فضائل اجتماعی پیامبر
منبع: ویکی فقه
خداوند متعال در قران کریم از فضائل اجتماعی پیامبر اسلام(صلیالله علیه وآلهئوسلم)، که در ارتباط و تعامل ایشان با اعضای جامعه ظهور و بروز مییافت، مانند حسن خلق، صبوری، عفو و گذشت، مداراو مهربانی، مشورت، مسئولیتپذیری، امانتداری، صداقت و بسیاری از فضائل دیگر خبر داده است.
- مقدمه
گستردهترین ارتباط انسان، ارتباط و تعامل با اعضای جامعه خویش است. مهمترین اصل حاکم بر روابط اجتماعی، رعایت عدل و پرهیز از ستم است که مفاد آیات بسیاری در این زمینه است. خداوند از انسان میخواهد در رفتارش عدالت پیشه کند؛ زیرا به تقوا نزدیکتر است: «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى؛ و نیز هرگاه سخن میگوید، به عدالت بگوید(مائده، ۸)؛ هرچند درباره خویشان باشد: «وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى»(انعام، ۱۵۲) و خود خداوند هم به عدل امر میکند: «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»(نحل،۹۰) و در مقابل از ستم نکوهش میکند و بر آن وعده عذاب دردناک میدهد: «إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(ابراهیم، ۲۲) حتّی از رعایت عدالت درباره دشمنان نیزنهی نمیکند. «لَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛ [اما] خدا شما را از کسانى که در [کار] دین با شما نجنگیده و شما را از دیارتان بیرون نکردهاند بازنمىدارد که با آنان نیکى کنید و با ایشان عدالت ورزید زیرا خدا دادگران را دوست مىدارد».(ممتحنه، ۸)
برخی از اصول اخلاقی که به نحوی از اصل پیشگفته ریشه میگیرند، عبارتند از:
حُسن و لزوم وفای به وعده و ادای امانت. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ»(مائده۱)؛ «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا»(نساء، ۵۸)؛
اصلاح روابط برادران دینی: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ»(حجرات، ۱۰)؛
و عفو و گذشت: «وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»(آل عمران، ۱۳۴)
در چگونگی ارتباط انسان با جامعه پیرامون، محورهای متعددی در گفتار و رفتار پیامبر اکرم(صلیالله علیه وآله وسلم) وجود دارد که در ادامه به برخی آنها اشاره میکنیم:
- عدالت
بقای جامعه به عدالت است. در جایی که عدالت نیست، انتظار پاکی و سلامت اجتماعی، انتظاری بیهوده است. روش و منش اسلام به عدالت است و با خاموش شدن عدالت، اسلام چون چراغی خواهد بود خاموش که با آن راه نمیتوان یافت و مردمان را به سامان نمیتوان رساند، زیرا این عدالت است که نگهدارنده ملت است، امام علی(علیهالسّلام) میفرمایند: «اَلْعَدْلُ قِوَامُ اَلرَّعِیَّهِ»(میزانالحکمه، ج۳، ص۱۸۳۸) و «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَرْضُ»(کافی، ج۵، ص۲۶۶)
همه ارزشهای اجتماعی در گرو عدالت است. اگر در جامعه عدالت رنگ ببازد، همه ارزشها رنگ میبازد. از دیدگاه قرآن، عدالتپیشگان و دادگران محبوب خدا هستند و خداوند آنها را دوست دارد و کسی که دوست حق باشد، انوار عنایات حق بر روح و جانش جاری شده و صفات خدایی در وجودش تجلّی پیدا میکند. خداوند در این رابطه میفرماید: «وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ؛عدالت پیشه کنید که خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد.(حجرات، ۹)
پیامبراعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان خاتمالانبیاء و برترین پیامبران الهی از سوی خداوند متعال مأمور شد که عدالت را در جامعه بر پا دارد. خداوند متعال در مورد این مأموریت میفرماید: «وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ؛ ای پیامبر بگو: به هر کتابی که خداوند نازل کرده است ایمان آوردهام، و مأمور هستم که در میان شما به عدالت رفتار کنم.»(شوری،۱۵). پیامبراعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با هدف تکمیل و تقسیم مکارم اخلاقی، اجرای عدالت را سرلوحه رسالت خویش قرارداد و مساوات و برابری و اخوّت را محقق ساخت، اما فقط به جنبه اخلاقی و نصیحت و دعوت ایمانی بسنده نکرد، بلکه موجبات کینهها وحسدها و انتقامجوئیها، یعنی تبعیضات حقوقی را از بین برد و وحدت و یگانگی اجتماعی را در جامعهای متوازن بوجود آورد. خداوند متعال به همه دینداران و مؤمنان دستور میدهد که باید عدالت را، هرچند به زیان خود و بستگانشان باشد، بر پای دارند، چنان که میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَبِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! برپای دارنده عدالت باشید، و برای خدا شهادت دهید، اگرچه به زیان شما، یا پدر و مادر و نزدیکان شما باشد».(نساء۱۳۵). این آیه به همه ایمان آورندگان میفرماید که علاقهها و وابستگیها شما را از مرز عدالت خارج نکند. خداوند متعال عدالت را از همه چیز به تقوا، (که قانون تکامل انسان است)، نزدیکتر دانسته و مردم را از این نهی میکند که بخاطر خشمها و خشنودیهای شخصی از آن دست بردارند، و چنین میفرماید: «…وَلَا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى…؛ و هرگز دشمنی با قومی، شما را به بیعدالتی وادار نکند، به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است».(مائده،۸)
رعایت عدالت میان گروههای مختلف اهل کتاب، برنامه الهی محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: به هرکتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست».(شوری،۱۵)
عدل پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تبلیغ و در برخورد با مردم و روابط دینی آنان:
«فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: به هرکتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست».(شوری،۱۵)
۲.۳ – عدالت در احکام اسلامی
تمکین نکردن منافقان صدر اسلام از احکام و فرمانهای خدا و محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به رغم علم آنها به دور بودن آن احکام از ظلم و اجحاف:
«وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ إِذَا فَرِیقٌ مِنْهُمْ مُعْرِضُونَ، وَإِنْ یَکُنْ لَهُمُ الْحَقُّ یَأْتُوا إِلَیْهِ مُذْعِنِینَ، أَفِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ أَمِ ارْتَابُوا أَمْ یَخَافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند، برخی از آنها روی برمیتابند، ولی اگر حق داشته باشند (و داوری به نفع آنان شود) با سرعت و تسلیم بسوی او میآیند! آیا در دلهای آنان بیماری است، یا شکّ و تردید دارند، یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند».(نور۵۰-۴۸)
- گمان به ناعادلانه بودن حکم پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از نشانههای نفاق:
«أَمْ یَخَافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ …؛ یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟!…»(نور،۵۰). آیه درباره منافقان است.
- گمان به ناعادلانه بودن حکم پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از نشانههای ستمگری:
«أَمْ یَخَافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟!»(نور،۴۸)
۲.۵ – نفی ظلم در قضاوت
روا نداشتن هیچ نوع ظلم و ستمی از سوی خدا و محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در مقام حکم و داوری:
«وَإِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ…أَمْ یَخَافُونَ أَنْ یَحِیفَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَرَسُولُهُ بَلْ أُولَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ و هنگامی که از آنان دعوت شود که بسوی خدا و پیامبرش بیایند تا در میانشان داوری کند،…یا میترسند خدا و رسولش بر آنان ستم کنند؟! نه، بلکه آنها خودشان ستمگرند».(نور،۵۰-۴۸)
- خوش اخلاقی
خوشاخلاقی، عنصری کلیدی در دینداری و عاملی مهم در موفقیت انسان است. شاید مهمترین ویژگی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برتر اوست که در قرآن نیز بدان اشاره شده است: «وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ به راستی که تو دارای اخلاق عظیم هستی.»(قلم،۴) قرآن کریم با تمجید از نرمخویی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تأکید میکند که اگر ایشان تندخو میبود، مردم از اطرافش پراکنده میشدند. «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ»(آل عمران،۱۵۹)
خوشاخلاقی، در سیره اجتماعی پیامبراکرم، از جایگاه والایی برخوردار است؛ به گونهای که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هدف رسالت خود را کامل کردن ویژگیهای والای اخلاقی دانسته است « إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق»(کنزالعمال، ج۳، ص۱۶)؛ تا آنجا که فرموده است: «الإسلامُ حُسنُ الخُلقِ؛ اسلام همان اخلاق نیک است».(همان، ص۱۷)
آن حضرت در برخی روایات نیز اخلاق نیک را نصف دین دانستهاند.(بحارالانوار، ج۷۱، ص۳و۳؛ کنزالعمال، ج۳، ص۳)
اخلاق نیکو را میتوان کلید کسب دیگر فضایل و کمالات دانست. هرکس از این موهبت الهی برخوردار باشد، به راحتی میتواند، پلههای ترقی و پیشرفت مادی و معنوی را طی کند. شاید به همین دلیل پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «بنده خدا با اخلاق نیک خود به بزرگترین درجات آخرت و منزلگاهها و مراتب شریف میرسد…». (المحجهالبیضاء، ج۵، ص۹۳؛ میزانالحمه، ج۱، ص۷۹۹)
اخلاق نیک با رسالت و شریعت ایشان درآمیخته چون که مؤمنترین افراد را خوشاخلاقترین آنها میداند: «أَکْمَلَ اَلْمُؤْمِنِینَ إِیمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»(بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۷۳) و سنگینترین عمل را در روز داوری، داشتن اخلاق نیک معرفی میکند.(همان، ص۳۹۳)
انسان کسانی را به خود نزدیکتر میداند که اخلاقشان بهتر باشد: «دوست داشتنیترین شما برای من و نزدیکترین شما به من در روز قیامت، خوشاخلاقترین و متواضعترین شماست».(همان، ص۳۹۵)
در برابر خوشاخلاقی، بداخلاقی است که روایات، به پیامدهای منفی آن اشاره کردهاند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرمایند: «إِنَّ سُوءَ اَلْخُلُقِ لَیُفْسِدُ اَلْعَمَلَ کَمَا یُفْسِدُ اَلْخَلُّ اَلْعَسَلَ؛ بداخلاقی عمل آدمی را فاسد میکند، همانسان که سرکه عسل را».(بحارالنوار، ج۷۳، ص۲۹۷)
بداخلاقی از نگاه ایشان گناهی نابخشودنی است. «سوءُ الخُلُقِ ذَنبٌ لا یُغفَرُ».(میزانالحکمه، ج۱، ص۸۰۶؛ المحجهالبیضاء، ج۵، ص۹۳) که ممکن است آدمی را به پستترین درجات جهنم بکشاند. «اِنّ العبدَ لَیَبلُغُ مِن سوءِ خُلقه اسفَلَ درکِ جهنّمَ». (میزانالحکمه، ج۱، ص۸۰۷)
- برخورداری پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از حسن خلق و خوی والا:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران،۱۵۹)
«وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری»(قلم،۴)
۲. حسن خلق پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، آمیخته با سرشت آن حضرت:
«وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری»(قلم،۴)
یا به تعبیر بعضی، «خلق» جایی گفته میشود که انجام دادن کاری به صورت عادت درآمده باشد.(التبیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۷۵)
۳.۲ – توصیه به حسن خلق
توصیه خداوند به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره رعایت حسن خلق با مؤمنان:
«لَا تَمُدَّنَّ عَیْنَیْکَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ (بنابراین) هرگز چشم خود را به نعمتهای (مادّی)، که به گروههایی از آنها (کفار) دادیم، میفکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش! و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر»(حجر،۸۸)
برخورداری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از منش و خلق و خوی والا، عاملی مهم در جذب مردم به دین:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران،۱۵۹)
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران،۱۵۹
خوشخلقی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از روشهای تربیتی آن حضرت:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران،۱۵۹)
«وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ؛ و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن».(النحل، ۱۲۵)
«وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ؛ و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر»(نحل، ۱۲۷)
۳.۶ – منشا حسن خلق پیامبر
رحمت الهی، تنها سرچشمه و منشاء نرمخویی و حسن خلق پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم:
وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران،۱۵۹)
۳.۷ – واکنش پیامبر به تهمتها
حسن خلق والای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، واکنش آن حضرت در برابر تهمتها و افتراهای مخالفان:
مَا أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ، وَإِنَّ لَکَ لَأَجْرًا غَیْرَ مَمْنُونٍ؛ به نعمت پروردگارت تو مجنون نیستی، و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری»(قلم، ۳-۲)
- صبر و شکیبایی
در قرآن کریم پیغمبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به شیوههای مختلفی امر به صبر شده است؛ گاهی با تعبیراتی ساده و معمولی و گاهی نیز با تعبیر «وَ اصْطَبِر» که بمعنای صبری سنگین و پرزحمت است. در آیات ابتدای سوره مدثر که اولین آیاتی است که بر پیغمبر نازل شده، بعد از بیان مسایلی، میفرماید: «وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِر؛
به خاطر خدا صبر پیشه کن.»(مدثر،۷). همچنین در مقابل همه بلاها، زخمزبانها، اهانتها، و سایر رنجها و مشقتهایی که نسبت به پیامبر روا داشته میشد، و آن بزرگوار همه آنها را تحمل میکرد، باز به مناسبتهای مختلف به آن حضرت سفارش میشد که باید صبر کنی و مقاومت داشته باشی! در یکی از آیات به پیامبر سفارش شده که «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوت»(قلم، ۴۸). در آیه دیگری هم میفرماید: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»(احقاف، ۳۵)
نکته تربیتی قابل توجه در این دو آیه این است که پیامبری که اشرف همه پیامبران وکاملترین انسان است، به او دستور داده میشود که سایر پیامبران را الگوی خود قرار بده. این امر حاکی از این است که بهترین راه برای تربیت یک انسان ارائه الگوست و الفاظ و مفاهیم؛ تأثیر الگوی صحیح و مقبول را ندارند. در زمینه صبر هم به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) امر شده که به دیگر پیامبران تأسی کن؛ «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ اُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُل؛ صبر کن، همچنانکه پیامبران صاحب عزم مقاومت کردند» (احقاف، ۳۵)«اولواالعزم» اصطلاحاً به پیامبران صاحب شریعت که پنج نفر بودند، گفته میشود؛ ولی ظاهراً در این آیه منظور پیامبرانی است که در عزمشان خیلی راسخ بودند و هیچ غفلت و رکودی در کارشان پیدا نشد.
صبر در ابلاغ رسالت، فرمان خدا به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ؛ ای جامه خواب به خود پیچیده (و در بستر آرمیده)»!(مدثر، ۱)
«قُمْ فَأَنْذِرْ؛ برخیز و انذار کن (و عالمیان را بیم ده)» (مدثر،۲)
«وَلِرَبِّکَ فَاصْبِرْ؛ و بخاطر پروردگارت شکیبایی کن»(مدثر،۷)
۴.۲ – صبر بر سختی و رنج
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور صبر و شکیبایی، در برابر هر نوع سختی و رنج:
«وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُوا عَلَى مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّى أَتَاهُمْ نَصْرُنَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْسَلِینَ؛ پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند؛ و در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند؛ و (در این راه،) آزار دیدند، تا هنگامی که یاری ما به آنها رسید. (تو نیز چنین باش! و این، یکی از سنتهای الهی است) و هیچ چیز نمیتواند سنن خدا را تغییر دهد؛ و اخبار پیامبران به تو رسیده است».(انعام، ۳۴)
«وَاتَّبِعْ مَا یُوحَى إِلَیْکَ وَاصْبِرْ حَتَّى یَحْکُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ؛ و از آنچه بر تو وحی میشود پیروی کن، و شکیبا باش (و استقامت نما)، تا خداوند فرمان (پیروزی) را صادر کند؛ و او بهترین حاکمان است»(یونس،۱۰۹)
«فَاصْبِرْ عَلی ما یَقُولُون؛ پس در برابر آنچه میگویند، صبر کن!»(ق،۳۹) صبری که در این آیه مورد تأکید واقع شده، صبر در برابر بدگوییها، فحاشیها، تهمتها، افترائات و اهانتها است. یعنی همه بدگوییها، تهمتها و اهانتها را نشنیده فرض کن، تحت تأثیر آنها قرار نگیر و کار خودت را انجام بده!
صبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نمودی از نیکوکاری آن حضرت:
«وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ؛ و شکیبایی کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد»(هود، ۱۱۵)
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و به خاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر»(نحل،۱۲۷)
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ…، إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَالَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد…، خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردهاند، و کسانی که نیکوکارند».(نحل،۱۲۸-۱۲۷)
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور به صبر، همانند صبر انبیای اولوالعزم:
«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ…؛ پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، …» بنابر احتمالی «من» در «من الرّسل» برای تبعیض است، بنابراین «اولوا العزم» برخی از پیامبران خواهند بود».(احقاف، ۳۵).
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مأمور به صبر و داشتن عزم استوار:
«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ…؛ پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند، …» (همان). برخی مفسّران گفتهاند: «من» در «من الرّسل» برای بیان است، بنابراین همه پیامبران صاحب عزم و اراده قوی بودهاند.(روحالمعانی فی تفسیرالقرآنالعظیم، ج۱۳، ص۱۹۱)
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد! و بخاطر (کارهای) آنها، اندوهگین و دلسرد مشو! و از توطئههای آنها، در تنگنا قرار مگیر»(نحل، ۱۲۷)
- صبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، نشانگر تقوای آن حضرت:
«تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ؛ اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است»(هود، ۴۹)
«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُکَ إِلَّا بِاللَّهِ … إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا؛ صبر کن، و صبر تو فقط برای خدا و به توفیق خدا باشد…، خداوند با کسانی است که تقوا پیشه کردهاند…».(نحل، ۱۲۸)
- صبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر سختیهای اقامه نماز، جلوهای از تقواپیشگی آن حضرت:
«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا لَا نَسْأَلُکَ رِزْقًا نَحْنُ نَرْزُقُکَ وَالْعَاقِبَهُ لِلتَّقْوَى؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده؛ و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزی نمیخواهیم؛ (بلکه) ما به تو روزی میدهیم؛ و عاقبت نیک برای تقواست»(طه،۱۳۲)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور صبر و پرهیز از شتاب در مجازات کافران، از سوی خداوند:
«وَیَوْمَ یُعْرَضُ الَّذِینَ کَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَلَیْسَ هَذَا بِالْحَقِّ…، فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ؛ روزی را به یاد آور که کافران را بر آتش عرضه میدارند (و به آنها گفته میشود:) آیا این حقّ نیست؟!… ، پس صبر کن آن گونه که پیامبران «اولواالعزم» صبر کردند،…»(احقاف، ۳۵-۳۴) «و لا تستعجل لهم»، یعنی در درخواست عذاب برای آنان (کافران) شتاب نکن.(تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۱۸)
- تبری و بیزاری
نظام آفرینش بر جذب و دفع بنا نهاده شده است و یکی از اصول حاکم بر عالم ماده و طبیعت، قانون جاذبه و دافعه است. آدمیان نیز به گونهای خلق شدهاند که حقایق و امور و اشیاء سازگار با خود را جذب و امور ناسازگار با خود را دفع میکنند. دین اسلام نیز که برای هدایت انسان در همه اعصار نازل شده و هماهنگ با فطرت و نظام تکوین است به این اصل اساسی عامل بقاء و حیات انسان توجه کرده است از این رو ایمان و دین را جز حبّ و بغض و دوستی و دشمنی ندانسته است که با دوستی حق و حق پرستان و دشمنی باطل و باطل پرستان آدمی میتواند حیات حقیقی و انسانی خود را حفظ کند. در روایتی از امام صادق(علیهالسّلام) سؤال شد که آیا حبّ و بغض از ایمان است؟ حضرت در پاسخ فرمود: «هَلِ الإیمانُ إلاّ الحُبُّ و البُغْضُ؛ ایمان جز حبّ و بغض چیز دیگری نیست».(بحارالانوار، ج۶۷، ص۵۲)
در منابع دینی شیعی تبری به معنای بیزاری جستن و فاصله گرفتن از طاغوت، باطل، بتها، پیشوایان باطل و گمراه، شرک و بتپرستی، بیزاری از دشمنان اولیاء الهی به کار میرود. در قرآن کریم در سورههای مختلف مشخّص کرده است که برائت از شرک و بتپرستی و رهبران شرک و گمراهی و معبودهای آنان از مصادیق تبرّی است.
برائت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از شرک؛
«قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَهً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ؛ بگو: بالاترین گواهی، گواهی کیست؟ (و خودت پاسخ بده و) بگو: خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟! بگو: من هرگز چنین گواهی نمیدهم. بگو: اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم».(انعام،۱۹)
- بیزاری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از مشرکان:
«بَرَاءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ..؛ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عید قربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند…»(توبه، ۳)
۲. بیزاری محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از رفتار مشرکان:
«وَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام میدهید بیزارم»(یونس،۴۱)
«فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ اگر تو را نافرمانی کنند بگو: «من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم».(شعرا،۲۱۶)
تبرّی و بیزاری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از معبودان مشرکان:
«قُلْ أَیُّ شَیْءٍ أَکْبَرُ شَهَادَهً قُلِ اللَّهُ شَهِیدٌ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَأُوحِیَ إِلَیَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ أَئِنَّکُمْ لَتَشْهَدُونَ أَنَّ مَعَ اللَّهِ آلِهَهً أُخْرَى قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ؛ بگو: بالاترین گواهی، گواهی کیست؟ (و خودت پاسخ بده و) بگو: خداوند، گواه میان من و شماست؛ و (بهترین دلیل آن این است که) این قرآن بر من وحی شده، تا شما و تمام کسانی را که این قرآن به آنها میرسد، بیم دهم (و از مخالفت فرمان خدا بترسانم). آیا براستی شما گواهی میدهید که معبودان دیگری با خداست؟! بگو: من هرگز چنین گواهی نمیدهم. بگو: اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم».(انعام،۱۹)
«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ، وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ،
لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ؛ بگو: ای کافران! • آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید، و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید میپرستم، و نه شما آنچه را که من میپرستم پرستش میکنید؛ (حال که چنین است) آیین شما برای خودتان، و آیین من برای خودم»!(کافرون، ۶-۱)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، انسانی موحّد و به دور از شرک:
«…قُلْ لَا أَشْهَدُ قُلْ إِنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَإِنَّنِی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ؛ بگو: من هرگز چنین گواهی نمیدهم. بگو: اوست تنها معبود یگانه؛ و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم»!(انعام،۱۹)
«قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ قُلْ لَا أَتَّبِعُ أَهْوَاءَکُمْ قَدْ ضَلَلْتُ إِذًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُهْتَدِینَ؛ بگو: من از پرستش کسانی که غیر از خدا میخوانید، نهی شدهام! بگو: من از هوی و هوسهای شما، پیروی نمیکنم؛ اگر چنین کنم، گمراه شدهام؛ و از هدایتیافتگان نخواهم بود»!(انعام،۵۶)
«قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلَا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَکِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ بگو: ای مردم! اگر در عقیده من شک دارید، من آنهایی را که جز خدا میپرستید، نمیپرستم! تنها خداوندی را پرستش میکنم که شما را میمیراند! و من مأمورم که از مؤمنان باشم»!(یونس،۱۰۴)
« قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ بگو: این راه من و پیروانم است، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم».(یوسف،۱۰۸)
«وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَحُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَلَا أُشْرِکَ بِهِ إِلَیْهِ أَدْعُو وَإِلَیْهِ مَآبِ؛ کسانی که کتاب آسمانی به آنان دادهایم، از آنچه بر تو نازل شده، خوشحالند؛ و بعضی از احزاب (و گروهها)، قسمتی از آن را انکار میکنند؛ بگو: من مأمورم که خدا را بپرستم؛ و شریکی برای او قائل نشوم! به سوی او دعوت میکنم؛ و بازگشت من بسوی اوست».(رعد،۳۶)
«وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیرًا؛ و بگو: ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد، و نه به خاطر ضعف و ذلّت، (حامی و) سرپرستی برای اوست! و او را بسیار بزرگ بشمار».( اسراء،۱۱۱)
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هَالِکٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ معبود دیگری را با خدا مخوان، که هیچ معبودی جز او نیست؛ همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود؛ حاکمیت تنها از آن اوست؛ و همه بسوی او بازگردانده میشوید».(قصص،۸۸)
«قُلْ أَفَغَیْرَ اللَّهِ تَأْمُرُونِّی أَعْبُدُ أَیُّهَا الْجَاهِلُونَ، وَلَقَدْ أُوحِیَ إِلَیْکَ وَإِلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکَ لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ؛ بگو: آیا به من دستور میدهید که غیر خدا را بپرستمای جاهلان؟! به تو و همه پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود»!(زمر،۶۵-۶۴)
«قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِنْ رَبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو: من نهی شدهام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا میخوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مأمورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم»!(غافر،۶۶)
«قُلْ إِنَّمَا أَدْعُو رَبِّی وَلَا أُشْرِکُ بِهِ أَحَدًا؛ بگو: من تنها پروردگارم را میخوانم و هیچ کس را شریک او قرار نمیدهم»!(جن،۲۰)
«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ؛ بگو: ای کافران! آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! و نه شما آنچه را من میپرستم میپرستید، و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید میپرستم»!(کافرون،۴-۱)
- اسوه و الگو
از میان دهها شخصیت روحانی و برگزیدگان شایسته الگوگیری، قرآن کریم، دو تن را به گونه شفاف و صریح، به عنوان اسوه و الگوهای برتر معرفی کرده است؛ یکی حضرت ابراهیم(علیهالسّلام) «قَدْ کَانَتْ لَکُمْ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ فِی إِبْرَاهِیمَ…»(ممتحنه،۴) و دیگری محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)؛ «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا»(احزاب،۲۱)
تأمل در معنا و شیوه بیانی این دو آیه مبارکه میرساند که از جمله تفاوتهای آن دو این است که اولاً؛ در اسوه معرفی کردن حضرت ابراهیم(علیهالسّلام) بر صبغه توحید گرای و اعلام بیزاری وی از نزدیکترین بستگان مشرک خود، تأکید بیشتر صورت گرفته است و دیگر آن که از آن حضرت با نام یاد شده، اما هنگام اسوه معرفی کردن پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عنوان رسالت و برانگیختگی آن حضرت از جانب خداوند تصریح شده است و اسوه بودن آن گرامی را مقید و محدود به جنبه معینی از رفتارها و خصلتهای وی نکرده و این بدان معنا است که یکی از جنبههای رسالت پیامبر عظیم الشان اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اسوه و الگو بودن آن حضرت برای مردمان بوده است. چون رسالت ایشان، رسالت خاتم و جهان شمول است، خداوند او را برای همگان و در تمامی ساحتها و عرصهها، الگوی برتر و سزامند اقتدا و پیروی میشناسد. بی آنکه ساحتی از ساحتهای زندگی وی در این زمینه درخشندگی کمتر و یا بیشتری از سایر ساحتها داشته باشد.
محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اسوه نیکو برای مسلمانان و آخرتطلبان:
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند».(احزاب،۲۱)
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، الگویی شایسته در صبر و شکیبایی:
«فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ… ؛ پس صبر کن، آن گونه که پیامبران «اولو العزم» صبر کردند…».(احقاف،۳۵)
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اسوهای برای امّت اسلام:
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّهً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَیَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا … ؛ همانگونه (که قبله شما، یک قبله میانه است) شما را نیز، امت میانهای قراردادیم (درحد اعتدال، میان افراط و تفریط؛) تا بر مردم گواه باشید؛ و پیامبر هم بر شما گواه است…»(بقره،۱۴۳). «شاهد»، چه به معنای شاهد اعمال و چه به معنای حجّت، ملاک و معیار و الگو بودن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میرساند.(تفسیر مجمعالبیان، ج۱، ص۴۱۸)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، اسوهای برای جهاد در راه خدا:
«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِمَنْ کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیرًا؛ مسلّماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند و خدا را بسیار یاد میکنند».(احزاب،۲۱). با توجّه به سیاق آیات، که مربوط به غزوه احزاب است، معلوم میشود اسوه بودن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جهاد است. (تفسیر مجمعالبیان، ج۸، ص۱۴۴)
- ادب
رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که اسوه ایمان و الگوی اخلاق و ادب و رفتار نیکو است، خود را ادب کرده پروردگار دانسته و میفرماید: «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی؛ پروردگارم مرا ادب کرد و نیکو ادب کرد»!(میزانالحکمه، ج۱، ص۵۸). ادب در معاشرت، میزان رشد و شعور انسان است و هرکس به اندازهای میارزد که ادب دارد. عیار سنجش قیمت انسانی افراد، «ادب» آنان است. «سیره پیامبر»، یک کتاب ادب آموزی است. رفتار پیامبر، عالیترین نمونه اخلاقی و معاشرت است. رسول خدا با هرکس روبهرو میشد، سلام میداد، هم به کوچک، هم بزرگ.(سننالنبی، ج۱ ص۱۱۷). وقتی با مردم دست میداد و مصافحه میکرد، هیچ گاه دست خود را عقب نمیکشید، تا طرف مقابل دست خود را بکشد.(همان). هیچ خوراکی را مذمّت نمیکرد. به هیچ کس دشنام و ناسزا نمیگفت و سخن ناراحتکنندهای بر زبان نمیآورد و بدی را با بدی پاسخ نمیگفت. زیرانداز خود را به عنوان اکرام، زیر پای کسی که خدمتش میرسید پهن میکرد. از روز بعثت تا دم مرگ، هرگز در حال تکیه دادن غذا نخورد.(بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۳۷). هدیه افراد را (هرچنداندک و ناچیز) قبول میکرد. بیشتر اوقات، رو به قبله مینشست. زانوهایش را پیش اشخاص، باز نمیکرد و بیرون نمیآورد. بر تندخویی غریبهها در سؤال و درخواست و سخن صبر میکرد. هیچکس را ملامت و سرزنش نمیکرد و در پی کشف اسرار دیگران نبود.(مکارمالاخلاق، ج۱، صص۱۷و۱۵)
۷.۱ – ادب در مناظره
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به رعایت ادب، به هنگام مناظره و استدلال با مخالفان:
«ادْعُ إِلَى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَهِ وَالْمَوْعِظَهِ الْحَسَنَهِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هرکسی بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت یافتگان داناتر است».(نحل،۱۲۵)
سفارش خداوند به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مبنی بر رعایت ادب و قدردانی از پرداختکنندگان زکات:
«خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَهً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکِّیهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلَاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ از اموال آنها صدقهای (بعنوان زکات) بگیر، تا بوسیله آن، آنها را پاک سازی و پرورش دهی! و (به هنگام گرفتن زکات) به آنها دعا کن؛ که دعای تو، مایه آرامش آنهاست؛ و خداوند شنوا و داناست»!(توبه،۱۰۳)
تعلیم ادب دریافت وحی به محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از جانب خدا:
«فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ وَلَا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یُقْضَى إِلَیْکَ وَحْیُهُ وَقُلْ رَبِّ زِدْنِی عِلْمًا؛ پس بلندمرتبه است خداوندی که سلطان حقّ است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحی آن بر تو تمام شود؛ و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن».(طه،۱۱۴)
«لَا تُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَیْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ، فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ زبانت را بخاطر عجله برای خواندن آن حرکت مده، چرا که جمع کردن و خواندن آن بر عهده ماست! پس هرگاه آن را خواندیم، از خواندن آن پیروی کن».(قیامه،۱۸-۱۶)
- شرح صدر
یکی از مفاهیم اخلاقی که در قرآن و تعالیم اهلبیت بر آن تأکید شده است، شرح صدر میباشد. از آیات قرآن برمیآید که شرح صدر ابزاری است که پیامبران الهی در مسیر رسالت خویش از آن بهره میگرفتند و در سایه این موهبت الهی، به تبلیغ دین و ارشاد مردم میپرداختند. بررسی آیات قرآن نشان میدهد که ۴ عامل در شرح صدر مؤثر است و آن را در انسان تقویت مینماید:
- تدبر در قرآن؛ «یَا اَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَی مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَی لِّلْمُؤْمِنِینَ»(یونس،۵۷)
- ذکر؛ «اَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(الرعد،۲۸). امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) میفرمایند: «اَلذِّکْرُ یَشْرَحُ الصَّدْرَ؛ ذکر جان را گشاده میگرداند».(شرح غرالحکم، ج۱، ص۲۱۰)
- تسبیح و عبادت؛ «وَلَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ»(حجر،۹۸و۹۷)
- دعا و درخواست از خداوند؛ «قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی»(طه،۲۵)
پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آیینه تمام نمای شرح صدر است. پیامبر در پی سعه صدری که داشتند، کلام همه را با خوشرویی میشنید، تا جایی که برخی میگفتند پیامبر خوشباور است. «وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ»(توبه،۶۱). به علّت این گشادهرویی، مردم جرأت پیدا میکردند حتی مسائل خصوصی خود را با پیامبر در میان بگذارند و گاهی این مسئله موجب به هدر رفتن وقت ارزشمند پیامبر میشد. از این رو، خداوند حکم کرد مردم پیش از نجوا و دیدار خصوصی با پیامبر صدقه بدهند. پس از پی بردن مسلمانان به اهمیت نجوا با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حکم صدقه نسخ میشود.(مجادله،۱۲و۱۳) همچنین شرح صدر پیامبر موجب میشود که برخی از مسلمانان حتی بیدعوت به خانه پیامبر و غذا بخورند، سپس به صحبت بنشینند که پیامبر نیز حیا میکرد و چیزی نمیگفت. اما خداوند با صراحت این مسئله را مطرح میکند: هنگامی که دعوت شدید داخل شوید و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید، این عمل پیامبر را ناراحت میکرد ولی او از شما شرم میکند، اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد(احزاب،۵۳)
۸.۱ – شرح صدر از سوی خداوند
۱. اعطای شرح صدر به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از جانب خداوند:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»(انشراح، ۱)
۲. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شایسته بهرهمندی از شرح صدر، از سوی خداوند و نعمت بزرگ خداوند به آن حضرت:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم»(انشراح، ۱). لام در «لک» یا برای تعلیل است یا برای انتفاع. در صورت اوّل، مفاد آیه این است که آیا برای خودت به تـو شرح صدر ندادیم، و این تعبیر دلالت دارد که شخصیّت حضرت، علّتی کافی برای عطای شرح صدر بود. در صورت دوم، نشانه ارجمندی آن حضرت است که خداوند در جهت منافع پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نعمت شرح صدر را در اختیارش نهاد.
