سیاست و عقلانیت در سیره پیامبر (ص)

پرسش‌ های زیادی در باره‌ ماهیت منش و کنش سیاسی پیامبر اسلام(ص) مطرح شده و پاسخ ‌هایی نیز که ارائه شده،‌ هر کدام راه به جایی متفاوت برده است. واقعیت این است به همان میزان که قرائت ‌ها و خوانش ‌های متفاوتی از اسلام سیاسی ارائه می‌شود، درباره‌ تبیین و تحلیل مشی و منش و کنش و واکنش‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) نیز نظرات و دیدگاه ‌های متفاوت و گاه متضادی مطرح گردیده است. به نظر می ‌رسد که ریشه‌ اولیه و اساسی همه‌ این اختلاف دیدگاه ‌ها از آن‌جا ناشی می ‌شود که آیا تلازمی میان وحی و عقل در سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است یا خیر.

1,325

سیاست و عقلانیت در سیره پیامبر (ص)

پرسش‌ های زیادی در باره‌ ماهیت منش و کنش سیاسی پیامبر اسلام(ص) مطرح شده و پاسخ ‌هایی نیز که ارائه شده،‌ هر کدام راه به جایی متفاوت برده است. واقعیت این است به همان میزان که قرائت ‌ها و خوانش ‌های متفاوتی از اسلام سیاسی ارائه می‌شود، درباره‌ تبیین و تحلیل مشی و منش و کنش و واکنش‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) نیز نظرات و دیدگاه ‌های متفاوت و گاه متضادی مطرح گردیده است. به نظر می ‌رسد که ریشه‌ اولیه و اساسی همه‌ این اختلاف دیدگاه ‌ها از آن‌جا ناشی می ‌شود که آیا تلازمی میان وحی و عقل در سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است یا خیر.

پرسش‌های زیادی در باره‌ ماهیت منش و کنش سیاسی پیامبر اسلام(ص) مطرح شده و پاسخ‌هایی نیز که ارائه شده،‌ هرکدام راه به جایی متفاوت برده است.
 
واقعیت این است به همان میزان که قرائت‌ها و خوانش‌های متفاوتی از اسلام سیاسی ارائه می‌شود، درباره‌ تبیین و تحلیل مشی و منش و کنش و واکنش‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) نیز نظرات و دیدگاه‌های متفاوت و گاه متضادی مطرح گردیده است.
 
به نظر می‌رسد که ریشه‌ اولیه و اساسی همه‌ این اختلاف دیدگاه‌ها از آن‌جا ناشی می‌شود که آیا تلازمی میان وحی و عقل در سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) وجود داشته است یا خیر.
 
برخی، همه‌ کنش‌ها و رفتارهای سیاسی پیامبر اکرم(ص) را مبتنی بر وحی و هدایت وحیانی صرف ارزیابی کرده و به این صورت کنش و منش سیاسی پیامبر اکرم(ص) را نیز به جرگه‌ مفاهیم تعبدی، تبعید کرده اند و راه را بر هرگونه تأویل یا دست کم تحلیل عقلانی این کنش‌ها بسته اند؛ اما اگر چنین باشد، اساساً پیروی تعبدی از سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) راه را بر پی‌گیری و بنیان‌گذاری یک حکومت مبتنی بر سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) مسدود خواهد کرد.
 
به بیان رساتر، انحصار کنش‌ها و رفتارهای سیاسی پیامبر اکرم(ص) در دایره‌ بسته و انحصاری وحی آسمانی، روزنه‌ نگاه زمینی و بشری به سیره‌ سیاسی پیامبر اسلام(ص) را خواهد بست. معنای این سخن آن خواهد بود که سیره‌ سیاسی پیامبر اکرم(ص) نیز از امور تعبدی است و نمی‌توان آن را بر پایه‌ استدلال و منطق و فرمول‌های برساخته‌ عقل بشری به سنجه درآورد و به عنوان مانیفست سیاست اسلامی در جامعه و جهان مدرن به کار بست؛ زیرا دسترسی به منبع وحی و الهام الهی نیز تنها محدود و منحصر به پیامبر اکرم(ص) بوده است و پس از ایشان هم دیگر پیامبری نیامده است تا در خصوص مسایل مبتلابه جدید در دنیای سیاست و حکومت جوامع اسلامی و در مجموع جوامع انسانی، طرحی ارائه کند و یا به پرسش‌های ناشی از دگرگونی‌ها و ایجابات ناگزیر دنیای مدرن، پاسخ‌های درخور و زمان‌شناسانه‌ای ارائه نماید.
 
