شیوههای ترویج قرآن کریم در سیره نبوی
نویسنده: محسن رجبی
مقدّمه
نگاهی به روشها و شیوههای متداول آموزش قرآن و راهکارهای اجرایی و پیشنهادی در جهت ترویج آن نشان میدهد که اصول و مبانیِ آموزش و ترویج قرآن از دیدگاه قرآن مجید و آموزههای سیره و سنّت نبوی به عنوان اسوه حسنه، مبنای برنامهریزی و راه اندازی این امر مهم توسط مسئولان فرهنگی نبوده و نیست. از این رو، بسیاری از آیات و روایات که ناظر و مبیّن این مسأله و جوانب مختلف آن هستند، تحلیل ناشده رها شدهاند؛ یا گاه برداشتهای ناقص و نادرست از آنها مبنای عمل قرار گرفته است؛ در نتیجه در بسیاری از مواقع با اخلاص و کوششهای فراوان در صدد ترویج و گسترش قرآن برآمدهایم، امّا غافل از اینکه روشها و شیوههایی که در پی گرفتهایم به علّت غیر مستند بودن به کتاب و سنّت و عقل و اجماع خود به یکی از موانع مهم توسعه و ترویج قرآن تبدیل گشته و بر مهجوریّت قرآن نزد ما انسانها، بیش از پیش افزوده است.
این در حالی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در نظام آموزش و ترویج قرآن، روشها و شیوههایی را به کار میبرند که در همه زوایای خود، کاملاً عمومی و فراگیر هستند، به طوری که در همه زمانها و مکانها و برای همه انسانها با هر زبان، خط و نژاد و برای گروههای سِنّی مختلف و برای با سواد و بی سواد، یکسان است و به کتاب درسی و جزوه آموزشی بیرون از قرآن مشروط نیست و دارای مقبولیّت علمی، و مرحله بندی و مقاطع مشخص آموزشی با رهاوردهای تعریف شده میباشد.۱
- ترغیب به قرآن به جای تحمیل آن
با توجّه به اصولی همچون «لَسْتَ عَلَیْهِم بِمُصَیْطِر»۲و «… وَ مَا اَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّار»۳ و «… وَ مَا اَنَا مِنَ الْمُتَکَلِّفینَ»۴ و بررسی سراسر سیره رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درمییابیم که آن حضرت هرگز قرآن را بر کسی تحمیل و اجبار نمیکرد، بلکه همواره با ابلاغ مبین قرآن، زمینه آشنایی مردم با آن را فراهم میآورد، تا کسانی که خواهان یادگیری قرآن هستند، بتوانند آن را فرا بگیرند؛ چرا که اصولاً هر نظام آموزشی تربیتی که شالودهاش بر اجبار و تحمیل بنا شده باشد، دیر یا زود به شکست میانجامد.
از این رو، در نظام آموزشی قرآن در سیره نبوی که بر پایه «اقراء» استوار است، در وهله اول، این مُسْتَقْری (متعلّم) است که برای یادگیری قرآن، از مُقری (معلّم) طلب اِقراء میکند.
- بهرهگیری از روش شنیداری گفتاری (اِقراء)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جهت آموزش و ترویج قرآن، آیات نازل شده را اقراء میفرمود. اقراء آیات، سه مرحله اساسی اِسماع، اِستماع و اِتّباع را دربر دارد.۵ معلّم، آیات را بر متعلّم، با تأنّی و کلمه به کلمه به صورتی روشن و با صدایی گویا و رسا قرائت میکند (اِسماع)؛ و متعلّم پس از اِنصات یعنی سکوت همراه با توجّه و گوش فرا دادن (استماع) به هر فراز قرآنی، آن را تکرار میکند (اتّباع)؛ و این جریان آیات از زبان معلّم به سوی گوش متعلّم و جریان دوباره همان آیات بر زبان متعلّم و بازگشت آنها به سوی گوش معلّم تا آنجا ادامه مییابد که آیات مورد نظر از قلب و زبان معلّم به قلب و زبان متعلّم منتقل میشوند؛ و متعلّم نیز عیناً مانند معلّم، حامل و معلّم همان آیات کریمه میشود.
توجّه به نکات زیر در مورد کارایی قوه سامعه، میتواند اهمیت روش شنیداری گفتاری را بیشتر نمایان سازد:
اولاً حس شنوایی به طور مستقیم و بدون هیچ فاصلهای پس از تولّد به کار میافتد؛ زیرا نوزاد به محض تولد و حتی قبل از آن در دوران جنینی میتواند صداها را بشنود.
ثانیاً حس شنوایی (گوش) همیشه و همه جا، چه در روشنایی و چه در تاریکی وظیفه خود را بدون وقفه انجام میدهد.
ثالثاً اگر شنوایی از دست برود، فراگیری زبان به عنوان مهم ترین ابزار برقراری ارتباط و تبادل افکار و تجربیات امری دشوار و تقریبا ناممکن خواهد بود؛ امّا در صورت از دست دادن قوه بینایی، فراگیری زبان و تحصیل علوم، امکان پذیر است۶؛ چنان که در میان صحابه، افراد نابینایی بودند که به برکت اجرای این روش موفق به فرا گرفتن قرآن شدند و حتی در زمره معلّمان و مقریان بزرگ قرآن درآمدند. عبداللّه بن امّ مکتوم یکی از آن افراد بود که همراه مُصعب بن عمیر، نقش بزرگی در آموزش و ترویج قرآن در یثرب (مدینه)، قبل از ورود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آن شهر داشت.۷
مطابق بیان آیات و روایات، جایگاه شایسته و بایسته قرآن، «قلبِ» انسان است: «وَ اِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعَالَمینَ * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ االاْمینُ * عَلی قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ»۸
حضرت رضا (علیه السلام) قلب را مالک و فرمانده بدن، و گوش را دروازه قلب و حافظ و نگهبان آن میخواند.۹
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز میفرماید:
«اِقرَؤُوا القرآنَ و اسْتَظْهِرُوهُ فإنّ اللّهَ تَعالى لا یُعَذِّبُ قلباً وَعَى القرآنَ»۱۰؛ بر اقراء و قرائت قرآن مداومت داشته باشید و آن را استظهار کنید (از روی قلب خویش بخوانید)؛ زیرا خداوند قلبی که قرآن را با آگاهی به درون خود راه داده و آن را حفظ و فهم کرده و به آن عنایت داشته باشد، عذاب نمیکند.
«إنَّ الَّذِی لَیْسَ فی جَوْفِهِ شَیْءٌ مِنَ القُرْآنِ کَالبَیْتِ الخَرِبِ»۱۱؛ فردی که همه شرایط آشنایی و فراگیری درست آیاتی از قرآن برای او فراهم بوده، ولی چیزی از آن را فرا نگرفته و آن را در درون (قلب) خود جای نداده باشد، ارزش او همانند ارزش خانهای است که ویران یا غارت شده است.
«طوبى لِمَنْ یُبْعَثُ یَوْمَ الْقیامَهِ و جَوفُهُ مَحْشُوٌّ بِالْقُرآنِ»۱۲؛ خوشا به حال کسی که در روز قیامت، با قلبی آکنده از قرآن محشور میشود.
همچنین رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) دوست میدارد سوره مُلْک در قلب هر مؤمنی جای بگیرد: «وَدِدْتُ انّ “تَبَارَکَ الَّذی بِیَدِهِ الْمُلْکُ” فی قلبِ کُلِّ مؤُمنٍ»۱۳
همه این روایات حکایت از جایگاه مهم و والای قلب در ارتباط با قرآن کریم دارند. از سوی دیگر، قرآن پدیدهای از سنخ «کلام و زبان» است که خود را نازل شده به «لسان عربی مبین»۱۴ اعلام میکند. بنابراین، بر پایه تعالیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن شناسی و روش آموزش آن، هدف از آموزش قرآن، در حقیقت آموزش یک زبان است که با توجّه به اینکه زبان، اولاً و اصالتاً دارای ماهیتی شفاهی است۱۵، روشها و شیوههای آموزش آن باید به گونهای طراحی شوند که با شفاهی بودن این پدیده تناسب داشته باشند. اگر هدف از آموزش، تسلط بر زبان باشد به گونهای که دیگر آن زبان، زبان بیگانه محسوب نشود، روش مطلوب فراگیری، روش سمعی میباشد. از اصول مهم این روش، مقدّم بودن تدریس صورتِ شفاهی زبان قبل از صورت نوشتاری (روخوانی) است۱۶؛ یعنی نوشتن و روخوانی را باید آن قدر به تأخیر انداخت که زبان آموز در زبان گفتاری تبحّر قابل ملاحظهای کسب کرده باشد. آن گاه تصویر نوشتاری و قابل رؤیت از زبان گفتاری را به زبان آموز عرضه کرد۱۷، تا بدین ترتیب مسیر زبان آموزی او تسهیل گردد.
