کار و اشتغال در سیره پیامبر(ص)
روى أنس بْن مالک أن رَسُول اللَّهِ صَلَّى الله علیه وسلم لما أقبل من غزوه تبوک استقبله سعد الأنصاری، فصافحه النَّبِیّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، ثم قال له: ما هذا الذی أکتب یدیک [۳] ، قال:
یا رَسُول اللَّهِ، أضرب [۴] بالمر والمسحاه فأنفقه عَلَى عیالی، فقبل یده رَسُول اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وقال:
هذه ید لا تمسها النار(اسدالغابه ج۲ ص۱۸۵)
از انس بن مالک روایت شده است که هنگام
اُسد الغابه ، ابن اثیر ج ۲ ص ۲۶۹ ؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج ۷، ص ۳۵۳.إنَّ رَسولَ اللّه صلى الله علیه و آله لَمّا أقبَلَ مِن غَزوَهِ تَبوکَ استَقبَلَهُ سَعدٌ الأَنصارِیُّ ، فَصافَحَهُ النَّبِیُّ صلى الله علیه و آله ، ثُمَّ قالَ لَهُ: ما هذَا الَّذی أکتَبَ یَدَیکَ ؟ قالَ: یا رَسولَ اللّه ، أضرِبُ بِالمَرِّ وَالمِسحاهِ فَاُنفِقُهُ عَلى عِیالی . فَقبَّلَ یَدَهُ رَسولُ اللّه صلى الله علیه و آله ، وقالَ : هذِهِ یَدٌ لاتَمَسُّهَا النّارُ أبَدا.
ترجمه:
انس بن مالک گوید هنگامی که رسول خدا (ص) از جنگ تبوک بازگشت ، سَعد انصارى به پیشواز وى آمد . پیامبر پس از آن که دست او را فشرد ، به وى فرمود: به چه سبب دستانت این گونه سخت و زبر شده است؟» گفت: اى رسول خدا! بیل می زنم و طناب می کشم و خرج زندگی خانواده ام مى کنم . پس رسول خدا(ص) دست وى را بوسید و فرمود: این دستى است که هرگز آتش به آن نمى رسد.
جامع الأخبار،محمدبن محمدسبزواری،ص۱۳۹ ؛ مستدرک الوسائل،نوری،ج۱۳،ص۱۱ ؛ بحارالأنوار،مجلسی،ج۱۰۰،ص۹ ؛
روى ابن عباس قالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا نَظَرَ إِلَى الرَّجُلِ فَأَعْجَبَهُ قَالَ لَهُ حِرْفَهٌ فَإِنْ قَالُوا لَا قَالَ سَقَطَ مِنْ عَیْنِی قِیلَ وَ کَیْفَ ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا لَمْ یَکُنْ لَهُ حِرْفَهٌ یَعِیشُ بِدِینِهِ
ترجمه:
هر گاه پیامبر اکرم «ص» به مردى نگاه مىکرد و از او خوشش مىآمد مىپرسید: کارى دارد؟ اگر مىگفتند: نه، مىفرمود: از چشمم افتاد. پرسیدند: اى پیامبر خدا چرا چنین است؟ فرمود: براى اینکه مؤمن اگر حرفهاى نداشته باشد با دینش زندگى مىکند (و به نام دین، بار دوش این و آن می شود.
