اهتمام برای مستضعفان

از امور مسلم در مشی پیامبر خدا(ص) و ائمه هدی(ع)، اهتمام ایشان برای مستضعفان است. یعنی با آن‌ها بودن، ایستادن در جبهه ایشان، حفظ کرامت آن‌ها، تلاش برای زدودن محرومیت‌هایشان و سیر دادن آن‌ها به عزت حقیقی‌شان. اهتمام برای آنان که از حقوق واقعی خود محروم شده‌اند. اهتمام برای آزاد ساختن آنان از اسارت‌ها و فراهم کردن زمینه صعود. اهتمام برای آنان که طالب حقند و محروم از حقوق. آن‌ها که بهترین بندگان خدا هستند. آن مستضعفان صالح وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیت‌ها را بزداید.

11

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

اهتمام برای مستضعفان

نویسنده: محسن محمدزاده

منبع: دانشنامه پژوهه

از امور مسلم در مشی پیامبر خدا(ص) و ائمه هدی(ع)، اهتمام ایشان برای مستضعفان است. یعنی با آن‌ها بودن، ایستادن در جبهه ایشان، حفظ کرامت آن‌ها، تلاش برای زدودن محرومیت‌هایشان و سیر دادن آن‌ها به عزت حقیقی‌شان. اهتمام برای آنان که از حقوق واقعی خود محروم شده‌اند. اهتمام برای آزاد ساختن آنان از اسارت‌ها و فراهم کردن زمینه صعود. اهتمام برای آنان که طالب حقند و محروم از حقوق. آن‌ها که بهترین بندگان خدا هستند. آن مستضعفان صالح وارث زمین شوند و دولتی حق، همه محرومیت‌ها را بزداید.

پیامبر خدا(ص) یاران خود را به نزدیک شدن به مستضعفان و دوستی ایشان توصیه می‌کرد. این‌که آن‌ها را به واقع دوست بدارند و برای آنان تلاش کنند. سلمان فارسی(ره) گوید:

«أَوْصَانِی خَلِیلِی [رسول‌الله(ص)] بِسَبْع خِصَالٍ لاَ أَدَعُهُنَّ عَلَى کُلِّ حَالٍ: أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی وَ لاَ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی، وَ أَنْ أُحِبَّ اَلْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ…؛۱حبیبم رسول‌خدا(ص) مرا به هفت خصلت سفارش فرمود و این که در هیچ حالی آن‌ها را ترک نکنم: این‌که به پایین‌تر ازخود بنگرم و به آن‌که برتر از من است ننگرم و این‌که مستمندان را دوست بدارم، و به آنان نزدیک شوم….».

محبوب ترین بندگان

واقدی می‌نویسد از عکرمه برایم نقل کرده‌اند که می‌گفت: «مردم درباره کیفیت تقسیم غنیمت‌های جنگ بدر دچار اختلاف شدند. پس رسول‌خدا(ص) دستور داد تا همه غنیمت‌ها را به بیت‌المال برگردانند و همه برگردانده شد. شجاعان گمان می‌کردند که رسول‌خدا(ص) غنیمت‌ها را به آنان اختصاص خواهد داد، بدون آن که به ناتوانان چیزی داده شود. آن‌گاه پیامبر(ص) دستور داد تا غنیمت‌ها به طور مساوی میان آن‌ها تقسیم شود. سعد بن أبی وقاص گفت: ای رسول خدا، آیا سوارکاری که قوم را حمایت کرده است باید با ضعیف و ناتوان مساوی باشد؟ پس پیامبر(ص) فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! مگر شما جز به واسطه ضعفای‌تان یاری شدید؟۲

بنابراین، مستضعفان صالح محبوب‌ترین بندگان خدایند. آن‌ها نخستین کسانی بودند که به پیامبر(ص) پیوستند و همیشه چنین بوده است. شمس‌الدین ذهبی می‌نویسد که نخستین گروندگان به پیامبر(ص)، فقیران بودند و چنین بوده است که هر پیامبری که فرستاده شده است، نخستین گروندگان به او فقیران بوده‌اند.۳

همسایه خدا

وقتی رسول‌الله(ص) قصد سکونت در مدینه را داشت خداوند آن‌گونه مقدر کرد که ناقه به محله فقیرنشین برود… وقتی ناقه از منزل بنی‌نجار هم گذشت، وارد منطقه محروم و فقیرنشین مدینه شد. پیامبر(ص) زمام ناقه را افکند و او هم‌چنان به راه خود ادامه داد تا به محلى که اکنون مسجد پیامبر(ص) واقع شده رسید ـ این محل قبلاً خوابگاه گوسفندان و شتران بود، و به دو کودک یتیم از خزرجیان تعلق داشت، و این دو کودک نیز در تحت کفالت سعد بن عباده بودند.