۳. اعطای شرح صدر به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ناحیه خداوند، مقتضی تلاش حضرت در عبادت و بندگی او:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ،…فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ؛ آیا ما سینه تو را گشاده نساختیم، پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز، و به سوی پروردگارت توجّه کن».(انشراح، ۱،۷،۸)
۱. گوش فرادادن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به سخنان گوناگون مردم، با شکیبایی و سعه صدر کامل:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
۲. سوءاستفاده منافقان، از شرح صدر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
۸.۳ – سوء استفاده از شرح صدر
- سوء استفاده از شرح صدر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مصداق اذیّت و آزارسانی به آن حضرت:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
۲. سوء استفاده از شرح صدر و شکیبایی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در گوش فرادادن به سخنان مردم، موجب عذابی دردناک:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
۸.۴ – خیر و رحمت برای مؤمنان
- شرح صدر و شکیبایی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گوش فرادادن به سخنان مردم، رحمتی برای مؤمنان:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
۲. شرح صدر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گوش فرادادن به سخنان مردم، در جهت منافع و خیر و صلاح آنان:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»(توبه،۶۱).
- عفو و گذشت
عفو و گذشت از ویژگیهای نیکوکاران است و در قرآن و روایات بر آن بسیار تأکید شده است؛ برای مثال در قرآن میفرماید: «وَجَزَاءُ سَیِّئَهٍ سَیِّئَهٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ …؛ و جزای بدی مانند آن بدی است، پس هرکه درگذرد و نیکوکاری کند، پاداش او بر عهده خداست…»(شوری،۴۰). گذشت از خطا و بدی دیگران، از مهمترین و شاخصترین ویژگیهای انسانهای بزرگوار است. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هیچگاه بدی را با بدی پاسخ نمیداد، بلکه همواره میبخشید و از بدی افراد میگذشت. پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همواره مردم را به پیامدها و پاداشهای دنیوی و اخروی عفو و گذشت بشارت میداد؛ برای مثال میفرمود: «العَفوَ لا یَزیدُ العَبدَ إلاّ عِزّاً، فَعفُوا یُعِزَّکُمُ اللّه؛ گذشت جز عزت برای انسان نیفزاید، پس گذشت کنید تا خدا شما را عزیز کند».(کنزالعمال، ج۳، ص۳۷۵). و «در روز محشر منادی ندا میدهد، کسی که پاداشش بر عهده خداست، برخیزد و وارد بهشت شود.» میپرسند: «چه کسی پاداشش بر عهده خداست؟» میگوید: «کسانی که نسبت به مردم گذشت داشتند».(۱۵۲). و «هر کس به گاه قدرت، گذشت کند، خداوند در روز لغزش و لرزش گامها (روز قیامت) از خطاهای او میگذرد».(۱۵۳)
۹.۱ – توصیه به پیامبر درباره عفو
دستور خدا به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره پیشه ساختن عفو در مورد خطاکاران:
«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)»!(اعراف،۱۹۹)
عفو محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از خطای مردم، نمودی از خلق خوش آن حضرت:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران، ۱۵۹)
عفو خطاکاران فراری احد، تکلیف الهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران، ۱۵۹)
محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور به مشورت، عفو و استغفار برای مردم و توکًل بر خدا:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران، ۱۵۹)
محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موظّف به چشمپوشی از خطای مراجعهکنندگان به طاغوت برای حکمیًت:
«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِیدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ یَکْفُرُوا بِهِ وَیُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا، وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَى مَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَإِلَى الرَّسُولِ رَأَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودًا، … أُولَئِکَ الَّذِینَ یَعْلَمُ اللَّهُ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَعِظْهُمْ وَقُلْ لَهُمْ فِی أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِیغًا؛ آیا ندیدی کسانی را که گمان میکنند به آنچه (از کتابهای آسمانی که) بر تو و بر پیشینیان نازل شده، ایمان آوردهاند، ولی میخواهند برای داوری نزد طاغوت و حکّام باطل بروند؟! با اینکه به آنها دستور داده شده که به طاغوت کافر شوند. امّا شیطان میخواهد آنان را گمراه کند، و به بیراهههای دور دستی بیفکند. و هنگامی که به آنها گفته شود: به سوی آنچه خداوند نازل کرده، و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را میبینی که (از قبول دعوت) تو، اعراض میکنند! آنها کسانی هستند که خدا، آنچه را در دل دارند، میداند. از (مجازات) آنان صرف نظر کن! و آنها را اندرزده! و با بیانی رسا، نتایج اعمالشان را به آنها گوشزد نما»!(نساء،۶۰،۶۱،۶۳)
- چشمپوشی و گذشت محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به بسیاری از خطاهای اهل کتاب:
«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلاً افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد».(مائده،۱۵)
- محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور عفو و گذشت از خطاهای بنی اسرائیل و ترک هرگونه تعرّض به آنان:
«وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ … وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ… ؛ خدا از بنی اسرائیل پیمان گرفت … و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظرکن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد»!(مائده، ۱۲و۱۳)
- چشمپوشی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از افشا و بیان حقایق مخفی شده به وسیله اهل کتاب:
«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلاً افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری، ) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد»(مائده،۱۵)
- وجود گروهی متعهد در میان بنی اسرائیل، دلیل امر الهی به عفو و مدارای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با همه آنان:
«فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَهً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ ولی به خاطر پیمانشکنی، آنها را از رحمت خویش دور ساختیم؛ و دلهای آنان را سخت و سنگین نمودیم؛ سخنان (خدا) را از موردش تحریف میکنند؛ و بخشی از آنچه را به آنها گوشزد شده بود، فراموش کردند؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد».(مائده،۱۳)
۵. پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور عفو و گذشت از غیر خائنان بنی اسرائیل:
«…وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَى خَائِنَهٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ و هر زمان، از خیانتی (تازه) از آنها آگاه میشوی، مگر عده کمی از آنان؛ ولی از آنها درگذر و صرف نظر کن، که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد».(مائده،۱۳)
- گذشت و اغماض محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از دشمنان و کافران، به خیر و صلاح آن حضرت و در راستای تربیت و کمال وی:
«فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ، إِنَّ رَبَّکَ هُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ؛ … پس، از آنها به طرز شایستهای صرف نظر کن (و آنها را بر نادانیهایشان ملامت ننما)!… به یقین، پروردگار تو، آفریننده آگاه است!»(حجر، ۸۵و۸۶). جمله «انّ ربّک…» به منزله تعلیل برای «فاصفح» است، یعنیای پیامبر، گذشت کن، زیرا پروردگار تو میداند که چه کاری به مصلحت و در جهت تربیت و رشد تو است.
- محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به عفو کریمانه و گذشت شایسته، از کافران و مشرکان و نادیده گرفتن اذیت و آزار آنان:
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَیْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَهَ لَآتِیَهٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِیلَ؛ ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آن دو است، جز بحق نیافریدیم؛ و ساعت موعود(قیامت) قطعاً فرا خواهد رسید (و جزای هرکس به او میرسد)! پس، از آنها به طرز شایستهای صرف نظر کن (و آنها را بر نادانیهایشان ملامت ننما».(حجر،۸۵)
- مسئولیتپذیری
در شریعت اسلام، هیچکس در جامعه بیمسئولیت در نظر گرفته نشده است. هرکس بر اساس جایگاهی که در جامعه دارد، مسئولیت خاصی برعهده دارد. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حجهالوداع، در مقدمه سفارشات و بیانات مهم خود فرمود: «إنّی مَسؤولٌ و إنّکُم مسؤولُونَ… ؛ من مسئولم و شما نیز مسئولید».(کنزالعمال، ج۵، ص۲۸۹) خطاب به قاریان قرآن فرمود: «ای گروه قاریان از خدا در مورد کتاب خدا پروا کنید؛ چرا که هم من مسئولم و هم شما. از من در مورد رساندن رسالت الهی به مردم خواهند پرسید و از شما در مورد کتاب خدا وسنت من که بر دوش دارید».(تفسیر نورالثقلین، ج۴، ص۴۰۲) در فراز معروف دیگر، مسئولیت را اعم از مسئولیتهای فردی یا اجتماعی دانسته، فرمود: « ألاکُلُّکُمْ رَاعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ… ؛ هان! که همه شما در جامعه شبان و نگاهبان یکدیگرید و همه نسبت به هم مسئولید؛ امیری که برمردم حاکم است، شبان و مسئول مردم است. هرکس شبان خانواده خود است و درباره آنها باید پاسخگو باشد. زن مسئول و نگاهبان خانه همسر و فرزندان اوست و باید درباره آنها پاسخگو باشد».(صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۵۹)
ما باید با در نظر گرفتن سفارشهای رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امامان، همواره آماده پذیرفتن مسئولیتهایی باشیم که در جامعه برعهده ما گذاشته میشود. این کار، هم رضایت الهی را در پی خواهد داشت و موجب کمال معنوی و روحی آنها خواهد گردید و هم در موفقیت اجتماعی آنها نقش به سزایی خواهد داشت. شانه خالی کردن از مسئولیت، از منظر اسلامی بسیار نکوهیده و منفور است.
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هدایت مردم، حتّی دشمنان سرکش احساس مسئولیّت میکردند؛
«أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ، فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ؛ آیا یکدیگر را به آن سفارش میکردند (که همه چنین تهمتی بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومی طغیانگرند. حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود».(ذاریات، ۵۳و۵۴)
۱۰.۲ – رو نیاوردن به قبله اهل کتاب
وظیفه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روی نیاوردن به قبله اهل کتاب پس از تغییر قبله:
«…وَمَا أَنْتَ بِتَابِعٍ قِبْلَتَهُمْ… ؛ …و تو نیز، هیچ گاه از قبله آنان، پیروی نخواهی نمود…».(بقره، ۱۴۵)
۱۰.۳ – مصادیق عدم مسؤلیّت
۱. مسؤل نبودن پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد اجبار مسلمانان به هدایت:
«لَیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ …؛ هدایت آنها (بهطور اجبار،) بر تو نیست؛ (بنا بر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست؛ ) ولی خداوند، هرکه را بخواهد (و شایسته بداند) هدایت میکند…».(بقره،۲۷۲)
۲. مسئولیّت نداشتن محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد سرنوشت کفّار:
«لِیَقْطَعَ طَرَفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْ یَکْبِتَهُمْ فَیَنْقَلِبُوا خَائِبِینَ، لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْءٌ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ أَوْ یُعَذِّبَهُمْ فَإِنَّهُمْ ظَالِمُونَ؛ (این وعده را که خدا به شما داده) برای این است که قسمتی از پیکر لشکر کافران را قطع کند؛ یا آنها را با دلًت برگرداند؛ تا مأیوس و نا امید، (به وطن خود) بازگردند. هیچگونه اختیاری (در باره عفو کافران، یا مؤمنان فراری از جنگ) برای تو نیست؛ مگر اینکه (خدا) بخواهد آنها را ببخشد، یا مجازات کند؛ زیرا آنها ستمگرند».(آل عمران، ۱۲۷و۱۲۸)
۳. سلب مسئولیّت از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مورد هدایت کافران طغیانگر:
«کَذَلِکَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ، أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ؛ اینگونه است که هیچ پیامبری قبل از اینها بسوی قومی فرستاده نشد مگر اینکه گفتند: او ساحر است یا دیوانه، آیا یکدیگر را به آن سفارش میکردند (که همه چنین تهمتی بزنند)؟! نه، بلکه آنها قومی طغیانگرند. حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود».(ذاریات، ۵۲و۵۳و۵۴)
«کِتَابٌ أُنْزِلَ إِلَیْکَ فَلَا یَکُنْ فِی صَدْرِکَ حَرَجٌ مِنْهُ لِتُنْذِرَ بِهِ وَذِکْرَى لِلْمُؤْمِنِینَ؛ این کتابی است که بر تو نازل شده؛ و نباید از ناحیه آن، ناراحتی در سینه داشته باشی! تا به وسیله آن، (مردم را از عواقب سوء عقاید و اعمال نادرستشان) بیم دهی؛ و تذکّری است برای مؤمنان».(اعراف،۲)
«إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ رَبَّ هَذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذِی حَرَّمَهَا وَلَهُ کُلُّ شَیْءٍ وَأُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ، وَأَنْ أَتْلُوَ الْقُرْآنَ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَقُلْ إِنَّمَا أَنَا مِنَ الْمُنْذِرِینَ؛ (بگو: ) من مأمورم پروردگار این شهر (مقدّس مکّه) را عبادت کنم، همان کسی که این شهر را حرمت بخشیده؛ در حالی که همه چیز از آن اوست! و من مأمورم که از مسلمین باشم، و اینکه قرآن را تلاوت کنم! هرکس هدایت شود به سود خود هدایت شده؛ و هرکس گمراه گردد (زیانش متوجّه خود اوست؛) بگو: من فقط از انذارکنندگانم».(نمل، ۹۱و۹۲)
«وَمَنْ کَفَرَ فَلَا یَحْزُنْکَ کُفْرُهُ إِلَیْنَا مَرْجِعُهُمْ فَنُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ؛ و کسی که کافر شود، کفر او تو را غمگین نسازد؛ بازگشت همه آنان به سوی ماست و ما آنها را از اعمالی که انجام دادهاند (و نتایج شوم آن) آگاه خواهیم ساخت؛ خداوند به آنچه درون سینههاست آگاه است».(لقمان، ۲۳)
۱۱. امانتداری
امانتداری پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) زبانزد عام و خاص بوده و هست؛ حتی پیش از بعثت نیز آن حضرت در میان مردم مکه، با لقب «امین» مشهور بود؛ بدترین دشمنان ایشان نیز وی را فردی امین میشمردند و در امانتداری او تردیدی نداشتند. هرکس حتی اگر نخ و سوزنی نزد آن حضرت به امانت میگذاشت، ایشان آن را به وی باز میگرداند.(کافی، ج۲، ص۶۳۶). ایشان بر امانتداری تأکید میکرد و کسانی را که از این ویژگی بیبهره بودند، اساساً بیایمان میدانستند.« لاَ إِیمَانَ لِمَنْ لاَ أَمَانَهَ لَهُ»(بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۱۶) از نظر ایشان یکی از مهمترین ملاکهای سنجش و ارزیابی انسانها امانتداری آنهاست؛ «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَهِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَهِ اَلْحَجِّ وَ… ِوَ لکِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ؛ به کثرت نماز، روزه، حج و…آنها منگرید، بلکه به راستگویی و امانتداری آنها بنگرید».(بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۱۵). همچنین میفرمودند: «امانتداری موجب غنی و خیانت موجب فقر است».(بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۲۱)
۱۱.۱ – امانتداری در تـقسیم غنایم
امانتداری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در جمعآوری و تقسیم غنایم:
«وَمَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَغُلَّ وَمَنْ یَغْلُلْ یَأْتِ بِمَا غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ؛ ممکن نیست هیچ پیامبری خیانت کند! و هرکس خیانت کند، روز رستاخیز، آنچه را در آن خیانت کرده، با خود (به صحنه محشر) میآورد»(آل عمران، ۱۶۱در شأن نزول آیه آوردهاند: در غزوه بدر، قطیفه سرخی از غنایم گم شد. برخی گفتند: پیامبر برداشته است، آیه مزبور نازل شد.(تفسیر مجنعالبیان، ج۲، ص۴۳۲)
۱۱.۲ – امانتداری در ابلاغ وحی
امانتداری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تبیین و ابلاغ وحس به مردم:
«وَمَا صَاحِبُکُمْ بِمَجْنُونٍ، … وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ؛ و مصاحب شما (پیامبر) دیوانه نیست! و او نسبت به آنچه از طریق وحی دریافت داشته بخل ندارد!»(تکویر، ۲۲و۲۴). مقصود از «وَمَا هُوَ عَلَى الْغَیْبِ بِضَنِینٍ» نفی اتهام از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نسبت به هرگونه خیانتی است.(تفسیر مجمعالبیان، ج۱، ص۲۸۱)
۱۲. مردمداری و مهربانی
از روشهای بسیار مؤثر در جذب مردم و نفوذ در قلوب آنان، در کنار آنها زیستن و دوری نکردن از آنها و محبت به آنهاست. مردمدار کسی است که همواره در کنار مردم باشد؛ با آنها خو بگیرد؛ با آداب و سنن آنها آشنا باشد و تا جایی که با دین خدا در تضاد نیست، آنها را رعایت کند و خود را در غم و شادی آنها شریک بداند. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با حلم، بردباری و نیکخواهی منحصر به فرد خود، همواره در کنار مردم و از حال آنها با خبر بود و در غم و شادی با آنها شریک بود؛ در تشییع جنازه شرکت میکرد و برای عیادت مریض، حتی در دورترین نقطه مدینه، عازم خانه او میشد.(بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۸) با مردم بسیار مأنوس و مهربان بود و با کمال تواضع و بزرگواری با آنها برخورد میکرد؛ هیچگاه خود را تافته جدا بافته نمیدانست و هرگز خودرا از مردم متمایز نمیدانست؛ نیازهایش را خود از بازار تهیه میکرد و به دست خود به خانه میبرد. به همگان، کوچک تا بزرگ، سلام میکرد و با ثروتمندان یا فقرا هر دو مصافحه میکرد و تا فرد مقابل دستش را نمیکشید، دست مبارک خود را از دستش جدا نمیساخت.