الأمالی( للصدوق)، النص، ص: ۳۸۴
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ قَالَ: أُتِیَ رَسُولُ اللَّهِ ص فَقِیلَ لَهُ إِنَّ سَعْدَ بْنَ مُعَاذٍ قَدْ مَاتَ فَقَامَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَامَ أَصْحَابُهُ مَعَهُ فَأَمَرَ بِغُسْلِ سَعْدٍ وَ هُوَ قَائِمٌ عَلَى عِضَادَهِ الْبَابِ فَلَمَّا أَنْ حُنِّطَ وَ کُفِّنَ وَ حُمِلَ عَلَى سَرِیرِهِ تَبِعَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص بِلَا حِذَاءٍ وَ لَا رِدَاءٍ ثُمَّ کَانَ یَأْخُذُ یَمْنَهَ السَّرِیرِ مَرَّهً وَ یَسْرَهَ السَّرِیرِ مَرَّهً حَتَّى انْتَهَى بِهِ إِلَى الْقَبْرِ فَنَزَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى لَحَدَهُ وَ سَوَّى اللَّبِنَ عَلَیْهِ وَ جَعَلَ یَقُولُ نَاوِلُونِی حَجَراً نَاوِلُونِی تُرَاباً رَطْباً یَسُدُّ بِهِ مَا بَیْنَ اللَّبِنِ فَلَمَّا أَنْ فَرَغَ وَ حَثَا التُّرَابَ عَلَیْهِ وَ سَوَّى قَبْرَهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّی لَأَعْلَمُ أَنَّهُ سَیَبْلَى وَ یَصِلُ الْبِلَى إِلَیْهِ وَ لَکِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ عَبْداً إِذَا عَمِلَ عَمَلًا أَحْکَمَه
کنزالعمال، متقی هندی، ج ۶ ، ص ۲۲ ؛ منیه المرید، شهید ثانی، ۳۸۱ ؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج ۷۲، ص ۳۸ ؛
الا کلکم راع وکلکم مسؤول عن رعیته فالامام الذی على الناس راع وهو مسؤول عن رعیته والرجل راع على أهل بیته وهو مسؤول عن رعیته والمرأه راعیه على أهل بیت زوجها وولده وهی مسؤوله عنهم وعبد الرجل راع على مال سیده وهو مسؤول عنه الا فکلکم راع وکلکم مسؤول عن رعیته.
ترجمه:
بدانید که همه شما مسئولید و هر یک از شما، نسبت به زیردستانش بازخواست مىشود. فرمانرواى مردم، مسئول مردم است و نسبت به زیردستانش بازخواست مىشود. مرد، سرپرست خانواده است و نسبت به آنان، بازخواست مىشود. زن نیز مسئول خانه شوهر و فرزندان اوست و در برابر آنها، بازخواست مىشود. برده، مسئول مال مالک خود است و در برابر آن، مسئول است. پس بدانید که همه شما مسئولید و همهتان در برابر زیردستان خود، بازخواست مىشوید.
إنَّ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله نَزَلَ حَتّى لَحَدَ سَعدَ بنَ مُعاذٍ و سَوَّى اللَّبِنَ عَلَیهِ ، و جَعَلَ یَقولُ : ناوِلْنی حَجَرا ، ناوِلْنی تُرابا رَطْبا ، یَسُدُّ بِهِ ما بَینَ اللَّبِنِ ، فلَمّا أن فَرَغَ و حَثا التُرابَ عَلَیهِ و سَوّى قَبرَهُ قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله علیه و آله : إنّی لَأعلَمُ أنَّهُ سَیَبلى و یَصِلُ إلَیهِ البَلاءُ ، و لکِنَّ اللّه َ یُحِبُّ عَبدا إذا عَمِلَ عَمَلاً أحکَمَهُ .[وسائل الشیعه : ۲/۸۸۴/۲.]
امام صادق علیه السلام : پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پایین رفت تا سعد بن معاذ را در لحد گذارد و روى آن خشت بچیند و مرتب مى فرمود : سنگ بده، گل بده و با آنها درز خشتها را پر مى کرد. وقتى کار تمام شد و روى لحد خاک ریخت و قبر را هموار کرد فرمود : من مى دانم که بزودى این فرسوده و خراب مى شود، اما خداوند بنده اى را دوست دارد که چون کارى انجام دهد، آن را درست انجام دهد.