ناقه پیامبر(ص)در خانه ابوایوب انصارى رسید و در آن‌جا به زمین آمد، پیامبر(ص) از ناقه پائین آمد، در این هنگام مردم فقیر و مستضعف اطراف او جمع شدند و او را به منازل خویش دعوت کردند… پیامبر(ص) به منزل یکی از فقرای مدینه به نام ابوایوب انصاری رفت. ابوایوب در منزل خود یک اطاق بیش‌تر نداشت و بالاى این اطاق نیز غرفه‌اى بود، او راضى نشد که خود بالا رود و حضرت را در اطاق پائین پذیرائى کند، و لذا پرسید یا رسول‌اللَّه! پدر و مادرم فداى شما باد به اطاق بالا میل دارید بروید و یا در پائین اقامت می‌کنید؟ زیرا من دوست ندارم در اطاق بالا زندگی کنم.

پیامبر(ص) فرمود: اطاق پائین براى ما مناسب‌تر است؛ زیرا مردم با ما رفت و آمد می‌کنند و این موجب سهولت از براى مراجعین می‌باشد.۴

کفاره تحقیر فقیر

در یکی از روزها یکی از ثروتمندان مدینه در حضور پیامبر خدا(ص) نشسته بود که در این هنگام یکی از فقرا وارد شد و در کنار مرد ثروتمند نشست. مرد ثروتمند قیافه در هم کشید و لباسش را جمع کرد؛ به طوری که لباسش با لباس آن فقیر تماس نداشته باشد، به نحوی که افراد حاضر در مجلس با خود گفتند که این عمل او برای کوچک شمردن آن فقیر بود. در این هنگام رسول خدا(ص) به عمل این شخص انتقاد کرده و به آن شخص ثروتمند فرمود: آیا ترسیدی که از فقر این شخص چیزی به تو برسد؟ آن مرد عرض کرد: خیر؛ فرمود: آیا ترسیدی از ثروت تو چیزی به او برسد؟ عرض کرد: خیر یا رسول‌الله! در این هنگام مرد غنی که از این موعظه پیامبر متنبه شده بود عرض کرد یا رسول‌الله! من نصف مالم را به این فقیر می‌دهم؛ اما فقیر قبول نکرد، سپس عرض کرد تمام ثروتم را به عنوان کفاره این تحقیر و توهین به این فقیر می‌دهم.۵

سفارش خدا به پیامبر(ص)

خداوند رسول خود را مورد خطاب قرار داده، فرموده است:

«وَاصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاهِ وَالْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَهَ الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِکْرِنَا وَاتَّبَعَ هَوَاهُ وَکَانَ أَمْرُهُ فُرُطًا»۶ و خود را با کسانی شکیبادار که بامداد و شبانگاه پروردگارشان را می‌خوانند و در آن حال رضای او را می‌خواهند، و دو چشم خویش از ایشان مگردان در حالی که خواستار آرایش زندگانی دنیا باشی! و کسی را فرمان مبر که دلش را از یادمان غافل کردیم و پیرو هوای نفس خویش شد و کارش ستم و تجاوز است».

در شأن نزول این آیه شریفه نوشته‌اند که آیه درباره مستضعفانی چون سلمان و ابوذر و صهیب و عمار و خباب و مانند ایشان از فقرای صحابه نازل شده است و آن چنین بوده است: زمانی که مؤلفه قلوبهم، کسانی‌اند که به منظور تمایل یافتن آنان به اسلام دل‌جویی‌شان کنند، نزد پیامبر(ص) آمدند و گفتند ای رسول خدا اگر در صدر مجلس‌نشینی و این پشمینه‌پوشان بدبوی و کثیف را ازخود دور کنی، ما نزد تو می‌آییم و دینت را می‌پذیریم. مانع از شرکت در جلسات تو، جز اینان چیزی نیست مستکبرانی که تاب تحمل مستضعفان صالح را نداشتند، از پیامبر خدا(ص) می‌خواستند که در صف آنان و در جهت ایشان قرارگیرد و به مستضعفان پشت کند. می‌گفتند اگر آن‌ها را طرد کنی، ما می‌آییم، ما که مکنت و قدرت داریم! پیامبر(ص) به آن‌ها چه می‌بایست می‌گفت؟ آیا بگوید اسلام شما را نمی‌خواهم، در حالی که اسلام برای همه است و او رحمه للعالمین؟ بگوید شما را می‌پذیرم و در کنار خود قرار می‌دهم و مستضعفان را پس می‌زنم؟ که آنان بهترین خلق خدا و یاران او بودند. این آیه شریفه نازل شد و تکلیف را روشن کرد.۷ این‌ که: ای پیامبر! با مستضعفان صالح و مؤمنان حقیقی باش. با آنان که جز خدا را نمی‌جویند. به هیچ وجه از آنان چشم برنگردان. هرگز دنبال زینت زندگی مباش. هرگز از مستکبران پیروی مکن که آن‌ها جز به دنیا دل نسپارند و به همین سبب یاد خود را از دل‌هایشان برده‌ایم. آن‌ها به دنبال مطامع دنیایی‌اند و کارشان جز ستم و تجاوز نیست پیامبر(ص)، پس از نزول این آیه به پا خاست و در جستجوی مستضعفان و بینوایان شتافت. آنان را در انتهای مسجد دید که به ذکر الهی مشغولند. رو به آنان کرد و فرمود:

