه به دیگری واگذار مینمایند.۲
بیعت در اصطلاح فقه سیاسی به معنای پذیرش خلافت، حکومت، خلیفه و حاکم مسلمان است؛ چنانکه ابنخلدون مینویسد: «بیعت، پیمان بر اطاعت است، مثل اینکه بیعت کننده با امیر خودش عهد مینماید که تسلیم فرمانهای او باشد، چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی مسلمین، و کیفیت بیعت چنان است که بیعتکنندگان دستان خود را در دست خلیفه میگذارند و آنها این کار را به جهت تأکید در تعهد و پیمانشان انجام میدهند. این کار چون شباهت به فعل خریدار و فروشنده کالا داشت؛ آن را بیعت نامگذاری کردند».۳
از صاحبنظران معاصر هم، آقای عمید زنجانی در تعریف بیعت سیاسی آورده است که: گویی بین امت و امام قراردادی مبنی بر قبول اطاعت امام از طرف امت و قیام به قسط و عدالت از طرف امام منعقد میگردد و هر کدام از طرفین در برابر دیگری حقوق و تکالیفی را میپذیرد.۴
اشکال بیعت
بیعت داراى اشکال مختلفى بود؛ مانند:
- بیعت با گفتگوکردن و دست دادن(مصافحه) همراه بود؛ غالباً بیعت به این شکل بود.
- بیعت فقط با گفتگوکردن(بدون مصافحه)۵ یا با فروبردن دست در آب بود؛۶ همانند بیعت رسولخدا(ص) با زنان.
- بیعت مکاتبهاى؛ همانند بیعت نجاشى با رسولخدا(ص).۷
بیعتهاى عصر نبوى
بیعت گرفتن رسولخدا(ص) به هنگامههای بحران، تدبیری اداری و بازدارنده در راستای تقویت بنیه روانی مسلمانان و اعلام مجدد دوستی و وفاداری به شمار میآید.
آنچه در مورد بیعت در زمان رسولخدا(ص) اهمیت دارد، محتوای این بیعتهاست. بیعت آنان با آن حضرت(ص)، نشانگر اظهار پایبندی فرد بیعتکننده در عمل به مسائل دینی و اطاعت از رسولخدا(ص) بوده است. در دوره رسالت، بیعت بدین معنا بود که مشرک به دلخواه خود اسلام را میپذیرفت. از آن جا که میبایست تعهدی در قبال این پذیرش مختار، وجود داشته باشد، با رسولخدا(ص) بیعت میکرد. از این پس او به عنوان عضوی از این جامعه درمیآمد؛ یعنی همانگونه که از حقوقی بهرهمند میشد، میبایست محدودیتهایی را نیز بپذیرد.۸ رسولخدا(ص) چندین مرتبه با مردم بیعت جمعی و عمومی داشتند:
الف) قبل از هجرت
- نخستین بیعت:
بیعتِ حضرت علی(ع) و خدیجه(س) با رسولخدا(ص) بود که شرایط و پیمانهای اسلام را پذیرفتند. شرایطی همانند شهادت به توحید و رسالت و معاد و انجام احکام فقهی و اخلاقی و بیزاری از دشمنان. سپس رسولخدا(ص) دست خود را گشود و دست حضرت علی(ع) را در دست خود گذاشت و فرمود ای علی(ع) بر آنچه شرط کردم و از آنچه منع کردم، بیعت کن بعد فرمود: ای خدیجه(س) دست خود را بالای دست علی(ع) قرار بده و بیعت کن و حضرت خدیجه(س) هم همانند حضرت علی(ع) بیعت کرد.۹
- بیعت عشیره:
بیعتی که در مکه و در جریان دعوت عشیره و بستگان خود صورت گرفت. رسولخدا(ص)، در اولین دعوت علنى، خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما با من بیعت مىکند تا برادر و جانشین و همراه من باشد؟» کسى جز حضرت علی(ع) که کم سنترین فرد مجلس بود، دعوت رسولخدا(ص) را اجابت نکرد. این قضیه سه بار تکرار شد. در مرتبه سوم رسولخدا(ص) دست خود را به نشانه بیعت به دست حضرت علی(ع) زدند.۱۰