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
منبع: فرهنگ کوثر ۱۳۸۰ شماره ۵۰
اهمیت کار
در سیره پیامبر اکرم(ص) فعالیتهاى اقتصادى افراد، ارزش بالایى دارد. آن حضرت کارگران و تولیدکنندگان در عرصه اقتصادى را چنان تشویق مىکند که در طول تاریخ جوامع بشرى, هیچ فرقه و مذهبى چنین جایگاهى براى اساسىترین رکن جامعه, یعنى تأمین کنندگان حیاتىترین کالاى اقتصادى, قائل نشدهاند.
انس بن مالک مىگوید: هنگامى که پیامبر(ص) ازجنگ تبوک برمىگشت، سعد انصارى ـ یکى از کارگران مدینه ـ به استقبال آن حضرت آمد. هنگامى که رسول الله(ص) با او دست داد، لمس دستهاى زبر و خشن مرد انصارى، حضرت خاتم الانبیإ(ص) را تحت تأثیر قرار داد. براى همین، از او پرسید: چرا دستهاى تو این چنین کوفته و خشن مىباشد؟ آیا ناراحتى خاصى به دستان تو رسیده است؟
عرضه داشت: یا رسول الله! این خشونت و زبرى دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیله آنها زحمت مىکشم و مخارج خود و خانوادهام را تأمین مىنمایم.
«فَقَبَّلَ یَدَهُ رَسولُ اللّهِ (ص) وَ قالَ: هذِهِ یَدٌ لاتَمَسُّها نارٌ؛ پیامبراکرم(ص) دست او را بوسیده و فرمود: این دستى است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد»۳
نکوهش افراد سست عنصر
رسول اکرم(ص) گاهى با جوانان سالم و نیرومندى مواجه مى شد. بازوهاى ستبر و اندام مناسب آنان, موجب شگفتى پیامبر(ص) مى گشت. آن حضرت با آنان احوال پرسى نموده و از وضعیت زندگى و شغلشان سوال مى نمود, اگر در جواب گفته مى شد که: وى فردى بیکار است و هیچ گونه شغلى ندارد; آن بزرگوار ناراحت مى شد و مى فرمود: ((سقط من عینى; از چشمم افتاد.)) (فرد بیکار در نظر من ارزشى ندارد.) اطرافیان مى پرسیدند: یا رسول الله! چرا این افراد را دوست نمى دارید؟ پیامبر(ص) مى فرمود: براى این که اگر مومن شغلى نداشته باشد که با آن امرار معاش کند, براى امرار معاش, از دین خود خرج خواهد نمود.(۴)
آن حضرت در گفتارى حکیمانه, افراد تنبل و بى حال را که تن به کار نمى دهند و مى کوشند که از دست رنج دیگران بهره مند شوند, مورد نکوهش و سرزنش شدید قرار داده, مى فرماید: ((ملعون ملعون من القى کله على الناس, ملعون ملعون من ضیع من یعول; از رحمت خدا دور است, از رحمت خدا دور است کسى که بار زندگى خود را به گردن مردم بیندازد. ملعون است, ملعون است کسى که اعضاى خانواده اش را (در اثر ندادن نفقه) تباه کند.))(۵)
البته سیره و سخن پیامبراکرم(ص) در مورد افراد بیکار ـ که با بهانه هاى واهى فرصت هاى شغلى را از دست مى دهند ـ حاوى نکته مهمى است و آن, این که بیکارى ریشه بسیارى از مشکلات و گرفتارىها در زندگى یک جوان فعال و پر انرژى است. زیرا اگر یک فرد مسلمان مخارج زندگى خود را با فعالیت هاى اقتصادى سالم و اشتغال به یک کسب پاکیزه و حلال, تإمین نکند به ناچار براى تإمین زندگى اش ارزش هاى دینى را زیر پا گذاشته و به راه هاى فریبنده که به ظاهر سود سرسام آورى هم دارند, کشیده خواهد شد. و این, مصداقى از همان امرار معاش از راه دین و ایمان است که در کلام پیامبر(ص) بود.