«الحمدالله الذی لم یمتنی حتّی أمرنی أن اصبر نفسی مع رجال من أمتی، معکم المحیا و معکم الممات؛۸ خدای را سپاس که زندگیم را به پایان نرساند تا دستور داد که من در کنار گروهی از امتم با آن‌ها باشم؛ من در زندگی و مرگ با شما هستم».

مرحوم طبرسی یادآور می‌شود که پیامبر(ص) هیچ‌گاه به دنیا و زینت آن تمایل نداشت، بلکه حریص بود که بزرگان مشرکان ایمان آورند تا به وسیله آن‌ها پیروان و خویشانشان ایمان آورند که در این آیه مورد خطاب قرار گرفت و مأمور شد که به مستمندان و مستضعفان روی آورد و چشم از آنان برندارد و به طرف اشراف نرود.۹ مشی پیامبر اسلام

خاتم پیامبران الهی(ص)، خود را از مسکینان و مستضعفان می‌دانست و هرگز از این شأن و روحیه دور نگشت. قاضی عیاض می‌نویسد:

«و کان احب الاسامی الیه ان یقال له مسکین؛ محبوب‌ترین نام‌ها نزد آن حضرت آن بود که وی را مسکین بنامند».۱۰ آن حضرت خود را از آنان و برای آنان می‌دانست.

ابن مسعود گوید مردی نزد پیامبر(ص) آمد و با او سخن می‌گفت و در آن حال لرزه بر اندامش افتاده بود، پیامبر(ص) فرمود: راحت باش، من شاه نیستم، پسر زنی هستم که گوشت مانده و خشک شده می‌خورد.۱۱

از سیره ملوک و سلاطین و تشریفات و رفتار آنان بیزار بود، چنان‌که در خبر امام صادق(ع) آمده است: هیچ خوش نداشت که به پادشاهان شبیه شود.۱۲

منابع:

  1. شیخ صدوق؛ الخصال، ت علی اکبر غفاری، تهران، مکتبه الصدوق، ۱۳۸۹ ق، ج۲، ص۳۴۵.
  2. ابوعبدالله محمد بن عمر الواقدی؛ المغازی، ت مارسدن جونز، چاپ سوم بیروت، موسسه اعلمی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۹۹.
  3. شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان الذهبی؛ کتاب الکبائر، بیروت، دار القلم، ص۲۱۳.
  4. ابن سعد؛ طبقات‌الکبری، بیروت، دارالنشر، ۱۴۰۵، ج۱، ص۲۳۷ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، بیروت، دار الاضوا ۱۴۰۵، ج۱، ص۱۸۵ و جمعی از نویسندگان، محمد خاتم بیامبران، تهران، حسینیه ارشاد، ۱۳۴۷ش، ص۲۶۴.
  5. شیخ لطف الله صافی؛ مجموعه الرسائل، قم، ص۴۵۸.
  6. کهف/۲۸.
  7. ابو عبدالله محمد بن یزید القزوینی(ابن ماجه)؛ سنن ابن ماجه، ت محمد فؤاد، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۱۳۸۲.
  8. ابوعلی فضل بن حسن الطبرسی؛ تفسیر مجمع البیان، قم، مکتبه المرعشی، ۱۴۰۳ق، ج۳، ص۴۶۵.
  9. ابوعلی فضل بن حسن الطبرسی؛ پیشین، ج۳ص۴۶۶.
  10. القاضی عیاض؛ الشفا بتعریف حقوق المصطفی، ت علی محمد البجاوی، بیروت، دار الکتب العربی، ج۱، ص۱۹۶.
  11. ابن کثیر؛ البدایه والنهایه، ت علی شیری، بیروت، دار الکتب العربی، ج۴، ص۳۳۵.
  12. شیخ کلینی؛ الکافی، ت علی اکبر غفاری، تهران دار الکتب الاسلامی، ج۶، ص۲۷۲.
   

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.