- بیعت عقبه اول:
رسولخدا(ص)، در موسم حج و سایر اجتماعات مکه قبائل عرب را به دین اسلام دعوت میفرمود. در یکى از این اجتماعات که قبائل به مکه آمدند، شش نفر از مردم مدینه از قبیله خزرج نیز مانند سایر قبائل بدان شهر آمده بودند آن حضرت(ص) دعوت خویش را به آنها ابلاغ نمود .آنها دعوت رسولخدا(ص) را که آشتى و صلح و صفا را نوید مىداد، پذیرفتند و به یثرب بازگشتند و مردم را از دعوت رسولخدا(ص) آگاه نمودند و مردم نیز از این دعوت استقبال کردند؛ زیرا از یهودیان مدینه نسبت به ظهور پیامبرى در حجاز آگاه شده بودند.۱۱
سال بعد، دوازده نفر از مردم یثرب که دو زن نیز در میان آنها بودند، موسم حج به مکه آمدند و در عقبه با رسولخدا(ص) بیعت نمودند که به خدا شرک نورزند و دزدى و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به کسى بهتان و افترا نزنند و در کارهاى نیک نافرمانى رسولخدا(ص) را نکنند.۱۲
از زمان بیعت عقبه اول به بعد، هرکس که در جرگه مسلمانان قرار میگرفت، بایستی با رسولخدا(ص) بیعت میکرد. این بیعت به ویژه در لحظات حساس میتوانست رنگ سیاسی و فرمانبری را داشته باشد؛ زمینه چنین بیعتی در قرآن، مفهوم «عهد» و «عقد» بود. میتوان گفت که بیعت خود از مصادیق عهد و یا حتی مساوی آن بود.۱۳
- بیعت عقبه دوم: یکسال پس از عقبه اول، حدود هفتاد مرد و دو زن از مردم یثرب به مکه آمدند و در
همان محل با رسولخدا(ص) ملاقات و بیعت نمودند. در جریان این بیعت بود که زمینهى هجرت آن حضرت به یثرب فراهم گردید. مواد این بیعت با عقبه اول متفاوت بود. در اینجا بحث دفاع و جهاد مطرح گردید و رسولخدا(ص) فرمودند: با شما بیعت مىکنم بر اینکه همانگونه که از زنان و فرزندان خود دفاع مىکنید از من نیز دفاع کنید.۱۴ عباده بن صامت میگوید: ما با رسولخدا(ص) بیعت کردیم که در رکاب او بجنگیم و در سختى و راحتى، نشاط و خستگى مطیع و فرمان بردار باشیم و آنکه او را برگزینیم… و در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندگان نترسیم.۱۵ در آخر تمام مردان دست در دست رسولخدا(ص) نهادند و بیعت کردند.۱۶ و با همان شرط هم با زنان بیعت کردند بدون اینکه با آنان مصافحه کنند.۱۷
بدین ترتیب عنصر جدیدی در این بیعت افزوده شد و آن مسئله «دفاع» بود. از این پس نوعی تشکل نظامی نیز برای حفاظت از رهبری دین جدید صورت خواهد گرفت؛ در چنین تشکلی «قائد» کسی جز رسولخدا(ص) نخواهد بود. در واقع این قبیل بیعت، سابقهای در گذشته نیز داشت. وقت جنگ، افراد قبیله با «قائد» خود بیعت میکردند. نکتظ تازه این که این بار، مسئله جنبه قبیلهای نداشته و افراد مسلمان شده از همه قبایل، یک جبهه واحد دینی – سیاسی را تشکیل میدادند.۱۸ و نتیجه این بیعت و وفاداری ایجاد انضباط و تشکل سیاسی و در نهایت حکومت نبوی(ص) بود.