گذشته از این, بیکارى یک فرد نه تنها موجب از میان رفتن استعدادهاى درونى وى مى شود و او را به فردى تن پرور و بى خاصیت مبدل مى سازد, بلکه به عنوان یک معضل و بیمارى اجتماعى, یک جوان مسلمان و پاک و سالم را, دچار انواع مفاسد اخلاقى و اجتماعى و بیمارىهاى روحى خواهد ساخت.
در حقیقت یک عضو فعال و پر انرژى که از سرمایه ها و ذخایر خدادادى جامعه اسلامى است و باید به عنوان سرباز جامعه عمل کند, سربار جامعه خواهد شد; به همین دلیل پیامبر(ص) بیکارى را براى یک جوان خطرناک مى داند.
نقش انگیزه هاى مقدس در اشتغال
از منظر حضرت محمد(ص) تمام فعالیت هاى یک مسلمان مى تواند نوعى ارتباط با آفریدگار جهان محسوب شده و علاوه بر ارزش اقتصادى و دنیوى, از پاداش هاى معنوى نیز درجهان آخرت برخوردار مى باشد.
آرى کار براى خدا, نقش مهمى در شکل دادن به رفتار اقتصادى انسان دارد. به علاوه این انگیزه مى تواند قواى جسمى و روحى وى را در فعالیت هاى اقتصادى چند برابر نماید; به خاطر هدف والاى وى, کار او نیز مقدس خواهد شد. رسول اکرم(ص) بر این باور بود که: ((العباده سبعون جزءا افضلها طلب الحلال(۶); عبادت خداوند هفتاد جزء است و بهترین آن ها طلب روزى حلال است.))
آن حضرت اشتغال به کارهاى حلال را مانند سایر عبادات, بر زن و مرد مسلمان ضرورى دانسته و مى فرماید: ((طلب الحلال فریضه على کل مسلم و مسلمه(۷); به سراغ درآمد حلال رفتن, بر هر مرد و زن مسلمان لازم است.))
بنابراین, انگیزه هاى مقدس مى تواند همه کارها و فعالیت هاى اقتصادى یک مسلمان را ـ اعم از کارهاى تجارى, کشاورزى, صنعتى و خدماتى ـ فرا گرفته و آن ها را در شمار عبادات قرار دهد.
در روایتى آمده است که: روزى رسول خدا(ص) با جمعى از اصحاب در محلى حضور داشتند. در آن میان, چشمان آنان به جوانى نیرومند و زیبا اندام افتاد که در اول صبح به کار اشتغال داشت. یاران پیامبر(ص) گفتند: یا رسول الله! اگر این جوان نیرومند, نیرو و انرژى خود را در راه خدا مصرف مى کرد, چقدر شایسته مدح و تمجید بود! حضرت فرمود: این سخن را نگویید! اگر این جوان براى تإمین معاش مى کوشد و انگیزه او بى نیازى از دیگران است, او در راه خدا قدم برداشته, و اگر هدف او پذیرایى از پدر و مادر ناتوان خود باشد, باز هم در راه خدا کار مى کند و اگر مقصود او سر و سامان دادن به خانواده و فرزندانش باشد, او به راه خدا رفته و انگیزه مقدسى دارد.(۸)
در سیره پیامبراکرم(ص), هدف از رفتارهاى اقتصادى جلب رضایت خداوند است. و رضایت پروردگار, انگیزه مقدس و هدف والایى است که یک انسان مسلمان را در سخت ترین شرایط به فعالیت هاى اقتصادى وادار مى کند. و او حاصل زحمات خود را در راه رضاى الهى خرج مى کند.
اما از نظر متفکران مادى و اقتصاددانان غربى, هدف نهایى از کار, دست یابى به لذت هاى فردى است. و در آن صورت, انگیزه کار, دست یابى به حداکثر سود و درآمد است و تمام صفات اخلاقى و انسانى تحت الشعاع سود جویى هاى مادى قرار گرفته و به تدریج انسان از ماهیت خود خارج شده و در عرصه هاى زندگى فقط به سودهاى سرشار مادى مى اندیشد; گرچه در این راه, حقوق دیگران تضییع شده واخلاق و انسانیت از میان برود.
