کودکی پیامبر(ص)

محمد(ص)تنها فرزند عبداللّه و آمنه بود. زمانی که به دنیا آمد پدرش عبداللّه، چشم از جهان فرو بسته بود. مادر از همان روزهای نخست تولد محمد(ص) دریافت که شیر کافی برای ریختن در کام نوازدش ندارد. او را به زنی به نام ثویبه سپردند، او هم شیر کافی نداشت و سپس حلیمه از تیره بدویان سعدیه، عهده‌دار شیردهی به محمد(ص) شد. حلیمه، طفل را در آغوش گرفت و روانه بادیه شد. رسم اهل مکه چنین بود که نوزادان را به دایگان می‌سپردند تا آنان از شرّ هوای بد و وباخیز مکه، در امان بمانند و از هوای پاک و مناسب صحرا بهره‌مند شوند و توان مقابله با مشکلات و سختی‌های زندگی را به دست آورند. علاوه بر آن فصاحت زبان آنان در میان اهل بادیه تقویت شود. همچنین زندگی در صحرا و بادیه به دلیل دور بودن آدمی از اشغالات زندگی شهری، زمینه و فرصت اندیشه در اسرار طبیعت را فراهم می‌آورد و موجب بروز ذوق و قریحه‌ای پاک در آدمی می‌شود. البته به شرط آن که زندگی در صحرا، استمرار نیابد و طولانی نشود. دوره توقف محمد(ص) در بادیه متفاوت گزارش شده است.

21

بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم

کودکی پیامبر(ص)