البته بیعتها و اعلام وفاداریهایی هم که به صورت انفرادی پس از بیعت عقبه گزارش شده نوعاً بر اسلام، هجرت و جهاد بود؛ اما بعد از فتح مکه، فقط بر اسلام و جهاد بوده است.۱۹
ب) پس از هجرت
رسولخدا(ص) پس از هجرت نیز تا زمان رحلت، بیعتهایى با افراد و قبایل مختلف داشتند:
- بیعت رضوان(شجره): در ماه ذى قعده سال ششم هجرت بود که رسولخدا(ص) به قصد انجام عمره
بسوى مکه حرکت کرد و براى اینکه قریش و سایر مردم بدانند که آن حضرت قصد جنگ ندارد و تنها به خاطر زیارت خانه خدا حرکت کرده احرام بست و هفتاد شتر نیز براى قربانى همراه خود برداشت، در حقیقت دادن این پیام به مکّیان بود که مسلمانان قصد جنگ ندارند و فقط براى زیارت به مکه مىروند، چون به حدیبیه، دهی در فاصله یک منزلی مکه و نُه منزلی مدینه رسیدند، مردم مکه راه را بر آنان بستند و مانع رفتنشان به مکه شدند. رسولخدا(ص) نخست کسی به نام خراش را بر شتر خود نشاند و به مکه فرستاد تا به بزرگان شهر بگوید که مسلمانان برای جنگ نیامدهاند و میخواهند خانه خدا را زیارت کنند و بازگردند؛ ولی مکیان شتر پیامبر(ص) را پی کردند و قصد کشتن خراش را داشتند که بعضی مانع شدند و او بازگشت. پیامبر(ص) عثمان را نزد آنان فرستاد و چون بازگشت وی دیر شد، شایع گردید که مردم مکه عثمان را کشتهاند. رسولخدا(ص) یاران خویش را گرد آورد و آنان بر سر جان خود با او بیعت کردند.۲۰
این بیعت از آن جهت که مورد رضایت خداوند بود و خدا رضایت خود را از مؤمنان اعلام کرد،۲۱ به بیعت رضوان و از آن جهت که در زیر درختى به نام سمره واقع گردید، به بیعت شجره معروف شد. هدف از این بیعت انسجام هرچه بیشتر نیروها، تقویت روحیه، تجدید آمادگى رزمى سنجش افکار و آزمودن میزان فداکارى دوستان وفادار بود. این بیعت روح تازهاى در کالبد مسلمین دمید؛ چرا که دست به دست رسولخدا(ص) مىدادند و از صمیم دل اظهار وفادارى مىکردند. خداوند به این مؤمنان فداکار و ایثارگر که در این لحظه حساس با رسولخدا(ص) بیعت کردند چهار پاداش بزرگ داد که از همه مهمتر همین پاداش سخت یعنى رضایت و خشنودى او بود.۲۲ خبر این بیعت و وفاداری آنچنان رعب و وحشت در قلب مشرکان افکند که سبب شد آنها به یک صلح تن دهند، صلحی که در مجموع پایهای برای پیروزیهای آینده مسلمانان گردید. در آیه ده سوره فتح به این بیعت اشاره شده است.
- بیعت النساء:
رسولخدا(ص) در مواردی از زنان نیز بیعت گرفتند. از مهمترین و معروفترین آنها بیعت عقبه اول و بیعت پس از فتح مکه است که عنوان بیعت النساء نیز بر این دو اطلاق شده است.