روش هاى ترویج اشتغال
حضرت رسول اکرم(ص) براى ایجاد انگیزه تولید و کسب درآمد در وجود مسلمانان, از روش هاى مختلفى بهره مى گرفت که به برخى از آنان اشاره مى شود:
الف) زمینه سازى براى رشد استعدادها
آن حضرت با استفاده از فرصت هاى مناسب براى شکوفایى نیروهاى درونى و استعدادهاى نهفته افراد, زمینه سازى مى نمود و از این طریق, در آنان انگیزه تولید و کسب درآمد را تقویت مى کرد. روایت زیر, نشانگر این روش رسول گرامى مى باشد:
مردى از اصحاب در تنگناى زندگى قرار گرفت. وى که داراى شغل مناسبى نبود و بسیارى اوقات از بیکارى رنج مى برد, خانه نشین شد. روزى همسرش به وى گفت: اى کاش به محضر پیامبر(ص) مى رفتى و از او درخواست کمک مى نمودى! مرد با پیشنهاد همسرش به حضور رسول الله(ص) رفت. هنگامى که چشم حضرت به او افتاد, فرمود: ((من سإلنا اعطیناه و من استغنى اغناه الله; هرکس از ما کمک بخواهد, ما به او یارى مى کنیم ولى اگر بى نیازى بورزد و دست حاجت پیش مخلوقى دراز نکند, خداوند او را بى نیاز مى کند.))
او پیش خود فکر کرد که مقصود پیامبر, من هستم و بدون این که سخنى بگوید, به خانه برگشت و ماجرا را براى همسرش بازگو کرد. زن گفت: رسول خدا(ص) هم بشر است. (و از حال تو خبر ندارد.) او را به وضع زندگى نکبت بار و پر مشقت خود آگاه کن.
مرد ناچار براى بار دوم به حضور پیامبر(ص) رفت اما قبل از این که حرفى بزند, پیامبر(ص) همان سخن قبلى را تکرار کرده و فرمود: ((من سإلنا اعطیناه و من استغنى اغناه الله.)) بازهم بدون اظهار حاجت, به خانه برگشت ولى چون خود را همچنان در چنگال فقر و بیکارى, ضعیف و ناتوان مى دید, براى سومین بار با همان نیت به مجلس رسول اکرم(ص) رفت. باز هم لب هاى رسول الله(ص) به حرکت در آمد و با همان آهنگ ـ که به دل, قوت و به روح, اطمینان مى بخشیدـ همان جمله را تکرار کرد. این بار اطمینان بیشترى در قلب خود احساس نمود; حس کرد که کلید مشکل خویش را در همین جمله یافته است. وقتى که خارج شد, با قدم هاى مطمئن ترى راه مى رفت. با خود فکر مى کرد که دیگر به دنبال کمک خواستن از بندگان نخواهم رفت. به خدا تکیه مى کنم و از نیرو و استعدادى که در وجودم به ودیعت نهاده شده است, بهره مى گیرم و از او مى خواهم که مرا در کارهایم موفق گردانیده و از دیگران بى نیاز سازد. با این نیت, تیشه اى عاریه گرفت و به جانب صحرا رفت. آن روز مقدارى هیزم جمع کرد و فروخت و لذت حاصل دست رنج خویش را چشید. روزهاى دیگر به این کار ادامه داد تا به تدریج توانست از حاصل درآمد خویش, ابزار کار را فراهم نماید. بازهم به کار خود ادامه داد تا صاحب سرمایه و شتر و غلامانى شد. وى در اثر تلاش و کوشش شبانه روزى, یکى از افراد ثروتمند گردید. روزى به محضر پیامبر(ص) آمده و وضعیت خود را به آن حضرت گزارش داد که چگونه در آن روز فلاکت بار به محضر حضرت آمده و چگونه سخن پیامبر(ص) وى را به تحرک و کار واداشت. پیامبر(ص) فرمود: من که به تو گفتم; هرکس از ما کمکى بخواهد, ما به او کمک مى کنیم ولى اگر بى نیازى بورزد, خدایش او را کمک خواهد نمود.(۹)
ب) روش هاى رفتارى
گرچه رهنمودهاى گفتارى, در تربیت افراد تإثیر دارد اما اقدامات عملى, به مراتب بیشتر از شیوه هاى گفتارى موثر است. براى همین پیامبراکرم(ص) نه تنها با راهنمایى ها و زمینه سازىهاى خود موجب هدایت افراد به سوى میدان هاى کارى شد بلکه خود عملا وارد صحنه شده و همدوش با دیگران کار مى کرد.