نویسنده: مهسا فاضلی

منبع: بشارت ۱۳۸۸ شماره ۷۳

محمد(ص)تنها فرزند عبداللّه و آمنه بود. زمانی که به دنیا آمد پدرش عبداللّه، چشم از جهان فرو بسته بود. مادر از همان روزهای نخست تولد محمد(ص) دریافت که شیر کافی برای ریختن در کام نوازدش ندارد. او را به زنی به نام ثویبه سپردند، او هم شیر کافی نداشت و سپس حلیمه از تیره بدویان سعدیه، عهده‌دار شیردهی به محمد(ص) شد. حلیمه، طفل را در آغوش گرفت و روانه بادیه شد. رسم اهل مکه چنین بود که نوزادان را به دایگان می‌سپردند تا آنان از شرّ هوای بد و وباخیز مکه، در امان بمانند و از هوای پاک و مناسب صحرا بهره‌مند شوند و توان مقابله با مشکلات و سختی‌های زندگی را به دست آورند. علاوه بر آن فصاحت زبان آنان در میان اهل بادیه تقویت شود. همچنین زندگی در صحرا و بادیه به دلیل دور بودن آدمی از اشغالات زندگی شهری، زمینه و فرصت اندیشه در اسرار طبیعت را فراهم می‌آورد و موجب بروز ذوق و قریحه‌ای پاک در آدمی می‌شود. البته به شرط آن که زندگی در صحرا، استمرار نیابد و طولانی نشود. دوره توقف محمد(ص) در بادیه متفاوت گزارش شده است. برخی منابع، دو سال و برخی دیگر چهار سال را ذکر می‌کنند. صاحب طبقات می‌نویسد چون رسول(ص) به چهار سالگی رسید، هر روز صبح همراه برادر و خواهر شیری خود، چهار پایان را به نزدیک قبیله برای چرا می‌برد. گذران دوران کودکی در فضای باز و گشاده صحرا، بی‌گمان زمینه بازی، تفریح، جست و خیز و تخلیه انرژی و رشد جسمی و روحی را برای کودکان فراهم می‌آورد. پیامبر(ص) نیز که پسر بچه چالاکی بود و به دلیل گذران چند سال اول کودکی‌اش در صحرا، از این امر مستثنی نبوده است. به‌خصوص که محمد(ص) در دوران طفولیت، برادر و خواهر شیری هم داشته و به‌طور طبیعی با آنان بازی می‌کرده و گوسفندان را به چرا می‌برده است. با این حال در منابع سیره و حدیث از بازی‌های پیامبر(ص) با دیگر کودکان اخبار و روایات زیادی نقل نشده است. در گزارشی می‌خوانیم که محمد(ص)چون شش ساله شد، آمنه او را نزد دایی‌های آن حضرت(ص) که در محله بنی عدی بن نجار شهر یثرب (مدینهالنبی) بودند، برد تا با ایشان دیدار کند. رسول خدا(ص) برخی از خاطرات این سفر را درحافظه داشت و چون پس از هجرت، به محله بنی عدی‌بن نجار رفت، آن‌جا را شناخت و فرمود: من با انیسه دخترکی از انصار در این‌جا بازی می‌کردم و همراه پسر بچه‌های دایی‌هایم، پرندگانی را که این‌جا می‌نشستند، می‌پراندیم و چون به خانه‌ای نگاه کرد، فرمود: مادرم مرا در این خانه منزل داد و در استخر آب چاه بنی‌عدی‌بن نجار، شنا کردن را به‌خوبی آموختم. همچنین در جایی دیگر، رسول خدا(ص) فرمود: من با بچه‌های قریش برای نوعی بازی، از این طرف و آن طرف، سنگ تهیه می‌کردیم. محمد(ص) از دوران کودکی در بادیه به شبانی می‌پرداخت و بعداً نیز پس از انتقال به خانه ابوطالب و با توجه به فقر و تنگدستی او و سنت جوامع قدیم که کودکان را از همان آغاز سن رشد به کار و یاری بر معیشت خانه وامی‌داشتند؛ ابتدا وظیفه شبانی خویشاوندان را عهده‌دار گردید و سپس به شبانی گله‌های مکّیان پرداخت. در این دوران، محمد(ص) حلم و شفقت را نیک آموخت و خود را برای تحمل سختی‌های آینده رسالت آماده کرد و امکان یافت تا هم از فرهنگ بت‌پرستی و سنن اجتماعی به دور باشد و هم فرصت اندیشه در عظمت هستی و شگفتی‌های خلقت را پیدا کند. بنابراین حضور موقت محمد(ص) در بادیه و پرداختن به شبانی از کودکی تا سال‌های بعد، تأثیرات مثبتی بر شخصیت رسول خدا(ص) داشت و او را برای دوران بزرگ‌سالی و وظیفه سنگین رسالت آماده کرد؛ لذا او در این سال‌ها از زندگی در صحرا و بادیه، جز آموزه‌های مثبت را به‌دست نیاورد و خشونت صحرا بر روان او چیره نشد. اما در کنار این عوامل، برخی از پژوهشگران به زمینه‌ها و عوامل دیگری اشاره کرده‌اند که می‌توانست بر شخصیت محمد(ص) تأثیرات دوگانه داشته باشد. یکی از این عوامل یتیمی او بود. محمد(ص) پس از آن که در شش سالگی مادر خود را از دست داد، در هشت سالگی به سوگ پدر بزرگ مهربان خود نشست. یتیم عبداللّه را به سفارش جدّش به خانه ابوطالب انتقال دادند. ابوطالب در زندگی خویش، تنگدستی و بزرگواری را با یکدیگر جمع کرده بود. فقر خانه ابو طالب، محمد(ص) را با گرسنگی آشنا کرد. اما یتیمی و سختی‌های دوران کودکی که به‌طور طبیعی بر روح و روان کودک اثر می‌گذارد؛ بر شخصیت محمد(ص) تأثیر منفی نداشت. گرچه محمد(ص) از آغاز تولد، از محبت پدر محروم بود و تنها شش سال به همراه مادر بود در این مدت هم، چند سال دوران شیرخوارگی خود را در نزد حلیمه به‌سر می‌برد؛ اما از نظر روحی و عاطفی افراد مهربان و دل‌سوزی چون پدر بزرگ و عمو، جایگزین مناسبی برای پدر و مادر او به‌شمار می‌رفتند و با محبت‌ها و نوازش‌های بی‌دریغ، خلاء نبودن پدر و مادر را برای او پر می‌کردند. محمد(ص) تا دوران جوانی همچنان در خانه و همراه عموی مهربان خود زندگی می‌کرد. لذا در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی همه با او مهربان بودند و او جز نوازش و احترام و محبت از سرپرستان خود چیزی ندید. هرچند که محمد(ص) در کنار این محبت‌ها، سختی‌ها و تنگناهای معیشت را درک کرد و بخصوص در خانه ابوطالب که عیال‌وار و تنگدست بود، فقر را با تمام وجود چشید؛ اما فقر و سختی هرگز در وجود او، تبدیل به عقده نگشت و او را در زندگی آینده به‌سوی فزون‌خواهی نکشاند. فقر خانه ابوطالب در کودکی و نوجوانی محمد(ص) برای او زمینه معرفتی فراهم کرد که در پرتو آن، فقر را بشناسد و درد فقیران را لمس کند و همواره به یاد ایشان باشد و راه نجاتشان را جستجو کند. منشاء کرامت و بزرگواری عمیقی که در روان محمد(ص) به‌وجود آمد، بی‌گمان الهی‌ است. زندگی سختی که یتیم عبداللّه در متن آن پرورش یافت، به‌طور طبیعی می‌بایست او را فردگرا و عاری از کرامت و بزرگواری بار آورد اما در سیره پیامبر (ص) نه تنها فردگرایی، خودبینی، پرخاشگری و عدم تعادل عاطفی مشاهده و گزارش نشده است، بلکه او آینه روحش را تنها به روی فضایل موجود جامعه خویش گشود و تنها آن‌چه را که با فطرت انسانی سازگار است، در خود پروراند.
علاوه بر آن محرومیت از نعمت پدر و مادر در دوران کودکی، بر روح و روان محمد(ص) تأثیرات مثبتی بر جای گذاشت که مهم‌ترین آنها، استقلال شخصیت او بود. عدم پرورش محمد(ص)در دامان پدر و مادر، به‌ویژه در دوران کودکی، مانع از آن شد که رسوم و سنّت‌ها و ارزش‌های جامعه جاهلی در ذهن او رسوخ کند و سرپرستان او نیز به‌خاطر ممانعت از دل‌آزردگی یتیم خویش، نمی‌توانستند در این جهت بر او سختگیری کنند. علاوه بر آن گویا دست تقدیر چنین رقم خورده بود که پیامبر(ص) کسی را تکیه‌گاه همیشگی خود برنگزیند تا بتواند تکیه‌گاه و ملجأ حقیقی را بیابد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.