این در حالی است که اگر نگاه صرفاً وحیانی به سیره‌ سیاسی حضرت ختمی مرتبت(ص) را نادیده بگیریم و آن را بربنیاد انگاره‌ها و پیشفرض‌های عقلانیت بشری مورد توجه قرار دهیم، ممکن است جنبه‌‌های الهی و وحیانی سیره‌ سیاسی پیامبر(ص) را دستخوش آسیب کنیم و به جای آن، عقل انسانی و برآوردها و رهیافت‌های آن را بنشانیم؛ این امر راه به همان جایی خواهد بود که امروزه از آن به سکولاریزم یا گیتی‌گرایی در حوزه‌ سیاسی، یاد می‌شود. با این تحلیل، به نظر می‌رسد ریشه‌های اولیه‌ شکل‌گیری سکولاریزم -یا بهتر است بگوییم رخنه‌ سکولاریسم به دنیای سیاست اسلامی- نیز از همین‌جا ناشی شده است که با اندکی مسامحه می‌توان، آن را  تعارض عقل و وحی یا به تعبیری محتاطانه تر، ناتوانی عقل از دسترسی به منبع وحی و الهام الهی، ارزیابی کرد.
 
راه دیگر این است که کنش‌ها و واکنش‌های سیاسی پیامبر اکرم(ص) را تابع عناصر و المان‌های بشری و زمینی و ناشی از مقتضیات ناگزیر دنیای واقعی در نظر آوریم؛ اما جنبه‌ای از توانمندی‌های فرابشری ایشان را برجسته سازیم که بر پایه‌ عقاید اسلامی، “خطا” و “هوی” به عنوان دو عامل اساسی انحراف در کنش‌ها و واکنش‌های انسانی نسبت به تحولات پیرامونی ناشی از اقتضائات زمان را از ایشان بری و برکنار بدانیم و به تعبیر روشن‌تر قائل به “معصومیت” آنحضرت شویم.
 
معصومیت نبی مکرم اسلام(ص)، امری است که همه‌ مذاهب و فرق فقهی اسلامی، بر آن متفق القول اند و اتفاق نظر دارند؛ بر اساس معصومیت و خطاناپذیری پیامبر اکرم(ص)، سیره‌ سیاسی ایشان نیز اساساً از خطا و هوی، بری خواهد بود.
 
با این حال، متاسفانه حتی همین امر نیز نمی‌تواند ما را از آنچه می‌خواهیم با استفاده از مشی و منش و کنش و واکنش پیامبر در رفتارها و عملکردهای سیاسی مان، بهره بگیریم، کمک کند؛ زیرا این امر نیز به همان نتیجه‌ای منتج و منجر می‌شود که پیشتر در باب وحیانی بودن رفتار و کردار سیاسی پیامبر به آن اشاره شد؛ یعنی دایره‌ انتساب معصومیت –صرف نظر از تفاوت‌هایی که از نظر فقها و فرق فقهی اسلامی در خصوص انتساب آن به پیشوایان دینی وجود دارد- نیز در انحصار یک یا چند پیشوای دینی است و از آن پس، دیگر کسی از این موهبت خدادادی، بهره‌مند نشده است؛ پس چگونه می‌توان شیوه‌ای از سیاست‌ورزی اسلامی را باب کرد که صد در صد بر پایه‌ الگوی سیاسی پیامبر اکرم(ص) باشد و هیچ خطایی نیز در آن راه نداشته باشد؟
 
از جانب دیگر، این با نفس رسالت پیامبر نیز منافات دارد که ایشان به این منظور برانگیخته شده باشد تا سیاست وحیانی یا خطاناپذیر و معصومانه را به جامعه‌ انسانی برای همه‌ زمان‌ها و مکان‌ها عرضه کند؛ اما خدای برانگیزنده‌ فرجامین فرستاده‌ الهی، هیچ تدبیری در خصوص تداوم این خط خطاناپذیر سیاست‌ورزی اسلامی در جوامع انسانی آینده،‌ اندیشه نکند؛ زیرا اگر قرار بر این بود که پیامبر گرامی اسلام(ص) به تمامی، بر پایه‌ وحی یا خطاناپذیری بنیادی منحصر به خود، در امور سیاسی، تصمیم می‌گرفت و عمل می‌کرد،‌ از آن‌جایی که این امور، اموری انحصاری و غیرقابل انتقال به حساب می‌آیند؛ براین اساس، طبیعی بود که جوامع انسانی آینده، با بن بستی ناگشودنی مواجه می‌شدند و هیچ راهی برای واگشایی و رهایی از آن وجود نداشت.
 
چالش دیگر در این میان که بر حجم تردیدها نسبت به درستی این دو پندار می‌افزاید، خطرات و تهدیدهایی واقعی است که زندگی سیاسی پیامبر را در مقاطع گوناگونی، دستخوش بن بست‌های بسیار مهیب و مدهشی می‌سازد.
 