با اینکه آن حضرت از هرگونه تکلفی بیزار بودند و بین خود و دیگران هیچ امتیازی قائل نمیشدند، گاه برخی نیازمندان، مقهور شکوه شخصیت وی میشدند؛ از اینرو، پیامبر گاهی کسانی را که به هنگام برخورد با ایشان دچار لکنت زبان میشدند، یا آثار تأثیرپذیری در چهرههایشان مشاهده میشد، در آغوش میگرفت و به آنها محبت میکرد و کاری میکرد که از شکوه و ابهت ایشان، دچار شتابزدگی و عجله نشوند… همچنین هرگاه نیازمندی نزد ایشان میآمد، فوراً میفرمود: اشکالی ندارد، اشکالی ندارد.(سننالنبی، ج۱، ص۱۳۴) و بدین ترتیب کاری میکرد که وی هرگز احساس شرمندگی نکند.
مردم مدینه همیشه کودکان خود را نزد پیامبر میآوردند، تا برایشان از خدا خیر و برکت بخواهد یا ایشان را نامگذاری کند. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز کودک را در آغوش میگرفت و در دامان خود مینشاند. در این میان چه بسا کودک دامان آن حضرت را کثیف میکرد.(مکارمالاخلاق، ج۱، ص۲۵) این حرکات، از بزرگترین پیامبر خدا، نشان دهنده رحمت ایشان و شفقت و دلسوزی او نسبت به مردم است.
از جلوههای مردمداری، مدارا با مردم در مواردی است که با دین الهی مخالفتی نداشته باشند؛ رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدارا با مردم بسیار اهمیت میداد و میفرمود: «پروردگارم، مرا به مدارا با مردم امر کرده؛ به همان سان که به ادای واجبات».(بحارالانوار، ج۲، ص۶۹) ایشان مدارا با مردم را نصف ایمان و رفق و آسانگیری با آنها را نصف عیش میدانست.(بحارالانوار، ج۷۵، ص۴۴۰) و میفرمود: «خدا رفق و مدارا را در همه کارها دوست دارد و بر آن پاداشی میدهد که به سختگیری و عدم مدارا نمیدهد.» «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ الرِّفْقِ وَ یُعْطِی عَلَیهِ مَا لاَ یطی عَلَی اَلْعُنْفِ».(سننالدرامی، ج۱، ص۶۶۸) یکی از دلایل برتری پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر سایر پیامبران و مردم، شدت مدارای ایشان با دشمنان دین خدا بود.(بحارالانوار، ج۷۳، ص۴۰۹) و میفرمودند: «سه چیز است که اگر در کسی نباشند، هیچ کاری از او به سرانجام نخواهد رسید:تقوا و ورعی که وی را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد؛ اخلاق نیکی که با آن با مردم مدارا کند و بردباریای که جهالت نادانان را دفع کند».(بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۹۲)
مهربانی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مردم، از عوامل گرایش به آن حضرت:
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران، ۱۵۹)
«وَإِنَّکَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ و تو اخلاق عظیم و برجستهای داری»!(قلم، ۴)
- وجود رأفت و عاطفه شدید در پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موجب تأثّر شدید آن حضرت نسبت به مؤمنان:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است»!(توبه، ۱۲۸)
- گذشت و عفو از خطای مردم و طلب آمرزش برای آنان، نمودی از مهربانی محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛ به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان (مردم) نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».(آل عمران، ۱۵۹)
- رفتار محبّتآمیز و با شفقت، در عین برخورد قاطع و دلیرانه، شیوه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ…؛ بگو: «ای قوم من! شما هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل میکنم؛ امّا بزودی خواهید دانست…».انعام، ۱۳۵)
۱۲.۳ – عطوفت پیامبر با منافقان
- سوء استفاده منافقان از عطوفت و سعه صدر پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند».(توبه، ۶۱)
- برخورد عاطفی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با مجرمان:
«فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ وَاسِعَهٍ وَلَا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ؛ اگر تو را تکذیب کنند (و این حقایق را نپذیرند)، به آنها بگو: پروردگار شما، رحمت گستردهای دارد؛ اما مجازات او هم از مجرمان دفع شدنی نیست! (و اگر ادامه دهید کیفر شما حتمی است».(انعام، ۱۴۷)
- توصیه الهی به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گسترانیدن بالهای مهر و عطوفت برای کسان و خویشاوندان مؤمن خویش:
«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ، وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و خویشاوندان نزدیکت را انذار کن! و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر»!(شعرا، ۲۱۴و۲۱۵)
۱۲.۵ – مدارای پیامبر با مخالفان
مدارا و ملایمت محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هنگام روبهرو شدن با گفتار ناشایست مخالفان:
«قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیْتُ فَبِمَا یُوحِی إِلَیَّ رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ؛ بگو: اگر من گمراه شوم، از ناحیه خود گمراه میشوم؛ و اگر هدایت یابم، به وسیله آنچه پروردگارم به من وحی میکند هدایت مییابم؛ او شنوای نزدیک است»!(سبأ، ۵۰)
- قاطعیت
اصل در سیره پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، رأفت و نرمش است. اما گاه نیز صلابت و قاطعیت بدون هیچ تسامح و گذشت، ضروری است. اگر قاطعیت و سختگیری و به اصطلاح خشونت نسبت به دشمنان و منافقان و متخلفان نباشد، طمع دشمنان نسبت به چنین ملتی تحریک میگردد و بزهکاری در جامعه زیاد میشود، زیرا بزهکاران، احساس امنیت کامل نموده و در خلأ خشونت قانونی، امنیت ملی جامعه را بر هم زده و باعث سلب آسایش مردم میشوند، عدالت تأمین نشده و فساد و بیعدالتی فراگیر میشود. پس از باب رحمت به مردم، سختگیری و خشونت لازم میشود. از این رهگذر است که شریعت اسلامی، دعوت به صلابت و قاطعیت و عدم مداهنه فرمودند و برخی احکام شاق و قاطع،وضع کردند. پس این قوانین نیز از باب رحمت به کل امت تشریع گشته؛ همانند جراحی عضوی فاسد که برای صحت بدن، ضروری است. باید دقت کرد که این قاطعیت و سختگیری و خشونت در قانون اسلام که در سیره پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و اولیای بزرگ و معصومین(علیهالسّلام) متجلی گردیده، نسبت به، مشرکین، منافقین و بزهکاران متخلف است.
۱۳.۱ – برخورد قاطع با کفار و منافقان
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور به سختگیری و برخورد بدون مسامحه و گذشت با کافران و منافقان:
«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ؛ ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر! جایگاهشان جهنم است؛ و چه بد سرنوشتی دارند»!(توبه، ۷۳)
- لزوم قاطعیّت و انعطافناپذیری پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و مؤمنان در مقابل کافران:
«مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَهً وَأَجْرًا عَظِیمًا؛ محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستاده خداست؛ و کسانی که با او هستند در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربانند؛ این توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است، همانند زراعتی که جوانههای خود را خارج ساخته، سپس به تقویت آن پرداخته تا محکم شده و بر پای خود ایستاده است و بقدری نموّ و رشد کرده که زارعان را به شگفتی وامیدارد؛ این برای آن است که کافران را به خشم آورد (ولی) کسانی از آنها را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خداوند وعده آمرزش و اجر عظیمی داده است».(فتح، ۲۹)
«فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ، وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ؛ (حال که چنین است) از تکذیبکنندگان اطاعت مکن! آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توأم با انحراف از مسیر حق)»!(قلم، ۸و۹)
- موضعگیری صریح و قاطع محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر مشرکان تکذیبکننده رسالت:
«وَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِیئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ؛ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: عمل من برای من، و عمل شما برای شماست! شما از آنچه من انجام میدهم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما انجام میدهید بیزارم»!(یونس، ۴۱)
۱۳.۲ – قاطعیّت پیامبر در رسالت
قاطعیّت محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در رسالت:
«أَفَمَنْ کَانَ عَلَى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَهً أُولَئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلَا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ؛ آیا آن کس که دلیل آشکاری از پروردگار خویش دارد، و بدنبال آن، شاهدی از سوی او میباشد، و پیش از آن، کتاب موسی که پیشوا و رحمت بود (گواهی برآن میدهد، همچون کسی است که چنین نباشد)؟! آنها (حقطلبان و حقیقتجویان) به او (که دارای این ویژگیهاست،) ایمان میآورند! و هرکس از گروههای مختلف به او کافر شود، آتش وعدهگاه اوست! پس، تردیدی در آن نداشته باش که آن حق است از پروردگارت! ولی بیشتر مردم ایمان نمیآورند«!(هود، ۱۷)
«فَلَا تَکُ فِی مِرْیَهٍ مِمَّا یَعْبُدُ هَؤُلَاءِ مَا یَعْبُدُونَ إِلَّا کَمَا یَعْبُدُ آبَاؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ؛ پس شک و تردیدی (در باطل بودن) معبودهایی که آنها میپرستند، به خود راه مده! آنها همانگونه این معبودها را پرستش میکنند که پدرانشان قبلًا میپرستیدند، و ما نصیب آنان را بیکم و کاست خواهیم داد«!(هود، ۱۰۹)
۱۳.۳ – قاطعیّت در برابر مخالفان
بر اساس آیات قرآن کریم پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با موضعگیری قاطع در برابر مخالفان بر عقاید توحیدی دین اسلام تأکید میکرند:
بَرَاءَهٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ، وَأَذَانٌ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ یَوْمَ الْحَجِّ الْأَکْبَرِ أَنَّ اللَّهَ بَرِیءٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ وَرَسُولُهُ فَإِنْ تُبْتُمْ فَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ غَیْرُ مُعْجِزِی اللَّهِ وَبَشِّرِ الَّذِینَ کَفَرُوا بِعَذَابٍ أَلِیمٍ، إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ…؛ (این، اعلام) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بستهاید! و این، اعلامی است از ناحیه خدا و پیامبرش به (عموم) مردم در روز حج اکبر (روز عیدقربان) که: خداوند و پیامبرش از مشرکان بیزارند! با این حال، اگر توبه کنید، برای شما بهتر است! و اگر سرپیچی نمایید، بدانید شما نمیتوانید خدا را ناتوان سازید (و از قلمرو قدرتش خارج شوید)! و کافران را به مجازات دردناک بشارت ده! مگر کسانی از مشرکان که با آنها عهد بستید…».(توبه، ۱و۳و۴)
۱۳.۴ – قاطعیّت در برابر عیبجویان
لزوم قاطعیّت محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر افراد عیبجو و سخنچین:
«وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ، هَمَّازٍ مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ، مَنَّاع؛ و از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن، کسی که بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمد و شد میکند».(قلم، ۱۰و۱۱)
۱۳.۵ – اعلام قاطع مواضع عقیدتی
- قاطعیّت در اعلام جدایی از مشرکان و نفی ارتباط با برنامههای عبادی آنان، وظیفهای الهی بر عهده محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ، لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ؛ بگو: ای کافران! آنچه را شما میپرستید من نمیپرستم! و نه من هرگز آنچه را شما پرستش کردهاید میپرستم«!(کافرون، ۱و۲و۴)
- وظیفه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در اعلام قاطع مواضع عقیدتی برنامه رسالت خویش در برابر دشمنان و عقاید شرکآلودشان:
«قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِیرَهٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ بگو: این راه من است من و پیروانم، و با بصیرت کامل، همه مردم را به سوی خدا دعوت میکنیم! منزّه است خدا! و من از مشرکان نیستم»!(یوسف، ۱۰۸)
«فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ؛ آنچه را مأموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)»!(حجر، ۹۴)
«قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ؛ بگو: من مأمورم که خدا را پرستش کنم در حالی که دینم را برای او خالص کرده باشم».(زمر، ۱۱)
«قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی؛ بگو: من تنها خدا را میپرستم در حالی که دینم را برای او خالص میکنم».(زمر، ۱۴)
«…قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَکُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِکِینَ؛ بگو: من مأمورم که نخستین مسلمان باشم؛ و (خداوند به من دستور داده که) از مشرکان نباش».(انعام، ۱۴)
«قُلْ إِنِّی نُهِیتُ أَنْ أَعْبُدَ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَمَّا جَاءَنِیَ الْبَیِّنَاتُ مِنْ رَبِّی وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ بگو: من نهی شدهام از اینکه معبودهایی را که شما غیر از خدا میخوانید بپرستم، چون دلایل روشن از جانب پروردگارم برای من آمده است؛ و مأمورم که تنها در برابر پروردگار عالمیان تسلیم باشم»!(غافر، ۶۶)
«فَلِذَلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ؛ پس به همین خاطر تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و آن چنان که مأمور شدهای استقامت نما، و از هوی و هوسهای آنان پیروی مکن، و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آوردهام و مأمورم در میان شما عدالت کنم؛ خداوند پروردگار ما و شماست؛ نتیجه اعمال ما از آن ما است و نتیجه اعمال شما از آن شما، خصومت شخصی در میان ما نیست؛ و خداوند ما و شما را در یک جا جمع میکند، و بازگشت (همه) به سوی اوست»!(شوری، ۱۵)
«قُلْ إِنْ کَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ؛ بگو: «اگر برای خداوند فرزندی بود، من نخستین پرستنده او بودم».(زخرف، ۸۱)
«قُلْ هُوَ الرَّحْمَنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَیْهِ تَوَکَّلْنَا فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ بگو: او خداوند رحمان است، ما به او ایمان آورده و بر او توکّل کردهایم؛ و بزودی میدانید چه کسی در گمراهی آشکار است»!(ملک، ۲۹)
- اعلام موضع قاطع محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر دشمنان، حتّی در صورت تنها ماندن:
«قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ …؛ بگو: «ای قوم من! شما هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل میکنم؛ امّا به زودی خواهید دانست…».(انعام، ۱۳۵)
