جشنواره خاتم
Khatam Festival

زیستن محمّدی

جشنواره خاتم، ورود و حضور در فضای آفتابی«زیستن محمّدی» است

1,579

 

جشنواره خاتم، ورود و حضور در فضای آفتابی«زیستن محمّدی» است

  دکتر محمدرضا سنگری

 

تنفَس در هوای پاکی و پارسایی است.

بهره گیری از ظرفیت شگرف و شگفت داستان برای ترسیم، توصیف و تفسیرزندگی کسی است که راستی، راستگویی، دانشوری، بردباری، خوش خویی، خوش گویی و خوش پویی مرام و منش و روش زندگی درس آموز اوست.

جشنواره خاتم، حکایت و روایت انسانی است که شکیبایی، امانتداری، عدالت ورزی، نیکوکاری، مردم نوازی، حق مداری و سپاسگزاری او چنان بود که هر که او را یافته بود و ادراک کرده بود می ستود و فراتر از همه خدایش به پاس این همه زیبایی و رسایی در رفتار او را ستود که: اِنَّکَ لعلی خُلُقٍ عظیمُ (۱)  ( تودارای اخلاق والا و بزرگوارانه هستی)

جشنواره خاتم، فرصتی است تا الگو و اسوه ی زیبای  زیستن و زیبا زیستن را بشناسیم و بشناسیم که خدایش درباره ی او فرمود: لقد کان لکم فی رسول الله اسوهٌ حَسَنهٌ (۲)

جشنواره ی خاتم، ورق زدن کتاب وجود کسی است که همه ی قرآن بود، قرآن ایستاده درهیئت یک انسان. وقتی از همسر پیامبر پرسیدند: منش پیامبر چگونه بود گفت: منش او قرآن بود. قرآن اقیانوسی است بی کرانه و صفات نیک رسول خدا نیز بیرون از شمارش قرآن است از آیه های متشابه که جز خداوند و بندگان ویژه ی او معنای آن را در نمی یابند، و «محکم» که بر همه ی اندیشه وران روشن است، رفتار رسول خدا نیز آمیخته ای است از منش های «متشابه» که اسرار آن بر همگان آشکار نیست و «محکم» که انگیزه های خدایی، اجتماعی و عقلانی آن روشن است. (۳)

دریغ نیست این همه زیبایی، برازندگی (ترجمه فارسی واژه مُحَمّد) فرا رویمان باشد و آن را به زبان صمیمی و کشش مند داستان نگوییم و نپردازیم!

رسول خدا پیامبر تواضع، زلالی، ساده زیستی و مردمداری است.

به همه احترام می گذاشت، ردایش را حتّی برای بیگانگان می گسترد تا بر آن بنشینند. هرکس در مجلس او بود گمان می کرد گرامی ترین فرد نزد رسول خداست.(۴)

در مجلسش صداها به تحقیر و توهین و تمسخر بر نمی خاست و از کسی بدگویی نمی شد. (۵)

خوش مجلس بود.(۶)

نوزادان را برای نامگذاری نزدش می آوردند. مهربانانه در آغوش می کشید، گاه نوزاد دامن پیامبر را خیس می کرد؛ مادر نگران و مشوّش ، کودک را از آغوش پیامبر بیرون می کشید، کودک می گریست و پیامبر می فرمود: نه، جدایش نکنید، آزادش بگذارید، من  لباسم را می شویم، فریادتان باعث می شود این کودک بی گناه بترسد. چنین نکنید.(۷)

اگر زبان، چنین پیامبری را نسُتاید اگر قلم از چنین اسوه ای نگوید، به چه کار خواهد آمد؟

چرا داستان به این ساحت قدسی و نورانی و انسانی قدم نگذارد؟

چرا داستان از اسوه ای سخن نگویدکه هر جا بودو هرگاه، بذر محبت می افشاند، دعوت به صلح و سلم و همزیستی مهرآمیز می کرد و از هر چه ناروایی و زشتی بازمی داشت؟چرا از پیامبری نگوییم که امین بود و می گفت: سخنانی که درمحافل و مجالس دوستانه رد و بدل می شود «امانت» است مگر سه مجلس:

  • مجلسی که در آن تصمیم به ریختن ناحق خونی یا آبرویی گرفته شود.
  • مجلسی که در آن تصمیم به تجاوز به حقوق کسی گرفته شود.
  • نشستی که در آن مال و سرمایه دیگران را به مخاطره افکند.(۸)

پیامبر رئوف و رحیم، واقعاً ستودنی است، پیامبری که خداوند او را «مهربان جهان» و مهرورز جان ها شناسانده است؛ و ما ارسلناک الّا رحمٍهً للعالمین (۹)

پیامبری که باران لبخند او جان ما را شکوفا می کرد. عبدالله بن حارث زبیدی می گوید: کسی را ندیدم که بیش از رسول خدا لبخند بزند.(۱۰)

اگر داستان از پیامبر شکیب و شجاعت و شرم(حیاورزی) نگوید از که بگوید؟

اگر قلم و اندیشه ، جان های تشنه ی فهمیدن پیامبر را به جامی ننوازد و جرعه ای ننوشاند به چه کار خواهد آمد.

پس به شوقی و ارادتی برخیزیم و بنویسیم.

معلوم است این کار اذنی می خواهد و عزمی، درنگی و تکاپویی و پویه ای در زندگی آن بزرگوار و غواصی در سیرت و سلوک او و شکار گوهری ناب برای ایده یابی و داستان پردازی.

برخاستن، آغاز رفتن است و رفتن از همان نخستین قدم، رسیدن.

بسم الله! جاده منتظر است.

 

منابع:

  • سوره قلم، آیه ۴
  • سوره احزاب، آیه ۲۱
  • المواهب اللّدنیْه بالمسخ المحمدیّه: الشّیخ احدین محّمد القسطلانی، دارالکتب العلّمیه، بیروت، ۴۱۶ ق- ۱۹۹۶ م، ج ۲، ص ۸۵
  • همنام گل های بهاری : حسین سیّدی، دفتر نشر معارف، ۱۳۹۲، ص ۱۴۱
  • مکارم الاخلاق: الحافظ ابی بکر عبدالله بن عبید بن ابی الدنیا، مکتبه القرآن، ۱۲۰، ص ۴۵
  • همنام گل های بهاری، ص ۱۴۲
  • سیره پیامبراکرم: محسن قرائتی،‌وزارت آموزش و پرورش، بی تا، ص ۵۷
  • بحارالانوار: علامه مجلسی، موسسه الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳ ق- ۱۹۸۳ م، ج ۷۲ ، ص ۴۶۵
  • سوره انبیاء ، آیه ۱۰۷
  • الشمائل المحدیه و الخصائل المصطفویه: محمدبن عیسی بن سوره التّرمذی، موسسه الکتب الثقافیه، بیروت، بی تا‌، ص ۱۸۶ و میند احمد: امام محمدبن حنبل، دار صادربیروت، ج ۴، ص ۱۹۰

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.