در تعالیم معصومین (علیهم السلام) نیز فضیلت قرائت قرآن از روی مصحف، بعد از توانایی قرآن آموز بر قرائت قرآن از روی قلب مطرح میشود نه قبل از آن:
«فضل قراءه القرآن نظرا علی من یقرأه ظاهرا کفضل الفریضه علی النافله»۱۸
امام صادق (علیه السلام) نیز در جواب کسی که میگوید میتوانم از بَر قرآن بخوانم، آیا از مصحف استفاده کنم یا خیر؟ میفرماید: قرآن را بخوان و به مصحف هم نگاه کن، آیا نمیدانی نگاه به مصحف و از روی آن خواندن، عبادت است.۱۹
- آسان سازی آموزش
الف. قرائت ساده و آسان: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و معلّمان قرآن، آیات را به گونهای آسان، روان و بی پیرایه، اقراء و قرائت میکردند که قرآن آموزان درمییافتند همانگونه که به راحتی میتوانند به زبان مادری خویش حرف بزنند، میتوانند قرآن را به آسانی استماع و تکرار کنند.
ساده و آسان خوانی قرآن، تیسیری بود از سوی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که راه ترویج قرائت قرآن را بر روی همگان گشود و مانع از آن شد که قرائت قرآن در مسیر و فضایی معرفی و آموزش داده شود که به عنوان فنّ و هنری خاص تلقی شود که فقط عدهای خاص از انسانها که خصوصیات ویژهای از لحاظ حنجره، صدا، لهجه و زبان دارند قادر بر آن باشند و صنفی خاص به نام قاریان قرآن به وجود آید و دیگران از قرائت قرآن محروم باشند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به گونهای عمل کرد که آموختن قرآن و قرائت آن، هویت هر فرد مسلمان را تعریف میکرد. بر همین اساس، بر ساده و آسان خوانی و در عین حال، روان و واضح خواندن قرآن در مقام آموزش آن و مواضعی که قرائت قرآن حالت ابلاغ و ترویج همگانی داشت، مانند نماز جماعت تأکید می فرمود تا همگان به آسانی بتوانند فرا گرفتههای خویش را تثبیت کنند. البته در مقام قرائت شخصی، که تالی فاسد نداشت، قرائت آن به صورت ترجیع و مانند آن، اشکال و محذوری نداشت.
از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از قرائت اذان به صورت تطریب و ترجیع و مانند آن نهی میکرد؛ چرا که اذان، حالت اعلان، ابلاغ، آموزش و ترویج همگانی داشت:
عن ابن عباس، قال: کان لرسول اللّه (صلی الله علیه و آله) مؤذّن یطرب، فقال رسول اللّه (صلی الله علیه و آله): إنّ الأذان سهل سمح. فإذا کان أذانک سمحا سهلاً [فأذّن] و إلاّ فلا تؤذّن.۲۰
همچنین سعید بن مسیب شنید که عمر بن عبدالعزیز در نماز جماعت، قرآن را با ترجیع و تطریب می خواند، به وی پیغام داد:
«خدا تو را به راه صلاح و درست آورد، ائمه جماعات [به پیروی از سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)] اینگونه قرآن [نمیخوانده و] نمیخوانند».۲۱
ابن قتیبه (م ۲۷۶ق) با اشاره به نحوه قرائت حمزه بن زیات کوفی از قراء هفت گانه میگوید:
«او در مد، همزه و اشباع، راه افراط پیموده و در اضجاع و ادغام از حد درگذشته، متعلّمان (قرآن آموزان) را بر مرکبی سخت حمل نموده و آنچه را که خداوند آسان گرفته، او بر امت مسلمان دشوار ساخته است. و مردم چون دیدند که در هنگام قرائت فکهای خود را به این طرف و آن طرف میبرد، و رگهای صورتش برجسته میشود، پنداشتند که این فضیلت مهارت و استادی اوست؛ امّا نه قرائت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اینگونه بود و نه قرائت نیکان سلف و نه قرائت تابعین و نه قرائت قاریان دانشمند، بلکه قرائت آنان بسیار رسا و آسان بود.۲۲
ب. تحسین هرگونه قرائت: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با آن شناخت جامع و کاملی که از ماهیّت و اهداف نزول قرآن و گوناگونی مخاطبان آن به خصوص از دو جنبه زبان و روان داشت، در هنگام تعلیم قرآن، هر طور که آیات قرآن بر زبان افراد جاری میشد، آن را تحسین و تجویز میفرمود؛ و اشتباهات قرآن آموزان را به صورت مستقیم و رو در رو، به ویژه در حضور دیگران، تصحیح نمیکرد؛ اصولاً هیچگونه قرآن خواندنی را «غلط» محسوب نمیکرد، بلکه هرکس، هرطور که میخواند، چون به هر حال قرآن میخواند، تحسین و تشویق میشد. به دیگر بیان، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مسیر آموزش و فرایند یادگیری یکایک قرآن آموزان را متناسب و مطابق با وضعیّت و توانایی هر یک از آنان آسان مینمود، تا هیچ قرآن آموزی احساس نکند که نسبت به میزان توانایی و مشکلاتش در روند یادگیری، بی توجّهی میشود و در نهایت نتیجه بگیرد که بهتر است قرآن نخواند و آن را رها کند؛ چنان که وقتی بلال حبشی به علّت عدم توانایی بر تلفظ حرف «شین»، مورد انتقاد برخی از ظاهرگرایان قرار گرفته بود، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«انّ سین بلالٍ عنداللّه الشین»۲۳؛ نزد خداوند، سین بلال همان شین است و هیچ فرقی نمیکند.
از این رو، به معلّمان (مُقریان) قرآن نیز همواره سفارش مینمود که در آموزش قرآن به مسأله مهم آسان سازی و آسان گیری توجّهی جدّی داشته باشند و بر مبنای آن عمل نمایند:
«عَلِّموا و یسِّروا و لا تعسِّروا و بشِّروا و لا تنفِّروا»۲۴
آسان گیری سبب می شود که مردم، قرآن را به مثابه پیامی فرخنده و خجسته دریافت کنند و همین بشارت، آنان را به سمت فراگیری بیشتر قرآن و قرائت آن تشویق میکند، در حالی که سختگیری و ایجاد دشواری، موجب نفرت و دوری مردم از عرصه آموزش و ترویج قرآن میگردد.
تحسین هرگونه قرائتی را میتوان از جمله کلیدیترین عناصری دانست که در کنار اسوه بودن قرائت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اقراء و قرائت پیوسته ایشان در منظر صحابه (قرآن آموزان)، به صورت جدّی و مؤثّر مسأله تصحیح را در امر قرائت قرآن راهبری میکرد؛ یعنی اگر قرآن آموزی، آیات قرآن را کامل و درست فرا نگرفته بود و یا آن را اشتباه قرائت میکرد، هنگامی که اقراء و قرائت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و سایر قرآن آموزان را که همواره در حال افزایش بودند، در دیگر صحنهها مانند نماز، عرضه قرائت و مانند آن میدید و میشنید، به اشتباه خود پی میبرد و خودش آن را اصلاح میکرد.
گویی مسأله درست مانند فرایند زبان آموزی کودک است. کودک پس از تولد واژهها و جملههای مختلف را میشنود و سعی میکند آنها را ادا و تلفظ کند، ولی تا مدتی به اشتباه میافتد و آنها را غلط، درهم و آمیخته و یا با حذف قسمتی از آن ادا میکند. والدین آگاه بی آنکه کوچکترین نگرانی و دغدغهای داشته باشند، هرگونه تکلّم کودکانه او را عین پیشرفت به سوی زبان آموزی میدانند.