- راستگویی
راستگویی از فضایل بسیار مهم اخلاقی است که در صورت همگانی شدن، اعتماد افراد به یگدیگر مستحکم شده، جامعه انسانی به امنیت خواهد رسید. خدای سبحان در قرآن کریم، مؤمنان را پس از سفارش به تقوای الهی، به وارد شدن در زمره راستگویان فرا میخواند. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَکُونُوا مَعَ الصَّادِقِینَ».(توبه، ۱۱۹). رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) راستگویی را زینت گفتار میداند «زینَهُ الْحَدیثِ الصِّدْقُ»(بحارالانوار، ج۷۱، ۱۷). و نزدیکترین افراد را به خود در روز قیامت، راستگوترین آنها معرفی میکند. چنانکه گذشت، راستگویی را از مهمترین معیارهای سنجش و ارزیابی انسانها برمیشمرد. «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى کَثْرَهِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ کَثْرَهِ اَلْحَجِّ وَ اَلْمَعْرُوفِ وَ لکِنِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ اَلْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَهِ».(بحارالنوار، ج۷۵، ص۱۱۵)
۱۴.۱ – گواهی خداوند به صداقت پیامبر
گواهی مؤکد خداوند به صدق رسالت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ؛ هنگامی که منافقان نزد تو آیند میگویند: ما شهادت میدهیم که یقیناً تو رسول خدایی! خداوند میداند که تو رسول او هستی، ولی خداوند شهادت میدهد که منافقان دروغگو هستند (و به گفته خود ایمان ندارند)».(منافقون، ۱)
۱۴.۲ – سوگند خداوند بر صداقت پیامبر
سوگند خداوند بر صداقت و درستگویی پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«فَلَا أُقْسِمُ بِمَا تُبْصِرُونَ، وَمَا لَا تُبْصِرُونَ، إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ کَرِیمٍ؛ سوگند به آنچه میبینید، و آنچه نمیبینید، که این قرآن گفتار رسول بزرگواری است».(حاقه، ۴۰-۳۸). مقصود از «رسول کریم»، پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.(تفسیر التحریر والتنویر، ج۳۰، ص۱۵۷)
۱۴.۳ – تأکید خداوند بر صداقت پیامبر
تأیید و تأکید خداوند بر صداقت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، در نزول وحی بر او:
«وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى، مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى، وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَى؛ سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند، که هرگز دوست شما محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است، و هرگز از روی هوای نفس سخن نمیگوید! آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست»!(نجم، ۴-۱)
- رحمت
رحمت و رأفت پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تجلی رحمت و رأفت بیکران الهی است. هرآنچه که از رحمت نبوی در دنیا و آخرت نصیب افراد میشود، پرتوی از رحمت الهی است. همه احکام؛ حتی جهاد و حدود و قصاص و سایر کیفرها و قوانین جزایی اسلام نیز برای جامعه بشری رحمت است. و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خداوند دارد که دوست و دشمن، مؤمن و کافر را شامل میشود، پیامبر اعظم هم که در قرآن به عنوان رحمت برای عالمیان معرفی شده، هم برای مؤمن وهم غیر مؤمن رحمت است. از آیات مختلف قرآن به خوبی استفاده میشود که نبوت، رحمت و لطف خدا بر جهان بشریت است و به راستی چنین است. اگرانبیا نبودند انسانها راه آخرت و دنیا را گم میکردند، لذا پیامبر اعظم هم مایه رحمت برای انسان هست. «وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ».(انبیا، ۱۰۷) و هم موجب رأفت. لذا در اوصاف پیامبر اعظم فرمود: «بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ (رسولی آمده که) به مؤمنان رئوف و مهربان است». (توبه، ۱۲۸)
قابل توجه اینکه در قرآن کریم، هم رحمت بر پیامبر اطلاق شد و هم رحیم بودن، یعنی پیامبر اعظم هم برای همه مردم اعم از کافر و مؤمن رحمت عامه است و هم برای مؤمنین رحمت خاصه و اگر رحمانیت خداوند اشاره به لطف عام خدا دارد که حتی کافر و دشمنان دین را شامل میشود، یعنی شما چگونه به خدایی که همه افراد حتی دشمنان و کفار را مشمول لطف و رحمت قرار میدهد ایمان نمیآورید. این نهایت نادانی شماست. پیامبر اعظم هم که رحمت عامه برای جهانیان معرفی شده است معنایش این است. چگونه رسولی که برای همه جهانیان حتی دشمنان و کفار رحمت است به او ایمان نمیآورید. این نهایت بی خردی شماست.
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، رحمت برای جهانیان:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»(توبه، ۱۲۸). در معنای «لقد جاءکم» آمده است: «لقد جاءکم ایّها النّاس…».(تفسیر المیزام، ج۹، ص۴۱۲)
«وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَهً لِلْعَالَمِینَ؛ ما تو را جز برای رحمت جهانیان نفرستادیم».(انبیا، ۱۰۷)
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، رحمتی برای مؤمنان:
«وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلَّا قَلِیلًا؛ و هنگامی که خبری از پیروزی یا شکست به آنها برسد، (بدون تحقیق) آن را شایع میسازند؛ در حالی که اگر آن را به پیامبر و پیشوایان که قدرت تشخیص کافی دارند بازگردانند، از ریشههای مسائل آگاه خواهند شد. و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدّه کمی، همگی از شیطان پیروی میکردید (و گمراه میشدید)».(نسا، ۸۳). مراد از «رحمته» پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و علی(علیهالسّلام) است.(تفسیر مجمعالبیان، ج۳، ص۱۴۳)
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»!(توبه، ۶۱)
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»(توبه، ۱۲۸). در معنای «لقد جاءکم» آمده است: «لقد جاءکم ایّها النّاس…».(تفسیر المیزام، ج۹، ص۴۱۲)
۱۵.۳ – زمینهساز اجابت دعوت
توجّه به خصلت والای رحمت و مهربانی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، زمینهساز اجابت در برابر دعوت آن حضرت:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»(توبه، ۱۲۸). از اوصاف ذکر شده در آیه برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تأکید برای گرایش مردم و اجابت آنان در برابر دعوت آن حضرت فهمیده میشود.(تفسیر المیزان، ج۹، ص۴۱۲)
رویگردانی از پیامبر رحمت، دلسوز و مهربان، (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نشانه جهل و نادانی:
«وَإِذَا مَا أُنْزِلَتْ سُورَهٌ نَظَرَ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ هَلْ یَرَاکُمْ مِنْ أَحَدٍ ثُمَّ انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ، لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ و هنگامی که سورهای نازل میشود، بعضی از آنها (منافقان) به یکدیگر نگاه میکنند و میگویند: آیا کسی شما را میبیند؟ (اگر از حضور پیامبر بیرون رویم، کسی متوجّه ما نمیشود!) سپس منصرف میشوند (و بیرون میروند)؛ خداوند دلهایشان را (از حق) منصرف ساخته؛ چرا که آنها، گروهی هستند که نمیفهمند (و بیدانشند)! به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».(توبه، ۱۲۷و۱۲۸)
لطف و رحمت خاصّ پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مؤمنان، نعمت مهمّ الهی به آنان:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است!»(توبه، ۱۲۸). آیه در مقام امتنان است.
- استقامت
استقامت انسان، یعنی متعهّد بودن در راه مستقیم(مفردات فی غریبالقرآن، ج۱، ص۴۱۸) و ملازم بودن در راه حق.(مجمعالبحرین، ج۳، ص۵۷۱) خداوند در قرآن میفرماید: «فَاستَقِم کَمَا اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا اِنَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصیرُ».(هود، ۱۱۲) مراد از استقامت، همان ادای مأموریّت و رساندن آن و جلوگیری از منهیّات الهی است؛ چنان که در قرآن، مأمور بدان شده بود. (تفسیر مجمعالبیان، ج۵، ص۳۴۱) مراد از استقامت آدمی در یک کار، این است که از نفس خود بخواهد که درباره آن امر قیام کند و آن را اصلاح کند به طوری که دیگر فساد و نقص به آن راه نیابد و به حدّ کمال و تمامیّت خود برسد(ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۶۱) استقامت در سیره پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عرصهها و حوزههای مختلف، ظهور و بروز و نمود مییابد. از یک سو در تبلیغ دین اسلام به قدری نمود دارد که خداوند در آیات شریفه قرآن کریم آن حضرت را مورد خطاب قرار داده است.(کهف، ۶) از سوی دیگر، آن حضرت در مقابل فشارهای شدید اقتصادی در شعب ابیطالب، دشمنان را وادار به عقبنشینی کرده و صفحات زیبایی را در تاریخ استقامت رقم زده است. در حوزه نظامی علی رغم تمام کمبود امکانات، تاریخ شاهد غزوات بسیاری از پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بوده که در سایه صبر و استقامت و توکل به خداوند انجام شده است و در حوزه سیاسی، استقامت آن حضرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در قبال تهدیدهای منافقان و مخالفان، بسیار درخور توجه است.
۱۶.۱ – استقامت در ابلاغ دین
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، مأمور استقامت در ابلاغ دین و گسترش توحید:
«فَاستَقِم کَمَا اُمِرتَ وَ مَن تابَ مَعَکَ وَ لا تَطغَوا اِنَّهُ بِمَا تَعمَلُونَ بَصیرُ؛ پس همانگونه که فرمان یافتهای، استقامت کن؛ و همچنین کسانی که با تو بسوی خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام میدهید میبیند».(هود، ۱۱۲).
«قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ…؛ بگو: ای قوم من! شما هرچه در توان دارید انجام دهید، من نیز به وظیفه خود عمل میکنم؛ امّا بزودی خواهید دانست…».(انعام، ۱۳۵)
«فَاستَقِم کَمَا اُمِرتَ …؛ و آن چنان که مأمور شدهای استقامت نما…». (هود، ۱۱۲)
- استقامت محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در برابر دشمنان، براثر امداد الهی:
«وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلاً؛ و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی».(اسری، ۷۴)
- محمد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به ثبات قدم و استقامت در برابر دشمنان:
«قُلْ یَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَى مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عَاقِبَهُ الدَّارِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ … ؛ بگو: ای قوم من! هر کار در قدرت دارید بکنید! من (هم به وظیفه خود) عمل میکنم؛ امّا بزودی خواهید دانست چه کسی سرانجام نیک خواهد داشت (و پیروزی با چه کسی است! امّا) به یقین، ظالمان رستگار نخواهند شد».(انعام، ۱۳۵)
«وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاکَ لَقَدْ کِدْتَ تَرْکَنُ إِلَیْهِمْ شَیْئًا قَلِیلًا، إِذًا لَأَذَقْنَاکَ ضِعْفَ الْحَیَاهِ وَضِعْفَ الْمَمَاتِ ثُمَّ لَا تَجِدُ لَکَ عَلَیْنَا نَصِیرًا؛ و اگر ما تو را ثابت قدم نمیساختیم (و در پرتو مقام عصمت، مصون از انحراف نبودی)، نزدیک بود به آنان تمایل کنی. اگر چنین میکردی، ما دو برابر مجازات (مشرکان) در زندگی دنیا، و دو برابر (مجازات) آنها را بعد از مرگ، به تو میچشاندیم؛ سپس در برابر ما، یاوری برای خود نمییافتی»!(اسری، ۷۵)
«وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَهً وَاحِدَهً کَذَلِکَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَکَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا؛ و کافران گفتند: چرا قرآن یک جا بر او نازل نمیشود؟! این بخاطر آن است که قلب تو را به وسیله آن محکم داریم، و (از این رو) آن را به تدریج بر تو خواندیم».(فرقان، ۳۲)
«فَلَا تُطِعِ الْمُکَذِّبِینَ، وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ، وَلَا تُطِعْ کُلَّ حَلَّافٍ مَهِینٍ؛ (حال که چنین است) از تکذیبکنندگان اطاعت مکن! آنها دوست دارند نرمش نشان دهی تا آنها (هم) نرمش نشان دهند (نرمشی توام با انحراف از مسیر حق)! و از کسی که بسیار سوگند یاد میکند و پست است اطاعت مکن».(قلم، ۱۰-۸)
ترغیب و تشویق پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از ناحیه خداوند، به استقامت در اجرای رسالت، به رغم مخالفت با وی:
«فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ جَاءُوا بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَالْکِتَابِ الْمُنِیرِ؛ پس (اگر این بهانهجویان، ) تو را تکذیب کنند، (چیز تازهای نیست؛) رسولان پیش از تو (نیز) تکذیب شدند؛ پیامبرانی که دلایل آشکار، و نوشتههای متین و محکم، و کتاب روشنیبخش آورده بودند».(آل عمران، ۱۸۴)
«تِلْکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهَا إِلَیْکَ مَا کُنْتَ تَعْلَمُهَا أَنْتَ وَلَا قَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هَذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَهَ لِلْمُتَّقِینَ؛ اینها از خبرهای غیب است که به تو (ای پیامبر) وحی میکنیم؛ نه تو، و نه قومت، اینها را پیش از این نمیدانستید! بنابراین، صبر و استقامت کن، که عاقبت از آن پرهیزگاران است»!(هود، ۴۹)
«وَکَذَلِکَ جَعَلْنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِینَ وَکَفَى بِرَبِّکَ هَادِیًا وَنَصِیرًا؛ (آری) اینگونه برای هر پیامبری دشمنی از مجرمان قرار دادیم؛ امّا (برای تو) همین بس که پروردگارتهادی و یاور (تو) باشد»!(فرقان، ۳۱)
«وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کُذِّبَتْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِکَ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ اگر تو را تکذیب کنند (غم مخور، موضوع تازهای نیست) پیامبران پیش از تو نیز تکذیب شدند؛ و همه کارها بسوی خدا بازمیگردد».(فاطر، ۴)
«وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالزُّبُرِ وَبِالْکِتَابِ الْمُنِیرِ؛ اگر تو را تکذیب کنند (عجیب نیست)؛ کسانی که پیش از آنان بودند (نیز پیامبران خود را) تکذیب کردند؛ آنها با دلایل روشن و کتابهای پند و موعظه و کتب آسمانی روشنگر (مشتمل بر معارف و احکام) به سراغ آنان آمدند (امّا کوردلان ایمان نیاوردند)».(فاطر، ۲۵)
- هدایتگری
قرآن در آیاتی، پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر راه مستقیم هدایت میداند. اینگونه آیات از سویی به آن حضرت آرامش و اطمینان میبخشد و از سوی دیگر به مؤمنان و غیر آنان این پیام را میدهد که در حقانیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و راهی که بر آن است و به سوی آن دعوت میکند تردید نداشته باشند. این مسئله برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مقام مهمی است زیرا کاملاً مورد تأیید خداوند قرار گرفته است.