رفتار رسول اکرم(ص) را مى توان تبلور اصول و ارزش هاى اسلامى قلمداد نمود. آن حضرت همچنان که در صحنه ى سیاست, حکومت, اخلاق, معارف, علوم و حکمت, خطابه و سایر صفات والاى انسانى اسوه تمام عیار مسلمانان به شمار مىآید, رفتار اقتصادى آن حضرت نیز مى تواند شیوه اى موفق و کارآمد براى چگونه زیستن باشد.
نمونه هایى از سیره عملى حضرت رسول(ص):
خانه سازى
امام صادق(ع) به فردى که در اثر جهل و غرور, تن به کار نمى داد و خود را نیازمند دیگران نموده بود, فرمود: برو کار کن! و در بالاى سرت بار حمل کن. (و هرچه مى توانى تلاش کن.) و از مردم بى نیاز باش.
سپس به وى فرمود: همانا رسول خدا(ص) سنگ ها را به دوش خود حمل مى کرد و دیوار خانه اش را مى ساخت.(۱۰)
باغدارى
على(ع) روزى به سلمان فرمود: اى[ ابا] عبدالله! باغى را که پیامبر(ص) با دستان خویش آن را ساخته و درخت هایش را کاشته است, براى فروش به مشتریان عرضه کن. سلمان باغ پیامبر(ص) را به معرض فروش گذاشت و به دوازده هزار درهم فروخت.(۱۱)
دامدارى
روزى حضرت رسول اکرم(ص) فرمود: ما بعث الله نبیا الا راعى غنم; تمام پیامبران الهى پیش از آن که به مقام نبوت برسند, مدتى چوپانى کرده اند. قالوا: و انت یا رسول الله؟; از پیامبر سوال شد: آیا شما نیز چوپانى کرده اید؟ قال: و انا رعیتها لاهل مکه بالقراریط; فرمود: بله, من مدتى گوسفندان اهل مکه را در سرزمین ((قراریط)) به چراگاه برده ام.))(۱۲)
بازرگانى
پیامبر(ص) قبل از ازدواج, با خدیجه یک قرارداد تجارتى بسته بود. طبق آن قرار داد مضاربه اى, پیامبر(ص) متعهد شده بود که با سرمایه خدیجه به یک سفر تجارتى برود و در مقابل, آن حضرت در منافع کالاهاى بازرگانى خدیجه شریک باشد. بعد از توافق طرفین, خدیجه شترى راهوار و مقدارى کالاهاى ارزشمند در اختیار حضرت محمد(ص) نهاد و به دو غلام خود سفارش کرد که در این سفر تجارتى به همراه آن حضرت باشند و دستوراتش را اطاعت نمایند. این سفر تجارتى پیامبر(ص) به شام, تا حدودى وضعیت اقتصادى و مالى آن جناب را سر و سامان داد. بعد از پایان سفر, کاردانى و شایستگى این جوان قرشى مورد تقدیر و ستایش خدیجه ـ ثروتمندترین و سرشناس ترین زن مکه ـ قرار گرفت و بدین منظور, مبلغى را علاوه بر قرار داد, به او پرداخت. اما نبى اکرم(ص) فقط مبلغ معین در قرارداد را دریافت کرده و از اخذ وجوه اضافى خوددارى نمود. سپس وجوه حاصله از تجارت شام را به خانه ابوطالب(ع) برد و همه را در اختیار عموى گرامى اش گذاشت تا این که مقدارى وضع زندگى حضرت ابوطالب(ع) سر و سامان یابد.(۱۳)