زبان شناسان و روان شناسان بر این باورند که غالباً درک شنیداری کودک درست عمل میکند، ولی بر نحوه تلفظ درست آن هنوز قدرت کافی را ندارد. بنابراین، اشکال گرفتن از نحوه تلفظ او باعث رنجش و ناراحتی و حتی لکنت زبان و گوشه گیری او میشود؛ از سوی دیگر، اگر والدین و بزرگترها، تلفظ به ظاهر اشتباه او را تقلید کنند و با همان تلفظ اشتباهش با او تکلّم کنند، کودک در مقابل این تقلید نیز حالت آزردگی نشان میدهد.۲۵
با ادامه نزول و افزایش تعداد آیات و سورهها و وجود شرایطی آسان، طبیعی و آرام برای یادگیری، قرائت قرآن هر چه بیشتر گسترش و عمومیت مییافت. در این میان، برخی از قرآن آموزان، ناخودآگاه، قرآن را به وجوه و ترتیبهای مختلف میخواندند که با اعتراض و ممانعت برخی دیگر روبه رو میشوند؛ و آنگاه که بازخواست میشدند که چه کسی این قرائت را به شما آموخته است، بی درنگ، هر یک، قرائت خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) منسوب میکرد؛ یعنی اینکه من در حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن را اینگونه خواندم و فرا گرفتم، و ایشان هیچ اشکال و ایرادی نگرفت، در حالی که آن معلّم و مقری قرآن و دیگر مسلمانان به خوبی میدانستند که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن را آنگونه که او میخواند، به وی آموزش نداده است؛ در نتیجه، به سبب اهتمامی که در حفظ و صیانت کلام اللّه از هرگونه خطر تحریف و تغییری در آن داشتند، بر سر قرائت درست آیات و ترتیب آنها، با یکدیگر به مشاجره و نزاع میپرداختند و آنگاه که حکمیت نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) میبردند، آن حضرت از آنان میخواست که دوباره آن قسمت از آیات را که در نحوه قرائت آن با یکدیگر اختلاف دارند، قرائت کنند. با پایان یافتن قرائت هر یک از طرفین اختلاف، آن حضرت قرائت همه آنان را بر پایه اصلِ «إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَى سَبْعَهِ أَحْرُفٍ»۲۶، جایز و روا و در راستای تحقق اهداف نزول قرآن میدانست و آنها را تحسین و تأیید مینمود و از همه میخواست که از هرگونه جدال و کشمکش بر سر قرائت قرآن بپرهیزند، و قرائت یکدیگر را تخطئه نکنند و آن را نادرست نشمرند۲۷؛ زیرا «انّ ملکا موکّلُ بالقرآن، فمن قرأه من أعجمیٍّ اَوْ عربیٍّ فلم یقوّمه قوّمه الملک ثمّ رفعه قواما.۲۸؛ همانا ملکی بر قرآن موکّل است، که اگر هرکسی از عرب یا غیر عرب آن را [به هر دلیلی]درست و مرتّب آنچنان که هست، نخواند، آن ملک قرائت آن شخص را تصحیح و مرتّب کرده، سپس نزد خداوند بالا می برد» و تأکید میکنند که «اگر قاری در هنگام قرائت قرآن دچار خطا و اشتباه شد، یا قاری فردی اعجمی باشد [و به خاطر اختلاف لهجه و زبان نتواند اجزای کلام را درست ادا کند]، فرشته الهی آن را همان طور که از جانب خداوند نازل شده است [تصحیح کرده و] مینویسد.۲۹
بنابراین، تصحیح قرائت قرآن بر عهده خداوند است و مأموران آن هم ملائکهاند نه غیر ایشان! پس، معلّمان و قرآن آموزان به جای اشکال گیری از قرائت یکدیگر و تصحیح آن، توان خود را در راه استمرار و تداوم قرائت به هرگونهای که برای آنان میسّر است به کار گیرند.۳۰
ابیّ بن کعب میگوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سورهای را بر من اقراء فرمود، سپس هنگامی که در مسجد نشسته بودم، شنیدم فردی همان سوره را به نحوی قرائت میکند که با قرائت من اختلاف دارد! به او گفتم: چه کسی این سوره را به تو تعلیم داده است؟ گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! گفتم: نمیگذارم از من جدا شوی تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شود. او را نزد آن حضرت آوردم. گفتم: ای رسول خدا این فرد، همان سورهای را که پیش از این به من تعلیم فرمودید، طوری قرائت میکند که با نحوه خواندن من از همان سوره تفاوت دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: اُبَیّ بخوان، من سوره را خواندم. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: احسنت! سپس به فرد دیگر گفت: حال، شما بخوان. او سوره را به همانگونه که مخالف قرائت من [ابی] بود، خواند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او نیز فرمود: احسنت! سپس فرمود: اُبیّ! همانا خداوند قرآن را بر اساس هفت حرف نازل کرده است [پس قرآن هر طور که خوانده شود،] شفابخش و پسندیده است.۳۱
از این رو، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) هرگاه مشاهده مینمود و یا خبری میرسید که هنوز برخی از افراد، به این تعالیم و اصول توجهی نمیکنند و بر سر قرائتِ درست قرآن به مجادله و اختلاف دامن میزنند و با سختگیری، مانع قرائت دیگران میشوند، ناراحت و نگران میشد و ناخرسندی خود را ابراز داشته، آن را موجب عدم ترویج قرآن میدانست.
بدین ترتیب، این تدبیر حکیمانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سبب شد که قرآن، نه تنها هیچگاه در قید و بند لهجهها و زبانها و اختلاف فرهنگها و نژادها، سلیقهها و ذوقها، و حتی اجتهادهای اشخاص نماند، بلکه هر یک از این عارضهها که بر سر راه قرائت قرآن قرار داشت به خوبی درک و فهم شد و مورد احترام قرار گرفت و از آنها به بهترین وجه برای ترویج قرائت قرآن میان آحاد مردم در کمترین مدت، به بیشترین و دورترین نقاط، استفاده شد. همچنین تأیید و تحسین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت به قرائتهای مختلف، یکسان و به اندازه مساوی و در سطح عالی بود، به طوری که از به وجود آمدن زمینههای تبعیض، تحقیر، تفاخر، انحصار و درجه بندی میان مسلمانان پیشگیری کرد و هرکس، هرگونه که قرآن را میخواند و هر لهجه و زبانی که داشت، قرائت او همسنگ و هم ارزش با سایر قرائتها بود و هیچ قرائتی بر قرائت دیگری برتری داده نمیشد، و همه قرائتها، برترین و بهترین قرائت محسوب میشد.۳۲
بدین سان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هرگونه سختگیری و مانعی را از سر راه ترویج و همگانی شدن قرائت قرآن برداشت و مسیر آن را تا آخرین حدّ ممکن تسهیل نمود و فضایی امن و شرایطی آرام و روان و قابل انعطاف در برابر ویژگیهای مختلف انسانها و مطابق با فطرت و سلایق و ذوقهای گوناگون آنان در جهت ترویج قرآن به وجود آورد؛ زیرا اولاً فرایند یادگیری زبان، روان شناختی است و یادگیری نسبت مستقیمی با آرامش روحی و روانی و شرایط اجتماعی زبان آموز دارد.۳۳. از این رو، زدوده شدن مسائل اضطراب آور و دلهره انگیز و ایجاد شرایط آرام بخش و طبیعی، تمرکز فکری را که اساس یادگیری است، فراهم میآورد.