«یس، وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ، إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ، عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ (ای سید رسولان) سوگند به قرآن حکیم که تو قطعاً از رسولان خدا هستی و بر راه راست قرار داری.»(یس، ۴-۱). خداوند با تأکید و قسم اعلام میکند که تو پیامبری و بر راه مستقیم هدایت قرار داری. کاربرد تأکید درمحاورات، گاه برای از بین بردن شک و تردید است که در مخاطب وجود دارد و گاه برای از بین بردن شک از دیگران است و گاهی هم برای ازاله غم واندوه از مخاطب است که نوعی تسلیت و دلداری به حساب میآید.
فَاسْتَمْسِکْ بِالَّذِی أُوحِیَ إِلَیْکَ إِنَّکَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ پس آنچه را بر تو وحی شده (قرآن) محکم بگیر که تو بر راه مستقیم هستی.»(زخرف، ۴۳). این آیات و آیات دیگری که در این مورد وارد شده، بر یکی از ابعاد شخصیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دلالت دارند و آن مقام هدایت یافتگی و هدایتگری آن حضرت است.
۱۷.۱ – بهترین قول در هدایتگری
بهترین گفتار از آن محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، به جهت فراخواندن به سوی خدا:
«وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعَا إِلَى اللَّهِ وَعَمِلَ صَالِحًا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ الْمُسْلِمِینَ؛ چه کسی خوش گفتارتر است از آن کس که دعوت به سوی خدا میکند و عمل صالح انجام میدهد و میگوید: من از مسلمانانم؟»(فصلت، ۳۳)
- اشتیاق شدید پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هدایت مردم، نشات یافته از رأفت آن حضرت:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما بسویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است»!(توبه، ۱۲۸)
- اشتیاق شدید و سختکوشی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هدایت گمراهان:
«لَیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ؛ هدایت آنها (بهطور اجبار، ) بر تو نیست؛ (بنا بر این، ترک انفاق به غیر مسلمانان، برای اجبار به اسلام، صحیح نیست)؛ ولی خداوند، هرکه را بخواهد (و شایسته بداند)، هدایت میکند».(بقره، ۲۷۲)
«…وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ وَالْأُمِّیِّینَ أَأَسْلَمْتُمْ، فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلَاغُ… ؛ …و به آنها که اهل کتاب هستند (یهود و نصاری)و بیسوادان (مشرکان) بگو: آیا شما هم تسلیم شدهاید؟ اگر (در برابر فرمان و منطق حق،) تسلیم شوند، هدایت مییابند؛ و اگر سرپیچی کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است…».(آل عمران، ۲۰)
«وَمَا أَکْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ؛ و بیشتر مردم، هرچند اصرار داشته باشی، ایمان نمیآورند»!(یوسف، ۱۰۳)
«إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ؛ هرقدر بر هدایت آنها حریص باشی، (سودی ندارد؛ چرا) که خداوند کسی را که گمراه ساخت، هدایت نمیکند؛ و آنها یاورانی نخواهند داشت»!(نحل، ۳۷)
«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا؛ گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم واندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند»!(کهف، ۶)
«وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى وَیَسْتَغْفِرُوا رَبَّهُمْ إِلَّا أَنْ تَأْتِیَهُمْ سُنَّهُ الْأَوَّلِینَ أَوْ یَأْتِیَهُمُ الْعَذَابُ قُبُلًا، وَإِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا و ما منع النّاس ان یؤمنوا اذ جاءهم الهدی… •… و ان تدعهم الی الهدی فلن یهتدوا اذا ابدا؛ و چیزی مردم را بازنداشت از اینکه وقتی هدایت به سراغشان آمد ایمان بیاورند… و از این رو اگر آنها را به سوی هدایت بخوانی، هرگز هدایت نمیشوند»!(کهف، ۵۵و۵۷)
«لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویی میخواهی جان خود را از شدّتاندوه از دست دهی به خاطر اینکه آنها ایمان نمیآورند»!(شعرا، ۳)
«وَلَا تَحْزَنْ عَلَیْهِمْ وَلَا تَکُنْ فِی ضَیْقٍ مِمَّا یَمْکُرُونَ؛ از (تکذیب و انکار) آنان غمگین مباش، و سینهات از توطئه آنان تنگ نشود«!(نمل، ۷۰)
«فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّکَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِینِ، … وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ پس بر خدا توکّل کن، که تو بر حقّ آشکار هستی! و نیز نمیتوانی کوران را از گمراهیشان برهانی؛ تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیماند»!(نمل، ۸۱)
«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هرکس را بخواهد هدایت میکند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است»!(قصص، ۵۶)
«فَإِنْ أَعْرَضُوا فَمَا أَرْسَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا إِنْ عَلَیْکَ إِلَّا الْبَلَاغُ…؛ و اگر رویگردان شوند (غمگین مباش)، ما تو را حافظ آنان (و مأمور اجبارشان) قرار ندادهایم؛ وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت است…»!(شوری، ۴۸)
«فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنْتَ بِمَلُومٍ؛ حال که چنین است از آنها روی بگردان که هرگز در خور ملامت نخواهی بود»!(ذاریات، ۵۴)
«فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ، لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ؛ پس تذکر ده که تو فقط تذکّر دهندهای! تو سلطهگر بر آنان نیستی که (بر ایمان) مجبورشان کنی».(غاشیه، ۲۱و۲۲)
- کوشش پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هدایت همگان، حتّی منافقان:
«اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لَا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ؛ چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمیآمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمیکند»!(توبه، ۸۰)
- تمایل طبیعی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به هدایت تمامی انسانها، حتّی دنیاپرستان رویگردان از یاد خد:
«فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا، ذَلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى؛ حال که چنین است از کسی که از یاد ما روی میگرداند و جز زندگی مادی دنیا را نمیطلبد، اعراض کن! این آخرین حدّ آگاهی آنهاست؛ پروردگار تو کسانی را که از راه او گمراه شدهاند بهتر میشناسد، و (همچنین) هدایتیافتگان را از همه بهتر میشناسد»!(نجم، ۳۰)
- بهرهجویی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از تمام روشهای موجود و وسایل ممکن برای هدایت مردم:
«وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمیآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش»!(انعام، ۳۵)
- تمایل شدید پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آوردن معجزات بیشتر برای هدایت مردم:
«وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمیآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش»!(انعام، ۳۵)
۱۷.۴ – پیامبر ستارهای هدایتگر
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، ستارهای هدایتگر و بدون کمترین انحراف و گمراهی:
«وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى، مَا ضَلَّ صَاحِبُکُمْ وَمَا غَوَى؛ سوگند به ستاره هنگامی که افول میکند، که هرگز دوست شما (محمّد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است».(نجم، ۱و۲). در روایتی که عامه از امام صادق(علیهالسّلام) نقل کردهاند: «النّجم» به رسـول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تفسیر شده است که در شب معراج از آسمان هفتم فرود آمد».
- وظیفه پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، هموار ساختن راه هدایت و واگذاری حق انتخاب به خود مردم:
«فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا، إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِینَهً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ گویی میخواهی بخاطر اعمال آنان، خود را از غم واندوه هلاک کنی اگر به این گفتار ایمان نیاورند! ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند.»(کهف، ۶و۷). بیان فریبندگی زمین و بستر امتحان بودن آن پس از بیان رسالت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در محدوده انذار و تبشیر، میتواند گویای این مطلب باشد که وظیفه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و رهبران دینی هدایت است و انتخاب با خود مردم میباشد.
خداوند، هدایتگر انسانها به راههای سلامت، امنیّت، صلح و صراط مستقیم الهی به واسطه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و قرآن:
«یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ … یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد …؛ خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راههای سلامت، هدایت میکند؛ و به فرمان خود، از تاریکیها به سوی روشنایی میبرد؛ و آنها را به سوی راه راست، رهبری مینماید.»(مائده، ۱۴و۱۵) بنابر قولی، مرجع ضمیر «به» پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.(تفسیر مجمعالبیان، ج۳، ص۳۰۱)
«الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیهای شرک و ظلم و جهل به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید».(ابراهیم، ۱)
«وَادْعُ إِلَى رَبِّکَ إِنَّکَ لَعَلَى هُدًى مُسْتَقِیمٍ…؛ بسوی پروردگارت دعوت کن، که بر هدایت مستقیم قرار داری (و راه راست همین است که تو میپویی)…».(حج، ۶۷)
«وَإِنَّکَ لَتَدْعُوهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ بطور قطع و یقین، تو آنان را به راه راست دعوت میکنی».(مؤمنون، ۷۳)
«… جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِی بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ؛ ولی ما آن را نوری قرار دادیم که بوسیله آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت میکنیم؛ و تو مسلّماً به سوی راه راست هدایت میکنی».(شوری، ۵۲)
عدم هدایت گمراهان توسط پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدون خواست خداوند:
یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ… وَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ ای فرستاده (خدا)… (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد».(مائده، ۴۱)
وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ، إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمیآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! تنها کسانی (دعوت تو را) میپذیرند که گوش شنوا دارند؛ امّا مردگان (و آنها که روح انسانی را از دست دادهاند، ایمان نمیآورند؛ و) خدا آنها را (در قیامت) برمیانگیزد؛ سپس به سوی او، بازمیگردند».(انعام، ۳۵و۳۶)
«إِنْ تَحْرِصْ عَلَى هُدَاهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ یُضِلُّ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِینَ؛ هرقدر بر هدایت آنها حریص باشی، (سودی ندارد؛ چرا) که خداوند کسی را که گمراه ساخت، هدایت نمیکند؛ و آنها یاورانی نخواهند داشت»!(نحل، ۳۷)
«إِنَّکَ لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ؛ تو نمیتوانی کسی را که دوست داری هدایت کنی؛ ولی خداوند هرکس را بخواهد هدایت میکند؛ و او به هدایت یافتگان آگاهتر است»!(قصص، ۵۸)
«وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هرکس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی»!(فاطر، ۲۲)
أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ، وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هرکس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد! و هرکس را خدا هدایت کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟».زمر، ۳۶و۳۷)
«قُلْ إِنِّی لَا أَمْلِکُ لَکُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا؛ بگو: من مالک زیان و هدایتی برای شما نیستم».جن، ۲۱)
۱۷.۷ – پیامبر هدایت از سوی خدا
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، پیامآور هدایت از جانب خدا:
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا؛ او کسی است که رسولش را با هدایت و آیین حق فرستاد، تا آن را بر همه آیینها غالب گرداند، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند»!(فتح، ۲۸)
«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَادٍ قُلْ رَبِّی أَعْلَمُ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَى وَمَنْ هُوَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت (زادگاهت) بازمیگرداند! بگو: پروردگار من از همه بهتر میداند چه کسی (برنامه) هدایت آورده، و چه کسی در گمراهی آشکار است»!(قصص، ۸۵)
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَى بِاللَّهِ شَهِیدًا، او کسی است که رسولش را با هدایت و دین حق فرستاده تا آن را بر همه ادیان پیروز کند؛ و کافی است که خدا گواه این موضوع باشد»!(فتح، ۲۸)
«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ؛ او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هرچند مشرکان کراهت داشته باشند»!(توبه، ۳۳)
۱۷.۸ – بهرهمندان از هدایت پیامبر
- تنها افراد دارای روحیّه تسلیم، بهرهمند از هدایت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ و نیز نمیتوانی کوران را از گمراهیشان برهانی؛ تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیماند»!(نمل، ۸۱)
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، فقط هدایتکننده پاکدلان، با توفیق و یاری خداوند:
«…وَمَنْ یُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِکَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَیْئًا أُولَئِکَ الَّذِینَ لَمْ یُرِدِ اللَّهُ أَنْ یُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَهِ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛ … (ولی) کسی را که خدا (بر اثر گناهان پی در پی او) بخواهد مجازات کند، قادر به دفاع از او نیستی؛ آنها کسانی هستند که خدا نخواسته دلهایشان را پاک کند؛ در دنیا رسوایی، و در آخرت مجازات بزرگی نصیبشان خواهد شد».(مائده، ۴۱)
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وظیفهدار هدایت مردم به راه خدای عزّتمند، با تعالیم قرآن:
«الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیهای شرک و ظلم و جهل، به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید».(ابراهیم، ۱)
- پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، وظیفهدار هدایت مردم به سوی نور و خارج کردن آنان از ظلمتها (گمراهیها)، با تعالیم قرآن کریم:
«الر کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ الر، (این) کتابی است که بر تو نازل کردیم، تا مردم را از تاریکیهای شرک و ظلم و جهل، به سوی روشنایی (ایمان و عدل و آگاهی،) بفرمان پروردگارشان در آوری، بسوی راه خداوند عزیز و حمید».(ابراهیم، ۱)
«رَسُولًا یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِ اللَّهِ مُبَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَمَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَیَعْمَلْ صَالِحًا یُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقًا؛ رسولی به سوی شما فرستاده که آیات روشن خدا را بر شما تلاوت میکند تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، از تاریکیها بسوی نور خارج سازد! و هرکس به خدا ایمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهایی از بهشت وارد سازد که از زیر (درختانش) نهرها جاری است، جاودانه در آن میمانند، و خداوند روزی نیکویی برای او قرار داده است»!(طلاق، ۱۱)
۱۷.۱۰ – تشبیه هدایتگری پیامبر
تشبیه هدایتگری محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نور:
یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَسُولُنَا یُبَیِّنُ لَکُمْ کَثِیرًا مِمَّا کُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیرٍ قَدْ جَاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَکِتَابٌ مُبِینٌ، یَهْدِی بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ…؛ ای اهل کتاب! پیامبر ما، که بسیاری از حقایق کتاب آسمانی را که شما کتمان میکردید روشن میسازد، به سوی شما آمد؛ و از بسیاری از آن، (که فعلاً افشای آن مصلحت نیست،) صرف نظر مینماید. (آری،) از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد، خداوند به برکت آن، کسانی را که از خشنودی او پیروی کنند، به راههای سلامت، هدایت میکند…»(مائده، ۱۶). مرجع ضمیر «به» پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است.(تفسیر التحریر و التنویر، ج۶، ص۱۵۱)
۱۷.۱۱ – هدایتناپذیری کافران
بیاثر بودن تلاش پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای هدایت کردن فاقدان زمینه هدایتپذیری:
«وَإِنْ کَانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إِعْرَاضُهُمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِیَ نَفَقًا فِی الْأَرْضِ أَوْ سُلَّمًا فِی السَّمَاءِ فَتَأْتِیَهُمْ بِآیَهٍ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ، إِنَّمَا یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ یَسْمَعُونَ وَالْمَوْتَى یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ ثُمَّ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ؛ و اگر اعراض آنها بر تو سنگین است، چنانچه بتوانی نقبی در زمین بزنی، یا نردبانی به آسمان بگذاری (و اعماق زمین و آسمانها را جستجو کنی، چنین کن) تا آیه (و نشانه دیگری) برای آنها بیاوری! (ولی بدان که این لجوجان، ایمان نمیآورند!) امّا اگر خدا بخواهد، آنها را (به اجبار) بر هدایت جمع خواهد کرد. (ولی هدایت اجباری، چه سودی دارد؟) پس هرگز از جاهلان مباش! تنها کسانی (دعوت تو را) میپذیرند که گوش شنوا دارند؛ امّا مردگان (و آنها که روح انسانی را از دست دادهاند، ایمان نمیآورند؛ و) خدا آنها را (در قیامت) برمیانگیزد؛ سپس به سوی او، بازمیگردند».(انعام، ۳۶)
«وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْظُرُ إِلَیْکَ أَفَأَنْتَ تَهْدِی الْعُمْیَ وَلَوْ کَانُوا لَا یُبْصِرُونَ؛ و گروهی از آنان، به سوی تو مینگرند (امّا گویی هیچ نمیبینند)! آیا تو میتوانی نابینایان را هدایت کنی، هر چند نبینند؟»!(یونس، ۴۳)
«وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ و نیز نمیتوانی کوران را از گمراهیشان برهانی؛ تو فقط میتوانی سخن خود را به گوش کسانی برسانی که آماده پذیرش ایمان به آیات ما هستند و در برابر حق تسلیماند»!(نمل، ۸۱)
«إِنَّکَ لَا تُسْمِعُ الْمَوْتَى وَلَا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعَاءَ إِذَا وَلَّوْا مُدْبِرِینَ، وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ وَمَا أَنْتَ بِهَادِی الْعُمْیِ عَنْ ضَلَالَتِهِمْ إِنْ تُسْمِعُ إِلَّا مَنْ یُؤْمِنُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ مُسْلِمُونَ؛ تو نمیتوانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی، و نه سخنت را به گوش کران هنگامی که روی برگردانند و دور شوند! و (نیز) نمیتوانی نابینایان را از گمراهیشان هدایت کنی؛ تو تنها سخنت را به گوش کسانی میرسانی که ایمان به آیات ما میآورند و در برابر حق تسلیماند»!(نمل، ۸۰و۸۱)
«وَمَا یَسْتَوِی الْأَحْیَاءُ وَلَا الْأَمْوَاتُ إِنَّ اللَّهَ یُسْمِعُ مَنْ یَشَاءُ وَمَا أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِی الْقُبُورِ؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند! خداوند پیام خود را به گوش هرکس بخواهد میرساند، و تو نمیتوانی سخن خود را به گوش آنان که در گور خفتهاند برسانی»!(فاطر، ۲۲)
«أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ، وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ؛ آیا خداوند برای (نجات و دفاع از) بندهاش کافی نیست؟! امّا آنها تو را از غیر او میترسانند. و هرکس را خداوند گمراه کند، هیچ هدایتکنندهای ندارد! و هرکس را خدا هدایت کند، هیچ گمراهکنندهای نخواهد داشت آیا خداوند توانا و دارای مجازات نیست؟».(زمر، ۳۷)
«أَفَأَنْتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْیَ وَمَنْ کَانَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ؛ (ای پیامبر!) آیا تو میتوانی سخن خود را به گوش کران برسانی، یا کوران و کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند هدایت کنی؟».(زخرف، ۴۰)
- مشورت
یکی از مهمترین اصول اجتماعی اسلام اصل شورا و مشاوره است که در منابع اسلامی با دقت و اهمیت خاصی مطرح و در سیره پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و پیشوایان بزرگ اسلام جایگاه ویژهای دارد. پیامبر اسلام مشورت را یکی از اسباب حیان جامعه و ترک آن را یکی از اسباب مرگ جامعه معرفی کرده است «اإذَا کَانَ اُمَرَاؤکُمْ خِیَارَکُمْ، وَ أغْنِیَاؤکُمْ سُمَحَاءَکُمْ، و أمْرُکُمْ شُورى بَیْنَکُمْ؛ فَظَهْرُ الأرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ بَطْنِهَا. و إذَا کَانَ اُمَراؤکُمْ شِرَارَکُمْ، و أغْنِیَاؤکُمْ بُخَلاءکُمْ، وَ اُمُورُکُمْ إلى نِسَائکُمْ؛ فَبَطْنُ الأرْضِ خَیْرٌ لَکُمْ مِنْ ظَهْرِهَا؛ هرگاه فرمانروایان شما نیکانتان باشند و توانگران شما بخشندگانتان و کارهایتان با شور و مشورت، روى زمین از درون آن براى شما بهتر است، و هرگاه فرمانروایانتان بَدان شما باشند و ثروتمندانتان بخیلانتان و کار شما به دست زنانتان افتد، زیر خاک از روى زمین برایتان بهتر است». بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۴۱) روایات و احادیث اسلامی به عنوان دومین منبع دین، شورا و مشاوره را مورد تأکید قرارداده و از مسلمین خواسته است در امور از استبداد رأی و تکروی پرهیز نموده و با دیگران مشورت نمایند در غیر این صورت رأی او بی ارزش بوده و موجب هلاکت و نابودی میگردد. امام علی(علیهالسلام) میفرمایند: «لاتستبدَّ برأیک فَمَنْ استبدَّ برایه هَلَکَ؛ خودرأی مباش، که هرکس خودرأیی کند، هلاک شود».(نهجالبلاغه، ترجمه مکارم شیرازی، ج۱، صص۷۷۶) همچنین میفرمایند: «شَاوِرْ ذَوِی اَلْعُقُولِ تَأْمَنِ اَلزًلَل وَ اَلنَّدَمَ؛ با صاحبان خرد مشورت کن تا از لغزشها و پشیمانیها ایمن گردی».(غررالحکم ودررالکلم، ج۱، ص۴۱۳)
۱۸.۱ – لزوم مشورت
قرآن کریم در آیاتی موضوع شورا را مطرح کرده است؛ از جمله در آیه ۳۸ سوره شوری، هنگام بیان اوصاف برجسته مؤمنان میفرماید: « وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ؛ آنها کسانی هستند که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پای دارند و کارهایشان بین آنان با مشورت انجام میشود».