پس از فتح مکه و شکستن بتها رسولخدا(ص) با مردم تازه مسلمان بیعت کردند. ابتدا با مردان بیعت کردند که به گفته طبرى این بیعت بر اسلام بود؛ سپس رسولخدا(ص) زنان را نیز براى بیعت فراخواندند و با آنها بیعت کردند.۲۳ مواد و مضمون آن طبق آیه دوازده سوره ممتحنه عبارتاند از: به خدا شرک نورزند؛ دزدى نکنند؛ زنا نکنند؛ فرزندان خود را نکشند؛ به شوهران خود خیانت نکنند؛ و در هیچ معروفى نافرمانى رسولخدا(ص) را نکنند.۲۴ مواردى که در این بیعت آمده است با آن چه در بیعت عقبه اول یاد شده مشابهت دارد. در اینجا نیز مواد بیعت در آیه شریفه به خوبى بیان شده و صحبتى از امر حکومت و اعطاى حاکمیت و ریاست نیست.
- بیعت غدیر:
رسولخدا(ص) در بازگشت از آخرین حج خود در محلى به نام غدیرخم توقف کردند و فرمودند: «کسانى که به جلو رفتهاند برگردند و کسانى که عقب ماندهاند برسند.» وقتى جمعیت در محل جمع شدند، رسولخدا(ص) به نحوى که همه حاضران صداى آن حضرت را مىشنیدند، خطبهاى ایراد فرمودند و ضمن آن خبر از پایان عمر شریفشان دادند و پس از بیان حدیث ثقلین سپس دست حضرت علی(ع) را بالا بردند و فرمودند: «هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست. خدایا، دوست بدار کسى را که او را دوست مىدارد و دشمن بدار کسى که با او دشمن است.» بعد دستور دادند که حاضران با حضرت علی(ع) بیعت کنند و به آن حضرت تبریک بگویند. رسولخدا(ص) به ابوبکر و عمر فرمودند: «با علی(ع) به ولایت بعد از من بیعت کنید.» آنها سؤال کردند: آیا این امر از خدا و رسولخدا(ص) است؟ رسولخدا(ص) فرمود: «آیا امرى به این عظمت از طرف غیر خداوند است؟ بله امرى از خدا و رسولخدا(ص) است.» سپس آنها بیعت کردند.۲۵
در این بیعت علاوه بر تأکید بر ابراز وفادارى نسبت به رسولخدا(ص) و دستور آن حضرت(ص)، اعطاى حکومت و ولایت نیز مشاهده مىشود، به ویژه در آنجا که رسولخدا(ص) دستور مىدهند با حضرت علی(ع) به ولایت بعد از من بیعت کنید.
خلاصه این که، بیعت یک نوع اعلان وفاداری و مشارکت مردم با حکومت و پشتیبانی مردم از حکومت است که اگر چنین پشتیبانی نباشد، حکومت در خطر قرار میگیرد، به این ترتیب مشارکت مردم در پاسداری از حکومت نقش سرنوشتساز دارد و ماهیت آن تعهد، اطاعت و یاری میباشد که در مقام اجرا نه انتخاب نقش اصلی را ایفا می کند. و ما در سیره رسولخدا(ص) چند نوع بیعت مشاهده کردیم که به حسب مورد و محلِ احتیاج تفاوت داشتند:
- بیعت دعوت
- بیعت جهاد
- بیعت امارت و ولایت
همه این بیعتها به معنای اطاعت و تعهد به فرمانبرداری از خدا و رسولخدا(ص) است؛ ولی هریک ماهیتی متمایز از دیگری دارد .بیعت دعوت به معنای تعهد به پاسداری از دعوت و پایداری در مقابل تهاجمها و مبارزهطلبیهای جاهلیت است. بیعت جهاد، تعهد به اطاعت از امر نظامی و تحمل تلخیها و مشکلات نبرد است و بیعت امارت به معنای تعهد به قبول امارت و ولایت و اعتراف به حق اطاعت برای حاکم است.۲۶
منابع:
- برای نمونه ر.ک: نساء/۵۹و۶۴، حدید/۲۵، مائده /۵، انفال/۶۵.
- ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالصادر، ۱۴۱۴ق، چاپ سوم، ج۸، ص ۲۷-۲۶.
- عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸/۱۹۸۸، چاپ
دوم، ج۱، ص۲۶۱.
- عمید زنجانی، عباسعلی؛ فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۶، چاپ اول، ج۲، ص ۲۰۷.
- محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، تحقیق: عطا، محمد عبدالقادر؛ بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱
/۱۹۹۰، چاپ اول، ج۸، ص۸-۷.
- الشیخ الکلینی، الکافی، تحقیق: علی اکبر الغفاری، طهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۷ ش، چاپ سوم،
ج۵، ص۵۲۷.
- محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث،
۱۳۸/۱۹۶۷، چاپ دوم، ج۲، ص۶۵۳-۶۵۲.
- جعفریان، رسول؛ تاریخ تحول دولت و خلافت: از برآمدن اسلام تا برافتادن سفیانیان، قم، بوستان
کتاب، ۱۳۸۶، چاپ چهارم، صص۳۵-۳۴.
- علامه مجلسى، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، ج۶۵، ص ۳۹۲ـ ۳۹۳.
- ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، نجف اشرف، المکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ – ۱۹۵۶ م، ج۲، ص۳۰۷
۳۰۵.
- عبدالملک بن هشام، السیره النبویه، تحقیق: مصطفى السقا و ابراهیم الأبیارى و عبدالحفیظ شلبى،
بیروت، دار المعرفه، بى تا، ج۱، ص، ۴۲۹.
- همان ؛ محمد بن سعد، پیشین، ج۱، ص۱۷۱.
- جعفریان، رسول؛ پیشین، ص۳۴.
- عبد الملک بن هشام، پیشین، ج۱، ص۴۴۲.
- همان، ص۴۵۴؛ احمد بن حسین بیهقى، دلائل النبوه، تحقیق: عبد المعطى قلعجى، بیروت، دار الکتب
العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵/۱۹۸۵، ج۲، ص۴۵۲.
- محمد بن سعد، پیشین، ج۱، ص۱۷۲.
- همان، ج۸، ص۸-۷.
- جعفریان، رسول؛ پیشین، ص۳۲.
- بخاری، صحیح بخاری، استانبول، دار الفکر للطباعه والنشر والتوزیع، ۱۴۰۱ – ۱۹۸۱ م، ج ۵، ص۹۷ ؛
مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، بیروت، دار الفکر، ج۶، ص۲۶وص۲۷ و احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دار صادر، ج ۳، ص۴۶۹.
- عبد الملک بن هشام، پیشین، ج۲، ص۳۱۶-۳۰۸ ؛ محمد بن سعد، پیشین، ج۲، ص۷۴-۷۲.
فتح/ ۱۸.
- مکارم شیرازی، ناصر؛ تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۴ش، ج۲۲، ص۶۶.
- محمد بن جریر الطبری، پیشین، ج۳، ص۶۱.
- یا أَیهَا النَّبِی إِذا جاءَکَ الْمُؤْمِناتُ یبایعْنَکَ عَلى أَنْ لا یشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیئاً وَ لا یسْرِقْنَ وَ لا یزْنینَ وَ لا یقْتُلْنَ
أَوْلادَهُنَّ وَ لا یأْتینَ بِبُهْتانٍ یفْتَرینَهُ بَینَ أَیدیهِنَّ وَ أَرْجُلِهِنَّ وَ لا یعْصینَکَ فی مَعْرُوفٍ فَبایعْهُنَّ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ.
- شیخ مفید، الارشاد، شریف رضی، ج۲، ص۳۳۱ ؛ محمد بن مسعود العیاشی، تفسیر العیاشی، تحقیق:
سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبه العلمیه الإسلامیه، ج ۱، ص ۳۲۹.
- آصفی، محمد مهدی؛ «بیعت از منظر فقه تطبیقی»، کیهان اندیشه، مهروآبان ۱۳۷۴، شماره۶۲، ص۷۵.