ثانیاً از جمله حقوق اولیه و مسلّم هر متعلّم و متربّی این است که او را راحت بگذارند و به او اجازه دهند که شخصاً خود را امتحان و آزمایش کند؛ زیرا هر قدر او از آزمون و خطا و فعّالیت بیشتری برخوردار باشد، بیشتر به یادگیری خود مطمئن میشود، و به معلّم و آنچه یاد گرفته است احترام می گذارد، و سعی در کاربرد و گسترش آن دارد.۳۴
از سوی دیگر، اکثر صحابه و قرآن آموزان در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عرب زبان بودند و لهجههای مختلفی داشتند که با توجّه به خاص و بی نظیر بودن زبان قرآن (عربی مبین) و تفاوت آن با زبان عربی رایج در آن زمان، در واقع، صحابه (قرآن آموزان) در حال یادگیری زبان دومی بودند. بنابراین، ریشه و منشأ بسیاری از خطاهای آنها در هنگام قرائت قرآن را میتوان ناشی از پدیده تداخل زبان عربی با زبان قرآن و فراگرفتن اسلوب و قواعد زبان قرآن دانست.
توضیح اینکه زبان شناسان، یادگیری زبان دوم را فرایندی آگاهانه و روان شناختی میدانند که از برخی جهات با یادگیری زبان اول (زبان مادری) مشابه است و به طور کلی از آنجا که یادگیرنده زبان دوم مهارتها و نیز شمّ خاص زبان اول را از پیش داراست، بی شک عوامل و تواناییهای یاد شده به صورت «تداخل» یا «انتقال منفی» و بروز «خطا» و یا به صورت «انتقال مثبت» یا تسهیل در فرایند یادگیری زبان دوم ظاهر میشود. بر اساس نظریههای نوین زبان شناسی و آموزش زبان، فراگیری زبان، الزاماً همراه با خطاست، و همین اشتباهات و خطاها نشانه زبان آموزی و پیشرفت در آن است، و امری کاملاً عادی و طبیعی به شمار میرود و نباید نگران کننده و یا بازدارنده انگاشته شود؛ هر چند لازم است از راه قرار دادن یادگیرنده در معرض نمونههای زبانی درست و به اندازه کافی و نیز تمرینهای مناسب، روند یادگیری او تسهیل شود.
خطاهای تداخلی عبارت است از خطاهایی که بر اثر به کارگیری عناصر زبان اول در زبان دوم، ظاهر میگردد. علاوه بر تداخل، تقریباً نیمی از خطاها، نتیجه پیشرفت در یادگیری است که به آن خطاهای پیشرفتی یا درون زبانی گفته میشود. این دسته از خطاها مشابه خطاهایی است که در گفتار کودکان به هنگام فراگیری زبان اول نیز مشاهده میشود؛ یعنی یادگیرنده زبان دوم نیز همان فرایندهایی را به کار میگیرد که در زبان آموزی کودک صورت میپذیرد. از جمله «تعمیم»، «قاعده سازی» و «تعمیم نادرست» در کنش زبانی او مشاهده میشود. موارد تعمیم نادرست نشاندهنده بخشی از خطاهایی است که یادگیرنده زبان دوم در روند یادگیری زبان با آن درگیر است. این گونه خطاها به عنوان بخشی از فرایندهای ساخت سازی یا قاعده سازی زایا نیز انگاشته میشود؛ یعنی از راه انتقال قاعدهها از زبان مادری، یادگیرنده کوشش میکند به دادههای زبان دوم معنی ببخشد۳۵؛ چرا که درک دقیق معنی، به ویژه ریزهکاریهای مربوط به آن را فقط از لابه لای (لایههای) زبان میتوان تشخیص داد۳۶، و از این راه فراگیری زبان دوم را تسهیل میکند. به عبارت دیگر، یادگیرنده زبان دوم از راه قرار گرفتن در معرض زبان به صورتی مناسب و تا حدودی مشابه فراگیری زبان اول، در ذهن خود درباره زبان دوم قاعدههایی بنا میکند که هر چند ممکن است در ابتدا از قاعدههای واقعی زبان انحراف داشته باشد، ولی به تدریج در روند یادگیری و نیز به کمک آموزش بر پایه قاعدهسازی زایا و فراگیری مهارتهای زبانی، کوشش میکند آنها را با قاعدههای زبان دوم سازگار سازد، و از این راه توانش زبان دوم را کسب نماید.۳۷ بنابراین آنچه مهم است نقش فعّال زبان آموز در زبان آموزی و استفاده از زبان است؛ و این همه به دلیل این است که صرفِ تقلید موجب زبان آموزی نمیگردد.
- اقراء و قرائت پیوسته آیات
همگام با ابلاغ و نزول تدریجی قرآن، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از هر فرصتی برای اقراء و قرائت آیات نازل شده در جهت ابلاغ (اسماع)، آموزش، ترویج و تثبیت آنها استفاده میکرد. در اصل، نبوت و رسالت آن حضرت اولاً مشروط به استمرار و مداومت بر قرائت قرآن توسط شخص خودشان بوده است؛ به طوری که حتی ایشان نیز با همه آگاهی و اشراف کاملی که بر جمیع ما انزل اللّه داشت، بی نیاز از قرائت قرآن و اسماع آن به خودشان نبوده است: «یَآءَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ الَّیْلَ اِلاَّ قَلیلاً * نِّصْفَهُ اَوِ انقُصْ مِنْهُ قَلیلاً * اَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْ انَ تَرْتیلاً»۳۸؛ «اِنَّمَآ اُمِرْتُ اَنْ اَعْبُدَ رَبَّ هذِهِ الْبَلْدَهِ الَّذی حَرَّمَهَا وَ لَهُ کُلُّ شَیْ ءٍ وَاُمِرْتُ اَنْ اَکُونَ مِنَ الْمُسْلِمینَ * وَ اَنْ اَتْلُوَاالْقُرْ انَ».۳۹
گزارشهای سیره و روایات به خوبی نشان میدهند که آن حضرت در همه صحنهها و لحظات زندگی، در شب و روز، در سفر و حضر، سواره یا پیاده، در میدان جنگ و صحنه دفاع و به طور کلی در هر حال، از قرائت قرآن غافل نبود.۴۰
قرائت پیوسته آیات قرآن توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سبب میشد که بسیاری از افراد در همان لحظات خود به خود به انصات و استماع آیات قرآن بپردازند و آنها را فرا گیرند، یا همراه آن حضرت تکرار کنند؛ چنان که ابن مسعود میگوید: «هنگامی که با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در منی به سر میبردیم، سوره «والمرسلات» نازل شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بلافاصله به قرائت آن پرداخت و من در حالی که زبان مبارکشان به قرائت آن سوره تر و تازه بود، آن سوره را از دهان مبارکشان تلقّی کردم و یاد گرفتم».۴۱
ثانیاً آغاز و انجام نبوت و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) منوط به اقراء آیات نازل شده بر مردم بوده است: «وَ قُرْ انًا فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَاَهُ عَلَی النَّاسِ عَلی مُکْثٍ وَ نَزَّلْنَاهُ تَنْزیلاً.»۴۲
از این رو، در اوایل دوره رسالت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جهت ابلاغ و اسماع آیات قرآن، بر فراز مکانی بلند بر دامنه کوه صفا که مشرف بر محل اجتماع مردم مکه و نقطه پر تردد و محل عبور و مرور کاروانها و مسافران و اهالی مکه بود، میایستاد۴۳ و با ندای جاویدان «اللّه اکبر» توجّه همگان را جلب کرده، با صدایی رسا و شیوا، شمرده شمرده به قرائت آیات و سورههای نازل شده میپرداخت و این مکان، میعاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جهت اقراء و قرائت قرآن بود.