امام صادق(ع) در مورد کارهاى تجارتى پیامبر(ع) سخنان ارزنده اى دارد. اسباط بن سالم مى گوید:
روزى به حضور امام صادق(ع) شرفیاب شدم, آن حضرت پرسید: عمربن مسلم چه مى کند؟ گفتم: حالش خوب است اما دیگر تجارت, نمى کند. امام صادق(ع) فرمود: ترک تجارت, کار شیطانى است. ـ این جمله را سه بار تکرار کردـ آنگاه امام ادامه داد: رسول خدا(ص) با کاروانى که از شام مىآمد معامله مى کرد و با بخشى از درآمد آن معامله قرض هاى خود را ادا نموده و بخشى دیگر را در میان نیازمندان فامیل تقسیم مى نمود. خداوند در مورد تاجران خداجو و باتقوا مى فرماید: (رجا ل لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکرالله);(۱۴) مردانى که تجارت و داد و ستد, آنان را از یاد خدا غافل نمى کند. ))((۱۵))
همکارى در فعالیت هاى اجتماعى
۱. ساختن مسجد
هنگامى که مسجد قبا ـ اولین مسجد در تاریخ اسلام ـ ساخته مى شد, حضرت خاتم الانبیإ(ص) همدوش سایر مسلمانان کار مى کرد. آن حضرت سنگ هاى کوچک و بزرگ را برمى داشت و آن ها را بغل مى نمود و حمل مى کرد. به طورى که سفیدى گرد و خاک سنگ ها کاملا در بدن آن حضرت نمایان بوده و حکایت از سخت کوشى آن حضرت داشت. گاهى مردى از اصحاب به نزدش مىآمد و التماس مى کرد که: یا رسول الله! پدر و مادرم فداى تو باد! اجازه بده سنگ و خاک را من ببرم و به جاى شما کار کنم. رسول خدا(ص) مى فرمود: نه, تو هم سنگ دیگرى بردار. بالاخره آن حضرت در اثر کوشش هاى شبانه روزى, ساختمان مسجد قبا را به پایان برد.(۱۶)
همچنین در تإسیس ساختمان مسجد النبى(ص) آن حضرت علاوه بر راهنمایى مسلمانان در طرح ریزى بناى مسجد, خود نیز در کنار آنان کار مى کرد و آن چنان از جان و دل کارهاى ساختمانى را انجام مى داد که مسلمانان تحت تإثیر قرار مى گرفتند. اسید بن حضیر یکى از آنان بود که جلو آمده و گفت: یا رسول الله! اجازه بفرمایید تا من به جاى شما سنگ هاى سنگین را حمل کنم. فرمود: نه, تو یکى دیگر ببر.
یکى از مسلمانان نیز این شعر را قرائت مى کرد:
لئن قعدنا والنبى یعمل
فذاک منا العمل المضلل(۱۷)
اگر ما بنشینیم در حالى که پیامبر کار مى کند, رفتار بسیار زشت و ناپسند انجام داده ایم!
۲ . راهسازى
امام صادق(ع) به نقل از پدر بزرگوارش حضرت باقر(ع) فرمود: پیامبر اکرم(ص) یکى از راه هاى عمومى را ـ که آب خراب کرده بودـ با چیدن سنگ تعمیر نمود. به خدا سوگند! انسان ها و چهار پایان تا این لحظه از آن استفاده مى کنند.(۱۸)
۳ . انجام کارهاى منزل
رسول خدا(ص) علاوه بر اداره حکومت اسلامى و حل و فصل مشکلات مسلمانان, به کارهاى منزل نیز رسیدگى مى کرد.