خداوند متعال در آیه ۱۵۹ آل عمران به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور میدهد در امور اجتماعی، با مسلمانان مشورت کند و آن را از رموز پیروزی و موفقیت آن حضرت میداند.
«فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ؛(آل عمران، ۱۵۹) پس به برکت رحمتی از جانب خداوند با آنها (امت خود) نرمخو شدی، و اگر بدخلق و سختدل بودی حتماً از دورت پراکنده میشدند. پس، از آنها درگذر و برایشان آمرزش طلب و در کارها با آنان مشورت نما، و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، که بیتردید خداوند توکل کنندگان را دوست دارد».
۱۸.۲- استحباب شورا
استحباب شورا در مورد امور، از سوی مؤمنان:
«وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ؛ و کسانی که پروردگارشان را (در دعوت به ایمان و عمل) اجابت کردهاند، و نماز را برپا داشتهاند و کارشان در میان خودشان به مشاوره برگزار میگردد، و از آنچه به آنها روزی کردهایم انفاق میکنند».(شوری، ۳۸)
تعبیر (وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ) برای زنده کردن شخصیت مسلمانان و تجدید حیات فکری و روحی آنان است. این دستور بخاطر آن است که پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از آغاز جنگ احد در چگونگی مواجهه با دشمن با یاران خود مشورت کرد و نظر اکثریت بر این شد که اردوگاه، دامنه احد باشد و دیدیم که این نظر، محصول رضایت بخشی نداشت. در اینجا این فکر به نظر بسیاری میرسید که در آینده پیامبر نباید با کسی مشورت کند. قرآن به این طرز تفکر پاسخ میگوید و دستور میدهد که باز هم با آنها مشورت کن هرچند نتیجه مشورت در پارهای از موارد، سودمند نباشد زیرا از نظر کلی که بررسی کنیم منافع آن روی هم رفته به مراتب بیش از زیانهای آن است و اثری که در آن برای پرورش فرد و اجتماع و بالا بردن شخصیت آنها وجود دارد از همه اینها بالاتر است.(تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۶۶)
پیامبر در چه موضوعاتی با مردم مشورت میکرد؟ گرچه کلمه «الامر» در «شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ» مفهوم وسیعی دارد و همه کارها را شامل میشود ولی مسلم است که پیامبر هرگز در احکام الهی با مردم مشورت نمیکرد، بلکه در آنها صرفا تابع وحی بود. بنا بر این مورد مشورت، تنها طرز اجرای دستورات و نحوه پیاده کردن احکام الهی بود و به عبارت دیگر پیامبر در قانونگذاری، هیچوقت مشورت نمیکرد و تنها در طرز اجرای قانون نظر مسلمانان را میخواست و لذا گاهی که پیامبر پیشنهادی را طرح میکرد، مسلمانان نخست سؤال میکردند که آیا این یک حکم الهی است؟ و یک قانون است که قابل اظهار نظر نباشد و یا مربوط به چگونگی تطبیق قوانین میباشد اگر از قبیل دوم بود اظهار نظر میکردند و اگر از قبیل اول بود تسلیم میشدند. (تفسیر نمونه، ج۳، ص۱۶۷)
- وفای به عهد
خداوند بزرگ در قرآن کریم، خود را باوفاترین میشمارد و میفرماید: «وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ؛ چه کسی به پیمانش پای بندتر از خداست.»(توبه، ۱۱۱) خداوند منان، کمترین احتمال پیمانشکنی را نسبت به خود قاطعانه مردود میشمارد؛ «…فَلَنْ یُخْلِفَ اللَّهُ عَهْدَهُ…؛ …خداوند هرگز پیمانشکنی نمیکند…»(بقره، ۸۰) آنگاه بندگان مؤمن خود را نیز به وفاداری و پایبندی به تعهداتشان فرا میخواند و از نقض عهد و بیوفایی بازمیدارد.
برجستهترین و زیباترین نمودهای وفاداری را میتوان در میان پیامبران و رهبران الهی یافت. «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ…».(مریم، ۵۴)
رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز که دارای عالیترین ملکات و فضائل اخلاقی بودند، وفای به عهد را از شرایط اساسی ایمان دانسته «لاَ دِینَ لِمَنْ لاَ عَهْدَ لَهُ».(بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۹۸)
و میفرمایند: آن کس که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید به وعدهای که میدهد وفا کند. «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ مَن لَم یَرعَ عُهُودَهُ؛ (میزانالحکمه، ج۸، ص۱۹۹)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیمانهای زیادی با افراد و قبایل و طوایف گوناگون میبست که بعضی از آنها بسیار مهم و دارای تاثیرات بزرگی بودند؛ از جمله دو پیمان «عقبه» که شالوده حکومت اسلامی را تشکیل دادند و بعدها تاثیری بزرگ بر جای نهادند. مورخان و مفسران میگویند: از جمله اموری که در صدر اسلام سبب شد، گروههای زیادی، اسلام را پذیرا گردند، پایبند بودن مسلمین و خصوصاً پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به عهد و پیمانشان و مراعات سوگندهایشان بود.(تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۳۸۲)
وفای به عهد، از مهمترین اصول زندگی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. آن حضرت بر عمل به پیمان و عدم نقض آن، حتی در صورتی که طرف پیمان، کافر یا دشمن انسان باشد، تأکید میکرد و هرگز هیچ پیمانی را زیر پا نمیگذاشت.
بستن پیمان نظامی با دشمنان جنگ افروز، در قلمرو اختیارات رهبر اسلام است:
«الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ؛ همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و (از پیمانشکنی و خیانت،) پرهیز ندارند.»(انفال، ۵۶) در آیه، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در جایگاه رهبر مسلمانان مورد نظر است.
کافران پیمانهای نظامی خود با پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مکرر شکستند:
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ؛ به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمیآورند. همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و (از پیمانشکنی و خیانت،) پرهیز ندارند».(انفال، ۵۵و۵۶).
یهودیان نیز مکرراً پیمان نظامی با پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میشکستند:
«الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ…؛ همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و (از پیمانشکنی و خیانت) پرهیز ندارند.»(انفال، ۵۶). بنا بر قولی، مقصود از نقض کنندگان عهد، یهود بنی قریظهاند.(تفسیر مجمعالبیان، ج۴، ص۴۸۳). منظور از اینکه فرمود: «کل مره» آن چند دفعهای است که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با ایشان معاهده بست، یعنی: یهودیان عهد خود را میشکنند در هر دفعه که تو با ایشان عهد ببندی، و از خدا در شکستن عهد پروا ندارند، و یا از شما پروا نداشته و از شکستن عهد شما نمیترسند، و این خود دلیل بر این است که شکستن عهد از جانب یهودیان چند دفعه تکرار شده است.(تفسیر المیزان، ج۹، ۱۴۸).
آیاتی از قرآن در باره پیآمدهای منفی پیمانشکنی است. یکی از آثار شکستن پیمان، قرار گرفتن انسان، در زمره بدترین جنبندگان است.
«إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لَا یُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّهٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ، فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ؛ به یقین، بدترین جنبندگان نزد خدا، کسانی هستند که کافر شدند و ایمان نمیآورند؛ همان کسانی که با آنها پیمان بستی سپس هر بار عهد و پیمان خود را میشکنند و (از پیمانشکنی و خیانت) پرهیز ندارند؛ اگر آنها را در (میدان) جنگ بیابی، آن چنان به آنها حمله کن که جمعیتهایی که پشت سر آنها هستند، پراکنده شوند شاید متذکر گردند (و عبرت گیرند)».انفال، ۵۷)
در این آیات به گروهی از دشمنان اسلام که در طول تاریخ پر ماجرای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ضربات سختی بر مسلمین وارد کردند و سرانجام نتیجه دردناک آن را چشیدند اشاره میکند. این گروه همان یهود مدینه بودند که مکرر با پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیمان میبستند و پیمان خویش را ناجوانمردانه میشکستند. این آیات روش محکمی را که پیامبر با این گروه پیمانشکن باید در پیش گیرد بیان میکند، روشی که مایه عبرت دیگران و رفع خطر این گروه گردد.(تفسیر نمونه، ج۷، ص۳۱۶)
- تحیت و سلام
انسان موجودی اجتماعی است که به ارتباط، دوستی و محبت همنوعان خود احتیاج دارد. سلام کردن اولین مرحله برای ارتباط سالم بین دو انسان است که حاوی پیامهای متعددی از قبیل دوستی، صمیمیت، محبت، تواضع، دعای خیر، اطمینان دادن به طرف مقابل و… است. لفظ سلام یک واژه بسیار زیبا و پر معنا است که با آن برای مخاطب خود دعای خیر و آرزوی سلامتی داریم و در عین حال به او به اطمینان میدهیم که از ناحیه ما هیچ ضرری متوجه او نخواهد شد. در روایات وارده از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، سلام عامل افزایش دوستی و محبت دانسته شده است. «طَلَاقَهُ الْوَجْهِ بِالْبِشْرِ وَ الْعَطِیَّهِ وَ فِعْلُ الْبِرِّ وَ بَذْلُ التَّحِیَّهِ دَاعٍ اِلَی مَحَبَّهِ الْبَرِیَّهِ؛ گشادهرویی و خوشرویی، بخشش، نیکوکاری و سلام دادن، (به همه) دوستی مردم را فراچنگ میآورد». (مسترکالوسائل، ج۸، ص۴۵۴). بر همین اساس در اسلام به سلام کردن بسیار سفارش شده است و آن را امر مستحبی دانستهاند که از طرف خداوند متعال دارای پاداش بسیار است. بنابر، آنچه در روایات آمده، پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همواره در سلام کردن از دیگران پیشی میگرفتند و هیچگاه کسی نتوانست در سلام کردن بر آن حضرت سبقت بگیرد.