با افزایش سختگیری و ممانعت مشرکان، مسلمانان در نزدیکترین نقطه به این مکان، یعنی در منزل ارقم بن ابی ارقم (م ۵۵ق) گرد هم میآمدند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جمع آنان به آموزش قرآن میپرداخت؛ به طوری که بسیاری از جوانان، مردان و زنان، همچون عمار یاسر، صهیب رومی و مصعب بن عمیر در آنجا به جمع مسلمانان و قرآن آموزان پیوستند و از همینجا، هستههای اولیه تعلیم و تعلم قرآن در مکه به صورت مخفیانه شکل گرفت.۴۴
همچنین پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در نزدیکی کعبه به نماز میایستد و در قالب نماز، آیات و سورههای نازل شده را به گوش مردم و تازه واردان به مکه میرساند، به طوری که افراد زیادی تحت تأثیر استماع آیات قرآن در نماز آن حضرت قرار میگرفتند و ایمان میآوردند و بعد از خروج از مکه پیام آور قرآن و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میان قوم و قبیله و منطقه خود میشدند؛ چنانکه طفیل بن عمرو دَوْسی (م ۱۱ق) از اشراف قبیله دَوس وارد مکه شد، مشرکان قریش از او و سایر تازه واردان خواستند که به سخنان محمّد گوش ندهند. او میگوید: سپیده دم وارد مسجدالحرام شدم، در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کنار کعبه به نماز ایستاده بود، نزدیک او شدم و از ترس اینکه مبادا چیزی از کلام او را بشنوم در گوشهایم پنبه گذاشته بودم، ولی با این حال، خدا خواست که قسمتی از کلام او را بشنوم، آن را کلامی نغز و دلپسند یافتم. با خود گفتم: من فردی ادیب و سخن شناس هستم، چه مانعی دارد که من کلام این مرد را کامل بشنوم! اگر درست و زیبا بود قبول میکنم و اگر زشت و ناروا بود نمیپذیرم. لحظاتی صبر کردم تا محمّد به سوی منزلش روان شد. خود را به او رساندم و خواستم که امرش را بر من نیز عرضه بدارد. امرش را با سلام بر من آغاز کرد، آنگاه سورههای «قُلْ هُوَ اللّه ُ اَحَد»، «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقْ» و «قُلْ اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ»را بر من تلاوت کرد. و اللّه ! هرگز، تا آن زمان سخن و کلامی را زیباتر و امری را استوارتر از قرآن نشنیده و نیافته بودم. پس، اسلام آوردم و شهادت و گواهی به حقانیت آن دادم. پس از آن همواره اسلام را در میان قبیلهام تبلیغ کردم و به تدریج افراد بسیاری از قبیلهام مسلمان شدند.۴۵
به طور کلی، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آن قدر بر اقراء و قرائت پیوسته آیات و سورههای قرآن اهتمام میورزید که گویی آن حضرت همواره در حال اقراء و آموزش قرآن بر فرد یا جمعی از مسلمانان بود؛ چنان که حضرت علی (علیه السلام) میفرماید: «کان رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقرئنا القرآن علی کلّ حالٍ.»۴۶
هر یک از قرآن آموزان نیز هر چند آیه یا سورهای که فرا میگرفت، معلّم همان آیات و سورهها میشد و آن را به دیگری ابلاغ و اقراء میکرد، به طوری که هر مسلمانی هم زمان هم معلّم قرآن بود و هم متعلّم آن و این بزرگترین معیار فضیلت هر مسلمانی نزد خدا و رسول او محسوب میشد: خیرکم من تعلّم القرآن و علّمه.۴۷ یا فرمودهاند: «خیرکم من قرأ القرآن و اقرأه.»۴۸
زیاد بن لبید میگوید: «ما قرآن را فرا میگیریم و میخوانیم و آن را به زنان و فرزندان خویش اقراء میکنیم و به همین ترتیب، فرزندان ما آن را به فرزندان خود اقراء میکنند.»۴۹
یکی از اولین نهادهای آموزشی، اجتماعی و عبادی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در بدو ورود به مدینه در جهت تقویت بنیانهای نظام نوپای اسلامی طرح ریزی کرد و به مرحله اجرا درآورد، ساخت و بنای مسجد بود۵۰؛ مسجد که مرکز اجتماع، شورا، تعاون، برنامه ریزی و راه اندازی امور مسلمانان بر مبنای تعالیم قرآن است۵۱، به کانون مهم و اصلی تعلیم و تعلّم قرآن و ترویج و تثبیت آن در مدینه نیز تبدیل شد. با اقامه نمازهای جماعت، جمعه و عیدین، اکثر مسلمانان، دست کم در طول هر شبانه روز، پنج نوبت در مسجد گرد میآمدند و آیات و سوره های فراوانی را استماع و قرائت میکردند؛ و بعد از اقامه نماز یا در فرصتهای دیگر، به گروههای کوچکتر تقسیم میشدند و به صورت حلقهای مینشستند و به آموزش و یادگیری، و مقارئه و مدارسه قرآن مشغول میشدند؛ چنانکه انس بن مالک میگوید: «انّما کانوا إذا صلّوا الغداه قعدوا حلقا حلقا یقرؤون القرآن.»۵۲
عقبه بن عامر نیز میگوید: «نحن فی المسجد نتدارس القرآن.»۵۳
عباده بن صامت میگوید: «کنّا فی المسجد نتقرّأ، یقرأ بعضنا علی بعض.»۵۴
جابر بن عبداللّه انصاری نیز میگوید: «خرج علینا رسول اللّه صلی الله علیه و آله و نحن نقرؤ القرآن و فینا الاعجمی و الأعرابی، فاستمع، فقال (صلی الله علیه و آله): اقرؤا فکلٌّ حسن.»۵۵؛ مشغول قرائت قرآن بودیم در حالی که در جمع ما عرب و غیر عرب در کنار هم قرار داشتند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر ما وارد شد و به قرائت ما گوش داد؛ سپس فرمود: به قرائت خود ادامه دهید که قرائت همه شما، نیک و قابل ستایش است.
بارها اتفاق میافتاد که به علت حضور بسیار قرآن آموزان در مسجد و اقراء و قرائت فراوان آیات قرآن، صدای قرائت قرآن اوج میگرفت. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) با دیدن این وضعیت خواستار پایین آوردن صداها میشد تا موجب همهمه و آزار به یکدیگر نشوند؛ «ألا انّ کلّکم مناجٍ ربّه، فلا یؤذین بعضکم بعضا و لا یرفع بعضکم علی بعضٍ فی القراءه.»۵۶
ابو سعید خدری میگوید:
«کان اصحاب رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) إذا اجتمعوا تذاکروا العلم و قرأوا سوره»۵۷؛ یا «کان أصحاب رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) إذا قعدوا یتحدّثون و کان حدیثهم الفقه الا أن یأمروا رجلاً فیقرأ علیهم سوره أو یقرأ رجل سوره من القرآن»۵۸؛ یعنی صحابه (قرآن آموزان) در هر فرصتی که در کنار هم قرار میگرفتند، به قرائت و مقارئه سورههای قرآن میپرداختند و قرائت آیات قرآن محور عمده فعالیتهای آنان بود. به نظر میرسد مراد از «مذاکره علم»، همان یادآوری آیات و سورههای قبلی است یا یادآوری مسائل و مباحثی است که در ارتباط با شناخت قرآن و سورهها به کار میرفته است؛ مانند شناخت وقوف، تعداد آیات، چگونگی املای کلمات قرآن. امّا منظور از «فقه»، یا معنای لغوی آن است؛ یعنی صحابه سورهای از قرآن را قرائت میکردند و فهمها و برداشتهای خود را به بحث میگذاشتند.۵۹ یا اینکه منظور از فقه همان احکام عملی است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آنها را به همراه اقراء و قرائت قرآن به قرآن آموزان آموزش میداد، چنان که آن حضرت بعد از ورود به مدینه، با اقراء و قرائت آیات ۱۴ و ۱۵ سوره اعلی یعنی «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّی * وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلّی» که در مکه نازل شده بودند، زکات فطره، تهلیلات و نماز عید فطر را آموزش میداد.۶۰
بدین سان آیات قرآن، آن قدر بر سر زبانها رواج یافته بود که بسیاری در خارج از مکه و مدینه و با شنیدن آن از زبان رهگذران و کاروانیان دلسپرده آن شده و مقداری از قرآن را فرا گرفته بودند؛ چنان که عمرو بن سلمه جَرْمی میگوید: «در سنین کودکی، در منطقهای زندگی میکردیم که به علت داشتن آب، محل عبور و مرور کاروانیان و رهگذران بود، و من هر آنچه از قرآن از زبان آنان میشنیدم، حفظ میشدم به گونهای که احساس میکردم آیات قرآن در درون سینهام (قلبم) حک میشود و به آن میچسبد و همراه و ملازم آن میگردد. به مرور زمان بعد از مدتی بسیاری از آیات و سورههای قرآن را بدین سان فرا گرفتم و آنها را در سینه خود جمع کردم، تا اینکه بعد از فتح مکه، گروهی از قبیله ما نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رفتند، و در آنجا قرآن و نماز و اذان و مانند آن را فرا گرفتند؛ پس از برگشت و با اقامه نماز، مرا که از همه آنان قرآن خوان تر و قرآن دان تر بودم، به امامت جماعت برگزیدند، چرا که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به آنان فرموده بود: «لیؤمّکم أکثرکم قرآنا»؛ امامت جماعت را کسی برعهده گیرد که از همه شما قرآن خوان تر و قرآن دان تر است.۶۱
به طور کلی، از یک سو، ابلاغ تدریجی آیات و سورههای قرآن در موقعیتهای گوناگون و تنوع آن از لحاظ کمیّت و موضوع و هماهنگی و انسجام، و ارتباط و تناسب درونی آیات قرآن با یکدیگر و با نیازهای قرآن آموزان و از سوی دیگر، اقراء و قرائت پیوسته و مکرر آیات قرآن در منظر مردم و اهتمام و تدابیر حکیمانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جهت ایجاد نظام و محیط آموزشی آسان و روان بر اساس اصل همکاری و همیاری، سبب میشد که افراد بیشتری در زمانهای متناوب در معرض شنیدن آیات قرآن قرار گیرند و هر قرآن آموزی با مجهز شدن به شناخت و انگیزههای لازم و به فراخور خویش در حال یادگیری و تکرار قرائت قرآن و کاربرد آن در صحنههای مختلف زندگی و تعلیم و اقراء آن به دیگران باشد.