با مطالعه‌ سیره‌ سیاسی پیامبر و توجه به سختی‌ها، مشکلات، ابتلائات و گرفتاری‌هایی که گریبان آنحضرت را می‌گرفت، به این نتیجه می‌رسیم که پیامبر همانند هر فرستاده‌ پیشین الهی، در هیأت یک بشر آسیب‌پذیر و دارای محدودیت و محرومیت ذاتی بشری با مشکلات روبرو می‌شد و خداوند نیز براساس تدبیر و حکمت خویش، او را وامی‌داشت تا با همان هیأت و شاکله‌ انسانی و بشری خود با مشکلات مواجه شود؛ رنج بکشد، بجنگد، زخم بردارد، مخفی شود، فرار کند، مشورت کند، آرایش‌های سیاسی و نظامی داشته باشد، عزل و نصب کند، سیر شود، گرسنه شود، بیمار شود، خسته شود و…
 
این‌ها همه نشان می‌دهد که پیامبر خاتم(ص) و همه‌ پیامبران پیش از ایشان،‌ حداکثر سعی شان را می‌کردند تا بشری جلوه کنند‌ تا الهی و فرابشری.
 
حال آن‌که آن‌ها می‌توانستند در هر برهه‌ای از دشواری‌های مبارزات سیاسی، اجتماعی و عقیدتی شان، از خداوند طلب معجزه کنند و یا به منبع الهی و آسمانی وحی، متوسل شوند؛ اما در تاریخ،‌ تنها موارد معدودی از این موارد ثبت شده؛ در باقی امور، پیامبران، بشرگونه ظاهر شده اند با تمام محدودیت‌هایی که یک بشر عادی و معمولی دارد.
 
شاید توصیه‌ خداوند به پیامبر مبنی بر این‌که بگوید اَنَا بَشَرٌ مِثلُکُم نیز عنایت به همین امر داشته است که پیامبر را خاکی و زمینی و بشری نشان دهد تا الهی و آسمانی و فرابشری و دور از دسترس.
 
در این‌جا لازم است به یک نکته‌ مهم دیگر نیز اشاره شود و آن این‌که هرچه امت اسلامی از خاستگاه زمانی و مکانی اولیه‌ دیانت اسلامی دورتر شد به همان میزان، آسمان‌گرایی و آسمانی‌زدگی در میان امت، بیشتر اوج پیدا کرد. به تعبیر دیگر، ما به مثابه‌ پیروان و شنوندگان و گروندگان پیام محمدی(ص) امروزه، تمام سعی مان این است که معجزات و شگفتی‌های آنحضرت را ببینیم و به دید آوریم تا نهایتاً به این پیشفرض حاشیه‌ای برسیم که پیامبر اسلام(ص) اساساً موجودی غیرطبیعی و ورای فهم و ادراک انسانی بوده است. در این میان، سیره‌نویسان سیره‌ نبوی(ص) نیز بی‌تقصیر نیستند. بسیاری از سیره‌نویسان و راویان و شارحان احوال پیامبر، سعی کردند از او شخصیتی فراانسانی، آسمانی و دور از فهم و ادراک محدود بشری بسازند و این‌گونه شد که فاصله میان امت و نبوت، فاصله میان زمین و آسمان گردید!
 
بنابراین، دست مان از آنچه مفاد و محتوای اصلی پیام و رسالت آنحضرت را تشکیل می‌داد، کوتاه‌تر شد و اگر گاهی، سخن از عقلانیت و تبیین عقلانی و خردورزانه دیانت اسلامی، در میان باشد، پای مسلمین می‌لنگد؛ زیرا اغلب مسلمانان، به احساسات شان ایمان دارند تا به پیام عقلانی پیامبری که برای برانگیختن عقول مردم، مبعوث شد. 
 
در این زمینه به نظر می‌رسد بازهم گره‌گشایی امیرمؤمنان علی(ع)، یار و یاور نزدیک رسول گرامی اسلام(ص) است که می‌تواند به مدد عقل کارافزای بشر ظاهرنگر بیاید و گره از کار فروبسته‌ اش بگشاید.
 
حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه می‌فرماید:
 
یثیروا لهم دفائن العقول.
 
پیامبر مبعوث شده است تا خزانه‌های عقول مردم را برانگیزاند.
 
براساس این فرمایش حضرت امیر(ص)،‌ جوهر و جانمایه‌ رسالت حضرت ختمی مرتبت(ص) را بیداری و برانگیختن دفینه‌ها و خزاین عقول فروخفته‌ مردم تشکیل می‌دهد و این مهم، تنها از رهگذر رفتار عقلانی در سیاست و حکومت و دیگر امور مربوط به عرصه‌ عمومی و فردی، فراچنگ می‌آید و لاغیر.
منبع: خبرگزاری صدای افغان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.