امام صادق(ع) فرمود: ((کان رسول الله(ص) یحلب عنز اهله(۱۹); رسول خدا(ص) پیوسته بز خانواده اش مى دوشید.))
ج) ره توشه هاى پیشه وران
حضرت خاتم الانبیإ(ص) با این که مسلمانان را به اشتغال در کارهاى تولیدى, خدماتى, کشاورزى و سایر مشاغل توصیه مى کرد ولى به لحاظ موقعیت جغرافیایى و با توجه به آب و هواى مناطق مختلف, به برخى از شغل ها اهمیت خاصى قائل بود. در این جا به نقل چند مورد از گفتارهاى آن حضرت مى پردازیم:
۱. ((تسعه اعشار الرزق فى التجاره والجزء الباقى فى السابیإ ـ یعنى الغنم ـ ;(۲۰) نه دهم در آمد در داد و ستد و باقى مانده آن در دامپرورى (و کارهاى تولیدى) است.))
۲. (( من غرس شجره فاینعت, غرس الله بها شجرا فى الجنه;(۲۱) هر مسلمانى که نهال درختى بنشاند و آن درخت (بر اثر کوشش هاى باغبان) به ثمر بنشیند, خداوند متعال در مقابل آن درخت, درختى در بهشت قرار مى دهد.))
۳. در سیره اقتصادى پیامبر اکرم(ص) باغدارى, زراعت و کشاورزى آن چنان از اهمیت برخوردار است که آن حضرت در مورد تضییع حقوق آنان, به دولت مردان اسلامى هشدار داده و ضمن دستورالعملى, دهقانان را به زمامداران اسلامى کاملا سفارش نموده و به على(ع) فرمود:
یا على! مبادا در حکومت تو به دهقانان و کشاورزان ستم شود.(۲۲)
پى نوشت ها
۱. نجم / ۳۹.
۲. فقه الرضا, ص ۲۰۸.
۳. اسدالغابه, ابن اثیر,ج ۲, ص ;۱۶۹ الاصابه, ابن حجر, ج ۳, ص ۷۲ و النهایه, ج ۴, ص ۲۰۲.
۴. بحارالانوار, ج ۱۰۰, ص ۱۰ و مستدرک الوسائل, ج ۱۳, ص ۱۱.
۵. تحف العقول, ص ۳۷ و الکافى, ج ۴, ص ۱۲, (باب کفایه العیال و التوسع علیهم).
۶. بحارالانوار, ج ۱۰۰, ص ۲۰۹.
۷. همان.
۸. المحجه البیضإ, ج ۳, ص ۱۴۰.
۹. اصول کافى, باب القناعه, حدیث ۷ و داستان راستان, ص ۲۸ و ۲۹.
۱۰. وسایل الشیعه, ج ۱۷, ص ۳۸.
۱۱. حلیه الابرار, ج ۱, ص ۳۳۱.
۱۲. میزان الاعتدال, ج ۳, ص ۲۹۳.
۱۳. بحارالانوار, ج ۱۶, ص ۲۲ به بعد.
۱۴. نور / ۳۷.
۱۵. وسائل الشیعه, ج ۱۷, ص ۱۴ و ۱۵.
۱۶. معجم الکبیر, طبرانى, ج ۲۴, ص ۳۱۸.
۱۷. مناقب آل ابى طالب, ج ۱, ص ۱۶۱ و فتح البارى, ج ۷, ص ۱۹۳.
۱۸. حلیه الابرار, ج ۱, ص ۳۲۹.
۱۹. الکافى, ۵, ص ۸۶.
۲۰. وسائل الشیعه, ج ۱۷, ص ۱۱.
۲۱. کنزالعمال, ج ۳, ص ۸۹۶, حدیث ۹۰۷۹.
۲۲. تهذیب الاحکام, ج ۷, ص ۱۵۴.