به بیانی دیگر، نزول تدریجی و ارتباط گسترده و عمیق تعالیم قرآن با زندگی فردی و اجتماعی قرآن آموزان و حضور فعّال و خلاّق پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در متن زندگی قرآن آموزان (مردم) و همیاری و همراهی با آنان در حل مشکلات و مسائل مختلف زندگی بر اساس آموزههای قرآن، آنچنان قرآن آموزان را فعالانه با آیات نازل شده و موقعیتهای یادگیری درگیر و روبه رو مینمود که میتوان گفت هر مسلمانی به طور فعال در صحنه یادگیری و ترویج قرآن شرکت داشت.
بر همین اساس، میتوان گفت یک وجه تأکید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر حضور مسلمانان در نماز جماعت، پیمان برادری، و بسط روحیه شورا و تعاون، در جهت افزایش سطح ارتباطات قرآن آموزان با معلّمان و با یکدیگر و بالا بردن میزان مشارکت آنان در جهت ترویج و تثبیت قرآن بوده است.
اقراء و قرائت پیوسته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنان حکیمانه صورت میپذیرفت که نه تنها در آن هیچ شائبه تحمیل و اجبار دیده نمیشد، بلکه همواره انگیزه قرآن آموزان و نو مسلمانان را بر فراگیری هر چه بیشتر قرآن و قرائت و اقراء مداوم آن میافزود و آنگونه نبود که موجب یکنواختی و معمولی جلوه گر شدن قرآن برای قرآن آموزان و در نهایت مایه دلزدگی آنان گردد، بلکه همواره عملاً مواظب حفظ عظمت، عزت، کرامت، حکمت و مجد قرآن و ابلاغ مبین آن و رسول اللّه بودن خودشان بودند.۶۲
بدین سان، با اهتمام و تدابیر حکیمانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و شرکت فعالانه همه قرآن آموزان در امر تعلیم و تعلّم، آن چنان فضا و محیط قرآنی فراهم آمد که آوای قرآن از سوی هر مسلمانی و از هر مکانی و در هر زمانی، از منازل۶۳، مساجد، در نمازهای جماعت، جمعه۶۴ و نافلهها، در خطبهها، در سفر و حضر، در دل شب۶۵، در میدان جنگ و صحنه دفاع۶۶ در گفت وگوهای روزمره، در جلسات، اجتماعات و … بلند بود و به گوش میرسید، به طوری که ذکر و زمزمه اصلی زبان مردم، آیات و سورههای قرآن بود. بنابراین، روایاتی نظیر: «معه [رسول اللّه صلی الله علیه و آله] قوم صدورهم أناجیلهم»۶۷و «فیقرؤوه [القرآن [قیاما و قعودا و مشاهً و علی کلّ الاحوال یسهّل اللّه عزّوجلّ حفظه علیهم» را میتوان مؤید و توصیف کننده این نظام و محیط آموزشی دانست که در نتیجه اجرای این نظام آموزشی آسان و روان، آیات و سور قرآن، ذکر و زمزمه دائمی زبان مسلمانان میگردد و در قلب آنان جای میگیرد و تبیین و هدایت خود را از این طریق انجام میدهند.
در این محیط آموزشی، بسیاری در روندی طبیعی و تدریجی، خودبه خود آیات و سورههای قرآن را یاد میگیرند و حامل آن میشوند؛ چنان که امّ هشام، دختر حارثه بن نعمان میگوید: «از آنجا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معمولاً در نماز صبح و خطبههای نماز جمعه سوره «ق * وَ الْقُر انِ الْمَجید» را قرائت میکرد، من این سوره را از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرا گرفتم و حفظ شدم.۶۸
بنابراین، میتوان گفت ما با دو شیوه قرآن آموزی مداوم روبه رو هستیم: ۱. قرآن آموزی طبیعی؛ ۲. قرآن آموزی هدایت شده.
قرآن آموزی طبیعی؛ یعنی اینکه قرآن آموز بدون هیچگونه آموزش عمدی و مستقیم، قرآن را به طور طبیعی و از راه ارتباطهای عادی و اجتماعی فرا میگیرد، به این ترتیب که قرآن آموز در یک جامعه و محیط قرآنی به سر میبرد که اعضای این جامعه در اکثر اوقات مشغول به اقراء و قرائت قرآن و کاربرد آن در صحنههای مختلف زندگی هستند. بدین سان قرآن آموز به تدریج به علت قرار گرفتن در معرض دادههای زبان قرآن که همواره در منظر و مسمع اوست، قرآن را یاد میگیرد و بر قرائت و کاربرد آن توانا میشود.
قرآن آموزی هدایت شده؛ یعنی فرا گرفتن قرآن از طریق آموزش منظّم و هدایت شده؛ به این ترتیب که معلّم، آموزش قرآن را با «حزب مُفَصَّل»۶۹و از سوره ناس آغاز میکند، و قرآن آموز به تدریج این سورهها را یکی پس از دیگری فرا میگیرد و با مقارئه و مدارسه و عرضه قرائت خود به معلّم، آموختههای خود را تثبیت میکند. ابن عباس میگوید: «در هنگام رحلت پیامبر اکرم ده ساله بودم و حزب مفصل را کاملاً فرا گرفته بودم.»۷۰
با این حال، در هر دو مورد، فرایند یادگیری کم و بیش یکسان است، تنها ممکن است از نظر سرعت یادگیری و فراگیری برخی مهارتها متفاوت بوده باشند.
منابع و مآخذ
* قرآن کریم
- آ. هال، رابرت؛ زبان و زبان شناسی، ترجمه محمّد رضا باطنی، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۳ش.
- ابن اثیر، مبارک بن محمّد، النهایه فی غریب الحدیث و الآثار، به کوشش الطناحی، چاپ چهارم: قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
- ابن سعد، محمّد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر، ۱۴۰۵ق.
- ابن قتیبه، عبداللّه بن مسلم، تأویل مشکل القرآن، چاپ سوم: مکتبه العلمیه، ۱۴۰۱ق.
- ابن ماجه، محمّد بن یزید، سنن، به کوشش محمّد عبدالفواد عبدالباقی، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۲ق.
- ابن هشام، عبدالملک، السیره النبویه، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، چاپ پنجم: بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۱۶ق.
- ابو الشیخ اصبهانی، عبداللّه بن محمّد، اخلاق النبی و آدابه، به کوشش مصطفی بن العدوی و ازهری، منصوره، دار ابن رجب، ۲۰۰۴م.
- ابو داود، سلیمان بن اشعث، سنن، به کوشش محمّد محیی الدین عبدالحمید، دار احیاء السنه النبویه.
- احمد بن حنبل، مسند، بیروت، دارالجیل.
- بخاری، محمّد بن اسماعیل، الجامع الصحیح، بشرح الکرمانی، چاپ دوم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۱ق.