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به پیشی جستن در سلام و تحیت بر مؤمنان:
«وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: سلام بر شما! پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هرکس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا میشود چرا که) او آمرزنده مهربان است».(انعام، ۵۴)
«قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ؛ بگو: حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیدهاش! آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرار میدهند؟»!(نمل، ۵۹)
۲۰.۲ – تحیّت بر رسولان الهی
فرستادن سلام و تحیّت بر رسولان الهی، رهنمود خداوند به پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَسَلَامٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِینَ اصْطَفَى آللَّهُ خَیْرٌ أَمَّا یُشْرِکُونَ؛ بگو: حمد مخصوص خداست؛ و سلام بر بندگان برگزیدهاش! آیا خداوند بهتر است یا بتهایی که همتای او قرار میدهند؟»!(نمل، ۵۹)
- اطعام و میهماننوازی
میهماننوازی و آداب میهانداری از مهمترین مسائلی است که در سیره و سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آن توجه بسیار شده است. ایشان میفرمود: «میهمان راهنمای بهشت است».(بحارالانوارف جلد۷۵، ص۴۶۰) ایشان میهمان را مایه آمرزش گناهان دانسته است: «میهمان به همراه روزی خود وارد خانه میشود و هنگامی که از خانه میزبان خارج میشود، همه گناهان آن خانه را با خود میبرد».( بحارالانوارف جلد۷۵، ص۴۶۱). ایشان خانه بیمیهمان را خانه بیفرشته معرفی میکند: «خانهای که میهمان در آن پای نمینهد، فرشتهها در آن گام نمینهند».( بحارالانوارف جلد۷۵، ص۴۶۱). ایشان افزون بر تأکید بر میهماننوازی، بر اجابت دعوت برادر مسلمان نیز بسیار تأکید کرده است: «من به حاضران و غایبان امتم سفارش میکنم که دعوت برادر مسلمان خود را بپذیرند؛ هرچند که با او پنج میل فاصله داشته باشند، چرا که پذیرش دعوت مسلمان بخشی از دین است».( بحارالانوارف جلد۷۵، ص۴۴۷) ایشان رد دعوت مسلمان و نیز پذیرش دعوت و عدم تناول غذای میزبان را نوعی جفا میدانست».( بحارالانوارف جلد۱۰۳، ص۲۸۵)
اطعام محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مؤمنان، به صورت ولیمه ازدواج با زینب:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلَى طَعَامٍ غَیْرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَلَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِینَ لِحَدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنْکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ…؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! در خانههای پیامبر داخل نشوید مگر به شما برای صرف غذا اجازه داده شود، در حالی که (قبل از موعد نیایید و) در انتظار وقت غذا ننشینید؛ امّا هنگامی که دعوت شدید داخل شوید؛ و وقتی غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید؛ این عمل، پیامبر را ناراحت مینماید، ولی از شما شرم میکند (و چیزی نمیگوید)؛ امّا خداوند از (بیان) حق شرم ندارد!…» با توجّه به شان نزولی است که درباره آیه آمده است».(احزاب، ۵۳)
- انفاق و بخشش
پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرآمد بخشندگان بود. آن حضرت خود به مردم میفرمود: «هرکس از ما چیزی بخوهد، از آنچه در اختیار داریم، دریغ نخواهیم کرد».(مستدرک الوسائل، ج۷، ص۲۲۳). ابوسعید خدری میگوید: «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بسیار باحیا بود؛ هیچگاه از او چیزی نخواستند، مگر آنکه پاسخ مثبت داد.» «کانَ رَسُولُ الله عَیناً، لایَسئلِ شَیئاً إلاّ أعطاهُ» اگر زمانی چیزی نزد ایشان نبود، قول میداد که به زودی آن حاجت را برآورده سازد. روزی فردی خدمت ایشان رسید و تقاضای کمک کرد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اکنون چیزی ندارم، اما به حساب من خرید کن و وقتی چیزی به دستم رسید، بهای آن را میپردازم.عمر که شاهد ماجرا بود، به ایشان گفت: ای پیامبر خدا! به او بخشش کردی، در حالی که خدا آنچه در توان تو نیست، بر تو تکلیف نکرده است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سخن او ناخشنود شد. یکی از انصار که آنجا حاضر بود، گفت: ای پیامبر خدا (هرچه میخواهی) انفاق کن و از خدا درباره فقر و نداری خود نترس».تبسًم در چهره رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مشهود شد و فرمود: از سوی خدا به همین شیوه مأمور شدهام».(اخلاق، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ج۸، ص۴)
امام علی(علیهالسلام) فرمود: «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بخشندهترین مردم، و در رفت و آمد و همراهی کریمترین مردم بود؛ به گونهای که هرکس با او رفت و آمد میکرد و او را میشناخت، محبتش در قلبش میافتاد». «کَانَ رَسُولِ اللَّهِ اَجْوَدُ النّاسِ کَفّا و اَکْرَمُهُمْ عِشْرَهً. مَنْ خالَطَهُ فَعْرفَه أحب».(مکارمالاخلاق، ج۱، ص۱۷)
آن حضرت در بخشش، هرگز به خود نمیاندیشید، از این رو، به دوست و دشمن، و به با ادب و بیادب یکسان میبخشید. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: سخاوت، درختی از درختان بهشت است؛ هرکس که شاخهای از آن را بگیرد، نجات مییابد».(بحارالانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)
پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به انفاق مال به ذویالقربی و نیازمندان و در راه ماندگان:
«وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا؛ و حقّ نزدیکان را بپرداز، و (همچنین حق) مستمند و وامانده در راه را! و هرگز اسراف وتبذیر مکن».(اسری، ۲۶)
فات ذا القربی حقّه و المسکین و ابن السّبیل… ؛ پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن! این برای آنها که رضای خدا را میطلبند بهتر است، و چنین کسانی رستگارانند».(روم، ۳۸)
- تواضع و فروتنی
تواضع یکی از آداب و سنن پسندیده و از ویژگیهای انسان متخلّق به اخلاق نیک است. تواضع در کتب لغت مصدر باب تفاعل از ماده «وضع یضع» و به معنای «تذلل و فروتنی» بیان شده است.(لسانالعرب، ج۸، ص۳۹۷) رسول خدا(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز که در بندگی سرآمد روزگار بود، در تواضع و فروتنی نیز برترین نمونه تواضع با مردم زمانش به شمار میآمد، آن حضرت با آنکه والاترین مقام و مرتبه را نزد خدای متعال و مردم داشت؛ اما هرگز جز تواضع در برخورد با مردم از او دیده نشد. میفرمود: «لا حَسَبَ الاً بِتَواضِع؛ شرافت خانوادگی جز به تواضع و فروتنی نیست».(کافی، ج۸، ص۲۳۴؛ خصال صدوق، ص۱۸)
محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، موظّف به تواضع و برخورد فروتنانه با مؤمنان:
«وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ کَتَبَ رَبُّکُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَهَ أَنَّهُ مَنْ عَمِلَ مِنْکُمْ سُوءًا بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ؛ هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، به آنها بگو: سلام بر شما پروردگارتان، رحمت را بر خود فرض کرده؛ هرکس از شما کار بدی از روی نادانی کند، سپس توبه و اصلاح (و جبران) نماید، (مشمول رحمت خدا میشود چرا که) او آمرزنده مهربان است».(انعام، ۵۴)
«وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر»!(حجر، ۸۸)
«وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ و بال و پر خود را برای مؤمنانی که از تو پیروی میکنند بگستر»!(شعرا، ۲۱۵)
- کتمان اسرار
کتمان اسرار و رازداری از بارزترین خصلتهای خداوند متعال بوده و از صفات مؤمنین و نشانهای برای عقل و شعور و معرفت و کمال هر انسانی است. رازداری نشانه امین بودن و وفاداری یک شخص است و کسی که این اخلاق پسندیده را دارا باشد، جایگاه ویژهای در بین مردم خواهد داشت و با حفظ موقعیت خود، آبرو و نوامیس دیگران را هم محترم به حساب خواهد آورد. نهی از تجسس هم که در قرآن کریم برآن تهکید شده است بر همین مطلب دلالت دارد. «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید، از گمان فراوان بپرهیزید زیرا پارهای از گمانها در حد گناه است و در کارهای پنهانی یکدیگر جستجو مکنید.».(حجرات، ۱۲). این دستور حضرت حق است که در کاری که برادر دینی به دلیل خصوصی انجام دادن و مخفی نگه داشتنش دوست ندارد کسی از آن باخبر گردد، تجسس و پیگیری کنند.
در روایات اسلامی نگه داشتن اسرار دیگران و رازداری نوعی حفظ امانت شمرده شده و فاش کردن مطلب دیگران خیانت در این امانت خواهد بود امام صادق(علیهالسلام) در روایتی قابل تأمل میفرمایند: تقوای الهی پیشه کنید و امانت را به کسی که شما را امین دانسته است، باز گردانید، زیرا حتّی اگر قاتل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ابن ملجم مرادی امانتی را به من بسپرد هرآینه آن را به او بر میگردانم. «اِتَّقُوا اللّه، وَ عَلَیکُم بِاَداءِ الامانَهِ اِلی مَنِ ائتَمَنَکُم فَلَو اَنَّ قاتِلَ اَمیرِالمُؤمِنینَ (علیهالسّلام) ائتَمَنَنی عَلی اَمانَهٍ لاَدَّیتُها اِلَیهِ».(بحارالانوار، ج۷۸، ص۱۷۹).
چشمپوشی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از بازگو کردن بخشی از خیانت افشاگری راز او به وسیله همسرش:
«وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثًا فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَکَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ؛ (به خاطر بیاورید) هنگامی را که پیامبر یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی هنگامی که وی آن را افشا کرد و خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتی از آن را برای او بازگو کرد و از قسمت دیگر خودداری نمود؛ هنگامی که پیامبر همسرش را از آن خبر داد، گفت: چه کسی تو را از این راز آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت».(تحریم، ۳)
- امر به معروف
- پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، از آمران به معروف:
«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی … یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ؛ همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که… آنها را به معروف دستور میدهد…».(اعراف، ۱۵۷)
- امر به معروف، از نشانههای ذکر شده برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در تورات و انجیل:
«الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِنْدَهُمْ فِی التَّوْرَاهِ وَالْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الّذین یتّبعون الرّسول النّبیّ الامّیّ الّذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التـّوراه و الانـجیل یـامرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر… ؛ همانها که از فرستاده (خدا)، پیامبر «امّی» پیروی میکنند؛ پیامبری که صفاتش را، در تورات و انجیلی که نزدشان است، مییابند؛ آنها را به معروف دستور میدهد، و از منکر بازمیدارد؛ اشیاء پاکیزه را برای آنها حلال میشمرد، و ناپاکیها را تحریم میکند…».(اعراف، ۱۵۷)
- امر به معروف، از وظایف پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم):
«خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ؛ (به هر حال) با آنها مدارا کن و عذرشان را بپذیر، و به نیکیها دعوت نما، و از جاهلان روی بگردان (و با آنان ستیزه مکن)».(اعراف، ۱۹۹)
- خیرخواهی
در علم اخلاق، خیرخواهی در مقابل حسادت است. فرد خیرخواه خواهان بقای نعمتهای خدا برای مردم است و هیچ دوست ندارد که به آنها بدی برسد. رسول خدا همواره مردم را به خیرخواهی توصیه میکرد و میفرمودند: «إِنَّ أَعْظَمَ اَلنَّاسِ مَنْزِلَهً عِنْدَ اَللَّهِ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ أَمْشَاهُمْ فِی أَرْضِهِ بِالنَّصِیحَهِ لِخَلْقِهِ؛ در روز قیامت بزرگترین منزلت و مقام از آن کسانی است که بیشترین گامها را در راه خیر برای مردم برداشته باشند».(جامعالسعادات، ج۲، ص۲۲۰). نیز میفرمودند: «انسان باید خیرخواه برادر مؤمنش باشد؛ همانسان که خیرخواه خودش است.» ایشان در سخنی فرمودهاند: «مَنْ سَعَى فِی حَاجَهٍ لِأَخِیهِ فَلَمْ یَنْصَحْهُ فَقَدْ خَانَ اَللَّهَ وَ رَسُولَهُ؛ هرکس در پی انجام کاری برای برادر مؤمنش باشد؛ ولی در حق او خیرخواه نباشد به خدا و رسول خدا خیانت کرده است».(همان)
پیامبر اکرم هیچگاه از خیرخواهی مردم غافل نمیشد. از روی خیرخواهی برای مردم و هدایت آنها، خود را به زحمتهای طاقت فرسا میانداخت؛ به گونهای که خدای سبحان خطاب به ایشان فرمود: «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا؛ (بیم آن میرود که اگرآنها به این سخن ایمان نیاورند، تو جان خود را ازغم واندوه درپیگیریشان تباه کنی».(کهف، ۶)
خیرخواهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در گوش فرادادن به سخنان مردم، در جهت منافع آنان:
«وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَهٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ؛ از آنها کسانی هستند که پیامبر را آزار میدهند و میگویند: او آدم خوشباوری است! بگو: خوشباور بودن او به نفع شماست! (ولی بدانید) او به خدا ایمان دارد؛ و (تنها) مؤمنان را تصدیق میکند؛ و رحمت است برای کسانی از شما که ایمان آوردهاند! و آنها که رسول خدا را آزار میدهند، عذاب دردناکی دارند»!(توبه، ۶۱)
- دلجویی
خداوند در مورد رویگردانی اهل کتاب و منافقین از دعوت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که موجب
غصه خوردن ایشان میگردید، میفرمایند: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ؛ ای پیامبر!
کسانی که در کفر شتاب میکنند تو را غمگین نسازند.»(مائده، ۴۱). این آیه شریفه خاطر خطیر رسول خدا
(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از آنچه از نامبردگان در آیه مشاهده کرده است، تسلیت و دلخوشی میدهد و
نامبردگان (منافقین) کسانی بودند که به سوی کفر سرعت میگرفتند یعنی به سرعت راه میپیمودند و از افعال
و اقوالشان موجبات کفر یکی پس از دیگری مشاهده میشود پس این منافقین کافر و شتابگر در کفرشان
هستند. خدای (عزّوجلّ) در تمام موارد آن حضرت را از اندوه تهی کرده و از اینکه مردم از پذیرفتن دعوت
حقه آن جناب اعراض میکردند و از قبول چیزی که مایه رشدشان بود و به سوی سبیل رشاد و رستگاری
رهنمونشان میکرد استنکاف مینمودند دلگیر میشد، دلداریش داده و آن نکته را تعلیمش میداد که: مردم
نمیتوانند خدای تعالی را در ملکش به ستوه آورده و عاجز سازند، بلکه خدا بر کار خود مسلط و غالب است و
همو است آن کسی که این اعراضکنندگان از پذیرفتن حق را به جرم فسقشان گمراه کرده و اگر دلهایشان از
راه مستقیم متمایل به بیراهه است او چنین کرده (زیرا زمام دلها به دست او است) و با سلب توفیق و استدراج
رجس و پلیدی را هدف آنان قرار داده و درباره همینها است که فرموده: «وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَبَقُوا إِنَّهُمْ لَا
یُعْجِزُونَ؛ و کسانی که کفر ورزیدند، نپندارند که از خدا پیشی گرفته و از چنگ او گریختند و او را شکست
دادند. نه، آنها نمیتوانند خدا را به تنگ بیاورند».(انفال، ۵۹)
دلجویی خداوند از پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، با یادآوری نظارت همیشگی خداوند از قیام و راز و نیازهای
شبانه وی:
«فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ، وَتَوَکَّلْ عَلَى الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ، الَّذِی یَرَاکَ حِینَ تَقُومُ، وَتَقَلُّبَکَ فِی
السَّاجِدِینَ؛ اگر تو را نافرمانی کنند بگو: من از آنچه شما انجام میدهید بیزارم! و بر خداوند عزیز و رحیم توکّل
کن! همان کسی که تو را به هنگامی که (برای عبادت) برمیخیزی میبیند؛ و (نیز) حرکت تو را در میان سجده
کنندگان»!(شعرا، ۱۹-۱۶)
- دلسوزی
- محمّد(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، دلسوز و نگران آینده ناگوار برای مشرکان:
«وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ؛ و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم»!(هود، ۳)
- دلسوزی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از رنج و گرفتاری امت و مایه تأثر آن حضرت:
«لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ؛ به یقین، رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنجهای شما بر او سخت است؛ و اصرار بر هدایت شما دارد؛ و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».(توبه، ۱۲۸)
«وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ و بال (عطوفت) خود را برای مؤمنین فرود آر»!(حجر، ۸۱)
- مدیزیت
مدیریت انسان و رهبری جامعه انسانی، مهمترین و در عین حال پیچیدهترین فرآیند فعالیت اجتماعی انسان است؛ زیرا گردش درست سامانه اجتماع بشری به این امر تأاثیر گذار، گره خورده است. کسی میتواند مدیری کارآمد و خلّاق و شکوفا کننده استعدادها باشد که دارای سه ویژگی تعهد و تخصص و تجربه باشد و اگر مدیری فاقد هر یک از این ویژگیها باشد مدیر موفقی نخواهد بود. در تعالیم اسلامی نیز به شرائط مدیر توجه خاص مبذول داشته و هم الگوهایی را معرفی کرده تا کسانی که میخواهند مدیریت جامعه را بر عهده بگیرند ضمن برخورداری از آن شرائط از الگوهای الهی پیروی نمایند. الگوهایی که اسلام به ما معرفی میکند تربیت شده الهی هستند تا به بهترین شکل ممکن به هدایت جامعه بپردازند.
آگاهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از فنون نظامی و قدرت مدیریّت ایشان در عملیّات مسلحانه علیه دشمنان دین:
«وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ؛ و (به یاد آور) زمانی را که صبحگاهان، از میان خانواده خود، جهت انتخاب اردوگاه جنگ برای مؤمنان، بیرون رفتی! و خداوند، شنوا و داناست».(آل عمران، ۱۲۱). (گفتگوهای مختلفی را که درباره طرح جنگ گفته میشد، میشنید؛ واندیشههایی را که بعضی در سر میپروراندند، میدانست)».