- پاسل، وان و دی گریر، ام. «جایگاه زبان گفتاری و زبان نوشتاری در آموزش زبان»، (نه مقاله)، مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، خرداد ۱۳۶۴.
- ترمذی، محمّد بن عیسی، سنن (الجامع الصحیح)، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۰ق.
- حاکم نیشابوری، محمّد بن عبداللّه ، المستدرک علی الصحیحین، حلب، مکتب المطبوعات الاسلامیّه.
- حر عاملی، محمّد بن حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، به کوشش عبدالرحیم ربّانی شیرازی، چاپ پنجم: بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- حلبی، علی بن برهان، السیره الحلبیّه (انسان العیون فی سیره الامین المأمون)، بیروت، المکتبه الاسلامیه.
- خوش منش، ابوالفضل، تحقیقی در ابعاد مسأله حمل قرآن کریم، پایان نامه فوق لیسانس علوم قرآن و حدیث، دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، ۱۳۷۸ش.
- دوکمپ، دیوید. «زبان شناسی و آموزش زبانهای بیگانه»، در قلمرو زبان فارسی و آموزش زبانهای بیگانه (هفت مقاله)، مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، بهمن ۱۳۶۴.
- رامیار، محمود، تاریخ قرآن، چاپ دوم: تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۲ش.
- سخاوی، علی بن محمّد، جمال القرّاء و کمال الإقراء، به کوشش عبدالکریم الزبیدی، بیروت، دارالبلاغه، ۱۴۱۳ق.
- شیبانی، محمّد بن حسن، نهج البیان عن کشف معانی القرآن، به کوشش حسین درگاهی، تهران، بنیاد دائره المعارف جهان اسلام، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمّد بن جریر، جامع البیان عن تأویل آی القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۱ق.
- عبدالرحمان بن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، قاهره، مکتبه مدبولی، ۱۴۱۱ق.
- قرطبی، محمّد بن احمد، التذکار فی افضل الاذکار، چاپ سوم: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
- کتّانی، عبدالحی، نظام الحکومه النبویّه (التراتیب الاداریّه)، بیروت، دارالکتب العربی.
- کلینی، محمّد بن یعقوب، الفروع من الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۱ق.
- الاصول من الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۱ق.
- لسانی فشارکی، محمّد علی؛ «اعلی»، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹.
- لسانی فشارکی، محمّد علی و دیگران، گزارش نهایی طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن، مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق (علیه السلام) ، تهران، خرداد ۱۳۷۹، (پلی کپی).
- متقی هندی، علی بن حسان، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۳۹۹ق.
- مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار، چاپ دوم: بیروت، مؤسسه الوفاء.
- مسلم بن حجّاج، صحیح، به کوشش محمّد فؤاد عبدالباقی، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۴ق.
- مشکوه الدینی، مهدی، «یادگیری زبان دوم بر پایه فرضیه سازی زایا و فراگیری مهارت»، آموزش زبان، شماره ۱.
- مه کی، ویلیان فرانسیس، «روش چیست و انواع آن کدام است»، (نه مقاله) مشهد، معاونت فرهنگی آستان قدس رضوی، خرداد ۱۳۶۴.
- نَسائی، احمد بن شعیب، سنن، بیروت، دارالفکر، ۱۳۴۸ق.
- نوری طبرسی، میرزا حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۰۷ق.
- هایمن، لاری ام، نظام آوایی زبان، نظریه و تحلیل، ترجمه یداللّه ثمره، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۶۸ش.
- بنگرید به: محمّد علی لسانی فشارکی و دیگران، طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن، ص ۶۰۰-۶۰۱.
- غاشیه / ۲۲.
- ق / ۴۵.
- ص / ۸۶.
- چنان که خداوند روش آموزش قرآن به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را اینگونه بیان میکند: «سَنُقْرِئَکَ فَلاَ تَنْسی» (اعلی / ۶)؛ «فَاِذَا قَرَأنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرآنَهُ»(قیامه / ۱۹).
- ابوالفضل خوش منش، تحقیقی در ابعاد مسأله حمل قرآن کریم، ۱۳۷۸ش.
- المستدرک علی الصحیحین، ج ۲، ص ۶۲۶.
- شعراء / ۱۹۲ – ۱۹۴؛ و نیز بنگرید به اعراف / ۱۰۰؛ لقمان / ۷۵؛ فصلت / ۳-۵؛ و….
- بحارالانوار، ج ۵۹، ص ۳۰۹.
- وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۸۲۵؛ کنزالعمّال، ج ۱، ص ۵۱۲، ح ۲۲۷۱.
- کنز العمّال، ج ۱، ص ۵۱۲، ح ۲۲۷۶.
- همان، ج ۱، ص ۵۱۵، ح ۲۲۹۸.
- مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۳۰۶.
- شعراء / ۱۹۵؛ نحل / ۱۰۳.
- وان پاسل و دی گریو، «جایگاه زبان گفتاری و زبان نوشتاری در آموزش زبان»، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، روشهای آموزش زبان و مسائل زبان شناسی (نه مقاله)، ص ۱۷۹.
- همان، ص ۲۰۲.
- دیوید دوکمپ، «زبان شناسی و آموزش زبانهای بیگانه»، ترجمه حسین مریدی، قلمرو زبان فارسی و آموزش زبانهای بیگانه (هفت مقاله)، ص ۷۴-۷۵.
- کنزالعمّال، ج ۱، ص ۵۱۶، ح ۲۳۰۲.
- الکافی، ج ۲، ص ۶۱۳.
- قرطبی، التذکار فی افضل الاذکار، ص ۱۲۰-۱۲۳.
- همان، ص ۱۲۱.
- تأویل مشکل القرآن، ص ۶۰.
- مستدرک الوسائل، ج ۴، ص ۲۷۸.
- کنز العمّال، ج ۱۰، ص ۲۴۹، ح ۲۹۳۳۰؛ صحیح مسلم، ج ۲، ص ۱۳۵۹.
- بنگرید به: لاری ام. هایمن، نظام آوایی زبان: نظریه و تحلیل، ترجمه یداللّه ثمره، ص ۴۹.
- بنگرید به: طبری، جامع البیان، ج ۱، ص ۱۶-۲۴.
- زبان شناسان نیز بر این باورند که تمام تصورات ما در مورد «صحیح و غلط» بودنِ زبان، نه تنها نادرست و بیهوده است، بلکه به طور قطع مضر است و چه خوب است ما از قید آنها رهایی یابیم. در مورد زبان، «صحیح و غلط» هیچ معنی ندارد، مگر آن که در ارتباط با موقعیتهایی که کاربرد زبان را ایجاب میکند، بررسی شود و همه گونههای گفتار، دارای ارزشی مساوی هستند و ارزیابی و قضاوت خوب و بد در تجزیه و تحلیل علمی زبان اصلاً وارد نمیشود. (بنگرید به: رابرت. آ. هال، زبان شناسی، ترجمه محمّد رضا باطنی، ص ۳۰-۳۱.
- کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۱۳، ح ۲۲۸۲ و ۲۲۸۳؛، ص ۵۳۳، ح ۲۳۸۸.
- همان، ج ۱، ص ۵۱۳، ح ۲۲۸۴.
- بنابر یک تحقیق میدانی گسترده، می توان علت عدم قرائت قرآن بعضی از افراد در جلسات قرآن و فرار و وازدگی بسیاری دیگر را از کلاسهای آموزش قرآن، همین ترس از اشتباه خوانی و تصحیحهای سختگیرانه معلّمان قرآن، به ویژه در حضور دیگران دانست.
- نسائی، سنن، ج ۲، ص ۱۵۳؛ گر چه تاکنون در ردّ و قبول روایات احرف سبعه و مراد از آنها، اختلاف نظرهای عمیقی میان پژوهشگران وجود داشته و دارد، ولی اگر زمینهها و شرایط صدور این روایات از نو بازیابی و تحلیل شود، میتواند بسیاری از سوء برداشتها را تصحیح کند و جایگاه مهم خود را در مسائلی همچون زبان قرآن و آموزش و ترویج آن بازیابد.
- یکی دیگر از آثار و برکات این تدبیر حکیمانه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را میتوان اینگونه بیان کرد: هنگامی که انسانها میدان و حوزه قرائت قرآن را بر روی خود باز و وسیع دیدند، به طوری که میتوانستند بدون هیچگونه نگرانی و دغدغه، هرگونه که میخواهند قرآن را قرائت کنند، علاوه بر احترام به قرآن و قرائت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ، بیش از پیش، یقین پیدا میکردند که این قرآن نمیتواند ساخته و پرداخته ذهن هیچ یک از انسانها باشد، و حقیقتاً کلام اللّه است؛ چرا که به هرگونه و به هر وجه و ترتیبی که خواندند، و حتی با استفاده از همان واژگان قرآن و با ترکیب و آمیختن آیات و سورهها به یکدیگر، آیات و سورههای جدیدی میساختند، ولی با این حال، همان وجه و ترتیب و ساختار و ترکیب الهی آن را که همواره در اقراء و قرائت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میشنیدند، بهترین، زیباترین، منسجمترین و مستحکمترین شکل و ساختار ممکن میدانستند و به آن ایمان مضاعفی پیدا میکردند، و بر کوشش خویش در کاربرد، حفظ و گسترش و ترویج آن میافزودند. و در واقع عملاً به این دعوت و اعلان عمومی خداوند سبحان یعنی «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الاْنْسُ وَ الْجِنُّ عَلیآ اَنْ یَاْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْ انِ لاَ یَاْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیرًا» (اسراء / ۸۸) پاسخ مثبت میدادند.
- مهدی مشکوه الدینی، «یادگیری زبان دوم بر پایه فرضیه قاعده سازی زایا و فراگیری مهارت»، آموزش زبان، شماره ۱، ص ۱۸.
- گزارش نهایی طرح پژوهشی آموزش زبان قرآن، ص ۹۳-۱۰۰.
- مهدی مشکوه الدینی، «یادگیری زبان دوم…»؛ و نیز بنگرید به: جگ سی ریچارد، بررسی غیر تطبیقی خطاهای زبان، ترجمه تقی طوسی.
- دیوید، دوکمپ، «زبان شناسی و آموزش زبانهای بیگانه»، ص ۷۳.
- مهدی مشکوه الدینی، «یادگیری زبان دوم….».
- مزمل / ۱-۴.
- نمل / ۹۱-۹۲.
- از جمله بنگرید به: صحیح بخاری، ج ۱۹، ص ۳۷؛ بحارالانوار، ج ۹۲، ص ۲۱۶.
- صحیح بخاری، ج ۱۸، ص ۱۷۶ و ۱۷۸.
- اسراء / ۱۰۶.
- بنگرید به: بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۰۴، ۲۴۱ و ۲۴۳.
- بنگرید به: السیره النبویه، ج ۱، ص ۳۷۱، و پاورقی ص ۲۹۳.
- السیره الحلبیه، ج ۱، ص ۳۶۴؛ ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۳۴-۳۶.
- سنن ترمذی، ج ۱، ص ۹۸؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۲، ص ۵۱ و ص ۲۵۶.
- صحیح بخاری، ج ۱۹، ص ۳۲؛ وسائل الشیعه، ج ۴، ص ۸۲۵.
- کنزالعمال، ج ۱، ص ۵۲۵، ح ۲۳۵۴.
- سنن ابن ماجه، ج ۲، ص ۱۳۴۴؛ سنن ترمذی، ج ۴، ص ۱۳۹.
- بنگرید به: ابن هشام، السیره النبویه، ج ۲، ص ۱۳۸؛ سنن ابن ماجه، ج ۱، ص ۸۲.
- بنگرید به: کلینی، فروع کافی، ج ۳، ص ۳۶۹.
- کتّانی، نظام الحکومه النبویه، ج ۲، ص ۲۱۷.
- سخاوی، جمال القرّاء و کمال الاقراء، ج ۱، ص ۲۷۰.
- عبدالرحمان بن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص ۲۷۲.
- سنن ابی داود، ج ۱، ص ۲۲۰.
- همان، ج ۲، ص ۳۸.
- کتّانی، نظام الحکومه النبویه، ج ۲، ص ۲۷۸.
- همان، ج ۲، ص ۲۲۳.
- همان.
- بنگرید به: لسانی فشارکی، «اعلی»، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۳۳۶-۳۳۷.
- مبانی سیره تبلیغی خاتم پیامبران را به عنوان اسوه حسنه میتوان با سیره تبلیغی حضرت نوح (علیه السلام) در سورههای «نوح» و «جن» مطالعه و تحقیق نمود.
- چنان که روایت شده است که روزی پیامبر در انتظار آمدن عایشه بود. هنگامی که به خانه رسید، پیامبر علت تأخیر او را جویا شد، عایشه گفت: قرآن خواندن مردی را گوش میدادم که آوایی خوشتر از آن را نشنیدهام. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) برخاست و دیری آن را استماع فرمود. در برگشت فرمود: این صدای سالم، بنده آزاد شده ابو حذیفه است (محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص ۲۳۳).
- چنان که جابر بن سمره میگوید: «کانت للنبی (صلی الله علیه و آله) خطبتان یجلس بینهما، یقرأ القرآن و یذکّر الناس» (صحیح مسلم، ج ۲، ص ۵۸۹)؛ یا «کانت صلاه رسول اللّه (صلی الله علیه و آله) قصدا و خطبته قصدا، یقرأ آیات من القرآن و یذکّر الناس» (سنن ابی داود، ج ۱، ص ۲۸۸).
- چنان که خداوند سبحان این مسأله را در آیه دوم سوره مزمل این گونه گزارش میکند: «اِنَّ رَبَّکَ یَعْلَمُ اَنَّکَ تَقُومُ اَدْنی مِنْ ثُلُثَیِ الَّیْلِ وَ نِصْفَهُ وَ ثُلُثَهُ وَ طَآئِفَهٌ مِنَ الَّذینَ مَعَکَ وَ اللّه ُ یُقَدِّرُ الَّیْلَ وَ النَّهَارَ عَلِمَ اَنْ لَنْ تُحْصُوهُ فَتَابَ عَلَیْکُمْ فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْ انِ».
- چنان که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در میدان جنگ آیات قرآن را در برابر مشرکان با صدای بلند میخواند (رامیار، تاریخ قرآن، ص ۲۲۴) و هنگام فرستادن سربازان به سریهها در جهت دفاع میفرمود: «سیروا بسم اللّه و باللّه و فی سبیل اللّه و علی ملّه رسول اللّه ، لا تغلّوا و لا تمثلوا و لاتغدروا شیخا فانیا و لا صبیا و لا امرأه و لا تقطعوا شجرا إلاّ أن تضطرّوا إلیها و أیّما رجل من أدنی المسلمین أو أفضلهم نظر إلی رجل من المشرکین فهو جارٌ حتی یسمع کلام اللّه فإن تبعکم فأخوکم فی الدین و إن أبی فأبلغوه مأمنه و استعینوا باللّه علیه»، (کلینی، فروع کافی، ج ۵، ص ۲۷).
- ابن اثیر در توضیح این حدیث آورده است: «یرید أنّهم یقرؤون کتاب اللّه عن ظهر قلبهم و یجمعونه فی صدورهم حفظا»؛ النهایه فی غریب الحدیث و الآثار، ج ۵، ص ۲۳.
- صحیح مسلم، ج ۲، ص ۵۹۵؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۲۸۸؛ سنن نسائی، ج ۲، ص ۱۵۷؛ المستدرک علی الصحیحین، ج ۱، ص ۲۸۴.
- مطابق تعلیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرآن به هفت حزب تقریبا مساوی تقسیم میشود که حزب هفتم شامل ۶۵ سوره از «قآ» تا «ناس» به حزب مفصّل نامگذاری شده است. بنگرید به: ابو داود، سنن، ج ۲، ص ۵۵؛ شیبانی، نهج البیان…، ج ۱، ص ۲۳.
- احمد بن حنبل، مسند، ج ۴، ص ۷۷ و ۲۰۶؛ صحیح بخاری، ج ۱۹، ص ۳۷.
منبع : مجله مشکوه، شماره ۸۷